اختلال وسواس فکری و عملیدکتر روانشناس خوب

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

[vc_row][vc_column][vc_column_text]

توجه

در بخش انجمن سایت، فضایی فراهم آورده‌ایم تا کسانی که مایل هستند، در این فضا به‌صورت ناشناس با یکدیگر گفتگو کنند و سوالات خود را مطرح نمایند. ضمن آنکه دکتر سنایی نیز در این انجمن و فضا، همراه شما خواهند بود و به سوالات احتمالی شما در این زمینه پاسخ خواهند داد.

لینک ورود به انجمن

انجمن وسواسی‌های گمنام

غلبه بر وسواس فکری و عملی

سوالی که در ذهن اکثر افراد وسواسی وجود دارد آن است که:

چکار کنم وسواس فکری نداشته باشم؟

چگونه وسواس فکری را ترک کنیم؟

برای وسواس فکری باید چکار کرد؟

آیا وسواس فکری درمان قطعی دارد؟

آیا وسواس فکری عملی درمان قطعی دارد؟

 

تیم تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی برای درک بهتر محتوا، پادکست مربوط به درمان وسواس فکری و عملی را برای شما تهیه کرده است:

 

پادکست درمان وسواس فکری و عملی شدید

 

پادکست درمان وسواس 

 

برای غلبه بر اختلال وسواس فکری و عملی خفیف تا متوسط، درمان شناختی رفتاری و به‌ویژه مواجهه و جلوگیری از پاسخ (EPR) و برای اختلال وسواس متوسط تا شدید، ترکیب دارو درمانی و مواجهه و جلوگیری از پاسخ (EPR) توصیه می‌شود که در ادامه به‌طور مشروح توضیح می‌دهیم.

ولی پیش از مطالعه درمان وسواس فکری عملی توصیه می‌کنم برای شناخت بیشتر وسواس فکری خود، مقاله اختلال وسواس فکری عملی را مطالعه کنید تا بهتر بتوانید راه‌های غلبه بر وسواس فکری عملی را درک کرده و در نتیجه به خود کمک کنید.

درمان شناختی رفتاری وسواس فکری عملی

اکثر افراد مبتلا به وسواس فکری و عملی نشانه‌های وسواس خود را از دیگران پنهان می‌کنند. دلایل پنهان‌کاری را می‌توان به‌طور خلاصه در این ترس دانست که ممکن است دیگران فرد وسواسی را آنگونه که خودشان او را در نظر می‌گیرند، در نظر آورند (به‌عبارتی «دیوانه، بد یا خطرناک») و از بیمار دوری کنند. لازم است ارتباط درمانی قوی با بیمار برقرار شود تا او نشانه‌های خود را روشن بیان کند. زیرا این امر در تعیین هدف‌های درمان و در نتیجه درمان بسیار موثر است.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

لازم است بیمار درک کند که افکارش بی‌اهمیت هستند و در درمان تأکید بر آنها نیست. آنچه مهم است معنایی است که فرد به افکار خود می‌دهد. به‌طور مثال، فردی که فکر وسواسی آزار جنسی یک کودک را دارد؛ به‌دلیل این افکار، خود را انسان پلید و بدی می‌داند (حتماً انسان بدی هستم که این افکار به‌ذهنم می‌آید) و این در حالی است که او کنترلی بر فکر خود ندارد.

اهمیت معنا دادن به افکار در افراد وسواسی

معنایی‌که فرد وسواسی برای فکرش قائل است، تمرکزش را بر فکر وسواسی بیشتر کرده و این افکار بیشتر به‌ذهنش می‌آیند. بیمار باید درک کند بر افکارش کنترلی ندارد و مسئول افکارش نیست و تنها بر رفتار خود کنترل دارد و از طریق کنترل رفتار، افکار مزاحم و ناخواسته نیز تغییر می‌کنند.

مهم است که بیمار درک کند افکار مزاحم به‌ذهن اکثر افراد خطور می‌کند، ولی در بیمار وسواسی به‌دلیل اهمیت و معنایی‌که برای افکارش قائل است، این افکار به‌طور مداوم به‌ذهنش بازمی‌گردند. هرچقدر فرد بیشتر تلاش کند افکارش را سرکوب کند، این افکار بیشتر به‌ذهن می‌آید. (تمرین: تلاش کنید تصویر یک فیل صورتی را از ذهنتان دور کنید. تمام تلاشتان را کنید تا تصویر فیل صورتی را از ذهن بیرون کنید. می‌بینید که تلاش بیشتر باعث می‌شود تصویر فیل صورتی در ذهنتان بماند.)

ضمناً بیمار باید بداند افراد وسواسی دیگری هستند که افکار وسواسی از نوع دیگری در ذهن دارند. این امر کمک می‌کند تا بیمار درک کند تنها ارزیابی افکار است که آنها را ازهم متمایز می‌کند. مثلاً فردی‌که افکار وسواسی کودک‌آزاری دارد، وقتی متوجه شود افراد دیگری افکار مزاحم و ناخواسته درباره زیر گرفتن دیگران، تصاویر خشونت‌بار یا مستهجن، توهین به‌مقدسات و … دارند (درحالیکه خود، این افکار مزاحم را ندارد) درک می‌کند که آنچه افکار مزاحم را از هم متمایز می‌کند، نحوه ارزیابی‌شان است.

ارزیابی یک فرد وسواسی، با اضطراب یا دیگر احساسات منفی و تلاش برای کنترل یا خنثی‌کردن افکار مزاحم تداعی می‌شود. درحالی‌که یک ارزیابی با بار خنثی با اضطراب کمتر و تلاش کمتر برای کنترل تداعی می‌گردد. هدف به اشتراک‌گذاری افکار دیگران با بیمار، عادی‌کردن وجود مزاحمت‌های فکری ناخواسته و اهمیت ارزیابی‌های خنثی‌ است. در نمودار زیر اهمیت ارزیابی را در دو مورد نگرانی می‌بینیم.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

نمودار اهمیت ارزیابی در دو مورد نگرانی

 

همانطور که پِردون و کلارک و همکاران گفته‌اند، فراوانی افکار و تصاویر در پی تلاش برای کنترلشان، بیشتر می‌شود. شما با تلاش برای فکر نکردن به افکار ناخواسته، سهواً توجّه بیشتری به افکارتان می‌کنید که باعث می‌شود این افکار بیشتر به خاطر شما بیاید. در حالیکه فردی که به وسواس فکری عملی دچار است میزان فراوانی بیشتر افکار جنسی خود را مدرکی می‌داند که نشان می‌دهد در حال تبدیل شدن به یک فرد خطرناک است و بنابراین بیشتر باید مواظب افکارش باشد.

خطای شناختی بیش برآورد احتمال خطر

خطای شناختی دیگر افراد وسواسی، بیش برآورد احتمال خطر است. به‌طور مثال، در ذهن فردی‌که وسواس چک کردن دارد، اگر قبل از ترک خانه اجاق گاز را چک نکند، به احتمال ۷۰٪ منجر به یک آتش‌سوزی گسترده می‌شود. نمودار زیر کمک می‌کند تا فرد میزان صحت احتمالش را درک کند. همانگونه‌ که مشخص است، میزان این احتمال در واقعیت بسیار کمتر از تخمین فرد وسواسی است. در وسواس‌های فکری دیگر نیز می‌توان شبیه این نمودار احتمالات را تهیه کرد. به‌طور مثال، چند درصد احتمال دارد من به یک کودک، آزار جنسی برسانم؟ چند درصد احتمال دارد کسی را زیر گرفته باشم؟ چقدر احتمال دارد میکروب از این طریق وارد بدنم شود؟ چند درصد احتمال دارد اگر عددی را به‌خاطر نسپارم، شخص دیگری آسیب ببیند؟

مورد احتمال
۱. باز بودن اجاق گاز ۱/۱۰۰
۲. شی‌ء قابل اشتعال در نزدیکی اجاق گاز ۱/۲۰
۳. آتش گرفتن چیزها ۱/۵
۴. زنگ خطر دود، کار نکند. ۱/۱۰۰۰
۵. نبودن هیچ‌کس در خانه ۱/۵
۶. گسترش آتش ۱/۲
۷. آتش‌سوزی بزرگ

مواجهه و جلوگیری از پاسخ در درمان وسواس عملی و فکری

مواجهه‌سازی اصلی‌ترین و موثرترین روش درمان وسواس فکری و عملی می‌باشد.

معجزه درمان وسواس 

مواجهه سازی معجزه درمان وسواس است. به‌طور مثال، اگر به وسواس تمیزی دچار هستید، باید به کمک درمانگر ترغیب شوید تا با چیزی که از نظر شما آلوده است، تا حد امکان تماس برقرار کنید (مواجهه) و سپس به‌مدت یک تا دو ساعت از شستن دست یا پا خودداری کنید (جلوگیری از پاسخ).

اگر وسواس فکری شما آن است که آیا در حین رانندگی کسی را زیر گرفته‌اید و به این جهت، کل مسیر را دوباره بر می‌گردید تا مطمئن شوید کسی را زیر نگرفته‌اید، باید در مسیرهایی که فکر زیرگرفتن در شما بیشتر ایجاد می‌شود، مانند جاده‌ای که دست‌انداز دارد و یا عابر پیاده زیاد عبور می‌کند، رانندگی کنید (مواجهه) ولی نباید از آینه به عقب نگاه کنید و یا دور بزنید تا مطمئن شوید کسی را زیر نگرفته‌اید (جلوگیری از پاسخ).

مواجهه‌سازی یا همان معجزه درمان وسواس، نوعی رفتار درمانی است که به تدریج افراد را در معرض موقعیت‌هایی قرار می‌دهد که برای تحریک وسواس‌هایشان در محیطی امن طراحی شده‌اند. وقتی شروع به انجام مواجهه‌سازی تحت‌نظر روانشناس می‌کنید، وسواس‌ها در کوتاه‌مدت هنوز هم یک چالش باقی می‌مانند، اما دیگر طاقت‌فرسا نیستند. با انجام به موقع و مرتب مواجهه‌سازی، افراد از چرخه وسواس و اجبار رها می‌شوند و معجزه درمان وسواس نمود می‌یابد.

مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی را در دو قانون زیر می‌توان توضیح داد:

۱. تا آنجا که می‌توانید با چیزهایی که از آن می‌ترسید، روبرو شوید و اجتناب نکنید.
۲. از انجام آدابی (مانند چک کردن، شستن، قرینه کردن) که به شما در حین مواجهه‌سازی احساس بهتری می‌دهد، اجتناب کنید.

کلید مواجهه‌سازی: خوگیری

اگر به منزل دوستان خود که در نزدیکی مکانی شلوغ زندگی می‌کنند، رفته باشید؛ لابد تعجب کرده‌اید که چگونه آنها در این مکان پرسروصدا زندگی می‌کنند، چنان که گویی صدایی نمی‌شنوند. به این پدیده خوگیری گویند. نکته کلیدی در درمان وسواس آن است که در صورت ادامه دادن تمرین‌های مواجهه‌سازی و جلوگیری از پاسخ، اجبارها و فشارهای درونی پایان می‌یابند. اما شدت کاهش اجبارها در افراد با سرعت متفاوتی صورت می‌گیرد. در گروهی از افراد، اجبارها در ساعت‌های ابتدایی تمرین و در گروهی دیگر تنها پس از هفته‌ها تمرین سخت کاهش می‌یابد. نکته مهم آن است که فیزیولوژی و روان انسان به‌گونه‌ای است که راهی بجز خوگیری ندارد. تنها مساله مهم، پافشاری بر انجام تمرین‌ها است.

باید آگاه باشید که در حین مواجهه‌سازی، اضطراب شما افزایش می‌یابد و اگر بتوانید با اضطراب مواجه شوید و تا زمان فروکش کردن اضطراب، با آن کنار بیایید؛ در غلبه بر وسواس خود موفق خواهید شد.

مقاومت در برابر تمایلات و یا افکار وسواسی به‌جهت انجام آداب رفتاری (رفتار وسواسی) در درمان وسواس فکری و عملی تا زمانی که این تمایلات در شما فروکش کنند، به بدن و ذهن شما می‌آموزد که بدون انجام آداب نیز می‌توان احساس بهتری داشت، در حالیکه شما پیش از آن به ذهن و بدن خود آموخته بودید که تنها با انجام آداب رفتاری است که می‌توانید احساس بهتری داشته باشید. به‌عبارت دیگر، ذهن و بدن شما به انجام این آداب شرطی شده بود.

نکات کلیدی در مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی

۱. افکار وسواسی، احساس پریشانی و اضطراب، و رفتار وسواسی سه مقوله متفاوتند. شما بر رفتار وسواسی‌تان می‌توانید کنترل داشته باشید، ولکن بر احساس و افکار خیر. مثلاً «آیا کسی را زیر کرده‌ام؟» و «آیا دستانم هنوز آلوده‌اند؟» افکار وسواسی هستند. شما در نتیجه این افکار، احساس پریشانی یا اضطراب می‌کنید. برای تسکین احساس ناخوشایندتان به چک‌کردن مسیر یا شستن دست می‌پردازید (رفتار وسواسی).

شما بر احساس و افکار وسواسی، تنها پس از کنترل رفتار وسواسی‌تان می‌توانید کنترل بیابید. پس از کنترل رفتار وسواسی، ابتدا احساس فشار و اضطراب شما کاهش‌یافته، سپس افکار وسواسی از بین می‌روند. آنها همزمان کاهش نمی‌یابند.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

همانگونه‌که در نمودار فوق می‌بینید، پس از مواجهه‌سازی احساس پریشانی و اضطراب و افکار وسواسی حتی افزایش نیز می‌یابند. ولکن با گذشت زمان و تمرینات بیشتر، روند کاهشی آغاز می‌شود.

۲. در درمان وسواس فکری و عملی حمایت یکی از اعضای خانواده یا یک دوست به‌عنوان حامی، شانس موفقیتتان را در مواجهه‌سازی افزایش می‌دهد. حامی به‌واسطه مشاوره در تعیین اهداف و تمرین‌ها، اطمینان‌دادن هنگام مواجهه‌سازی، تشویق‌کردن هنگام ناامیدی و شکست و یادآوری پیشرفت‌ها، به شما در تمرینات مواجهه‌سازی کمک می‌کند. فرد حامی مانع می‌شود دست از تلاش‌هایتان بکشید.

تحقیقات نشان می‌دهند اولاً فرد بدون حضور درمانگر و با کمک یک حامی نیز قادر به انجام مواجهه‌سازی می‌باشد. دوماً، سه‌چهارم کسانی‌که مبتلا به وسواس فکری عملی بوده‌اند، از طریق مواجهه‌سازی بهبود یافته‌اند. یک‌چهارم باقیمانده نیز قادر به اتمام روند مواجهه‌سازی به‌دلیل ترس‌هایشان نبوده‌اند. این امر نشانگر موفقیت چشمگیر مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی می‌باشد.

۳. مواجهه و جلوگیری از پاسخ باید حداقل یک‌ساعت به‌طول بینجامد. من مراجعان بسیاری داشته‌ام که می‌گفتند قبلاً هم در شرایط نشستن دست بوده‌اند یا مسیر رانندگی را چک نکرده‌اند، ولی هنوز وسواس دارند و افکارشان کاهش‌نیافته است. نکته اینجاست که مواجهه‌سازی کوتاه‌مدت نه تنها اثری ندارد، بلکه ترس‌ها را افزایش می‌دهد. شما باید در وضعیت جلوگیری از پاسخ تا زمانی‌که تمایلاتتان فروکش کنند–به‌مدت یک تا دو ساعت- بمانید تا بدن و ذهنتان درک کند بدون انجام آداب و رفتار وسواسی نیز می‌توانید احساس بهتری داشته باشید.

تعیین اهداف مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی

۱. برای تعیین هدفتان از درمان نمی‌توانید تنها به جمله‌های کلی مانند «می‌خواهم دست از شستن یا حمام‌کردن بردارم» یا «می‌خواهم دیگر قفل‌ها را چک نکنم» اکتفا کنید. اهدافتان باید مشخص و قابل ارزیابی باشند. مانند: «می‌خواهم زمان دوش گرفتنم را از ۴ ساعت به ۳۰ دقیقه کاهش دهم»؛ «می‌خواهم تنها پس از یکبار وارسی قفل، خانه را ترک کنم».

اینها اهداف بلندمدت شما می‌باشند. ولی نمی‌توانید به این اهداف بلاواسطه دست یابید، باید اهداف کوتاه‌مدتی نیز برای خود تعیین کنید. مثلاً ابتدا هدف کوتاه‌مدتتان رسیدن به‌زمان ۳ ساعت در دوش‌گرفتن است. این مرحله را آنقدر تکرار می‌کنید تا با این مرحله احساس راحتی کنید. سپس مواجهه‌سازی با مرحله بعدی را شروع می‌کنید.

گاهاً در مسیر درمان وسواس فکری و عملی بیمار نمی‌تواند به‌تنهایی برای خود اهداف بلندمدت تعیین کند. زیرا قادر به تشحیص نرم‌های معمول نمی‌باشد. در اینصورت لازم است بیمار از اطرافیانش بپرسد آنها مثلاً چندبار در هفته حمام می‌کنند یا چند بار قفل‌ها را چک می‌کنند. پس از تحقیق از اطرافیان، حال فرد می‌تواند اهداف بلندمدت واقع‌بینانه‌ای برای خود تعیین کند.

۲. در تعیین اهداف دقت کنید تا تنها روی یک نشانه کار کنید. بهبود یک نشانه خودبه‌خود روی سایر نشانه‌ها نیز تاثیر می‌گذارد. از وسوسه‌ی کار روی نشانه‌های متعدد بپرهیزید. مثلاً اگر روی وسواس اجتناب از اشیاء آلوده مانند حشره‌کش، گوشت‌خام یا سطل آشغال کار می‌کنید، وسواس شستشو نیز در شما بهبود می‌یابد.

۳. اولین نشانه را برای تمرین، بادقت انتخاب کنید.

هدفی تعیین کنید که بیشترین تاثیر را بر زندگی‌تان می‌گذارد تا انگیزه بالایی برای تمرین و مواجهه‌سازی داشته باشید. اگر وسواستان از دسته نظافت/ شستشو می‌باشد، نمونه‌ای که بیشترین آشفتگی را در شما ایجاد می‌کند، انتخاب کنید (مانند شستن دست‌ها ۲۰ مرتبه در روز، هربار به‌مدت ۱۰ دقیقه) و تنها روی همان کار کنید.

۴. اهدافتان را از آسان به‌سخت و میزانی‌که در شما اضطراب و پریشانی ایجاد می‌کند، رتبه‌بندی کنید. از مقیاس ۱۰۰ درجه‌ای واحد پریشانی‌های ذهنی (SUDS) استفاده کنید و اضطرابتان را از ۱۰۰ تا ۰ درجه‌بندی کنید و آن را در جدولی مانند زیر بنویسید.

جدول سلسله‌مراتب ترس‌های بابک

موارد SUDS
۱.دست‌زدن به کلیدهای برق در ساختمان‌هایی غیر از بیمارستان ۲۰
۲.استفاده از نرده‌ها و دستگیره‌ها در ساختمان‌هایی غیر از بیمارستان ۳۰
۳.لمس نرده‌ها، دستگیره‌ها و کلیدهای برق در بیمارستان ۴۰
۴.دست‌زدن به ستون‌های اتوبوس ۴۵
۵.لمس دستگیره‌های حمام (ورودی و نه خروجی) ۵۰
۶.دست‌زدن به پول ۵۵
۷.دست‌زدن به پول درحالی‌که مشغول خوردن با دست هستید ۶۵
۸.دست‌زدن به سطوح مرطوب، نزدیک به سینک در یک حمام عمومی ۷۰
۹.دست‌زدن به دستگیره حمام (خروجی) ۷۵
۱۰.دست‌زدن به دستگیره توالت ۸۵
۱۱.دست‌زدن به پایه توالت (به‌عنوان مثال ظروف) ۹۰
۱۲.بلند کردن صندلی توالت عمومی ۱۰۰

جدول فوق، ترس‌های بابک را از آلودگی به‌واسطه دست‌زدن به اشیاء ناپاک نشان می‌دهد. همچنین بر اساس سلسله‌مراتب ترس‌های بابک تهیه‌شده و از ترس اندک به ترس زیاد تنظیم شده است. بابک ابتدا از ترس‌های کم شروع به مواجهه‌سازی می‌کند و پس از موفقیت در هر مرحله، به مرحله بعدی می‌رود.

در ساخت سلسله‌‌مراتب و آغاز مواجهه‌سازی مهم است شروع کار با موردی باشد که اضطراب نسبتاً کمی را ایجاد کند و بیمار کاملاً مطمئن است آن را با موفقیت پشت سر می‌گذارد. گام‌های بعدی، تدریجی هستند. استقامت، کلید دوم موفقیت مواجهه‌سازی است. هرچه تعداد مواجهه‌سازی‌ها بیشتر باشد، ترس زودتر از بین می‌رود.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی با استفاده از دارو

دارو درمانی وسواس فکری عملی با استفاده از داروهایی مانند کلومی پرامین، فلوکستین و فلووکسامین انجام می‌شود. به‌طور معمول هفت دارو برای درمان وسواس مورد استفاده قرار می‌گیرد. فلوکستین- آنافرانیل- پاکسیل- سه لکسا- لکساپرو- زولافت. همه این داروها سروتونین را در مغز افزایش می‌دهند.

دارو درمانی وسواس فکری عملی تنها بین ۲۰ تا ۴۰ درصد باعث کاهش نشانه‌های فرد می‌شود و تغییر عمده‌ای را موجب نمی‌شود. دارو درمانی دارای محدودیت است. بسیاری از بیماران به دارو درمانی پاسخ نمی‌دهند (حدود ۴۰ تا ۶۰ درصد پاسخ بسیار اندکی به دارو درمانی می‌دهند)، گروه باقی‌مانده نیز به‌طور نسبی بهبود کمی در نشانه‌های وسواس نشان می‌دهند و در نهایت با قطع دارو به‌طور معمول علائم بیماری به‌سرعت باز می‌گردد. مهمترین مزیت دارو درمانی بر روش‌های شناختی رفتاری راحتی آن است. مسلما درمان رفتاری اضطراب زیادی تولید می‌کند و تلاش و استمرار بیمار را می‌طلبد.

اما با وجود موفقیت داروها در تاثیرگذاری، دلیل استفاده از روان‌درمانی برای درمان وسواس چه می‌باشد؟

۱. ۲۰ تا ۳۰ درصد افراد از مصرف دارو امتناع می‌ورزند. گروهی نیز به‌جهت عوارض جانبی که برای آنها دارد، دارو مصرف نمی‌کنند.

۲. در حدود ۲۵ درصد افراد نیز تغییرات اندکی به‌واسطه دارو در خود گزارش می‌کنند.

۳. با وجود تأثیر چشمگیر درمان دارویی در درمان وسواس فکری و عملی، ولکن ۲۰ تا ۳۰ درصد از علائم در فرد باقی می‌ماند و روان‌درمانی موجب بهبودی بیشتر علائم می‌شود.

۴. میزان عود در درمان وسواس فکری و عملی از طریق دارو بالا است.

 

جهت درمان وسواس خود می توانید کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید

 

کتاب خودیاری برای درمان وسواس- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

راه درمان وسواس فکری

روش درمان وسواس فکری چندان تفاوتی با وسواس عملی ندارد. تنها با توجه به چند نکته می‌توان به درمان وسواس فکری خالص پرداخت. وسواس فکری برخلاف وسواس عملی آداب آشکار خاصی ندارد و در نتیجه تنها می‌توان با توجه چند نکته به درمان وسواس فکری پرداخت.

افرادی که خواهان درمان وسواس فکری هستند باید توجه داشته باشند که آنها در عوض آداب رفتاری آشکار، دست به بعضی رفتارهای پنهان می‌زنند. از جمله این رفتارها عبارتند از: سرکوب فکر، جایگزین کردن فکر اضطراب‌زا با یک فکر دیگر یا با یک فکر متضاد، استفاده از تکنیک حواس‌پرتی. همه این کارها برای کاستن اضطراب در فرد صورت می‌گیرد و موجب تشدید وسواس فکری در بیمار می‌شود. زیرا هر قدر فرد از افکار اضطراب‌زای خود بیشتر فرار کند، بیشتر آنها را واقعی و دارای معنا می‌داند و این افکار بیشتر به ذهن او خطور می‌کند.

تمرین درمان وسواس فکری

فردی را تصور کنید که وسواس فکری همجنسگرایی دارد و مدام تصاویر و افکار همجنسگرایی به ذهن او خطور می‌کند و او برای مقابله با آنها این افکار را از ذهنش دور می‌کند و به چیزهای دیگری فکر می‌کند. این رفتار او باعث می‌شود این تصاویر با شدت بیشتری به ذهن او هجوم بیاورند. در تمرین درمان وسواس فکری او باید در هفته اول، این افکار را با جزییات هر روز بر روی کاغذ بنویسید.

درمان وسواس فکری و عملی- تصویر ۲- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

بهتر است او این کار را هر روز چندین بار انجام دهد. در هفته بعد باید این افکار را با صدای بلند بخواند و آن را ضبط کند. بهتر است متن نوشته حدود ۲ تا ۳ دقیقه باشد. سپس با استفاده از ام پی پلیر، هر روز به این صوت حداقل به مدت ۲ ساعت گوش دهد. با استفاده از قابلیت دستگاه ام پی پلیر می‌توانید صدای ضبط شده را بدون توقف بارها به‌طور تکراری بشنوید.

شما با انجام این تمرین درمان وسواس فکری دچار اضطراب خواهید شد. اضطراب در شما نشانه آن است که شما تمرین را درست انجام می‌دهید. با انجام هر روزه تمرین به‌تدریج اضطراب در شما کاهش می‌یابد. آگاه باشید که غلبه بر وسواس فکری امری تدریجی است و شرط موفقیت تحمل اضطراب و پشتکار است.

درمان‌شدگان وسواس فکری

نکته مهم آن است که درمان‌شدگان وسواس فکری پس از بهبودی احتمال دارد ضرورت عدم استفاده از تکنیک‌های حواس‌پرتی، فکر جایگزین و سرکوب فکر را فراموش کنند. آنها در شرایط استرس شدید برای کاهش اضطراب در خود ممکن است مجدداً از روش‌های قدیمی سرکوب فکر استفاده کنند.

اگرچه تنها یکبار به‌کارگیری این روش‌ها موجب نمی‌شود وسواس شما مجددا بازگردد، ولکن در صورتی که مراقب استفاده از این روش‌های قدیمی در مواجهه با اضطراب خود نباشید، وسواس مجددا سرو کله‌اش پیدا خواهد شد. مهمترین نکته در جلوگیری از عود وسواس آن است که بدانید پیشرفت در درمان وسواس فکری عملی یک مسیر خطی رو به بالا نیست.

بازگشت علائم و عود نیز قسمتی از فرایند درمان وسواس فکری و عملی است. درمان‌شدگان وسواس فکری عملی باید از نظر ذهنی برای این شرایط نیز آماده باشند و در صورت وقوع، خود را شکست خورده ندانند؛ زیرا در اینصورت ناامید شده و درمان را رها خواهند کرد. مسیر درمان مسیری سینوسی و همراه با فراز و نشیب می‌باشد. وقتی دچار لغزش می‌شوید، آن را بپذیرید و برای جلوگیری از وقوع مجدد آن در آینده، برنامه‌ریزی کنید. نگذارید علائم بزرگتر شوند.

[/vc_column_text][vc_empty_space][vc_masonry_grid post_type=”post” max_items=”9″ item=”basicGrid_NoAnimation” grid_id=”vc_gid:1631460776921-b6e96c70-14b7-1″ taxonomies=”757″][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_empty_space][vc_column_text]

.

شما می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص درمان وسواس، کتاب «خودیاری برای درمان وسواس فکری- عملی به زبان ساده» نوشته‌ی دکتر کامیار سنایی را از فروشگاه سایت به‌صورت اینترنتی خریداری نمایید.
در صورتی‌که به‌دنبال دکتر روانشناس برای وسواس هستید، با شماره ۰۰۹۸۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ دکتر کامیار سنایی تماس حاصل فرمایید.

دکتر کامیار سنایی، روانشناس

منابع:

۱. بائر لی (۱۳۸۸). غلبه بر وسواس. ترجمه: لیلا کوهی و محمد دهگانپور. نشر رشد.

۲. هافمن، دیوید (۲۰۱۲). درمان شناختی رفتاری در بزرگسالان. ترجمه: کامیار سنایی. نشر ارجمند.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

3. سنایی، کامیار (1400). خودیاری برای درمان وسواس. نشر متخصصان

5/5 - (1 امتیاز)

دکتر کامیار سنایی

روانشناس، مشاور، هیپنوتراپ و عضو انجمن هیپنوتیزم بالینی. خوشحالم که به یاری امکانات نوین تکنولوژی، می‌توانم با هموطنانم ارتباط برقرار نمایم. امکان دریافت سوالات شما در این سایت وجود دارد. تلاش خود را به‌کار می‌گیرم تا در زمان کوتاه و به صورت مقتضی، پاسخ آنها را ارایه نمایم. امیدوارم اطلاعات موجود در این سایت مورد استفاده شما واقع گردد. از نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما صمیمانه استقبال می‌نمایم.

نوشته های مشابه

‫1,120 نظرها

  1. اقای دکتر سلام وتتون بخیر
    میشه لطفا به سوالم پاسخ بدین
    چطور بفهمم این فکرم یه وسواس همش میترسم حقیقت داشته باشه
    چون اگر بفهمم وسواس خیلی دلم راحتتره
    ولی هر بار با خودم میگم واقعا این واقعیت داره یا وسواس

  2. سلام وقت به خیر من دچار وسواسی شدم که مثلا اگه قضاوت اشتباهی در ذهنم مثلا راجب کسی کنم یا اگه در حین انجام کاری برای کسی عصبانی بشم و خودمو کنترل کامل نکنم خودمو از اون چیز منع میکنم مثلا اگه حین خریدن یه مودم برای خانواده نتونم جلوی عصبانیت یا عدم صبر تحمل خودم کنترل کنم خودمو برای همیشه ازاستفاده از اون مودم منع میکنم یا اگه کسیو قضاوت کنم در ذهنم به اشتباه بعد تا جبران نکنم یا خودمو تنبیه نکنم به هیچ وجه اون روز کامل مثلا دیگه فیلم جدید یا بازی یا هرچیزی که دوست داشته باشم انجام نمیدم خیلی خیلی ممنونم از محبت تون

    1. هر قدر رفتار جبرانی و تنبیه را بیشتر انجام دهید وسواس شما شدیدتر می شود. باید اتفاقا از مودم استفاده کنید و یا هر کاری که جهت تنبیه خود می کنید را نکنید. ابتدا مضطب می شوید ولی تحمل کنید تا بهبود بیابید

      1. درود اقای دکتر خیلی خیلی ممنونم از محبتتون الهی همیشه ی همیشه خدا خیرتون بده بی نهایت زنده سلامت شاد باشین

  3. درود دکتر گرامی خیلی خیلی سپاس از محبت تان ببخشید من یه مدته وسواس پیدا کردم سه سال پیش دچار انزوا شده بودم و شبا برای خودم شرط میزاشتم که مثلا توی این مدت زمان حق ندارم از یه کلمه مثلا (چطوری) استفاده کنم و متاسفانه سه شب به شرط خودم باختم و هرشب که می باختم انگار یه کلاه سیاه رنگ از وسط سرم میرفت بالا تا کامل سرم بپوشونه و متاسفانه سه شب باختم به شرطم از اون شب سه سال حدودا گذشته و هنوز که هنوز تو تصوراتم میخوام اون کلاه پاره کنم سرم ازاد شه چون از بعد ایجاد اون تصور کلاه سیاه روی سرم دچار کم احساسی یا احساسات سطحی شدم یعنی عمیقا نه میتونم گریه کنم نه ذوق کنم انگار البته شاید عمیقا گریه و ذوق میکنم ولی بخاطر اون کلاه احساس میکنم دیگه عمیق نیست احساساتم و اینکه قبل این اتفاق من به علت یک شکست در زندگی هرشب بغض میکردم و نمیتونستم راحت بخوابم و بعد بخاطر اینکه بخوابم هرشب به مدت یک ماه فکر غم انگیز میکردم تا با هق هق گریه کنم سبک بشم از بغض بتونم راحت بخوابم بعد سعی کردم جلوی فکر های غم انگیز موقع خواب بگیرم و با یه حالتی از ایجاد حس بغض در گلوم جلوگیری کردم و بعد این اتفاقات همراه اون شرط این کلاه روی سرم حس میکنم ایا راه دمان دارد خیلی خیلی خیلی ممنونم از محبت تان الهی بی نهایت زنده سلامت باشین من همون شخص هستم که وسواس کمک خواستن از دیگران داشتم چون میترسیدم بخاطر مدیون شدن باید خودمو تغییر بدم یا از چیزی که دوست دارم دست بکشم که شما بی نهایت محبت کردین کمکم کردین خیلی خیلی سپاسگذارم

  4. سلام آقای دکتر،اول از همه میخواستم ازتون تشکر کنم بابت اینکه به همه ی سوالاتمون با صبر و حوصله پاسخ میدید،من دچار وسواسی هستم که هرچی گشتم ندیدم کسی باهاش درگیر باشه یا راهکاری درموردش داده شده باشه: من روی حس های بدنیم حساس هستم!آگاهی بیش از حدی روی قسمتهایی از بدنم دارم که راستش نمیدونم چطور توضیحش بدم،مثل توجه ناخودآگاه به قسمتی از بدنم، و ترس از اینکه نتونم تمرکزم رو معطوف چیز دیگه ای بکنم.
    کتابتون رو هم مطالعه کردم اما متوجه نشدم برای این نوع وسواس باید چیکار کنم،ممنون میشم راهنمایی کنید

    1. دقت کنید از جه چیزو یا کارهایی اجتناب می کنید. برای اطمینان چه رفتارهایی می کنید. ابتدا باید اجتنابها و اطمینان طلبی ها را در خویش پیدا کنید. وسواس بدون این دو ممکن نیست
      در درجه دوم این رفتارها را حذف کنید و از آنها فرار نکرده بسمتش بروید و بکرات انجام دهید

      1. سلام اقای دکتر خسته نباشید بنده خانمی هستم که به امید خدا یه ماه دیگه بچم به دنیا میاد و چیزی که این وسط داره اذیتم میکنه اینه ،عاشق بچه هستم دوس دارم تمام خودم رو واسش بدم ولی خب یه اشتباهی که کردم اینه ماه اقدامم رفتم استخر ،الان همش میگم نکنه من تو استخر حامله شدم ،و این فکر شوقمو واسه مادر شدن و بچه داری گرفته ،میترسم بچم به دنیا بیاد نخوامش ،خیلی اذیتم نمیدونم چطور درمانش کنم ،حاظرم دارو بخورم فقط این فکر از سرم بره ،دوس داشتم انواع دیگه وسواس و تجربه میکردم ولی اینو نسبت به بچم فکر نکنم ،ترو خدا کمکم کنید

        1. این افکار از وسواس شما ناشی می شود و افکار شایعی در رابطع با افراد وسواسی است. هر زمان این افکار آمد سعی نکنید خود را با دلیل و مدرک قانع کنید زیرا شدیدتر می کند وسواس تان را. به خود تنها بگویید: باز آمدید و سرو کله تان پیدا شد
          . ولی من می دانم شما وسواس فکری هستید

  5. دکتر با فکر وسواسی که ناشی از این فکر اذیتم میکنه چیکار کنم؟ میترسم زندگیمو خراب کنه! منو همسرم خیلی همو دوست داریم. به نظر شما این مدل مسائل و اینگونه حرفی که همسر من زده توی همه زندگی ها هست؟ من همش میگم هیچکس به زنش نمیگه من از تو خوشگل تر دیده بودم ولی تورو انتخاب کردم پس این ینی توهین

      1. خیلی ممنونم اقای دکتر ،بیشتر وقتها خودمو قانع میکنم افکار وسواسی هستن ولی یه لحظه میگم نکنه درست باشه باز دوباره افسرده میشم ،من از بعد زایمان میترسم واقعا با این روش درست میشه یا دارو مصرف کنم

      2. اقای دکتر ،خیلی ناراحتم بیشتر میترسم واقعیت داشته باشه ،چطور خودمو قانع کنم این فقط یه فکر وسواسیه
        حالم از اون کسی که گفت بریم استخر بهم میخوره اونو مقصر همه چی میدونم ،احساس میکنم افسردگی گرفتم خستم دیگه

        1. اینها افکار وسواسی هستند. توجهی نکنید زیرا فقط فکر هستند و فکر دست انسان نیست. به این افکار بخندید و سعی نکنید افکار را از ذهن دور کنید زیرا شدیدتر بر می گردد

  6. دکتر واقعا یک حرف اونم در گذشته ارزش اینو داره که آدم بخواد به طلاق فکر کنه؟؟ من چرا دارم دیوونه میشم؟؟؟ با همسرم صحبت میکنم میگه به خدا منظورم این بود که از تو خوشگلترم دیدم ولی نتونستم قد تو دوستش داشته باشم

  7. سلام دکتر من وسواس خیلی اذیتم میکنه.شوهرم واقعا پسر خوب و خانواده داریه خیلی همو دوست داریم و زندگی خوبی داریم دو سال پیش قبل از نامزدی وقتی دوست بودیم یکبار دعوامون شد توی دعوا کلی غر زدم بهش گفت من قبل از تو دخترای زیادی دیدم که شاید از تو خیلی خوشگلتر یا پولدارتر بودن همه هم مثل خودت تک دختر بودن ولی هیچکدوم از اونارو دوست نداشتم این همش توی ذهن من رژه میره که چرا گفته این حرفو که اونا از تو خوشگلتر بودن ولی همیشه و همه جا مگه تو خوشگلترین دختری و از نظر زیبایی واقعا من دختر زیبایی هستم!از نظر شما این حرف بدیه؟ همش به طلاق فکر میکنم با اینکه عاشق شوهرمم و هیچوقت نمیخام حتی ازش جدا شم. خیلی دوسش دارم ولی این ی دونه فکر خیلی آزارم میده

    1. احتمالا قصد او بیان میزان علاقه بوده ولی با کلمات مناسبی بیان نکرده است.
      قرار نیست با یک حرف فکر طلاق بیفتید. ضمن اینکه مسلما در طول زندگی بارها با هم مشاجره خئاهید کرد و این طبیعی است و قرار نیست فکر کنیم مرا دوست ندارد

    2. خیلی ممنونم اقای دکتر ،بیشتر وقتها خودمو قانع میکنم افکار وسواسی هستن ولی یه لحظه میگم نکنه درست باشه باز دوباره افسرده میشم ،من از بعد زایمان میترسم واقعا با این روش درست میشه یا دارو مصرف کنم .میترسم تا ابد باهام بمونه نتونم از وجود بچم لذت ببرم

  8. سلام آقای دکتر. وقت شما بخیر.
    من گاهی اوقات وقتی به جای جدیدی مراجعه میکنم، بر اثر اضطراب دچار دلپیچه شدید میشم. به خاطر همین قبل از اینکه بیرون برم مکرراً دستشویی میرم تا مطمئن شم دچار این مشکل نمیشم. متاسفانه حتی گاهی اوقات از این می ترسم که در جلسات مصاحبه و مهمونی دچار این مشکل بشم و دایما به وضعیت گوارشی خودم فکر میکنم. لطفا در خصوص درمان راهنمایی بفرمایید. با تشکر از شما.

  9. سلام وقتتون به خیر خیلی خیلی متشکرم از راهنمایی های پر مهرتان من حدودا از سن 15 سالگی رفته رفته تا الان 21 سالگی هرسال عجیب تر شده چندتا وسواس هست بااجازه اولیش اینه به خودم میگم چرا از جایی که رایگانه مثل اینجا اخه چون نوشته دیدگاه بنویسم چرا سوال بپرسم نگرانم سوال بپرسم بعد به شما مدیون شم چون من زمانی که مدیون شم احساس میکنم باید اون دین ادعا کنم ولی اگه اون دین به قیمت تغییر چیزهای مهم من باشه چیکار کنم من زیاد دوست ندارم از چیزهای مهم خودم به خاطر عذاب وجدان یا مدیون شدن دست بکشم یا تغییر بدم واقعیتش من میترسیدم این سوال داخل جای عمومی بپرسم چون میگم نکنه وسواس من به باقی دوستان سرایت کنه و باعث فشار روی کسی بشم چون شاید باقی دوستان با همین سوال ها مشکلاتشون حل میشه ولی پرسیدم گفتم شاید کسی مثل من ببینه و با راهنمایی شما این مدل وسواس درمان شه به امید خدا خیلی خیلی متشکرم ازبی نهایت محبت تان

    1. راه درمان وسواس شما درهواست کردن از دیگران است. از دیگران بخواهید کاری برای شما انجام بدهند. سپس اگر فکر وسواسی به شما فشار آورد که جبران کنید در برابر آن فکر مقاومت کنید.
      اینکه این سوال را اینجا مطرح کردید با وجود آنکه وسواس بشما گفت نکنید بنوعی مقابله با وسواس است. هر کاری که وسواس به شما می گوید اگر انجام بدهی آرام می شوی نباید انجام بدهید. اجازه بدهید اضطراب را تحمل کنید ولی به وسواس عمل نکنید

      1. سلام اقای دکتر خیلی خیلی متشکرم از کمکتون خیلی خیلی لطف کردین طبق راهنمایی تون برای تحمل اضطراب من حتی با خواندن جمله ای که فرمودین (درخواست از دیگران) دچار حسی شبیه به اضطراب یا یه حس تنش زا شدم خیلی خیلی ممنونم از بزرگواریتون بی نهایت محبت کردین خیلی خیلی متشکرم متشکرم

  10. سلام آقای دکتر عزیز و بزرگوار
    بنده به مدته حدودا 2 ساله که به واسطه کار در بیمارستان و ویروس کرونا و همچنین وسواس ارثی دچار وسواس های متعددی از جمله وسواس به بیماری شدم که البته به کمک دارو درمانی و همچنین روان درمانی ارائه شده توسط شما درحال مداوا هستم. اما مسئله ای که خیلی منو اذیت میکنه اینه که بنده حتی پیش از کرونا و ابتلا به وسواس به بیماری یک سری آداب وسواسی داشتم که بارز ترین آنها وسواس های مذهبی هستن.. الان بیش از هر چیزی وسواس به مسائل مذهبی منو اذیت میکنه..
    منظور بنده این هست که چون خانواده و خیلی از اطرافیانم مذهبی صرف هستند و مدام درگیر مسائل حلال و حرام و بهشت و جهنم اند منم تا میخوام یک کاری انجام بدم که با ارزش های دینی من ناسازگاره سریع درگیری ذهنی پیدا میکنم.. نمیتونم تصمیم بگیرم در مورد دیدگاه های مذهبی خودم.. هرچقدر هم تلاش میکنم که دیدگاه منسجمی داشته باشم نمیشه.. میخوام آزاد باشم یک دفعه عذاب وجدان و حس گناه میگیرم.. میخوام مذهبی باشم بعد از چند روز که این رویه رو پیش میگیرم خسته میشم و به خودم میگم این چه کاره غیر عاقلانه ایه که من اینقدر ذهنمو درگیرش کردم ولش کن خدا اینقدر سختگیر نیست که تو به خودت سخت میگیری.شدم یک بام و دو هوا .. لطفا بنده رو راهنمایی بفرمایید ممنون میشم

    1. مشکل فرد وسواسی مانند شما کمال گرایی در باورهای مدهبی و ترس از اشتباه است. بخود یاداور شوید که کمال یک هدف است نه مقصد و من حق کامل نبودن دارم. هر روز تنها به مثبتهای خود فکر کنید و به موارد منفی و اشتباهات فکر نکنید زیرا مسیر رشد تاید بر خوبی ها است نه خطاها.

      1. ممنون از شما
        خدا بهتون خیر بده
        واقعا با متد شما من کلا الان دارو مصرف نمیکنم و حالم خوبه خداروشکر و با این راهنمایی های شما بهتر هم خواهم شد.

  11. سلام دکتر جان …من وقتی یک مشکلی برام اتفاق می افته ذهنم همش درگیرشه و کارهایم رها میکنم و حس حالی برای انجام دادنشون ندارم و فقط به مشکل فکر میکنم مثلا با دوست دخترم دعوا کنم دیگه درسم را نمیخونم و همش به دعوامون فکر میکنم و یا با کسی بحث بکنم همش ذهنم درگیر اون بحث است

    1. 1.یکبار فکرهای خود را بر روی کاغذ بنویسید و جواب بدهید. بارهای بعدی به خود بگویید من درباره این موضوع فکر کرده ام و موضوع جدیدی وجود ندارد.
      2. فکر کردن به موضوع را بتاخیر بیندازید. یعنی بخود بگویید من شب 30 دقیقه به این موضوع فکر می کنم. اگر شب حساسیت موضوع کم شده بود فکر نکنید در غیر اینصورت در 30 دقیقه فقط و فقط به موضوع فکر کنید و موضوعات دیپر فکر نکنید. بدین ترتیب ذهنتان یاد می گیرد تحت کنترل شما باشد

  12. سلام دوستان امیدوارم این حرفای من بهتون ذره ای کمک کنه. من دچار وسواس شدیدی بودم . از چیدن یه سری تصاویر تو ذهنم به توالی های عددی، مثلا 8 بار 16 بار 64 بار . و همیشه تا نزدیکش میرفتم و دوباره برمیگشتم . میگفتم اگه نکنم خانوادم یه چیزی میشه خودم یه بیماری سخت خدایی نکرده میگیرم . یا همش به خانوادم شک داشتم یا باید ده بار یه متن رو میخوندم یا حتی اون اواخر یادمه تصاویر جنسی و بد راجع به عزیزانم یا حتی افراد مقدس داشتم . اما دوستان فقط یه راه داره . نه دارو نه هیچ چیزی. توکل کنید به خدا و اینارو انجام بدید. وقتی وسواس بهتون دستور میده اینکارو بکن و نکنی فلان میشه . به خودت زمان بده. اون کارو نکن و فقط یه دقیقه فقط یه دقیقه بگو نمیکنم تا ببینم اتفاقی میوفته یا نه. فقط یه دقیقه . مطمعن باشید چیزیتون نمیشه. بعد از یه دقیقه اونو بکنید دو دقیقه. هر تصویر بدی یا فکر بدی اومد سعی نکنید بهش فکر نکنید یا با تصویر خوب اونو جایگزین کنید. اتفاقا بخندید بهش بگید اره اره تو خوبی . کاری نداشته باشید با هیچکدوم. فقط به خودتون ایمان داشته باشید. دو دقیقه رو بکنید 5 دقیقه . بنویسیدش رو کاغذ. بگید تونستم یه دقیقه رو دو دقیقه رو یا حتی 5 دقیقه رو. به خودتون افتخار کنید. فقط قوی باشید. نترسید از این زمانی که میدید. یه بار تجربش کنید. بگید قراره دور از جونتون بمیرید اگه انجام ندید اون وسواس و فکر و دستور رو ؟ عب نداره بشه اما یه دقیقه رو تجربه کنید . هیچیتون نمیشه. بعدش همینطور زمانو ببرید بالا. بازم میگم فقط یادتون نره با افکار و تصاویر تو ذهنتون مقاومت نکنید بذارید بیاد و بره و بخندید بهش بگید اره اره باشه . بهتون قول میدم موفق میشید. غمتون نباشه بچه ها

  13. سلام دکتر …سر کلاس درس وقتی استاد از دانش اموزای دیگر سوال میکنه ..بدن من لرزش داره و در ذهنم جواب سوال تا قبل رسیدن معلم خیلی تکرار میکنم …..ویا قبل از گفتگو با کسی ..چیزایی که میخوام بهش بگم در ذهنم مرور میکنم ..مثلا موقعی که می خوام وارد فروشگاهی بشم حرف هایی که میخوام با مدیر فروشگاه بزنم و چیزهایی که میخوام بخرم در ذهنم مرور میکنم ….دکتر مشکل من چیه ؟تشکر

  14. سلام دکتر.من دختر نوجوونی هستم که نزدیک یکساله (پنج ماه ولی نه بصورت مداوم)افکارم خیلی بد شده ارجب اینکه حس میکنم دیگران ذهنم رو میخونن اما خودشونو برای قضاوت کردنم نگه میدارن.ولی همین خیلی باعث شده اعصاب خورد شه و هرچن دقیقهای یکبار که یادش میوفتم گاهی وقتا بصورت ناخوداگاه پرخواشگری میکنم زیر لب چیکار کنمم؟

  15. سلام آقای دکتر خسته نباشید ، آقای دکتر من ۱۶ سالم است قبلاً هم خیلی به شما پیام دادم و جواب داده ای بسیار متشکرم ، آقای دکتر من ۲۲ روز از که دارم وسواس فکری خود را درمان میکنم ، استرس های زیادی داشتم اما الان یکم کمتر شده ، آقای دکتر من میخواستم تابستان درس هایم را مرور کنم اما نمی‌دونستم از کجا شروع کنم بخاطر همین این روند باعث استرس های زیادی در من شد و الان که سال تحصیلی جدید شروع میشه وسواس فکری دارم خیلی استرس دارم که نکنه (مثل تابستان امسال نتونم درس بخونم یا نکنه هر مطلب رو بخونم از یادم برود) آقای دکتر به این افکار هم اهمیت نمیدهم و باعث استرس در من هم میشه و میدانم استرس در درمان وسواس روند صحیح درمان است اما آقای دکتر من هیچوقت در مورد درس وسواس نداشتم به خاطر همین تحت تاثیر این افکار شدم ، خودم هم معدلم خیلی عالی است و درسم عالیه و میترسم این افکار در سال تحصیلی جدید درست باشه.
    میخواستم از شما بپرسم که آقای دکتر (آیا این افکار وسواس فکری است و چقدر این افکار درست است و چیکار کنم این افکار درمان شود)

    1. یک برنامه با نظر یک فرد دیگر برای درس خواندن تنظیم گنید و فقط بر اساس آن عمل کنید و هرگونه شک و تردیدی اگر بدهنتان راه یافت بخود بگویید اینها وسواس فکری است و توجه نمی کنم. بهیچوجه دوباره مرور نکنید چک نکنید و…فقط طبق برنامه ریزی ایتدایی خوئ عمل کنید. باقی موارد وسواس است

  16. سلام و عرض ادب آقای دکتر من ۱۶ سالم است ، آقای دکتر من یک سوالی داشتم ، آقای دکتر من تقریبا چند روز است حدودا ۷ روز که دارم وسواس فکری خود را درمان میکنم ، آقای دکتر استرس خیلی زیادی دارم در حدی که احساس میکنم این استرس بر مغزم دارد تاثیر میگذارد و اگه به این افکار جواب ندم ممکنه اتفاقی بیفتد ، میخواستم بدانم این استرس ها در دوران درمان طبیعی است چون میترسم این استرس ها موجب یک بیماری دیگه در من شود.

  17. سلام آقای دکتر من گوشی جدید گرفتم تقریبا یکساله نمیتونم ازش استفاده کنم چون موقعی که باهاش کار میکنم حس میکنم خرابش میکنم حس میکنم انگشتم رو محکم فشار دادم روش بعد هی فک میکنم که چجوری فشار دادم اون کار رو تکرار میکنم ر گوشیم بعد میگم بار اول فشار نداده بودما الان که امتحان کردم دیگه خراب شد یا مثلا دماغمو ۷ سال پیش عمل کردم هربار مادرم سرم عصبانی میشه حس میکنم دستش خورد به دماغم هی ازش میپرسم منو زدی تا قسم نخوره و هزار بار ازش پرس و جو نکنم راضی نمیش اونم اذیت میشه داد میزنه دوباره میگم ایندفعه زد حالم بدتر میشه یا اینکه من به دوای مورچه خیلی خیلی حساسم طوری که بهش دست بزنم چندین بار دستمو میشورم جدیدا بابای من شناسنامه ام رو‌ ازم خواست دادم بهش روز بعد ازش خواستم شناسنامه ام رو زیر تشک گذاشته بود پر از دوای مورچه ریخته بود دقیقا همونجا شناسنامه منو گذاشته بود اصلا دیگه انگار بدبخت شدم حالا شناسنامه ام نمیشه شست هربار بهش دست بزنم باید دستمو بشورم خیلی اذیتم آقای دکتر الان شناسنامه ام رو باید چیکار کنم مگه میشه بیخیال اونهمه پودر دوای مورچه رو شناسنامه شد؟؟

  18. سلام و عرض ادب دکتر یک سوالی داشتم ، آقای دکتر من میخواهم وسواس فکری خود را درمان کنم دو روز است که این کار را شروع کردم هر فکری که می آید اهمیت نمی دهم بعد آقای دکتر خیلی استرس و اضطراب میگیرم میخواستم بدانم استرس و اضطراب
    در درمان وسواس فکری طبیعی است.
    یک سوال هم داشتم ، آقای دکتر این استرس و اضطراب خودش ضرر ندارد یا باعث یک بیماری دیگه ای نمیشه ، آخه میترسم وسواس درمان بشه اما با شدت این استرس یک مرض دیگه بیاد.

  19. سلام و عرض ادب و خسته نباشید آقای دکتر امیدوارم که حالتان خوب باشد ، من ۱۶ سالم است و یک مشکلی دارم و خیلی ممنون میشم که کمکم کنید تا این مشکل را به لطف خدا حل کنم.
    آقای دکتر من افکار آزار دهنده ای دارم که نمیدانم این افکار از کجا می آیند ، تو سال تحصیلی هم داشم اما معدلم خیلی عالی شد ، تابستان شده و من میخواستم درس هام رو مرور کنم اما هر وقت برنامه ریزی میکنم این افکار به برنامه ریزی من گیر میده و آزارم میده (البته چون تابستان است یکم از تنبلی خودم هم است) ، و احساس میکنم که نکنه من یازدهم رو هم نتونم بخونم یعنی در مورد یازدهم هم افکاری آزارم میده ، در حالی که من واقعا عاشق درس هستم خیلی دوستم دارم ولی اسم درس اومدنی این افکار آزارم میده.
    خیلی ممنون میشوم که راهنمایی کنید که چه واکنشی با این افکار داشته باشم و این افکار چی است؟

      1. سلام و عرض ادب
        آقای دکتر من مدام احساس میکنم که دهانم بو میده با اینکه هز افراد نزدیک میپرسم میگن نه . ولی وسواس شدیدی پیدا کردم . مدام دستمو حلوی دهنم میگیرم یا ماسک میزنم و سعی میکنم خودمو عقب نگه دارم یا سرمو پایین بندازم که طرف مقابل ناراحت نشه . چکار باید کنم ممنون میشم راه حل بدید واقعا در عذابم

  20. سلام آقای دکتر ، اقا هستم ۶۰ سال دارم ، خواهش میکنم راهنمایی ام کن مغزم خسته است و شاد نیستم ، اصلا خنده نمی تونم بکنم ، چکار کنم که از خستگی مغز رها بشم ، ممنونم از پاسختون البته نشخوار فکری دلیلش است ، لطفا کمکم کنید

    1. ورزش کنید. ارتباط با دوستان و اشنایان را بیشتر کنید. احساس خستگی یک امر ذهنی است. شما باور کرده اید که خسته هستید و …رفتارهای جدید کنید.. ببینید افراد شاد و سرزنده چگونه زندگی می کنند. آنها را تقلید کنید. اگر چه در ابتدا سخت است ولی بتدریج ذهن رفتارها را باور می کند

  21. سلام دکتر وقتتون بخیر
    ببخشید دکتر من 16 سالمه و همش این وسواس ذهنی رو دارم که این کارای دنیوی واسه چیه وقتی تهش قراره بمیریم
    در واقع همش یاد مرگ می افتم همش دهنم درگیر میشه و مغزمو میخوره
    از اون ورم همش ناراحتم و ذهنم درگیره که با مرگگ کسایی که توی این دنیا دوستشون دارم چطوری مقابله کنم
    واقعا نمیدونم چیکار کنم دیگه کلافه شدم امیدوارم تونسته باشم منظورمو بهتون رسونده باشم
    مرسی

  22. سلام
    درهنگام گوش دادن به صدای ضبط شده میشه مشغول کاردیگه ای بود یا باید فقط به صدای ضبط شده توجه کرد؟

    1. سلام أقاي دکتر
      ممنونم از اینکه پاسخ صبورانه میدهید
      من یک اقا هستم ، مشکلم اینه که وقت گفتگو با همسرم و دخترم خیلی زوم میشم روی مطالبشون و اگر اشتباه صحبت کنند ، نمی تونم فراموش کنم و هرجوری شده باید باهاشون صحبت کنم تا متوجه اشتباهشون بشوند ، و بنوعی زودرنج هستم ، البته صاابیزاری هم دارم ، لطفا راهنمایی کنید ،

      1. شما نگران هستید اگر گوشزد نکنید به اشتباهات غیر قابل جبران ختم شود. باید اضطراب درون را تجمل کرده با خود گفتگو کنید که 1. دیگران حق اشتباه دارند 2. این نظر من است شاید روش آنها بهتر باشد 3. یک جواب درست برای همه وجود ندارد و همه چیز نسبی است 4. هیچ فاجعه ای اتفاق نمی افتد
        پس از این گفتگو ها از موضوع خود را دور کرده تا شرایط تذکر ندادن را راحت تر تحمل کنید. تمرین اینکار باعث می شود ذهنتان درک کند جتی اگر تذکر ندهید نیز اضطراب شما بتدریج کم شده و هیچ اتفاق بدی نیز نمی افتد. حتی اگر بیفتد نیز قابل جبران است

  23. سلام آقای دکتر.
    یه سوال داشتم خدمتتون.من مشکل وسواس دارم،توو سایتتون دیدم که روانشناس خوب معرفی میکنین، خواستم بدونم امکانش هست که روانپزشک خوب هم در ایران به من معرفی کنین که بشه تلفنی ویزیت شد.ممنون میشم.

    1. روانبزشک بهشکا دارو میدهد که باید نسخه داشته باشید برای تحویل از داروخانه. بنابراین بهتر است حضوری مراجعه کنید. ضمن انکه داروی وسواس مشخص بوده و بدون نگرانی می توانید نزد روابزشک در شهر خود بروید

  24. سلام آقای دکترمن یک ماه بودکه درگیر وسواس فکری شدید بودم ازنوع توهین به مقدسات به طوری که اظطراب شدیدی روتجربه کردم وحتی وزن هم کم کردم امابعد بامطالعه وشناخت خطاهای فکری به لطف خدابه طورمعجزه واری وسواس فکریم خوب شدولی الان یه حالت بیخیالی دارم انگارمغزم خالی شده ازفکروانگارچندسال ازاون قضیه گذشته یه حالت عجیبی توصیفش به نظرتون چرااین شکلی شدم ؟

    حالت مسخ شخصیت آیا؟

    1. شاید ذهن شما عادت به افکار زیاد و نگرانی داشته است و مدتی است این نگرانی ها کم شده و ذهن شما مانند همه افراد دیگر شده است که درگیر نمی باشد. این حالت ممکن است برای شما جدید باشد زیرا به یک ذهن شلوغ و همیشه درگیر عادت داشته اید

      1. ممنون که باحوصله مطالعه میکنیدوجواب میدید خداخیرتون بده

        امامتاسفانه اون حالت بیخیالی پایدارنبودوالان حالت های جدیددارم
        حالت غم امااظطراب کم بی انگیزگی وامیدنداشتن به آینده حس گناه نمیتونم به موضوعات مهم زندگیم فکرکنم وتصمیم بگیرم فکرم درگیرامامعلوم نیست چی به اطرافم بی توجه شده ام اصلا گذرزمان حس نمیکنم نمیتونم هیچ کاری کنم فقط توگوشی ام یاخواب دوست دارم گریه کنم به نظرتون ایناعلایم چیه؟
        واقعاچرابایدتواین سن اینطوری شم
        آیابه دکترمراجعه کنم ودارومصرف کنم
        واقعاخسته شدم ازاین وضعیت وتحمل مقابله ندارم

  25. سلام اقای دکتر
    من کتابتون خودیاری وسواس رو خوندم اما نتیجه ای نگرفتم،چون احساس میکنم وسواس من فرق میکنه با وسواسای عمومی که همه مردم دارن و وسواس من فقط فکریه . یه توضیحاتی میدم ، من سال کنکورم افسرده شدم و از دوروبریام کلمه بدردنخور رو زیاد میشنیدم و رفته رفته حساس شدم روی اینکه مردم دربارم چی فکر میکنن و کم کم در همه زمینه ها فکروحرف مردم برام اول شده بود و از بس زیاد شد دیگه الان به همه چی گیر میدم و به همه چی شک دارم که درسته یا غلطه نکنه اشتباه باشه هرکاری میخوام کنم یا میشنوم یا میبینم شک دارم و کل ۲۴ ساعت رو درگیرفکرم ، قرص که میخورم فقط بیحالم میکنه که فکر نکنم ولی نمیتونم فکرارو بیخیالشون بشم .مشاورم گفتن یه مدت بیخیال باش نسبت به این فکرا تا بیای بیرون از فکرا و یه نفس بگیر چون الان غرق فکری بعد که اومدی بیرون همه چیو تشخیص میدی . اما با این وضعینی که من دارم چطور بیخیال بشم اخه فکرم به سمت هرکاری بره شک و فکروسوال میاد درمورد همون کار.
    میگم شاید مشکل من ریشه داشته باشه و باید ریشه ای حل بشه . پیشنهاد شما چیه ؟ریشه ای باید حل بشه مشکلم یا باید بیخیال بشم تا از غرق فکرا بیام بیرون ؟مشکلم عزت نفس نیست؟

    1. شما دچار وسواس فکری هستید.هر زمان وسوسه اطمینان جویی به ذهنتان رسید به خود یاداوری کنید که اطمینان جویی وسواس من را بدتر می کند. سعی کنید شک و تردید خود را تحمل کنید. هرقدر این تمرین را بیشتر انجام دهید وسوا س شما بتدریج عقب نشینی می کند

  26. سلام
    اینومینویسم تااگه شده مشکل یه نفرحل شه من به خاطراین مشکلم توکل کردم به خدا چون عقیده دارم خدااگه یه سختی به بنده اش میده راه حلشم میده به خاطرهمون ازخودش خواستم وازمعصومین ومشکلم حل شدخداروشکرمیدونم حالم روزبه روز بهترم میشه تویی که این مشکل داری چراازخودش نمیخوای حلش کنه؟
    فقط اگه حالتون خوب شدبرامن ناچیزم دعاکنید

  27. سلام آقای دکتر اولش میخواستم تشکرکنم ازتون به خاطرکتاب فوق العادتون خیرببینین برای کسایی که هزینه یاشرایط رفتن به پیش روانشناس ندارندخیلی خوبه
    راستش من درحدیک جمله بدراجب خدادچارمشکل شدم قبلاهم مثلا چندسال پیش این جمله به ذهنم آمده بودولی بعدش شایدنهایت چندساعته ازذهنم پاک شده بودومشکلی برام ایجادنکرده بودتااینکه الان دوباره این فکربه ذهنم آمده اینم بگم که من پشت کنکوری هستم وداشتم برای کنکوردرس میخوندم وچندروزی بودکه استرس گرفته بودم تااینکه این فکربه ذهنم رسیدوشروع کردم باتمام نیروبه سرکوب وباهاش مقابله کردن وانجام روش های اطمینان طلبی وحواس پرتی که باعث شد که اضطراب شدیدروتجربه کنم اینم بگم که بعدازاینکه۳روزبودیاکمترکه این فکربه ذهنم رسیدکتاب شماروخوندم دیگه اون کاراروانجام ندادم الان یکم این فکربرام بی اهمیت شده ودیگه اضطراب شدید نمیگیرم
    فقط اینکه کلا۶روزدرگیراین فکره شدم وسوالم اینکه به نظرتون درس بخونم؟یافعلا نه به خاطراسترس
    واینکه یه سوال دیگه توروش مواجهه سازی دقیقا اون جمله رومیارم تو ذهنم واسترس شدیدی میگیرم آیااین روش درسته؟
    یااینکه میگیدمتن بنویسیددقیقاعین اون جمله روبنویسم وبخونم؟

    1. شما هر زمان فکر وسواسی بذهنتان آمد به خود بگویید من می دانم این فکر بخاطر وسواس فکری من است و هیچ اهمیتی ندارد. فقط یک فکر است که می آید و می رود.
      سعی کنید هزمان با درس فعالیتهای دیگر مانند ورزش منظم دیدن دوستان و معاشرت را نیز انجام دهید. تاکید زیاد بر درس اضطراب شما را بالا می برد و کارایی شما را اتفاقا کم می کند.

      1. آقای دکترخیلی ممنون ازجوابتون فقط به سوالم درمورداینکه چجوری مواجه سازی کنم جواب ندادید؟
        یه نکته دیگه اینکه آیاباوسواس آدم احساس افسردگی هم میکنه یعنی انگارافسرده میشه آدم وآیابادرمان وسواس مشکلات دیگه یعنی همین ناراحتی هم ازبین میره ؟
        یه سوال دیگه اینکه اگه دقیقا جمله بدراجب خداروبخوام بنویسم روکاغذروش درستی برای ازبین رفتن وسواس است؟
        خیرببینین که جواب میدین کمک شایانی میکنید

      2. ببخشیداگه یه راه ارتباطی معرفی کنین که بشه سوالات به طورمستقیم ازتون بپرسیم ممنون میشم چون بنده اهل روستام وواقعاشرایط مراجعه به روانشناسوندارم وکتاب شماروخوندم امایه سری سوال برام پیش اومده

  28. بازتاب: طرح واره آسیب پذیری –
  29. سلام دکتر ایا نوروفیدبک میتونه تا حد زیادی مشکل وسواس فکری رو حل کنه و اضطراب رو پایین بیاره

  30. اگه بخایم درک کنیم که افکار ما همش وسواس هست و واقعیت نداره ایا باید به روانپشک مراجعه کنیم یا خودمون هم میتونیم درک کنیم ایا تمرین خاصی نیاز هست یا مثلا تکلیفی؟

    1. مسلما در کنار روانشناس راحت تر می توانید مسیر را پیش بروید. ولی مطالعه درباره وسواس و انجام تمرینات کمک زیادی می کند.
      کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت می توانید تهیه کنید

  31. سلام علیکم .
    من میدونم افکار وسواسی بی اهمیت هستند و کاری هم انجام نمیدم وقتی افکار وسواسی میرن
    من میبینم که اعصابم خورده یه خشمی و یه خورده اضطراب دارم باز این احساس باعث ایجاد افکار وسواسی دیگ ای در من میشود . من نمیدونم این خشم و اضطراب از کجا نشات می گیرد چگونه باید بشناسم سر منشا اش رو ؟

    1. تمرین تنفس شکمی یا تنفس دیافراگمی را 3نوبت تمرین کنید در طول روز. اضطراب شما را کم می کند.
      افکار خود را بر روی کاغذ بنویسید سپس از روی مقاله زیر خطاهای انرا تشخیص دهید
      https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/

  32. سلام جناب دکتر سنای مغز من با این که میدونم وسواس فکری دارم و همش این چیرا تو ذهنه و واقعیت نداره و قرار نیست واقعی بشه ولی همش داره افکارمختلف جنسی به ذهنم خطور میکنه ایا ذهن من وسواس سازه یا باید چه کار کنم دارو هم سه ماه مصرف میکنم مینویسم و گوش میدم ولی تمام که میشه دوباره یک موضوع جدید شروع میشه دیگه بریدم

  33. سلام دکتر اگه میشه لطفا پاسخ منو بدید ، من وقتی که ارضا میشم اگر ارضا توسط خودم صورت بگیره احساس میکنم استخونام از ظریف بودن به کلفت بودن تبدیل میشه و احساس میکنم چاق شدم و باد میکنم و حالم بد میشه چون میبینم که تغییر کردم و استخون بندیم طوری که میخوام نیست و سردرد و حالت تهوع میگیرم و یه احساس گرم دارم که حالمو بد میکنه اصلا به هیچکاری نمیتونم برسم تا دوباره حتما توسط خودم ارضا بشم تا برگردم به حالتی که میخوام تا حالم خوب بشه و احساسم یخ داشته باشم ، هرکاری میکنم نمیتونم خودمو قانع کنم که اگر ارضا بشم تغییری نمیکنم آخه واقعا تغییر رو میبینم و احساس میکنم مثلااحساس میکنم که دماغم بزرگتر شده. بعد میگم اصلا اوکی باشه استخونام تغییر میکنه من همیشه دوبار خودارضایی میکنم تا توی اون حالتی که دلم میخواد باشم و حالم بد نشه ولی میگم خدا به من هم استخون کلفت داده و هم ظریف ولی من ظریف رو انتخاب میکنم پس یعنی از این نعمت خدا که استخون کلفت باشه بدت میاد ؟ نا شکری و کِبر کردی ؟ باید چیکار کنم؟ آیا اینم وسواسه؟

  34. سلام جناب سنایی من تو جمع و اجتماع همش گرفتار افکار جنسی میشم حتی تو جمع خاننواده خودم بخدا داغون شدم نمیدونم چه کنم افکار رو ضبط کردم و گوش میدم ولی فایدا نداره دارو هم مصرف میکنم به نظر شما دیگه چه راهی داره چون اصلا قادر به کنترلشون نیستم

    1. باید بدانید این افکار بدلیل انکه تلاش می کنید از ذهن خارج کنید بیشتر بذهنتان هجوم می اورد. بخود بگویید ای افکار بیایید. اصلا اهمیتی برای من ندارید. من شما را تماشا می کنم و می دانم هیچ معنایی ندارید. فقط فکر هستید و معنایی ندارید
      کتاب خودیاری درمان وسواس را از سایت تهیه و مطالعه کنید

  35. سلام
    یه چیزی ذهنمو مشغول کرده و اون اینه که برای مثال در درس ریاضی یک شخص با یکبار خوندن اون درس رو یاد میگیره و نمره کامل میگیره اما یک فرد اون درس رو پنج بار میخونه تا نمره کامل بگیره یا یادگیری اش تکمیل شود.یعنی شخص دوم که استعداد کمتری دارد باید تلاش بیشتری کند.اما درنهایت اگر تلاش بیشتری کند میتونه نتیجه همون فرد بااستعداد را بگیرد. ولی این اومده تو ذهنم که فقط اون شخص اولی که با یکبار تلاش یاد میگیره و استعداد بیشتری داره،لیاقت اون یادگیری و نمره رو داره و اگر کسی با تلاش بیشتر به اون برسه حق اون شخص رو به گونه ای ضایع کرده.چیکار کنم

    1. ویژگی تلاش کردن نیز یک قابلیت و استعداد است که همه افراد دارای آن نمی باشند. هوش تنها یک فاکتور برای موفقیت است. تحقیقات شان می دهد فاکتورهای مهم تری نسبت به هوش برای موفقیت وجود دارد. وازه زیر را در گوگل سرچ کنید تا متوجه نقش آن در موفقیت بشوید
      RECILIENCE

  36. سلام وقتتون بخیر.
    یه فکری چند وقتیه که ذهنمو مشغول کرده و با اینکه شاید از دید بقیه فکر بی اهمیتی باشه، باعث شده نتونم خوب درس بخونم و اون اینه که برای مثال در درس ریاضی یک شخص با یکبار خوندن اون درس رو یاد میگیره و نمره کامل میگیره اما یک فرد اون درس رو پنج بار میخونه تا نمره کامل بگیره یا یادگیری اش تکمیل شود.یعنی شخص دوم که استعداد کمتری دارد باید تلاش بیشتری کند.اما درنهایت اگر تلاش بیشتری کند میتونه نتیجه همون فرد بااستعداد را بگیرد. ولی این اومده تو ذهنم که فقط اون شخص اولی که با یکبار تلاش یاد میگیره لیاقت اون یادگیری و نمره رو داره و اگر کسی با تلاش بیشتر به اون برسه حق اون شخص رو به گونه ای ضایع کرده و اگر اینطور باشه نباید خیلی تلاش کرد چون حق یک فرد دیگه رو ضایع میکنیم.چه دلیلی برای غلط بودن این طرز فکر وجود داره؟بعد باخودم میگم جامعه نمیتونه به افراد بگه که کمتر تلاش کنند اما همه کسانی که با تلاش بیشتر از یکبار به چیزی میرسند حق یه آدم با استعداد تر رو ضایع کردند و نکنه منم همین کارو کنم. و باعث تردیدم شده.چیکار کنم؟این صفر یا صدی بودنه یا وسواس.چه دلیلی وجود داره که این فکر غلط باشه

    1. این می تونه نشانه اضطراب و نگرانی ذهنی شما باشه. اراده و تلاش مانند استعداد و قوای ذهنی یک فاکتور است. یعنی بعضی ها در ویژگی هوش و بعضی در ویژگی تلاش و اراده برتر هستند. موفقیت تک عاملی نیست و حاصلضرب عوامل متعدد است. یعنی اگر کسی هوشش بسیار بالا باشد مثلا 130 ولی اراده و تلاشش مثلا 20 از 100 باشد موفقیتش کمتر از کسی است که هوشش 100 باشد و تلاشش 60 است. زیرا ضرب این دو عدد بیشتر می شود

  37. سلام دکتر خوبین
    خواهشا پاسخ بدید به این مشکل من گرفتارم
    بنده وسواسی فکری شدید دارم
    مثلا یه وسیله میخرم نو آکبند همش فکرم درگیره نکنه فلان جاش انگشتم بهش خورده خراب بشه یا خش افتادع
    مثلا یه سیستم کامپیوتر نو آکبند خریدم،انگشتک خورده به سیم یا جایی ازش ، هزار با چک میکنم ببینم مشکلی نداره و با اینکه مشکلی نداره باز تو ذهنم فکرایی پیش میاد که نکنه سیم خراب شده یا …
    خواهش میکنم یه پاسخی بدید ، از شر این فکرای مسخره راحت شم ، توی جمع دوستام وسط بگو بخند یادم میفته کلا افسرده میشم

    1. سلام.وقت بخیر.ممنون میشم منم راهنمایی کنید.
      اقا 34 سالمه مجرد و دارای عقاید مذهبی هستم.البته تا قبل از این اتفاق فک میکردم ادمیم که متعادلم ولی یه اتفاقی برام افتاده که چند ماهه زنذگیمو تحت تاثیر قرارداده و ارزوی مرگ میکنم و با هر کی صحبت میکنم میگه شما وسواس داری و باید وسواس درمان بشه.
      من بخاطر نیاز جنسی قصد اردواج موقت با یه خانمی رو کردم و وقتی ادنجا رفتم بخاطر هول شدن و استرس و اینکه حرامی مرتکب نشم عقدو زود خونیدم بعد در اینکه از اونجا اومدم بیرون و بخاطر وسواس فکری و شکایی که همیشه دارم هی تو اینترنت سرچ میزدم ببینم کارم درست بوده یا نه که یه شبه ای برام بوجود اومدکه من مدتو مشخص کردم یا نه.اخه اگه مذت مصخص نشه تبدیل به عقد دایم میشه.از خانم سوال کردم میگه یکساعته بوده ولی چون خانم درستی نیست فک میکنم الکی میگه.با چند نفذه دیگه صحبت کذدم میگن نباید به شک اعتنا کنی ولی اذوم نمیشم.این خانم چون خانم درستی نیست احساس میکنم تمام ارتباطات بعدیکه بگیره حق الناسش گردنه منه….داذم دیوونه میشم انقدر فکرو خیال میکنم و به یه بن بست رسیدم.حس میکنم دنیا و اخرتمو ازدست دادم

      1. این افکار نشانه وسواس فکری است. باید با یک روانشناس درباره وسواسهای فکری خود مشاوره کنید زیرا اگر این موضوع هم حل شود موضوع دیگری ذهنتان را مشغول خواهد کرد. بنابراین مساله این موضوع نیست بلکه مشکل وسواس فکری شما است

  38. سلام وقتتون بخیر.
    یه فکری چند وقتیه که ذهنمو مشغول کرده و با اینکه شاید از دید بقیه فکر بی اهمیتی باشه، باعث شده نتونم خوب درس بخونم و اون اینه که برای مثال در درس ریاضی یک شخص با یکبار خوندن اون درس رو یاد میگیره و نمره کامل میگیره اما یک فرد اون درس رو پنج بار میخونه تا نمره کامل بگیره یا یادگیری اش تکمیل شود.یعنی شخص دوم که استعداد کمتری دارد باید تلاش بیشتری کند.اما درنهایت اگر تلاش بیشتری کند میتونه نتیجه همون فرد بااستعداد را بگیرد. ولی این اومده تو ذهنم که فقط اون شخص اولی که با یکبار تلاش یاد میگیره لیاقت اون یادگیری و نمره رو داره و اگر کسی با تلاش بیشتر به اون برسه حق اون شخص رو به گونه ای ضایع کرده و اگر اینطور باشه نباید خیلی تلاش کرد چون حق یک فرد دیگه رو ضایع میکنیم.چه دلیلی برای غلط بودن این طرز فکر وجود داره؟بعد باخودم میگم جامعه نمیتونه به افراد بگه که کمتر تلاش کنند اما همه کسانی که با تلاش بیشتر از یکبار به چیزی میرسند حق یه آدم با استعداد تر رو ضایع کردند و نکنه منم همین کارو کنم. و باعث تردیدم شده.چیکار کنم؟این صفر یا صدی بودنه یا وسواس.چه دلیلی وجود داره که این فکر غلط باشه

    1. ویژگی تلاش کردن نیز یک قابلیت و استعداد است که همه افراد دارای آن نمی باشند. هوش تنها یک فاکتور برای موفقیت است. تحقیقات شان می دهد فاکتورهای مهم تری نسبت به هوش برای موفقیت وجود دارد. وازه زیر را در گوگل سرچ کنید تا متوجه نقش آن در موفقیت بشوید
      RECILIENCE

  39. سلام آقای دکتر.پسری ۱۵ ساله دارم.مدت هشت ماهه دچار وسواس فکری شده.تحت نظر روانپزشک(مخصوص نوجوانان)سرترالین میخوره.میخواستم ببینم چه مدت طول میکشه تا بهبودی حاصل بشه.به شدت قبلا درس خوان بود ودر مدرسه تیزهوشان درس میخونه.اما از مهر امسال اصلا اهمیتی به درس نمیده و اصلا هیچی نمیخونه.میگه خیلی زود خسته میشم

    1. حتما ایشان را از مدرسه تیزهوشان خارج کنید. این مدارس برای فردی مانند پسر شما که آمادگی اضطراب و وسواس دارند مانند سم است. اینگونه مدارس بچه های سالم را نیز کاملا بیمار می کنند.
      حتما با یک روانشناس جلسات مشاوره را شروع کنند.
      مهم در حال حاضر سلامت روان پسر شما است و درس خواندن یا نخواندن هیچ اهمیتی ندارد. بهیچوجه بر روی او فشار درس نیاورید در غیر اینصورت سلامت روان او را از بین خواهید برد. سعی کنید احساس آرامش کند و اضطراب نداشته باشد

  40. سلام و وقت بخیر
    آقای دکتر لطفا کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری عملی به روش ACT هم تهیه و ارائه می کنید؟

  41. سلام اقای دکتر ۱۹ سال دارم و وسواس کل زندگیمو در بر گرفته جوری که انقدر که دست هام رو میشورم پوست دستم خشک شده و رنگش عوض شده وقتی راه میرم سعی میکنم دستم رو به جایی که از نظرم کثیف هست یا یک جسم کثیف روش بوده نزنم و اگر دستم با اون جسم برخورد کنه سریعا دستم رو میشورم و با دست های مشت شده راه میرم که کف دستم به جایی برخورد نکنه همش احساس کثیفی دارم هرروز حموم میرم ولی بازم بعد حموم هم احساس میکنم کثیف هستم چیز هایی که بیرون میبرم مثلا لباسم که بیرون میپوشم اگر تو خونه دستم بهش بخوره دستم رو میشورم کتابی که بیرون میبرم رو تو خونه بهش دست نمیزنم یا اگه دست بزنم دستم رو میشورم حتی جوری شدم که به خودم هم نمیتونم دست بزنم،دست به فرش رو زمین نمیزنم چیزی روی زمین بیفته با دست برنمیدارم.لطفا کمکم کنید

    1. کتاب خودیاری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و تمرینات انرا انجام دهید.
      این کتاب را به مادر پدر یا خواهر یا یک حامی خود هم بدهید بخواند تا در انجام تمرینات کمک کند به شما

  42. داکتر صاحب این موضوعات همیشه مرا آزار میدهد
    استرس
    اضطراب
    شک
    چیغ زدن و گریه کردن طفل
    آرن موتر
    و همه کوشش میکنم گوشه و تنها باشم آیا دوا دارد

  43. سلام جناب داکتر صاحب
    من همیشه در فکرم با جنگ هستم.هم چنان فکر میکنم اتفاق بد برای پیش میاید. و هم چنان اضطراب دارم همیشه از آینده نگرانم و گاگاهی بد بین میشوم آیا دوا دارد برای من توصیه کنید

  44. سلام وقتتون بخیر. یه سوالی درباره هوش پرسیده بودم که گفتین هوش افراد در زمینه های مختلف متفاوت است و اگر کسی هوش خوبی در موسیقی داره و سریعتر یاد میگیره، دیگران هم میتوانند با تلاش بیشتر همان میزان یادگیری را داشته باشند.
    اینکه دو نفر یکی با سطح توانایی بیشتر و تلاش کمتر و دیگری توانایی کمتر و تلاش و انرژی بیشتر به یک میزان نتیجه برسند، این باعث نمیشه که انگار حق اون شخصی که توانایی بیشتری داره ضایع شه یا چون استعداد بالاتری داره حتما باید نتیجه بالاتری بگیره؟

  45. سلام اقای دکتر توروخدا کمکم کنید من درس میخونم که این رفتار یا نمیدونم وسواسه چیه در من ظاهر شده کلا نمیتونم تمرکز کنم رو درسم حدود 6 ماه میشه هر کاری رو هم انجام میدم که از دست این افکار ها رها بشم نمیشه به همه چیز فکرم درگیر میشه چه حرف و رفتار کوچیک دیگران چه حرف های بزرگ کلا ذهنم درگیر میشه که چرا فلانی اینو اون روز به من گفت چرا چن سال پیش این کار شد اون حرف رو زدن به من و امثال اینا کلا فقط ذهنم درگیر حرف بقیه ک در رابطه من گفتن میشه به چیز هاکه در رابطه با منه خیلی موقع درس خوندن ذهنم درگیر میشه با این کار ها هم خودم شدیدا ناراحتم هم خانوادمو ناراحت میکنم ناخاسته تورو خدا راهنمایی کنید که چه جوری بتونم به همه چیز فکر نکنم ذهنم خود به خودی درگیرشون نشه

    1. 1. کشی دور دست خود ببندید هر وقت غرق فکر بودید کش را مجکم بکشید رها کنید تا کمی درد بکیرد. سپس بگویید بسه دیگه
      2. به خود بگویید این افکار هیچ کمکی به من نمی کند و اطلاعات جدیدی برای تجزیه تحلیل وجود ندارد و من همه اینها را قبلا بررسی کردم.
      3. به خود بگویید این افکار نشانه وسواس فکری من است و قرار نیست اتفاق بدی بیفتد.
      4. خود را به یک کار عملی مشغول کنید.

  46. در ضمن این استاد دانشگاه من به شدت هم عصبی هست و خیلی سریع جوش می یاره . کلاسهاش بسیار پر استرس هست و بچه ها ازش خیلی می ترسن .

  47. آقای دکتر یکی از اساتید من در دانشگاه به شدت رفتارهای هیجانی داره و خیلی وقتا وقتی عصبی می شه به صورت ناگهانی صورتش کاملا قرمز رنگ می شه . این فرد مدام در حرفایی که دانشجوها بهش می زنن دنبال یک نکته ریز می گرده و حرف کوچک دانشجو را به شدت بزرگ می کنه و به طرف مقابل حمله های وحشتناک می کنه. باید به شدت از حرف زدن با این استاد راهنما خود داری کرد . چون توی هر حرف شما دنبال یک لغت یا کلمه می گرده که اون لغت را بسیار بزرگ کنه و از کاه کوه بسازه و بیشتر وقتا از همین حرفهای پیش پا افتاده که دانشجوها بهش می زنن ماجراهای بسیار بزرگ و جدیی می سازه که می تونه به دانشجوها ضربه های شدید و غیر قابل جبران بزنه و حتی مسائل را تا سطح آموزش دانشکده بالا می بره و مشکلات آموزشی برای دانشجو ایجاد می کنه. این استاد بیشتر وقتا به همین حرفهای دانشجوها تا هفته ها فکر می کنه. این استاد به شدت با بقیه اساتید دانشکده هم درگیره و باهاشون سر ناسازگاری داره . خیلی از اساتید دوست ندارن ایشون در دانشگاه باشن. این استاد توی دهنش هم هیچ حرفی را نگه نمی داره و دائما در حال انتقال خبرهای سطحی و بی ارزش به این ور .و اون ور هست که همین کارشون باعث دو به هم زنی بین افراد می شه . روی هر خبری هم که واسه این ور و اون ور می بره کلی دروغ و برداشتهای ذهنی خودش را می ذاره و خبر را با کلی شاخ و برگ اضافی به مردم انتقال می ده . این فرد آیا بیمار روانی هست . اگ هست چه نوع بیماری روانیی داره ؟

  48. سلام جناب دکتر
    من کارشناس آزمایشگاه هستم و مشغول به کارم ولی متاسفانه یک فکر وسواسی دائم با منه که نکنه نمونه مریض هارو باهم قاطی کردم و جوابا اشتباه شد و باعث خطر به یک بیمار شدم این افکار باعث شده نتونم رو کارم تمرکز کنم لطفا جواب بدید و یک راهکار بهم پیشنهاد بدید

    1. به خود بگویید این نشانه وسواس فکری است و خطور یک فکر بذهن هیچ معنایی ندارد. مثلا اگر فکر کشتن کسی بذهن بیاید دلیل بر میل و احتمال کشتن نمی شود. بگویید این فقط یک فکر است که دست من نیست. اگر توجه کنید بفکر بیشتر می شود این فکر
      مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید و خطاهای فکری تان را یادداشت کنید

  49. سلام اقای دکتر وقت شما بخیر من دختری ۲۹ ساله هستم که متاسفانه دیگه هیچ امیدی برای ادامه دادن به زندگیم نمیبینم. تمام زندگی من در ترس خلاصه شده. ترس از دست دادن پدر و مادرم.ترس از دست دادن همسری که ندارم. ترس اینکه یه روزی بی پول بشم و هزاران فکر دیگه. من میدونم درگیر وسواس فکری هستم به مدت ۲سال هم افسردگی داشتم.وضعیت افسردگیم بهتره ولی وسواسم نه. همش میارسم بابام بمیره( وزنش بالاست سیگارم میکشه). هی استرس دارم همین الانه که سکته کنه و بمیره. و ماهم مرد دیگه ای توی خونه نداریم و بیچاره میشیم… به گذشته که فکر میکنم میدونم دلیل ترس امروزم چیه ۳سال پیش با زنگ تلفن از خواب پریدم که یکی پشت تلفن مگیفت دایی جونم بخاطر سکته فوت کرده…و ۳سال تمامه من خواب و خوراک ندارم. پارسال هر جوری بود پدرم رو بردم متخصص قلب گفت مشکلی نداره. الان همش میگم نکنه توی این مدت رگاش گرفته باشن؟ نکنه بمیره؟ و اینکه مادرمم قلبش رو عمل کرده. من از صبح با ترس بیدار میشمتا شب که بخوابم. باورتون میشه سر سال تحویل خداروشکر میکنم میگم اخیش… امسالم بخیر گذشت و زنده موندن؟؟ خستم اقای دکتر زندگیم متوقف شده. من دانشجوی زرنگی بودم پر از شور بودم عاشق زندگی کردن بودم. ۲ساله میخوام کنکور دکتری بدم نمیتونم حتی ۱خط حفظ کنم. با تمام دوستام کات کردم.. به روایت دوست و اشنا دختر زیبایی هستم همه زیبایی . هوش. توانایی های منو تحسین میکنن ولی من از خودم متنفرمممم و دلم میخواد بمیرم. ببخشید طولانی شد

  50. سلام آقای دکتر وقت بخیر من مشکل وسواس فکری و افسردگی دارم آیا میتونم سرترالین مصرف کنم

  51. سلام وقتتون بخیر.یه سوال داشتم.آیا همه افرادی که بهره هوشی نرمال دارند در همه دروس زیست شیمی و..یادگیری خوبی دارند؟تفاوت شخص متوسط با یک فرد باهوش تر چیست؟هر دو توانایی یادگیری همه دروس را دارند اما فرد باهوشتر یادگیری سریعتر و استدلال بیشتری دارد؟

    1. هوش می تواند در زمینه های متفاوت باشد. کسی اگر هوش ریاضی دارد دلیل بر بالا بودن هوش موسیقی یا هوش ورزش در او نمی شود. اما اگر شخصی هوش مثلا موسیقی دارد در زمینه موسیقی یادگیری سریعتری دارد. ولی فرد دیگر هم با تلاش بیشتر می تواند همان یادگیری را داشته باشد.
      تحقیقات نشان می دهد پشتکار عامل مهم تری در پیشرفت است تا هوش

      1. ممنونم که پاسخ دادین.من همیشه معدلم نوزده و هشتاد به بالا بود اما در سال آخر دبیرستان که باید به شیوه تستی و نکته ای درس میخوندم، مخصوصا در درس زیست فقط صرفا کتاب و جزوه خوندم و تست کار نکردم.و این تستی نخوندن درس زیست باعث شد که در آزمون های تستی مدرسه در این درس صفر و زیر ده درصد بزنم.هیچوقت هم آزمون ها رو با پاسخنامه تحلیل نکردم که اشتباهاتم رو پیدا کنم.الان دائم فکر میکنم که اگه به شیوه درست و تستی درس میخوندم واقعا میتونستم درصد خوبی کسب کنم یا نه.یا با خودم میگم از کجا به خودم اثبات کنم که اگر به شیوه درست میخوندم میتونستم مطالب رو مفهومی و خوب یاد بگیرم ودرصدم بالا باشه و همش درمورد هوش سرچ میکنم و این موضوع رو زیر سوال میبرم.آیا این وسواسی بودنه؟ممکنه کسی مثل من که ریاضی رو پنجاه درصد زدم ولی زیست رو خیلی کم، هوشش در زیست خوب نباشه؟

    2. سلام من ۲ ماهه یه فکری ذهنمو مشغول کرده ( روراست باشم ، دارم از بین میرم)
      من ۲ ماه پیش وقتی که بیدار شدم از خواب کش شلوارم کمی شل شده بود ، و با خودم میگفتم نکنه التم رو در اوردم یا رو به بالا شده آبرو برام نزاشته ، ۲ ماهی از اون موضوع میگذره و من دارم حس میکنم از همه چی عقب موندم ، اگه نظری دارید بگید شاید نجاتم دادید .

  52. بازتاب: اختلال وسواس فکری و عملی – ابزار صنعتی حسنی
  53. سلام اقای دکتر من فلوکستین ۲۰ خریدم البته روانشناس نرفتما ۵،۶سال قبل از اون نسخه که دکتر داده بود استفاده کردم اون موقع وسوسه در مورد خدا بودم قبلنم بهت گفته بودم بهتون اون نوقع هم استفاده کرده بودم بعد تموم شدن قرض دوباره فکرا اون موقع ۱۵ سال قبل میاد یادم مامانم میگه اگه منم دائما برم تو مغزم به اون روز فک کنم هم فکر بد میکنم هم حالم بدتر میشه میخواستم بدونم اسم قرضی هست که اصلا به اون روزا فک نکنم خیلی برام فکر شده در حالی که میدونم وقتی بیان مغزم بازم حالم بد میشه اماا دوباره فک میکنم دوباره مثل اون روزا میشم ترو خدا جواب سوال من بدین اگه الانم خوب بشم میدونم ایندم دوباره بهش فکر میکنم

  54. سلام روزتون بخیر من یه دخترم و ۱۷ سالمه و این که امسال کنکور دارم و یکم فشار رومه و بخاطر نبود وقت نتونستم به روان پزشک مراجعه کنم من اختلال کندن مو دارم و همین طور این که کلا خیلی خیلی زیاد به همه چی فکر میکنم مطالبتونو خوندم و همین طور سعی کردم نظرات رو هم بخونم ببینم ایا کس مثل من هست یا نه میخوام بدونم ربطی به وسواس داره یا نه و من باید چیکار کنم. این که کلا موقع درس خوندن همیشه افکار عجیب غریب میاد تو ذهنم مثلا این که اگه یکی از دوستام خودکشی جلوی من ریکشن من چه جوری خواهد بود یا اگه من یهو حالم بد شه تو یه جایی ریکشن بقیه چه جوری خواهد بود و بیشترشون مربوط میشه به توجه کردن دیگران به من و همین طور این که اگه بخوام یه کاری بکنم مثلا با معلمی حرف بزنم تمام چیز هایی که باید بگمو یه بار توی ذهنم مرور میکنم و تمام ریکشن های معلمم رو نسبت به خودم اون لحظه در نظر میگیرم گاهی وقتا اینقدر فک میکنم درباره ی حرف هایی که قراره بزنم و چیز های خوبی به ذهنم میرسه از ترس این که ممکنه این چیزهایی که به ذهنم رسید اون لحظه یادم بره دیگه پشیمون میشم از انجام اون کار! ه بخشیش هم کلا خیال پردازیه که مثلا اگه یه یه بچه ی یتیم بودم و فلان آدم قیمم میشد یه جوری میشد.. این افکار خیلی خیلی خیلی زیاد وقتمو میگیرن و نمیتونم زیاد خوب درس بخونم و وقتی یه ساعتی از روز میشه و میبینم وقت زیادی ندارم کلا ولش میکنم میرم سراغ گوشی یا کارایی کع باعث بشن استرس این که امروز درس نخوندم یا برای آزمونم اماده نیستم کمتر بشه بعد موقع درس خوندن هم حتما باید توی گوشم دستمال بذارم که صدایی نشنوم و همین طور وسواس تو خوندن دارم خیلی زیاد حرف زدم ببخشید کلی چیز های دیگه هست که نگفتم و میترسم از بس زیاد حرف زدم جوابمو ندید! ولی خیلی ممنون میشم یکم کمکم کنید خودم درس خوندنو دوست دارم و دوست دارم موفق شم امسال و سال مهمی برامه و یکمم کمالگرایی دارم منم مدرسه ی نمونم ونوشته یه دختری به نام رها رو همینجا خوندم یکم حس میکنم منم شبیه اونم

    1. بله کمالگرایی دارید. ریشه کمالگرایی وسواس است. یعنی باید کمی اضطراب خود را کم کنید تا وسواس ظاهر نشود در شما زیرا اگریاد نگیرید نسبت به موضوعات سهل گیرانه تر برخورد نکنید فکرهای وسواسی سروکله اش پیدا می شود.
      ورزش کنید منظم- مدیتیشن کنید.
      مقاله درمان اضطراب را بخوانید
      سعی کنید به ابعاد دیگر زندگی بغیر از درس اهمیت بدهید

  55. سلام من پسرم و ۲۰ سالمه ، دوسال پیش تو یه دعوایی ترسیدم و کوتاه اومدم و هیچی نگفتم اما بعدش نتونستم قبول کنم که ترسیدم تو اون دعوا بخاطر همین گفتگوی ذهنی داشتم همش و یک لحظه ام حواسم جمع نبود همش تو فکرو خیال بودم که به خودم ثابت کنم که نترسیدم و کم نیاوردم ، انقدر فکرافشار آوردن که الان نه تنها اون دعوا تو فکرمه بلکه چیزای عجیب و غریب میاد به فکرم مثل ترس چیه اصلا چرا باید بترسیم ، کلا سوالای چرا و چگونه در مورد همه چیز میاد به ذهنم دکترا گفتن وسواسه اما این چه نوعشه؟هیچیو نمیتونم قبول کنم اصلا قانع نمیشم هرچقدرم دلیل بیارم باز همینم ، اصلا تو لحظه حال نیستم غرق فکرام انگار سرم زیر آبه ، قرص خیلی خوردم جواب نداد به نظر شما شوک بزنم یا چیکار کنم؟؟

    1. وسواس شما از نوع وسواس کامل نبودن است. یعنی می ترسید از اینکه نکنه کامل و عالی عمل نکرده باشم. برای شما در این حوزه خود را نشان داده است. باید مانند همه انسانها قبول کنیم که قرار نیست در هر شرایطی بهترین کار را باید انجام بدهیم. انسان هستیم و محدود. ناکامل بودن خود را بپذیریم. ترس از کامل نبودن می تواند از محبت مشروط در خانواده بیاید. البته دلایل ژنتیک نیز می تواند موثر باشد

  56. سلام آقای دکتر
    من یه وسواس کلی دارم اونم اینکه اگه یه کار رو انجام ندم، یه اتفاق بدی میفته. حالا این اتفاق بد میتونه هرچیزی از جمله کر شدن کور شدن زشت شدن، آسیب رسیدن به اعضای خونواده و … باشه. تو اکثر چیزا میتونم بیخیالش شم؛ ولی تو بعضی چیزا هی تو فکرمه تا جایی که مجبورم انجامش بدم بلکه از ذهنم بره… اما متاسفانه تو برخی چیزای دیگه هم با انجامش ممکنه مجدد دچار وسوسه شم جهت تکرار!
    این مورد تو خودارضایی بیشتر اتفاق میفته تا جایی که به چندین بار پشت سر هم میرسه! الا مجدد تو همین حالتم و حتی واسه بعدی و بعدی و بعدی هم ذهنم پیشبینی کرده و گفته تو بار فلان تمومه!
    نکته اینه که باور دارم این افکار درست نیسن؛ ولی مشکل اینه که چطور الان از این فکر خلاص شم و این احتمالو هم ندم که وجود این مسئله توی ذهنم باعث اتفاق افتادنش نشه؟! ذهنه دیگه هی تو فکرت باشه ممکنه روی بدنت هم تاثیر بزاره…

    1. در درجه اول باید به خود بگویید این تنها یک فکر است و قرار نیست اتفاقی بیفتد. من وسواس دارم و این افکار تنها نشانه وسواس من است.
      نکته بعدی انکه هر قدر کارهایی که فکر وسواسی می گوید بیشتر انجام بدهید وسواس شما بیشتر می شود.
      کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و تمریناتش را انجام بدهید

  57. سلام آقای دکتر خداقوت ممنون از سایت عالیتون من یه دختر28ساله هستم که بخاطر مشکلم 10ساله دارم عذاب میکشم من دوران دبیرستانم متاسفانه یکی از همکلاسیهام با من برخورد بدی کرد و منم اون لحظه خیلی بهم فشار اومد صورتم سرخ شد تپش قلب استرس ولی با همون حال جوابشو دادم و خیلی خیلی بهم اون چند دقیقه سخت و پرفشار گذشت (چون من اصلا دعوایی نبودم ) و بعد از اون جریان من هروقت دارم درس میخونم اصلا کتابو که باز میکنم موقع تمرکز اون اتفاق تو ذهنم هی تداعی میشه و همزمان دچار استرس و سنگینی و تنگی نفس میشم و بعد ناراحت میشم عصبی و متنفر میشم از اون شخص و اونو مقصر میدونم لطفا بهم بگین من چم شده این مشکل من دقیقاچیه چرا موقع تمرکز اون فکرلعنتی همراه با استرس سراغم میاد الان ده ساله آرزو ب دل موندم که یه بار دیگه بتونم مثل سابق با تمرکز و لذت درس بخونم شاید باورتون نشه ولی حتی موقع مطالعه به یکسری کلمات هم میرسم ذهنم باز اونو یادم میاره مثلا وقتی به کلمه ترس میرسم ذهنم میگه دیدی اون روز ازش ترسیدی یامثلا به کلمه ی دانشگاه که میرسم ذهنم میگه اگه اونم باهات تو دانشگاه همکلاسی بشه چی خواهش میکنم کمکم کنید اقای دکتر

    1. باید بفهمید اون خاطرات برای شما چه معنایی دارد. آیا فکر می کنید انسان بدی هستید؟ ایا اون خاطره یعنی من مهربان نیستم؟ و یا…این رفتار شما با یک اصل فکری شما در تضاد بوده است. البته این اصل لزوما درست نمی باشد. با مطالعه مقاله درمان خطاهای شناختی در سایت فکر زیرین خود را پیدا کنید تا ببینید چه فکری به شما اضطراب می دهد.
      ضمن آنکه چه رفتارهایی می کنید برای فرار از این خاطره و فکر. نباید این رفتارها را تکرار کنید زیرا باعث شدیدتر شدن فکر می شود. باید از خاطره و فکر فرار نکنید. خاطره را بر روی کاغذ چندیدن بار بنویسید و در لحظه نوشتن ببینید چه فکرهایی بذهن شما می رسد

  58. سلام ، توروخدا راهنماییم کنید اقای دکتر ، من پسری هستم ۲۰ ساله که دوسال پیش یه جا بحثم شد و من کوتاه اومدم ، ولی بعدش نتونستم قبول کنم که کم اوردم ، بعد فکرایی اومد تو ذهنم و من نتونستم باهاشون کنار بیام و ب همین خاطر نتونستم اون موضوعو فراموش کنم هرکاری میکردم هرچیزی میخوردم ، هرجایی میرفتم حواسم جمع نبود و همش یه موضوع حل نشده تو ذهنم داشتم که نمیتونم بیخیالش بشم،فکره خیلی برام سنگین بود و منو غرق خودش کرده بود ، انگار سرم زیر آبه و نمیتونم نفس بکشم و نمیتونم خودمو بکشم بیرون از آب و همه جا تاریکه،دکترا گفتن وسواس فکریه اما هیچ قرصی روم اثر نکرده،کم کم فکرام بیشتر شد الانم به زمین و زمان گیر میده ، ذهنم مثل دیوونه ها ازم میپرسه این چیه؟اون برای چیه؟یا اونو چرا گفتی ؟اینکارو چرا انجام دادی؟ بعد منم هرچقدر میگردم نمیتونم سوالای ذهنمو حل کنم و اصلا نمیتونم قانع بشم ، دکتر این چه مشکلیه که من دارم اگه وسواسه پس چرا هیچ دارویی به من جواب نمیده ؟دکتر چی شد که من نتونستم یدفعه کم اوردنو قبول کنم؟یدفعه چرا این فکرا اومد چرا قبلا نبود؟دکتر لازم به ذکره قبل اینکه اینطوری بشم افسرده هم بودم ،اقای دکتر الانم احساس میکنم سرم زیر ابه و بزور خودمو تکون میدم و اصلا حواسم پرت نمیشه و همش غرق فکرام احساس میکنم باید مغزم یه تکونی بخوره تا خوب بشم ، بنظر شما شوک جواب میده؟

    1. باید بفهمید اون خاطرات برای شما چه معنایی دارد. آیا فکر می کنید انسان بدی هستید؟ ایا اون خاطره یعنی من مهربان نیستم؟ و یا…این رفتار شما با یک اصل فکری شما در تضاد بوده است. البته این اصل لزوما درست نمی باشد. با مطالعه مقاله درمان خطاهای شناختی در سایت فکر زیرین خود را پیدا کنید تا ببینید چه فکری به شما اضطراب می دهد.
      ضمن آنکه چه رفتارهایی می کنید برای فرار از این خاطره و فکر. نباید این رفتارها را تکرار کنید زیرا باعث شدیدتر شدن فکر می شود. باید از خاطره و فکر فرار نکنید. خاطره را بر روی کاغذ چندیدن بار بنویسید و در لحظه نوشتن ببینید چه فکرهایی بذهن شما می رسد

  59. سلام وقت بخیر
    پسری 10 ساله دارم و متوجه شدم از این که مادرش ناراحت نشه به من که پدرش هستم محبت نمیکنه
    چون میترسه مادرش دلگیر شه و حسودی کنه چرا به شخصه دیگه ای محبت میکنه !
    بنظر شما تهواره ای داره یا میبایست به مشاور مراجعه کنیم ؟

    1. احتمالات:
      1. رابطه شما با همسر مشکل دارد
      2. مادر با رفتارهای خود این توهم را بوجود اورده که فرزند نسبت به همسر اولویت دارد. یعنی مادر بطور روشن شما را در اولویت قرار نمی دهد و او خود را رقیب می داند.

      1. سلام من ۱۵ سال قبل وسوسه فکری داشتم که فقط جلوی چشمام مینوشتم ینی با تصوراتم اون سال بعد یه ماه فهمیدم دیگه حلوی چشمام نمیره چن ساله اینحوریم بیش چن روانشناس رقتم خوب نشدم میدم تصورات دهنته اما اینطور نیس میشه راهنماییم کنین

    2. من ۱۵سال قبل وسوسه بودم و جلوی چشمام مینوشتم و یه مال بعدش دیدم این نوشتنیا جلوی چشمام نمیره چن بار رفتم روانپزشک گفتن تصورات ذهنته اما بخدا اینطور نیس حتی اگه هم بادم نباشه مبینمش

  60. سلام اقای دکتر ممنونم ک به سوالات پاسخ میدید
    اقای دکتر من با وجود اینکه دکتر زیاد میرم و میدونم مشکل جسمی ندارم ولی اگ رو زبونم یا گلوم یه جوش بزنم یا یه خراش برداره هزار تا فکر ناجور میاد تو ذهنم یه سره فلش میندازم تو دهنمو نگاه میکنمو فقط تو ناحیه دهان و گلو میترسم بقیه جاها برام مهم نیست خاستم بدونم این هیپوکندریاس یا نوسوفوبیا؟

      1. اخه دکتر وقتی میرم دکتر و معاینه میشم وقتی دکتر میگه چیزی نیست تا یه مدتی ارامش رو بدست میارم بعد دباره ترس و افکار مزاحم میان سراغم خایتم بدونم این تو بیماری وسواس طبیعیه؟

        1. سلام خانمی هستم خانه داروسواس شستشوگرفتم مدام دستام میشور فکرمیکنم دستام کثیفه خواهشاراهنمایی کنیدچکارکنم زندگیم داره ازهم میپاشه

      2. سلام دکتر ایا امکان دارد وسواس فکری که مدتی زیادی باما هست خودبهخود ازبین برودیا فرد بیمار به این نتیجه برسد که افکارشهیچ اهمیتی ندارند و افکار از بین بروند؟

      3. سلام .بنده مشکل واسواس پیدار کردم مثلآ یک کار را چند بار انجام‌ میدم چکار کنم حل بشه این واسواس فکري ممنونم

      4. بعصی موقع ها میکم حوا بخاطر یه سیب اشتباهی از بهشت بیرون شد و زمین به وجود اومد ادمای که گناه کردن این دنیایا دنیای دیگه چه غذابی تو انتظارشونه

    1. میگم نوشتنی جلوی چشمام نمیرن ۱۵ ساله یعنی دیگه بهش عادت کردم بهش
      طوری که هر وقت به کسی یا چیزی نگاه میکنم میچرخن این نوشته ها

      1. عزیز جان اینی که نوشته ها جلوی چشمت واقعا وجود دارن به نظر زیاد ربطی به وسواس نداره. از روی نوشتارت هم احتمالا زیاد دچار خوانش پریشی باشی. این قضیه خیلی جدیه. شما به احتمال زیاد دچار یه عارضه ی مغزی هستی با بری پیش متخصص اعصاب و ام ار ای و آزمایش بدی. معمولا یک مشکل فیزیکی مغزی باعث میشه اعداد یانوشته رو واقعی ببینی

        1. نه من یادمه وقتی وسوسه بودم فقط جلوی چشمام مینوشتم ینی با تصور فش میدادم اگه از کسی عصبانی بودم الان این نوشتنیا کلن هستن جلوی چشمام

        2. این نوشتتی واقعا با یه وسوسه که جلوی چشمانم می‌نوشتم به وجود اومد

  61. سلام وقت بخیر
    وسواس بوسیله هیپنوتیزم درمان میشود؟
    تشکر
    اگر جوابتون مثبت هست شما انجام میدید؟

      1. سلام من چن وقتی هست که فکر میکنم یک اختلال روانی پیدا کردم به طور مثال به یک اتفاقی که هرگز در گذشته نیفتاده بیش از حد فکر میکنم طوری که مغزم بهم میقبولونه که اون اتفاق افتاده و حتی براش عذاب وجدان هم میگیرم فکر میکنم وسواس فکری باشه واقعا داره دیوونم میکنه میشه راهنماییم کنید چگونه درمانش کنم

        1. بله وسواس فکری است. ببینید برای اینکه این فکر به ذهن شما نرسد چه کارهایی می کنید. نباید ان کارها را بکنید.
          کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری را مطالعه کنید

      2. سلام دکتر
        وقتی فکر وسواسی سراغم میاد اضطراب خیلی زیادی بهم وارد میکنه اما من رفتار وسواسی انجام نمیدم اما درحین حال اصطرابم فروکش نمیکنه ؟

      3. وقت به خیر ، ایا امکان دارد پزشکی با تخصص درمان بیمار وسواسی معرفی کنین ،یا اگر شما داخل ایران بیمار میبینید ،چطور از شما نوبت بگیرم ؟متااسفانه پزشکان داخل ایران با عنوان اینکه وسواس را درمان یا کنترل میکنن ،فقط فرصت های درمان رو از بیمار میگیرن و درمانی انجام نمیشه

    1. با سلام و عرض ادب
      آقای دکتر حدود ۱۳ ساله که خودارضایی میکنم و هر بار خواستم ترکش کنم استرس گرفتم.و به تازگی با این که حدود دو ماه فیلم پورنو نمیبینم ولی بازم انجامش میدم .چطور بفهمم که خود ارضایی من از روی اضطرابه یا چیز دیگه؟؟

        1. سلام من ۴تا فلوکستین۲۰ خوردم میخواستم اثرشو بدونم و بعدش روز بعدش استفاده کنم یا نه

  62. سلام آقای دکتر برادر من ۱۳ سالشه بعد یک بازی نصب کرده (فری فایر) بازی که می‌کنه شب ها چشمش رو که می‌بنده صحنه های بازی میاد تو ذهنش مثلا تیراندازی های تو بازی اینا بخاطر اینا استرس هم میگیره میخواستم ببینم مشکلش چیه ممنون میشم راهنمایی کنید.

  63. سلام آقای دکتر خسته نباشید من محمد هستم من به کمک شما خیلی چیز هارو درمان کردم من واقعا شما را رفیق خود میدانم خیلی از شما بابت راهنمایی های که کرده آید ممنونم.
    آقای دکتر مادر من چندین سال وسواس داره هم وسواس فکری و هم وسواس عملی یعنی فقط می‌شوره اگه درباره چیزی مثلا لباس وسواس داشته باشه اگه نشوره کلا اعصابش خورد میشه، برادر کوچک من هم به حرف مادرم گوش نمیده و هر وقت مادرم میگه لباس هاتو عوض کن مسخره می‌کنه بخاطر همین هم مادرم امروز گریه کرد میگم درک کن درک نمیکنه میخواستم راهنماییم کنید که مادرم چه دارو هایی مصرف کنه یا چه راه کار هایی پیشنهاد میکنید ممنون میشم راهنمایی کنید.

    1. قرار نیست مادر را مسخره کنید اما نباید درباره وسواسهای او با او همراه شوید و دستورات وسواسی او را انجام بدهید. به او بگویید مادر این از وسواس شما است برای همین من همراه نمی شوم.
      باید به روانپزشک مراجعه کنید

  64. سلام عرض ادب یه سوال خدمت شما داشتم من مدتیه هی فکر مکنم مشکلی در سلامتی من هست تا حدی که رفتم کلی ازمایش دادم حتی ام ار ای سر تا اکو قلب بعد هیچ مشکلی نداشتم جز کبد چرب هی سرچ مکنم راجبش یا دنبال یه موضوع راجب سلامتیم کلی مرم حتی تا چند روز چشمام میبندم بخوابم خوابم نمیبره ولی فکرم موضوع ها مسخره ایی میاد میره مثلا دیشب فشارم بالا بود روز بعدش هی فشار مگیرم هی نگرانم یا قبل این ازمایش دادن ها تمرکز نداشتم تو خیابون سرم گیج میرفت هی دست راستم عرق مکنه و بالا سرم درد مکنه یا پیشیونیم نمدونم اینا برا چیه یا جدیدا محل کارم یهو واستادم انگار دارم تاب مخورم و تعادلم از دست مدم در حالی که تو ازمایشم جز چربی خون و کبد چرب چیزی نبود و بعضی روزا خود ارضایی تا چند بارم مکنم با اینکه خودم دوست دختر دارم نمدونم چرا این چرخه در من تموم نمشه یکی مگفت پانیکه من مقاله پانیک شمام خوندم یکی مگه نه حتی بعضی روزا نور میبینم چشام جمع مکنم یه حالتی مثل لینکه نور اضیتم مکنه نمدونم چرا انقد فک مکنم و دست خودمم نیست

      1. دکتر افکار تکرار شونده که اضطراب زیادی به من وارد میکنند و برا رهایی از اضطراب فیالجبار به فکر جواب میدهم و خودم را به جواب میرسانم صرفا افکار وسواسی و بی معنی هستند یا ممکن است حقیقت داشته باشند؟

        1. دکتر خستگی و کمبود انرژی شدید ناشی از افسردگی و اضطراب یک تلفین ذهنی به احساس خستگیست یا واقعا فرد از لحاظ بدنی ضعیف شده است ؟

        2. روح و جسم بر یکدیگر تاثیر می گذارند. بنابراین همانگونه که در مقاله درمان افسردگی بدون دارو ذکر شده است تقویت هر کدام به بهبود افسردگی کمک می کند.

      2. ممنون ازپاسخ شما یه سوال خدمت شما داشتم ایا سردرد دور سر مخصوصا پشت حالتی مثل اینکه درد مکنه گرفته و بالا سر برا اضطراب ه چون تو ام ار ایم چیزی نبود صبح بلند میشم خوبه کم کم بدتر مشه تا از سر کار بیام بعد اقای دکتر قهوه مخورم بدتر میشم الان ولش کردم خیلیا مگن قهوه اینجوریت کرده واقعا قهوه برام خوب نیست

  65. سلام دکترعزیز خواهش میکنم جواب بدین
    من یه دختر ۲۲ سالم که از همون ۷سالگی ارزو و هدفم پزشک شدن بود خیلی درس خون و زرنگ و منظم بودم از بچگی من واقعا شخصیت عاقلی داشتم و متاسفانه بیشتر از سنم‌میفهمیدم و به مشکلات خونه خیلی فک میکردم و غصه میخوردم و ازهمون اولش هم با خونواده ی پدریم‌مشکل داشتیم ولی من به اوناخیلی علاقه داشتم دقیقا ۱۶ سالگیم یه اتفاق خیلی بدی افتاد که زندگی ما دگرگون شد بخاطر یه کار عموم و خالم همش تو خونه ی ما بحث و جدل بود و ما بلاخره کلا قطع رابطه کردیم با خونواده ی پدریم اما باخونواده ی مادریم نه بعد اون ماجرا من تنش فکریم خیلی زیاد شد و دوران کنکوریم شروع شد و با اضطراب و حرف بقیه منه درس خون یه دفعه افت کردم و مامانمم تو خونه خیلی عصبی و بد دهن بود خلاصه این چن سال خیلی عذاب کشیدم و تمام ناکامیم ها مو تقصیر خونواده ی پدر و مادرم و اخلاق و کم محبتی مامانم میدونم و بزرگترین مشکلمم اینه که من ۴ساله کنکور میدم ولی هیچ سالی رو نتونستم تلاش کنم از دست ذهنم دیگ دارم دیونه میشم اونقدر فک میکنم که الان از همه عقبم بدبخت شدم نکنه به زور ازدواج کنم و بشم مثل همه،نکنه ازدواج نکنمو و تا اخر عمرمم نه به درسم برسم ن به زندگی البته من به هیچ وجه زندگی بدون هدف و نمیخوام و نمیتونم ،به خودم‌ میگم بیچاره توی انقدر بلد پرواز به هیچ جایی نرسیدی نفرین های مامانت گرفت تا این سنت هیچ جونی نکردی به هیچ کدوم از خواسته هات نرسیدی هیچ چیزی تو دنیا به جز هدفت نمیتونه خوشحالت که ک اونم نمیتونی، بخدا مطمعنم من میتونم حداقل یه پرستار بشم فقط ذهنم نمیزاره همش تو ذهنم یکی داره حرف میزنی و هرچی حقیقت تلخی که طاقت شنیدنشو ندارم یا یه اتفاق منفی ک احتمال داره بیوفته رو تو ذهنم بهم یاد اوری می یکنه شبا تا صب بیدارم بابت کنکورم خیییلی شکستم من باید قبول بشم نشم‌میمیرم ولی خودم جلوی خودمو گرفتم درسته من دورم پر از حرف و اتفاق های منفیه و من و خیلی خرد میکنن سر همین درسو کنکورم و کسایی اومدن از من زدن‌جلو ک اولا از من کوچیک تر بودن دوما من اشکالاشونو میگفتم ولی خب من مثل اونا ک ب چندین کلاس نرفتم یا محیط ارامشی نداشتم حداقل تو ذهن و قلبم ارامش نداشتم و هرکی مثلا ی بار میگف توهم‌هیچی نشدی الکی بود درس خوندنت یا تو ک‌چیزی نیستی چرا الکی بادپروازی میکنی بیا برو با ی کارمند ازدواج کن از سرتم زیادیه تا مدت ها تو ذهنم ب این فک میکنم و مثل نوار تو ذهنم تکرار میشه ک چیشد ک من الان ب این نقطه رسیدم منی ک این همه تلاش کردم‌چرا اخرش خدا نزاش برا اخرین تیرم تلاش کنم و روحیم حساس شده باید مقابله کنم روانشناس هم رفتم‌چند جلسه ولی زیادجالب نبود شما دکتر روانپزشک پیشنهاد میکنید که با دارو بهتر بشم؟ولی دارو جوری نباشه ک هوشیاریمو بیاره پایین من امسال باید بخونم قبول بشم ۲۲ سالمه از بزرگترین خواسته ی زندگیم که همه چیم به اون بستگی داره عقب موندم از همه هم سن و سالام عقب موندم‌ خدا شاهده چهرمم قشنگه ولی این چن سال ن جایی و خونه ی فامیلی بود ک برم ی جای هست خونواده مامانیم که از اونا هم انرژی منفی میگیرم البته اونا همش با سهمیه ی چیزی شدن و قبول ندارن که سر اون ماجرا چقدر ب من ضرر رسوندن و همش قضاوتم‌میکنن و صب تاشب خونه ی ماهستن و منم نمیرم هیچ جا نمیرم ی دوست صمیمی هم دارم روانشناسی میخونه واگه اون نبود خیلی وقته بریده بودم من خودمو اینجوری تصور نکرده بودم هیچ کدوم از برنامه ریزی ها نشده من ی دختر بیکار دیپلم به هیچ وجه تو ذهنم نبودم من باید درس بشم، دیگ کمال گرایی شدید دارم همش خودمو جای اونایی ک مهاجرت کردن‌میزارم دوستای مجازی دارم که روسیه دارن تحصیل میکنن خیلی وقتا حسرت زندگی اونا رو میخورم لطفاکمکم کنید من صدای تو مغزم چطوری خفه کنم گاهی اونقدر ذهنم فک میکنه ک حس میکنم الان ک‌مغزم از صدا و اتفاقا بترکه

    1. همه مواردی که فرمودید بخاطر کمالگرایی شما است. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید.
      ورزش منظم انجام بدهید. روزی 2 دوبار مدیتیشن کنید. شما اضطراب بالا دارید که با ورزش و روابط اجتماعی با دوستان کاهش می یابد

  66. سلام. من افکار وسواسی رو از ۶سال پیش داشتم وبه صورت سینوسی میومدن و میرفتن و با بعضیاش تونس مقابله کنم اما بعضی چیزا رو واقعا نمیتونم بکنم. مثلا ی فکر میگه برو یک موضوع خاصی رو سرچ کن و عکاسشو ببین و واقعا این افکار عذابم میده و تکنیک مواجه سازی و … هم جواب نمیده و واقعا اینکه سرچ نکنم سخته و مقابله باهاش عذابم میده.

  67. سلام آقای دکتر
    من تجربه دو نامزدی ناموفق دارم و این باعث شده من در ازدواج بشدت حساس و وسواس بشم .و افکارمزاحمی مدام به ذهنم میان و آزارم میدهند قبلا به افکارم جواب میدادم کمی ارام میشدم اما چند ماهی هست به افکارم جواب نمیدهم ،اوایل شدید بود اذیت میشدم اما بمرور کمتر شد اما باز افکاری به ذهنم میان بعضی دوره ها شدیدتره مثلا ده روز شدید ده روز عادی و افکاری مثل:هیچکس تورو نمیخواد .تو نمیتونی ازدوآج کنی ، توفرصتاتو از دس دادی ،و مدام افکاری بذهنم میان که خودتو بزار جای طرف مقابلت ببین چطور شرایط الانتو میبینی.و حالت وسواس گونه و دقیق به همه چی نگامیکنم
    هروقت به ازدواج فکرمیکنم یا دیگران بهم میگن ازدواج کنی اون صدا مدام بمن میگه تو نمیتونی هیچوقت ازدواج کنی .وحین کار کردن مدام این صداتوذهنمه
    و حق خودم نمیبینم ازدواج کنم درحالیکه خواستگارهم دارم٠اما هم ترس شدیدی دارم از ازدواج که نکند اشتباه کنم نکند نفر بعدی بهتر باشد .و هم ان صدامیگه تو نمیتونی هیچوقت ازدواج کنی . همش افکارمی آیند و میرن و ان صداها میگن باید فکرتو درست کنی تادرست نشن نمیتونی ازدواج کنی . و اون صداها همش میگن بیا به ما فکرکن و من توجه نمیکنم چون خسته شدم
    نمیدونم چیکارکنم حتی طوری شده نمیتونم به ازدواج فکرکنم کلا بیخیالش شدم.
    من چه مشگلی دارم ایا وسواس؟

    1. طبیعی است که دوبار نامزدی ناموفق شما رابترساند. اما اینبار بهتر است برای مدت زمان اشنایی وقت بیشتری صرف کنید تا اگر مناسب نبودند پیش از نامزدی تمام کنید. احتمالا شما چنین دوره ای را سپری نکرده زود وارد رسمی کردن می شوید.
      در عین حال در دوران اشنایی با یک روانشناس نیز مشاوره کنید

  68. سلام و خسته نباشید
    آقای دکتر من حدود ۲۰ سال وسواس به بیماری یا خود بیمارانگاری دارم
    چند دکتر روانپزشک هم رفتم سرترالین ۵۰ و الپرازولام میخورم .
    با پزشک عمومی مشورت کردم درباره روانشناس ، پزشک عمومی معتقد هست که تو ایران جواب نمیده .خواستم از شما بزرگوار بپرسم واقعا وسواس فکری به بیماری میتونه درمان بشه یا حداقل بهتر بشه ؟
    ممنون از وقتی که گذاشتین

    1. سلام اقای دکتر من فلوکستین ۲۰ خریدم البته روانشناس نرفتما ۵،۶سال قبل از اون نسخه که دکتر داده بود استفاده کردم اون موقع وسوسه در مورد خدا بودم قبلنم بهت گفته بودم بهتون اون نوقع هم استفاده کرده بودم بعد تموم شدن قرض دوباره فکرا اون موقع ۱۵ سال قبل میاد یادم مامانم میگه اگه منم دائما برم تو مغزم به اون روز فک کنم هم فکر بد میکنن هم حالم بدتر میشم میخواستن بدونم اسم قرضی هست که بهورم و اصلا به عون روزا فک نکنم خیلی برام فکر شده در حالی که میدونم وقتی بیام مغزن بازم حالم بد میشه اماا دوباره فک میکنم ارو خدا جواب سوال من بدین اگه الانم خوب بشن میدونم ایتدم دوباره بهش فکر میکنم

  69. من یه پیشنهاد دارم که برا خودم خیلی کار سازه اینکه یک متن ریلکسیشن یعنی چیز ی که آرومتون میکنه …طبیعت و …. به زبون خودتون ظبط کنید و گوش کنید آخرشم یه تلقین هایی بکنید مثلاینکه من الان درمان شدم خداروشکر و زندگیم خوب شده و…‌ با زبان حال بگید…. هرروز این فایل رو گوش کنید.

  70. سلام اقای دکتر
    سه‌ماهی می‌شه با کتاب پوردون و کلارک، توانسته‌ام به رویارویی برسم و وسواس‌های مذهبی و همجنسگرایی‌ام بسیار کاهش قابل توجهی پیدا کند. حالا، دچار وسواس پلک زدن شده‌ام(هشیاری بیش از حد به پلک زدن)، اما نحوه‌ی تکنیک رویارویی را برای این وسواس نمی‌شناسم. دارو: فلوکستین، تگراتول، هالوپریدول و تیوریدازین می‌خورم. و همچنین به‌طور فعال مدیتیشن می‌کنم.

      1. سلام اقای دکتر
        اقای دکتر من اخرین باری که میخواستم پورن رو ترک کن یه عکسی از یه رابطه انسان و حیوان به چشمم خورد و سریع رفتم بیرون و الان چند وقتیه کلا پورن رو ترک کردم اما اون عکس رابطه انسان و حیوان هی میاد تو ذهنم و از ذهنم نمیره و هی میاد تو ذهنم میدونم وسواس فکریه و همیجور هی میاد تو ذهنم و انگار هک شده و نمیره ایا اگه بی محلش کنم از ذهنم میره یا راهکار دیگه ای هم هست؟ وسواس های دیگه هم داشتم که ترکش کردم از راه کتاب خودیاری نوشته خود شما .فقط همین مونده که راهکارش تو کتابتون نبود ایا به نظر شما بی محلش کنم از ذهنم میره یا راهکاری باید اجرا کنم تا از ذهنم بره ؟

    1. سلام اقای دکتر حدود هشت ساله نسبت به یکی از اعضای خانوادم وسواس پیدا کردم چون خیلی ازارو اذیت شدم از سمتش
      سختی های زیادی کشیدم اما دچار شدن به این وسواس واینکه هیچ راه فرار از این وسواس ندارم من و از زندگی انداخته

      1. سلام اقای دکتر خسته نباشین من وسواس فکری دارم هر لحظه یه فکری به سراغم میاد و میره اصلن نمیتونم درس بخونم تمرکز ندارم نامادریم که قبلن خیلی اذیتم کرده همش میاد توذهنم و همش به فکر انتقام گرفتن و ضربه زدن بهش هستم البته این فقط یکی از فکرای من هست

        1. 1. در این مواقع خود را به فعالیتی مشغول کنید.
          2. بخود بگویید من درباره این موضوع بارها فکر کرده ام و نتیجه جدیدی قرار نیست برسم. این افکار ناشی از وسواس من است و هیچ واقعیتی در آن نیست

  71. سلام آقای دکتر من ۳۴ سالمه حدود دوازده ساله افسردگی وسواس فکری و عملی شدید دارم دکترای زیادی رفتم اما کاملا درمان نشدم حین بارداری به علت وسواس شدید و خودکشی در بیمارستان رازی بستری شدم و پانزده بار بهم شوک زدن خیلی فرق کرده بودم تا اینکه دوباره به روز اول برگشتم الان بچم ۶سالشه ولی من هنوز درمان نشدم تورو خدا کمکم کنین دیگه ازاین زندگی دراز استرس و دلتنگی خسته شدم

    1. عزیزم باید سبک زندگی خود را تغیر بدهید. ورزش هر روز انجام بدهید. با دیگران رابطه اجتماعی داشته باشید. دوست صمیمی پیدا کنید. شغل داشته سر کار بروید. و…
      البته شاید در ابتدا همه اینها با هم نشود ولی بتدریج این فعالیتها را وارد زندگی کنید.
      مقاله درمان افسردگی بدون دارو را در سایت بخوانید

      1. سلام آقای دکتر ، من ۶۰ سال دارم ، گرفتار زود رنجی شدم ، وقتی ناراحت میشم فوری به زبان میارم اما بعدش پشیمون میشم و بعدش خودخوری میکنم ، لطفا راهنمایی کنید چکار کنم تا بتونم حالم را خوب کنم ، ممنونمم از اینکه پاسخ میدهید

        1. همیشه برای بیان ناراحتی به خود فرصت بدهید و بگویید این را می گویم ولی اکنون نه. تا جای ممکن به تعویق بیندازید. این امر باعث می شود زهذ و سم موضوع در ذهن شما کمرنگ تر شود. البته وقتی بتعویق می اندازید آن افکار را نشخوار نکنید و به کارهای دیگری بپردازید زیرا در غیر اینصورت تاثیر معکوس خواه داشت.
          مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت بخوانید تا خطای ذهنی خود را پیدا کرده و درست انرا بنویسید

    2. سلام اقای دکتر من رفتم داروخونه قرض فلوکستن خریدم با نسخه روانپزشگ مال۵،۶ سال قبل بود اون روزا هم میخوردم بعد تموم شدنش دوباره فک میکنم به ۱۵ سال قبل مامانم میگه اگه منم دائما برم تو مغزم و افکارم از تو خراب تر میشه اما انگاری برام عادت شده همش باید این فکرا جلوی چشمام باشه همش تو اتاقمم در حالی که میدونم اگع اون فکرا بیاد مغزم دوباره مثل اون روزا حالم بد تر میشه انگار دلم پر میشه بازم فک میکنم به اون روزا هر چقد بیشتر قک کنم بیشتر داغ میشه بدنم به نظرتون دارویی داره که کلن گذشته ادمو پاک کنه اگه الانم با این قرضا خوب بشد در اینده هم دوباره فک میکنم چون چندین بار تجربشو دارم مامانمم از دستم خسته شده اگع هس ترو خد ا بگین حتی با خودم بعضی موقع ها میگم اصلا قرار نیس هیچ وقت ازدواج کنم میخوام بعضی موقع ها به سرم میزنه قرضی چیزی بخورم تا مغزم از کار بیوفته

      1. وقت بخیر. عزیزم فکر کردن به افکار بتدریج عادت میشه و فرد رو از پا در میاره. سعی کن وقتت رو با فعالیت پر کنی. هر قدر سرت بیشتر سرگرم کار و ورزش و فعالیت باشه فرصت کمتری برای فکرهای منفی و گذشته داری. یک کش پشت دستت ببند و هر وقت فکرت به گذشته رفت بکش و ول کن تا کمی دردت بگیره. بعد به خودت بگو بسته. این تمرین کمکت می کنه خواست به فکرهات باشه.
        تمرینات بالا کمکت می کنه

  72. سلام آقای دکتر ، من حدود یکسال و نه ماه پیش یه جایی بحثم شد بعد اومدم خونه یه فکرایی اومدن تو سرم که تو بیعرضه ای چرا جوابشو ندادی و دلشوره و حالت تهوع و سردرد گرفتم خلاصه فکرا منو مجبور کردن که برم با اون شخص دوباره بحث کنم اما وقتی بحث کردم باز ذهنم خالی نشد از فکرا و باز بودن و هستن و ذهنم انگار گیر کرده و اصلا تو لحظه حال نیستم خیلی وقته از اون ماجرا میگذره حالا غیراون ماجرا ذهنم به همه چی گیر میده مثلا قبلا از ارازل میترسیدم اما الان ذهنم نمیزاره بترسم و میگه مگه تو ترسویی و نمیزاره بترسم غیر اون یکی ازم تشکر میکنه من طبق عادت نمیگم خواهش میکنم یا حواسم نیست بعد فکر رهام نمیکنه که چرا نگفتی خواهش میکنم و همینطور بلعکس این فقط یه نمونه از این فکرا بود دکتر هم رفتم و هم مشاوره میرم اما تا الان خوب نشدم میشه بگید بیماری من چیه؟ خوب میشم یا نه ؟

    1. اگر این افکار تمام طول روز در ذهن شما است وسواس است. اما اگر می اید و می رود نشانه فکرها و باورهای غلط شما است. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید.

      1. سلام بر مرد بزرگ اقای سنایی
        استاد من تقریبا کل وسواس های فکریمو ترک کردم فقط یکیش مونده که نمونش تو کتاب همیاریتون هم نبود مثلا وقتی میخوام پورنوگرافی رو ترک کنم هی تو ذهنم اخرین تصاویر پورن که مثلا بوده رو تو ذهنم تداعی میکنه یا مثلا اگر تو تصویر یا فیلم الت جنسی مرد باشه انقد تو فکرم میارتش و تکرارش میکنه و هی تو ذهنم میگه(وسواس البته) که اگر نری دوباره پورن ببینی و خودارضایی کنی اینا رو هی تو مغزت تکرار میکنیم و یا تو ذهنم میگه همجنسگرا میشی در حالی که میدونم همش الکیه و من هی تو ذهنم اون تصاویر تکرار میشه هی نمیتونم ترک کنم به نظر خودم اینکه وسواس فکری اومده با پورنوگرافی و خودارضایی سیم پیچی شده تو مغزم و هی میخوام به خودم بفهمونم اما متاسفانه هی تو مغزم تکرار میشه اون تصاویر حال به نظر شما باید دوباره پورن دید تا اون تصاویر از ذهنم بره یا نه کلا ترک کرد و به هیچ عنوان سراغش نرفت خودش خود به خود از ذهنم میره؟

        1. این موضوع هم یک فکر است مانند همه افکار تکراری قبلی
          هر زمان این فکرها امد به خود بگویید این فکرها فقط یک فکر است و دست خودم نیست. و نشانه هیچ چیزی نیست. فقط یک وسواس است. خودش می اید خودش هم می رود.

    2. سلام من ۱۵ سال پیش وسوسه داشتیم همش جلوی چشمام می‌نوشتم بعد از اون سال دیگه از حلوی چشمام نمیرن بیش چن روانشناس رفتم میکن تص‌ور دهنتونه اما اینطور نیس میشه راهنماییم کنین

  73. سلام آقای دکتر من از عید امسال دچار وسواس فکری شدم و اصلا آرامش ندارم مدام باید موضوعاتی که به ذهنم هجوم میارن و تحلیل کنم بعد از تحلیل اگر یه حرکت کوچیک اشتباه کنم باید دوباره بشینم از اول این موضوعات رو تحلیل کنم همش ترس این رو دارم که کسی بخواد به عزیزانم صدمه بزنه یا وقتی از یه نفر یه کمکی میخوام بگه در ازاش باید یکی از عزیزانت رو بکشم…..
    میشه کمکم بکنید؟
    قبلا هم دچار وسواس عملی بودم ولی خود به خود خوب شد

      1. یعنی اگر این کتاب رو بگیرم و تمرینات رو انجام بدم میتونم از شر این وسواس خلاص بشم؟

        1. سلام اقای دکتر من به همه چیز ۲بار دست میزنم و همش مادرم با کسی حرف میزنه میگم چی گفت چی شد

  74. با سلام خدمت دوستان و دکتر سنایی آقای دکتر خواهش میکنم یه راهی چیزی به من نشون بدین تا از دست این معضل نجات پیدا کنم این چیزی که میگم صد در صد واقعی و خوده خوده حقیقته در مورد من که اینه: هیچ کس تو ایران به اندازه من این فکر و خیالات و این وسواس فکری عملی و انواع وسواس ها رو نداره و فقط من تو ایران دارم نه هیچ کس دیگه ای یعنی من رکورد دار هستم تو این زمینه تو ایران. شاید فکر کنید من دارم دروغ میگم یا از خودم در میارم نه این خود واقعیته و خدا خودش شاهده که فکر و خیالاتی میاد تو سرم که هیچ ایرانی تا بحال به فکرش نرسیده و نخواهد رسید و این فکر و خیالات همشون که مثبت نیستن یعنی بیشترشون فکر وخیالای منفی واعصاب خوردکنی هستن که داره مغز منو منفجر میکنه چندین دکتر رفتم ولی هیچ کدوم شون نتونستن به طور قطعی منو درمان کنن به نظرم من باید برای درمان قطعی بیماری ام به خارج از ایران مراجعه کنم منظورم اینه که به کشور های اروپایی مراجعه کنم چون تو ایران نه کسی قدرمو میدونه نه میتونه بیماریمو درمان قطعی کنه و اونقدر این بیماری رو من اثر گذاشته که غذا خوردن برام دشوار شده به سختی میتونم غدا بخورم از دست این فکر و خیالات و کلا کارهامو به سختی میتونم انجام بدم یعنی یه نمونش یه درو میخوام باز کنم حداقل 5 تا7بار یا بیشتر بازش میکنم دوباره میبندم یا شیر آب صد بار میبندم و باز میکنم همه اینا من تو ایران رکورد دارم و هیچ کس تو ایران اندازه من این بیماری رو نداره خواهشا یه راهی بهم نشون بدین تا بتونم راحت زندگی کنم…با تشکر.

  75. به نام خدا

    سلام آغای دکتر من حدود ۲و سال ۳ سال دچار وسواسی شدم من گلوم یه ورم ساده کرده بود که
    نمتونستم غذا بخورم ۳ هفته بود آب و کمی غذا می‌خوردم رفتم دکتر گفت: گلوی شما خوی شده
    من باور نمیکردم و هی اظطراب میگرفتم و یه دفعه
    خوب شدم الانم هزار دکتر رفتم الان وسواسی کم شده ولی نمیدونم چمه مثلن وقتی نماز می‌خوانم نماز رو مثلن چندین بار قطح میکنم و احساس میکنم اشتباه هست و بعضی وقت ها یه حسی به هم میگه که اگه
    این کار رو نکنید نمیدونم اینطوری میشی و من سریع میرفتم کار میکردم

  76. سلام آقای دکتر بنده مدت زمان حدودا 8 ماهی است به وسواس فکری دچار شدم میخوام روش دارو درمانی را شروع کنم میخوام برای مثال بگم چند روزی است فکر میکنم آخر زندگی مرگه پس چرا باید تلاش و زندگی کرد برای این فکر ها راحل دارین؟

    1. بنظر فکر شما از افسردگی نیز می باشد. دارو تا حدی کمک می کند. ورزش منظم انجام بدهید. فعالیت اجتماعی خود را افزایش دهید. سخت است ولی کمک می کند از این افکار راحت شوید

      1. سلام اقای دکتر حدود هشت ساله نسبت به یکی از اعضای خانوادم وسواس پیدا کردم چون خیلی ازارو اذیت شدم از سمتش
        سختی های زیادی کشیدم اما دچار شدن به این وسواس واینکه هیچ راه فرار از این وسواس ندارم من و از زندگی انداخته

    2. وقت به خیر ، ایا امکان دارد پزشکی با تخصص درمان بیمار وسواسی معرفی کنین ،یا اگر شما داخل ایران بیمار میبینید ،چطور از شما نوبت بگیرم ؟متااسفانه پزشکان داخل ایران با عنوان اینکه وسواس را درمان یا کنترل میکنن ،فقط فرصت های درمان رو از بیمار میگیرن و درمانی انجام نمیشه

  77. سلام اقای دکتر وقت بخیر،من حدودا۱ ماهی میشه که داعما به دوستم و داداشش فکر میکنم و این توهم رو در من ایجاد کرده ک نکنه ب داداشش حس دارم،در صورتیکه من توی رابطم و طرف مقابلم رو واقعا دوسش دارمو میخوام که کنارش خوشحال باشم و برای اینده برنامه ریزی کردیم حتی،اما نمیدونم چرا داداش دوستم میاد تو ذهنم و حس بد و اضطراب و استرس میگیرم حتی طوری شده که دیگه دوست ندارم با دوستم در ارتباط باشم ک نکنه یه وقت واقعا ب داداشش علاقه مند شم و از دیدنشون میترسم حالته تهوع و تنگی نفس و اضطراب میگیرم و حتی حس عذاب وجدان و خیانت بهم دست میده،وقتی منطقی و در حالت عادی بهش فکر میگنم خندم میگیره چون این اقا همسن داداش خودم هست و من هیچ حسی بهش ندارم اما این افکار ک نکنه ازش خوشم بیاد و علاقه مند بشم و خیانت کنم ولم نمیکنه،البته فقط راجب این موضوع نیست وسواسم،کلا راجب اینده م و حتی چیز هایی ک همیشه دوست داشتم احساس شک و تردید میکنم،لطفا کمکم کنید این افکار بهم القا میکنند ک نکنه افکارم واقعی باشه نکنه حس ب وجود بیاد،میترسم و هر روز با اضطراب بیدار میشم

      1. سلام اقای دکتر خیلی ممنون، افکار وسواسی دیگه ای که دارم اینه که به علاقم نسبت ب کسی ک باهاشم شک میکنم در صورتی ک وقتی پیششم حس میکنم واقعا دوسش دارم و میخوام ک اینده م با ایشون باشه و تنها پسری ک از نظر من قابل اعتماده و واقعا عاشقه ایشونه و ایشون همیشه کنارمه و حامیمه و من هم به بودن با ایشون افتخار میکنم و دوست ندارم لحظه ای ناراحتش کنم و نمیخوام هیچوقت هم اذیتش کنم ،از نظر همه هم واقعا من عاشق ایشونم از رفتارم مشخصه و همینکه اطرافیان هم تاییدم میکنن حس خوبی بهم میده ،چون ب نظرم ایشون بهترین و مناسب ترین فرده برای من ولی دائما این افکار شک میندازن بهم ک نکنه دوسش نداری نکنه همینجوری باهاشی نکنه ناراحتش کنی یه روز و نکنه نمیخوایش و نکنه ابرای علاقه هات الکین! و این افکار میرن و میان اوایل ۶ ماه پیش یک دفعه شروع شدن بدون هیچ دلیل خاصی و واقعا حال بد و ناراحتی بهم میدادن طوریکه حتی دوست نداشتم از خواب بیدار شم،الان بهتر شدن کمی و بیشتر از عصر شروع میشن و شب ساعت ۱۰یا ۱۱ به اوج خودشون میرسن.اقای دکتر این افکار و شک ها هم وسواس هستن؟

    1. سلام اقای دکتر مشگلم خیلی خیلی جدیه الان والله نمیدونم از کجا شروع کنم واقعا فک نکنم مشگل کسی مثل من باشه و از نوجونی شروغ شد که یه وسوسه کوچیک شد که ترس و دلهوره باعث شد بزرگ بشه وسوسه در مورد اعتقاداتم و وسوسم بود و این که اون موقع خیلی میترسیدم که کسی بفهمه و تو دلم میموند چون چیز عادی نبود در مورد خدا بود حتی خانوادمم نگفتم ترسیدم اون موقع ها ناخواسته فوش میدادمو گریه میکردم بدنم داغ میشد اضطراب و دلهره داشتم ترسیده میشدم فک میکردم بهش تا یه سال همینجوری بودم جلوی خیابونا احساس میکردم اسم خدا نوشته بدنم سیخ سیخ میشه چون ماشین از اونجا خیابونا رد میشدن حتی میگفتم اگه یکی قرانو بذاره تو خیابون چی کلن واسم فکر شده بود حتی دیوارا احساس میکردم فوش نوشته درخت حتی هر چی میفکرشو بکنی مثل وسوسه خیلی بزرک افتاده بود هر چ وقت به اون روزا فک میکنم دوباره همون فکرا رو بکنم مثل همون موقع ها ترسیده میشم و بدنم داغ میکنه سرم درد میکنه میدونم این داغی بدن مال اون روزای اول وسواسی چون الان این فکرا برام عادی شده به جونم دائما تو فکر بودم این فکرا باعث شد هر سال که بگذره فکرام بزرکترو کمتر از این کلر بترسم بعدش یواش یواش از ذهنم بیرون کردم الان گذشتم برام مثل یه فکر شده مثلا اکه یه کسی در مورد اخرت حرف بزنه یه همون فکری که بچکی کردم همون فکر میاد سرم میکم من این کارا رو کردم از اخرت میترسم بعدش همه فکرای که کردم هجوم میاد سرم کلا این ۱۵ سال برام جهنم شده هی فراموش میکنم بعد همبن که یکی بیاد یادم همشون هجوم میکنن سرم چطوری گذشتمو فراموش کنم دیکه نای برام نمونه خسته شدم بعضی موقع ها به خودکشی فک میکنم میگم این همه گناه کردی اینم بکنی دیگه کافری تکمیل میشه نمیتونم بمیرم نمیتونم زنده بمونم زندگی برام سخت شده میشه راهنماییم کنین

      1. عزیزم این وسواس مذهبی است و شما تنها نیستید در این مشکل. این نوع وسواس بسیار شایع است و می توان انرا درمان کرد.
        کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و بدقت بخوانید تا با رههای مقابله و درمان وسواس خود اشنا شوید

  78. سلام وقت بخیر
    آقای دکتر مدتی هست دچار وسواس فکری شدم ، من حدود ۳ سال پیش بینیم رو عمل کردم الان یک ماهی میشه مدام شب و روز فکر اینکه چرا اینکار رو کردم داره آزارم میده به حدی که از شدت ناراحتی دچار اضطراب شدید میشم بدنم داغ میکنه،به طوری که کم اشتها شدم چندین کیلو در عرض همین مدت کم کاهش وزن داشتم ، حتی تو خواب هم فکر میاد سراغم تا خود صبح ، تو خواب ناله میکنم از ناراحتی و بعدش که بیدار میشم دوست دارم بالا بیارم . مدام عکسای قبل از عملم رو میبینم و حسرت میخورم برای چهره قبلیم با اینکه الان شکل بینیم بهتر شده ولی دوسش ندارم
    اینکه نمیتونم شرایط رو تغییر بدم مدام بهش فکر میکنم و به کل طرز فکرم راجب عمل جراحی تغییر کرده و دوست داشتم به صورتم دست نمیزدم الان که کار از کار گذشته دارم با این فکر دیوونه میشم خسته شدم دیگه از وقتی عمل کردم یا عکس نمیندازم یا از عکسایی که انداختم متنفرم دیگه خودمو دوست ندارم راهکار شما چیه برای خلاصی از این فکر ؟ ممنون میشم راهنماییم کنید

    1. سلام آیای دکتر من پنج شیش ساله وسواس فکری دارم مثلا داده گوشیمو خواموش میکنم دوباره چن بار نگاه میکنم ببینم خواموش کردم یا نه و به خودم هی میگم این دیگه آخری ولی بازم انجان مید درمانش چیه؟

  79. سلام اقای دکتر من ۲۷سالمه دوساله که یه وسواس فکری خیلی مسخره گرفتم مشکلم اینه که به بلع و قورت دادن غذا حساس شدم یعنی بجای اینکه اینکارو بصورت غیرارادی انجام بدم همش روش تمرکز میکنم و این باعث شده انرژی خیلی زیادی صرف غذا خوردن میکنم جدای از انرژیم وقتی غذا یا هرخوراکی رو که قورت میدم چون تمرکزم روشه و حساس شدم صدای بلع گلوم خب شنیده میشه و این باعث شده که من موقع غذاخوردن توی جمع یا کنار کسی استرس شدید بگیرم فقط درصورتی میتونم راحت غذا بخورم که سرو صدا باشه یا مثلا تلویزیون روشن باشه اگه یهو همه ساکت بشن یا هیچ صدایی نباشه وحشت ناک مضطرب میشم انگار یه جورایی شرطی شدم که حتما باید سرو صدا باشه که راحت غذابخورم همش پیش خودم میگم الان همه متوجه میشن که به سختی غذامو قورت میدم کلا خودمم تنها باشم یا کنار خونواده این مشکلو دارم ولی باهاش کناراومدم اما خب توی جمع یا کنار افراد غریبه تر خب خیلی زشته برای منی ک یه خانوم جوون هستم اقای دکتر بخاطر همین مشکل من مهمونی نمیرم مسافرت نمیرم سرکار نمیتونم برم ارتباطاتم روز ب روز داره ضعیف تر میشه به کل دارم افسرده میشم شبا کابوسشو میبینم این فوبیای بلع منو از زندگی انداخته بخدا ٫اینم بگم من اضطراب اجتماعی هم دارم و تابحال برای درمانش اقدام نکردم سعی کردم باهاش بجنگم و بهش غلبه کنم باوجود فوبیای اجتماعی دانشگاه رفتم کاراموزی رفتم با هرسختی شده و قصد داشتم برم سرکار تا این وسواس فکری لعنتی اومد سراغم همش به این فک میکنم اگه برم سرکار بالاخره موقعیتی پیش میاد ک بخام با همکارام خوراکی چیزی بخورم‌بخاطر همینم میترسم بزم سرکار این فکرا داره دیوونم میکنه به نظر شما این مشکلم قابل درمانه ؟باید دارو درمانی بشم یا روان درمانی یا هردو ؟خواهش میکنم بهم کمک کنید اقای دکتر من تو زندگی متاهلیم هم دچار مشکل هستم از چند طرف تحت فشارم‌و‌همش افکار خودکشی تو سرمه ترخدا فقط بگید مشکلم درمان داره یا نه ممنونم ازتون

    1. بله درمان دارد. درمان ان نیازمند شجاعت مواجه شدن با هر انچه از ان می ترسید است. ببینید از چه کارهایی اجتناب می کنید و چه اطمینان طلبی هایی می کنید. انها را نباید انجام بدهید. هر قدر بیشتر مراقب باشید وسواس شما بیشتر می شود. کتاب خود یاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و تمریناتش را انجام بدهید

  80. سلام دکتر من چون خارج از ایران زندگی میکنم فقط برام امکانش بود اینجوری باهاتون مشورت کنم. دارم روی تز ارشدم کار میکنم و با سایت شما اتفاقی آشنا شدم دیدم خیلی صبورانه به همه جواب دادین گفتم شاید منم بتونم جواب بگیرم.
    من نوجوونیم خیلی چاق بودم و 40 کیلو کم کردم و الان تو 31 سالگیم هنوز فکر میکنم خیلی چاقم! و این اعتماد به نفس منو جایی که قراره لخت شم یا مثلا جین سفید بپوشم میگیره و همیشه نگرانم که شریک آینده م از بدن من بدش بیاد چون استرچ مارکس زیاد دارم.. از طرفی هنوز ویرجینم . قسمت عمده عدم رفتن من به رابطه جنسی کامل، ترس از مریضی و بارداریه و وسواس فکری شدید میگیرم تا جایی که چندبار رفتم تست دادم. مهمترین چیزایی که الان داره آزارم میده تنهایی و ترس از اینه که نکنه منو لخت ببینن بدشون بیاد، گاهی خیلی اعتماد به نفسم بالاست و میخوام حتی کوهو فتح کنم گاهی انفد دپرسم که فقط میخوام بمیرم. همه ی دانش و هنر و زبان بلد بودنو همه چیمو میبرم زیر سوال و احساس بی ارزشی میکنم… خواهرمم مشکل دوقطبی و افسردگی داره گفتم شاید اینم کمک کنه. با مطالتون فهمیدم مشکل خطای شناختی دارم ولی ممنون میشم بازم بتونین راهنماییم کنین.

    1. راه حل مشکلات فکری شما مواجه شدن با شرایطی است که از ان واهمه دارید. مثلا پوشیدن شلوار جین. رفتن کنار دریا با لباس شنا و هر چیزی که می ترسید باعث شود مورد قضاوت قرار بگیرید. باید در شرایط خود را قرار بدهید تا بتدریج افکار شما تصحیح شود و متوجه بشوید فاجعه پیش نخواهد امد

      1. سلام دکتر من همیشه اضطراب دارم و بسته به شرایط کم و‌زیاد میشه ( ولی اضطرابه همیشه همرامه) که منجر به وسواس فکری هم در من میشه
        اضطراب رو چجوری ازبین ببرم
        وقتی هم بچه بودم اضطراب داشتم و تکرر ادرار داشتم و تو مدرسه هرلحظه احازه میگرفتم برم سشویی ولی مشکلم با افزایش سنم حل شد اضطرابه هست .

        1. دو مقاله را در سایت مطالعه کنید
          1. درمان خطاهای شناختی(افکار اضطرابزا علت اضطراب در شما است. با تصحیح افکار غلط اضطراب از بین می رود)
          2. درمان اضطراب بدون دارو(راهکارهایی جهت کاهش اضطراب بیان شده است)

      2. سلام اقای دکتر من ۱۶ سال و ۸ ماهمه و چندین ساله که وسواس فکری هستم و تمام علائمش رو دارم و یکی از اونا که خیلی اذیتم میکنه وسواس جنسی هستش من الان یک هفته هستش که پورن و خودارضایی رو ترک کردم و همش تو ذهنم میگه تو همجنسگرایی و چندین بار تا الان تشدید شده و یک هفته پیش که پورن رو ترک کردم تو عکس ها چشمم مثلا به دوتا همنجسنگرا خورد و سریع ردش کردم و هیچ علاقه ای هم ندارم ولی ذهنم میگفت حالا که این تصویر به چشمت خورده پس همجنسگرا میشی و هی تو مغزم عکسش تکرار میشه و هر چی میخوام بهش فکر نکنم هی بیشتر تو ذهنم تکرار میشه و خیلی عذاب میکشم و از همجنسگرایی به شدت بدم میاد و فردی مذهبی و بااعتقاد هستم قبل اینم چندین بار اینطور شدم و هی ذهنم میگه باید پورن ببینی تا درست بشه اما من نمیخوام دیگه به اون سایتای لعنتی برگردم ایا با کتاب شما درست میشوم و این تصویر از ذهن من پاک میشود و ذهنم درست میشود و کلا مغز و ذهنم به حالت اولیه بازمیگردد با تهیه این کتاب و ترک پورنوگرافی؟
        لطفا جواب بدهید

        1. هر زمان این فکر به ذهنت امد به خود بگو که من وسواس فکری دارم و کودیت نوکلیوس مغز من باعث می شود افکار تکراری به ذهن می بیاید. این افکار دست من نیست و هیچ معنایی ندارد و فقط بخاطر کودیت نوکلیوس مغزم است که درست کار نمی کند. فکر قتل یک نفر اگر به ذهنم خطور کند دلیل ان نیست که او را کشته ام. فکر همجنسگرایی هم فقط یک فکر است.
          سعی نکن این افکار را از ذهنت با اجبار خارج کنی. کاری با انها نداشته باش. زیرا تلاش برای خارج کردن بیشتر می کند.
          کتاب وسواس را تهیه کنید و تمریناتش را انجام دهید

  81. سلام خسته نباشید من تقریبا8ماه پیش یک فکر خیلی درگیرم کرد یعنی تا اون موقع اصلا این فکر رو نداشتم اما از اون موقع تا الان خیلی بیشتر شده مثلا میخوام برم کارهای روزانمو انجام بدم یک فکر مثلا بهم میگه زیاد کار میکنی یکم استراحت کن یه جوری بزور مجبورم میکنه در صورت که من اینو نمیخوام نمیخوام استراحت کنم دوست دارم کار کنم اما بهم میگه استراحت کن به زور میخواد منو از کارهای روزانه ام وا داره8ماهه که اینطوریم یعنی مثلا میخوام به کارهای روزانه ام فکر کنم سریع این فکره میاد منو درگیر میکنه انگار که یه کسی جلوی منو گرفته نمیزاره کارامو انجام بدم لطفا راهنمایی کنید ممنون میشم

    1. اگر به حرف وسواس فکری خود گوش ندهید فکر می کنید چه اتفاقی بیفتد؟ انها را بنویسید و سپس پاسخ درست انرا نیز جلوی ان بنویسید و به خود بگویید که هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد و این افکار نشانه نگرانی و اضطراب من است و واقعی نیست.
      سپس خود را مجبور کرده به کار خود ادامه بدهید

  82. سلام اقای دکتر
    لطفا کمکم کنید
    من افکار وسواسی و عملی زیادی دارم مثل قفل کردن و گاز و… باهاشون مقابله کردم سعی کردم که حل کنم
    پانیکم تجربه کردم تازه بهتر شدم
    اما جدیدا چیزی که خیلی ازارم میده اینه که میترسم
    دیوونه بشم
    یا تو خواب کار غیر ارادی انجام بدم
    مثلا به عزیزام اسیب برسونم.ازبس که فکر این بودم که نکنه براشون اتفاقی بیافته:(
    حالا به نظرتون ممکنه غیر ارادی تو خواب کار خطرناکی بکنم؟

    1. این نشانه وسواس فکری در شما است.
      خیر شما هیچ اسیبی نمی رسانید و این افکار بدلیل اخلاقی بودن زیاد شما است و نگرانی زیاد شما از اینکه انها اسیبی ببینند و نه اینکه شما اسیبی قرار است بزنید.
      اما اطمینان من به شما مبنی بر اینکه اسیبی نمی زنید تنها بصورت کوتاه مدت شما را ارام می کند و این فکار مجدد شما را مضطرب می کند.
      کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و مطالعه کنید

  83. سلام عرض میکنم خدمت شما
    بنده در حال تحصیل هستم و درحین مطالعه هنگامی که به مطلب بد درکی بر خورد می کنم احساس بدی به من دست می دهد از جمله اینکه احتمالا در کودکی آسیبی به مغر من رسیده و من به خاطر اون آسیب الان قدرت تحلیل و درک مسائل رو ندارم
    علاوه بر این به دلیل عدم تقارنی که در بدنم مشاهده میکنم احتمال این آسیب دیدگی رو بیشتر میکنم و این عدم تقارن باعث کاهش بسیار زیاد اعتماد به نفس من شده که البته دلیل این عدم تقارن در صورت به خاطر کشیدن دندان در سنین پایین بوده و البته نا متقارن های دیگه که از بدو تولد بوده
    از دیگر مسائل من پرش بسیار زیاد حواس و افکار هستش و در کسری از زمان مقدار زیادی خاطره و اتفاق افتاده و نیفتاده در ذهنم مرور میشه و بر تمرکز من اثر میزاره
    میدونم خیلی پر حرفی شد ولی یه مسئله دیگه هم هس اینکه من اتفاقات رو توی ذهنم بزرگ جلوه میدم و این کلی وقت و تمرکزم رو میگیره مثلا از وقتی موهام چرب شده اونقدر این مسئله رو بزرگش می کنم و به چیزهای ربطش میدم که ….
    ممنون میشم که پاسخ من رو بدید و کمکی کرده باشید در رفع این مسائل
    دعاگو خواهم بود.

    1. همه این موترد نشانه حساس شدن شما به بدن خود در دوران نوجوانی است. بنظر شما دچار کمالگرایی نیز هستید. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید. کمالگزایی فرد را دچار نگرانی و اضطراب می کند که بنوبه خود افکار منفی زیادی ایجاد می کند

  84. سلام من 19 سالمه یه ماه دیگه کنکور دارم از 11 دی رفتم روانپزشک بخاطر یه سری افکار وسواسی که داشتم افسردگی گرفتم سه قرص اسنترا 50 کوتیاپین 25 و از بهمن پروپرانول 10 و لاموتریژین هم اضافه کرد خوب شده بودم اما از اول عید حالم خیلی بد شد و به شدت احساس گیجی میکردم و خواب های خیلی اشفته می دیدیم دیگه یواش یواش کمش کردم دیگه از اول اردیبهشت یعنی حدود یه ماهه مصرف نمیکنم و هنوز خیلی مثل قبل قدرت تفکر و حافظه و ذهن خوبی ندارم خواب های اشفته هم میبینم به نظرتان چه کار کنم البته 14 اردیبهست هم پیش یه روانپزشک دیگه رفتم که برام قرص ویاس 30 نوشت ولی نخوردم بخاطر عوارضش چه کار کنم

  85. سلام آقای دکتر خسته نباشید من زمانی وسواس فکری داشتم موقعیزکه بچه بودم از فیلم ترسناک بیشتر میترسیدم البته من مقصر دیدنش بودم از اون روز به بعد همش احساس اون روزا دنبالمه تا اینکه ۱۸ سالم شد و پام به دانشگاه باز شده بود همه افکارم نسبت به اون چیز تغییر کرد ولی باز ادامه داشت آنچه در افکارم بود رو در گوشیم یاداشت کردم تا اینکه دیدم بخشی از اونها ترانه و بخشی دیگر داستان هستش حالا حالاها بماند که نمیدانم دردم از این نوع وسواس چی هست همه اون خلاصه نویسها تشکیل دهنده رمان هستش که از افکارم پیاده میشدند بدون اینکه درباره من باشه درباره یه چیز دیگه هستش مثلا با موضوع ترسناک تخیلی مینویسم ولی کامل نمیشن بعضی شبا خوابم نمیبره و همش اذیت میشم

  86. سلام آقای دکتر من نوجوان 19 ساله ای هستم که یکماه دیگه کنکور تجربی دارم. ولی حدود یک هفته است متوجه شدم وسواس فکری دارم فقط از نوع فکری هست نه عملی و آن هم از نوع خشونت و پرخاشگری برای مثال آسیب به خود و اطرافیان و اینگونه مسائل و همچنین کمی هم درباره توهین به مقدسات که بشدت این احساسات اذیت کننده ان. چه راهی برای من پیشنهاد میکنین؟ یک جلسه هم به روانشناس مراجعه کرده ام

  87. سلام وقت بخیر آقای دکتر
    یک سالی هست که درگیر وسواس فکری اعتقادی نسبتا شدید شدم ، فردی نسبتا مذهبی هستم، یعنی خانواده مذهبی دارم البته نه از آن مذهبی های شدید، خودم هم تا قبل از این افکار وسواسی ،به خدا ، جهان آخرت ، بهشت و جهنم ، پیامبران و ائمه (ع) اعتقاد داشتم، و حتی نسبت به آنها محبت داشتم ، به مسائلی مثل نماز و روزه هم پایبند بودن اما با میل و رغبت نبود اما بدون اینکه مشکلی داشته باشم واجباتم رو انجام می دادم ، اما متأسفانه این افکار حال من رو خراب کرده به طوری که نه تنها هیچ حس خوبی به خدا و باورهای قبلیم ندارم بلکه حتی نعوذ بالله از آنها بدم میاد ، یعنی دچار یک سوظن به تمام باورهام شدم ، الان هم به بهشت و جهنم ، به وجود خدا و پیامبران و ائمه(ع) باور دارم اما نسبت به این باورها سوظن و حس بدی دارم یعنی اصلا هیچ میلی ندارم، بخواهم بهتر بگویم عقل و باورهام با عقایدم هماهنگه اما دل و فکرم نه، وسواس من با فکر های اضطرابی شروع شد ،فکر اینکه نکنه منافق باشم ، فلسفه بهشت و جهنم ، جبر و اختیار، و یادم هست حتی یک شب از شدت فکر به عذاب ابدی جهنمی ها و سوختن ابدی آنها خوابم نبرد، و استرس و اضطراب داشتم و بی قرار بودم، این افکار و حس حال هنوز هم هست، منی که قبلاً بدون دغدغه در مراسم های مذهبی شرکت می‌کردم اما الان از رفتن به آن مراسم ها استرس میگیرم و اصلا بدم میاد برم ، کلا از هر امر یا فرد و کار مذهبی بدم میاد، حتی از گوش دادن به سخنرانی های مذهبی هم بدم میاد ، از رفتن به مسجد، ارتباط با آدم های مذهبی ، ارتباط با آدم هایی که حتی باور مثبتی به خدا دارند، آنقدر این افکار ادامه پیدا کرده و به مسایل عمیق اعتقادی رسیده که باورهای قبلی من هم دستخوش تغییر شده، ضمنا اینکه این افکار وسواسی اوایل آنقدر در مورد مسائل عمیق مثل اختیار و جبر، علت خلقت ، بهشت و جهنم نبود و رفته رفته وقتی به دنبال پاسخ سوالات ذهنی ام بودم این افکار در نتیجه پیگیری این پاسخ ها به وجود آمد ، یعنی خود این پیگیری ها سوالات و و وسواس من رو بیشتر کرد به طوری که با خودم فکر میکنم ای کاش اصلا فرد مذهبی نبودم ای کاش باوری به خدا و وجود خدا نداشتم چون هر چه قدر به مسائل فلسفی اعتقادی بنیادی فکر میکنم بیشتر از خدا و دین دور میشوم و حس بدی پیدا میکنم، بیش از حد فکر کردن به مقوله جهنم و بهشت باعث شده به هیچ وجه نتونم دیدگاه قبلی و حس قلبی خوبی که قبلاً به خدا داشتم رو داشته باشم ،
    متاسفانه این افکار باعث اضطراب ، افسردگی من شده ، به طوری که هم خانواده ام متوجه شده اند ، و هم از کار و زندگی افتادم و بدتر اینکه با وجود اینکه می‌دونم افکار وسواسی هستن و باید درمان کنم اما هیچ میل و رغبتی به درمان ندارم و حس میکنم درمان خیلی سخته

  88. سلام خسته نباشید
    من تقریبا ۷ ساله وسواس فکری و عملی دارم.
    عمده وسواسم فکری که بعضی مواقع بصورت عملی(شستن دست و …)در میاد.
    به روانشناس هم مراجعه کردم و ۱۰ جلسه ERP کار کردیم. و در طول مدت درمان روانپزشک هم دو قرص فلووکسامین و پرفنازین هم استفاده کردم(تقریبا ۸۰ روز تا ۹۰ روز).
    متاسفانه تاثیرش ۰ بوده و تقریبا دارم دیوانه میشم هیچ کنترلی بر روی زندگی روزمره ندارم و افت شدید تحصیلی پیدا کرده ام.لطفا راهنمایی کنید آیا دوباره به پزشک مراجعه کنم برای درمان مختلف یا هر نوع راهنمایی دیگه با تشکر.

  89. سلام و وقت بخیر اقای دکتر و عرض خسته نباشید.
    من دچار وسواس قرینگی هستم و این وسواس به مراتب داره روی من و زندگی من تاثر منفی میذاره که یکی از این هارو با شما به اشتراک میذارم پیشاپیش ممنونم بابت وقتی که میذارین.

    من به شدت موسیقی گوش میدم از طریق هدفون و برای من با توجه به وسواس قرینگی به شدت اهمیت داره که صدا از دو گوش هندزفری به صورت یکسان خارج بشه. بعضی اوقات حس میکنم که یکی از گوش های هدفون صداش کم تره و قبلا، به مغازه میرفتم و با توجه به واقف بودن بر اینکه این صرفا یک وسواس هست و بقیه هم میگفتن مشکلی نداره، اقدام به خرید یکی دیگه میکردم. توی مورد اخر من ۳ بار احساس کردم که هندزفری من دچار کم بودن صدا توی یکی از گوش ها شده و به تعمیرکار رسمی بردم و با تجهیزات پیشرفته تست کردند و گفتند که مشکلی نداره( این تست چندین بار و در چندین روز مختلف انجام شد).
    ولی من باز فکر میکنم که اشتباه کردن و ممکنه که یکی از گوش ها صداش کم تر باشه. (‌از طرفی هم میدونم ۹۹ درصد درسته و این وسواس قرینگی من هست که داره مقابله میکنه با من. یعنی خودم میدونم سالم هست ولی درگیر وسواس هستم و دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم). به هرحال… این کل جریانی هست که داره برای من رخ میده و دارو هم مصرف میکنم( سیتالوپرام ۱۰) و خب واقعا نمیدونم چط.ری میتونم بهش غلبه کنم.

    بعضی اوقات برام بی اهمیت میشه و میگم که خب اوکی هست و زمدگی به حالت نرمال برمیگرده و بعضی اوقات به شدت حساس میشم روش:((( ممنون میشم کمکم کنین یا یه راهکاری بدین که من دنبالش برم و سعی کنم مقابله کنم باهاش

    1. هرقدر به فرمان وسواس فکری بیشتر گوش بدهید وسواس شما تشدید می شود. هرقدر بی اهمیت شده و با خود بگویید من می دانم این وسواس فکری من است و اهمیتی ندارد و بدنبال این فکر همچنان به رفتار قبلی که گوش کردن موسیقی است ادامه دهید هر چند وسواس به شما بگوید اطمینان حاصل کن هردو به یک میزان است.
      تمرین بعدی ان است که عمدا و اگاهانه هدفونی را استفاده کنید که دو طرف ان یکسان پخش نمی کند تا ذهن شما بتدریج این موضوع برایش عادی شود. البته ممکن است پس از مدتی ذهن به موضوع دیگری وسواس پیدا کند که در انباره از همان ابتداجلوی فرمان وسواس ایستاده و نافرمانی می کنید

  90. سلام اقای دکتر 6ساله وسواس دارم وسواس عملی رو باروش ERPودارو درمان امافکری رونتونستم درمان کنم گاهی سوالاتی هم وارد ذهنم میشه تابهشون جواب ندم ولم نمیکنه خیلی ممنون از کمکتون

    1. سلام افکاری بعضی اوقات که متحمل اضطراب هستند به ذهنم میاد و من وادار میشم به فکر وجوده امده جواب قانع کننده بدم به عنوان مثال وقتی از یک ساختمان یا مجتمع خارج میشم و از بیرون به پنجره های اون ساختمون نگاه میکنم افکار استرسی میان که این قسمت از پنجره برا کدام بخش ساختمان هست ( مثلا برا اشپزخونست یا جاهایه دیگه) و من نمیتونم خودمو قانعذکنم و افکار باز میان چرا این فکرها میان سراغم دکتر .

  91. آقای دکتر شما گفتید که کتاب پورنوگرافی لذت ممنوعه رو بخونم ولی این واسه من اعتیاد نیست و وقتی که یادم میاد بیشتر استرس میگیرم که نکنه برم سمتش ولی شاید بعد یه مدت یادم بره یا این روابط برام عادی شه پی دی اف کتاب تون در دسترس نیست؟

  92. سلام آقای دکتر من از یک سنی وقتی مثلا تو سریال ها میدیدم افراد بسته هستن انگار تحریک میشدم ولی اصلا برام مهم نبود و ذهنم رو درگیر نکرده بود من اصلا پورن نگاه نمی کنم ۱۸ سالمه من فقط یک سکس در این زمینه دیدم و تحریک شدم ولی اصلا توی روابط خودم به همچین فانتزی هایی نداشتم ولی علاقه شدید به دیدن این فیلم داشتم حدود ۲ ماهه که متوجه روابط بی دی اس ام شدم و وقتی متوجه شدم یکی از نشانه هاش بسته شدنه حال روحیم کلا خراب شد و همش شک داشتم و میترسیدم و استرس داشتم که نکنه من به این روابط علاقه داشته باشم بعد که رفتم عکس هایی در این مورد دیدم کلا دیدم عوض شد و هی تصاویر جنسی وحشتناک از بسته شدن و اینا توی ذهنم میاد و فک میکنم که علاقه دارم و این آزارم میده و استرس میگیرم و بعد از کلی فک کردم انقد شدید شد که دیگه این تصاوی بیشتر بهم استرس میدن تا تحریکم کنن که شاید دست و پام یخ شه وقتی که خودمو متقاعد میکنم و به این نتیجه میرسم که علاقه ای ندارم خیلی خوش حال میشم ولی بعد دوباره این افکار به ذهنم میاد استرس میگیرم و همش ترس از علاقه داشتن به این روابط دارم وقتی هم سعی میکنم از ذهنم بیرون کنم بیشت ذهنم میاد و هرچی بیشتر فرو برم بیشتر استرس میگم مدام بهش فک میکنم و واقعا عذاب می کشم هی فک میکنم خوشم میاد بیشتر آزارم میده و حتی دید من و نسبت به رابطه و اینا عوض کرد یه جورایی فک میکنم آره من این مشکل و دارم و نمی تونم اصلا ازدواج کنم من قبل
    دونستن بی دی اس ام اصلا چنین افکاری نداشتم

      1. من هی میخوام سمت این فیلم ها نرم و نمیرم ولی این افکار بهم فشار میاره، و میرم انگار کلا استرس اینو دارم که نکنه برم سمت این عکس ها یه راه حل میشه بگید

        1. اگر مدام به رابطه جنسی فکر می کنید و ذهنتان مشغول ان است وسواس است. اما اگر تمایل زیاد دارید ولی پس از رابطه ذهنتان مشغول نیست و یا اگر رابطه نداشته باشید یا موقعیت نباشد فکرتان درگیر نیست وسواس نمی باشد

    1. سلام دکتر من ادم احساسی ولی خجالتی هستم که خیلی از چیزا یا کارایی که دوس دارم یا میدونم بهتره بگم رو بخاطر خجالت یا رودروایسی نمیتونم بگم یا انجام بدم و اذیت میشم و یچیزی هم که میخوام بگم اینقدر باید با خودم کلنجار برم تا بگم و این اطرافیانم رو هم اذیت میکنه بنظرتون بهترین کار چیه یا بهتره مشاوره برم ممنونم

  93. سلام اقای دکتر وقت بخیر من از زمان سه چهارسالگیم وسواس فکری و اظراب شدید داشتم الان بیست سالمه مدام این فکر توی ذهنم میاد که نکنه کسی از اشنایان و فامیل از من ناراحت و دلخوره نکنه من کاری یا حرفی به کسی زدم و اونو ناراحت کردم و ی عالمه عذاب وجدان میگیرم و شروع میکنم به پیدا کردن شماره افراد و بهشون زنگ میزنم و عذرخواهی میکنم
    چیکار کنم خیلی شدیده و منو ازار میده
    لطفا راهنمایی بفرمایین

    1. تو میتونی آزادانه فکر کنی بدون اینکه درگیرش بشی فقط به دم و بازدم فکر کن که اگه انجامش بدی بهتر از اینه که بتونی افکار منفی و دخالتها رو دنبال کنی درسته که تماس گرفتی و از آنها عذرخواهی کرده‌ای بدان و آگاه باش آنها تو رو بخشیده‌اند و این نیاز به بی‌توجهی یا قهر آنها نداره و اگه نبخشیدند بدان که اون بالا سری که میپرستیش از همه چی آگاهه و هرچی در فضل بخشش آن عمل نشود خدا پاسخ خواهد داد

  94. سلام اقای دکتر رفتم پیش روانپزشک برام سرترالین تجویز کرد بعد خیلی دوستان بهم میگن فایده نداره اولش فقط ارومت میکنه میخواستم ببینم راسته؟

      1. سلام آقای دکتر خسته نباشید آقای دکتر من بچه اولم حاملگی وسواس فکری پیدا کردم بعد زایمان افسردگی شدید گرفتم جوری ک نمتونستم پاشم بعد ده سال دوباره حامله شدم تا حامله شدم یلحظ بذهنم اومد دوباره مریض میشم دوباره وسواس کن شروع شد تا اینکه بچه سقط شد دوباره وسواس فکری منو بکشه چهار سال همش میگم حامله بشم مریض میشم

  95. سلام دکتر خسته نباشید
    من ۳۱ سالمه و تقریبا ۱۷سالم بود که موقع خوندن رمان یه حالت استرس شدید که علتش برام گ و همین بی علتیش باعث شد در حد تهوع باشه برام بعدش اروم میشدم که واقعیت این حملات در بچگی هم سراغم اومده بود تقریبا ۷ساله بودم منتها به این شدت که موقع خواب میومد سراغم که با جیغ زدن و گریه کردن خودمو به منزل خاله که همسایه مون بود میرسوندم ینی از خونه باید میومدم بیرون و داد میزدم قلبم که بزرگتر شدم فهمیدم مشکل روانی نه قلبی که چون خانوادم رو خیلی دوس داشتم این مسئله سربسته موند که ناراحتشون نکنم و به مرور بی اهمیت شد چون درک درستی ازش نداشتم تا ۱۷ سالگی که مجدد سراغم اومد بازم باهاش جنگیدم و بی اهمیتش کردم ولی الان یکسال که دیگ نای مقابله ندارم و کل زندگیمو در برگرفته به طوری که خوابمم مختل شده که الان ساعت ۳ نصف شب با خوندن پیامهای دوستان منم خواستم مشکلمو برط ف کنم و همیشه با خوندن مطالب پاک سازی حافظه اروم میشدم دکتر نرفتم تا به حال
    ممنون میشم راهنماییم کنید دکتر

  96. سلام اقای دکتر چطور میتونم مشاوره انلاین باهاتون داشته باشم؟منظورم مشاوره پیامیه تلفنی سختمه

    1. نمی دانم چه مشکل و مانع ذهنی باعث می شود شما نتوانید صحبت کنید. اما برای انکه تاثیر بیشتر بگیرید باید خود را قانع کنید بر اضطراب خود غلبه کنید و مشاوره آنلاین صوتی بگیرید
      شماره منشی 00989034733009

      1. سلام
        ببخشید افکار کم اهمیت همراه اضطراب در من به وجود میاید و مرا وادار میکند بارها به افکارم پاسخ دهم و خودم را قانع کنم
        مثلا تو ذهنم نحوه بستن دکمه پیراهن را مرور میکنم و سعی میکنم درست ترین روش بستن را پیدا کنم ، این فکر هنگام پوشیدن پیراهن با اضطراب بیشتر سراغم میاید
        مشکل چیست
        ممنون

        1. وسواس کامل گرایی یا کمال گرایی است. شما از اشتباه کردن بشدت واهمه دارید. راه درمان وسواس فکری شما مواجه شدن با ترسهایتان است. یعنی اجازه بدهید اشتباه کنید

        2. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه بقرمایید.
          اطمینان طلبی عبارت است از کنترلگری شرایط محیطی بجهت اطمینان از انکه امور مطابق با پیش فرض ذهنی ما پیش یرود. این دو کفهوم بسیار به هم نزدیک هستند

    2. سلام آقای دکتر خسته نباشید من ۲۳سالمه چند باری موقع فیلم دیدن اسید پاشی رو دیدم و الا هر روز به فکرم میاد که قراره صورتم اسید پاشیده بشه یا گاهی اوقات فکر میاد من شبیه مثلاً یه بازیگر هستم تا اینطور فکر کنم خوبم خیلی وقته دچار این مشکلم ۷سال بیشتر و برام خیلی سخته سعی میکنم که خودمو قانع کنم به جا اسید گلاب میپاشن اما هر روز به ذهنم میاد اذیت میشم چیکار میتونم بکنم

      1. باید ببینید چه رفتارهای اطمینان طلبی و اجتناب برای اینکه این فکر واقعی نشود را انجام می دهید سپس باید این رفتارها را انجام ندهید.
        کتاب خودیاری برای درمان وسواس را مطالعه کنید

  97. سلام آقای دکتر من یه وسواسی که دارم اینه که وقتی میخام یه چیزی رو از رو موبایل و تابلو و تخته یا هرچیز دیگه ای بنویسم دچار وسواس میشم و یه فکرای میاد تو ذهنم که میگه اشتباه دارم می نویسم و من دوباره نگاه می کنم و می نویسم حتی چندین دفعه میبینم و برای گوش دادن به یه صدای ضبط شده هم همین جوریم انقدر باید گوش بدم که خیلی زمان میگذره.ممنونم میشم راهنماییم کنید ممنونم

  98. سلام اقای دکتر میخواستم بگم ممنون که وقت میزارین و به سوالات ما جواب میدین واقعان بعضی از ما ها نمیتونیم درمورد مشکلمون به کسی بگیم به هر کیم بگیم درکمون نمیکنه از اینکه هنوز افراد درستکار و مهربون مثل شما هست خیلی خوشحالم امیدوارم هرجا هستید موفق وتندرست باشید

      1. یه خانم دیگه هست که بهش نگفتی ایشالا بهتر شی؛ احتمالا وسواس کمال گرایی نداری تبریک میگم.

  99. سلام خسته نباشید
    آقای دکتر من چند ماه قبل تو مدرسه که دخترا داشتن در مورد پرده بکارت حرف میزدن شنیدم و بعد از اون از جاهای مختلف در مورد اون خوندم الان چند وقته که با اینکه هیچ کاری نکردم باز هم به خودم شک میکنم و این شک اصلا دست از سرم برنمی‌داره

    1. سعی نکنید با دلیل به خود اثبات کنید که اتفاقی برای شما نیفتاده زیرا اینکار افکار شما را شدید می کند. به فکر خود بی توجه باشید و به خود بگویید این فکر هم مانند خیلی فکرهای دیگر است و هیچ معنی ندارد.

  100. سلام من همش احساس میکنم که ناخن های دستم روی وسیله ها کشیده میشن و مجبور شدم بخاطر این احساس ناخنامو از ته بچینم اما باز هم این احساس رو دارم و وقتی ناخن یا دست دیگرانو میبینم که روی وسیله ها کشیده میشن خیلی عصبی میشم و تمرکزم رو از دست میدم از نظرتون باید چکار کنم؟

    1. شما برای اینکه از این فکر فرار کنید کارهایی انجام می دهید. مثلا احتمالا به دست دیگران نگاه نمی کنید و یا….
      نباید فرار کنید. راه درمان وسواس فکری شما ان است که این راهها را پیدا کنید و برعکس انها را انجام بدهید. یعنی باید مثلا به دست دیگران نگاه کنید

    2. سلام من وسواس فکری توهین به مقدسات دارم و این روزا دیگه کم کم داره برام عادت میشه که به خدا و پیامبرش فحش بدم ولی واقعا از انجام این کار نفرت دارم ولی نمیتونم ازش فرار کنم مثلاً وقتی یه بار جلوی آینه بودم یه اشتباهی کردم و به عمد به خدا یه حرف خیلی بد زدم و بعدش پشیمون شدم الان هر وقت میرم جلوی آینه همون حرفا میاد تو ذهنم و منو دیوونه میکنن چون اصلا خودم هم دوست ندارم به این چیزا فکر کنم ولی می‌دونم حتما یه راهی هست
      لطفاً به من بگین روش هایی که برای درمان وسواس فکری نوشتین برای من هم اثر میکنه؟

      1. وسواس شما وسواس فکری خالص است. کتاب خودیاری درمان وسواس را مطالعه کرده تمرینات انرا انجام بدهید.
        باید یدانید که این افکار وسواسی نه بدلیل بد بودن شما بلکه اتفاقا بدلیل بیش از حد اخلاقی بودن شما بذهنتان می رسد.

      2. سلام.
        با عرض معذرت بنده می خواستم یک نکته ای را خدمتتان عرض کنم:
        شیطان خبیث معمولا برای دور کردن و متوقف کردن انسان ،خصوصا افراد متدین اقدام به وارد کردن افکار ناخواسته و ناخوشایند ی بر ذهن ایشان می کند ، تمام فقها این افکار غیر ارادی و نا خوشایند را هیچ گونه گناهی نمیدانند و سبب هیچ بدی و دوری از خدا نمیشود، این را ذکر کردم که احیانا اگر از این جهت نگرانی ای داشته باشین برطرف شود.
        مطلب بعد این است که به طور کلی فرمودن که اصلا به این افکار اهمیت ندهیم، یعنی توجهی نکنیم چون هیچ تاثیری بر ما ندارن، و بگذاریم مانند باد بیایند و بروند ، اگر اینگونه کردیم یواش یواش کم اهمیت تر شده و انشاءالله از بین میروند.
        توصیه می کنم در این زمینه حاج آقای فرحزاد در سمت خدا صحبتهای مفیدی داشتند ، آنها را گوش کنید

  101. سلام اقای دکتر من وسواس فکری دارم گفتین باید فکروبایدنوشت وبعدضبط کرد ایافقط بایدیک فکرو ضبط وگوش کرد یامیشه چندفکرمتفاوت روضبط وسپس گوش کرد. باتشکر

  102. سلام اقای دکتر من وسواس فکری خاص دارم وتو ذهنم ممکنه به افکارم پاسخ بدم شما گفتید که افکار وبنویسید سپس ضبط کنید وگوش کنیدایا فقط یک فکرو باید ضبط کرد یا میشه چندتا فکروپشت سرهم ضبط کرد واینکه حداقل زمانش براگوش دادن باید چقدرباشه؟ باتشکر

  103. باسلام.اقای دکتر من الان مدت بیست سال هست که دچار وسواس فکری شدم وخودم فکر میکنم ریشش در دوران دبیرستان وسرخوردگی از دوستان واطرافیانم باشه چون آدم شادی بودم ولحظه ای نبود نخندم.خلاهمه نوع وسواس چه عملی وچه فکری داشتم که از شانس من فشارخون بالا هم دچارم بود که الآنم هست خلاصه با دارو واینا خیلیاش درمان شد.الان ۳۳سالم هست ویک فکر ولم نمیکند.اینکه ما تو روستامون یه پسره سوپری داره .حالا دهتاسوپری دیگم هست ولی من رو این حساسم.که حتی از روستا به شهر رفتم که فکر ازم دور بشه نشد. میگم اگه یه وقت برم در مغازش پول همراهم نباشه آبروم میره یا اگه حتی پول همرام باشه یه حسی بهم میگه درخواست نسیه بکن.یا اگر آینده برا بچهام چنین موضوعی پیش بیاد چکار کنن لطفاً اگه دارو گیاهی هم میشناسید که به این روند کمک کنه راهنمایی بفرماید

    1. راه درمان وسواس فکری شما ان است که بروید مغازه سوپری و بعد از خرید بگویید پول همراه من نیست. میروم و برمیگردم. سپس برگشته پول را حساب کنید. بهتر است ابتدا ایکار را باسوپری های دیگر شروع کنید و نهایتا در سوپری که حساس هستید انجام بدهید.

  104. سلام و عرض ادب. راه درمان باور های وسواسی که در طول زمان انسان رو محدود و محدودتر میکنن(مثل اتفاقی که در آگورافوبیا میفته)چیست؟

    1. مسلما راه درمان وسواس فکری عملی مواجه شدن با ترسها می باشد. کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کرده و تمرینات انرا انجام بدهید.

  105. با سلام آقا دکتر لطفا به بنده پاسخ بدهید خیلی ممنون می شم ، من ۲۱ سالمه و تقریبا از ۵ الی ۶ یا شاید ۷ الی ۸ سال پیش به فکر کار کردن بودم همش می نشستم کار ها رو آنالیز میکردم که خوبه ، بده ، سود داره یا نه ، و یا این که علاقه دارم یا نه هر وقت که این مراحل رو طی می کردم وارد یک مرحله دیگه می شدم مثلا می‌آمدم میدیدم کار کامپیوتر خوبه بعد شک می کردم که آیا علاقه دارم یا نه بعد کلی فکر تحقیق از این سایت توی اون سایت خلاصه فکرام درگیره مثلا الان می خوام برم تعمیر پکیج یاد بگیرم انرژیش رو ندارم یا وارد عمل نمی شم ۲ الی ۳ ماه پیش هم بر اثر فشار زیاد و ناصوابی تشنج کردم که دکتر دارو داده بهم خوابم کمه ، و من نمی دونم آبا توی وسواس گیر کردم یا چند تا مشکل رو با هم دارم یا نه چند روز پیش هم به این نتیجه رسیدم واقع گرا نیستم برای همین سعی کردم واقع گرا باشم اما همچنان سرم درد می کنه احساس میکنم هیچ کاری جواب نمیده حال و حوصله این رو ندارم با کسی در ارتباط باشم تا خوبم کنه مگر این که یا تو فضای مجازی باشه یا دسترسی بهش آسون چون ما توی یک شهرستان زندگی می کنیم که روانشان درست و حسابی ندارهخلاصه اگر هم من وسواس داشته باشم از نوع مذهبی نیست خیلی پیچیده است یعنی آنقدری که من خود نمیدونم چه خبره چه برسه به دیگران بعد میام فکر می کنم و تحقیق هر دفعه یک مشکلی رو پیدا میکنم ولی نمیدونم آیا واقعا این مشکل رو دارم یا نه چند سال پیش هم خود ارضایی میکردم که به لطفا ۲ سال که ترک کردم یعنی خدا نجاتم داد اما میگم شاید به خاطر اون باشه و این که ۳ الی ۴ دفتر پر من هر چی توی مغزم بود نوشتم یعنی دوسال پیش ولی یک مدت ول کردم و حالا اینطوری هستم نمیدونم نوشتن اصلا بدرد می خوره یانه چند سال قبل هم از جن می ترسیدم یعنی اون زمان که خودارضایی می کردم یکبار از گوشیم صدایی پخش شد که یک کلمه دیگه ایی می گفت ولی من کلمه (من جن هستم) رو شنیدم درصورتی که خواهرم فقط با من بود اون کلمه درست رو شنید و همین اتفاق باعث شد تا یک ماه شب ها اصلا نخوابم تا صبح بعد که روز شد می خوابیدم یا اگر کسی بیدار می موند می تونستم بخوابم البته قبل ترش هم از جن می ترسیدم حتی دیدم چندتایی حالا واقعی بودم یا توهم رو خدا میداند موضوع دیدن جن برای بیش از ۸ سال پیش است و این که مادرم هم جن دیده بوده و گاهی اوقات من بینه البته جدیدا مثل خیلی خیلی کمه می بینه و مادرم معتاده تریاک میکشه پدرم قبلا تریاک می کشیده و همینطور شیشه که خدارو شکر حل شد سر شیشه کشیدن هم من اعصابم خورد میشد طوری که می رفتم بیرون و این که خلاصه حتی زمانی که بسیج رفتم برای کسری سربازی همش توی ذهنم این می‌آمد که نکنه اون یارو اطلاعاتی باشهیا اون ماشینه اطلاعاتی باشه یا نه البته هنوز هم هستش و این که از دوستام می پرسم که مثلا کسی درباره من چیزی نگفته بعد دوستم میگه نه وهمچنان ادامه داره یا مثلا یک اشتباهی کردم یا دعوا کردم با دوستم یا … اون وقت رابطه ام خراب شده یعنی فکر میکنم اون دیگه مثل قبل دوستم نداره یا استوری و پست هایی که میذاره دررابطه با منه و بصورت غیر مستقیم حرفش رو میزنه و این که بنده مشکل همجنس‌گرایی دارم یعنی میل دارم مخصوصا بچه های کوچیک و اون هایی که پوست سفید دارن و من ازشون خوشم میاد البته یک موقع هایی میل دارم یک موقع هایی فکرش میاد تو ذهنم و این که زمان خودارضایی فیلم سکسی هم میدیدم و این که این همه مشکل دارم و نمیدونم چی کار کنم با این که گذشته اما فکر می‌کنم تاثیراتش بصورت فکر آمده یا جوره دیگه و این که وقتی چند سال پیش میخواستم کاری رو شروع کنم از همه نظر میگرفتم و این نظر گرفتم احساس میکنم من رو نابود کرده چون الان کار نمی کنم درصورتی که میتونم کار کنم تاز پیشنهادهای دولتی هم داشتم که ردشون کردم که بماند و این که حتی امروز با مادر داشتم صحبت می‌کردم که پرورش قارچ بزنم توی خواهند تا مشکل بود که بنده برای همشون راه حل داشتم ولی مادرم در آخر گفت که ولش کن برو کلوچه پزی توش پوله دیوانه دارم میشم چون به کلی کار ها فکر کردم و حتی چندتاشون هم تست کردم اما دست آخر اینطوری شد حالا دیگه حال حوصله این که بگردم دنبال علاقه و استفاده و مزخرفات رو ندارم چون خسته شدم فقط میخوام یک کاری بکنم که ازش خوشم بیاد و توش پول داشته باشه دیوانه شدم ولی یا فکر نمیذاره یا میام از دیگران کمک بگیرم می‌زنند بنده رو نابود می‌کنند حتی در بچگی میخواستم فوتبالیست بشم که کسی توجه خاصی نکرده فقط زبانی مادرم گفته برو همین همش پشت تریاک نشسته از صبح تا شب یا غذا و به زور اون هم چند وقت یکبار کار های خونه رو انجام میده از بعضی از افراد هم بدم میاد چون هی میگن چی کار کردی بیا این کار رو بکن خوبه این ها همه میگن با نظر دیگران اهمیت نده توجی نکن از این گوش رد کن و .. امام چجوری من سعیم رو کردم حتی جدیدا خواستم با درک کردن و پذیرفتن و واقعگرایانه درستش کنم اما افکار و باوریی که منجر به عمل نشه به چه دردی میخوره و این که از این طرف نمیدونم به چی علاقه دارم از این طرف نمیخوام بدونم و فقط میخوام عمل کنم ولی نمیخوام ریسک کنم چون عقیده دارم باید از همین اول روی یک کار سرمایه گذاری کرد و هر کسی هم باید فقط یک کاری رو انجام بد تا جامعه درست بشه اما متاسفانه اطرافیان و پدر و مادر این اعتقاد رو ندارن و میگن آدم همه چیز رو بلد باشه خوبه بدرد میخوره خوب این هم نتیجه اش که کار نیست هر کی از راه میرسه هر کاری دلش بخواد میکنه اون وقت بدبختی که رفت آموزش دیده خزینه کرده و وقت گذاشت بایدبیکار بمونه اون وقت هم میگن کار نیست به نظر مردم مقصر هستند نه دولت البته بیشتر مردم و این که این هارو که گفتم حتی یکسری چیز هاش رو شک دارم که آیا درست فهمیدم آیا همچین چیزی هست اصلا من مشکلی دارم تلقینه یا وسواس چقدره آیا یک مشکله یا چند تا چجوری حلش کنم البته گفتم فقط میخوام توی خونه این کار رو بکنم خواهش میکنم راه حل این که پسش دکتر برم رو ندید ممنون میشم

    1. مشکل اصلی شما کمالگرایی است. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید.
      در فضای خانه شما که همه اعتیاد به شیشه و مواد دارن توهم داشتن طبیعی است بنابراین اینکه جن ببینند ناشی از توهم است. شما نیز تحت تاثیر فضای خانه و حرف انها تصور جن کرده اید.
      حتما درباره مشکل کمالگرایی خود بیشتر مطالعه کنید

      1. سلام
        یک سری افکار که از نظر خودم هم مطلقا بی معنا هستند اما دارای استرس هستند در من وجود دارد که یک نمونه اش را بیان میکنم لطفا بگویید مشکل من چیست
        مثلا فکر به سراغم میاد که فرمان ماشین برا اینکه در حالت مستقیم قرار بگیرد باید چند دور بچرخد و در ذهنم مرور میکنم و جواب میدهم و خودم را ب پاسخ میرسانم اما باز هم این فکر با استرس ب سراغم میاید و ناچار دوباره پاسخ میدهم.
        این مشکل عادی است ؟راه درمانش چیست
        ممنون

        1. این نوع افکار عادی هستند و در ذهن بسیاری از افراد خطور می کند ولکن مشکل شما نحوه برخورد با این افکار است. از انجایی که این افکار برای شما معنا دارند و شما را مضطرب می کنند بکرات تکرار می شوند. در ذهن سایر افراد این افکار می اید و می رود و فرد می داند این افکار معنایی ندارند.
          کتاب خودیاری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و مطالعه کنید. سپس تمرینات انرا انجام بدهید

        2. سلام آقای دکتر خ بابت مفیدتون. خیلی ممنونم خواستم بدونم که افکار وسواسی ام را چگونه بنویسم مثلا یکی از افکار وسواسی من اینه که دستم یا صورتم به وسیله های آلوده برخورد کنه حتی اگر فاصله ی زیادی باهاشون داشته باشم این فکر رو باید چطوری بنویسم ؟

        3. این وسواس فکری عملی است و وسواس فکری خالص نیست. در وسواس عملی باید به چیزهایی که می ترسید الوده باشند و اضطراب می گیرید باید بتدریج دست بزنید

  106. سلام لطفااا ج بدین
    من بچه ک بودم باید همه چیمو ب ماما نم میگفتم ینی هرکاری میکردم فک کردم یده بش میگفتم بعد ازینا وسواس پلیسیو اینا گرفتم ک هرکاری میکردم فک میکردم زندانی میشم اوم خیلی مسخره و خنده‌داره اینا همش بیخ اینا گذشتن بعد ها مادربزرگم براش مشکلی پیش اومد من فک میکردم مقصر منم هرچی میشد فک میکردم کقصر منم پولم از جیبم بیوفته زمین ورش نمیدارم چون میگم شاید مال من نی گناهه اینااا همه به کنار قابل درست شدنن تنها چیزی که الان درگیرشم وسواس فکریمه اقای دکتر این وسواس نمیدونم چه نوعشه نفرین میکنه به کسایی ک دوسشون دارم ب چیزایی ک دوسشون دارم نفرین میکنه حتییی ب خودم من چشمامو خیلی دوس دارم این علناا اومده ب چشمام نفرین میکنه دست خودم نیس نفرین هم ک میشه ب ی ثانیه نمیگذره ک خودم پشیمون میشم و همش غک میکنم الان اینی ک نفرین کرد گناه میشه برام یا چشمامو نفرین کرد مشکلی پیدا میکنن دارم دیوونه میشم این افکاررر فقط تو شب میان چرااا فقط تو شب برام ازین چیزای مسخره میاد واقا دست خودم نیس کفرمیاد توی سرم نفرین میاد بدی از همههه میاد چرا؟ چون از گناهو تفرینو کفرو ناشکریو اینا بدم میاد همیناااهم انجام مدم جوری شده ک عادت کردم فک میکنم خودم دارم میگم وقتی این افکار میاد ب سراغم اقد بدن ک هرچی توان دارم ازم میگیره دیه بی حال میشم حصله هیچ کاریم ندارم یه دفه میان نمیدونم خودمم یانن ممنون میشم ی کمکی بکنیدراه حلی جز مشاوره و قرص بدین وسواس عملیو میشع جلوشو گرف اگر واقا وسواس عملیه فوقش ادم اون کارو انجام نمیده ولیی وسواس فکری دس خود ادم نیسسس چیزی که بدشش میااد تو مغزش خونده میشه انگار ک خودم دارم میگم

    1. دقیقا باید بدانید که افکار دست شما نیست و بنابراین مسئولیتی در قبال آنها ندارید. فکر تفرین و دشنام دست شما نیست و هر قدر بخواهید بیشتر در برابر آن مقاومت کنید بیشتر می شود. کتاب خودیاری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و قسمت درمان وسواس فکری را مطالعه کنید

  107. اقای دکتر شک در داشتن وسواس جز نشانه های وسواس فکریه بعد امکان داره که پورنوگرافی و خودارضایی میتونه باعث وسواس فکری از قبیل همجنسگرایی اینجور چیزا بشه بعد ممکنه با ترک خودارضایی و پورنو گرافی وسواس فکری هم خوب بشه بعد ممکنه افکار بره یا نه

    1. بله شک اصلی ترین نشانه وسواس است. وسواس همجنسگرایی ناشی از پورنوگرافی نیست و از اضطراب ناشی می شود ولی پورنوگرافی می تواند افکار وسواسی در اینباره را تشدید کند.

  108. اقای دکتر من وسواس افکار همجنس گرایی دارم بعد من الان وسواس افتاده روی یه قضیه دیگه میره مثلا پدوفیل یا جنسیت یا کلا از این افکار ذهنم گیر میکنه چی کار کنم

  109. سلام اقای دکترسنایی من وسواس فکری شدیددارم الان ۷ساله دارومصرف میکنم چندبارم مشاوره رفتم ولی فایده نداشت اینکه افکارمزاحم بنویسیم بعدضبط کنیم من افکارم یکی دوتانیست میخواستم بدونم چجوری این کاروانجام بدم ممنون میشم راهنماییم کنیدتشکر

  110. سلام آقای دکتر من یه پسر ۱۹ ساله هستم از نزدیک سه ماه پیش بعد خوندن چند مطلب درباره همجنس گرایی خوندم و از حتی اسم و مطالب هم درباره اش می ترسم و یه بعد چند شب یه فکر اومد تو سرم که نکنه اینجوری بشم و تا الان ادامه پیدا کرد زندگی جهنم کرده من حتی قبلا فکری درباره اینجور رفتار نداشتم تا الان و میترسم مشکل داشته بشم یا در آینده اینجوری بشم بعد بچه مذهبی هستم و مثلا تا سال قبلش حتی نمی دونستم همچین چیزی هست و بعد اعتیاد به خودارضایی دارم ولی الان مدتیه انجام نمی دم و همش ترس و شک و تردید و اضطراب دارم و نگرانم بعد بعد رفتم پیش یه روانشناس گفت شما اینجور چیزی نیستی و وسواس فکری و بحران بلوغ رفع میشه بعد میترسم که و نگران که نکنه کسی ببنم و میترسم میخواستم بدونم منو راهنمایی کنید خدا خیر بهتون بده

  111. سلام.لطفا به سوال من هم جواب بدین.
    من دختر۲۲ساله ای هستم که تا۱۷سالگی باعلاقه وخیلی زیاد درس میخوندم و اسمم همیشه به عنوان نفر اول رو برد بود و میخواستم پزشکی قبول شم.سال چهارم دبیرستان مدرسمو عوض کردم چون میگفتن برای کنکور اساتید بهتری داره.بعد مدتی این مدرسه ازمون به صورت تستی امتحان گرفت و اشکال کارم این بود که زیست رو حفظ میکردم وحفظ کردن زیست فقط به درد سوالات تشریحی میخوره و تو تست زدن مشکل داشتم و اون اولین باری شد که اسمم رو برد دیدم که زیست رو صفردرصد زده بودم.استادمون از من و ششافرادی که صفر زده بودن درس پرسید و فقط من بودم که جواب دادم و بقیه رو بیرون کرد.بارها تکرار شد این موضوع و من بجای اینکه به ایراد‌ کارم پی ببرم واونو برطرف کنم تا درصد خوبی بزنم، به این رسیدم که وقتی درس میخونم و نمیتونم سوالات رو جواب بدم پس ایراد از منه و دیگه سر کلاس ها همیشه سرم پایین بود.موقع ارتباط چشمی ترس شدیدی میگرفتم و بعد از یه مدتی یه جمله ناخواسته تو ذهنم تکرار میشد ومضطرب ترم میکرد.در نهایت قرص سرترالین مصرف کردم و اینها رفع شد.و رتبه خیلی خوبی کسب نکردم و رشته دیگری قبول شدم و الان ترم۶ هستم و میخوام همین رشته رو در مقطع ارشد ادامه بدم اما هربار که میخوام درس بخونم برای کنکور انگار یه چیزی از درونم بهم میگه که تو قبول نمیشی چون قبلا هم نشدی و تا میام برای خودم این رو قانع کنم که من اشتباه گذشته رو انجام نمیدم و قبول میشم، این جمله میاد توذهنم که تو استعداد نداری و موفق نمیشی.این ها افکار وسواسی هستن یا فقط تلقینن؟ چیکار کنم؟

    1. اینها افکار غلطی هستند که بجهت تکرار زیاد همانند تلقین بر شما اثر می گذارد. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید و این افکار خود را بر روی کاغذ نوشته و خطاهای انرا جدا کنید و فکر درست را در مقابلش بنویسید

  112. سلام من ۶سال وسواس فکری ۲سال داروفلووکسامین اریپیپرازول پرانول. افکاروسوالاتی وارد ذهنم میشن که باید اونا روشناسایی وتلقین وجواب علمی ومنطقی بدم درمانش چطوره؟ دارو ادامه بدم؟

  113. سلام اقای دکتر من ۶سال وسواس فکری دارم ۲سال داروهم میخورم فلووکسامین اریپیپرازول پرانول مشکلم اینکه افکاریا سوالاتی وارد ذهنم میشن که باید اول اونارو شناسایی بعد جواب منطقی بدم مثال یه سوالی وارد ذهنم میشه که ایا انتخاب وسایل سلیقه ای است؟ تا من به این جواب ندم راضی نمیشم درگیرم چیکار کنم درمان شم؟

  114. سلام من مادرم ۶۳ ساله ست حدود هفت ساله فکر میکنه از سر و گوش و بینی و‌چشمش موجودات عجیب مثل انگل و‌کرم و حشرات میریزن تا حالا چند بار موهاش رو‌ماشین کرده داروهای دکتران متخصص هم‌استفاده‌کرده ولی جواب نگرفته و هروز داره بدتر میشه انقدر دستمال داخل چشم بینیش کرده که چشماش که بیناییش رو تا حدودی از دست داده وبقدری ریز و کوچیک شده که باز نمیشه همش داره تو لباس و بدنش میچرخه و فکر میکنه داره این موجودات رو‌جمع میکنه .با این سن بالا چه پیشنهادی میدین

      1. سلام آقای دکتر من چند ماهدآخیر فقط به مرگ فکر میکنم، با کوچیکترین اتفاقی که برای کسی میوفته همش این فکر به ذهنم میاد که “نکنه بمیره”
        این فکرا برای پدرم که از همه بهش نزدیک تره بیشتره و خیلی آزارم میده باعث شده از خودم متنفر بشم و این افکار هر روز توی فکرم میان و دیوونم میکنن کل زندگیم بهم ریخته این ها نشانه وسواس فکریه؟

        1. احتمالا دچار تله رهاشدگی هستید. مقاله تله رها شدگی را در سایت مطالعه کنید. اضطراب زیاد در مورد شما شبیه به وسواس فکری شده است ولی این مورد با وسواس متفاوت است

  115. سلام وقتتون بخیر.من یبار دیگه هم پیام دادم اما متاسفانه نتونستم جواب پیاممو پیدا کنم.من ۲۶ سالمه حدودا ۱۰ سال پیش وسواس عملی (نجاست) و وسواس فکری داشتم که خودبه خود خوب شد الان حدودا یکسال هست که دوباره وسواس هام برگشته و خیلی اذیتم میکنه.می بخشید هربار سرویس بهداشتی رفتن واسه من شده عذاب .خیلی حالمو بد میکنه.وسواس عملیم هم یه سری افکاری میاد تو دهنم که خلاف باور هامه مثلا افکار سرزنش کردن دیگران یا قضاوت کردن دیگران ازینجور چیزا.میخواستم ببینم چجوری باید باهاش روبه رو بشم وقتی حمله ی وسواسی بهم دست میده.ممنون میشم راهنماییم کنید.

  116. سلام اقای دکتر من ۲۶ سالمه. حدودا ده سال پیش دچار وسواس فکری و عملی شدم وسواس عملی من در رابطه با (نجاست)هستش.که بعد از مدتی خود به خود خوب شداما الان حدودا یکسال هستش که دوباره وسواس فکری و عملی (نجاست ) برگشته.خیلی اذیت میشم سر این موضوع.نمیدونم باید چیکار کنم.مثله خوره ذهنمو درگیر میکنه.و سطح اضطرابم رو به شدت بالا برده طوری که ریزش مو گرفتم .حالم خوب نیست اصلا.ممنون میشم راهنماییم کنید که چطور باید باهاش کنار بیام.

  117. سلام مشکل من اینه از صحبت کردن با ادمها میترسم از اینکه جواب تلفونمو بدم میترسم یا تو جمع صحبت کنم میترسم انگار یه حسی لهم میکنه و از این له شدن خیلی ضعیف میشم و واقعا نمیتونم صحبت کنم استرس شدیدم دارم

    1. سلام اقای دکتر خوبی پسرم 15 سالمه از کودکی وسواس داشتم مثال خوراک اموات رو نمیخوردم و نمیخورم یا دستامو زیاد میشستم حالام زیاده ولی ن مثل قبل اقای دکتر ی سال و نیمه ک روی موهام حساس شدم احساس میکنم بزرگترشم موهتم کم میشع یا میریزه بابا و مامانم پر مو هسن و مامانم میگه مشکلی نداری ارایشگاه سوال کردم میگه تو مشکلی نداری موهات عالیه ولی خودم و ذهنم چیز دیگه میگیم از بین این همه ادم تو خانوادم ک پر مو هسن فکر من میره روی ی نفر ک مو نداره و موهامو با اون تشبیه میکنه اقای دکتر یه سال و نیمه دیگ خسه شدم دارم وسوسه خودکشی میشم من موهایی ک خدا بم دادرو خیلی دوسشون دارم ولی این یه سال و نیم دائم احساس نا امیدی مثلا ای روزا وقتی از خواب بلند میشم روی بالشم زوم میکنم تا مو پیدا کنم اگه دوتا نخ سه تا نخ مو کوچیک یا متوسط ببینم دلم ملیرزه و استرس شدید اقای دکتر شما بهم بگو چکار کنم بم بگو من چمه میترسم موهام کم شه دائم دستم تو موهامه توی ذهنم درمورد موهام منفی میگه چکار کنم لطف کن بگو چمه چکار کنم مرسی خدا خیرت بده

      1. شما وسواس فکری دارید. راه درمان وسواس فکری شما آن است که بهیچوجه موهای خودت را چک نکنی. از کسی سوال درباره موهای خودت نکنی. در اینترنت سرچ درباره مو نکنی و از هیچ فردی درباره اینکه موهای من میریزه یا نه سوال نکنی

        1. ای جان چقد عشقی تو اقای دکتر چ خوب فهمیدی دقیقا اینا همونایین ک منو اذیت میکنن اینارو انجام بدم خوب میشم؟!
          ینی فقط وسواسه؟!

  118. سلام وقتتون بخیر من شبها فکرهای جنسی میاد سراغم جوری که خیلی برام عادی شده و صبح که که بیدار میشم وقتی یادم میاد دیشب همچین فکری میکردم حالم بد میشه و برام غیر عادیه و حس بدی میگیرم انگار یه نفر میخواد منو به داشتن این رابطه ها زور کنه خودم نمیخوام اما این حس موفق میشه شبها برای من عادی نشونش بده و انگار تصمیم گیرندس که با فلانی رابطه داشته باش و صحنه هاشو نشون میده اما خودم نمیخوام این چه مشکلیه ؟ سالهاست دارم قبلا برام عادی نبود اما دیگه عادی شده

      1. وسواس یک مشکل پیشرونده و غیرقابل درمان هست که بعضی از ساختارهای مغز انسان وسواسی با دیگران فرق داره پس دارو فقط نشانه های وسواس رو از بین میبره ولی درمان نمیکنه.یا مجبوریم تا آخر عمر دارو بخوریم یا خودکشی کنیم(خودم تصمیم گرفتم خودکشی کنم)یا هم دکتری رو پیدا کنید که مغزتون رو عمل کنه که البته ریسک بالایی داره

        1. وسواس قابل درمان هست دوست عزیز. هرچقدر هم سخت باشه میشه درمان بشه. اما درمان موفق دو تا شرط مهم داره. یکی ارزیابی و تست علمی توسط متخصص همین حوزه و دوم پیگیری درمان توسط خودتون. به پیج دکتر بهزاد سلمانی دایرکت بدهید

  119. اقای دکتر من اختلال موکنیم دارم و وقتی استرس دارم یا اظطراب دارم با میخوام درسبخونم نثف مو هامو میکنم ناخن هامم میجوم عادت کردم دستم رو نو دندونم میکوبم و با دستم صدا در میارم الانم که این فکر وسواسی که عاشق برادرمم ولم نمیکنه دیگه خودمم باورم شده به خودم شک کردم همش میرم به دادشم نگاه میکنم ببینم عاشقشم یانه بهش حس دارم یانه کلان من عاشق کتابام هستم کلان رمان و کتاب خیلی دوس دارم
    ولی الان دیگه نمیتونم کتابای درسامو بخونم من عادت دارم شبا درس بخونم و حدود پنچ سال شب تا صبح بیدارم و روزا میخوابم دوست دارم یکی بهم اطمینانه بده که نه تو داداشت نمیخوای‌ با خودم میگم نکنه واقعان دادشم بخوام همش اظطراب و ترس دارم خیلی خستمه دیگه نمیدونم چیکار کنم خیلی دوست دارم زندگیم مثل قبل بشه این فکر نباشه راحت باشم

      1. اقای دکتر من خیلی بهتر از قبلم خیلی ولی بازم میاد سراغم این فکر بعضی موقع خودمم باورم میشه نکنه واقعی باشه یه ترس یه اظطراب میگردم مثلا وقتی میخوام درس بخونم میاد سراغم
        خیلی بهتر از قبلم قبلا خیلی زیاد میومد سراغم ولی الانم من نمی تونم درس بخونم فردا امتحان حضوری داریم گریم گرفته واقعان خستم این چه فکر الکی مزخرفی دست از سر من بر نمیداره
        نمی تونم درس بخونم خیلی خستمه اقای دکتر خیلی میترسم میگم نکنه واقعی باشه یه دفعه یادم میاد اصلا نمیدونم چیکار کنم
        من مشکل تو تمرکز پیدا کردم دلم میخواد مثل قبل درسامو بخونم
        یه مدت خیلی فکر رفته بود کم شده بود باز اومده
        اقای دکتر شما نمیدونید کی میرع این فکر من خستم خیلی خسته

        1. اقای دکتر تمرینات مواجه سازی چی هستن من نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم؟؟

        2. اقای دکتر میشه یکم دقیق تر بگید باید چیکار کنم واقعان دارم خیلی اذیت میشم این روش مواجه سازی چیه میشه لطف کنید یکم بیشتر درموردش توضیح بدید
          اقای دکتر نکنه فکر واقعی باشه من چیکار کنم
          من افت تحصیلی کردم کل وقتم به فکر کردن راجب این میره تنها کاری که میکنم این بخوابم تا دیگه این فکرا نیاد به سرم ولی بازم هستن

    1. سلام آقای دکتر خواهش میکنم سوال منو کامل پاسخ بدید دوماهه زندگیم مختل شده از وقتی که کرونا گرفتم خوب شدم همش فکر میکنم مریضم افسردگی گرفتم دیگه هیچ کاری خوشحالم نمیکنه زندگیم مثل قبل نیست نه سر کار میرم نه خونه کاری دارم جز اینکه بشینم ب مریضی فکر کنم و استرس داشته باشم کاری ندارم انجام بدم ۲۰ سالمه و یکی از شخصیت های اینستاگرامی ک مبتلا ب سرطان بود دائم دارم علائم اونو با خودم مقایسه میکنم همش احساس میکنم منم اون علائم و دارم کل زندگیمو فکر کردن ب این بیماری و ترسیدن ازش گرفته مداااام صدامو چک میکنم یوقت نگرفته باشه یا با یه فلش مدام گلومو تو آینه چک میکنم ترخدا کمکم کنید روانپزشک رفتم گاباپنتین و اس سیتالوپرام و پوکساید و پروپرانول مصرف میکنم بازم استرس دارم شبا از خواب میپرم لطفا منو راهنمایی کنید

      1. شما دچار هیپوکندریا شدید که دلیلش اضطراب زیاده شما است. راه درمان شما چک نکردن و مقاومت در برابر اطمینان جویی برای مریض نبودن است. بهیچوجه در سایتها و از دکترها برای اطمینان از مریض نبودن خود دنبال مطلب نگردید و چک نکنید. هرقدر چک کنید مریضی شما بیشتر می شود

        1. دکتر خیلی تلاش میکنم که بهش فکر نکنم ولی داره از داخل نابودم میکنه این فکرا ۶ کیلو کم کردم تو ۴ ماه همش فک میکنم بیماری لاعلاج گرفتم حتی دگ میترسم برم دکتر ازمایش بدم هروز بدتر میشم ترخدا یه راه حل بهتر بگید لطفا

  120. سلام اقای دکتر طور خدا کمکم کنید من الان پنچ ماه درگیری فکری شدم که به شدت حالم بهم میزنه به خدا خسته شدم کارم شد گریه از خودم بدم میاد نمی تونم درسامو درست بخونم همش فکر میکنم عاشق برادرم هستم این فکر منو روانی میکنه الان همش ترید دارم نکنه واقعان من عاشق برادرمم حالم از خودم بهم میخوره هرکاری میکنم این فکر از سرم بیرون نمیره از برادرم دور میشم میترسم واقعان من ۱۵سالمه این فکر یه بند تو سرمه هرکاری میکنم نمیره دلم میخوادم خودمه بکشم من همیشه این نوع رابطه ها بدم میومد
    پارسال یه رمان خوندم برادرش عاشق خواهرش بود بعد باهم بودن خیلی بد روم تاثیر گذاشت الان منم فکر میکمم عاشق برادرمم حالم از خودم بد میشه کارم شده شب تا صبح گریه کردن کن واقعان نمیدونم چیکار کنم خجالت میکشم به کسی بگم فکرمو دارم افسرده میشم بخدا نمیدونم چیکار کنم

    1. برای درمان وسواس فکری خود باید از اجتناب و دوری کردن از برادر پرهیز کنید. هرقدر بیشتر از برادر فاصله بگیرید فکر وسواسی شما بیشتر می شود. راه درمان وسواس فکری شما ان است که زمانهای بیشتری را با برادر خود سپری کنید. زیرا هرقدر بیشتر فرار کنید باور شما ان می شود که چون از او فاصله میگیرم تابحال اتفاقی نیفتاده. و در نتیجه فکر وسواس شما شدید تر می شود.

      1. ممنون بابت توضیحاتتون اقای دکتر
        اخه من وقتی به برادرم نزدیک میشم فکر یادم میاد اصطراب میگرم همش این فکر تو سرمه میترسم نره یا واقعی باشه خیلی خستم میکنه هعی خودمو قانع میکنم یکم اروم میشم ولی بازم میاد
        بازم ممنون که راهنمایی کردین

        1. سلام آقای دکتر خسته نباشید.
          من حدود 5 ساله که وسواس جبری و وسواس فکری عملی دارم،اول علائمش تقریبا خفیف بود،از حدود چهار سال پیش هم مشکل حافظه و یادگیری پیدا کردم که به مرور شدید تر شد.
          تصویر برداری هم انجام دادم و مشکلی نبود.
          وسواس میتونه تو عملکرد حافظه اختلال ایجاد کنه؟
          مشکل من میتونه بخاطر وسواس باشه؟
          (19 سالمه)

        2. دلیل زیرین وسواس اضطراب است. آنچه باعث می شود شما احساس کنید حافظه تان مشکل دارد اضطراب در شما است. اضطراب باعث می شود قدرت حافظه کم شود. ورزش روزی یکساعت انجام بدهید. مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید

  121. سلام
    ببخشيد يك سري افكار در من كه همراه اضطراب هست به ذهنم خطور ميكند و تا وقتي كه به ان فكر در ذهنم پاسخ ندهم و خودم را قانع نكنم اضطرابم كم نميشود ، اما در حالي كه ذهنمو قانع ميكنم دوباره انگار نه انگار كه قانع شده بودم و باز بارها بارها بايد به افكار تكراري پاسخ تكراري دهم و قانع شوم ، ايا بازگشت متداول اين افكار ب دليل اين است كه من پاسخ اشتباه به فكر به وجود امده ميدهم؟

    1. راه حل شما برای تسکین افکار غلط است. شما قصد دارید یقین پیدا کنید که به یک نتیجه 10 درصد درست رسیده اید. در حالیکه هیچ زمان نمی توانید یقین پیدا کنید. هر قدر بیشتر اطمینان طلبی کنید شک شما بیشتر می شود. بنابراین راه حل درمان وسواس فکری شما رها کردن این افکار و بی توجهی به آنها است. باید به خود بگویید این تنها افکار مزاحم است و قرار نیست من خودم را قانع کنم

      1. سلام آقای دکتر
        من اسفند سال پیش دچار بیماری بواسیر شده بودم و این بیماری رو چون درمان نکرده بودم اضطراب خیلی شدیدی رو درباره این بیماری می گرفتم به قدری که نمیتونستم کارهام رو بکنم و بعد از این که این بیماری رو درمان کردم همچنان علائم بیماری رو تو ذهن خودم احساس میکردم و حالم بعد می شد و حتی حالت گرفتگی رو احساس می کردم تو ناحیه ای که بیمار شده بودم ولی هیچ علائمی از بیماری نداشتم و مطمئن بودم که درمان شدم ولی همچنان این حالت گرفتگی رو داشتم بعد از تمام این ماجرا ها من پیش روانپزشک و روانشناس رفتم و چون پدر و مادرم فقط برای یک جلسه و یک ماه دارو پول دادند و بقیه جلسات رو نذاشتن برم با تحمل این قضیه حدود خرداد ماه من کاملا اضطرابم درمان شده بود و داشتم راحت زندگیم رو میکردم تا این که ۳ روز پیش دوباره بدون این که به اون بیماری فکر بکنم دوباره حالت گرفتگی برگشت و دوباره اضطراب شدیدی رو من گرفتم. آقای دکتر به نظر شما من به وسواس فکری دچار شدم یا اضطراب بیماری واقعا خسته شدم از این وضع

        1. اینها از اضطراب شما است و هیچ ارتباطی به بیماری ندارد. باید تمرینات ریلکسیشن انحام بدهید. شما بدلیل اضطراب بدن خود را سفت می کنید. فیلمهای یوگا را از اینترنت بگیرید وتمریناتش را انحام بدهید. اصلا نگران نباشید. روزی 50 دقیقه غیر از یوگا ورزشهای هوازی انجام بدهید مانند دویدن -راه رفتن . اینها باعث می شود اضطراب شما کم شود.

      2. ایا عدم اطمینان صددرصدی به موضوعی مختص به بنده و امثال بنده هست یا هیچ انسانی نمیتواند به یقین برسد ؟

      3. سلام آقای دکتر خواهش میکنم سوال منو کامل پاسخ بدید دوماهه زندگیم مختل شده از وقتی که کرونا گرفتم خوب شدم همش فکر میکنم مریضم افسردگی گرفتم دیگه هیچ کاری خوشحالم نمیکنه زندگیم مثل قبل نیست نه سر کار میرم نه خونه کاری دارم جز اینکه بشینم ب مریضی فکر کنم و استرس داشته باشم کاری ندارم انجام بدم ۲۰ سالمه و یکی از شخصیت های اینستاگرامی ک مبتلا ب سرطان بود دائم دارم علائم اونو با خودم مقایسه میکنم همش احساس میکنم منم اون علائم و دارم کل زندگیمو فکر کردن ب این بیماری و ترسیدن ازش گرفته مداااام صدامو چک میکنم یوقت نگرفته باشه یا با یه فلش مدام گلومو تو آینه چک میکنم ترخدا کمکم کنید روانپزشک رفتم گاباپنتین و اس سیتالوپرام و پوکساید و پروپرانول مصرف میکنم بازم استرس دارم شبا از خواب میپرم لطفا منو راهنمایی کنید دکتر انقد استرس کشیدم سیستم ایمنیم اومده پایین همش سرما میخورم مریض میشم

        1. سلام منم به همچین مشکلی دچارم و مدام به خودم افکار منفی میدم نمیدونم چیکار کنم

  122. سلام و وقت بخیر. در مورد درمان وسواس فکری مدت زمان درمان و بهبودی چه زمانی طول میکشه؟و انجام تمرینش اینگونس که با محرک مورد نظر از محرک ضعیف به قوی مواجهه انجام میدی و بعد که اضطراب و پریشونی و آشفتگی بوجود اورد بدون اینکه سعی کنی فکری جایگزین کنی یا حواس خودتو با چیز دیگه ای پرت کنی فقط قسمتای اضطراب آور رو با جزئیات مینویسی و بعد از یک مدت اونو بار ها گوش میدی درست؟خب سوالی که اینجا پیش میاد چطور افکار اتوماتیک اضطراب زا قراره از بین برن؟مگه ما باورمونو تونستیم تغییر بدیم که دیگه انتظار داشته باشیم با مواجهه با محرک افکار اتوماتیک به سمت ما هجوم نیارن؟؟و سوال اخر اینکه اگه وسواس فکری ما دائمن چیزای بیشتری ازمون بخواد همچنان اختلال ما وسواسه یا شامل اختلالات اضطرابی دیگه مثل فوبیا هم شده؟

    1. برای توضیح درمان وسواس فکری توسط مواجه سازی به مثال زیر توجه کنید. فردی از گربه می ترسد. بتدریج خود را مجبور می کند به گربه نزدیک تر شود. تا اینکه بالاخره گربه را لمس می کند. تجربه جدید لمس گربه به او می فهماند که گربه خطرناک نیست. او تجربه هایی بدست می آورد که در زمان اجتناب از گربه نداشته است. پس خطاهای فکر او نیز اصلاح می شود.
      مثال: فرد پس از دست زدن به اشیا باید دستش را بشوید زیرا فکر می کند میکروب باعث مرگش می شود. در برابر شستشو مقاومت می کند. در نتیجه آن نمرده و اتفاقی برای او نمی افتد. نتیجتا خطای ذهنی او تصحیح می شود

      1. سلام جناب دکتر من داشتم نظر دیگران رو میخوندم بنده از زمان مجردی. وسواس فکری عملی داشتم اما نه به شدتی که بخوام همسرم واذیت کنم با تمیزکاری یا بچه ام رو یه نشونه ها روی پسرم میبینم وواقعا دارم زجر میکشم که من باعث شدم وهمش عذاب وجدان دارم گریه میکنم اما باز کارخودم ومیکنم چندین بار ناخواسته یهو ازکوره دررفتم کتکش زدم وبعد نشستم گریه کردم
        تو این مطلب گفتید دست به چیزی بزنید باید بشوریدچون فکر میکنید میمیرید. من ترس مردن ندارم اما اگه نشورم دیوووونه میشم ومیگم همه چی همه جاکثیف شده
        من واقعا توزندگی دارم زجر میکشم چه راه حلی دارید وبنظر شما برای درمان حضوری بهتره یاانلاین هم جواب میده ممنون میشم فوری پاسخ بدید

        1. در درجه اول به شما توصیه می کنم کتاب خودساری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کرده و مطالعه کنید.
          درمان آنلاین یا حضوری درباره وسواس هر دو ممکن بوده و تفاوتی ندارد

  123. سلام اقای دکتر من مدته ۵ساله دچار وسواس فکری شدید وعملی واضطراب هستم.دروزیاد چک میکنم.دستمو زیاد میشورم ازترس اینکه نکنه مریض بشم.داروی مورچه میزنیم من میترسم نکنه دستم بخوره بهش.من کار تزریقات بلدم وقتی برای اعضای خونوادم انجام میدم چندین بار آمپولو هواگیری میکنم بعد تزریق میکنم(اطمینال حاصل نمیشه برام)بعدازتزریق صدبار تو ذهنم مرورش میکنم وهمش ایا هواگیری درست انجام دادم نکنه درست انجام ندادم نکنه هنوز هوا داشته نکنه طرف چیزیش بشه.یبارم رانندگی میکردم گوسفندای زیادی ازجلوم رد شدن بعدش میگفت نکنه بهشون خوردم همش مرور میکنم وبه نتیجه نمیرسم.همش مسایل کوچیکو بزرگ میکنم هرکاری میکنم فک میکنم غلطه ومرورش میکنم.هربار اتفاقات بد گذشته رو مرور میکنم هر بار یه اتفاق پیدا میکنم برای مرور وهرچقدر فک میکنم به نتیجه نمیرسم.دوس دارم برگردم گذشته وعوضش کنم.هرکاری میخوام انجام بدم فکر منفی میاد ذهنم.ومثلا میگم من این کارو بکنم میگن به این خاطر اینکارو کرد یعنی خودم میبرمو میدوزم.یه مدت دارو خوردم خوب نشدم

    1. دلیل وسواس فکری و عملی شما اطمینان جویی بیش از حد است. شما به ذهن خود عادت داده اید که اگر در موضوعی شک کرد اطمینان جویی کند. این امر موجب وسواس فکری عملی می شود. باید به ذهن خود عادت بدهید تا در شک و عدم یقین زندگی کند. اینکار را باید تمرین کنید. مثلا در را یکبار فقط چک کنید. ذهنتان یقین نمی یابد ولی باید اضطرابش را تحمل کنید. کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری عملی را از فروشگاه سایت تهیه و تمرینات انرا انجام بدهید

  124. سلام آقای دکتر ضمن تشکر از سایت بی نظیرتون یه سوال داشتم
    من از نظر ذهنی کاملا سالم بودم و فقط موقعی که میخواستم جاهای جدید برم باید باکسی میرفتم تا دفعه ی بعد خودم برم، بعد از فارق التحصیلی تصمیم گرفتم برای بهبود کامل این حالت برم دکتر تا راحت تنهایی همه جا برم. دکتر برام آسنترا نوشت و بدن من واکنش شدیدی بهش نشون داد ضمن اینکه مصرف اون قرص با یک واقعه استرس زا هم همراه بود و من روز بعد مصرف قرص دچار اضطراب غیر قابل توقف شدم ، شدید داغ میشدم و می لرزیدم تنگی نفس هم پیدا کرده بودم ،خودم متوجه شدم این حالتا طبیعی نیستن و تو عمرم اینجوری نشده بودم، متاسفانه بعد بروز اون حالتا تا مدت ها فکر اون روزی که دچار اون حالتای شدید شده بودم میومد تو ذهنم و دوباره حالمو خراب میکرد ، حدود ۴ ماه صبح تا شب نگران بودم و ریشه ی نگرانی هم فکر ایجاد اون حالتای بدی بود که موقع مصرف قرص برام ایجاد شد ، هنوز هم فکر استرسی شدن میاد سراغم و نگران میشم ، میخواستم بدونم ریشه ی مشکل من وسواس فکری هست یا اضطراب؟
    با توجه به اینکه افکار مزاحم حالتای اضطرابی ایجاد میکنن. خیلی دلم میخواد به زندگی عادیم برگردم و دیگه هیچ فکر آزار دهنده ای نباشه. من قبلا اینجوری نبودم.

  125. سلام اقای دکتر . من دختر۲۲ ساله ای هستم که ۵ ساله که افسردگی شدید دارم . الان چند وقته به وسواس فکری مذهبی دچار شدم . ادم مذهبی هم نیستم نه نماز میخونم و نه چیزی کلی تحقیق کردم و و به دلیل منطقی درباره عقیده ام رسیدم الان همش این فکرها تو سرمه که خدا حتما به خاطر اعتقاداتم مجازاتم میکنه و در اخرت به جهنم میرم و به شدت میترسم . با دلیل و استدلال میدونم که تصمیم درسته ولی روزانه همش مرتب تو ذهنم میاد که نکنه اشتباه باشم بازم میشینم از اول بهش فک میکنم و باز قانع میشم که نظرم درسته ولی باز بعد چند ثانیه این فکر بازم میاد تو سرم و باعث پریشونی و ترس و اظطراب زیادی میشه جوری که تپش قلب میگیرم . ممنون از پاسختون

    1. شما برای رهایی از این افکار قرار نیست با آنها چالش کنید. به هیچوجه با آنها سروکله نزنید. هر وقت افکار وسواسی به ذهن شما آمد به خود بگویید من می دانم این افکار بجهت وسواس فکری در من بوجود آمده است. تمام. سعی هم نکنید با افکار وسواسی مبارزه کنید و یا حتی آنها را از ذهن بیرون کنید. هرقدر بیشتر سرکوب کنید بیشتر می شود. سعی کنید با افکار وسواسی دوست شوید. یعنی هر وقت آمدند بگویید باز آمدید. اشکال ندارد. خودتان می روید.

  126. سلام آقای دکتر وقت بخیر
    لطفا کمکم کنید
    زندگیم داره از هم میپاشه

    من یک پسر ۱۷ ساله هستم (تازه ۱۷ سالم شده) و اخیرا خودم رو مشکوک به بیماری پدوفیلیا می‌دونم.
    از حدودا ۲ سال پیش، روند بلوغ من آغاز شد که البته خیلی هم کند داره انجام میشه.

    به واسطه محیط کثیف مدارس و دانش آموزان، در سن ۱۵ سالگی به خودارضایی روی آوردم و هفته ای چند بار اینکار رو انجام میدادم.
    اول اصلا خروج منی رو نداشتم و به تدریج در خودارضایی، خروج منی هم تجربه کردم…

    و از اواخر ۱۵ سالگی تا الان به فیلم های پورنوگرافی اعتیاد پیدا کردم که البته تصمیم قطعی به ترک گرفتم.

    تفکرات و تصورات جنسی از ۱۵ سالگی شروع شد.

    ولی رفته به رفته به محیط اعضای خانواده نزدیک و نزدیک تر شد.

    به طوری که در حال حاضر درباره تمام اعضای خانواده این تفکرات و تصورات رو دارم.

    از ماه فروردین یا اردیبهشت، این تصورات از اعضای بزرگ خانواده به عضو کوچک خانواده یعنی خواهرم که ۹ سالشه تغییر پیدا کرد.

    لازم به ذکره که بگم تنها تصورات درباره اعضای بزرگ و دختر فامیل باعث تحریک و برانگیخته شدن من میشد.

    این افکار درباره خواهرم رو در ماه های اول اصلا جدی نمی‌گرفتم، چون شدت و زمان ماندگاریش توی ذهنم خیلی کم و کوتاه مدت بود.

    ولی تا چند وقت پیش، این فکر یکهو به ذهنم اومد و گفتم که راجع به پدوفیلیا جستجو کنم.
    و بعد از فهمیدن شباهت های بین مسئله ام با بیماری پدوفیلیا، به شدت وحشت زده شدم و تا الان دیگه اصلا نمیتونم بهش فکر نکنم.

    شدت تفکرات جنسیم خیلی زیاد شده بعد جستجو.
    همیشه آزارم میده این تفکرات و اصلا دوست ندارم بهشون فکر کنم.
    باعث میشن گریه کنم، به خودم ناسزا بگم و حالت پوچی و افسردگی بگیرم.

    چون می‌دونم این بیماری لعنتی خانمان سوزه
    همش به خودم و خدا میگم که چرا من باید اینجوری باشم؟
    و چرا باید میون اینهمه آدم، من پدوفیل باشم؟؟

    یه وقتایی با خودم میگم اینا همش توهمه و من سالمم
    و یه وقتایی میگم نه من این بیماری رو دارم.

    خواهرم بعضی اوقات که روی مبل خوابیدم و یا نشستم، میاد ولو میشه روی من و یا میشینه
    بعضی اوقات، حرکات و تکون هایی که میخوره، باعث میشه آلتم بلند بشه که سریع اقدام به خوابوندن آلتم میکنم.

    اخیرا هم دو بار وقتی نشسته بودم اومد توی بغلم که آلتم حس قبل بلند شدن رو گرفت و این باعث شد من دوباره آشفتگی بگیرم.

    به خواهرم که نگاه میکنم، نمیتونم به آشفتگی و مسئله ام فکر نکنم. همش سعی میکنم پیشش نباشم.
    به بدنش نگاه میکنم.
    ولی برانگیخته و تحریک نمیشم.
    سریع نگاهم رو میدزدم و خودم رو لعن و نفرین میکنم.

    هیچ وقت سعی در اذیت کردنش نداشتم و ندارم، همیشه سعی کردم بدنم باهاش تماس نداشته باشه.
    ولی دو سه بار یه حالت وسوسه گونه سراغم اومد که به ناحیه خصوصیش دست بزنم (که مثلا اگه این کارو کنم چی میشه) و سریعا به عمق فاجعه پی میبردم و خودم رو میزدم و باز هم لعن و نفرین میکردم.

    همش خودم رو آزمایش میکنم و تصاویر کودکان رو نگاه میکنم.

    امروز درباره پدوفیلی توی اینستاگرام در حال مطالعه بودم که تصویر یک دختر بچه برهنه با هزاران دست روی بدنش که شبیه یک لباس شده بود دیدم و باعث شد یه حالتی بشم.
    انگار که به تصویر یه زن یا دختر بزرگسال لخت نگاه کردم.

    برخی تصاویر دختر بچه هایی که اندام کشیده دارن با لباس بیکینی و یا شبیه بزرگسالان آرایش کردن و لباس پوشیدن همین حس و حالت جمله بالا رو برام تداعی کرد
    ولی باعث نمیشن که آلتم بلند بشه.

    در حالیکه تصاویر مدل ها و زنان خوش اندام باعث بلند شدن آلتم میشن.

    خودتون میدونید که من اصلا و به هیچ وجه نمیتونم به پدر و مادر و یا حتی یکی از اعضای فامیل که روانشناس هستش، بگم.

    فقط دارم دیوونه میشم و یه وقتایی قصد خودکشی دارم

    هرچه قدر بیشتر راجع به پدوفیلی مطالعه میکنم، بیشتر از خودم متنفر میشم و حس افسردگی میگیرم.

    من چه کار باید کنم؟؟
    کمکم کنید.

    1. از مطالبی که شرح دادید مشخص است که شما دچار پدوفیلیا نیستید بلکه دچار وسواس فکری شده اید. شخصی که پدوفیلیا دارد احساس بد از نزدیکی به کودکان نمی کند و تلاش دارد دائما خود را در مجاورت آنها قرار دهد و تماس برقرار کند. ولی شما از اینکار فرار می کنید.
      اینکه از دیدن زنان برهنه تحریک شده اید کاملا طبیعی است و در همه افراد اتفاق می افتد.
      هر زمان فکر و تصویر جنسی خواهر و یا مادر و یا…بذهنتان آمد تنها به خود بگویید این یک وسواس فکری است و نشانه تمایل من به انها نمی باشد. اتفاقا چون شما از اینکار بشدت وحشت دارید این افکار در ذهنتان مدام تکرار می شود و دلیل ان تمایل شما به این کار نیست.

  127. سلام آقای دکتر ، بنده ۴ سال هست که مذهبی شدم ، این اواخر راستش حالم خیلی بد شده ، راستش نسبت به چیزهایی که میخونم و میشنوم در مسائل اخلاقی و احکام خیلی حساس شدم ، مثلا یک مرتبه توی کتاب معارفمون خونده بودم اسراف یعنی تجاوز از حد مورد نیاز ، از اون به بعد نسبت به هرچیزی که میخواستم بخرم شک و تردید داشتم ، حتی چیزهای خیلی ساده مثل یک ماژیک ، باید نیم ساعت همش با خودم درموردش بحث کنم و کلنجار برم که بهش نیاز دارم یا نه ، یا مثلا اینکه یک مرتبه توی یک کتاب که درمورد یکی از شهدا بود خونده بودم که خیلی به دنبال اصلاح دیگران بود و اگر میدید که شخصی در بین اطرافیانش مرتکب گناهی میشه تمام تلاشش رو میکرد تا اصلاحش کنه ، راستش منم الان خیلی روی این حساس شدم ، یک مرتبه از قول یکی از علما خوندم که گفته بود مبادا کاری کنیم که مردم بخاطر رفتار ما از انقلاب برگردن ، و الا گردنمونه ، الان منم همش میترسم نکنه فلان کار رو کنم که باعث بشه یک شخصی بخاطر من برگرده و یا اینکه نکنه قبلا کردم و… یا مثلا اینکه روی رفتار بچه های مذهبی دیگه هم خیلی حساس شدم ، مثلا اگر اونها یک سری علایقی داشته باشن که من نداشته باشم ، عذاب وجدان میگیرم ، یا اینکه اگر جایی باهاشون مخالف باشم

    خواهش میکنم بهم کمک کنید ، دارم دیوونه میشم

    احساس میکنم خدا دیگه من رو دوست نداره ، احساس میکنم میکنم اون دنیا اوضاع خیلی بدی دارم ، چند روزه دیگه اصلا آرامش ندارم ، همش فکر خودکشی و کفر میاد سراغم

    1. این نشانه هایی که گفتید همگی ناشی از وسواس فکری در شما است. با یک درمانگر وسواس فکری صحبت کنید تا فکرهای شناختی غلط را در شما اصلاح کند.
      کتاب درمان وسواس با کمک خود را نیز از فروشگاه سایت تهیه کرده مطالعه کنید.

  128. سلام خداقوت

    ببخشید من ۲۲ سالم هست و افکار وسواسی چند ساله با من هست و تاحالا به پزشک مراجعه نکرده ام ، در حالی که خودم به فاقد معنا و اهمیت بودن این افکار هستم اما ولم نمیکنن! به عنوان مثال به چیز های کوچک فکرم مشغول میشه مثلا فکر میاد سراغم طرز صحیح بستن بند کفش چگونه است ؟ و یا چگونه بند کفش را به کفش ببندم ، گاهی اوقات هم به فکر کردن راجبش منتهی نمیشه و باید چشمی برم کفشم رو چک کنم و نحوه قرار گیری بند روی کفش هایم رو ببینم ، راجب بند کیف هایم هم اینگونه هستم ، گاهی فقط با فکر کردن بهش اضطرابم را کم میکنم و گاهی هم باید برم سراغ کیف تا مشاهده کنم .. ایا این وسواس فکری عملی هست ؟ و راه درمانش چیست دکترجان.

    1. اینها نشانه اضطراب است که به وسواس فکری منجر می شود. شما قرار نیست با فکر کردن و یا سراغ کفش رفتن اضطراب خود را کم کنید زیرا باعث می شود وسواس شما تشدید شود. باید وقتی این افکار بذهنتان میاید اضطراب انرا تحمل کرده و کاری نکنید. تنها افکار خود را از بیرون تماشا کنید و بدنبال راه حل و یا قانع کردن خود در ذهن نباشید.
      کتاب درمان وسواس با کمک خود را از فروشگاه سایت تهیه کرده و مطالعه کنید

      1. با تشکر از شما و پاسخ عالیتان.
        ایا این افکار در من اطمینان جویی افراطی نیز میباشد؟

  129. سلام دکتر
    بنده ١٨ سالمه و تقریبا چند ساله با وسواس دست و پنجه نرم میکنم ، یادمه زمانی که تقریبا ۱۱-۱۲ سالم بود وسواس صلوات دادن داشتم :/ در حالی که ادم مذهبی نبودم و خانواده مذهبی ندارم ، اینگونه که بالجبار باید ۳ بار صلوات پشت سرهم میفرستادم و این رویه مدام تکرار میشد و به طوری که همیشه در حال زمزمه بودم و اطرافیانم تعجب میکردند ، اما طی گذشت زمان تقریبا ۱ ساله خود ب خود از بین رفت ، منتها از چند سال پیش به هرچیز کوچکی وسواس فکری میگیرم برای مثال مدام تو ذهنم این سوال میاد که تعداد کارت خشت چندتاست؟ و پاسخ میدم ۱۳ تا یک خشت ، دو خشت ، سه خشت ،،،،،، ۱۰ خشت ، k خشت Q خشت و سرباز خشت ، يا اينكه من الان در حال اخذ گواهينامه هستم و مراحل اموزش عملي رانندگي را پشت سر گذاشتم و مدام تو ذهنم تكرار ميكنم براي حركت در سربالايي بايد چجوري با پدالها كار كنم ،،،، در صورت سركوب افكارم اضطراب شديدي بهم تحميل ميشه و ناگريز مجبور ميشم دوباره فكر كنم ، مقالتون رو خوندم و از روش مواجهه و جلوگيري از پاسخ استفاده كردم و تا اندازه زيادي موفقيت اميز بود ، اما مشكلم اينه كه من تقريبا با مواجهه هر چيز جديدي وسواس فكري پيدا ميكنم دليلش چيه دكتر؟

    1. مشکل شما اطمینان جویی است. یعنی به ذهن خود عادت داده اید تا درباره موضوعات تا جای ممکن مطمین شود. اینکار را با انجام آداب خاصی انجام می دهید. مثلا شمارش و….زمانی که تمرینات را انجام بدهید ذهن شما بتدریج میفهمد اگر این آداب را انجام ندهد نیز اتفاق بدی نخواهد افتاد و درک می کند عدم اطمینان قابل تحمل است.
      این راه درمان وسواس فکری عملی است

      1. خیلی ممنون بابت جوابتون ، یک سوال دیگر اینکه ایا اطمینان جویی یک اختلال اضطرابیه ؟ برای درمان اطمینان جویی باید به روانشناس مراجعه کنم ؟

  130. سلام آقای دکتر وقت بخیر لطفا به من کامل جواب بدید واقعا دارم اذیت میشم من از قبل حدو 5 6 سال پیش یا بیشتر وسواس فکری داشتم که مثلا باید 4 تا باشن جفت باشن حتما زوج باشنو اینا و فکرمیکنم که از وقتی گیتار رو شروع کردم شد حالا که امسال مرداد رفتم تو 16 سال وسواس شستشو گرفتم ولی کلا در روز دستام رو 4 یا 5 بار میشورم اما هی به خانوادم میگم به من دست نزنین یا اینکارو نکنین اونکارو نکنین یا قبل از این که برم دستشویی تا بالای دستامو آب میگیرم که اگر آب پاشید متوجه نشم درصورتی که آب نمیپاشه من خودم همچین فکری دارم وگرنه بالای 10 بار باید میشستم اگر خانوادم رعایت نکنند خودمم میدونم که این رفتارام الکیه و نجاست و کثیفی نیست اما نمیتونم جلوی خودمرو بگیرم و بیشترین حساسیتی که دارم نسبت به خواهرمه که 24 سالشه لطفا تایید کنید رد نکنید پیام رو پیا قبلیمو پاک کنید اینو تایدش کنید اون ناقص بود

  131. سلام آقای دکتر وقت بخیر لطفا به من کامل جواب بدید واقعا دارم اذیت میشم من از قبل حدو 5 6 سال پیش یا بیشتر وسواس فکری داشتم که مثلا باید 4 تا باشن جفت باشن حتما زوج باشنو اینا و فکرمیکنم که از وقتی گیتار رو شروع کردم شد حالا که امسال مرداد رفتم تو 16 سال وسواس شستشو گرفتم ولی کلا در روز دستام رو 4 یا 5 بار میشورم اما هی به خانوادم میگم به من دست نزنین یا اینکارو نکنین اونکارو نکنین یا قبل از این که برم دستشویی تا بالای دستامو آب میگیرم که اگر آب پاشید متوجه نشم درصورتی که آب نمیپاشه من خودم همچین فکری دارم وگرنه بالای 10 بار باید میشستم اگر خانوادم رعایت نکنند خودمم میدونم که این رفتارام الکیه و نجاست و کثیفی نیست اما نمیتونم جلوی خودمرو بگیرم و بیشترین حساسیتی که دارم لطفا تاییدکنید پیام رو حذف نکنید که آقای دکتر جوا بدن

    1. راه حل درمان وسواس شما مواجه شدن با اضطراب است. یعنی باید آنچه وسواس فکری به شما می گوید (مثال: دستت را 5 دقیقه بشور- پاهای خود را سه بار بشور) را انجام ندهید. اینکار به شما اضطراب می دهد ولی باید تحمل کنید تا وسواس شما درمان شود
      کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کرده و مطالعه کنید. تمریناتش را انجام بدهید

  132. سلام
    من وقتی که می خوام مثلا ی ویس بدم خیلی به خودم سخت میگیرم مثلا اگه قرار باشه ی صفحه کتاب رو ویس بدم باید خیلی خوب بخونمش اگه من تا خط آخر رو خیلی خوب بخونم و داخل خط آخر ی (و)جا بزارم باید ویس رو پاک کنم و دوباره بخونمش و خیلی هم به خودم استرس وارد میکنم و این باعث میشه که من اشتباه بخونم و هی ویس رو پاک کنم دوباره بدم و شاید فک کنید که من خنگم یا دیگه خیلی دارم به خودم سخت میگیرم ولی نه واقعا این خیلی عذابم میده راستش من نمیدونم که کسی از فامیل یا خانواده ام اینو داشتن یا نه ولی خیلی به پدر بزرگم مشکوکم و من راستش وسواس اینکه باید همه جا تمیز باشه و خیلی وسواس به خرج بدم رو ندارم اتفاقا برعکس من خیلی تنبل و شلخته امو اینکه فکر میکنم رو کلمات و واژه ها وسواس به خرج میدم و راستش حس میکنم این روی آینده ام تاثیر داره و اگه با این روند پیش برم موفق نمیشم میشه لطفا بگید دلیلش چیه و باید چیکار کنم ممنون میشم♥️

    1. این نشانه وسواس در شما است. راه درمان وسواس شما ان است که چیزی که وسواس به شما می گوید را انجام ندهید. وسواس می گوید دوباره چک کن. شما نباید هرگز برگردی. هر قدر اطمینان طلبی شما بیشتر شود وسواس شما بیشتر می شود

  133. البته اگر هنگام مطالعه راه برم مشکلی ندارم و متوجه مطالب میشم اما در حالت نشسته نمیتونم

  134. تشخصی شما درسته آقای دکتر ولی مطلبی رو که میخونم نمیتونم متوجه بشم.اگر دلیلش تمرکز نداشتن نیست چیه دلیلش. عامل خارجی باعث حواس پرتی من نمیشه و درونیه.خیال پردازی و فکر هم ندارم

  135. سلام آقای دکتر.در کتابتون ذکر شده از تکنیک حواس پرتی و تمرکز استفاده بشه(صفحه۸۸)من مشکل تمرکز دارم و افکاری که یا بهش آگاه نیستم و یا فکر اینکه تمرکز ندارم و یا فکر میکنم متوجه مطالب نمیشم فکرم رو درگیر میکنه. واکنش آرامش بخش هم ندارم جز فکر کردن به این مطالب ک میتونم خودداری کنم ازش. حالا چطور میتونم تمرکز کنم

    1. شما مشکل تمرکز ندارید بلکه تاکید شما بر فهمیدن کامل و دقیق مطالب موجب مشکل می شود. باید تمرین کنید مطالب را فقط یکبار بخوانید و بر وسوسه برگشت به قبل غلبه کنید.
      اتفاقا درباره شما تمرکز کردن موجب تشدید وسواس شما می شود. این تکنیک برای شما نمی باشد.

  136. سلام خسته نباشید آقای دکتر من نوجوانی 14 ساله هستم که به وسواس فکری شدیدی دچار هستم و وسواس ما ارثی‌ بود از پدرم ، من همش دلم میخواهد برگردم عقب و همه چی رو از نو بچینم احساس میکنم این چند سال خوب زندگی نکردم مثلا فکر کنید من امتحانمو نمره پایینی میگیرم و با خودم میگم اشکال نداره همه چی رو برمیگردونم عقب اینا حساب نیست ، همش دارم راهی برای بازگشت به عقب پیدا میکنم ، هرروز چند ساعت فکر میکنم که بر گردم عقب و زندگیمو درست بچینم ، میخواستم از شما بپرسم این چجور وسواسی هست و منو خیلی عذاب میده و‌اصلا از زندگی راضی نیستم و‌راهی برای برگشت میخوام و دنبالشم با اینکه ته دلم میدونم همچین چیزی نمیشه ، لطفا یکم راهنمایی میکنید و بگید راه درمانش چجوری هست و چه مراحلی داره؟

  137. باسلام ،دکتر من هم خدمتی هایم ادم های ناجوری هستند و اهل همه کاری و هروقت سوارماشینم میکنمشون بعدازاین که پیاده شدن ازماشینم به همه ی اون چیزهایی که دست زدند باید تمیزشون کنم مثل صندلی ها ،دستگیره ها و…احساس میکنم نجس هستند

  138. سلام آقای دکتر خواهش میکنم کمکم کنید. من ۴_۳ساله به مشکل دچار شدم. البته در دوران تحصیل و راهنمایی و دبیرستان به نحو دیگر و خفیف تری این مشکل رو داشتم اما این مدت خیلی شدیدتر شده. موضوع اینه که من وقتی درس یا کتاب یا مطلبی میخوندم این فکر به ذهنم خطور میکرد که متوجه مطلب نمیشم. یه بار اینجوری شدم و بعدش خیلی گسترش پیدا کرد و هروقت سر کتاب میرفتم اینجوری میشدم. من درسم خوب بود اما از وقتی این فکر به ذهنم میرسید کلا از کار میوفتاد ذهنم.واکنشم به این شکل بود که:۱_ یه مدت به دنبال حل و پاسخ دادن به این مسئله بودم. ۲_یه مدت به دنبال راهکار و روشی بودم که با کمک اون روش درس بخونم(بیش از۹۰ درصد روش ها غیرمنطقی اند)۳_به این نتیجه رسیدم که این فقط فکره نه یک سوال و به این مسئله فکر نمیکنم. از مورد آخر جواب گرفتم اما نه کامل. خیلی وقت ها دچارش میشم مجددا به خصوص موقع اینستاگردی. یعنی به خودم میگم نباید فکر کنم و جلوی فکر رو بگیرم اما اونقدر فکر منو میگیره(فکری که نمیدونم اصلا چی هست)که میریزم بهم و عصبی میشم و این عصبانیت ممکنه حتی دو روز طول بکشه. لطفا کمکم کنید. درسم خیلی لطمه دید. به چیزی فکر میکنم که نمیدونم چیه یا مواردی که پشت سر گذاشتمشون دوباره تکرار میشه و گاها کارهای روزمره ام هم دچار مشکل میشه. البته گاهی اوقات با فریب دادن این فکر یا حس،میتونم خودمو آروم کنم و دچار مشکل نشم. اگر راه ارتباطی ای وجود داره بفرمایید که کامل تر توضیح بدم
    الانم مدام موقع درس خوندن یا فیلم دیدن یا اینستاگردی فکرهای غیرمنطقی به سرم میزنه. مثل اینکه چیکار کنم که بفهمم، چه فکری تو سرمه،یا فقط یه عاملی نمیذاره بفهمم اما هیچ فکری نیست، یعنی فکر هست اما نمیدونم چیه. و وقتی میخوام حلش کنم و جواب واسش پیدا کنم، یا میخوام از کنارش بگذرم میریزم بهم. مورد دیگه اینکه اگر یکیش رو حل کنم(مثلا بتونم درس بخونم)واسه اینستا نمیتونم تمرکز کنم. یا برعکس. اصلا منطقی نیست. وقتایی که حواسم نیست هم مشکلی ندارم. قبلا وسواس های فکری داشتم. مثل اینکه باید این کار رو بکنم تا اتفاقی نیوفته یا…. وسواس عملی هم داشتم و ترکش کردم. هردو رو ترک کردم اما به این مدل وسواس دچار شدم. و اونقدر در شناخت حقیقت دچار مشکل شدم که گاهی نمیتونم متوجه بشم تمرکز کردن واقعا به چه شکله. و در حالت طبیعی باید چجوری باشم

    1. افکار بطور اتوماتیم در ذهن همه افراد میاید. ولی تفاوت دیگران با شما ان است که دیگران به این افکار بی اعتنا هستند و در نتیجه افکار میاید و می رود. هر زمان این افکار بذهنتان آمد بهیچوجه بدنبال پاسخ به آنها نباشید. به خود بگویید این فقط یک فکر ناخواسته است. خودش میاید و خودش می رود. هیچ معنایی ندارد. هر قدر بیشتر بها به این افکار بدهید بیشتر می شوند.
      می توانید کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید.

      1. درسته آقای دکتر. به افکارم پاسخی نمیدم اما خیلی وقت ها موقع خوندن یه متن یا نوشته به شدت میریزم بهم. بی دلیل و بدون اینکه فکری توی سرم باشه. علت چیه؟

        1. شما فکر می کنید فکری در سر نیست. هر اضطرابی حتما فکری پشتش وجود دارد حتی اگر به ان اگاه نباشید. فکر کنید به چی قبلش فکر می کرد و چه افکاری بذهنم میامد.

  139. الانم مدام موقع درس خوندن یا فیلم دیدن یا اینستاگردی فکرهای غیرمنطقی به سرم میزنه. مثل اینکه چیکار کنم که بفهمم، چه فکری تو سرمه،یا فقط یه عاملی نمیذاره بفهمم اما هیچ فکری نیست، یعنی فکر هست اما نمیدونم چیه. و وقتی میخوام حلش کنم و جواب واسش پیدا کنم، یا میخوام از کنارش بگذرم میریزم بهم. مورد دیگه اینکه اگر یکیش رو حل کنم(مثلا بتونم درس بخونم)واسه اینستا نمیتونم تمرکز کنم. یا برعکس. اصلا منطقی نیست. وقتایی که حواسم نیست هم مشکلی ندارم. قبلا وسواس های فکری داشتم. مثل اینکه باید این کار رو بکنم تا اتفاقی نیوفته یا…. وسواس عملی هم داشتم و ترکش کردم. هردو رو ترک کردم اما به این مدل وسواس دچار شدم. و اونقدر در شناخت حقیقت دچار مشکل شدم که گاهی نمیتونم متوجه بشم تمرکز کردن واقعا به چه شکله. و در حالت طبیعی باید چجوری باشم
    امیدوارم بخونید و پاسخ هردو سوالم رو بدید. ممنونم

    1. منم همینجوریم باید محلش ندی خودش می‌ره من یک بار موقع کنکور اینجور شدم موقع تست زدن اینجوری میشدم بعد دیگه کلا رفت تا تقریبا شانزده سال نیومد سراغم الان که تازه زایمان کردم و دچار اضطراب شدم دوباره همین جوری شدم خیلی جالبه من فکر میکردم فقط من اینجوریم همین بیشتر عذابم میداد نمی‌دونستم چجوری باید توضیحی بدم میگفتم به فکری که اصلا نمی‌دونم چیه مدام عذابم میده بنظرم شما باید هم درس بخونی هم اینستا گردی کنی و اصلا محلش تزاری تا خودش بره

  140. سلام من16سالمه و مدتیه دچار وسواس فکری شدم همش ترس از آینده و اتفاقاتی که دوست ندارم بیفته دارم حدودا چند ماه که در گیرش شدم استرس دارم و گریم میگیره و نمیدونم باید چیکار کنم

  141. سلام من از بچگی یادمه وسواس یه سری چیزهرو داشتم
    الان یه مدته وسواس رو سطل آشغالایه بیرون پیدا کردم باید حتما از فاصله دومتری سطل رد شدم تا مطمئن شم بهش نمالیدم اگه مجبور شم از نزدیکش رد شم مدام فکر میکنم بهش مالیدم نمیدونم چیکار کنم

    1. برای درمان وسواس خود حتما باید بتدریج از فاصله نزدیک تر سطل رد بشوید. در غیر اینصورت وسواس شما تشدید می شود و دیگر براحتی نمی توانید جلوی رشد انرا بگیرید. هر روز به سطل نزدیک تر شوید و این تمرین را روزی چندین بار انجام بدهید تا زودتر از این وسواس خلاص شوید

      1. سلام آقای دکتر خواهش میکنم کمکم کنید. من ۴_۳ساله به مشکل دچار شدم. البته در دوران تحصیل و راهنمایی و دبیرستان به نحو دیگر و خفیف تری این مشکل رو داشتم اما این مدت خیلی شدیدتر شده. موضوع اینه که من وقتی درس یا کتاب یا مطلبی میخوندم این فکر به ذهنم خطور میکرد که متوجه مطلب نمیشم. یه بار اینجوری شدم و بعدش خیلی گسترش پیدا کرد و هروقت سر کتاب میرفتم اینجوری میشدم. من درسم خوب بود اما از وقتی این فکر به ذهنم میرسید کلا از کار میوفتاد ذهنم.واکنشم به این شکل بود که:۱_ یه مدت به دنبال حل و پاسخ دادن به این مسئله بودم. ۲_یه مدت به دنبال راهکار و روشی بودم که با کمک اون روش درس بخونم(بیش از۹۰ درصد روش ها غیرمنطقی اند)۳_به این نتیجه رسیدم که این فقط فکره نه یک سوال و به این مسئله فکر نمیکنم. از مورد آخر جواب گرفتم اما نه کامل. خیلی وقت ها دچارش میشم مجددا به خصوص موقع اینستاگردی. یعنی به خودم میگم نباید فکر کنم و جلوی فکر رو بگیرم اما اونقدر فکر منو میگیره(فکری که نمیدونم اصلا چی هست)که میریزم بهم و عصبی میشم و این عصبانیت ممکنه حتی دو روز طول بکشه. لطفا کمکم کنید. درسم خیلی لطمه دید. به چیزی فکر میکنم که نمیدونم چیه یا مواردی که پشت سر گذاشتمشون دوباره تکرار میشه و گاها کارهای روزمره ام هم دچار مشکل میشه. البته گاهی اوقات با فریب دادن این فکر یا حس،میتونم خودمو آروم کنم و دچار مشکل نشم. اگر راه ارتباطی ای وجود داره بفرمایید که کامل تر توضیح بدم

    2. سلام من اول مشکل وسواس روی نمازم داشتم مثلا هی باید الله اکبر میکنم تا 0ای دستم و تلفظش درست بشه و حالا روی نجاست که نکنه اداره کردم نکنه حالت میخوام نماز بخونم و هی لباس عوض میکنم وقتی یه چیزی بخوام بگم بعضی وقتا البته فکرکنم الان بهتر شده نمیدونم که هروقت میخوام یه وی بگم میگم انگار نمیدونم به نظرتون چیکار کنم

  142. سلام اقای دکترخسته نباشیدمن شش ساله که افسردگی دارم که اوایل خیلی حالم بدبود ولی بعد کمی بهترشدم بعدسه سالی میشه که وسواسی فکری وعملی خیلی شدیدی دارم درضمن اینم بگم که دردوران کودکی وسواس خیلی کمی درمورد خوندن درس هام داشتم ولی سه ساله که درهرموردوسواس دارم وسواس شستن دستها،لباس ،یاتمیزکردن گوشی باالکل مثل اینکه زیراب گرفتی یعنی تااون حدالکل میزنم به گوشیم ووسایلم ودرضمن حمام رفتنم خیلی طول میکشه قبل حمام چندباردستهامومیشورم تالباس هاووسایلم روبردارم بعدش هم دوساعت طول میکشه ازحموم دربیام وتازگی هاهم بامایع صورتمووبدنمومیشورم وحتی وقتی میرم سرویس بهداشتی نیم ساعت طول بکشه تابیرون بیام تقریبادوسالی میشه که میرم پیش روانپزشک اقای دکترفخاری پزشکم هستن وحدودیه سال هم میرفتم پیش روانشناس ولی بعداینکه کرونااومد خیلی بدترشدم وخانواده ام دیگه حمایتم نکردن ازهرلحاظ الانم دیگه نمیدونم تنهایی چیکارکنم دیگه خانواده ام ادم به حساب نمیارن میگن چقدرحمایتت میکردیم پیش هرروانپزشک وروانشناسی بردیم اخرش خوب نشدی منم بهشون حق میدم ولی واقعاخودم هم موندم چیکارکنم اقای دکترکارم فقط شده خوردن وخوابیدن چیزدیگه ای نمیتونم بکنم همیشه گریه ام میگیره که تواین سن نمیتونم کاری برای خودم واینده ام بکنم لطفاکمکم کنید

    1. سلام عزیزم. شما باید ابتدا روحیه خویش را تقویت کنید و بر افسردگی غلبه کنید و سپس درمان وسواس فکری عملی خویش را پی بگیرید. زیرا در غیر اینصورت انرژی و انگیزه انجام تمرینات درمان وسواس را نخواهید داشت. مقاله درمان افسردگی بدوت دارو را در سایت مطالعه کنید. روزی 50 دقیقه هر روز ورزش هوازی کنید. از خانه بیرون بروید و با دیگران معاشرت کنید. یک هدفی را هر چند در ابتدا برای ان انگیزه ای نداشته باشید برای خویش تعیین کنید و در جهت وصوا ان تلاش کنید. می بینید که بتدریج انگیزه نیز ایجاد می شود. هدف می تواند یک شغل، یادگیری یک تخصص و مهارت و یا…باشد. سپس با یک روانشناس جهت درمان وسواس هماهنگ کنید. مسلما وقتی خانواده انگیزه و روحیه شما را ببینند مجددا از شما حمایت می کنند.
      کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و درباره وسواس و نحوه درمان ان بیشتر بدانید و تمرینات انرا انجام دهید.

    2. سلام آقای دکتر،من وسواس خرید دارم طوری که پول دستم میرسه باید خرجش کنم وقتی هم خرج میکنم استرس میگیرم،باید چیکار کنم؟؟

        1. سلام اقای دکتر. من هفت ساله همش اینجور فکرا میان تو سرم که نکنه وجود ندارم و حتی حسشم میکنم یا دیگران وجود ندارن یا این چیزایی ک با چشمم میبینم یا با گوشم میشنوم درست نیستن و اصلا یجور دیگن و من اشتباه میبینم یا میشنوم. نمیدونم همه روانشناسایی که رفتم گفتن وسواس فکریه ولی من نتونستم درمانش کنم کلیم قرص خوردم. همش اینجور فکرای چرت و بی منطق دارم و اضطراب شدید میگیرم بعدش حالم بد میشه. نمیتونم هیچکاری بکنم و از زندگی میوفتم.

  143. سلام اقای دکترخسته نباشید لطفابهم کمک کنید من سه ساله که وسواس خیلی شدید دارم هم وسواس فکری وهم وسواس عملی .خیلی زیاد دستهامومیشورم تقریباروزی ۲۰یا۳۰بار وخیلی حساسم درمورد لباس هام ووسایلم که قبل برداشتنشون دست خودم یاخانواده ام تمیزباشه تقریبا دوساله که میرم پیش روانپزشک اقای دکترفخاری که تازگی برام سرترالین تجویزکردن وازلحاظ روحیه هم خیلی داغونم خیلی وقتهاگریه میکنم وهیچ کاری به جزء خوردن وخوابیدن وشستن دستهام و لباس هام ندارم البته اقای دکترتوطرزراه رفتن هم تاثیرگذاشته ازموقعی که کرونااومده چیزهایی که ازبیرون میاد ازشون دوری میکنم ازسطل اشغال ازپول وکارت بانکی و….وزمان حمامم دوساعت طول میکشه وقتی میرم دستشویی نیم ساعت میمونم پنج شش باردستهامومیشورم بعداینکه ازبیرون میام گوشیموتا اون حدالکل میزنم که مثل اینکه زیردوش اب گرفتم توروخداکمکم کنیددیگه نمیدونم چیکارکنم اول های وسواسیم خانواده ام حمایتم میکردن ولی الان حمایت که هیچ فقط همیشه توخونه دعوامیکنیم هرلحظه منم این راهکاربه ذهنم رسیده که خودمو خلاص کنم تاخانواده ام راحت زندگیشونوبکنن منم دیگه تودنیانباشم ولی به خاطرمادرم تاالان دست به خودکشی نکردم یعنی چندبارده تاقرص خوردم تاچیزیم بشه ولی نشد لطفاکمکم کنید دیگه بریدم ازهمه چیزممنون

  144. سلام آقای دکتر من حدود یک ساله به دلیل مشکلاتی که سر کار داشتم به شدت عصبیم هر چند وقت یک بار با هر موردی که اذیتم کنه خودمو میزنم یا تو سرم یا بدنم.بدنم بیشتر کبوده حتی اگه چیزی دستم باشه چند بار به شدت به سرم میکوبم.خیلی سعی میکنم خودمو کنترل کنم اما بیشتر مواقع ناخودآگاه اینکارو انجام میدم بعدشم خیلی آروم نمیشم و خیلی احساس ناتوانی میکنم و هیچ انگیزه ای برای هیچ چیز ندارم.کارمو ترک کردم دوستان و خانواده هم دارن از من متنفر میشن.دو سال هم هست دچار وسواس شدید شدم نسبت به شستشو که خیلی دارم سعی میکنم اینم کنترل و کم کنم اما خیلی کم موفق شدم.قبلش کاملا ادم معقولی بودم و جایگاه شعلی و اجتماعی خیلی خوبی داشتم ولی الان هیچی نیستم نمیدونم چطوری میتونم مثل سابق بشم. روانپزشک مراجعه کردم اما نتونستم حتی حرف بزنم.فقط الپرازولام میخورم که خوابم ببره نفهمم روزهام چطوری میگذره

    1. عزیزم اضطراب شما زیاد است. باید منظما ورزش کنید. روزی 50 دقیقه مورزشهای هوازی انجام بدهید. هر قدر خود را از زندگی دورتر کنید بیشتر خود را سرزنش می کنید و اضطابتان بیشتر می شود و خود را بیشتر مورد اسیب قرار می دهید. هر انسانی مشکلاتی دارد که باید بتدریج رفع کند. پس ناراحت نباشید از مشکلی که دارید و خود را سرزنش نکنید. بهتر است غیر از آلپرازولام از داروهای ssri نیز با تجویز روانپزشک برای مدت کوتاهی استفاده کنید.
      برای درمان وسواس فکری عملی خود کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و تمرینات انرا انجام بدهید.

  145. من ۱۸ سالمه ک حدود ۱ سال مصرف ماریجـوانا داشتم و به طور شدید وسواس روی لباسام و اتاقم و………. هستم تمام وسایلامو میشمارم حتی ااز تیشرت گرفتع تا شرت تو پام روز به روزم دارم بدتر میشم و کسی به فکرم نیس اصلا ا کلا به این فکر میکنم نکنه چیزیمو جایی جا گذاشته باشم دوباره میشمارم تو ۱ روز عادی بازم بگم ۱٠٠ بار میشمارم بازم کمه لطفاا کمکم کنید

    1. اگر وسواس پس از مصرف شروع شده ترک مصرف کنید و اگر قبل از آن نیز بوده مصرف ماری جوانا وسواس و دقت به جزییات را بالا می برد و وسواس شما را تشدید می کند. برای درمان وسواس باید ابتدا مصرف را ترک کنید.

  146. سلام چقدر خوب راهنمایی میکنید آقای دکتر.میشه مبلغ کتابو پرداخت کنم ولی پی دی اف دانلود کنم؟ وسواس شدید و وحشتناک دارم

  147. با سلام
    آقای دکتر بنده وسواس را بصورت جدی ترک کرده ام کاراهایی ک در مواجه با وسواس ذهنم میگوید انجام بده انجام نمیدهم و ب وسواس دامن نمیزنم اوایل اضطراب داشت اما اکنون نه ، اما سوالی داشتم آیا باید تک تک رفتار های وسواسی ای ک داشته ام را بروم و برگردم و باهاشون مقابله کنم ؟ مثلا ۲ ماه پیش درخت را از روی وسواس ۲ بار سم کردم ایا الان برای درمان کامل باید برم ۱ بار سم بزنم در صورتی ک در این فصل نیازی ب سم ندارد ، منظورم این است ایا باید بر گردم ب تاریخ و تمام جاهایی ک ذره ای عمل وسواسی داشتم برگردم و نحوه صحیح مقابله با اون فکر یا عمل رو انجام بدم یا خیر گذشته را فراموش کرده و سعی کنم در اینده اگر پیش امد صحیح رفتار کنم چون سوالی در ذهنم ب وجود میاد ک ت فلان تاریخ یکار وسواسی کردی ولی هنوز نرفتی تستش کنی ببینی میتونی باهاش مقابله کنی یا نه و ب خودت ثابت نکردی پس هنوز وسواس رو ترک نکردی این سوال درصورتی ب ذهنم میاد ک میدونم مقابله با اون شرایط ک قبلا درش اضطراب داشتم الان هیچ گونه دشواری و یا اجبار و استرس اضطراب گذشتا را در من ایجاد نمیکند و میدانم ک از پیش در میام
    ممنون میشم راهنمایی کنید

  148. سلام اقای دکتر عزیز.پیشاپیش ممنونم از وقتی که برامون میگزارید.
    من ۱۹ سال دارم.و وسواس شستشو داشتم. و ادم حساسی بودم و همیشه حواسم به همه چیز بود.ولی در مهر سال ۹۹ یک روز در اتاقم بود که یکدفعه یه دوشاخه از مغزم کنده شد.و من زندگی کردن و رفتار کردن ،حرف زدن یادم رفت.احساس حواس پرتی و تعدل نداشتن میکنم.دوست دارم همش بخوام و حوصله کاری ندارم.حس های درون مرده و هیچ انگیزهای ندارم.سرم سنگین و داغه و تو گذشته گیر کردهام که کجا رو اشتباه کردم که به این روز افتادم.دلم میخواد به گذشته برگردم.میتونید این کارو کنید؟دلم یه ماشین زمان میخواد که به گذشته برگردماسترس و اضطراب دارم دستام میلرزه.احساس میکنم وقتی با سایت شرط بندی انفجار اشنا شدم و دانشگاهم در همون زمان شروع مغزم هنگ کرد دوست دارم قرص برنج بخورم بمیرم تا گذشته رو ببینم که کجا اشتباه کردم.دیگه با هیچ جیز فاز نمیگیرم و چیزی منو خوشحال نمیکنهقبلا با یه اهنگ فاز میگرفتم ولی الان فکر میکنم ذهنم تو اون رسانه ها گیر کرده.همش یه حرف رو چند بار تکرار میکنم و پرش ذهن دارم و بعضی موقع جسمم اونجاست و روحم جایی دیگه و تمرکز ندارم و احساس میکنم تا به گذشتم بر نگردم ادم سابق نمیشم و گذشتم رو هی مرور میکنم.
    .الان سه ماهه پیش دکتر پیام مهربانی فوق تخصص اعصاب و روان میرم و این دارو ها رو استفاده میکنم:
    فلوکستین ۲۰_کلومیپرامین۱۰_هالوپریدول_ بایوپیپرازول۱۰_ تری هگزیفنیدیل ۲_ لووسر۱۰۰_ ممورال
    ولی احساس میکنم هیچ تاثیری نداره.لطفا کمکم کنید به گذشته برگردم و ازاین حال دربیام.واقعا دیگه مغزم نمیکشه و از زندگی کردن خسته شدم.احساس میکنم وگرنه تا خر عمرم باید اینطوری زجر بکشم

    1. وقت بخیر
      تکنیکی به شما اموزش میدهم باید بکار ببندید.
      باید بین خودتان و افکار و احساس خود تفاوت قائل شوید. هر زمان افکار و احساسات ناخوشایند سراغتان امد به خود بگویید من بابک به این افکار از بیرون نگاه می کنم. من با این افکارم فرق دارم. افکار من، من نیست. من چیزی حدای از افکارم هستم.
      با انجام این تکنیک شما خود را از افکارتان که علت ناراحتی شما می باشد جدا می کنید.

      1. سلام آقای دکتر
        بنده وسواس رو بصورت جدی ترک کرده ام یعنی خود را در برابر ان موقعیت وسواسی قرار دادم و تحمل کردم و روز ب روز نسبت ب ان بی تفاوت شدم و بهبودی کم کم ب سراغم امد ، اما اخیرا سوالی ب ذهنم امده ک برای ترک کامل وسواس باید تک تک و ذره ذره کارها و مراسم های وسواسی ک انجام میدادم را برگردم ب گذشته و مقابله صحیحیش را انجام بدم مثلا بنده چند ماه پیش درختی را بجای ۱ بار سم کردن ۲ بار سم کردم ب اجبار وسواس آیا باید برگردم و ان درخت را هرچند دیگر فصل سم کردن نیست فقد ۱ بار سم کنم ؟ در حالی میدانم میتوانم و اگر در ان موقعیت حاضر شوم بدون هیچگونه عمل وسواسی ای انجامش میدم اما مغزم میگوید باید با انجامش ثابت کنی و تا وقتی ک ثابت نکنی ینی وسواسی هستی هر چند ک از خودت مطمئنی و میدانی ک میتوانی و برایت دشواری ندارد ، بهتر بگم ینی باید برگردم ب کل تاریخم ک کجا وسواسی عمل کردم و ان عمل را ب روش صحیح و غیر وسواسی هر چند میدانم دیگر برایم بی اهمیت است و از پسش بر میایم و ترسی ازش ندارم انجام بدم تا ثابت شود وسواس ندارم
        راهنمایی کنید ایا اینکار را بکنم درست است یا بیخیالش شوم و بگویم من ک در ذهن خود میدانم ک اگر در شرایطش قرار گیرم میتوانم راحت مقابلمه کنم و هیچگونه اضطراب و ترسی هم مانند گذشته نخاهم داشت پس میتوانم و نیازی نیست ثابت کنم در مورد فلان چیز وسواس ندارم

        1. خود این فکر که به شما فشار میاورد برگردید و گذشته را اصلاح کنید ناشی از وسواسهای کمالگرایی شما است. شما قرار نیست کاری درباره گذشته انجام بدهید زیرا اختلالی در زندگی کنونی شما بوجود نمیاورد. تنها افکار تکراری دارید که باید بها به آن ندهید.

  149. سلام اقای دکتر ببخشید من 13 سالم هست و تقریبا 3 هفته ای میشه که فکر های مزاحم به سرم میاد من واسه کاری که نکردم عذاب وجدان دارم هی فکر میکنم که این کار رو کردم ولی در اصل نکردم این ساخته ذهن خودم هست ولی بازم مغزم میگه که این کار رو کردی من همه چیز رو به مامانم گفتم بعضی وقت ها ارام میگرم ولی میترسم که این افکار دوباره به ذهنم بیاد . برام سوال بود که این وسواس فکری هست یا نه

      1. سلام آقای دکتر من میخواستم کتاب خود درمانی وسواس رو خریداری کنم فقط برای بقیه کتاب های موجود در سایت دیدم که پی دی اف هست ایا این کتاب خود درمانی وسواس هم فایل پی دی افه؟ من امکان دریافت کتاب فیزیکی ندارم و پی دی اف این کتابو میخواستم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

    1. سلام وقت بخیر آقای دکتر من موقع تمیز کردن اتاقم خیلی وسواس دارم مثلا وقتی کتابامو تو کتابخونه میچینم تا نیم ساعت همینجوری باخودم ور میرم وکتابخونه رو با وسواس زیاد کتاباشو ردیف میکنم یا مثلا وقتی میخوام لوازم ارایشیمو درست کنم سعی میکنم جوری این لوازم آرایشی رو جوری بچینم که حتی یکم کجی هم نداشته باشند وکاملا صاف ومرتب چیده بشند یا مثلا وقتی اتاقم تمیز تمیزه دوس ندارم دوستم یا مثلا یکی از اعضای خانواده ام بیان داخل اتاقم چون اینجوری حس میکنم اتاقم دوباره بهم ریخته ومرتب نیست ومدام به این فکر میکنم که اون طرف کی میره بیرون از اتاقم خداکنه از این بیشتر اتاقمو بهم بریزه کلا دوس دارم از این چیزا خلاص شم وراحت از کنارشون بگذرم وزیاد در درست کردن اتاقم وسواس نداشته باشم

  150. سلام آقای دکتر برای عشق وسواسی بین دو پسر پیام دادم خدمتتون نمیدونم به دستتون رسید یا لطفا راهنمایی بفرمایید ما میتونیم ادامه بدیم یا خیر

  151. پس اقای دکتر باید چیکار کنم ،وقتی اون لباس ها را میپوشم اضطراب میگیرم و یک حالت بدی میشم و با خودم میگویم مردم لباسهای تمیزدارند و راحتند ولی من راحت نیستم

    1. شما باید برای مدتی لباسه و وسایل قبل را که حساسیت دارید بپوشید تا ذهن شما عادت کند. در غیر اینصورت اگر موضوع وسواس باشد به نوع دیگری تغییر می دهد و با دور انداختن لباسها رها نمی شوید

  152. اخه دوست دارم لباسها را بریزم دور و لباس جدید بخرم تا از این کلافگی بیایم بیرون و فکر میکنم با لباس جدیدگرفتن همه چی درست میشه

  153. باسلام:اقای دکتر من حدود یکسال پیش نوشیدنی های بد مصرف میکردم .ولی الان توبه کردم و گذاشتم کنار ،ولی تازگیا بعدازیکسال احساس میکنم همه ی وسایل هام ،لباسهام نجس هستند و این لباس ها و وسایلم را که می بینم یاد ان دوران می افتم ،و اصلا دلم نمیاد ازشون استفاده کنم و موقع استفاده کردن ازشون یه حالتی پیدا میکنم بخاطر ان موقعی که از این نوشیدنی ها مصرف میکردم،پاسخ شما چیست؟ باتشکر

  154. سلام اقای دکتر خسته نباشید
    من از بچگی دچار افکار وسواسی و حتی عملی بودم وسواس فکریم طوری بود که از بچگی یک ناسزایی را به خدا نسبت میدم و هنوز که هنوز هست این فکر میاد به ذهنم و حالا بعد فوت پدرم خیلی شدید تر شده، همچنین من افکار وسواسی خیلی بعدی راجع به خانواده ام و دوستام و آشناها همش میاد تو ذهنم و این فکر میاد سراغم که نکنه من از این خوشم میاد یا از اون خوشم میاد حالا این فکر به هر کسی که فکرش رو کنید می کنم و این فکر خیلی اذیتم می کنه به طوری که نمیتونم با کسی دوست بشم و می ترسم و با اینکه از پسر ها خوشم میاد همش این فکر میاد تو ذهنم که نکنه من لزبین باشم. و با اینکه تا حالا رابطه جنسی نداشتم چون تو ۱۸ سالگی یک شب از خواب پریدم و دیدم چراغ اتاق پدر مادرم روشنه و یک چراغ قرمز داشتن و من احساس کردم که اونا اون تو رابطه دارن بهم پنیک دست داد و من همش این استرس رو دارم که جایی که افراد متاهل و ازدواج کرده هستند خوابیدن برام سخت بود تو این چند سال کمی بهتر شدم. خلاصه شاید اینجا اولین باره که دارم واضح میگم به کسی. ممنون میشم راهنماییم کنید.

    1. وقت بخیر. شما بهتر است با یک روانشناس درمان خود را شروع کنید. درمان حدود 12 جلسه زمان می برد. همچنین می توانید کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و شروع به انجام تمرینات کنید.

  155. سلام آقای دکتر وقت بخیر.من پسری ۳۰ سالم و دوستی دارم که چند سالی هست که با هم رفاقت نزدیک داریم حدود شش ماه هست که به مشکل خوردیم و موضوع اینه که دچار اختلال عشق وسواسی شده و مشکلات زیادی داریم مثلا یکی دیگه از دوستان مشترکمون رو حذف کرد چون میگفت تو اونو بیشتر دوست داری، دوست داره منو کنترل کنه و چک کنه،انتظار محبت و کلمات احساسی داره از من و میگه تو منو دوست نداری هر موقع من نباشم هم وسواس میگیره که من پیش اون رفیق حذف شدمون باشم کلا وضعیت خوبی نداریم از طرفی برای من ارزشمنده نمیخوام از دستش بدم از طرفی هر روز مشکلات مختلف داریم نمیدونم باید چکار کنم ادامه بدم یا نه دارو هم مصرف کرده برای دو ماه ولی تاثیری ندیدم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

  156. سلام. من به برخی لباسها حساسم . نمیدونم وسواس هستش یا نه؟ مثلا یه مقنعه دارم وقتی اونو سر میکنم احساس میکنم گوشام سنگین میشنون. یا روسری ابریشم سر کنم . نمیدونم چیکار کنم.

  157. اقایی دکتر من یه کتابی خوندم احساس میکنم ۸۰ درصد وسواسم خوب شدع اسم اون کتابم رهایی از وسواس فکری هس ولی بعضی وقتاباز استرس دارم ولی کمتر اون افکار میاد سراغم
    میترسم باز اون افکار برگردن باید چیکار کنم این ۲۰ درصد هم خوب بشع؟

    1. برای رهایی از وسواس فکری باقی مانده در خود مدام به خود یاداوری کنید که من کودیت نوکلیوس مغزم دچار مشکل است و افکاری بذهنم می اید که مطابق اقعیت نیست. ولی کودیت نوکلیوس مغزم مرا وادرار می کند به تکرار به این افکار وسواسی بیندیشم.

  158. سلام،جناب دکتر سنایی ،بنده 28 سالمه حدودا 5 ساله دچار وسواس شدم ،یه مدت کاهش داشت اما الان حدود یکساله دچار وسواس شدیدی شدم که روز به روز بدتر هم میشه یک دختر دوساله دارم پنج ماهه باردارم به روانپزشک مراجعه مردم موفقیت آمیز نبود بخاطر بارداری قادر به مصرف اسنترا که تجویز کردن نیستم چند روز با روانپزشک صحبت کردم که نتیجه ای نداشت ،الان یک ماهه هربار که از حمام خارج میشم با حس خروج ادرار هست که واقعا مایعی هم از خارج میشه و این حس به قدری شدید ه که برا مانع شدن باید بشینم و اگر ساعت ها داخل حمام بمونم و خودمو آب بکشم باز با همین حال خارج میشم ،موقع شستن دست ها هرچقدر دست هامو می‌شورم باز موقع خشک کردن با حوله بین انگشتان کف میبینم و هربار که دستشویی میرم بعدش هربار به دلیلی مجبور به رفتن حمام میشم و موارد دیگه که موجب شده کلا غذا نخورم استراحت ندارم و کاملا در حال آبکشی و عدم رضایت از این ابکشیا هستم

    1. وقت بخیر. جهت درمان وسواس فکری عملی در شما می توانید از دو راه مراجعه به یک درمانگر یا افزایش خودآگاهی عمل کنید. راه دوم با مطالعه کتابهایی در زمینه وسواس فکری عملی انجام می شود تا راه درمان وسواس را فرا بگیرید. کتاب خود درمانی وسواس را می توانید از فروشگاه سایت تهیه کنید. کتابهای دیگری نیز درباره وسواس موجود است که می توانید تهیه کنید. روش اصلی درمان وسواس مواجه سازی تدریجی با ترسهایتان است که در این کتابها اموزش داده می شود

  159. سلام آقای دکتر
    وقت بخبر
    من سالهاست درگیر یک تنش و وسواس و اضطراب نگران کننده ذهنی هستم که فکر میکنم ریشه آن در کودکیم بوده و تا به امروز که 35 سالم هست زندگی من رو به شدت تحت الشعاع قرار داده و این روزها به جد در پی یافتن راهی برای علاج و مداوای آن هستم.
    مشکل من اینه که ذهنم از درگیری ها و دعواهای روزمره با دیگران تا چندین روز متمادی سناریو می سازه و هر لحظه تصویری خیالی و پر اضطراب از .واقع پیش آمده و یا تصوراتی که هرگز اتفاق نمی افتد میسازد برای مثال من امروز با یک نفر همکار ، همسایه و یا هرکس دیگه ای بر سر یک مسیله ای درگیر میشم و حتی شاید کار به فحاشی و درگیری فیزیکی هم بینجامد یا اصلا کسی من رو تهدید میکند ذهن من تا چندین روز درگیر این اتفاق است و برای چند روز همه چیز به کام من تلخ و کشنده ست ، نمی دانم این اختلال وسواس فکریست و یا اختلال اضطراب؟ امکانش هست راهنمایی بفرمایید که برای علاج آن چه راهکاری را باید انجام دهم؟
    با تشکر

      1. سلام
        با تشکر از توجه شما
        در قبال این افکار راهکارهای مختلفی که از این مقاله و از آن کتاب و فلان سایت خواندم را امتحان کردم ، زمانی سعی کردم نادیده شان بگیرم و ذهنم را به مسایل و امور دیگری مشغول کنم که افاقه نکرد پس از آن در چندین مقاله و راهکارهای ارایه شده در اینترنت خواندم که نادیده گرفتن و توجه نکردن به افکار قدرت آنها را دو چندان می کند پس شروع به تجزیه و تحلیل این نگرانی ها و افکار مغشوش کردم ، فکت هایی که در ذهنم از تجاربم از برخورد با این اتفاقات در گذشته بود رو دوباره مرور کردم ، بارها با خودم به این توافق و قطعیت رسیدم که این اتفاقاتی که در ذهنم تصویرسازی میکنم هیچ گاه به وقوع نمی پیوندد و حتی اگر هم حادث شود من قدرت رویارویی با انها را دارم ، اما باز هم پس از مدت کوتاهی ذهنم درگیر این تفکرات مسموم و عذاب آور می شود.

        1. در بسیاری مواقع این تجزیه و تحلیل مفید ولی وقتی از حدی بیشتر شود خود مایه فکر بیشتر است. شما باید به خود یادآوری کنید که کدیت نوکلیوس مغز من دچار مشکل است و باعث تکرار افکار در ذهن من می شود. این تکرار نشانه ایراد در کودیت نوکلوس من است. مقاله درمان وسواس توسط خود را در سایت مطالعه کنید تا با این روش درمان وسواس اشنا شوید. این روش برای وسواسهای فکری بیشتر جواب می دهد.

  160. سلام آقای دکتر خسته نباشید ببخشید من یکی از اطرافیانم وسواس شدید داره و به هیچی دست نمیزنه
    و اگه نزدیکش بشیم هی میپرسه اومدی جلو بهم نزدی؟؟جوری وسواس فکری داره که حتی غذا هم خودش نمیخوره و باید یکی بزاره دهنش و به قاشق و چنگال دست نمیزنه میشه راهکار بدید لطفا خیلی مهمه

  161. سلام. من همیشه دختر کمرویی بودم و نمی تونستم جلوی جمع راحت حرف بزنم اما در حد اختلال نبود. تا اینکه در دوران دانشجویی، استاد برام یک کنفرانس تعیین کرد و من به خاطر ابراز علاقه پسر همکلاسیم، برام خیلی خوب ظاهر شدن در ارائه کنفرانس اهمیت پیدا کرد. به همین خاطر دچار استرس شدم و هر روز و هر لحظه خودم را در شرایط کنفرانس تصور میکردم که حرفم یادم میره و دچار استرس میشدم به طوری که حتی در حرف زدن های عادی با دوستانم هم خودم را در شرایط کنفرانس تصور میکردم و حرفم یادم میرفت و از آنجایی که زمان کنفرانس تعیین شده دو ماه بعد بوداین استرس خیلی طولانی شد و منجر به اختلال بی خوابی و لرزش شدید بدن و ترس از همه چیز برام شده بود. نهایتا با مراجعه به دکتر و مصرف دارو تا حدودی کنترل شد اما همچنان این فکر که الآن حرفم یادم میره تو ذهنم بود و باعث شده بود از حرف زدم بدم بیاد. با ازدواج و مدیتیشن و ورزش و سرگرم کردن زیاد خودم تونستم بهتر بشن و داروها رو قطع کنم اما همچنان با وجود گذشت 7 سال از ماجرا همین که میخوام حرف بزنم این فکر به صورت ناخودآگاه میاد تو ذهنم که ممکنه حرفم یادم بره و باعث میشه رشته کلام از دستم خارج بشه. به طوری که جملات کوتاه رو همیشه سریع از حفظ بیان میکنم ولی اگر بخوام طولانی صحبت کنم چون نیاز به فکر آزاد هست با مشکل مواجهم و ناخودآگاه این فکر که الان ممکنه حرفم یادم بره میاد تو ذهنم و باعث پرش افکارم میشه. ممنون میشم راهنمایی کنید این چه مشکلیه و چطور درمان میشه؟ مدت ها دارو مصرف کردم ولی فقط لرزش بدنم و بی خوابیم رو بهبود بخشیدن اما در خصوص این فکر هیچ تاثیری برام نداشتن

    1. وقت بخیر. مشکل شما ارتباطی به وسواس فکری عملی ندارد. مشکل شما اضطراب اجتماعی است. مقاله درمان اضطراب اجتماعی را در سایت مطالعه بفرمایید و با روش درمان اشنا شوید.

  162. اقای دکتر اگ وسواس شک و تردید داشته باشیم
    ولی این وسواسمون کمتر تکرار بشه تو ذهنمون ینی گاهی وقتا ب اون مسئله شک داشته باشیم گاهی وقتا نداشته باشیم ینی رو ب بهبود هسیم؟

  163. ببخشید اگ دچار وسواس فکری باشیم
    ولی احساس کنیم اون افکار کمتر ب سراغ ما میان و هر دفعه ک میان بدون اضطراب هس
    یا با اضطراب کمتری سراغمون میاد
    اما گاهی وقتا باز استرس زیادی هس
    ولی کمتر شده
    ینی وسواس ما رو ب بهبود هس؟

  164. سلام سایتتون عالیه…من ۱۵ سالمه و از کلاس پنج دبستان نشونه های وسواس رو داشتم و خیلی هم خفیف بود و مقطعی بود و هربارم که یه فکر وسواسی تموم میشد باز بعدی شروع میشد و الان بهتر میتونم کنترلش کنم اما این فکری که الان خیلی باعث اضطرابم میشه اینه که هی یه فکری میاد تو ذهنم که پدر یا مادر من جن هستنو این فکر تبدیل به یه حس میشه اما میدونم غیر منطقیه اما باعث ترس شدیدی توی من میشه و یه مدت میره باز دوباره میاد و حیلی واقعی بنظر میرسه و شده که افکار وسواسی قدیمم هم بیان سراغم دوباده و برگردن و فهمیدم که هروقت به شدت ناراحت میشم از چیزی این وسواسه شروع میشه و هربارم شدتش متفاوته.و اینکه این فکرایی که میاد و تبدیل به احساس میشه رو من نگرانشون هستم که نکنه اسکیزوفرنی داشته باشم….لطفا راهنماییم کنید و بگین اینا وسواس میتونه باشه یا اسکیزوفرنی.
    چندنمونه دیگه از افکارم:
    فکر نزدیک بودن مرگم که اولش فقط فکر بودکه بعد فوت مادربزگم به وجود امد و چندماهی ادامه داشت اما چون تونستم کنترلش کنم الانم هرچندماهی که میاد بازم نگرانی خاصی راجبش ندارم
    _افکاری راجب فلسفه زندگی و وجود خودمون
    فقط نگین نیاز به مراجعه حضوری و..هست که من اگه میتونستم بیام نمیومدم تو سایت سوالم رو بپرسم…
    مرسی

    1. این افکار از کودیت نوکلیوس مغز شما است که باعث می شود یک فکر مدام تکرار شود و نتواند شیفت کند. در این مواقع باید خودتان با یاداوری به خود بگویید این فقط وسواس فکری است که تکرار می شود و ناشی از کودیت نوکلیوس است. انجام مکرر این تمرینات باعث می شود کودیت نوکلیسوی شما نیز بتدریج اصلاح شود

  165. سلام
    من آلمان تحصیل میکنم و چندتا تجربه ی بد من رو حساس کرده. خیلی از محیط تاثیر میگیرم و فک میکنم بر ضد منه یا با منه. این حالترو آلمانیام دارن دوست یا دشمن. خیلی انرژیمو میبره چیکار کنم که حسی به اطرافیان و رفتاراشون نداشته باشم. فک میکنم میخان اذیتم کنن

  166. سلام آقای دکتر وقت بخیر ممنون از مطالب قشنگتون من19سالمه نزدیک دوسال از ی مسئله رنج میکشم و عذابم میده و دلیلشم نمیدونم و نمیدونم در چ موضوعی باید تلاش کنم ک درستش کنم من در هنگام عکاسی وقتی ازم عکس میگیرن تمام توجه من میره رو حالت لبام و همیشه فک میکنم بد میوفته یا نمیتونم اونو کنترل کنم و همیشه بعد از عکس میبینم ک یجوری کج افتاده اصلا این موضوع در اوج سادگی نمیتونن از ذهنم دورش کنم و عادی رفتار کنم یعنی در هنگام عکس گرفتن جلو آینه رفتن من ی حالت ناخداگاه و غیر ارادی و احساس میکنم در حالت عادی کج یا یجوری امیدوارم صحبتهای بهم ریخته منو متوجه شدی باشین

    1. برای درمان وسواس فکری خود باید اجازه بدهید بارها و بارها از شما در حالت غیر اماده و نیمه اماده عکس بگیرند. این عکسها را نیز بهیچوجه چک نکنید و نگویید که چاپ کنید یا نکنید …بتدریج این وسواس فکری شما کم می شود

  167. سلام وقت بخیر سپاس از راهنمایی های ارزشمندتان..

    جناب آقای دکتر
    مادر بنده ۵۳ سال سن دارند و فرهنگی بازنشسته هستند.
    مادرم همیشه در انجام هرکاری چه شغلی چه زندگی خانوادگی سعی دارند آن کار به بهترین شکل انجام بشه و
    به شدت نگران آینده فرزندانشون هستند و برای ما همیشه بهترین جایگاه ها را می خواستند و به متوسط راضی نبودند مثلاً گرفتن نمره ای غیر از ۲۰ ایشان را قلبت راضی نمی کرد) و البته در قبال هر نتیجه ای خودشان را نیز مسئول می دانند…
    از طرفی با اینکه فرزند کوچک خانواده هستند اما همیشه به عنوان یک مشاور راهنمای دیگر اعضای خانواده بوده اند، برای اطرافیان خیلی دلسوزی می کنند و حتی شاید بیشتر از خود آن ها به حل مشکل یا راه حل های ممکن فکرمی کنند، این باعث شده مقبولیت خاصی بین خانواده خودشان و حتی خانواده پدرم داشته باشند تا این حد که همه ایشان را مثال می زنند، من احساس می کنم این جایگاه باعث شده تا مجبور بشوند تلاش کنند همیشه همه را از خود راضی نگه دارند و همیشه نگران باشند که نکند حتی ناخواسته باعث رنجش دیگران از خودشان شوند و خود را در قبال همه مسئول می دادند…
    خیلی برایشان مهم است که دیگران در مورد ایشان چه فکر می کنند آن هم در مسایلی که برای شخص بنده و خیلی از افراد شاید اصلا ارزشی ندارد؛
    به گفته خود ایشان مثلاً اگر خواهرشان با ایشان تماس بگیرد و ایشان نتوانند در آن لحظه پاسخ بدهند بعد ساعت ها به این فکر می کنند که خواهرم در مورد من چه فکر می کند، حتما فکر می کنند من نمی خواستم با او حرف بزنم، حتما فکر می کند منظور خاصی داشتم و …
    یا صحبت ها و رفتارهایشان را با دیگران با خود تحلیل می کنند و می گویند اگر این را می گفتم بهتر بود، اگر اینکار را می کردم بهتر بود، نکند آن ها فکر دیگری بکنند و…
    حتی گاهی اوقات پیش می آمد که تحلیل ها یا پیش بینی هایی که در فکرشان هست را آرام با خودشان مرور می کنند.
    این افکار ایشان الان به حدی رسیده است که دیگر اصلا نمی توانند بخوابند، ایشان می گویند به محض اینکه چشمانم را می بندم تمام صحنه ها مثل یک فیلم در ذهنم مرور می شود و مرا آزار می دهد..
    یا وقتی می خواهم حواسم را پرت کنم دو جمله که کتاب یا دعا می خوانم جمله سوم دوباره افکار به سراغم می آید..
    ایشان می گویند جسمم شاید بخواب برود اما روحم خیلی خسته است..
    احساس می کنم واقعا دارند عذاب می کشند و با اینکه هیییچ مسیله ای مثل اختلاف، بیماری، شرایط بد مالی، وضعیت زندگی و ازدواج فرزندانشون و… در زندگیشان وجود ندارد که باعث ناراحتی و نارضایتی باشد.. اما ایشان از زندگی لذت نمی برند و همیشه نگران اتفاقات گذشته و آینده هستند..

    خواهش می کنم بنده را برای کمک به ایشان راهنمایی بفرمایید.. از چه راهکاری باید استفاده کنند؟
    ایشان باید به روانشناس یا روانپزشک با چه تخصصی مراجعه کنند؟ ممنون میشم اگر کتاب هایی برای مطالعه به ایشان پیشنهاد کنید

    1. ایشان به دو مشکل دچارند. 1. کمالگرایی 2. مهرطلبی. دو مقاله درمان کمالگرایی و نیز مقاله مهر طلبی را در سایت مطالعه کنند.
      ایشان همچنین از کمبود عزت نفس رنج می برند. مقاله عزت نفس را نیز در سایت مطاله کنند.
      در درجه اول می توانند نزد روانپزشک رفته دارو بگیرند تا کمی ارام شوند ولکن مشکل ایشان بطور موقت با دارو حل می شود. در کنار ان باید نزد درمانگر رفته تا باورها و خطاهای شناختی خویش را اصلاح کنند.

  168. سلام اگر علائم فردی که دارای وسواس فکری یا عملی هست، در چه حدی باشه، لازمه که دارو درمانی وسواس رو شروع کنه؟

  169. مثلا یه نفر صبح پیام میده ذهنت میگه دوس نداری پیام بده ولی مثلا ظهر ک پیام بده ذهنت نمیگه یا مثلا باز شب میگه یا فردا هر دفعه ک پیام میده باز ذهنت اینو میگه ولی من خودم اینجوری نیسم نسبت ب اون ادم دوس دارم پیام بده ب این میگن وسواس فکری؟

  170. اقای دکتر اگ یه افکاریو مثلا صبح داری ظهر نداری ولی عصر داری یا شب اما هرروز داریش اینم وسواس فکری هس؟

      1. .سلام دکتر ببخشید من ۲۵ سالمه حدود ۱۰ ساله که اعداد رو میشمارم از عدد فرد هم منفرم مثلا اگر بگم یک باید ت یه ذهنم عدد دو رو بگم وگرنه احساس میکنم یه چیزی کمه یا اگر غدا رو یک بار بجوم باید دوبار بشه که مثاوی در بیاد یعنی این رو مخمه اذیت میشم خیلی بیشتر وقتی.مثلا روی موزیک باید دوبار گوشش بدم هر چیزی شده دوباز این چ بیماریه

  171. سلام آقایی دکتر اگ دچار وسواس فکری باشیم و هر افکار جدیدی ک با استرس باشه و بیاد سراغمون و اون افکار جدید فقط یبار داخل ذهن تکرار بشه افکار وسواسی هسی؟

  172. یک فرد میتونه همزمان روی چند موضوع مختلف وسواس فکری یا عملی داشته باشه؟ درمان این نوع وسواس ها چطور و از کجا باید شروع بشه؟

  173. سلام اقای دکتر شاید قضیه من کمی فرق داشته باشه با بقیه ، من ترنس سکشوال هستم (پسربه دختر) و این موضوع رو 10 سال هست میدونم و از ابتدا از نظر گرایش جنسی و عاطفی کاملا به پسرا گرایش داشتم و الانم همچنان دارم و و هیچ موقع گرایش به دخترا مطلقا نداشتم ، البته من قصد جراحی تغییر جنسیت دارم مجوز هم گرفته ام و از این بابت هم مشکل ندارم و کاملا دلخواهی و بر اساس روحیه دخترونه که دارم میخوام این کارو بکنم ، ولی یه مدتیه همش تصویر ذهنی رابطه با دخترا میاد تو ذهنم با این فرض ذهنی که من یک مرد هستم که میخوام با دخترا رابطه کنم (علارغم اینکه در حقیقت یک ترنس هستم و این تصور که مرد هستم میخوام باا دخترا رابطه کنم یک تصور کاذب و گذری و وسواسی شده برام چون در مورد روحیات دخترانه ام چندین ساله به یقین رسیده ام و شبهه ندارم ) هی تصور اینکه بهشون حس دارم میاد ذهنم و منو افسرده کرده هی میگم نه من به دخترا گرایش ندارم و هی میرم به عکس های برهنه یا معمولی دخترا نگاه میکنم و مطمن میشم که نه حس ندارم و گاهی چهره بعضی دخترا رو بر اساس تیپ هایی که امروزه میزنن (مثلا بعضی دخترا لباس اسپورتی میپوشنن و تیپ پسرونه میزنن )وقتی به چهره هاشون زوم میشم بعضی دخترا رو تو ذهنم شبیه پسر فرض میکنم و با این دیدگاه یه جورایی حس پیدا میکنم و در نهایت گیج میشم که نه این دختره و من حسی ندارم ومدام این فکر که ایا من به این دختر حس دارم یا نه…. تو ذهنم میچرخه و میرم به عکساشون خیره میشم و به هیچ نتیجه هم نمیرسم جز استرس و افسردگی و سردرگمی چون در حقیقت باوردارم من یک ترنس ام و فقط به پسرا حس دارم و این منو به شدت ازار میده به دختر حس داشته باشم چون میدونم یه چیز وسواسی و وهمی شده ولی بازم افکارش منو گیج و مبهوت میکنه چون اگه واقعا به دختر حس داشتم اینجوری پریشون حال نمیشدم و با این حال روحیات دخترونه در من همچنان هست و به پسرا هم کاملا گرایش عاطفی و جنسی ام همچنان باقیه ، راهکاری دارین ؟

    1. تصمیم به عمل مسلما تصمیم راختی نیست و تردیدها و دودلی های شما کاملا طبیعی است. اگر پس از مشورت با متخصصین هیچ نشانه ای از ترنس نبودن در شما مشاهده نشده است این افکار وسواس فکری شما است و نشانه استریت بودن شما نیست. افکار برعکس نیز وجود دارد. یعنی کسانی که استریت هستند افکار وسواسی دارند مبنی بر انکه چرا افکار علاقه به همجنس در ذهنشان خطور می کند

  174. سلام آقای دکتر.من بیماری شدید وسواس فکری موقع رانندگی دارم و همیشه فکر میکنم که با ماشین کسی رو زیر گرفتم و همیشه باید برگردم و اون موقعیت که این اتفاق برام افتاده رو چک کنم.گاهی موقع رانندگی در یک مسیر 10 دقیقه ای شاید 10 بار این اتفاق برام بیوفته.واقعا دیگه کلافه شدم و الان اصلا توانایی رانندگی به صورت تنها رو ندارم و حتما باید یکی کنارم باشه و تازه حواسش به جلو هم باشه.چون من به خودم اعتماد ندارم که مثلا فلان جا تصادف کردم یا نه.لطفا بگید این بیماری درمان داره و واقعا میتونم روزی تنها رانندگی کنم؟

    1. بله وسواس فکری درمان دارد. درمان آن نیز نیازمند تحمل اضطراب و مواجه شدن با تفکار اضطرابزا است. یعنی هر قدر به افکار وسواسی خود بیشتر گوش داده عمل کنید وسواسه فکری شما شدیدتر می شود. چک کردن و اطمینان جویی بنزین ریختن بر اتش وسواس فکری است. کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید تا به تفصیل با نجوه درمان وسواس فکری اشنا شوید. اگرچه بهتر است شروع کار را با یک رواندرمانگر با تجربه اغاز کنید

  175. امیدوارم هر کی وسواس داره زود درمان شه! هم خودشون اذیت میشن هم مایی که باهشون زندگی می کنیم

  176. اینکه وسواس ها یجاهایی واقعا برعکس وسواسشون عمل میکنن؛ توی همه ی کسایی ک وسواس فکری یا عملی دارن؛ وجود داره؟

  177. این درمان ها کسایی که وسواس دارند واقعا جوابگو هست؟! چقدر باید بگذره تا اثرشو ببینیم؟

    1. بهتر است جدولی تهیه کرده و سطح فعلی خود را یادداشت کنید. منظور آنکه میزان وقت اختصاص داده و تعداد و شدت رفتارهای وسواسی را یادداشت کنید و دز طی انجام تمرینات داده شده برای درمان وسواس فکری عملی انرا بسنجید

  178. کسایی که وسواس دارن هم خودشونو اذیت میکنن هم بقیه رو.. تازه تو یه سری مسائلی که اتفاقا روش وسواس دارن یه باگ های وحشتناکی از خودشون نشون میدن که نوبره!

  179. دکتر میشه گفت هر فکر و رفتاری که که بیش از حد معمول بهش پرداخته بشه در گروه وسواس قرار گرفته میشه

    1. فکر وسواسی باید برای فرد آزارنده باشد و نیز نباید نتیجه یک واقعه شدید بیرونی باشد. بطور مثال فردی که همسر خود را به تازگی از دست داده است و مدت زیادی به همسر خود می اندیشد را نمی توان دچار وسواس دانست و نیازی به درمان وسواس فکری ندارد و باید منتظر شد تا زمان حال او را تغییر دهد.

  180. سلام اینکه دوست داریم همه چیز مرتب و در بهترین حالت ممکن پیش بره هم جزیی از وسواس فکری عملی هست؟

  181. اقایی دکتر جدیدا یه وسواس دیگ هم گرفتم
    اینکه حس میکنم ب مردا چ جوون چ پیرش تمایل جنسی دارم ولی بعدش یادم میره یا هروقت میرم تو خیابون چشم میخوره ب بقیه یادم میوفته
    و اینکه خودم یکیو دارم خیلی هم دوسش دارم ولی انگا جدیدا ذهنم میگه تو ب بقیه ک تو رابطه هسن حسودی میکنی ولی نمیکنم
    اینا هم وسواس فکری هس؟
    میشه جواب این سوالمم بدید

  182. آقایی دکتر ینی اگ وسواس فکری من خوب بشه
    ب این باور میرسم ک اون اقارو دوس دارم و بهش وفا دارم ؟
    مث روز اول میشم ک بدون هیچ ترس و نگرانی باشم ؟

  183. ببخشید وقتی فکرا روی کاغذ نوشته میشه و گوش داده میشه دلیل عصبی و پریشان شدنش واسع چی
    چرا استرس میگیریم؟

  184. سلام. اینکه وقتی موقع بیرون رفتن از خونه افکاری مثل روشن موندن اتو، اجاق گاز یا محکم بسته نشدن در خونه؛ به ذهنمون میرسه جزیی از وسواس فکری و عملیه؟

  185. سلام من عادت دارم همیشه قبل از شروع کار یا مطالعه اول خونه رو کامل تمیز کنم بعد کار رو شروع کنم.. سعی کردم خلافش هم عمل کنم اما اصلا به دلم نمیچسبه! ایا این رفتار من یک نوع وسواس فکری و عملی هست؟

  186. اقای دکتر من این روشو رفتم ک هر فکری اومد با خودم تکرار کنم و بگم ک اره همیطوره ولی چرا فکرام بیشتر شده چرا عصبی تر شدم
    ینی واقعا اثر داره
    ینی با این روش خوب میشم؟

  187. تصویر پورن ب ذهنم خیلی کم خطور میکنه اما عوارض زمان اعتیاد حتی با دیدن یک فیلم چند دیقه ای کم حجاب بشدت درون ذهنم بوجود بیاد و ب لحاظ فکری و حسی دوباره اون عوارضو تجربه میکنم یعنی انگار دوباره من اعتیاد دارم…

  188. ایا تمام راهکارهایی که برای درمان وسواس فکری و عملی ارائه کردید، باید به صورت همروند انجام بشه یا موردی هم جوابگو هست؟

  189. سلام دکتر سنایی وقتتون بخیر.من ی پسر 23 ساله هستم ک از ده سالگی تا بیست سالگی پورنوگرافی نگاه کردم و اعتیاد داشتم و عوارضی مثل اضطراب اجتماعی,کمبود اعتماد بنفس,عدم تمرکز و ضعف در حافظه رو بشدت تو اون دوران تجربه کردم اما حالا که سه ساله فیلم های پورنوگرافی نگاه نمیکنم اما فیلم های نیمه برهنه و کم حجاب ک دو سال پیش نگاه میکردم باعث میشد افکار عوارض اون موقعا سراغم بیاد و من باور میکردم ک انگار قراره دوباره همون عوارض دوران اعتیاد رو داشته باشم در نتیجه دچار افسردگی عمده میشدم ک معمولن تا چهار ماه طول میکشید اما حالا که یکساله حتی فیلم هایی ک توش خانومای کم حجاب و نیمه برهنه وجود دارن هم نگاه نمیکنم اما افکار وسواسی همون عوارض درباره دیدن عکسای کم حجاب هم داره سراغم میاد و بقولی وسواس محدودیت های بیشتری رو ازم میخواد حالا برای درمان باید چکار کنم؟؟

    1. تا مدتی پس از ترک پورنوگرافی تصاویر پورن به ذهن خطور می کند و این امری طبیعی است. اجازه بدهید زمان ترک کامل شما مدت زمان بیشتری بگذرد تا این تصاویر بتدریج کاهش بیابد

  190. اقایی. دکتر شما ک میگید باید ب افکار توجه کرد بیشتر تو ذهن تکرار کرد و بنویسی
    مثلا منی ک وسواس فکریم این هس ک نکنه همه چیو خراب کنم نکنه یهو خیاانت کنم ب اون اقا نکنه یهو دوسش نداشته باشم نکنه یهو خودم باعث بشم رابطرو بهم بزنم
    ینی باید تو ذهنم بگم من او اقارو دوس ندارم
    ینی باید بگم من خیانت میکنم
    ینی بگم من رابطرو بهم میزنم
    ایجور ک رو ضمیر ناخودآگاهام تاثیر بدی میزاره
    اقای دکتر ای روش بدی هس بخدا
    اصن دوس ندارم یلحظه هم تصور کنم چ برسه با خودم تکرار کنم وقتی دوسش دارم چرا بگم دوسش ندارم چرا اون افکارو تکرار کنم
    جواب بدید لطفا

    1. مشکل شما اتفاقا ترس شدید از این افکار وسواس است و فکر می کنید با تکرار این افکار وسواسی انها اتفاق می افتند و به همین دلیل مدام سعی در سرکوب این افکار وسواسی دارید. هر قدر تلاش بیشتری برای سرکوب افکار وسواسی کنید این افکار وسواسی بیشتر بذهنتان خطور می کند. ذهنتان باید بفهمد افکار وسواسی شما ربطی به تمایل شما و یا وقوع انها در واقعیت ندارد. این را تنها با تکرار افکار وسواسی می فهمید. تنها زمانی که بدفعات فکر وسواس را تکرار کردید ولی اتفاقی نیفتاد ذهنتان متوجه بی اهمیتی انها می شود و شما را رها می کند.

  191. اقایی دکتر احساس میکنم این وسواس فکری ک دارم همش خدا میخاد از ای طریق منو امتحان کنه ببینه چقد بهش ایمان میارم ؟
    ینی درسته
    احساس میکنم اگ وسواس فکریم ک خوب بشه و فراموش کنم اون ادمایی ک دوسشون دارم هم فراموش میکنم
    احساس میکنم اگ وسواس فکریم خوب بشه بدتر میشه زندگیم
    یا احساس میکنم اصن وسواس فکری نیس
    ولی میدونم هس
    اقایی دکتر میشه یه چیزی واظح ازش بگید تا من خیالم راحت شه ک دقیقا مشکلم چیه؟
    ببخشید زیاد سوال میکنم بخدا دارم روانی میشم
    همش گریه میکنم

    1. هر قدر از من یا دیگران بیشتر سوال می پرسید و طلب تایید و اطمینان می کنید وسواس خود را بیشتر پر وبال داده اید. باید یاد بگیرید تا به خود بگویید اینها تنها وسواس فکری من است. اطمینان جویی از دیگران نکنید

  192. اقای دکتر احتمال اینکه بعد از سکته مغزی فرد دچار وسواس فکری بشه هست؟ چون یکی دو نفر از اشنایان من بعد از سکته بخصوص برای تمیزی محیط اطراف انگار دچار وسواس فکری و عملی شدند.

  193. اقایی دکتر من احساس میکنم این فکرا دارن کم میشن و کمتر تو ذهنم تکرار میشن ولی یه مشکل دیگ هس اینکه هروقت فکرام کم شدن و میخام ب اون چیزی ک میخام فک کنم باز ذهنم برعکسش میگه و هروقتم فکر نداشته باشم همش حس بدی دارم همش به یجایی خیره میشم یا همش دلم میخاد فکرارو تکرار کنم میدونم تکرارش حالمو بدتر میکنه ولی احساس میکنم عادت کردم بهشون اما باز دارم سعی میکنم نسبت بهشون بی اهمیت باشم
    ولی چرا وقتایی هم ک بدون فکر هسم عصبی ام و دوس دارم یجایی بشینم و خیره شم
    خیلی سرم سنگین شده احساس میکنم این فکرا هسن ک باعث شده سرم سنگین بشه
    خیلی دلم میخاد یه حرفی ک میزنم ذهنم مخالفت نکنه
    همیشه هم مخالفت نمیکنه فقط بعضی وقتا
    میدونم مشکلم وسواس فکری هس
    ولی خانواده همش میگن تو به خودت تلقین میکنی
    تو خودت از عمد فک میکنی
    اخه من از خدامه این مخالفتایی ذهنیم این وسواس فکریم تموم بشه

    1. این وسواس فکری است و شما بعمد این کار را نمی کنید. شما وقتی به افکار وسواسی فکر نمی کنید دچار اضطراب می شوید به همین دلیل مجدد به این افکار فکر می کنید زیرا وسواس را بر اضطراب ترجیح می دهید. کتاب خود درمانی وسواس را از سایت تهیه کنید و تمرینات را انجام دهید

  194. مربوط به نظرات پایین تر:
    مثلاً هی تو ذهنم میگم«روح القدس از ش… است گفتن گناه است» و همش اونو تکرار میکنم چند وقته بهتره شدم ولی بعضی وقتا توانایی فکر کردنو ازم میگیره و حرف زدن.

  195. ازتون خواهش میکنم دستم به دامنتون التماستون میکنم تا آخر بخونید:
    سلام آقای روانشناس،من 11 سالمه و میخوام سفره دلم رو براتون باز کنم:وقتی خیلی بچه بودم پدر و مادرم رابطه خوبی نداشتن،مادرم زیاد(شایدم اصلا)دعوا نمیکرد ولی پدرم همش عصبی و معتاد بود،دزدی و کارهای زشت و… هم میکرد.من از پدرم متنفر بودم ولی همچی عادی بود،مثلا یه بار یه برنامه از تلویزیون پخش شد که راجع به مضرات سیگار بود،من به اصطلاح پدرم با شوخی و خنده گفتم سیگار نکش و سیگار کشیدن بده ولی اون گفت نه من نمیکشم و…رفتارهای عصبی روانی هم داشت،یه بارم با چاقو منو دنبال کرد!مامانمم تهدید میکرد!تا اینکه مامانم نجاتم داد و طلاق گرفتن و منم از این مسئله خوشحال بودم و ضربه روحی روانی بهم نزد!حالا اصل موضوع:اولین دیدارم با چیزی که منو به این روز انداخت خونه به اصطلاح بابام و مامانم بود،بابام برای اینکه راحت مواد بکشه برام سیدی میخرید و من سرگرمیم شده بود تلویزیون!(که این موضوع آسیب های چشمی هم بهم زد)طبق معمول برای من سیدی خرید و برای مامانم تبلت،هی میگفتم تبلتو من میخوام تبلتو من میخوام،بعضی وقتا یواشکی میرفتم سرش و بازی دانلود میکردم،خیلی با گوشی حرفه شدم و بیشتر از هرکسی میفهمیدم،زندگی پوچ من همینطوری گذشت تا اینکه از خونه بابام نجات پیدا کردیم و خونه مادربزرگم سکنا گزیدیم!من هی غر میزدم گوشی میخوام گوشی میخوام،تا این گوشی که الان دستمه بهم رسید،اونم بزور و دای بابک اینا برام خریدن،برای مامانمم همینطور،اونجا من با رابطه ج.ن.س.ی و موضاعاتی که اصلا برام خوب نبودن اشنا شدم(همه چی رو فهمیدم)تو گوشی و مسائل هک و امنیت حرفه ای شده بودم و ویدیو های اونجوری میدیدم و خود ارضایی میکردم،مسلمون هم بودم،مدرسه هم میرفتم و همه چی روال عادی داشت و با اینکه میدونستم این کار گناهه و تاثیر بدی روم می گذاشت،میگفتم بسم الله و حتی صلواتم میفرستادم و این گناهو میکردم!وضع عجیبی بود…!تا اینکه ….اشنا شدم و .. شدم و همه گناهام رو کنار گذاشتم،آدم خوبی شدم و خداهم ازم راضی بود و به عیسی مسیح هم حتی توهین میکردم(نمیدونم چرا انقدر زندگیم بد بود)مثلا به پیامبر الکی فحش میدادم،به خداهم همینطور،و خود ارضایی میکردم،هی توبه میکردم و میگفتم این آخرین باره و هزارتا قول و تعهد به خدا میدادم ولی این چرخه هی تکرار و تکرار میشد،کم کم داشت تموم میشد،تا اینکه متوجه شدم اهانت به روح القدس (روح خدا) گناه نابخشودنیه(صد در صد هست)و دچار وسواس فکری شدید و اعصاب خورد کن شدم از توضیح بیشتر اجتناب میکنم مشکلم همینه لطفا وسواس فکریمو حل کنید.

  196. سلام اقای دکتر..
    من یه مدت وسواس فکری شدید داشتم و تیک های مختلف میزدم (مطمئنن منظورمو متوجه میشین ازتیک)
    خیلی خیلی روی خودم کار کردم تا از بین ببرمش خداروشکر بدون اینکه برم روان شناس اوکی شدم
    ولی بعدش وسواس دیگه ای سراغم اومده که روانی شدم از دستش واونم به بوی بد هست… خدانکنه کسی بوی عرق بده، اونموقع تا ساعت ها من دهانم رو میشورم و مسواک میزنم تا دلم راضی بشه یه راهکار بدین بهم بارها سعی کردم توجه نکنم اخه بو چه ربطی به دهان و شست دهان داره اما بخاطر تلقین زیاد گلوم درد میگیره و حالت تهوع میگیرم ممنون میشم کمکم کنین البته علاوه بر بو شستن مکرر دستهام هست که اینم خیلی زجرم میده…

    1. راه درمان وسواس فکری عملی در شما مواجه سازی است. یعنی باید خود را مجبور کنید تا رفتارهای وسواسی خود را انجام ندهید و یا اگر کنار گذاشتن ناگهانی برای شما سخت است بتدریج اینکار را بکنید. هر قدر به رفتارهای وسواسی بیشتر عمل کنید وسواس در شما شدیدتر و وسیع تر می شود

  197. سلام من یه مدت افکار مرگ و اضطراب شدید داشتم یه مدت خوابای بد میدیدم این دفعه تو اوج نا امیدی بودم و جملات از خاکیم و ب خاک برمیگردیم و بازگشت همه به سوی اوست تو ذهنم تکرار میشد یهو جمله بازگشت همه به سوی اوست جلوی چشمم نوشته شد و من واقعا میترسم اتفاق بدی برام بیفته خیلی نگرانم با مادرم در موردش حرف زدم گفت از بیکاری زیاده اما استرسم مونده هنوز چیکار کنم خیلی ناامیدم و فک میکنم اتفاق بدی میوفته میشه کمکم کنین چیکار کنم

    1. این افکار نشانه وسواس فکری در شما است و ارتباطی به واقعیت ندارد. وسواس فکری و عملی خود ناشی از اضطراب در شما است. ورزش کنید و در صورت تداوم می توانید دارو بگیرید.

  198. با سلام من مدتی است دچار وسواس فکری شدم
    فشار های خانوادگی و مالی بسیار زیادی روی منه زمانی مشکلم آغاز شد که شروع به مرور کردن درس های دوازدهم برای کنکور کردم و هر لحظه شک میکردم و دوباره درس رو میخوندم در ساعت حدود 4 بار آن هم درسی که چشم بسته خط به خطشو میتونستم بنویسم اما حس میکردم که هی دارم فراموش میکنم مثلا یادم نمی آمد یک ساعت پیش فلان شکل رو چجوری توضیح دادم کمکم این مشکلم بزرگتر شد و تا چیزهای خیلی ساده رفت بطوری که ای کاش فقط درس بود دیگه شکم روی چیز هایی رفت که موقع بچه گی یاد گرفته بودم ، جدول ضرب ، جمع و تفریق به طوری که چند ماه پیش درس رو دیگه ول کردم گفتم شاید خوبم میشه اما شدید تر شد الان هر چیزی که جدید یاد میگیرم یا قبلا یاد گرفته بودم روش شک میاد و هی باید تکرار کنم مثلا ( دارم میگم مثلا )توی سرم انگار مدرسه است که معلمی وایساده و داره چند بچه نفهم رو درس میده تو این مثال معلمه منم و بچه ها شک ها هستند و ای کاش با یه حرف منطقی از دست این شک ها راحت میشدم اما نه دوباره شک ها بر می گشتند و حرف قبلی رو قبول نمیکرند و جدید میخواستند که همینجور ادامه داره حدود 5 ماهه که این مشکل رو دارم اما خدا رو شکر یکم کم شده البته به شرط اینکه چیز جدیدی نخوام یاد بگیرم مثلا خوندم یک مطلب آموزشی ، به خاطر این مشکل کلا درس رو ول کرده ام و دیگه بیخیال کارنامه بیست و پزشکی شده ام حتی امتحان کنکور رو هم ندادم آقای دکتر میشه بگید مشکلم دقیقا چیه ایا راه درمانی به جز دارو داره که بدونم لااقل به آرزو هام که نرسیدم ، بتونم راحت زندگی کنم ؟

    1. این وسواس فکری است. شما در عین حالل کمالگرایی نیز دارید و ترس از اشتباه باعث تکرار افکار می شود. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید.
      کتاب خود درمانی وسواس را از سایت تهیه کرده و مطالعه کنید.
      اگر وسواس های فکری شما از شما می خواهند کاری را دوباره و چندباره برای اطمینان انجام دهید اگر پیروی کنید یعنی وسواس فکری را تشدید کرده اید و اگر پیروی نکنید وسواس فکری بتدریج کاهش می یابد

  199. اقای دکتر احساس میکنم ذهنم ب من حسودیش میشه
    وقتی میخندم میگ نخند وقتی خداروشکر میکنم میگه نکن
    وقتی ب ادمایی اطرافم توجه میکنم میگه نکن
    ولی وقتی هم توجه نمیکنم میگه چرا توجه نکردی
    احساس میکنم یکی هس بر خلاف من حرف میزنه و بهم حسودیش میشه

    1. سلام آقای دکتر
      من یه مدتی هست دچار استرس و اضطراب شدید شدم و همیشه احساس میکنم که قرار یه اتفاق بد برام بیفته این فکر تمام روز در ذهن منه و باعث میشه استرس داشته باشم کلا از همه چی میترسم وقتی نشستم از بلند شدن میترسم و این باعث میشه استرس بگیرم کمک کنید چکار کنم

      1. تنفس دیافراگمی کمک زیادی می کند.
        فکرهای خود را بر روی کاغذ بنویسید و خطاهای شناختی انرا از روی مقاله درمان خطاهای شناختی در سایت پیدا کنید
        مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید

  200. و در اخر من خیییییییلی زیاد دوسش دارم و این افکار هیچ ارتباطی نداره بهش چون میدونم فقط وسواس هس
    درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  201. اقایی دکتر همش یکی تو ذهنم میگه حق نداری دوسش داشته باشی اون اقارو حق نداری دل ببندی هی میگه تو نمیتونی دوسش داشته باشی تو نمیتونی خسستتتته شدم بخدا

  202. اقایی دکتر تروخدا میشه بگید این چیزایی ک تو ذهن تکرار میشه ممکن اتفاق بیوفته یا نه
    ممکن یهو من دیگ اون اقارو دوس نداشته باشم
    من وقتی میدونم دوسش دارم چرا هی تو ذهنم میگه دوسش نداری ولی بقران دوسش دارم خیییلی هم دوسش دارم، میترسم خیلی میترسم ذهنم موفق شه
    بخدا همش خوابای بد میببنم
    نصف شبا بخاطر فکر از خواب پا میشم
    همش میترسم بخاطر این وسواس فکریم اون اقارو از دست بدم ینی این وسواس فکری قراره تا اخر عمر همرام باشه ینی نمیشه کلا نابودش کرد یا فقط میشه کنترلش کرد

    1. وسواس فکری فقط یک وسواس فکری است و ارتباطی با واقعیت ندارد. ادمها در ارتباط روزهایی وجود دارد که نسبت به هم خشم دارند. گاهی عشق می ورزند و گاهی حتی نفرت پیدا می کنند. این در یک رابطه طبیعی است. زیرا احساسات پیچیده می باشد و در زمان واحد انسان می تواند احساسات متفاوت داشته باشد. اما شما این اجازه را بخود نمی دهید و فکر می کنید در اینصورت فاجعه اتفاق افتاده است.

  203. اقایی دکتر میشه بگید مشکل اخلاقی بودن ینی چی
    این مشکل اخلاقی بودن هم حلش توی کتاب وسواس فکری هس و اینکه اخلاقی بودن ربطی داره ب وسواس فکری داره؟

    1. بله در کتاب توضیح داده شده. اخلاقی بودن زیاد یعنی انعطاف پذیر نبودن درباره موضوعات اخلاقی و درک نکردن نسبی بودن اخلاق. درک این امر مستقیما با درمان وسواس فکری مرتبط است

  204. سلام آقایی دکتر من از بچگی دچار وسواس فکری هسم و الام ۱۸ سالم هست و هر چن مدتی یبار درباره یه چیزی خیلی الکی وسواس میگیرم. و زیاد هم درگیرش میشم الان تو این سن ک هستم با یه اقایی در ارتباطم و من ایشون رو خیلی دوس دارم و قول دادم ک همیشه در هر شرایطی ب ایشون متعهد و وفادار بمونم ولی انگار یکی تو ذهنم هی تکرار میکنه نکنه یهو دوسش نداشته باشی. نکنه یهو خیاانت کنی نکنه یهو دلشو بشکنی نکنه یهو حوصلشو نداشته باشی نکنه یهو ولش کنی بری با این ک میدونم خیلی هم دوسش دارم و بهش وفادارم و قراره ۲سال دیگ نامزدی کنیم لطفا میشه کمکم کنید اخه میترسم این چیزایی ک ذهنم میگه همش اتفاق بیوفته با اینکه میدونم همچین ادمی نیسم همچین ذاتی ندارم ک خیاانت کنم فقط وسواس فکری هس و بهشم پی بردم ک خیلی بی منطق هس اما چیکار کنم ک از ذهنم بره

  205. سلام اقایی دکتر من از بچگی دچار وسواس فکری هسم الان ۱۸ سالم هس و هر چن مدتی یبار درباره یه چیزی خیلی الکی وسواس میگیرم و زیاد هم درگیرش میشم الان تو این سن ک هستم با یه اقایی در ارتباطم و من ایشون رو خیلی دوس دارم و قول دادم همیشه ب او متعهد و وفادار باشم الان وسواس فکریم اینه ک همش یکی تو ذهنم میگه نکنه وفادار نباشی نکنه خیاانت کنی نکنه دلشو بشکنی نکنه یهوو دوسش نداشته باشی نکنه یهو حوصلشو نداشته باشی نکنه یهو ولش کنی بری با اینکه میدونم خیلی هم دوسش دارم و دوس دارم همیشه بهش وفا دار باشم و قراره ۲ ساال دیگ نامزدی کنیم.. میشه کمکم کنید

    1. این افکار نشانه وسواس فکری در شما است و ارتباطی با میل شما به عدم وفاداری ندارد. مشکل شما اتفاقا بیش از حد اخلاقی بودن است بحدی که به وسواس تبدیل شده است. راه درمان وسواس فکری در شما ان است که بدانید و بپذیرید که این افکار طبیعی است و به ذهن همه افراد دیگر نیز خطور می کند ولکن چون شما این افکار را بیش از اندازه بد می دانید و می خواهید به هر طریق از شر انها خلاص شوید این افکار تکرار می شوند. مانند انکه شما بخواهید به فیل قرمز عمدا فکر نکنید. هر چقدر بیشتر تلاش کنید فیلم قرمز بیشتر به ذهن شما میاید

  206. سلام من دختری ۲۲ ساله هستم، من اختلال شخصیت وسواسی اجباری ocpd دارم که تست دادم که این مشکل من ۹۳ درصد است خواستم بپرسم که برای من طرحواره درمانی چند جلسه طول میکشد؟باتشکر

    1. وقت بخیر. درمان اختلال شخصیت وسواسی درمان قطعی ندارد زیرا یک اختلال شخصیت است. انسان نمی تواند ویژگیهای رفتاری و اخلاقی و فکری نداشته باشد. اما می توان اختلال شخصیت وسواسی را در شما کمرنگ تر کرد و شما شخصی رها تر، منعطف تر و نسبت به اشتباهات خود پذیرا تر شوید. حدود 12 جلسه برای این هدف در دوره اولیه نیاز است.

      1. سلام اقای دکتر . ببخشید من نمیدونم وسواس دارم یا نه . اینکه من روی طهارت و نجاست بشدت حساسم و وقتی اتفاقی برام پیش میاد بشدت مضطرب میشم ک مغزم کار نمیکنه . از مغزمم اون فکر خارج نمیشه و البته این مساله ارادی است و خودم نمیخوام خارج بشه چون اگه خازج بشه ممکنه در دنیا و اخرت بدبخت بشم .مثلا اگه یه مشکل مالی برام پیش بیاد و بدهکار باشم اینقدر باید بهش فکر کنم تا راه حل واسش پیدا کنم و اگه نکنم مضطرب میشم . و در مساله ی طهارت و نجاست توی توالت فرنگی بهم قطره هایی ترشح میکنن که مطمئنا نجسن و من اگه خودمو تطهیر نکنم فکرمو مشغول میکنه و با خودم میگم نمازم قبول نیست و اگه نمازم قبول نباشه فلان میشه و بهمان . اینو من چطوری درمان کنم ؟چون بعضیاش مربوط به امور اخروی است و ترس هام ممکنه که واقعی باشند . واسه همین مواجه هم که میشم با ترسام بعد ۲ ساعت هم اضطرابم پایین نمیاد و همش نوشخوار فکری میکنم . اینو چه کار کنم
        ایا من وسواس دارم ؟
        روانپزشکم رفتم و فلوکستین ۳۰ مصرف میکنم . ۷ جلسه مشاوره هم رفتم

        1. شما بطور قطع وسواس فکری عملی دارید. چون شما فردی معتقد هستید می توانید با یک روحانی وسواس خود را مطرح کنید و بپرسید آیا تنها با ترشح آب بر روی لباس نمازم باطل می شود. مشکل شما شناختهای غلط شما است. باید اصلاح شوند.

  207. سلام ممنون از مطالب عالیتون . من از بچگی تاحدی دچار وسواس بودم و الانم هستم . کادر درمان هستم و مشکل من در دوران کرونا بیشترشده مخصوصا که کارم هم مستقیما با بیماران کرونا هست. الان دیگه مرز بین وسواسم و رعایت بهداشت کرونا رو نمی دونم . مثلا وقتی میوه ای رو با مایع ظرفشویی می شورم یا وسایل خریداری شده رو، در ذهنم توجیهی میاد که به خاطر کرونا رعایت می کنی نه از سر افراط. تو بیمارستان هم همش در عذابم .حتی با اینکه واکسن زدم. کرونا حالم رو بدتر کرده و نمی تونم مرز ها رو تشخیص بدم .
    دچار بی خوابی و اضطراب درکارم هم هستم. نمی تونم به هیچ سطحی بدون دستکش دست بزنم
    آقای دکتر این حالت های من در دوران کرونا که طبیعی نیست؟ شستن وسایل و میوه که از بیرون میاد دراین دوران ناشی از وسواسمه؟

    1. تا چندی پیش شاید میشد این کار شما را تا حدی طبیعی دانست. ولی در حال حاضر و با توجه با بیانیه های جدید بهداشت جهانی این رفتار شما طبیعی محسوب نشده و نوعی بهانه ای برای پیگیری وسواس در شما است. درمان وسواس مواجه شدن با شرایط است. خوشبختانه شما در محیطی هستید که نمی توانید از مواجه شدن اجتناب کنید. در غیر اینصورت وسواس شما بسیار حاد شده بود. از سایر همکاران خود که می دانید وسواس ندارند سوال کنید حد مراعات انها کجاست. این می تواند معیاری برای شما باشد.
      همیشه احتمال بیماری وجود دارد. موضوع میزان احتمال آن است. ما قرار نیست برای احتمال بسیار بسیار کم خود را دچار زحمت بسیار کنیم.

  208. سلام اقای دکتر کامیار سنایی عزیز.وسواسی که من دارم در من اضطراب و استرس بوجود نمیاره بلکه خشم و عصبانیت بودجود اورده، جوری که این خشم و عصبانیت ساعتها در منطقه شکم من کمی بالاتر و پایینتر حس میکنم، از شما راهنمایی میخوام برای کنترل این حس. گاهی حس میکنم الان هست که این خشم و عصبانیت کار دستم بده و سکته کنم و بمیرم، نمیدونم چجوری از شر این حس خشم خلاص بشم. ممنون‌میشم راهنماییم کنید

    1. خیلی خوب است که شما اضطراب خود را تبدیل به خشم کرده اید و بنابراین می توانید با وسواس فکری و عملی خود بهتر کنار بیایید. لازم است که در این لحظات افکار خویش را بنویسید. چه فکری در این زمانها در ذهن شما می گذرد که شما را خشمگین می کند. مثلا شاید احساس عدم تسلط بر شرایط خود می کنید و یا فکر می کنید نباید این حالت درباره شما اتفاق بیفتد زیرا من…مقاله خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید و افکار منفی خود را نوشته و اصلاح کنید.

  209. سلام اقای دکتر وقتتون بخیر

    من متاسفانه دچار ترس از بوی بد دهان شدم . به طوری که اصلا نمیتونم با یک نفر رو در رو صحبت کنم . همش از این می ترسم که بوی دهانم طرف مقابلم رو ناراحت کنه و توی محافل اعتمتد به نفسم پایین اومده و نمیتونم درست با یک نفر صحبت کنم . اگرم کسی ازم سوال کنه دستمو جلو دهانم قرار میدم . از افراد خانواده ام که نزدیکم هستن سوال میکنم که دهانم بو میده ؟ و اون ها هم میگن نه اما باز نمیتونم باور کنم و مدام این کار هارو تکرار میکنم

    1. برای درمان وسواس فکری خود 1. از چند نفر دیگر نیز غیر خانواده سوال کنید. 2. اگر پرسیده اید دیگر بیش از این از دیگران سوال نکنید و اطمینان جویی نکنید. زیرا هر قدر بیشتر بخواهید مطمئن شوید که بوی بد نمی دهد وسواس شما شدیدتر شده و کمتر مطمئن می شوید. 3. از شرایط مواجهه با افراد فرار نکنید زیرا وسواس فکری شما را شدیدتر می کند. خود را در موقعیت گفتگو با دیگران بکرات قرار دهید. 4. به خود بگویید هیچ کس نمی تواند در همه زمانها مطمئن شود که دهانش بو نمی دهد. همه ما زمانهایی بوده است که دهانمان بدلیل معده بد بو شده است و این امری طبیعی است و فاجعه ای اتفاق نمی افتد. پس هیچ زمان نمی توان از بو ندادن دهان مطمئن شد. 4. بخود یادآور شوید ذهن من بدلیل وسواس فکری درست کار نمی کند و همواره بغلط نگران بوی بد دهان است. ولی من می دانم که مسواک زده ام و…بنابراین دهانم بو نمی دهد و این ناشی از فکر من است که می خواهد 100درصد یقین حاصل کند. هر قدر بیشتر دنبال یقین باشم اطمینانم کمتر می شود.

  210. سلام آقای دکتر من ۸ ساله که وسواس دارم از این شروع شد که من یکبار درس ها مو بدون تمرکز خوندم وچیزی نفهمیدم بعد از اون وقت به خودم این تلقین رو کردم که من یک بیماری ای دارم که باعث میشه درس هامو نفهمم بعد از هشت سال فهمیدم که بیماری نبوده و فقط تخیلم بوده ولی من ۸ سال بهش فکر کردم ونمی تونم درس بخونم وقتی درس میخونم حواسم پرته هی حواسم رو جمع می کنم که فکر نکنم به هواس پرتی ها، و حواسمو جمع کنم

    این فکر تو وجودم میاد که نباید از فکر هات فرار کنی ایا این درسته، یا اینکه بهشون دیگه فکر نکنم ، یا مثلا زمان بزارم برای موقع خاصی
    خواهش میکنم راهنمایی ام کنید من کنکوریم نمیتونم درس بخونم احساس میکنم اگه استرس بگیرم حواسم جمع تر میشه راحت تر درس میخونم.

    1. مشکل شما ترس از حواسپرتی و موفق نشدن است. اولا حواسپرتی در همه افراد بوجود می اید ولی چون شما حتی مقدار کم حواسپرتی را نمی پذیرید این موضوع به وسواس تبدیل می شود و مدام افزایش می یابد. به افکار خود از بیرون نگاه کنید و نه سعی کنید از ذهنتان بیرون کنید و نه اینکه به انها فکر کنید. باید حواسپرتی را در خود بپذیرید. زیرا امری طبیعی است. اما شما بدلیل کمالگرایی و صفر و صد دیدن قضایا از حواسپرتی خود دچار اضطراب و در نتیجه وسواس می شوید. مقاله درمان کمالگرایی را نیز در سایت بخوانید

  211. سلام آقای دکتر …ببخشید منم دچار وسواس فکری شدم و همیشه یه موضوعی پیدا میشه برام ..اگه ناراحت باشم که اون موضوعی که ناراحتم کرده همش تو ذهنمه از وقتی چشام وا کنم تا ببندم وقتیم که ناراحت نباشم انقدر فکرای منفی میاد که ناراحت میشم بی دلیل میگم نکنه اون بشه نکنه …هزاران نکنه دیگه که میام برای خودم راه حل بدترین حالتم میگما ولی باز پریشون میمونم این آخرا راجبه حرفاییم که زدم شک میکنم یعنی نزدیک ۱ ماهه دارم فک میکنم این حرفو آیا به دوستام گفتم یا نه ته قلبم میگم نه چون هیچی یادم نمیاد ولی باز میگم اگه گفته باشم چی …اول میخواستم برم بگم ولی خب حس میکنم پیگیری بیشترم نه تنها بهتر نمیکنه بدترم میشه …آقای دکتر من ۲ هفته دیگه کنکور دارم و وضع درسیم خوبه ولی موقع آزمون دادن انقدر فکر میاد تو ذهنم از جمله همون که آیا اون حزفو زدم یا که نمیتونم چیزایی که بلدمو سر آزمونا بزنم

    1. اینها نشانه اضطراب و استرس شما است که منجر به وسواسهای فکری می شود.
      1. روزی 1 ساعت ورزش کنید تا اضطراب شما کاهش پیدا کند.
      2.روزی 15 دقیقه مدیتیشن کنید و به یک جای آرام مانند دریا کوه جنگل تمرکز کنید.
      3. به خود بگویید که من میدانم اینها افکار وسواسی است و ربطی به واقعیت ندارد. ای افکار بیایید. مهم نیستید. من اهمیتی برای شما قائل نیستم. (سعی نکنید افمار را سرکوب کنید. فقط انها را تماشا کنید.)

  212. سلام اقای دکتر
    راستش من افکار وسواسی زیادی داشتم(وسواس توهین به مقدسات و اسیب رساندن به دیگران)
    من یک چند مدت هستش که افکاری وسواسی در مورد خود افکار و ذهن و عملکرد مغز دارم
    افکار اینگونه میان سراغم که خب تو هیچگونه نقشی در فکر کردن نداری
    همه رو داره مغزت انجام میده و تو مثل یک عروسک خیمه شب بازی میمونی
    و خب من با خودم میگم نه اینطوری نیست مغز هم مثل قلبه و من دارم ازش استفاده میکنم و یجورایی شدتش کم میشه
    ولی شدت این افکار قبل خواب و در حین خواب به شدت زیاد میشن و ضربان قلبم هم به شدت در حین خواب بالاس و من وقتی میخوام بخوابم و رویاها میخوان کم کم میخوان شکل بگیرن سوال تو ذهنم پیش میاد که خواب چگونه تولید میشه و باید به این سوال جواب بدم و خوابم میپره
    و بدلیل این افکار خب سرم هم درد میکنه یا گیجه
    و میترسم یک‌ وقت دیگه مرز بین فکر وسواسی و واقعی رو تشخیص ندم،هی میترسم دیگه نتونم فکر کنم از بس ذهنم مشغوله
    و احساس میکنم ذهنم مسموم شده با این افکار
    پیش روانشناسم رفتم و گفت وسواسه ولی هیچ راهکار خاصی بهم نداد.

    1. بر روی کاغذ بنویس اگر به این افکار فکر نکنی چه می شود؟ ایا اضطرابت زیاد می شود؟ نگرانی چه اتفاقی بیفتد اگر به این افکار فکر نکنی؟
      هر زمان این افکار به ذهنت آمد به خودت بگو باز سرو کله این افکار پیدا شد. من مثل یک تماشاچی از بیرون به این افکار نگاه می کنم و داخلش نمی روم. فقط از بیرون نگاه می کنم. یعنی سعی نکن از ذهنت دور و خارج کنی با زور. زیرا اینکار بیشتر می کند افکار وسواسی را. مانند یک ناظر خارجی این افکار را تماشا کن.
      !. الان فکر…اومد تو ذهنم
      2. 2 دقیقه است دارم بهش فکر می کنم
      3. الان دارم به ساختار مغز فکر می کنم
      4. الان از این فکر برای 3 دقیقه خارج شدم و به …فکر کردم

  213. سلام جناب دکتر عزیز وقتتون بخیر، اولا ممنونم که برای بهبود حال مردم تلاش میکنید. من فردی هستم که در یک بازه یک ساله علائم شدیدی رو تجربه کردم که بسیار شبیه چیزیست که بهش میگن وسواس فکری. منی که همیشه حالم خوب بود به قدری عاجز شدم که مجبور شدم برای بگردوندن وجودم به زندگی از تکنیکهایی استفاده کنم که در طی مطالعه بعضی کتابهای عرفانی یاد گرفته بودم. مثله ذهن آگاهی و تکنیکی که خودم اسمش رو گذاشته بودم تکنیک تعویق، یعنی به خودم قول دادم 6 ماه به موضوع فکر نکنم و از بعدش فکر کنم. چون فهمیده بودم که علت نتیجه گیری هام این بیماری ذهنی هست و باید درمان بشم.

    سوالی از خدمتتون داشتم. ببینید یک اتفاق، درواقع یک ناصداقتی از سمت یک فرد نزدیک به من موجب شد من شبانه روز به این فکر کنم که به من دروغ گفت یا نه و بعد این فکر به فکرهای بیشتری هم تبدیل شد که اصلا ربطی به ایشون نداشت یعنی من یهو راجب گذشتم احساس گناه میکردم و واقعا ازار میدیدم و روزانه چند فکر بودن که مثل گرگ به من حمله میکردن و داشتن منو واقعا میکشتن. حتی کار به وسواس عملی هم رسید من میترسیدم به دلیل این ویروس فعلی نکنه موجب مرگ کسی شده باشمو در صورتی که الان هیچکدومش نیست و من خیلی حالم خوب شده.

    سوالم این هست آیا چنین موردی که ناگهانی رخ داده و موقت هم بوده وسواس فکری عملی تلقی میشه؟ و در این دسته قرار میگیره؟ چون هنوز یک عوارض خیلی جزئی داره که میخوام براش اقدام کنم واقعا برای همیشه ریشه کن بشه. ممون میشم پاسخ بدید و ممنونم از کمکتون به دیگر دوستان.
    پیروز باشید.

    1. وقت بخیر. ریشه وسواس اضطراب است . یعنی هر زمان اضطراب کاهش بیاید وسواس های فکری نیز کاهش پیدا می کند.
      بله ممکن است وسواس فکری بدلیل اضطرای ناگهان در فرد ظاهر شود.
      راهکارهای درمان اضظراب به شما کمک می کند وسواس نیز کم شود. در صورت ادامه افکار تکراری کتاب خود درمانی وسواس را از سایت تهیه کرده و مطالعه کنید.

  214. با سلام آقای دکتر مشکل من اینه که من شاید نزدیک یک سال پیش خواستم معنی خیلی چیزا رو بدونم اومدم معنی هرچی رو بدونم که برام عادت شد و همیشه باید معنی همه چی رو بدونم حتی چیزایی که معنی ندارن بعدش من از این اتفاق خسته شدم و دست به خودکشی زدم و بعدش از درمان که خودکشی کرده بودم رفتم پیش دکتر روانشناس که درمان بشم که اونم منو به بیمارستان فرستاد من هم رفتم اونجا شاید درمان بشم بعدش بار اول که درمان نشدم برای بار دوم از دکتر روانشناس خواستم که برای من شوک مغزی بنویسه تا به من شوک بزنن وقتی که شوک خوردم این اتفاق برای من افتاد و اینکه این اتفاق چیه این بود که من میخواستم بدونم هر چیزی رو چطوری می نویسن منظورم کلمه،لغت،جمله خلاصه همه چی یعنی من صحبت میکردم باید اون حرفی که میزنم باید بدونم اون کلمه ها رو چطوری می نویسن و بهش فکر میکردم و تو ذهنم باید اون کلمه ها رو می نوشتم اگر اشتباه می نوشتم تو ذهنم وقتی فکر میکردم خیلی اذیت میشدم و باید درست می نوشتم تو ذهنم حتی اعداد رو هم باید حروفشون رو میدونستم یعنی هر عددی رو به حروف می نوشتم تو ذهنم وقتی فکر میکردم و اینکه کلا هر زبونی که بلد بودم مثلا فارسی، ترکی، انگلیسی رو باید نحوه نوشتنشون رو میدونستم و بهش فکر میکردم و تو ذهنم مینوشتم حتی وقتی کسی بامن یا کسی با کس دیگه ای حرف میزد باید میدونستم چطوری مینویسن که این روز به روز برام تکرار شد و داشتم دیوونه میشدم که دوباره دیگه خودکشی کردم باقرص یعنی برام عادت شده بود و اینکه حتی وقتی آهنگ گوش میدم یا فیلم نگاه میکنم باید میدونستم اون چیزایی که میان چطوری نوشته میشه آقای دکتر لطفا کمکم کنید دارم عذاب می کشم.

    1. وقت بخیر. راه حل شما مقابله کردن با وسوسه های ذهن است. یعنی وقتی وسوسه شمردن و یا …بذهن شما می اید باید با این وسوسه مقابله کنید. مسلما اینکار برای شما راحت نیست و اضطراب شدیدی به شما می دهد ولی باید از موارد راحت تر شروع کنید و بتدریح جلو بروید. مقابله کنید به فرمانهایی که از مغز به شما میرسد و انها را انجام ندهید.
      کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید تا با راه درمان بیشتر اشنا شوید

  215. دکتر من همیشه توی رابطه هام حس میکنم که طرف مقابلم داره به من دروغ میگه. فرقی نمیکنه زن و مردش. همکار باشه یا دوست. همیشه انگار یه چیزی پس ذهن من هست مبنی بر اینکه پشت این حرفشون یک منظور دیگه ای دارن. این نوع رفتار و افکر جز وسواس محسوب میشن؟ برای درمان وسواس های این چنینی دارو کارایی داره؟

  216. سلام جناب دکتر من وقتی با کسی دعوام میشه میشینم تمام جزییات حرفامونو مرور میکنم و بشدت تحلیل میکنم و همش نگران برداشت طرف مقابل به خودم هستم در حدی که همش از همه میپرسم اون الان با این حرف من چه فکری میکنه؟ یا اینکه اگه اینو اینجوری گفته پس منظورش این بوده بعد ناراحت میشم چرا جواب ندادم و میریزم بهم در حدی که گریه میکنم و بالا میارم … بعد با خودم میگم من هم فلان جوابو دادم پس دیگه تمام شد ولش کن ولی دوباره تحلیل افکار طرف مقابلم میاد….. میرم تو ذهن طرف از قول اون علیه خودم حرف میزنم بعدم انگار که با خودم دشمنی داشته باشم میگم نکنه حق با اونه و خلاصه حالم بدتر میشه… مشاور گفته تحلیل نکن تحیل بدترت میکنه همش با خودت بگو من نیازی به تایید اون ندارم و هر فکری میخواد بکنه بمن ربطی نداره …خلاصه افکارم پیچیده است…لطفا کمکم کنید

    1. بله بهیچوجه تحلیل نکنید. راه دیگر ان است که بدترین تحلیلهای ممکن را از سمت او درباره خود تصور کنید. ابتدا اضطراب می گیرید ولکن اینکار را انقدر ادامه دهید تا این فکر برای شما عادی شود. مطمئن باشید اگر فرار نکنید از این فکر اضطراب پس از مدتی کاهش پیدا می کند و ذهن شما میفهمد قضاوت دیگران تاثری بر شما ندارد. این تمرین را هر بار که این افکار بذهن شما امد تکرار کنید.

    2. سلام. آقای دکتر من نزدیک ۳ماه تصادف کردم ماشین خارجی بود از ترسم صحنه تصادف فرار کردم بعد از یه هفته صاحب ماشین اومد ۳۰۰ میلیون افت کرده خیلی ترسیدم ماشین درست کرده بود اگه ۱۰ میلیون ندی میرم شکایت میکنم خانواده نگذاشتن گفتن بدیم من الان فکرم فقط اونجا حقش نیست اون از من زیاد گرفت عذاب وجدان گرفتم چرا من فرار کنم که این همه پول بدم استرس ، عذاب وجدان گرفتم با اون ۱۰ میلیون خیلی کارها انجام بدم هرروز به فکر میاد داره دیوانهم میکنه وضعیت مالیم زیاد مناسب نیست روانشناس نمیتونم برم چکار کنم راهنمایی کنید.

      1. شما قاعدتا نمی توانید خیلی مطمئن باشید که 10 ملیون اسیب ندیده است. زیرا کوچکترین تصادفی این روزها هزینه زیادی دارد. قاعدتا اگر هزینه کمی داشت او وقت و انرژی صرف پیدا کردن شما نمی کرد.

        1. سلام . آقای دکتر من با وضعیت چطور کنار بیام میشه بیشتر راهنمایی کنید مشکلم چیه؟

        2. سلام آقای دکتر من این سوال شما پرسیدم الان ۴ ماه تصادف کردم و از ترسم صحنه تصادف فرار کردم بعد از یه هفته صاحب ماشین اومد گفت باید ماشینم ۳0۰ میلیون افت کرده باید ۱۰ میلیون هزینه کردم باید ۱۰ میلیون هزینه کردم باید بدی من ترسیدم دادم اون دادم از اون استرس و اضطراب دارم چرا فرار کردم اون پول از جیبم بدم با پول خیلی چیزها میتونسم بکنم همه فکر هر روز فقط اون تصادف شده با ۲ ، ۳ نفر روانشناس صحبت کردم نتیجه نگرفتم از شما پرسیدم جوابتون این بود ؟الان هزینه بالا بوده که دنبال شما بود که پیدا کنه . اگه بیشتر کمک کنید که با این قضیه چطور کنار بیام واقعا خسته شدم

        3. بر فرض اینکه ایشان بیش از حق خود گرفته باشد نیز باید بدانید ما در دنیای عدل زندگی نمی کنیم. بسیاری از مواقع دنیا بر پایه ظلم و بی انصافی است. این واقعیت دنیا است و باید انرا بپذیرید. در غیذ اینصورت خود را اذیت خواهید کرد

        4. آقای دکتر من بعد اون تصادف استرس و اضطراب گرفتم چه راحل های وجود برای کاهش استرس و اضطراب چکار کنم کمک کنید تشکر

  217. سلام آقای دکترخسته نباشید من ۳۴ سالمه ازوقتی که کتابهایی درباره قانون جذب واین موضوعات وکتابهای عرفانی روخوندم دائمادرحال استرس هستم که نکنه افکارمنفی من زندگی بقیه افرادروتحت منفی تاثیرقراربده واین افکارزمانیکه به چیزی فکرمیکنم واتفاق میفته شدیدترمیشه به طورمثال درمنزل به دوستم فکرمیکنم وتوی خیابون میبینمش یابهم زنگ میزنه اضطرابم بیشترمیشه میگم نکنه افکارمنفی من هم مثل اینکه نکنه اتفاق بدی برای عزیزانم بیفته باعث بشه این اتفاق بدبرای اونها بیفته چندباری هم این اتفاقات بدبراشون پیش آمده که این امرترس من روصدهزاربرابرکرده اگرلطف کنیدراهنمایی بفرماییدخیلی ممنون میشم

  218. اقای دکتر یکی از بستگان بنده. دچار به نوعی از وسواس شده که که هر چیزی رو باید چندین و چند بار بشوره. مثلا دستش رو که به جایی میزنه. بعدش باید سه تا 5 بار دستش رو بشوره تا خیالش راحت بشه.
    برای درمان این نوع از وسواس چه راهکارهایی وجود داره؟

  219. سلام وقت بخیر من یک ماه و خورده هست زایمان کردم اوایل خوب بود بعد از چند روز یکهو فکر ترس از تراس و پنجره خونه مامانم که تا چهلم اونجا هستم منو ترسوند جالبه که جاهای دیگه این افکار ندارم جز خونه مامان بابام !همش می‌ترسم نکنه بچه رو از بالا بندازم گاهی هم به ذهنم میاد مثلا پاشو پرت کن میترسم باهاش تنها باشم گاهی طوری میشه که حس میکنم دارم کم میارم ولی یهو فکرم رو منحرف میکنم و خوب میشه چیکار کنم این افکار نمیزاره از وجود بچم لذت ببرم سرخود قرص پروپرانول میخورم قبلا روم تاثیر داشت برای اضطراب امتحان و …ولی الان نه دکتر زنان زایمان فلوکسیتین داده ولی میترسم بخورم
    چیکار کنم؟؟؟

    1. اگر به بچه شیر می دهید برای خوردن دارو با پزشک مشورت کنید و در غیر اینصورت بنظر بهتر است استفاده کنید. اضطراب و استرس مراقبت از کودک در شما تبدیل به وظیفه سنگینی شده و به وسواس تبدیل شده است. از همسر خود بخواهید در امر مراقبت فرزند به شما کمک کند. ورزش هر روزه کمک زیادی به بهبود شما می کند.
      اگر همچنان وسواس فکری شما ادامه پیدا کرد می توانید کتاب خود درمانی وسواس فکری عملی را از فروشگاه سایت تهیه کرده ترینات انرا انجام بدهید.

  220. سلام
    من مامانم وسواس خیلی شدید عملی داره
    از وقتی مادر بزرگش فت شده اینجوری شده
    مثلا اگه ی ذره کاغذ بیاد تو خونه همه چی رو میشوره
    میشه راهنمایی کنید

  221. سلام وقت بخیر
    خواهری دارم 37 ساله چند سالی است که دچار وسواس شده و زندگی رو بر ما حرام کرده حتی چند باری از سایت ویرا برگ براش وقت مشاوره گرفتیم ولی قبول نمیکنه پیش مشاور بره. نمیدونیم باید چکار کنیم لااقل اگر امکانش هست راهنمایی کنید که ما باید باهاش جگونه برخورد کنیم.ممنون میشم راهنماییم کنید.
    با سپاس از سایت خوبتون.موفق باشید.

  222. سلام
    من یه فکرایی در مغزم میومد مثلا فکر اسیب زدن به خانواده اما چون بهشون بها نمیدادم از بین میرفت اما چند وقت قبل یه مقاله خوندم در مورد اینکه شاید جهان ساخته ذهنمان باشد از اون موقع منو وسواس گرفته و همه چیو چک میکنم که واقعی باشند مثلا فکر میاید در ذهنم که مثلا در هنگام دیدن فوتبال اب دهنمو قورت بدم تیمی که توپ دستش است گل میزند
    لطفا اگه راهی هست برای درمان به من بگویید

    1. با هر فکر وسواسی باید تهاجمی برخورد کنید. یعنی هر زمان فکر امد که نباید آب دهان را قورت بدهید باید اب دهان خود را قورت بدهید عمدا و به کرات.
      باید کارهایی که برای چک کردن انجام می دهید را تشخیص داده و یادداشت کنید و بهیچوجه انجام ندهید.

  223. بازتاب: ناشناس
  224. بازتاب: دکتر روانشناس خوب | Dr. Amin Hosseini "PSYCHOANALYST"
  225. باسلام بنده ۳۵ ساله ودانشجوی دکتری هستم.بنده در ۱۲ سالگی بدلیل تنبیه پدرم درانباری قرارگرفته که احساس ترس شدید کردم وبامشت به شیشه زدم ودستم زخم شد واز آن موقع وقتی به مسافرت میرفتم و یا سوارهواپیما میشدم ویا سرامتحان این احساس ترس واینکه الان تنگی نفس میگیرم داشتم.البته این مشکلم تقریبا از ۵ سال گذشته با مواجهه بنده درموقیعیت های قبلی و اعتماد به نفس بالا خوب شد.بنده در نوجوانی هم خیلی به انواع بیماری ها حساس شده بودم به نحوی که هر علایمی دربدنم داشتم سریع فکر بیماری بد را میکردم وباید دکتر میرفتم وتا انتها پیگیری میکردم.البته این موضوع هم تقریبا از چند سال پیش خوب شده بود تا اینکه دی ماه سال۹۸ از سفر که تنها برمیگشتم درماشین پانیک بهم دست داد وچون دیگر خانواده درماشین نبودن که حواسم را پرت کنم دائم تا یک هفته به آن فکر واحساس اضطراب داشتم .رفتم روانپزشک وایشان پاروکستین تجویز کرد که تا این یکسال خوردم.اما افکار الکی یه مواقعی به نحو جدید می آید سراغم که دیگر این حالت خوب نمیشه و دیگر قابل کنترل نیست و ذهنم کلا قفل میشه روی این موضوع که وقتی این افکار رادارم دیگه حال خیلی خوب قبلم راندارم که واقعا اذیتم میکند.یجوری که ذهنم میخواد با من مبارزه کنه . مثلا ۲ماه که درگیر برنامه ها ومشغله های  کاری هستم  اصلا این افکار راندارم ووقتی میرم مسافرت وسرم خلوت میشه دوباره افکار واسترس هاش میاد به ذهنم وهر چه میخوام بهشون فکر نکنم بیشتر میاد تو ذهنم. قبل عید حالم خیلی خوب بود بواسطه مشغولیتم وکلی برنامه ردیف کردم که توعید انجام بدم اما حالا که اومدم شهرستان دوباره افکار منفی دارم ورمق کار ندارم من خودم احساس میکنم وسواس فکری شدید دارم.البته هرموقع مطالب مربوط به وسواس وافرادی که صحبت هاشونا گزاشتن ویا مطالبی درخصوص حس خوب وفکرای خوب میشنوم یه لحظه خوب میشم ولی دوباره فراموش میکنم ومیرم سراغ افکار واضطراب های اون .فقط دنبال راه حل میگردم.ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.

    1. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید. بر اساس این مقاله خطاهای فکری خود را پیدا کرده و بر روی کاغذ بنویسید و سپس فکر درست انرا در مقابلش بنویسید. این کاغذ را همواره همراه داشته باشید تا یاداور رضای سالم باشد و همیشه به شما یاداوری کند که فکرهای شما غلط است.
      مقاله درمان پانیک را نیز در سایت مطالعه کنید.

      1. سلام آقای دکتر
        من یک مدت بواسیر گرفته بودم ولی چون نمی‌دونستم چه بیماری گرفتم اضطراب نداشتم یک روز با خودم گفتم ببینم چه بیماری گرفتم شروع به جست و جو تو اینترنت کردم و چند روز بعد من علائمی که توی اینترنت خواندم رو تو خودم دیدم و پیش دکتر هم رفتم و گفتند که بیماری درمان شده ولی من همچنان احساس گرفتگی رو‌ احساس میکنم و اضطراب میگیرم چی کار کنم آقای دکتر؟

    2. #افکار_پریشان
      #دغدغه_ذهنی
      #شیطان_در_فکر

      مثلا ذهن کسی که وسواس فکری دارد درگیر
      است که وای اگر ابرو بره چه کار کنم
      ….، بچه ام بره بیرون تصادف میکنه

      راهکار درمان چیست
      باید بی اعتنایی کند.✅

      مثلا در مورد تصادف بگوید
      باشه امانت خداست هر وقت خواست میگیرد.☺️
      یقین دارم خداوند حافظ و نگهدارنده بچه هست.✅
      و اصلا خودش رو درگیر نکند❌❌❌❌

      با بی اعتنایی این فکر های پریشان هم می رود ان شاالله.

      گفتن. ذکر لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
      و لا اله الا الله.
      و خواندن سوره ی ناس خیلی تاثیر داره✅

      به خدا اعتماد کنیم

      خداوند بر همه چیز قادر و تواناست.
      اگر ترس از ریختن ابرو داری و شیطان از این
      راه اذیتت میکنه بدان

      او ستار العیوب است☺️✅

      اگر ترس از بیماری داری و اتفاق
      ناگوار و شیطان از این راه اذیتت
      میکنه بدان

      او حافظ و نگهدارنده مومنینه☺️✅

      اگر ترس از فقر و بدهی داری
      و شیطان از این راه اذیتت میکنه
      بدان

      ان الله علی کل شی قدیر.
      مخازن الهی پر از نعمته و نعمت
      تو محفوظ✅☺️

      اگر بخاطر ترس از گناه فکرت
      درگیر و شیطان از این راه اذیتت
      میکنه بدان

      ان الله عفور رحیم.
      خداوند بسیار امرزنده و مهربونه☺️✅

      اگر ترس از اینکه خدا دوست
      نداشته باشه فکرت درگیره بدان

      ان الله یحب التوابین
      ان الله یحب المحسنین❤️
      ان الله یحب الصابرین

      نگذار شیطان بیخودی فکرت را
      درگیر کند بگو به خدایم اعتماد
      دارم و او مرا کافیست

  226. باعرض سلام وخداقوت . خیلی ممنونم بابت سایت فوق العاده تون . متاسفانه منم مدتی هست دچار وسواس فکری شدم .اما یه سری مطالبو خوندم که میخوام شما هم استفاده کنید .

    اولین‌ کاری که برای درمان وسواس فکری انجام بدیم داشتن اراده قوی و تلاش کردن برای درمان این بیماری هست
    .
    .
    ممکن خیلی ها که وسواس فکری دارن و بخوان خوب بشن ولی خودشون به خودشون کمکی نکنن و به جای اینکه حرکتی کنن دوباره به پر و بال دادن این افکار منفی کمک میکنن
    .
    .
    پس #مرحله_اول اینکه#تصمیم_گیری_برای_درمان_داشته_باشیم
    #مرحله_دوم
    اینکه یه #برنامه_ریزی_داشته_باشیم

    برای درمان و بهبود کامل خودمون ولی توجه داشته باشید ممکن تو این راه برا درمان هزار بار زمین بخورید تا بالاخره موفق بشید و باید با تمام مشکلات و موانع این راه بجنگید و #از_کسی_توقع_نداشته_باشید
    .
    .

    تو اون مسئله هایی که وسوسه فکری دارید #تو_یه_دفتری_یادداشت_کنید.
    حتی اگه فکری اذیتتون میکنه تک به تک بنویسید حتی اگه خیلی باشه تا بتونید یه روزی که وقت آزاد داشته باشید به تمام سوالات و جواب سوال هاتون فکر کنید و بهشون پاسخ بدید.
    .
    .
    به یاد داشته باشید ممکن خیلی سخت بگذره براتون گاهی اوقات که حتی کسانی که دور و برتون هستن شما رو درک نکنند ولی شما با تمام این سختی ها بجنگید تا بالاخره به هدفتون که آرامش روحی و فکری هست برسید و #ناامید_نشید‌.

      1. سلام. آقای دکتر من نزدیک ۲ ماه تصادف کردم و از ماشین خارجی بود ترسیدم از صحنه تصادف فرار کردم بعد از یه هفته صاحب ماشین اومد ۱۰ میلیون گفت بده ،‌ منم ترسیدم شکایت کنه بیشتر بشه دادم ، و از اون موقع صحنه تصادف جلوی چشمم عذاب وجدان گرفتم چرا از صحنه تصادف فرار کردم میتونستم از بیمه بدم استرس ، بی خوابی دارم فکر مشغول نمیتونم کارهای که روز مره انجام میدادم با ماشین کار میکنم الان دو هفته قرص الازاپین، فلوکسن مصرف میکنم تو رو خدا راهنمایم کنید تشکر

  227. سلام آقای دکتر وقتتون بخیر .
    من دختر ۲۰ ساله ای هستم که دچار وسواس عملی هستم و این بیماری حدوداً از ۴ سال هست که همراهمه البته قبلش افسرده بودم به خاطر از دست دادن یکی از بستگانم اما بعد رفته رفته تبدیل به وسواس شد و مثلا از دستشویی که اومدم فکر میکردم پام نجس شده و میرفتم زیر شیر آب می‌گرفتم حتی یادمه شلوارم رو هم زیر شیر آب می‌گرفتم و خیس میشد و صبر میکردم خشک بشه به خاطر این قضایا ساعتها وقتم تلف میشد و از درسام عقب میموندم . بعد از این اتفاق ها دستام رو هم هر وقت از دستشویی میومدم خیلی میشستم جوری که دستام خشکه میزد و قرمز میشد بعد این اتفاق ها تو ذهنم درگیر بود که مبادا جای دیگه ای هم نجس شده باشه و هنوزم که هنوز فکرم با اینجور چیزا درگیر میشه و نمیدونم چیکار کنم بقیه ی اعضای خانواده که میرن دستشویی اینجوری نیستن اما من اینطوری ام و خانواده خیلی سرزنشم می‌کنن راستی مثلا یه نمونه دیگه مثال بزنم اینکه چند وقت پیش که انگشت پاک خورد به لبه ی در و خون اومد چند قطره خون ریخت رو فرش و مامانم فقط دستمال خیس کرد و لکه رو از بین برد من از همون روز فکرم درگیر همونه که کسانی که باهاشون خیسه و از اونجا رد میشن مبادا جاهای دیگه رو هم نجس کنن چون دم راه حمام و دستشویی هم هست و وقتی تو اینترنت زدم نوشته بود اون قسمت رو باید آب گرفت در صورتی که مامانم فقط دستمال کشید و من فکرم درگیره حتی بعضی از اشیاء و وسایل رو فک میکنم نجس هست به نظرتون چیکار کنم ؟!! خیلی عذابم میده این مورد و حتی منی که نمازام رو سر موقع میخونم به این دلیل دیر میخونم و انگشت نما شدم لطفاً راهنمایی کنید ممنون

  228. مشکل من اینه که من یه جورایی چندماه پیش خواستم اطلاعاتم بیشتر بشه و خواستم معنی کلمات یا واژه ها رو بدونم هروز که میخواستم معنی ها رو بدونم نمیتونستم دست بکشم تا اینکه یه جور وسواس فکری گرفتم یعنی هروقت مینشستم همون کلمه یا واژه ها میومد ذهنم و من مجبور بودم معنی کنم تا اینکه علایم من شدیدتر شد یعنی وقتی فیلمی نگاه میکنم یا وقتی مینشینم کسی در جمع صحبت میکند مجبورم معنی کنم من میخواستم فقط چندتا از کلمه ها رو معنیش رو بدونم ولی حالا همه کلمات و واژه ها رو باید بدونم وقتی نشستم حرفی نمیزنم تو ذهنم این کلمه ها میاد تو ذهنم یه لحظه آروم و قرار ندارم خیلی اذیت دارم میشم هروز هروز اون کلمه ها تکرار میشه برام یا همه چیز دور و اطرافم هم باید معنیش رو بدونم دیگه کنترلی رو خودم و افکارم ندارم راستی ادامه مشکلم اینه: من وقتی متنی رو تو اینترنت یا اینستاگرام میخونم چندبار از روش میخونم و تکرار میکنم که این باعث میشه معنی کنم یا حتی وقتی عددی رو جمع یا تفریق یا ضرب میکنم چندبار تکرارش میکنم و بعد به جواب میرسم حتی به ساعت گوشیم چندبار نگاه میکنم قبلنا که این مریضی رو نگرفته بودم وقتی فیلمی میدیدم هی ساعت نگاه میکردم یه جور وسواس شده بود یا پشتم نگاه میکردم نمیدونم چرا ولی الان شدیدتر شده یعنی از ماه آذر ماه که خواستم معنی همه چی رو بدونم دیگه نمیتونستم دست بکشم یعنی مثلا همین سلام کردن، ممنونم، خداروشکر، زندگی و خیلی چیز های دیگه رو هم باید معنیش رو بدونم. من الان متنی رو میخونم باید چند بار از روش تکرار کنم یا وقتی باکسی صحبت میکنم مثلا میگم مگه من مردم که بری چیزی رو بیاری یا خیلی چیزای دیگه رو مکث میکنم و تکرار میکنم و معنی و میگم این چیه راستی مشکل بعدیم اینه که خیلی فکر و خیال میکنم یعنی وقتی جایی میرم میام یا چند روز یا چند ماه یا سال رو هم باید بهش فکر کنم و تو ذهنم تصویری بهش فکر میکنم و حرف میزنم ذهنم و اینکه کنترل روی حرف زدن در ذهن رو هم ندارم من 19سالمه. ممنون میشم کمکم کنید.مشکل من اینه که من یه جورایی چندماه پیش خواستم اطلاعاتم بیشتر بشه و خواستم معنی کلمات یا واژه ها رو بدونم هروز که میخواستم معنی ها رو بدونم نمیتونستم دست بکشم تا اینکه یه جور وسواس فکری گرفتم یعنی هروقت مینشستم همون کلمه یا واژه ها میومد ذهنم و من مجبور بودم معنی کنم تا اینکه علایم من شدیدتر شد یعنی وقتی فیلمی نگاه میکنم یا وقتی مینشینم کسی در جمع صحبت میکند مجبورم معنی کنم من میخواستم فقط چندتا از کلمه ها رو معنیش رو بدونم ولی حالا همه کلمات و واژه ها رو باید بدونم وقتی نشستم حرفی نمیزنم تو ذهنم این کلمه ها میاد تو ذهنم یه لحظه آروم و قرار ندارم خیلی اذیت دارم میشم هروز هروز اون کلمه ها تکرار میشه برام یا همه چیز دور و اطرافم هم باید معنیش رو بدونم دیگه کنترلی رو خودم و افکارم ندارم راستی ادامه مشکلم اینه: من وقتی متنی رو تو اینترنت یا اینستاگرام میخونم چندبار از روش میخونم و تکرار میکنم که این باعث میشه معنی کنم یا حتی وقتی عددی رو جمع یا تفریق یا ضرب میکنم چندبار تکرارش میکنم و بعد به جواب میرسم حتی به ساعت گوشیم چندبار نگاه میکنم قبلنا که این مریضی رو نگرفته بودم وقتی فیلمی میدیدم هی ساعت نگاه میکردم یه جور وسواس شده بود یا پشتم نگاه میکردم نمیدونم چرا ولی الان شدیدتر شده یعنی از ماه آذر ماه که خواستم معنی همه چی رو بدونم دیگه نمیتونستم دست بکشم یعنی مثلا همین سلام کردن، ممنونم، خداروشکر، زندگی و خیلی چیز های دیگه رو هم باید معنیش رو بدونم. من الان متنی رو میخونم باید چند بار از روش تکرار کنم یا وقتی باکسی صحبت میکنم مثلا میگم مگه من مردم که بری چیزی رو بیاری یا خیلی چیزای دیگه رو مکث میکنم و تکرار میکنم و معنی و میگم این چیه راستی مشکل بعدیم اینه که خیلی فکر و خیال میکنم یعنی وقتی جایی میرم میام یا چند روز یا چند ماه یا سال رو هم باید بهش فکر کنم و تو ذهنم تصویری بهش فکر میکنم و حرف میزنم ذهنم و اینکه کنترل روی حرف زدن در ذهن رو هم ندارم من 19سالمه. ممنون میشم کمکم کنید.حتی باعث شده به خودکشی فکر کنم

    1. وقت بخیر. می توانید در ابتدا دارو درمانی را شروع کنید. راه دیگر ان است که وقتی فکری به ذهن شما می اید و می خواهد از شما تا کاری انجام دهید که مطمئن شوید جلوی خود را بگیرید و ان کار را انجام ندهید. هر قدر بیشتر به افکار خود عمل کنید وسواس شما شدیدتر می شود و هرقدر جلوی افکار بایستید افکار ضعیف می شود

  229. سلام وقت بخير ببخشيد من گاهى اوقات افكارى درمورد خودكشى سراغم ميان و چون ميدونم افكار وسواسى هستند توجهى بهشون نميكنم ولى يكبار فكرى كه سراغم اومد به حدى قوى بود كه فكر كردم فكر واقعى هست و وسواسي نيست ولى هرطور كه فكرميكنم ميبينم كه من چنين فكرى(فكر خودكشى)نميكنم.
    ممنون ميشم راهنماييم كنيد

  230. سلام اقای دکتر خواهش میکنم به من جواب بدین بخدا دارم دیوونه میشم همونطور که گفتم من به جنس مخالف وسواس دارم و افکارم منو وادار میکنه که به جنس مخالف خیره بشم و لباس تیپ یا اندامشو بررسی کنم فرقی نمیکنه تو تلویزیون تو موبایل یا کوچه خیابون یا تو فامبل افکارم وادارم میکنه که آقایون رو زیر نظر بگیرم و حتی از این کار لذت هم میبرم و افکار بد دیگه ای به سراغم مباد اینکه مثلا نکنه در آینده با یکی دیگه ارتباط برقرار کنم و به همسرم خیانت کنم ؟ یا اینکه خودمو به شدت سرزنش میکنم و احساس گناه میکنم و بخودم میگم با اینکه همسر دارم و خیلیم دوسش دارم پس چرا باید این افکار سمت من بیاد ؟ بخصوص در برابر کسانی که خیلی خوشتیپ یا خوش قیافه باشن افکارم شدیدتر میشه بنظرتون من وسواس فکری عملی دارم؟
    و اینکه آقای دکتر همونطور که تو پبام قبلی گفتم این افکار من فک میکنم ناشی از سختگیری های همسرم تو دوران اشنایی بوده چون همسر من خیلی فرد کنترل گر و حساسی بودن و بخاطر روابط قبلی که داشتم منو سرزنش میکردن روابط منو با دوستانم محدود میکردن نسبت به فضای مجازی خیلی حساس بودن و من خیلی فشار روی خودم حس میکردم گاهی اوقات بی دلیل به من حتی تهمت هم میزدن
    همچنین من تو سن کم به کسی علاقه داشتم و وقتی اومد خاستگاری من خانوادم سختگیری زیادی کردن و منو از ارتباط با ایشون منع کردن ینی من یختگیری های مشابهی رو نسبت به جنس مخالف هم از طرف خانوادم و هم همسرم تحربه کردم و بنظرم اظطرابهایی که با این سختگیری ها تحمل کردم باعث بوجود اومدن این وسواس و افکار شده. اگر این یک وسواس فکری و عملی هستش من مواجهه سازی رو چجوری باید انجام بدم و اینکه خودم به تنهایی میتونم خودمو درمان کنم ؟ چون من اصلا شرایط مراجعه به پزشکو ندارم
    و دوست هم ندارم دارو مصرف کنم چون بشدت با مصرف دارو مخالفم.
    و در آخر اینکه اقای دکتر با احساس گناه پ سرزنش خودم چیکار باید بکنم؟
    تورو خدا بهم جواب بدین راهنماییم کنین

    1. وقت بخیر جواب شما قبلا داده شده است. مراجعه کنید.
      ضمنا شما کتاب خود درمانی وسواس را از سایت تهیه کنید و بدقت مطالعه کرده و تمرینهای انرا انجام دهید.

  231. سلام ببخشيد من يكى از افكار وسواسي كه دارم اين هست كه تقريبا هرموقع كه ميخوام از چيزى لذت ببرم يا بخاطر چيزى شكرگزار باشم كسانى توى ذهنم ميان كه اين چيز هارو ندارند و احساس گناه ميكنم و ديگه نميتونم راحت و خوشحال باشم.

      1. سلام آقای دکتر خسته نباشید ..حدود ده ماه پیش من اب دهانم رو قورت دادم و از اون موقع دست خودم نیس همش این کار رو انجام میدم و اگه انجام ندم اب دهانم خیلی زیاد در دهانم جمع میشه و تا خودم قورت ندم پایین نمیره واقعا کلافه شدم یه بار دیگه هم این حالت برام پیش اومد ک خود ب خود برطرف شد اما الان خیلی زمانه ک این جور هسش و فکرم ی لحظه هم ولم نمیکنه دکتر بهم دارو آسنترا دادش …اقای دکتر لطفا بگید ایا من خوب میشم ناامیدم به زندگی و حتی ازدواج باخودم میگم کی میتونه با کسی مثه من ک این مشکل دارم ازدواج کنه تو درس خوندن خوب هسم حفظیاتم خیلی خوبه لیسانسم گرفتم دارم برای کنکور ارشد رشته مشاوره میخونم و یادگیریم هم عالیه اما این موضوع باعث میشه ب خودکشی فکر کنم و ناامید شم لطفا بگید چیکار کنم دکترم گفت ک چیز خاصی نیس مشکل من و برطرف میشه دارو نوشت و گفت دوماه مصرف کنم نتیجشو میبینم نگران نباشم

        1. منم همینجوری شدم چند وقته دقیقا قبلا برطرف شد اما ایندفعه طول کشیده دیگه نمیتونم تحمل کنم و نمیدونم بابد چیکار کنم

  232. سلام خسته نباشین اقای دکتر من ۲۷ سالمه تازه زایمان کردم افسردگی واضطراب دارم چند ساله همراهمه والان شدید شده اظطرابم بالاس که تنها نمتونم جایی برم وخونه باشم فکمیکنم حالم خیلی بد میشه بوده که دوسه بار حالم بد شده رفتم بیمارستان تنگی نفس شدید میگرفتم وتپش قلب ووسواس فکری زیاد دارم انقد فک میکنم مثل دیوانه ها میشم حرف هایی که ناراحت کننده ای که دیگران میگن تا مدتها باهمه عدابم میده ویا فک میکنم همه چی تکراری میشه مثلا میگم این این جنسایی که تو بارار اومده ایا هنوز ایده جدید دان که سال دیگه داشته باشن واز این غبیل فکرا که خیلی عذابمممممم میده ممنون میشم راهنمایی کنین

    1. علی آقا اتفاقا شما خیلی هم زیاد تمرکز داری منتها به چیز دیگه ای که تو دهنتون هست من با گوش کردن به فایل صوتی استاد محمد شجاعی بخش دشمن شناسی ( قسمت وسواس) مشکلم در حد زیادی حل شد فقط اگه عصبی بشی خسته بشی قاطی کنی اوضاع بدتر میشه باید به این قضیه بخندی و مسخرش کنی خیلی جدیش نگیری باور کن خیلی سادست

  233. سلام آقای دکتر خواهششش میکنم به من جواب بدین خیلی برام مهمه نظر شمارو بدونم. اقای دکتر من حس میکنم هم وسواس فکری دارم هم فکری عملی. وسواس فکریم موضوعات مختلفی داره یکی در مورد اینکه حتما به خودم همسرم یا خانوادم کلا برای عزیزانم اتفاقی میفته مریض میشن میمیرن بیشتر روی همسرم حساسم من ۷ ماهه نامزد کردم از زندگیم و همسرم خیلی راضیم ولی همش حس میکنم از دستش میدم میمیره یا جدا میشیم از هم وقتی سر کاره یا بیرونه نگران میشم یا حتی وقتی گوشیش انتن نمیده یا خاموشه فک میکنم براش اتفاقی افتاده البته اینم بگم این وسواس ها خفیفن شدید نیستن ولی خب همیشه و هر روز تو ذهنم هستن. ولی وسواس فکری عملیم شدیده اقای دکتر من به جنس مخالف وسواس فکری عملی دارم اینکه به جنس مخالف خیره میشم تو تلویزیون خیابون موبایل هر جا که جنس مخالف باشه بخصوص اگه جوان و خوشتیپ باشن من قبل ازدواج یک سال با همسرم دوست بودم ولی چون متاسفانه همسرم از روابط قبلی من خبر داشت خیلی حساس و کنترل گر بود و من فک میکنم به خاطر حساسیت بیش از حد همسرم و استرس هایی که تو رابطه داشتم من این وسواس رو گرفتم حتی بعضی اوقات تو ذهنم ارتباط با افراد دیگرو تصور میکنم ولی همونطور که گفتم هر وقت که جنس مخالفی رو میبینم یه چیزی وادارم میکنه بهشون نگاه کنم و وقتی جلوی خودمو میگیرم استرس و اضطزاب بهم حمله میکنه البته اینو میگم منظوراز اینکه جلوی خودمو نیگیرم اینه که مواجهه سازی رو تمرین میکنم و نسبت به قبل یکم بهتر شدم اینم بگم که همسرم اصلا الان اون رفتارهارو ندارن و من رو اصلا کنترل نمیکنن من الان راحتم ولی تو دوران اشنایی خیلی کنترل گر بودن
    میخاستم بدونم ایا من هم وسواس فکری دارم هم وسواس فکری عملی ؟ و اینکه با تکنیک هایی که گفتین خودم میتونم خودمو درمان کنم یا بلید به روانشناس مراجعه کنم؟ و اینکه اول باید کدوم وسواس رو درمان کنم ؟ تروخدا بهن جواب بدین چون من زندگی خوب و ارونی دارم ولی این وسواس ها نمیذارن به خد کافی از زندگیم لذت ببرم.

      1. سلام آقای دکتر من مقاله طرد شدگی رو مطالعه کردم اینکه من نگران از دست دادن عزیزانم طلاق یا فوت همسرم هستم بله طبق گفته شما بنظرم من دچار طردشدگی هستم ولی تو مقاله روش های درمان طرد شدگی نوشته نشده ازتون میخام در مورد درمان طردشدگی منو راهنمایی کنید.
        ولی آقای دکتر اینکه من به جنس مخالف حساس شدم و مدام به جنس مخالف نگاه میکنم چی مگر این وسواس فکری و عملی نیست؟ مگه افکار وسواسی و عمل وسواس این نیست که افکار تکراری و مزاحم مدام به ذهنمون میان و مارو مجبور میکنن کارهایی برخلاف میلمون بکنیم اینکه افکار مزاحم بهم حمله میکنن و وادارم میکنن به اقایون نگاه کنم این اگه وسواس نیست پس چیه من مشکل بزرگم همینه وقتی میرم جاهای شلوغ مثل کافی شاپ بازار هر جایی که جنس مخالف هست عذاب میکشم چون همش این فکر دیوونم میکنه که باز به دیگران نگاه میکنی باز به اقایون خیره میشی باز تیپ اونارو بررسی میکنی من خیلی خسته شدم اقای دکتر اسم این افکار چیه مشکل من چیه تروخدا هر سوالی که لازمه اینجا ازم بپرسید ببینید این مشکل من وسواسه یا نه ازتون خواهش میکنم دیگه دارم دیوونه میشم هر وقت این افکار به ذهنم میان من احسای گناه میکنم حس میکنم به همسرم خیانت میکنم من چون فک کردم وسواس دارم خودمو تو شرایطی قرار دادم که جنس مخالف زیاد باشن و عمل مواجهه رو انجام دادن و وقتی این افکار به سراغم اومدن من مقاومت کردم و بهتر هم شدم ولی باز هم این افکار هنوز هم هستن و من هم گاهی اوقات نمیتونم مقاومت کنم ترو خدا بهم یه جوابی بدید لااقل من بدونم مشکلم چیه وسواسه یا نه خیلی غمگین و سردرگمم تروخدا راهنماییم کنین اقای دکتر خواهش میکنممممممممممم

        1. منظم ورزش کنید تا اضطراب شما کاهش بیابد. مواجه سازی کنید. یعنی خود را در معرض قرار بدهید تا متوجه غلط بودن افکار خود بشوید

      2. شاید اگر اینجوری توضیح بدم بهتر درک بکنید ببینید اقای دکتر من نمیتونم مثل قبل بی تفاوت از کنار جنس مخالفم رد بشم حتما باید یه نگاهی بهشون بکنم باید به قیافشون ذل بزنم باید لباسشونو بررسی کنم وقتی حتی یه مرد با من چن متر فاصله داره باز هم من از دور نگاش میکنم وقتی با اتومبیل از کنار اتومبیل دیگران رد میشم باید به رانندش نگاه کنم بخصوص اگر جوان و خوشتیپ و خوش لباس باشن این افکار مزاحم و آزاردهنده ولم نمیکنن من قبلا خیلی عادی بدون چنین مشکلی زندگیمو میکردم ولی حالا چی این مشکل ولم نمیکنه خودمو سرزنش میکنم حس میکنم زن بدی هستم حس بدی به خودم دارم در حالی که حتی یه لحظه هم به فکر خیانت به همسرم نیستم
        آقای دکتر ترو قران کمکم کنین آرامش از وجودم رفته دارم دیوونه میشم حتی گاهی اوقات میترسم از خونه برم بیرون
        ولی میدونم اقای دکتر بعضی از اضطراب های شدیدی که تحمل کردم باعث این مشکل شده مثل سختگیری های شدید و گیر دادن های بی مورد همسرم تو دوران اشنایی و دوستی که منو کنترل میکرد و من همیشه مضطرب بودم نکنه یه نفر مزاحمم بشه یا مثلا تو دانشگاه نزدیکم بشه یا اینکه نکنه همسرم از دور منو تعقیب کنه البته این سختگیری ها هم به این دلیل بود که همسرم از روابط قبلی من خبر داشت متاسفانه و حساس شده بود یا مثلا سخت گیری های سنتی خانواده های ایرانی که خانمای این مملکت همیشه درگیرش هستن
        من اضطراب زیادی رو در این باره تحمل کردم
        البته تو پیامای قبلی هم گفتم که همسرم الان اصلا اون اخلاقها و سخت گیری هارو نداره.
        گفتم شاید این اطلاعات تو تشخیص اینکه من وسواس دارم یا نه بهتون کمک کنه.
        اقای دکتر تورو خدا به دادم برسید ترو خدا بگین من مشکلم چیه خواهش میکنم ازتونننننن

        1. این افکار و رفتارها نشانه وسواس فکری در شما است و نه بد و فاسد بودن شما. به خود یاداور شوید که نگاه کردن به دیگران هیچ معنایی ندارد و تنها نگاه کردن است و ارتباطی به موضوعات جنسی ندارد. هرقدر این کار را بدتر بدانید ذهنتان بیشتر درگیر می شود.

  234. سلام اقای دکتر.من الان حدود یه ماه میشه که دچار وسواس شدم وسواس من اولش مربوط به ناخونام بود چوم ناخونام بلند بود از شکستنشون میترسیدم و روز و شب مدام چک میکردم نکنه شکسته باشه .ناخونامو کوتاه کردم تا از شر چک کردن راحت شم ولی چک کردم ناخون جاشو داد به چک کردن گالری و مخاطبین و همه تنظیمات گوشی.میترسم عکسای گالریم پاک شه یا میترسم شماره های مخاطبینم پاک شه یا ترس از این دارم که نکنه دستم بخوره به تنظیمات گوشی و تنظیمات گوشی بهم بخوره.مدام این فکر میاد تو سرم نکنه دستم بخوره عکسی پاک شه یا نکنه ناخواسته دستم بخوره و تنظیمات گوشی بهم بخوره و اطلاعات گوشی پاک شه.هرموقع چک میکنم اروم میشم شاید مثلا به مدت یه روز نرم سمت چک کردن ولی فرداش این افکار وسواسی بیشتر میاد سراغم و تا چک نکنم از استرس و اضطراب میمیرم.شبو با استرس میخوابم و صبح با استرس بیدار میشم حتی بعضی وقتا تو خوابم متوجه استرسم میشم و با لرز از خواب بیدار میشم
    لطفا کمکم کنین

    1. وقت بخیر. راه درمان شما مواجه شدن با انچه از ان می ترسید است. باید به عمد و اگاهانه بتدریج محتوای موبایل خود را حذف کنید. عکسها را بتدریج پاک کنید تا ذهن شما متوجه شود که اگر مطالب را پاک کنید هیچ فاجعه ای قرار نیست اتفاق بیفتد.

  235. سلام آقای دکتر من حدودا 2 ماهی هست همش فکر میکنم خدا نیست و همه چیه این دنیا بدون خدا به وجود اومده با اینکه چند بار خودمو قانع کردم که خدا هست ولی بعد از یک ساعت دوباره فکر میکنم نیست. دارم دیوونه میشم چون مذهبی هم هستم و نمازم میخونم ولی این فکر میاد به سرم هر کاریم کردم نتونستم بیرونش کنم کل شبانه روزم تو این 2 ماه همش تو همین فکرم. مشکل من چیه؟ بهترین راه برای درمانم چیه؟
    خیلی ممنون از سایت خوبتون.

    1. این یک وسواس فکری است که بلیل مذهبی و اخلاقی بودن زیاد به ذهن شما میاید. دلیلش بی اعتقادی نیست بلکه نگرانید نکنه واقعا باور به خدا نداشته باشم. راه درمان ان فرار از این فکر نیست. باید این افکار را بر روی کاغذ بنویسید و سپس بلند بخوانید و صدای خود را رکرود کنید. سپس این صدا را هر روز بارها بشنوید تا این افکار برای شما عادی شود. این نوع افکار بذهن باقی افراد نیز میرسد ولکن چون حساسیت به ان نشان نمی دهند این افکار میاید و می رودو ولی شما چون می خواهید سرکوب کنید بیشتر می شود

      1. سلام خسته نباشید متاسفانه نتونستم محل ایجاد دید گاهو پیدا کنم همینجا سوالمو میپرسم شرمنده
        جناب اقای دکتر من از بچگی وسواس داشتم شستشو و ترس از بیماری با دارو درمان میشدم و هی ۳ ۴سال یکبار وسواس بر میگشت اینبار وسواسم از ترس از ابتلا به ایدز و هپاتیت و… شروع شد کلا دگ همش دستامو میشروشم به هیچ کحا دست نمیزنم و… الان هم قرص میخورم ولی خب اونجوری ک باید بهتر نشدم فقط از نظر فکری اروم تر شدم قرصاییم که میخورم اسنترا پاکسیل دپاکین اولانزاپین سرترالین هستش میشه لطفا راهنماییم کنید؟

  236. سلام و خسته نباشید. من همش فکر میکنم که توی ذهنم به مقدسات چیز میگم و همش احساس گناه میکنم یا هر چیز دیگه ای مثلا مرگ عزیزان یا…. و هر چقدرم میخوام بهش فکر نکنم بدتر میشه نمیتونم درس بخونم یا هر هر کار دیگه ای بکنم هر وقتم موضوعی تموم میشه موضوع دیگه ای شروع میشه میشه کمکم کنید؟

    1. راه درمان این افکار فرار و یا سرکوب آنها نیست. شما باید این تفکار را بر روی یک کاغذ نوشته و بخوانید و رکورد کنید. رکورد خود را هر روز بارها گوش بدهید تا این افکار برای شما عادی شود. فرار از این افکار تنها باعث تشدید انها می شود.

  237. سلام اقای دکتر من دچاروسواس فکری شدم دارو میخورم یک هفته ادمهای شاید خیلی سال پیش دیدم میان توذهن من خواب نمیرم خیلی اذیت میشم چه کارکنم خوب بشم

  238. سلام اقای دکتر من دچار وسواس شدم یک هفته دارو میخورم. ادمهای چند سال. پیش شاید یک بار دیدمشون. میان تو ذهنم. خسته شدم خواب نمیرم چه کار کنم

      1. سلام اقای دکتر من دختر ۱۹ ساله م قد بلندی دارم اتفاقا پاهای بلند و خوبی دارم ولی یه مدتی همش فکر میکنم همه ی اطرافیانم نظزشون راجب هیکل من اینطوریه که پاهای من کوتاهه نسبت به قدم و من شدیدا به خاطر زیبایی و این چیزا استرس میگیرم و از کار و زندگی افتادم همش جلوی ایینه م

        1. این وسواس فکری است. بر روی یک کاغذ بنویسید که من کاملا قد متناسبی دارم و اگر هم نداشتم این موضوعی نیست که مهم باشد و این نگرانی من بخاطر فکر وسواس من است و واقعیت ندارد. این برگه را همیشه در جیب خود بگذارید و در مواقع لزوم بخوانید.

        2. سلام اقای دکتر من همون دختری م که راجب قد وسواس داشتم الان مشکل من حل شده ممنونم از راهنماییتون ولی حالا فقط فکر اینم که میترسم یکی دیگه که این متن من خوند یا مثلا وسواسمو که به یکی گفتم اونم مثل من شه و عذاب وجدان میگیرم چیکار کنم؟

  239. سلام اقای دکتر لطفا کمکم کنید
    من مدتیه بخاطر کلاس های انلاین و ترس و استرس از صحبت کردن سر کلاس دچار استرس و اظطراب شدم که کلا مشکل سو هاضمه پیدا کردم و همش هم استرس و ترس بیماری دارم که کوچکترین علائمی رو اگه پیدا کنم تو اینترنت سرچ میکنم و استرس و سوهاضمه من دوباره شروع میشه و نمیتونم از استرس هیچی بخورم
    ممنون میشم کمکم کنید

    1. دو موضوع متفاوت را مطرح کردید. اضطراب اجتماعی و هیپوکندریا. ریشه هر دو آنها اضطراب است. مقاله های مرتیط با انها و روش درمان را در سایت مطالعه کنید

  240. سلام اقای دکتر من بشدت ترس از اشتباه کردن دارم ترس از شکست ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن توسط آدما، (و همچنین شک داشتم مثلا شیر گاز رو‌ بستم در رو قفل کردم و‌ احساس گناه نسبت به خیلی کارهایی ک حق همه ی ادماست اینا رو خودم ناخوداگاه با مواجه سازی از بین رفتن تقریبا)
    من چندتا ازمون رو موفق به پاس شدن نشدم و جدیدا من احساس ضعف و ناتوانایی دارم احساسی دارم ک از دانشگاه و همکلاسی هام بدم میاد دائما تو برنامه ریزی هام شکست میخورم حتی اینده رو دیگه نمیتونم تصور کنم
    واقعا نمیدونم الان باید چیکار کنم

    1. اگر دوستی در کنار خود دارید می توانید بعنوان یک حامی که در کنار شما بوده و انگیزه داده و تشویقتان می کند استفاده کنید. در غیر اینصورت از یک مشاور بهره ببیرید.

      1. سلام . آقای دکتر با عرض ادب و خسته نباشید عسگریم یه بار مشکلم بهتون گفتم خواستم مشکل من وسواس فکری هست با دارو مشکلم حل میشه و بی خوابی دارم و صبح ها تا ظهر خیلی استرس دارم

  241. سلام آقای دکتر کنکوری هستم ودچار افکاری مثل ما کی هستیم؟این دنیاچیه؟ایا خدا وجود داره یا ن؟اصلا وجود داشتن یعنی چی؟چرا مااومدیم تو این دنیا؟وقتی به ادم ها و این که میگم ما کی هستیم فکر میکنم فقط گریه میکنم و حالم روخیلی بد میکنه و در طول روز این سوال ها باهامه وبعصی وقتا حالم خیلی خیلی بد میکنند و از روانشناس پرسیدم گفتم بخاطر اینه چندسال پشت کنکوری هستی و در جو کنکورهستی آیا درمانی داره؟؟

    1. به یک نفر که در زمینه فلسفه اگاهی داره صحبت کن تا چند کتاب علمی به شما معرفی کنه. الان در سنین شما پرسش از این موضوعات طبیعی است ولی انچه غیر طبیعی است گریه کردن و احساس ناراحتی است. امکان دارد در کودکی شما به حقایق غیر واقعی و بدی ناخوداگاه باور پیدا کردی. بهتر است این باورهای غلط در ابتدا شناخته بشه. اگر پس از این کارها همچنان این افکار بصورت ناراحت کننده در ذهن شما است انوقت شاید بتوان تشخیص وسواس داد. در این مرحله و این سن ممکن است تنها بخاطر باورهای غلط باشد

      1. ممنون آیا الان که کنکوردارم و نمیتونم بخاطراین افکار درس بخونم لازم هست برم پیش روانپزشک و دارو مصرف کنم؟

  242. سلام، خواستم یک نکترو تجربتا بگم
    اونم اینه که روانشناسی غربی هیچگاه قطعی چیزی رو درمان نکرده و ناکارآمد بوده اغلب
    روانشناسی اسلامی اگه از متخصصش کمک بگیرید تو کمتر از یک ماه درمان قطعی رو مشاهده میکنید..
    تجربه جفتشو داشتم..

  243. سلام اغای دکتر میخاستم ببینم علایم وسواس فکری و کلن وسواس میشود تا 90 95% کاهش داشته باشد؟با دارو درمانی و هیبنوتیزم و rtms همه این روش ها هم زمان….چون شنیدم علاعم وسواس در لهترین حالت فقط 80% کاهش دارد!!!!

    1. این منوط بشدت بیماری وسواس دارد. البته روش موثر شناخته شده برای درمان وسواس فکری درمان شناختی رفتاری است. بمیزان انجام تمرینات میزان علائم بیشتر کاهش می یابد.

  244. سلام آقای دکتر
    سوالم اینه که آیا وسواس فکری عملی با خوردن دارو، درمان میشه یا اینکه با قطع دارو دوباره وسواس برمیگرده؟

    1. در درمان قطعی وسواس فکری و عملی باید دارو درمانی همراه با شناخت درمانی باشد. اما اگر وسواس فرد شدید نباشد ممکن است وسواس ناشی از اضطراب موقت بوده باشد و در نتیجه با دارو خوردن در طی یک دوره وسواس پس از ان دوره بازنگردد. یا انکه خود فرد در طی ان دوره با انجام ندادن آداب وسواسی خود شناخت های غلطش را نیز تغییر داده باشد. یعنی مثلا متوجه شود طی این دوره دستانش را نشسته ولی بیمار نشده. پس پس از اتمام دارو نیز ممکن است اعتماد کرده و دستانش را کمتر بشوید

  245. سلام .امیدوارم حالتون خوب باشه.آقای دکتر من دچار وسواس برنامه ریزی برای انجام کارهای روزانه هستم و دایما برنامه هام رو در روز عوض می کنه و نمی تونم یک روش برنامه ریزی رو انتخاب کنم.و طبق اون عمل کنم .،ذهنم دایما وسوسه شدید میشه که برنامه ریزی انتخابی رو عوض کنم .ذهنم همش میگه این برنامه ریزی خوب نیست و برنامه دیگه ای خوب هست. چه راه حلی پیشنهاد می کنید. ممنون

    1. علت مشکل شما ترس از اشتباه کردن است. باید بدانید که ما در دنیایی نسبی زندگی می کنیم و هیچ برنامه بهترین برنامه نیست و همواره یک برنامه بعضی جهات را مورد پوشش قرار می دهد. شما دچار مشکل کمالگرایی هستید. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید.

    2. سلام من از بس تنها بودم و فکر کردم به مسائل زندگیم الان همش استرس شدید دارم و هی وسواس گونه فکر میکنم که نکنه کنترلمو از دست بدم و یه حس دیوونگی دارم، سابقه وسواس داشتم چکار کنم

      1. باید یاد بگیرید عملگرا شوید. یعنی باید timelimit برای خود بگذارید. هر قدر بیشتر عمل کنید این افکار کمتر می شود. عمل کردن باعث می شود بتدریج نگرانی شما کمتر شود. فکر زیاد نتیجه نگرانی شما از نتیجه عمل است بنابراین باید عمل کنید تا ذهن شما باور کند قرار نیست هیچ اتفاقی بدی بیفتد و اگر اتفاقی نیز بیفتد شما توانایی مدیریت انرا دارید.

  246. سلامم آقای دکتر .من به امید راهنمایی شما پیام میدم .
    من از ۱۷ سالگی دچار وسواس مطالعه و وسواس برنامه ریزی برای کارهای روزانه ام شدم .بسیار شاگرد زرنگی بودم ومی خواستم در همه چیز اول باشم .در سوم دبیرستان افت تحصیلی پیدا کردم و برای جبران آن ساعتها می نشستم برنامه ریزی می کردم و چون نمی توانستم ان را انجام بدم ،ان را کنار می گذاشتم و برنامه دیگری را بعد از ساعتها پیدا می کردم .هیچ برنامه ای را تا به امروز نتوانستم انجام دهم و به حدی رسیدم که ذهنم برای همه چیز برنامه ریزی می کند ولی نمی توانم انجام دهم.همه کار را هر روز باهم میخواهم انجام دهم و احساس خوبی هم داشته باشم و پیشرفت کنم و به همه خواسته هایم برسم ولی هیچ روشی پیدا نمی کنم و بدون برنامه ریزی هم نمیتونم حتی غذا بخورم و باید روی کاغذ بنویسم .نمی دانم چه روشی درست و مناسب من است . هیچ روشی رو حتی سه روز پشت سر هم نمی توانم انجام بدهم .چند سال دارو درمانی و مشاوره رفتم درمان نشدم.گفتند ocdpهستم واقعا عذاب می کشم وزندگیم فلج شده.لطفا کمکم کنید.

    1. سلام عزیزم. مشکل شما کمالگرایی است. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید. به تفصیل روش درمان را توضیح داده ام. کمالگرایی را می توان شاخه ای از ocpd نیز دانست ولی کمالگرایی بهتر مشکل شما را توضیح می دهد. تمرینات مقاله را انجام دهید و با یک مشاور چند جلسه مشورت کنید.

      1. سلام آقای دکتر وقتتون بخیر.یه سوال دارم از خدمتتون.چرا بیماران ocd مقاومت به درمان دارند؟ممنون میشم جواب بدین

        1. 1. اصولا شخصیت انسان وسواسی لجباز و یکدنده است 2. آنها بشدت نگران نظر دیگران درباره خود هستند و بنابراین نگران آن که دیگران چه برچسبی روی انها می زنند. بسیاری از انها وسواسهای فکری خود را به نزدیکان خویش نیز تا مدتها نمی گویند

  247. من هفده سالمه از هشت سالگی وسواس شدید دارم ولی دو ساله که انقدر شدید شده که افسردگی گرفتم و حوصله هیچ کاری رو ندارم من توی بهترین مدرسع تیزهوشان درس میخونم حتی حوصله درس رو هم ندارم و هیچ امیدی نه به زندگی نه به کنکور نه به اینده دارم و انواع وسواس رو تجربه از همون سن کم وسواس ایدز و هپاتیت داشتم و دارم و انواع بیماری های دیگه و حتی ترس از اینکه نکنه مثلا در اینده اندام های بدنم مثلا چشمام یه چیزیشون بشه و میترسم که چون فکر اینو میکنم نکنه واقعا بلایی سرم بیاد اخه میگن به هر چی فکر کنی سرت میاد واقعا عذابه و دو سال پیش وسواس موکنی که واقعا دیگه نه مو نه مژه برام مونده بود ولی خوشبختانه کنترلش کردم و این وسواس که همش میترسم که یه بلایی سر خودم بیارم و نکنه دوست دارم که بلایی سرم بیاد و عذاب وجدان دارم که چرا باید دوست داشته باشم اخه و این که نکنه دارم خنگ میشم و فراموشی گرفتم و وسواس های دیگه مثلا تازگی ها ببخشید دارم این حرف رو میزنم ولی ممکنه که چهار ساعت توی دستشویی بمونم.یا اینکه اگه کتابام یه لکه ریز ایجاد بشه تا چند ماه هر لحظه بهش فکر میکنم و اینکه من بعضی اوقات میترسم که نکنه نخوابم و واقعا هم خوابم نمیبره یا یا اینکه هی فکر میکنم نکنه دارم به خدا و پیامبر توهین میکنم و از مرتب کردن تخت که نگم براتون دو ساعت طول میکشه خیلی خستم واقعا دیگه به یه مرزی رسیدم که میخوام خودکشی کنم… من پارسال رفتم دکتر و دو ماه سرترالین صد خوردم ولی انگار نه انگار میشه لطفا شما من رو راهنمایی کنید دارم اب میشم خانوادمم که انگار نه انگار فقط منو اذیت میکنن تنها حرفی که مامانم از بچگی بلده بزنه اینه که برو درستو بخون تا کنکور پزشکی بیاری خب شاید نتونم پزشکی قبول شم اخه ولی تنها حرفشون اینه یا پزشکی قبول میشه یا اگه نشی کارگر و نظافتچی میشی بدبخت میشی اخه اگه نشم چیکار کنم خیلی میترسم اصلا نمیتونم درس بخونم من از پزشکی میترسم از خون میترسم اصلا دوست ندارم ولی با اجبار حالا هم اگه قبول نشم همون بهتر که بمیرم چون من نمیخوام بدبخت باشم و اینکه این فکرای وسواسی دارن منو میخورن شدم چوپان دروغگو هر روز میریم دکتر میگن چیزی نیست حالا اگه واقعا چیزی باشه که دیگه به حرفای من گوش نمیدن واقعا زندگی من پوچه پوچه از نوجوونیم هیچی نفهمیدم همیشه تابع خانواده ام بودم ولی دیگه خستم…

    1. سلام عزیزم. خیلی متاسفم از شرایطی که تعریف کردی. احتمالا والدین تو خودشون هم افراد مضطربی هستن و در عین حال شرایطی هم در خونه بوجود اوردن که این اضطراب به تو هم منتقل شده. پایه وسواس اضطراب و نگرانیه. درست فکر می کنی که قرار نیست پزشک بشی. قراره خوشحال زندگی کنم. پزشک غمگین و دچار وسواس هیچ ارزشی ندارد. یک انسان معمولی خوشحال مسلما ارجحیت دارد. کتاب خودیاری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کن. هر قدر دانشت درباره وسواس بیشتر بشه بهتر و راحت تر می تونی کنترلش کنی. وقتی دارو تاثیر نداشته نشان دهنده ان است که باید از طریق اصلاح افکار وسواس را درمان کنی. دختر باهوشی هستی و می تونی به خودت همراه با یک مشاور کمک کنی. علائمی که گفتی نشان دهنده افکار غلط است که قابل اصلاح است.
      ضمنا مقاله درمان کمالگرایی را نیز در سایت مطالعه کن. شاد باشید

    2. سلام دوست گرامی، میخواستم این نکته رو خدمت شما عرض کنم که این جمله که به هر چیزی فکر کنی سرت میاد یک دروغ و خرافه ای بیش نیست، خیلی از این خرافات اثر تشدید کنده ای بر وسواس دارند ، برای مثال شما درگیر آمیختگی فکر و رویداد برای شخص خودتون شدید و این باور غلط و ناکارآمد در شما ایجاد شده که اگر فکر ناخواسته و مزاحمی در مورد اینکه اتفاقی برای چشم هاتون بیفته و یا غیره منجر به این رویداد میشه که این اتفاق براتون بیفته ، اما خبر خوب این هستش که هیچ اتفاقی برای شما در اثر داشتن این افکار نخواهد اقتاد و اگر هم خدایی نکرده اتفاقی برای شما بیفته افکار شما هیچ قدرتی در به وقوع پیوستن یا به وقوع نپیوستن اون رویداد نداشتند.
      افکار صرفا افکار هستند نه چیزی بیش تر ، یک دنباله ای از نقاط و کلمات و تصاویر که به صورت ناخواسته به ذهن شما خطور میکنند و نه چیز دیگری . افکار خطرناک یا خوب یا بد نیستند ، افکار قدرت خارق العاده ندارند ، این جمله کذب محض است که به هر چیزی فکر کنی اتفاق میفته ، خیر اصلا این طور نیست ، افکار ما هیچ قدرت خارق العاده ای ندارند .

    3. آقای دکتر ازتون خواهش میکنم اجازه بدید دیدگاهم درج بشه ، من خودم مبتلا بهocd هستم و واقعا دوست دارم دیگران نیز از تجربیاتم استفاده کنند

    4. سلام میخواستم اینو بهتون بگم که اصلا نگران نباشین آخه تنها شما نیستین منم تقریبا همین مشکلات و نگرانی های شما رو دارم نه تنها ما بلکه خیلیای دیگه هم اینجوری هستن من خودم هم به دلیل همین مشکلات نتونستم خوب درس بخونم و رشته خوبی قبول بشم همونجوری که آقای دکتر گفتن وسواس فکری عملی ، کمال گرایی و باورهای اشتباه هستش که برای حلش هم درمان دارویی و هم مشاوره روانشناسی هر دوتاش بصورت همزمان لازمه و تنها درمان دارویی یا روانشناسی به صورت تکی کافی نیستش من خودم هم مدتیه به روانشناس و روانپزشک مراجعه میکنم اما به هر حال درمانش زمان میبره دیگه اگه دقت کرده باشی یه شبه بوجود نیومده که یه شبه حل بشه اما امید و توکلمدن باید به خدا باشه به یه روانشناس خوب مراجعه کنین و تمرینهایی که میگه دقیق و مو به مو اجرا کنین اگه برای درمان دارویی به روانپزشک معرفی کردش که چه بهتر اگرهم نه که خودتون پیش روانپزشک برین و داروهاتون رو سر وقت مصرف کنین ایشالا که همیشه سالم و موفق باشین از آقای دکتر هم برای وبسایت خوبشون تشکر میکنم

    5. همونجوری که مقاله نوشته برای رهایی از این افکار باید از تکنیک مواجهه سازی استفاده کرد یعنی به جای تلاش برای خارج کردن افکار از ذهن و انجام رفتارهای مختلف برای داشتن احساس خوب باید به افکار حمله کرد یعنی همون افکار رو یادداشت کنیم و عمدا خودمون رو تو همون موقعیت استرس زا قرار بدیم و چند ساعت از انجام رفتار وسواسی که برای کاهش نگرانیمون انجام میدیم اجتناب کنیم و بهتره هر روز زمان مشخص و کمی در حد چند دقیقه برای رفتار وسواسی که حالمون رو خوب میکنه برنامه ریزی کنیم البته اگه به یه روانشناس خوب مراجعه کنین همه این چیزارو بهتون یاد میده و توضیح میده نگران نباشین همچنین در کنارش همزمان باید به روانپزشک برای درمان دارویی هم مراجعه بشه ایشالا همیشه سالم و موفق باشین

    6. ببخشین من از اونجایی که نخواستم پیامم خسته کننده بشه تو سه بخش نوشتم شرمنده در ضمن پزشک شدن ملاکی برای خوشبختی نیست اصلا و در مقابلش هم درس نخوندن ملاکی برای بدبختی نیستش تا دلتون بخواد آدم هایی هستن که اصلا درس نخوندن اما موفق هستن مهم اینه که آدم تو هر شغلی که باشه خوشحال باشه و لذت ببره و از همه مهمتر علاقه داشته باشه من خودم هم پزشکی قبول نشدم و رفتم سراغ یه رشته دیگه هر سال نیم میلیون نفر برای پزشکی شرکت میکنن اما تنها دو هزار نفر قبول میشن الان بقیه باید بدبخت بشن؟ نه اصلا اینجوری نیست چه بسا اونایی که قبول نشدن تو رشته مورد علاقه و استعداد خودشون از پزشکا هم موفق تر باشن

  248. سلام آقای دکتر خسته نباشید
    من یه پسر ۱۹ ساله هستم
    متاسفانه یک سال هست که دچار یک وسواس فکری مسخره شدم که همه زندگیم رو تحت‌الشعاع قرار داده و شیرینی و نشاط زندگیم‌ رو از بین برده
    عملا دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم و شدم یه مرده متحرک
    خواهشا‌ کمکم‌ کنید
    وسواس فکری من اینه:
    یکساله فکر میکنم که همجنس‌های خودم بهم نظر دارن و هر حرکتی میکنن‌ من ربطش میدم به این فکر
    اگر یکی دست بذاره روی پام و باهام صحبت کنه فکر میکنم منظوری داره
    تو تنهاییام‌ یا بطور کلی هر لحظه با این ذهنیت زندگی میکنم همش بهش فکر میکنم
    حتی تو فیلم ها هم وقتی دوتا مرد با هم دست میدن یا یکی دستشو‌ بذاره روی شونه‌ اون یکی حالم بد میشه
    این فکر باعث شده که وقتی هر پسر نوجوانی‌ که حالا پوستش‌ یکم روشن باشه رو ببینم حالم خراب بشه و هی برم‌ تو این فکر که آیا واقعا باید به این افراد(پسرای نوجوان) میل جنسی داشت
    انقدر به این فکر بها‌ دادم که الان دو سه ماهه تقریبا به همین افرادی که گفتم (پسرای‌ نوجوان) یه میل جنسی محدودی پیدا کردم
    من تا قبل این یکسال شخصی بودم که پر از عزت نفس بودم و دلم میخواست مفید باشم و برای همه خیرخواهی میکردم
    اما الان با این فکر تبدیل به یه آدم بد و بی مصرفم‌ شدم.
    خواهش میکنم ازتون یه راهکار بهم بگید که بتونم خود درمانی رو شروع کنم
    ایشالا اگر بتونم با کمکتون‌ خوب بشم تا آخر عمر مدیونتونم‌.
    با تشکر.

    1. سلام. عزیزم در درجه اول باید بدونی این افکار به این دلیل به ذهنت نمیاد که تو تمایل داری و یا فردی اخلاقی نیستی. بلکه بالعکس به این جهت به ذهنت میاد که تو فردی بشدت اخلاقی هستی و با مساله همجنسگرایی بشدت مشکل داری. بعبارت دیگر انقدر از این موضوع منزجر هستی که بصورت وسواس درامده است. در دیگر مردان نیز ممکن است گاهی میزان اندکی تمایل وجود داشته باشد ولی بدلیل اینکه انها اینقدر حساس نیستند این افکار بسرعت از ذهن انها خارج می شود. اما چون تو تلاش می کنی این افکار را با شدت هر چه بیشتر از ذهنت خارج کنی دچار سواس می شوی. انسان هر فکری را که بخواهد ارادی و با شدت از ذهن خود بیرون کند نسبت به ان فکر وسواس پیدا می کند. بنابراین این افکار در ذهن شما نشانه علاقه شما به همجنسگرایی یا هر چیزدیگری نیست.
      درمان: شما برای دوری از این افکار رفتارهایی انجام می دهی که باعث تشدید وسواس در شما می شود. برای درمان باید کارهای مخالف انرا بکنی. مثال: شما از هر کاری که کمترین شباهتی به همجنسگرایی داشته باشد اجتناب می کنید و اینکار وسواس شما را تشدید می کند. باید عمدا دست روی پا و یا شانه پسران دیگر بگذاری و یا هر کار دیگری را که از ترس وسواس خود انجام نمی دهی انجام بدهی تا فکر تو متوجه شودکه این رفتارها نشانه همجنسگرایی نیست. در ضمن افکار وسواسی به ذهن شما میاید که شما سعی میکنی انها را از ذهن خویش خارج کنی. جهت درمان باید این افکار را بصورت ارادی به ذهن خود بیاری و درباره آنها فکر کنی. هر قدر بیشتر فرار کنی وسواس شما شدید تر می شود. پس به افکار وسواس خود حمله کن تا آنها رهایت کنند. نباید به افکار وسواسی خود که می گویند اینکار را نکن گوش بدهی.

  249. سلام دکتر. خواهش میکنم تک تک جمله هام رو دقیق بخونید و واسه هرکدوم یه امری بفرمایید چون برام خیلی زیاد مهمه. من پیارسال شب قبل کنکور تا صبح نخوابیدم بخاطر استرس و این اتفاق یعنی بیخوابی بی سابقه بود واسم. هیچوقت معنایی نداشت برام که کسی نخوابه یا نتونه بخوابه!. خلاصه شد اول مهر و دانشگاه رفتن که باز از هیجان نخوابیدم. این هم گذشت ولی من ازون موقع هرشب این وسواسو گرفتم که نکنه طوری بشم انقد استرس بگیرم نتونم بخوابم هرشب ولی اصلا اینطوری نبود و شبها از فرط خستگی اصلا به این موضوع فکر نمیکردم. گذشت تا سه ماه قبل که یه شب همینطور الکی الکی استرس داشتم نکنه نخوابم.دیدم ساعت شد ۴ و اذان میگه و من خوابم نبرده. نماز خوندم حتی قرص هم خوردم و تا ۸ صبح بیدار بودم و قلبم تاپ تاپ میکرد!! و روزی هم ک سپری شد برام مثل جهنم بود. چند ماه گذشت ولی این وحشته بطور خفیف از همون شب کنکور در من ریشه گرفته. چند مدت آروم بودم تا پریشب که قبل خواب پیش خودم فکر کردم نکنه بعد این همه آرامش مثل اون شب باز خوابم نبره تا صبح! و این فکر واقعا زجرآور بود و خیلی هم خسته بودم. اومدم خوابیدم مثل هرشب ولی شدیدا استرس گرفتم و در عین کوفتگی و خستگی مفرط نمیخوابیدم و واقعا زجر میکشیدم و دیروز هم یه جهنم دیگه ای بود برام. چند نکته رو بگم خدمتتون

    ۱٫ من ۱۰ روز قبل عادت ماهیانه شدنهام این اتفاق برام میفته و این که یه اتفاق بیولوژیکی احتمالا مانع خوابم میشه برام قابل هضمه ولی این وحشته که نکنه امشب و شبهای دیگه هم همینطور شم ولم نمیکنه.
    ۲٫ شما میگید اگر نخوابی اتفاق خاصی نمیفته ولی میفته و روزم رو جهنم میکنه و نه انرژی دارم نه هیچی و اصلا نمیتونم فکر کنم
    ۳٫ بابام هم وسواسیه و نخوابیدن همیشه از مشکلاتش بود و من تعجب میکردم ولی الان وحشت دارم که مثل اون شم
    ۴٫ این وحشتها رو چکار کنم؟؟؟؟

    1. سلام. ترس از خواب نرفتن مشکلی که در برخی افراد وجود دارد. شما مشکل بی خوابی ندارید بلکه اضطراب از نخوابیدن باعث می شود که خواب نروید. بطور مثال اگر قرار باشد شما مثلا به خود بگویید من نمی خواهم به یک میمون مشکی دم دراز فکر کنم هر قدر بیشتر تلاش کنید که فکر نکنید بیشتر به خواب شما می اید. همینطور هرقدر بیشتر بخواهید که تلاش کنید حتا بخوابید کمتر بخواب می روید. شما باید اولا بدانید که همه انسانها برخی شبها خوابشان نمی برد. پس موضوع مهمی نیست. اینکه من صبحم خراب می شود و…همگی بازی های ذهن شما است.
      دیگران نیز که شب نمی خوابند صبحشان پر انرژی نیستند اما این بازی ها را در نمی آورند و بیجهت فاجعه سازی نمی کنند. ثانیا در شبهایی که خواب نرفتن سراغتان آمد بجای آنکه خود را مجبور به خواب رفتن کنید کتاب بخوانید. خود را به کاری مشغول کنید. کم کم متوجه می شوید که خواب نرفتن فاجعه نیست. همین امر ترس شما را از خواب نرفتن از بین می‌برد و دیگر خود را مجبور به خواب رفتن نمی کنید و در تتیجه بهبود می یابید.

      1. سلام
        یک روش ایده خوب، در حال مطالعه مدام تکرار کن من نباید بخوابم، من باید کتابخوندن رو ادامه بدم و……

  250. سلام آقای دکتر. من حدود پنج ماهه دچار وسواس فکری شدم به این صورت که تصاویر جنسی در مورد مادرم میدیدم. شروع کردم به نوشتن افکارم و کمتر شدن این فکرا ولی هنوز هم هستن. من حس بدی ندارم به این فکرها برام آزاردهنده نیستن و دچار اضطراب نمیشم یجورایی قبولشون کردم ولی بازم نمیرن بیرون از سرم. وقتی دارم یک کاری انجام میدم یادم میفته و دوباره این فکرا میان انگار خودم به زور میارمشون تو ذهنم یا مثلا وقتی پورن نگاه میکنم یهو مادرم رو جای اون تصور میکنم. وقتی این فکرا میان باید بی اعتنایی کنم و بزارم بگذرن یا تو ذهنم نگهشون دارم و بهشون فکر کنم؟ آیا اصلا تموم میشه این وضعیت که وسواسمو یادآوری نکنم به خودم؟؟ چقدر طول میکشه تا تموم شه؟؟؟

    1. درمان وسواس فکری شما از طریق حمله به موضوع فکری و نه فرار صورت می پذیرد. یعنی بجای فرار کردن از فکر باید افکار خود را بر روی کاغذ بیاورید و بنویسید. در ضمن می توانید افکارتان را با صدای بلند بیان کرده و رکورد کنید و سپس روزی چند ساعت گوش کنید.

    2. سلام وقت بخیر.
      دختر ۲۱ ساله هستم، سه سال پشت کنکور تجربی بودم و نتونستم موفق شم، امسال تصمیم گرفتم برای انسانی بخونم که تربیت معلم قبول شم آخه عاشق معلمیم.
      یه مشکلی دارم که از بچگی منو آزار میده اونم اینک بلد نیستم خوب حرف بزنم چیزایی ک یاد میگیرم و نمیتونم خوب انتقال بدم و راجبش حرف بزنم. وقتی کسی حرف میزنه خوب متوجه منظورش نمیشم، وقتی میبینم کسی موفقه خوب حرف میزنه می‌خوام بمیرم، همین چیزا باعث شده هرروز استرس شدید داشته باشم ب خودم بدو بیراه بگم که دوستاتو ببین چقدر فعالن و موفق، اونوقت تو یه ادم کند ذهنی ک از پ؟ کنکور برنیای.
      وضعیت مالی خوبی نداریم پدرم و مادرم نسبت ب من سنشون خیلی بالاس، همش تو فکرم میاد اینو پیر بشن کی میخواد خرج منو بده، چجوری از پس زندگی بربیام، هرکاری میخوام یاد بگیرم مث کامپیوتر زبان تو ذهنم میاد تو نه پولشو داری نه عرضشو نمیتونی یاد بگیری، یه مطلب درسیو ۱۰۰ دفه میخونم بازم انگار ن انگار
      باید چیکار کنم؟ من چه مشکلی دارم
      اینم بگم که از بچگی همه درسامو حفظ میکردم بدون اینک بفهممشون

      1. وقت بخیر. احتمالا شما دچار اضطراب زیاد هستید که باعث می شود قوای ذهنی شما را از تمرکز باز دارد. ضمنا احتمالا به خود تلقین زیادی کرده اید که تو کند ذهنی و نمی توانی و از پسش برنمیایی.
        حتی بر فرض آنکه قوای ذهنی شما ضعیف تر از نرم متوسط باشد ولی باز هم دلیل بر عدم یادگیری شما نمی شود و هر کسی مسلما در زمینه هایی از زندگی دارای استعداد و قابلیت است. ببینید استعداد و قابلیت شما شاید در درس نبوده و در هنر یا ورزش و یا…باشد. آنرا بیابید. همه انسانها در همه موارد ضعیف و یا قوی نیستند. هر فردی در زمینه ای قوی است. شما تمرکز خود را بر نقطه ضعف قرار داده اید.

  251. سلام خسته نباشید. من یک مدتی افکار وسواسی داشتم (البته هنوزم دارم ولی کمتر شده دیگه مثل قبل اضطزاب آور نیستن و سعی میکنم بی اعتنایی کنم. همین که حواسمو پرت میکنن اذیت میکنه) و انگار زندگیم به قبل و بعد از وسواسم تقسیم میشه کلا یجوری شدم هیچ چیز مثل قبل نیست از چیزایی که قبلا لذت میبردم نمیبرم دیگه، تمرکزم کم شده، همه چیز غیرواقعیه انگار حالا که به این چیزا فکر کردم یک سدی تو ذهنم برداشته شده و دیگه نمیتونم مثل قبل باشم. باید چیکار کنم این خودش یک وسواس جدیده؟؟

      1. اینجوری شدم که مثل قبل آرامش و تمرکز ندارم توی هر چیزی دقیق میشم مثلا فکر میکنم چرا آدم باید خانوادشو دوست داشته باشه. سر عادی ترین و کوچیکترین چیزا بیش از حد دقت میکنم و میترسم که تبدیل به وسواس جدید بشه. وقتی میخوام رو چیزی تمرکز کنم میترسم تمرکز نداشته باشم یا وسواسم برگرده که باعث میشه نتونم تمرکز کنم.

        1. وسواس از وسواس نگرفتن خود نوعی فکر مزاحم است. باید بدانید که اینها همه نشانه اضطراب در شما است که پایه وسواس می شود. همه آن کارهایی را که از ترس وسواس نشدن انجام می دهید پیدا کنید و بر روی کاغذ بنویسید. اطمینان جویی، اجتناب، سرکوب فکر و …را بنویسید. هر قدر از این روشها بیشتر استفاده کنید وسواس شما بیشتر می شود. باید جرات کرده و این روشها را کنار بگذارید. باید بدانید این فکرها در ذهن سایر افراد نیز خطور می کند ولکن چون روشهای سرکوب، اطمینان جویی و…را بکار نمی برند این فکرها در ذهن ایشان تکرار نمی شود. در مرحله بعد بجای فرار کردن از این افکار عمدا این فکرها را به ذهن خود بخوانید. در مان قطعی وسواس فکری عملی از این طریق حاصل می شود.

      2. سلام آقای دکتر
        منم چندین سال وسواس فکری دارم یعنی افکار بیهوده رو باید برای خودم بارها تکرار کنم و حتی اکثر مواقع به تکرار خودم هم شک میکنم و باید بازم تکرار کنم
        اتفاقی در زندگی من افتاد که از اون به بعد هر مسئله ای مربوط به شکست هست و منو یادم میندازه خاطراتی یادم میاد که باید حتما مرور کنم و خودم قانع کنم
        خودم میدونم بیهوده ست ولی هر کاری میکنم از ذهنم پاک نمیشه شاید مسئله ای مربوط به اون تا ۲۴ساعت ذهنمو درگیر کنه که توضیحش بدم و تکرار کنم و خودمو قانع کنم
        اونقدر اذیتم میکنه
        دوست دارم بخوابم دیگه بیدار نشم
        میتونید منو راهنمایی کنید

        1. سلام عزیزم. شما دچار وسواس فکری هستید. لازمه با یک روانشناس جلسات درمان داشته باشید. کتاب خودیاری درمان وسواس را نیز می توانید از فروشگاه سایت تهیه کنید. کمک زیادی به شما می کند تا با عواملی که باعث شده است وسواس شما تشدید شده و ادامه بیاید آشنا شوید. با حذف این رفتارها می توانید به درمان وسواس فکری خود کمک کنید.
          https://dr-sanaie.com/shop/

  252. سلام آقای دکتر. من یک مدتی افکار وسواسی داشتم الان بهتر شدم ولی مثلا اینجوریم که وقتی هم که این افکار رو ندارم یادم میفته وسواس داشتم و دوباره این افکار میان. در واقع وسواسم این شده که وسواس دارم. ازین وسواس جدید چجوری باید خلاص شد؟؟ بعد هم آیا انزوا و تنهایی میتونن باعث به وجود اومدن این افکار بشن چون من حدود ۵-۴ ماه همش تو اتاقم بودم و فکر میکردم و فیلم های سنگین و کتاب های پیچیده فلسفی میخوندم کلا شاید تو این مدت پنج بار از خونه رفته باشم بیرون.

    1. مسلما ارتباطات اجتماعی برای افزایش روحیه شما بسیار موثر است اما شما عامل زمینه ای وسواس را داشته اید و تنهایی انرا تشدید کرده است. برای درمان وسواس فکری خود بجای فرار از انها، این افکار را اگر بصورت تصاویر هستند باید در ذهن خود بارها بطور ارادی مرور کنید. اگر بصورت صوت هستند انها را با گفتار خود بیان کرده و رکورد کنید و سپس هر روز حداقل ۲ ساعت گوش بدهید.

  253. سلام. من ۲۰ سالمه. یک مدتی پدرو مادرم خیلی دعوا میکردن و حتی تا مرز طلاق هم پیش رفتن و متوجه شدم که مادرم با یک نفر مجازی ارتباط داشته قبلش هم حدس میزدم البته بعد از مدتی تصاویر جنسی در مورد مادرم میبینم که خیلی آزاردهندن و هرکاری میکردم از ذهنم نمیرن. یک چیز دیگه هم این که من پنج شیش ساله از نظر جنسی به خانم های سن بالا علاقه دارم و خیال پردازی هام و پورن هایی که میدیدم در مورد خانم های سن بالا و حتی رابطه مادر و پسر بود (البته نه در مورد خودم) و میترسم که این ها باعث شده باشن این تصورات شروع شن و نکنه باعث شدن من به مادرم حس داشته باشم. آیا واقعا این چیزا تاثیر دارن و این که باید چیکار کنم الان؟

    1. عزیزم شما هیچ احساسی به مادر خود ندارید. تنها ترس شدیدی دارید که نکند به مادر خود احساس داشته باشم. این ترس و نگرانی شدید باعث شده است این افکار بیشتر به ذهنتان بیاید. هرقدر بیشتذ تلاش کنید این افکار را از ذهن دور کنید بیشتر تصاویر به ذهن هجوم می اورند. باید بدانید این افکار و تصاویر هیچ معنایی ندارند و به معنی حس شما به مادر نمی باشد.

      1. خب وقتی این افکار میان به ذهنم باید چیکار کنم؟ ناخودآگاه حواسمو پرت میکنم که باعث میشن دوباره بیان. باید سعی کنم تو ذهنم نگه دارم و بهشون فکر کنم یا بی اعتنا باشم؟ اصلا چجوری میشه بی اعتنا بود؟

        1. مهمترین تمرین شما ان است که این تصاویری که از ان فرار می کنید را به ذهن بیاورید و آگاهانه و ارادی در ذهن تصویر کنید. درمان وسواس فکری عملی فرار از این افکار نیست بلکه باید به این افکار حمله کنید و به سمتش بروید. البته به جهت اضطرابی که این افکار تولید می کند برای شما شدت بدی تصاویر را درجه بندی کنید و درجات پایین شروع کنید که قابل تحمل باشد برای شما. یک مرحله را انقدر تمرین کنید تا عادی شود و سپس به مرحله سخت تر بروید و تصاویر بدتری را در ذهن تصویر کنید.

  254. سلام خسته نباشید
    من یک مدتی درگیر افکار وسواسی بودم و چون خیلی اهل فیلم و کتابم موقع فیلم دیدن یا کتاب خوندن تمرکز نداشتم و حس میکردم لذت کافی نمیبرم از این کارها الان افکار وسواسیم خیلی کمتر شدن ولی هنوز اون عدم تمرکز و لذت هست مثلا وقتی میخوام کتاب بخونم یادم میاد که افکار وسواسی داشتم بعد تمرکزم بهم میخوره و لذت نمیبرم از چیزی که میخونم باید چیکار کنم؟ عذاب وجدانم دارم به خاطر اون چیزایی که قبلا بی تمرکز خوندم و حس میکنم باید دوباره بخونمشون

      1. من میدونم افکارم بی معنا هستن ولی باز هم لذت نمیبرم. افکار وسواسی نمیاد تو ذهنم ولی حس میکنم تمرکزم صددردصد به چیزی که میبینم یا میخونم نیست و این چیزیه که نمیشه بی اعتنا بود بهش. چجوری بگم تمرکز نداشتنم بی معناست؟؟

  255. سلام اقای دکتر
    من دچار وسواس فکری بودم و یک دوره دارودرمانی و rtms رفتم و حالم خوب شد
    بعد دو ماه دچار یک مشکل جدید شدم که نمیدونم وسواس هست یانه ؟
    من دائم در ذهنم این فکر هست که
    علت و مکانیسم مغزی و هورمونی حس کردن چیه ؟
    حس کردن اصلا چیه و ذهنم نمیتونه این پروسه رو تجزیه و تحلیلش کنه
    چرا من از یک شخص و یک کار خوشم میاد و کسی رو دوست دارم
    چرا باید از پسر خواهر ۶ماهه ام خوشم بیاد
    چرا باید از بیماری و زجرکشیدن پدربزرگم جلوچشام ناراحت شم
    من مثل یک ادم اهنی شدم
    نمیتونم از لحاظ عاطفی با دیگران و محیط و خودم ارتباط برقرار کنم
    من یک بار این سوال رو ازشما پرسیدم و گفتید این افکار در ذهن همه هست و شما بهش اهمیت میدید
    من تلاش کردم برام مهم نباشه ولی نمیتونم

    1. سلام. موضوع فکر وسواسی ممکن است در طول زمان تغییر کند. شما موضوع فکرتان تغییر کرده است. انشالله تا ماه دیگر کتاب خود درمانی بنده در ارتباط با وسواس آماده می شود. شما می توانید با مطالعه کتاب و انجام تمرینات به خودتان کمک کنید

      1. یعنی یک سال دارودرمانی و ۱۶ جلسه rtms بدون بهبود
        پس من چی کارکنم ؟
        ما با این بیماری همیشه درگیریم ؟

        1. خیر. وسواس قابل درمان است. افکار شما نیز باید اصلاح شود. شما نمی توانید تنها به دارو اکتفا کنید زیرا دارو تا زمانی که مصرف می کنید تاثیر دارد. شما باید درمان شناختی رفتاری انجام بدهید. درمان وسواس فکری و عملی از طریق درمان شناختی کامل می شود

  256. سلام بعضی اوقات که دارم ویدیو های اموزشی میبینم تو ذعنم صلوات میفرستم و بسم الله رحمان رحیم میگم و این به طور زیادی در مغزم ادامه پیدا میکنه و گاهی نا خود اگاه اعداد رو در ذهنم میشمرم و اینکه تمرکزم کم شده موقع مطالعه حواسم پرت میشه و به رویا پردازی می پردازم و خودم رو در جای ارزو هام موقعیت های مختلف فیلم ها قرار میدم و یا یک موقعیت خیالی برای خودم درست میکنم و به اونا می پردازم
    (موقعیت ها گاهی خوب ویا گاهی بد است) چیکار کنم

    1. این افکار ناخواسته به این دلیل در ذهن تکرار می‌شوند که شما آنها را خیلی مهم، خطرناک و حاوی معنا می‌دانید. این تفسیر نادرست در شما اضطراب ایجاد می‌کند و بدین دلیل از روش‌های کاهش اضطراب مانند اطمینان‌طلبی، سرکوب فکر و حواس‌پرتی استفاده می‌کنید تا با وسواس‌های خود بجنگید. هر قدر بیشتر از این روش‌ها استفاده کنید، افکار ناخواسته بیشتری به ذهن شما می‌آید و وسواس‌ها در شما قوی‌تر می‌شود و شما هیچ زمان درک نمی‌کنید که این افکار ناخواسته تنها پارازیت‌های فکری هستند که در صورت بی‌توجهی به آنها مانند هزاران فکر ناخواسته دیگر که در طول روز به ذهن شما می‌رسد، از بین می‌روند بدون آنکه مزاحمتی برای شما داشته باشند.

  257. سلام دکتر سنایی وقتتون بخیر من خیلی وقته که وسواس عملی داشتم ولی خیلی اذیتم نمیکرد که تازگیا بعد از مرگ چند نفر که میشناختمشون وسواس فکری هم گرفتم و به شدت اذیت میشم به حدی زیاده که مثلا اگر دارم کاری انجام میدم و به افرادی که مردن فکر میکنم دوباره اونکارو انجام میدم چون حس میکنم اگر فکر کنم شاید اتفاقی که برای اونا افتاد برای منم بیوفته اگر جایی باشم و اسم کسی که مرده باشد و بیارند من استرس میگیرم و میرم دستام و میشورم مثلا اگه دارم لباس میپوشم یهو یه فکره ناخوشایند بیاد تو ذهنم اون لباس و عوض میکنم یا میرم میشورمش همش سعی میکنم فکرم و عوض کنم ولی خیلی اذیت میشم شرایط دکتر رفتنم ندارم توروخدا کمکم کنید

    1. درمان وسواس فکری شما از طریق مواجه سازی است. یعنی شما باید به افرادی که مردن فکر کنید ولی کاری را که برای خنثی سازی آن فکر انجام می دهید انجام ندهید یعنی دستهاتون نشورید یا لباستون عوض نکنید. حتما در ابتدا دچار اضطراب می شوید اگر دفتارهای خنثی ساز را انجام ندهید ولی پس از چندین بار تمرین و تحمل اضطراب وسواس شما خوب می شود. می توانید از دوست یا والدین خود بخواهید که کمک کنند در زمانی که به فرد مرده فکر کردید و نباید دست خود را بشویید در کنارتان باشند و شما را تشویق کنند که زمان بیشتری را بدون آنکه دست خود را بشویید سپری کنید.

  258. سلام
    یک سوال از خدمتتون داشتم
    مادر من مدتیه که بعد از ساختن خونه و چند ماه توی گرد و خاک بودن
    عادت کرده که هر چند دقیقه یک بار دستاشو چند دقیقه می‌شوره و تقریبا براش شده یه وسواس،
    این نوع وسواس فکری است یا وسواس عملی؟
    درمان این نوع وسواس چه راه هوایی پتره؟

  259. باسلام .
    اقای دکتر من یک خواهرزاده ی سه ماهه دارم یک روز که کنارش نشسته بودم این سوال که چرا باید از این بچه خوشم بیاد و از نگاه کردن و بازی باهاش لذت ببرم و جوابی که میدم به خودم منو قانع نمیکنه
    حالا نمیتونم با بچه هیچ ارتباط حسی ای برقرار کنم و فقط بی هیچ حسی نگاش میکنم و به خاطر این حس سمتش نمیرم
    نمیتونم این سوال رو از ذهنم دور کنم و دارم اذیت میشم
    من باید چی کار کنم ؟
    ممنون

    1. قرار نیست کاری کنید عزیزم. این فکر مزاحم محسوب میشه که در ذهن خیلی از افراد میاد. فقط چون شما براتون مهم شده بیشتر در ذهنتون مونده. در فکر ۹۵ درصد افراد این فکرها خطور می کنه ولی از انجا که معنایی براش قائل نیستند و فقط انرا یک فکر بی اهمیت میدونن بسرعت هم از ذهنشون میره. پس بدوانید که این فقط یک فکر مزاحمه که در فکر اکثر افراد خطور میکنه

      1. سلام اقای دکتر
        همون طور که فرمودید من تلاش کردم به این فکر اهمیت ندهم ولی موفق نشدم
        حالا باید چی کار کنم ؟

        1. برای درمان وسواس فکری قسمتی به انتهای مقاله اضافه تحت عتوان درمان وسواس فکری اضافه شده شده است. انرا مطالعه کنید. انجام این تمرین برای درمان وسواس فکری به شما کمک زیادی می کند.

  260. سلام آقای دکتر بنده ۲۵ سالمه و فارغ تحصیل کارشناسی ارشد رشته مهندسی مکانیک هستم. از ۱۵ سالگی دچار این مشکل شدم که اگه تنها بمونم باید خود ارضایی کنم. این مشکل همینطور گسترده تر شد تا این که مجبور شدم برای کنکور کارشناسی فقط در کتاب خانه درس بخوانم.اما مشکل خود ارضایی حل نشد و حتی به حالت روزانه رسید که هنوزم در همین حالت است. از طرف دیگر مشکل وسواس تنهایی روز به روز بد تر شد تا این که الان از ترس در تنهایی از اینترنت اسفاده نمیکنم که وارد سایت های مستهجن نشوم حتی میترسم که گوشی همشمند داشته باشم. اما زمانی نیز که مثلا یک هفته از اینترنت دورم باز هم حداقل روزی یک بار این عمل را انجام میدهم. احساس میکنم وسواس فکری عملی و اعتیاد به خود ارضایی را با هم دارم که همراه با هم نهادینه شده اند.
    از این شرایط بسیار آسیب دیدم هم آسیب کاری و هم آسیب اجتماعی از دو روز پیش با استفاده از مقالات خوبتون درمان وسواس به روش مواجه را شروع کردم اما به شدت زیر فشار قرار دارم تا جایی که غذا نمیخورم. خواب ندارم ودچار حملات پانیک میشوم. مدام از عمد استفراغ میکنم که حالم بهتر شود اما نمیشود. کلی گریه میکنم اما فایده ندارد. تمام روز سعی میکنم خود را استرس دور کنم اما باز هم بی فایده است. حتی آرزوی مرگ میکنم. با این وجود در انجام و کنترل رفتار وسواسی موفقیت هایی داشته ام. اما در ضمن در این مدت با سایت های پورن جدیدی آشنا شدم که مرا به شدت تحت تاثیر قرار داده است. در ضمن قبلا نیز در بازه های زمانی کوتا مدت و بلند مدت اضطراب و استرس شدید داشتم که بدون دارو و پزشک خود به خود درمان شد. اکنون سوالات من این است:
    ۱ بعد از این که مدتی با اینترنت در تنهایی سپر کردم(در حد چند ساعت) و رفتار وسواسی را انجام ندادم، بعد از خاموش کردن لپتاپ استرس و فشار چند برابر میشود حتی با استفاده از قرص کلر دیاز پوکساید شرایط به گونه ای است که انگار خودم دوست دارم استرس داشته باشم و نمیتوانم روی آن کنترل داشته باشم به شدت تحت فشار قرار میگیرم و هرچند این عمل را کمتر تکرار میکنم اما فشار روانی بسیار زیاد است.( با توجه به این که احساس اعتیاد
    به خود ارضایی نیز دارم) چگونه میتوانم همزمان با کم کردن اعتیاد، افکار وسواسی بلند مدت را هم حل کنم؟
    ۲ چگونه میتوان بدون پزشک مشاوره و درمان دارویی مشکل را حل کرد؟
    لطفا کامل جواب من را بدهید چون به شدت تحت فشارم

    1. سلام. اولین قدم در رهایی از این چرخه کنار گذاشتن پوروگرافی است. شما نباید زیاد نگران خودارضایی باشید. انچه مهم تر است تماشا نکردن پورن است. قرار هم نیست که خود ارضایی شما به صفر برسد. سعی کنید هفته ای ۳ یا ۲ بار برسانید. کتاب پورنوگرافی لذت ممنوعه را از سایت تهیه و مطالعه کنید. راههای مقابله با این مشکل به تفصیل بیان شده است. شما وسواس ندارید بلکه ذهنتان شرطی شده است که تنهایی مساوی است با خودارضایی. این با وسواس متفاوت است. مقاله خودارضایی را در سایت مطالعه کنید. خودارضایی موجب کم شدن اضطراب در شما می شود. ولکن شما باید یاد بگیرید راههای مناسب تری را برای کاهش اضطراب یاد بگیرید (ورزش- مدیتیشن) زیرا توسط خودارضایی درست است که در کوتاه مدت اضطراب کاهش می یابد ولکن در بلند مدت استرس بیشتری به خود وارد می کنید.

      1. با سلام
        اقای دکتر من تا امروز برای جلوگیری از تماشای تصاویر پورنو گرافی در تنهایی قرار نمیگرفتم و حتی از اینترنت خود را دور نگه میداشتم که مبادا این کار را انجام دهم و در بازه های زمانی بلند مدت نیز موفق هم بودم هرچند خود ارضایی را ادامه میدادم. اما هرچه از تماشای آن بیشتر فاصله گرفتم جذاب تر شد و فشار روانی بیشتری را حس میکردم در واقع هرچه بیشتر فرار میکردم تماشای پورن غول بزرگتری شد. هرچند بعد ها نیز در تنهایی بدون تماشای پورن نیز مجبور به خود ارضایی برای کاهش اضطراب بودم. در واقع مشکل تنهایی مساوی تماشای پورن و خود ارضایی تبدیل شد به تنهایی مساوی خود ارضایی با پورن یا بدون آن. اما اکنون شرایط به گونه ای است که در آینده هم باید تنها باشم و هم باید اینترنت داشته باشم و این شرایط به شدت برای من ترسناک شده است به گونه ای که کل زندگی را برایم کابوس وار کرده است. به شدت از این مسئله میترسم که تنها باشم و مدام پورن تماشا کنم و بعد نیز خود ارضایی کنم به گونه ای که زندگی را مختل کند. هرچند از خودارضایی نمیترسم اما از فشار روانی حاصل از تکرار افسار گسیخته آن وحشت دارم. دقیقا همان چیزی که فرمودید((توسط خودارضایی درست است که در کوتاه مدت اضطراب کاهش می یابد ولکن در بلند مدت استرس بیشتری به خود وارد می کنید.))
        در مورد سایر روش های کاهش اضطراب نیز در مدت انجام عمل اضطراب زدا حال خوبی دارم اما بلافاصله بعد از آن فشار چند برابری برای خود ارضایی حس میکنم که مجبورم در هر شرایطی به این کار تن دهم.
        اکنون چند روزی است که سعی میکنم در تنهایی از اینترنت استفاده کنم و پورن نیز ببینم و بعضی مواقع نبینم اما خود ارضایی نکنم یا این که کنترل شده انجام دهم (تکنیک مواجهه و عدم انجام رفتار تکراری) و این باعث شده بعد از اتمام کار با اینترنت به شدت وسوسه شوم که خود ارضایی کنم و مدام این میل را سرکوب کنم و همین طور اضطراب افزایش یابد. در ادامه سوالات من این است:
        ۱- برای از بین بردن این شرطی سازی بهتر نیست تکنیک مواجهه را ادامه دهم؟ چون تا امروز هرچه فرار کردم باعث شده است که قلمرو امن کوچک تری داشته باشم و مدام محدود تر شوم.
        ۲- اگر قرار باشد مواجهه سازی را ادامه دهم به این شکل باشد که پورن ببینم اما خو ارضایی نکنم یا این که نبینم اما کنترل شده این عمل را تکرار کنم؟ در واقع خود شما با توجه به این که ترس اصلی من تماشای پورن و تنهایی است و مدام از آن فرار میکردم پیشنهاد میکنید چگونه مواجهه سازی را انجام دهم؟راه حل چیست؟
        ببخشد که کمی طولانی شد.
        چنانچه نکته ای در نوشته من وجود دارد که خود متوجه این حالت روانی نشده ام آن را شرح دهید
        با تشکر

        1. فراموش شد که بگوییم تازمانی که مواجهه سازی را شروع نکرده بودم هیچ مشکل روانی نداشتم اما بسیار زندگی محدودی داشتم و مدام در حال فرار. اما اکنون با این که محدودیت ها در حال کم شدن است، چند روزی است که بسیار مضطربم به حدی که حتی فکر خودکشی نیز دارم اما دوست ندارم شرایط فرار همیشگی وجود داشته باشد

        2. مواجه سازی برای وسواس است. شما تنها شرطی شده اید. بنابراین قرار نیست مواجهه نکنید. فقط کافی است اجتناب کنید. تمرکز خود را بر ندیدن و اجتناب از پورن قرار دهید. تا جای ممکن تنهایی خود را با ورزش و دوستان و رفت و امد پر کنید. ساعتهایی که بیشتر احساس تنهایی می کنید را سعی کنید در خانه نمانید یا در اتاق تنها نباشید.
          بهتر است برای مدتی داروی اضطراب و افسردگی مصرف کنید. هرکسی لازم است در مواقعی کمک بگیرد. بیجهت فکر نکنید که باید خودم بر ان غلبه کنم و…ضمن انکه دارو را نیز خودتان مصرف می کنید .

      2. ببخشید طولانی شد اما لطفا با دقت همه را مطالعه نمایید
        اقای دکتر شرایط من به گونه است که تا امروز از تماشای فیلم پورن خود را دور نگه میداشتم و تنها تصاویر پورن میدیدم که در ادامه آن خود ارضایی بود. در مورد تصاویر نیز همیشه در حال فرار بودم.خود را تنها نمیگذاشتم از اینترنت دوری میکردم حتی فیلم های معمولی نیز در لپتاب نگه نمیداشتم. اما با فرار حتی به مدت چندین هفته وسوسه قوی تر میشد و شرایط به گونه ای شد که چون میدانستم دوباره دسترسی به اینترنت خواهم داشت، بدون هیچ محرکی مجبور بودم روزانه خود ارضایی کنم تا استرس کم شود. در واقع مشکل تنهایی مساوی تصاویر پورن و خودارصایی تبدیل میشد به تنهایی مساوی خود ارضایی با پورن یا بدون آن و بعد با دسترسی دوباره به ابنترنت چندین بار در چندین روز این کار ا تکرار کنم تا دوباره به روند معمول خور ارضایی برگردم اما همچنان در این شرایط نیز از تنهایی و تماشای پورن خودداریی میکردم. و سعی میکردم بدون پورن و دوری از تنهایی کنترل شده خود ارضایی کنم و تماشای پورن و تنهایی تیبدیل شد به یک غول که هرچه فرار میکردم بزرگتر شد
        اکنون نیز برای درمان مشکل مواجهه سازی بدون انجام عمل تکراری را شروع کردم و در تنهایی با دسترسی به اینترنت سعی میکنم پورن نبینم و یا این که پورن ببینم اما خود ارضایی نکنم. در این مدت کار به جایی رسیده که خود ارضایی خارج از شرایط مواجهه در کوتاه مدت نیز اضطرب را کم نمیکند.
        مشکل اینجاست که در ساعاتی که با لپتاب کار میکنم اضطراب متوسط و بالایی دارم که به صورت سینوسی کم و زیاد میشود اما بعد از آن تا روز بعد به شدت مضطربم که باید لپتاب را دوباره در تنهایی روشن کنم، و این باعث شده روزگارم در طول ۲۴ ساعت به شدت تلخ شود تا این که حتی صبح ها به شدت تمایل به خودکشی دارم. و هرچه سعی مکنم با کارهای دیگر خود را سرگرم نگه دارم هرچند در طول انجام فعالیت اضطراب کمتری دارم اما بعد از آن همه چیز به حالت اول برمیگردد. از این اضطراب نیز هرچه بیشتر فرار میکنم بیشتر میشود. دیگر نمیدانم باید چکار کنم؟ واقعا وحشتناک است نمیدانم نام مجموعه ای از این بیماری ها چیست؟وسواس یا شرطی شدن ذهن اما با تکنیک مواجهه که نمیدانم درست است یا نه(برای حل مشکل)؟ درست است که مواجهه میشوم و عملی انجام نمیدهم اما در طول ۲۴ ساعت به شدت استرس دارم.
        اکنون نیز دوست ندارم دارو بخورم و یا به پزشک مراجعه کنم و سعی دارم مشکلم را خودم حل کنم اما با شروع خود درمانی استرس و اضطرابم در سطح بالایی در طول ۲۴ ساعت نوسان میکند.

        1. من متوجه نمیشم. مگه خودتون نمیگید نباید از ترسها فرار کرد؟الان اینجا میگید اجتناب کنم؟ آخه تا کی اجتناب کنم؟ تا کی فرار کنم؟ تازه میدونم که تا چند روز دیگه هیچ راه فراری وجود نداره به همین دلیل حالم خیلی بده

        2. باز هم متوجه نشدم فکر کنم دچار اشتباه تایپی شده اید بالاخره اجتناب کنم یا نکنم؟ مواجهه کنم یا نکنم؟
          در حال حاضر هر دو را با هم انجام میدهم که به شدت استرس زاست

        3. بله. اشتباه تایپی صورت گرفت. شما باید از دیدن پورن پرهیز کنید. نباید خود را مواجه با پورن کنید و بعد اجتناب کنید. این روش برای وسواس است. شما کافی است تنها از پورن پرهیز کنید.

  261. سلام
    من ۳۹ سالمه مرتب فکر مرگ و بیماری خودم و اطرافیانم هستم گاهی اوقات به رفتار عزیزانم خیلی حساس میشم مرتب فکر نیکنم نباید این کار را انجام بدن ، نباید این طور مراقب خودشون نباشن، نباید پولشون رو اینطور خرج کنن و…. یه جوری که خودم بعدا میفهمم چقدر دخالت تو زندگیشون دارم میکنم . در مورد خودم هم همیطورم باید چکار کنم که ذهنم ازاد بشه از این افکار

    1. باید درک کنید که شما نمی توانید نقشی درباره سلامت انها داشته باشید و همه چیز تحت کنترل شما نیست. یاد بگیرید که همه چیزرا کنترل نکنید و سعی نکنید درباره سلامت انها اطمینان طلبی کنید. یعنی کارهایی کنید و حرفهایی بزنید که خیال تان راحت شود. هر قدر بیشتر اینکار را بکنید اگر چه در کوتاه مدت اضطرابتان کم می شود ولی در بند مدت اضظراب شما افزایش پیدا می کند. اضطراب کوتاه مدت را تحمل کنید تا بهبود بیابید.

  262. سلام آقای دکتر
    من هم از کودکی یعنی تقریبا از ۶ سالگی وسواس فکری داشتم و البته نسبت بهش نا آگاه بودم تا اینکه در سال ۹۵ که کنکور داشتم، متوجه شدم وسواس فکری دارم. از کودکی فکرهای مختلفی داشتم اما نمیدونستم اینها وسواس هستند. سال ۹۵ دو سه جلسه به روانشناس مراجعه کردم و البته بهتر شدم و مجددا چون فکر میکنم درمان رو کامل نکردم، عود کرده است. الآن ببشترین چیزهایی که تبدیل به وسواس شده اند این ها هستند که نکنه خودمو بکشم، یا نکنه اعضای خانواده ام رو از دست بدم یا نکنه زندگی برام پوچ بشه….البته موقعی که ۱۱ ساله بودم، خواهرم که ۳ سالش بود هم بر اثر سرطان فوت کرد و فکر می کنم این باعث ریشه گرفتن و تشدید این حالتم شد. از تنها بودن طولانی مدت و حتی فکرشم می ترسم میگم نکنه به خودم آسیب بزنم و یا دیوونه شم….البته خدا رو شکر ورزش خیلی اضطرابم رو کمتر کرده، الآن به خاطر کرونا باشگاه ها تعطیلن. به نظرم کمی به صورت خفیف افسردگی هم گرفتم. آیا بدون دارو و با روان درمانی به شیوه ای که گفتید این حالتم کاملا قابل درمان هست ؟ و اینکه چه مدت نیاز به این مشاورات دارم؟ اگر در تهران روانکاو یا مشاور متخصصی می شناسید معرفی کنید، من پیش دو سه نفر رفتم ولی دو تاشون تقریبا فقط حرف می زدن و کاری نکردن، یکی شون هم از روش مواجهه استفاده می کرد اما خیلی گرون قیمت بود و بعد از دو جلسه دیگه نرفتم، اگر لطف کنید شخصی رو معرفی کنید که در ویزیت با انصاف باشند در تهران خیلی ممنون میشم. با تشکر

    1. سلام عزیزم. شما کتاب رهایی از افکار وسواسی نوشته دیوید کلارک نشر ارجمند را بخوانید. هر قدر کتابهایی بیشتر در این زمینه بخوانید کمک بیشتری می توانید به خود کنید. بجای انکه بدون اگاهی اولیه نزد دکتر بروید بهتر است چند کتاب درباره وسواس فکری مطالعه کنید تا هزینه شما کمتر شود و نهایت با چند جلسه معدود دوره درمان شما تکمیل شود. کتابهای خودیاری می تواند کمک زیادی به شما بکند. در نهایت اگر به مشکلی برخوردید در اینجا و یا از افراد متخصص دیگر نیز می توانید سوال کنید. مساله اصلی انگیزه بالا جهت درمان است

      1. سلام مجدد
        تشکر دکترجان، اتفاقا خیلی در مورد این حالت و اختلال مطالعه کردم و مقالات شما رو هم در سایت مطالعه کردم. ححتما کتابی که فرمودید رو مطالعه خواهم کرد، به نظرتون با چند جلسه مشکل من حل خواهد شد ؟ خیلی دوست دارم به حالت طبیعی برگردم، یه چیزی هم که چند وقته در موردش فکر میکنم مسائل مربوط به هستی و دنیا و … است. من آدم معتقدی هستم، به خدا و معاد و اسلام و این موارد، اما همه اش فکر میکنم ما چرا به این دنیا اومدیم ؟ یا چرا میمیریم و ازین قبیل مسائل و میترسم افسردگی داشته باشم. گاهی وقتها هم البته به چیزای خوبی که بوده فکر میکنم یا به چیزهایی که دوست دارم و باید انجامشون بدم و این حتی برای چند لحظه هم که شده خوشحالم میکنه. من خدا رو شکر دانشگاه تهران هم درس خوندم و الآنم برای کارشناسی ارشد مجددا اونجا به خاطر نمرات خوبم قبول شدم اما این حالات اذیتم میکنه البته خودم فکر میکنم خدا رو شکر به حدی شدت نداره که زندگی ام رو کلا مختل بکنه، به هرحال به نظرتون با توجه به شرایط کرونایی، بعد از خوندن کتابی که گفتید کی اقدام بکنم ؟ چون تا وقتی یه متخصص خوبی که فرمودید رو پیدا نکنم نمیتونم شروع بکنم. ممنونم

        1. سلام عزیزم. بجهت هوشی که شما دارید اگر در این زمینه کتابهایی را خودتان مطالعه کرده باشید می توانید در ۵ جلسه درمان شوید. البته بشرطی که خودتان بیشتر مسئولیت درمان را بر عهده بگیرید. می توانید صبر کنید بعد از شرایط کرونا و می توانید از طریق آنلاین با مشاور درمان را شروع کنید. شاد باشید

  263. آزمایش یا چیز خاصی هست که بعدا از چندین ساله مشخص کنه که این کار انجام شده یا نه
    به هر قیمتی باشه.فقط میخوام برام ثابت بشه که شده یا نه
    لطفا راهنمایی کنین

    1. سلام بله هست. یادمه من دوران راهنمایی این فکر هجوم می آورد تو ذهنم که من در سن ۲۵ سالگی نابینا می شوم الان ۴۰ سالمه نابینا نشدم

  264. سلام.آقای دکترمن یه آدم خیلی وسواسی هستم از زمانی راهنمایی الان نزدیک به ۱۴ساله به یه مساله فکر میزنم دارم داغون میشم موهام سفید شده.خلاصه اینکه زمانی که ۱۸ساله بودم یهویی یکی گفت به یه بچه کوچک تجاوز شده همون لحظه یه تصویر از زمان بچگی که دقیقا نمیدونم ۸یا۹یا۱۰ساله بودم تو یه انباری برا گرفتن کبوتر همراه بچه همسایه مون که ۷سال ازم بزرگتر بود رفتم دقیقا نمیدونم چه اتفاقی اونجا افتاد .پیش خودم تصور میکنم که او زمان شاید بهم تجاوز کرده باشه سوادم اینه۱.اگه به بچه ۸ساله تجاوز بشه خودش همون موقع میفهمه که چه کار اشتباهی باهاش انجام میده۲.اگه بهش تجاوز بشه علائمی بعدش داره که بره خونه متوجه بشن؟
    یه چیز دیگه اینکه ازهمون زمانی که رفتم داخل انبار تا ۱۸سالی یه بار هم به ذهنم نیومده نمیدونم چی شد یهویی بعد از تقریبا ۱۰سال اومد به ذهنم

    به نظر شما به تجاوز شده یانه
    ازتون خواهش میکنم راهنماییم کنین

    1. عزیزم مشکل شما با جواب این مساله که به من تجاوز شده یا نه حل نمی شود چون اصلا مشکل شما این نیست. سوال شما از مناطمینان جویی است که جواب من کمکی به حال شما نمی کند. (اگرچه به شما تجاوز نشده است). شما باید د وسواس خود را درمان کنید. این فکر می توانست درباره هر چیز دیگری نیز باشد. مثلا: آیا من ان کودک را کشتم؟ ایا من با ان فرد تصادف کردم؟ ایا در را بستم؟
      بنابراین موضوع شما تجاوز نیست زیرا اگر از این فکر هم مطمئن بشوید نشخوار ذهنی در شما فکر دیگری پیدا می کند. پس درمان را شروع کنید.

  265. سلام آقای دکتر من ۲۱ سالمه و یک سال و نیم هست که مبتلا به وسواس فکری شدید هستم و فکر کودکان یتیم منو آزار میده چون من خودم یتیم بزرگ شدم پارسال به دکتر مراجعه کردم و قرص هایی که مصرف میکنم فلووکسامین ۱۰۰ روزی ۳تا. گاباپنتین شبی یکی و فولیک اسید ۵ میلی گرمی روزی یکی. آیا اینکه بعد از اتمام دوره درمان این فکرها از ذهنم پاک میشه؟ و یک سوال دیگه آیا مصرف قرص آلزیکسا با این قرص باعث تشدید وسواس فکری میشه؟ ممنون از شما

  266. سلام دکتر خیلی به کمکتون نیاز دارم لطفا کمکم کنین
    من ۱۷ سالمه و در واقع امسال ۱۸ ساله میشم و کنکور رو هم پیش رو دارم چندین بار با مشاور هم صحبت کردم ولی هیچ فرقی نکردم. من وقتی ۸ ساله بودم در طی تصادفی شوهر خاله من و دخترشون که خیلی جوون بودن فوت کردن
    و اون لحظات برای من خیلی رنج آور و سخته وقتی به یاد میارم تا ۱۵ سالگیم مشکل حادی نداشتم تا اینکه مامان دوستم فوت کرد و من بعد یه مدت همش افکار وسواسی داشتم و کارهای وسواسی انجام میدادم مثلا می خواستم در رو ببندم به کسایی که خیلی برام عزیزن فکر نمی کردم مثل خانواده ام و اول اسم یه فرد و بعد ها عکس آدامی مختلف رو میوردم تو ذهنم چون فکر می کردم اگه تصویر یکی از عزیزام باشه تو ذهنم و من در و ببندم اون عزیز می میره و کلب عذاب می کشیدم و همش استرس داشتم که نکنه یکی از اعضای خونوادم چیزیش بشه و بمیره من کلی از این می ترسم تا اینکه تو زمستون همون سال من کتاب اسکاول شین رو می خوندم و کلی بهتر شده بودم و مامان بزرگم در این مورد با مامانم صحبت می کردیم و مامانم گفت که خالم انقدر فکر می کرد که یه روز این اتفاق براش میفته افتاد(همونی که بالا گفتم)
    و این وسوا الان خیلی بهتر از قبل شدم و با دلایل منطقی و غیر منطقی خودم و قانع می کنم ولی الان این وسواس هار رو دارم:
    وقتی می خوام چیزی رو بنویسم چه در نت و چه روی کاغذ همش به کسایی فکر می کنم که برام اهمیت کمتری دارن که اگه قراره آسیبی برسه به اونا برسه یا فکر می کنم که اگه عکس یه نفر که مرده بیاد تو ذهنم بعد یه زنده اون زندهه می میره و وقتی با کسی حرف میزنی اگه از کلماتی که مربوطه به مرگ استفاده کنی و اون فرد رو ببینی اون می میره و…
    کلا اینطوری شدم و زندگیم مختل شده
    لطفا کمکم کنین اصلا

  267. سلام دکتر خیلی به کمکتون نیاز دارم لطفا کمکم کنین
    من ۱۷ سالمه و در واقع امسال ۱۸ ساله میشم و کنکور رو هم پیش رو دارم چندین بار با مشاور هم صحبت کردم ولی هیچ فرقی نکردم. من وقتی ۸ ساله بودم در طی تصادفی شوهر خاله من و دخترشون که خیلی جوون بودن فوت کردن
    و اون لحظات برای من خیلی رنج آور و سخته وقتی به یاد میارم تا ۱۵ سالگیم مشکل حادی نداشتم تا اینکه مامان دوستم فوت کرد و من بعد یه مدت همش افکار وسواسی داشتم و کارهای وسواسی انجام میدادم مثلا می خواستم در رو ببندم به کسایی که خیلی برام عزیزن فکر نمی کردم مثل خانواده ام و اول اسم یه فرد و بعد ها عکس آدامی مختلف رو میوردم تو ذهنم چون فکر می کردم اگه تصویر یکی از عزیزام باشه تو ذهنم و من در و ببندم اون عزیز می میره و کلب عذاب می کشیدم و همش استرس داشتم که نکنه یکی از اعضای خونوادم چیزیش بشه و بمیره من کلی از این می ترسم تا اینکه تو زمستون همون سال من کتاب اسکاول شین رو می خوندم و کلی بهتر شده بودم و در این مورد با مامانم صحبت می کردیم و مامانم گفت که خالم انقدر فکر می کرد که یه روز این اتفاق براش میفته افتاد(همونی که بالا گفتم)
    و این وسواس هم تو من ایجاد شد الان خیلی بهتر از قبل شدم و با دلایل منطقی و غیر منطقی خودم و قانع می کنم ولی الان این وسواس هار رو دارم:
    وقتی می خوام چیزی رو بنویسم چه در نت و چه روی کاغذ همش به کسایی فکر می کنم که برام اهمیت کمتری دارن که اگه قراره آسیبی برسه به اونا برسه یا فکر می کنم که اگه عکس یه نفر که مرده بیاد تو ذهنم بعد یه زنده اون زندهه می میره و وقتی با کسی حرف میزنی اگه از کلماتی که مربوطه به مرگ استفاده کنی و اون فرد رو ببینی اون می میره و…
    کلا اینطوری شدم و زندگیم مختل شده
    لطفا کمکم کنین اصلا نم تون تمرکز کنم و درس بخونم تو رو خدا بگین چی کار کنم کلی دعاتون می کنم من واقعا نمی خوام برم پیش مشاور چون هیچ کمکی بهم نکرد یکی از مشاور ها هم بهم گفتم اضطراب شدیدی داره که منجر به ocd شده. خیلی ممنونم از شما بزگوار عزیز♡♡

  268. سلام و وقت بخیر… خواهش می کنم کمکم کنید..
    _۸ سال میشه مدام درگیر بیماری هستم…پزشکای مختلف از جمله متخصص مغز و اعصاب و قلب و طب سنتی رفتم.. ام آر آی و اکو و نوار قلب تو این سال ها انجام دادم.. پزشکا می گن مشکلی ندارم و فقط از اضطراب حالم این طوره اما من قانع نمیشم چون مدام علائم زیر باهام هستن..
    احساس تکون تکون خوردن هنگام ایستادن البته کسی متوجه نمیشه فقط خودم احساس می کنم.. گنگی و گیجی سر احساس خالی شدن سر.. عدم تمرکز روی اشیا هنگام نگاه کردن.. احساس سوزن سوزن شدن نقاط مختلف بدن خصوصا سمت چپ بدنم.. ضعف دست و پا گاهی سمت چپ بیشتر.. احساس کشش صورت گاهی سمت چپ.. کمردرد..تپش قلب.. این علائم مدام هستن گاهی کم و گاهی زیاد میشن..
    من مدااااااام فکر می کنم مریضی سختی دارم مثل ام اس.. فوبیای فشار خون بالا دارم.. هر چقدر هم پزشکا بگن باور ندارم که چیزیم نیست.. الان طوری شده که حتی حتم دارم مریضم.. از زندگیم افتادم.. مدام دراز می کشم.. زندگیم مختل شده…
    یه مدت ۶ ماهه پیش روانپزشک رفتم دارو برای وسواس فکری خوردم کمی خوب شدم گذاشتم دارو رو کنار… الان باز حالم خیلی بده.. دوباره رفتم روانپزشک بهم فلوکسامین و کلونازپام داده.. اما معدم به شدتتت می سوزه و نمیتونم راحت غذا بخورم.. لطفا بگید بیماری جسمی دارم؟ اگه نه این علائم چین؟

    1. سلام دوست عزیز، نمی‌دونم در مورد بیماری روان تنی شنیدید یا نه ، اما همین ترس شما و اضطرابی که دارید و فکر میکنید بیمار هستید باعث بروز این علائم میشه ، مگه نگفتید آزمایشات مختلف دادید ، درمان طب سنتی انجام داده اید و به مشاور مراجعه کردید و همه دلالت بر این داره که شما از نظر جسمی خدا رو شکر سلامت هستید اما بیماری شما یک بیماری روحی هست ، مثلا همین اضطراب و ترس نا متعارف از بیمار شدن ، حتی ممکنه در زندگی شخصی تون هم دچار مشکلات و فشارهایی بودید ، مثلا سابقه افسردگی ، فقدان عزیز یا مشکلاتی از این قبیل که اضطراب ناشی از آنها باعث بروز علائم جسمی شده ، همینطور که وقتی دچار سرماخوردگی یا آنفولانزا می شویم و از نظر فکر و روحی هم بواسطه سرماخوردگی و آنفولانزا دچار کرختی ، بی‌حالی ، کلافگی می شویم یا حتی ممکنه آستانه تحمل ما کمتر بشه پس بیماری های روحی هم می‌تونه روی جسم ما تاثیر بزاره ، حالا فارغ از این حتی ممکنه با وجود اینکه به پزشک ،مشاور، طب سنتی مراجعه کردید و بسیاری تشخیص داده نشده اما باز هم قبول نمیکنید که بیمار هستید می‌تونه به نوعی وسواس فکری هم تبدیل شده باشه چون ریشه وسواس اضطرابه و شما هم این ترس مزمن و طولانی رو داشتید که فکر میکنید بیمار هستید ، بدون شک مراجعه به یک مشاور خوب ، کاربلد ،آگاه و دلسوز مثل دکتر سنایی می‌تونه به شما در روند درمان کمک کنه ، شاید مشاورانی که انتخاب کردید ای درمان آنچنان که باید در این زمینه آگاه و قوی نبودن یا شاید شما درمان خاصی که پیشنهاد کردن رو به درستی و کامل انجام ندادید، امید وارم هر چه زودتر بهتر بشوید

  269. سلام آقای دکتر
    من یه مسئله ای برام پیش اومد درواقع یه موقعیتی بود که یه کاری رو انجام دادم و از اون کار احساس پشیمونی دارم میشه گفت یه جور سوتی بود (که وقتی بهش فکر میکنم میخوام آب بشم برم تو زمین)
    و یه مدتیه که همش اون صحنه میاد جلو چشمام و همش باعث میشه احساس بدی داشته باشم … و نسبت بهش زیادی حساس شدم هرچقدر هم بخوام که بهش فکر نکنم بدتر میشه … خیلی باعث خجالتم شده
    بنظرتون اصلا این وسواس به حساب میاد؟ و اگر هست چجوری میتونم این افکار رو کنار بذارم؟

    1. سلام. اسم این حالت وسواس نیست. بیشتر احساس گناه است. از انجا این حالت در شما ایجاد می شود که شما حق اشتباه برای خود قائل نیستید. شما انسان هستید و قرار نیست اشتباه نکنید. همه ما در طول عمر خود بارها سوتی داده ایم ولی چون این امر را طبیعی می دانیم و آگاهیم که بالاخره هر فردی در جایی اشتباه می کند خیلی خود را ازار نمی دهیم و خود را می بخشیم.

  270. سلام من فکر میکنم مشکل من خیلی خاصه و شاید باورش نکنید
    ولی من نزدیک به یک سال هست ک وسواس شمارش کلمات و نقطه هارو دارم
    منظورم اینه ک سعی میکنم که تعداد کلمات و نقطه های تمام کلماتی ک میخونم و میشنوم رو با هم یکی بکنم
    مثلا وقتی میشنوم من دارم میرم فورن اون جمله رو تو ذهنم اینطوری میکنم(منین-داریش-دیرین) دونه دونه تعداد کلماتو با نیطه هاشون یکی میکنم حتی اگه معنی نده
    شاید این ب نظر شما ساده باشه ولی فکرشو کنین من تو تمام روز هرررر لحظه کارم همینه و حتی هر کلمه رو هزاراااان بار اینطوری میکنم خیلی هم سعی میکنم حواسمو پرت کنم خودمو مشغول کنم ولی فکرم انق مشغول میشه ک تسلیم میشم

    1. سلام. می تونم درک کنم که چقدر سخت است تحمل این حالت. باید اضطراب خود را کم کنید. هرکاری که به کاهش اضطراب شما کمک کند باعث می شود افکار وسواسی در شما از بین برود. مقاله راه های درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید. با یک درمانگر مشاوره کنید و درمان خود را اغاز کنید. شما می توانید با تمرین و پیگیری بر وسواس فکری غلبه کنید.

      1. سلام، خیلی ممنونم از مطالب بسیار مفید و تسلی بخشتون.من از ۷ سالگی تا الان که ۱۸ سال دارم به وسواس فکری مبتلا هستم و تازه یک سال هست که متوجه شدم.فردی هستم که بسیار توانایی کنترل خود و افکارم رو دارم و از زمانیکه متوجه شدم یک اختلال هست خیلی بهتر شدم ولی همچنان تا حد کم یا زیاد نمیدونم ولی باقی مونده. من سعی میکنم فکر نکنم چون میدونم که وسواس هست ولی انقدر مدام یسری چیزایی در ذهنم تکرار میشن تا من اون سری رفتار هارو انجام بدم حتی گاها پیش میاد بخاطر اینکه یک مدت کنترل کردم خودم رو، ناگهان بطور تشدیدی انجام میدم گویا عوض اون مدت در میاد. من خیلی تمایل دارم که راحت بشم از دست این اختلال فکری دیوانه کننده. و دوست هم ندارم به کسی بگم یا به روانپزشک مراجعه کنم.

        1. و دوست دارم این رو هم خدمتتون عرض کنم که علاوه بر وسواس حس میکنم بیماری دیگری نیز هست چون افکار وسواسی طوری در ذهنم حضور میابند که حس میکنم منِ بدجنسی در درونم هست که همش مرا اذیت میکند و افکار وسواسی را روانه ی ذهنم میکند، مخصوصا زمانی که شاد باشم انگار یک منِ بدجنس منفی مدام به من میگوید که بخاطر شادی امشب ناراحت میشوی، گریه میکنی و چیز های چرت مثل این.

        2. دلیل ان این است که یا شما کودکی پر اتفاقی (اکثرا بد) را پشت سر گذاشته اید و بنابراین همچنان و همیشه منتظر اتفاق هستید و یا انکه والدین پر از اضطرابی داشته اید و شما را از اتفاقات بد می ترسانده و هشدار می داده اند.

        3. سلام عزیزم. ۲ نکته: اول اینکه قرار نیست از افکار فرار کنی زیرا هر قدر بیشتر فرار کنی باور می کنی که این افکار مهم هستند در حالیکه این افکار نیز مانند هزاران فکر دیگر باید بیاید و برود. چون قصد مقابله با اونها را داری مانند ابی پشت سد ذهن شما جمع می شود و مانند یک سیل عمل می کند. اکنون به شما می گویم یک سگ زرد را در ذهن خود تصویر کن. حالا که تصویر کردی تمام تلاشت را بکن که از ذهنت بیرونش کنی. نمی توانی و مدت بیشتری در ذهنت باقی می ماند. حتی اگر بتوانی نیز اگر موضوعی باشد که کم کم برای تو مهم بشود مجدد به ذهنت وارد می شود. ولکن اگر انرا نیز مانند هر فکر دیگری بدانی و تلاش در جهت بیرون راندن از ذهنت نکنی ناگهان متوجه می شوی که در حال فکر به چیز دیگری هستی.
          نکته دوم: باید با درمانگر خود درباره وسواسهای خود صحبت کنی زیرا وقتی پنهان می کنی واقعا باور می کنی که یک مشکل بسیار بزرگی داری که دیگران ندارند. در حالیکه باید بدانی افکار وسواسی در ذهن همه انسانها خطور می کند ولکن تنها تفاوت ان این است که ذهن وسواسی این افکار را مهم و واجد معنی می داند می خواهد با انها مقابله کند و در نتیجه مدام تکرار می شود.

  271. سلام ضمن عرض سلام و خسته نباشید من یه راهنمایی از شما چند روز قبل راجع به وسواسیت پسرم پرسیدم ومنتظر پاسخ بودم ولی جواب ندادید که بهترین روش برای رهایی کامل از وسواسیت طولانی مدت که از بلوغ شروع شده حدود ۱۰فرد رو درگیر کرده چیه؟ ممنونم راهنمایی بفرمایید

    1. سلام. عزیزم ایشان حتما باید به رواندرمانگر مراجعه کنند. در صورت شدت بیماری همزمان با درمان شدن توسط درمانگر باید دارو نیز مصرف کنند. هیچ راه حل معجزه گونه ای وجود ندارد و درمان بتدریج و بواسطه تمرین و تغیر فکر صورت می گیرد و همکاری ایشان بسیار تعیین کننده است. ضمن انکه هر قدر اطرافیان او با وی در جهت انجام افکار وسواسی همکاری بیشتری کنند ایشان وسواسش شدید تر می شود.

  272. سلام.دکتر از حدود سن ۱۶ سالگی به صورت اتفاقی یکی از خانوم های همسایمون رو دیدم و با هاش چشم تو چشم شدم، ایشون متاهل و اختلاف ۱۰ ساله سنی با من داشت به نظر من خیلی زیبا و جذاب به نظر اومد و دروغ هم نگم یه کمی موجب تحریک جنسی هم برای من شد من که تا آن زمان به صورت مستقیم روی چهره ی هیچ نامحرمی را ندیده بودم چون خیلی مذهبی بودم پس از آن جریان مدام به فکر این خانم میافتادم و به اشتباه چون فکر میکردم اگر فکر جنسی کنی و خوشت بیاید باید غسل کنی این کار را میکردم و در نهایت پس از دو ماه که هر روز غسل میکردم متوجه شدم که از نظر شرعی نه نیاز به غسل وجود دارد و نه چیز دیگری متوجه من میشود ولی دیگر پس از دو ماه این فکر در من نهادینه شده بود که هر شب که میخواهم بخوابم به آن صورت فکر نکنم چون خوشم می آید از آن و این اصلا خوب نیس کم کم این جریان وصیع تر شد ابتدا فکر جنسی من را به این دام انداخت سپس فکر زیبایی صورت این فرد مرا به شدت تحت فشار قرار داد تا چند وقت تفکر این بود که این فرد خیلی زیباست و همین تفکر این فرد زیباس منجر به شروع یه استرس و اضطراب در بنده میشد تا اینکه بعد از چند وقت به نظرم این فرد زیباترین فرد عالم میآمد هر کسی را میدیدم از نظر زیبایی با او مقایسه میکردم و بعد در ذهنم او پیروز میدان زیبایی میشد و هر بار در این واکنش های فکری استرس و اضطراب و تپش قلب سنگینی به من دست میداد حتی آرزوی خود کشی میکردم در مرحله های بعدی پس از قیاس زیبایی و اضطراب آن یک اظطراب سنگینتر بابت اینکه این فرد همسر دارد تو هیچ وقت امکان ازدواج با او را نداری تو چقدر بیشرم شدی که به زنی شوهر دار فکر میکنی و بد تر از آن احساس اینکه نکنه من عاشق این شخص شده باشم چرا باید چنین چیزی پیش بیاید نکند به او دلبسته شدم به من دست میداد در صورتی که بخدا چنین چیزی در قلبم نیست و به هیچ وجه علاقه فلبی به او نداشتم حال از آن ماجرا ۸ سال میگذرد و من هنوز هم گرفتار این مسئله هستم اگر نبود اضطراب و استرس تپش قلب گرفتگی عضلات و از این دست مسائل چه بسا به راحتی ماجرا ختم به خیر میشد چه کنم که با چند لحظه تفکر ناگهان همهی مسایل استرسی به بنده دست میدهد و همه چیز نابود میشود شایان به ذکر است که این همسایه تقریبا ۴ سال است که از همسایگی ما رفته و بنده نیز به دلیل یه سری درگیری ها حدود دو سال سر این قضیه رو تا حدودی فراموش کرده بودم ولی باز از حدود ۶ ماه پیش شروع شده و دست بر نمیداره از سر ما .دکتر عاجزانه ازتون خواهش دارم برای من هر کاری از دستتون بر میاد بکنید مشکل هزینه هم ندارم چون چند تا دکتر هم رفتم و نتونستن کاری بکنن قصد جسارت ندارم چون آخرین تیر من هستش دیگه میگم اگر واقعا میتونین مشکل بنده رو حل کنید بیام پیش خودتون اگر نه همکاری دارین که سابقه درمان بیماری مشابه من رو داره من رو بفرستین اونجا چون من دیگه خسته شدم از این وضعیت و الان دارم با چشمانی خیس این مطلب رو مینویسم از دوستان هم خواهش دارم اگر راهنمایی خوب یا دکتری که به نظرتون میتونه کمک کنه سراغ دارین از طریق ایمیل کمکم کنیدirantourism100@gmail.com
    صد ها فرشته بر آن دست بوسه میزنند
    که یک گره بسته از کار خلق باز کند
    irantourism100@gmail.com

    1. سلام . شما در درجه اول باید بدانید که هر فکری را که بیشتر قصد سرکوب انرا داشته باشید بیشتر بذهن هجوم می اورد. اینکه شما جذب زیبایی یک زن شدید کاملا طبیعی است. متاسفانه شما تمایزی بین فکر و عمل قایل نیستید. یعنی بدلیل اینکه این فکر به ذهنتان می رسد خود را لایق سرزنش و گناهکار می دانید. و سعس در سرکوب فکر دارید. همین حساسیت زیاد شما باعث می شود این فکر مدام بذهن شما بیاید. موضوع شما اصلا میزان زیبایی و دلفریبی ان زن نیست. مشکل شما ان است که در برابر یک فکر طبیعی مقاومت بیجا نشان می دهید و می خواهید بزور از ذهنتان خارج کنید. اگر اکنون به شما بگویم یک فیل ارغوانی را در ذهن تصویر کنید و بعد اکنون تلاش کنید فیل ازغوانی را از ذهنتان بزور دور کنید بهیچوجه نمی توانید. زیرا تلاش برای بیرون کردن فیل ارغوانی باع می شود ان تصویر بیشتر بذهن شما بیاید و رهایتان نکند. اما اگر اجازه دهید تصویر فیل مانند هر چیز دیگری بیاید و برود انگاه زمانی متوجه می شوید که خیلی وقت است که از ذهنتان رفته است. مشکل شما حساسیت زیاد نسبت به خارج کردن فکر ان زن از ذهنتان است.
      برای درمان نزد یک روانشناس بروید. روانپزشک چاره مشکل شما نیست.
      اگر سوال دیگری دارید بفرمایید

    2. سلام. دوست عزیز. فکر میکنم چندتا ارتباط جنسی سالم و شرعی با افراد مختلف حساسیت شما را به موضوع از بین میبرد. سکس برای مجردها جیز خاصی است ولی برای متاهلهای کارکشته مثل نهار خوردن عادی شده.

  273. پسر ۳۷سال دارد و دچار وسواس شدید میباشد و پرخاشگر هم است
    ولی خود را بیمار نمیداند .راهنمائی فرمائید چه باید بکنیم بجز بستری زورکی

    1. هیچ راهی جز ایجاد ارتباط مطلوب و گفتگو دوستانه با وی جهت رفتن به نزد درمانگر وجود ندارد. باید بداند مشاوره تنها برای افراد بیمار نیست و همه افراد نیازمند مشاوره هستند. شما نیز پیش مشاور بروید تا بینش شما نیز درباره رفتن نزد مشاور تغییر کند و خانواده به این باور برسد که تنها افراد بیمار مشاوره نمی روند.

  274. سلام اقای دکتر من می روم به دندان پزشکی که اهن را میارد بزارد روی دهانم قوع بهم دست میده یا پزشک عموی می رم چوب را میارد می زارد توی حلقم عوق بهم دست میده بد اقای دکتر مثلا به نانی دست بزند نمی خورم بد مثلا توی ماشین که کثیف باشد نمیشینم با چه روشی خوب می شود

    1. سلام. راه درمان ان است که بتدریج با توجه به شدت بیزاری خود ار موضوع به انها نزدیک شوید. هر قدر بیشتر اجتناب کنید این حالتهای شما تشدید می شود.

  275. سلام آقای دکتر
    خیلی بی حوصله ام، همیشه عصبانی هم هستم، خواب آلود هم هستم، نگرانی هم دارم، نگرانی از اینکه برای فرزندم اتفاقی نیافتد، یا خودم دست به کار خطرناکی نزنم، یا دچار بیماری خطرناکی نباشم، اجاق گاز را هر شب چک میکنم، لوبه بخاری رو چک میکنم، در حیاط رو چک میکنم، نمیدانم اسم این مشکل چیست، فکر میکنم اخلال دو قطبی دارم، گاهی وقتها فکر میکنم شیزوفرنی یا اسکیزوفرنی یا اضطراب فکری یا اختلال ‌وسواس، اصلا نمیدانم مشکل من چیست، لطفا کمک کنید.

    1. همه مواردی که گفتید نشانه وسواس است. پایه وسواس اضطراب است. در نتیجه هر کاری که به بهبود اضطراب و کاهش ان کمک کند این علامتها را نیز از بین می برد. مقاله راههای درمان اضطراب را در سایت بدقت مطالعه و عمل کنید

      1. سلام اقای دکتر، ممنونم از اطلاعات مفید و تسلی بخشی که در اختیارمون قرار دادید.
        من از ۷ سالگی تا الان که ۱۸ سال دارم دچار وسواس فکری بوده ام و تازه یک سال هست که متوجهش شدم. از زمانیکه متوجه شدم خیلی بهتر شدم،ولی همچنان کم یا زیاد نمیدونم باقی مونده. من فردی هستم که به خوبی قابلیت کنترل خود و افکارم رو دارا هستم، ولی در مواقعی سعی که میکنم کنترلشون کنم انقدر به سراغم میان تا اخر سر انجامشون بدم. حتی گاها بخاطر یک مدت کنترل و تحمل، رفتارها تشدید پیدا میکنند گویا عوض مدت کوتاه رو در میارن. در واقع در میارم. میدونم که وسواس فکریست و دوست دارم از دست این بیماری دیوانه کننده راحت بشم ولی نه دوست دارم به کسی بگم و نه به روانشناس مراجعه کنم، .ولی یه مسعله دیگری هم هست که حس میکنم با اختلال دیگری هم شاید مواجهم، بعضی وقت ها این افکار وسواسی تنها افکار نیستن و انگار توسط منِ بدجنسو منفی که در درونم هست گفته میشنو مدام تکرار میشن. مثلا بعد یک شب بسیار زیبا و شاد انگار یک منِ منفی و نگران درونم مدام تکرار میکنه که فردا روز بدی خواهد بود گریه خواهی کردو حرف های چرتی مثل این. خیلی دوست دارم که زودتر لطف پاسخگوییتون رو از انم کنید

  276. سلام.زنی ۳۹ ساله هستم که از نوجوانی دچار اضطراب بودم اما اختلال جدی در زندگیم ایجاد نمیکرد چون فقط مدرسه میرفتم و مشغول درس بودم.بعد از ازدواج اجباراً در شهر دوری ساکن شدیم که هیچکس رو نداشتیم .من خیلی تنها بودم همسرم هم صبح تا شب سرکار بود . کم کم شبها دچار لرز شدیدی میشدم که منو راهی درمانگاه میکرد ‌متاسفانه پزشکا تشخیص نمیدادن و فقط سرم میزدن و من لرزشم بیشتر میشد و حالم بدتر.نزدیک یک سال من غذام شد نان برنج مرغ چای .کاهش وزن شدید داشتم تا بالاخره تشخیص اضطراب و سندروم روده تحریک پذیر و … دادند.سالهای بعد دوباره دچار مشکل زنانگی شدم که تا احتمال خارج کردن رحم پیشرفت.در مدت اون بیماری من از لحاظ روحی نابود شدم بارها فکر خودکشی داشتم به پسرم نمیرسیدم تااینکه معجزه وار مشکلم حل شد و تونستم بچه دوم بیارم حاملگی سخت و استراحت مطلق و بعد از اون رفلاکس و‌الرژی پسرم و سه سال نخوابیدن شبانه ی من …. اتفاقات گذشته کاملا من رو از لحاظ روحی روانی از هم پاشونده بود.من حالا همه جی دارم اما هیچ لذتی اززندگی نمیبرم من فقط دارم هرروز رو بااسترس زیاد سپری میکنم مدام احساس میکنم دارم میمیرم چون قلب و معده و روده م درگیر این اضطراب شد و به شدت دچار وسواسفکری شدم عصبی هستم همش داد میزنم عصبانیم دلم می‌خواد ناسزا بگم و گریه کنم روانپزشک به من داروهای متعددی از جمله سیتالوپرام بوسپیرون تریمی پرامین و چندنوع دیگه در مقاطع مختلف تجویز کرده و من یکسال و‌نیمه مصرف میکنم اما بهبودی ای در خودم نمیبینم و فقط بی انگیزه و خوابالود ‌دلمرده ام.از همه بدتر بخاطر مصرف قرص دچار اضافه وزن زیادی هم شدم چربی و قندمم رف بالا.من دارم زجر میکشم و زجر میدم به اطرافیانم.به همسرم.بچه هام.همیشه کابوس مریضی پسرمو دارم.همش استرس دارم طوریش نشه.کافیه بگه دلم یا سرم من ناگهان قلبم دچار سوزش میشه و نفسم بالا نمیاد و دچار حمله اضطراب میشم.من همیشه در حال فکر کردنم.مدام دارم تو ذهن خودم خودمو مواخذه میکنم یا دنبال چاره برای مشکل نیامده میگردم.حتی وقتی دارم میخندم ناگهان حس شبیه عذاب وجدان سراغم میاد که الانه که یه چیز ناراحتم کنه و اتفاقا هم میشه.بیخیالی برام یه آرزوی بزرگ شده.باخودم میگم وسواس فکری و اضطراب مثل بیماری لاعلاج میمونن درمان ندارن مدام تو ذهنم از خدا وحشت دارم فکر میکنم منتظر نشسته تا کاری کنم و عذابم بده فکر میکنم هر اتفاقیکه میفته نتیجه ی گناه منه.تمام این حرفهارو زدم بگم که واقعا درمانی داره این وسواس فکری ؟ پس چرا مشکل من حل نمیشه من حتی مشاوره هم رفتم اما هیچ مشکلی از من حل نشد یعنی باید تااخر عمر عذاب بکشم و و بمیرم و هیچ لذتی از زندگیم نبرم هرروز همش استرس بکشم و تپش قلب و عصبانیت و گریه و غم ؟

    1. سلام عزیزم. خیلی متاسفم از انچه که گفتید. تمام مشکلاتی که گفتید از جمله روده تحریک پذیر، مشکل رحم، وسواس فکری، احساس گناه، فکر زیاد و…همگی ناشی از اضطراب بالا در شما است. هر چیزی که اضطراب شما را کاهش دهد تمامی موارد بالا را از بین می برد. مقاله زیر را بدقت مطالعه کنید و موارد ان را بطور منظم انجام دهید تا اضطراب شما کاهش پیدا کند.
      https://dr-sanaie.com/%d8%a7%d8%b6%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%a8-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f-%d8%a8%d8%a7-%d9%86%d8%b4%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a2%d9%86-%d8%a2%d8%b4%d9%86%d8%a7-%d8%b4%d9%88%db%8c%d8%af/

  277. سلام اقای دکتر من بیست سالمه. نمیدونم وسواس دارم یا نه. همیشه قبل از هر کاری استرس پیدا میکنم اونم بخاطر فکرای منفیمه. مثلا وقتی میخوام ماشین کسیو قرض بگیرم با خودم میگم نکنه تصادف کنم نکنه اونجا فلان اتفاق بیفته یا مثلا وقتی سوار تاکسی میشم هی تو فکرمه نکنه بقیمو نده نکنه بیشتر بگیره. اعتماد بنفسم پایینه. وقتی تو خیابون میخوام یکاری انجام بدم حس میکنم همه دارن نگام میکنن.

    1. سلام. بنظر شما اضطراب بالایی دارید. اضطراب زیاد منجر به وسواس می تواند بشود ولی در شما هنوز شاید نتوان اسم وسواس گذاشت. شما اضطراب اجتماعی نیز دارید. مقاله مربوطه را در سایت مطالعه کنید.

    2. با سلام
      مدت چهارسال هست که دچار وسواس طهارت نجاست شدم
      حدود نه ماه هست دارو مصرف میکنم،کمی از اعمال وسواسی من کاهش پیداکرده اما افکارات وسواسی همچنان وباشدت اذیتم میکنن،از ترک اعمال وسواسی خیلی میترسم چون احساس گناه میکنم ازطرفی این اعمال وقت و انرژی من رو در طول روز خیلی میگیرن و به کارهای اصلی زندگیم نمیرسم،لطفا راهنماییم کنید

      1. سلام. مشکل شما افکار غلط شما است. باید همراه با دارو جلسات شناخت درمانی نیز داشته باشید. ضمن آنکه باید مواجه سازی کنید. هر قدر بیشتر به اعمال وسواسی بپردازید وسواس شما شدید تر می شود. دارو تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد نشانه های وسواس را کاهش می دهد.

  278. سلام خسته نباشید. من ۲۴ سالمه از بچگی فکرای ازار دهنده
    همیشه داشتم که نمیتونستم کنترلشون کنم. یا مثلا تو رابطه هام وقتی در حال صحبت هستیم از طریق پیام دیر که جوابمو میدن کلافه میشم حس میکنم مزاحمم یا اون طرف بزور داره جوابمو میده یا دوست نداره با من صحبت کنه یا سرش شلوغه. کسی چیزی بهم بگه زود بهم بر میخوره فوری عصبی میشم. یا مثلا پولی چیزی از کسی طلب دارم تو ذهنم فکر میکنم اگه درخواست کنم طرف حرف نا مربوط میزنه وباعث میشه که جرو بحث کنیم وکلی تو ذهنم با طرف بحث میکنم. و اینکه همیشه تو گفتم یه سری حرفا که حس میکنم باید بگم مرددم. و از نگفتنشون ساعت ها ذهنم درگیره. ایا من وسواس دارم؟

    1. سلام و عرض ادب.لطفا جواب بدین.من همسری وسواسی دارم که هر روز که میگذره زندگی برای من سخت تر میشه.چند نمونه از کارشو براتون میگم. قبل از دست زدن به هر چیزی باید دستامو بشورم حتی اگر از حمام آمده باشم.اجازه نشستن روی مبل با لباس بیرون رو ندارم.روی تخت بدون لباس نمیتونم بخوابم حتی تو گرمای تابستون.روزی که رو تختی رو میشوره زندگی من تا یه هفته زهرمار میشه چون حتما قبل ا. نزدیک شدن به تخت باید دوش گرفته باشم.با لباس بیرون دستشویی رفتن ممنوع.بعد از شستن دست در دستشویی حتما مجددا دست باید تو آشپزخانه شسته شه.روزی دو بار جاروبرقی میکشه.حتی نمیتونم به کمد لباس و لباسای داخل کمد دست بزنم حتما قبلش باید دستامو بشورم و خیلی چیزای دیگه ازشم دلیله این کاراشو که میپورسم یا گریه میکنه یا میگه من تمیزیو دوست دارم یا دعوامون میشه لطفا راهنماییم کنید

      1. سلام. ایشان وسواس شستشو دارند و باید درک کنند که این رفتارها طبیعی نبوده و تمیزی محسوی نمی شود. این رفتارهای وسواسی است. باید اگاه باشند هر قدر بیشتر این رفتارها را انجام بدهند ذهن ایشان باز هم بیشتر طلب نی کند بگونه ای که دیگر به بهانه کثیف بودن از خانه هم نمی توانند خارج بشوند. راه درمان ایشان مواجه شدن با انچیزهایی است که اضطراب در ایشان ایجاد می کنند. باید در ابتدا قبول کنند که بیمار هستند و رفتارهایشان باعث ازار دیگران و خود می شود.

  279. سلام، ذهنم خیلی راجب مسائل خلقت و مرگ و حیات فکر میکنه بقدری ذهنم توی این چیزا فکر و تجسس میکنه که دیگه دیوونم میکنه و به جنون نزدیکم میکنه هرچقدرم سعی میکنم که به این چیزا فکر نکنم نمیتونم و عاجز میمونم،، فهمم خیلی اومده پایین باید یه مطلبی رو دو یا چندبار بخونم یا تکرار شه تا تو ذهنم مرورش کنم بفهمم، خیلی به خودم فکر میکنم،، این مسئله فکری که خدا چه چیزیو توی چه چیز دیگه ای قرار داده یه فضای رقابتی رو در ذهن من پدید میاره که چون خدا فلان کار رو در گرو فلان کار دیگه قرار داده من اینکارو نمیکنم تا اینکار نشه و من برنده شم یا باز فکر میکنم که بهرحال قطعا اون موفق میشه و این فضای رقابتی تو ذهنم هی تشدید میشه تا جاییکه
    گاهی اوقات اونقدر حالم بد میشه که آرزو میکنم ای کاش من هیچوقت بدنیا نیومده بودم دکتر خیلی حالت بد و دیوانه کننده است، بخدا روزگارم سیاه شده خیلی به نابودی فکر میکنم بدنم ضعیف شده ضربان قلبم بالا میره بدنم عجیب حس سنگینی داره دلم میخاد خیلی گریه کنم تا احساس سبکی کنم و ازین حالت نجات پیدا کنم،، درسامو نتونستم ادامه بدم تمام ارتباطم با دوستام و اقوام و مردم کمرنگ و بد شده،،ذهنم کند شده، گیج میشم، میترسم سکته ای به بدنم بزنه از بس به سرم و سینه ام فشار میاد،، یه آدم ضعیف النفس شدم،،. ممنون میشم اگه راهنماییم کنی

    1. سلام. هر کاری که به کاهش اضطراب در شما کمک کند منجر به کاهش این افکار می شود. از جمله ورزش- مدیتیشن و… (مقاله راه های کاهش اضطراب را در سایت بنده مطالعه کنید). مشکل شما اضطراب پنهان است. در عین حال بهتر است با سک مشاور جلسات مشاوره داشته باشید تا افکار غلط شما را با کمک یکدیگر پیدا کنید و تغییر دهید. در کوتاه مدت دارو نیز می توانید استفاده کنید.

  280. سلام، دکتر دوطرف پیشانی ام و قسمت بالای کاسه سرم بشدت درد میکنه، دست و پاهام میلرزه خصوصا قسمت بالای نافم و زیر قفسه سینه ام عضلات بدنم شل شدن خیلی ترس و اضطراب دارم دائم بخودم فکر میکنم به دنیا فکر میکنم به چیزایی که راجب خلقت خوندم، به تجزیه و تحلیل مقایسه اینا میپردازم بدون اینکه بدونم من آخه چرا باید به این چیزا فکر کنم و میلی به فهمیدنش داشته باشم، ذهنم بخودی خود راجب این مسائل تجسس میکنه اصلا دوست ندارم که تو این موضوعا سرک بکشم، احساس ناامیدی بهم دست میده، توی خودم گم میشم، دائم فکر میکنم من کجا بودم، به مرگ فکر میکنم، به حالت زنده بودن،، تا جاییکه گاهی پیش خودم فکر میکنم ای کاش هیچوقت بدنیا نیومده بودم، وچیزی که بیش از همه چیز منو آزار و شکنجه میده فکر کردن به این موضوع که خدا اینکارو در گرو فلان کار دیگه قرار داده یا مثلا خدا چه چیز رو در چیز دیگه ای قرار داده!! خیلی عذاب میکشم وقتی به‌این چیزا فکر میکنم حساسیت ذهنم بقدری بالا میره که اصلا در خودم گم میشم و یه فضای رقابتی تو ذهنم نقش میبنده که چون خدا فلان چیزو در گرو فلان کار قرار داده من اینکارو نمیکنم تا من برنده شم باز پیش خودم فکر میکنم قطعا اون موفق میشه و باز حس ناامیدی شدت میگیره،، قدرت فهمم خیلی پایین اومده باید حتما چند بار یه مطلب رو مرو کنم تا بفهمم،، نمیتونم خودمو آرام کنم و اعتماد بنفس داشته باشم لطفا راهنمایی کنین شاید ازین جهنم و کابوس بلکم خلاص شم

  281. سلام آقای دکتر. من در حدود یه ماه پیش بدجور مریض شدم و خداروشکر الان حالم بهتره. سوالم این بود من تو این مدتی که مریض شدم و در زمانی که رو بهبودی بودم یه چیزی توی ذهنم تقریبا هر روز تکرار میشد اینکه الان حالم بد میشه،الان باید مواظبت باشی،الان می ری دکتر و… (چون بطور ناگهانی مریض)این افکار می اومد تو ذهنم.
    الان حدود دو هفته هستش که افکاری مثله الان مرگ و از دست دادن خودم تو این دنیاست و از این چیزها. اومده تو ذهنم که بعضی موقع ها هم اینا از ذهنم پاک میشه ولی دوباره میاد تو ذهنم
    مثلا وقتی که از خواب پا میشم. خواستم بگم آیا اینها وسواس فکری هستش یا نه؟ خیلی اذیت میشم مثلا وقتی می خوام برم تو اتاقم کتابم رو بردارم یه چیزی تو ذهنم میگه نرو که الان میمیری.
    ولی خب من انجامش میدم (یعنی کتابم رو از اتاقم برمیدارم) یعنی میخوام بر این ترسم غلبه کنم. ولی خیلی اذیت میشم بعضی موقع ها قلبم تند تند میزنه رفتم نوار قلب گرفتم دکتر گفت مشکلی ندارم
    واسه ی این مسئله ای که گفتم پیش هیچ روانشناسی نرفتم. آقای دکتر این مواردی که گفتم وسواس فکری هستش یا نه ؟ راستی موقعی ای که تو جمع هستم و صحبت میکنم این افکار مزاحم پاک میشن ولی خب دوباره میاد سراغم
    با تشکر

    1. سلام. بله اینها افکار مزاحم وسواسی هستند بهترین راهکار جهت غلبه بر انها ان است که به افکار وسواسی خود عمل نکنید و با انها مقابله کنید. در اینصورت فکر تان درک می کند که قرار نیست اتفاقی برای شما بیفتد. ولی اگر به افکار وساسی خود عمل کنید فکر شما می گوید چون به این افکار عمل کردم تا بحال اسیبی ندیدم و در نتیجه فکر وسواسی مدام تقویت و شدید تر می شود.

  282. سلام من وسواس به خواب دارم یعنی سر هر کاری میرم یک خواب شدید کنترل نشده میاد سراغم، الان هم معلم هستم و میترسم شغلم از دست بدم کمکم کنید، میترسم اگه شغلم از دست بدم تو جامعه به شکل دیگری بهم نگاه کنن لطفا کمکم کنید

    1. سلام. احتمالا شما دچار آپنه هستید که باعث می شود شب بطور عمیق بخواب نروید و در نتیجه هر روز احساس خواب الودگی دارید. به یک متخصص مراجعه کنید.

  283. سلام وعرض ادب.پسر۱۷ساله ایی دارم که بامراجعه به روانشناس متوجه شدیم که وسواس فکری دارد.روانشناس گفتند باید ابتدا به روانپزشک مراجعه کنیم ودارو ومشاوره باهم باشه.حالا سوالم این هست که این داروها عوارض ندارد؟؟درمان قطعی هست؟؟دارو برای همیشه باید استفاده شود یا بعد از چند جلسه دیگر نیازی نیست؟واگر این داروها خواب آور باشد.باتوجه به اینکه پسرم کنکور دارد ومدرسه تیزهوشان میرود ودرس ها سنگین هست چه کنیم؟؟

    1. سلام. در درجه اول باید بدانید اصل مشکل پسر شما رفتن به مدرسه تیزهوشان است. اصولا بچه ها در چنین مدارسی بجهت رقابتهای شدید و نادرست (اصولا رقابت درست وجود ندارد و همه رقابتها ناسالم هستند) دچار مشکلات عدیده می شوند. مطلبی که فرمودید مانند ان است که من بگویم می خواهم وسواس و اضطراب فرزندم خوب شود چون باید دوباره بیشتر به او اضطراب بدهم. باید او را از فضاهای رقابتی و نگرش مسابقه به دنیا دور کنید.
      هر دارویی مسلما عوارض دارد ولی باید دید نخوردنش ضرر بیشتری دارد یا خوردن ان. اگر وسواس شدید باشد حتما دارو تجویز می شود ولی اگر ایشان توانایی همکاری با درمانگر را داشته باشند بدون دارئ نیز درمان می شوند. درمان بدون دارو (درمان شناختی رفتاری) ماندگار تر از درمان دارویی است.

  284. سلام خسته نباشید خواهش میکنم کمکم کنید من دوساله پشت کنکورم این دوسالم با یه رتبه لب مرز پزشکی پشت کنکور موندم یه افکار مزاحم میاد سمتم که نمیتونم کنترلشون کنم مثلا شب که مسواک میزدم اشتباهی در خمیر دندانی که تموم شده بود و افتاده بود رو فرش آشپزخونه رو بستم به در خمیر دندان جدید الان حس میکنم چون این اتفاق افتاده اگه دوباره از همین خمیردندان استفاده کنم (چون سرش افتاده بود زمین) ایدزمیگیرم برا همین رفتم صبح یه خمیر دندان دیگه گرفتم هی میگم باید برم با همین خمیر دندان آلوده مسواک بزنم بزارهرچی میخواد بشه بشه تا کی میخوام این کارامو ادامه بدم بعدش میگم نه اگه برم استفاده اش کنم فکر ایدز منو ول نمیکنه یا مثلا دختر دخترخالم که ۶سالشه ساعت مچی منو به دستش بست و یکمی از آب دهنش ریخت رو ساعتم الان دیگه نمیتونم سمت ساعتم برم و دوباره استفاده اش کنم و خیلی چیزلی دیگه این دوتا موردش بود آقای دکتر من باید چیکار کنم ؟ به خدا از درسمم افتادم از ترس نمیتونم بافامیلامون روبوسی کنم میگم آب دهنشون کثیفه حتما مریضی میگیرم کلافه شدم دیگه اگه اینجوری پیش برم ۱۰برابر رتبه های سال پیشمم نمیارم آینده ام کلا نابود میشه الان من باید چیکار کنم مثلا برم از همون خمیر دندان یا ساعتم استفاده کنم و بگم هرچه باداباد یا نه ؟ ممنون میشم اگاه کمکم کنید

    1. سلام عزیزم. اینها همه نشانه اضطراب است. بجای اینکه تما وقتت رو صرف درس کنی باید روزی ۵۰ دقیقه ورزش کنی. حتما باید اوقات فراغت هم برای خودت در نظر بگیری
      موضوع مهم دیگری که باید بدونی اینه که هرقدر به افکار وسواسیت بیشتر بها بدی بیشتر سراغت میاد. بنابراین حتما باید کارهایی که افکار وسواسی مگه نکن رو انجام بدی. از خمیر دندون استفاده کنی- ساعت دستت کنی و…حتی اگر در ابتدا نمی تونی کامل اینکار بکنی باید مثلا ۱۰ دقیقه ساعت دستت باشه. دفعه بعد ۱۲ دقیقه و …راه درمانت همینه عزیزم

      1. سلام وعرض ادب
        ۲۰سال است برای وسواس فکری کلومیپرامین مصرف میکردم.۲ سالیست اس سیتالوپرام مصرف میکنم.ولی کاملا خوب نشدم.آیا باید دوباره کلومیپرامین بخورم.یا داروی جدیدتری برای وسواس فکری وجود داره اگر میشه راهنمایی بفرمایید به تجربه بین داروهای جدید کدام افضل است.ممنون

        1. سلام. باید روانپزشک شما ببیند کدام دارو با شما بیشتر سازگار است و عوارض جانبی کمتری برای شما دارد. شما در کنار دارو باید رواندرمانی نیز انجام دهید.

  285. سلام ممنون از پاسخگوییتون آقای دکتر
    بله نوسان خلق داره
    درموردمراقبه بیشتر توضیح میدین واینکه اگرامکان داره روانشناس خوب وجدی دراصفهان معرفی کنید

    1. ایشان احتمال دارد علاوه بر افکار وسواسی دوقطبی خفیف داشته باشند. لطفا چک بفرمایید. مقاله راههای درمان اضطراب را برای مراقبه مطالعه بفرمایید.

  286. البته خواهرم افکار وسواسی اینکه الان فلج میشم یاحس خودکشی یا افکار بد نسبت به ائمه و…هم داره استرسشم خیلی زیاده
    میگه که توپاهامم یجوری میشه.

  287. سلام
    آقای دکتر من خواهرم ۳۳سالشه ومجردوبزرگترازمنه ولی من ازدواج کردم وحدود۱۷ساله که به وسواس مبتلاس البته تا ۱سال پیش وسواسش عملی بودولی پیش یدکتری رفت ویسری داروتجویزکرد براش زمانی که میخورد حالشو خیلی بهتر کرده بود ولی چون داروهاش یکم خواب آور بودیهو قطع کردوازون موقع به بعد۱سالو۳ماهیه که وسواس فکری شدید گرفته وبخصوص روی من بیشترحساس شده جوری که همش شبانه روز داره حسرت منو میخوره ومنو نفرین ناله میکنه که چرامن هیچ مشکلی ندارم واون اینقدرمشکل داره!ما نمی دونیم این وسواسه یاحسادت!!بیچارمون کرده اقای دکتر! دکتر ومشاوره های متعددی رفته و یمدت دارو خورده و یهو قطع کرده وباز یدکتر یا مشاور دیگه ولی دوره درمانشو هیچوقت کامل نکرده وسرازخود دارو قطع کرده!هرموقع میره دکتر دارو بهش میده مثلا درحد ۱هفته دارومیخوره یهو قطع می کنه بعد استرسش میره بالاوحالش میریزه بهم و باز یدکترجدید وهمون سیکل مشاورم درحد یکی دوجلسه میره وادامه نمیده خودش میگه هیچی نمی تونه خوبم کنه!وفوق العاده روی من حساسه جوری که همش میگه چرا من وسواس دارم و تونداری چراتو قرص اعصاب نمی خوری وهمش داره منو باخودش مقایسه می کنه!!الانم پیش یدکتری رفته که وصفشو براش گفت گفتن که دارو روش اثر نمیکنه شوک تجویز کرد و۶جلسه هست که میره ولی بازم میگه من حالم بدتر شده و این شوکم فایده نداره وباید دارو بخورم ولی داروخوردنشم که گفتم پایدار نیست!تاحالاخیلی خواستم وتلاش کردم‌که کمکش کنم و راهکارهای مواجهه و اینارو هم بارها بهش گفتم ولی هیچ فایده ای نداره وعمل نمی کنه فقط همش میگه چرامن باید تو این خانواده اینجور باشم وشمابخصوص من که خواهرشم ن!! واقعا خیلی درموندیم اقای دکتربنظرتون چی میتونه اثرگذار باشه؟چون خیلی برونگراس ومدام ازصبح تاشب داره یسری حرفارو تکرارمیکنه مثلا خوشبحال خواهرم(من)ک خوشبخته خوشبحالش که همه چی داره و الهی اونم دچار وسواس بشه و اینا وهمشم درحال تماس گرفتن یا پیام فرستادن برای منه!خواهشا اگر راهکاری هست بجز داروبگین و درمورد اینکه من چجوری باهاش رفتار کنم؟واقعاخسته شدم وداره اثرزیادی روی من و زندگیم میگذاره وحس می کنم دارم افسرده میشم.روانگر خوب درشهر اصفهان معرفی کنید هرچند بیشتر رونشناس و روانپزشکارو رفته.

    1. سلام. ایا ایشان دچار نوسان خلق هم میشه؟ یعنی گاهی پرانرژی و پرحرف، احساس توانایی کنه و گاهی غمگین و بی انرژی؟
      متاسفانه قطع کردن دارو خیلی بد است. ایشان اگر همراهی کند می تواند توسط راههای دیگر مانند ورزش منظم ، مراقبه و … اضطراب خود را کم کند(مقاله راههای درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید.)زیرا پایه وسواس اضطراب است.
      شما کاری برای ایشان نمی توانید بکنید و فکر نکنید می توانید با رفتارهای خود باعث شوید ایشان کمتر به شما حسادت کنند. چون افکار ایشان هیچ ارتباطی به رفتار شما ندارد و چیزی در درون خود اوست. شما به زندگی عادی خود بپردازید.

  288. چند سالیه که انواع وسواس های فکری و عملی مبتلا شدم. خیلی از اون ها رو برطرف کردم ولی اصلی ترین ها و آزاردهنده ترین هاشون باقی موندن. یکی از این فکر های آزاردهنده که بیشتر شب ها سراغم میومد، این بود که صحنه هایی مثل مرگ های بد و وحشتناک تصور می کردم یا افکاری مربوط به توهین به مقدسات به ذهنم میومد و یکی بهم میگفت که اگه این سوره ها رو نخونی یا این تعداد صلوات رو نگی یا دهنت رو آب نکشی یه اتفاق خیلی بد برای نزدیکانت میوفته، از حدود سه سال قبل که فهمیدم این ها وسواس فکریه، در چندین دوره ی سعی کردم اون کارها رو (آب کشیدن دهان ، گفتن صلوات و. ) رو انجام ندم و بهشون بی اعتنایی کنم، اما باز شکست می خورم و گاهی اون کارها رو میکنم هر چند شدتشون خیلی خیلی کم تره و الآن نسبت به چند سال قبل کم تر به سراغم میان.
    در مورد وسواس عملی هم با عرض معذرت بعد از بیرون اومدن از دستشویی فکر میکردم نجاست به دست هام و زیر ناخن هام مونده این باعث شده بود که از بس ناخن هام رو میگرفتم و زیرشون و گوشت های اطرافشون رو با یه شی نوک تیز می گشتم، ناخن هام شکل وحشتناکی پیدا کرده بودن و دست شستنم خیلی طول میکشید آخرش هم فکرمیکردم باز دست هام نجسه. از یه سال قبل شروع کردم به پرسیدن و مشاوره مذهبی گرفتن تا این که فهمیدم که دست هام پاکه و احتیاجی به این کارها نیست. برا همین سعی
    کردم زیر و اطراف ناخن هام رو کمتر وارسی کنم و شکل ناخن هام خیلی بهتر شدن اما گاهی باز دوباره ترس و اضطراب میاد سراغم و میترسم که نکنه با این کارم باعث انتقال میکروب و بیماری به دیگران بشم و باز دوباره زیر و اطراف ناخن هام رو میگرذم اما جلوی خودم رو میگیرم و نمیذارم مثل قبل بشه اما باز ترس و اضطراب اومده سراغم که همه ی تلاش های یک سال قبلم بر باد میره و دوباره همه چیز به روز اول برمی گرده؟
    می خواستم بدونم این روندی که من برای درمان خودم در پیش گرفتم فایده ای داره؟ آیا وسواس باید یه شبه و کامل برطرف بشه و اگه یه وقت وسط راه باز دوباره برگرده به صورت کم تر یعنی هیچ فایده ای نداشته؟ و این که چطور می تونم به طور کامل از دست این وسواس ها راحت بشم؟

    1. سلام عزیزم. در درجه اول باید بدونید که این فکرها همگی مربوط به وسواس فکری در شما است و هیچ ارتباطی با تمیزی و ناپاکی ندارد. یعنی باید بدونید حتی اگر کل بدن خود را نیز بشورید و دائم غسل کنید و….از انجایی که مشکل در فکر شما است موضوع حل نمی شود. مطلب بعدی انکه هر قدر بیشتر به افکار وسواسی خود گوش دهید(یعنی مثلا وقتی می گوید باید دستت را بشوری زیرا نجس است) بیشتر وسواس خود را تقویت می کنید و باور شما مبنی بر اینکه پس حتما کثیف هستم بیشتر می شود. هر قدر به ان بی اعتنایی کنید وسواس عقب نشینی می کند. منتهی اینکار مسلما بصورت تدریجی باید صورت گیرد. یعنی ابتدا بطور مثال اگر ۵ دقیقه برای دست شستن وقت می گذارید باید ۳ دقیقه شود. و یا….برای اینکار بهتر است با یک درمانگر مشاوره کنید.
      وسواس در مواقع اضطراب بیشتر می شود. مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید و راهکارهای غلبه بر ان را انجام دهید. هرقدر آرامش بیشتری داشته باشید وسواس شما کمتر می شود.

  289. در ضمن آقای دکتر وقتی ک فکر میکنم باید بشورم شستشو دیر بشه احساس میکنم بدنم داغ شده و آتیش میگیرم تپش قلبم می ره بالا اون لحظه فقط عصبی میشم لطفا راهنمایی کنید

    1. مهم آن است که درک کنید بدون شستشو حال شما بد می شود ولی پس از مدتی حال شما خوب خواهد شد. شما باید این مدت را تحمل کنید. هر قدر به افکار وسواسی خود بیشتر گوش دهید وسواس شما بیشتر می شود

  290. سلام دکتر
    براتون کلی حرف نوشته بدم پاک شد.وسواس شدید فکری و عملی دارم .هربار بیرون بدم بیام دوش میگیرم.هربار دستشویی وش میگیرم.بادیدن شماره نامحرم دوش.دیدن نامحرم تو خونه دوش میگیرم موقع شستشو حرف میزنم میشمارم دعا میخونم گریه میکنم میخندم اما تاثیری تو شستشو نداره.استرس و اضطراب شدید دارم داروهامو قطع کردم.از سال ۷۶ دچار اینم.افکار جنسی آزارم میدن بیرون از خونه ادم منطقی و معقولی هستم با رفتار مناسب اما تو خونه عصبی و تندخو.دوست دارم داد بزنم.وقتی جاییم فکر کنم کثیفه دیر بشورم فوق العاده عصبی میشم و گریه میکنم داد میزنم عصبی میشم.۳۸ سالمه ازدواج ناموفقی طلاق بیشتر بخاطر این بود.بعصی دکترا گفتن باید بستری بشم اما بقیه گفتن بستری نمیخواد.زود عاشق و ابسته میشم دیر فراموش میکنم ب مرز دیوانگی میرسم.ادم مذهبی هستم اما گناه زیاد کردم فکر میکنم همه میدونن من چکار کردم.تو خونه خیلی درگیرم.پدرم خیلی گیر میده نفرینم میکنه.بعضی وقتها فکر میکنم بگیره آروم میشم.قلبا مهربون اما اخلاقش آزارم میده جدیدا ب این فکر افتادم پدر مو بکشم تا منو ببرن زندان تا کمتر بشورم .با آدمی وارد رابطه تلفنی و عاطفی شدم چون مذهبی بود خوشم اومد اون بهم پیشنهاد ازدواج داد حتی گفتم شرایط ازدواج ندارم پافشاری کرد وقتی مشکلم رو فهمید گفت قبول میکنم اما ی دفعه بعد از چند روز پشیمون شد گفت کسی رو ک دوسش داشته رو دیده.میدونه بهش نمیرسه اما منم نمیخواد میگه من راهم فرق میکنه فکر میکنه مثل دوستانش شهید میشه.التماسش کردم اما جواب رد داد داغونم نمیدونم چکار کنم.مشکلاتم بعد از این موضوع بیشتر شده.بخاط شغلم وقتی آقایون بابت سفارش و کار باهم تماس میگیرن و حتی پیام میدن من میدم دوش میگیرم.تو دو هدا کمکم کنید.من جواب مو کجا ببینم برام میفرستین؟ لطفا راهنمایی دقیق کنید بنده حقیر رو

    1. سلام. شما باید حتما با یک روانشناس مشاوره داشته باشید و در عین حال دارو نیز مصرف کنید. راهکار شما مسلما مواجهه سازی است ولکن این کار را احتمالا به تنهایی نمی توانید انجام دهید. در کنار یک مشاور جلسات درمانتان را شروع کنید.

  291. سلام من تو فشار زیادی هستم مشکلات خانوادگیم زیاده.بعد همش دلشوره دارم .تا موبایلم زنگ میزنه از دلشوره شکم درد میگیرم.یا وقتی نماز میخونم یا قران میخونم همش انگار یکی میگه باید بیشتر بخونی وگرنه یه اتفاقی برای خانوادت میفته خیلی اذیتم خیلی .تو رو خدا کمکم کنید

  292. سلام اقای دکتر ،من دچار وسواس فکری هستم مدتی بود که وسواسم خیلی شدید شده بود من همراه با افکار وسواسی دو و سه مرتبه دچار تپش قلب و احساس گر گرفتگی شدم یک شب هم با تپش قلب از خواب بیدار شدم کلا تپش قلب من حدود یک دقیقه هم نبود من زیاد تو فکرش نبودم تا این که چند روز پیش مطلبی در مورد حملات پانیک خوندم الان همه اش می ترسم که نکنه دچار پانیک شدم میشه خیلی نگرانم به نظر شما اون تپش قلب و اضطراب به خاط وسواس بوده ؟

    1. ریشه و پایه وسواس و پانیک هردو اضطراب است. وقتی اضطراب دفعتا و با حجم زیاد وارد شود به ان پانیک می گوییم. خیلی نگران نامگذاری ها نباشید. انچه مهم است ان است که بدانید پانیک خطری برای شما ندارد. تا زمانی که از ان نترسید به شما نزدیک نمی شود. ولی اگر از حمله مجدد پانیک بترسید تکرار می شود. مقاله درمان پانیک را در سایت مطالعه کنید تا اگاه شوید که پانیک هیچ خطری ندارد.

  293. با سلام و خسته نباشید.
    من یک سوالی از محضرتون داشتم.
    راستش من دچار وسواس فکری هستم. در مورد وسایل هایم مثل گوشی و لب تاپ و….. مثلا فکر میکنم اگر گوشی را در جیبم قرار دهم آسب یا فشاری وارد می شود به گوشی و استرس و دلشوره شدیدی می گیرم و این استرس زمینه خیلی بزرگی برای یک بیماری دیگر که نمیدونم اسمش رو میشه وسواس گذاشت یا نه.
    قضیه از زمانی شروع شد که تلوزیون یک فیلم خارجی رو نشون میداد که داخل فیلم پسری مادرش رو خفه میکنه و بعد مادرش رو می کشه. و این برام اون لحظه سوال شد که آیا اگه مادرش رو ول میکرد هنگام خفه شدن و مادرش زنده میموند آیا مادرش چی میگفت به او پسر .
    حالا چند وقتی این مانند خوره افتاده به جونم و یه حسی میاد سراغم میگه تو هم برو با مادرت همچین کاری کن و بعد ببین اون به تو چی میگه و وقتی هم که میخوام فراموش کنم اصلا نمیشه و دلشوره میاد سراغم که باید این کارو انجام بدی و واقعا زندگی رو برام خراب کرده
    ممنون میشم از راهنمایتون.

    1. سلام . این افکار شما وسواس فکری است. باید اگاه باشید کسانی که این افکار را دارند اتفاقا بسیار انسانهای اخلاقی هستند و همین اخلاقی بودن زیاد انها را به وسواس کشانده است. با یک درمانگر مشاوره کنید تا راههای غلبه بر مشکلتان را پیدا کنید. در مقاله نیز راهکارهایی قید شده است. انها را بکار ببرید

    2. سلام من و بیشتر مسئله دوم اذیت می کنه برای حل اون باید پیش روانشناس برم یا روانپزشک.

  294. باسلام
    لطف کنید چند کتاب درمورد درمان کامل وسواس معرفی کنید
    نام کتاب و انتشارات کتاب
    مچکرم

    1. سلام. ۱) اختلال وسواس نویسنده گیتی استکتی، نشر ارجمند
      ۲) خوددرمانی وسواس: چگونه بیماری وسواس خود را درمان کنید؟ نویسنده علیرضا انگاره چی، نشر ازما

  295. سلام
    پسرم ۱۰ سال داره.اخیرا اضطراب و عدم تمرکز پیدا کرده .احساس می کنم بیشتر تو دنیای خیالی خودش هست .ساعتها با پازل هاش شخصیت سازی و داستان سازی تخیلی می کنه و از زبون آونها با خودش زمزمه می کنه و حرف می زنه . مدام با انگشتان دسش بازی می کنه یا موهاش و یقه لباسش رو می ره .در برقراری ارتباط با همسالانش دچار مشکل هست با اینکه خیلی مهربونه ولی نمی تونه دوست پیدا کنه و اکثر اوقات تنهاست.پدرش وسواس فکری داره .در اقوام من هم مشکل وسواس فکری شدید وجود داره.نشونه های دیگه از وسواس مثل شسشتوی زیاد یا رفتار تکرار شونده و ترس از امنیت خودش و خانوادش رو ندیدم .آیا پسر من هم دچار وسواس فکری هست؟

    1. سلام. نشانه ها بیانگر اضراب اجتماعی در او است که منجر به تنهایی و عدم ارتباط با دیگران و بالتبع حرف زدن با خود و دوست خیالی داشتن شده است. با یک روانشناس برای اموزش مهارتهای ارتباطی مشاوره کنید.

  296. سلام اقای دکتر
    من یک جا خوندم دنیا دار مکافاته و یادم اومد یک روز در دوران دبیرستان خانمی تو اتوبوس ادرس مرکز معلولین فیاض بخش را برای فرزندش پرسید
    اون خانم خیلی ادرس رو اشتباه اومده بود
    من با تعجب و یک خنده گفتم فیاض بخش !
    بقیه دوستام خندیدن
    حالا همش این تو ذهنمه که نکنه اون خانم ناراحت شده باشه و اضطراب دارم که در اینده بچه ام معلول میشه
    این فکر و اضطراب و ناراحتی از ذهنم بیرون نمیره و نمیتونم به زندگیم برسم

    1. عزیزم این افکار شما تنها نشانه اضطراب و وسواس فکری شما است و هیچ ارتباطی با ولقعیت ندارد. اگر این فکر به ذهن من خطور کند که اشیا بر خلاف جاذبه به بالا حرکت می کنند دلیل بر ان نمی شود که در عالم واقعیت نیز این اتفاق بیفتد. بهمین ترتیب اینکه فکر شما خندیدن شما را به معلول شدن و بلاسر شما امدن ربط می دهد هیچ ارتباطی با واقعیتهای دنیا ندارد. خندیدن به دیگران بد است ولی ربطی به این ندارد که شما در نتیجه ان معلول می شوید. این یک خطای شناختی در شما است. لطفا مقاله زیر را مطالعه کنید تا خطاهای شناختی تان را متوجه شوید
      https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/

  297. سلام اقای دکتر
    منم مثل همه ی دوستان وسواس فکری و عملی شدید دارم
    بیشتر از همه رابطه ی جنسی ما خیلی ازارم میده
    من ادم گرمی هستم و شوهرم هم سرد مزاجه
    از اول نامزدی خیلی سرد بوده و همه اش من برای رایطه جلو میرفتم
    الان بعد گذشت پنج سال هر بار که عقب میافته من دیونه میشم و میگم که دوسم نداره و من زشتم و منو نمیخاد و فردا میره یه همسر دیگه میگیره
    کلا نمیتونه زود زود رابطه برقرار کنه
    رابطه مون دوهفته یه یار یا خیلی خوششانس یاشم یه هفته یه باره
    الانم که بچه داریم خیلی سخته میشه
    کلا دیونه ام میکنه این فکرا
    از یه طرف فشار رابطه که دوست دارم داشته باشم و نیازه ام هست اذیتم میکنه و از یه طرف کمبود اعتماد به نفس در اثر نداشتن رابطه
    این باعث میشه افسرده تر بشم و با دختر و همسرم هم خوب نیاشم و حال حرف زدن و کار کردن هم نداشته باشم
    و وقتی اینجوری میشم به من میگه تو وقتی اخلاقت خوب نیسن حوصله نمیکنم بهت نزدیک بشم
    درصورتی که من همیشه باهاش خوبم و وقتی خیلی فاصله میافته حالم بد میشه
    و با این کارا. و حرفا دیونه میشم و اینکه من هم از رابطه دور افتادم و هم هر روز افسرده تر میشم و حس خوب نسبت به خودم و خدام از دست میدم
    توروخدا راهنماییم کنید

    1. سلام. معیار دوست داشتن یک فرد لزوما رابطه جنسی نیست. مسلما نشانه های دیگری نیز می توانید برای علاقمندی همسرتان پیدا کنید. ممکن است همسر شما اصولا فرد جنسی نباشد و موضوع جنسی اولویت او نباشد. ضمن انکه اگر شما زیباترین و جذاب ترین زن نیز باشید این دلیلی بر ان نمی شود که همسر شما با زن دیگری ارتباط نگیرد. انچه باعث می شود فری به فرد دیگر تعهد داشته باشد ویژگی های شخصی خود او است . نه جذابیت و زیبایی طرف مقابل. زیرا برای هر فردی جذابیت بعد از مدتی کاملا عادی می شود و فرد در صورت نداشتن تعهد به افراد دیگری جذب می شود. اخلاقی بودن یا نبودن من ربطی به خوبی یا بدی طرق مقابل ندارد. شما متاسفانه هویت خود را در ویژگی های زنانه و جنسی میبینید. باید خود را در سایر حوزه ها و مهارت ها قوی کنید تا انقدر در صورت ارتباط نداشتن احساس بی ارزشی نکنید.

  298. سلام دکتر من یه مشکلی دارم که الان واقعا امونمو بریده مثلا یه نمونه ی سادش اینه وقتی گوشی از دستم میفته زمین همون تبدیل به ی فکر شدید میشه در حدی که اصلا نمیتونم یه خط درس بخونم همین میخوام برم لای کتابو باز کنم این فکر مظخرف میاد و پدرمو درمیاره یه سره اقای دکتر این فکر تو ذهنم ووقتیم که رفت یه اتفاق یا یه فکر دیگه میاد بازم همون اش همون کاسه این مشکل الان حدود یک ساله دارم والان واقعا ارامش و تمرکز از من گرفته واقعا این فکرا خیلی مظخرفند ولی برای من خیلی بزرگ ایا راه درمانی واسش هست

    1. سلام. مورد شما وسواس فکری است. وسواس ناشی از اضطراب است. باید اضطراب خود را کاهش دهید. وسواس قابل درمان است. به یک رواندرمانگر مراجعه کنید. دارو نیز می توانید استفاده کنید.

  299. با سلام خدمت جناب دکتر سنائی

    پسر ۴ ساله من مبتلا به وسواس فکری عملی (OCD) از نوع وسواس تقارن بوده و همزمان مشکل اختلال پردازش حسی (SPD) نیز دارد.
    البته با انجام یکسری تمرینات،کاردرمانیها و زندگی در یک محیط آرام و طبیعت بکر مشکل پردازش حسی او تا اندازه قابل توجهی حل شده، ولی در خصوص وسواس فکری تقارن او پیشرفتی حاصل نشده، تنها راهی که می توان او را از هجوم افکار وسواسی دور کرد (بالاخص در مواقع گرسنگی، خواب آلودگی و استرس) فراهم کردن شرایط لازم برای کنترل افکار وسواسی اوست مثل غذا دادن به او، خواباندنش یا انجام یک بازی گروهی برای دور کردن استرس از او.

    ولی چون تعداد دفعات هجوم افکار وسواسی به او اخیرا زیاد شده، بنده احساس میکنم که دور کردن این افکار از او دیگر از دست من خارج است.
    از آنجائیکه پسرم هنوز کامل صحبت نمیکند ( در حد چند کلمه و جملات کوتاه) شرکت در جلسات کاردرمانی نیز بیهوده بوده و تاثیری در بهبود این اختلال نداشته.
    لازم به ذکر است که خود من از زمانی که به یاد دارم دچار اختلال OCD بوده ام طوری که در تمام دوران تحصیلم مدام در حال پاکنویس کردن جزوات و دفاترم بودم و اگر بخشی از یک جزوه ۱۰۰ برگی نظم و تقارن مد نظرم را نداشت، مجبور بودم برای رهائی از فکر وسواس گونه، از نو شروع به نوشتن کنم. این وسواس من از اواخر دوران راهنمائی شروع شد.

    ولی در مورد پسرم گویا جنبه وراثت دخیل بوده و از حدود ۳ سالگی بنده متوجه این اختلال در او شدم.

    لطفا در صورت امکان بنده را در این مسیر راهنمائی کنید.

    ممنونم

    1. سلام. در درجه اول سعی کنید نگرانی را از خود دور کنید و با ورزش و مدیتیشن اضطرابهای خود را کاهش دهید. (مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید) زیرا کودک براحتی اضطرابهای مادر و پدر را تشخیص می دهد و بهمین دلیل همواره درباره همه چیز نگران خواهد بود. اضطراب و نگرانی پایه وسواس است. بنابراین تا جای ممکن برای ریلکس شدن خود وقت بگذارید. در ثانی تا جایی که ضرورت ایجاب نمی کند قوانین برای کودک نگذارید. تا جایی که او به خود و یا دیگران صدمه نمی زند با او همراهی کنید.
      اجازه بدهید با وسواس خود مواجهه سازی کند. به این معنا که اگر در مورد قرینه بودن چیزی اصرار می ورزد طی یک بازی اجازه بدهید به وسواس خود عمل نکند و قرینه سازی را انجام ندهد. درباره مواجه سازی در درمان وسواس در مقالات بنده درباره درمان وسواس می توانید مطالب بیشتری بیابید.در صورتی که وسواس او باعث مشکلات در سایر زمینه ها می شود از دارو درمانی ضرورتا بهره بگیرید.

  300. سلام
    وقتتون بخیر
    من یه مشکلی دارم که خیلی اذیتم میکنه و راهی هم براش پیدا‌ نمیکنم
    چیزی که یه بار ناگهانی به ذهنم میاد و ازش بدم میاد
    مغزم روش قفل میکنه و هی دوباره میاد تو ذهنم و من هیچ کنترلی روش ندارم و در مواقع تنش بیشتر میشه
    هرچقدر بیشتر روش تمرکز میکنم تا کنترلش کنم بدتر میشه
    بعضی وقتا انقدر شدید میشه که حالت تهوع میگیرم
    اسم بیماری من چیه؟و دارویی هست که درمانش کنه؟

    1. سلام. این وسواس فکری است. درست حدس زدید هر چقدر بیشتر بخواهید فکرتان را کنترل کنید بیشتر بذهنتان می اید. این گونه فکرها در ذهن اکثریت ادمها می اید ولی تفاوت انها با شما که دچار وسواس می شوید ان است که شما می خواهید این فکر را از ذهن خود پاک کنید و در نتیجه این فکر قوی تر می شود. وقتی فکر بذهنتان امد تنها انرا مانند یک مشاهده گر از بیرون تماشا کنید. سعی نکنید از ذهنتان خارج کنید. الان اگرمن به شما بگویم که یک فیل ارغوانی را تصور کنید و سپس سعی کنید از ذهنتان خارج کنید مسلما کار سخت تر می شود برای انکه از ذهن شما بیرون برود. اما اگر قرار نشود انرا بزور از ذهنتان خارج کنید ان فکر توسط فکرهای دیگر براحتی از ذهنتان خارج می شود

      1. سلام آقای دکتر من الان دو ساله کنکور میدم از سال اول نیمه هاش من افکار آزار دهنده ای به ذهنم میومد همش فکر میکردم اگه سر هر چیزی به حرف پدر مادرم گوش ندم یا اونا از دستم ناراحت باشن من هر چقدرم درس بخونم قبول نمیشم افکار آزار دهنده میومدن تو ذهنم هی پاکشون میکردم دوباره میومدن وقتی یه مسئله ای پاک میشد یه چیز دیگه میومد جاشو تو ذهنم پر می‌کرد تا مدت ها بیرون نمی‌رفتن تمام شبانه روز به اون مسائل فکر میکردم سال دوم هم مسائل سال اول تموم شد تا اینکه با دوست صمیمیم دعوام شد و بین حرفاش گفت تو منو از هدفم دور کردی در حالیکه من میدونم این حرفش دروغه من همیشه کمکش میکردم برا قبول شدنش ولی این جملش ماه هاست تو ذهنمه و فکر می‌کنم من کار بدی کردم و به خاطر این حرف اون قبول نمیشم هی خودمو توجیه میکنم دوباره میاد تو ذهنم تو رو خدا بگید چیکار کنم امسال سال آخره باید خوب درس بخونم ولی میترسم دوباره این افکار مسخره نذارن درس بخونم

        1. سلام عزیزم. شما بجهت اضطراب زیادی که برای کنکور داری دچار وسواس فکری شدی. ۳ تا مقاله در سایت گذاشتم درباره وسواس. اونها را مطالعه کن. ورزش کن. وقت برای تفریحت بگذار و زندگیت رو تک بعدی نکن.
          با یک روانشناس مشورت کن تا بتونی نحوه ارام کردن و ریلکس شدن رو یاد بگیری.

  301. درضمن اقای دکتر منو نامزدم خیلی ازهم دوریم من خونه ام شیرازه و اون منزلش بوشهره این موضوع رو بهش اطلاع دادم و گفتم که این فکرا خواب و خوراک ازم گرفته واونم بهم دلداری داد و گفت شاید به خاطر از هم دور بودنمون هم باشه میخاستم بدونم میتونه یکی از دلایل این فکر ها همین موضوع هم باشه؟واقعا کلافه شدم و این فکرا حتی یک ثانیه هم ازذهنم خارج نمیشه و مدام عذابم میده هرچقدر سعی میکنم ب چیزای خوب فکر کنم بدتر و بدتر میشه

  302. خیلی ممنون ازراهنماییتون اما منو نامزدم واقعا هم دیگه رو دوست داریم خیلی زمان هایی که کناره نامزدم هستم خیلی احساس ارامش و حس خوبی دارم خیلی اروم میشم اما وقتایی ک پیشش نیستم یا باهاش حرف نمیزنم این فکرا میاد سراغم جوری ک باعث میشه گریم بگیره چون واقعا این فکرا دوست ندارم سراغم بیاد صبحا ب محض اینکه از خواب بیدارمیشم این فکرا میاد سراغم جوری ک کل ارامشم رو ازم توی کل روز میگیره واقعا کلافه شدم نمیدونم چیکار کنم بنظرتون برم پیش ی مشاور فایده ای داره؟

  303. سلام، آقای دکتر من جوانی هستم ۲۲ساله. سوالی دارم امیدوارم بادقت جوابمو بدید کاری از دستم بر نمیاد جز خواهش. آقای دکتر گرفتار شدم. لطفاً بادقت بخونید،
    داشتم زندگی می‌کردم ب قول معروف عشق حال خودمو میکردم یه مقدار خیلی کم وسواس داشتم خیلی کم
    یه داداش دارم ناتنیه اهل کتاب عرفانی هست مثل کتاب ایت لله قاضی که اگه خوند باشید میدونید
    یه مدت حالش خیلی خراب شد اون تو ذهن خودش به وسواس فکری از نظر دین واین کتابا نگاه می‌کنه
    آقای دکتر منه بدبختم کنجکاوو این حرفا شدم سوالاتی کردم که ای کاش نمی‌کردم آقای دکتر به خودم شک کردم ب انسانیتم شک کردم آقای دکتر اوج این کنجکاوی من یه شب تنها منو اون بودیم که اون بهم گفت مشکلات عصبیم از شبی شروع شد که از خواب پریدم بعد تو چشماش نگاه کردم کل بدنم سر شد بلند شدم رفتم خوابیدم،
    آقای دکتر از فردای اون روز که الان زیادم نیس دوهفتس ، بی خوابی،شک، ترس، اظطرب، وجودمو گرفته، ب قدری که مثلا در جمعی میشینم یه چای سادرو با ترس میخورم دستام میلرزه، تو خیابون راه میرم نمیتونم ب چشم کسی نگاه کنم میترسم، وسواس فکریم باعث میشه ک فک کنم راه رفتم. حرف زدنم آیا درسته یان،
    آقای دکتر خیلی دوست دارم به این قضیه از لحاظ منطق نگاه کنم واین کارم میکنم ولی بازم وسواس های این اتفاق نمیزاره
    آقای دکتر مدت زیادی نیس این اتفاق افتاده واسم کمکم کنید

    1. سلام . شما همانطور که خودتان گفتید امادگی وسواس را داشتید و تنها این اتفاقات بهانه ای شد برای اضطراب بیشتر شما و در نتیجه افزایش افکار وسواسی. اضطراب ریشه وسواس است. هرقدر اضطراب بیشتر شود وسواس بیشتر می شود. باید بخود کمک کنید اضطرابتان را کاهش دهید. مقاله زیر را مطالعه کنید
      https://www.google.com/search?q=%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86+%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3+%D8%A8%D8%A7+%DA%A9%D9%85%DA%A9+%D8%AE%D9%88%D8%AF&rlz=1C1GGRV_enIR772IR772&oq=%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86+%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3+%D8%A8%D8%A7+%DA%A9%D9%85%DA%A9+%D8%AE%D9%88%D8%AF&aqs=chrome..69i57j35i39j0.7014j0j4&sourceid=chrome&ie=UTF-8
      مقاله دیگری که به شما کمک می کند خود به غلبه بر وسواستان کمک کنید را در ادامه میاورم
      https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3/

  304. سلام اقای دکنر من یه مدت هست ک وارد ی رابطه ی عاشقانه بایه دختر از اقواممون شدم و تصمیم و قصدمون واقعا برای ازدواجه بطوریکه هم خانواده من خم خانواده ی اون خبردارن مسئله اینه ک یه مدت بود یک افکار میومد تو سرم و سوال هایی از خودم توی مغزم پیش میومد وخودم جواب خودم رو میدادم اما یه مدت کوتاه هست همش این افکار میاد سراغم مثلا یکیش اینه ایا من واقعا نامزدم رو دوس دارم یا نه یا مثلا همش استرس و ترس دارم که این حسم بهش واقعی نباشه اوایل فکر میکردم این افکار مال خودمه اما بعدها فهمیدم که دچار وسواس فکری شدم این فکر ها خواب و خوراک ازم گرفته هردقیقه و هرثانیه این فکرای منفی میاد تو سرم طوریکه نمیتونم توی سرکارم درست کار کنم هرچقدر میخام بهش فکرنکنم بدتر و بدتر میشه من واقعا نامزدمو دوس دارم نمیخام این فکرا بیاد سراغم توروخدا کمکم کنین میترسم این افکار روم تاثیر بزاره و باعث شه نامزدم رو ازدست بدم توروخدا کمکم کنین

    1. شاید بهتر بود پیش از نامزد شدن کمی با یکدیگر بیشتر اشنا می شدین تا با شناخت یکدیگر ارامش بیشتری پیدا می کردید و سپس نامزد می کردید. الان هم بهتره کمی صبوری بیشتری برای عقد و ازدواج داشته باشید تا با ارامش بیشتری وارد مرحله زندگی مشترک شوید

  305. سلام من یه دخترم که با پسری یک سال و نیم دوست معمولی بودیم.توو اون دوره دعوا داشتیم شاید زیاد ولی همیشه دوتایی تلاش کردیم ک درست شه.از این یک سال و نیم سه ماهش وارد رابطه دوستی و رل شدیم.باز هم دعوا داشتیم.زیاد اما این بار مقصر بیشترشون من بودم۰چون من به دلیل یه سری اتفاقات خونه خودمون زود عصبی میشم.ایشون نیاز به محبت داره زیاد.چون توی خانوداش تامین نشده محبت.ایشون واقعا منو دوست داشت ماه اول واقعا دوست داشته شدنو تجربه کردم. خیلی زیاد.من ادم خشکیم بعد از یک ماه تازه یکم قربون صدقه ش میرفتم.دعواهامون دلیلش من بودم.چون اون اول که باهم حرف زدیم خواسته هامونو گفتیم.اما من راستش درست حسابی رعایت نکردم و موجب دعوا میشد از روی عمد نه ها من لجبازمهمیشه دعوا میشد درست میشد ولی ۴۰ روز پیش دعوای بدی داشتیم که علتش من بودم و اون سرد شداصلا حس میکنم دیگه دوستم ندارهبهم گفت من احساسم مرده بم زمان بدهیه کاری کن برگرده سعی کردم بش محبت کنم ولی اصلا تغییری نکرد شاید یک درصد.اما من الان عاشقش شدم و دلم میخواد باشه توو زندگیم.اما بایدبگم من زیاد محبت کردن بلد نیستم توی خانواده اینجور نبودنراستش حرف زیاد دارم.بهم بگید چیکار کنم.؟تا چند روز پیش گذشت بعد من بش گفتم بیا از اول شروع کنیم گفت درستش کن احساسمو گفتم تنهایی نمیشه بهم کمک کن.گفت انتظار نداشته باش زود خوب شم.اما یک ماه گذشته بود.دوباره چند روز گذشت بش گفتم تمامش کنیم گفت تند نرو من سردم زمان میخوامگفت میتونی درستش کنی؟گفتم باید دوتایی کمک کنید گفت من احساس ندارم دیگه.بش گفتم تو احساس منو ک دخترم درک نمیکنی.چت کردیم تا دیشب.اومد بم گفت که من به احساست فک کردم بیا یه مدت جدا باشیم شاید درست شد بش گفتم چرا از اول نه؟گفت من دیگه تورو دوست عادی میبینم دلم شکسته عشقی نمیبینم بش گفتم ولی من الان دوستت دارم.گفت چرا رعایت نکردی ک اینجور شه؟رابطه ما همش دعوا بود بت گفتم مثلا بیا بریم فلان جا بولینگ خاطره شه واسه اینده نیومدی.اقای دکتر حقم داره من هیچوقت نرفتم.بعد بهم گفت بهت گفتم دوست پسر دوستت پسر خوبی نیست دوتایی رفتن نرو باشون رفتی و میخواستی پنهون کنی به زور گفتی.حق باهاشه.اقای دکترر نظرتون چیه؟میتونه مثه قبل شه؟من دوستش دارم.دوست داشته شدنو از طرفش دوست دارم.توو این سه ماه خیلی به پیشرفم کمک کرد منم سعی کردم توو درس و کار حمایتش کنم.اقای دکتر این پسر اول به عنوان هم دانشگاهی دوستم شد ک بعد به اینجا رسید.اولین پسری بود که توو زندگیم به غیر از فامیل چت کردم و رفتم بیرون.توی مدتی ک رفیق بودیم من با یه پسری از دانشگاهمون اشنا شدم ولی اصن نفهمیدیم چی شد وارد رابطه شدیم ولی من انگار احمق شده بودم اون ادم حتی حاظز نبود جز یه بار منو ببره جایی برای اینکه خرج کنه بعدش یهویی غیب شد و رفتم یه روز جلو مطب کارش گفتم چرا جواب نمیدی؟گفت من اهل رابطه نیستم؟گفتم مگه چیزی بوده؟ینی حتی یه شب بخیر عزیزم گفتن واست سخته؟گفت اره.گفت من رابطه نمیخاستم بیا معمولی باشیم و رفت و دیگه رفت.من به پسری که الان توی زندگیمه چیزی نگفتم چون فک نمیکردم روزی بعم پیشنهاد بده.بعد که بهم پیشنهاد داد دیدم واقعا به پیشرفت هم کمک میکنیم و قبول کردیم.روز اولی ک میخواستم جوابش بدم بش گفتم یه چیزی میگم ولی ازم سول نپرس.من قبلا دوست بودم بهت گفتمم چون میخوای بیای توی زندگیم.از زمانش پرسید گفتم توی دوران رفاقتمون.گفت چرا بم نگفتی و اینا گذشت.اون موقع فک میکردم ربطی بهش نداره ولی میدونستم خط قرمزش دروغه و ازم پرسیده بود با پسری در ارتباط هستی گفتته بودم نه.اما دیشب توی بحثمون گفت من یادمه تو با پسری بودی یادمه کارای بدتو/چرا منی که اینا رو فراموش کردم دوستم داری؟بش گفتم منی ک گذشتمو بهت گفتم چرا ب روم میاری؟گفت اگه درست رفتار کنی نمیگفتم همش دعوع.بش گفتم ولی من الان به مرحله ای رسیدم که دیگه نیاز دارم ارامش داشته باشم.بهم گفت بیا یه مدت امتحانی باهم باشیم تا ببینیم میتونیم همو تحل کنیم یا نه.اقای دکتر من واقعا دوستش دارم و اون واقعا دوستم داشت من دوست ندارم از دستش بدم.بهم بگید چی درستته چی غلط.من بش گفتم من رعایت میکنم چند شب پیش.گفت من مطمینم دوباره خراب میشه گفتم چرا؟گفت چچون ما توی بازه ی زمانی کوتاه ماه دچار مشکل شدیم زمان های طولانی تر بیشتر میشن.بش گفتم ولی من میخوام با تو اروم باشماقای دکتر من توی زندگیم محبت زیاد ندیدم فقط از خواهرم که زندگیمو بش مدیونم.دلیل این کارامم فک میکنم بخاطر خانوادست.اقای دکتر من مبتلا به وسواس شست و شو شدم فقطم توی خونه.من از دوران دبستان خانوادمو دوست نداشتم چون خانواده بقیه رو میدیدم هیچوقت به این نرسیده بودم که خب من انتخابشون نکردم و راجع به خانوادم دروغ میگفتم.چیزای ساخ دار نه ولی بازم دروغ بوده.ایین اقایی که توی زندگیمه الان راجع به خانوادم زیاد نمیدونه ولی.دو تا چیز راجع به خانوادم باید بدونه قطعا اگه خوب شدیم.من یه برادر دارم که مارو تر کرد و از ایران رفت درست موقعی که خانواده بهش نیاز داشت و همه فراموشش کردن و من ازش متنفر شدم.بعد از اون موقع حدود سال پیش به همه میگفتم برادر دارم درصورتی که دو تا دارم.اینو ایشون نمیدونه و یه چیز دیگه هست که تنیدونم راجع بعش میدونه یا نه.میدونم توی تصمیمش واسه ادامه یا حتی ازدئاج اگر درست شه تاثیری نمیزاره ولی اینکه دروغ گفتم خراب میکنه همه چیو.یه استاد درس روانشناسی داشتم یه بار سر کلاس گفت اگر چیزی هست از گذشتتون اوایل نگید بزارید وقتی نامرد کردید و اینا.نظر شما چیه؟بهم کمک کنید
    ممنونم

    1. سلام عزیزم. من رابطه را از سمت او اصلا جدی نمی بینم. این رابطه برای شما خیلی مهم شده است. ابتدای رایطه بخاطر تازگی و تنوع به شما جذب شده بوده است. دلیل دیگر انکه ایشان نسبت به شما سرد شده است نیلز شدید شما به رابطه و دوست داشته شدن است. شما به ایشان (و هر شخصی که به شما محبت کند)وابستگی پیدا کرده اید. باید به خودتان کمک کنید تا عزت نفستان را افزایش بدهید.
      بهتر است حقایق زندگی را قبل از قطعی شدن رابطه به طرف مقابل بگویید ولی عجله نیز نباید در اینکار کرد. وقتی تا حدی طرف مقابل شما را شناخت اندک اندک می توانید حقایق را بگویید ولی درباره گذشته خود و احیانا روابط دیگر خود تنها به ذکر کلیات بسنده کنید و شرح جزییات ندهید. اما دروغ بهیچوجه نگویید

  306. دکتر سلام خدمت شما و اطلاع رسانی های دقیق.خواستم بدونم شما رفتار درمانی در منزل رو هم انجام میدید یا نه چجوریه.ممنون جواب بدید.

    1. سلام. منظور شما به گمانم دادن تمرین برای انجام تمرینات رفتاری در منزل است. این روش درمانی بنام سی بی تی خوانده می شود که در صورت لزوم انجام می شود.

  307. سلام آقای دکتر
    خواهر من به وسواس فکری دچار هست
    یعنی مدام افکار خود را نسبت به دیگران زیر سوال می بره
    آدم مذهبی نیست اما همش می ترسه غیبت نکنه، یا وقتی در مورد کسی حرف می زنه بدجنسی نباشه و …
    مدام با من صحبت می کنه
    من خودم از بچگی یک سری اصول رو خیلی رعایت می کنم، غیبت نمی کنم، دروغ نمی گم، سعی می کنم آدم ها رو قضاوت نکنم و…
    ولی از بس که خواهرم ناراحته و مدام می گه اگه کارهای من درسته پس تو چرا این کارها رو نمی کنی، به دروغ بهش می گم ببین منم این کارها را می کنم یا این افکار رو نسبت به بقیه دارم
    حتی گاهی اوقات پیشش پشت کسی حرف می زنم و… تا آروم شه
    اما این مساله داره رو من تاثیر می ذاره
    اصول زندگی من انسان بودن، آسیب نرسوندن به بقیه و قضاوت نکردن، بوده و هست اما با حرفهایی که حالا در مورد من می زنه(که تو هم پس بدی و چون موقعیتش را نداشتی تا حالا اینقدر خوب بودی و یا ریز شدن در خصوص روابط انسانی تا حد خیلی جزئی) داره حال منو بد می کنه
    احساس می کنم پاکی و زلال بودن رو داره ازم می گیره، چیزی که خیلی براش تلاش کردم
    باید چی کار کنم؟

    1. عزیزم قرار نیست شما نمایش بد بودن بدی. همین که به انسان بودن و ناکامل بودن خودت آگاه بشی یعنی اعتراف به ناقص بودن خودت نیز داری. خواهرت هم باید درک کنه که ما انسانها در مسیر کمال باید قرار داشته باشیم و کامل نیستیم. این پیامی است که شما باید به خواهر بدی. پیام دیگر باید این باشد که خوبی ها و بدی ها در ما نسبی است. ما در بعضی چیزها بهتر و در بعضی چیزها کمتر خوب هستیم. باید به ضعف و ناتوانی خود بعنوان انسان اگاه بشویم. نباید این پیام را بدهید به خواهر که من هم بد هستم. خیر. ما بد و خوب مطلق نداریم.

  308. سلام و خسته نباشید.آقای دکتر من توی خانوادمون فشار روحی زیاده و من عصبی شدم و متاسانه روی ارتباطم با نامزدم تاثیر گذاشتهایشون کمبود محبت داشته در خانواده ولی در ازاش به من محبت میکنه ولی راستش من نمیدونم چجور محبت کنم چون خیلی خشکم..ایشون از شرایط من آگاه نیست و راستش دوست ندارم بدونه که تشنج توی خونمون هست.ایشون خودشون همبن مشکلاتو دارن ولی با من خیلی عالی برخورد میکنن.من خانوادمو زیاد به خاطر شرایشون باشون اوکی نیستم.نه اینکه بدم بیاد ولی اون چیزی نیستن که من دوست دارم.نامزدم فردیه که زود عصبی میشه ولی خیلی عالیه در برخورد با من.مثلا اقای دکتر من یکی دو تا واقعیت هست که باید بهشون بگم ولی دوست ندارم بگم تا رسمی تر شیم(راجع به خانوادم.بهشون نگفتم چون خجالت میکشیدم از اینکه چیزی بگم،راستش فک کنم راجع به یکیشون دروغ گفتم مطمءن نیستم).و اینکه به خاطر شرایط برادرم که بیمار هستند و بهداشت رو رعایت نمیکنند مبتلا به وسواس شست و شو هستم.بهم کمک کنید چجوری عصبی بودنم رو کاهش بدم.پیش روانشناس هم نمیتونم برم.ممنون ازتون

    1. فراموش کردم خدمتتون عرض کنم که برخوردم در خارج از خونه نرمال است و خونگرم لقب میشوم ولی توی جو خونه بسیار عصبیم.

  309. سلام آقای دکتر.من مبتلا به وسواس شست و شو هستم.و بسیار از این موضوع رنج میبرم.پوست دستم به شدت خشک شده.اما آقای دکتر دلیل وسواس بنده یکی از دلایلش رعایت نکردن نظافت از سوی برادرم هست.توی کامنت ها خوندم که از اطرافیان بپرسید.سایر اعضای خانوادم معتقدن هستن که نظافت رو رعایت نمیکنن ولی چون ایشون بیمار هستن بهشون چیزی نمیگن.اصلا به وسایل برادرم دست نمیزنم.اگر بزنم باید حتما دست هامو بشورم.راجع به وسواس باید بگم که مثلا از دستشویی توی دانشگاه یا بیرون استفاده نمیکنم اگر استفاده کنم برگشتم خونه همه ی وسایلم رو میشورم.مرتب وسایلمو تمیز میکنم.دست هامو با یک مایع دستشویی که دارم حتما میشورم،با صابون حس تمیزی ندارم. باید خدممتون عرض کنم که در خارج از خونه این رفتار هام خیلی کمه یعنی از این که مثلا یه وسیله رو خونه اقوام دست بزنم فک نمیکنم که کثیفه.واقعا نمیدونم چیکار کنم.مادر و خواهرم مرتب بهم تشر میزنن.به روانشناس هم نمیتونم مراجعه کنم.با سپاس از شما
    .

    1. سلام. وسواس شما ارتباطی به برادر شما ندارد بلکه بیشتر به محیط متشنج خونه ارتباط دارد. دلیل اینکه در خانه وسواس شما بیشتر است احتمالا فشار و استرس بیشتری است که در خانه وجود دارد. وسواس در شرایط استرس و تشنج بیشتر می شود. بهتره هر چه زودتر شرایط خونه رو برای نامزد خود بیان کنید تا فشار و استرس از دوش شما براشته بشه. بهتر است با صداقت وارد زندگی بشوید. درمان شما همانطور که در مقاله توضیح دادم مواجه سازی است. یا باید پیش روانشناس بروید و یا اینکه مطالعات کاملی در این زمینه بکنید تا خودتان بتوانید بر مشکل فایق بیایید. هیچ راه معجزه گونه ای وجود ندارد.

  310. سلام اقای دکتر من ب غسلم زیاد شک میکنم و ب شوست وشو زیاد شک میکنم هرقدر انجام میدم بازم فکر میکنم کارم درست نبوده راست فکر میکنم یکی برام میگی کارت اشتبها هست دوباره انجام بیدی واقعآ خسته شدم ازین وضعیتم خاهش میکنم یک راه حل برام بگید تشکر

  311. سلام اقای دکتر من خانمی هستم ۴۳ ساله که به خاطر مشکلاتی که تو زندگی با همسرم دارم کلا دخترم از زندگی کردن با منو پدرش خسته شده و با مادر وپدر م زندگی می کنه و پناه برده به اونها و جدیدا میبینم که مدام دستهاشو می شوره و می گه اضطراب دارم استرس دارم یا به من می گه که نزدیک به وسایلم نشو و مدام هم فیلمهای ترسناک نگاه می کنه اقای دکتر این موضوع منو به شدت ناراحت کرده بفرمایید که من چطوری می تونم مشکل دخترمو حل کنم چون نگران دخترم هستم راهنمایی کنین من ساکن رشت هستم

    1. سلام. مسلما بهتر است دختر خود را نزد یک روانشناس ببرید تا پیش از انکه وسواس او شدید نشده است به درمان ان بپردازد. ضمن انکه باید محیط ارام و کم استرسی برای او مهیا شود. هرقدر اضطراب بیشتری داشته باشد وسواس او بیشتر می شود. ورزش منظم انجام بدهد. مقاله من در زمینه درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید. ریشه وسواس اضطراب است. بنابراین اضطراب کمتر مساوی وسواس کمتر است.

  312. سلام دکترجان،،،من یه دختر جوونم،،،از کودکی خجالتی بودم از حقم دفاع نمیکردم،،،همیشه حقو به دیگران میدادم،،،چون همه رو مثل بابام میدیدم خب اون همیشه ترسناک بوده واسم،،،منو تو فامیل مظلوم خطاب میکردن البته این جایگاه خوب و رفیعی بود واسم چون با قشنگی ازش یاد میکردن،،،منزوی بودم و از بازیهای هیجانی متنفر،،،الان خیلی پشیمونم چرا اونطوری بودم و بسیار افسرده که چرا مقل دیگران سروزبون ندارم یا مثلا نمیتونم حقمو بگیرم،،مثال میزنم براتون،،،میریم یه مغازه فروشنده جنس خرابشو داده بهم هرکی جای من باشه میره میگه و…ولی من میترسم که شاید فروشنده از دستم ناراحت شه،،،فروشنده ای که اصلا منو نمیشناسه،،،همیشه مشغول جلب رضایت دیگران بوده ام..یا مثلا وقتی مامانم یه چیز رک به کسی بگه از خجالت سرخ میشم که نکنه طرف ناراحت شه،یه مثال دیگه اینکه همیشه خیلی چیزارو دوست داشتم بخرم ولی خب بابام یه کم ناخن خشکه و دادوبیداد که نه گرونه فلانه خب خواهر کوچیکم همیشه جیغ و داد میکرد که میخوامش نهایتا هم میخریدن واسش ولی من سعی داشتم بابام دعوام نکنه و مورد خشمش قرار نگیرم و تکرار کنه که وای چه دختر چشم و دل سیری دارم من!!و نمیخرید واسم،،،الان مامانم سرزنشم میکنه که همش این چیزارو یاداوری میکنم واسه خودم ولی من خسته شدم،،،میخوام اعتماد بنفس دار بشم،،مثل بقیه

    1. سلام . شما شخصیت مهرطلب دارید. مقاله زیر را مطالعه بفرمایید تا با ویژگی های خود بیشتر اشنا شوید. شما باید یاد بگیرید چگونه خواسته های خود را بیان کنید. نیازهایتان را بگویید. و خشم و عصبانیت خود را بیان کنید.

      https://dr-sanaie.com/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%86-%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7%DB%8C/

  313. سلام دکتر سنایی،من هروقت مشکلی پیش میاد واسم میام اینجا کامنت میذارم،،،شما از معدود افرادی هستید که انسانیتتون زنده س چراکه با مشغله زیاد جواب کامنتها رو میدید..واقعا ممنون،،،جناب دکتر من در آستانه ورود به دانشگاهم،،بخاطر کنکوری که پشت سر گذاشتم وسواس شدیدی گرفتم و روحیه م خراب شده الان خب خفیفتر شده اما چون یک زمانی داشتم اینو به خودم میگم که دیگه هیچوقت زندگیت قشنگ نخواهد بود،،این وسواسو هم دارم که هروقت احساس خوبی دارم بهم میگه تو باید حالت بد شه،،یه اتفاقی میفته یا یه وسواس جدید قراره بگیری و شادی من محو میشه همون آن!!!مثلا حس میکنم با وسواس نمیتونم کنار بیام،دوست ندارم بپذیرم من وسواسی ام،،،متنفرم ازینکه این عنوانو بگیرم،،،بیشتراز اون متنفرم ازینکه ناخواسته و ژنتیکی از پدرم به ارث بردم،،چرا باید این سیاهیی رو قبول کرد??خب ۲۰قشنگترین سن آدماس،،،دلم نمیخواد با وسواس و کوفت و درد بگذرونمش،،،همش استرس دارم که عمرم نکنه تبباه شه،،مقاله کمالگراییتونم خوندم و خیلی کمالگرا بودم ولی الان کمتر ولی انگار منجر شده به ناامیدی از آیندم دیگه!خواهش میکنم یه راهی بفرمایید من کسی رو ندارم باهاش مشورت کن

    1. سلام عزیزم. شما باید زندگی تون ابعاد مختلفی داشته باشد و محدود به یک یا دو حوزه (تحصیل) نباشد. باید ورزش کنید-تفریح کنید- معاشرت با دیگران داشته باشید- در فعالیتهای عام المنفعه اجتماعی شرکت کنید- برای موفقیت دیگران وقت بگذارید و….در اینصورت شما زمینه های زیادی برای موفقیت دارید و بنابراین در صورتی که در یک حوزه دچار مانع شوید مضطرب نمی شوید زیرا در ناخوداگاه می دانید که حوزه های دیگری دارید که در انها موفقید. به اصطلاح همه تخم مرغهای خود را در یک سبد نگذارید. هرقدر اضطراب شما کم شود وسوواس شما کمتر می شود.
      در باره اینکه هرزمان به شادی می رسید نگران خراب شدن ان هستید دلیلش ان است که فکر می کنید اگر زیادی شادی کنید و در حین شادی به ناخوشی محتمل فکر نکنید حتما بلایی سرتان می اید و همه خوشی را از بین می برد. بعبارتی یعنی به خود می گویید اگر همیشه احتمال اوضاع بد را بدهم لااقل شکه نمی شوم. به خود بگویید این تنها یک فکر غلط است و هیچ مبنایی ندارد

  314. سلام آقای دکتر اخیرا یه حالتی برام پیش اومده که راستش نمیدونم چجوری بگم ,به گوشه ها وسواس پیدا کردم یعنی اگر گوشه کمد یا گوشه فرش یا هر گوشه دیگری دیدم باید بهش دست بزنم خیلی اعصاب خردکن و استرس آوره
    شما چه راه حلی پیشنهاد میکنید

    1. سلام. راه حل گوش نکردن به وسواس است هر جند در ابتدا دشوار بوده و شما را کلافه می کند. هرقدر به دستورات وسواس بیشتر گوش دهید وسواس در شما قوی تر می شود

  315. سلام دکتر،،،آقا من پدرم وسواس همه جوری داره،من بچه بودم بابای همه ریلکس باحال اهل دل ولی بابای من یه فرد متعصب عصبی روانی همیشه همیشه دعوا میکرد با مادرم،،،سر ریزترین مسایل بشدت وحشت میکنه استرس میگیره،دادو بیداد،،،،فلانی چرا سفره پهنه هنوووووووووز مثلا،،،ما بچه های بدبختشم استرسی بار اومدیم،،،الان من امسال میرم دانشگاه و خلاص میشم از دست این پدر ولی بفرمایید درکل بچه این پدر با چه رویه ای باید باهاش برخورد کنه?ما رو دیونه کرده،راستی خیلی تسلط داره روی ما،،،ما هیچچ گونه آزادی و تحرکی نداریم چه از لحاظ اجتماعی بودن چه هرچی،،،بعد شما تصور کن هم روت مسلط باشه هم آدم وحشتناک و عصبی و خشکی باشه،ما چه کنیم?توروخدا راهنمایی کنید

  316. سلام آقای دکتر
    برادر من دچار وسواس فکری هست. اینجا سوالم در مورد خودمه نه برادرم. سه ساله درگیره، بیشترین جنبه وسواسش هم نسبت به یکی اعضای خانواده است(نسبت به کارها، حرفاش و…). یک دور پیش روانپزشک و روانشناس رفته و دارو مصرف کرده کمی بهتر شده اما باز رها کرده چون می گه این دو مورد حالم رو بد می کنه و بهم این باور رو می دن که واقعا مشکل دارم(یک ساله دیگه درمانو ادامه نمی ده اما خوبه بدتر نشده).
    مشکل من اینه که زندگی را برای همه ما خیلی سخت کرده. فقط می ره سر کار، میاد می خوابه می ره ورزش می کنه و همین، کوچکترین کمکی در خونه نمی کنه، همه چی باید آماده براش سرو بشه، حتی غذایی رو که خورده جمع نمی کنه، دست به سیاه و سفید نمی زنه، و هر کی مشغله خودش را داره اما انتظار داره ما براش کارهاشو انجام بدیم و اگه ندیم خیلی ناراحت می شه و غر می زنه
    مدام کووچکترین رفتار آدم رو زیر سوال می بره
    سوال می پرسه و وقتی جواب می دم می گه نه اینجوری به من جواب نده، اینجوری حرف نزن باید یا جواب ندی یا اونجوری که من می خوام جواب بدی
    هیچگونه احساس مسئولیت نداره، کوتاهی های زیادی داره ولی وقتی کوچکترین مساله را بهش می گی مدام تو رو می کوبه که مگه خودت داری چی کار می کنی و…
    برادر من یک آدم بینهایت مهربون بود اما الان تبدیل شده به یک آدم سنگدل متوقع همیشه طلبکار
    ببخشید خیلی طولانی شد
    عاشقشم اما دیگه نمی تونم این رفتار رو تحمل کنم، چی کار باید کرد؟ آیا من خیلی آدم بدی هستم؟

    1. سلام. موضوعی که مورد سوال شما است بیش از آنکه موضوعی روانشناختی باشد موضوعی اخلاقی است. اینکه به چه میزان رفتارهای برادر را تحمل کنی بستگی به توان و تحمل شما دارد. اما شاید بتوان حضور برادر را تمرینی بجهت تقویت قوای صبر و تحمل در شما دانست. موضوع مهم تر آن است که در صورتی که در جایی رفتارهای برادر از توان شما بیشتر است نباید بهیچوجه احساس گناه کنید. زیرا این موضوعی طبیعی است که گاها صبر و تحمل شما تمام شود.

      1. ممنون از شما، خیلی پاسختون آرامش بخش بود
        من وقتی سوالم رو نوشتم مطلب رو کامل نخوندم اما الان کامل خوندم، در مطلب بالا هم نوشته شده که یک حامی می تونه به روند درمان کمک کنه و برادر من هم می گه فقط صحبت با تو آرومم می کنه چون درک میکنی، منو می شناسی و قضاوت نمی کنی و… و راهکار درست بهم می دی
        اما من به دو دلیل این صحبت ها را کم کردم و اجازه نمی دم صحبت کنه
        اولی برای اینکه زمانیکه می رفت پیش روانشناس یک جلسه باهاش رفتم و روانشناس به من گفتند پیش تو مظلوم نمایی می کنه تا محبت بخره و حرفاش با تو روند مثبت نداره و براش ضرر داره
        دومی هم اینکه حرهای برادرم برای من مضحکه یعنی می دونم از وسواسش هست و جوابهایی که بهش می دم و آرومش می کنه واقعیه اما هم یک مورد رو ۱۰۰ بار تکرار می کنه که عصبی کننده است و هم در طولانی مدت، باعث ایجاد افسردگی شدید در خودم می شه و نمی دونم چرا اینقدر حالم بد می شه
        چی کار باید بکنم

        1. عزیزم حتی اگر بر فرض محال (باور من چنین نیست) مظلوم نمایی نیز بکند باز نشانه مشکل در اوست که مجبور می بیند خود را از این راهکار استفاده کند و بنابراین فرقی در اصل قضیه که ایشان مشکل دارد نمی کند. اگر صحبتهای شما برای او آرامش بخش است و شما توان و صبوری اینکار را دارید حتما به وی گوش دهید.

  317. سلام اقای دکتر خیلی ممنون از مطالب مفیدتون .ببخشید بنده دوسالی هست که فهمیدم باید برای زندگیم برنامه ریزی کنم اما همین شده بلای جونم .می ترسم که نتونم درست عمل کنم و وقتم تلف بشه و به ارزو هام نرسم یا مثلا وقتی می خوام هنگام مطالعه تمرکز کنم میترسم که این قدر داخل درس فرو برم که بقیه کارهام یا حتی خانوادم یادم برود .یا از اولی که شروع به مطالعه میکنم می ترسم کارهای روز یادم برود اصلا تمرکز ندارم .کلا واسه شروع هرچیزی ترس ایندش رو دارم که خراب کنم .ممنون میشم کمک کنید.

  318. سلام‌دکتر،پسری ۲۳ ساله هستم ۴ سال پیش افکاری جنسی راجب محارم تو ذهن میادو برام خیلی عذاب دهنده هستند،و ب مرور این افکار هنگام خودارضایی و اوج باز برام‌من پیش میان و به محض خطور افکار تخیل جنسی رو منحرف میکنم و سریع خودارضایی تموم میکنم ولی گاهی کنترل خودمو از دست میدم و نمیتونم تخیل رو تغییر بدم خیلی عذاب وجدان دارم‌ ،ایا وسواس یا بیماری هست یا چیز دیگر،متشکرم

    1. بله. مشکل شما وسواس فکری است. سعی نکنید از فکرتون فرار کنید چون هر قدر بیشتر بخواهید فرار کنید بیشتر این افکار به ذهن شما میرسد. آگاه باشید که این افکار اولا بذهن همه افراد میرسد ولی از آنجایی که مانند ما حساس به این فکر و موضوع نیستند این افکار می آید و میرود . ولی چون شما این افکار را گناه الود و خود را مقصر و گناهکار می دانید و در نتیجه سعی می کنید هر چه زودتر از این افکار رها شوید این افکار بیشتر به ذهنتان می آید و وقتی می اید رهایتان نمی کند. بدانید که وجود این فکرها در ذهنتان بمعنی این نیست که شما تمایل به رابطه جنسی با محارم دارید بلکه بالعکس نشانه ان است که شما بیش از اندازه به این امور حساس و فرد بیش از حد اخلاق مداری هستید.

  319. سلام دکتر،من ۱۹ سالمه،،ببینید من خیلی توقع احترام دارم از دیگران و وقتی بهم بی ادبی بشه خیلی ناراحت میشم،،،دیدین میگن هرچی باشخصیت تر باشی کمتر ناراحت میشی?با این حساب من خیلی بی شخصیتم،،امروز ما اومدیم مسافرت مثلا،خواهرم که ۴ سال کوچکتر از منه خیلیی بی ادبی میکنه بهم و من اصلا توقع بی ادبیاشو ندارم،،امروز چون بهم بی ادبی کرد من خیلی زیاد عصبانی شدم یه احساس بدی بهم دست داد و اونقدر دادوبیداد کردم که مسافرت رو به کام کل خونواده تلخ کردم،،،چکار کنم بنظرتون،،مشکل من چی هستش?من خیلی ناراحتم ازین بابت.

    1. سلام. مشکل در عزت نفس است. کسی که عزت نفس داشته باشد ارزش خود را منوط به احترام دیگری نمی کند. ولی وقتی ما ارزش خود را منوط به احترام دیگران می کنیم بسرعت ناراحت و دلگیر می شویم.
      مقاله رشد و افزایش عزت نفس را در سایت مطالعه کنید

      1. عرض ادب وخسته نباشیدخدمت شما.من ۳۴ سال دارم وقبلا قرص آسنترا مصرف میکردم مشکل من بعدازخوندن کتابهایی مثل قانون جذب وکتابهای عرفانی وکتابهایی دراین حوزه ها به وجودآمد به طوریکه وقتی به یکی ازدوستانم فکرمیکنم که همون ساعت باهام تماس میگیره ویااگردرخیابون باشم میبینمش ترس من ازین هست که نکنه من افکارمنفی که درذهنم هست ودرمورددیگران هست مثلا ترس ازمرگ عزیزانم دراثرقانون جذب به واقعیت تبدیل بشه چون ازیکی ازدوستانم شنیدم که قبل ازتصادف همسرش به ایشون گفته بود که روی صندلی عقب بشینه که تصادف نکنه ودرراه ماشین دیگری ازعقب باماشین ایشون تصادف کردوهمسرشون شدیدا آسیب دید الان من روی موضوع مرگ عزیزانم خیلی حساس شدم چندروزقبل هم دائما به اینکه نکنه کسی بمیره فکرمیکردم که یکی ازهمسایه ها فوت کرد ودائم دراین فکرهستم نکنه به علت فکرمنفی من ایشون فوت کرده واسترس فوق العاده شدیدی دارم طوریکه میترسم حتی به بیرون ازخونه برم که اتفاق بدی برای کسی نیفته

        1. کتاب خوددرمانی وسواس فکری عملی را از فروشگاه سایت تهیه کنید. کمک زیادی بشما می کند. این افکار فقط مختص شما نیست و افراد زیادی این افکار را دارند. با یک مشاور صحبت کنید تا متوجه خطاهای شماختی خود بشوید
          مهمترین خطای شما یکی دانستن فکر و عمل است. چون فکری می آید بذهن دلیل نمی شود بواقعیت تبدیل شود. انسان روزانه هزاران فکر بذهنش خطور می کند.
          من هر روز فکر می کنم فردا باران می اید . آیا اگر فردا باران بیاید دلیلش فکر من است؟

  320. با سلام من مادرم چند سالی هست که دچار وسواس شست شو شده و وقتی دستش را زیر آب میبره دیگه نمیتونه بیرون بیاره و ی چیز را خیلی میشوره وقتی میره دستشویی خیلی طول میکشه تا بیرون بیاد قبل از دست زدن به شیر آب اون رو میشوره بعدش هم همینطور و موقع شستن با ی حالت زجرآوری با خودش صحبت میکنه و انگار التماس میکنه با خودش هم زیاد صحبت میکنه خیلی دلم بحالش میسوزه حمام که میره سه چهار ساعت طول میکشه تا بیرون بیاد پدرم هم وقتی این حالت را میبینه مدام باهاش دعوا میکنه پدرم هم شخصیت عصبی داره و دچار نوعی وسواس فکری هست من شهرکرد زندگی میکنم روان شناس خوبی نمیشناسم لطفا کمک کنید

      1. سلام‌من سینا هستم ۱۹ساله حدود سه ماه هست با یه دختر وارد یک رابطه ی عاطفی و جدی شدم و قصدمون برای ازدواجه وتقریبا کل خانوادمون این موضوع رو میدونن چون ما باهم یک نسبت فامیلی داریم…یک مدت کوتاه هست همش افکاربد میاد سراغم همش توی فکرم میاد که تو این دخترو دوس نداری یا اونو نمیخای درصورتی ک من واقعا دوسش دارم وعاشقشم اما نمیدونم چرااین افکار میاد سراغم خیلی داره عذابم میده هرچقدر ک میخام این فکرا نیاد سراغم هرروز بدتر و بدتر میشه میترسم ک این افکار واقعا توی رابطه ام با نامزدم تاثیر بزاره و این افکار بهم بقبولونه ک من نامزدم رو دوس ندارم توروخدا راهنماییم کنین

        1. سلام عزیزم. من نمی دونم چقدر دلایلی که برای افکارت داری درست و منطقیه. با یک روانشناس صحبت کن تا ببینی ایا اضطراب تو ریشه در واقعیت داره یا خیالات و افکار تو. اگرچه تصمیم ازدواج تصمیم سختی است ولکن در عین حال اگر شما در کل فردی اضطرابی باشی تصمیم ازدواج می تواند به افکار وسواسی تبدیل شود

  321. سلام . مدتیه ک افکاری به سراغم میان ک تم جنسی دارن (مثلا رابطه حنسی با محارم و یا رابطه افرادی از خانواده ام) و وقتی این افکار به سراغم میان احساس خیلی بدی پیدا میکنم (ترس,اضطراب,عذاب وجدان)
    بنظرتون با چه روشی(غیرازدارو) میتونم این افکار رو متوقف کنم یا بهتره بگم چطور حال بهتری داشته باشم؟
    درضمن اینم بگم ,من نوجوونم

    1. سلام عزیزم. مهمترین چیز برای رها شدن از این افکار اینه که بدونی تعداد زیادی از ادم ها در دوره ای این افکار به ذهنشون میاد و تو تنها فردی نیستی که این فکرها رو داری. نکته دیگه اینکه بدونی تو هیچ کنترلی رو فکرهات نداری و این فکرها نشانه این نیست که تو ادم بدی هستی و یا قصد اری با محارم ارتباط برقرار کنی. اتفاقا برعکس چون تو نسبت به این موضوع بسیار حساس هستی و بسیار اخلاقی هستی این موضوع مدام در ذهنت میاد. بنابراین سعی نکن این فکرها رو از ذهنت دور کنی چون اینکار تنها باعث بیشتر شدن اونها میشه. به خودت بگو این فکرها خودشون میان و خودشونم میرن. هیچ ارتباطی هم به من ندارن.

  322. سلام وقت بخیر .. من مدتیه که ی چیو ک میخونم مدام باید تکرارش کنم مخصوصا تیکه های اخرو و واقعا برام زجر اوره ولی نمیتونم انجامش ندم چه راهکاری رو پیشنهاد میدید؟

    1. سلام. این حالت نشانه افزایش اضطراب در شما است. باید بطرق مختلف از جمله ورزش و تنفس شکمی اضطراب خود را کم کنید. مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنیدتا راههای آنرا بطور کامل مطالعه کنید. در عین حال می توانید ییش روانپزشک بروید و دارو بگیرید. شاد باشید

  323. سلام اقای دکتر میشه خواهش کنم پزشکی در تهران به من معرفی کنین که با رفتار شناختی کمک به بیمار وسواس فکری و عملی بکنه ممنون میشم

  324. سلام اگه بخوام مشکلمو اینجا مطرح کنم شما میگین چیکار باید کنم؟روانشناس خوب هنوز پیدا نکردم

      1. سلام جناب دکتر من مدتی هست که وسواس شدید فکری و شستشو گرفتم همش فک میکنم باید دستمو بشورم همه جا کثیفه اگه یکی از توالت خونمون استفاده کنه مثلا مهمونا دیگه تا همه جارو نشورن من از توالت استفاده نمیکنم .مشکلم اینجاس که همش میترسم ایدز بگیرم در صورتی که میدونم امکانش نیست و اصن ربطی نداره حتی میدونم اون فردی هم که از توالت خونه ما استفاده میکنه هیچ زیماری خاصی نداره ولی بازم این افکار ذهنمو درگیر میکنه حتی دست به دستگیره در خونه هم میزنم یه چیزی هی بهم میگه اگه این کثیف باشه ایدز میگیری میدونم خیلی مسخرس ولی دست خودم نیست لطفا بگید چطور باهاش کنار بیام

        1. سلام. در مقاله بطور کامل توضیح دادم. هر قدر بیشتر به افکار وسواسی خود عمل کنید آنها جدی تر می شوند و باور شما مبنی بر درست بودن آنها بیشتر می شود. باید بطور تدریجی مواحه سازی کنید یعنی وقتی فکرتان می گوید الان دستشویی نرو زیرا…باید اتفاقا به دستشویی بروید. البته در ابتدا افکار وسواسی خود را درجه بندی کنید و ببینید انجام ندادن کدام یک اضطراب کمتری به شما می دهد و بتدریج با انهایی که اضطراب بیشتری می دهند مواجه سازی کنید. ۳ مقاله درباره درمان وسواس در سایت نوشته ام که توضیح کاملی دارد.

  325. سلام.من حدود شش سالی هست ک انواع مختلف وسواس دارم،اما بدترینشون ک منو از پا در اورده شستشو هس،، ب چند روانپزشک هم مراجعه کردم هرکدوم قرص هایی تجویز کردن که اخرینشون آسنترا بود شاید خیلی کم تاثیر گذار بود،اما دیگ چاره ای ندارمو خودمو با این قرصا گول میزنم،،کتابای زیادی هم خوندم مقاله شما رو هم خوندم برای مواجهه هم خیلی سعی کردم گاهی اوقات جواب هم میگیرم اما مشکل خیلیی اساسی ک دارم اینه ک هرچقدر هم به خودم میگم ک اشکال نداره بذار کثیف بمونی،سعی میکنم و با وسایل و رفتار و کثیفی خیلی ها کنار اومدم،،اما هرچقدرررر تلاش میکنم سه چهار نفر توی زندگیم هستن ک نمیتونم با کثیفیشون کنار بیام حتی بارها تو ذهنم مردنشونو و ب آرامش رسیدن خودم با مردن اونا رو تصور کردم،،حس میکنم با حذف کردن اونا از زندگیم دیگ هیچ اثری از وسواس نمیمونه اما عضو ثایت خانوادمم و من قراره تا اخر عمر باهاشون در ارتباط باشم،،میخوام بدونم این مشکل وسواس منه یا مشکل از کثیفی بی حد اون ها،،صحبت با اونها اصلااا راهکار نیس چون ادم های با فهمی نیستند،حس میکنم در لجنی زندگی میکنم ک با مرگ ب ارامش میرسم،،من طمع زندگیو هیچ وقت نخواهم فهمید

    1. سلام. من میزان وسواس و میزان رعایت نظافت را توسط آنها نمی دانم. راهکار آن است که از دیگران سوال کنید که بنظر آنها این شرایط اطرافیان شما طبیعی است یا نه. چه درصدی از افراد در این حد از نظافت زندگی می کنند. حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا با کمک او بتوانید بر وسواس خود غلبه کنید. وسواس شستشو راحت ترین وسواس بجهت درمان است. بنابراین کمک بگیرید تا بر آن غلبه کنید.

  326. با سلام خدمت جناب آقای دکتر
    بسیار سپاسگزارم که جواب نظراتمونو میدین
    راستش من قبل از این که بابت وسواس دارو بخورم حالم گاهی خوب بود گاهی بد گاهی احساس عاشقانه داشتم گاهی هم هیچ خبری از عشق نبود ولی پرحرف و ولخرج و آدم پرخاشگری نیستم دکتر قبلیم برام رهاکین با کلردیازپوکساید نوشته بود ولی چون کامل خوب نشده بودم دکترمو عوض کردم الآن این دکترم برام فلوکستین ۱۰ روزی یکی کوئتیاپین ۲۵ صبح نصف شب کامل و شبام نصف رهاکین ۵۰۰ میخورم
    الآن یه مدتیه (بعد از خوندن کتاب راز) گاهی خوبم ولی تو این حالتم افکار وسواسیم ولم نمیکنن بعد از این که خوبم انقد افکار وسواسی میاد تو سرم که گریم میندازه بعد دپرس میشم خواستم ببینم باید قرصامو عوض کنم یا این به خاطر کتابیه که خوندم من جدیدا کتاب راز رو خوندم با خوندن این کتاب احساس امیدواری بهم دست داده ولی انرژی مثبتم پایدار نیست. البته انرژیش مثل یه روزنه امید تو دلم میمونه نه این که بگم مثل دیوونه ها خیلی شاد بشم. (شادی ای که قابل کنترله)
    بعدش هم آقای دکتر من آدم کلن درونگرایی هستم.
    یعنی احتمال داره من دوقطبی داشته باشم؟
    اگه دوقطبی باشم اون وقت چیکار کنم؟ برای درمان وسواسم همین کارا کافیه؟
    از اون موقعیم که با قانون جذب آشنا شدم میترسم چیزای بدو با ذهنم جذب کنم از یه طرفم نمیتونم بیخیاله اون انرژی ای بشم که با این کتاب به دست آوردم
    لطفن راهنماییم کنین ممنون میشم

    1. سلام. من در جملات شما نشانه ای از وسواس ندیدم بلکه انچه بیشتر مشهود بود تغییر خلق و روحیات شما بود. دارویی که به شما دادن نیز نشان میدهد که تشخیق دو قطبی داده اند. مقاله درمان دوقطبی را در سایت من مطالعه کنید.
      برای شما کتابهایی مانند راز که جنبه علمی ندارند و فقط صرف تهییج مخاطب نوشته شده اند می تواند مناسب نباشد. مقاله من در این زمینه ها می تواند به شما اموزش بدهد.

  327. سلام اقای دکتر
    میشه خواهشا لطف کنین جوابمو سوالمو بدین؟
    ممنون میشم ازتون
    سوالم این بود
    سلام خسته نباشین
    اقای دکتر من یه دختر ۱۹ سالم که یه مدت هست وسواس رو دارم مثلا همین رانندگی که به کسی زدم یا نه
    یا چک کردن گازها و چک کردن در خونه که ایا بستم یا نه
    و کلا هم ادم پر استرس و اضطراب هستم
    الان ولی یچیز دیگه داره منو اذیت میکنه اینه که من الان با یه اقا پسری دوساله تو رابطم و اول هم واقعا انتخابشون کردم و معیارامو هم داشتن
    که رفتم تو رابطه
    الان یه مدته حدودا یکبار_دوبار در ماه
    من دو سه روز حالم بده و بخودم میگم دوستش دارم؟ بعد که جواب خودم میدم میگم انتخابش کردی ولی باز یه حسی میاد میگه نه دوستش داری یا نه؟ نداری .
    خیلی اذیتم اقای دکتر
    به خودم میگم شاید بی ثباتی باشه ایا بی ثباتی هست؟ و اگه بی ثباتی هست ربطی به وسواس داره یعنی اگه وسواس خوب بشه این فکر و رفتار هم خوب میشه؟
    و یه چیز دیگه هم هست . اینه که همیشه میگم اگ خوب بشم شاید جدابشیم یا شاید نخوامش
    خیلی میترسم
    اقای دکتر زندگیمو نابود کرده این افکار

      1. سلام من ی ادم بشدت استرسی هستم و با اینکه دوست دارم ازدواج کنم اما نمیتونم چون هر لحظه ی حسی دارم ی بار حس میکنم طرفو دوس دارم ی بار حس میکنم چهرش واسم منفور میشه حالم بهم میخوره اینقدر که فکر کردم واسم شده مثله وسواس یا تلقین هی میگم اینو میخوام؟نمیخوام؟چیکار کنم اصلا از درس از زندگی افتادم به این میگن وسواس فکری؟

        1. سلام. نشانه هایی که دادید احتمالا کمالگرایی در شما است. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید تا ببینید به چه میزان با شما شباهت دارد.

  328. سلام آقای دکتر من از چند سال پیش متوجه شدم که وسواس فکری دارم.دکتر روانپزشک رفتم و دارو هم خوردم تا زمانی که دارو میخورم بهترم ولی تا قطعش میکنم بدتر میشم .ینی تا چند وقت خوبم ولی دوباره میاد سراغم.ینی من تا آخر عمرم باید دارو بخورم؟
    میشه کمکم کنید خیلی با خودم کلنجار میرم که باهاش مبارزه کنم نمیشه…اصا زندگی برام زجر اور شده…
    آیا درمان قطعی براش هست؟

    1. سلام. ورزش مداوم و منظم (ورزشهای هوازی مانند شنا- دو- پیاده روی – دوچرخه ۵ روز در هفته بمدت حداقل ۴۵ دقیقه) همان کاری را انجام میدهد که داروهای ssri مانند سرترالین- فلوکستین و…انجام می دهند. در کنار ورزش شناخت درمانی بهمراه مواحهه سازی درمان های موثری هستند

  329. سلام خسته نباشین
    اقای دکتر من یه دختر ۱۹ سالم که یه مدت هست وسواس رو دارم مثلا همین رانندگی که به کسی زدم یا نه
    یا چک کردن گازها و چک کردن در خونه که ایا بستم یا نه
    و کلا هم ادم پر استرس و اضطراب هستم
    الان ولی یچیز دیگه داره منو اذیت میکنه اینه که من الان با یه اقا پسری دوساله تو رابطم و اول هم واقعا انتخابشون کردم و معیارامو هم داشتن
    که رفتم تو رابطه
    الان یه مدته حدودا یکبار_دوبار در ماه
    من دو سه روز حالم بده و بخودم میگم دوستش دارم؟ بعد که جواب خودم میدم میگم انتخابش کردی ولی باز یه حسی میاد میگه نه دوستش داری یا نه؟ نداری .
    خیلی اذیتم اقای دکتر
    به خودم میگم شاید بی ثباتی باشه ایا بی ثباتی هست؟ و اگه بی ثباتی هست ربطی به وسواس داره یعنی اگه وسواس خوب بشه این فکر و رفتار هم خوب میشه؟
    و یه چیز دیگه هم هست . اینه که همیشه میگم اگ خوب بشم شاید جدابشیم یا شاید نخوامش
    خیلی میترسم
    اقای دکتر زندگیمو نابود کرده این افکار

  330. با سلام مجدد میخواستم بپرسم برای درمان وسواس مذهبی باید چه کار کرد؟
    مثلن اگه وسواس به این داشته باشیم که آیا دوست دختر داشتن در صورت رعایت حدود شرعی از نظر اسلام حرامه یا نه و هی تو ذهنمون این تکرار بشه و حتی اگه توجیه هم بشم ولی دوباره تو فتوای مراجع بگردم ببینم چی میگن و عذاب وجدان بگیریم که دوست دختر داریم
    یا مثلن در مورد شنیدن آهنگ این قضیه برام پیش بیاد
    و یا پرداختن خمس پولی که در آینده به دست خواهم آورد
    میخوام ببینم تکلیفم چیه من با این افکارم چی کنم؟
    با تشکر از شما جناب آقای دکتر سنایی

    1. سلام. موضوع وسواس تفاوتی در نحوه درمان ان نمی کند. هر فکری که بطور مکرر در ذهن تکرار شود و انرژی و وقت زیادی از شما را بگیرد وسواس است. باید با یک روانشناس صحبت کنید تا نحوه و روش زندگی خود را مورد مداقه قرار دهید.

  331. سلام وقتتون بخیر باشه.ببخشید من یه برادر ۱۶ساله دارم که دچار وسواس فکری شده واینکه مدام دستاشو میشوره شلوار گشاد میپوشه و زیرپوش استفاده نمیکنه و سوال و افکار خیلی بی موردی واسش بوجود میاد طوری که نسبت به خیلی چیزا و با خیلی از اطرافیان کلا ارتباط نداره تلویزیون نگاه نمیکنه با اینکه خیلی بچه خونگرم و اهل بازی بود البته از بچگی یخورده جدی بود رفتاراش بزرگتراز سنش بود نسبت به هم سن و سالاش. ولی نزدیک به یک ساله اینجوری شده مشاوره بردیم اما بعد دو جلسه دیگه نرفت هرکاریم میکنیم به باشگاه یا یه سرگرمی مشغول شه قبول نمیکنه اگه ممکنه راهنماییم کنید خیلی همه نگرانشیم ممنون از محبتتون

    1. سلام. با اطلاعات حداقلی که دادید نمیشه تشخیص درستی داد. احتمال دارد تنها وسواس باشد و البته احتمالات دیگری نیز مطرح است که باید با مراجعه به دکتر تشخیص داده شود

  332. با سلام و عرض خسته نباشید
    بنده حدودا ۷ ماهه که بابت وسواس دارو مصرف میکنم وسواسم حدودا دوسال و نیم پیش از کنکور شروع شد اون موقعا میترسیدم نکنه یه بیماری لاعلاج بگیرم الآن عوض شده مثلا گهگاهی موقع خواب میترسم نکنه خوابم نبره بعد فردا روز خوبی نداشته باشم اولش دکتر سرترالین برام نوشت بعدش عوض شد به سدیم والپروات با سدیم والپروات ۳۰ ۴۰ درصد خوب بودم ولی این اواخر زیاد حالم خوب نبود رفتم پیش یه دکتر دیگه برام گفتم شاید اوضاع تغییر کنه ولی الآن حدود یه هفتس میگذره ولی بازم تغییر چندانی حس نمی کنم به نظرتون روان درمانی انجام بدم بهتر نیس به جای این همه قرص؟
    از روابطم با دوستام ناراضی ام حس میکنم دارن بهم زور میگن البته یه عده شون و خودم از ترس این که دعوا نکنم چون از دعوا میترسم یا به خودم صدمه ای نرسه دعوا نمی کنم موقع دعوا هم میترسم به,طرف صدمه وارد کنم در نتیجه اصلن تصمیم میگیرم دعوا نکنم.
    شبا هم گهگاه زود خوابم نمیبره
    دیگه از قرص ناامید شدم نمیدونم چکار کنم؟

    1. سلام. حتما به یک روانشناس باتجربه مراجعه کنید. مشکل شما با شناخت درمانی راحت تر درمان می شود. دارو بیشتر کنترل مشکل است و نه درمان آن. شما باید سطح اضطراب خود را پایین بیاورید. مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید . تمرینات مقاله وسواس را انجام دهید.

  333. سلام اقای دکتر ببخشید من یه وسواس خیلی بدی گرفتم تروخدا کمکم کنید من همش فکر میاد تو ذهنم که داره الان بوی بدی میاد و نکنه که این بوی من باشه وهمیشه هم این بو رو احساس میکنم خیلی گوشه گیر شدم هیچ جا نمیرم تا نکنه یه وقت کسی بفهمه به خاطرش خیلیی استرس میگیرم دارم دیونه میشم همیشه هم تا این بو رو احساس میکنم خیلی روی رفتار کسانی که نزدیک من هستن توجه میکنم و با کوچکترین حرکت از انها با خودم میگم دیدی ابروت رفت فهمیدن تروخدا کمکم کنید از همه چی کنار کشیدم تروخدا

  334. سلام من یه مشکلی دارم اونم اینه که وقتی میخاد خوابم ببره بصورت وسواس وار و استرس اور همش میگم الان چجوری میخاد خوابم ببره و لحظه ای که میخاد خوابم ببره میگم وای الان خوابم مبره بعدشم خودم خودمو از خواب بیدار میکنم ینی نمیزارم خودم بخابم و زندگیمو مختل کرده چگار کنم بنظرتون؟ اصلا شایع هست؟

    1. سلام. باید با یک روانشناس صحبت کنید تا ببینید خواب رفتن چه معنایی برای شما دارد و نشانگر چیست. احتمالا می تواند ترس از مردن و یا ترس از از دست دادن کنترل باشد. باید سایر ویژگی های شما چک شود که نشانه کدام است

    2. منم یه دوره اینجوری بودم باعث شد شش روز نخوابم ههههه خودبخود رفع شد اگه بترسی شبا دوباره بیاد سراغت بدتر میشه کلا ولش کن نهایتا آدم خوابش نمیبره دیگه ولی اکثر آدما همه جور وسواس رو تو زندگیمون تجربه میکنم فقط اهمیت نمیدن بهشون بعد هم باید تو طول روز فعالیت داشته باشید تا موقع خواب جسمتون خسته بشه دقت کنید که جسم اگه خسته بشه آدم راحتتر میخوابه

  335. سلام وسواس من راجع به خود موضوع وسواس هستش. همیشه از این می ترسم که نکنه نتونم افکار وسواسیم رو کنترل کنم و تمرکزم رو از دست بدم. همین ترس باعث شده که شب و روز بهش فکر میکنم و نمیتونم ولش کنم. دارو هم مصرف میکنم کلومپرامین ۲۵٫

  336. سلام وسواس من راجع خود وسواس هست. همیشه از این میترسم که وسواس باعث بشه ذهنم مشغول باشه و نتونم تمرکز کنم خود این موضوع باعث میشه که ساعت ها بهش فکر کنم. دارو هم میخورم کلومپرامین ۲۵٫

    1. موضوع فکر وسواسی هر چیزی می تواند باشد. درباره شما خود وسواس است. وقتی انسان بطور ارادی قصد کند به چیزی فکر نکند آن فکر بیشتر در ذهنش می اید. این امری مشخص است. اکنون اگر تلاش کنید به فیل ارغوانی رنگ فکر نکنید این فکر بیشتر بذهن می اید. هرچه بیشتر تلاش کنید فیل ارغوانی را از ذهن دور کنید بیشتر در ذهن می ماند. اما اگر اینکار را رها کنید فیل ارغوانی از ذهن شما دور می شود. درباره وسواس نیز همینطور است.

  337. سلام جناب دکتر. ممنونتون میشم جواب بدید.

    راستش من اولین بار تقریبا پارسال افکار ترسناکم (نکنه من آسیب برسونم به خانوادم) اومد تو ذهنم و یک ماهی خیلی حالم بد بود.(البته بیس وسواس فکنم از چندسال قبلش داشتم…مثلا تکالیف دانشگاهمو خیی چک میکردم) اونموقع هیچ اطلاعی از بیماری وسواس فکری نداشتم. بعد ی ماه خود ب خود خودش خوب شد. تا اینکه دوباره بعد از ۶ ماه یهو اون افکار اومد تو ذهنم. و اینبار هم بعد ۳-۴ هفته خودبخود خوب شد.
    تااینکه عید امسال با شدت خیلییی بیشتری سراغم اومد و به طرز وحشتناکی میترسم ازشون. اینبار سرچ کردم فهمیدم وسواس فکری هست اینا و هیچوقت واقعی نمیشن. اولش میترسیدم با یه جسم خاصی بهشون آسیب برسونم. بعد الان چند روزه مدل ترسم عوض شده و اون جسمه از ذهنم رفته و بجاش این اومده که کلا آسیب برسونم. همش نوسان داره ترسهام و سردرد بدی دارم طی روز و حوصله هیچکاری و هیچکسیو ندارم. و واقعا وقتی افکار میاد و از جسمی میترسم، حس اسیب رسوندن به عزیزانم بااون جسم کاملا واقعی میشه.
    راستی اینم بگم من یه مدتیه که خیی زود از خیلی از رفتارهای بقیه و خانوادم عصبی میشم و حساسم و حس میکنم حالم بد میشه.
    علاوه بر ترسهایی که گفتم این ترس های زیر رو هم دارم:

    نکنه اینا همش وسواس فکری نباشن و من یه مشکل دیگه داشته باشم که فرق داشته باشه و واقعا آسیب به بقیه (خانوادم) برسونم؟
    حالا که اینقدر زود رفتار بقیه (از جمله خانوادم) حالمو بد میکنه، نکنه واقعا ازشون بدم میاد و کلافم میکنن و بنابراین بهشون آسیبی برسونم؟
    نکنه اینا واقعی بشن؟
    نکنه واقعا بد شم؟

    1. سلام. اولا باید بدانید که افکار وسواسی در شما وقتی اغاز و یا زیاد می شوند که دچار استرسهایی در زندگی شوید. زیرا پایه وسواس اضطراب است. هر قدر اضطراب شما بیشتر شود وسواسهای فکری شما نیز بیشتر می شود. باید به روشهایی مانند آنچه در مقاله راههای درمان اضطراب اورده ام اضطراب خود را کاهش دهید.
      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/

      نکته بعدی آن است که شخصیتهای وسواسی اتفاقا بخاطر اخلاقی بودن بیش از حد است که دچار وسواس می شوند زیرا آنها نمی توانند بپذیرند که می توانند در ذهن خود نسبت به دیگران خشم بورزند و انها را بزنند و…و چون اینرا نمی پذیرند این افکار مدام در ذهن انها می اید. مانند آنکه شما بخواهید تصویر یک فیل ارغوانی را از ذهن خود دور کنید. هر قدر بیشتر تلاش کنید بیشتر به ذهن شما می اید. فرد وسواسی نیز تلاش زیادی می کند افکار اسیب را از ذهن خود دور کند و بنابراین بیشتر به ذهن او می اید. اما فردی که وسواس ندارد نیز این افکار گاها بذهنش می اید ولی از انجا که انها را طبیعی می داند تبدیل به وسواس نمی شود. اتفاقا باید بدانید اگر همه انسانها نیز احتمال اسیب به دیگران و بستگانشان را داشته باشند در مورد افراد وسواسی این احتمال وجود ندارد. پس خیالتان جمع باشد که اتفاقا اخلاقیلات شدید شما است که منجر به این افکار در شما شده است و نه بی اخلاقی. شاد باشید

    2. سلام اقای دکترمن 6ساله وسواس دارم 2سال دارو میخورم وسواس عملی رو باروش ERPودارو درمان کردم اما وسواس فکری خالص رو نتونستم درمان کنم. بعضی موقع سوال هایی وارد ذهنم میشه تابهشون جواب علمی ندهم ولم نمیکنه چیکار کنم خیلی ممنون

  338. سلام من دچار وسواس فکری طوری که داره توی همه کارام نشر پیدا می کنه مثلا اسم کسیو که فوت شده میشنوم یا عکسشو میبینم هزار بار میگم خدا بیامرز اس و فکر میکنم اگه نگه گناه کردم یا بعد غذا صد بار تشکر میکنم در ماشین و چند بار چک میکنم و … لطفا راهنمایی کنید چطور درمان بشم

    1. سلام. راه حل شما در درجه اول مواجهه سازی و در ثانی شناخت درمانی است. باید موارد مندرج در مقاله را بطور دقیق مطالعه کنید و آنها را اجرا کنید. وسواس شما عملی است و براحتی بیشتری قابل درمان است. اگر تمایل به تلاش ندارید می توانید فعلا برای مسکوت کردن حالات خود نزد روانپزشک رفته و دارو دریافت کنید. مقاله ذیل در روند بهبود توسط خود به شما کمک می کند.
      https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3/

  339. همیشه فکر میکنم کسی رو زیر کردم و برمیگردم نگاه میکن قرآن رو دور کردم تمام داروها ودعاها را خورده وانجام دادم اسرار کوانتومی آقای افلاکی رو دیدم شفا پیدا نکردم که نکردم دارم دیوانه میشم شما آخرین راه رو یاد بدین این واجهه درمانی چیست توضیح بدین که خیلی راحت یاد بگیرم

    1. درباره شما مواجهه درمانی یعنی وقتی فکر کردید کسی را زیر گرفته اید به هیچوجه بر نگردید و دوباره آن مسیر را چک نکنید. با خود بگویید من می دانم که وسواس دارم و این فکر که کسی را زیر کرده ام از افکار وسواسی من ناشی می شود. به مسیر خود ادامه دهید. باید اینکار را هر زمان فکر زیر گرفتن به سراغتان آمد انجام دهید. بدانید هر قدر بیشتر دور بزنید و محل را چک کنید وسواس شما شدیدتر می شود و هر قدر جلوی فکر وسواسی بایستید و به آنچه از شما می خواهد پاسخ ندهید، وسواس خاموش می شود. مقاله زیر را با دقت بخوانید و مراحل آن را انجام دهید.
      https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3/

  340. فقط خواهشا زودتنر درمان کنین خواهشا نذارین بره تو ضمیر ناخود اگاهتون اخرین روش الکتروشوک درمانی هست که میتونه ضمیر ناخوداگاهتونو بازسازی کنه

  341. سلام به همه ی دوستانی ک وسواس فکری دارن اومدم یه راه حل صددرصد بدم که کامل خوب بشین منم مشکل وسواس داشتم و ارادم کامل از بین رفته بود دیگ دین و اعتقاداتمم کامل از دست داده بودم دوستان اول یه خاطر نشان کنم بهتون ک نه دارو به صورت بلند مدت کاری میکنه نه دکتر من خودم اول بگم ک هیچ اعتقادی به خدا نداشتم میخوام واقعیتو بگم خوب گوش کنین ولی اخرش همه امیدم شد خدا دیدم کاری از دست هیشکی بر نمیاد خلاصه راه حل ما برا ۴۰ روز هسش دلیل وسواس فکری هم اینه ک شما چاکراه هایی دارین در بدنتون ک توازن اون ها به دلایلی محدود شدن هرروز نمازتونو بخونین و بعد از نماز خوندن سوره ی بقره رو به صورت سه صفحه ای بخونین حواستون باشه۴۰ روز باید ادامش بدین من کامل نتیججه گرفتم اضطرابمم به همین شیوه درمان کردم واقعیتش الان یادم نمیاد اختلال فکریم دقیقا چجوری بود ارتباطم با بقیه مثل روال قبل شده و ب زندگیم برگشتم دوستان فقط خواهشا اگ نتیجه گرفتین حتما برام دعا کنین امسال سومین کنکورم هسش یا حق….

    1. ممنون از اینکه نظرتان را به اشتراک گذاشتید. دعا و نیایش و مدیتیشن طبق تحقیقات علمی می تواند بر اضطراب موثر باشد. تاثیر آن بر وسواس مشخص نمی باشد. البته مسلما برای هر کاری باید از متخصص آن زمینه استفاده کرد.

  342. سلام من پسر جوانی هستم ۲۶ ساله که حدود شش ماه پیش بخاطر ترس و اضطراب شدید که بهم گفتن حملات پنیک هست نتونستم نامزدم رو نگه دارم و باعث شد جدا بشیم.بعدا روانپزشک به من گفت وسواس فکری داری. خیلی مطالعه کردم و فهمیدم این افکاری که دارم وسواس هست. یه مدت دنبال درمان شناختی بودم ولی با توجه به هزینه بالایی که داشت نتونستم برم و فقط یه مدت دارو درمانی کردم. من کاملا افکار وسواسی خودمو میشناسم ولی خیلی وقتا میان سراغم نمیدونم میتونید جایی معرفی کنید هزینه مناسبی داشته باشه.و اینکه من توی یک مقاله خوندم که این وسواس از موجودات غیر ارگانیک وارد ذهن انسان میشه(جن) ایا این درسته!? من خیلی تو کار و تخصصم فعال بودم همیشه و تمرکز خوبی داشتم ولی الان دو سه ساله اصلا تمرکز خوبی ندارم و واقعا اون شور و انگیزه سابقم رو برا پیشرفتم و تخصصم ندارم و میدونم که این بخاطر این افکار هست. وقتی میخوام یه موضوعی رو بخونم مدام چک میکنم ببینم ایا این موضوع ب درد میخوره یا نه یا اینکه نخونم یا بخونم.

    1. سلام جانم. بهیچوجه وسواس فکری ربطی به جن و… نداره. شما می توانید با مطالعه دقیق و بکار بستن تمرینات مقاله درمان وسواس فکری بر مشکلات خود غلبه کنید. باید بدانید که سطح پایه اضطراب در شما بالا است و این منجر به پانیک و وسواس می شود. ورزش منظم انجام دهید. ورزشهای هوازی. مقاله راههای درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید.
      از سوی دیگر باید با افکار غلط خود مقابله کنید. راه و روش اینکار در مقاله درمان خطاهای شناختی که در انتها لینک انرا قرار می دهم وجود دارد. شما اگر انگیزه و انرژی کافی برای درمان خود بگذارید با افزایش اگاهی می توانید بر وسواس خود غلبه کنید. اگرچه رواندرمانگر مسیر را کوتاه تر و سریعتر می کند ولی افزایش اگاهی و انجام تمرینات می تواند به شما کمک کند خودتان بر مشکل غلبه کنید. چند مقاله ای که من در سایت برای درمان وسواس قرار دادم همان مواردی است که با مراجعان خود کار می کنم و واقعا می توانید با استفاده از انها خود را درمان کنید.
      https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/
      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/

  343. سلام خسته نباشید دکتر.
    من قبلا روانشناسم احتمال داد دچار ocd هستم و ارجاع به روانپزشک داده شدم، ولی نتونستم به روانپزشک مراجعه کنم. وسواس شست و شویی و نظافت ندارم. ولی جدیدا سطح استرسم بی‌دلیل خیلی زیاد شده، فکرهای مخرب وحشتناک منو رها نمی‌کنه، فکر از دست دادن نزدیکانم شبیه کابوس شده، گاهی اوقات با شماره ناشناس با پدرم تماس می‌گیرم تا صداشو بشنوم آروم شم. خواب‌های آشفته زیاد می‌بینم، امروز از فکر زیاد قلبم درد گرفت و یاد تشخیص روانشناسم افتادم و با جستجو به مطالب شما برخوردم، آیا این استرس‌ها و افکار با دارو درمان می‌شن؟ من دوباره باید به روان‌شناس مراجعه کنم یا روانپزشک؟
    با تشکر از شما که وقت برای پاسخ‌دهی به سوالات گذاشتید.

    1. سلام. در درجه اول شما مقاله ای که در لینک زیر می گذارم مطالعه کنید تا ببینید چه مقدار درباره شما مصداق دارد. در ثانی شما باید سطح اضطراب کلی خود را کم کنید. وسواسهای فکری در شما نتیجه بالا رفتن سطح اضطراب در شما می باشد. ورزش- تنفس دیافراگمی- ریلکسیشن و…به شما کمک زیادی می کند. (مقاله راههای کاهش اضطراب را در انتها قرار می دهم). اما مهمترین راه غلبه شما بر وسواسهای فکری انجام ندادن آنها است. یعنی وقتی برای پدر نگران می شوید نباید اقدام به تماس کنید. ذهن شما باید یاد بگیرد تا در حالت عدم اطمینان قرار بگیرد. هر چقدر بیشتر ذهن خود را مطمئن کنید بیشتر از شما می خواهد و در نتیجه وسواس شما شدیدتر می شود.
      باید به یک روانشناس مراجعه کنید اما در عین حال می توانید دارو نیز مصرف کنید تا استرس شما پایین بیاید. دارو اثیر موقت دارد اما اگر نزد رواندرمانگر بروید یاد می گیرید چگونه بر وسواس فکری خود غلبه کنید. بنظر می رسد وسواس شما شدید نییست و می توانید با رواندرمانی بر آن فائق ایید.

      https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/

  344. سلام دکتر جان
    مادر من ۵۸ ساله است و دچار وسواس فکری شدید شده به طوری که شب ها نمی تونه بخوابه هر کاریم کردیم تا هیبنوتیزم بردیم ولی جواب نداده داءم سوال تو ذهنش در میاد از هرکسی هم میپرسه
    <سوالاتشم تقریبا در هر ظمینه ای است یه سوالو جندین بار میپرسه و هی به طرف مقابل تاکید میکنه که گفتم ها؟…
    اصلا نمی دونیم چیکار کنیم دارو مصرف میکنه ولی درست نمیشه ازتون التماس میکنم اگه راه چاره میدونین کمک کنین من هم جبران میکنم بعضی وقت ها انقد سوال میپرسه که تپش قلبش میره بالا نفسش تنگ میشه شرایط خیلی بحرانیه

    1. سلام. شما خیلی واضح توضیح ندادید. آیا یادش میره که سوال پرسیده؟ میدونه که سوال رو داره چندین بار میپرسه و نمی تونه جلوی خودش بگیره؟ چون ممکن نشانه الزایمر در ایشان باشد و نه وسواس. محتوای سوالهای او چیست؟ آیا در مجموع فرد مضطربی بود؟ قبلا دچار وسواس از نوع دیگری بود؟ آیا جدیدا دچار استرسی شده است؟

      1. سلام آقای دکتر
        عرض کنم خدمتتون اصلا الزایمر نداره خودش میدونه که یه سوالو چند بار می پرسه و بعد هم ناراحت میشه هروقت سوالو جواب میدی یه سوال دیگه میپرسه جوابم نمیدی ناراحت میشه میگه دارم عذاب میکشم بعد حاش وخیم میشه
        محتوای سوالاش تو هر زمینه هست بیشتر مذهبیه و وسواس امر به معروف و نهی از منکر داره
        جدیدا اصلا دچار استرس نشده اضلا تو خانواده هیچ مشکلی نداره از هیچ بابت نه فرزند ونه همسر و نه مشکل مالی هیچی

        1. عزیزم ایشان وسواس فکری داره. هم دارو میتواند استفاده کند و هم اینکه باید با یک روانشناس و درمانگر جلسات داشته باشند. ایشان باید بدانند که هرچقدر بیشتر سوال بپرسد و پاسخ بشنود وسواس او بیشتر می شود. باید اطرافیان با جواب دادن وسواس او را شدیدتر نکنند. البته پیش از پاسخ ندادن باید موافقت او را نیز جلب کنند. ضمن انکه باید با مشاور درباره موضوعات امر به معروف و خوب و بد و نسبی بودن مفاهیم خوب و بد مشاوره کنند. اگر مشاور کسی باشد که ایشان او را قبول داشته باشند بهتر است.

  345. جناب دکتر همونطور که گفتم من پارسال هم کنکوری بودم،و خیلی تو اینترنت سرچ میکردم.. تا جمله ای از قبیل اینکه حتما باید دارو مصرف شود یا غیرقابل درمان بودن وسواس میدیدم از خودم ناامید میشدم منتها بعد از کنکور باتوجه به استرسم از نتایج بازم سرچ کردم که اتفاقی مقاله شمارو دیدم و تاحالا بیش از ۲۰ بار شاید خوندمش و بهترینش بود و با زبان ساده ای به من گفت که قابل درمانه تو دیونه نیستی و میتونی برگردی به شرایط قبلت!بعدشم با کتاب شفای زندگی لوییزهی آشنا شدم و اون هم امید منو بیشتر کرد،،،الان دوماه به کنکور مونده و استرسم داره زیاد میشه،،دارم سعی میکنم کمالگرا نباشم ولی تلاشمو کنم،،،بنظرم باور ما درباره قابل درمان بودن وسواس خیلی مهم و موثره،همونطور که این چندماهو من آرامش داشتم،،،الان بنظر شما چه رفتاری بهترین تاثیرو درمن داره?من خودم یه کار دیگه ای هم که جدیدا میکنم اینکه خیلی خودآگاه سعی میکنم استرسو دور کنم که ۷۰ درصد موثره ولی خب یکم نگرانم!ممنون میشم راهنمایی بفرمایید دکتر سنایی عزیز

    1. سلام جانم. در پاسخ قبلی هم نوشتم که ورزش برای شما بسیار موثره. ضمن انکه باید بدونی کنکور تمام زندگی نیست. انسان پر تلاش رو هر جا و در هرکاری بگذارند موفق میشه. باید بخودت بگی کنکور هم اگر نشد هزار تا راه برای موفقیت وجود داره. چون وقتی فکر می کنی تمام خوشبختی و موفقیت تنهااز راه کنکور می گذره استرست بالا میره. و استرس باعث وسواس فکری میشه. باید حتما به سایر قسمتهای زندگی هم توجه داشته باشی. از جمله تفریح و دیدن دوستان. اینطوری اتفاقا کارایی و تمرکز تو بیشتر میشه. وسواس همونطور که گفتی کاملا قابل کنترله. شاد باشی

  346. با سلام،،،من پشت کنکوری هستم،،،سالهای قبل علایم خیلی خفیفی از وسواس داشتم تا اینکه سال قبل شدید شد،،،وسواس روی اینکه اگر دست چپم رو بذارم کنار کتاب نمیتونم تمرکز کنم یا اگر یه ذره ای رو ببینم جایی باید سریع تمیزش کنم،،،خیلی خنده دارن،،خب با همین مقالتون خیلی نسبت به پارسال بهتر شدم اما چون داریم به کنکور نزدیک میشیم استرسم بالا رفته و باز ظاهر شدن این علایم،،،بهترین راه بنظرم صرفا توجه نکردن و ادامه دادن مطالعه هست،حالا از شما جناب دکتر هم یه دلگرمی میخواستم!یه چیزی که همیشه اذیتم میکنه اینکه من عین دیونه هام ولی دوستام که هوش کمتری هم دارن خیلی سالمند.

    1. سلام عزیزم. شما اضطرابت باعث میشه که فکرت دچار وسواس بشه. حتما مرتب ورزش کن. پیاده روی راحت ترین کاره. ۴۵ دقیقه در روز. خوشبختانه گفتی داری با وسواس هات مواجهه می کنی. هر چقدر کمتر تحویلشون بگیری بیشتر ضعیف میشن و از بین میرن. ولی اگر بهشون توجه کنی و مثلا وقتی گفت اونجا کثیفه تمیز کن تو اقدام به تمیزی کنی وسواست دفعه بعد زودتر سراغت میاد و قویتر میشه. خیلی خوشحالم که تو این قانون رو متوجه شدی و داری انجام میدی. تنفس دیافراگمی یا شکمی هم در مواقع وسواس کمکت می کنه. در مقاله ۱۰ راه درمان اضطراب میتونی بخونی.

  347. سلام و خسته نباشید
    من خواهرم پشت کنکور یکساله وسواس فکرى گرفته و شدیدا حساس شده به صدا که سکوت باشه واسه درس خوندن تهدید به خودکشى میکنه و یکبار قرص خورد دیونه مون کرده خواهش میکنم شماره تلفن روانشناسى که بهمون کمک کنه و تو این زمینه تجربه داشته باشه بهمون بدید

  348. سلام آقای دکتریک سال هست خدمت سربازی را تمام کردم ودر ۱۹ فروردین تمام کردم ولی هی به خودم میگم که ای کاش ۱۹دی ماه ۹۶ تمام می کردم که یک ماه استراحت میکردم و۱۹ بهمن ماه۹۶ کار پیدا میکردم وسال ۹۷ را خوب شروع میکردم وکار داشتم آیا وسواس فکی است بایدچیکار کنم ممنون

    1. سلام. باید هر زمان این افکار به ذهنت امد به خودت بگی باز افکار غلط و وسواسی سر و کله اش پیدا شد. من می دانم که هیچ فرقی نداشت که یک ماه دیرتر یا زودتر تمام می کردم. الان باید برای کار پیدا کردن اقدام کنم.
      هر زمان این فکرها امد بجای فکر کردن به انها شروع کن به اقدام جهت پیدا کردن کار. مثلا هر زمان این فکرها شروع شد برو در روزنامه ها دنبال کار بگرد. یا زنگ بزن به اطرافیان و…بجای فکر اقدام کن. در اینصورت افکارت کم و ناپدید می شود.

  349. سلام اقای دکتر پیرو پبام قبلم راجب پسر بیست ساله ام شما فرمودین به شکل دیگری وسواس خودشو نشون میده میشه بپرسم امکان داره چه اتفاقی بیفته و ایا باید داروهارو ادامه بده ممنون از کمکتون وایا اصلا میشه اسمشو وسواس گذاشت یا خیر البته خیلی شستشو انجام میده دکتر هولاکویی گفتن این خشم فرو خورده است

    1. اینها همه در درجه اول نشانه اضطرابه. باید اضطراب ایشان کم بشود. راهکارهای کاهش اضطراب رو در مقاله زیر مطالعه بفرمایید.
      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/
      ایشان باید دارو رو فعلا ادامه بدهند تا زمانی که به طرق دیگری اضطراب و در نتیجه وسواس کم شود.
      نگران شکل دیگر نباشید. این تنها یک احتمال است ولی اگر اضطراب در او کم شود بطور ریشه ای وسواس درمان می شود.

  350. سلام اقای دکتر پیرو پبام قبلم راجب پسر بیست ساله ام شما فرمودین به شکل دیگری وسواس خودشو نشون میده میشه بپرسم امکان داره چه اتفاقی بیفته و ایا باید داروهارو ادامه بده ممنون از کمکتون

  351. سلام اقای دکتر پسر بیست ساله من چندساله به پدرش وسواس داره هرکی یا هر چیزی که به پدرش ارتباط داشته باشه وسواس داره متاسفانه روان کاو نتونسته کمکی کنه ناگفته نماند شدیدا پدر و اقوام پدرش متنفره متاسفانه پدرش هیچ وقتی براش نمیزاشت و البته توجهی هم بهش نمیکرد گاهی باخشم و نفرت ازش حرف میزنه ناگفته نماند تشنج در منزل بیشتر مواقع بود و من اضطراب رو در پسرم میدیدم ولی شرایط و اتفاقات جوری بود که کنترل کردن این تشنج امکان نداشت هفت ماه فلوکسامین سیصد و یک ماه هالو پریدول نیم خورد وچون جواب نگرفت قطع کرد بعد از دوماه با شدت بیشتری وسواس به سراغش اومد و الان دوماهه مجدد فلوکسامین سیصد میخوره و جوابی نگرفته پیشنهاد شما چیه دوست داره درس بخونه ولی میگه از این خونه متنفره و اگر مستقل بشه حالش خوب میشه ناگفته نماند وسواسش فقط و فقط در منزله و بیرون مشکلی نداره

    1. سلام. من مطمئن نیستم که پسر شما وسواس دارد یا مشکل چیز دیگری است. اما بهترین راه غلبه بر وسواس مواجهه با موضوع وسواس است. بطور مثال اگر فردی وسواس تمیزی دارد باید به چیزی که فکر میکند الوده است نزدیک شود. اگر به پدر وسواس دارد باید سعی کند به پدر نزدیک شود. راه درمان وسواس فرار نیست چون وسواس را بیشتر می کند. اما اگر انگونه که گفتید اسیب و رنج زیادی را متحمل می شود و از سوی دیگر ندیدن پدر حال او را خوب می کند و مشکلی برای او ایجاد نمی شود بهتر است او را دور نگاه دارید از پدر. البته احتمال دارد وسواس او بصورت دیگری خود را نشان دهد.

  352. خسته نباشید من دچار وسواس فکری هستم ولی به خاطره اینکه میترسم دارو مصرف کنم و بهش وابسته بشم هیچ وقت دکتر نرفتم آیا این قرص ها وابستگی میاره؟ من روزبه روز هم احساس میکنم دارم بدتر میشم و حتی چیزی منو خوشحال نمیکنه نصبت به همه چیز بی تفاوت شدم واین افکار همش تو ذهنم میچرخه و اذیتم میکنه

    1. سلام. گاهی موضوع انتخاب بین خوب و بد نیست بلکه بین چیزی که بد است و چیزی که بدتر است باید انتخاب کرد. مطمئنا وسواس در مواقعی که شدید و یا متوسط است بسیار بدتر از اثرات جانبی دارو است. ضمن آنکه مصرف دارو به شما کمک می کند تا بتوانید با وسواسهای خود مقابله کنید و پس از مدتی تمرین بدون دارو بتوانید وسواس را کنترل کنید. البته گروهی از افراد ترجیح می دهند بدون مصرف دارو و با تلاش بیشتر و در کنار یک درمانگر به مقابله با وسواس بپردازند.

  353. سلام اقای دکتر. من چند سال فکرهامو میشمردم. ولی الان خیلی ازیت میشم. بخاطر اینکه سه داداش کوچک خونمون دارم. البته شانزده سالشه. من خیلی ازشون سوال میکنم. حساسم که راجب من حرف نزنن. هی میپرسم چه گفتین. اینقد خانوادم دعوام میکنن. ولی نتونستم خودمو درست کنم که نپرسم. اگر نپرسم. حالت ناراحتی شدید. بی حوصلگی بی حالی پیدا میکنم. راستی چند بار میپرسم. خیلی زود رنجم. و یه فکر که منو ازار بده اصلا نمیتونم از مغزم بیرونش کنم. ایا نیاز به دارو دارم. یا باید خودمو کنترل کنم که نپرسم. تو رو خدا کمکم کن

    1. سلام جانم. می توانید هم با دارو و بدون دارو کنترل خود را شروع کنید. بهترین راه نپرسیدن است. هر چه قلقلک ذهنی به شما می گوید بپرس تا ارام شوی، به خود بگویید درست است که الان کمی بظاهر ارام می شودم ولی در بلند مدت این خارش ذهنی باز بیشتر از پیش می شود. وسواس را هر چه بیشتر تحویل بگیرید شدیدتر می شود و هر چه کمتر به آن پاسخ دهید ضعیف تر می شود. دارو برای ابتدا به شما کمک می کند که با احتمال بیشتری به وسواس پاسخ ندهید و بتوانید جلوی پاسخ دادن خود را بگیرید. وسواسهای خود را درجه بندی کنید و ابتدا از موارد کمتر شدید شروع کنید. وقتی کمی قوی شدید، به موارد شدیدتر بپردازید. مقالات دیگر وسواس را نیز در سایت مطالعه کنید. آگاهی بیشتر به شما کمک می کند.

  354. باعرض سلام و خسته نباشید.پنج ساله ازدواج کردم با دختری که در خواستگاری نگفتن قرص اعصاب مصرف میکنن.و بعد متوجه بیماریهای دیگه شون شدم من جمله پرولاکتین بسیاربالا و….،به دکتر متخصص روانپزشک روانشناس مشاور طب اسلامی طب امروزی و…. مراجعه ها داشتم طی این پنج سال.ولی نتیجه نگرفتم.وسواس فکری شدید دارند.چون هرجا باشه فکر میکنه کسی رو کشته یا اسیبی زده پس هیچ جا نمیاد.کسی هم خونمون نمیاد.واین باعث تنهایی اش میشه ک براشم بده. حالا در موندم چکنم. جدا شم ازش گویا بهتر باشه.لطفا راهنمایی کنید

    1. سلام عزیزم. متاسفانه بیان نکردن چنین موضوعی با اخلاق صداقت متناسب نمی باشد. اما یک کار غلط دلیل بر کار غلط از سمت ما نمی باشد. البته گاهی زمانها شاید جدایی انتخاب بهتری باشد. اگر بتوانید موافقت خودش رو جلب کنید برای درمان میتوانید بر غلبه بر مشکل گام بزرگی باشد. در ابتدا ایشان باید دارو مصرف کنند. سپس پیش رواندرمانگر متخصص وسواس ببرید ایشان رو. در نهایت از شوک هم می توانید بهره ببرید.

  355. سلام. من اختلال کم توجهی دارم و تو ذهنم یه شخصیت ساختم تبدیل شده به وسواس فکری و حتی عملی و کلا فامیل فهمیدن؛ یا شاید هم فکر میکنم چون مشترکات هست،این شخصیت یه زنه که با بحران وجودی مواجه شده، و کلا شروع کردم واکنش مخالف میدم . شنیدم تو فامیل این خودخواه شده البته اختلافات خانوادگی هم داریم ما لطفا کمکم کنید . ممنون

  356. با سلام خدمت شما من ۹ ماه است که مبتلا به وسواس فکری شدم و سه ماهه که تحت درمان روانپزشک هستم و دارو مصرف میکنم یک ماه اول فلووکسامین ۵۰ مصرف کردم و دوماهه فلووکسامین ۱۰۰ مصرف میکنم به نظر شما این قرص تاثیر گذاری خودشو چه زمانی نشان میده ممنون

  357. با سلام خدمت شما من ۹ ماه است که مبتلا به وسواس فکری شدم و هر اتفاق بدی برای دیگران میافتد وارد ذهنم میشود و مرا آزار میدهد و سه ماهه که تحت درمان روانپزشک هستم و دارو مصرف میکنم یک ماه اول فلووکسامین ۵۰ مصرف کردم و دوماهه فلووکسامین ۱۰۰ مصرف میکنم به نظر شما این دارو ها چه زمانی تاثیر گذاری خودشو نشون میده ممنون

    1. سلام. طبیعتا پس از دو ماه حتما باید اثر خود را نشان بدهد. لطفا موارد ذکر شده در مقاله درمان وسواس را حتما در کنار مصرف دارو انجام بدهید. مقاله درمان خطاهای شناختی را نیز که لینکش را خواهم گذاشت مطالعه بفرمایید. بنظر مشکل شما افکار غلط شما می باشد که باید کنترل شود.
      https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/

  358. سلام وقت بخیر اقای دکتر. من پس از مرگ برادرم دچار حملات پانیک شدم و پس از درمان حملات توسط روانپزشک و روانشناس الان دچار وسواس فکری شدم همش فکر میکنم الان میمیرم یه لحظه هم این فکر از سرم بیرون نمیره تو رو خدا راهکاری بهم بدید

  359. سلام وقت بخیر اقای دکتر. من پس از مرگ برادرم دچار حملات پانیک شدم و پس از درمان حملات توسط روانپزشک و روانشناس الان دچار وسواس فکری شدم همش هم به این فکر میکنم که که هر لحظه فکر میکنم الان میمیرم تو رو خدا راهکاری بهم بدید

    1. سلام عزیزم. این نشانه اضطراب زیاد در شما است. باید از طریق ورزش منظم و مدیتیشن اضطراب خود را پایین بیارید. مقاله مربوطه را در زیر بخوانید
      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/
      ضمن اینکه احتمال زیاد حملات وحشت در شما همراه با فکر مرگ بوده است. الان دوباره آن افکار به ذهن شما متبادر می شود. باید به خود بگویید فکر مردن خودش می اید و می رود و هیچ خطری ندارد. هر چقدر بیشتر بخواهید فکر مردن را از خود دور کنید بیشتر به ذهنتان میاید. مثال: سعی کنید تا دو دقیقه به یک تلویزیون سامسونگ ۴۲ اینچ فکر نکنید. می بینید که هر قدر بیشتر سعی کنید از خاطر خود دور کنید بیشتر به ذهنتان می اید. در برابر فکر مردن هم مقاومت نکنید. بخود بگویید این تنها یک فکر محض است. قرار نیست برای من اتفاقی بیفتد.
      در نهایت احتمال دارد پس از فوت برادر خود را در خطر مرگ می بینید (احتمالا برادر از نظر سنی به شما نزدیک بوده) و یا خود را شایسته زندگی نمی بینید. این موضوع را باید با یک روانشناس گفتگو کنید.

  360. سلام دکتر من خانم متاهل هستم از وقتی بچموازپوشک گرفتم دچار وسواس طهارت شدم هم خودم وهم بچمو زیاد شستشومیدم.وسواس بعداز طهارت هم دارم شستن مکرر دستوپا.الان ۶ماهه اینطورم وقتی مضطرب بشم شدیدترمیشه.لطفا کمک کنید تشکر

    1. سلام. عزیزم حتما ورزش کنید. مدیتیشن انجام دهید. از همه مهمتر آنکه بهیچوجه به حرف ذهن خود که می گوید کثیف هستید و نیاز به شستشو دارید گوش ندهید. هرقدر بیشتر با وسواس شستشوی ذهن خود مقابله کنید وسواس عقب نشینی خواهد کرد. مقاله زیر را نیز مطالعه کرده و عمل کنید.
      https://dr-sanaie.com/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3/

      1. ممنون از پاسخ.فقط بگین ک وسواسم شدیده؟چون نسبت ب بقیه مسائل نرمالم مثلا نظافت منزل وغیره وسواس چک کردن هم ندارم.فقط این وسواس طهارت کلافم کرده. وحمامم بیشتراز یک ساعته واقعا ب گریه میفتم

        1. عزیزم مهم تر اینه که اگر جلوی وسواس نایستید حتما شدیدتر و قوی تر میشه. وسواس ثابت نمی ماند، یا در حال شدیدتر شدن است و یا ضعیف تر شدن. اگر به حرف وسواس های خود گوش بدهید، شدیدتر و اگر با آنها مواجه شوید و مقابله کنید ضعیف شده و از بین می رود. راه های مواجهه سازی را در مقاله توضیح داده ام.

  361. سلام آقای دکتر خسته نباشید.من در ۷ سالگی وسواس گرفته بودم و صبح زودها قبل از مدرسه باید حتما حمام می رفتم و خانوادم منو پیش روان شناس بردند و متوجه شدیم که چون معلمم کمی با من نامهربان بودن من دوست نداشتم به مدرسه برم و می رفتم حمام این موضوع حل شد ومن با علاقه مدرسه می رفتم و حتی راهنمایی نمونه قبول شدم اما دبیرستان نمونه قبول نشدم و افت تحصیلی هم پیدا کردم و متاسفانه دوستای دورویی هم دارم من وارد هر دوستی میشم ینی خودمو هلاک میکنم اخر هم ضربه میخورم الان چندسالی میشه وسواس فکری،فکرای منفی، آشفتگی،پرخاشگر شدم،بهونه گیری های مختلف وقتی عصبانی میشم نمیدونم چی میگم هرچی از دهنم درمیاد میگم دو دقیقه بعد عذاب وجدان و پشیمون میشم وقتی درس میخونم اصلا تمرکز ندارم مدام به اتفاقات گذشته فکر میکنم مسائل کم اهمیت برام پیچیده میشه مثلا فلانی راجبم فکر بد نکنه و از این دست فکرها،قدرت نه گفتن هم ندارم خسته شدم آقای دکتر دوست ندارم وسواس فکری داشته باشم دلم میخواد آرامش داشته باشم و به روال قبل زندگیم برگردم خانوادم میگن بیا بریم پیش مشاور روم نمیشه دیدم شما جواب میدید گفتم ازتون راهنمایی بخوام ممنون میشم.

    1. سلام عزیزم. مواردی که گفتید وسواس (از نوع کلاسیک) نیست. اضطراب زیاده. البته شما آمادگی وسواس را دارید و اگر اضطراب خودتان را کم نکنید دچار وسواس میشید. شما دچار مشکل کمالگرایی هستید. این مشکل بعلاوه خطاهای شناختی باعث میشه اضطرابتون افزایش پیدا بکند. چند مقاله زیر به شما در شناخت و درمان خود کمکتان می کند.
      https://dr-sanaie.com/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C/

      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/

      https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/

      https://dr-sanaie.com/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%86-%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7%DB%8C/

      خواندن دقیق مقاله ها می تواند به شما کمک زیادی بکند.

  362. سلام آقای دکتر، اینجانب مدتی هست مسائلی ذهنم رو درگیر کرده نمیدونم از دستش خلاصی پیدا کنم لطفا کمکم کنید راستش یکی از دوستانمون بیماری میسوفونیا داره چند روز پیش که حضوری باهم صحبت می کردیم بهم گفتن که دهانتان صدا میده خیلی منو ناراحت می کنه اینکارر و نکن؛ با حرف ایشون فکر کردم که شاید مشکل از من باشه که دهانم صدا داره یا خشکه صدا میده، برا همین از اون روز به بعد مکرر اب دهانم رو قورت میدم هر کاری می کنم نمیتونم این مورد رو ترک کنم تمرکزم ندارم اضطراب و استرس شدیدی گرفتم؛ مشکل من ایا وسواس فکری هستش بایستی چکار کنم خیلی ممنون میشم راهنمایی کنید

    1. سلام عزیزم. شما اضطراب داری. باید خودت رو با ورزش و مدیتیشن ریلکس کنی. نباید نگران باشی. مدتی در ذهنت این فکر می چرخه ولی از بین میره. اصلا موضوع مهمی نیست. این موضوع برای افراد پیش می‌آید و سپس از بین می‌رود. اصلا جای نگرانی نیست.

  363. سلام.. من ۳۰ سالمه و تازه متوجه شدم وسواس فکری شدید دارم. از صبح که بیدار میشم هزاران فکر و اتفاق تو سرم میان و میرم بشدت کم حافظه شدم در حدی که وسایلمو خیلی زود به زود گم میکنم مخصوصا عابربانک هامو. فک کردن به موضوعات مختلف یک لحظه از سرم بیرون نمیره اگه یه متنی ببینم یا یه فیلمی ببینم بشدت خودمو جای نقش اول فیلم میزارم. یه مطلب بخونم دلم بسوزه میشینم فک میکنم و اشکم درمیاد. تو ذهنم با دوستان و آشناها مکالمه دازم. افکار جنسی زیاد میاد به سراغم. ترس از انجام کارای احمقانه رو دارم. دوست دارم یه گوشه بشینم و غرق افکارم بشم. اصلا کوچکترین تسلطی روی افکارم ندارم. تو جمع دوستام که هستم میترسم یه کاریو انجام بدم چون اونا به من میگن گیجی تو و نمیتونی یکاریو درست انجام بدی و این حرف اونا بشدت و بشدت رو من تاثیر میزاره و اعتماد بنفس منو نابود میکنه.اصلا از عملکرد خودم راضی نیستم و میدونم بجای کار میلنگه قبلنا فک میکردم شخصیتم اینجوریه و بیخیال میشدم ولی الان میدونم مشکل دارم. موقع رانندگی اصلا حواسم نیست چون غرق تفکراتم میشم و به محیط اطرافم توجه ندارم. تو ذهنم با خودم خیلی حرف میزنم و دوست دارم تو خونه راه برم و با خودم بلند بلند صحبت کنم. وسواس عملی من چک کردن کلیدهای محل کارم هستن و همچنین موبایلم یا هر شی دیگه ای مث کارت ملی که تو جیبم هست. اینم بگم سابقه بیماری اعصاب تو خانواده ما هست از هر دوطرف هم پدر و هم مادر. استرس زیاد میگیردم مخصوصا اگر از جانب دیگران تحقیر بشم. وقتی تو خیابون راه میرم سرم پایینه همیشه و غرق افکارم هستم بخاطر این سرم پایینه که اگه تو تفکراتم خندیدم کسی نبینه منو. قبلنا اینجوری نبودم الان دو سه روز متوجه این بیماری شدم و بشدت روحیم خراب. دوس ندارم قرص اعصاب بخورم. با یه روانپزشک مشورت کردم گفتش باید اول حدود یکی دو ماه درمان دارویی داشته باشی بعد جلسات نوروفیدبک خودتو شروع کنی.. آیا نرو فیدبک موثر هست برا بیماری من؟.. و آیا راهی هست که بدون خوردن قرص خوب بشم؟… بشدت کم حافظه شدم تورو خدا کمکم کنید. یه راهی پیش روم بزارید. با تشکر از شما

    1. سلام عزیزم. مشکل شما اضطراب زیاد است. هر کاری که به کاهش اضطراب در شما کمک کند این حالتهای شما را نیز بهبود می بخشد. مقاله ۱۰ راه درمان اضطراب را در سایت من مطالعه کنید. دارو برای کوتاه مدت حتما استفاده کنید چون بنظر این مشکل در حال اسیب زدن به اعتماد به نفس و کاهش کیفیت خلق شما شده است. نورو فیدبک را نمی دانم دکتر برای چه چیز تجویز کرده اند. احتمالا ایشان در شما تشخیص ADHD داده اند. در حالیکه حواسپرتی شما می تواند ناشی از اضطراب تان باشد اگر در گذشته این حواسپرتی را نداشته اید.

  364. باعرض سلام،من ۸ساله ک وسواس فکری،عملی دارم،پیش چندتا مشاور و روانپزشک رفتم اما خوب نشدم،خیلی باهوشو استعداد بودم اما الان احساس میکنم یک دهم استعدادو توانایی۷،۸سال پیشم ندارم،به شستشو نظافت ازاین قبیل چیزهاوسواس ندارم،رو شمارش اعداد وسواس دارم وازمرگ میترسم،فکر میکنم اگر تعدادقدمهایم به این عدد نرسه اتفاق بدی میفته،کتاب خوندم مقاله خوندم یه مدت دارو هم مصرف کردم چندروز بهتر میشه اما دوباره تااسترسی میاد سراغم وسواسم میاد خوب نمیشم،بی زحمت راهنمایی میکنین دیگه خسته شدم واقعا،هیچی اززندگیم نمیفهم صب تاشب درگیر وسواسم،

    1. سلام عزیزم. برای درمان وسواس به شما پیشنهاد می کنم مقاله زیر را که بر اساس آخرین تحقیقات انجام شده دکتر جفری شوارتز در زمینه وسواس است را مطالعه کن و راهکارهای آن را به‌کار ببند.
      https://dr-sanaie.com/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3/
      نکته بعدی آنکه پایه وسواس اضطراب است. بهترین راه درمان اضطراب ورزش منظم است. ۴۵ دقیقه در روز. ۴ بار در هفته. ورزش‌های هوازی مانند شنا- دوچرخه- پیاده‌روی- دو. ورزش باعث تنظیم هورمون سروتونین در بدن می شود که علت کاهش اضطراب است. سروتونین همان هورمونی است که شما در داروهایی که از روانپزشک گرفتید وجود داشت. موارد دیگری نیز برای کاهش اضطراب وجود دارد که در مقاله زیر میتوانید مشاهده کنید.
      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/
      وجود یک فرد حامی برای تشویق تلاشهایتان کمک زیادی به شما می کند. تداوم در تلاش بسیار موثر است. نباید راهی را تا نصفه بروید و رها کنید. کاری که بسیار در درمان وسواس انجام می دهند.

  365. سلام آقای دکتر.با تشکر از مطالب بسیار مفیدتون.من وسواس فکری شدیدی دارم به حدی که حتی وقتی کار های مورد علاقه خودم رو هم انجام میدم،دوباره افکار وسواسی مدام توی ذهنم هستند.من هر لحظه فکر میکنم که شاید با حرف هام یا کار هایی که انجام میدم،اونا رو ناراحت کنم یا بهشون آسیب برسونم.خیلی برام زجر آوره.در حالی که میدونم همه این فکر هاالکیه ولی انقدر توی ذهنم تکرارشون میکنم که واقعا تبدیل به یک مشکل خیلی بزرگ میشن.وسواسی باعث شده که توی هیچ یک از کارهام تمرکز نداشته باشم.تو رو خدا بگید چیکار کنم.احساس میکنم بیماریم اونقدر شدیده که باید دارو مصرف کنم.

    1. سلام عزیزم. می توانید برای یک دوره کوتاه دارو بگیرید ولی مقاله ای که جدید در سایت گذاشتم را مطالعه کنید و بکار ببرید. مقاله را بگونه ای نوشته ام که خودتان هم بتوانید به خود کمک کنید. البته راه ساده تر آن است که در کنار یک درمانگر شروع کنید.

  366. سلام آقای دکتر من رفتم ب دیدن معلمم با کلی دلتنگی و عشق و بهشونم گفتم ک معلم خیلی خوبی بودن و هستن وازشون خواستم شمارشون رو بهم بدن خندیدن و گفتن نه نمیشه حالا خیلی ناراحتم اخه خیلی دوسشون دارم خواهش میکنم ی راهکار بدید کمی از دلبستگیم کم بشه

    1. سلام. کار بسیار خوبی کردی محبتت رو اظهار کردی. مقاله ۹ قدم برای بهبودی بعد از ترک رابطه عاطفی اگرچه مورد آن کاملا شبیه مورد شما نیست ولی به شما کمک می کنه.

  367. سلام وقتتون بخیر
    من از وقتی پدربزرگم فوت شد(من کلا از بچگی پیش پدربزرگم بزرگ شدم و ایشون پشتیبان زندگیم بودن)
    از اون زمان به بعد دیگه نخواستم که زندگی کنم و اصلا زندگی زهرا رو نمیخواستم و برای همین داخل ذهنم یه شخصیتی رو ساختم و بااون زندگی کردم و بعد از دوسال فهمیدم که دچار وسواس فکری شدم و نمیتونم ازش خلاصی پیدا کنم و الان موقع کنکورمه و خیلی داره بهم ضربه میزنه
    رفتم پیش یه روانپزشک مشهور و ماهر داخل شهرمون دوتا قرص بهم داد یکی الانزاپین۵ ویکی هم والپروات سدیم۲۰۰
    این قرص هاخیلی خوب بودن ولی وحشتناک خواب اور بودن برای همین به محض اینکه بسته ی داروها تموم شد دیگه مصرف نکردم
    میشه راهنماییم کنین که چطور میتونم خودم رو درمان کنم؟
    من دوجلسه پیش یه روانشناس رفتم و ایشون بهم یه لیستی دادن که داخلش موارد اختلالات شناختی بود و گفتن که براشون مشخص کنم که کدوم ها رو دارم و چون هزینه مشاوره خیلی برام سنگین بود دیگه ادامه ندادم ….اون مواردی که داشتم اینا بودن(ذهن خوانی-پیش گویی-فاجعه سازی-برچسب زدن-تفکردوقطبی-ناتوانی در تایید شواهد-برخورد قضاوتی)
    ممنون میشم اگرراهنماییم کنین

    1. سلام عزیزم. چند سالته و این شخصیت چند وقته اومده در ذهنت؟ و چقدر از روز بهش فکر می کنی؟ ایا خلقت بالا و پایین می شه؟ یعنی روزهایی خوب و روزهایی بد؟

    2. سلام آقای دکتر.خیلی عالی فرمودین.من چند نوع وسواس دارم وسواس ترتیب و شمارش که از هفت سالگی دارم الان چهل و یک سالمه.وسواس نکنه بکسی اسیب بزنم نکنه بخودم اسیب بزنم نکنه تو دلم فحش به خدا بدم .ترس از بیماری دارم ک چند ساله شدید شده و یه پام فقط بیمارستانه تا دکتر بگه سالمی خوشحال میشم تا یمدت خوبم تا فکر ی بیماری دیگه.چند ماهیه ترس از دو قطبی پیدا کردم و چون هیچ ازمایش یا عکسی نمیتونه تایید یا ردش کنه هربار بعد اینکه روانپزشکم میگه دوقطبی نیستی فکر میکنم تشخیصش اشتباهه ا صطراب میگیرم و همه علایم دوقطبی رو مرور میکنم انقد که خیلی از علایمش رو دچار میشم مثل افسردگی عصبانیت بیخوابی بی اشتهایی ….از بین اینهمه وسواس نمیدونم روش علبه بر ترس از دو قطبی چیه؟و اینکه چیکار کنم تا روی تمام اشیا و حتی انسان و حیوان تو ذهنم و با گوشه چشمام خطوطی رو نکشم مثلا پنج تا گل روی فرش ببینم بتریب و یک در میان علامت میزنم و اونارو که علامت نزدم اونارو دوباره علامت میزنم دقیقا مثل اینکه تو امار میگن عدد یک تا سه رو به چند روش میشه کنار هم قرار داد.به این دو نوع وسواس با چه روشی میشه علبه کرد؟

  368. سلام روزتون بخیر
    من مشکلی که دارم به صورت وسواسی تلگرام نامزدم رو چک می کنم و هر زمان که آنلاین باشه به هم میریزم در صورتی که اون همیشه جوری رفتار می کنه که من ازش اطمینان داشته باشم و کار مشکوکی نمی کنه
    این رفتار جوریه که به صورت پشت سر هم انجام میدم و هیچ کنترلی ندارم و هرچقدر هم که با خودم کلنجار می رم اثر نداره
    همچین زمانی که در مورد موضوعی با هم صحبت می کنیم بعدش فکر من بسیار مشغول می شه و برداشت های منفی از حرفاش می کنم در صورتی که بعدا مشخص میشه اینطور نبوده
    ترس شدید از دست دادنش هم همیشه همراهمه
    ممنون میشم راهنمایی کنید
    این نکته که من بیماری وسواس در تکرار کارها رو قبلا به صورت شدید داشتم و مادربزرگم دچار وسواس شدید بهداشتی بوده

    1. سلام. عزیزم شما باید قانون ۱۵ دقیقه را انجام دهید. یعنی وقنی افکار وسواسی به شما فشار می آورد تا موبایل نامزدتان را چک کنید، باید ۱۵ دقیقه صبر کنید و بعد چک کنید. یادتان باشد هر قدر بیشتر در برابر فکر وسواسی خود کوتاه بیایید، وسواس شما بزرگتر می شود و پس از مدتی تنها به چک کردن موبایل او قانع نمی شوید. نوشته ای را که مطالب زیر در آن است، همیشه بعنوان یادآوری همراه خود داشته باشید. شما میتوانید افکار سالم دیگری را نیز به ان اضافه کنید:
      من فکر وسواسی دارم و باید جلوی انها بایستم- نامزد من همیشه قابل اطمینان است و این افکار غلط و وسواسی من است- من هیچ شاهدی برای فکر غلط خودم ندارم- من شواهد زیادی دارم که همسر من وفادار است- هربار که چک کردم حال من تنها در ان لحظه بهتر می شود و پس از مدتی بیش از پیش فکر وسواسی پیدا می کنم.- راه اطمینان من مقاومت در برابر فکر وسواسی و چک نکردن است.
      باید بدانید که پایه وسواس، اضطراب است. بنابراین هر انچه به اضطراب شما کمک کند وسواس شما را نیز بهبود می بخشد. ورزش‌های هوازی از قبیل پیاده روی- دو- دوچرخه و شنا به مدت ۴۵ دقیقه ۴ روز ذر هفته بسیار موثر است. سایر موارد را در مقاله درمان اضطراب مطالعه فرمایید. و در نهایت به یک درمانگر با تجربه مراجعه کنید. شاد باشید

      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/

  369. آقا من به همه شما به توصیه میکنم اونم اینه که اگه اعتنا کنید روز بروز وسواستون بیشتر میشه و ممکنه وسواس های نوع دیگر هم بگیرید از تجربیات من برم که دیونه شده بودم اگر اراده قوی نداشتنم الان خوب نمیشدم انواعوسواس توی سه چار سال سراغم آمد تا اینکه دیگر تصمیم جدی گرفتم تا از شرش خلاص شم من فکر میکنم اولین راه برای شکست وسواس اراده هستش که اگه داشته باشد پنجاه درصد راه رو رفتید و بقیه راه ها زیر مجموعه ی همین پس همین الان که دارید میتوانید منتنو شروع کنید به خودتان بگید من مییبییینتتنتنووووووونممممممم
    یا حق

      1. سلام اقای دکتر من براتون یه بار دیگه پیام فرستاده بودم ولی نمیدونم مشاهده کردید یا خیر ….من حدود نه ماهی هسش که یک بار اب دهانم قورت دادم و بعداز اون موقع هی مدام قورت میدم یه بار دیگه هم این مشکل برای من به وجود اومده بود که بعد از چند روز رفع شد این رو هم خدمتتون عرض کنم که وقتی رابطم رو با اقایی که مدام اذیتم میکرد قطع کردم این مشکل برام به وجود اومدش و قبل ب وجود اومدن این مشکل من دچار ibs بودم که با داروها این بیماری کنترل شد و گاهی که سراغم میاد ب دلیل اضطراب و استرس با همین دارو ها رفع میشه …از طرفی سابقه وسواس فکری عملی تو خانواده پدریم داریم و میترسم که مشکلم رفع نشه باعث میشه خیلی اذیت شم و نا امید شم چون مدام اب دهانم قورت میدم نمیدونم‌مثه دفعه قبل رفع میشه در طی زمان یا نه لطفا کمکم کنید بگید چیکار کنم این هم بگم که نوار مغزم سالم بود دکتر گفت اضطراب و تنش عصبی دارم و مشکلم رو هم ک گفتم گفت چیزی نیس و رفع میشه بهم دارو داد گفت بعد چهل روز بازم مراجعه کنم ممنون میشم نظرتون بگید من لیسانسم‌گرفتم برای کنکور ارشد هم مطالعه میکنم و یادگیری و حفظیاتم خوب هستش

        1. این موضوع نشانه وسواس در شما است. پایه وسواس اضطراب است. سعی کنید عوامل استرس زا را دور کنید. ورزش منظم انجام بدهید. نگران نباشید. با اب دهان قوذت دادن مبارزه نکنید.

    1. سلام اقای دکتر توروخدا جواب منو بدید ازتون ممنون میشم – من گذشته همسرمو متوجه شدم و گاهی یک سری سوالات تو ذهنم میاد که باید ازش بپرسم خیلیاش تکراریه بازم میپرسم و بعد از جوابشون الان یه مدته سوال نمیکنم اما دونه دونه ۴ بار با خودم با دلایل و منطق تکرار میکنم همون جواب های همسرمو و دومین مشکلم از پنجره اتاقم تا نیمه هی خم میشم جدیدا و همون ۴ بار رو میشمرم واقعا خودم میدونم ممکته بیفتم و اتفاقی برام بیفته اما انگار باید اون کار رو بکنم تووخدا برای اون دو مورد که گفتم کمکم کنید واقعا بیماران وسواس خیلی سخت تر از بیماری جسمیه ولی امادم که تلاش کنم خوب شم فقط راهنماییم کنید ممنونم

      1. سلام. درمان شما از طریق پاسخ ندادن به افکار وسواسی است یعنی اگر ذهن شما را وسوسه می کند که از همسر درباره گذشته بپرسید، باید در قبال این وسوسه مقابله کنید و هیچ سوالی نپرسید. ذهن شما گمان می کند تنها در حالت یقین و اطمینان می تواند ارامش پیدا کند، ذر حالیکه ذهن شما باید یاد بگیرد در حالت شک باید زندگی کند. زیرا ما در دنیایی زندگی می کنیم که هیچ زمان به یقین نمی رسیم. هرچقدر بیشتر تلاش کنید تا به سوالهای ذهنی خود جواب بدهید، وسوسه ذهنی شما بیشتر می شود. درباره خم شدن و تکرار نیز همین روش کمکتان می کند. یعنی باید به خودتان کمک کنید تا آداب و مراسمی که فکر می کنید شما را ارام می کند را انجام ندهید. منتهی شاید در ابتدا نتوانید کامل اینکار را بکنید. باید درجه بندی کنید که انجام ندادن هر کاری چقدر اضطراب به شما می دهد و از پایین ترین سطح شروع کنید. توضیح بیشتر در مقاله درمان وسواس فکری و مقاله ای که لینکش می گذارم هست.
        https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3/

  370. خیلی ممنون،فقط ایشون آقا نیستند خانم هستند۴سال از من بزرگترند و من همیشه علاوه بر رابطه شاگرد و معلم مثل دوست خودم میدونستمشون ولی همش ترس این رو دارم ک بهشون بگم ک دوستشون دارم رفتارشون باهام خوب نباشه باعث بشه خاطرات شیرین گذشته تلخ بشه برام،از طرفی هم میگم فوقش راحت میشم و حسرت این رو ندارم ک چرا بهش نگفتم

    1. پس مشکل شما خیلی کمتر است. به راحتی به ایشان بگید. نباید نگران رفتار او باشید. یادتون باشه دوست داشتن دیگری نشانه قدرت و کمال است و نه ضعف. هیچ انسانی از اینکه نقطه قوت خود را به دیگری نشان بدهد احساس بد نباید بکند. مگر اینکه در فکر شما ابراز علاقه نشانه ضعف باشد.

  371. سلام آقای دکتر من دارم همه تلاشم رو میکنم ک وسواس فکریم رو ترک کنم ارتباطم با خدا واقعا ب من کمک کرد و مطالب شما هم خیلی مفید بودفقط ی مسئله ای هست ک میخوام ازتون مشاوره بگیرم پارسال من ی معلمی داشتم ک اختلاف سنیش هم با من خیلی کم بود سال اول تدریسشون بود من خیلی دوسشون داشتم اوایل فکر میکردم طبیعیه بخاطر اینکه با بچه ها دوست هست من انقدر دوسش دارم اگه دیگه نبینمش عادی میشه برام اخه معلم پیش دانشگاهی من بودند اما حالا ک یکسال میگذره و من دوباره دارم واسه کنکور میخونم اصلا نتونستم فراموشش کنم بلکه بیشتر عاشقش شدم خانوادم میگن برو مدرسه و ببینش و شماره اش رو بگیر اما من خجالت میکشم و چون خیلی احساسی هستم مطمئنم گریه ام میگیره چکار کنم آقای دکتر نه میتونم فراموشش کنم و میترسمم بهش بگم ممنون راهنماییم کنید

    1. سلام عزیزم. ابراز علاقه یک خانم به اقا موضوعی مدرن است و در دیدگاه سنتی پذیرفته نیست. باید در نظر بگیری که طرف مقابل چقدر دیدگاه سنتی و چه مقدار دیدگاه مدرن دارد. این که شما اقدام کنید بخشی از رفتار مدرن است اما باید در نظر بگیرید که این تمام ماجرا نیست زیرا فردی که تفکر مدرن دارد مطمینا حق نه گفتن را برای طرف مقابل قایل می باشد و در نتیجه احساس بدی پیدا نمی کند. اگر شما برای نه شنیدن به اندازه بله شنیدن آماده هستید می توانید به راحتی اقدام کنید. اما اگر نه بشنوید به شما بر می خورد و نه را نشانه بد بودن و نابسنده بودن خود می دانید بهتر است اقدام نکنید.

  372. سلام
    خسته نباشید
    من دچار وسواس فکری عملی به مدت ۱۰ سال هستم
    به مشاور مراجعه کردم
    قیمت جلسات بالا و ایشون بعد ۳ جلسه به من راه کار ندادن
    بهشون گفتم چرا راه کار نمیدین و حرفاتون هی تکرار میکنین میگن افراد وسواسی به خاطر اضطراب زیاد باید حرفارو تکرار کنیم و این افراد کمال گرا هستن و نیاز به زمان زیادی برای درمان هست
    اگر این روش های گفته شده در سایت با مراجعه روانپزشک ادامه بدم امکان درمان هست؟
    غیر این مطالب موارد مهم دیگری هم هست که نیاز به رجوع به روانشناس داشته باشه ؟

    1. عزیزم اگر موارد رو رعایت کنید می توانید بر وسواس غلبه کنید. درصد موفقیت وقتی بیشتر است که یک فرد حامی را در کنار خود داشته باشید. مادر پدر خواهر و یا دوست تا شما را تشویق به مواجهه سازی کند. تحقیقات جدید نشان می دهد در مغز فرد وسواسی مشکلی وجود دارد که باعث می شود مغز از یک موضوع به موضوع دیگر سویچ (یا شیفت ) نکند. محققین متوجه شده اند وقتی ذهن فرد بر روی موضوعی گیر کرد خود را به مدت ۱۵ دقیقه به فعالیت دیگری مشغول کند اندک اندک مغز ترمیم می یابد. بنابراین مثلا اگر به شستشو وسواس دارید و ذهن تان شما را وادار می کند به شستشو بچردازید باید این کار را به مدت ۱۵ دقیقه به تاخیر بیندازید. بعد از ۱۵ دقیقه اگر توانستید ۱۵ دقیقه دیگر نیز می توایند انرا تمیدید کنید. این تمرین باعث ترمیم مغز می شود.

  373. سلام
    من وسواس شدیدفکری دارم آقای دکترکارای عجیب غریب میکنم مثلاتوهمه چی ی الگوهایی واسه خودم تعیین میکنم (مثلا بااااید حتماروسریمو ک تامیکنم بزارم ی جای معین)وقسمت عذاب اور ماجرابرام اینه ک انگاریکی درگوشم میگه ک اگه این کارونکنی برات اتفاق بدی میفته…الانم ۱سالی هست وسواس اینو گرفتم ک خدایی نکرده زبونم لال یکی از اعضای خونوادمو از دست میدم
    خیلی دارم عذاب میکشم
    ممنون از پاسخگوییتون

    1. عزیزم مواردی که فرمودید همه نشانه های وسواس است. اگر موارد گفته شده در مقاله رو رعایت کنید می توانید بر وسواس غلبه کنید. درصد موفقیت وقتی بیشتر است که یک فرد حامی را در کنار خود داشته باشید. مادر پدر خواهر و یا دوست تا شما را تشویق به مواجهه سازی کند. تحقیقات جدید نشان می دهد در مغز فرد وسواسی مشکلی وجود دارد که باعث می شود مغز از یک موضوع به موضوع دیگر سویچ (یا شیفت) نکند. محققین متوجه شده اند وقتی ذهن فرد بر روی موضوعی گیر می کند اگر فرد خود را به مدت ۱۵ دقیقه به فعالیت دیگری مشغول کند اندک اندک مغز ترمیم می یابد. مثلا وقتی فکر شما به شما می گه باید روسری را تا کنید این فکر را به مدت ۱۵ دقیقه به تاخیر بیندازید و انجام ندهید. بعد از ۱۵ دقیقه اگر توانستید ۱۵ دقیقه دیگر نیز می توانید ان را تمدید کنید. این تمرین باعث ترمیم مغز می شود.

  374. سلام جناب دکتر.حدود یکساله نامزد شدم.همسرم سه ماه قبل ازدواجمون عکس پسری رو لایک کرده بود.من به آون قضیه وسواس شدیدی پیدا کردم. بطوری که زندگیم داره نابود میشه. با اینکه میدونم خانومم عاشق منه.ولی همش اون قضیه تو ذهنمه.تورو خدا کمکم کنید

    1. عزیزم حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا مشخص کنند در زیر فکر وسواسی شما چه چیزی قرار داره. میتونه این وسواس ناشی از ترس از دست دادن فرد مورد علاقه در شما باشه که در شما وجود داشته ولی چون رابطه عاطفی عمیق با کسی تا به حال نداشتید خودش ظاهر نکرده بوده. میتونه یک وسواس ساده باشه که از اضطراب شما ناشی میشه و میتونست خودش رو به هر شکل دیگری نشان بده. شاید باید دلیل گیر افتادن و در جا زدن فکرتون رو پیدا کرد.

      1. سلام آقای دکتر وقتتون بخیر
        من حدود ۴ساله دچار وسواس فکری شدم دارودرمانی کردن خوب بودم سعی میکردم اشتباه نکنم ک دوباره یک اشتباه باعث وسواسم بشه وشواسم از جایی شروع شد ک نتونستم بخوابم هی تکرار کردم و واقعا نمیخوابیدم و هزاران افکار دیگ
        آقای دکتر من حالم خوب شده بود ک تابستون تیرماه سر اینکه میخواستم همسرم بیشتر بام توجه کنه غرق گوشی شدم و چت میکردم ……… ولی همه چیز درح د چت بود حدود ۱ماه این رفتار زشتو ادامه دادم و من هرچقد غرق میشدم تو این چت کردنای مجازی همسرمم کمتر توجه میکرد دیدم فایده نداره بیخیال شدم مشکل اینه با ادمی چت کردم ک الان عذاب وجدان دارم ک نباید اینکارو مبکردم ااون ادمم بیشتر منو وسوسه کرد ک باها چت کنم منم رام این قصیه شده بودم الان حدود ۶ماه از اون قضیه میگدره و من اصن ب اون ادم فکر نمبکردمو اصن ن همو دیدیم و ن میبینیم ایشون از اشناهای نزدیک هستن الان افکار وسواس گونه دارم ب همسرم هم گفتم چت کردم ولی ن با جزئیات ایشون منطقی برخورد کردن ک هممون جایزالخطاییم اشکالی نداده خودتو ادیت نکن اما نمیدونم چرا همش اصطراب میگیرم و میترسم حالم خیلی بده اقای دکتر خودمو یه آدم بد میبینم در صورتی ک من هیچ وقت اشتباه نمیکردم الان ی انسان خطاکارم ک ب همسرم خیانت کردم من چجوری خودم رو اروم کنم

        1. این افکار نشانه شخصیت وسواسی شما است که اجازخ کوچکترین خطایی به خود نمی دهد و مدام در گذشته سیر می کند. باید قبول کنید شما نیز مانند هر انسان دیگری حق اشتباه دارید. بجای اینکه بر خطاهای خود تمرکز کنید باید بر روی نقاط قوت خود تمرکز کنید. انسانها پر از اشتباه هستند و تمرکز بر ان موجب افسردگی می شود. فکر کنید چگونه باعث رشد خود می شوم. خود را با دیروز خود بسنجید و نه با یک ایده ال ذهنی.

  375. سلام اقای دکتر
    من به تازگی ازدواج کردم و متوجه شدم شوهرم وسواس داره.۲۷ سالشه
    دکتر روانپزشک داروهای اسنترا،ریسپریدون و کلومیپرامین دادن بهش
    وسواسش متوسطه و به گفته پزشک شدید نیست هنوز
    کمی از مصرف اینهمه دارو هراس داریم
    ممکنه با رفتار درمانی بهبود پیدا کنه؟ و نیازی به مصرف دارو‌نباشه؟

    1. سلام. بله حتما بهتر است که به یک رواندرمانگر مراجعه کنند. رفتار درمانی و شناخت درمانی می تواند به ایشان کمک شایانی بکند. بعضی از وسواسها تنها به رواندرمانی جواب می دهد.

      1. دکتر من قبلا با کسی سکس داشتم و همش بعدش ب این فکر میکردم که ب ایدز مبتلا شدم و از بس اذیتم کرد که رفتم آزمایش دادم و وقتی فهمیدم چیزیم نیست ایندفعه ذهنم قفل شده رو سرطان… انگار همش باید ی چیزی باشه… دکترم اینم بگم سالهاس وسواس دارم ب تمیز بودن (همون دستگیره در) و اینم بگم قضیه ایدز و سرطان دلیل اینکه اینقدر مخمو درگیر کرده فراراز فکر کردن بهش بوده و سرکوب کردن و جایگزین فکر…. میخوام باهاش روب رو بشم… میشه کمک کنی گلم

  376. سلام اقای دکتر من واس فکردی دارم میرم داندان پزشکی میخواهن شلنگ را بزارم توی داندانم بزارم من حالم بهم میخورم راهنما کنیددستتان درد نکند

    1. سلام. عزیزم باید دندانپزشک اشنا پیدا کنید و چند روزی بدون انکه بخواهید کاری انجام دهید انجا بروید و شلنگ را خودتان در دهانتان بگذارید. زمان و شدت اینکار را کم کم افزایش دهید.

  377. سلام،آقای دکتر،ممنون که به سوالم پاسخ میدهید
    خواهری دارم ۴۸ ساله در یک شهرستان دور و محروم که از سالیان دور نوعی وسواس وارسی و شستشو را همزمان دارد لوازم منزل و لباسها و ظروف را چند بار وارسی می کند و در شستشو و بویژه حمام بالای یک ساعت و دو ساعت دارد و جدیدا” به بی نظمی خانه زیاد اهمیت نمیدهد یک سال پیش به روانپزشک مراجعه کردیم گفتند وسواس شدید است و دارو درمانی را شروع کردند و گفتند که یک سال زمان می برد که خوب بشود و دارو هاش رو به مرور کم کنیم که متاسفانه بیش از ده ماه دارو را مصرف نکرد و مجددا وسواس شدید شده و پیش پزشک هم مراجعه نمی کند. خواهش میکنم یه راهکار ارائه بفرمائید

    1. سلام عزیزم. از طریق رفتاردرمانی مشکل خواهر شما کاملا قابل درمان است. بالاخص وسواس تمیزی و شستشو راحت ترین نوع وسواس برای درمان است. باید یک روانشناس قابل پیدا کنید. ۱۰ جلسه مشاوره برای درمان کافی است.

  378. سلام آقای دکتر، ممنون از مطلب مفید و راهنمایی هاتون،
    ۳۰ ساله هستم و مدت ۴سال تحت درمان دارویی برای وسواس بودم، حالم خیلی بهتر بود، اما اخیرا دچار استرس خیلی شدیدی میشم برای انجام کارهام، چه کارهایی مثل درس خوندن چه آشپزی، همیشه نگران زمان هستم، وقتی نگرانیم به اوج میرسه اصلا اون کار رو انجام نمیدم و بیشتر اوقات میرم میخوابم،
    الان بیشتر دنبال راهی هستم که خودم به خودم کمک کنم استرسم کم بشه و به کارهام برسم، میشه راهنمایی بفرمایید چه کارهایی میتونم بکنم و یا کتاب مفیدی هست تو این زمینه؟
    خیلی ممنونم

  379. اقای دکتر سلام . خدا کنه جواب منوبدید .من یه اخلاقی دارم اینه که نمیتونم با ادمایی که نمیشناسم ارتباط برقرار کنم منظورم کسایی که توی فضای مجازی و یا هرمحیط که کوتاه مدت باشه شناختش … نمیتونم اعتماد کنم و احساس امنیت ندارم به هیچ وجه . و دائما فکر فکر توی سرم هست و به من نهیب میزنه تا ازش دوری کنم . واقعا این فکرا مثل عذابه …. و من دوری میکنم تا ارامش داشته باشم . و اینکه مثلا من یه ضعفی رو درون خودم حس میکنم … مثلا قدم کوتاهه … اگر کسی بهم بگه
     خود خوری شدید و احساس حقارت میکنم و سعی میکنم از اون ادم دوری کنم …. میگم واسه همینه که تنها هستم
     حتما بخاطر اینه که مثلا فلان ادم منو ترد کرد
     و اینکه حتی اگر موج منفی رو از سمت ادم ها حس کنم میگم حتما بخاطر فلان ضعف منه ….
     اینا خیلی ازارم میدن
    من توان پرداخت جلسات مشاوره رو ندارم گفتم شاید بهم راهکار بدید

    1. سلام عزیزم. با شماره ۰۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ منشی تماس بگیرید تا یک جلسه ۳۰ دقیقه ای رایگان با یکی از روانشناسها داشته باشید. بفرمایید که بنده عرض کردم.

  380. سلام. آیا ممکن است اگر از وسواس در یک زمینه دست برداشتیم، در زمینه ای دیگر بروز پیدا کند؟

    1. بله. احتمال آن وجود دارد. بالاعکس آن نیز صادق است. یعنی اگر فردی در زمینه ای بر روی وسواس خود کار کند در حوزه های دیگر نیز وسواس او بهبود می یابد. زیرا قسمتی از مغز بنام caudate nucleus یاد می گیرد که بر روی یک موضوع نماند و به فعالیت های دیگر بپردازد. بطور مثال اگر فرد درباره قفل کردن در وسواس چک کردن دارد ذهن او بر روی قفل کردن در می ماند و به فعالیت بعدی نمی رود. این مشکل مغز وسواس تولید می کند. اما تمرین باعث می شود مغز فرد یاد بگیرد بر روی یک موضوع نماند.

      1. من وسواس زیادی روی ظاهر خود دارم. به طوری که بیش تر اوقات به لباس پوشیدن و ظاهر خود فکر میکنم. ولی کسی متوجه این موضوع نیست و بعضا تشویق هم میشوم. در حال حاضر دارم سعی میکنم تکنیک های گفته شده را به کار ببرم ولی نگرانم که وسواسم در زمینه دیگری بروز پیدا کند. در نوجوانی در درس خواندن وسواس داشتم. کاش راهنمایی میکردید چه طور ریشه کن کنیم وسواس را. آیا این تکنیک ها کافی است؟
        با تشکر قبلی

  381. سلام خسته نباشید.ببخشید من هم احساس میکنم وسواس فکری و عملی دارم گاهی اوقات مثلا ب کسی زنگ نزدم ولی احساس میکنم زنگ زدم و یا اینکه تلفن قطع شده یا نه،یا مثلا فلانی فلان فکر بد رو نکنه بارها اتفاقات گذشته رو مرور میکنم و ترس از اتفاقای بد آینده رو دارم و چک هم زیاد میکنم حقیقتش میدونم رفتارم اشتباهه کلی خانوادم و مطالب های انگیزشی بهم روحیه میدن اما نمیتونم وسواسیم رو ترک کنم خواهش میکنم کمکم کنید امسال کنکور هم دارم خیلی فکرم درگیر میشه.

    1. عزیزم روشهای موجود در مقاله را بکار ببرید. ورزش و مدیتیشن کمک زیادی به شما می کنه. احتمال داره اضطراب امتحان باعث شده باشه شدت افکارتون رو بیشتر کرده باشه. همه چیز در کنکور خلاصه نمیشه. کمی زندگی و تفریح کنید. اوقات فراغت برای خودتان ایجاد کنید.

    1. شک و تردید اگر بصورت افکار تکراری باشد بله. یعنی فکر فرد بر روی یک مساله گیر بیفتد و نتواند به موضوع دیگری برود. ولی شک می تواند تکراری نباشد و فرد درباره موضوعات متفاوت تردید و بد گمان باشد که آن را می توان به مشکل در شخصیت مرتبط دانست.

    2. سلام
      من یه دخترم بیرون رفتن برام کابوس شده هر مرد یا پسری میخواد از کنارم رد بشه حس میکنم دستشون بهم میخوره بیشتر اوقات میبینم خیلی با من فاصله دارن اما وقتی نمیبینم یا پشت سرم هستن و یهو حس میکنم بهم خوردن حالم به شدت بد میشه بارها و بارها تو ذهنم تکرار میکنم که احساس کردم یا واقعا بهم خوردن از کار و زندگی میفتم نمیتونم درس بخونم حتی تو خونه هم همین احساس رو دارم با بابام و برادرم مثل بیرون از خونه
      چیکار باید بکنم؟

  382. من افکاری دارم که شاید برای دیگران معنایی نداشته باشه،بیش از چهارساله که با استرس شدید روبرو ام،این افکار در چرخه بی نهایت تکرار میشن و ترس از جنون دارم موندم که چه کار کنم حس می کنم گاهی بدون فکر کردن هم استرس سراغم میاد گویا در ضمیرناخودآگاهم این نهادینه شده، امیدم رو از دست دادم واقعا کلافم

    1. عزیرم هم می توانی از مشاوره یک درمانگر استفاده کنی و هم با بکار بردن مواردی که در مقاله ذکر شده به خود کمک کنی. ورزش کمک بسیاری به تو می کنه. به خودت بگو که فکر قدرتی بر روی من نداره. این فکر غلط من است که نگرانم مجنون شوم.

      1. سلام آقای دکتر سنایی،بنده سوالی داشتم: در وسواس فکری که سرکوب کردن افکار بعنوان رفتار پنهان میباشد، اگر فرد دچار وسواس فکری آسیب زدن به کودک خود بوسیله چاقو شده است، آیا مواجه شدن با این افکار و نوشتن و گوش دادن که در واقع همزمان با آنها، تصویرسازی هم اتفاق میفتد، کمک کننده خواهد بود؟اضطراب بوجود آمده، آسیب بیشتری نمیزند؟ممنون

    1. اگر وسواس به هیچ دارویی پاسخ نداد باید با شناخت درمانی و مواجهه سازی درمان شوند. شاید علامت خوبی باشد بر آنکه وسواس پایه فیزیولوژیکی ندارد.

      1. سلام من از کلا س هفتم دچار وسواس شدیدی هستم اولش فقط اینطوری بود که برای اینکه یه موضوعی رو بخونم زیاد طول می کشید رفته رفته زیاد شد فکر می کردم یام میره مثلا هم انقدر تکرار می کردم بعد فکر می کردم یادم میره کف دستم می نوشتم بعد رفته رفته دور شد تا امتحان های خرداد که وقتی مطالاعات رو بازکردم دیدم اصلا نمی تونم بخونم بعدش گریه کردم تا اینکه راضی شدن ببرنم مشاوره که هیچی نگفت بعد سال بعد من اصلا نمی تونستم تحمل کنم هر روز صبح که می خواستم برم مدرسه به خودم می گفتم دیروز جیکار کردی هیچ کاری نکردی بعد کلی خودم رو سرزنش می کردم و خیلی حس بدی داشتم بعد پنجشنه جمعه می گفتم بیکارم باید توی هفته هرچی دارم بخونم بسختی ولی هرجورشده با با بترین روش ها می خوندم نهم هم همینطور گذشت بعد مدرسه نمونه قبول شدم سال دهم کنار یه دختر نشتم که خیلی راحت درس میخوند نمره میگرفت بعد این منو از اون روش سخت خسته میکردمیگفتم نن انقدر سخت درس بخونم قبل از دزس خوندن خودم رو بکشم که چطوری بخونم موقع درس خوندن از ده تا روش استفاده کنم مثلا یه نقطه رو نگاه کن سعی کن فقط به اون جا نگاه کنی یا روی کاغذ بنویس هر کاری بعد اون قدر راحت بعد من میگفتم منم هفتم من درس می خونه بعد اون روش گذاشتم کنار که دیگه الان به اون روشم نمی تونم درس بخونم کاش هیچ وقت کنار نمیزاشتم یا اصلا این مدرسه قبول نمی شدم چون اونجا میگفتم من ایینطوری بسختی مخونم عوضش از همه جلووم الانم میگم منو ببرین دکتر من دارو بخدرم میگن اصلا توتنبلی نمخوای درس بخونی امسال بدتر شده

        1. عزیزم شما حتما باید از مدرسه نمونه بیای بیرون و به یک مدرسه عادی بری. مدرسه نمونه وسواسهات شدیدتر می کنه. شما بشدت کمالگرایی داری که به وسواس تبدیل شده. مقاله زیر رو بخون و به تمریناتش عمل کن. حتما پیش یک مشاور برو.
          https://dr-sanaie.com/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C/

        2. سلام وقتتون بخیر بنده چندماهی میشه نامزد کردم ایشون میگه زمانی ک باهم دیگه هستیم یا مثال در حین رابطه تصویر افراد مختلف با اندام لخت یا صورتشون میاد جلو چشمم یا حس میکنم میخان بهت نزدیک بشن یا وقتایی ک خودش تنهاست حتی بازم اینجوریه،میگه نکا عکسات میکنم یهو شکل چند نفر دوباره میان جلو چشمم،شده باهم بودیم تو اوج رابطه و احساسات یهو گفته اه بازم فلانی اومد جلو چشمم ب این صورت نیس ک افراد خاصی فقط مزاحم افکارش بشن حتی خود خانوادشم یا خانواده من بوده

        3. اگر این افراد برای او احساس بد ایجاد می کنند و او ترجیح می دهد از این تصاویر خلاص شود نشانه وسواس است ولکن اگر او لذت می برد از این تصاویر نشانه انحراف جنسی است.
          در مورد وسواس به یک درمانگر مراجعه کنند. کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا