اختلال وسواس فکری و عملیدکتر روانشناس خوب

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

توجه

در بخش انجمن سایت، فضایی فراهم آورده‌ایم تا کسانی که مایل هستند، در این فضا به‌صورت ناشناس با یکدیگر گفتگو کنند و سوالات خود را مطرح نمایند. ضمن آنکه دکتر سنایی نیز در این انجمن و فضا، همراه شما خواهند بود و به سوالات احتمالی شما در این زمینه پاسخ خواهند داد.

لینک ورود به انجمن

انجمن وسواسی‌های گمنام

غلبه بر وسواس فکری و عملی

سوالی که در ذهن اکثر افراد وسواسی وجود دارد آن است که:

چکار کنم وسواس فکری نداشته باشم؟

چگونه وسواس فکری را ترک کنیم؟

برای وسواس فکری باید چکار کرد؟

آیا وسواس فکری درمان قطعی دارد؟

آیا وسواس فکری عملی درمان قطعی دارد؟

 

تیم تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی برای درک بهتر محتوا، پادکست مربوط به درمان وسواس فکری و عملی را برای شما تهیه کرده است:

 

پادکست درمان وسواس فکری و عملی شدید

 

پادکست درمان وسواس  👇🏻

 

برای غلبه بر اختلال وسواس فکری و عملی خفیف تا متوسط، درمان شناختی رفتاری و به‌ویژه مواجهه و جلوگیری از پاسخ (EPR) و برای اختلال وسواس متوسط تا شدید، ترکیب دارو درمانی و مواجهه و جلوگیری از پاسخ (EPR) توصیه می‌شود که در ادامه به‌طور مشروح توضیح می‌دهیم.

ولی پیش از مطالعه درمان وسواس فکری عملی توصیه می‌کنم برای شناخت بیشتر وسواس فکری خود، مقاله اختلال وسواس فکری عملی را مطالعه کنید تا بهتر بتوانید راه‌های غلبه بر وسواس فکری عملی را درک کرده و در نتیجه به خود کمک کنید.

درمان شناختی رفتاری وسواس فکری عملی

اکثر افراد مبتلا به وسواس فکری و عملی نشانه‌های وسواس خود را از دیگران پنهان می‌کنند. دلایل پنهان‌کاری را می‌توان به‌طور خلاصه در این ترس دانست که ممکن است دیگران فرد وسواسی را آنگونه که خودشان او را در نظر می‌گیرند، در نظر آورند (به‌عبارتی «دیوانه، بد یا خطرناک») و از بیمار دوری کنند. لازم است ارتباط درمانی قوی با بیمار برقرار شود تا او نشانه‌های خود را روشن بیان کند. زیرا این امر در تعیین هدف‌های درمان و در نتیجه درمان بسیار موثر است.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

لازم است بیمار درک کند که افکارش بی‌اهمیت هستند و در درمان تأکید بر آنها نیست. آنچه مهم است معنایی است که فرد به افکار خود می‌دهد. به‌طور مثال، فردی که فکر وسواسی آزار جنسی یک کودک را دارد؛ به‌دلیل این افکار، خود را انسان پلید و بدی می‌داند (حتماً انسان بدی هستم که این افکار به‌ذهنم می‌آید) و این در حالی است که او کنترلی بر فکر خود ندارد.

اهمیت معنا دادن به افکار در افراد وسواسی

معنایی‌که فرد وسواسی برای فکرش قائل است، تمرکزش را بر فکر وسواسی بیشتر کرده و این افکار بیشتر به‌ذهنش می‌آیند. بیمار باید درک کند بر افکارش کنترلی ندارد و مسئول افکارش نیست و تنها بر رفتار خود کنترل دارد و از طریق کنترل رفتار، افکار مزاحم و ناخواسته نیز تغییر می‌کنند.

مهم است که بیمار درک کند افکار مزاحم به‌ذهن اکثر افراد خطور می‌کند، ولی در بیمار وسواسی به‌دلیل اهمیت و معنایی‌که برای افکارش قائل است، این افکار به‌طور مداوم به‌ذهنش بازمی‌گردند. هرچقدر فرد بیشتر تلاش کند افکارش را سرکوب کند، این افکار بیشتر به‌ذهن می‌آید. (تمرین: تلاش کنید تصویر یک فیل صورتی را از ذهنتان دور کنید. تمام تلاشتان را کنید تا تصویر فیل صورتی را از ذهن بیرون کنید. می‌بینید که تلاش بیشتر باعث می‌شود تصویر فیل صورتی در ذهنتان بماند.)

ضمناً بیمار باید بداند افراد وسواسی دیگری هستند که افکار وسواسی از نوع دیگری در ذهن دارند. این امر کمک می‌کند تا بیمار درک کند تنها ارزیابی افکار است که آنها را ازهم متمایز می‌کند. مثلاً فردی‌که افکار وسواسی کودک‌آزاری دارد، وقتی متوجه شود افراد دیگری افکار مزاحم و ناخواسته درباره زیر گرفتن دیگران، تصاویر خشونت‌بار یا مستهجن، توهین به‌مقدسات و … دارند (درحالیکه خود، این افکار مزاحم را ندارد) درک می‌کند که آنچه افکار مزاحم را از هم متمایز می‌کند، نحوه ارزیابی‌شان است.

ارزیابی یک فرد وسواسی، با اضطراب یا دیگر احساسات منفی و تلاش برای کنترل یا خنثی‌کردن افکار مزاحم تداعی می‌شود. درحالی‌که یک ارزیابی با بار خنثی با اضطراب کمتر و تلاش کمتر برای کنترل تداعی می‌گردد. هدف به اشتراک‌گذاری افکار دیگران با بیمار، عادی‌کردن وجود مزاحمت‌های فکری ناخواسته و اهمیت ارزیابی‌های خنثی‌ است. در نمودار زیر اهمیت ارزیابی را در دو مورد نگرانی می‌بینیم.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

نمودار اهمیت ارزیابی در دو مورد نگرانی

 

همانطور که پِردون و کلارک و همکاران گفته‌اند، فراوانی افکار و تصاویر در پی تلاش برای کنترلشان، بیشتر می‌شود. شما با تلاش برای فکر نکردن به افکار ناخواسته، سهواً توجّه بیشتری به افکارتان می‌کنید که باعث می‌شود این افکار بیشتر به خاطر شما بیاید. در حالیکه فردی که به وسواس فکری عملی دچار است میزان فراوانی بیشتر افکار جنسی خود را مدرکی می‌داند که نشان می‌دهد در حال تبدیل شدن به یک فرد خطرناک است و بنابراین بیشتر باید مواظب افکارش باشد.

خطای شناختی بیش برآورد احتمال خطر

خطای شناختی دیگر افراد وسواسی، بیش برآورد احتمال خطر است. به‌طور مثال، در ذهن فردی‌که وسواس چک کردن دارد، اگر قبل از ترک خانه اجاق گاز را چک نکند، به احتمال ۷۰٪ منجر به یک آتش‌سوزی گسترده می‌شود. نمودار زیر کمک می‌کند تا فرد میزان صحت احتمالش را درک کند. همانگونه‌ که مشخص است، میزان این احتمال در واقعیت بسیار کمتر از تخمین فرد وسواسی است. در وسواس‌های فکری دیگر نیز می‌توان شبیه این نمودار احتمالات را تهیه کرد. به‌طور مثال، چند درصد احتمال دارد من به یک کودک، آزار جنسی برسانم؟ چند درصد احتمال دارد کسی را زیر گرفته باشم؟ چقدر احتمال دارد میکروب از این طریق وارد بدنم شود؟ چند درصد احتمال دارد اگر عددی را به‌خاطر نسپارم، شخص دیگری آسیب ببیند؟

مورد احتمال
۱. باز بودن اجاق گاز ۱/۱۰۰
۲. شی‌ء قابل اشتعال در نزدیکی اجاق گاز ۱/۲۰
۳. آتش گرفتن چیزها ۱/۵
۴. زنگ خطر دود، کار نکند. ۱/۱۰۰۰
۵. نبودن هیچ‌کس در خانه ۱/۵
۶. گسترش آتش ۱/۲
۷. آتش‌سوزی بزرگ

مواجهه و جلوگیری از پاسخ در درمان وسواس عملی و فکری

مواجهه‌سازی اصلی‌ترین و موثرترین روش درمان وسواس فکری و عملی می‌باشد.

معجزه درمان وسواس 

مواجهه سازی معجزه درمان وسواس است. به‌طور مثال، اگر به وسواس تمیزی دچار هستید، باید به کمک درمانگر ترغیب شوید تا با چیزی که از نظر شما آلوده است، تا حد امکان تماس برقرار کنید (مواجهه) و سپس به‌مدت یک تا دو ساعت از شستن دست یا پا خودداری کنید (جلوگیری از پاسخ).

اگر وسواس فکری شما آن است که آیا در حین رانندگی کسی را زیر گرفته‌اید و به این جهت، کل مسیر را دوباره بر می‌گردید تا مطمئن شوید کسی را زیر نگرفته‌اید، باید در مسیرهایی که فکر زیرگرفتن در شما بیشتر ایجاد می‌شود، مانند جاده‌ای که دست‌انداز دارد و یا عابر پیاده زیاد عبور می‌کند، رانندگی کنید (مواجهه) ولی نباید از آینه به عقب نگاه کنید و یا دور بزنید تا مطمئن شوید کسی را زیر نگرفته‌اید (جلوگیری از پاسخ).

مواجهه‌سازی یا همان معجزه درمان وسواس، نوعی رفتار درمانی است که به تدریج افراد را در معرض موقعیت‌هایی قرار می‌دهد که برای تحریک وسواس‌هایشان در محیطی امن طراحی شده‌اند. وقتی شروع به انجام مواجهه‌سازی تحت‌نظر روانشناس می‌کنید، وسواس‌ها در کوتاه‌مدت هنوز هم یک چالش باقی می‌مانند، اما دیگر طاقت‌فرسا نیستند. با انجام به موقع و مرتب مواجهه‌سازی، افراد از چرخه وسواس و اجبار رها می‌شوند و معجزه درمان وسواس نمود می‌یابد.

مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی را در دو قانون زیر می‌توان توضیح داد:

۱. تا آنجا که می‌توانید با چیزهایی که از آن می‌ترسید، روبرو شوید و اجتناب نکنید.
۲. از انجام آدابی (مانند چک کردن، شستن، قرینه کردن) که به شما در حین مواجهه‌سازی احساس بهتری می‌دهد، اجتناب کنید.

کلید مواجهه‌سازی: خوگیری

اگر به منزل دوستان خود که در نزدیکی مکانی شلوغ زندگی می‌کنند، رفته باشید؛ لابد تعجب کرده‌اید که چگونه آنها در این مکان پرسروصدا زندگی می‌کنند، چنان که گویی صدایی نمی‌شنوند. به این پدیده خوگیری گویند. نکته کلیدی در درمان وسواس آن است که در صورت ادامه دادن تمرین‌های مواجهه‌سازی و جلوگیری از پاسخ، اجبارها و فشارهای درونی پایان می‌یابند. اما شدت کاهش اجبارها در افراد با سرعت متفاوتی صورت می‌گیرد. در گروهی از افراد، اجبارها در ساعت‌های ابتدایی تمرین و در گروهی دیگر تنها پس از هفته‌ها تمرین سخت کاهش می‌یابد. نکته مهم آن است که فیزیولوژی و روان انسان به‌گونه‌ای است که راهی بجز خوگیری ندارد. تنها مساله مهم، پافشاری بر انجام تمرین‌ها است.

باید آگاه باشید که در حین مواجهه‌سازی، اضطراب شما افزایش می‌یابد و اگر بتوانید با اضطراب مواجه شوید و تا زمان فروکش کردن اضطراب، با آن کنار بیایید؛ در غلبه بر وسواس خود موفق خواهید شد.

مقاومت در برابر تمایلات و یا افکار وسواسی به‌جهت انجام آداب رفتاری (رفتار وسواسی) در درمان وسواس فکری و عملی تا زمانی که این تمایلات در شما فروکش کنند، به بدن و ذهن شما می‌آموزد که بدون انجام آداب نیز می‌توان احساس بهتری داشت، در حالیکه شما پیش از آن به ذهن و بدن خود آموخته بودید که تنها با انجام آداب رفتاری است که می‌توانید احساس بهتری داشته باشید. به‌عبارت دیگر، ذهن و بدن شما به انجام این آداب شرطی شده بود.

نکات کلیدی در مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی

۱. افکار وسواسی، احساس پریشانی و اضطراب، و رفتار وسواسی سه مقوله متفاوتند. شما بر رفتار وسواسی‌تان می‌توانید کنترل داشته باشید، ولکن بر احساس و افکار خیر. مثلاً «آیا کسی را زیر کرده‌ام؟» و «آیا دستانم هنوز آلوده‌اند؟» افکار وسواسی هستند. شما در نتیجه این افکار، احساس پریشانی یا اضطراب می‌کنید. برای تسکین احساس ناخوشایندتان به چک‌کردن مسیر یا شستن دست می‌پردازید (رفتار وسواسی).

شما بر احساس و افکار وسواسی، تنها پس از کنترل رفتار وسواسی‌تان می‌توانید کنترل بیابید. پس از کنترل رفتار وسواسی، ابتدا احساس فشار و اضطراب شما کاهش‌یافته، سپس افکار وسواسی از بین می‌روند. آنها همزمان کاهش نمی‌یابند.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی

همانگونه‌که در نمودار فوق می‌بینید، پس از مواجهه‌سازی احساس پریشانی و اضطراب و افکار وسواسی حتی افزایش نیز می‌یابند. ولکن با گذشت زمان و تمرینات بیشتر، روند کاهشی آغاز می‌شود.

۲. در درمان وسواس فکری و عملی حمایت یکی از اعضای خانواده یا یک دوست به‌عنوان حامی، شانس موفقیتتان را در مواجهه‌سازی افزایش می‌دهد. حامی به‌واسطه مشاوره در تعیین اهداف و تمرین‌ها، اطمینان‌دادن هنگام مواجهه‌سازی، تشویق‌کردن هنگام ناامیدی و شکست و یادآوری پیشرفت‌ها، به شما در تمرینات مواجهه‌سازی کمک می‌کند. فرد حامی مانع می‌شود دست از تلاش‌هایتان بکشید.

تحقیقات نشان می‌دهند اولاً فرد بدون حضور درمانگر و با کمک یک حامی نیز قادر به انجام مواجهه‌سازی می‌باشد. دوماً، سه‌چهارم کسانی‌که مبتلا به وسواس فکری عملی بوده‌اند، از طریق مواجهه‌سازی بهبود یافته‌اند. یک‌چهارم باقیمانده نیز قادر به اتمام روند مواجهه‌سازی به‌دلیل ترس‌هایشان نبوده‌اند. این امر نشانگر موفقیت چشمگیر مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی می‌باشد.

۳. مواجهه و جلوگیری از پاسخ باید حداقل یک‌ساعت به‌طول بینجامد. من مراجعان بسیاری داشته‌ام که می‌گفتند قبلاً هم در شرایط نشستن دست بوده‌اند یا مسیر رانندگی را چک نکرده‌اند، ولی هنوز وسواس دارند و افکارشان کاهش‌نیافته است. نکته اینجاست که مواجهه‌سازی کوتاه‌مدت نه تنها اثری ندارد، بلکه ترس‌ها را افزایش می‌دهد. شما باید در وضعیت جلوگیری از پاسخ تا زمانی‌که تمایلاتتان فروکش کنند–به‌مدت یک تا دو ساعت- بمانید تا بدن و ذهنتان درک کند بدون انجام آداب و رفتار وسواسی نیز می‌توانید احساس بهتری داشته باشید.

تعیین اهداف مواجهه‌سازی در درمان وسواس فکری و عملی

۱. برای تعیین هدفتان از درمان نمی‌توانید تنها به جمله‌های کلی مانند «می‌خواهم دست از شستن یا حمام‌کردن بردارم» یا «می‌خواهم دیگر قفل‌ها را چک نکنم» اکتفا کنید. اهدافتان باید مشخص و قابل ارزیابی باشند. مانند: «می‌خواهم زمان دوش گرفتنم را از ۴ ساعت به ۳۰ دقیقه کاهش دهم»؛ «می‌خواهم تنها پس از یکبار وارسی قفل، خانه را ترک کنم».

اینها اهداف بلندمدت شما می‌باشند. ولی نمی‌توانید به این اهداف بلاواسطه دست یابید، باید اهداف کوتاه‌مدتی نیز برای خود تعیین کنید. مثلاً ابتدا هدف کوتاه‌مدتتان رسیدن به‌زمان ۳ ساعت در دوش‌گرفتن است. این مرحله را آنقدر تکرار می‌کنید تا با این مرحله احساس راحتی کنید. سپس مواجهه‌سازی با مرحله بعدی را شروع می‌کنید.

گاهاً در مسیر درمان وسواس فکری و عملی بیمار نمی‌تواند به‌تنهایی برای خود اهداف بلندمدت تعیین کند. زیرا قادر به تشحیص نرم‌های معمول نمی‌باشد. در اینصورت لازم است بیمار از اطرافیانش بپرسد آنها مثلاً چندبار در هفته حمام می‌کنند یا چند بار قفل‌ها را چک می‌کنند. پس از تحقیق از اطرافیان، حال فرد می‌تواند اهداف بلندمدت واقع‌بینانه‌ای برای خود تعیین کند.

۲. در تعیین اهداف دقت کنید تا تنها روی یک نشانه کار کنید. بهبود یک نشانه خودبه‌خود روی سایر نشانه‌ها نیز تاثیر می‌گذارد. از وسوسه‌ی کار روی نشانه‌های متعدد بپرهیزید. مثلاً اگر روی وسواس اجتناب از اشیاء آلوده مانند حشره‌کش، گوشت‌خام یا سطل آشغال کار می‌کنید، وسواس شستشو نیز در شما بهبود می‌یابد.

۳. اولین نشانه را برای تمرین، بادقت انتخاب کنید.

هدفی تعیین کنید که بیشترین تاثیر را بر زندگی‌تان می‌گذارد تا انگیزه بالایی برای تمرین و مواجهه‌سازی داشته باشید. اگر وسواستان از دسته نظافت/ شستشو می‌باشد، نمونه‌ای که بیشترین آشفتگی را در شما ایجاد می‌کند، انتخاب کنید (مانند شستن دست‌ها ۲۰ مرتبه در روز، هربار به‌مدت ۱۰ دقیقه) و تنها روی همان کار کنید.

۴. اهدافتان را از آسان به‌سخت و میزانی‌که در شما اضطراب و پریشانی ایجاد می‌کند، رتبه‌بندی کنید. از مقیاس ۱۰۰ درجه‌ای واحد پریشانی‌های ذهنی (SUDS) استفاده کنید و اضطرابتان را از ۱۰۰ تا ۰ درجه‌بندی کنید و آن را در جدولی مانند زیر بنویسید.

جدول سلسله‌مراتب ترس‌های بابک

موارد SUDS
۱.دست‌زدن به کلیدهای برق در ساختمان‌هایی غیر از بیمارستان ۲۰
۲.استفاده از نرده‌ها و دستگیره‌ها در ساختمان‌هایی غیر از بیمارستان ۳۰
۳.لمس نرده‌ها، دستگیره‌ها و کلیدهای برق در بیمارستان ۴۰
۴.دست‌زدن به ستون‌های اتوبوس ۴۵
۵.لمس دستگیره‌های حمام (ورودی و نه خروجی) ۵۰
۶.دست‌زدن به پول ۵۵
۷.دست‌زدن به پول درحالی‌که مشغول خوردن با دست هستید ۶۵
۸.دست‌زدن به سطوح مرطوب، نزدیک به سینک در یک حمام عمومی ۷۰
۹.دست‌زدن به دستگیره حمام (خروجی) ۷۵
۱۰.دست‌زدن به دستگیره توالت ۸۵
۱۱.دست‌زدن به پایه توالت (به‌عنوان مثال ظروف) ۹۰
۱۲.بلند کردن صندلی توالت عمومی ۱۰۰

جدول فوق، ترس‌های بابک را از آلودگی به‌واسطه دست‌زدن به اشیاء ناپاک نشان می‌دهد. همچنین بر اساس سلسله‌مراتب ترس‌های بابک تهیه‌شده و از ترس اندک به ترس زیاد تنظیم شده است. بابک ابتدا از ترس‌های کم شروع به مواجهه‌سازی می‌کند و پس از موفقیت در هر مرحله، به مرحله بعدی می‌رود.

در ساخت سلسله‌‌مراتب و آغاز مواجهه‌سازی مهم است شروع کار با موردی باشد که اضطراب نسبتاً کمی را ایجاد کند و بیمار کاملاً مطمئن است آن را با موفقیت پشت سر می‌گذارد. گام‌های بعدی، تدریجی هستند. استقامت، کلید دوم موفقیت مواجهه‌سازی است. هرچه تعداد مواجهه‌سازی‌ها بیشتر باشد، ترس زودتر از بین می‌رود.

درمان قطعی وسواس فکری و عملی با استفاده از دارو

دارو درمانی وسواس فکری عملی با استفاده از داروهایی مانند کلومی پرامین، فلوکستین و فلووکسامین انجام می‌شود. به‌طور معمول هفت دارو برای درمان وسواس مورد استفاده قرار می‌گیرد. فلوکستین- آنافرانیل- پاکسیل- سه لکسا- لکساپرو- زولافت. همه این داروها سروتونین را در مغز افزایش می‌دهند.

دارو درمانی وسواس فکری عملی تنها بین ۲۰ تا ۴۰ درصد باعث کاهش نشانه‌های فرد می‌شود و تغییر عمده‌ای را موجب نمی‌شود. دارو درمانی دارای محدودیت است. بسیاری از بیماران به دارو درمانی پاسخ نمی‌دهند (حدود ۴۰ تا ۶۰ درصد پاسخ بسیار اندکی به دارو درمانی می‌دهند)، گروه باقی‌مانده نیز به‌طور نسبی بهبود کمی در نشانه‌های وسواس نشان می‌دهند و در نهایت با قطع دارو به‌طور معمول علائم بیماری به‌سرعت باز می‌گردد. مهمترین مزیت دارو درمانی بر روش‌های شناختی رفتاری راحتی آن است. مسلما درمان رفتاری اضطراب زیادی تولید می‌کند و تلاش و استمرار بیمار را می‌طلبد.

اما با وجود موفقیت داروها در تاثیرگذاری، دلیل استفاده از روان‌درمانی برای درمان وسواس چه می‌باشد؟

۱. ۲۰ تا ۳۰ درصد افراد از مصرف دارو امتناع می‌ورزند. گروهی نیز به‌جهت عوارض جانبی که برای آنها دارد، دارو مصرف نمی‌کنند.

۲. در حدود ۲۵ درصد افراد نیز تغییرات اندکی به‌واسطه دارو در خود گزارش می‌کنند.

۳. با وجود تأثیر چشمگیر درمان دارویی در درمان وسواس فکری و عملی، ولکن ۲۰ تا ۳۰ درصد از علائم در فرد باقی می‌ماند و روان‌درمانی موجب بهبودی بیشتر علائم می‌شود.

۴. میزان عود در درمان وسواس فکری و عملی از طریق دارو بالا است.

 

جهت درمان وسواس خود می توانید کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید

 

کتاب خودیاری برای درمان وسواس- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

راه درمان وسواس فکری

روش درمان وسواس فکری چندان تفاوتی با وسواس عملی ندارد. تنها با توجه به چند نکته می‌توان به درمان وسواس فکری خالص پرداخت. وسواس فکری برخلاف وسواس عملی آداب آشکار خاصی ندارد و در نتیجه تنها می‌توان با توجه چند نکته به درمان وسواس فکری پرداخت.

افرادی که خواهان درمان وسواس فکری هستند باید توجه داشته باشند که آنها در عوض آداب رفتاری آشکار، دست به بعضی رفتارهای پنهان می‌زنند. از جمله این رفتارها عبارتند از: سرکوب فکر، جایگزین کردن فکر اضطراب‌زا با یک فکر دیگر یا با یک فکر متضاد، استفاده از تکنیک حواس‌پرتی. همه این کارها برای کاستن اضطراب در فرد صورت می‌گیرد و موجب تشدید وسواس فکری در بیمار می‌شود. زیرا هر قدر فرد از افکار اضطراب‌زای خود بیشتر فرار کند، بیشتر آنها را واقعی و دارای معنا می‌داند و این افکار بیشتر به ذهن او خطور می‌کند.

تمرین درمان وسواس فکری

فردی را تصور کنید که وسواس فکری همجنسگرایی دارد و مدام تصاویر و افکار همجنسگرایی به ذهن او خطور می‌کند و او برای مقابله با آنها این افکار را از ذهنش دور می‌کند و به چیزهای دیگری فکر می‌کند. این رفتار او باعث می‌شود این تصاویر با شدت بیشتری به ذهن او هجوم بیاورند. در تمرین درمان وسواس فکری او باید در هفته اول، این افکار را با جزییات هر روز بر روی کاغذ بنویسید.

درمان وسواس فکری و عملی- تصویر ۲- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

بهتر است او این کار را هر روز چندین بار انجام دهد. در هفته بعد باید این افکار را با صدای بلند بخواند و آن را ضبط کند. بهتر است متن نوشته حدود ۲ تا ۳ دقیقه باشد. سپس با استفاده از ام پی پلیر، هر روز به این صوت حداقل به مدت ۲ ساعت گوش دهد. با استفاده از قابلیت دستگاه ام پی پلیر می‌توانید صدای ضبط شده را بدون توقف بارها به‌طور تکراری بشنوید.

شما با انجام این تمرین درمان وسواس فکری دچار اضطراب خواهید شد. اضطراب در شما نشانه آن است که شما تمرین را درست انجام می‌دهید. با انجام هر روزه تمرین به‌تدریج اضطراب در شما کاهش می‌یابد. آگاه باشید که غلبه بر وسواس فکری امری تدریجی است و شرط موفقیت تحمل اضطراب و پشتکار است.

درمان‌شدگان وسواس فکری

نکته مهم آن است که درمان‌شدگان وسواس فکری پس از بهبودی احتمال دارد ضرورت عدم استفاده از تکنیک‌های حواس‌پرتی، فکر جایگزین و سرکوب فکر را فراموش کنند. آنها در شرایط استرس شدید برای کاهش اضطراب در خود ممکن است مجدداً از روش‌های قدیمی سرکوب فکر استفاده کنند.

اگرچه تنها یکبار به‌کارگیری این روش‌ها موجب نمی‌شود وسواس شما مجددا بازگردد، ولکن در صورتی که مراقب استفاده از این روش‌های قدیمی در مواجهه با اضطراب خود نباشید، وسواس مجددا سرو کله‌اش پیدا خواهد شد. مهمترین نکته در جلوگیری از عود وسواس آن است که بدانید پیشرفت در درمان وسواس فکری عملی یک مسیر خطی رو به بالا نیست.

بازگشت علائم و عود نیز قسمتی از فرایند درمان وسواس فکری و عملی است. درمان‌شدگان وسواس فکری عملی باید از نظر ذهنی برای این شرایط نیز آماده باشند و در صورت وقوع، خود را شکست خورده ندانند؛ زیرا در اینصورت ناامید شده و درمان را رها خواهند کرد. مسیر درمان مسیری سینوسی و همراه با فراز و نشیب می‌باشد. وقتی دچار لغزش می‌شوید، آن را بپذیرید و برای جلوگیری از وقوع مجدد آن در آینده، برنامه‌ریزی کنید. نگذارید علائم بزرگتر شوند.

.

شما می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص درمان وسواس، کتاب «خودیاری برای درمان وسواس فکری- عملی به زبان ساده» نوشته‌ی دکتر کامیار سنایی را از فروشگاه سایت به‌صورت اینترنتی خریداری نمایید.
در صورتی‌که به‌دنبال دکتر روانشناس برای وسواس هستید، با شماره ۰۰۹۸۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ دکتر کامیار سنایی تماس حاصل فرمایید.

دکتر کامیار سنایی، روانشناس

منابع:

۱. بائر لی (۱۳۸۸). غلبه بر وسواس. ترجمه: لیلا کوهی و محمد دهگانپور. نشر رشد.

۲. هافمن، دیوید (۲۰۱۲). درمان شناختی رفتاری در بزرگسالان. ترجمه: کامیار سنایی. نشر ارجمند.

3. سنایی، کامیار (1400). خودیاری برای درمان وسواس. نشر متخصصان

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 156 میانگین: 4]

نوشته های مشابه

1,077 دیدگاه

  1. سلام آقای دکتر خسته نباشید ، آقای دکتر من ۱۶ سالم است قبلاً هم خیلی به شما پیام دادم و جواب داده ای بسیار متشکرم ، آقای دکتر من ۲۲ روز از که دارم وسواس فکری خود را درمان میکنم ، استرس های زیادی داشتم اما الان یکم کمتر شده ، آقای دکتر من میخواستم تابستان درس هایم را مرور کنم اما نمی‌دونستم از کجا شروع کنم بخاطر همین این روند باعث استرس های زیادی در من شد و الان که سال تحصیلی جدید شروع میشه وسواس فکری دارم خیلی استرس دارم که نکنه (مثل تابستان امسال نتونم درس بخونم یا نکنه هر مطلب رو بخونم از یادم برود) آقای دکتر به این افکار هم اهمیت نمیدهم و باعث استرس در من هم میشه و میدانم استرس در درمان وسواس روند صحیح درمان است اما آقای دکتر من هیچوقت در مورد درس وسواس نداشتم به خاطر همین تحت تاثیر این افکار شدم ، خودم هم معدلم خیلی عالی است و درسم عالیه و میترسم این افکار در سال تحصیلی جدید درست باشه.
    میخواستم از شما بپرسم که آقای دکتر (آیا این افکار وسواس فکری است و چقدر این افکار درست است و چیکار کنم این افکار درمان شود)

    1. یک برنامه با نظر یک فرد دیگر برای درس خواندن تنظیم گنید و فقط بر اساس آن عمل کنید و هرگونه شک و تردیدی اگر بدهنتان راه یافت بخود بگویید اینها وسواس فکری است و توجه نمی کنم. بهیچوجه دوباره مرور نکنید چک نکنید و…فقط طبق برنامه ریزی ایتدایی خوئ عمل کنید. باقی موارد وسواس است

  2. سلام و عرض ادب آقای دکتر من ۱۶ سالم است ، آقای دکتر من یک سوالی داشتم ، آقای دکتر من تقریبا چند روز است حدودا ۷ روز که دارم وسواس فکری خود را درمان میکنم ، آقای دکتر استرس خیلی زیادی دارم در حدی که احساس میکنم این استرس بر مغزم دارد تاثیر میگذارد و اگه به این افکار جواب ندم ممکنه اتفاقی بیفتد ، میخواستم بدانم این استرس ها در دوران درمان طبیعی است چون میترسم این استرس ها موجب یک بیماری دیگه در من شود.

  3. سلام آقای دکتر من گوشی جدید گرفتم تقریبا یکساله نمیتونم ازش استفاده کنم چون موقعی که باهاش کار میکنم حس میکنم خرابش میکنم حس میکنم انگشتم رو محکم فشار دادم روش بعد هی فک میکنم که چجوری فشار دادم اون کار رو تکرار میکنم ر گوشیم بعد میگم بار اول فشار نداده بودما الان که امتحان کردم دیگه خراب شد یا مثلا دماغمو ۷ سال پیش عمل کردم هربار مادرم سرم عصبانی میشه حس میکنم دستش خورد به دماغم هی ازش میپرسم منو زدی تا قسم نخوره و هزار بار ازش پرس و جو نکنم راضی نمیش اونم اذیت میشه داد میزنه دوباره میگم ایندفعه زد حالم بدتر میشه یا اینکه من به دوای مورچه خیلی خیلی حساسم طوری که بهش دست بزنم چندین بار دستمو میشورم جدیدا بابای من شناسنامه ام رو‌ ازم خواست دادم بهش روز بعد ازش خواستم شناسنامه ام رو زیر تشک گذاشته بود پر از دوای مورچه ریخته بود دقیقا همونجا شناسنامه منو گذاشته بود اصلا دیگه انگار بدبخت شدم حالا شناسنامه ام نمیشه شست هربار بهش دست بزنم باید دستمو بشورم خیلی اذیتم آقای دکتر الان شناسنامه ام رو باید چیکار کنم مگه میشه بیخیال اونهمه پودر دوای مورچه رو شناسنامه شد؟؟

  4. سلام و عرض ادب دکتر یک سوالی داشتم ، آقای دکتر من میخواهم وسواس فکری خود را درمان کنم دو روز است که این کار را شروع کردم هر فکری که می آید اهمیت نمی دهم بعد آقای دکتر خیلی استرس و اضطراب میگیرم میخواستم بدانم استرس و اضطراب
    در درمان وسواس فکری طبیعی است.
    یک سوال هم داشتم ، آقای دکتر این استرس و اضطراب خودش ضرر ندارد یا باعث یک بیماری دیگه ای نمیشه ، آخه میترسم وسواس درمان بشه اما با شدت این استرس یک مرض دیگه بیاد.

  5. سلام و عرض ادب و خسته نباشید آقای دکتر امیدوارم که حالتان خوب باشد ، من ۱۶ سالم است و یک مشکلی دارم و خیلی ممنون میشم که کمکم کنید تا این مشکل را به لطف خدا حل کنم.
    آقای دکتر من افکار آزار دهنده ای دارم که نمیدانم این افکار از کجا می آیند ، تو سال تحصیلی هم داشم اما معدلم خیلی عالی شد ، تابستان شده و من میخواستم درس هام رو مرور کنم اما هر وقت برنامه ریزی میکنم این افکار به برنامه ریزی من گیر میده و آزارم میده (البته چون تابستان است یکم از تنبلی خودم هم است) ، و احساس میکنم که نکنه من یازدهم رو هم نتونم بخونم یعنی در مورد یازدهم هم افکاری آزارم میده ، در حالی که من واقعا عاشق درس هستم خیلی دوستم دارم ولی اسم درس اومدنی این افکار آزارم میده.
    خیلی ممنون میشوم که راهنمایی کنید که چه واکنشی با این افکار داشته باشم و این افکار چی است؟

      1. سلام و عرض ادب
        آقای دکتر من مدام احساس میکنم که دهانم بو میده با اینکه هز افراد نزدیک میپرسم میگن نه . ولی وسواس شدیدی پیدا کردم . مدام دستمو حلوی دهنم میگیرم یا ماسک میزنم و سعی میکنم خودمو عقب نگه دارم یا سرمو پایین بندازم که طرف مقابل ناراحت نشه . چکار باید کنم ممنون میشم راه حل بدید واقعا در عذابم

  6. سلام آقای دکتر ، اقا هستم ۶۰ سال دارم ، خواهش میکنم راهنمایی ام کن مغزم خسته است و شاد نیستم ، اصلا خنده نمی تونم بکنم ، چکار کنم که از خستگی مغز رها بشم ، ممنونم از پاسختون البته نشخوار فکری دلیلش است ، لطفا کمکم کنید

    1. ورزش کنید. ارتباط با دوستان و اشنایان را بیشتر کنید. احساس خستگی یک امر ذهنی است. شما باور کرده اید که خسته هستید و …رفتارهای جدید کنید.. ببینید افراد شاد و سرزنده چگونه زندگی می کنند. آنها را تقلید کنید. اگر چه در ابتدا سخت است ولی بتدریج ذهن رفتارها را باور می کند

  7. سلام دکتر وقتتون بخیر
    ببخشید دکتر من 16 سالمه و همش این وسواس ذهنی رو دارم که این کارای دنیوی واسه چیه وقتی تهش قراره بمیریم
    در واقع همش یاد مرگ می افتم همش دهنم درگیر میشه و مغزمو میخوره
    از اون ورم همش ناراحتم و ذهنم درگیره که با مرگگ کسایی که توی این دنیا دوستشون دارم چطوری مقابله کنم
    واقعا نمیدونم چیکار کنم دیگه کلافه شدم امیدوارم تونسته باشم منظورمو بهتون رسونده باشم
    مرسی

  8. سلام
    درهنگام گوش دادن به صدای ضبط شده میشه مشغول کاردیگه ای بود یا باید فقط به صدای ضبط شده توجه کرد؟

    1. سلام أقاي دکتر
      ممنونم از اینکه پاسخ صبورانه میدهید
      من یک اقا هستم ، مشکلم اینه که وقت گفتگو با همسرم و دخترم خیلی زوم میشم روی مطالبشون و اگر اشتباه صحبت کنند ، نمی تونم فراموش کنم و هرجوری شده باید باهاشون صحبت کنم تا متوجه اشتباهشون بشوند ، و بنوعی زودرنج هستم ، البته صاابیزاری هم دارم ، لطفا راهنمایی کنید ،

      1. شما نگران هستید اگر گوشزد نکنید به اشتباهات غیر قابل جبران ختم شود. باید اضطراب درون را تجمل کرده با خود گفتگو کنید که 1. دیگران حق اشتباه دارند 2. این نظر من است شاید روش آنها بهتر باشد 3. یک جواب درست برای همه وجود ندارد و همه چیز نسبی است 4. هیچ فاجعه ای اتفاق نمی افتد
        پس از این گفتگو ها از موضوع خود را دور کرده تا شرایط تذکر ندادن را راحت تر تحمل کنید. تمرین اینکار باعث می شود ذهنتان درک کند جتی اگر تذکر ندهید نیز اضطراب شما بتدریج کم شده و هیچ اتفاق بدی نیز نمی افتد. حتی اگر بیفتد نیز قابل جبران است

  9. سلام آقای دکتر.
    یه سوال داشتم خدمتتون.من مشکل وسواس دارم،توو سایتتون دیدم که روانشناس خوب معرفی میکنین، خواستم بدونم امکانش هست که روانپزشک خوب هم در ایران به من معرفی کنین که بشه تلفنی ویزیت شد.ممنون میشم.

    1. روانبزشک بهشکا دارو میدهد که باید نسخه داشته باشید برای تحویل از داروخانه. بنابراین بهتر است حضوری مراجعه کنید. ضمن انکه داروی وسواس مشخص بوده و بدون نگرانی می توانید نزد روابزشک در شهر خود بروید

  10. سلام آقای دکترمن یک ماه بودکه درگیر وسواس فکری شدید بودم ازنوع توهین به مقدسات به طوری که اظطراب شدیدی روتجربه کردم وحتی وزن هم کم کردم امابعد بامطالعه وشناخت خطاهای فکری به لطف خدابه طورمعجزه واری وسواس فکریم خوب شدولی الان یه حالت بیخیالی دارم انگارمغزم خالی شده ازفکروانگارچندسال ازاون قضیه گذشته یه حالت عجیبی توصیفش به نظرتون چرااین شکلی شدم ؟

    حالت مسخ شخصیت آیا؟

    1. شاید ذهن شما عادت به افکار زیاد و نگرانی داشته است و مدتی است این نگرانی ها کم شده و ذهن شما مانند همه افراد دیگر شده است که درگیر نمی باشد. این حالت ممکن است برای شما جدید باشد زیرا به یک ذهن شلوغ و همیشه درگیر عادت داشته اید

      1. ممنون که باحوصله مطالعه میکنیدوجواب میدید خداخیرتون بده

        امامتاسفانه اون حالت بیخیالی پایدارنبودوالان حالت های جدیددارم
        حالت غم امااظطراب کم بی انگیزگی وامیدنداشتن به آینده حس گناه نمیتونم به موضوعات مهم زندگیم فکرکنم وتصمیم بگیرم فکرم درگیرامامعلوم نیست چی به اطرافم بی توجه شده ام اصلا گذرزمان حس نمیکنم نمیتونم هیچ کاری کنم فقط توگوشی ام یاخواب دوست دارم گریه کنم به نظرتون ایناعلایم چیه؟
        واقعاچرابایدتواین سن اینطوری شم
        آیابه دکترمراجعه کنم ودارومصرف کنم
        واقعاخسته شدم ازاین وضعیت وتحمل مقابله ندارم

  11. سلام اقای دکتر
    من کتابتون خودیاری وسواس رو خوندم اما نتیجه ای نگرفتم،چون احساس میکنم وسواس من فرق میکنه با وسواسای عمومی که همه مردم دارن و وسواس من فقط فکریه . یه توضیحاتی میدم ، من سال کنکورم افسرده شدم و از دوروبریام کلمه بدردنخور رو زیاد میشنیدم و رفته رفته حساس شدم روی اینکه مردم دربارم چی فکر میکنن و کم کم در همه زمینه ها فکروحرف مردم برام اول شده بود و از بس زیاد شد دیگه الان به همه چی گیر میدم و به همه چی شک دارم که درسته یا غلطه نکنه اشتباه باشه هرکاری میخوام کنم یا میشنوم یا میبینم شک دارم و کل ۲۴ ساعت رو درگیرفکرم ، قرص که میخورم فقط بیحالم میکنه که فکر نکنم ولی نمیتونم فکرارو بیخیالشون بشم .مشاورم گفتن یه مدت بیخیال باش نسبت به این فکرا تا بیای بیرون از فکرا و یه نفس بگیر چون الان غرق فکری بعد که اومدی بیرون همه چیو تشخیص میدی . اما با این وضعینی که من دارم چطور بیخیال بشم اخه فکرم به سمت هرکاری بره شک و فکروسوال میاد درمورد همون کار.
    میگم شاید مشکل من ریشه داشته باشه و باید ریشه ای حل بشه . پیشنهاد شما چیه ؟ریشه ای باید حل بشه مشکلم یا باید بیخیال بشم تا از غرق فکرا بیام بیرون ؟مشکلم عزت نفس نیست؟

    1. شما دچار وسواس فکری هستید.هر زمان وسوسه اطمینان جویی به ذهنتان رسید به خود یاداوری کنید که اطمینان جویی وسواس من را بدتر می کند. سعی کنید شک و تردید خود را تحمل کنید. هرقدر این تمرین را بیشتر انجام دهید وسوا س شما بتدریج عقب نشینی می کند

  12. سلام
    اینومینویسم تااگه شده مشکل یه نفرحل شه من به خاطراین مشکلم توکل کردم به خدا چون عقیده دارم خدااگه یه سختی به بنده اش میده راه حلشم میده به خاطرهمون ازخودش خواستم وازمعصومین ومشکلم حل شدخداروشکرمیدونم حالم روزبه روز بهترم میشه تویی که این مشکل داری چراازخودش نمیخوای حلش کنه؟
    فقط اگه حالتون خوب شدبرامن ناچیزم دعاکنید

  13. سلام آقای دکتر اولش میخواستم تشکرکنم ازتون به خاطرکتاب فوق العادتون خیرببینین برای کسایی که هزینه یاشرایط رفتن به پیش روانشناس ندارندخیلی خوبه
    راستش من درحدیک جمله بدراجب خدادچارمشکل شدم قبلاهم مثلا چندسال پیش این جمله به ذهنم آمده بودولی بعدش شایدنهایت چندساعته ازذهنم پاک شده بودومشکلی برام ایجادنکرده بودتااینکه الان دوباره این فکربه ذهنم آمده اینم بگم که من پشت کنکوری هستم وداشتم برای کنکوردرس میخوندم وچندروزی بودکه استرس گرفته بودم تااینکه این فکربه ذهنم رسیدوشروع کردم باتمام نیروبه سرکوب وباهاش مقابله کردن وانجام روش های اطمینان طلبی وحواس پرتی که باعث شد که اضطراب شدیدروتجربه کنم اینم بگم که بعدازاینکه۳روزبودیاکمترکه این فکربه ذهنم رسیدکتاب شماروخوندم دیگه اون کاراروانجام ندادم الان یکم این فکربرام بی اهمیت شده ودیگه اضطراب شدید نمیگیرم
    فقط اینکه کلا۶روزدرگیراین فکره شدم وسوالم اینکه به نظرتون درس بخونم؟یافعلا نه به خاطراسترس
    واینکه یه سوال دیگه توروش مواجهه سازی دقیقا اون جمله رومیارم تو ذهنم واسترس شدیدی میگیرم آیااین روش درسته؟
    یااینکه میگیدمتن بنویسیددقیقاعین اون جمله روبنویسم وبخونم؟

    1. شما هر زمان فکر وسواسی بذهنتان آمد به خود بگویید من می دانم این فکر بخاطر وسواس فکری من است و هیچ اهمیتی ندارد. فقط یک فکر است که می آید و می رود.
      سعی کنید هزمان با درس فعالیتهای دیگر مانند ورزش منظم دیدن دوستان و معاشرت را نیز انجام دهید. تاکید زیاد بر درس اضطراب شما را بالا می برد و کارایی شما را اتفاقا کم می کند.

      1. آقای دکترخیلی ممنون ازجوابتون فقط به سوالم درمورداینکه چجوری مواجه سازی کنم جواب ندادید؟
        یه نکته دیگه اینکه آیاباوسواس آدم احساس افسردگی هم میکنه یعنی انگارافسرده میشه آدم وآیابادرمان وسواس مشکلات دیگه یعنی همین ناراحتی هم ازبین میره ؟
        یه سوال دیگه اینکه اگه دقیقا جمله بدراجب خداروبخوام بنویسم روکاغذروش درستی برای ازبین رفتن وسواس است؟
        خیرببینین که جواب میدین کمک شایانی میکنید

      2. ببخشیداگه یه راه ارتباطی معرفی کنین که بشه سوالات به طورمستقیم ازتون بپرسیم ممنون میشم چون بنده اهل روستام وواقعاشرایط مراجعه به روانشناسوندارم وکتاب شماروخوندم امایه سری سوال برام پیش اومده

  14. بازتاب: طرح واره آسیب پذیری –
  15. سلام دکتر ایا نوروفیدبک میتونه تا حد زیادی مشکل وسواس فکری رو حل کنه و اضطراب رو پایین بیاره

  16. اگه بخایم درک کنیم که افکار ما همش وسواس هست و واقعیت نداره ایا باید به روانپشک مراجعه کنیم یا خودمون هم میتونیم درک کنیم ایا تمرین خاصی نیاز هست یا مثلا تکلیفی؟

    1. مسلما در کنار روانشناس راحت تر می توانید مسیر را پیش بروید. ولی مطالعه درباره وسواس و انجام تمرینات کمک زیادی می کند.
      کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت می توانید تهیه کنید

  17. سلام علیکم .
    من میدونم افکار وسواسی بی اهمیت هستند و کاری هم انجام نمیدم وقتی افکار وسواسی میرن
    من میبینم که اعصابم خورده یه خشمی و یه خورده اضطراب دارم باز این احساس باعث ایجاد افکار وسواسی دیگ ای در من میشود . من نمیدونم این خشم و اضطراب از کجا نشات می گیرد چگونه باید بشناسم سر منشا اش رو ؟

    1. تمرین تنفس شکمی یا تنفس دیافراگمی را 3نوبت تمرین کنید در طول روز. اضطراب شما را کم می کند.
      افکار خود را بر روی کاغذ بنویسید سپس از روی مقاله زیر خطاهای انرا تشخیص دهید
      https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/

  18. سلام جناب دکتر سنای مغز من با این که میدونم وسواس فکری دارم و همش این چیرا تو ذهنه و واقعیت نداره و قرار نیست واقعی بشه ولی همش داره افکارمختلف جنسی به ذهنم خطور میکنه ایا ذهن من وسواس سازه یا باید چه کار کنم دارو هم سه ماه مصرف میکنم مینویسم و گوش میدم ولی تمام که میشه دوباره یک موضوع جدید شروع میشه دیگه بریدم

  19. سلام دکتر اگه میشه لطفا پاسخ منو بدید ، من وقتی که ارضا میشم اگر ارضا توسط خودم صورت بگیره احساس میکنم استخونام از ظریف بودن به کلفت بودن تبدیل میشه و احساس میکنم چاق شدم و باد میکنم و حالم بد میشه چون میبینم که تغییر کردم و استخون بندیم طوری که میخوام نیست و سردرد و حالت تهوع میگیرم و یه احساس گرم دارم که حالمو بد میکنه اصلا به هیچکاری نمیتونم برسم تا دوباره حتما توسط خودم ارضا بشم تا برگردم به حالتی که میخوام تا حالم خوب بشه و احساسم یخ داشته باشم ، هرکاری میکنم نمیتونم خودمو قانع کنم که اگر ارضا بشم تغییری نمیکنم آخه واقعا تغییر رو میبینم و احساس میکنم مثلااحساس میکنم که دماغم بزرگتر شده. بعد میگم اصلا اوکی باشه استخونام تغییر میکنه من همیشه دوبار خودارضایی میکنم تا توی اون حالتی که دلم میخواد باشم و حالم بد نشه ولی میگم خدا به من هم استخون کلفت داده و هم ظریف ولی من ظریف رو انتخاب میکنم پس یعنی از این نعمت خدا که استخون کلفت باشه بدت میاد ؟ نا شکری و کِبر کردی ؟ باید چیکار کنم؟ آیا اینم وسواسه؟

  20. سلام جناب سنایی من تو جمع و اجتماع همش گرفتار افکار جنسی میشم حتی تو جمع خاننواده خودم بخدا داغون شدم نمیدونم چه کنم افکار رو ضبط کردم و گوش میدم ولی فایدا نداره دارو هم مصرف میکنم به نظر شما دیگه چه راهی داره چون اصلا قادر به کنترلشون نیستم

    1. باید بدانید این افکار بدلیل انکه تلاش می کنید از ذهن خارج کنید بیشتر بذهنتان هجوم می اورد. بخود بگویید ای افکار بیایید. اصلا اهمیتی برای من ندارید. من شما را تماشا می کنم و می دانم هیچ معنایی ندارید. فقط فکر هستید و معنایی ندارید
      کتاب خودیاری درمان وسواس را از سایت تهیه و مطالعه کنید

  21. سلام
    یه چیزی ذهنمو مشغول کرده و اون اینه که برای مثال در درس ریاضی یک شخص با یکبار خوندن اون درس رو یاد میگیره و نمره کامل میگیره اما یک فرد اون درس رو پنج بار میخونه تا نمره کامل بگیره یا یادگیری اش تکمیل شود.یعنی شخص دوم که استعداد کمتری دارد باید تلاش بیشتری کند.اما درنهایت اگر تلاش بیشتری کند میتونه نتیجه همون فرد بااستعداد را بگیرد. ولی این اومده تو ذهنم که فقط اون شخص اولی که با یکبار تلاش یاد میگیره و استعداد بیشتری داره،لیاقت اون یادگیری و نمره رو داره و اگر کسی با تلاش بیشتر به اون برسه حق اون شخص رو به گونه ای ضایع کرده.چیکار کنم

    1. ویژگی تلاش کردن نیز یک قابلیت و استعداد است که همه افراد دارای آن نمی باشند. هوش تنها یک فاکتور برای موفقیت است. تحقیقات شان می دهد فاکتورهای مهم تری نسبت به هوش برای موفقیت وجود دارد. وازه زیر را در گوگل سرچ کنید تا متوجه نقش آن در موفقیت بشوید
      RECILIENCE

  22. سلام وقتتون بخیر.
    یه فکری چند وقتیه که ذهنمو مشغول کرده و با اینکه شاید از دید بقیه فکر بی اهمیتی باشه، باعث شده نتونم خوب درس بخونم و اون اینه که برای مثال در درس ریاضی یک شخص با یکبار خوندن اون درس رو یاد میگیره و نمره کامل میگیره اما یک فرد اون درس رو پنج بار میخونه تا نمره کامل بگیره یا یادگیری اش تکمیل شود.یعنی شخص دوم که استعداد کمتری دارد باید تلاش بیشتری کند.اما درنهایت اگر تلاش بیشتری کند میتونه نتیجه همون فرد بااستعداد را بگیرد. ولی این اومده تو ذهنم که فقط اون شخص اولی که با یکبار تلاش یاد میگیره لیاقت اون یادگیری و نمره رو داره و اگر کسی با تلاش بیشتر به اون برسه حق اون شخص رو به گونه ای ضایع کرده و اگر اینطور باشه نباید خیلی تلاش کرد چون حق یک فرد دیگه رو ضایع میکنیم.چه دلیلی برای غلط بودن این طرز فکر وجود داره؟بعد باخودم میگم جامعه نمیتونه به افراد بگه که کمتر تلاش کنند اما همه کسانی که با تلاش بیشتر از یکبار به چیزی میرسند حق یه آدم با استعداد تر رو ضایع کردند و نکنه منم همین کارو کنم. و باعث تردیدم شده.چیکار کنم؟این صفر یا صدی بودنه یا وسواس.چه دلیلی وجود داره که این فکر غلط باشه

    1. این می تونه نشانه اضطراب و نگرانی ذهنی شما باشه. اراده و تلاش مانند استعداد و قوای ذهنی یک فاکتور است. یعنی بعضی ها در ویژگی هوش و بعضی در ویژگی تلاش و اراده برتر هستند. موفقیت تک عاملی نیست و حاصلضرب عوامل متعدد است. یعنی اگر کسی هوشش بسیار بالا باشد مثلا 130 ولی اراده و تلاشش مثلا 20 از 100 باشد موفقیتش کمتر از کسی است که هوشش 100 باشد و تلاشش 60 است. زیرا ضرب این دو عدد بیشتر می شود

  23. سلام دکتر خوبین
    خواهشا پاسخ بدید به این مشکل من گرفتارم
    بنده وسواسی فکری شدید دارم
    مثلا یه وسیله میخرم نو آکبند همش فکرم درگیره نکنه فلان جاش انگشتم بهش خورده خراب بشه یا خش افتادع
    مثلا یه سیستم کامپیوتر نو آکبند خریدم،انگشتک خورده به سیم یا جایی ازش ، هزار با چک میکنم ببینم مشکلی نداره و با اینکه مشکلی نداره باز تو ذهنم فکرایی پیش میاد که نکنه سیم خراب شده یا …
    خواهش میکنم یه پاسخی بدید ، از شر این فکرای مسخره راحت شم ، توی جمع دوستام وسط بگو بخند یادم میفته کلا افسرده میشم

    1. سلام.وقت بخیر.ممنون میشم منم راهنمایی کنید.
      اقا 34 سالمه مجرد و دارای عقاید مذهبی هستم.البته تا قبل از این اتفاق فک میکردم ادمیم که متعادلم ولی یه اتفاقی برام افتاده که چند ماهه زنذگیمو تحت تاثیر قرارداده و ارزوی مرگ میکنم و با هر کی صحبت میکنم میگه شما وسواس داری و باید وسواس درمان بشه.
      من بخاطر نیاز جنسی قصد اردواج موقت با یه خانمی رو کردم و وقتی ادنجا رفتم بخاطر هول شدن و استرس و اینکه حرامی مرتکب نشم عقدو زود خونیدم بعد در اینکه از اونجا اومدم بیرون و بخاطر وسواس فکری و شکایی که همیشه دارم هی تو اینترنت سرچ میزدم ببینم کارم درست بوده یا نه که یه شبه ای برام بوجود اومدکه من مدتو مشخص کردم یا نه.اخه اگه مذت مصخص نشه تبدیل به عقد دایم میشه.از خانم سوال کردم میگه یکساعته بوده ولی چون خانم درستی نیست فک میکنم الکی میگه.با چند نفذه دیگه صحبت کذدم میگن نباید به شک اعتنا کنی ولی اذوم نمیشم.این خانم چون خانم درستی نیست احساس میکنم تمام ارتباطات بعدیکه بگیره حق الناسش گردنه منه….داذم دیوونه میشم انقدر فکرو خیال میکنم و به یه بن بست رسیدم.حس میکنم دنیا و اخرتمو ازدست دادم

      1. این افکار نشانه وسواس فکری است. باید با یک روانشناس درباره وسواسهای فکری خود مشاوره کنید زیرا اگر این موضوع هم حل شود موضوع دیگری ذهنتان را مشغول خواهد کرد. بنابراین مساله این موضوع نیست بلکه مشکل وسواس فکری شما است

  24. سلام وقتتون بخیر.
    یه فکری چند وقتیه که ذهنمو مشغول کرده و با اینکه شاید از دید بقیه فکر بی اهمیتی باشه، باعث شده نتونم خوب درس بخونم و اون اینه که برای مثال در درس ریاضی یک شخص با یکبار خوندن اون درس رو یاد میگیره و نمره کامل میگیره اما یک فرد اون درس رو پنج بار میخونه تا نمره کامل بگیره یا یادگیری اش تکمیل شود.یعنی شخص دوم که استعداد کمتری دارد باید تلاش بیشتری کند.اما درنهایت اگر تلاش بیشتری کند میتونه نتیجه همون فرد بااستعداد را بگیرد. ولی این اومده تو ذهنم که فقط اون شخص اولی که با یکبار تلاش یاد میگیره لیاقت اون یادگیری و نمره رو داره و اگر کسی با تلاش بیشتر به اون برسه حق اون شخص رو به گونه ای ضایع کرده و اگر اینطور باشه نباید خیلی تلاش کرد چون حق یک فرد دیگه رو ضایع میکنیم.چه دلیلی برای غلط بودن این طرز فکر وجود داره؟بعد باخودم میگم جامعه نمیتونه به افراد بگه که کمتر تلاش کنند اما همه کسانی که با تلاش بیشتر از یکبار به چیزی میرسند حق یه آدم با استعداد تر رو ضایع کردند و نکنه منم همین کارو کنم. و باعث تردیدم شده.چیکار کنم؟این صفر یا صدی بودنه یا وسواس.چه دلیلی وجود داره که این فکر غلط باشه

    1. ویژگی تلاش کردن نیز یک قابلیت و استعداد است که همه افراد دارای آن نمی باشند. هوش تنها یک فاکتور برای موفقیت است. تحقیقات شان می دهد فاکتورهای مهم تری نسبت به هوش برای موفقیت وجود دارد. وازه زیر را در گوگل سرچ کنید تا متوجه نقش آن در موفقیت بشوید
      RECILIENCE

  25. سلام آقای دکتر.پسری ۱۵ ساله دارم.مدت هشت ماهه دچار وسواس فکری شده.تحت نظر روانپزشک(مخصوص نوجوانان)سرترالین میخوره.میخواستم ببینم چه مدت طول میکشه تا بهبودی حاصل بشه.به شدت قبلا درس خوان بود ودر مدرسه تیزهوشان درس میخونه.اما از مهر امسال اصلا اهمیتی به درس نمیده و اصلا هیچی نمیخونه.میگه خیلی زود خسته میشم

    1. حتما ایشان را از مدرسه تیزهوشان خارج کنید. این مدارس برای فردی مانند پسر شما که آمادگی اضطراب و وسواس دارند مانند سم است. اینگونه مدارس بچه های سالم را نیز کاملا بیمار می کنند.
      حتما با یک روانشناس جلسات مشاوره را شروع کنند.
      مهم در حال حاضر سلامت روان پسر شما است و درس خواندن یا نخواندن هیچ اهمیتی ندارد. بهیچوجه بر روی او فشار درس نیاورید در غیر اینصورت سلامت روان او را از بین خواهید برد. سعی کنید احساس آرامش کند و اضطراب نداشته باشد

  26. سلام و وقت بخیر
    آقای دکتر لطفا کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری عملی به روش ACT هم تهیه و ارائه می کنید؟

  27. سلام اقای دکتر ۱۹ سال دارم و وسواس کل زندگیمو در بر گرفته جوری که انقدر که دست هام رو میشورم پوست دستم خشک شده و رنگش عوض شده وقتی راه میرم سعی میکنم دستم رو به جایی که از نظرم کثیف هست یا یک جسم کثیف روش بوده نزنم و اگر دستم با اون جسم برخورد کنه سریعا دستم رو میشورم و با دست های مشت شده راه میرم که کف دستم به جایی برخورد نکنه همش احساس کثیفی دارم هرروز حموم میرم ولی بازم بعد حموم هم احساس میکنم کثیف هستم چیز هایی که بیرون میبرم مثلا لباسم که بیرون میپوشم اگر تو خونه دستم بهش بخوره دستم رو میشورم کتابی که بیرون میبرم رو تو خونه بهش دست نمیزنم یا اگه دست بزنم دستم رو میشورم حتی جوری شدم که به خودم هم نمیتونم دست بزنم،دست به فرش رو زمین نمیزنم چیزی روی زمین بیفته با دست برنمیدارم.لطفا کمکم کنید

    1. کتاب خودیاری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و تمرینات انرا انجام دهید.
      این کتاب را به مادر پدر یا خواهر یا یک حامی خود هم بدهید بخواند تا در انجام تمرینات کمک کند به شما

  28. داکتر صاحب این موضوعات همیشه مرا آزار میدهد
    استرس
    اضطراب
    شک
    چیغ زدن و گریه کردن طفل
    آرن موتر
    و همه کوشش میکنم گوشه و تنها باشم آیا دوا دارد

  29. سلام جناب داکتر صاحب
    من همیشه در فکرم با جنگ هستم.هم چنان فکر میکنم اتفاق بد برای پیش میاید. و هم چنان اضطراب دارم همیشه از آینده نگرانم و گاگاهی بد بین میشوم آیا دوا دارد برای من توصیه کنید

  30. سلام وقتتون بخیر. یه سوالی درباره هوش پرسیده بودم که گفتین هوش افراد در زمینه های مختلف متفاوت است و اگر کسی هوش خوبی در موسیقی داره و سریعتر یاد میگیره، دیگران هم میتوانند با تلاش بیشتر همان میزان یادگیری را داشته باشند.
    اینکه دو نفر یکی با سطح توانایی بیشتر و تلاش کمتر و دیگری توانایی کمتر و تلاش و انرژی بیشتر به یک میزان نتیجه برسند، این باعث نمیشه که انگار حق اون شخصی که توانایی بیشتری داره ضایع شه یا چون استعداد بالاتری داره حتما باید نتیجه بالاتری بگیره؟

  31. سلام اقای دکتر توروخدا کمکم کنید من درس میخونم که این رفتار یا نمیدونم وسواسه چیه در من ظاهر شده کلا نمیتونم تمرکز کنم رو درسم حدود 6 ماه میشه هر کاری رو هم انجام میدم که از دست این افکار ها رها بشم نمیشه به همه چیز فکرم درگیر میشه چه حرف و رفتار کوچیک دیگران چه حرف های بزرگ کلا ذهنم درگیر میشه که چرا فلانی اینو اون روز به من گفت چرا چن سال پیش این کار شد اون حرف رو زدن به من و امثال اینا کلا فقط ذهنم درگیر حرف بقیه ک در رابطه من گفتن میشه به چیز هاکه در رابطه با منه خیلی موقع درس خوندن ذهنم درگیر میشه با این کار ها هم خودم شدیدا ناراحتم هم خانوادمو ناراحت میکنم ناخاسته تورو خدا راهنمایی کنید که چه جوری بتونم به همه چیز فکر نکنم ذهنم خود به خودی درگیرشون نشه

    1. 1. کشی دور دست خود ببندید هر وقت غرق فکر بودید کش را مجکم بکشید رها کنید تا کمی درد بکیرد. سپس بگویید بسه دیگه
      2. به خود بگویید این افکار هیچ کمکی به من نمی کند و اطلاعات جدیدی برای تجزیه تحلیل وجود ندارد و من همه اینها را قبلا بررسی کردم.
      3. به خود بگویید این افکار نشانه وسواس فکری من است و قرار نیست اتفاق بدی بیفتد.
      4. خود را به یک کار عملی مشغول کنید.

  32. در ضمن این استاد دانشگاه من به شدت هم عصبی هست و خیلی سریع جوش می یاره . کلاسهاش بسیار پر استرس هست و بچه ها ازش خیلی می ترسن .

  33. آقای دکتر یکی از اساتید من در دانشگاه به شدت رفتارهای هیجانی داره و خیلی وقتا وقتی عصبی می شه به صورت ناگهانی صورتش کاملا قرمز رنگ می شه . این فرد مدام در حرفایی که دانشجوها بهش می زنن دنبال یک نکته ریز می گرده و حرف کوچک دانشجو را به شدت بزرگ می کنه و به طرف مقابل حمله های وحشتناک می کنه. باید به شدت از حرف زدن با این استاد راهنما خود داری کرد . چون توی هر حرف شما دنبال یک لغت یا کلمه می گرده که اون لغت را بسیار بزرگ کنه و از کاه کوه بسازه و بیشتر وقتا از همین حرفهای پیش پا افتاده که دانشجوها بهش می زنن ماجراهای بسیار بزرگ و جدیی می سازه که می تونه به دانشجوها ضربه های شدید و غیر قابل جبران بزنه و حتی مسائل را تا سطح آموزش دانشکده بالا می بره و مشکلات آموزشی برای دانشجو ایجاد می کنه. این استاد بیشتر وقتا به همین حرفهای دانشجوها تا هفته ها فکر می کنه. این استاد به شدت با بقیه اساتید دانشکده هم درگیره و باهاشون سر ناسازگاری داره . خیلی از اساتید دوست ندارن ایشون در دانشگاه باشن. این استاد توی دهنش هم هیچ حرفی را نگه نمی داره و دائما در حال انتقال خبرهای سطحی و بی ارزش به این ور .و اون ور هست که همین کارشون باعث دو به هم زنی بین افراد می شه . روی هر خبری هم که واسه این ور و اون ور می بره کلی دروغ و برداشتهای ذهنی خودش را می ذاره و خبر را با کلی شاخ و برگ اضافی به مردم انتقال می ده . این فرد آیا بیمار روانی هست . اگ هست چه نوع بیماری روانیی داره ؟

  34. سلام جناب دکتر
    من کارشناس آزمایشگاه هستم و مشغول به کارم ولی متاسفانه یک فکر وسواسی دائم با منه که نکنه نمونه مریض هارو باهم قاطی کردم و جوابا اشتباه شد و باعث خطر به یک بیمار شدم این افکار باعث شده نتونم رو کارم تمرکز کنم لطفا جواب بدید و یک راهکار بهم پیشنهاد بدید

    1. به خود بگویید این نشانه وسواس فکری است و خطور یک فکر بذهن هیچ معنایی ندارد. مثلا اگر فکر کشتن کسی بذهن بیاید دلیل بر میل و احتمال کشتن نمی شود. بگویید این فقط یک فکر است که دست من نیست. اگر توجه کنید بفکر بیشتر می شود این فکر
      مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید و خطاهای فکری تان را یادداشت کنید

  35. سلام اقای دکتر وقت شما بخیر من دختری ۲۹ ساله هستم که متاسفانه دیگه هیچ امیدی برای ادامه دادن به زندگیم نمیبینم. تمام زندگی من در ترس خلاصه شده. ترس از دست دادن پدر و مادرم.ترس از دست دادن همسری که ندارم. ترس اینکه یه روزی بی پول بشم و هزاران فکر دیگه. من میدونم درگیر وسواس فکری هستم به مدت ۲سال هم افسردگی داشتم.وضعیت افسردگیم بهتره ولی وسواسم نه. همش میارسم بابام بمیره( وزنش بالاست سیگارم میکشه). هی استرس دارم همین الانه که سکته کنه و بمیره. و ماهم مرد دیگه ای توی خونه نداریم و بیچاره میشیم… به گذشته که فکر میکنم میدونم دلیل ترس امروزم چیه ۳سال پیش با زنگ تلفن از خواب پریدم که یکی پشت تلفن مگیفت دایی جونم بخاطر سکته فوت کرده…و ۳سال تمامه من خواب و خوراک ندارم. پارسال هر جوری بود پدرم رو بردم متخصص قلب گفت مشکلی نداره. الان همش میگم نکنه توی این مدت رگاش گرفته باشن؟ نکنه بمیره؟ و اینکه مادرمم قلبش رو عمل کرده. من از صبح با ترس بیدار میشمتا شب که بخوابم. باورتون میشه سر سال تحویل خداروشکر میکنم میگم اخیش… امسالم بخیر گذشت و زنده موندن؟؟ خستم اقای دکتر زندگیم متوقف شده. من دانشجوی زرنگی بودم پر از شور بودم عاشق زندگی کردن بودم. ۲ساله میخوام کنکور دکتری بدم نمیتونم حتی ۱خط حفظ کنم. با تمام دوستام کات کردم.. به روایت دوست و اشنا دختر زیبایی هستم همه زیبایی . هوش. توانایی های منو تحسین میکنن ولی من از خودم متنفرمممم و دلم میخواد بمیرم. ببخشید طولانی شد

  36. سلام آقای دکتر وقت بخیر من مشکل وسواس فکری و افسردگی دارم آیا میتونم سرترالین مصرف کنم

  37. سلام وقتتون بخیر.یه سوال داشتم.آیا همه افرادی که بهره هوشی نرمال دارند در همه دروس زیست شیمی و..یادگیری خوبی دارند؟تفاوت شخص متوسط با یک فرد باهوش تر چیست؟هر دو توانایی یادگیری همه دروس را دارند اما فرد باهوشتر یادگیری سریعتر و استدلال بیشتری دارد؟

    1. هوش می تواند در زمینه های متفاوت باشد. کسی اگر هوش ریاضی دارد دلیل بر بالا بودن هوش موسیقی یا هوش ورزش در او نمی شود. اما اگر شخصی هوش مثلا موسیقی دارد در زمینه موسیقی یادگیری سریعتری دارد. ولی فرد دیگر هم با تلاش بیشتر می تواند همان یادگیری را داشته باشد.
      تحقیقات نشان می دهد پشتکار عامل مهم تری در پیشرفت است تا هوش

      1. ممنونم که پاسخ دادین.من همیشه معدلم نوزده و هشتاد به بالا بود اما در سال آخر دبیرستان که باید به شیوه تستی و نکته ای درس میخوندم، مخصوصا در درس زیست فقط صرفا کتاب و جزوه خوندم و تست کار نکردم.و این تستی نخوندن درس زیست باعث شد که در آزمون های تستی مدرسه در این درس صفر و زیر ده درصد بزنم.هیچوقت هم آزمون ها رو با پاسخنامه تحلیل نکردم که اشتباهاتم رو پیدا کنم.الان دائم فکر میکنم که اگه به شیوه درست و تستی درس میخوندم واقعا میتونستم درصد خوبی کسب کنم یا نه.یا با خودم میگم از کجا به خودم اثبات کنم که اگر به شیوه درست میخوندم میتونستم مطالب رو مفهومی و خوب یاد بگیرم ودرصدم بالا باشه و همش درمورد هوش سرچ میکنم و این موضوع رو زیر سوال میبرم.آیا این وسواسی بودنه؟ممکنه کسی مثل من که ریاضی رو پنجاه درصد زدم ولی زیست رو خیلی کم، هوشش در زیست خوب نباشه؟

    2. سلام من ۲ ماهه یه فکری ذهنمو مشغول کرده ( روراست باشم ، دارم از بین میرم)
      من ۲ ماه پیش وقتی که بیدار شدم از خواب کش شلوارم کمی شل شده بود ، و با خودم میگفتم نکنه التم رو در اوردم یا رو به بالا شده آبرو برام نزاشته ، ۲ ماهی از اون موضوع میگذره و من دارم حس میکنم از همه چی عقب موندم ، اگه نظری دارید بگید شاید نجاتم دادید .

  38. بازتاب: اختلال وسواس فکری و عملی – ابزار صنعتی حسنی
  39. سلام اقای دکتر من فلوکستین ۲۰ خریدم البته روانشناس نرفتما ۵،۶سال قبل از اون نسخه که دکتر داده بود استفاده کردم اون موقع وسوسه در مورد خدا بودم قبلنم بهت گفته بودم بهتون اون نوقع هم استفاده کرده بودم بعد تموم شدن قرض دوباره فکرا اون موقع ۱۵ سال قبل میاد یادم مامانم میگه اگه منم دائما برم تو مغزم به اون روز فک کنم هم فکر بد میکنم هم حالم بدتر میشه میخواستم بدونم اسم قرضی هست که اصلا به اون روزا فک نکنم خیلی برام فکر شده در حالی که میدونم وقتی بیان مغزم بازم حالم بد میشه اماا دوباره فک میکنم دوباره مثل اون روزا میشم ترو خدا جواب سوال من بدین اگه الانم خوب بشم میدونم ایندم دوباره بهش فکر میکنم

  40. سلام روزتون بخیر من یه دخترم و ۱۷ سالمه و این که امسال کنکور دارم و یکم فشار رومه و بخاطر نبود وقت نتونستم به روان پزشک مراجعه کنم من اختلال کندن مو دارم و همین طور این که کلا خیلی خیلی زیاد به همه چی فکر میکنم مطالبتونو خوندم و همین طور سعی کردم نظرات رو هم بخونم ببینم ایا کس مثل من هست یا نه میخوام بدونم ربطی به وسواس داره یا نه و من باید چیکار کنم. این که کلا موقع درس خوندن همیشه افکار عجیب غریب میاد تو ذهنم مثلا این که اگه یکی از دوستام خودکشی جلوی من ریکشن من چه جوری خواهد بود یا اگه من یهو حالم بد شه تو یه جایی ریکشن بقیه چه جوری خواهد بود و بیشترشون مربوط میشه به توجه کردن دیگران به من و همین طور این که اگه بخوام یه کاری بکنم مثلا با معلمی حرف بزنم تمام چیز هایی که باید بگمو یه بار توی ذهنم مرور میکنم و تمام ریکشن های معلمم رو نسبت به خودم اون لحظه در نظر میگیرم گاهی وقتا اینقدر فک میکنم درباره ی حرف هایی که قراره بزنم و چیز های خوبی به ذهنم میرسه از ترس این که ممکنه این چیزهایی که به ذهنم رسید اون لحظه یادم بره دیگه پشیمون میشم از انجام اون کار! ه بخشیش هم کلا خیال پردازیه که مثلا اگه یه یه بچه ی یتیم بودم و فلان آدم قیمم میشد یه جوری میشد.. این افکار خیلی خیلی خیلی زیاد وقتمو میگیرن و نمیتونم زیاد خوب درس بخونم و وقتی یه ساعتی از روز میشه و میبینم وقت زیادی ندارم کلا ولش میکنم میرم سراغ گوشی یا کارایی کع باعث بشن استرس این که امروز درس نخوندم یا برای آزمونم اماده نیستم کمتر بشه بعد موقع درس خوندن هم حتما باید توی گوشم دستمال بذارم که صدایی نشنوم و همین طور وسواس تو خوندن دارم خیلی زیاد حرف زدم ببخشید کلی چیز های دیگه هست که نگفتم و میترسم از بس زیاد حرف زدم جوابمو ندید! ولی خیلی ممنون میشم یکم کمکم کنید خودم درس خوندنو دوست دارم و دوست دارم موفق شم امسال و سال مهمی برامه و یکمم کمالگرایی دارم منم مدرسه ی نمونم ونوشته یه دختری به نام رها رو همینجا خوندم یکم حس میکنم منم شبیه اونم

    1. بله کمالگرایی دارید. ریشه کمالگرایی وسواس است. یعنی باید کمی اضطراب خود را کم کنید تا وسواس ظاهر نشود در شما زیرا اگریاد نگیرید نسبت به موضوعات سهل گیرانه تر برخورد نکنید فکرهای وسواسی سروکله اش پیدا می شود.
      ورزش کنید منظم- مدیتیشن کنید.
      مقاله درمان اضطراب را بخوانید
      سعی کنید به ابعاد دیگر زندگی بغیر از درس اهمیت بدهید

  41. سلام من پسرم و ۲۰ سالمه ، دوسال پیش تو یه دعوایی ترسیدم و کوتاه اومدم و هیچی نگفتم اما بعدش نتونستم قبول کنم که ترسیدم تو اون دعوا بخاطر همین گفتگوی ذهنی داشتم همش و یک لحظه ام حواسم جمع نبود همش تو فکرو خیال بودم که به خودم ثابت کنم که نترسیدم و کم نیاوردم ، انقدر فکرافشار آوردن که الان نه تنها اون دعوا تو فکرمه بلکه چیزای عجیب و غریب میاد به فکرم مثل ترس چیه اصلا چرا باید بترسیم ، کلا سوالای چرا و چگونه در مورد همه چیز میاد به ذهنم دکترا گفتن وسواسه اما این چه نوعشه؟هیچیو نمیتونم قبول کنم اصلا قانع نمیشم هرچقدرم دلیل بیارم باز همینم ، اصلا تو لحظه حال نیستم غرق فکرام انگار سرم زیر آبه ، قرص خیلی خوردم جواب نداد به نظر شما شوک بزنم یا چیکار کنم؟؟

    1. وسواس شما از نوع وسواس کامل نبودن است. یعنی می ترسید از اینکه نکنه کامل و عالی عمل نکرده باشم. برای شما در این حوزه خود را نشان داده است. باید مانند همه انسانها قبول کنیم که قرار نیست در هر شرایطی بهترین کار را باید انجام بدهیم. انسان هستیم و محدود. ناکامل بودن خود را بپذیریم. ترس از کامل نبودن می تواند از محبت مشروط در خانواده بیاید. البته دلایل ژنتیک نیز می تواند موثر باشد

  42. سلام آقای دکتر
    من یه وسواس کلی دارم اونم اینکه اگه یه کار رو انجام ندم، یه اتفاق بدی میفته. حالا این اتفاق بد میتونه هرچیزی از جمله کر شدن کور شدن زشت شدن، آسیب رسیدن به اعضای خونواده و … باشه. تو اکثر چیزا میتونم بیخیالش شم؛ ولی تو بعضی چیزا هی تو فکرمه تا جایی که مجبورم انجامش بدم بلکه از ذهنم بره… اما متاسفانه تو برخی چیزای دیگه هم با انجامش ممکنه مجدد دچار وسوسه شم جهت تکرار!
    این مورد تو خودارضایی بیشتر اتفاق میفته تا جایی که به چندین بار پشت سر هم میرسه! الا مجدد تو همین حالتم و حتی واسه بعدی و بعدی و بعدی هم ذهنم پیشبینی کرده و گفته تو بار فلان تمومه!
    نکته اینه که باور دارم این افکار درست نیسن؛ ولی مشکل اینه که چطور الان از این فکر خلاص شم و این احتمالو هم ندم که وجود این مسئله توی ذهنم باعث اتفاق افتادنش نشه؟! ذهنه دیگه هی تو فکرت باشه ممکنه روی بدنت هم تاثیر بزاره…

    1. در درجه اول باید به خود بگویید این تنها یک فکر است و قرار نیست اتفاقی بیفتد. من وسواس دارم و این افکار تنها نشانه وسواس من است.
      نکته بعدی انکه هر قدر کارهایی که فکر وسواسی می گوید بیشتر انجام بدهید وسواس شما بیشتر می شود.
      کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و تمریناتش را انجام بدهید

  43. سلام آقای دکتر خداقوت ممنون از سایت عالیتون من یه دختر28ساله هستم که بخاطر مشکلم 10ساله دارم عذاب میکشم من دوران دبیرستانم متاسفانه یکی از همکلاسیهام با من برخورد بدی کرد و منم اون لحظه خیلی بهم فشار اومد صورتم سرخ شد تپش قلب استرس ولی با همون حال جوابشو دادم و خیلی خیلی بهم اون چند دقیقه سخت و پرفشار گذشت (چون من اصلا دعوایی نبودم ) و بعد از اون جریان من هروقت دارم درس میخونم اصلا کتابو که باز میکنم موقع تمرکز اون اتفاق تو ذهنم هی تداعی میشه و همزمان دچار استرس و سنگینی و تنگی نفس میشم و بعد ناراحت میشم عصبی و متنفر میشم از اون شخص و اونو مقصر میدونم لطفا بهم بگین من چم شده این مشکل من دقیقاچیه چرا موقع تمرکز اون فکرلعنتی همراه با استرس سراغم میاد الان ده ساله آرزو ب دل موندم که یه بار دیگه بتونم مثل سابق با تمرکز و لذت درس بخونم شاید باورتون نشه ولی حتی موقع مطالعه به یکسری کلمات هم میرسم ذهنم باز اونو یادم میاره مثلا وقتی به کلمه ترس میرسم ذهنم میگه دیدی اون روز ازش ترسیدی یامثلا به کلمه ی دانشگاه که میرسم ذهنم میگه اگه اونم باهات تو دانشگاه همکلاسی بشه چی خواهش میکنم کمکم کنید اقای دکتر

    1. باید بفهمید اون خاطرات برای شما چه معنایی دارد. آیا فکر می کنید انسان بدی هستید؟ ایا اون خاطره یعنی من مهربان نیستم؟ و یا…این رفتار شما با یک اصل فکری شما در تضاد بوده است. البته این اصل لزوما درست نمی باشد. با مطالعه مقاله درمان خطاهای شناختی در سایت فکر زیرین خود را پیدا کنید تا ببینید چه فکری به شما اضطراب می دهد.
      ضمن آنکه چه رفتارهایی می کنید برای فرار از این خاطره و فکر. نباید این رفتارها را تکرار کنید زیرا باعث شدیدتر شدن فکر می شود. باید از خاطره و فکر فرار نکنید. خاطره را بر روی کاغذ چندیدن بار بنویسید و در لحظه نوشتن ببینید چه فکرهایی بذهن شما می رسد

  44. سلام ، توروخدا راهنماییم کنید اقای دکتر ، من پسری هستم ۲۰ ساله که دوسال پیش یه جا بحثم شد و من کوتاه اومدم ، ولی بعدش نتونستم قبول کنم که کم اوردم ، بعد فکرایی اومد تو ذهنم و من نتونستم باهاشون کنار بیام و ب همین خاطر نتونستم اون موضوعو فراموش کنم هرکاری میکردم هرچیزی میخوردم ، هرجایی میرفتم حواسم جمع نبود و همش یه موضوع حل نشده تو ذهنم داشتم که نمیتونم بیخیالش بشم،فکره خیلی برام سنگین بود و منو غرق خودش کرده بود ، انگار سرم زیر آبه و نمیتونم نفس بکشم و نمیتونم خودمو بکشم بیرون از آب و همه جا تاریکه،دکترا گفتن وسواس فکریه اما هیچ قرصی روم اثر نکرده،کم کم فکرام بیشتر شد الانم به زمین و زمان گیر میده ، ذهنم مثل دیوونه ها ازم میپرسه این چیه؟اون برای چیه؟یا اونو چرا گفتی ؟اینکارو چرا انجام دادی؟ بعد منم هرچقدر میگردم نمیتونم سوالای ذهنمو حل کنم و اصلا نمیتونم قانع بشم ، دکتر این چه مشکلیه که من دارم اگه وسواسه پس چرا هیچ دارویی به من جواب نمیده ؟دکتر چی شد که من نتونستم یدفعه کم اوردنو قبول کنم؟یدفعه چرا این فکرا اومد چرا قبلا نبود؟دکتر لازم به ذکره قبل اینکه اینطوری بشم افسرده هم بودم ،اقای دکتر الانم احساس میکنم سرم زیر ابه و بزور خودمو تکون میدم و اصلا حواسم پرت نمیشه و همش غرق فکرام احساس میکنم باید مغزم یه تکونی بخوره تا خوب بشم ، بنظر شما شوک جواب میده؟

    1. باید بفهمید اون خاطرات برای شما چه معنایی دارد. آیا فکر می کنید انسان بدی هستید؟ ایا اون خاطره یعنی من مهربان نیستم؟ و یا…این رفتار شما با یک اصل فکری شما در تضاد بوده است. البته این اصل لزوما درست نمی باشد. با مطالعه مقاله درمان خطاهای شناختی در سایت فکر زیرین خود را پیدا کنید تا ببینید چه فکری به شما اضطراب می دهد.
      ضمن آنکه چه رفتارهایی می کنید برای فرار از این خاطره و فکر. نباید این رفتارها را تکرار کنید زیرا باعث شدیدتر شدن فکر می شود. باید از خاطره و فکر فرار نکنید. خاطره را بر روی کاغذ چندیدن بار بنویسید و در لحظه نوشتن ببینید چه فکرهایی بذهن شما می رسد

  45. سلام وقت بخیر
    پسری 10 ساله دارم و متوجه شدم از این که مادرش ناراحت نشه به من که پدرش هستم محبت نمیکنه
    چون میترسه مادرش دلگیر شه و حسودی کنه چرا به شخصه دیگه ای محبت میکنه !
    بنظر شما تهواره ای داره یا میبایست به مشاور مراجعه کنیم ؟

    1. احتمالات:
      1. رابطه شما با همسر مشکل دارد
      2. مادر با رفتارهای خود این توهم را بوجود اورده که فرزند نسبت به همسر اولویت دارد. یعنی مادر بطور روشن شما را در اولویت قرار نمی دهد و او خود را رقیب می داند.

      1. سلام من ۱۵ سال قبل وسوسه فکری داشتم که فقط جلوی چشمام مینوشتم ینی با تصوراتم اون سال بعد یه ماه فهمیدم دیگه حلوی چشمام نمیره چن ساله اینحوریم بیش چن روانشناس رقتم خوب نشدم میدم تصورات دهنته اما اینطور نیس میشه راهنماییم کنین

    2. من ۱۵سال قبل وسوسه بودم و جلوی چشمام مینوشتم و یه مال بعدش دیدم این نوشتنیا جلوی چشمام نمیره چن بار رفتم روانپزشک گفتن تصورات ذهنته اما بخدا اینطور نیس حتی اگه هم بادم نباشه مبینمش

  46. سلام اقای دکتر ممنونم ک به سوالات پاسخ میدید
    اقای دکتر من با وجود اینکه دکتر زیاد میرم و میدونم مشکل جسمی ندارم ولی اگ رو زبونم یا گلوم یه جوش بزنم یا یه خراش برداره هزار تا فکر ناجور میاد تو ذهنم یه سره فلش میندازم تو دهنمو نگاه میکنمو فقط تو ناحیه دهان و گلو میترسم بقیه جاها برام مهم نیست خاستم بدونم این هیپوکندریاس یا نوسوفوبیا؟

      1. اخه دکتر وقتی میرم دکتر و معاینه میشم وقتی دکتر میگه چیزی نیست تا یه مدتی ارامش رو بدست میارم بعد دباره ترس و افکار مزاحم میان سراغم خایتم بدونم این تو بیماری وسواس طبیعیه؟

        1. سلام خانمی هستم خانه داروسواس شستشوگرفتم مدام دستام میشور فکرمیکنم دستام کثیفه خواهشاراهنمایی کنیدچکارکنم زندگیم داره ازهم میپاشه

      2. سلام دکتر ایا امکان دارد وسواس فکری که مدتی زیادی باما هست خودبهخود ازبین برودیا فرد بیمار به این نتیجه برسد که افکارشهیچ اهمیتی ندارند و افکار از بین بروند؟

      3. سلام .بنده مشکل واسواس پیدار کردم مثلآ یک کار را چند بار انجام‌ میدم چکار کنم حل بشه این واسواس فکري ممنونم

      4. بعصی موقع ها میکم حوا بخاطر یه سیب اشتباهی از بهشت بیرون شد و زمین به وجود اومد ادمای که گناه کردن این دنیایا دنیای دیگه چه غذابی تو انتظارشونه

    1. میگم نوشتنی جلوی چشمام نمیرن ۱۵ ساله یعنی دیگه بهش عادت کردم بهش
      طوری که هر وقت به کسی یا چیزی نگاه میکنم میچرخن این نوشته ها

      1. عزیز جان اینی که نوشته ها جلوی چشمت واقعا وجود دارن به نظر زیاد ربطی به وسواس نداره. از روی نوشتارت هم احتمالا زیاد دچار خوانش پریشی باشی. این قضیه خیلی جدیه. شما به احتمال زیاد دچار یه عارضه ی مغزی هستی با بری پیش متخصص اعصاب و ام ار ای و آزمایش بدی. معمولا یک مشکل فیزیکی مغزی باعث میشه اعداد یانوشته رو واقعی ببینی

        1. نه من یادمه وقتی وسوسه بودم فقط جلوی چشمام مینوشتم ینی با تصور فش میدادم اگه از کسی عصبانی بودم الان این نوشتنیا کلن هستن جلوی چشمام

        2. این نوشتتی واقعا با یه وسوسه که جلوی چشمانم می‌نوشتم به وجود اومد

  47. سلام وقت بخیر
    وسواس بوسیله هیپنوتیزم درمان میشود؟
    تشکر
    اگر جوابتون مثبت هست شما انجام میدید؟

      1. سلام من چن وقتی هست که فکر میکنم یک اختلال روانی پیدا کردم به طور مثال به یک اتفاقی که هرگز در گذشته نیفتاده بیش از حد فکر میکنم طوری که مغزم بهم میقبولونه که اون اتفاق افتاده و حتی براش عذاب وجدان هم میگیرم فکر میکنم وسواس فکری باشه واقعا داره دیوونم میکنه میشه راهنماییم کنید چگونه درمانش کنم

        1. بله وسواس فکری است. ببینید برای اینکه این فکر به ذهن شما نرسد چه کارهایی می کنید. نباید ان کارها را بکنید.
          کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری را مطالعه کنید

      2. سلام دکتر
        وقتی فکر وسواسی سراغم میاد اضطراب خیلی زیادی بهم وارد میکنه اما من رفتار وسواسی انجام نمیدم اما درحین حال اصطرابم فروکش نمیکنه ؟

    1. با سلام و عرض ادب
      آقای دکتر حدود ۱۳ ساله که خودارضایی میکنم و هر بار خواستم ترکش کنم استرس گرفتم.و به تازگی با این که حدود دو ماه فیلم پورنو نمیبینم ولی بازم انجامش میدم .چطور بفهمم که خود ارضایی من از روی اضطرابه یا چیز دیگه؟؟

        1. سلام من ۴تا فلوکستین۲۰ خوردم میخواستم اثرشو بدونم و بعدش روز بعدش استفاده کنم یا نه

  48. سلام آقای دکتر برادر من ۱۳ سالشه بعد یک بازی نصب کرده (فری فایر) بازی که می‌کنه شب ها چشمش رو که می‌بنده صحنه های بازی میاد تو ذهنش مثلا تیراندازی های تو بازی اینا بخاطر اینا استرس هم میگیره میخواستم ببینم مشکلش چیه ممنون میشم راهنمایی کنید.

  49. سلام آقای دکتر خسته نباشید من محمد هستم من به کمک شما خیلی چیز هارو درمان کردم من واقعا شما را رفیق خود میدانم خیلی از شما بابت راهنمایی های که کرده آید ممنونم.
    آقای دکتر مادر من چندین سال وسواس داره هم وسواس فکری و هم وسواس عملی یعنی فقط می‌شوره اگه درباره چیزی مثلا لباس وسواس داشته باشه اگه نشوره کلا اعصابش خورد میشه، برادر کوچک من هم به حرف مادرم گوش نمیده و هر وقت مادرم میگه لباس هاتو عوض کن مسخره می‌کنه بخاطر همین هم مادرم امروز گریه کرد میگم درک کن درک نمیکنه میخواستم راهنماییم کنید که مادرم چه دارو هایی مصرف کنه یا چه راه کار هایی پیشنهاد میکنید ممنون میشم راهنمایی کنید.

    1. قرار نیست مادر را مسخره کنید اما نباید درباره وسواسهای او با او همراه شوید و دستورات وسواسی او را انجام بدهید. به او بگویید مادر این از وسواس شما است برای همین من همراه نمی شوم.
      باید به روانپزشک مراجعه کنید

  50. سلام عرض ادب یه سوال خدمت شما داشتم من مدتیه هی فکر مکنم مشکلی در سلامتی من هست تا حدی که رفتم کلی ازمایش دادم حتی ام ار ای سر تا اکو قلب بعد هیچ مشکلی نداشتم جز کبد چرب هی سرچ مکنم راجبش یا دنبال یه موضوع راجب سلامتیم کلی مرم حتی تا چند روز چشمام میبندم بخوابم خوابم نمیبره ولی فکرم موضوع ها مسخره ایی میاد میره مثلا دیشب فشارم بالا بود روز بعدش هی فشار مگیرم هی نگرانم یا قبل این ازمایش دادن ها تمرکز نداشتم تو خیابون سرم گیج میرفت هی دست راستم عرق مکنه و بالا سرم درد مکنه یا پیشیونیم نمدونم اینا برا چیه یا جدیدا محل کارم یهو واستادم انگار دارم تاب مخورم و تعادلم از دست مدم در حالی که تو ازمایشم جز چربی خون و کبد چرب چیزی نبود و بعضی روزا خود ارضایی تا چند بارم مکنم با اینکه خودم دوست دختر دارم نمدونم چرا این چرخه در من تموم نمشه یکی مگفت پانیکه من مقاله پانیک شمام خوندم یکی مگه نه حتی بعضی روزا نور میبینم چشام جمع مکنم یه حالتی مثل لینکه نور اضیتم مکنه نمدونم چرا انقد فک مکنم و دست خودمم نیست

      1. دکتر افکار تکرار شونده که اضطراب زیادی به من وارد میکنند و برا رهایی از اضطراب فیالجبار به فکر جواب میدهم و خودم را به جواب میرسانم صرفا افکار وسواسی و بی معنی هستند یا ممکن است حقیقت داشته باشند؟

        1. دکتر خستگی و کمبود انرژی شدید ناشی از افسردگی و اضطراب یک تلفین ذهنی به احساس خستگیست یا واقعا فرد از لحاظ بدنی ضعیف شده است ؟

        2. روح و جسم بر یکدیگر تاثیر می گذارند. بنابراین همانگونه که در مقاله درمان افسردگی بدون دارو ذکر شده است تقویت هر کدام به بهبود افسردگی کمک می کند.

      2. ممنون ازپاسخ شما یه سوال خدمت شما داشتم ایا سردرد دور سر مخصوصا پشت حالتی مثل اینکه درد مکنه گرفته و بالا سر برا اضطراب ه چون تو ام ار ایم چیزی نبود صبح بلند میشم خوبه کم کم بدتر مشه تا از سر کار بیام بعد اقای دکتر قهوه مخورم بدتر میشم الان ولش کردم خیلیا مگن قهوه اینجوریت کرده واقعا قهوه برام خوب نیست

  51. سلام دکترعزیز خواهش میکنم جواب بدین
    من یه دختر ۲۲ سالم که از همون ۷سالگی ارزو و هدفم پزشک شدن بود خیلی درس خون و زرنگ و منظم بودم از بچگی من واقعا شخصیت عاقلی داشتم و متاسفانه بیشتر از سنم‌میفهمیدم و به مشکلات خونه خیلی فک میکردم و غصه میخوردم و ازهمون اولش هم با خونواده ی پدریم‌مشکل داشتیم ولی من به اوناخیلی علاقه داشتم دقیقا ۱۶ سالگیم یه اتفاق خیلی بدی افتاد که زندگی ما دگرگون شد بخاطر یه کار عموم و خالم همش تو خونه ی ما بحث و جدل بود و ما بلاخره کلا قطع رابطه کردیم با خونواده ی پدریم اما باخونواده ی مادریم نه بعد اون ماجرا من تنش فکریم خیلی زیاد شد و دوران کنکوریم شروع شد و با اضطراب و حرف بقیه منه درس خون یه دفعه افت کردم و مامانمم تو خونه خیلی عصبی و بد دهن بود خلاصه این چن سال خیلی عذاب کشیدم و تمام ناکامیم ها مو تقصیر خونواده ی پدر و مادرم و اخلاق و کم محبتی مامانم میدونم و بزرگترین مشکلمم اینه که من ۴ساله کنکور میدم ولی هیچ سالی رو نتونستم تلاش کنم از دست ذهنم دیگ دارم دیونه میشم اونقدر فک میکنم که الان از همه عقبم بدبخت شدم نکنه به زور ازدواج کنم و بشم مثل همه،نکنه ازدواج نکنمو و تا اخر عمرمم نه به درسم برسم ن به زندگی البته من به هیچ وجه زندگی بدون هدف و نمیخوام و نمیتونم ،به خودم‌ میگم بیچاره توی انقدر بلد پرواز به هیچ جایی نرسیدی نفرین های مامانت گرفت تا این سنت هیچ جونی نکردی به هیچ کدوم از خواسته هات نرسیدی هیچ چیزی تو دنیا به جز هدفت نمیتونه خوشحالت که ک اونم نمیتونی، بخدا مطمعنم من میتونم حداقل یه پرستار بشم فقط ذهنم نمیزاره همش تو ذهنم یکی داره حرف میزنی و هرچی حقیقت تلخی که طاقت شنیدنشو ندارم یا یه اتفاق منفی ک احتمال داره بیوفته رو تو ذهنم بهم یاد اوری می یکنه شبا تا صب بیدارم بابت کنکورم خیییلی شکستم من باید قبول بشم نشم‌میمیرم ولی خودم جلوی خودمو گرفتم درسته من دورم پر از حرف و اتفاق های منفیه و من و خیلی خرد میکنن سر همین درسو کنکورم و کسایی اومدن از من زدن‌جلو ک اولا از من کوچیک تر بودن دوما من اشکالاشونو میگفتم ولی خب من مثل اونا ک ب چندین کلاس نرفتم یا محیط ارامشی نداشتم حداقل تو ذهن و قلبم ارامش نداشتم و هرکی مثلا ی بار میگف توهم‌هیچی نشدی الکی بود درس خوندنت یا تو ک‌چیزی نیستی چرا الکی بادپروازی میکنی بیا برو با ی کارمند ازدواج کن از سرتم زیادیه تا مدت ها تو ذهنم ب این فک میکنم و مثل نوار تو ذهنم تکرار میشه ک چیشد ک من الان ب این نقطه رسیدم منی ک این همه تلاش کردم‌چرا اخرش خدا نزاش برا اخرین تیرم تلاش کنم و روحیم حساس شده باید مقابله کنم روانشناس هم رفتم‌چند جلسه ولی زیادجالب نبود شما دکتر روانپزشک پیشنهاد میکنید که با دارو بهتر بشم؟ولی دارو جوری نباشه ک هوشیاریمو بیاره پایین من امسال باید بخونم قبول بشم ۲۲ سالمه از بزرگترین خواسته ی زندگیم که همه چیم به اون بستگی داره عقب موندم از همه هم سن و سالام عقب موندم‌ خدا شاهده چهرمم قشنگه ولی این چن سال ن جایی و خونه ی فامیلی بود ک برم ی جای هست خونواده مامانیم که از اونا هم انرژی منفی میگیرم البته اونا همش با سهمیه ی چیزی شدن و قبول ندارن که سر اون ماجرا چقدر ب من ضرر رسوندن و همش قضاوتم‌میکنن و صب تاشب خونه ی ماهستن و منم نمیرم هیچ جا نمیرم ی دوست صمیمی هم دارم روانشناسی میخونه واگه اون نبود خیلی وقته بریده بودم من خودمو اینجوری تصور نکرده بودم هیچ کدوم از برنامه ریزی ها نشده من ی دختر بیکار دیپلم به هیچ وجه تو ذهنم نبودم من باید درس بشم، دیگ کمال گرایی شدید دارم همش خودمو جای اونایی ک مهاجرت کردن‌میزارم دوستای مجازی دارم که روسیه دارن تحصیل میکنن خیلی وقتا حسرت زندگی اونا رو میخورم لطفاکمکم کنید من صدای تو مغزم چطوری خفه کنم گاهی اونقدر ذهنم فک میکنه ک حس میکنم الان ک‌مغزم از صدا و اتفاقا بترکه

    1. همه مواردی که فرمودید بخاطر کمالگرایی شما است. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید.
      ورزش منظم انجام بدهید. روزی 2 دوبار مدیتیشن کنید. شما اضطراب بالا دارید که با ورزش و روابط اجتماعی با دوستان کاهش می یابد

  52. سلام. من افکار وسواسی رو از ۶سال پیش داشتم وبه صورت سینوسی میومدن و میرفتن و با بعضیاش تونس مقابله کنم اما بعضی چیزا رو واقعا نمیتونم بکنم. مثلا ی فکر میگه برو یک موضوع خاصی رو سرچ کن و عکاسشو ببین و واقعا این افکار عذابم میده و تکنیک مواجه سازی و … هم جواب نمیده و واقعا اینکه سرچ نکنم سخته و مقابله باهاش عذابم میده.

  53. سلام آقای دکتر
    من تجربه دو نامزدی ناموفق دارم و این باعث شده من در ازدواج بشدت حساس و وسواس بشم .و افکارمزاحمی مدام به ذهنم میان و آزارم میدهند قبلا به افکارم جواب میدادم کمی ارام میشدم اما چند ماهی هست به افکارم جواب نمیدهم ،اوایل شدید بود اذیت میشدم اما بمرور کمتر شد اما باز افکاری به ذهنم میان بعضی دوره ها شدیدتره مثلا ده روز شدید ده روز عادی و افکاری مثل:هیچکس تورو نمیخواد .تو نمیتونی ازدوآج کنی ، توفرصتاتو از دس دادی ،و مدام افکاری بذهنم میان که خودتو بزار جای طرف مقابلت ببین چطور شرایط الانتو میبینی.و حالت وسواس گونه و دقیق به همه چی نگامیکنم
    هروقت به ازدواج فکرمیکنم یا دیگران بهم میگن ازدواج کنی اون صدا مدام بمن میگه تو نمیتونی هیچوقت ازدواج کنی .وحین کار کردن مدام این صداتوذهنمه
    و حق خودم نمیبینم ازدواج کنم درحالیکه خواستگارهم دارم٠اما هم ترس شدیدی دارم از ازدواج که نکند اشتباه کنم نکند نفر بعدی بهتر باشد .و هم ان صدامیگه تو نمیتونی هیچوقت ازدواج کنی . همش افکارمی آیند و میرن و ان صداها میگن باید فکرتو درست کنی تادرست نشن نمیتونی ازدواج کنی . و اون صداها همش میگن بیا به ما فکرکن و من توجه نمیکنم چون خسته شدم
    نمیدونم چیکارکنم حتی طوری شده نمیتونم به ازدواج فکرکنم کلا بیخیالش شدم.
    من چه مشگلی دارم ایا وسواس؟

    1. طبیعی است که دوبار نامزدی ناموفق شما رابترساند. اما اینبار بهتر است برای مدت زمان اشنایی وقت بیشتری صرف کنید تا اگر مناسب نبودند پیش از نامزدی تمام کنید. احتمالا شما چنین دوره ای را سپری نکرده زود وارد رسمی کردن می شوید.
      در عین حال در دوران اشنایی با یک روانشناس نیز مشاوره کنید

  54. سلام و خسته نباشید
    آقای دکتر من حدود ۲۰ سال وسواس به بیماری یا خود بیمارانگاری دارم
    چند دکتر روانپزشک هم رفتم سرترالین ۵۰ و الپرازولام میخورم .
    با پزشک عمومی مشورت کردم درباره روانشناس ، پزشک عمومی معتقد هست که تو ایران جواب نمیده .خواستم از شما بزرگوار بپرسم واقعا وسواس فکری به بیماری میتونه درمان بشه یا حداقل بهتر بشه ؟
    ممنون از وقتی که گذاشتین

    1. سلام اقای دکتر من فلوکستین ۲۰ خریدم البته روانشناس نرفتما ۵،۶سال قبل از اون نسخه که دکتر داده بود استفاده کردم اون موقع وسوسه در مورد خدا بودم قبلنم بهت گفته بودم بهتون اون نوقع هم استفاده کرده بودم بعد تموم شدن قرض دوباره فکرا اون موقع ۱۵ سال قبل میاد یادم مامانم میگه اگه منم دائما برم تو مغزم به اون روز فک کنم هم فکر بد میکنن هم حالم بدتر میشم میخواستن بدونم اسم قرضی هست که بهورم و اصلا به عون روزا فک نکنم خیلی برام فکر شده در حالی که میدونم وقتی بیام مغزن بازم حالم بد میشه اماا دوباره فک میکنم ارو خدا جواب سوال من بدین اگه الانم خوب بشن میدونم ایتدم دوباره بهش فکر میکنم

  55. من یه پیشنهاد دارم که برا خودم خیلی کار سازه اینکه یک متن ریلکسیشن یعنی چیز ی که آرومتون میکنه …طبیعت و …. به زبون خودتون ظبط کنید و گوش کنید آخرشم یه تلقین هایی بکنید مثلاینکه من الان درمان شدم خداروشکر و زندگیم خوب شده و…‌ با زبان حال بگید…. هرروز این فایل رو گوش کنید.

  56. سلام اقای دکتر
    سه‌ماهی می‌شه با کتاب پوردون و کلارک، توانسته‌ام به رویارویی برسم و وسواس‌های مذهبی و همجنسگرایی‌ام بسیار کاهش قابل توجهی پیدا کند. حالا، دچار وسواس پلک زدن شده‌ام(هشیاری بیش از حد به پلک زدن)، اما نحوه‌ی تکنیک رویارویی را برای این وسواس نمی‌شناسم. دارو: فلوکستین، تگراتول، هالوپریدول و تیوریدازین می‌خورم. و همچنین به‌طور فعال مدیتیشن می‌کنم.

      1. سلام اقای دکتر
        اقای دکتر من اخرین باری که میخواستم پورن رو ترک کن یه عکسی از یه رابطه انسان و حیوان به چشمم خورد و سریع رفتم بیرون و الان چند وقتیه کلا پورن رو ترک کردم اما اون عکس رابطه انسان و حیوان هی میاد تو ذهنم و از ذهنم نمیره و هی میاد تو ذهنم میدونم وسواس فکریه و همیجور هی میاد تو ذهنم و انگار هک شده و نمیره ایا اگه بی محلش کنم از ذهنم میره یا راهکار دیگه ای هم هست؟ وسواس های دیگه هم داشتم که ترکش کردم از راه کتاب خودیاری نوشته خود شما .فقط همین مونده که راهکارش تو کتابتون نبود ایا به نظر شما بی محلش کنم از ذهنم میره یا راهکاری باید اجرا کنم تا از ذهنم بره ؟

    1. سلام اقای دکتر حدود هشت ساله نسبت به یکی از اعضای خانوادم وسواس پیدا کردم چون خیلی ازارو اذیت شدم از سمتش
      سختی های زیادی کشیدم اما دچار شدن به این وسواس واینکه هیچ راه فرار از این وسواس ندارم من و از زندگی انداخته

      1. سلام اقای دکتر خسته نباشین من وسواس فکری دارم هر لحظه یه فکری به سراغم میاد و میره اصلن نمیتونم درس بخونم تمرکز ندارم نامادریم که قبلن خیلی اذیتم کرده همش میاد توذهنم و همش به فکر انتقام گرفتن و ضربه زدن بهش هستم البته این فقط یکی از فکرای من هست

        1. 1. در این مواقع خود را به فعالیتی مشغول کنید.
          2. بخود بگویید من درباره این موضوع بارها فکر کرده ام و نتیجه جدیدی قرار نیست برسم. این افکار ناشی از وسواس من است و هیچ واقعیتی در آن نیست

  57. سلام آقای دکتر من ۳۴ سالمه حدود دوازده ساله افسردگی وسواس فکری و عملی شدید دارم دکترای زیادی رفتم اما کاملا درمان نشدم حین بارداری به علت وسواس شدید و خودکشی در بیمارستان رازی بستری شدم و پانزده بار بهم شوک زدن خیلی فرق کرده بودم تا اینکه دوباره به روز اول برگشتم الان بچم ۶سالشه ولی من هنوز درمان نشدم تورو خدا کمکم کنین دیگه ازاین زندگی دراز استرس و دلتنگی خسته شدم

    1. عزیزم باید سبک زندگی خود را تغیر بدهید. ورزش هر روز انجام بدهید. با دیگران رابطه اجتماعی داشته باشید. دوست صمیمی پیدا کنید. شغل داشته سر کار بروید. و…
      البته شاید در ابتدا همه اینها با هم نشود ولی بتدریج این فعالیتها را وارد زندگی کنید.
      مقاله درمان افسردگی بدون دارو را در سایت بخوانید

      1. سلام آقای دکتر ، من ۶۰ سال دارم ، گرفتار زود رنجی شدم ، وقتی ناراحت میشم فوری به زبان میارم اما بعدش پشیمون میشم و بعدش خودخوری میکنم ، لطفا راهنمایی کنید چکار کنم تا بتونم حالم را خوب کنم ، ممنونمم از اینکه پاسخ میدهید

        1. همیشه برای بیان ناراحتی به خود فرصت بدهید و بگویید این را می گویم ولی اکنون نه. تا جای ممکن به تعویق بیندازید. این امر باعث می شود زهذ و سم موضوع در ذهن شما کمرنگ تر شود. البته وقتی بتعویق می اندازید آن افکار را نشخوار نکنید و به کارهای دیگری بپردازید زیرا در غیر اینصورت تاثیر معکوس خواه داشت.
          مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت بخوانید تا خطای ذهنی خود را پیدا کرده و درست انرا بنویسید

    2. سلام اقای دکتر من رفتم داروخونه قرض فلوکستن خریدم با نسخه روانپزشگ مال۵،۶ سال قبل بود اون روزا هم میخوردم بعد تموم شدنش دوباره فک میکنم به ۱۵ سال قبل مامانم میگه اگه منم دائما برم تو مغزم و افکارم از تو خراب تر میشه اما انگاری برام عادت شده همش باید این فکرا جلوی چشمام باشه همش تو اتاقمم در حالی که میدونم اگع اون فکرا بیاد مغزم دوباره مثل اون روزا حالم بد تر میشه انگار دلم پر میشه بازم فک میکنم به اون روزا هر چقد بیشتر قک کنم بیشتر داغ میشه بدنم به نظرتون دارویی داره که کلن گذشته ادمو پاک کنه اگه الانم با این قرضا خوب بشد در اینده هم دوباره فک میکنم چون چندین بار تجربشو دارم مامانمم از دستم خسته شده اگع هس ترو خد ا بگین حتی با خودم بعضی موقع ها میگم اصلا قرار نیس هیچ وقت ازدواج کنم میخوام بعضی موقع ها به سرم میزنه قرضی چیزی بخورم تا مغزم از کار بیوفته

      1. وقت بخیر. عزیزم فکر کردن به افکار بتدریج عادت میشه و فرد رو از پا در میاره. سعی کن وقتت رو با فعالیت پر کنی. هر قدر سرت بیشتر سرگرم کار و ورزش و فعالیت باشه فرصت کمتری برای فکرهای منفی و گذشته داری. یک کش پشت دستت ببند و هر وقت فکرت به گذشته رفت بکش و ول کن تا کمی دردت بگیره. بعد به خودت بگو بسته. این تمرین کمکت می کنه خواست به فکرهات باشه.
        تمرینات بالا کمکت می کنه

  58. سلام آقای دکتر ، من حدود یکسال و نه ماه پیش یه جایی بحثم شد بعد اومدم خونه یه فکرایی اومدن تو سرم که تو بیعرضه ای چرا جوابشو ندادی و دلشوره و حالت تهوع و سردرد گرفتم خلاصه فکرا منو مجبور کردن که برم با اون شخص دوباره بحث کنم اما وقتی بحث کردم باز ذهنم خالی نشد از فکرا و باز بودن و هستن و ذهنم انگار گیر کرده و اصلا تو لحظه حال نیستم خیلی وقته از اون ماجرا میگذره حالا غیراون ماجرا ذهنم به همه چی گیر میده مثلا قبلا از ارازل میترسیدم اما الان ذهنم نمیزاره بترسم و میگه مگه تو ترسویی و نمیزاره بترسم غیر اون یکی ازم تشکر میکنه من طبق عادت نمیگم خواهش میکنم یا حواسم نیست بعد فکر رهام نمیکنه که چرا نگفتی خواهش میکنم و همینطور بلعکس این فقط یه نمونه از این فکرا بود دکتر هم رفتم و هم مشاوره میرم اما تا الان خوب نشدم میشه بگید بیماری من چیه؟ خوب میشم یا نه ؟

    1. اگر این افکار تمام طول روز در ذهن شما است وسواس است. اما اگر می اید و می رود نشانه فکرها و باورهای غلط شما است. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید.

      1. سلام بر مرد بزرگ اقای سنایی
        استاد من تقریبا کل وسواس های فکریمو ترک کردم فقط یکیش مونده که نمونش تو کتاب همیاریتون هم نبود مثلا وقتی میخوام پورنوگرافی رو ترک کنم هی تو ذهنم اخرین تصاویر پورن که مثلا بوده رو تو ذهنم تداعی میکنه یا مثلا اگر تو تصویر یا فیلم الت جنسی مرد باشه انقد تو فکرم میارتش و تکرارش میکنه و هی تو ذهنم میگه(وسواس البته) که اگر نری دوباره پورن ببینی و خودارضایی کنی اینا رو هی تو مغزت تکرار میکنیم و یا تو ذهنم میگه همجنسگرا میشی در حالی که میدونم همش الکیه و من هی تو ذهنم اون تصاویر تکرار میشه هی نمیتونم ترک کنم به نظر خودم اینکه وسواس فکری اومده با پورنوگرافی و خودارضایی سیم پیچی شده تو مغزم و هی میخوام به خودم بفهمونم اما متاسفانه هی تو مغزم تکرار میشه اون تصاویر حال به نظر شما باید دوباره پورن دید تا اون تصاویر از ذهنم بره یا نه کلا ترک کرد و به هیچ عنوان سراغش نرفت خودش خود به خود از ذهنم میره؟

        1. این موضوع هم یک فکر است مانند همه افکار تکراری قبلی
          هر زمان این فکرها امد به خود بگویید این فکرها فقط یک فکر است و دست خودم نیست. و نشانه هیچ چیزی نیست. فقط یک وسواس است. خودش می اید خودش هم می رود.

    2. سلام من ۱۵ سال پیش وسوسه داشتیم همش جلوی چشمام می‌نوشتم بعد از اون سال دیگه از حلوی چشمام نمیرن بیش چن روانشناس رفتم میکن تص‌ور دهنتونه اما اینطور نیس میشه راهنماییم کنین

  59. سلام آقای دکتر من از عید امسال دچار وسواس فکری شدم و اصلا آرامش ندارم مدام باید موضوعاتی که به ذهنم هجوم میارن و تحلیل کنم بعد از تحلیل اگر یه حرکت کوچیک اشتباه کنم باید دوباره بشینم از اول این موضوعات رو تحلیل کنم همش ترس این رو دارم که کسی بخواد به عزیزانم صدمه بزنه یا وقتی از یه نفر یه کمکی میخوام بگه در ازاش باید یکی از عزیزانت رو بکشم…..
    میشه کمکم بکنید؟
    قبلا هم دچار وسواس عملی بودم ولی خود به خود خوب شد

      1. یعنی اگر این کتاب رو بگیرم و تمرینات رو انجام بدم میتونم از شر این وسواس خلاص بشم؟

        1. سلام اقای دکتر من به همه چیز ۲بار دست میزنم و همش مادرم با کسی حرف میزنه میگم چی گفت چی شد

  60. با سلام خدمت دوستان و دکتر سنایی آقای دکتر خواهش میکنم یه راهی چیزی به من نشون بدین تا از دست این معضل نجات پیدا کنم این چیزی که میگم صد در صد واقعی و خوده خوده حقیقته در مورد من که اینه: هیچ کس تو ایران به اندازه من این فکر و خیالات و این وسواس فکری عملی و انواع وسواس ها رو نداره و فقط من تو ایران دارم نه هیچ کس دیگه ای یعنی من رکورد دار هستم تو این زمینه تو ایران. شاید فکر کنید من دارم دروغ میگم یا از خودم در میارم نه این خود واقعیته و خدا خودش شاهده که فکر و خیالاتی میاد تو سرم که هیچ ایرانی تا بحال به فکرش نرسیده و نخواهد رسید و این فکر و خیالات همشون که مثبت نیستن یعنی بیشترشون فکر وخیالای منفی واعصاب خوردکنی هستن که داره مغز منو منفجر میکنه چندین دکتر رفتم ولی هیچ کدوم شون نتونستن به طور قطعی منو درمان کنن به نظرم من باید برای درمان قطعی بیماری ام به خارج از ایران مراجعه کنم منظورم اینه که به کشور های اروپایی مراجعه کنم چون تو ایران نه کسی قدرمو میدونه نه میتونه بیماریمو درمان قطعی کنه و اونقدر این بیماری رو من اثر گذاشته که غذا خوردن برام دشوار شده به سختی میتونم غدا بخورم از دست این فکر و خیالات و کلا کارهامو به سختی میتونم انجام بدم یعنی یه نمونش یه درو میخوام باز کنم حداقل 5 تا7بار یا بیشتر بازش میکنم دوباره میبندم یا شیر آب صد بار میبندم و باز میکنم همه اینا من تو ایران رکورد دارم و هیچ کس تو ایران اندازه من این بیماری رو نداره خواهشا یه راهی بهم نشون بدین تا بتونم راحت زندگی کنم…با تشکر.

  61. به نام خدا

    سلام آغای دکتر من حدود ۲و سال ۳ سال دچار وسواسی شدم من گلوم یه ورم ساده کرده بود که
    نمتونستم غذا بخورم ۳ هفته بود آب و کمی غذا می‌خوردم رفتم دکتر گفت: گلوی شما خوی شده
    من باور نمیکردم و هی اظطراب میگرفتم و یه دفعه
    خوب شدم الانم هزار دکتر رفتم الان وسواسی کم شده ولی نمیدونم چمه مثلن وقتی نماز می‌خوانم نماز رو مثلن چندین بار قطح میکنم و احساس میکنم اشتباه هست و بعضی وقت ها یه حسی به هم میگه که اگه
    این کار رو نکنید نمیدونم اینطوری میشی و من سریع میرفتم کار میکردم

  62. سلام آقای دکتر بنده مدت زمان حدودا 8 ماهی است به وسواس فکری دچار شدم میخوام روش دارو درمانی را شروع کنم میخوام برای مثال بگم چند روزی است فکر میکنم آخر زندگی مرگه پس چرا باید تلاش و زندگی کرد برای این فکر ها راحل دارین؟

    1. بنظر فکر شما از افسردگی نیز می باشد. دارو تا حدی کمک می کند. ورزش منظم انجام بدهید. فعالیت اجتماعی خود را افزایش دهید. سخت است ولی کمک می کند از این افکار راحت شوید

      1. سلام اقای دکتر حدود هشت ساله نسبت به یکی از اعضای خانوادم وسواس پیدا کردم چون خیلی ازارو اذیت شدم از سمتش
        سختی های زیادی کشیدم اما دچار شدن به این وسواس واینکه هیچ راه فرار از این وسواس ندارم من و از زندگی انداخته

  63. سلام اقای دکتر وقت بخیر،من حدودا۱ ماهی میشه که داعما به دوستم و داداشش فکر میکنم و این توهم رو در من ایجاد کرده ک نکنه ب داداشش حس دارم،در صورتیکه من توی رابطم و طرف مقابلم رو واقعا دوسش دارمو میخوام که کنارش خوشحال باشم و برای اینده برنامه ریزی کردیم حتی،اما نمیدونم چرا داداش دوستم میاد تو ذهنم و حس بد و اضطراب و استرس میگیرم حتی طوری شده که دیگه دوست ندارم با دوستم در ارتباط باشم ک نکنه یه وقت واقعا ب داداشش علاقه مند شم و از دیدنشون میترسم حالته تهوع و تنگی نفس و اضطراب میگیرم و حتی حس عذاب وجدان و خیانت بهم دست میده،وقتی منطقی و در حالت عادی بهش فکر میگنم خندم میگیره چون این اقا همسن داداش خودم هست و من هیچ حسی بهش ندارم اما این افکار ک نکنه ازش خوشم بیاد و علاقه مند بشم و خیانت کنم ولم نمیکنه،البته فقط راجب این موضوع نیست وسواسم،کلا راجب اینده م و حتی چیز هایی ک همیشه دوست داشتم احساس شک و تردید میکنم،لطفا کمکم کنید این افکار بهم القا میکنند ک نکنه افکارم واقعی باشه نکنه حس ب وجود بیاد،میترسم و هر روز با اضطراب بیدار میشم

      1. سلام اقای دکتر خیلی ممنون، افکار وسواسی دیگه ای که دارم اینه که به علاقم نسبت ب کسی ک باهاشم شک میکنم در صورتی ک وقتی پیششم حس میکنم واقعا دوسش دارم و میخوام ک اینده م با ایشون باشه و تنها پسری ک از نظر من قابل اعتماده و واقعا عاشقه ایشونه و ایشون همیشه کنارمه و حامیمه و من هم به بودن با ایشون افتخار میکنم و دوست ندارم لحظه ای ناراحتش کنم و نمیخوام هیچوقت هم اذیتش کنم ،از نظر همه هم واقعا من عاشق ایشونم از رفتارم مشخصه و همینکه اطرافیان هم تاییدم میکنن حس خوبی بهم میده ،چون ب نظرم ایشون بهترین و مناسب ترین فرده برای من ولی دائما این افکار شک میندازن بهم ک نکنه دوسش نداری نکنه همینجوری باهاشی نکنه ناراحتش کنی یه روز و نکنه نمیخوایش و نکنه ابرای علاقه هات الکین! و این افکار میرن و میان اوایل ۶ ماه پیش یک دفعه شروع شدن بدون هیچ دلیل خاصی و واقعا حال بد و ناراحتی بهم میدادن طوریکه حتی دوست نداشتم از خواب بیدار شم،الان بهتر شدن کمی و بیشتر از عصر شروع میشن و شب ساعت ۱۰یا ۱۱ به اوج خودشون میرسن.اقای دکتر این افکار و شک ها هم وسواس هستن؟

    1. سلام اقای دکتر مشگلم خیلی خیلی جدیه الان والله نمیدونم از کجا شروع کنم واقعا فک نکنم مشگل کسی مثل من باشه و از نوجونی شروغ شد که یه وسوسه کوچیک شد که ترس و دلهوره باعث شد بزرگ بشه وسوسه در مورد اعتقاداتم و وسوسم بود و این که اون موقع خیلی میترسیدم که کسی بفهمه و تو دلم میموند چون چیز عادی نبود در مورد خدا بود حتی خانوادمم نگفتم ترسیدم اون موقع ها ناخواسته فوش میدادمو گریه میکردم بدنم داغ میشد اضطراب و دلهره داشتم ترسیده میشدم فک میکردم بهش تا یه سال همینجوری بودم جلوی خیابونا احساس میکردم اسم خدا نوشته بدنم سیخ سیخ میشه چون ماشین از اونجا خیابونا رد میشدن حتی میگفتم اگه یکی قرانو بذاره تو خیابون چی کلن واسم فکر شده بود حتی دیوارا احساس میکردم فوش نوشته درخت حتی هر چی میفکرشو بکنی مثل وسوسه خیلی بزرک افتاده بود هر چ وقت به اون روزا فک میکنم دوباره همون فکرا رو بکنم مثل همون موقع ها ترسیده میشم و بدنم داغ میکنه سرم درد میکنه میدونم این داغی بدن مال اون روزای اول وسواسی چون الان این فکرا برام عادی شده به جونم دائما تو فکر بودم این فکرا باعث شد هر سال که بگذره فکرام بزرکترو کمتر از این کلر بترسم بعدش یواش یواش از ذهنم بیرون کردم الان گذشتم برام مثل یه فکر شده مثلا اکه یه کسی در مورد اخرت حرف بزنه یه همون فکری که بچکی کردم همون فکر میاد سرم میکم من این کارا رو کردم از اخرت میترسم بعدش همه فکرای که کردم هجوم میاد سرم کلا این ۱۵ سال برام جهنم شده هی فراموش میکنم بعد همبن که یکی بیاد یادم همشون هجوم میکنن سرم چطوری گذشتمو فراموش کنم دیکه نای برام نمونه خسته شدم بعضی موقع ها به خودکشی فک میکنم میگم این همه گناه کردی اینم بکنی دیگه کافری تکمیل میشه نمیتونم بمیرم نمیتونم زنده بمونم زندگی برام سخت شده میشه راهنماییم کنین

      1. عزیزم این وسواس مذهبی است و شما تنها نیستید در این مشکل. این نوع وسواس بسیار شایع است و می توان انرا درمان کرد.
        کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و بدقت بخوانید تا با رههای مقابله و درمان وسواس خود اشنا شوید

  64. سلام وقت بخیر
    آقای دکتر مدتی هست دچار وسواس فکری شدم ، من حدود ۳ سال پیش بینیم رو عمل کردم الان یک ماهی میشه مدام شب و روز فکر اینکه چرا اینکار رو کردم داره آزارم میده به حدی که از شدت ناراحتی دچار اضطراب شدید میشم بدنم داغ میکنه،به طوری که کم اشتها شدم چندین کیلو در عرض همین مدت کم کاهش وزن داشتم ، حتی تو خواب هم فکر میاد سراغم تا خود صبح ، تو خواب ناله میکنم از ناراحتی و بعدش که بیدار میشم دوست دارم بالا بیارم . مدام عکسای قبل از عملم رو میبینم و حسرت میخورم برای چهره قبلیم با اینکه الان شکل بینیم بهتر شده ولی دوسش ندارم
    اینکه نمیتونم شرایط رو تغییر بدم مدام بهش فکر میکنم و به کل طرز فکرم راجب عمل جراحی تغییر کرده و دوست داشتم به صورتم دست نمیزدم الان که کار از کار گذشته دارم با این فکر دیوونه میشم خسته شدم دیگه از وقتی عمل کردم یا عکس نمیندازم یا از عکسایی که انداختم متنفرم دیگه خودمو دوست ندارم راهکار شما چیه برای خلاصی از این فکر ؟ ممنون میشم راهنماییم کنید

    1. سلام آیای دکتر من پنج شیش ساله وسواس فکری دارم مثلا داده گوشیمو خواموش میکنم دوباره چن بار نگاه میکنم ببینم خواموش کردم یا نه و به خودم هی میگم این دیگه آخری ولی بازم انجان مید درمانش چیه؟

  65. سلام اقای دکتر من ۲۷سالمه دوساله که یه وسواس فکری خیلی مسخره گرفتم مشکلم اینه که به بلع و قورت دادن غذا حساس شدم یعنی بجای اینکه اینکارو بصورت غیرارادی انجام بدم همش روش تمرکز میکنم و این باعث شده انرژی خیلی زیادی صرف غذا خوردن میکنم جدای از انرژیم وقتی غذا یا هرخوراکی رو که قورت میدم چون تمرکزم روشه و حساس شدم صدای بلع گلوم خب شنیده میشه و این باعث شده که من موقع غذاخوردن توی جمع یا کنار کسی استرس شدید بگیرم فقط درصورتی میتونم راحت غذا بخورم که سرو صدا باشه یا مثلا تلویزیون روشن باشه اگه یهو همه ساکت بشن یا هیچ صدایی نباشه وحشت ناک مضطرب میشم انگار یه جورایی شرطی شدم که حتما باید سرو صدا باشه که راحت غذابخورم همش پیش خودم میگم الان همه متوجه میشن که به سختی غذامو قورت میدم کلا خودمم تنها باشم یا کنار خونواده این مشکلو دارم ولی باهاش کناراومدم اما خب توی جمع یا کنار افراد غریبه تر خب خیلی زشته برای منی ک یه خانوم جوون هستم اقای دکتر بخاطر همین مشکل من مهمونی نمیرم مسافرت نمیرم سرکار نمیتونم برم ارتباطاتم روز ب روز داره ضعیف تر میشه به کل دارم افسرده میشم شبا کابوسشو میبینم این فوبیای بلع منو از زندگی انداخته بخدا ٫اینم بگم من اضطراب اجتماعی هم دارم و تابحال برای درمانش اقدام نکردم سعی کردم باهاش بجنگم و بهش غلبه کنم باوجود فوبیای اجتماعی دانشگاه رفتم کاراموزی رفتم با هرسختی شده و قصد داشتم برم سرکار تا این وسواس فکری لعنتی اومد سراغم همش به این فک میکنم اگه برم سرکار بالاخره موقعیتی پیش میاد ک بخام با همکارام خوراکی چیزی بخورم‌بخاطر همینم میترسم بزم سرکار این فکرا داره دیوونم میکنه به نظر شما این مشکلم قابل درمانه ؟باید دارو درمانی بشم یا روان درمانی یا هردو ؟خواهش میکنم بهم کمک کنید اقای دکتر من تو زندگی متاهلیم هم دچار مشکل هستم از چند طرف تحت فشارم‌و‌همش افکار خودکشی تو سرمه ترخدا فقط بگید مشکلم درمان داره یا نه ممنونم ازتون

    1. بله درمان دارد. درمان ان نیازمند شجاعت مواجه شدن با هر انچه از ان می ترسید است. ببینید از چه کارهایی اجتناب می کنید و چه اطمینان طلبی هایی می کنید. انها را نباید انجام بدهید. هر قدر بیشتر مراقب باشید وسواس شما بیشتر می شود. کتاب خود یاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و تمریناتش را انجام بدهید

  66. سلام دکتر من چون خارج از ایران زندگی میکنم فقط برام امکانش بود اینجوری باهاتون مشورت کنم. دارم روی تز ارشدم کار میکنم و با سایت شما اتفاقی آشنا شدم دیدم خیلی صبورانه به همه جواب دادین گفتم شاید منم بتونم جواب بگیرم.
    من نوجوونیم خیلی چاق بودم و 40 کیلو کم کردم و الان تو 31 سالگیم هنوز فکر میکنم خیلی چاقم! و این اعتماد به نفس منو جایی که قراره لخت شم یا مثلا جین سفید بپوشم میگیره و همیشه نگرانم که شریک آینده م از بدن من بدش بیاد چون استرچ مارکس زیاد دارم.. از طرفی هنوز ویرجینم . قسمت عمده عدم رفتن من به رابطه جنسی کامل، ترس از مریضی و بارداریه و وسواس فکری شدید میگیرم تا جایی که چندبار رفتم تست دادم. مهمترین چیزایی که الان داره آزارم میده تنهایی و ترس از اینه که نکنه منو لخت ببینن بدشون بیاد، گاهی خیلی اعتماد به نفسم بالاست و میخوام حتی کوهو فتح کنم گاهی انفد دپرسم که فقط میخوام بمیرم. همه ی دانش و هنر و زبان بلد بودنو همه چیمو میبرم زیر سوال و احساس بی ارزشی میکنم… خواهرمم مشکل دوقطبی و افسردگی داره گفتم شاید اینم کمک کنه. با مطالتون فهمیدم مشکل خطای شناختی دارم ولی ممنون میشم بازم بتونین راهنماییم کنین.

    1. راه حل مشکلات فکری شما مواجه شدن با شرایطی است که از ان واهمه دارید. مثلا پوشیدن شلوار جین. رفتن کنار دریا با لباس شنا و هر چیزی که می ترسید باعث شود مورد قضاوت قرار بگیرید. باید در شرایط خود را قرار بدهید تا بتدریج افکار شما تصحیح شود و متوجه بشوید فاجعه پیش نخواهد امد

      1. سلام دکتر من همیشه اضطراب دارم و بسته به شرایط کم و‌زیاد میشه ( ولی اضطرابه همیشه همرامه) که منجر به وسواس فکری هم در من میشه
        اضطراب رو چجوری ازبین ببرم
        وقتی هم بچه بودم اضطراب داشتم و تکرر ادرار داشتم و تو مدرسه هرلحظه احازه میگرفتم برم سشویی ولی مشکلم با افزایش سنم حل شد اضطرابه هست .

        1. دو مقاله را در سایت مطالعه کنید
          1. درمان خطاهای شناختی(افکار اضطرابزا علت اضطراب در شما است. با تصحیح افکار غلط اضطراب از بین می رود)
          2. درمان اضطراب بدون دارو(راهکارهایی جهت کاهش اضطراب بیان شده است)

      2. سلام اقای دکتر من ۱۶ سال و ۸ ماهمه و چندین ساله که وسواس فکری هستم و تمام علائمش رو دارم و یکی از اونا که خیلی اذیتم میکنه وسواس جنسی هستش من الان یک هفته هستش که پورن و خودارضایی رو ترک کردم و همش تو ذهنم میگه تو همجنسگرایی و چندین بار تا الان تشدید شده و یک هفته پیش که پورن رو ترک کردم تو عکس ها چشمم مثلا به دوتا همنجسنگرا خورد و سریع ردش کردم و هیچ علاقه ای هم ندارم ولی ذهنم میگفت حالا که این تصویر به چشمت خورده پس همجنسگرا میشی و هی تو مغزم عکسش تکرار میشه و هر چی میخوام بهش فکر نکنم هی بیشتر تو ذهنم تکرار میشه و خیلی عذاب میکشم و از همجنسگرایی به شدت بدم میاد و فردی مذهبی و بااعتقاد هستم قبل اینم چندین بار اینطور شدم و هی ذهنم میگه باید پورن ببینی تا درست بشه اما من نمیخوام دیگه به اون سایتای لعنتی برگردم ایا با کتاب شما درست میشوم و این تصویر از ذهن من پاک میشود و ذهنم درست میشود و کلا مغز و ذهنم به حالت اولیه بازمیگردد با تهیه این کتاب و ترک پورنوگرافی؟
        لطفا جواب بدهید

        1. هر زمان این فکر به ذهنت امد به خود بگو که من وسواس فکری دارم و کودیت نوکلیوس مغز من باعث می شود افکار تکراری به ذهن می بیاید. این افکار دست من نیست و هیچ معنایی ندارد و فقط بخاطر کودیت نوکلیوس مغزم است که درست کار نمی کند. فکر قتل یک نفر اگر به ذهنم خطور کند دلیل ان نیست که او را کشته ام. فکر همجنسگرایی هم فقط یک فکر است.
          سعی نکن این افکار را از ذهنت با اجبار خارج کنی. کاری با انها نداشته باش. زیرا تلاش برای خارج کردن بیشتر می کند.
          کتاب وسواس را تهیه کنید و تمریناتش را انجام دهید

  67. سلام خسته نباشید من تقریبا8ماه پیش یک فکر خیلی درگیرم کرد یعنی تا اون موقع اصلا این فکر رو نداشتم اما از اون موقع تا الان خیلی بیشتر شده مثلا میخوام برم کارهای روزانمو انجام بدم یک فکر مثلا بهم میگه زیاد کار میکنی یکم استراحت کن یه جوری بزور مجبورم میکنه در صورت که من اینو نمیخوام نمیخوام استراحت کنم دوست دارم کار کنم اما بهم میگه استراحت کن به زور میخواد منو از کارهای روزانه ام وا داره8ماهه که اینطوریم یعنی مثلا میخوام به کارهای روزانه ام فکر کنم سریع این فکره میاد منو درگیر میکنه انگار که یه کسی جلوی منو گرفته نمیزاره کارامو انجام بدم لطفا راهنمایی کنید ممنون میشم

    1. اگر به حرف وسواس فکری خود گوش ندهید فکر می کنید چه اتفاقی بیفتد؟ انها را بنویسید و سپس پاسخ درست انرا نیز جلوی ان بنویسید و به خود بگویید که هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد و این افکار نشانه نگرانی و اضطراب من است و واقعی نیست.
      سپس خود را مجبور کرده به کار خود ادامه بدهید

  68. سلام اقای دکتر
    لطفا کمکم کنید
    من افکار وسواسی و عملی زیادی دارم مثل قفل کردن و گاز و… باهاشون مقابله کردم سعی کردم که حل کنم
    پانیکم تجربه کردم تازه بهتر شدم
    اما جدیدا چیزی که خیلی ازارم میده اینه که میترسم
    دیوونه بشم
    یا تو خواب کار غیر ارادی انجام بدم
    مثلا به عزیزام اسیب برسونم.ازبس که فکر این بودم که نکنه براشون اتفاقی بیافته:(
    حالا به نظرتون ممکنه غیر ارادی تو خواب کار خطرناکی بکنم؟

    1. این نشانه وسواس فکری در شما است.
      خیر شما هیچ اسیبی نمی رسانید و این افکار بدلیل اخلاقی بودن زیاد شما است و نگرانی زیاد شما از اینکه انها اسیبی ببینند و نه اینکه شما اسیبی قرار است بزنید.
      اما اطمینان من به شما مبنی بر اینکه اسیبی نمی زنید تنها بصورت کوتاه مدت شما را ارام می کند و این فکار مجدد شما را مضطرب می کند.
      کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و مطالعه کنید

  69. سلام عرض میکنم خدمت شما
    بنده در حال تحصیل هستم و درحین مطالعه هنگامی که به مطلب بد درکی بر خورد می کنم احساس بدی به من دست می دهد از جمله اینکه احتمالا در کودکی آسیبی به مغر من رسیده و من به خاطر اون آسیب الان قدرت تحلیل و درک مسائل رو ندارم
    علاوه بر این به دلیل عدم تقارنی که در بدنم مشاهده میکنم احتمال این آسیب دیدگی رو بیشتر میکنم و این عدم تقارن باعث کاهش بسیار زیاد اعتماد به نفس من شده که البته دلیل این عدم تقارن در صورت به خاطر کشیدن دندان در سنین پایین بوده و البته نا متقارن های دیگه که از بدو تولد بوده
    از دیگر مسائل من پرش بسیار زیاد حواس و افکار هستش و در کسری از زمان مقدار زیادی خاطره و اتفاق افتاده و نیفتاده در ذهنم مرور میشه و بر تمرکز من اثر میزاره
    میدونم خیلی پر حرفی شد ولی یه مسئله دیگه هم هس اینکه من اتفاقات رو توی ذهنم بزرگ جلوه میدم و این کلی وقت و تمرکزم رو میگیره مثلا از وقتی موهام چرب شده اونقدر این مسئله رو بزرگش می کنم و به چیزهای ربطش میدم که ….
    ممنون میشم که پاسخ من رو بدید و کمکی کرده باشید در رفع این مسائل
    دعاگو خواهم بود.

    1. همه این موترد نشانه حساس شدن شما به بدن خود در دوران نوجوانی است. بنظر شما دچار کمالگرایی نیز هستید. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید. کمالگزایی فرد را دچار نگرانی و اضطراب می کند که بنوبه خود افکار منفی زیادی ایجاد می کند

  70. سلام من 19 سالمه یه ماه دیگه کنکور دارم از 11 دی رفتم روانپزشک بخاطر یه سری افکار وسواسی که داشتم افسردگی گرفتم سه قرص اسنترا 50 کوتیاپین 25 و از بهمن پروپرانول 10 و لاموتریژین هم اضافه کرد خوب شده بودم اما از اول عید حالم خیلی بد شد و به شدت احساس گیجی میکردم و خواب های خیلی اشفته می دیدیم دیگه یواش یواش کمش کردم دیگه از اول اردیبهشت یعنی حدود یه ماهه مصرف نمیکنم و هنوز خیلی مثل قبل قدرت تفکر و حافظه و ذهن خوبی ندارم خواب های اشفته هم میبینم به نظرتان چه کار کنم البته 14 اردیبهست هم پیش یه روانپزشک دیگه رفتم که برام قرص ویاس 30 نوشت ولی نخوردم بخاطر عوارضش چه کار کنم

  71. سلام آقای دکتر خسته نباشید من زمانی وسواس فکری داشتم موقعیزکه بچه بودم از فیلم ترسناک بیشتر میترسیدم البته من مقصر دیدنش بودم از اون روز به بعد همش احساس اون روزا دنبالمه تا اینکه ۱۸ سالم شد و پام به دانشگاه باز شده بود همه افکارم نسبت به اون چیز تغییر کرد ولی باز ادامه داشت آنچه در افکارم بود رو در گوشیم یاداشت کردم تا اینکه دیدم بخشی از اونها ترانه و بخشی دیگر داستان هستش حالا حالاها بماند که نمیدانم دردم از این نوع وسواس چی هست همه اون خلاصه نویسها تشکیل دهنده رمان هستش که از افکارم پیاده میشدند بدون اینکه درباره من باشه درباره یه چیز دیگه هستش مثلا با موضوع ترسناک تخیلی مینویسم ولی کامل نمیشن بعضی شبا خوابم نمیبره و همش اذیت میشم

  72. سلام آقای دکتر من نوجوان 19 ساله ای هستم که یکماه دیگه کنکور تجربی دارم. ولی حدود یک هفته است متوجه شدم وسواس فکری دارم فقط از نوع فکری هست نه عملی و آن هم از نوع خشونت و پرخاشگری برای مثال آسیب به خود و اطرافیان و اینگونه مسائل و همچنین کمی هم درباره توهین به مقدسات که بشدت این احساسات اذیت کننده ان. چه راهی برای من پیشنهاد میکنین؟ یک جلسه هم به روانشناس مراجعه کرده ام

  73. سلام وقت بخیر آقای دکتر
    یک سالی هست که درگیر وسواس فکری اعتقادی نسبتا شدید شدم ، فردی نسبتا مذهبی هستم، یعنی خانواده مذهبی دارم البته نه از آن مذهبی های شدید، خودم هم تا قبل از این افکار وسواسی ،به خدا ، جهان آخرت ، بهشت و جهنم ، پیامبران و ائمه (ع) اعتقاد داشتم، و حتی نسبت به آنها محبت داشتم ، به مسائلی مثل نماز و روزه هم پایبند بودن اما با میل و رغبت نبود اما بدون اینکه مشکلی داشته باشم واجباتم رو انجام می دادم ، اما متأسفانه این افکار حال من رو خراب کرده به طوری که نه تنها هیچ حس خوبی به خدا و باورهای قبلیم ندارم بلکه حتی نعوذ بالله از آنها بدم میاد ، یعنی دچار یک سوظن به تمام باورهام شدم ، الان هم به بهشت و جهنم ، به وجود خدا و پیامبران و ائمه(ع) باور دارم اما نسبت به این باورها سوظن و حس بدی دارم یعنی اصلا هیچ میلی ندارم، بخواهم بهتر بگویم عقل و باورهام با عقایدم هماهنگه اما دل و فکرم نه، وسواس من با فکر های اضطرابی شروع شد ،فکر اینکه نکنه منافق باشم ، فلسفه بهشت و جهنم ، جبر و اختیار، و یادم هست حتی یک شب از شدت فکر به عذاب ابدی جهنمی ها و سوختن ابدی آنها خوابم نبرد، و استرس و اضطراب داشتم و بی قرار بودم، این افکار و حس حال هنوز هم هست، منی که قبلاً بدون دغدغه در مراسم های مذهبی شرکت می‌کردم اما الان از رفتن به آن مراسم ها استرس میگیرم و اصلا بدم میاد برم ، کلا از هر امر یا فرد و کار مذهبی بدم میاد، حتی از گوش دادن به سخنرانی های مذهبی هم بدم میاد ، از رفتن به مسجد، ارتباط با آدم های مذهبی ، ارتباط با آدم هایی که حتی باور مثبتی به خدا دارند، آنقدر این افکار ادامه پیدا کرده و به مسایل عمیق اعتقادی رسیده که باورهای قبلی من هم دستخوش تغییر شده، ضمنا اینکه این افکار وسواسی اوایل آنقدر در مورد مسائل عمیق مثل اختیار و جبر، علت خلقت ، بهشت و جهنم نبود و رفته رفته وقتی به دنبال پاسخ سوالات ذهنی ام بودم این افکار در نتیجه پیگیری این پاسخ ها به وجود آمد ، یعنی خود این پیگیری ها سوالات و و وسواس من رو بیشتر کرد به طوری که با خودم فکر میکنم ای کاش اصلا فرد مذهبی نبودم ای کاش باوری به خدا و وجود خدا نداشتم چون هر چه قدر به مسائل فلسفی اعتقادی بنیادی فکر میکنم بیشتر از خدا و دین دور میشوم و حس بدی پیدا میکنم، بیش از حد فکر کردن به مقوله جهنم و بهشت باعث شده به هیچ وجه نتونم دیدگاه قبلی و حس قلبی خوبی که قبلاً به خدا داشتم رو داشته باشم ،
    متاسفانه این افکار باعث اضطراب ، افسردگی من شده ، به طوری که هم خانواده ام متوجه شده اند ، و هم از کار و زندگی افتادم و بدتر اینکه با وجود اینکه می‌دونم افکار وسواسی هستن و باید درمان کنم اما هیچ میل و رغبتی به درمان ندارم و حس میکنم درمان خیلی سخته

  74. سلام خسته نباشید
    من تقریبا ۷ ساله وسواس فکری و عملی دارم.
    عمده وسواسم فکری که بعضی مواقع بصورت عملی(شستن دست و …)در میاد.
    به روانشناس هم مراجعه کردم و ۱۰ جلسه ERP کار کردیم. و در طول مدت درمان روانپزشک هم دو قرص فلووکسامین و پرفنازین هم استفاده کردم(تقریبا ۸۰ روز تا ۹۰ روز).
    متاسفانه تاثیرش ۰ بوده و تقریبا دارم دیوانه میشم هیچ کنترلی بر روی زندگی روزمره ندارم و افت شدید تحصیلی پیدا کرده ام.لطفا راهنمایی کنید آیا دوباره به پزشک مراجعه کنم برای درمان مختلف یا هر نوع راهنمایی دیگه با تشکر.

  75. سلام و وقت بخیر اقای دکتر و عرض خسته نباشید.
    من دچار وسواس قرینگی هستم و این وسواس به مراتب داره روی من و زندگی من تاثر منفی میذاره که یکی از این هارو با شما به اشتراک میذارم پیشاپیش ممنونم بابت وقتی که میذارین.

    من به شدت موسیقی گوش میدم از طریق هدفون و برای من با توجه به وسواس قرینگی به شدت اهمیت داره که صدا از دو گوش هندزفری به صورت یکسان خارج بشه. بعضی اوقات حس میکنم که یکی از گوش های هدفون صداش کم تره و قبلا، به مغازه میرفتم و با توجه به واقف بودن بر اینکه این صرفا یک وسواس هست و بقیه هم میگفتن مشکلی نداره، اقدام به خرید یکی دیگه میکردم. توی مورد اخر من ۳ بار احساس کردم که هندزفری من دچار کم بودن صدا توی یکی از گوش ها شده و به تعمیرکار رسمی بردم و با تجهیزات پیشرفته تست کردند و گفتند که مشکلی نداره( این تست چندین بار و در چندین روز مختلف انجام شد).
    ولی من باز فکر میکنم که اشتباه کردن و ممکنه که یکی از گوش ها صداش کم تر باشه. (‌از طرفی هم میدونم ۹۹ درصد درسته و این وسواس قرینگی من هست که داره مقابله میکنه با من. یعنی خودم میدونم سالم هست ولی درگیر وسواس هستم و دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم). به هرحال… این کل جریانی هست که داره برای من رخ میده و دارو هم مصرف میکنم( سیتالوپرام ۱۰) و خب واقعا نمیدونم چط.ری میتونم بهش غلبه کنم.

    بعضی اوقات برام بی اهمیت میشه و میگم که خب اوکی هست و زمدگی به حالت نرمال برمیگرده و بعضی اوقات به شدت حساس میشم روش:((( ممنون میشم کمکم کنین یا یه راهکاری بدین که من دنبالش برم و سعی کنم مقابله کنم باهاش

    1. هرقدر به فرمان وسواس فکری بیشتر گوش بدهید وسواس شما تشدید می شود. هرقدر بی اهمیت شده و با خود بگویید من می دانم این وسواس فکری من است و اهمیتی ندارد و بدنبال این فکر همچنان به رفتار قبلی که گوش کردن موسیقی است ادامه دهید هر چند وسواس به شما بگوید اطمینان حاصل کن هردو به یک میزان است.
      تمرین بعدی ان است که عمدا و اگاهانه هدفونی را استفاده کنید که دو طرف ان یکسان پخش نمی کند تا ذهن شما بتدریج این موضوع برایش عادی شود. البته ممکن است پس از مدتی ذهن به موضوع دیگری وسواس پیدا کند که در انباره از همان ابتداجلوی فرمان وسواس ایستاده و نافرمانی می کنید

  76. سلام اقای دکتر 6ساله وسواس دارم وسواس عملی رو باروش ERPودارو درمان امافکری رونتونستم درمان کنم گاهی سوالاتی هم وارد ذهنم میشه تابهشون جواب ندم ولم نمیکنه خیلی ممنون از کمکتون

    1. سلام افکاری بعضی اوقات که متحمل اضطراب هستند به ذهنم میاد و من وادار میشم به فکر وجوده امده جواب قانع کننده بدم به عنوان مثال وقتی از یک ساختمان یا مجتمع خارج میشم و از بیرون به پنجره های اون ساختمون نگاه میکنم افکار استرسی میان که این قسمت از پنجره برا کدام بخش ساختمان هست ( مثلا برا اشپزخونست یا جاهایه دیگه) و من نمیتونم خودمو قانعذکنم و افکار باز میان چرا این فکرها میان سراغم دکتر .

  77. آقای دکتر شما گفتید که کتاب پورنوگرافی لذت ممنوعه رو بخونم ولی این واسه من اعتیاد نیست و وقتی که یادم میاد بیشتر استرس میگیرم که نکنه برم سمتش ولی شاید بعد یه مدت یادم بره یا این روابط برام عادی شه پی دی اف کتاب تون در دسترس نیست؟

  78. سلام آقای دکتر من از یک سنی وقتی مثلا تو سریال ها میدیدم افراد بسته هستن انگار تحریک میشدم ولی اصلا برام مهم نبود و ذهنم رو درگیر نکرده بود من اصلا پورن نگاه نمی کنم ۱۸ سالمه من فقط یک سکس در این زمینه دیدم و تحریک شدم ولی اصلا توی روابط خودم به همچین فانتزی هایی نداشتم ولی علاقه شدید به دیدن این فیلم داشتم حدود ۲ ماهه که متوجه روابط بی دی اس ام شدم و وقتی متوجه شدم یکی از نشانه هاش بسته شدنه حال روحیم کلا خراب شد و همش شک داشتم و میترسیدم و استرس داشتم که نکنه من به این روابط علاقه داشته باشم بعد که رفتم عکس هایی در این مورد دیدم کلا دیدم عوض شد و هی تصاویر جنسی وحشتناک از بسته شدن و اینا توی ذهنم میاد و فک میکنم که علاقه دارم و این آزارم میده و استرس میگیرم و بعد از کلی فک کردم انقد شدید شد که دیگه این تصاوی بیشتر بهم استرس میدن تا تحریکم کنن که شاید دست و پام یخ شه وقتی که خودمو متقاعد میکنم و به این نتیجه میرسم که علاقه ای ندارم خیلی خوش حال میشم ولی بعد دوباره این افکار به ذهنم میاد استرس میگیرم و همش ترس از علاقه داشتن به این روابط دارم وقتی هم سعی میکنم از ذهنم بیرون کنم بیشت ذهنم میاد و هرچی بیشتر فرو برم بیشتر استرس میگم مدام بهش فک میکنم و واقعا عذاب می کشم هی فک میکنم خوشم میاد بیشتر آزارم میده و حتی دید من و نسبت به رابطه و اینا عوض کرد یه جورایی فک میکنم آره من این مشکل و دارم و نمی تونم اصلا ازدواج کنم من قبل
    دونستن بی دی اس ام اصلا چنین افکاری نداشتم

      1. من هی میخوام سمت این فیلم ها نرم و نمیرم ولی این افکار بهم فشار میاره، و میرم انگار کلا استرس اینو دارم که نکنه برم سمت این عکس ها یه راه حل میشه بگید

        1. اگر مدام به رابطه جنسی فکر می کنید و ذهنتان مشغول ان است وسواس است. اما اگر تمایل زیاد دارید ولی پس از رابطه ذهنتان مشغول نیست و یا اگر رابطه نداشته باشید یا موقعیت نباشد فکرتان درگیر نیست وسواس نمی باشد

    1. سلام دکتر من ادم احساسی ولی خجالتی هستم که خیلی از چیزا یا کارایی که دوس دارم یا میدونم بهتره بگم رو بخاطر خجالت یا رودروایسی نمیتونم بگم یا انجام بدم و اذیت میشم و یچیزی هم که میخوام بگم اینقدر باید با خودم کلنجار برم تا بگم و این اطرافیانم رو هم اذیت میکنه بنظرتون بهترین کار چیه یا بهتره مشاوره برم ممنونم

  79. سلام اقای دکتر وقت بخیر من از زمان سه چهارسالگیم وسواس فکری و اظراب شدید داشتم الان بیست سالمه مدام این فکر توی ذهنم میاد که نکنه کسی از اشنایان و فامیل از من ناراحت و دلخوره نکنه من کاری یا حرفی به کسی زدم و اونو ناراحت کردم و ی عالمه عذاب وجدان میگیرم و شروع میکنم به پیدا کردن شماره افراد و بهشون زنگ میزنم و عذرخواهی میکنم
    چیکار کنم خیلی شدیده و منو ازار میده
    لطفا راهنمایی بفرمایین

    1. تو میتونی آزادانه فکر کنی بدون اینکه درگیرش بشی فقط به دم و بازدم فکر کن که اگه انجامش بدی بهتر از اینه که بتونی افکار منفی و دخالتها رو دنبال کنی درسته که تماس گرفتی و از آنها عذرخواهی کرده‌ای بدان و آگاه باش آنها تو رو بخشیده‌اند و این نیاز به بی‌توجهی یا قهر آنها نداره و اگه نبخشیدند بدان که اون بالا سری که میپرستیش از همه چی آگاهه و هرچی در فضل بخشش آن عمل نشود خدا پاسخ خواهد داد

  80. سلام اقای دکتر رفتم پیش روانپزشک برام سرترالین تجویز کرد بعد خیلی دوستان بهم میگن فایده نداره اولش فقط ارومت میکنه میخواستم ببینم راسته؟

      1. سلام آقای دکتر خسته نباشید آقای دکتر من بچه اولم حاملگی وسواس فکری پیدا کردم بعد زایمان افسردگی شدید گرفتم جوری ک نمتونستم پاشم بعد ده سال دوباره حامله شدم تا حامله شدم یلحظ بذهنم اومد دوباره مریض میشم دوباره وسواس کن شروع شد تا اینکه بچه سقط شد دوباره وسواس فکری منو بکشه چهار سال همش میگم حامله بشم مریض میشم

  81. سلام دکتر خسته نباشید
    من ۳۱ سالمه و تقریبا ۱۷سالم بود که موقع خوندن رمان یه حالت استرس شدید که علتش برام گ و همین بی علتیش باعث شد در حد تهوع باشه برام بعدش اروم میشدم که واقعیت این حملات در بچگی هم سراغم اومده بود تقریبا ۷ساله بودم منتها به این شدت که موقع خواب میومد سراغم که با جیغ زدن و گریه کردن خودمو به منزل خاله که همسایه مون بود میرسوندم ینی از خونه باید میومدم بیرون و داد میزدم قلبم که بزرگتر شدم فهمیدم مشکل روانی نه قلبی که چون خانوادم رو خیلی دوس داشتم این مسئله سربسته موند که ناراحتشون نکنم و به مرور بی اهمیت شد چون درک درستی ازش نداشتم تا ۱۷ سالگی که مجدد سراغم اومد بازم باهاش جنگیدم و بی اهمیتش کردم ولی الان یکسال که دیگ نای مقابله ندارم و کل زندگیمو در برگرفته به طوری که خوابمم مختل شده که الان ساعت ۳ نصف شب با خوندن پیامهای دوستان منم خواستم مشکلمو برط ف کنم و همیشه با خوندن مطالب پاک سازی حافظه اروم میشدم دکتر نرفتم تا به حال
    ممنون میشم راهنماییم کنید دکتر

  82. سلام اقای دکتر چطور میتونم مشاوره انلاین باهاتون داشته باشم؟منظورم مشاوره پیامیه تلفنی سختمه

    1. نمی دانم چه مشکل و مانع ذهنی باعث می شود شما نتوانید صحبت کنید. اما برای انکه تاثیر بیشتر بگیرید باید خود را قانع کنید بر اضطراب خود غلبه کنید و مشاوره آنلاین صوتی بگیرید
      شماره منشی 00989034733009

      1. سلام
        ببخشید افکار کم اهمیت همراه اضطراب در من به وجود میاید و مرا وادار میکند بارها به افکارم پاسخ دهم و خودم را قانع کنم
        مثلا تو ذهنم نحوه بستن دکمه پیراهن را مرور میکنم و سعی میکنم درست ترین روش بستن را پیدا کنم ، این فکر هنگام پوشیدن پیراهن با اضطراب بیشتر سراغم میاید
        مشکل چیست
        ممنون

        1. وسواس کامل گرایی یا کمال گرایی است. شما از اشتباه کردن بشدت واهمه دارید. راه درمان وسواس فکری شما مواجه شدن با ترسهایتان است. یعنی اجازه بدهید اشتباه کنید

        2. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه بقرمایید.
          اطمینان طلبی عبارت است از کنترلگری شرایط محیطی بجهت اطمینان از انکه امور مطابق با پیش فرض ذهنی ما پیش یرود. این دو کفهوم بسیار به هم نزدیک هستند

    2. سلام آقای دکتر خسته نباشید من ۲۳سالمه چند باری موقع فیلم دیدن اسید پاشی رو دیدم و الا هر روز به فکرم میاد که قراره صورتم اسید پاشیده بشه یا گاهی اوقات فکر میاد من شبیه مثلاً یه بازیگر هستم تا اینطور فکر کنم خوبم خیلی وقته دچار این مشکلم ۷سال بیشتر و برام خیلی سخته سعی میکنم که خودمو قانع کنم به جا اسید گلاب میپاشن اما هر روز به ذهنم میاد اذیت میشم چیکار میتونم بکنم

      1. باید ببینید چه رفتارهای اطمینان طلبی و اجتناب برای اینکه این فکر واقعی نشود را انجام می دهید سپس باید این رفتارها را انجام ندهید.
        کتاب خودیاری برای درمان وسواس را مطالعه کنید

  83. سلام آقای دکتر من یه وسواسی که دارم اینه که وقتی میخام یه چیزی رو از رو موبایل و تابلو و تخته یا هرچیز دیگه ای بنویسم دچار وسواس میشم و یه فکرای میاد تو ذهنم که میگه اشتباه دارم می نویسم و من دوباره نگاه می کنم و می نویسم حتی چندین دفعه میبینم و برای گوش دادن به یه صدای ضبط شده هم همین جوریم انقدر باید گوش بدم که خیلی زمان میگذره.ممنونم میشم راهنماییم کنید ممنونم

  84. سلام اقای دکتر میخواستم بگم ممنون که وقت میزارین و به سوالات ما جواب میدین واقعان بعضی از ما ها نمیتونیم درمورد مشکلمون به کسی بگیم به هر کیم بگیم درکمون نمیکنه از اینکه هنوز افراد درستکار و مهربون مثل شما هست خیلی خوشحالم امیدوارم هرجا هستید موفق وتندرست باشید

      1. یه خانم دیگه هست که بهش نگفتی ایشالا بهتر شی؛ احتمالا وسواس کمال گرایی نداری تبریک میگم.

  85. سلام خسته نباشید
    آقای دکتر من چند ماه قبل تو مدرسه که دخترا داشتن در مورد پرده بکارت حرف میزدن شنیدم و بعد از اون از جاهای مختلف در مورد اون خوندم الان چند وقته که با اینکه هیچ کاری نکردم باز هم به خودم شک میکنم و این شک اصلا دست از سرم برنمی‌داره

    1. سعی نکنید با دلیل به خود اثبات کنید که اتفاقی برای شما نیفتاده زیرا اینکار افکار شما را شدید می کند. به فکر خود بی توجه باشید و به خود بگویید این فکر هم مانند خیلی فکرهای دیگر است و هیچ معنی ندارد.

  86. سلام من همش احساس میکنم که ناخن های دستم روی وسیله ها کشیده میشن و مجبور شدم بخاطر این احساس ناخنامو از ته بچینم اما باز هم این احساس رو دارم و وقتی ناخن یا دست دیگرانو میبینم که روی وسیله ها کشیده میشن خیلی عصبی میشم و تمرکزم رو از دست میدم از نظرتون باید چکار کنم؟

    1. شما برای اینکه از این فکر فرار کنید کارهایی انجام می دهید. مثلا احتمالا به دست دیگران نگاه نمی کنید و یا….
      نباید فرار کنید. راه درمان وسواس فکری شما ان است که این راهها را پیدا کنید و برعکس انها را انجام بدهید. یعنی باید مثلا به دست دیگران نگاه کنید

    2. سلام من وسواس فکری توهین به مقدسات دارم و این روزا دیگه کم کم داره برام عادت میشه که به خدا و پیامبرش فحش بدم ولی واقعا از انجام این کار نفرت دارم ولی نمیتونم ازش فرار کنم مثلاً وقتی یه بار جلوی آینه بودم یه اشتباهی کردم و به عمد به خدا یه حرف خیلی بد زدم و بعدش پشیمون شدم الان هر وقت میرم جلوی آینه همون حرفا میاد تو ذهنم و منو دیوونه میکنن چون اصلا خودم هم دوست ندارم به این چیزا فکر کنم ولی می‌دونم حتما یه راهی هست
      لطفاً به من بگین روش هایی که برای درمان وسواس فکری نوشتین برای من هم اثر میکنه؟

      1. وسواس شما وسواس فکری خالص است. کتاب خودیاری درمان وسواس را مطالعه کرده تمرینات انرا انجام بدهید.
        باید یدانید که این افکار وسواسی نه بدلیل بد بودن شما بلکه اتفاقا بدلیل بیش از حد اخلاقی بودن شما بذهنتان می رسد.

      2. سلام.
        با عرض معذرت بنده می خواستم یک نکته ای را خدمتتان عرض کنم:
        شیطان خبیث معمولا برای دور کردن و متوقف کردن انسان ،خصوصا افراد متدین اقدام به وارد کردن افکار ناخواسته و ناخوشایند ی بر ذهن ایشان می کند ، تمام فقها این افکار غیر ارادی و نا خوشایند را هیچ گونه گناهی نمیدانند و سبب هیچ بدی و دوری از خدا نمیشود، این را ذکر کردم که احیانا اگر از این جهت نگرانی ای داشته باشین برطرف شود.
        مطلب بعد این است که به طور کلی فرمودن که اصلا به این افکار اهمیت ندهیم، یعنی توجهی نکنیم چون هیچ تاثیری بر ما ندارن، و بگذاریم مانند باد بیایند و بروند ، اگر اینگونه کردیم یواش یواش کم اهمیت تر شده و انشاءالله از بین میروند.
        توصیه می کنم در این زمینه حاج آقای فرحزاد در سمت خدا صحبتهای مفیدی داشتند ، آنها را گوش کنید

  87. سلام اقای دکتر من وسواس فکری دارم گفتین باید فکروبایدنوشت وبعدضبط کرد ایافقط بایدیک فکرو ضبط وگوش کرد یامیشه چندفکرمتفاوت روضبط وسپس گوش کرد. باتشکر

  88. سلام اقای دکتر من وسواس فکری خاص دارم وتو ذهنم ممکنه به افکارم پاسخ بدم شما گفتید که افکار وبنویسید سپس ضبط کنید وگوش کنیدایا فقط یک فکرو باید ضبط کرد یا میشه چندتا فکروپشت سرهم ضبط کرد واینکه حداقل زمانش براگوش دادن باید چقدرباشه؟ باتشکر

  89. باسلام.اقای دکتر من الان مدت بیست سال هست که دچار وسواس فکری شدم وخودم فکر میکنم ریشش در دوران دبیرستان وسرخوردگی از دوستان واطرافیانم باشه چون آدم شادی بودم ولحظه ای نبود نخندم.خلاهمه نوع وسواس چه عملی وچه فکری داشتم که از شانس من فشارخون بالا هم دچارم بود که الآنم هست خلاصه با دارو واینا خیلیاش درمان شد.الان ۳۳سالم هست ویک فکر ولم نمیکند.اینکه ما تو روستامون یه پسره سوپری داره .حالا دهتاسوپری دیگم هست ولی من رو این حساسم.که حتی از روستا به شهر رفتم که فکر ازم دور بشه نشد. میگم اگه یه وقت برم در مغازش پول همراهم نباشه آبروم میره یا اگه حتی پول همرام باشه یه حسی بهم میگه درخواست نسیه بکن.یا اگر آینده برا بچهام چنین موضوعی پیش بیاد چکار کنن لطفاً اگه دارو گیاهی هم میشناسید که به این روند کمک کنه راهنمایی بفرماید

    1. راه درمان وسواس فکری شما ان است که بروید مغازه سوپری و بعد از خرید بگویید پول همراه من نیست. میروم و برمیگردم. سپس برگشته پول را حساب کنید. بهتر است ابتدا ایکار را باسوپری های دیگر شروع کنید و نهایتا در سوپری که حساس هستید انجام بدهید.

  90. سلام و عرض ادب. راه درمان باور های وسواسی که در طول زمان انسان رو محدود و محدودتر میکنن(مثل اتفاقی که در آگورافوبیا میفته)چیست؟

    1. مسلما راه درمان وسواس فکری عملی مواجه شدن با ترسها می باشد. کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کرده و تمرینات انرا انجام بدهید.

  91. با سلام آقا دکتر لطفا به بنده پاسخ بدهید خیلی ممنون می شم ، من ۲۱ سالمه و تقریبا از ۵ الی ۶ یا شاید ۷ الی ۸ سال پیش به فکر کار کردن بودم همش می نشستم کار ها رو آنالیز میکردم که خوبه ، بده ، سود داره یا نه ، و یا این که علاقه دارم یا نه هر وقت که این مراحل رو طی می کردم وارد یک مرحله دیگه می شدم مثلا می‌آمدم میدیدم کار کامپیوتر خوبه بعد شک می کردم که آیا علاقه دارم یا نه بعد کلی فکر تحقیق از این سایت توی اون سایت خلاصه فکرام درگیره مثلا الان می خوام برم تعمیر پکیج یاد بگیرم انرژیش رو ندارم یا وارد عمل نمی شم ۲ الی ۳ ماه پیش هم بر اثر فشار زیاد و ناصوابی تشنج کردم که دکتر دارو داده بهم خوابم کمه ، و من نمی دونم آبا توی وسواس گیر کردم یا چند تا مشکل رو با هم دارم یا نه چند روز پیش هم به این نتیجه رسیدم واقع گرا نیستم برای همین سعی کردم واقع گرا باشم اما همچنان سرم درد می کنه احساس میکنم هیچ کاری جواب نمیده حال و حوصله این رو ندارم با کسی در ارتباط باشم تا خوبم کنه مگر این که یا تو فضای مجازی باشه یا دسترسی بهش آسون چون ما توی یک شهرستان زندگی می کنیم که روانشان درست و حسابی ندارهخلاصه اگر هم من وسواس داشته باشم از نوع مذهبی نیست خیلی پیچیده است یعنی آنقدری که من خود نمیدونم چه خبره چه برسه به دیگران بعد میام فکر می کنم و تحقیق هر دفعه یک مشکلی رو پیدا میکنم ولی نمیدونم آیا واقعا این مشکل رو دارم یا نه چند سال پیش هم خود ارضایی میکردم که به لطفا ۲ سال که ترک کردم یعنی خدا نجاتم داد اما میگم شاید به خاطر اون باشه و این که ۳ الی ۴ دفتر پر من هر چی توی مغزم بود نوشتم یعنی دوسال پیش ولی یک مدت ول کردم و حالا اینطوری هستم نمیدونم نوشتن اصلا بدرد می خوره یانه چند سال قبل هم از جن می ترسیدم یعنی اون زمان که خودارضایی می کردم یکبار از گوشیم صدایی پخش شد که یک کلمه دیگه ایی می گفت ولی من کلمه (من جن هستم) رو شنیدم درصورتی که خواهرم فقط با من بود اون کلمه درست رو شنید و همین اتفاق باعث شد تا یک ماه شب ها اصلا نخوابم تا صبح بعد که روز شد می خوابیدم یا اگر کسی بیدار می موند می تونستم بخوابم البته قبل ترش هم از جن می ترسیدم حتی دیدم چندتایی حالا واقعی بودم یا توهم رو خدا میداند موضوع دیدن جن برای بیش از ۸ سال پیش است و این که مادرم هم جن دیده بوده و گاهی اوقات من بینه البته جدیدا مثل خیلی خیلی کمه می بینه و مادرم معتاده تریاک میکشه پدرم قبلا تریاک می کشیده و همینطور شیشه که خدارو شکر حل شد سر شیشه کشیدن هم من اعصابم خورد میشد طوری که می رفتم بیرون و این که خلاصه حتی زمانی که بسیج رفتم برای کسری سربازی همش توی ذهنم این می‌آمد که نکنه اون یارو اطلاعاتی باشهیا اون ماشینه اطلاعاتی باشه یا نه البته هنوز هم هستش و این که از دوستام می پرسم که مثلا کسی درباره من چیزی نگفته بعد دوستم میگه نه وهمچنان ادامه داره یا مثلا یک اشتباهی کردم یا دعوا کردم با دوستم یا … اون وقت رابطه ام خراب شده یعنی فکر میکنم اون دیگه مثل قبل دوستم نداره یا استوری و پست هایی که میذاره دررابطه با منه و بصورت غیر مستقیم حرفش رو میزنه و این که بنده مشکل همجنس‌گرایی دارم یعنی میل دارم مخصوصا بچه های کوچیک و اون هایی که پوست سفید دارن و من ازشون خوشم میاد البته یک موقع هایی میل دارم یک موقع هایی فکرش میاد تو ذهنم و این که زمان خودارضایی فیلم سکسی هم میدیدم و این که این همه مشکل دارم و نمیدونم چی کار کنم با این که گذشته اما فکر می‌کنم تاثیراتش بصورت فکر آمده یا جوره دیگه و این که وقتی چند سال پیش میخواستم کاری رو شروع کنم از همه نظر میگرفتم و این نظر گرفتم احساس میکنم من رو نابود کرده چون الان کار نمی کنم درصورتی که میتونم کار کنم تاز پیشنهادهای دولتی هم داشتم که ردشون کردم که بماند و این که حتی امروز با مادر داشتم صحبت می‌کردم که پرورش قارچ بزنم توی خواهند تا مشکل بود که بنده برای همشون راه حل داشتم ولی مادرم در آخر گفت که ولش کن برو کلوچه پزی توش پوله دیوانه دارم میشم چون به کلی کار ها فکر کردم و حتی چندتاشون هم تست کردم اما دست آخر اینطوری شد حالا دیگه حال حوصله این که بگردم دنبال علاقه و استفاده و مزخرفات رو ندارم چون خسته شدم فقط میخوام یک کاری بکنم که ازش خوشم بیاد و توش پول داشته باشه دیوانه شدم ولی یا فکر نمیذاره یا میام از دیگران کمک بگیرم می‌زنند بنده رو نابود می‌کنند حتی در بچگی میخواستم فوتبالیست بشم که کسی توجه خاصی نکرده فقط زبانی مادرم گفته برو همین همش پشت تریاک نشسته از صبح تا شب یا غذا و به زور اون هم چند وقت یکبار کار های خونه رو انجام میده از بعضی از افراد هم بدم میاد چون هی میگن چی کار کردی بیا این کار رو بکن خوبه این ها همه میگن با نظر دیگران اهمیت نده توجی نکن از این گوش رد کن و .. امام چجوری من سعیم رو کردم حتی جدیدا خواستم با درک کردن و پذیرفتن و واقعگرایانه درستش کنم اما افکار و باوریی که منجر به عمل نشه به چه دردی میخوره و این که از این طرف نمیدونم به چی علاقه دارم از این طرف نمیخوام بدونم و فقط میخوام عمل کنم ولی نمیخوام ریسک کنم چون عقیده دارم باید از همین اول روی یک کار سرمایه گذاری کرد و هر کسی هم باید فقط یک کاری رو انجام بد تا جامعه درست بشه اما متاسفانه اطرافیان و پدر و مادر این اعتقاد رو ندارن و میگن آدم همه چیز رو بلد باشه خوبه بدرد میخوره خوب این هم نتیجه اش که کار نیست هر کی از راه میرسه هر کاری دلش بخواد میکنه اون وقت بدبختی که رفت آموزش دیده خزینه کرده و وقت گذاشت بایدبیکار بمونه اون وقت هم میگن کار نیست به نظر مردم مقصر هستند نه دولت البته بیشتر مردم و این که این هارو که گفتم حتی یکسری چیز هاش رو شک دارم که آیا درست فهمیدم آیا همچین چیزی هست اصلا من مشکلی دارم تلقینه یا وسواس چقدره آیا یک مشکله یا چند تا چجوری حلش کنم البته گفتم فقط میخوام توی خونه این کار رو بکنم خواهش میکنم راه حل این که پسش دکتر برم رو ندید ممنون میشم

    1. مشکل اصلی شما کمالگرایی است. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید.
      در فضای خانه شما که همه اعتیاد به شیشه و مواد دارن توهم داشتن طبیعی است بنابراین اینکه جن ببینند ناشی از توهم است. شما نیز تحت تاثیر فضای خانه و حرف انها تصور جن کرده اید.
      حتما درباره مشکل کمالگرایی خود بیشتر مطالعه کنید

      1. سلام
        یک سری افکار که از نظر خودم هم مطلقا بی معنا هستند اما دارای استرس هستند در من وجود دارد که یک نمونه اش را بیان میکنم لطفا بگویید مشکل من چیست
        مثلا فکر به سراغم میاد که فرمان ماشین برا اینکه در حالت مستقیم قرار بگیرد باید چند دور بچرخد و در ذهنم مرور میکنم و جواب میدهم و خودم را ب پاسخ میرسانم اما باز هم این فکر با استرس ب سراغم میاید و ناچار دوباره پاسخ میدهم.
        این مشکل عادی است ؟راه درمانش چیست
        ممنون

        1. این نوع افکار عادی هستند و در ذهن بسیاری از افراد خطور می کند ولکن مشکل شما نحوه برخورد با این افکار است. از انجایی که این افکار برای شما معنا دارند و شما را مضطرب می کنند بکرات تکرار می شوند. در ذهن سایر افراد این افکار می اید و می رود و فرد می داند این افکار معنایی ندارند.
          کتاب خودیاری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه و مطالعه کنید. سپس تمرینات انرا انجام بدهید

        2. سلام آقای دکتر خ بابت مفیدتون. خیلی ممنونم خواستم بدونم که افکار وسواسی ام را چگونه بنویسم مثلا یکی از افکار وسواسی من اینه که دستم یا صورتم به وسیله های آلوده برخورد کنه حتی اگر فاصله ی زیادی باهاشون داشته باشم این فکر رو باید چطوری بنویسم ؟

        3. این وسواس فکری عملی است و وسواس فکری خالص نیست. در وسواس عملی باید به چیزهایی که می ترسید الوده باشند و اضطراب می گیرید باید بتدریج دست بزنید

  92. سلام لطفااا ج بدین
    من بچه ک بودم باید همه چیمو ب ماما نم میگفتم ینی هرکاری میکردم فک کردم یده بش میگفتم بعد ازینا وسواس پلیسیو اینا گرفتم ک هرکاری میکردم فک میکردم زندانی میشم اوم خیلی مسخره و خنده‌داره اینا همش بیخ اینا گذشتن بعد ها مادربزرگم براش مشکلی پیش اومد من فک میکردم مقصر منم هرچی میشد فک میکردم کقصر منم پولم از جیبم بیوفته زمین ورش نمیدارم چون میگم شاید مال من نی گناهه اینااا همه به کنار قابل درست شدنن تنها چیزی که الان درگیرشم وسواس فکریمه اقای دکتر این وسواس نمیدونم چه نوعشه نفرین میکنه به کسایی ک دوسشون دارم ب چیزایی ک دوسشون دارم نفرین میکنه حتییی ب خودم من چشمامو خیلی دوس دارم این علناا اومده ب چشمام نفرین میکنه دست خودم نیس نفرین هم ک میشه ب ی ثانیه نمیگذره ک خودم پشیمون میشم و همش غک میکنم الان اینی ک نفرین کرد گناه میشه برام یا چشمامو نفرین کرد مشکلی پیدا میکنن دارم دیوونه میشم این افکاررر فقط تو شب میان چرااا فقط تو شب برام ازین چیزای مسخره میاد واقا دست خودم نیس کفرمیاد توی سرم نفرین میاد بدی از همههه میاد چرا؟ چون از گناهو تفرینو کفرو ناشکریو اینا بدم میاد همیناااهم انجام مدم جوری شده ک عادت کردم فک میکنم خودم دارم میگم وقتی این افکار میاد ب سراغم اقد بدن ک هرچی توان دارم ازم میگیره دیه بی حال میشم حصله هیچ کاریم ندارم یه دفه میان نمیدونم خودمم یانن ممنون میشم ی کمکی بکنیدراه حلی جز مشاوره و قرص بدین وسواس عملیو میشع جلوشو گرف اگر واقا وسواس عملیه فوقش ادم اون کارو انجام نمیده ولیی وسواس فکری دس خود ادم نیسسس چیزی که بدشش میااد تو مغزش خونده میشه انگار ک خودم دارم میگم

    1. دقیقا باید بدانید که افکار دست شما نیست و بنابراین مسئولیتی در قبال آنها ندارید. فکر تفرین و دشنام دست شما نیست و هر قدر بخواهید بیشتر در برابر آن مقاومت کنید بیشتر می شود. کتاب خودیاری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کنید و قسمت درمان وسواس فکری را مطالعه کنید

  93. اقای دکتر شک در داشتن وسواس جز نشانه های وسواس فکریه بعد امکان داره که پورنوگرافی و خودارضایی میتونه باعث وسواس فکری از قبیل همجنسگرایی اینجور چیزا بشه بعد ممکنه با ترک خودارضایی و پورنو گرافی وسواس فکری هم خوب بشه بعد ممکنه افکار بره یا نه

    1. بله شک اصلی ترین نشانه وسواس است. وسواس همجنسگرایی ناشی از پورنوگرافی نیست و از اضطراب ناشی می شود ولی پورنوگرافی می تواند افکار وسواسی در اینباره را تشدید کند.

  94. اقای دکتر من وسواس افکار همجنس گرایی دارم بعد من الان وسواس افتاده روی یه قضیه دیگه میره مثلا پدوفیل یا جنسیت یا کلا از این افکار ذهنم گیر میکنه چی کار کنم

  95. سلام اقای دکترسنایی من وسواس فکری شدیددارم الان ۷ساله دارومصرف میکنم چندبارم مشاوره رفتم ولی فایده نداشت اینکه افکارمزاحم بنویسیم بعدضبط کنیم من افکارم یکی دوتانیست میخواستم بدونم چجوری این کاروانجام بدم ممنون میشم راهنماییم کنیدتشکر

  96. سلام آقای دکتر من یه پسر ۱۹ ساله هستم از نزدیک سه ماه پیش بعد خوندن چند مطلب درباره همجنس گرایی خوندم و از حتی اسم و مطالب هم درباره اش می ترسم و یه بعد چند شب یه فکر اومد تو سرم که نکنه اینجوری بشم و تا الان ادامه پیدا کرد زندگی جهنم کرده من حتی قبلا فکری درباره اینجور رفتار نداشتم تا الان و میترسم مشکل داشته بشم یا در آینده اینجوری بشم بعد بچه مذهبی هستم و مثلا تا سال قبلش حتی نمی دونستم همچین چیزی هست و بعد اعتیاد به خودارضایی دارم ولی الان مدتیه انجام نمی دم و همش ترس و شک و تردید و اضطراب دارم و نگرانم بعد بعد رفتم پیش یه روانشناس گفت شما اینجور چیزی نیستی و وسواس فکری و بحران بلوغ رفع میشه بعد میترسم که و نگران که نکنه کسی ببنم و میترسم میخواستم بدونم منو راهنمایی کنید خدا خیر بهتون بده

  97. سلام.لطفا به سوال من هم جواب بدین.
    من دختر۲۲ساله ای هستم که تا۱۷سالگی باعلاقه وخیلی زیاد درس میخوندم و اسمم همیشه به عنوان نفر اول رو برد بود و میخواستم پزشکی قبول شم.سال چهارم دبیرستان مدرسمو عوض کردم چون میگفتن برای کنکور اساتید بهتری داره.بعد مدتی این مدرسه ازمون به صورت تستی امتحان گرفت و اشکال کارم این بود که زیست رو حفظ میکردم وحفظ کردن زیست فقط به درد سوالات تشریحی میخوره و تو تست زدن مشکل داشتم و اون اولین باری شد که اسمم رو برد دیدم که زیست رو صفردرصد زده بودم.استادمون از من و ششافرادی که صفر زده بودن درس پرسید و فقط من بودم که جواب دادم و بقیه رو بیرون کرد.بارها تکرار شد این موضوع و من بجای اینکه به ایراد‌ کارم پی ببرم واونو برطرف کنم تا درصد خوبی بزنم، به این رسیدم که وقتی درس میخونم و نمیتونم سوالات رو جواب بدم پس ایراد از منه و دیگه سر کلاس ها همیشه سرم پایین بود.موقع ارتباط چشمی ترس شدیدی میگرفتم و بعد از یه مدتی یه جمله ناخواسته تو ذهنم تکرار میشد ومضطرب ترم میکرد.در نهایت قرص سرترالین مصرف کردم و اینها رفع شد.و رتبه خیلی خوبی کسب نکردم و رشته دیگری قبول شدم و الان ترم۶ هستم و میخوام همین رشته رو در مقطع ارشد ادامه بدم اما هربار که میخوام درس بخونم برای کنکور انگار یه چیزی از درونم بهم میگه که تو قبول نمیشی چون قبلا هم نشدی و تا میام برای خودم این رو قانع کنم که من اشتباه گذشته رو انجام نمیدم و قبول میشم، این جمله میاد توذهنم که تو استعداد نداری و موفق نمیشی.این ها افکار وسواسی هستن یا فقط تلقینن؟ چیکار کنم؟

    1. اینها افکار غلطی هستند که بجهت تکرار زیاد همانند تلقین بر شما اثر می گذارد. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید و این افکار خود را بر روی کاغذ نوشته و خطاهای انرا جدا کنید و فکر درست را در مقابلش بنویسید

  98. سلام من ۶سال وسواس فکری ۲سال داروفلووکسامین اریپیپرازول پرانول. افکاروسوالاتی وارد ذهنم میشن که باید اونا روشناسایی وتلقین وجواب علمی ومنطقی بدم درمانش چطوره؟ دارو ادامه بدم؟

  99. سلام اقای دکتر من ۶سال وسواس فکری دارم ۲سال داروهم میخورم فلووکسامین اریپیپرازول پرانول مشکلم اینکه افکاریا سوالاتی وارد ذهنم میشن که باید اول اونارو شناسایی بعد جواب منطقی بدم مثال یه سوالی وارد ذهنم میشه که ایا انتخاب وسایل سلیقه ای است؟ تا من به این جواب ندم راضی نمیشم درگیرم چیکار کنم درمان شم؟

  100. سلام من مادرم ۶۳ ساله ست حدود هفت ساله فکر میکنه از سر و گوش و بینی و‌چشمش موجودات عجیب مثل انگل و‌کرم و حشرات میریزن تا حالا چند بار موهاش رو‌ماشین کرده داروهای دکتران متخصص هم‌استفاده‌کرده ولی جواب نگرفته و هروز داره بدتر میشه انقدر دستمال داخل چشم بینیش کرده که چشماش که بیناییش رو تا حدودی از دست داده وبقدری ریز و کوچیک شده که باز نمیشه همش داره تو لباس و بدنش میچرخه و فکر میکنه داره این موجودات رو‌جمع میکنه .با این سن بالا چه پیشنهادی میدین

      1. سلام آقای دکتر من چند ماهدآخیر فقط به مرگ فکر میکنم، با کوچیکترین اتفاقی که برای کسی میوفته همش این فکر به ذهنم میاد که “نکنه بمیره”
        این فکرا برای پدرم که از همه بهش نزدیک تره بیشتره و خیلی آزارم میده باعث شده از خودم متنفر بشم و این افکار هر روز توی فکرم میان و دیوونم میکنن کل زندگیم بهم ریخته این ها نشانه وسواس فکریه؟

        1. احتمالا دچار تله رهاشدگی هستید. مقاله تله رها شدگی را در سایت مطالعه کنید. اضطراب زیاد در مورد شما شبیه به وسواس فکری شده است ولی این مورد با وسواس متفاوت است

  101. سلام وقتتون بخیر.من یبار دیگه هم پیام دادم اما متاسفانه نتونستم جواب پیاممو پیدا کنم.من ۲۶ سالمه حدودا ۱۰ سال پیش وسواس عملی (نجاست) و وسواس فکری داشتم که خودبه خود خوب شد الان حدودا یکسال هست که دوباره وسواس هام برگشته و خیلی اذیتم میکنه.می بخشید هربار سرویس بهداشتی رفتن واسه من شده عذاب .خیلی حالمو بد میکنه.وسواس عملیم هم یه سری افکاری میاد تو دهنم که خلاف باور هامه مثلا افکار سرزنش کردن دیگران یا قضاوت کردن دیگران ازینجور چیزا.میخواستم ببینم چجوری باید باهاش روبه رو بشم وقتی حمله ی وسواسی بهم دست میده.ممنون میشم راهنماییم کنید.

  102. سلام اقای دکتر من ۲۶ سالمه. حدودا ده سال پیش دچار وسواس فکری و عملی شدم وسواس عملی من در رابطه با (نجاست)هستش.که بعد از مدتی خود به خود خوب شداما الان حدودا یکسال هستش که دوباره وسواس فکری و عملی (نجاست ) برگشته.خیلی اذیت میشم سر این موضوع.نمیدونم باید چیکار کنم.مثله خوره ذهنمو درگیر میکنه.و سطح اضطرابم رو به شدت بالا برده طوری که ریزش مو گرفتم .حالم خوب نیست اصلا.ممنون میشم راهنماییم کنید که چطور باید باهاش کنار بیام.

  103. سلام مشکل من اینه از صحبت کردن با ادمها میترسم از اینکه جواب تلفونمو بدم میترسم یا تو جمع صحبت کنم میترسم انگار یه حسی لهم میکنه و از این له شدن خیلی ضعیف میشم و واقعا نمیتونم صحبت کنم استرس شدیدم دارم

    1. سلام اقای دکتر خوبی پسرم 15 سالمه از کودکی وسواس داشتم مثال خوراک اموات رو نمیخوردم و نمیخورم یا دستامو زیاد میشستم حالام زیاده ولی ن مثل قبل اقای دکتر ی سال و نیمه ک روی موهام حساس شدم احساس میکنم بزرگترشم موهتم کم میشع یا میریزه بابا و مامانم پر مو هسن و مامانم میگه مشکلی نداری ارایشگاه سوال کردم میگه تو مشکلی نداری موهات عالیه ولی خودم و ذهنم چیز دیگه میگیم از بین این همه ادم تو خانوادم ک پر مو هسن فکر من میره روی ی نفر ک مو نداره و موهامو با اون تشبیه میکنه اقای دکتر یه سال و نیمه دیگ خسه شدم دارم وسوسه خودکشی میشم من موهایی ک خدا بم دادرو خیلی دوسشون دارم ولی این یه سال و نیم دائم احساس نا امیدی مثلا ای روزا وقتی از خواب بلند میشم روی بالشم زوم میکنم تا مو پیدا کنم اگه دوتا نخ سه تا نخ مو کوچیک یا متوسط ببینم دلم ملیرزه و استرس شدید اقای دکتر شما بهم بگو چکار کنم بم بگو من چمه میترسم موهام کم شه دائم دستم تو موهامه توی ذهنم درمورد موهام منفی میگه چکار کنم لطف کن بگو چمه چکار کنم مرسی خدا خیرت بده

      1. شما وسواس فکری دارید. راه درمان وسواس فکری شما آن است که بهیچوجه موهای خودت را چک نکنی. از کسی سوال درباره موهای خودت نکنی. در اینترنت سرچ درباره مو نکنی و از هیچ فردی درباره اینکه موهای من میریزه یا نه سوال نکنی

        1. ای جان چقد عشقی تو اقای دکتر چ خوب فهمیدی دقیقا اینا همونایین ک منو اذیت میکنن اینارو انجام بدم خوب میشم؟!
          ینی فقط وسواسه؟!

  104. سلام وقتتون بخیر من شبها فکرهای جنسی میاد سراغم جوری که خیلی برام عادی شده و صبح که که بیدار میشم وقتی یادم میاد دیشب همچین فکری میکردم حالم بد میشه و برام غیر عادیه و حس بدی میگیرم انگار یه نفر میخواد منو به داشتن این رابطه ها زور کنه خودم نمیخوام اما این حس موفق میشه شبها برای من عادی نشونش بده و انگار تصمیم گیرندس که با فلانی رابطه داشته باش و صحنه هاشو نشون میده اما خودم نمیخوام این چه مشکلیه ؟ سالهاست دارم قبلا برام عادی نبود اما دیگه عادی شده

      1. وسواس یک مشکل پیشرونده و غیرقابل درمان هست که بعضی از ساختارهای مغز انسان وسواسی با دیگران فرق داره پس دارو فقط نشانه های وسواس رو از بین میبره ولی درمان نمیکنه.یا مجبوریم تا آخر عمر دارو بخوریم یا خودکشی کنیم(خودم تصمیم گرفتم خودکشی کنم)یا هم دکتری رو پیدا کنید که مغزتون رو عمل کنه که البته ریسک بالایی داره

        1. وسواس قابل درمان هست دوست عزیز. هرچقدر هم سخت باشه میشه درمان بشه. اما درمان موفق دو تا شرط مهم داره. یکی ارزیابی و تست علمی توسط متخصص همین حوزه و دوم پیگیری درمان توسط خودتون. به پیج دکتر بهزاد سلمانی دایرکت بدهید

  105. اقای دکتر من اختلال موکنیم دارم و وقتی استرس دارم یا اظطراب دارم با میخوام درسبخونم نثف مو هامو میکنم ناخن هامم میجوم عادت کردم دستم رو نو دندونم میکوبم و با دستم صدا در میارم الانم که این فکر وسواسی که عاشق برادرمم ولم نمیکنه دیگه خودمم باورم شده به خودم شک کردم همش میرم به دادشم نگاه میکنم ببینم عاشقشم یانه بهش حس دارم یانه کلان من عاشق کتابام هستم کلان رمان و کتاب خیلی دوس دارم
    ولی الان دیگه نمیتونم کتابای درسامو بخونم من عادت دارم شبا درس بخونم و حدود پنچ سال شب تا صبح بیدارم و روزا میخوابم دوست دارم یکی بهم اطمینانه بده که نه تو داداشت نمیخوای‌ با خودم میگم نکنه واقعان دادشم بخوام همش اظطراب و ترس دارم خیلی خستمه دیگه نمیدونم چیکار کنم خیلی دوست دارم زندگیم مثل قبل بشه این فکر نباشه راحت باشم

      1. اقای دکتر من خیلی بهتر از قبلم خیلی ولی بازم میاد سراغم این فکر بعضی موقع خودمم باورم میشه نکنه واقعی باشه یه ترس یه اظطراب میگردم مثلا وقتی میخوام درس بخونم میاد سراغم
        خیلی بهتر از قبلم قبلا خیلی زیاد میومد سراغم ولی الانم من نمی تونم درس بخونم فردا امتحان حضوری داریم گریم گرفته واقعان خستم این چه فکر الکی مزخرفی دست از سر من بر نمیداره
        نمی تونم درس بخونم خیلی خستمه اقای دکتر خیلی میترسم میگم نکنه واقعی باشه یه دفعه یادم میاد اصلا نمیدونم چیکار کنم
        من مشکل تو تمرکز پیدا کردم دلم میخواد مثل قبل درسامو بخونم
        یه مدت خیلی فکر رفته بود کم شده بود باز اومده
        اقای دکتر شما نمیدونید کی میرع این فکر من خستم خیلی خسته

        1. اقای دکتر تمرینات مواجه سازی چی هستن من نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم؟؟

        2. اقای دکتر میشه یکم دقیق تر بگید باید چیکار کنم واقعان دارم خیلی اذیت میشم این روش مواجه سازی چیه میشه لطف کنید یکم بیشتر درموردش توضیح بدید
          اقای دکتر نکنه فکر واقعی باشه من چیکار کنم
          من افت تحصیلی کردم کل وقتم به فکر کردن راجب این میره تنها کاری که میکنم این بخوابم تا دیگه این فکرا نیاد به سرم ولی بازم هستن

    1. سلام آقای دکتر خواهش میکنم سوال منو کامل پاسخ بدید دوماهه زندگیم مختل شده از وقتی که کرونا گرفتم خوب شدم همش فکر میکنم مریضم افسردگی گرفتم دیگه هیچ کاری خوشحالم نمیکنه زندگیم مثل قبل نیست نه سر کار میرم نه خونه کاری دارم جز اینکه بشینم ب مریضی فکر کنم و استرس داشته باشم کاری ندارم انجام بدم ۲۰ سالمه و یکی از شخصیت های اینستاگرامی ک مبتلا ب سرطان بود دائم دارم علائم اونو با خودم مقایسه میکنم همش احساس میکنم منم اون علائم و دارم کل زندگیمو فکر کردن ب این بیماری و ترسیدن ازش گرفته مداااام صدامو چک میکنم یوقت نگرفته باشه یا با یه فلش مدام گلومو تو آینه چک میکنم ترخدا کمکم کنید روانپزشک رفتم گاباپنتین و اس سیتالوپرام و پوکساید و پروپرانول مصرف میکنم بازم استرس دارم شبا از خواب میپرم لطفا منو راهنمایی کنید

      1. شما دچار هیپوکندریا شدید که دلیلش اضطراب زیاده شما است. راه درمان شما چک نکردن و مقاومت در برابر اطمینان جویی برای مریض نبودن است. بهیچوجه در سایتها و از دکترها برای اطمینان از مریض نبودن خود دنبال مطلب نگردید و چک نکنید. هرقدر چک کنید مریضی شما بیشتر می شود

        1. دکتر خیلی تلاش میکنم که بهش فکر نکنم ولی داره از داخل نابودم میکنه این فکرا ۶ کیلو کم کردم تو ۴ ماه همش فک میکنم بیماری لاعلاج گرفتم حتی دگ میترسم برم دکتر ازمایش بدم هروز بدتر میشم ترخدا یه راه حل بهتر بگید لطفا

  106. سلام اقای دکتر طور خدا کمکم کنید من الان پنچ ماه درگیری فکری شدم که به شدت حالم بهم میزنه به خدا خسته شدم کارم شد گریه از خودم بدم میاد نمی تونم درسامو درست بخونم همش فکر میکنم عاشق برادرم هستم این فکر منو روانی میکنه الان همش ترید دارم نکنه واقعان من عاشق برادرمم حالم از خودم بهم میخوره هرکاری میکنم این فکر از سرم بیرون نمیره از برادرم دور میشم میترسم واقعان من ۱۵سالمه این فکر یه بند تو سرمه هرکاری میکنم نمیره دلم میخوادم خودمه بکشم من همیشه این نوع رابطه ها بدم میومد
    پارسال یه رمان خوندم برادرش عاشق خواهرش بود بعد باهم بودن خیلی بد روم تاثیر گذاشت الان منم فکر میکمم عاشق برادرمم حالم از خودم بد میشه کارم شده شب تا صبح گریه کردن کن واقعان نمیدونم چیکار کنم خجالت میکشم به کسی بگم فکرمو دارم افسرده میشم بخدا نمیدونم چیکار کنم

    1. برای درمان وسواس فکری خود باید از اجتناب و دوری کردن از برادر پرهیز کنید. هرقدر بیشتر از برادر فاصله بگیرید فکر وسواسی شما بیشتر می شود. راه درمان وسواس فکری شما ان است که زمانهای بیشتری را با برادر خود سپری کنید. زیرا هرقدر بیشتر فرار کنید باور شما ان می شود که چون از او فاصله میگیرم تابحال اتفاقی نیفتاده. و در نتیجه فکر وسواس شما شدید تر می شود.

      1. ممنون بابت توضیحاتتون اقای دکتر
        اخه من وقتی به برادرم نزدیک میشم فکر یادم میاد اصطراب میگرم همش این فکر تو سرمه میترسم نره یا واقعی باشه خیلی خستم میکنه هعی خودمو قانع میکنم یکم اروم میشم ولی بازم میاد
        بازم ممنون که راهنمایی کردین

        1. سلام آقای دکتر خسته نباشید.
          من حدود 5 ساله که وسواس جبری و وسواس فکری عملی دارم،اول علائمش تقریبا خفیف بود،از حدود چهار سال پیش هم مشکل حافظه و یادگیری پیدا کردم که به مرور شدید تر شد.
          تصویر برداری هم انجام دادم و مشکلی نبود.
          وسواس میتونه تو عملکرد حافظه اختلال ایجاد کنه؟
          مشکل من میتونه بخاطر وسواس باشه؟
          (19 سالمه)

        2. دلیل زیرین وسواس اضطراب است. آنچه باعث می شود شما احساس کنید حافظه تان مشکل دارد اضطراب در شما است. اضطراب باعث می شود قدرت حافظه کم شود. ورزش روزی یکساعت انجام بدهید. مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید

  107. سلام
    ببخشيد يك سري افكار در من كه همراه اضطراب هست به ذهنم خطور ميكند و تا وقتي كه به ان فكر در ذهنم پاسخ ندهم و خودم را قانع نكنم اضطرابم كم نميشود ، اما در حالي كه ذهنمو قانع ميكنم دوباره انگار نه انگار كه قانع شده بودم و باز بارها بارها بايد به افكار تكراري پاسخ تكراري دهم و قانع شوم ، ايا بازگشت متداول اين افكار ب دليل اين است كه من پاسخ اشتباه به فكر به وجود امده ميدهم؟

    1. راه حل شما برای تسکین افکار غلط است. شما قصد دارید یقین پیدا کنید که به یک نتیجه 10 درصد درست رسیده اید. در حالیکه هیچ زمان نمی توانید یقین پیدا کنید. هر قدر بیشتر اطمینان طلبی کنید شک شما بیشتر می شود. بنابراین راه حل درمان وسواس فکری شما رها کردن این افکار و بی توجهی به آنها است. باید به خود بگویید این تنها افکار مزاحم است و قرار نیست من خودم را قانع کنم

      1. سلام آقای دکتر
        من اسفند سال پیش دچار بیماری بواسیر شده بودم و این بیماری رو چون درمان نکرده بودم اضطراب خیلی شدیدی رو درباره این بیماری می گرفتم به قدری که نمیتونستم کارهام رو بکنم و بعد از این که این بیماری رو درمان کردم همچنان علائم بیماری رو تو ذهن خودم احساس میکردم و حالم بعد می شد و حتی حالت گرفتگی رو احساس می کردم تو ناحیه ای که بیمار شده بودم ولی هیچ علائمی از بیماری نداشتم و مطمئن بودم که درمان شدم ولی همچنان این حالت گرفتگی رو داشتم بعد از تمام این ماجرا ها من پیش روانپزشک و روانشناس رفتم و چون پدر و مادرم فقط برای یک جلسه و یک ماه دارو پول دادند و بقیه جلسات رو نذاشتن برم با تحمل این قضیه حدود خرداد ماه من کاملا اضطرابم درمان شده بود و داشتم راحت زندگیم رو میکردم تا این که ۳ روز پیش دوباره بدون این که به اون بیماری فکر بکنم دوباره حالت گرفتگی برگشت و دوباره اضطراب شدیدی رو من گرفتم. آقای دکتر به نظر شما من به وسواس فکری دچار شدم یا اضطراب بیماری واقعا خسته شدم از این وضع

        1. اینها از اضطراب شما است و هیچ ارتباطی به بیماری ندارد. باید تمرینات ریلکسیشن انحام بدهید. شما بدلیل اضطراب بدن خود را سفت می کنید. فیلمهای یوگا را از اینترنت بگیرید وتمریناتش را انحام بدهید. اصلا نگران نباشید. روزی 50 دقیقه غیر از یوگا ورزشهای هوازی انجام بدهید مانند دویدن -راه رفتن . اینها باعث می شود اضطراب شما کم شود.

      2. ایا عدم اطمینان صددرصدی به موضوعی مختص به بنده و امثال بنده هست یا هیچ انسانی نمیتواند به یقین برسد ؟

      3. سلام آقای دکتر خواهش میکنم سوال منو کامل پاسخ بدید دوماهه زندگیم مختل شده از وقتی که کرونا گرفتم خوب شدم همش فکر میکنم مریضم افسردگی گرفتم دیگه هیچ کاری خوشحالم نمیکنه زندگیم مثل قبل نیست نه سر کار میرم نه خونه کاری دارم جز اینکه بشینم ب مریضی فکر کنم و استرس داشته باشم کاری ندارم انجام بدم ۲۰ سالمه و یکی از شخصیت های اینستاگرامی ک مبتلا ب سرطان بود دائم دارم علائم اونو با خودم مقایسه میکنم همش احساس میکنم منم اون علائم و دارم کل زندگیمو فکر کردن ب این بیماری و ترسیدن ازش گرفته مداااام صدامو چک میکنم یوقت نگرفته باشه یا با یه فلش مدام گلومو تو آینه چک میکنم ترخدا کمکم کنید روانپزشک رفتم گاباپنتین و اس سیتالوپرام و پوکساید و پروپرانول مصرف میکنم بازم استرس دارم شبا از خواب میپرم لطفا منو راهنمایی کنید دکتر انقد استرس کشیدم سیستم ایمنیم اومده پایین همش سرما میخورم مریض میشم

        1. سلام منم به همچین مشکلی دچارم و مدام به خودم افکار منفی میدم نمیدونم چیکار کنم

  108. سلام و وقت بخیر. در مورد درمان وسواس فکری مدت زمان درمان و بهبودی چه زمانی طول میکشه؟و انجام تمرینش اینگونس که با محرک مورد نظر از محرک ضعیف به قوی مواجهه انجام میدی و بعد که اضطراب و پریشونی و آشفتگی بوجود اورد بدون اینکه سعی کنی فکری جایگزین کنی یا حواس خودتو با چیز دیگه ای پرت کنی فقط قسمتای اضطراب آور رو با جزئیات مینویسی و بعد از یک مدت اونو بار ها گوش میدی درست؟خب سوالی که اینجا پیش میاد چطور افکار اتوماتیک اضطراب زا قراره از بین برن؟مگه ما باورمونو تونستیم تغییر بدیم که دیگه انتظار داشته باشیم با مواجهه با محرک افکار اتوماتیک به سمت ما هجوم نیارن؟؟و سوال اخر اینکه اگه وسواس فکری ما دائمن چیزای بیشتری ازمون بخواد همچنان اختلال ما وسواسه یا شامل اختلالات اضطرابی دیگه مثل فوبیا هم شده؟

    1. برای توضیح درمان وسواس فکری توسط مواجه سازی به مثال زیر توجه کنید. فردی از گربه می ترسد. بتدریج خود را مجبور می کند به گربه نزدیک تر شود. تا اینکه بالاخره گربه را لمس می کند. تجربه جدید لمس گربه به او می فهماند که گربه خطرناک نیست. او تجربه هایی بدست می آورد که در زمان اجتناب از گربه نداشته است. پس خطاهای فکر او نیز اصلاح می شود.
      مثال: فرد پس از دست زدن به اشیا باید دستش را بشوید زیرا فکر می کند میکروب باعث مرگش می شود. در برابر شستشو مقاومت می کند. در نتیجه آن نمرده و اتفاقی برای او نمی افتد. نتیجتا خطای ذهنی او تصحیح می شود

      1. سلام جناب دکتر من داشتم نظر دیگران رو میخوندم بنده از زمان مجردی. وسواس فکری عملی داشتم اما نه به شدتی که بخوام همسرم واذیت کنم با تمیزکاری یا بچه ام رو یه نشونه ها روی پسرم میبینم وواقعا دارم زجر میکشم که من باعث شدم وهمش عذاب وجدان دارم گریه میکنم اما باز کارخودم ومیکنم چندین بار ناخواسته یهو ازکوره دررفتم کتکش زدم وبعد نشستم گریه کردم
        تو این مطلب گفتید دست به چیزی بزنید باید بشوریدچون فکر میکنید میمیرید. من ترس مردن ندارم اما اگه نشورم دیوووونه میشم ومیگم همه چی همه جاکثیف شده
        من واقعا توزندگی دارم زجر میکشم چه راه حلی دارید وبنظر شما برای درمان حضوری بهتره یاانلاین هم جواب میده ممنون میشم فوری پاسخ بدید

        1. در درجه اول به شما توصیه می کنم کتاب خودساری درمان وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کرده و مطالعه کنید.
          درمان آنلاین یا حضوری درباره وسواس هر دو ممکن بوده و تفاوتی ندارد

  109. سلام اقای دکتر من مدته ۵ساله دچار وسواس فکری شدید وعملی واضطراب هستم.دروزیاد چک میکنم.دستمو زیاد میشورم ازترس اینکه نکنه مریض بشم.داروی مورچه میزنیم من میترسم نکنه دستم بخوره بهش.من کار تزریقات بلدم وقتی برای اعضای خونوادم انجام میدم چندین بار آمپولو هواگیری میکنم بعد تزریق میکنم(اطمینال حاصل نمیشه برام)بعدازتزریق صدبار تو ذهنم مرورش میکنم وهمش ایا هواگیری درست انجام دادم نکنه درست انجام ندادم نکنه هنوز هوا داشته نکنه طرف چیزیش بشه.یبارم رانندگی میکردم گوسفندای زیادی ازجلوم رد شدن بعدش میگفت نکنه بهشون خوردم همش مرور میکنم وبه نتیجه نمیرسم.همش مسایل کوچیکو بزرگ میکنم هرکاری میکنم فک میکنم غلطه ومرورش میکنم.هربار اتفاقات بد گذشته رو مرور میکنم هر بار یه اتفاق پیدا میکنم برای مرور وهرچقدر فک میکنم به نتیجه نمیرسم.دوس دارم برگردم گذشته وعوضش کنم.هرکاری میخوام انجام بدم فکر منفی میاد ذهنم.ومثلا میگم من این کارو بکنم میگن به این خاطر اینکارو کرد یعنی خودم میبرمو میدوزم.یه مدت دارو خوردم خوب نشدم

    1. دلیل وسواس فکری و عملی شما اطمینان جویی بیش از حد است. شما به ذهن خود عادت داده اید که اگر در موضوعی شک کرد اطمینان جویی کند. این امر موجب وسواس فکری عملی می شود. باید به ذهن خود عادت بدهید تا در شک و عدم یقین زندگی کند. اینکار را باید تمرین کنید. مثلا در را یکبار فقط چک کنید. ذهنتان یقین نمی یابد ولی باید اضطرابش را تحمل کنید. کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری عملی را از فروشگاه سایت تهیه و تمرینات انرا انجام بدهید

  110. سلام آقای دکتر ضمن تشکر از سایت بی نظیرتون یه سوال داشتم
    من از نظر ذهنی کاملا سالم بودم و فقط موقعی که میخواستم جاهای جدید برم باید باکسی میرفتم تا دفعه ی بعد خودم برم، بعد از فارق التحصیلی تصمیم گرفتم برای بهبود کامل این حالت برم دکتر تا راحت تنهایی همه جا برم. دکتر برام آسنترا نوشت و بدن من واکنش شدیدی بهش نشون داد ضمن اینکه مصرف اون قرص با یک واقعه استرس زا هم همراه بود و من روز بعد مصرف قرص دچار اضطراب غیر قابل توقف شدم ، شدید داغ میشدم و می لرزیدم تنگی نفس هم پیدا کرده بودم ،خودم متوجه شدم این حالتا طبیعی نیستن و تو عمرم اینجوری نشده بودم، متاسفانه بعد بروز اون حالتا تا مدت ها فکر اون روزی که دچار اون حالتای شدید شده بودم میومد تو ذهنم و دوباره حالمو خراب میکرد ، حدود ۴ ماه صبح تا شب نگران بودم و ریشه ی نگرانی هم فکر ایجاد اون حالتای بدی بود که موقع مصرف قرص برام ایجاد شد ، هنوز هم فکر استرسی شدن میاد سراغم و نگران میشم ، میخواستم بدونم ریشه ی مشکل من وسواس فکری هست یا اضطراب؟
    با توجه به اینکه افکار مزاحم حالتای اضطرابی ایجاد میکنن. خیلی دلم میخواد به زندگی عادیم برگردم و دیگه هیچ فکر آزار دهنده ای نباشه. من قبلا اینجوری نبودم.

  111. سلام اقای دکتر . من دختر۲۲ ساله ای هستم که ۵ ساله که افسردگی شدید دارم . الان چند وقته به وسواس فکری مذهبی دچار شدم . ادم مذهبی هم نیستم نه نماز میخونم و نه چیزی کلی تحقیق کردم و و به دلیل منطقی درباره عقیده ام رسیدم الان همش این فکرها تو سرمه که خدا حتما به خاطر اعتقاداتم مجازاتم میکنه و در اخرت به جهنم میرم و به شدت میترسم . با دلیل و استدلال میدونم که تصمیم درسته ولی روزانه همش مرتب تو ذهنم میاد که نکنه اشتباه باشم بازم میشینم از اول بهش فک میکنم و باز قانع میشم که نظرم درسته ولی باز بعد چند ثانیه این فکر بازم میاد تو سرم و باعث پریشونی و ترس و اظطراب زیادی میشه جوری که تپش قلب میگیرم . ممنون از پاسختون

    1. شما برای رهایی از این افکار قرار نیست با آنها چالش کنید. به هیچوجه با آنها سروکله نزنید. هر وقت افکار وسواسی به ذهن شما آمد به خود بگویید من می دانم این افکار بجهت وسواس فکری در من بوجود آمده است. تمام. سعی هم نکنید با افکار وسواسی مبارزه کنید و یا حتی آنها را از ذهن بیرون کنید. هرقدر بیشتر سرکوب کنید بیشتر می شود. سعی کنید با افکار وسواسی دوست شوید. یعنی هر وقت آمدند بگویید باز آمدید. اشکال ندارد. خودتان می روید.

  112. سلام آقای دکتر وقت بخیر
    لطفا کمکم کنید
    زندگیم داره از هم میپاشه

    من یک پسر ۱۷ ساله هستم (تازه ۱۷ سالم شده) و اخیرا خودم رو مشکوک به بیماری پدوفیلیا می‌دونم.
    از حدودا ۲ سال پیش، روند بلوغ من آغاز شد که البته خیلی هم کند داره انجام میشه.

    به واسطه محیط کثیف مدارس و دانش آموزان، در سن ۱۵ سالگی به خودارضایی روی آوردم و هفته ای چند بار اینکار رو انجام میدادم.
    اول اصلا خروج منی رو نداشتم و به تدریج در خودارضایی، خروج منی هم تجربه کردم…

    و از اواخر ۱۵ سالگی تا الان به فیلم های پورنوگرافی اعتیاد پیدا کردم که البته تصمیم قطعی به ترک گرفتم.

    تفکرات و تصورات جنسی از ۱۵ سالگی شروع شد.

    ولی رفته به رفته به محیط اعضای خانواده نزدیک و نزدیک تر شد.

    به طوری که در حال حاضر درباره تمام اعضای خانواده این تفکرات و تصورات رو دارم.

    از ماه فروردین یا اردیبهشت، این تصورات از اعضای بزرگ خانواده به عضو کوچک خانواده یعنی خواهرم که ۹ سالشه تغییر پیدا کرد.

    لازم به ذکره که بگم تنها تصورات درباره اعضای بزرگ و دختر فامیل باعث تحریک و برانگیخته شدن من میشد.

    این افکار درباره خواهرم رو در ماه های اول اصلا جدی نمی‌گرفتم، چون شدت و زمان ماندگاریش توی ذهنم خیلی کم و کوتاه مدت بود.

    ولی تا چند وقت پیش، این فکر یکهو به ذهنم اومد و گفتم که راجع به پدوفیلیا جستجو کنم.
    و بعد از فهمیدن شباهت های بین مسئله ام با بیماری پدوفیلیا، به شدت وحشت زده شدم و تا الان دیگه اصلا نمیتونم بهش فکر نکنم.

    شدت تفکرات جنسیم خیلی زیاد شده بعد جستجو.
    همیشه آزارم میده این تفکرات و اصلا دوست ندارم بهشون فکر کنم.
    باعث میشن گریه کنم، به خودم ناسزا بگم و حالت پوچی و افسردگی بگیرم.

    چون می‌دونم این بیماری لعنتی خانمان سوزه
    همش به خودم و خدا میگم که چرا من باید اینجوری باشم؟
    و چرا باید میون اینهمه آدم، من پدوفیل باشم؟؟

    یه وقتایی با خودم میگم اینا همش توهمه و من سالمم
    و یه وقتایی میگم نه من این بیماری رو دارم.

    خواهرم بعضی اوقات که روی مبل خوابیدم و یا نشستم، میاد ولو میشه روی من و یا میشینه
    بعضی اوقات، حرکات و تکون هایی که میخوره، باعث میشه آلتم بلند بشه که سریع اقدام به خوابوندن آلتم میکنم.

    اخیرا هم دو بار وقتی نشسته بودم اومد توی بغلم که آلتم حس قبل بلند شدن رو گرفت و این باعث شد من دوباره آشفتگی بگیرم.

    به خواهرم که نگاه میکنم، نمیتونم به آشفتگی و مسئله ام فکر نکنم. همش سعی میکنم پیشش نباشم.
    به بدنش نگاه میکنم.
    ولی برانگیخته و تحریک نمیشم.
    سریع نگاهم رو میدزدم و خودم رو لعن و نفرین میکنم.

    هیچ وقت سعی در اذیت کردنش نداشتم و ندارم، همیشه سعی کردم بدنم باهاش تماس نداشته باشه.
    ولی دو سه بار یه حالت وسوسه گونه سراغم اومد که به ناحیه خصوصیش دست بزنم (که مثلا اگه این کارو کنم چی میشه) و سریعا به عمق فاجعه پی میبردم و خودم رو میزدم و باز هم لعن و نفرین میکردم.

    همش خودم رو آزمایش میکنم و تصاویر کودکان رو نگاه میکنم.

    امروز درباره پدوفیلی توی اینستاگرام در حال مطالعه بودم که تصویر یک دختر بچه برهنه با هزاران دست روی بدنش که شبیه یک لباس شده بود دیدم و باعث شد یه حالتی بشم.
    انگار که به تصویر یه زن یا دختر بزرگسال لخت نگاه کردم.

    برخی تصاویر دختر بچه هایی که اندام کشیده دارن با لباس بیکینی و یا شبیه بزرگسالان آرایش کردن و لباس پوشیدن همین حس و حالت جمله بالا رو برام تداعی کرد
    ولی باعث نمیشن که آلتم بلند بشه.

    در حالیکه تصاویر مدل ها و زنان خوش اندام باعث بلند شدن آلتم میشن.

    خودتون میدونید که من اصلا و به هیچ وجه نمیتونم به پدر و مادر و یا حتی یکی از اعضای فامیل که روانشناس هستش، بگم.

    فقط دارم دیوونه میشم و یه وقتایی قصد خودکشی دارم

    هرچه قدر بیشتر راجع به پدوفیلی مطالعه میکنم، بیشتر از خودم متنفر میشم و حس افسردگی میگیرم.

    من چه کار باید کنم؟؟
    کمکم کنید.

    1. از مطالبی که شرح دادید مشخص است که شما دچار پدوفیلیا نیستید بلکه دچار وسواس فکری شده اید. شخصی که پدوفیلیا دارد احساس بد از نزدیکی به کودکان نمی کند و تلاش دارد دائما خود را در مجاورت آنها قرار دهد و تماس برقرار کند. ولی شما از اینکار فرار می کنید.
      اینکه از دیدن زنان برهنه تحریک شده اید کاملا طبیعی است و در همه افراد اتفاق می افتد.
      هر زمان فکر و تصویر جنسی خواهر و یا مادر و یا…بذهنتان آمد تنها به خود بگویید این یک وسواس فکری است و نشانه تمایل من به انها نمی باشد. اتفاقا چون شما از اینکار بشدت وحشت دارید این افکار در ذهنتان مدام تکرار می شود و دلیل ان تمایل شما به این کار نیست.

  113. سلام آقای دکتر ، بنده ۴ سال هست که مذهبی شدم ، این اواخر راستش حالم خیلی بد شده ، راستش نسبت به چیزهایی که میخونم و میشنوم در مسائل اخلاقی و احکام خیلی حساس شدم ، مثلا یک مرتبه توی کتاب معارفمون خونده بودم اسراف یعنی تجاوز از حد مورد نیاز ، از اون به بعد نسبت به هرچیزی که میخواستم بخرم شک و تردید داشتم ، حتی چیزهای خیلی ساده مثل یک ماژیک ، باید نیم ساعت همش با خودم درموردش بحث کنم و کلنجار برم که بهش نیاز دارم یا نه ، یا مثلا اینکه یک مرتبه توی یک کتاب که درمورد یکی از شهدا بود خونده بودم که خیلی به دنبال اصلاح دیگران بود و اگر میدید که شخصی در بین اطرافیانش مرتکب گناهی میشه تمام تلاشش رو میکرد تا اصلاحش کنه ، راستش منم الان خیلی روی این حساس شدم ، یک مرتبه از قول یکی از علما خوندم که گفته بود مبادا کاری کنیم که مردم بخاطر رفتار ما از انقلاب برگردن ، و الا گردنمونه ، الان منم همش میترسم نکنه فلان کار رو کنم که باعث بشه یک شخصی بخاطر من برگرده و یا اینکه نکنه قبلا کردم و… یا مثلا اینکه روی رفتار بچه های مذهبی دیگه هم خیلی حساس شدم ، مثلا اگر اونها یک سری علایقی داشته باشن که من نداشته باشم ، عذاب وجدان میگیرم ، یا اینکه اگر جایی باهاشون مخالف باشم

    خواهش میکنم بهم کمک کنید ، دارم دیوونه میشم

    احساس میکنم خدا دیگه من رو دوست نداره ، احساس میکنم میکنم اون دنیا اوضاع خیلی بدی دارم ، چند روزه دیگه اصلا آرامش ندارم ، همش فکر خودکشی و کفر میاد سراغم

    1. این نشانه هایی که گفتید همگی ناشی از وسواس فکری در شما است. با یک درمانگر وسواس فکری صحبت کنید تا فکرهای شناختی غلط را در شما اصلاح کند.
      کتاب درمان وسواس با کمک خود را نیز از فروشگاه سایت تهیه کرده مطالعه کنید.

  114. سلام خداقوت

    ببخشید من ۲۲ سالم هست و افکار وسواسی چند ساله با من هست و تاحالا به پزشک مراجعه نکرده ام ، در حالی که خودم به فاقد معنا و اهمیت بودن این افکار هستم اما ولم نمیکنن! به عنوان مثال به چیز های کوچک فکرم مشغول میشه مثلا فکر میاد سراغم طرز صحیح بستن بند کفش چگونه است ؟ و یا چگونه بند کفش را به کفش ببندم ، گاهی اوقات هم به فکر کردن راجبش منتهی نمیشه و باید چشمی برم کفشم رو چک کنم و نحوه قرار گیری بند روی کفش هایم رو ببینم ، راجب بند کیف هایم هم اینگونه هستم ، گاهی فقط با فکر کردن بهش اضطرابم را کم میکنم و گاهی هم باید برم سراغ کیف تا مشاهده کنم .. ایا این وسواس فکری عملی هست ؟ و راه درمانش چیست دکترجان.

    1. اینها نشانه اضطراب است که به وسواس فکری منجر می شود. شما قرار نیست با فکر کردن و یا سراغ کفش رفتن اضطراب خود را کم کنید زیرا باعث می شود وسواس شما تشدید شود. باید وقتی این افکار بذهنتان میاید اضطراب انرا تحمل کرده و کاری نکنید. تنها افکار خود را از بیرون تماشا کنید و بدنبال راه حل و یا قانع کردن خود در ذهن نباشید.
      کتاب درمان وسواس با کمک خود را از فروشگاه سایت تهیه کرده و مطالعه کنید

      1. با تشکر از شما و پاسخ عالیتان.
        ایا این افکار در من اطمینان جویی افراطی نیز میباشد؟

  115. سلام دکتر
    بنده ١٨ سالمه و تقریبا چند ساله با وسواس دست و پنجه نرم میکنم ، یادمه زمانی که تقریبا ۱۱-۱۲ سالم بود وسواس صلوات دادن داشتم :/ در حالی که ادم مذهبی نبودم و خانواده مذهبی ندارم ، اینگونه که بالجبار باید ۳ بار صلوات پشت سرهم میفرستادم و این رویه مدام تکرار میشد و به طوری که همیشه در حال زمزمه بودم و اطرافیانم تعجب میکردند ، اما طی گذشت زمان تقریبا ۱ ساله خود ب خود از بین رفت ، منتها از چند سال پیش به هرچیز کوچکی وسواس فکری میگیرم برای مثال مدام تو ذهنم این سوال میاد که تعداد کارت خشت چندتاست؟ و پاسخ میدم ۱۳ تا یک خشت ، دو خشت ، سه خشت ،،،،،، ۱۰ خشت ، k خشت Q خشت و سرباز خشت ، يا اينكه من الان در حال اخذ گواهينامه هستم و مراحل اموزش عملي رانندگي را پشت سر گذاشتم و مدام تو ذهنم تكرار ميكنم براي حركت در سربالايي بايد چجوري با پدالها كار كنم ،،،، در صورت سركوب افكارم اضطراب شديدي بهم تحميل ميشه و ناگريز مجبور ميشم دوباره فكر كنم ، مقالتون رو خوندم و از روش مواجهه و جلوگيري از پاسخ استفاده كردم و تا اندازه زيادي موفقيت اميز بود ، اما مشكلم اينه كه من تقريبا با مواجهه هر چيز جديدي وسواس فكري پيدا ميكنم دليلش چيه دكتر؟

    1. مشکل شما اطمینان جویی است. یعنی به ذهن خود عادت داده اید تا درباره موضوعات تا جای ممکن مطمین شود. اینکار را با انجام آداب خاصی انجام می دهید. مثلا شمارش و….زمانی که تمرینات را انجام بدهید ذهن شما بتدریج میفهمد اگر این آداب را انجام ندهد نیز اتفاق بدی نخواهد افتاد و درک می کند عدم اطمینان قابل تحمل است.
      این راه درمان وسواس فکری عملی است

      1. خیلی ممنون بابت جوابتون ، یک سوال دیگر اینکه ایا اطمینان جویی یک اختلال اضطرابیه ؟ برای درمان اطمینان جویی باید به روانشناس مراجعه کنم ؟

  116. سلام آقای دکتر وقت بخیر لطفا به من کامل جواب بدید واقعا دارم اذیت میشم من از قبل حدو 5 6 سال پیش یا بیشتر وسواس فکری داشتم که مثلا باید 4 تا باشن جفت باشن حتما زوج باشنو اینا و فکرمیکنم که از وقتی گیتار رو شروع کردم شد حالا که امسال مرداد رفتم تو 16 سال وسواس شستشو گرفتم ولی کلا در روز دستام رو 4 یا 5 بار میشورم اما هی به خانوادم میگم به من دست نزنین یا اینکارو نکنین اونکارو نکنین یا قبل از این که برم دستشویی تا بالای دستامو آب میگیرم که اگر آب پاشید متوجه نشم درصورتی که آب نمیپاشه من خودم همچین فکری دارم وگرنه بالای 10 بار باید میشستم اگر خانوادم رعایت نکنند خودمم میدونم که این رفتارام الکیه و نجاست و کثیفی نیست اما نمیتونم جلوی خودمرو بگیرم و بیشترین حساسیتی که دارم نسبت به خواهرمه که 24 سالشه لطفا تایید کنید رد نکنید پیام رو پیا قبلیمو پاک کنید اینو تایدش کنید اون ناقص بود

  117. سلام آقای دکتر وقت بخیر لطفا به من کامل جواب بدید واقعا دارم اذیت میشم من از قبل حدو 5 6 سال پیش یا بیشتر وسواس فکری داشتم که مثلا باید 4 تا باشن جفت باشن حتما زوج باشنو اینا و فکرمیکنم که از وقتی گیتار رو شروع کردم شد حالا که امسال مرداد رفتم تو 16 سال وسواس شستشو گرفتم ولی کلا در روز دستام رو 4 یا 5 بار میشورم اما هی به خانوادم میگم به من دست نزنین یا اینکارو نکنین اونکارو نکنین یا قبل از این که برم دستشویی تا بالای دستامو آب میگیرم که اگر آب پاشید متوجه نشم درصورتی که آب نمیپاشه من خودم همچین فکری دارم وگرنه بالای 10 بار باید میشستم اگر خانوادم رعایت نکنند خودمم میدونم که این رفتارام الکیه و نجاست و کثیفی نیست اما نمیتونم جلوی خودمرو بگیرم و بیشترین حساسیتی که دارم لطفا تاییدکنید پیام رو حذف نکنید که آقای دکتر جوا بدن

    1. راه حل درمان وسواس شما مواجه شدن با اضطراب است. یعنی باید آنچه وسواس فکری به شما می گوید (مثال: دستت را 5 دقیقه بشور- پاهای خود را سه بار بشور) را انجام ندهید. اینکار به شما اضطراب می دهد ولی باید تحمل کنید تا وسواس شما درمان شود
      کتاب خود درمانی وسواس را از فروشگاه سایت تهیه کرده و مطالعه کنید. تمریناتش را انجام بدهید

  118. سلام
    من وقتی که می خوام مثلا ی ویس بدم خیلی به خودم سخت میگیرم مثلا اگه قرار باشه ی صفحه کتاب رو ویس بدم باید خیلی خوب بخونمش اگه من تا خط آخر رو خیلی خوب بخونم و داخل خط آخر ی (و)جا بزارم باید ویس رو پاک کنم و دوباره بخونمش و خیلی هم به خودم استرس وارد میکنم و این باعث میشه که من اشتباه بخونم و هی ویس رو پاک کنم دوباره بدم و شاید فک کنید که من خنگم یا دیگه خیلی دارم به خودم سخت میگیرم ولی نه واقعا این خیلی عذابم میده راستش من نمیدونم که کسی از فامیل یا خانواده ام اینو داشتن یا نه ولی خیلی به پدر بزرگم مشکوکم و من راستش وسواس اینکه باید همه جا تمیز باشه و خیلی وسواس به خرج بدم رو ندارم اتفاقا برعکس من خیلی تنبل و شلخته امو اینکه فکر میکنم رو کلمات و واژه ها وسواس به خرج میدم و راستش حس میکنم این روی آینده ام تاثیر داره و اگه با این روند پیش برم موفق نمیشم میشه لطفا بگید دلیلش چیه و باید چیکار کنم ممنون میشم♥️

    1. این نشانه وسواس در شما است. راه درمان وسواس شما ان است که چیزی که وسواس به شما می گوید را انجام ندهید. وسواس می گوید دوباره چک کن. شما نباید هرگز برگردی. هر قدر اطمینان طلبی شما بیشتر شود وسواس شما بیشتر می شود

  119. البته اگر هنگام مطالعه راه برم مشکلی ندارم و متوجه مطالب میشم اما در حالت نشسته نمیتونم

  120. تشخصی شما درسته آقای دکتر ولی مطلبی رو که میخونم نمیتونم متوجه بشم.اگر دلیلش تمرکز نداشتن نیست چیه دلیلش. عامل خارجی باعث حواس پرتی من نمیشه و درونیه.خیال پردازی و فکر هم ندارم