درمان اضطراب اجتماعی (هراس اجتماعی)
هراس اجتماعی چیست
هراس اجتماعی عبارت است از یک ترس مشخص و مداوم از یک یا چند موقعیت اجتماعی یا انجام کار». افراد دارای هراس اجتماعی ممکن است تجربه اضطراب و یا تجربه اجتناب از موقعیتهای اجتماعی متنوعی مانند جشنها، گفتگو در جمع، قرار ملاقات جهت دوستی و اظهار خود بهصورت قاطعانه در میان دیگران را داشته باشند. اکثر افراد دارای هراس اجتماعی از قضاوت منفی دیگران و یا انجام کاری که شرمآور یا حقارتآور تلقی شود، میترسند.
درمان هراس اجتماعی
درمان اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی از طریق شناختی رفتاری با تاکید بر سه طریق: ۱. تغییر فکر ۲. تغییر و تأثیر بر فیزیولوژی ۳. تغییر رفتار انجام میشود که در این مقاله به تفکیک توضیح داده میشود.
آيا اضطراب اجتماعی انواع مختلفی دارد؟
یک فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی میتواند شکل خفیف، متوسط یا شدید آن را داشته باشد. برخی از افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی تنها با یک نوع موقعیت، مانند غذا خوردن در حضور دیگران یا اجرا کردن در مقابل دیگران، علائم را تجربه میکنند، در حالی که سایر افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، علائم را در چندین یا تمام انواع تعامل اجتماعی تجربه میکنند. به طور کلی، سطوح مختلف اضطراب اجتماعی شامل موارد زیر میشوند:
- اضطراب اجتماعی خفیف: فردی که دارای اضطراب اجتماعی خفیف است، ممکن است علائم جسمی و روانی اضطراب اجتماعی را تجربه کند اما همچنان در موقعیتهای اجتماعی شرکت کند یا آنها را تحمل کند. همچنین ممکن است آنها تنها در موقعیتهای اجتماعی خاصی علائم را تجربه کنند.
- اضطراب اجتماعی متوسط: فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی متوسط میتواند علائم جسمی و روانی اضطراب اجتماعی را تجربه کند اما همچنان در برخی موقعیتهای اجتماعی شرکت کند در حالی که از انواع دیگر موقعیتهای اجتماعی اجتناب میکند.
- اضطراب اجتماعی شدید: فردی که مبتلا به اضطراب اجتماعی شدید است ممکن است علائم شدیدتری از اضطراب اجتماعی مانند حمله پانیک را در موقعیتهای اجتماعی تجربه کند. به همین دلیل، افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی شدید معمولاً به هر قیمتی از موقعیتهای اجتماعی اجتناب میکنند. فرد مبتلا به این سطح از اختلال، احتمالاً در همه یا بسیاری از انواع موقعیتهای اجتماعی، علائمی دارد.
درمان اضطراب اجتماعی از طریق شناخت درمانی
طبق تحقیقات صورت گرفته موثرترین درمان اضطراب اجتماعی شناخت درمانی میباشد. درمان اضطراب اجتماعی نسبت به سایر مشکلات روانشناختی درمانی با تاثیر بالا میباشد و فرد پس از انجام تمرینات و کامل کردن جلسات پروتوکل درمان اضطراب اجتماعی به میزان زیادی بهبود حاصل میکند. در ادامه مراحل درمان اضطراب اجتماعی به تفصیل ذکر میشود تا در صورت مهیا نبودن امکان مراجعه به نزد درمانگر خود فرد بتواند مراحل درمان اضطراب اجتماعی را طی کرده و بهبود حاصل کند.
۱. برای درمان اضطراب اجتماعی در ابتدا فرد باید سه جزء اضطراب را در خود درک کند: (۱) جزء فیزیولوژیکی، شامل واکنشهای بدنی مانند ضربان قلب؛ تنگی نفس؛ تعریق، (۲) جزء شناختی، شامل افکاری که شخص در موقعیتهای اجتماعی برانگیزاننده اضطراب ممکن است داشته باشد، مانند: «من چیزی برای گفتن ندارم»، «دیگران عملکرد بد من را میفهمند»، «حتماً خراب خواهم کرد»، (۳) جزء رفتاری، شامل آنچه فرد در آن موقعیت انجام میدهد (رفتارهایی که یا بیانگر اضطراب هستند یا بر کنترل آن دلالت میکنند) یا انجام نمیدهد (اجتناب). فرد به کمک درمانگر باید درک کند که چگونه این سه جزء در تعامل با یکدیگر، چرخه منفی اضطراب و احساسات منفی را، همانگونه که در بالا توضیح داده شد، ایجاد خواهند کرد.
جزء شناختی:
دانشجویی بهنام بابک را در نظر بگیرید که اضطراب اجتماعی دارد و پیش از اجرای برنامه و از زمانی که میفهمد باید در زمانی خاص، برنامهای را اجرا کند، دست به پیشبینیهای منفی میزند («حتماً خراب میکنم»، «خوب نخواندهام و میدانم دیگران میفهمند»، «اگر خراب کنم آبرویم میرود و همه من را احمق فرض میکنند»)، بر عملکردهای اجتماعی اشتباه خود تمرکز میکند («دفعه گذشته دست و پایم میلرزید و همه فهمیدند»، «دفعه قبل بعضی قسمتهای متن از یادم رفت»)، استانداردهای بالایی برای معیار عملکرد خود دارد که با نحوه عملکردش فاصله دارد («در جاهایی از نطق خودم به دیگران نگاه نکردم») و باعث میشود در هر صورت و با هر نوع عملکردی، خود را ناموفق محسوب کند، و این عملکرد ناموفق خود را دائماً نشخوار ذهنی میکند.
جزء رفتاری:
تجربههای پیشین بابک باعث میشود از اجراهای دفعات بعد فرار کند (تا زمانی که مجبور به سخنرانی کردن نباشد، آن را به تاخیر میاندازد) و یا ایمنیجویی (برای سخنرانی که شاید تنها ۱ ساعت تمرین لازم دارد، بیش از ۵ ساعت انرژی صرف میکند، یا زمانی را برای سخنرانی انتخاب میکند که میداند همکلاسیهای کمتری در کلاس حاضر میشوند) کند.
جزء فیزیولوژیک:
در حین انجام برنامه نیز به واکنشهای بدنی خود حساس شده و تمام توجهش معطوف به بالا و پایین رفتن ضربان قلب، نفس کشیدن، عرق و … خود میشود. که در نتیجه ترسش افزون شده و چرخه معیوب بالا، شدیدتر میشود.
تصحیح باورهای نادرست در درمان اضطراب اجتماعی
از جمله باورهای شناختی غلطی که فرد دارای اضطراب اجتماعی دارد، آن است که اضطرابرا نشانه بیکفایتی میداند. بهعبارتی دیگر، در نظر آنها اضطراب عامل سنجش عملکرد اجتماعی است و تنها در صورتی عملکرد خود را خوب محسوب میکنند که در عرصه اجتماعی، اضطرابی نداشته باشند. این در صورتی است که هر شخص دیگری نیز بهطور معمول پیش از اجرای موسیقی در جمع، ایراد سخنرانی و … دچار اندکی اضطراب میشود. نکتهای که فرد دارای اضطراب اجتماعی باید بداند آن است که میتوان در عین داشتن اضطراب، عملکرد اجتماعی معقولی داشت و این دو بهیکدیگر مرتبط نمیباشند و داشتن اضطراب نشانه بیعرضگی نمیباشد. تصحیح این باور غلط شناختی باعث میشود تمرکز بر نواقص و اشتباهات در موقعیتهای اجتماعی کاهش یابد.
نکته دیگری که در درمان اضطراب اجتماعی باید به آن توجه کرد آن است که آنچه باعث اضطراب بیشتر فرد میشود تمرکز بر احساسات بدنی و محیط بیرونی بهجای تمرکز بر کاری است که میخواهد انجام بدهد. زیرا میزان توجه انسان، محدود است و نمیتواند در عین آنکه بر میزان ضربان قلب، تنفس و … خود تمرکز دارد، در عین حال به کارکردهای اجتماعی خود نیز توجه نماید. بنابراین احتمال اشتباه در عملکرد اجتماعی بیشتر میشود. میتوانید با دوست خود امتحان کنید. یکبار زمانی که مطلبی را برای او تعریف میکنید توجه خود را بر احساسات بدنی و زمانی دیگر را بر مطلبی که تعریف میکنید، متمرکز کنید تا تفاوت بین آن دو را درک کنید.
بهبود خودانگاره
بهبود خودانگاره نکته دیگری است که باید اصلاح شود. افراد دارای اضطراب اجتماعی، تصور منفی از خود و تواناییهای خود دارند و مدام از خود انتقاد میکنند و به ضعفهای خود ناظر هستند. آنها از یک سو استانداردهای بالایی دارند و از سویی دیگر، توان خود را پایین در نظر میگیرند. مسلماً فاصله بین این دو حد باعث میشود خود را ضعیف و بیکفایت بدانند.
انتقاد از خود را کنار بگذارید. خود را تشویق کنید. شما باید بپذیرید که همه انسانها از جمله شما حق اشتباه کردن دارید. هر انسانی مجموعهای از ضعف و قوت است. هیچ انسانی کامل نیست. ضعفهای خود را بپذیرید و دوست داشته باشید. زیرا همین نقاط ضعف و قوت شما است که شما را منحصر بهفرد کرده است. ضعف خود را بپذیرید و دوست بدارید، همانگونه که نقاط قوت خود را میپذیرید و دوست دارید. (برای مطالعه بیشتر به مقاله رشد و افزایش عزت نفس رجوع کنید)
تصحیح باورهای شناختی غلط
باورهای شناختی غلط، پایه اضطراب اجتماعی است. تصحیح باورهای غلط بهمراجع کمک میکند در موقعیتهای اجتماعی اضطراب نداشتهباشد. در اینجا بهچند باور غلط رایج در افراد دارای اضطراب اجتماعی بهطور نمونه اشاره میکنیم. در داخل پرانتز نوع اشتباه آنان نیز بیانشده است. (برای مطالعه بیشتر به مقاله تحریفات شناختی مراجعه کنید):
۱.«من نباید هیچ اشتباهی در جمع بکنم» (بایداندیشی، همه یا هیچ)
۲.«باید بهگونهای عملکنم که همهی جمع از من خوششان بیاید» (بایداندیشی، همه یا هیچ)
۳.«باید کاری کنم که باعث ناامیدی هیچکس نشوم» (همه یا هیچ)
۴.«بقیه فکر میکنند من کسلکننده هستم» (ذهنخوانی)
۵.«باعث خجالت هستم» (برچسبزنی، بیتوجهی به امر مثبت، استدلال احساسی)
۶.«هر شنوندهای باید از سخنرانیام خوشش بیاید» (بایداندیشی، همه یا هیچ)
۷.«هیچ آبرویی برایم باقی نمیماند اگر اشتباه کنم» (فاجعهسازی)
۸.«دیگران من را احمق بهحساب میآورند» (ذهنخوانی)
۹.«همیشه جلوی جمع خراب کردهام» (تعمیم بیش از حد، بیتوجهی به امر مثبت)
۱۰.«دیگران عرقکردن و ضربان قلبم را میبینند و به ضعفم پی میبرند» (فیلتر منفی)
۱۱.«اگر مضطرب شوم، یک بازنده هستم» (برچسبزنی)
۱۲.«اگر لغتی را اشتباه بگویم، بیارزشم» (بیتوجهی به امر مثبت، همه یا هیچ، برچسبزنی)
برای مقابله با باورها و افکار غلط خود میتوانید سوالات زیر را از خود بپرسید:
۱.چه شواهدی وجود دارد که این باورم را تایید کند؟
۲.بر اساس تجربیات قبلی، هرچند وقت یکبار چنین اتفاقاتی میافتند؟
۳.بدترین اتفاقیکه ممکن است پیش بیاید، چیست و چند درصد احتمال وقوع دارد؟
۴.اگر بدترین اتفاق هم بیفتد، آیا میتوانم از عهدهاش بربیایم؟
۲. پس از اصلاح خطاهای شناختی، مراجع و درمانگر با همکاری یکدیگر درباره موقعیتهای ترسبرانگیز اجتماعی گفتگو میکنند و با کمکهم، سلسلهمراتب ترس و اجتناب مراجع را تهیه میکنند؛ لیستی از موقعیتهای ترسبرانگیز اجتماعی همراه با میزان احساس اضطراب در آن موقعیت تهیه میشود که هم نقشه راهی برای تمرینات مواجههسازی است و هم روشی برای ارزیابی میزان پیشرفت.
شناسایی رفتارهای اجتنابی
در این مرحله، مراجع با رفتارهای اجتنابی و ایمنیبخش خود که دلیل ماندگاری چرخه منفی اضطراب اجتماعی است، بیشتر آشنا میشود و سپس با کمک درمانگر، مواجههسازی با آنها را شروع میکند. رفتار اجتنابی یا ایمنیبخش به هر عملی گفته میشود که فرد انجام میدهد که تا جای ممکن از هرگونه موقعیت اجتماعی، تا زمانی که مجبور نیست، فرار کند و یا آنکه شرایطی را برای خود فراهم کند تا حداقل اضطراب را داشته باشد. مشکل رفتارهای اجتنابی و ایمنیبخش آن است که هیچگاه فرد درک نمیکند که میتواند بدون این رفتارها نیز اضطرابی نداشته باشد.
باید برای مراجع توضیح داده شود که فرار یا اجتناب از اضطراب، همانند خوراک دادن به یک موجود است. هرچه بیشتر اجتناب کنید، او خوراک بیشتری دریافت کرده و بزرگتر میشود و درنتیجه از شما اجتناب بیشتری میخواهد. شما مجبورید زمین امن خود را بیشتر و بیشتر به او واگذار کنید. دیگر اجتنابهای گذشته شما را آرام نمیکند، زیرا اضطراب بزرگتر شده و از شما خوراک بیشتری طلب میکند.
همانگونه که در نمودار زیر مشخص است، در زمان اضطراب فرد با اجتناب از موقعیتهای اجتماعی اضطراب خود را بهطور سریع کاهش میدهد، ولکن آنچه ذهن او فرامیگیرد و نسبت به آن شرطی میشود آن است که عملکرد اجتماعی، مساوی با اضطراب است و اجتناب از عمل اجتماعی، مساوی با آرامش. این روش تنها در کوتاهمدت فرد را آرام میکند، ولکن مجدداً در موقعیتهای دیگر اجتماعی دچار هراس میگردد. به این ترتیب، اضطراب اجتماعی او نه تنها بهبود نیافته، بلکه اندک اندک افزایش مییابد.
مواجههسازی
مواجههسازی مهمترین بخش درمان اضطراب اجتماعی است که باید زمان زیادی برایش گذاشت.
شکل دوم، نمودار اضطراب فرد هنگام مواجههسازی است. اگرچه اضطرابش ناگهان پاییننمیآید و پس از مواجههشدنهای مداوم، اندکاندک کاهشمییابد؛ ولکن در این حالت ذهن فرد درکمیکند میتوان همراه با عملکرد اجتماعی، آرامش را نیز تجربهکرد و تنها راه کسب آرامش، اجتناب و فرار از موقعیتهای اجتماعی نیست.
نکته مهم آنست که درصورت تکرار مواجههسازی، بدن نمیتواند برای مدتزیادی طی مواجههسازی، مضطرب و برانگیخته بماند؛ پس بناچار اضطراب فرد حین عملاجتماعی یا صحبت در جمع کاهشمییابد و درنتیجه ذهنش درک میکند میتوان مضطرب نبود و سخنرانی کرد. در درمان اضطراب اجتماعی در صورت تکرار مواجههسازی:
۱.انتظار اضطراب کاهشمییابد.
۲.حداکثر اضطراب کاهشمییابد.
۳.زمانیکه حداکثر اضطراب در یک وضعیت ثابتبماند، کاهشمییابد.
۴.بازگشت بهحالت عادی سریعتر است.
بابک را تصورکنید که مواجههسازی کرده و در جمعی چندنفره سخنرانیمیکند. ابتدا احساس اضطراب میکند، اما میداند بدنش نمیتواند برای مدتزیادی برانگیختهبماند. بنابراین بهطور ارادی، داوطلب سخنرانیهای متفاوتمیشود. بدنش پس از تکرار مواجههسازی، آرامترمیشود و حین سخنرانی نیز دیگر مانند گذشته مضطرب نیست. بنابراین ذهنش بهطور ناخودآگاه میگوید: «آها، درحال سخنرانیام درحالیکه بدنم آرام است». تمرین مداوم مواجههسازی این فکر را بیشازپیش تقویت میکند و فرد را از چرخهمنفی اضطراب رهامیسازد.
جدول زیر، مثالی از سلسلهمراتب اضطراب در درمان اضطراب اجتماعی میباشد. فرد از موقعیتهاییکه اضطراب کمتری دارد شروعکرده و بهموقعیتهایی با اضطراب بیشتر میرسد.
موقعیت اجتماعی | هراس (۱۰۰ – ۰) | اجتناب (۱۰۰ – ۰) |
سخنرانی در دانشگاه باحضور بیش از ۲۰ نفر درباره موضوعیکه تسلطی بر آن ندارم. | ۱۰۰ | ۵۰ |
سخنرانی در مورد موضوعیکه تسلط بر آن دارم ولی تعداد زیادی حضور دارند. | ۸۵ | ۹۰ |
سخنرانی مقابل ۵ تا ۱۰ نفر. | ۸۰ | ۸۰ |
نشستن دور میز کنفرانس بههمراه همکاران و بحثکردن. | ۶۰ | ۷۰ |
مخالفت با یکی از همکاران. | ۴۰ | ۵۰ |
ابراز نظر بهیکی از همکاران. | ۴۰ | ۴۰ |
معرفی خود بهیک همکار. | ۳۰ | ۲۰ |
رعایت قوانین زیر در رفتار درمانی اضطراب اجتماعی
۱. باید موقعیت اجتماعیای را انتخاب کرد که تا حدی برای بیمار اضطراب ایجاد کند و در عین حال بتواند آن میزان اضطراب را تحمل کند.
۲. باید قبل از مواجههسازی، هدفی برای خود تعریف کند. بهطور مثال، پرسیدن یک سوال در جمع.
۳. هدف نباید انجام یک عمل اجتماعی بدون نقص و کمالگرایانه باشد. مثلاً هدف «همه از سخنرانی من خوششان بیاید» یک هدف معقول و قابل وصول نیست. زیرا اولاً در هیچ صورتی نمیتوان مطمئن شد همه از سخنرانی خوششان آمده است و در ثانی، هدفی غیرواقعگرایانه است.
۴. پس از مواجههسازی بهخود یادآوری کنید که دارای سوگیری شناختی هستید و احیاناً عملکرد خود را درست قضاوت نمیکنید. انتقاد از خود را فراموش کنید و بهجهت مواجههسازی که انجام دادید خود را تشویق کنید.
۵. بهیاد داشته باشید مواجههسازیهای طولانیمدت بهتر از تعداد زیاد مواجهه است. بهطور مثال، بهتر است که شما دوبار سخنرانی یکساعته داشته باشید تا آنکه ۱۰ سخنرانی ۱۰ دقیقهای. زیرا در حالت اول، ذهن شما مدام بهفکر آن است که چگونه وقت تمام شده و از موقعیت فرار کند. در این حالت شرطیسازی ذهن اتفاق نمیافتد، زیرا سخنرانی شما در حالی تمام میشود که اضطرابتان کاهش نیافته است.
۳. در درمان اضطراب اجتماعی بر جزء فیزیولوژیک نیز باید اقدام کنید. تمریناتی برای کاهش علائم فیزیولوژیکی اضطراب میتواند به کاهش اضطراب کمک کند. به این منظور میتوان از تنفس دیافراگمی، آرمیدگی تدریجی عضلات، تصویرسازی صحنه آرامبخش استفاده کرد (برای مطالعه بیشتر به مقاله ۱۰ روش برای درمان اضطراب رجوع کنید).
شایان ذکر است که اگرچه این مقاله بهگونهای نگاشته شده است که فرد بهواسطه آن به تنهایی بتواند بر اضطراب اجتماعی خود غلبه کند، اما مسلماً استفاده از یک درمانگر باتجربه مسیر را کوتاهتر کرده و احتمال موفقیت را افزایش میدهد.
درمان اضطراب اجتماعی با دارو
بهترین قرص برای اضطراب اجتماعی
بهترین قرص برای اضطراب اجتماعی نیز تنها در کنار درمان شناختی رفتاری موثر است. درمان اضطراب اجتماعی از طریق دارو به تنهایی نمیتواند درمان کاملی برای اضطراب اجتماعی باشد. زیرا دارو و قرص به تنهایی موجب میشود بیمار باور کند که اگر اضطراب ندارم بهجهت دارو است. به همین دلیل فرد به دارو وابسته میشود. در ابتدای درمان شناختی رفتاری میتوان از دارو استفاده کرد ولکن یابد با مشورت روانپزشک بتدریج با انجام تمرینات مواجههسازی دارو را کاهش داد.
روش درمان اضطراب اجتماعی
طبق تحقیقات صورت گرفته، ترکیب شناخت درمانی و مواجههسازی نرخ پاسخ مشابهی را در قیاس با داروی مهارکننده منوآمین اکسیداز فنلزین و نرخ پاسخ بهتر یا مشابهی را نسبت به داروی مهارکننده بازجذب انتخابی سروتونین برای درمان اضطراب اجتماعی نشان دادند. بهعبارت سادهتر، میزان بهبود روش شناخت درمانی و رفتار درمانی در قیاس با دارو درمانی تفاوتی با یکدیگر ندارند. با این تفاوت که ترکیب شناخت درمانی و مواجههسازی در قیاس با دارو درمانی، مقاومتر به عود بیماری هستند. بنابراین، در دارو درمانی احتمال بازگشت اضطراب اجتماعی پس از قطع مصرف دارو، بالا است.
ترکیب شناخت درمانی و مواجههسازی یا سی بی تی برای درمان اضطراب اجتماعی ، بهطور ساده عبارت است از فراهم کردن موقعیتهای اجتماعی برای مراجع تا او بیاموزد رخدادهای اجتماعی آنقدرها تهدیدآمیز نیست و عملکرد و اشتباهات اجتماعی آنقدرها ترسناک و و فاجعهبار نمیباشند. درمانگر با تصحیح باورهای اشتباه مراجع و فراهم کردن موقعیتهای اجتماعی، بهصورت گام به گام و براساس میزان اضطراب مراجع، او را تشویق به مواجههسازی با آنچه از آن واهمه دارد، میکند.
درمانگر اختلال اضطراب اجتماعی
درمانگر اختلال اضطراب اجتماعی باید در زمینه درمان انواع اضطراب تخصص داشته باشد. بهتر است درمانگر اضطراب اجتماعی یک شناخت درمانگر باشد. زیرا مثلا در روانکاوی تحقیقات در زمینه درمان اضطراب اجتماعی صورت نگرفته است و یک روانکاو نمیتواند با روشهای در دست خود به درمان اضطراب اجتماعی بپردازد.
در صورتیکه بهدنبال درمانگر اختلال اضطراب اجتماعی هستید، با شماره ۰۰۹۸۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ تماس حاصل فرمایید. |
منابع:
استفان هوفمان و میشایل اتو. اختلال اضطراب اجتماعی. ترجمه مسعود چینیفروشان و منصور آگشته. ۱۳۸۹. نشر ارجمند.
دیوید هافمن. درمان شناختی رفتاری برای بزرگسالان. ترجمه کامیار سنایی. ۱۳۹۶. نشر ارجمند.
سلام منم مشگل اضطراب اجتماعی دارم هرکی مسئله بیاد تلگرام gandom1960
سلام
یه گروه تلگرامی برای کسایی که اضطراب اجتماعی دارن هرکس تمایل داره وارد گروه بشه اونجا میتونیم از تجربه های همدیگه استفاده کنیم
Harrase @
من 35 سالمه و مدت 15 سال هست که اضطراب اجتماعی دارم؛ یعنی همه چیز از یک اتفاق شروع شد و مثل یه ویروس همه جای زندگیم پخش شد؛ البته من قبلش هم به دلیل تربیت ضعیف، زمینه این مشکل رو داشتم و خجالتی بودم؛ دکتر به اندازه کافی رفتم و دارو هم اونقدرها جواب نداد؛ یعنی فکر میکنم این مشکل اصن درمان قطعی نداره؛ فقط شاید گاهی بشه کنترلش کرد؛ به خاطر این مشکل با وجود مدرک فوق لیسانس نتونستم توی اجتماع کار پیدا کنم؛ یه درآمد ناچیزی از کار های فریلنسری در خونه دارم؛ روابطم هم واقعا محدوده؛ از طرفی هم خانواده ام مدام منو با بقیه مقایسه میکنن و زخم زبون میزنن؛ نمیدونم عاقبتم چی میشه؛ از همه جا ناامیدم و افسردگی هم دارم؛ گاهی جدی به خودکشی فکر میکنم؛ یعنی به خودم میگم که این وضعیت عادلانه نیست و چرا آدم باید با این سختی ادامه بده؛ اخیرا صبح ها با افکار سیاه و بدی در مورد زندگی و گذشته ام از خواب بیدار میشم و تحت تاثیر این فشار ها توی این هوای آلوده تهران، صبحم رو با سیگار شروع میکنم؛ سوالم اینه که رهایی از این افکار بد صبحگاهی راهکار موثری داره؟
ضمنا اگه کسی مشکلات مشابه و یا افسردگی داره و حوصله ای براش باقی مونده که حرف بزنه، من بدم نمیاد حرفای دوستان رو بشنوم و تبادل نظری کنیم؛ ایمیل من هست: saeedmohajer84@gmail.com
خیلی متاسفم از آنچه فرمودید. راه درمان شما مواجه سازی با ترسهایتان است.
ایمیلی از طرف همکاران به شما داده می شود توحه فرمایید
سلام داداش. من دقیقا مثل خودتم. با وجود تحصیلات دانشگاهی فنی مهندسی در رشته خیلی خوب و پر درآمد الان همچنان بیکارم. حتی جرات ندارم به یه زن یا دختر نزدیک بشم چون همیشه اضطراب دارم الان یهو ممکنه بزنه توی گوشم یا فحشم بده یا خودش و دور و بری هاش مسخره ام کنند. کلا همه اش توی خونه ام . چند سال دیگه هم کلا وارد سن پیری و میانسالی میشم. من هم خونواده ام همیشه منو با دیگران مقایسه و تحقیر کردند. حتی مادرم که منو دوست داره پای عمل که میرسه منو در هیچ موردی قبول نداره و حس میکنم خودشم توی ذهنش منو باعث خجالت و تلف شدن عمرش میبینه. کلا فقط روزها رو میشمارم زودتر این زندگی سیاه تموم بشه راحت شم.
با سلام و تشکر از زحمات شما و وقت ارزشمندتان که در اختیار ما قرار می دهید
آقای دکتر لطفا کمکم کنید پسری متاهل و ۳۵ ساله بدجوری دچار اضطراب و استرس شده ام
از کارهایی که قبلا برام تفریح و لذت بود استرس میگیرم
از برف از آتش از دیر رسیدن از مسافرت کلا همه چی استرس در حد مرگ شده برام
مثلا میخوام آتش روشن کنم استرس میگیرم که نتونم روشن کنم و کباب نپزه
خدا نکنه صبح مثلا بیدار شم ببینم ۷:۱۵ است بدنم قفل میکنه دیگه استرس در حد مرگ میگیرم که دیر میرسم
دیگه دور شدن از خانه عذاب شده نمیتونم خارج شهر برم البته به تنهایی اصلا میترسم ماشین خراب بشه مشکلی پیش بیاد و …
بیشتر در مواقع استرس بدنم قفل میکنه نمیتونم راه برم حتی
آقای دکتر لطفا کمکم کنید چیکار کنم
مقاله درمان اضطراب منتشر یا عمومی را در سایت مطالعه کنید
ببینید از چه زمان شروع شد و در آن زمان چه اتفاقاتی افتاده
ورزش کنید. مدیتیشن کنید. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید
سلام ببخشید اقای دکتر من اول حالات اضطراب اجتماعی خودمو اصلا شرح نکردم من در موقعیت های اجتماعی دچار ثپش قلب و تنگی نفس و لکنت زبان خیلی شدیدی شدم به گونه ای که در محیط خانواده ام اصلا در حد چند کلمه بیش تر نمی تونم حرف بزنم و وقتی بخوام چیزی تعریف کنم همشو لکنت می گیرم به گونه ای که اعضای خانواده ام متوجه می شن و اینکه نمی تونم جواب حتی یه تلفن ساده بدم و وقتی در خونه مون رو می ز نند می ترسم برم درو باز کنم چونکه از حرف زدن خیلی می ترسم وچه درحضور یک نفر وچه جمع دچار لکنت زبان می شوم اصلا نمی تونم به تنهایی از محیط خانه خارج شم یا اینکه حتی مهونی برم چون دچار لکنت زبان خیلی شدیدی می شوم من با این اوصاف چه طوری می تونم معلم یک جامعه بشم ودر موقعیت های اجتماعی حضور داشته باشم من نمی تونم وضعیتم را برای اعضای خانواده ام توضیح بدم چون هم باور نمیکنند و احساس می کنند دچار وسواس فکری شدم و اینکه بهم می گن تو دیوانه شدی لطفا راهنمایی کنید آقای دکتر
راه حل مشکل تمرین کردن است. با فرار از ترسها اضطراب شما بیشتر می شود. با یک درمانگر جلسات تراپی داشته باشید و یا خوتان درباره اضطراب اجتماعی و انجام تمرینات آن بیشتر دانش کسب کنید
سلام اقای دکتر من خودم دانشجوی مشاوره هستم و 24 سالمه …ولی متنفرم ازجمع واجتماع وازدحام و حتی سرکلاس دانشگاه بشدت اذییت میشم بااینکه ممتاز هستم و مسلط به درس ها
و حتی اگه اراعه های درس رو بخوام انجام بدم وکاملااااا روش تسلط داشته باشم موقع حرف زدن خیلی خیلی زیاد مضطرب میشم
چه روشی رو برای من پیشنهاد میکنید؟
تنها روش موثر قرار دادن خود در موقعیتهایی است که از آنها اضطراب پیدا می کنید. هر قدر بیشتر زودتر بهبود می یابید
خیلی ممنونم دکتر
سلام ی راهکاری که هر ترسی از هر نوعی رو میتونه از بین ببره علم شرطی سازی تداعی عصبی هست. علمی که فوبیایی رو که روانپزشک نمیتونه با روش های سنتی در 6 سال از بین ببره میتونه در عرض چند دقیقه نابودش کنه.
وقتی شما در موقعیتی به رنج شدیدی میرسید مغز کاری رو که منجر به این احساس شده جستجو میکنه ( بر اساس معیار های : خاص بودن کار , همزمان بودن کار با رنج و پیوسته بودن کار ) و با یافتن کاری که این معیار ها رو همزمان داره تداعی عصبی اون رنج شدید رو مسیازه و اون تداعی تا زمانی که از بین نره در شما ترس ایجاد خواهد کرد.
خبر خوب اینه که هرچه این چرخه کار و رنج ادامه پیدا نکنه تداعی عصبی مورد نظر ( ترس ) ضعیف تر میشه مثل عادت هامون
پس همانطور که میبینید مشکل شما کاملا به تجربه های شما در دوران گذشته برمیگرده . بر اساس این علم شما باید الگوی مورد نظر فکری احساسی رو بشکنید به این شیوه که با اون کار که قبلا به رنج شدید منجر میشد به لذت های بسیار شدید و معکوس برسید میتونید از قدرت تصور مغز هم استفاده کنید. مثلا قبلا که با ابراز وجود با طنز به حقارت میرسیدید با کمی تمرین با ابراز وجود با طنز به قدرت برسید ( دو معیار خاص بودن و پیوسته بودن لازم هست تا تداعی طنز ایجاد بشه ). تا زمانی که تداعی های عصبی طنز در شما ایجاد بشه و تداعی عصبی قبلی از بین بره باید این کارو تکرار کنید
هرچه شدت احساس بالا باشد تداعی عصبی قوی تردر نتیجه ترس یا میل هم قوی تر و ماندگارتر خواهد بود
شما با علم تداعی عصبی تغییر کردید که منزوی بشوید ( با کمک ترس ) و حالا تغییر کنید تا ادم اجتماعی شوید
علم NLP هم میتونه موثر بشه بستگی به مهارت فرد داره
دلم نیومد اینارو نگم خودتون با دیگران مقایسه نکنید شرایط هرکسی بسیار متفاوته
سلام من زمانی که در یه موقیت شلوغ و پرجمعیت قرار بگیرم به شدت حالم بد میشه وحملات پانبک بهم دست میده اصلا و اصلا اون لحظه روی خودم کنترلی ندارم این اضطراب هم ریشه اش به بچگی و اتفاقات بد گذشته همچنین خانواره کنترل گرا برمیگرده به دلیل ترس ازتمسخر و قضاوت شدن چندبار تا مرزبیهوشی رفتم تروخدا راهنماییم کنید لازمه با دارو حتما درمان بشه؟چقدر امکانش هست طول بکشه بهبودپیداکنم ؟اصلا راه قطعی ای هست بدون روانپزشک وباکمک خودمون؟؟؟؟
بله حتما راهی هست. باید نحوه مواجه شدن با ترسهای خود را از مقالات فرا بگیرید. البته اگر یک روانشناس شما را همراهی کند بهتر است
آقای دکتر شما فرمودین میتوان در عین داشتن اضطراب، عملکرد اجتماعی معقولی داشت و این دو بهیکدیگر مرتبط نمیباشند و داشتن اضطراب نشانه بیعرضگی نمیباشد.
و یا اضطراب در میزان کارایی فرد تأثیر مهمی ندارد و در بعضی از شرایط اضطراب موجب افزایش کارایی فرد نیز میشود.اما شرایط من دقیقا بر عکسه! یعنی اضطراب در من باعث افت عملکرد میشه مثلا در دعوا نمیتونم در حد تواناییم از خودم واکنش نشون بدم و به نوعی قفل میکنم.یا در بازی فوتبال در حالت عادی و بدون اضطراب عملکرد خوبی نسبت به دوستانم دارم اما در حالت اضطراب کاملا نا امید کنندس. در موقعیت های اجتماعی هم همینطور.به همین دلیل هم از سر کار رفتن پرهیز میکنم چون عملکردم نصف آنچیزی میشود که باید باشد! یعنی من هر زمان مضطرب باشم نمیتونم خود واقعیم یا توانایی هام رو بروز بدم و به نوعی دست و پا چلفتی و خنگ میشوم در حالی که اون حس درونی که دست و پا گیرم شده اگر نبود بهتر میتونستم عمل کنم.
آیا حالتی که من تجربه میکنم اضطرابه؟
چرا منجر به این میشه که بیشتر تمایل دارم هیچ عکس العملی نشون ندم و منفعل باشم تا این که محرک من باشه؟
اضطراب اگر شدتش متناسب باشد باعث بهبود عملکرد است ولی اگر شدید شود عملکرد را کاهش می دهد. شما باید یاد بگیریذ با ترسهای خود مواجه شوید و خود را در موقعیتهایی که از آن می ترسید قرار دهید تا بتدریج مغز شما خوگیری کند و دیگر نترسد
باسلام و درود آقای دکتر من دختر ۲۶ ساله هستم موقع صحبت کردن استرس و دلهره و تپش قلب دارم به خاطر استرس زیاد در حد دو سه کلمه بیشتر نمیتونم صحبت کنم یا کلمات را فراموش میکنم و نیز دچار لکنت زبان میشم و نیز دچار خشکی دهان میشم نمیتونم چگونه سر یک جمله یا داستان را باز کنم یا یک موضوع رو نمیتونم برای کسی چطور توضیح بدم به خاطر این مشکلم نمیتونم کار پیدا کنم وقتی کمی ناراحت میشم فورا بغضم میگره و گریه میکنم با همه ،خانواده ،بچه ها ،غریبه ها ،خواهر برادر موقع صحبت کردن استرس دارم با کسی نمیتونم چشم تو چشم بشم …از وقتی فهمیدم پسر موردعلاقم ازدواج کرده بدتر شدم و فورا بغضم میگره و خودم رو مقصر میدونم چون جلوش استرس شدید داشتم و دستام جلوش میلرزید و تب ولرز میکردم آنقد جلوش استرس داشتم که دوست داشتم زمین دهن باز کنه و من رو قورت بده از وقتی خونه اومدم افسردگیم بیشتر شده نمیخوام هیچ وقت ازدواج کنم چون میدونم اگه ازدواج کنم طرف منو ول میکنه و طلاق کنه ..میدونم کسی حاضر نیست با همچین شخصی ازدواج کنه …هیچ وقت نمیتونم تصمیم درستی بگیرم زندگی بی ثباتی دارم …هیچ وقت نمیتونم از خودم دفاع کنم موقع دعوا دلم به لرزه می افته استرس و تپش قلب شدیدی میگیرم و به لکنت زبان می افتم و بدنم داغ میشه و صورتم قرمز میشه و بغضم میگیره زمانی که مدرسه میرفتم بچه ها منو اذیت میکردن و به احمق و مظلوم بودن معروف بودم …الان تو خونه بیکار هستم و احساس میکنم روز به روز بدتر میشم ..از اینکه مردم بدون استرس صحبت میکنن و شیرین زبانی میکنن حسرت میکشم همه همکارای سابقم فهمیدمن استرس دارم و من رو مسخره کردن من تاحالا هیچ دوستی نداشتم و با هیچ کسی نتونستم تاحالارابطه احساسی داشته باشم هر روز به خودم سرکوفت میزنم این مشکل منو خیلی مظلوم کرده … هر روز آرزوی مردن دارم
وقتتون بخیر
عزیزم مشکل شما ان است که شما خود را دست کم می گیرید و بدلیل انکه در محیطی بزرگ شدید که از سمت دیگران اذیت شدید اکنون آن حرفها را باور کرده و خود را کم می بینید. از سویی دیگر نظر دیگران برای شما بسیار مهم شده است و بشدت نسبت به آن حساس شده اید و دائم خود را مقایسه می کنید. خود را سرزنش نکنید. مشکل شما سرزنش خویش است. به نقاط قوت خود و استعدادهایتان توجه کنید. هیچکس کامل نیست و همه اشتباه دارند در زندگی ولی هر کسی اگر مانند شما خود را سرزنش کند به مشکلات شما دچار می شود. دیگران که شما حسرت انها را می خورید بهتر از شما نیستند ولکن پذیرفته اند که کامل نیستند. در نتیجه راحت تر با دیگران حرف می زنند
مقاله رشد و افزایش عزت نفس را در سایت مطالعه کنید.
.
سلام جناب دکتر من ازینکه بخوام با دیگران روبرو بشم و ارتباط بگیرم اصطراب خیلی زیادی پیدا میکنم و از جمع ها گریزان هستم از ترس اینکه پیش بقیه برم و بهم بخندن و یا به عمد تماشا بشم و قضاوت بشم میترسم به همین خاطر از رفتن در جمع خوداری میکنم به نظر شما چجوری باید اصطراب اجتماعی مو ازبین ببرم چون هر وقت که در جمع میرم با تعجب و خنده دیگران مواجه میشم باید چیکار کنم؟ این حس رو در جمع آشنایان بیشتر دارم تا جمع غریبه ها
باید تا جای ممکن زیاد با چیزی که می ترسی مواجه کنی خودت را. از اشتباه کردن نترسی و بخود بگویی همه اشتباه می کنند و من نیز حق اشتباه دارم
سلام من ۳۴ سالمه و همش فکر میکنم دیگران میتونن ذهن منو بخونن حتی شده در باره یک موضعی فکرم خیلی مشغول بوده بعد میبینم بعدا یا فرداش بعضیا دارن در موردش یا شبیه به اون چیزی که فکر میکردم دارن صحبت میکنن و یا دارن به من تیکه میندازن و این خیلی من رو مضطرب میکنه
این نوعی توهم است. به روانشناس مراحعه کنید تا ببینید چقدر جدی است
سلام دکتر
من سعی میکردم این حقیقت رو نادیده بگیرم که توی موقعیت های اجتماعی همیشه گند میزنم، فک میکردم ی استرس سادس و برای همه پیش میاد ولی چندسال پیش موقع ارائه دادن متوجه تغییر نوع نفس کشیدنم، لرزش زانو هام، خشکی دهانم و خلاصه از دست دادن کنترل فکر و بدنم شدم، انگار میتونستم ببینم ولی نمیتونستم نگاه کنم
حس میکردم همه دارن یجوری نگاهم میکنن و هرکسی میخندید یا حرفی میزد با خودم میگفتم داره منو مسخره میکنه
جدا از اضطراب اجتماعی من کلا آدم اجتماعی ای نیستم برای همین برام مهم نیست اگه حتی هیچ دوستی نداشته باشم ولی نمیشه هیچوقت با دیگران ارتباط برقرار نکرد
سعی کردم از تراپیست کمک بگیرم ولی نه میتونم باهاشون راحت باشم و نه میتونم بهشون اعتماد کنم، حس میکنم اونا منو اشتباه قضاوت میکنن و درکم نمیکنن یا اینکه قراره هرچی بگمو بذارن کف دست یکی دیگه و ازش سوء استفاده کنن
قبل از اینکه توی ی موقعیت اجتماعی قرار بگیریم کلی رو خودم کار میکنم ولی وقتی برمیگیردم به واقعیت میفهمم فقط گفتنش راحته و فرق چندانی نکردم
اینطور بگم که اگه امروز یکی از آشناهام که دوست محسوب نشه ازم چیزی بپرسه و من سوتی بدم حداقل تا دو ساعت آینده نمیتونم رو چیزی تمرکز کنم هرچند من کلا با تمرکز کردن مشکل دارم
نمیدونم چیکار کنم تقریبا دست به هرکاری زدم، قرص به طور مرتب مصرف نکردم ولی یه بار از یکی از آشناهام که اونم آدم مضطربیه قرص گرفتم ولی هیچ تاثیری نداشت
چیزی که بیشتر منو میترسونه اینه که در آینده اضطراب اجتماعیم منو دچار یه مشکلی خیلی خیلی بزرگتر از این حرفا کنه چون من میدونم این مشکلی نیست که درکنارش بشه زندگی کرد
بنظرتون چیکار میتونم بکنم؟هیچ امیدی بهم هست؟
حتما امید هست. راه حل مشکل شما مواجه شدن با ترسها است. باید بکرات با دیگران معاشرت کنید و در موقعیتهای اجتماعی خود را بگذارید. هر قدر فرار کنید ترسهای شما بیشتر می شود
سلام وقت به خیر ممنون میشم جواب منو بدین من مشکلی که از کودکی تا به الان دارم اینه که همیشه هر سال که مدرسه ها تازه شروع میشد من تا یه ماه حالم افتضاح بود و احساس شدید تنهایی میکردم تو مدرسه و این هر سال اوایل مدرسه تکرار میشد برام تا زمان دانشگاه رفتنم و الانم که میخوام برم سر کار یا کار جدید پیدا کنم این مشکل رو دارم تصور اینکه یه کار جدید پیدا کنم حالم بد میشه ولی وقتی یه مدت میگذره تو اون محیط جدید هیچ مشکلی ندارم ولی اوایلش خیلی سخته برام تو خونه و جمع دوستام ادم خوش صحبت و خنده رویی ام ولی تو یه محیط جدید اصلا به زور دو کلمه حرف میزنم تا زمانی که یه مدت بگذره و یواش یواش بتونم ارتباط بگیرم با ادما اون محیط
باید فکرهای خود را در روزهای اول بر روی کاغذ بنویسید تا بفهمید چه چیزی شما را اذیت می کند و نگران چه هستید و فکر می کنید ممکن است چه بشود. سپس مقله درمان خطاهای شناختی را در سایت بخوانید تا دریابید چه خطای ذهنی دارید
سلام.
بنده شروع کردم ب مداحی و قرآن خوندن تومجالس ختم.
ابتدا دلهره و اضطراب داشتم. اما میگفتم مدتی بعد کمتر میشه. اما نشد
الان طوری شده اگر بخام جلوی جمع بخام فقط صحبت کنم هم نمیتونم
حرفام یادم میره
حتی بسم الله رو هم میترسم غلط بگم.
اگر بخام چیزی بخونم جلوی مردم
تپش قلب میگیرم. استرس و تنگی نفس
کلا هیچی نمیتونم بخونم یا بگم.
آب دهنم خشک میشه.
ممنونم اگر راه حلی بگید
احتمالا زمانی نیز که در مجالس می خواندید کارهایی می کردید برای انکه خجالت زده نشوید و یا خراب نکنید و یا…
باید ان کارها را نمی کردید تا مواجه سازی موثر می شد.
الان هم تنها راه مواجه شدن با ترسها است
سلام وقت بخیر آقای دکتر
سلام
سلام آقای دکتر من قبلا وسواس تمیزی داشتم حساس بودم یه اتفاقی برام پیش اومده که باعث شده ترس بهم وارد بشه ومدتی خیلی وحشتناک زندگی کردم والعان با قرص خوردن یعنی فلوکسامین وسرترالین بهتر شدم ولی همش تو سرم فکرهایی هست که نمیدونم چیه فکرم به کجا درگیره که باعث میشه من ناراحت بشم چه تو انجام کار چه در خیابان نمیدونم مشکلم چیه همش میگم اتفاقی که برام پیش اومد یا مثلا چرا اینجوری میشم،چرا اونجوری شدم
هر روز من شد همین مشکلات وبرام عادت شده
تو را خدا اگه میشه کمکم کنید قرص را هم کم کردم
وخسته شدم از دکتر رفتن العان فقط سرترالین ۵۰ میخورم
1. ورزش کنید منظم
2. مدیتیشن کنید
3. مقاله درمان اضطراب بدون دارو را در سایت بخوانید. زیرا این فکرها نشانه اضطراب شما است
سلام آقای دکتر خواهش میکنم یه را ه حلی بهم بده دارم دیونه میشم خونه نشین شدم
از دور همی خانوادگی ،جمع ،مهمان حتی روبه رو شدن با غریبه فراریم و از نقدینگی توی جمع، توجه دیگران روی خودم بحث کردن در مورد من و … حتی تو هوای سردم حرارت بدنم میره بالا خیس عرق میشم خیلی زیاد انگاری آب ریختن روم آقای دکتر خواهش میکنم یه دارو بهم معرفی کنین دیگ خسته شدم عرق لعنتی نمیزاره در برابر دیگران از خودم دفاع کنم با بحث کنم خداجون این دیگ چ مرضی بود دادی همین تا بحث من میشه انگاری زیر پام آتیش روشن کردی لطفاً راهنماییم کنین انگاری زندگی برام تموم شده
راه حل شما مواجه شدن با ترسها است. یعنی بنویسید از چه شرایطی می ترسید. باید بتدریج خود را در ان شرایط قرار دهید. هر قدر از ان شرایط فرار کنید ترسهای شما بیشتر می شود
دارو بطور موقت کمک می کند.
آقای دکتر من شنیدم این عرق کردن پیش از حد احتمال دارد که در بدن شخص سرطان خون سرایت کرده سرطان های خون که چند نوع هستند.آیا بهتر نبود اول بهشان پیشنهاد میداید با یک آزمایش خون کامل از گلبول های سفید و اجزایش یا گرفتن آزمایش از مخ استخوان قفسه سینه.علمی هم هر دو آزمایش قابل اعتماد است که درست گفته یا نه.آن زمان مریض میتواند خیالش راحت باشد که خطرناک نیست عرق کردن.
سلام اقای دکتر من دو سه روزه ی کار جدید پیدا کردم و صبحا که از خواب بیدار میشم اضطراب دارم و نمیتونم حتی صبحونه بخورم و بدنم صعف میکنه و موقع ناهار هم حتی نمیتونم کامل غذامو بخورم و همین باعث شده تو دو روز حدود دو کیلو وزن کم کنم موقع کار مشکل و استرس ندارم فقط استرسم موقع صبح و اوایل رفتن هست ولی تاثیراتش رو معدم تا شب هست چیکار کنم بنظرتون ول کنم کارو ؟ چون ۲۳سالمه هنوز سربازی نرفتم و نیاز جدی به کار کردن ندارم
فکرهای خود را بنویسید. ایا می ترسید کار را خوب انجام ندهید؟ می ترسید مشکلی در محیط کار پیش بیاید؟ و یا…
مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت بخوانیدو سپس جلوی فکر خود فکر غلط را بنویسیدو و فکر درست را در ستون بعدی مانند انچه در مقاله امده یادداشت کنید
سلام وقت بخیر ی دختر ۱۶ ساله هستم که چند هفته دچار تنگی نفس و پس از آن احساس خلط گلو و خشکی دهان و مشکل بلع اب دهان میشوم در همین حین ضربان قلبم بالا میره و دلشوره میگیرم احساس میکنم دارم میمیرم توان حرف زدن رو ندارم تقریبا دو هفته و اینا طول میکشه بعد حالم خوب میشه و اینم بگم که در طول این هفته که این احساسات رو دارم وقتی خودمو مشغول ی کاری میکنم دیگه این علایم رو ندارم !
میشه بگید مشکلم چیه
شما دچار حمله پانیک هستید. مقاله درمان پانیک را در سایت بخوانید
سلام من پانزده سال پیش ناگهان اخلاقم عوض شد از پیش دانشگاهی از جمع فراری هستم و دوست دارم تنها باشم قبلا از خیلی چیزها مثل فوتبال و گردش و فیلم دیدن لذت می بردم ولی الان حوصله ندارم نسبت به اطرافیانم بی تفاوت شدم اگر یکسال هم اعضای خانواده ام رو نبینم برام فرقی نمی کند ودلم تنگ نمی شود شبانه روز تو یک اتاق نشستم ودر حد پنج شیش جمله با اعضای خانواده حرف می زنم. قبلا ادم شادی بودم ولی ناگهان یک ادم ساکت و منزوی شدم حتی نمی تونم با خانواده سر سفره غذا بشینم. هر کس کنارم می شینه ده دقیقه هم دوام نمیاره و فکر می کنه من کنارش راحت نیستم و جدا میشه . هر روزم تکراری شده و فقط روزها رو شب می کنم و می خوابم من قبلا خیلی شاد بودم نمی دونم ناگهان چه اتفاقی افتاد به همه چیز بی تفاوت شدم.یک ازدواج ناموفق داشتم چون همسرم می گفت خیلی ساکت هستم و حرف نمی زنم من میل جنسی خیلی زیادی دارم و یک مدت روزی دو بار هم خودارضایی می کردم
بنظر نشانه های افسردگی را دارید. مقاله درمان افسردگی را در سایت مطالغه کنید و تمریناتش را انجام دهید
سلام
من ۱۵ سالمه
دوسالی میشه ک دچار اضطراب شدم
وقتی توی مدرسه صحبت از روخونی کردن یا اجرای مراسمات میشه اضطراب میگیرم و حتی توی کلاس موقع روخونی دچار تپش قلب شدید میشم ک کل صداش تو سرممیپیچه نمیتونم نفس بکشم و صدام میلرزه انگار درحال گریه کردنم
خیلی اذیت شدم واقعا!
الان میخوام تکنیک ای اف تی رو انجام بدم امیدوارم جواب بده
شما نظری دارید که من هرچه زودتر از این حالتها خلاص شم؟کمتر از ۱۰ روز دیگه مدرسه شروع میشه
سعی کنید هر چه بیشتر با ترسهای خود مواجه شوید
آقای دکتر حقیقتا خجالت میکشم این موارد رو به رواتشناس بگم اما میخوام هر طور شده نزد روانشناس برم؟ آیا تا به الان مورد مشابه این چنینی داشته اید ؟ آیا به وجود آمدن همچین چیزی معمول است ؟
بله. رایچ است
آقای دکتر سلام بعد از کلی تحقیق متوجه شدم که اظطراب اجتماعی شدید دارم که باعث بروز این رفتارهای من میشه . به نظر شما با درمان یا حداقل کنترل این اظطراب این عادت های بد من هم از بین میره یا این عادات باقی می مونه ؟ با تشکر
درمان کمک زیادی به شما می کند
در سوالات مقاله درمان وسواس اگر بنگرید شبیه خود رامی یابید
از لحاظ گرایش جنسی هم کاملا فرد نرمالی هستم . این موضوع خیلی برام سخته که حتی هر وقت بهش فکر میکنم تپش قلب میگیرم
سلام جناب دکتر من مشکلاتی دارم که نزدیک به ۳ تا ۴ ماهه در من به وجود اومدن و هر روز بدتر میشن
۱ _ فکری بهویی میاد به ذهنم که باعث میشه به قسمت های ممنوعه اشخاص نگاه کنم و نمیتونم با کسی روبرو بشم و تو چشماش نگاه کنم و حرف بزنم انگار یه اآهن ربا به قسمت زیپ شلوارش هست که نگاهمو به اون سمت میکشونه
۲ _ناخودآگاه به هر شخصی نگاه میکنم چشمم اول به قسمت زیپش میره
۳ _ اگر بخوام خیلی ریلکس و عادی به شلوار کسی نگاه کنم همینکه چشمم به قسمت زیپ شلوارش می افته انگار برق بهم وصل میشه
۴ _ هر وقت میخوام با کسی روبرو بشم یه دفعه به ذهنم میاد الان دوباره به قسمت زیپش نگاه میکنی و الان اون میفهمه و فکرای بد دربارت میکنه که باعث میشه به اون قسمتش نگاه کنم و یه دفعه تپش قلب و استرس زیاد میگیرم و سعی میکنم هر چه زودتر و شخص رو ترک کنم
۵ _ نمیتونم نزدیک هیچ شخصی وایسم یهو تپش قلب شدید میگیرم
این افکار ارتباطی به میل جنسی یا موضوع جنسی ندارد. این فکرها و حالتهای شما بدلیل وسواس فکری در شما است.
هر قدر بیشتر بخواهید از این افکار فرار کنید بیشتر می شود. بخود بگویید اینها فقط فکر هستند و هیچ معنایی ندارند. تلاش هم نکنید از این فکرها فرار کنید
سلام. ببخشید شما خوب شدین؟ممنون میشم پاسخ بدید
این چالش { نه بیماری } دقیقا به دلیل تجربه های محدود شما در گذشته بوده که باور های محدود کننده در شما بوجود اورده ولی از انجا که این باور ها صحیح نیستند پس بسادگی هم از بین میروند پس ابتدا این باور را در خودتان بوجود اورید که به سادگی می توانید بر این مشکل غلبه کنید . شما هیچ تلاش جدی برای حل این مشکل نکردید پس چگونه میتوانید به این سادگی نا امید شوید؟؟ این باور های محدود کننده را پیدا کنید و انهارا با تجربه از بین ببرید بله با تجربه چون واقعا مشکل را برطرف میکند این نقشه راه شماست : ایجاد این باور که شما به راحتی از پس هر موقعیت اجتماعی بر می ایید چگونه ؟ با یادگیری مهارت های اجتماعی موقعیت مورد نظر از شخصی که شما و دیگران به او احساس قدرت و افتخار میکنید سپس پریدن به موقعیت موردنظر بنابراین در اوایل استرس طبیعی خواهد بود چون هنوز این باور در شما ایجاد نشده حتما به شخص مورد نظر باید احساس قدرت داشته باشید
در این جا به چند باور غلط اشاره میکنم مربوط به این چالش است :
1- من ذاتا ادم پست و حقیری هستم { به فردی از خانواده خودتان که به او افتخار میکنید رجوع کنید 2- همه انسان ها سرد و بی عاطفه هستند { به کتاب مهارت های اجتماعی رجوع کنید } 3- من همیشه در موقعیت های اجتماعی کم می اورم { به موقعیت های تضاد رجوع کنید } تا میتوانید کتاب مهارت اجتماعی بخوانید چون باور های شما اصلاح خواهد شد
همچنین کسانی که این ترس را دارند که حین مواجه سازی به دلیل استرس و ضربان قلب شدید نتوانند حرف بزنند
روش تند گویی از کتاب هفت ایین را تمرین کنند واقعا جواب داده در واقع به دلیل استرس نیست که شما نمیتوانید حرف بزنید بلکه به دلیل استفاده کمتر از اطلاعات مغزتان در گذشته بوده در ضمن به مواجه سازی نباید قناعت کنید باید طرز تفکر مثبت و نمادگذاری مثبت را تمرین کنید تا عزت نفس و اعتماد به نفس خدشه ناپذیر داشته باشید مثلا باید طرد کردن دیگران را نماد رشد و پیشرفت بدانید { طرد شدن را تشبیه میکنید به رشد و پیشرفت } اگر این کار را نکنید نتیجه تلاش هایتان پایدار نخواهد ماند در اینجا به چند نماد گذاری و طرز تفکر نادرست که زمینه ساز این بیماری هستند اشاره میکنم : 1- اگر کسی به من بی توجهی کند حتما ادم بی عرضه و ضعیفی هستم { ناشی از باور به پست و بی عرضه بودنتان است } 2- همه به ضعیف و بی عرضه بودنم پی میبرند { شما باور دارید که مهارت اجتماعی داشتن یا جلب توجه دیگران به معنای قدرت و توانمندی است } همان طور که میبینید چگونه چند باور غلط میتوانند زندگی را نابود میکنند. پس هم اکنون اقدام را شروع کنید اگر این کار را نکنید این ضربان قلب شدید را در موقعیت هایی تجربه خواهید کرد که بسیار پشیمان خواهید بود تصمیم با خودتان است.
سلام اقای دکتر وقتتون بخیر
چطور حال زندگیمون رو خوب کنیم
؟ یک سبک زندگی خوب شامل چه فعالیتهایی موثر ی هست ؟
ورزش- روابط اجتماعی- خدمت به اجتماع- تلاش در جهت رشد با توجه به علایق خود
سلام و عرض ادب
میخاستم بگم منم از دوران دبیرستان توی یک موقعیت سخنرانی تو کلاس متوجه هراسم صحبت تو جمع شدم و اینکه از اون موقع به بعد تو مسایل اجتماعی زندگیم سرایت کرد و به کل کیفیت زندگیم رو تحت تاثیر قرار داد و بازدهی من رو بسیار کم کرد یه جایی شنیدم قرص های بتابلوکر تاثیر اضطراب رو کم می کنند و به خود درمانی رو آوردم به مرور و با مطالعه و تجربیات گذشتم به خیلی از اضطراب ها غلبه کردم. اول خودم و توانایی ها مو شناختم دوم واقعیات زندگی رو برای خودم تشریح کردم و فهمیدم که هیچ چیز دست نیافتنی نیست الا با تمرین و تمرین و تمرین
البته احساس می کنم توی سخنرانی در مقابل جمع هنوز ضعیفم و اونم بدلیل موقعیت های بسیار کم که پیش اومده هست و یه شدت عطش دارم که بتونم سخنران قوی باشم و بدنبال انجمن هایی که بتونم به این مقصدم برسم
با سپاس فراوان
سلام من هم این مشکل رو داشتم اما خدا رو شکر تا حدود زیادی مشکلم حل شده اگه کسی خواست میتونم تجربیاتم رو در اختیارش بزارم این ایمیل من هست
razai 136020@gmail.com
سلام اقای دکتر من مشکل غذا خوردن در جمع مخصوصا افرادی که باهاشون رودروایسی دارم یا غریبه تر هستن رو دارم و حالت تهوع میگیرم و نمیتونم غذا بخورم همش ترس دارم که حالت تهوع بگیرم و نتونم غذا بخورم و بعضی وقتا هم که یادم نیست دارم راحت غذا میخورم تا یادم میاد صورتم گر میگیره و اضطراب و تهوع میگیرم بنظرتون چیکار باید بکنم ممنون میشم راهکار بدید
باید بتدریج با ترس خود مواجه شوید. راه دیگری نیست. هر قدر از ترسها فرار کنید اضطراب اجتماعی شما بیشتر می شود
عالی بود ممنون
سلام خسته نباشید دکتر.من ۱۶ سالمه و ۲ سالی هست که وسواس فکری دارم.طی این دوسال تا حد زیادی وسواسی که داشتم رو کنترل کردم و نسبت به قبل فکر های منفی کمتری به ذهن من میاد
طی این چند ماه گذشته وسواس و فکری در ذهن من اومده که واقعا عذابم میده و زندگی اجتماعی رو برام سخت کرده.وسواس و فکری که منو عذاب میده اینه که وقتی راه میرم یا حتی وقتی که میدوم در ذهن خودم فکر میکنم که دیگران فکر میکنن که من کج یا به صورت ناهماهنگ راه میرم در صورتی که اصلا چنین نیست و من بخوبی راه میروم؛من چندین بار به خودم گفتم تو که خودت میدونی خوب و درست راه میری چرا باز همچین فکری رو میکنی ولی باز که در یک موقعیت یا مکان شلوغ یا حتی خودم تنها باشم بازم این افکار به سراغم میان و عذابم میدن.طوری شده که وقتی راه میرم بخاطر اینکه کسی فکر نکنه من کج راه میرم بقول معروف هنگام راه رفتن خودمو کنترل میکنم و انگاری که مثله رباط راه میرم.در واقع یک چیزه عجیب و عذاب اوره برای من.اصلا انگار راه رفتن یا دویدن یادم رفته… .خواهش میکنم از شما که پاسخ منو بدهید و راه هایی که این فکر و وسواس رو از ذهن من بیرون کنه رو بهم بگین.با تشکر
سلام اول از همه هر فکر منفی ک توی ذهنت اومد روی اون کلید نکن ک بخواهی توی ذهنت حلش کنی چرا چون بدتر میشی و حواس خودت رو پرت کن ب چیزهای دیگه و ی ان میبینی ک اره یادت رفته بهش فکر کنی و ب مراتب این تمرین رو انجام بده تا برات میشه عادت و میره توی ناخوداگاهت و پاک میشه دوم اینکه فرض کن بد اصلا راه میری این همه ادم هستن ک پاهاشونو میکشن یا میلنگن چی شده مگه دارن زندگیشونو میکنن ک حتی کسی اصلا بهشون توجه نمیکنه و همه غرق در مشکلات خودشون هستن کی میاد ب کسی فکر کنه حالا کسی ام ک شخصی رو ببینه و مورد توجهش باشه بعد ۵ دقیق کلا یادش میره سوما شما الان این فکرا اقتضای سنتون و میکنه بیشترشم برا بلوغ هست توی یکسری از همسناتون بیشتر یکسریا کمتر اون مراتب حل میشه عزیزم فکرشو اصلا نکن
سلام
سلام توروخدا کمکم کنید.
من ب دلایله خیلی زیاد و اتفاقاتی ک تو زندگیم افتاد شدیدا اضطراب اجتماعی دارم..
مشکلی ک جدیدا خیلی اذیتم میکنه اینکه نمیتونم دوستامو بغل کنم چیکار کنم توروخدا کمکم کنید میگن بیا بغلم ولی من نمیتونم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟ چجوری این مشکلو حل کنم؟۱۷ سالمه دخترم کلاس ۱۱دارم میرم کلاس ۱۲
مشخص کنید وقتی این تقاضا را دارد چه افکاری در ذهن شما است که مانع می شود. انها را بر روی کاغذ بنویسید و سپس با مطالعه مقاله درمان خطاهای شناختی در سایت فکر درست انرا نیز پیدا کنید
سلام وای مرسی جواب دادین.
خب من خجالت میشکم بغلم کنن و اینکه احساس میکنم بلد نیستم ادما رو بغل کنم البته اینم بگم ک از طرفه خانوادم ن پدرم و ن مادرم هیچ وقت بغلم نکردن حتی تو بچگی من خیلی ریز هستم و خیلیا دوست دارن بغلم کنن نمیدونم چیکار کنم همیشه هروقت یکی میخاد بغلم کنه بد اخلاقی میکنم باهاش و ازش دوری میکنم نمیدونم چیکار کنم.
توی مدرسه خیلی برام سخته خیلیا بخاطره این چیز ازم دور شدن دیگه باهام دوست نیستن
نمیدونم چرا خجالت میشکم هیچ فکری نمیاد تو سرم میبینم بقیه هم دیگه رو بغل میکنن دلم میخاد منم مثله اونا راحت باشم ولی نمیشه نمیتونم دلیله خاصی نداره فقط احساس میکنم بلد نیستم چون تجربه نداشتم و اینکه خجالت میکشم همین
می تونه این فکر بیاد که من بچه هستم در نظر آنها و این معنی خوبی برای شما نداشته باشد.
هر دلیلی داشته باشد می توانید با مواجه سازی این حالت را از بین ببرید. یعنی خودتان به سمت دیگری رفته و ابتدا افرادی که با انها راحت تر هستید را بغل کنید. اوایل اضطراب می گیرید و سخت است ولی بتدریج راحت می شوید
سلام اخه میترسم خوششون نیاد من بغلشون کنم اون وقت ازم بدشون بیاد
این دیقا همان فکری است که گفتم پیدایش کنید. احتمالا فکرهای دیگری نیز دارید که باید پیدا کنید. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید
این فکر ذهن خوانی است
سلام بنظر من این ریشش در گذشته شما هست و بقول خودتون چون ریز نقش یا کوچک جسه هستید همه در سنین بالاتر ک راهنمایی بودید همسن های شما چون رشد بیشتری داشته ان نسبت ب شما اطرافیان بیشتر روب شما تمایل داشتن ک بغل کنن و شما خودتون در جمع جلوی بقیه خجالت میکشیدید و این خجالت ب رفته باعث استرس در شما شده و شما باید نسبت ب این قضیه بر خلاف افکار گذشته خوشبینانه نگاه کنید و چند بار با اون مواجه بشید مثلا روزی یکبار با اشنایان خیلی نزدیک اینکار را انجام بدید و در کل امتحان کنید و مطمعن باشید هیچکس تا ب الان بغل کردن کسی رو رد نکرده همه عاشق محبت کردن و دیدن هستن
سلام آقای دکتر من از بچگی اضطراب اجتماعی و وسواس شدید داشتم
خیلی با استعداد بودم ولی درسمو ادامه ندادم، دوست دارم برم سر کار ولی نمیتونم،
با شوهرم به مشکل بر خوردم چون نمی تونستم با خانوادش رفت و آمد کنم حتی می خواستیم طلاق بگیریم واقعا زندگیم نابود شد،چند سالی متوجه شدم چه مشکلی دارم.
الان یه دختر 4 ساله دارم که خیلی خجالتی و حساسه و از مردها می ترسه، اطرافیان هم با اینکه میدونن خجالتیه، خیلی واکنششون بده به رفتارش و باعث ناراحتیش میشن حالا چکار کنم دخترم مثل خودم نشه
حتما با یک مشاور مشورت کنید. ابتدا خود برای درمان مراجعه کنید و سپس با یک مشاور کودک همواره در تماس باشید تا نحوه تعامل با کودک را یاد بگیرید
سلام اقای دکتر وقتتون بخیر
چکار کنیم که قضاوت دیگران ما رو کمتر اذیت کنه ؟
مثال می زنم طبق اموزه های اسلام تماس بدنی مرد و زن نامحرم حرام است ( دست دادن )
من به این موضوع باور عمیق دارم ولی از قضاوت پدر و مادرم می ترسم
می ترسم از خونه منو بیرون کنند
به نظرتون راه حل چیست؟
برای اینکه قضاوت دیگران کمتر ما را تجت تاثیر قرار بدهد باید عزت نفس خود را افزایش بدهیم. مقاله رشد و افزایش عزت نفس را مطالعه کنید
سلام وقتتون بخیر
من بیست ساله هستم و خانم ، مشکل من ابتدا سر مسائل خانوادگی مثل(دعوا ) شروع شد که اصلا به من مربوط نمیشد اما چون توی خانواده ما بود و من میدیدم تحت تاثیر قرار گرفتم،
دچار حمله پنیک شدم بعد از مدتی که دیگه دچار حمله های پنیک نشدم
اما به قول خودم پس لرزه هاش موند با من، مثلا بشدت به خواهر بزرگ ترم وابسته شدم به حدی که الان در شرف ازدواج هستن من نمیتونم بدون ایشون و، دوست ندارم ازدواج کنن و همچنین منطقه امن خودمو هم دوست ندارم بیام بیرون مثلا اگه خانواده ام نباشن نمیتونم بدون اونا شب رو فرضا خونه کسی بمونم و دانشگاه هم میرم، خرید هم میرم به تنهایی اما یهویی دچار دلشوره ایی میشم و بعد از بین میره.
ممنون میشم من رو راهنمایی کنید(درضمن، میتونم خودم مدیریتش کنم و قابل حل شدن هست یا به روان شناس مراجعه کنم؟)
مسلما در کنار روانشناس سریعتر و راحت تر می توانید بهبود بیابید اما خودتون هر قدر دانش و اطلاعات بیشتری درباره پانیک بدست بیاورید می توانید کنترل بیشتری بر پانیک خود پیدا کنید. مقاله درمان پانیک بدون دارو را در سایت مطالعه کنید
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر
بعضی از افراد مثل همکلاسیم دچار سرخی صورت میشن
علتش چیست؟
و درمان این مساله چی هست؟
نشانه اضطراب است
سلام اقای دکتر من مشکل اضطراب اجتماعی و فقط غذا خوردن درجمع رو دارم که بعد غذا خوردن اضطراب من صفر میشه و با وجود اضطراب قبلشسعیمیکنم در مهمونی ها شرکت کنم و قرص ضد تهوع بخورم چون اضطراب معدمو بهم میریزه میخام بدونم راه این که من از این ترس و اضطراب اشتباه خلاص بشم چیه
باید به دفعات زیاد در جمع غذا بخورید. هر کاری که انجام می دهید یا نمی دهید تا چیزی که می ترسید حین غذا خوردن اتفاق بیفتد را نباید انجام بدهید
سلام آقای دکتر یه سوال میخواستم بدونم کسایی که اصطراب اجتماعی دارند و به شما مراجعه میکنن چه مشکلی دارن مثلا به قیافه خودشون گیر میدن بگن سبیل زشته یا قدم کوتاه یا بلعکس بلنده چهره زشته ای دارم یا نه، ممنونم
یکی از دلایل اضطراب اجتماعی احساس بی ارزشی خود و سعی در نشان دادن بهترین خود به دیگران با معیارهای غیر واقع بینانه است. این معیارهای غیر واقع بینانه می تواند درباره ظاهر و یا مهراتهای اجتماعی مانند سخن گفتن باشد
سلام اقای دکتر سال نو رو تبریک می گم
اقای دکتر
میشه بازی مافیا رو تحلیل و بررسی کنید
این بازی در کل چه معایب و چه مزایایی می تونه داشته باشه
سال خوب و خوشی داشته باشید،
متاسفانه آشنایی کامل ندارم
سلام آقای دکتر من اصطراب اجتماعی شدید دارم نمیدونم باید چیکار کنم هر جا که برم فکر میکنم همه توجهات رو من هست کلا کمرو بودم اما از دوره نوجوانی دیگه منزوی شدم و هر جا میرم فکر میکنم به خاطر ضاهرم بهم میخندن اصلا نمیتونم رو پای خودم بایستم و کارهای مربوط به خودم رو هم انجام بدم ویا نمیتونم ارتباط چشمی با کسی برقرار کنم لطفاً راهنماییم کنید ممنون
هر قدر آگاهی بیشتری درباره مشکل اضطراب اجتماعی پیدا کنید و بیشتر در اینباره بدانید و بخوانید تسلط شما بر خود بیشتر می شود و درک می کنید که مشکل شما از نحوه تفکر شما است و ارتباطی به محیط بیرونی و یا ظاهر شما ندارد
سلام من هم اصطراب اجتماعی داشتم ولی الان خوب شدم خوشحال میشم اگه کسی خواست تجربیاتم رو در اختیارش بزارم این ایمیل من هست
razai 136020@gmail.com
سلام . من درسم خیلی خوبه و عاشق درس خوندنم اما به خاطر اضطراب اجتماعی نمیخوام مدرسه برم من نمیتونم تو جمع دوستام حرف بزنم همش یه گوشه توی خودمم و با هیچکس نمیتونم دوست بشم یا حتی حرف بزنم نمیتونم پیش روانشناس برم
حتما بر مشکل اضطراب اجتماعی خود غلبه کنید زیرا در غیر اینصورت از این هم شدیدتر شده و با هیچ کسی دوست ندارید مواجه شوید. افسردگی نیز ممکن است دچار شوید. اما می توانید با کمی تمرین و مواجه سازی بر اضطراب اجتماعی خود غلبه کنید
سلام
من ۱۴ سالمه
حدود ۲ ساله که هر وقت تو مدرسه قراره چیزی بخونم دچار تپش قلب و لرزش صدا میشم … چند روز دیگه تو مدرسمون جشن داریم و کلاس ما مسئول اجراست… هر دانش اموز باید یه چیزی بخونه و من نمیتونم و نمیدونم چیکار کنم واقعا تو کلاس خیلییی تمرین میکنم خودمو کنترل کنم و صدام نلرزه اما نمیشه … قبل از این دوسال من حتی بین ۸۰ نفر دانش اموز مجری هم بودم بدون هیچ استرس و مشکلی که الان دارم ولی الان اینجوری شدم و خیلییی بدهه میشه بگید باید چیکار کنم دیگه موقع خوندن متن تپش قلب نداشته باشم؟
چیزی که باعث اضطراب شما است ان است که می خواهید هیچ اشتباهی نکنید و عالی اجرا کنید. همین موضوع اضطراب زیادی به شما می دهد.
دیگر نباید تمرین کنید و به خود بگویید قرار نیست اشتباه نکنم. هر کسی ممکن است اشتباه کند. هرقدر بیشتر تمرین کنید اضطراب شما بیشتر می شود. در عوض خود را در موقعیت قرار داده اجازه بدهید اشتباه کنید تا بفهمید هیچ اتفاقی نمی افتد اگر مثلا جایی را کمی غلط خواندید و یا…
سلام دکتر.
من مثل همین پسر شجاع و مهربان از دعوا میترسم وقتی بخوام با کسی درگیر بشم میترسم و اون کتک زدنو شروع میکنه من هیچ کاری به دلیل ترس زیاد نمیکنم نمیتونم داد بزنم نمیتونم مشت بزنم نمیتونم سیلی بزنم چیکار کنم دکتر جون؟؟؟
چرا اصولا در موقعیت هایی قرار می گیرید که لازم به دعوا کردن باشد؟ بهتر است ببینید دوستان و اطرافیان و محیط شکا چه کسانی هستند که لازم است اینقدر دعوا کنید.
با سلام وتشکر
دخترم ۲۱ ساله و در جمع وسواس فکری شدید میگیره و اضطراب شدید و همچنین ترس از مرگ عزیزان و گذر زمان و پیری میاد سراغش….
دارو مصرف میکنه ولی بازم مشکل برطرف نشده . دانشگاه و گذاشت کنار و الان خونه نشین شده …چطور به زندگی برگرده؟ روانشناس هم در حد کمی کمک کرده .ممنونم
همه موارد نشانه اضطراب است که بصورتهای متفاوت خود را نشان می دهد.
دو راهکار رواندرمانی و دارو درمانی را می توانند انجام بدهند.
می توان از دارو برای شروع رواندرمانی استفاده کرد تا با نیروی بیشتری بسمت بهبود قدم بردارند اما داروی تنها چندان موثر نیست
سلام من نواجوانی هستم با سن ۱۶ سال از دعوا خیلی خیلی میترسم نمیدونم چیکار کنم قدرت بدنیم خوب هست ولی این ترس باعث میشه من نتونم دعوا کنم تازه خجالت هم میکشم دعوا کنم هیچ پسری اینجوری نیست فقط من و عده ای بدبخت مثل من اینجوری هستن نمیدونم چیکار کنم میدونم دعوا بده و آدم نباید بکنه ولی نه دیگه اینقدر دکتر ترو خدا کمکم کنید من فقط میخوام بتونم از خودم دفاع کنم
اولا شما خیلی به خودت تلقین می کنی و همین امر روی شما تاثیر می گذارد. وقتی اسمت بدبخت ترسو می نویسی بتدریح این حرفها روی تو تاثیر می گذارد. به کلاس رزمی برو تا بتدریج ابتدا فضای اونجا برات طبیعی بشه و ترسهات از بین برود. مبارزه در اونجا کمک می کنه تا متوجه بشی این قابلیت رو داری در صورت نیاز از خودت دفاع کنی و قرار نیست اتفاقی برات بیفته
دکتر ممنون از این به بعد به کلاس رزمی میرم و دیگه به خودم تلقین نمیکنم این فکر عالیی هست و جلوی زورگو رو میگیرم و از حق خودم و مظلوم دفاع میکنم ولی به تدریج تا کم کم ترسم از بین بره واقعاً شما دکتر خیلی خیلی…. خوبی هستید امیدوارم همیشه خودتون و عزیزانتون سلامت باشید
اسم بدبخت ترسو را هم تکرار نکنید درباره خود
سلام .41سالمه . اضطراب اجتماعی دارم چون تو زندگی بمشکل برخوردم وشوهرم داره از م دلسرد میشه وبفکرطلاق افتاده و دختر 6سالمه تو پیش دبستانی بی زبون وخجالتی وترسو شده و خیلی تحت فشارم و چندین بر روانشناس های زیادی رفتم اما درمان نشدم فقط قرص اعصاب دادن ..الان دیگه بفکرخودکشی هستم .درضمن درآمدی ندارم و شوهرم برای درمان پولی نمیده و تا ریال آخر حساب کتاب میکنه و چوب خطم پیش همه خانوادم پره .لطفاً اگر در راه خدا میشه بهم کمک کنید رایگان یا حداقل هزینه کم در اینصورت بهم زنگ بزنید ودرغیر این ترو خدا زنگ نزنید ندارم چیکار کنم ولی خیلی نیاز به کمک دارم و اگر کسی بهم کمک کنه خیلی ثواب کرده و خانواده چهارنفره ی من بدبخت و نجات داده
با شماره 00989034733009 تماس گرفته و ایمیل خود را اعلان کنید تا وقتی 30 دقیقه ای رایگان به شما بدهند.
دکتر سنایی عزیز
خدا قوت
من دانشجوی روانشناسی هستم، سایت شما را مطالعه کردم و بسیار لذت بردم.
متاسفانه بیش از پنج سال است که اضطراب اجتماعی دارم. این اضطراب باعث اجتناب من از شرکت در فعالیت ها نشده و بسیار مشتاقِ بودن در جمع ها هستم. با وجود مضطرب شدن، مسئولیتهای زیادی در جمعهای مختلف دارم. اما من تمام نظراتم را نمیگویم، خودسانسوری دارم و این درواقع اجتناب من است که با توجه به مقالات شما، مواجه را آغاز کردم.
حدود یک سال با فردی که مشاور بود، به طور خصوصی دوره ی زندانیان باور را گذراندم، یادگیری های بسیاری داشتم اما اضطراب من برطرف نشد، بلکه فکر میکنم حالا دچار اضطراب فراگیر هم شده ام. نفس تنگی هایی دارم(به این صورت که میخواهم یک نفس عمیق بکشم اما نمیتوانم. یک حالت گرفتگی در قفسه سینه تا گردن دارم که تا ساعتها در من باقی میماند) این حالت بسیار مرا آزار میدهد. اما باز هم باعث اجتناب نشده فقط خیلی خیلی ناراحتم میکند. نمیدانم پنیک محسوب میشود یا نه.
دوره زندانیان باور تمام شد و من دیگر مشاوره با ایشان را ادامه ندادم.
این که با وجود تلاشها و هزینه هایی که کردم، درمان نشدم، چه بسا بدتر شدم، مرا یک مقدار ناامید کرده، مقداری خلق افسرده هم پیدا کرده ام.
به نظر شما چنین وضعیتی قابل درمان است؟
اگر قابل درمان است، به نظر شما، من تحت نظر شما، حدودا و تخمینی در چند جلسه میتوانم درمان شوم؟
مقاله درمان کمالگرایی را بخوانید . ببینید آیا اضطراب شما ناشی از ترس از اشتباه کردن نمی باشد؟
ببینید با وجود شرکت در جمع برای کنار آمدن با ترس و اضطراب خود چه کارهایی می کنید تا آرام شوید. مواجه سازی یعنی چنین کارهایی را انجام ندهید
سلام آقای دکتر راستیش من نمیدونم به این مرضی رو دارم یا چیزی دیگری هست وقتی ت جمع بخوام حرف بزنم استرس میگیره تپش قلب بالا میره کلا خودمو گم میکنم وقتی چیزی رو بخوام بگم یادم میاره کلا بعد وقتی ک حرفم میزنم وصط حرفام بند میوفتم نمیدونم چی بگم کلاسم وقتی حستم اگر بخوام ی چیزی رو بپرسم همش با خود میگم چطوری بپرسم
بله این موارد نشانه های اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی است
آقای دکتری من خیلی وقتی اینجوریم هستم وقتی ت جمع میرم حرف درست زده نمیتونم میخوام ت ی دفتری بازی چیزی دیه بریم نمیتونم خجالت میکشم هرکاری میکنم ک خودمو راضی کنم برم نمیتونم بعضی جا خیلی استرس میگیره تپش قلبم میره بالا سنم کلا درست میگیره وقتی با آدمای ک نمیشناسم حرف میزنم حرفم قطع میشه
میشه بگی مشکل چیه
راحله حلی هس که خوب بشم ممنون
شما دچار اضطراب اجتماعی هستید. درمان اضطراب اجتماعی در همین مقاله بطور کامل توضیح داده شده است.
سلام.30سال سن دارم، از بچگی تا حالا ترس و واهمه حضور در جمع رو داشتم و تا همین الآن احساس رنج میکنم، حدود کمتر از یک سال هس که با جستجو در اینترنت متوجه شدم علائم مشابه فوبیا اجتماعی دارم و هنوز به هیچ روان شناسی مراجعه نکردم، چون ترس از صحبت و مواجه با یه فرد جدید رو دارم
از کجا باید شروع کنم به درمان، واقعا خسته شدم دیگه، کم کم داره جلو زندگی طبیعی منو میگیره، هر کار و اقدامی که میخوام کنم این مشکل مثل یه سد جلو من هس
ممنون میشم راهنمایی کنید من رو، ساکن شیراز هستم
مسلما اضطراب اجتماعی کارایی شما را محدود می کند. جهت درمان اضطراب اجتماعی باید به یک رواشناس مراجعه کنید. اگر همچنان امکان شرکت در جلسات درمان را ندارید ابتدا دارو برای اضطراب خود برای مدت دو هفته مصرف کنید و سپس نزد درمانگر بروید. دارو را بستگانتان می توانند از روانپزشک بگیرند
سلام اقای دکتر عزیز روزتون خوش
من براحتی می تونم در مسجد حاضر بشم
من براحتی می تونم مغازه خرید کنم
من براحتی می تونم برم بیرون و ورزش کنم
ولی اقای دکتر موقعیت مهمانی برام سخته مثلا یلدا قراره دوره هم جمع بشیم یه جایی تعداد هم خیلی بالاست
ممنون میشم راهنمایی کنید که چطور در موقعیت مهمانی حضور یابیم ؟
برای درمان اضطراب اجتماعی خود باید بتدریج وارد موقعیتهای اجتماعی شوید. ابتدا از میهمانی های با تعداد کمتر شروع کنید.
ممنونم جناب دکتر
سلام جناب دکتر من ۲۴ سالمه دچار اضطراب اجتماعی هستم مدت دو ماهه که قرص اسنترا مصرف میکنم و چند جلسه مشاوره رفتم وقتی مشاوره میرم نمیدونم باید چی بگم خودمو گم کردم استعداد هام رو گم کردم هیچ دوستی نمیتونم پیدا کنم و کسی هم پیش قدم نمیشه برای دوستی با من خانواده بشدت مقایسه گری داشتم و دارم و جدیدا به شدت دچار حسادت شدم مخصوصا تو موضوع اجتماعی بودن و مستقل و دوست داشتنی بودن یک نفر
مقاله تله نقص را در سایت مطالعه کنید
سلام من میترسم در جمع کنترل رفتار خودم را از دست دهم و همین اتفاق هم میوفته شما فکر میکنین مشکل من اضطراب اجتماعی باشه؟؟؟؟
بله این بدلیل اضطراب اجتماعی است. در مقاله درمان اضطراب اجتماعی توضیح داده ایم که چطور ترس و اضطراب باعث می شود واقعا هول کنید و کنترل را از دست بدهید
سلام دکتر من عموما ادمی هستم که تو جمع ساکتم حتی وقتی پای بازی های استدلالی مثل مثلا مافیا باشه و تو یه گروه جدیدی باشم، معمولا نمیتونم خوب استدلال کنم. اما اگه یه نفر مستقیما منو مخاطب خودش قرار بده راحت باهش حرف میزنم. این یه نوع اضطراب اجتماعیه یا ماهیت منه که اینطوریه
نمی توان نظر قاطع دارد که دچار اضطراب اجتماعی هستید یا نه. اما اگر این اضطراب اختلال در روابط اجتماعی شما ایجاد می کند بله دچار اضطراب اجتماعی هستید
برای درمان اضطراب اجتماعی درمان دارویی و درمان شناختی باید همزمان اتفاق بیفته؟ یا بستگی میزان اسیب داره
ممنون
درمان اضطراب اجتماعی در بیشتر موارد تنها با درمان شناختی رفتاری انجام می شود. درمان دارویی در موارد اضطراب شدید بکار می رود
من فکر میکنم مواجه سازی قدرتمندترین راهکار درمان اضطراب اجتماعیه. چون فرد با مسئله روبرو میشه و در شرایطی قرار میگیره که به هر حال باید از اون عبور کنه.
با تشکر
بله درمان اضطراب اجتماعی مواجه سازی است. ایجاد هراس اجتماعی یا اضطراب اجتماعی نیز از همین طریق اجتناب از شرایط اجتماعی صورت گرفته است
سلام آقای دکتر وقت بخیر
بنده ۲۰ سال دارم و دانشجوی ادبیات هستم، دچار اضطراب اجتماعی هستم و از حدود ۵ سال گذشته این اضطراب در من به وجود آمده، شاید بصورت ژنتیکی و شاید به دلیل عوامل محیطی به این بیماری مبتلا شده ام. آیا راه درمان قطعی در این زمینه وجود دارد؟
و چطور میشود که به تنهایی و بدون مراجعه به رواندرمان از اضطراب اجتماعی خود کاست؟
مطالعه درباره اضطراب اجتماعی و مواجه سازی به شما کمک می کند تا بر مشکل غلب کنید
چطور میتونیم بفهمیم که چقدر مبتلا به اضطراب اجتماعی هستیم؟ منظور میزان عمیق بودن ابتلائمونه. و درمان اضطراب اجتماعی بدون دارو تا چه مدت معمولا جواب میده
ممنون
درمان اضطراب اجتماعی بدون دارو ریلپس و یا بازگشت کمی دارد ولی درمان دارویی اضطراب اجتماعی عود زیادی دارد
سلام دکتر پس این حس بدی که نسبت به توانایی ها مون داریم همیشه تاشی از اضطراب اجتماعی و هراس اجتماعیه؟
ممنون
هراس اجتماعی یا اضطراب اجتماعی یکی از نشانه های آن است. دلیل اصلی فقدان عزت نفس است
سلام روز بخیر. اینکه قبل از مواجه شدن با افراد جدید یا قرار گرفتن تو یه جمع جدید استرس داریم هم نوعی اضطراب اجتماعیه؟
با تشکر
مقاله درمان اضطراب اجتماعی را مطالعه کنید. بله این نشانه اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی است
سلام دکتر مدتیه من وقتی میخام برم مهمونی از چند روز قبل اضطراب میگیرم و نمیتونم تو جمع غذا بخورم و مشکل اصلی من غذا خوردن تو جمع هست و میترسم برم مهمونی و از اضطراب نتونم غذا بخورم میدونم باید مواجه بشم اما سخته برام میشه برم پیش روانپزشک دارویی بده قبل مهمونی بخورم اضطراب و حالت تهوع نداشته باشم راحت برم و مواجه بشم ؟ کمک کنید لطفا ۲۲سالمه و پسرم
دارو خوردن متاسفانه به تنهایی مشکل شما را حل نمی کند. حتما با یک روانشناس مشورت کنید در باره اضطراب اجتماعی خود و یا آنکه خودتان با خواندن مقاله درمان اضطراب اجتماعی تمرینات را شروع کنید
سلام . من ۲۴ سالمه . از ۱۸سالگی دچار اختلال اضطراب اجتماعی شدم .فرق من بابقیه اینه که علاوه براینکه ترس ،لرزش صدا،تپش قلب،لرزش بدن داشتم شکمم به شدت صدامیده ،(احتمالا باید مربوط به سندروم روده تحریک پذیرباشه اگه اونم نباشه برای اضطرابه)طوری سر کنکور خیلی بد شده بود من علایم جسمیم خیلی شدیده . بااینکه باهوشمنتونستم دانشگاه برم . نمیدونم چطور میتونم به این مشکل غلبه کنم .
درمان اضطراب اجتماعی مواجهه تدریجی با شرایطی است که برای شما اضطراب اوراست.
خیلی اوقات ممکن است شنیدن این صدا بجهت حساسیت بیش از حد شما باشد مانند زمانی که فکر می کنید همه فهمیده اند قرمز شده اید یا می لرزید. احتمال دارد واقعی نباشد و یا به شدتی که فکر می کنید نباشد
سلام دکتر جان مشکل من اینه که در یک موقعیت اجتماعی وقتی کسی از من سوالی میپرسه تپش قلبم خیلی زیاد میشه به قدری که نمیتونم حتی یک کلمه هم جواب بدم و بعد از اون موقعیت فقط خودم رو سرزنش میکنم که چرا نتونستم جواب بدم و بعد که میخوام به یک مکان دیگه برم ترس زیادی دارم که این اتفاق دوباره بیافته لطفا بگید چطور هنگام قضاوت دیگران راحت باشیم
در درمان اضطراب اجتماعی اولین نکته فرار نکردن از موقعیتها و قرار دادن اختیاری خود در موقعیتهایی است که باید حرف بزنید. منتظر سوال نباشید بلکه شما باید ارادی اغازگر گفتگو باشید. نکته دیگر انکه باید بدانید حرف زدن نیز مانند هر کار دیگری تنها پس از اشتباهات مکرر بهبود می یابد و همه انسانها در حرف زدن دچار تپق و مشکل می شوند (حتی افرادی که حرفه شان حرف زدن است مانند جواد خیابانی نیز بسیاری مواقع اشتباه می کنند ولکن آنها اینرا در خود می پذیرند) پس انتظار اشتباه نکردن و عالی بودن از خود نداشته باشید و حق اشتباه بخود بدهید.
سلام دکتر
من ١۴ سالمه و کلاس نهمم
من اضطراب اجتماعی م خیلی خیلی داره اذیتم. میکنه نفس تنگی و تپش قلب و دلدرد میگیرم
بچگی هم لکنت داشتم اما الان خیلی بهتر شده ولی بازم هرچند کم ولی لکنت رو میگیرم
وقتی کلاس آنلاین دارم از شدت استرس و اضطراب از صبحش تپش قلب و نفس تنگی میگیرم
از اینکه در جمعی باشم که نشناسم کسی رو هراس دارم
وقتی مثلا استاد یه سوالی میپرسه میترسم جواب بدم که غلط باشه چکار کنم؟ ضایع میشم بقیه فکر میکنن خنگم
با مادرم دربارش حرف زدم و بهم گفته حتما میبرمت پیش دکتر روانشناس اما من بهش گفتم بعد از آزمون نمونه دولتی ام.
خیلی خیلی دارم اذیت میشم من خیلی خجالتی هم هستم حتا با بچه های کوچیک هم که سه چار پنج سالشون باشه میترسم توی چشماشون.نگاه کنم و زمان میبره تا با افراد راحت بشم
من کلاس زبانم هم که یک سال و خورده ای پیش میرفتم هم بخاطره همین کنسل کردم چون انقدر نفس تنگی و تپش قلب میگرفتم و میلرزیدم که تحملش برام به شدت سخت میشد
وقتی یه چیزی رو توی کلاس متوجه نمیشم میترسم بگم میترسم بگم بقیه فکر کنن خیلی احمقم و توی دلشون مسخرم کنن
دوستام همیشه بعد از کلاسا حالم رو میپرسن و یا بهم زنگ میزنن و درکل توی کلاس هم خیلی مراقبمن که یه وقت استرس شدید نگیرم و حالم بد بشه.
ولی الان توی این کلاسی که میخوام برم. دوستام نیستن خودم تنهام با چند نفر که غریبه ان و چه جنس مخالف و چه هم جنس خودم هستن
عزیزم از گفته هات معلومه که روابط اجتماعی بالایی داری و توانایی جذب دوست در شما زیاد است. این خیلی عالی است.
نکته مهم برای بهبود در تو ان است که اضطراب اجتماعی هر قدر بیشتر از شرایط فرار کنی اضطراب اجتماعی در تو تشدید می شود. باید برای درمان اضطراب اجتماعی خود در شرایط و موقعیت خود را قرار بدهی و فرار نکنی. باید به عمد بعضی چوابها را اشتباه بدهی تا ذهنت متوجه شود که اشتباه کردن منجر به فاجعه نمی شود. ذهنت باید متوجه شود که همه نگاهها بسمت تو نیست و هر کس دنبال کار خویش است و کسی دنبال مسخره کردن و ایراد گرفتن از تو نیست. اگر هم باشد این مشکل انهاست نه تو. زیرا همه انسانها حق اشتباه کردن دارند. به خودت حق اشتباه کردن بده و بگو من هم انسان هستم و اشتباه میکنم. مانند همه دیگران
سلام اقای دکتر من ۲۷سالمه ۱۰ساله تحت درمان هستم از اضطراب اجتماعی من تنها ترس از غذا خوردن تو جمع مونده که با علایمی مثل تهوع و کاهش فشار خون و یخ کردن و سرگیجه خودش رو نشون میده من هزاران بار مواجه شدم با این ترس اما خیلی از موقعیت هارو خراب کردم برای درمان فوبیای غذا خوردن در جمع چه پیشنهادی دارید
وقت بخیر. درمان اضطراب اجتماعی از طریق اصلاح خطاهای شناختی و مواجه سازی که بنوبه خویش خطاهای شناختی را بطریق دیگر اصلاح می کند صورت می گیرد.
1. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید و افکار غلط خود را بشناسید. افکاری مانند فاجعه سازی: مثال: آبرویم می رود و دیگر هیچکس روی من حساب نمی کند. صفر و صد دیدن: یا خوب غذا خوردم و یا کوچکترین اشتباهی در ذهن شما مساوی با خراب کردن است. و…
2. در حین مواجه سازی بدانید که این در ذهن شما است که فکر می کنید دوربینی بر روی شما است و همه به شما توجه می کنند. شما مخاطب خیالی دارید. افرادی که اضطراب اجتماعی ندارند به مخاطب خیالی اصلا فکر نمی کنند و تنها به کار خویش مشغول هستند. سعی کنید به خود بقبولانید که اولا هر کس در فکر انجام کار خویش است و واقعا زندگی دیگران برای افراد مهم نمی باشد. بالفرض که خراب هم بکنم دنیا تمام نمی شود و آبرویم نمی رود. ضمن اینکه در ذهن شما یک موضوع ساده بمفهوم خراب کردن است زیرا شما خطای صفر و صد دارید و استانداردهای شما برای خوب محسوب کردن خویش نرمال نمی باشد
سلام خسته نباشید دکتر.من ۱۶ سالمه و تقریبا ۲ سالی هست که به وسواس فکری مبتلا شدم.طی این دوسال به تنهایی تا حدی خودمو درمان کردم و تقریبا فکر های منفی دیگه به ذهنم نمیاد.(در رابطه با روابط اجتماعی هم،من تقریبا با همه افراد روابط اجتماعی خوبی دارم و فقط در بعضی اوقات به قول معروف سوتی میدم و استرس میگیرم).من در طی این چند ماه گذشته با وسواس و فکر عجیبی درگیر شدم و واقعا منو داره عذاب میده و زندگی رو برام خیلی سخت کرده؛
وسواس و فکری که در طی این چند ماه به ذهن من اومده اینه که من وقتی راه میرم یا وقتی میدَوَم فکر میکنم که دیگران فکر میکنند که من کَج و به صورت بد راه میرم.واقعا دارم عذاب میکشم.مخصوصا منی که فوتبال بازی میکنم و درحال دویدن هستم و دیگران حواسشان به من است… .من به توانایی های خودم ایمان دارم و در تلاش هستم که به موفقیت برسم و تنها مشکل من هم همین است.خواهش میکنم جواب من را بدهید و راه هایی که این مشکل را برطرف میکند را به من بگویید.با تشکر
مقاله درمان وسواس با کمک خود را بخوانید.
هر زمان فکر وسواسی امد به خود بگویید اینها افکار وسواسی من است که بدلیل مشکل در کودیت نوکلیوس مغز من به ذهنم خطور می کند و واقعیت ندارد
سلامو عرض ادب آقای دکتر
بنده یه مدت دچار پانیک بودم که با آشنایی و مطالعه و دارو بالاخره تونستم غلبه کنم…..حالا اونچه که من رو اذیت میکنه اضطراب بیش از حد و بدون دلیل از اول صبح تا آخر شب هست و این باعث شده دوباره شب ها حس پانیک و حمله دست بده بهم و درست و غلط دوباره نگران دائمی حمله و سکته و مرگ و تشنج و …..باشم.
حالا واقعا نمیدونم علت این اضطراب من چیه آیا واقعا بی دلیل هست یا انتظار دست دادن حمله ی جدید یا خراب شدن حالم این رو بهم القا کرده….
از صبح که چشمم رو باز میکنم اضطراب شدید دارم و این با اومدن مهمون یا رفتن به مهمونی بد تر میشه….دارو هم دوست ندارم دوباره شروع کنم بخورم.
چیکار کنم و اضطراب من چیه ؟ چطور درمان کنم این اضطراب شدید بی مورد رو
اضطراب اجتماعی هم ندارم چون شغلم صحبت در جمع های زیاده ….
بله ممکنه ترس از حمله مجددباشد.
ورزش منظم انجام بدهید.
افکار خود را در حین اضطراب بر روی کاغذ بنویسید و سپس با مطالعه مقاله درمان خطاهای شناختی در سایت به انها پاسخ بدهید
سلام آقای دکتر من متاهل هستم دوفرزند ۲۵سالمه،من ب این اختلال دچارشدم متاسفانه پیش روانشناس هم رفتم گفتن باانجام تکنیک درست میشه ولی دارو استفاده نکردم ،این موضوع خیلی داره روی زندگیم اثربدمیذاره ،اقای دکتر من بیش از حدتوی جمع خجالتی هستم ونمیتونم صحبت کنم رابطه ی چشمی اصلا نمیتونم برقرار کنم خیلی سخته که باکسی دوست بشم وباکسی راحت باشم باشوهرم مهمونی نمیرم چون همش احساس میکنم موردقضاوت شدن قرارمیگیرم ،خسته شدم اززندگی دکترم گفت افسردگی هم گرفتم،اقای دکتر این حس بد رو دارم ب شوهروبچه هامم انتقال میدم احساس میکنم بامادرم هم که تنها رازدارو رفیقم هستن غریبه شدم ،قبل ازازدواجم ادم برونگرا واحساس میکنم به این شدت نبودبیماریم، ولی الان کاملادرونگرا واحساس میکنم هیج احساساتم رونبایدبروز بدم ،وقتی دارم حتی بایه فامیل همسایه هم حرف میزنم دچار تعریق شدیدوتپش قلب میشم ازهمه مهمترکه نداشتن رابطه ی چشمی خوب وتمرکزنکردن روی حرفای طرف مقابل خیلییی آزارم میده ،البته اینم بگم اقای دکتر پدرم وعمه ام اینطوری هستن فکرمیکنم منم اینجوری میشم
وقت بخیر. راه درمان اضطراب اجتماعی رفتن بسمت چیزی است که از ان می ترسید. هرقدر بیشتر به ترسهای خود گوش کنید و خود را از نگاه دیگران از ترس قضاوت و یا خراب کردن مخفی کنید ترسهای شما بیشتر می شود. راه درمان اضطراب اجتماعی مواجهه تدریجی با ترسها می باشد. برای خود جدولی درست کنید و ترسهایتان را درجه بندی کنید و از درجه های پایین تر شروع به مواجهه کنید. البته بهتر است اینکار در کنار یک درمانگر انجام بپذیرد تا هم انگیزه بیشتری بیابید و هم مسیر را برای شما روشن کند
سلام روزتون بخیر..این اضطراب اجتماعی در کودکان 4؛5 ساله هم گاهی نمود پیدا میکنه! حالا سوال اینجاست تا چه میزان این اضطراب طبیعی هست و در مواجهه با بچه ها چطور باید این نوع از اضطراب رو کنترل کرد؟
کودکان بجهت رشد عقلی در این سنین دچار چنین ترسهایی می شوند. اگر در آنها پس از یک دوره 6 تا 12 ماهه باقی ماند بهتر است برای درمان اقدام کنید. درمان عبارت است از ایجاد فضاهایی جهت معاشرت با همسنهای خود و بازی با آنها. بهتر است ابتدا در فضای دو نفره آنها را قرار داد و تنها پس از کسب مهرتهای لازم در فضاهای 3 و یا چند نفره قرار بگیرند تا احساس طرد شدگی نکنند.
با سلام دکتر
من ۲۴ سالمه و اضطراب اجتماعی دارم به دکتر مراجعه کردم قرص سرترالین و… نوشتند آیا مصرف آنها بهتر است یا مشاوره و روان درمانی؟
وقت بخیر. قطعا درمان اضطراب اجتماعی اگر ریشه در فکر داشته باشد مشاوره است ولکن اگر بصورت موقت در شما ظاهر شده دارو موثر عمل می کند. ولکن در هر حال دارو می تواند فعلا علائم را کاهش بدهد.
سلام اقای دکتر وقت بخیر من ۱۷سالمه
ببخشید من وقتی کنار خانواده یا داخل مدرسه و بین بچه ها هستم یا مثلا توی کلاس زبان هیچ مشکلی ندارم و شاید خیلی بیشتر از بقیه هم صحبت کنم ولی وقتی با جنس مخالف میخوام حرف بزنم یا حتی وقتی از کنارشون رد میشم توی خیابون نفسم بند میاد و استرس میگیرم .توی جمع های فامیلی هم همین طورم.در واقع فکر میکنم با کسایی ک از نظر سطحی از من پایین تر ان راحت ترم ولی وقتی فکر میکنم کسی ازم بهتره استرسم هزار برابر میشه.
و یک مشکل دیگه ای ک دارم اصلا نمیتونم برم داخل یک مغازه چیزی بگیرم یا مثلا برم پیاده روی و با مردم رو ب رو شم
وقت بخیر. راه حل شدن مشکل شما مواجه شدن با انها است. باید به دفعات در مواقعی که مجبور نیستید به مغازه بروید. یا با کسانی که استرس دارید صحبت کنید. هر قدر بیشتر اینکار را بکنید زودنر مشکلتان بر طرف می شود
سلام اقای دکتر خسته نباشید من یه خانوم۲۵ساله هستم متاهل و فرزند ندارم از وقتی یادم میاد یه دختر خجالتی وکمرو بودم تو مهمونیای خونوادگی همیشه بهم میگفتن خیلی ساکت ومظلومی چون طوری بود ک از اول تا اخر مهمونی من شاید چن کلمه به زور حرف میزدم مدرسه ام ک میرفتم همینطور بودم اصلا صدا ازم درنمیومد با وجود اینکه شاگرداول کلاس بودم کلا هم دوران ابتدایی هم راهنمایی اما اصلا اعتماد به نفس نداشتم اون دوران فقط مشکلم این بود که روم نمیشد توکلاسا یا مهمونیا صحبت کنم و خجالت میکشیدم اصلا دست و پام نمیلرزید یا تپش قلب نمیگرفتم و هیچ گونه علایم اضطراب اجتماعی رونداشتمتا سالی ک وارد دبیرستان شدم یادم میاد یه بار که معلم منو برد پای تخته و خواستم درس جواب بدم ناخوداگاه تپش قلب گرفتم دست و پام یخ کرد ومیلرزید صدام ک دیگه از همه بدتر اصلا نفسم بالا نمیومد ک حرف بزنم اون روز گذشت و رفت اما علایم من همچنان پایدار موند تا همین الان .وقتی میخاستم درس بخونم چون میدونستم اگه بخام درس جواب بدم صدام میلرزه و یه کلمه ام نمیتونم حرف بزنم نا امید میشدم به کل از طرفی تو مدرسه خیلی تخقیر میشدم یه سری از بچه های کلاس اذیتم میکردن چون حتی نمیتونستم از خودم دفاع کنم واین موضوع باعث میشد میرفتم خونه همه افکارم درگیر اتفاقای گذشته تومدرسه بود خلاصه ک با همه این اتفاقا دوران مدرسه رو تموم کردم کنکور دادم ووارد دانشگاه شدم تو دانشگاه وضع بدتر شد چون از این که بخام با جنس مخالفم داخل کلاس درس باشم وحرفی بخوام بزنم خیلی واهمه وترس شدید داشتم چند بارم تو دانشگاه مجبور شدم شفاهی درس جواب بدم کب کل ابروم رفت و همه فهمیدن ک چقد داغونم وای کچی کشیدم اون روزا من حتی تو دانشگاه جریت نمیکردم از استادسوال بپرسم چون هول میشدم و صدام میلرزید عرق میکردم دست وپام یخ میزد البته درمقابل جمع و توی کلاس اما وقتی میرفتم با خود استاد تنها صحبت کنم راحت تر بودم مخصوصا اگر با دوستام بودم خیلی راحت حرف میزدم. کلا توی دانشگاه هر درسی ک ارایه میخواست یا کلا نمره رو بیخیال میشدم یا حذف میکردم درسو اینم بگم من همه کلاسارو با دوستم هماهنگ برداشتم ک اصلا تنها نباشم یه روز کدوستم نمیومد با کلی دعا وصلوات میرفتم سر کلاس وای اگه دیر میرسیدم کدیگه هیچی فقط دعا میکردم وارد کلاس میشدم استاد چیزی نگه کمحبور بشم حرف بزنم فقط برم بشینم و تا اخر کلاس حتی یه کلمه ام بلند حرف نمیزدم فقط با بغل دستیم یا دوستای نزدیکم میدونین اقای دکتر من میتونم با افراد ارتباط بگیرم ولی اگه دو یا نهایتا سه نفر باشن حالا چه اشنا چه غریبه اما توی جمع اصلا به هیچ عنوان به همین خاطر با وجود اینکه دوس داشتم ارشدم بخونم اما بخاطر دفاعیه و پایان نامه حتی نمیخام فکرشم بکنم چون واقعا استرس میگیرم الان ۲۵سالمه و سه ساله درسم تمومشده خیلی خیلیییی روی خودم کار کردم سعی کردم تنهایی برم بازار تنهایی برم خونه خونواده همسرم احساس میکنم یه کم بهتر شدم چون خودمو با موقعیتای اجتماعی روبرو کردم با کلی استرس و اضطراب چن وقت کاراموزی مرتبط با رشتمو رفتم و اما خیلی استرس دارم ک اگه برم سرکار و نتونم درست انجام بدم اگه تومحیط کار نتونم با همکارا صحبت کنم اگه بگن من گیجم وهیچی بارم نیست کلا حس میکنم قراره تحقیر بشم بخاطر همین نمیتونم رو کار تمرکز کنم وقتی ام کاراموزی میرفتم اگه یه اشتباه میکردم کلی به خودم لعنت میفرستادم و میخاستم به تنهایی کاری انجام بدم پیش خودم میگفتم الان گند میزنم الان خراب میکنم من هیچی یاد نمیگیرم و درنهایت اون کاروخراب میکردم با همه اینا بازم با پروویی ادامه دادم با همه اینها چند روزه من حس میکنم علایمم داره زیاد میشه دوباره .بازار میرم و خرید میکنم البته تنهایی زیاد نه ولی خدا نکنه بخام برم مطب دکتری یا سوالی بپرسم ازشون یا بانکی جایی ک بخام مشکل یا کارمو توضیح بدم بازم صدام میلرزه نفسم درنمیاد تپش قلب شدید میگیرم اصلن یه وضع افتضاحی نمیدونم چیکار کنم بخدا این مشکل داره منواز پا درمیاره داغونم میکنه بعضی موقعها دیگه کم میارم حتی به خودکشی ام خیلی فکر میکنم خییلی اقای دکتر من دارم باهاش میجنگم ولی گاهی اوقات دیگه نمیکشم کم میارم ب کل نا امید میشم از زندگی چیکارکنم کمکم کنین ترخدا معذرت میخام خیلی طولانی شد حرفام
وقت بخیرو عزیزم بهتر است شما در کنار یک مشاور تمرینات مواجه سازی را شروع کنید. ضمنا باید افکار غلط خود را نیز تغییر بدهید که این امر با حضور مشاور بهتر صورت می گیرد. شما دچار کمالگرایی نیز هستید و در نتیجه حق اشتباه کردن به خود نمی دهید. و یک اشتباه را مساوی فاجعه می دانید و در نتیجه همیشه نگران اشتباه کردن هستید. مقاله درمان کمالگرایی و نیز مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت مطالعه کنید و تمرینات ان را انجام دهید.
سلام اقای دکتر من 20سالمه از موقعیت های اجتماعی فراریم اصن خعلی از مرکز توجه قرار گرفتن می ترسم اصن موقعی که یکی بهم نگا کنه دس و پام فلج میشن انگار میخوام بیفتم همین خعلی وضعیتو بدتر میکنه اصن ت ی خیابون هم نمی توانم راه برم ملت فکر می کنن فلجم خخ هم ی استرس کوچیک میگیره کالا از نظر جسمی ب هم میریزم و آقای دکتر ی مشکل دیگ هم هس اینه ک خیلی خیلی زود هم از نظر جسمی هم ذهنی خسسسسته میشم خعلیی عذاب میده اصن نمی تونم کار کنم نه میتونم برم بیرون هم خیلی سریع خسته میشم واقعا طاقت فرساست اگه میشه ی راهنمایی بکنین ممنون میشم
وقت بخیر. خستگی شما بدلیل اضطراب بالا در شما است. اضطراب انرزِ شما را می گیرد. راه درمان شما مواجه شدن با شرایط اجتماعی است که از انها می ترسید. هرقدر بیشتر اجتناب کنید ترسهای شما بیشتر می شود
سلام اقای دکتر..من 24 سالمه و تقریبا از 13سالگی خیلی خجالتی و کمرو هستم جوری که خانوادم به زور منو مهمونی خانوادگی میبرن و اونجا همش ساکتم و از این ک دیگران راجبم چی فکر میکنن اضطراب شدید میگیرم و صدام میلرزه و نفسم بالا نمیاد. دانشگاهو با کلی اضطراب تموم کردم جوری که وقتی مفهمیدم یه استادی اراعه میخاست اون درس رو حذف میکردم…یا وقتی دیر به کلاس میرسیدم داخل کلاس نمیرفتم چون همه منو میدیدن..
من خیلی دوس دارم اجتماعی باشم و سرکار برم ولی حتی نمیتونم آگهی استخدام زنگ بزنم
الان خیلی افسرده و ناامیدم و هی فکر میکنم تا اخر عمرم باید اینجوری بگذرونم..لطفا کمکم کنید بهم بگید مشکلم چیه و باید چیکار کنم
خیلی ممنون
شما خودتان متوجه شده اید که مشکل شما اضطراب اجتماعی است. با یک روانشناس دوره درمان خود را که حدود 10 جلسه است شروع کنید
دقیقا عین منی.دفاع پایان نامه یا ارایه درس برابر بود با مرگ.کلا فوبیای اجتماعی عین مرگ تدریجیه.دقیقا درک میکنمت
سلام خسته نباشید اقای دکتر
ببخشید من بخاطر وسواس فکری شدید به دکتر روانپزشک مراجعه کردم به بنده قرص ونلافاکستین 37.5 و پرفنازین 2 میلی گرم تجویز کردن بعداز استفاده احساس خوبی داشتم و فکرهای وسواسی رو راحت تر میتونستم از ذهنم بیرون کنم ولی بعداز یک ماه استفاده به دکترم مراجعه کردم با شرح حالم قرص رو به 75 میلی گرم تغییر دادند و پرفنازینو روزی 4 میلی گرم کردن بعداز چندروز استفاده علائم اضطراب اجتماعی گرفتم و ترس و اضطراب گرفتم و از مهمانی رفتن ترس داشتم و تپش قلب میگرفتم و از بیرون رفتن از خانه میترسیدم تا اینکه دکترم گفت قرص را ترک کنم بعداز چندوقت هنوز از بعضی از جاها رفتن ترس شدید دارم و تپش قلب شدید میگیرم در ضمن من قبلا قرص های سرترالین فلوکستین کلومیپرامین و فلووکسامین را مصرف کردم تاثیری نداشتند
جناب اقای دکتر چرا من اینجوری شدم و چیکارکنم بنظرتون.
من قبلا اضطراب اجتماعی نداشتم
اگر کمکم کنید ممنون میشم
ترس شما در حال حاضر ترس از ترس است. یعنی می ترسید که شاید در جمع بترسید و دچار تپش قلب و …بشوید. علائم شما به پانیک بیشتر شبیه است. مقاله پانیک را در سایت مطالعه کنید.
سلام آقای دکترممکن هست مشاورخوبی مثل خودتان درشیرازبه من معرفی کنید
سلام. متاسفانه بنده از نزدیک با کار هیچ روانشناسی در شیراز آشنایی ندارم. شما می توانید با سرچ در نت و مشاهده سوابق کاری و تالیفات و مقالات دکتر روانشناس مورد نظر تا حدی از تخصص ایشان اطلاع پیدا کنید.
سلام من چندین ساله که این مشکلو دارم ولی نزدیک ۲ساله که خیلی شدید شده الان ۱۸سالمه و چند روز دیگه کنکور دارم و من تو سکوت اضطرابم چندین برابر میشه لطفا یه راهکاری بهم بدین من خیلی برای کنکور زحمت کشیدم نمیخام اضطرابم باعث گند زدن بهش بشه
سلام. چند روز باقی مانده را سعی کن بیشتر به ورزش بپردازی. میزان درس خواندن را هر قدر به کنکور نزدیک میشی کمتر کن. این ۲ کار به شما کمک زیادی می کنه.
سپاسگذارم
سلام آقای دکتر خسته نباشید. من ۱۹ سالمه وقتی توی جمع غریبه قرار میگیرم از خودم رفتار های احمقانه ای نشون میدم و متوجه شدم که اضطراب اجتماعی دارم.ولی خب در عین حال خیلی از این احساساتم نسبت به احمقانه بودن کار هام واقعیه چون دیگرانم تاییدش کردن.من از قرار گرفتن در جمع دوستان و آشنایان نزدیک ترسی ندارم ولی این ترس از روبرو شدن با افراد غریبه و تصور این که اونا منو فرد احمقی بدونن خیلی اذیتم میکنه. لطفا اگر میشه بگید من باید چیکار کنم تا درمانش کنم؟ آیا کار های احمقانه ای که انجام میدم به همین اضطراب اجتماعی بر میگرده یا خیر؟ ممنون
سلام. لطفا توضیح بدیدمنظورتون از کارهای احمقانه چیست؟
وقتی ازم کاری میخوان استرس خیلی شدیدی میگیرم که نکنه توی انجامش اشتباه کنم و طرف مقابل فکر کنه که من خیلی خنگم! ولی در نهایت معمولا کاری که ازم خواسته شده رو اشتباه انجام میدم… اصلا اون لحظه ذهنم درست کار نمیکنه و از شدت ترس دهنم خشک میشه
سلام. بله عزیزم همه اینها نشانه های اضطراب اجتماعی است. وقتی فرد اضطراب داشته باشد تمرکزش کم می شود. باید با یک درمانگر حداقل ۵ تا ۱۰ جلسه بسته به شدت مشکل جلسات مشاوره داشته باشید. مقاله درمان اضطراب اجتماعی نیز را اگر درست عمل کنی خودت می توانی بر مشکل غلبه کنی
من هم دقیقا این وضعیت رو تجربه کردم!
هم خوشحالم که تنها نیستم هم ناراحتم که این زجر رو بقیه هم تجربه میکنن!
بنظر من این برمیگرده به دوران کودکی و رفتاری که در فضای خانواده ؛ مدرسه و … با ما کردن! و از بس بهمون گفتن احمق که خودمون هم باورش کردیم!
من خودم به شخصه در مدرسه خیلی تحقیر شدم و کسی نبود که باهام دوست شه! معلما هم میگفتن که احمقم!
شایدم من بد برداشت میکردم ولی مهم اینه که این عقاید و خاطرات زندگی الانم رو تشکیل دادن!
من احساس میکنم روز به روز دارم با این موضوع بهتر کنار میام!
و هروقتم ترس از احمق خطاب شدن دارم فقط به خودم این رو میگم « خب گیریم که احمقم باشم ؛ بقیه هم کرکر بهم بخندن خداروشکر موجب شادی بقیه هم میشیم بدیش کجاست دقیقا؟!»
یا مثلا کارهای احمقانه بقیه رو میبینم و میبینم که من تنها نیستم ! همه یه جاهایی از زندگیشون حرفای اشتباه میزنن ؛ حماقت میکنن و …
ممنون از نظر شما
سلام من خیلی استرس دارم تو مدرسه تو جمع دوستان نمیشینمووقتی تو جمعی هستم خیلی استرس میکردم و آروم حرف میزنم و دستام میلرزه
سلام آقای دکتر بنده ۲۲ سالمه و همین چند ساعته فهمیدم که این اختلال اضطراب اجتماعی یه بیماری و فکر میکردم که این جزوی از شخصیت منه.وقتی تو جمع جدید میرم حرف زدن برام خیلی سخت میشه و دچار لکنت میشم و به هنگام پذیرش مسئولیت عزا میگیرم که چطور کارم رو به پایان برسانم همش میخوام کارم رو بندازم رو دوش بقیه تا خودم خراب کاری نکنم و شخصیت مستقلی ندارم از جامعه و اجتماع دورم و رابط برقرار کردن با افراد جدید برام سخته و حتی تو اون لحظات ذهنم هم کار نمیکنه و انگار ذهنم هم نم میکشه اینکه میگن از هر شرایطی که می ترسید خودتونو در اون شرایط قرار بدید خیلی انجام دادم خیلی مواقع بدتر گند زدم و احساس حقارت کردم.و در کل احساس میکنم نسبت به هم سن و سالان خودم هم اطلاعات کمتر و هم توانایی های به شدت پایین تری دارم خواهش میکنم کمکم کنید.
سلام عزیزم. کسی که شنا می خواهد یاد بگیرئ مسلما با یک بار در آب رفتن شنا یاد نمی گیرد. باید انقدر دست و پا بزند تا مهارت پیدا کند. فرق شما با باقی افراد ان است که دیگران اشتباه کردن خود را پذیرفته اند و جزوی از یادگیری می دانند و شما نمی خواهید بهیچوجه اشتباه کنید و همین مساله متاسفانه باعث می شود در بلند مدت مهارت کمتری هم داشته باشید. بچه به این دلیل حرف زدن یاد می گیرد که حرف می زند با وجو آنکه حرفهای اشتباه زیاد می زند. ولی بتدریج یاد می گیرد. درمان اضطراب اجتماعی شما آن است که قبول کنید اشتباه کردن قسمتی از یادگیری است. قرار نیست گند نزنید. همه ما در زمانی گند زده ایم
سلام من پدر بداخلاقی دارم خیلی عصبی هست و مشکل روانی داره از بچگی یادمه همش منو مادرم و برادرم رو دعوا میکرد و داد میزد سر هر چیزی بحث میکنه با مادرم براش فرق نداره تو خونه یا خیابون داد میزنه حتی بیرون هم که میریم سر یه چیز الکی با بقیه بحث میکنه با مادرم قهر میکنه و حرف نمیزنه تو خونه به هیچ عنوان وقتی پدرم هست حرف نمیزنیم و حتی اجازه راه رفتن هم نداریم چون اعصابش خورد میشه!تحمل کوچک ترین صدا رو نداره و خیلی چیزای دیگه که فکر میکنم امکان نداره ادمی با این همه مشکل روانی پیدا بشه که از شانس بد من شده پدرم من خیلی ازش میترسم و ارزوم اینه کلا از زندگیم بره حتی برادرمم به مرور زمان مثل خودش شده و الان من اضطراب اجتماعی دارم باید دارو مصرف کنم من اضطراب خیلی بالایی دارم به طوری که میلرزم و عرق میکنم و تپش قلب میگیرم و کلا لال میشم تو شرایط اجتماعی تو مدرسه مسخرم میکردن و همین وضع منو بدتر کرد
سلام عزیزم. خیلی متاسفم از چیزی که گفتی. شرایطت قابل درکه. تو همیشه می ترسیدی پدر آبروریزی کنه. اطلاعاتت رو درباره مشکلت بیشتر کن. می تونی بر اضطراب اجتماعی غلبه کنی.
عزیزم تقصیره تونیست
تقصیره محیطه .
خیلی سختی کشیدی
ولی با تلاش همه چیز قابل حله
سلام من هم اضطراب اجتماعی دارم دارو هم مصرف میکنم دوست دارم با یکی مثل خودم حرف بزنم این ایمیل منه baharbg39@gmail.com
سلام دکتر..من دچار اضطراب اجتماعی هستم با توجه به مطالبی ک بالا خوندم در واقع از ۱۷ سالگی متوجه شدم که دچار این مشکل هستم اون موقع تو مدرسه میخاستم حتی پای تخته برم دلشوره میگرفتم ک نکنه یچیزیو غلط حل کنم..گذشت تا الان که ۱۹ سالمه و وارد دانشگاه شدم و واقعا دارم ازین شرایط رنج میبرم واقعا نمیتونم تو جمع مخصوصا وقتی آقایون(همکلاسی هام) هستن صحبت کنم..تپش قلب میگیرم دستو پام یخ میکنه که نکنه یچیزی اشتباه بگی یا صدات بلرزه بفهمن استرس داری..الانم که قراره مجازی و آنلاین ارائه بدیم و صحبت کنیم از الان دلشوره گرفتم ک نکنه خوب نشه صدات بلرزه..تو ارائه ها تو دانشگاه زود تموم میکنم البته هنوز ی ترمه ک دانشگاه رفتم
واقعا حالم بده البته الان نسبت به ۱۷ سالگیم خیلی بهتر شدم همش سعی میکنم خودمو تو موقعیت بزارم ولی خب نیاز بیشتری هست ممنون میشم کمکم کنین.
لازم ب ذکره که ما تو خانواده های فامیلی مون از بچگی مارو از هم جدا میکردن یعنی دخترا جدا پسرا جدا حتی ما یک ساعت نتونستیم تو یک جمع دوستانه که هم پسرا باشیم هم دخترا صحبت کنیم..که فکر میکنم خیلی موثر بوده در وضعیت الانه من
سلام. هرقدر بیشتر خود را مجبور کنید در محیطهای اجتماعی قرار بگیرید و حرف بزنید این حالات و اضطرابهای شما کمتر می شود. ابتدا از جمع ۲ یا ۳ نفره شروع کنید و سپس در جمعهای بزرگتر. راه درمان قطعی شما همین است. با شرایط مواجه شوید.
سلام ، من چند وقتیه که دچار اضطراب اجتماعی شدم و وقتی در موقعیت هایی قرار میگیرم که طرف مقابل مثلا میتونه فکر کنه که من حسادت کردم طپش قلب میگیرم و عرق می کنم و نفس کشیدن برام سخت میشه جوری که نمی تونم حرف بزنم ، و بعد هر بار که اون شخص رو میخوام ببینم از قبلش می ترسم که باز اون حالت سراغم نیاد و اتفاقا میاد سراغم، با هیچکس نمیتونم فیس تو فیس بشم چون یهو چشمم زوم میکنه رو یه قسمت از صورت طرف مقابلم یا روی زیورالات طرف مقابل و احساس میکنم چشام درشت شده و طرف مقابل هم میفهمه ، چند جلسه مشاوره(۵جلسه) رفتم ولی هیچ بهبودی نداشتم و البته به دلیل کرونا فعلا نیمه تمام مانده ، الان دیگه طوری شده که طرف مقابلم بگه یه چیز کوچیک خریدم من اون حالت بهم دست میده ، واقعا حالم بده ، این مشکل بیشتر از همه تو خانواده داره ازارم میده و بعد محل کار ، لطفا منو هم راهنمایی کنید.سپاسگزارم.
سلام عزیزم. شما دچار خطای شناختی هستید. مقاله خطاهای شناختی رو در سایت مطالعه کنید. شما خطای ذهن خوانی دارید. هیچکس در ذهن شما رو متوجه نمی شود که چه کی گذرد. درمان شما ۱) از دیگران سوال کنید ایا حدس میزند چه در فکر شما می گذرذ ۲) با دیگران باید دفعات زیادی مواجه شوید و از این قضیه فرار نکنید ۳) در نهایت تمرین اخر شما ان است که به مزاح به دیگران بگویید چیزی که او خریده زیباست و من حسودیم شد. کاش اون منم داشتم. این تمرین به شما نشان می دهد اگر دیگران این فکر رو هم بکنند فاجعه نمی شود و این احساسی طبیعی است که در همه انسانها بوجود می اید
سلام آقای دکتر
من ۱۹سالمه و تقریبا ۵ساله که لکنت زبان گرفتم و پیش تمام دکترای ایران رفتم از متخصص حنجره بگیر تا متخصص گفتار درمانی و درمان قطعی لکنت و ازین صحبتا ولی هیچ تاثیری روی من نداشته.من تا ۱۴سالگی هرجا میرفتم صحبت میکردم و کارای بقیرو اوکی میکردم حتی توی مدرسه میکروفون همیشه دست من بود ولی بعد از اون قضیه من خیلی درونگرا شدم و ترس از صحبت پیدا کردم به طوری که اگه جایی استخدامی داشته باشه یا حالا بخوام جایی برم و کار بکنم فرار میکنم و خیلی از موقعیتای اجتماعی و تحصیلی و آموزشی رو من دارم از دست میدم و حتی اگه جایی میرم ضربان قلب میگیرم و حرفمو روی کاغذ مینویسم و به بقیه میگم!!!
و ازون بدتر اینه که بهم میگن مگه زبون نداری که روی کاغذ مینویسی!!
این طرز صحبت واقعا زشته و من بیشتر درونگرا میشم
شاید اصلا یه نفر لال باشه این چه برخوردیه؟!
امیدوارم مردم یه روزی به اون فهم و درک برسن که نباید بقیه رو مسخره کنن!
و در آخر من اگه بخوام خودمو درمان کنم باید چیکار کنم؟؟
سلام. شما باید درمان را با یک مشاور شروع کنی. دلیل اینکه لکنت تو خوب نشد مشکل فیزیولوژیکی تو نیست. مشکل آن است که تو از موقعیاهای اجتماعی قدم به قدم عقب نشستی. درمان تو هم تغییر باورهای غلط و مواجه شدن با جمع است. درمانت را زودتر شروع کن تا رها شوی از این مشکل
کتاب های نیچه و آرتور شوپنهاور و ژان پل سارترو کامو و اروین دیوید یالوم و گابریل گارسیا مارکز کتاب انبیاء و… خیلی میتونه کمک کننده باشه به شرط اینکه ایمانتون رو از دست ندیدن و برداشت بدی نداشته باشین.مثل درباب حکمت زندگی،صد سال تنهایی،حکمت شادان،اگزیستانسیال و اصالت بشر،هنر همیشه بر حق بودن،سقوط،چنین گفت زرتشت،پاییز پدر سالار،تهوع،درمان شوپنهاور،افسانه سیزیف،مقاله های دکتر سنایی و….
ممنون از شما
سلام وقتی با کسی صحبت میکنم از شدت اضطراب نمیدونم چی بگم ضربان قلبم خیلی میره بالا
مشکلات تحصیلی هم میاره لطفا راهنمایی کنید
راه حل درمان شما حضور تدریجی در اجتماع است. هرقدر بیشتر فرصت صحبت با دیگران را برای خود ایجاد کنید این حالت کمتر می شود و هرقدر از صحبت فرار کنید این حالت شما بیشتر می شود.
سلام اقای دکتر .. میخواستم براتون توضیح بدم دقیقا مشکل من کجاس . مشکلم اونجایی خستش که همیشه یه فکرایی به سرم میزنه
مثلا فک میکنم اگه اسنپ بگیرم و پول همواهم نباشه و گوشیمم خاموش شده باشه چجوری باید از اون شرایط به درستی بر بیام ..؟ واقعا عذابم میده این فکرا یا مثلا اگه تویه یه کوچه ی تنگ ماشینم خاموش شه و پشت سرمم کسی ترافیک باشه باید چیکار کنم … داغون شدم اینقدر به این شرو ورا فک کردم .. باید چیکار کنم اقای دکتر ؟
سلام. مقاله درمان خطاهای شناختی را بدقت بخوانید و خطاهای فکری خود را پیدا کنید و به جای ان فکر درست راجایگزین کنید.
https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/
سلام دکتر ممنون بخاطر پاسخگویی و مشاوره هاتون به نظر من راهنمایی هایی که برا افراد دارای اضطراب اجتماعی میکنید خیلی قابل ستایشه چون من خودم از این مشکل سالهاس رنج میبرم میدونم که چه درد لعنتی و عذاب آوری و واقعا به یه حدیث از یکی از معصومین ایمان آوردم که میگه بیماری روح بسیار سخت تر از بیماری جسم است دکتر نمیدونم از کجاش شرو کنم چون فک کن میخوام عذابی که توی ۱۰ سال گذشته تو لحظه لحظه زندگیم تحمل کردم و یه ساعتم ولم نکرده رو بخوام تو چن خط براتون توضیح بدم اول اینکه ۲۷ سالمه و از دوران اول دبیرستانم این مشکل شرو شد از کلاس که دوستام گاها بهم میگفتن چرا صورتت سرخ شد و میخندیدن و این داغونم میکرد حالا بعد گذشت ۱۰ سال باز این مشکلو دارم بیماریم اونقد تو این سالها اذیتم کرده و شخصیتمو له کرده که الان تبدیل شده به اینکه چن سالیه نمیتونم خودمو تو آینه ببینم از دیدن عکس خودم همیشه فراری ام و ترس دارم از عکس انداختن فرار میکنم معمولا فک میکنم بدقیافه ام علیرغم اینکه خیلی از دوستام فک میکنن که قیافه خوبی دارم وقتی تو جمعی جایی صورتم سرخ میشه از زندگی کردن خسته میشم دیگه حالا آقای دکتر یه چیز جالبی که اخیرا باهاش روبه رو شدم اینه که دارم قرص اس سیتولوپرام مصرف میکنم که باعث میشه کمتر مضطرب بشم و کمتر صورتم سرخ بشه ولی قطع که میکنم باز روز از نو روزی از نو و این حالت باعث شده یه سوالی تو ذهنم ایجاد بشه که من اضطراب اجتماعی دارم که صورتم سرخ میشه یا اینکه چون صورتم سرخ میشه اضطراب اجتماعی میاد سراغم؟؟؟؟؟ولی خودم فک میکنم اگه این سرخ شدن لعنتی نباشه خیلی آدم ریلکسی میشم تفکراتم بهتر میشه راحت میشم از این درد لعنتی کمکم کنید آقای دکتر
سلام عزیزم. این قضیه مرغ و تخم مرغ است. شما هر قدر که از اجتماع بیشتر فرار کردید بیشتر در هنگام مواجهه با دیگران مضطرب می شدید و درنتیجه سرخ می شدید. هرچه بیشتر قبول کنید که در جمع حاضر شوید کم کم سرخ شدن در شما کمتر و کمتر می شود. راه حل مواجه شدن با دیگران است ونه فرار از دیگران.
دوست عزیز سرخی صورت شما بعلت اضطراب است و اضطراب شما بعلت سرخ شدنتان نیست . در مواقعی که تنها هستید و اضطرابی ندارید باز هم سرخ هستید ؟؟ مسلما نه .
سلام کسایی این مشکل رو دارن اگه خواستین میتونم کتابهایی که بهم کمک کردن رو بهتون معرفی کنم پیش مشاور هم رفتم ولی کتاب بیشتر کمکم کرده.من مشکل من اینقدر زیاد بود که شیش ماه از اتاق بیرون نمیومدم و حتی جلوی خانوادم روم نمیشد غذادبخورم ولی الان تو رستوران کار میکنم 🙂 هرچند هنوز کامل خوب نشدم ولی خیلی بهتر شدم.در ضمن مقاله های دکتر سنایی خیلی بهم در شناخت خودم و مشکلاتم کمک کردهر کس که میخواد به این آیدی پیام بفرسته@Azazil23666
یا در این کانال عضو بشه @tafarojjgah
سپاس گذار از جناب دکتر و مدیریت سایت
سلام دوست عزیز کتابهای که به شما کمک کرده را لطفا برایم بفرستین
سلام دوست خوبم
تفکر زائد از محمد جعفر مصفا
درمان شوپنهاور از اروین د یالوم
چنین گفت زرتشت از نیچه
درباب حکمت های زندگی از شوپنهاور
سلام
میشه اسم کتابهارو برای منم بفرستی؟ممنون
سلام
تا اونجایی که فهمیدم بعضی از کسایی که این اختلال رو دارن، احساس میکنن توانایی و استعداد زیادی در یه سری کارها دارن که اگه این اختلال رو نداشتن، رشد میکردن
میخواستم بدونم این احساس واقعیه یا کاذب؟
سلام. کاملا واقعی و درست است. متاسفانه این مشکل مانع بزرگ شکوفایی هر استعدادی بالاخص استعدادهایی که لازمه اش حضور در اجتماع است می شود
سلام . من یه دختر ۱۶ ساله هستم و به این اختلال دچار هستم . تنها کاری که تونستم انجام بدم برای پشت گوش کردن این استرس لعنتی این هست که به شدت به پوشش خودم اهمیت میدم و پشت این پوشش خودم رو قائم میکنم . خودم رو خیلی تو اجتماع قرار میدم ولی به خاطر سنگینیه درس هام مجبورم که که یه مدت از اجتماع فاصله بگیرم و به همین دلیل دوباره میاد سراغم . دلم نمیخواد وقتی بزرگ تر که شدم اینجوری باشم . دلم میخواد همه ی دنیا رو سفر کنم ، همه ی هنر هارو یاد بگیرم ولی به شدت دستم بستش . خانوادمم کمک شایانی بهم نکردن . ممنون میشم اگه کمکم کنید.
سلام. خیلی خوبه که خودت رو از اجتماع کنار نمی کشی و در محیطهای اجتماعی قرار می گیری. هر قدر بیشتر خودت رو در معرض ارتباطات اجتماعی و محیطهای اجتماعی قرار بدی اضطراب اجتماعی تو بیشتر و سریعتر از بین میره.
سلام اگه خواستین میتونم کتابهایی که بهم کمک کردن رو بهتون یا به هرکس که نیاز داره معرفی کنم.هر کس که میخواد به این ایمیل پیام بفرسته
ahmadreza23666@gmail.com
خب همینجا معرفی کنید ، حتما باید ایمیل بزنیم
سلام
من ۱۶ سالمه.چندین ساله که مشکل دارم. اجتماع گریزی وحشتناک.ادم مستعدی ام و میفهمم که واقعا اگه بخوام میتونم عالی باشم.من شرایط خوبی از لحاظ خانوادگی ندارو و اونا به من توجه نمیکنن که بخوان کمکم کنن. تنها کارشون دامن زدن به دغدغه های فکریمه.
از آشنا شدن با آدم های جدید واقعا میترسم. حاظر به حضور در خیابان ها حتی نیستم.
باید زبان انگلیسیمو برای مدرسه نمونه و تیزهوشان تقویت کنم چون قبول شدم اما حتی نمیتونم به این فکر کنم که بخوام برم کلاس.اصلا نمیتونم.حتی برای کوچیک ترین خرید هام بقیه رو میفرستم.
تنها اجتماعی که توش حضور دارم مدرسس که اونم با این استعداد های زیادی دارم اما جرعت بیان و اثباتشون رو ندارم. اما در ارتباطی که بعد از چند ماه تو مدرسه بین دوستام ایجاد شد اونا خیلی منو دوست دارن واقعا خیلی و من تازه متوجه میشم شاید اونقدراکه فکر میکنم کسالت اور و مزخرف نیستم.
اما فقط تو مدرسه.
من اینقدر وضعم خرابه که حتی تو مهمونی های خانوادگی نزدیک هم شرکت نمیکنم.حتی با صمیمی ترین دوستامم تلفنی صحبت نمیکنم. بیش تر پیام یا ارتباط رو در رو.
در همایش های ادبی که دوست دارم، در کتابخونه و… جرعت حضور ندارم.
ادم غمگینی ام و به این درد عادت کردم و دم گرم کسی تو اهن سرد من اثر نمیکنه.
حتی جرعت رفتن پیش یه مشاورو هم ندارم.
من حتی از پدر و مادرمم خیلی وحشتناک خجالتم میشه.. من یه دخترم و نیاز به خیلی چیزها دارم که حتی روم نمیشه به مامانم بگم و خودمم که هیچی…خیلی سخته.
حتی توی خونمون حتی حاضر به پوشیدن لباس استین کوتاه حتی نیستم.واقعا وضع خراب و داغونی دارم.
از یک طرف هم میدونم که کاملا پتانسیل موفق بودن و قابل مطرح بودن در هر حوضه ای رو دارم.
همه فکر میکنن منی ه ادم افسرده و گوشه گیر و کم حرفم و ضعیفم…که البته درست میگن
من دارم دیوونه میشم و نمیدونم چی کار کنم
سلام عزیزم. خوشحالم که به توانایی های خودت اگاه هستی. بهتر است که به مدرسه تیزهوشان نری و در یک مدرسه عادی و در کنار بچه های عادی ادامه تحصیل بدی. متاسفانه جو مدارس تیزهوشان و نمونه بسیار بد بوده و بدلیل فشارهای بیش از حد و تاکید غیر طبیعی بر رقابت موجب اسیب های روانی زیاد به دانش اموزان می شود.
راه درمان شما حضور در اجتماع است. هر قدر بیشتر تلاش کنید تا در اجتماع حاضر شوید و فعالیتهای اجتماعی انجام دهید اضطراب نسبت به دیگران در شما از بین می رود و هر قدر اجتناب کنید این مشکل شما تشدید می شود.
بجهت استعدادی که داری و باید از ان بنحو احسن و در مسیر درست استفاده کنید یک جلسه مشاوره رایگان برای شما اختصاص می دهم. برای هماهنگی با شماره ۰۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ هماهنگ کنید و با ذکر ایمیل خود بفرمایید یک جلسه مشاوره دارید. شاد باشید.
من نمیتونم نمیشه اصلا نمیهمم باید چی کار کنم…زنگ تفریحا حتی خجالت میکشم خوراکی بگیرم دستم…تو مدرسه خجالت می کشم اب بخورم…خجالت میکشم دست دوستمو بگیرم خجالت میکشم یکی نگام کنه…خجالت میکشم برم بوفه…خجالت میکشم برم دفتر مثلا برای پول سرویس…خیلی خیلی بده
همه متوجه نمیشن که اینارو برای خجالت انجام نمیدم…حداقلش جوریه که فکر میکنن مغرورم…
از وقتی هم که فهمیدم چند تا از بچه ها کلاس عاشقمن و چه قدر روم زومن دیگه واقعا تو گل گیر کردم
من به عالم و ادم برای کوچک ترین چیزا اینقدر غبطه میخورم که واقعا به هم میریزم…
عزیزم اضطراب اجتماعی با تمرین و مواجهه باشرایط اجتماعی حل میشه و هرقدر از موقعیتهای اجتماعی فرار کنی مشکلت شدیدتر میشه
ممنون از جوب و راهنماییتون.مطالعه کردم آخه تا دو سال پیش این مشکل رو به این شدت نداشتم؟می ترسم دکتر به اسکیزوئید دچار شده باشم.تشخیص شما چیه؟
اسکیزوئید چیزی نیست که کسی بهش دچار بشه. اضطراب اجتماعی وقتی بهش توجه نشه و مورد درمان قرار نگیرد شدت ان زیاد می شود. زیرا هر قدر از ان بیشتر فرار کنی بیشتر می شود.
ممنون از پاسخ گویی و سایت مفیدتون
ممنون از شما
وای عزیزم.منم مشکل تورو دارم ولی نه دقیقا اینجوری.مدام توی موقعیتهای اجتماعی مضطرب میشم.وقتی سر کلاس معلم بهم زل میزنه از ترس اینکه اسممو صدا بزنه دلم میخواد فرار کنم.و دقیقا مثل تو آدم با استعدادی هستم که به خاطر مشکلم نمیتونم خودمو نشون بدم.اما با خودم گفتم مرگ یه بار شیونم یه بار بعد از عید قراره برم مشاوره به امید اینکه مشکلم برطرف بشه.
در ضمن اگر دوست داشته باشی ایمیلمو واست میفرستم چون دوست دارم با کسی که مشکل منو داره صحبت کنم…
مریم
ممنون
سلام دکتر ده روزی میشه رفتم پیش روانپزشک برام سرترالین و ونلافاکسین و آلپزارام نوشته و احساس میکنم اضطرابم بیشتر شده.هزینه رواندرمانی برام مقدور نیست.با توجه به مقوله شما سعی کردم مواجه سازی بکنم با یکی از دوستام که خیلی وقت بود پیشش نرفته بودم بخاطر همین مشکل تصمیم گرفتم و رفتم پیشش اولش خیلی هول کردم بعد همراه با تخمه شکستن سعی کردم حرف بزنم و اضطرابم کمتر شد و داشت خوب پیش میرفت تا سر یه موضع به اختلاف نظر رسیدیم و من رو رذل وپست خطاب کرد نه به شوخی.بعد اضطرابم بالا رفت زبونم بند اومد یه ساعت موندم وحرفی نزدم ولی حرفی که میزد یا حتی کلیپی که میدیدم من به خودم نسبت میدادم وخودم رو سرزنش میکردم و نا امید تر میشدم تا تقریبا اضطرابم قطع و جای خودش رو به نا امیدی و غم و یه مخاطب خیالی تو ذهنم داد بدنم ضعف شدید کرد احساس حقیر و پلید ترین بودن میکردم الان پنج شش روز هست که اومدم خونه مخاطب خیالی ولم نمیکنه هر مطلب زننده ای رو که میخونم فک میکنم منظورش منم دیگه با خانوادم هم خوب نمیتونم ارتباط بر قرار کنم.دیگه کم کم دارم به کلی از بهبودی و زندگی قطع امید میکنم.لطفا بیشتر راهنماییم کنید هزینه رواندرمانی رو ندارم و نمیدونم…
سلام عزیزم. شما نباید مواجه سازی را رها کنید. تکرار و تداوم اصل موفقیت است. ذهن شما باید درک کند که در مواجه شدن با این موقعیتها در نهایت شما اضطرابتان بالا می رود ولی باز فروکش می کند. مقاله افزایش عزت نفس را در سایت مطالعه کنید تا در اینگونه مواقع به خودتان یاداوری کنید. باید درک کنید که شما شبیه هیچ کس دیگر در دنیا نیستید و بنابراین نمی توانید خود را با هیچکس دیگر مقایسه کنید. افت شما مقایسه گری است. شما در این عالم یکتا هستید. مخاطب خیالی نتیجه مقایسه گری ذهن است.
سلام آقای دکتر خیلی ممنون که به سوال هامون پاسخ میدید
من اتفاقا خیلی اجتماعی هسم و دوستایه زیادی دارم و خیلی هم تو جمع های دوستانه خانوادگی صحبت میکنم و ارتباط برقرار کردنم با آدما خیلی خوبه اما فقط اگه تو جمع های که آدم ها برام غریبه اند قرار بگیرم نمیتونم حرف بزنم و میترسم که یهو اشتبا کنم منو مسخره کنن یا اینکه کسی تو اون جمع باشه که از من بهتر باشه بازمدیگه نمیتونم حرف بزنم و اینکه اشتباه کنم تو اینجور جمع ها به شدت میترسم منم همین مشکل اختلال اضطراب اجتماعی رو دارم و درمان هم مواجه شدن با موقعیت استرس زا هس؟!
بله عزیزم. فقط خوشبختانه مشکل شما شدید نیست و تنها با غریبه ها خودش نشان میدهد. درمان مواجه ساری در جمعهای نااشنا است. ولی بتدریج. یعنی ابتدا یک غریبه بعد دو نفر و….مقاله درمان کمالگرایی را نیز در سایت مطالعه کنید. شما احتمالا این فکر غلط را در ذهن دارید که باید عالی همیشه باشید و اشتباهی نکنید. این امر اضطراب شما را چند برابر می کند
فک کنم جواب من رو دادین دکتر ولی کار باریک شده نوشتش پیدا نیست یه روانشناس خوب تو شهر قزوین سراغ دارین؟آیا من در کنار رواندرمانی به دارو هم نیاز دارم؟بعد از رواندرمانی امکان بازگشت بیماری هست؟و هزینه ۱۲جلسه چقدره؟
شما مسلما در تهران می توانید درمانگرهای باتجربه ای پیدا کنید. من از قزوین اطلاعی ندارم. بعد از دارو امکان بازگشت وجود دارد ولی بعد از رواندرمانی احتمال بازگشت بسیار کم است. هزینه جلسات بستگی به رواندرمانگر شما دارد.
سلام آقای دکتر میبخشین که طولانی هست ممنون میشم اگر بخونین و پاسخ و راهنمایی جامعی بفرمایید.از قبل سپاسگذار بابت زحمات و وقت گذاری تون
منم در حال حاضر همین مشکلات از جمله در جمع .من چیزی برای گفتن ندارم.خودداری از چشم تو چشم شدن حتی با یه بچه درشت شدن ناخودآگاه چشم که جمع فک میکنه بخاطر غرورمه و لات بازیمه که این خیلی آزارم میده بعد بیشتر میشه.ذهن خوانی.بعد صورتم غمگین میشه انگار میخوام گریه کنم تپش قلب شدید لرزش و بند آمدن زبان؛احساس میکنم جدیداًخیلی بی تفاوت شدم؛۲۳سالمه پدرم هم اختلال دوقطبی داره.از بچگی از جمع فراری بودم و خجالتی و هیچ وقت نه تو مدرسه نه تو دانشگاه از معلم یا استاد اجازه نگرفتم حتی برای دسشویی رفتن همیشه تو مدرسه مورد تحقیر و تمسخر دیگران بودم و چند بار در کودکی مورد تجاوز توسط افراد سن بالا تر از خودم قرار گرفتم بخاطر همین بیشتر تنهایی رو ترجیح میدادم.تو ۱۶ سالگی معتاد شدم به جز مواد صنعتی هر نوعش ولی بیشتر ماریجوانا بوده؛اولاش خوب بود شادم میکرد بعدش اضطرابم رو بیشتر کرد تا جایی که سر کلاس زبان فنی نوبت به خوندن من که میخواست برسه نتوستم به ترسم غلبه کنم و از کلاس فرار کردم و دیگه متاسفانه نتوستم برم دانشگاه. پیش روانپزشک و روانشناس که یکی هستند رفتم با دارو و جلسات اضطرابم قطع شد که طبق دستور پزشک باید میرفتم برای برنامه ریزی برای قطع دارو ولی نرفتم ودوباره چن ماه ماریجوانا کشیدم همراه با قرص که مواد رو ترک کردم و چند ماهی فقط قرص خوردم بعد خودم شروع کردم به کم کردن و قطع دارو تا دوسه ماهی که سر کار میرفتم اضطرابم شروع نشده بود چون شغل ما فصلیه الان دو سه ماه که سر کار نرفتم و خونه موندم دوباره اضطرابم شدید شده من تصمیم گرفتم ازدواج نکنم بچه دار نشم چون نمیخوام این بیماری آزار دهنده رو به بچه هام منتقل کنم چون میدونم چقدر میتونه آزار دهنه باشه امیدوارم هیچکس دچارش نشه.میخواستم بدونم آیا ارثیه؟ ریشه اش از کجاست؟آیا تا آخر عمر باید دارو مصرف کنم؟آیا بیشترش بخاطر مصرف ماریجوانا بوده چون خودم اینطور حس میکنم؟درشت شدن چشم به چه خاطره؟حاد ترین مرحلش چی میشه؟آیا بیتفاوتی هم دائمی هست و به چی ربط داره چون احساس بدی نسبت بهش دارم؟
ببخشید فقط این آخری رو اگه میشه تایید کنید
دلیل بیتفاوتی اضطراب بالای شماست. شما به تجربه دریافتید که برای کاهش هیجانات باید نسبت به امور بی تفاوت بشوید. زیرا میدانید مثلا برای ازدواج کردن مجبورید با شرایط اجتماعی دشواری روبرو شوید. ولی باید اگاه باشید که هرقدر عافیتطلبی کنید و از موقعیتهای اجتماعی اجتناب کنید اضطراب اجتماعی شما شدیدتر میشود تا بحدی که از خانه نمیتوانید خارج شوید و هرقدر با موقعیتهای اجتماعی بیشتر چالش کنید اضطراب شما در طول زمان کاهش مییابد. این جنگ شما و اضطراب است.
سلام دکتر،اظطراب اجتماعی من جوری هست که مثلا در یک موقعیت قرار میگیرم و عقیده هام رو بیان میکنم اون لحظه به چیزی فکر نمیکنم و اظطراب ندارم اما بعدش برمیگردم تو خونه تنهام دچار اظطراب میشم که نکنه از نظر دیگران عقایدم بی خود بوده و در موردم چه فکری میکنن گاهی به همین دلیل از حرف زدن و ابراز عقیده کردن جلوگیری میکنم در حالی که من ادم خوش اندیشه ای هستم مطالعه خیلی بالایی دارم و اطلاعاتم راجب به فلسفه تاریخ هنر جامعه شناسی بالاس اما جایی که خیلی حرف برای گفتن دارم ساکت میشم به خاطر اظطراب بعد از اون که فکر میکنم آیا درست بود حرفام یا نه،و اینکه هیچوقت نمیتونم دوست پیدا کنم چون آدم های جدید باعث اظطرابم میشن و نمیدونم کنارشون باید از چی حرف بزنم،با هیچکس تماس تلفنی ندارم چون باز حرف زدن پشت تلفن باعث میشه اظطراب میشه.بابت این قضیه خیلی تنها شدم
سلام. شما استانداردهای بالایی برای قضاوت خود دارید که با واقعیت جور در نمیآید. شما حق اشتباه برای خود قائل نمیباشید. باور دارید که همیشه باید رفتار و گفتار درست ارائه دهید. اشتباه خود را فاجعه میپندارید. راه درمان اینها ۱. حرف زدن بیشتر در جمع بدون تفکر زیاد پیش از ان (تا متوجه شوید اشتباه کردن فاجعه نیست) و ۲. اصلاح باورهای غلط بعد از گفتگو.
برای شناخت خطاهای فکری خود مقاله زیر را مطالعه کنید
https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/
سلام آقای دکتر میبخشین که طولانی هست ممنون میشم اگر بخونین و پاسخ و راهنمایی جامعی بفرمایید.از قبل سپاسگذار بابت زحمات و وقت گذاری تون
منم در حال حاضر همین مشکلات از جمله در جمع <>درشت شدن چشم که جمع فک میکنه بخاطر غرورمه و لات بازیمه که این خیلی آزارم میده بعد بیشتر میشه<>بعد صورتم غمگین میشه انگار میخوام گریه کنم تبش قلب شدید لرزش و چند مورد تهوع رو هم دارم؛۲۳سالمه پدرم هم اختلال دوقطبی داره.از بچگی از جمع فراری بودم و هیچ وقت نه تو مدرسه نه تو دانشگاه از معلم یا استاد اجازه نگرفتم حتی برای دسشویی رفتن همیشه تو مدرسه مورد تحقیر و تمسخر دیگران بودم چند بار در کودکی مورد تجاوز توسط افراد سن بالا تر از خودم قرار گرفتم بخاطر همین بیشتر تنهایی رو ترجیح میدادم.تو ۱۶ سالگی معتاد شدم به جز مواد صنعتی هر نوعش ولی بیشتر ماریجوانا بوده؛اولاش خوب بود شادم میکرد بعدش اضطرابم رو بیشتر کرد تا جایی که سر کلاس زبان فنی نوبت به خوندن من که میخواست برسه نتوستم به ترسم غلبه کنم و از کلاس فرار کردم و دیگه متاسفانه نتوستم برم دانشگاه. پیش روانپزشک و روانشناس که یکی هستند رفتم با دارو و جلسات اضطرابم قطع شد که طبق دستور پزشک باید میرفتم برای برنامه ریزی برای قطع دارو ولی نرفتم ودوباره چن ماه ماریجوانا کشیدم همراه با قرص که مواد رو ترک کردم و چند ماهی فقط قرص خوردم بعد خودم شروع کردم به کم کردن و قطع دارو تا دوسه ماهی که سر کار میرفتم اضطرابم شروع نشده بود چون شغل ما فصلیه الان دو سه ماه که سر کار نرفتم و خونه موندم دوباره اضطرابم شدید شده من تصمیم گرفتم ازدواج نکنم بچه دار نشم چون نمیخوام این بیماری آزار دهنده رو به بچه هام منتقل کنم چون میدونم چقدر میتونه آزار دهنه باشه.ریشش از کجاست ؟میخواستم بدونم آیا ارثیه؟آیا تا آخر عمر باید دارو مصرف کنم؟آیا بیشترش بخاطر مصرف ماریجوانا بوده چون خودم اینطور حس میکنم؟درشت شدن چشم به چه خاطره؟
سلام عزیزم. من از سوال اخر توضیح میدم. درشت شدن چشم دلیلش اضطرابه. متاسفانه تو دارای افکار غلط و باورهای نادرستی هستی که در جمع براه میفته. مثلا اینکه همه دارن میبینن که چشمهای من بزرگ شده- دستام میلرزه و…بی ابرو میشم اگر این اتفاقات بیفته- تو فکر میکنی همه جمع هر حرکت و تغییر حالت تو رو متوجه میشن. این امر باعث میشه دچار تپش قلب بشی. اونوقت فکر می کنی دیگران فهمیدن که تو دچار اضطراب شدی و در نتیجه باز تپش قلب و لرزشت بیشتر میشه و این اتفاق مثل یک دور باطل هی اضافه میشه. تو باید فکرهای غلطی که داری رو تصحیح کنی.
اضطراب اجتماعی تا حدی ریشه در ارث و تا حد بیشتری ناشی از والدین مضطرب است. اما باید بدونید در هر حال مشکل شما کاملا قابل درمان است بشرط انکه قبول کنید مدتی با رواندرمانگر همکاری کنید و تمریناتی را که با توجه به سطح شما تنظیم میشن و بتدریج دشوار میشن رو انجام بدید. تا زمانی که افکار اصلاح نشه متاسفانه شما برای اینکه کمی حالتون بهتر بشه وابسته به دارو و مواد خواهی بود. شما با ۱۲ جلسه رواندرمانی می توانید بر مشکل غلبه کنید. بیجهت به در و دیوار نزنید راههای غلط را امتحان نکنید.
در ضمن درشت شدن چشم چیزی است که در بسیاری دیگر از افراد نیز اتفاق میفتد و بیشتر افراد متوجه ان نیستند ولی فردی که دچار اضطراب اجتماعی است انرا فاجعه انگیز می داند. بنابراین درشت شدن چشم بیش از انکه مشکل فیزیکی باشد مشکل فکر غلط شماست.
ممنون از شما و سایت خوبتون.لطفاً اگه امکان داره نظر های من رو حذف کنید
سلام. مشکلی با حذف نظرات شما ندارم ولکن اینکار و هر کاری که کمک کند شما را از معرض دید دیگران دور کند به بیماری شما می افزاید. بنابراین من نظر شما را حذف نمی کنم تا دانسته باعث تشدید مشکل شما نشوم
سلام من ۲۰ سالمه و اضطراب اجتماعی دارم هرجا که بخوام برم تپش قلب میگیرم و کلی حس بد دارم اما افسردگی ندارم فقط از رو به رو شدن با ادمای جدید وحشت دارم اضطرابم دارم به طوری که کلا هرچی کلاس میرفتم کنسل کردم چون شدیدا استرس میگرفتم حتی قبل کلاس رفتن پیش روانشناس نرفتم فقط رفتم روانپزشک و به من کلردیازپوکساید و سرترالین دادن ولی خب مصرف نمیکنم چون میترسم رو حافظه ام تاثیر بد بزاره یا وابستگی بیاره الان باید چکار کنم دارو درمانیو شروع کنم؟
سلام. هرقدر درمان عقب بندازید کمی کار دشوار میشه برای شما. حتما رواندرمانی را شروع کنید. در کنار ان می توانید برای شروع بمدت محدودی دارو مصرف کنید و سپس در ادامه زمانی که تمرینات تاثیر خود را گذاشت انرا قطع کنید.
متشکرم، بابت توضیحات، کاملتان، موفق باشید
ممنون از حسن نظر شما
لطفا راههای افزایش مهارت های زندگی واجتماعی را شرح دهید،
همچنین هزینه ی مشاوره برای قشر متوسط جامعه سنگین میباشد، لطفا راهنمایی بفرمایید
سلام. بله متاسفانه هزینه رواندرمانی بالا است. بهمین دلیل بنده سعی کرده ام مقالات خود را بگونه ای بنویسم که فرد بتواند با مطالعه انها بینش کافی درباره مشکل خود پیدا کند و در عین حال با انضباط شخصی و انجام تمرنات بتواند بر مشکل خود غلبه کند.
مهارتهای زندگی موضوعی وسیع است.انشالله در طی مقالاتی به ان می پردازیم
سلام آقای دکتر، بنده از ۱۰ سال پیش که دانشجو بودم متوجه شدم که زمان ارائه کنفرانس دجار ترس و اضطراب میشم و صدام میلرزید طوری که دیگه نمره کنفرانس رو بیخیال شدم، الان هم کارمند هستم و تو جلسات نمی تونم صحبت کنم و قبل از اینکه نوبت بهم برسه قلبم شروع به تند تند زدن می کنه، نهایتا بتونم در حد یک جمله یا بصورت سوال جواب حرف بزنم، از حضور تو مراسمات بطوری که دیده بشم و جلب توجه کنم کمی واهمه دارم.بنده عارضه افتادگی دریچه میترال دارم، لطفا در صورت امکان راهنمایی بفرمایید که چکار کنم مشکلم برطرف بشه با تشکر
پاسخ شما داده شده است
سلام آقای دکتر من ۳۴ سالمه متاهلم ، بنده از ۱۰ سال پیش که دانشجو بودم متوجه شدم که زمان ارائه کنفرانس دجار ترس و اضطراب میشم و صدام میلرزید طوری که دیگه نمره کنفرانس رو بیخیال شدم،الان هم کارمند هستم و تو جلسات نمی تونم صحبت کنم و خیلی به خودم فشار بیارم در حد سوال جواب یا یک جمله بیشتر نمی تونم ادامه بدم حتی از صحبت کردن مقابل کسی که مطلب جدی و حالت رسمی داشته باشه باز کمی اضطراب دارم، به فکر تغییر شغل افتادم در ضمن عارضه افتادگی دریچه میترال دارم، و برای کاهش اضطراب شبی یک قرص پرانول مصرف میکنم که احساس می کنم تا حدودی تاثیر داشته و جسارتم بیشتر شده.
لطفا درمورد بیماری من و نحوه درمانم توضیح دهید ممنون میشم.
سلام عزیزم. بهترین روش درمان اضطرابها و از جمله اضطراب اجتماعی مواجهه سازی تدریجی است. یعنی شما باید اهدافی را برای خود مشخص کنید که در عین سخت بودن قابل انجام برای شما باشد. بطور مثال صحبت کردن در بین ۳ نفر از دوستان احتمالا نه خیلی سخت است و نه خیلی اسان. وقتی چندین بار این مرحله را تمرین کردید مرحله سخت تری را انتخاب می کنید. و به همین ترتیب ادامه می دهید. هرقدر بیشتر از موقعیتهای اجتماعی فرار کنید اضطراب شما بیشتر می شود زیرا واقعا ذهنتان باور میکند که موقعیتهای اجتماعی دشوار هستند. بدترین کار ان است که بخاطر اضطراب شغلتان را تغییر دهید. باید بدانید که انچه سبب اضطراب شما می شود توجه زیاد و حساس شدن به حالات بدنی خود از جمله ضربان قلب است. در نتیجه کوچکترین تغییری در میزان ضربان قلب را متوجه می شوید این در حالی است که این تغییر در همه افراد دیگر نیز اتفاق می افتد ولکن برای شما این به معنای از کنترل خارج شدن موقعیت است. نزد یک درمانگر بروید تا خطاهای فکرتان را تصحیح کنید. اضطراب شما از فکرتان شروع می شود.
پس از امروز هدف گذاری برای خود کنید و اقدام کنید.
سلام آقای دکتر خسته نباشید.
من از کودکی در درون یک خانواده سرکوبگر ، کنترلگر ، حساس و پر از استرس و ترس و یک خانواده پر التهاب ( بیشتر از جانب پدرم) بزرگ شدم. از سن ۱۳-۱۴ سالگی به طرز عجیبی در یک کامپیوتر چندین فیلم مستهجن دیدم (خودم در این کار هیچ نقشی نداشتم و به نوعی در یک دام و تله افتادم ) و این فیلم باعث شروع خود ارضایی من شد که خیلی تاثیر بسیار بدی روی من گذاشت ولی حالا خیلی خود ارضایی رو کم و محدود کردم که خودارضایی هم در هراس اجتماعی من تاثیر گذار بود و مکمل دروان کودکی من شد.
من الان به هراس اجتماعی متوسط به بالا دچار هستم و این در روابطم خیلی من رو آزار داده و همچنان آزار میده و فکر میکنم حتما میتونم این بیماری رو درمان و حل و فصل کنم.
اما من ۱۸ سالم هست و امسال سال کنکورم هست و وقت گذاشتن برای کنکور زمان زیادی رو از من میگیره و من نمیتونم برای درمان این بیماری زمان قابل قبولی بگذارم.
دکتر با این شرایط سنگین درسی من و کنکور آینده ، من چطور این بیماری رو درمان کنم؟
به نظرم هراس اجتماعی من اگر درمان نشه ، در آینده قوی تر و خطرناکتر میشه و من این قوی تر شدن هراس اجتماعی رو با مقایسه شرایط امسالم با سالهای قبل به خوبی میفهمم.
میدونم که باید سه سال پیش برای درمان این بیماری کاری میکردم که متاسفانه نکردم ، اما سوال من اینه با این شرایط درسی و کنکور بهترین روش برای مقابله با این اختلال چیست؟ ممنونم.
سلام عزیزم. بهترین روش درمان اضطرابها و از جمله اضطراب اجتماعی مواجهه سازی تدریجی است. یعنی شما باید اهدافی را برای خود مشخص کنید که در عین سخت بودن قابل انجام برای شما باشد. بطور مثال صحبت کردن در بین ۳ نفر از دوستان احتمالا نه خیلی سخت است و نه خیلی اسان. وقتی چندین بار این مرحله را تمرین کردید مرحله سخت تری را انتخاب می کنید. و بهمین ترتیب ادامه می دهید. هرقدر بیشتر از موقعیتهای اجتماعی فرار کنید اضطراب شما بیشتر می شود زیرا واقعا ذهنتان باور میکند که موقعیتهای اجتماعی دشوار هستند. پس از امروز هدف گذاری برای خود کنید و اقدام کنید.
سلام سن ۲۹من وقتی داخل جمع میرم دستام میلرزه زیاد عرق میکنم صدام میلرزه صورتم خیلی غمگین میشه انگار میخوام گریه کنم خیلی مظلوم میشم تپش قلب میگره من با خانمها عثلا نمیتونم به هیچ وج صحبت کنم اگر مغازه دونفر ادم باشه میترسم برم حتما باید مثل بچها کسی باهام باشه حتی با بچه های کوچک نمیتونم صحبت کنم خونه بابام و برادرام را حت نیسم اظطرابم از بس شدیدهبدنم خیلی داغ میشه وحشت زده هم میشم چیکار کنم اقای دکتر راهی هستش خانمم به خاطر این مریضی من فل کرد رفت حالا من ماندم دوتا بچه خسته شدم دارم به خودکشی فکر میکنم همیشه ارزو میکنم هیچ ادمی به این مریضی مبتلا نشه دکتر رفتم گفت شما دو قطبی هستین درست میگن
سلام. دو قطبی ارتباطی با نشانه هایی که گفتید ندارد. شما دچار اضطراب اجتماعی هستید. این مشکل با ۱۲ جلسه درمان می شود. یک روانشناس خوب در شهرتان پیدا کنید تا با شما کار کند. راه سختی در پیش ندارید و حتما برای درمان اقدام کنید.
سلام. من از بچگی افسردگی داشتم تا الان که ۳۲ سالمه. به دلایل زیاادد . می خواستم ازتون مشورت بگیرم. چون فکر کنم طومار نوشتن و درددل بیفایدست. اگر شمارتونو بدید ممنون میشم
سلام. با شماره ۰۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ هماهنگ کنید.
Tina.irani66@gmail.com
سوالتون مطرح کنید
راستی آقای دکتر قرص پرانول هم برام فایده ای نداشت. شما دارو میتونین برام معرفی کنین
برای کاهش تپش قلب به افراد مضطرب داده می شودو اما به تنهایی کمکی به شما نمی کند. شما نیاز به یک درمانگر دارید تا افکارتان تغییر کند.
سلام اقای دکتر …من یه مشکلی دارم امید و انرژی منو به صفر رسونده …من تو جمع استرس شدید دارم به طوری که دستام شدید میلرزه و تپش قلب و عرق میکنم…چون کارم یه جوری بود که باید زیر نظر همکارام بودم و همیشه استرس و لرزش دست داشتم محبور شدم دیگه سر کار نرم….به نظرتون چیکار کنم خوب بشم واقعا امیدی ندارم …یه زمانی رتبه خوب اوردم تو کنکور تحربی ولی نتونستم رشته هایی مثل پزشکی و دندان بزنم چون وقتی خودم تو اون موقعیت ها فرض میکنم که تو جمع کار میکنم استرس میگیرم به نظرتون این مشکلم حل شدنیه …این بزرگترین چالش زندگی منه اگه واقعا میتونم شکستش بدم کمکم کنین خواهشا…من اگه این مشکلم حل بشه بمب انرژی میشم این فکر و خیال هااا اسایش و امید رو از زندگی من گرفته
سلام. شما بدترین کار ممکن را انجام دادید و ان این است که در برابر اضطراب اجتماعی خود عقب نشینی کردید و به دستورات ان گوش دادید. یعنی زمانی که در محیط کار اضطراب داشتید بدترین کار ترک کار بود. با اینکار اضطراب اجتماعی خود را شدید و شدید تر کردید. هر قدر از محیطهای اجتماعی بیشتر دوری کنید اضطرابهای شما قوی تر شده بگونه ای که حتی شاید صحبت عادی با دیگری نیز به شما استرس وارد کند. مشکل شما قابل درمان است. باید به یک روانشناس با تجربه مراجعه کنید. طول درمان حدود ۱۲ جلسه است.
سلام وقتتون بخیر خسته نباشین
آقای دکتر من ۳۰ سالمه ۲_۳سالیه ک دچار اضطراب شدید. تپش قلب. هراس اجتماعی. وسواس فکری ذهن خوانی شدم. از خودم بدم میاد نمیتونم خودمو دوست داشته باشم حتی این فکرو نسبت به همه دارم. وقتی میخوام تو یه جمعی حرف بزنم انکار نادیده گرفته میشم فک میکنم کسی به حرفام توجهی نمیکنه و وسط حرفهام همه درگیر خودشون میشن. همش ترس و لرز و تپش قلب باهامه. مثلا همسرم یکم حوصله نداشته باشه من فک میکنم شاید یه کاری ازم سرزده ک اینطوری ناراحته. شاید کسی در موردم بهش چیزی گفته. قلبم شروع میکنه به تپیدن از ترسم الکی یه چیزهایی ک میگم که ناراحتیش برطرف بشه.
دوست ندارم مهمونی جایی دعوت بشم. وقتی مسافرتی میخوام برم اصلا رفتن و نرفتنش برام فرقی نداره چون نمیتونم آرامش داشته باشم واز جایی که رفتم لذت ببرم
خلاصه از همه فرار میکنم تنهایی رو به همه چی ترجیح میدم. اراده هیچ کاری رو ندارم. حتی یه جلسه پیش روانشناس رفتم دیگه گذاشتمش کنار.گفتم دکتر هم واسم فایده نداره نمیتونه حالمو خوب کنه پیش دوستام حتی نتونستم ارتباط قبلی رو داشته باشم دیگه قطع رابطه کردم. وقتی دعوای لفظی دارم سریع صدام میلرزه خجالت میکشم از خودم
واقعا این وسواس فکری رو دارم که همه ازم متنفرن. چون اصلا دیده نمیشم. خیلیییی داغونم. اوضاع روحی و روانیم اصلا خوب نیس
سلام عزیزم. اضطراب اجتماعی قابل درمان است. در صورتی که به درمان نپردازید و وقت نگذارید افسردگی نیز به اضطراب اجتماعی اضافه می شود. درمان شما ۱۲ جلسه زمان نیاز دارد. برای درمان خود و در نتیجه خوشحالیتان وقت بگذارید
سلام منم دقیقا مثل شما هستم خدا ههممون شفا بده
سلام و احترام. بنده مشکلی داشتم که مدتیه ذهن من رو درگیر کرده و برام افسردگی و اضطراب عملکرد آورده. در دوره نامزدی بعضی مواقع در موقع سکس دچار زود انزالی و نعوظ میشدم که متاسفانه نامزدم ناراحت میشد و همین موضوع و سایر مسائل که با هم هم نظر نبودیم باعث اختلاف و جداییمون شد. الان مدتیه افکار مزاحم و اضطراب اذیتم میکنه که میگم چرا رهام کرد و چرا عرزه نداشتم سکس خوبی ارائه بدم و اینکه همش این فکر میاد تو ذهنم که نکنه در ازدواج و رابطه بعدی هم دچار این مشکل شم و تنهایی و مردود شدن تو رابطه رو تجربه کنم و از ازدواج و رابطه میترسم حتی اگر خودش هم بخاد دوباره برگرده این مسئله باز هم اذیتم میکنه. لطفا کمکم کنید و اگر حضوری لازمه بیام خدمتتون. با سپاس
دلایل زیادی جهت ایجاد مشکل در زودانزلی موهم دچار همین اثر می باشد. درباره شما بنظر انچه دلیل این امر شده است ترس از عملکرد بد بوده است. یعنی شما همواره از اینکه نکند بد عمل کنید در اضطراب بودید و همین اضطراب دلیل زودانزالی شما می شد. در یک دور باطل مجددا زودانزالی اضطراب شما را بالا می برد و می ترسیدید که نکند بار بعد هم دچار همین اتفاق شوید.
به یک روانشناس مراجعه کنید پیش از انکه ترس از خوب نبودن سایر حوزه های زندگی شما را شامل شود
سلام
آقای دکتر من ۳۳ ساله هستم که به شدت از رانندگی کردن میترسم که خیلی مشکلات بوجود آورده لطفا کمکم کنید
سلام. تنها راه کمک به خودتان رانندگی کردن از مراحل اسان است. بطور مثال ابتدا در مناطق بی تردد و یا بسیار پهن و کم کم در مناطق دیگر
سلام خسته نباشید.من سه چهار سالی میشه دچار اظطراب شدیدم،طوری که حتی تو خونه و با بقیه اعضا خانوادمم نمیتونم درست ارتباط بگیرم،همیشه دست و پاهام میلرزه،تو سرکار موقع مشتری راه انداختن دست و پام شروع میکنه به لرزش،تپش قلب میگیرم.موقع حرف زدن صدام میلرزه جوری که به همین خاطر نمیتونم درست با مشتری صحبت کنم و فقط میخوام سریعتر کارشو راه بندازم.به خدا خیلی خسته شدم،الان سه ساله همش بیرون سعی میکنم با همه ارتباط بگیرم ولی جواب نمیگیرم.میخوام رفتارم مثل همه ی مردم عادی باشه.قرص پرانول هم مصرف میکردم که الان تاثیر اونم از بین رفته.توروخدا کمکم کنید.حتی یه لیوان چایی وقتی دستم میگیرم دستم میلرزه و بقیه متوجه میشن
سلام عزیزم. اگر فقط در موقعیت های اجتماعی دچار اضطراب می شوید می توانید راحت تر بر مشکل خودتان غلبه کنید. حتما در کنار یک مشاور شروع به درمان کنید. تمرینات مطرح شده در مقاله را انجام دهید. اضطراب اجتماعی بنسبت درمان راحت تری تا سایر انواع اضطراب دارد. بنابراین درمان خود را پیگیری نمایید.
سلام خسته نباشید من بیماری اضطراب اجتماعی دارم بعلاوه افسردگی الان تقریبا شش ماهه که دارم دارو مصرف میکنم اوایل اضطرابم خیلی بالا ولی الان دیگه هیچ ترسی از موقعیت های اجتماعی ندارم آیا من لازم دارم که روان درمانی هم انجام دهم در کنارش یا فقط دارو درمانی برای من کافیه ؟؟
سلام. الان بهترین زمان برای رواندرمانی است تا بتوانید پس از مدتی دارو را قطع کنید.
چه دارویی مصرف کردین شما که خوب شدین؟
خواهش میکنم بگید که چه دارویی مصرف کردید!
سلام
ممنونم از راهکار جنابعالی.با توجه به تجربیات بنده بهترین درمانگر خود فرد هست ولی باتوجه به اینکه از درمانگر متخصص کمک گرفتم ،پس حضور درمانگر را نمیتوان انکار کرد.
پیروز باشید
قطعا همینطور است
سلام دکتر،،،ببینید میخوام بدونم که چشم زخم تا چه حد درسته?میگن حتی تو اسلام هم تایید شده،،،من نمیدونم بهش معتقد باشم یانه،،،تو مهمونیها خوشگل کنم یا نه ساده تر باشم تا تو چشم کسی نیام?یا مثلا وقتی چندوقت میگذره پیش خودم میگم وای چقد خوب الان ۱ماهه پدرمادرم دعوا نکردن،،،بعد همونروز دعوا میکنن.اینکه یه نیروی کاریزماتیکی هس که شکی نیس،ولی ما چیکار کنیم این مواقع?
سلام عزیزم. وقتی هر روز بگی فردا باران می اید بالاخره یک روز باران می اید و تو فکر می کنی دیدی گفتم فردا باران می اید. این یک خطای شناختی است. چشم زخم یعنی من باور داشته باشم اتفاق بدی قرار است برای من بیفتد. پس بدنبال دلیل ان می گردم. بنابراین ان را به زیبا کردن خودم، دعوا نکردن والدین و … ربط می دهم. اگر اتفاقی نیفتد در ذهن من نمی ماند که با اینکه ارایش کرده بودم ولی اتفاقی برای من نیفتاد ولی اگر اتفاقی بعد از ارایش من بیفتد(که کاملا در طول زندگی طبیعی است که موضوعاتی برای همه ما بوجود بیاید) می گویم دیدی درست فکر کردم که اتفاقی می افتد و انرا به چشم زخم ارتباط می دهم. باور به چشم زخم نشانه ان است که ما فردی بدبین هستیم و منتظر وقایع بد. این می تواند ناشی از محیط کودکی پر از استرس من باشد.
درسته دکتر،متشکرم از پاسختون،،،حالا در کل نیروهای شیطانی که میتونن موثر باشن بر زندگی ما رو شما تایید میکنید?
این سوال خیلی کلی است. ابتدا باید نیروهای شیطانی را تعریف کنیم. منظور شما را از نیروهای شیطانی چیست؟ قطعا بعضی امور ما را بسمت رشد و شکوفایی سوق می دهند و بعضی بسمت رکود و انجماد. هر چیز که مانع رشد و شکوفایی ما شود را می توان شیطانی نامید. این امر می تواند حتی افکار ما باشد
دکتر جان سلام، اوضاع من وخیم است. از کودکی در خانواده من فحش و کتک و خجالت کشیدن بود. پدرم تمام اعضای خانواده رو به فحش و کتک میگرفت. همش باید پیش مردم خجالت میکشیدیم. حاضر نبودم با پدرم جایی برم، چون میترسیدم فحشی بده یا با کسی دعوا بیفته. این وضعیت ادامه داشت تا وقتی که فهمیدم یک مشکل دیگر هم دارم آن کوتاهی آلت تناسلی من بوده، بعد از مراجعه به پزشک های زیاد در سن ۱۸ سالگی، متوجه شدم درمانی نداره. از طرفی نحوه بزرگ شدنم درون خانواده که همش با خجالت کشیدن و فحش و دعوا بوده، از طرفی هم مشکل کوتاهی آلتم، باعث شده بود کار هر شبم گریه و ناراحتی بشه، الان هم که ۳۰ سالمه دچار اضطراب اجتماعی هم هستم طوری که میترسم به یک تلفن جواب بدهم، یا خانه اقوام بروم، یا شغل اختیار کنم، فقط تنهایی و تاریکی رو دوست دارم. اینقدر خجالتی ام که تمام بدنم میلرزه، سرخ شدن و تپش قلب و…، متاهل هم هستم، به خاطر این مشکلاتی که گفتم نمیتونم کار کنم، حالم بد میشه و استرس و ترس باعث میشه از محیط کار فرار کنم و به خانه پناه ببرم. در ضمن مشکل کوتاهی آلتم هم شدیده، به طوری که از کوتاهی نمیتوانم دخول کنم. پیش یک دکتر روانشناس رفتم و قرص بوسپیرون مصرف میکردم که فقط منو بی حال میکرد.
سلام. خیلی متاسف شدم از انچه فرمودید. هر قدر بیشتر سعی کنید با مردم مواجه شوید و کمتر راهکار اجتناب و فرار را اختیار کنید شدت اضطراب اجتماعی شما کاهش می یابد. تعامل اجتماعی را برای خود یک چالش که باید در زندگی با ان برخورد کنید در نظر بگیرید و گام به گام به جلو بروید.
درود.من حتی خونه هستم وقتی به اتفاقی که حتی برام نیوفتاده فکر می کنم عرق می کنم.بیرون که میرم هی به این فکر می کنم که مردم منو هی دارن نگاه می کن برای همین شدید عرق می کنم.مهمونی یا جایی میرم هم همین طور.حتی از نگاه کردن تو چشم مردم هم می ترسم و بدنم به لرزش در میاد.هیجان زده میشم هم بازم همین داستانه عرق کردنه.می خوان با کسی که نمیشناسم پای تلفن حرف بزنم بازم… .یعنی زندگیم شده عرق کردن و قرمز شدن .فکر کنم چون از جامعه یکم زیادی فاصله گرفتم و خونه نشین شدم و بیش از حد به هرچیزی فکر می کنم این اتفاقات برام شدید تر شده و قطعا هرچقدر بیشتر بیرون برم بهتر میشم.فقط یک سوال داشتم آیا قرص یا دارویی هست که به من کمک کنه کمتر استرس این چیزها رو بگیرم؟ ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام. بله می توانید کمی اضطراب خود را با دارو کنترل کنید اما در نهایت مشکل شما شناختی است.باید افکار غلط خود را اصلاح کنید. هرقدر بیشتر با دیگران تعامل کنید و کمتر از بودن در جمع ها-صحبت کردن و هرجیزی که از ان می ترسید اجتناب کنید سریعتر بهبود می یابید.
درود مجدد.امکانش هست نام چند تا دارو برام بنویسید؟
البته می دونم که اصلاح سبک زندگیم بهترین دارو برای منه.اما بلاخره وجود یه کمکی بد نیست 🙂
شما باید به روانپزشک مراجعه کنید تا با توجه به شرایطتتون دارو دریافت کنید. داروهای اس اس ار ای می تواند برای شما تجویز شود.
سلام. حدودا چقدر زمان لازم است تا یک بیمار تقریبا خوب شود؟
کاملا بستگی به شدت مشکل و زمان صرف شده برای پورن و نیز سن شروع تماشای پورنوگرافی دارد. ولی معمولا بین ۳ تا یکسال زمان نیاز دارد تا فرد از وسوسه تماشا رها شود.