دکتر روانشناسدکتر روانشناس خوب

روانشناس در استرالیا

0
(0)

مقدمه

پیدا کردن روانشناس در استرالیا و یا هر جای دیگری خارج از کشور ایران به‌جهت مشکلات زبانی می‌تواند اندکی چالش‌برانگیز باشد. اما با وجود شبکه‌های ارتباطی نوین همچون اینترنت، افرادی که در خارج از کشور ایران ساکن هستند نیز می‌توانند همانند ایرانی‌های ساکن ایران از خدمات روانشناختی بهره‌مند شوند.

اکثر ما می‌دانیم که در هنگام افسردگی و یا اضطراب می‌توان به روانشناس مراجعه کرد، اما شاید کمتر آگاه باشیم که در چه موارد دیگری می‌توان به روانشناس و یا روان‌درمانگر مراجعه نمود. از جمله این موارد می‌توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد:

  1. اختلالات خلقی از جمله افسردگی، اختلال دو قطبی
  2. اختلالات وسواس مانند اختلال بد شکلی بدن، اختلال موکنی، اختلال وسواس موکنی
  3. اختلالات اضطرابی مانند پانیک، فوبیا، اختلال استرس پس از سانحه، اختلال اضطراب فراگیر، اضطراب اجتماعی
  4. اختلالات عصبی رشدی مانند اوتیسم، بیش فعالی و عدم تمرکز، اختلال یادگیری، تیک عصبی
  5. اختلال‌های شخصیتی مانند شخصیت منزوی، شخصیت وسواسی، شخصیت خودشیفته
  6. اختلال خوردن از جمله بولیمیا و آنورکسیا
  7. اختلالات خواب
  8. مشکلات ارتباطی از جمله مشکلات در ارتباط با همسر، خانواده و اطرافیان
  9. شناخت خویشتن

مهاجرت

مهاجرت به هر نقطه از دنیا که با فرهنگ و زبان ما متفاوت باشد مسلما دشواری هایی را بهمراه خواهد داشت. اما اصولا چرا انسان‌ها مهاجرت می‌کنند و حاضرند چنین دشواری هایی را برای خود بخرند؟ آیا مهاجرت پدیده‌ای جدید است و یا آنکه گذشتگان نیز مهاجرت می‌کردند؟ با رجوع به تاریخ می‌بینیم که انسان‌ها در طول تاریخ هر کجا به مشکلی بر می‌خوردند، مهاجرت می‌کردند. گروهی از انسان‌ها نیز به امید یافتن سرزمین‌های حاصلخیزتر و بهتر مهاجرت می‌کردند. اکنون نیز انسان‌ها مانند گذشته مهاجرت می‌کنند، ولکن دلایل این مهاجرت نسبت به گذشته اندکی تفاوت دارد.

انسان‌ها اکنون نیز در کشورهای دچار جنگ زده، ناامن و دچار قحطی مهاجرت می‌کنند، ولکن دلایل دیگری نیز می توان برای مهاجرت در عصر کنونی برشمرد.

الف) عوامل آموزشی: دانشجویی که برای ادامه تحصیل سفر می‌کند.

ب) عوامل اقتصادی: هنگامی که افراد به دلیل تنگناهای اقتصادی و بدشدن شرایط مالی و اقتصادی خود مجبور به مهاجرت می‌شوند.

ج) عوامل اجتماعی: بهم ریختن ساختار جامعه.

د) عوامل جمعیت‌شناختی: ناهمگنی مناطق و نرخ افزایش طبیعی جمعیت، اساس این نوع مهاجرت است.

ه) عوامل اقلیمی:  مانند مشکلات آب و هوایی در خوزستان و سیستان.

روانشناسی مهاجرت

روانشناسی مهاجرت به فرد کمک می کند تا هر چه زودتر وسیر تطبیق با شرایط جدید را طی کند. مسلما سوالات زیادی در ذهن فرد در نحوه ارتباط با همسر، فرزند و خویشاوندان بوجود می آید. سوالاتی درباره اولویت زبان مادری یا زبان کشوری که مهاجرت به آن صورت گرفته است. سوال درباره نگاه داشتن فرهنگ ایرانی در خانه و یا فرهنگ کشور میزبان و یا حتی سوال درباره میزان آزادی های فردی که مسلما متفاوت با فرهنگ ایرانی است. پیدا کردن روانشناس ایرانی در استرالیا (ملبورن، سیدنی، پرت، آدلایت ) که در زمینه اختلالات گفته شده در بالا و روابط زوجین تخصص داشته باشد مسلما کمی دشوار است.

در روانشناسی مهاجرت،  فرد مهاجر با سه موضوع اساسی دست به گریبان است:

– اضطراب ناشی از جدایی از گروهی که به آن تعلق دارد.

– استرس ناشی از مواجهه با شرایط جدید.

– قرار گرفتن در چالش آزادی در برابر امنیت.

روانشناس ایرانی در استرالیا یا هر کشور دیگری و یا یک روانشناس که با آداب و فرهنگ ایرانی آشنا باشد و ریزه‌کاری‌های فرهنگی و دغدغه‌های مراجع را درک کند، مسلماً بهتر می‌تواند به مراجع کمک کند.

ویژگی‌های یک روانشناس خوب

ما پیش از آنکه یک روانشناس در استرالیا و یا هرجای دیگری بیابیم، باید ویژگی‌های یک روانشناس خوب را مدنظر داشته باشیم. چه ویژگی‌هایی می‌تواند به ما اطمینان دهد که یک روانشناس مناسب و کارآمد را یافته‌ایم. در ادامه به بعضی از این ویژگی‌ها اشاره می‌کنیم.

  1. حس همدلی: مهمترین ویژگی یک روانشناس خوب، حس همدلی با مراجع است. همدلی مشاور یعنی توانایی درک احساسات مراجع. اگر روانشناس خود از لحاظ ویژگی‌های شخصیتی و اخلاقی رشدنیافته باشد، نمی‌تواند به‌مراجع مهر بورزد و با او احساس همدلی کند؛ زیرا خود آنقدر درگیر خویشتن است که توان گذر از خود و برقراری ارتباط با خویشتن دیگری را ندارد.
  2. دانش و بینش: اگرچه داشتن تحصیلات و دانش در زمینه روان انسان شرط لازم برای یک روانشناس است، ولکن شرط کافی نمی‌باشد. یک روانشناس خوب باید دارای بینش و تجربه کافی باشد. او باید خود مسیر رشد و تعالی را پیش رفته باشد و از مصائب تعالی روان آگاه باشد.
  3. قدرت ارتباط: یک روانشناس خوب مهارت برقراری ارتباط با مراجع را بنحو احسن دارد. او می‌داند چگونه احساس امنیت را در مراجع به‌وجود بیاورد تا مراجع بتواند در فضای درمان، احساس راحتی کند و مشکلات خویش را به‌راحتی بیان نماید.
  4. تشویق و حمایت: یک روانشناس خوب موجب تشویق و حمایت مراجع است. او می‌داند که چگونه به مراجع انگیزه بدهد، زیرا یک روانشناس خوب باور دارد که انسان فارغ از شرایط کنونی‌اش، پر از استعدادهای کشف نشده می‌باشد. او باور دارد در صورتیکه شرایط مهیا شود، همه انسان‌ها قابلیت رشد و تعالی را دارند. یک روانشناس خوب در ورای چهره شکست خورده، غمگین، خشمگین و شخصیت رشد نیافته و پر از مشکلات مراجع، باید به قابلیت‌های انسانی هر فرد یقین داشته باشد؛ زیرا در غیر اینصورت درمانگر خود ناامید از ایجاد هرگونه تغییری خواهد شد.
  5. یک روانشناس خوب از موانع و احساسات سخت یا دردناک اجتناب نمی‌کند و در واقع از این موانع برای کمک مؤثرتر به مراجعان خود استفاده می‌کند. اغلب ما تمایل داریم از افکار و احساسات دردناک اجتناب کنیم. درمانگران خوب زمانی‌که مراجعانشان از یک موضوع سخت اجتناب می‌کنند، می‌توانند به آرامی این موانع دشوار را به روشی حرفه‌ای و مفید بررسی‌کنند.

روانشناس ایرانی در ملبورن استرالیا

ملبورن (melbourne) با حدود ۵ میلیون نفر جمعیت یک ابر شهر چندملیتی است. این شهر قطب آموزش عالی، هنر، فرهنگ و مد در استرالیا می‌باشد. ملبورن در سال ۱۸۳۵ تاسیس‌شد. ۶۶ درصد ساکنین آن را افراد خارجی تشکیل‌می‌دهند. افرادی از کشورهای چین، هند، ویتنام، ایران، ایتالیا و کشورهای انگلیسی زبان، عمده ساکنین آن را تشکیل‌می‌دهند. این موضوع اگرچه یک نگرش باز و جهان‌نگر همراه با تعامل بیشتر به‌فرد می‌دهد، اما در عین حال باعث‌می‌شود ارتباط گرفتن با دیگران کمی دشوار باشد. فرد دچار نوعی تضاد فرهنگی می‌شود و بین فرهنگ خود و فرهنگ کشور میزبان دچار تعارض می‌گردد. سوالات زیادی در زمینه ارتباط و ازدواج در چنین فضای تعارض‌آمیزی پیش‌می‌آید. مثلاً اینکه آیا ازدواج با یک ایرانی بهترست یا فردی از کشور دیگر. آیا باید به‌فرزندم ابتدا با زبان فارسی صحبت‌کنم یا انگلیسی. آیا معاشرت با ایرانی‌ها باید بیشتر داشته باشم یا با سایر ملت‌ها و بالاخص استرالیایی‌ها و … .

ملبورن با وجود دانشگاه‌های معتبر، افراد متخصص زیادی را در خود پرورش می‌دهد. این امر پیدا کردن یک روانشناس ایرانی در ملبورن را تسهیل می‌کند. اما شاید معضل کرونا، دیدار حضوری را برای مراجع کمی دشوار کرده باشد. مشاوره غیرحضوری روش دیگری است در دوران کرونا که کمک زیادی به فرد و خانواده‌ها می‌کند.

روانشناس خوب در استرالیا- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

روانشناس ایرانی در سیدنی استرالیا

سیدنی با جمعیتی بیش از ۵ میلیون نفر، از جمله ابرشهرهای گران و شلوغ دنیا است. سیدنی شهری مملو از مهاجران بر کرانه‌های شرقی استرالیا و در سواحل اقیانوس آرام قرار دارد. شهری با جذابیت‌های بیشمار که حدود ۲۲۰ سال پیش تاسیس شده است. شهروندان سیدنی از پیشینه‌های قومی، فرهنگی و نژادی متفاوتی می‌باشند. این تنوع زیاد موجب آن می‌شود که فرد با هر باور و عقیده‌ای مواجه شود و در نتیجه با انسان‌هایی با پیشینه‌های متفاوت، معاشرت و دوستی کند و در نتیجه با فرهنگ مدارا بیشتر آشنا شود. اما در عین حال، مسلماً این تفاوت فرهنگی فرد را دچار مشکلات عدیده‌ای خواهد کرد. شاید داشتن یک مشاور همزبان به فرد کمک کند تا این مسائل را با سهولت بیشتری پشت سر بگذارد.

 

ارتباط با دکتر کامیار سنایی

به این مقاله امتیاز دهید !

0 / 5. 0

No votes so far! Be the first to rate this post.

دکتر کامیار سنایی

روانشناس، مشاور، هیپنوتراپ و عضو انجمن هیپنوتیزم بالینی. خوشحالم که به یاری امکانات نوین تکنولوژی، می‌توانم با هموطنانم ارتباط برقرار نمایم. امکان دریافت سوالات شما در این سایت وجود دارد. تلاش خود را به‌کار می‌گیرم تا در زمان کوتاه و به صورت مقتضی، پاسخ آنها را ارایه نمایم. امیدوارم اطلاعات موجود در این سایت مورد استفاده شما واقع گردد. از نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما صمیمانه استقبال می‌نمایم.

نوشته های مشابه

‫4 نظرها

  1. سلام آقای دکتر سنایی. من در ملبورن زندگی میکنم. یک مدت هست احساس می کنم وقتی موانعی بر سر راهم قرار می گیرند، به خوبی از پسشون برنمیام در صورتیکه قبلا اینطور نبودم. قبول دارم که همیشه نمی‌تونم چیزها را کنترل کنم، اما راه‌حلی هم براشون پیدا نمیکنم. دچار اضطراب میشم و از توانایی های خودم ناامید. ممنون میشم کمکم کنید.

    1. شما بهتر است که یک روانشناس در استرالیا پیدا کنید. یک روانشناس ایرانی در استرالیا که با زبان شما و فرهنگ شما اشنا است بهتر می تواند به شما کمک کند.

  2. سلام. نمیدونم چرا کامنت قبلی ام ثبت نمیشه

    سلام وقت شما بخیر
    من ادم بسیار بدبینی هستم. از گذشته همینطوری بودم و گاهی دوستام اشاره میکردن ولی من میگفتم واقع بینم نه بدبین. نمیتونم خوشبین باشم چون حس میکنم سرم کلاه میره. فقط مصنوعی شاید بتونم خوش بین باشم. همیشه تو دلم غوغاست استرس دارم. اینو تو کودکی شاید یاد گرفتم چون همیشه دعوا بود تو خونه و من یه روز جدید که فکر میکردم روز خوبی شاید باشه می دیدم باز دعواست. حس میکنم کل جهان ناپایداره. هروقت حالم خوبه بلافاصله میترسم ازینکه یه اتفاقی بیفته. مامانم بمیره مثلا. بازم تو نوجوونی هروقت پیش خودم ذوق میکردم که یک ماهه پدر و مادرم دعوا نکردن، دقیقا همون روز یا فرداش نهایتا دعوای بدی میشد!!! اکثر وحشت من برمیگرده به همین دعواها. تو 18 سالگی هم وسواسم اوت کرد و زندگیم جهنم شد تا همین الان و تو موقعیتهای استرسی شدید هم میشه.
    انگار تو ناخوداگاهم خودمو لایق خوشی نمیبینم. لایق ارامش نمیبینم چون در واقعیت تا همین الان زندگیم اینطوری بوده بدون هیچ خوشی و ارامشی!!! مثلا سال کنکور حس میکردم الان دیگه خب شرایطم خوبه و باید شروع کنم به خوندن دیدم ای وای کلا مخم یه جور دیگه ای شد. روانی شدم. مریض شدم. در حدی که اصلا نتونستم خوب بخونم. انگار یکی بهم میگه نه. تو حق نداری شاد باشی. لذت و شادی برای تو حرومه!!
    میگم شاید تو ناخوداگاهم ثبت شده این موضوع.

    در ادامه بحث بدبینی م اینطور بگم که با مردها اصصصللللا نمیتونم ارتباطی بگیرم حتی در حد چند کلمه. چون حس میکنم هیزن و من اگه باهاشون بیشتر حرف بزنم شاید آسیب ببینم.و یجورایی ناراحتم ازین موضوع. همیشه ایزوله بودم از دنیای مردها. و بخاطر نگاه نکردنم به صورت یه مرد که داره صحبت میکنه حس میکنم خسته ش میکنم از خودم. حس میکنم از من بدشون میاد. یه تجربه ناخوشایند از همسایه هم دارم در کودکی ولی تجاوز به اونصورت نبود. بوس به زور بود اما خب بی اعتمادتر شدم. راابطم با پدرم هم اصصصلا تعریفی نداره. موقع صحبت ابدا نمیتونم تو چشمای پدرم خیره بشم. میترسم ازش انگار. چون همیشه خشن بوده همیشه وحشتناک بوده. همچنین خودشم وسواسیه شدیده از جوونیش و همیشه شک داشت که دختر واقعیشم یا نه و دقیقا سال کنکور منو برد آزمایش ژنتیک!! و نتیجه هم که اومد به مامانم میگفت اینا به دروغ میگن دخترته چون نمیخوان زندگی مردم از هم بپاشه!!!بخاطر همین کاراش ازش میترسیدم که نکنه نگاه دیگری غیر دخترش به من داره. و اعتمادم به کل پاره شد از هرچی جنس مخالفه
    من خیلی خیلی خجالتی ام .بی اعتماد بنفسم و تا جاییکه یادمه همیشه اینجوری بوده ام. از خودم خیلی متنفرم. گاهی به همون شکل که مامان و بابام ازم متنفر میشدن اگه کار بدی میکردم. الان دائما اونطوری ام با خودم. اینکه تو کتابای روانشناسی میگن خودتونو دوست داشته باشید من اصلا نمیتونم. چون بدم میاد از خودم. بدم میاد ازین دختره. دختری که همیشه دوست داشتم تو جامعه بره بعد از زندان خانوادش. بره با کلی آدم دوست بشه. بره شاد باشه و پی زندگیش بره. ولی منزوی تر و گوشه گیر تر و افسرده تر و بی اعتمادبنفس تر و خجالتی تر از بچگیش شده حتی. این دختر امید اخر من بود که منو ناامید کرده با هیچ کاری نکردنش. با موندن تو لجن زاری که خانوادش براش درست کردن!!!!

    خیلی خیلی خسته ام ولی نمیتونم کاری کنم با این شکلی بودنم. ارزوی مرگ دارم. خیلی شیرینه برام. بدلایلی نمیتونم مراجعه به روانشناس هم کنم. چ کنم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا