تئوری‌های شخصیت

نظریه شخصیت آیزنک

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

نظریه شخصیت آیزنک :

آیزنک (۱۹۵۲، ۱۹۶۷، ۱۹۸۲) پیشنهاد یک نظریه‌ی شخصیتی بر مبنای عوامل بیولوژیکی را داد (نظریه شخصیت آیزنک). این نظریه‌ی اینچنین استدلال می‌کند که افراد یک نوع سیستم عصبی را به ارث می‌برند که بر توانایی آنها در یادگیری و سازگاری با محیط زیست آنها تأثیر می‌گذارد.

در طی دهه ۱۹۴۰ آیزنک در بیمارستان روان پزشکی مادسلی در لندن مشغول به کار بود. کار او این بود که قبل از اینکه اختلالات روانی بیماران توسط یک روانپزشک تشخیص داده شود، او یک ارزیابی اولیه در خصوص اختلال روانی هر شخص بیمار انجام دهد.

بواسطه‌ی این موقعیت، او یک سری از سوالات مربوط به رفتار را گرد آورد که بعدا بر روی ۷۰۰ سربازی که  برای درمان اختلالات روانپزشکی در بیمارستان تحت درمان قرار گرفته بودند به‌کار بسته شد (Eysenck (1947). او دریافت که به نظر می‌رسد پاسخ‌های سربازان به طور طبیعی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و این امر نشان دهنده‌ی این است که تعدادی از ویژگی‌های شخصیتی متفاوت وجود دارد که توسط پاسخ‌های ارائه شده توسط سربازان نشان داده می‌شوند. او این ویژگی‌ها و صفات شخصیتی را مرتبه‌ی اول نامید.

او از تکنیکی به نام تجزیه و تحلیل عامل استفاده کرد. این روش رفتار را ساده‌سازی کرده و آنها را به تعدادی از عواملی تبدیل می‌کند که در نتیجه هر کدام می‌توانند با عنوان‌هایی جداگانه دسته‌بندی شده و ابعاد نامیده شوند.

آیزنک (۱۹۴۷) دریافت که رفتار می‌تواند با دو بعد بیان شود: درون‌گرایی/ برون‌گرایی (E) ؛ روان‌رنجوری/ باثباتی (N). آیزنک اینها را صفات شخصیتی مرتبه‌ی دوم نامید. هر جنبه‌ای از شخصیت (برون‌گرا، روان‌نژندی و روان‌پریشی گرایی) می‌تواند بنابر یک علت متفاوت بیولوژیکی باشد. یک شخصیت به برقراری تعادل بین تحریک و فرایند مهار دستگاه عصبی خودمختار (سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک) (ANS) بستگی دارد.

برونگرایی / درونگرایی

برون‌گرایان خوش‌مشرب، ماجراجو و تغییر‌پذیر بوده و به همین دلیل به راحتی می‌‌توانند خسته شوند. (به دلیل جنب و جوش زیاد). آنها تمایل دارند تا بی‌خیال و خوش‌بین بوده و به صورت دمدمی و آنی رفتار کنند. به احتمال زیاد آنها خطر می‌کنند و در جستجوی هیجان می‌باشند. آیزنک در نظریه خود ( نظریه شخصیت آیزنک ) استدلال می‌کند که این امر بدین علت است که آنها یک سیستم عصبی تحریک شده را به ارث برده و از این رو به دنبال انگیزشی برای بازگرداندن سطح مطلوبی از تحریک برای آن هستند.

از سوی دیگر، در انتهای دیگر این مقیاس درون‌گرایان جای دارند که آرام و محتاط می‌باشند. آنها حتی بدون رخدادن اتفاقی به سطح بالایی از تحریک می‌رسند. آنها سعی می‌کنند تا از تحریک و جوش و خروش اجتناب کنند. درونگراها محتاط بوده، اعمال خود را برنامه‌ریزی کرده و احساسات خود را نیز کنترل می‌کنند. آنها تمایل دارند تا جدی، قابل اعتماد و بدبین باشند.

شکل ۱ نظریه شخصیت آیزنک- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

روان‌رنجوری/ باثبات

سطح روان‌رنجوری افراد از طریق واکنش‌پذیری سیستم عصبی سمپاتیک آنها تعیین می‌شود. در صورتیکه سیستم عصبی در فردی باثبات باشد، به طور کلی نسبت به شرایط استرس زا کمتر واکنش نشان داده و آرام و معقول باقی می‌ماند.

از سوی دیگر، کسی که از روان رنجوری‌ها در سطح بالاتری رنج می‌برد، بسیار بی‌ثباث بوده و مستعد بروز واکنش به محرک‌ها می‌باشد و ممکن است سریعاً نگرانی، خشم و یا ترس را از خود نشان دهد. آنها بیش از حد احساساتی هستند و هنگامی که ناراحت می‌شوند، آرامش یافتن دوباره‌ی آنها دشوار است. افراد مبتلا به روان‌رنجوری دارای یک ANS هستند که به سرعت به استرس پاسخ می‌دهند.

روان‌پریش‌گرایی/ حالت عادی

آیزنک (۱۹۶۶) بعدا یک صفت و یا بُعد سومی به نام روان‌پریشی‌گرایی را نیز اضافه کرد. در فردی که دچار چنین مشکلی است، عدم همدلی، بی‌رحمی، تکروی، پرخاشگری و ایجاد مزاحمت برای دیگران دیده می‌شود. این به سطح بالای تستوسترون مربوط است. تستوسترون بالاتر، سطح روان‌پریش‌گرایی بالاتری را به همراه خواهد داشت، در حالیکه سطوح پایین تستوسترون به رفتار عادی و طبیعی متعادل‌تر مربوط می‌شود.

با توجه به نظر آیزنک، دو بعد روان رنجوری (باثباتی در مقابل بی‌ثباتی) و درون‌گرایی – برون‌گرایی به منظور ایجاد انوع مختلفی از ویژگی‌های شخصیت با یکدیگر ترکیب می‌شوند.

شکل ۲ نظریه شخصیت آیزنک- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

ارزیابی انتقادی

مطالعات بر روی دوقلوها می‌تواند برای فهم این موضوع که آیا شخصیت ژنتیکی است یا خیر مورد استفاده قرار گیرد. با این حال، یافته‌ها متناقض و غیر‌قطعی است. شیلدز (۱۹۷۶) دریافت که دوقلوهای مونوزیگوت (یکسان) به طور معنی داری، در ابعاد برون‌گرایی-درونگرایی (E) و روان‌پریش‌گرایی (P)، نسبت به دوقلوهای دیزیگوت (غیر یکسان) از تشابه بیشتری برخوردار هستند.

لوئهلین، ویلرمن و هارن (۱۹۸۸) دریافتند که فقط ۵۰ درصد از تغییرات موجود در نمرات مربوط به ابعاد شخصیتی به دلیل ویژگی‌های ارثی است. این مورد همچنین نقش مهم عوامل اجتماعی نیز اشاره دارد.

یکی از عناصر خوب نظریه شخصیت آیزنک این است که به طبیعت و پرورش توجه دارد. نظریه شخصیت آیزنک قویاً معتقد است که خواسته‌های بیولوژیکی همراه با شرطی‌سازی و اجتماعی شدن در دوران کودکی، به منظور ایجاد شخصیت ما با یکدیگر ترکیب شده‌اند. بنابراین این رویکرد متقابلی ممکن است صرفاً از یک نظریه‌ی بیولوژیکی یا محیطی فراتر باشد. نظریه شخصیت آیزنک همچنین به خوبی با مدل استرس دیاتز ارتباط دارد. مدل استرس دیاتز اینگونه استدلال می‌کند که برای شکل‌دهی یک رفتار خاص، یک تمایل قبلی بیولوژیکی باید با یک محیط زیست تحریک‌کننده و انگیزاننده ترکیب شود.

منبع:

https://www.simplypsychology.org/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا