مراحل رابطه عاطفی
مراحل رابطه عاطفی چه میباشند؟
هنگامی که ما به یک رابطه متعهد میشویم، معمولاً انتظار داریم که شریک زندگیمان تقریباً با همان سطح درگیری عاطفی که ما در آن قرار دادهایم در رابطه پیش بیاید.
بسیاری از ما امیدواریم که نیمه گمشدهمان را پیدا کنیم. شریکی که بتواند احساسات و طرز تفکر ما را در یک سطح کاملاً شخصی و درک کند و افکار و احساساتش را با ما به اشتراک بگذارد.
اما ممکن است همه انتظار چنین درگیری شدیدی را نداشته باشند و با حفظ حریم شخصی خود در روابط محدودتر احساس راحتی بیشتری کنند.
هنگامی که انتظارات دو طرف درباره نزدیک شدن به یکدیگر متفاوت باشد، ممکن است درگیری ایجاد شود. ممکن است یکی از زوجها از نظر عاطفی درگیری بیشتری پیدا کند، احساس وابستگی و تمایل به نزدیکی بیشتری داشته باشد، در حالیکه شریک زندگی دیگر ممکن است احساس خفقان کند یا تحتفشار قرار گیرد و نتواند انرژی که لازم دارد را از رابطه برداشت کند.
مراحل رابطه عاطفی
درست است که افراد ویژگیهای متفاوتی دارند، اما مراحل رابطه عاطفی مسیری قابل پیشبینی را دنبال میکند. در واقع هفتههای اول، ماهها یا حتی سالها رابطه، زمانی است برای باهم بودن. زمانی که افراد شباهتهایی که آنها را به هم پیوند میدهد جستجو میکنند و لحظات مشترک را تجربه میکنند.
مراحل رابطه عاطفی را اینگونه میتوان تشریح کرد:
برای یک دختر و پسر در مرحله اول معمولاً تجربه یک سطح از اشتراک عاطفی چنان شدید است که میخواهند رابطه خود را به یک سطح متعهدتر برسانند.
مرحله بعدی، زمانی است که مرزها تعیین میشوند. یعنی زمانی که ما بر اختلافات خود و حفظ فردیت خود تمرکز میکنیم. زوجینی که میتوانند در هر دو مرحله با یکدیگر مذاکره کنند، به سمت یک تعهد بلندمدت و موفق حرکت میکنند.
هر دو مراحل رابطه عاطفی بیانگر یک رابطه خوب است. مرحله گرد هم آمدن و به دنبال آن تقویت هویتهای خود در رابطه.
یک رابطه عاطفی مستحکم رابطهای است که در آن احساسات به آسانی قابل بیان و تقسیم باشد، در حالی که هریک از شرکا قادر به تجربه احساس هویت خود هستند.
تفاوت میزان نیاز به عشق و نیاز به استقلال در بین زوجین
با این حال، خیلی اوقات، اختلافنظر بین دو شریک زندگی بسته به میزان احساساتی بودن افراد میتواند تفاوت ایجاد کند. وقتی یک شریک زندگی میتواند از نظر احساسی، عواطفش را به اشتراک بگذارد و دیگری نتواند، معمولاً این شخص عاطفی است که درد بیشتری را احساس میکند.
مثال کلاسیک این مورد دختر و پسرهایی است که در اوایل آشنایی بسیار رمانتیک عمل میکنند. یکی از طرفین با گلها، شامهای گرانقیمت و تماسهای تلفنی زیاد به دیگری میپردازد و احساس میکند گویی یک رویا به حقیقت پیوسته است و فکر میکند سرانجام «کسی» که همیشه به دنبالش بوده است را پیدا کرده.
اما تقریباً به همان سرعت که احساسات یکی از زوجها شدت میگیرد، شریک زندگی در هنگام تقسیم احساسات عاطفی قادر به پاسخ متقابل نیست. قرارهای ملاقات متوقف میشود، پیامها پاسخ داده نمیشوند و دیگر خبری از از او نیست.
جالب اینجاست که هیچ درگیری وجود نداشته است. ممکن است فرد دچار شک شود و بدون اینکه کلمهای راجع به این موضوع صحبت شود، تنها و سرگردان به حال خود گذاشته شود.
شاید شما نیز تجربه چنین رابطهای را داشتهاید و بعد از اینکه قبول کردید کار تمام شده است، تلاش کردهاید رابطه را درک کنید.
در این مواقع اگر فرد احساسی شما بودهاید متوجه میشوید که همیشه تمرکز بر روی شما بوده و به همین دلیل بوده است که احساس خیلی خوبی داشتهاید.
نکته
در واقع، شریک زندگی شما چیزهای زیادی در مورد شما میدانست، اما شما چیز زیادی در مورد او نمیدانستید. شما چاپلوسی و توجه را با درگیری احساسی اشتباه گرفته بودید.
سرانجام ممکن است متوجه شوید شریک زندگی شما قادر به برقراری ارتباط با شما یا کسی در سطح عاطفی شما نبوده است. وی در جلبنظر شما موفق بوده، اما با گذشت زمان توانایی حفظ رابطه عاطفی موجود را نداشته است.
موقعیتی دردناک است، اما شما میتوانید یک درس ارزشمند از آن بیاموزید. اینکه روابط مستلزم افشای متقابل خود و به اشتراکگذاری عواطف و احساسات متقابل است.
مثالهای بسیار دیگری از زوجها وجود دارد که از نظر احساسی مانند دو سر آهنربای متضاد در حال دفع یکدیگر هستند. موضوع اجتناب از درگیری عاطفی توسط یکی از طرفین عوامل گوناگونی دارد. ممکن است انسانها تمایلی برای پذیرش احساس تعهد نداشته باشند، بیشتر از رابطه به ماجراجویی علاقهمند باشند، هنوز درگیر دیوارهای ذهنی باشند که والدین به دور آنها کشیدهاند یا علتهای دیگر.
تیپهای شخصیتی متفاوت در رابطه
در ادامه به بررسی برخی تیپهای شخصیتی می پردازیم که ممکن است در رابطه تلاش زیادی برای بازگرداندن عواطف و احساسات موردنیاز شما نداشته باشند.
شناخت این تیپها شاید به شما در انتخاب مسیر صحیح برای رابطهتان کمککننده باشد.
افراد ماجراجو:
دسته اول کسانی هستند که عاشق تجربه کردن هستند. به نظر میرسد برخی از مردم تنها به عشق انجام کارهای هیجانانگیز زنده هستند. آنها جویندگان ماجراجویی هستند. همیشه باید یک سفر دیگر، یک چتربازی بیشتر، یک کوه دیگر برای صعود وجود داشته باشد.
این افراد توجه خود را به فتوحات خود جلب میکنند، نه به آسیبپذیری خود در یک وابستگی عاطفی. به همین دلیل ممکن است به زودی برای ماجراجویی جدید رابطه را ترک کرده و دلیل چندانی برای توجیه حرکت خود نیاورند.
افراد خودشیفته:
متأسفانه برخی افراد گاهی با این پیام بزرگ میشوند که نگاه آنها همهچیز است. آنها ممكن است با درگیر شدن در روابط متقابل مشكل داشته باشند. زیرا آموختهاند كه نیازی به جلب محبت دیگران ندارند و همین که به دیگران توجه نشان میدهند کافی است.
ممکن است رویکرد این افراد خودشیفته پس از مدتی اصلاح شود، اما با این روند به افراد دیگر لطمه خواهند زد. رابطه با شخصی که از اختلال شخصیت خودشیفته رنج میبرد به نفع فرد خودشیفته یکطرفه است.
آنها احساس بزرگواری، احساس استحقاق و عدم همدلی دارند. به طوری که آنها بیش از عشق به فردی دیگر، عاشق خود هستند.
افراد دارای ذهنیتهای منفی کودکی:
برخی از افراد بیشتر از آنکه با شما باشند تحتتأثیر والدین درگیر و دارای مشکل خود قرار میگیرند. ممکن است شما به عنوان ضمیمه روابط اصلی که با والدین است، دیده شوید.
مثلا به صورت بیمارگونهای وابسته شما شوند. زیرا شما تداعیکننده یکی از والدینش هستید. یا ممکن است از شما فراری باشند و کشش عاطفی از آنها دریافت نکنید. زیرا ملاحظات شما، سختگیریهای پدر و مادرشان را به یاد میآورد.
افراد سختگیر:
از نظر این افراد، احساسات آشفته و غیرقابل پیشبینی هستند. همه چیز باید مورد تجزیه و تحلیل و طبقهبندی قرار گیرد. کنترل، همه چیز است. به اشتراک گذاشتن احساسات در یک رابطه، احمقانه و خطرناک تلقی میشود.
ممکن است اصرار شما به جلب توجه بیشتر، حکم ورود به حریم خصوصی و دنیای شخصی وی باشد و این موضوع به صورت ناخودآگاه مکانیزمهای دفاعی او را فعال میکند.
هر یک از افرادی که توان برقراری رابطه و پاسخگویی به کشش عاطفی در سطح معمول را ندارند، ممکن است دارای زندگی خصوصی باشند که ورود شما به آن ممنوع است. این حافظین اسرار احتمالاً دارای مرزهای محکم یا دیوارههایی هستند و قادر به برقراری رابطهای در سطح عمیق عاطفی نیست.
اگر شریک زندگی شما دارای یک زندگی خصوصی است که شما از آن مستثنی هستید، احتمالاً موارد جدی از احساس عدم اعتماد وجود دارد که موفقیت یک تعهد مشترک را تضعیف میکند.
منبع:
https://family-psychology.com/emotional-unavailability-when-your-partner-cant-connect/?topic=53
سلام. وقتتون به خیر.
آقای دکتر من ۲۹ سالمه و در یک رابطه یک ساله لانگ دیستنس با یک آقای ۴۰ ساله هستم. پیش از رابطه نزدیک تر هم یک سال ایشون رو میشناختم و در مورد مسائل مختلف گاهی با هم گفتگو می کردیم و نزدیکی فکری زیادی داریم. من در مهر سال گذشته امیدی به رابطه نداشتم و فاصله گرفتم، ایشون بعد از مدتی تماس گرفتند و پیشنهاد ازدواج دادند ولی بعد از حضور من در رابطه پیگیری نکردند مسئله رو. یک ماه پیش هم این بار بدون این که فاصله ای ایجاد بشه خودشون مسئله رو دوباره مطرح کردند و قرار شد من با روان درمانگرم مطرح کنم و برنامه ریزی شد که ایشون فعلا یه مشاوره تلفنی داشته باشه تا درصورت مناسب بودن شرایط برای مشاوره حضوری بیاد ولی براش در این دو هفته مشکلاتی ایجاد شد و زمان رو چندین بار کنسل کرد و من هم چون حس کردم ممکنه تمایلی نداشته باشه هیچ پیگیری ای نکردم و گفتم بعد از این چند هفته که این شرایط برطرف شد تماس بگیره. البته قطعا در بدترین شرایط هم امکان مشاوره ۴۵ دقیقه ای تلفنی وجود داشته و بخشی از امتناع ایشون به خاطر اینه که مردده یا تمایلی نداره. به من گفته بودند قبلا یه دوره ای برای اختلال دوقطبی دارو مصرف می کردند. من خودم مشکلی با ارتباط بدون ازدواج هم ندارم ولی فعلا مستقل نیستم و شرایطش رو ندارم ولی احتمالا از مهر شرایطم تغییر کنه. من فکر می کنم در این دو هفته حضور یک دوست خانوم در زندگی ایشون بنا به شرایط در تصمیم گیریش تاثیر داشته. اون خانوم هم آزادی داره و هم شرایط مطلوبش برای ایشون بیش از منه. البته من با قطعیت اطمینان دارم که ایشون در این یک سال هیچ ارتباط دیگه ای نداشته و کاملا و صد درصد از این نظر بهش اعتماد دارم. فکر می کنم حس می کنه وقتی می تونه بدون مسئولیت ارتباط نزدیکی داشته باشه نیازی نیست وارد مسئله ازدواج بشه. البته ایشون یک تجربه طلاق داره که اون هم باعث شده از چنین تصمیمی دچار ترس بشه. من همیشه توجه و محبت بیش از اندازه بهش دارم و دلبستگی عمیقم رو هم نشون دادم و ایشون رو در نقطه امن قرار دادم. ایشون در مورد سوگ پس از جدایی هم باهام صحبت کرده اما خلاف این که بارها بهش گفتم تصمیمش رو واضح و شفاف بهم بگه من رو در این حالت غیرقابل تحمل و وحشتناک نگه داشته.
سلام آقای دکتر.چطور میشه از کسی که تقریبا وجهه خوبی داره و ازش جدا شدیم و رفته وارد رابطه دیگر شده.ولی همچنان غیر مستقیم پیگیر احوال ماست؟مثلا میزان پیشرفت تو زندگی یا چیزای دیگه؟از روی کنجکاویه یا عذاب وجدان؟ممنون
احتمالا ایشان دچار تله رها شدگی هستند و نمی توانند هیچ رابطه ای را بطور کامل کنار بگذارند. این نشانه دوست داشتن شما نیست. مقاله رها شدگی را در سایت بخوانید.
با سلام و درود خدمت شما دکتر عزیز
ببخشید دکتر جان من یه سوال داشتم
من الان مبتلا به پانیک هستم عر از گاه احساس میکنم سایه و یا چیزی به چشمم میخورد،میشه علتشو بگین ممنون
یا مثلا احساس ترس دارم، احسا میکنم سایه و اجسام و یا کسی به چشمم دیده میشه؟
این امر بخاطر ان است که خون رسانی به مغز در زمان اضطراب کمتر شده و به قسمتهای دیگر بدن خون بیشتری منتقل می شود. نتیجتا فرد توهم های بصری پیدا می کند. نگران نباشید چیز مهمی نیست. خون مجددا برمیگردد به مغز و همه چیز طبیعی می شود