دلایل افسردگی بعد از ازدواج
مقدمه
عشق یکی از زیباترین و قویترین احساساتی است که میتوان تجربه کرد و زمانی که دو نفر در یک رابطه شاد و راضی هستند، عشق شکوفا میشود. با این حال، از آنجا که زندگی چالشهای اجتنابناپذیری دارد، حتی قویترین پیوندها نیز دچار استرس میشوند.
اکثر زوجین تشخیص میدهند که بعضی مواقع مواردی از قبیل از دست دادن شغل، ناباروری، عوارض سلامتی یا مرگ یکی از عزیزان، اوقات خوش را قطع خواهد کرد. اما یک چیزی که آنها به ندرت برای آن آماده میشوند، افسردگی بعد از ازدواج یا افسردگی در ازدواج است.
افسردگی غالباً یک مهمان بسیار غیرمنتظره و ناخوشایند است که به زندگی ما راه مییابد. این امر بر آنچه ممکن است به آن فکر کنیم، احساس کنیم و همچنین نحوه انجام وظایف زندگی روزمره تأثیر میگذارد. یکی از اولین علائم افسردگی، از دست دادن علاقه به مواردی است که به طور معمول ما را خوشحال میکند.
چه اتفاقی میافتد که آن منبع شادی از طرف یکی از عزیزان یا شریک زندگی از بین میرود؟ جامعه ما را به این باور سوق میدهد که عشق باید پاسخی برای همه مشکلات ما باشد. در واقع، ما هنوز هم افرادی هستیم که باید با افکار عجیب خود روبرو شویم.
افسردگی چیست؟
افسردگی ناشی از کمبود سروتونین در مغز است. سروتونین انتقال دهنده عصبی مسئول احساس خوشبختی است. مغز همچنین دارای چیزی به نام هیپوکامپ است. در هیپوکامپ، حافظه ما ذخیره میشود و این قسمت مرکز احساسات است.
مطالعات نشان داده است افرادی که افسردگی دارند دارای هیپوکامپ کوچکتر هستند. این چیزی است که کاملاً غیرقابل کنترل است و بعضی اوقات این فقط بخشی از ژنتیک ماست. نکته مهم دیگری که باید در مورد افسردگی مورد توجه قرار گیرد این است که خطر عود علائم وجود دارد. یکی از بزرگترین عوامل عود، عدم درمان مناسب یا فقدان درمان در کل است. همچنین ممکن است هر آنچه باعث ابتلا به افسردگی اولیه شود، شدیدتر شده و علائم را دوباره تحریک کند. مطالعات نشان داده است که زمینههای بینظمی افسردگی نیز میتواند وجود داشته باشد.
افسردگی بعد از ازدواج
هنگامی که دو نفر تصمیم به ایجاد یک رابطه زناشویی می گیرند، تصمیم آنها تاثیر قدرتمندی – خوب یا بدی – بر کیفیت زندگی آنها دارد. ازدواج آنها میتواند برکات بینهایت را برای آنها به ارمغان بیاورد یا ناامیدی، نزاع، عصبانیت و افسردگی را به همراه داشته باشد. بنابراین، درک چگونگی رفع مشکلات برای حفظ رفاه شخصی و یک مشارکت مثبت، کلید اساسی یک رابطه است. در غیر این صورت، عصبانیت مزمن یا یک رقیب دیگر، افسردگی، ممکن است ایجاد شود.
وقتی زوجین یاد میگیرند در یک رابطه موثر به حل مساله دست بزنند و در عین تفاوتها برای قرار نگرفتن در یک واکنش افسرده کننده تلاش کنند، میتوانند روابطشان را بهبود بخشند. از هر زوجی که در رابطه خود پایدار ماندهاند اگر در مورد راز ماندگاریشان در این سالها بپرسید احتمالاً این جمله را خواهید شنید که: این کار به سختکوشی و ارتباط نیاز دارد.
همکاری در شرایط دشوار یکی از راههایی است که به آنها کمک میکند قویتر شوند. یاد گرفتن در مورد ویژگیهای یکدیگر در طول ازدواج یکی از این راههاست. افسردگی در ازدواج فرقی با افسردگی رایج ندارد. پروسه درمان میتواند یک کار خانوادگی باشد که به پاداش منجر میشود.
افسردگی بعد از ازدواج چگونه بر زوجها اثر میگذارد؟
احتمال اینکه زن و شوهری دچار نوعی افسردگی در ازدواج شوند، زیاد است. براساس آمار موسسه ملی بهداشت روان، بیش از ۱۶ میلیون بزرگسال آمریکایی بالای ۱۸ سال در یک سال خاص دچار افسردگی اساسی میشوند، یعنی حدود ۶ درصد از جمعیت ایالات متحده. این افسردگی چگونه بر زوجها اثر گذار است؟ یک دوره افسردگی به طرز شدیدی باعث تغییر چگونگی اداره اوضاع توسط فرد، حتی معمولترین شرایط میشود و باعث میشود بیماری به همسرش، فرزندانشان، دوستانشان و خانواده بزرگ وی سرایت کند. همانطور که افسردگی سعی در از بین بردن اساس رابطه دارد، اغلب باعث میشود شریک زندگی برخی از شاخصها را نشان دهد.
نشانههای افسردگی بعد از ازدواج
- کاهش علاقه به کار یا استعفا از کار
- تغییر در عادات غذایی
- کاهش ارتباطات
- بیتوجهی به بچهها
- کاهش علاقه به فعالیتهایی که قبلاً لذت برده بودند
- کاهش میل به صمیمیت جسمی
- خارج شدن از اجتماع
- ناتوانی در هماهنگی با کارهای پیش پا افتاده
- تغییر در برنامههای مراقبت از خود مانند بهداشت، ورزش و جستجوی مراقبتهای پزشکی
- کاهش انرژی
- تغییر در عادات خواب
در نتیجه، همسر دچار احساس پوچی و تاثیر گرفتن از افسردگی شما میشود. لذت، لحظات آرامش و احساس همراهی که قبلاً راهنمای رابطه بودند، از بین میروند. در صورت عدم وجود حمایت و عاطفه معمول، افسردگی فشار زیادی را بر روابط و کانون خانواده وارد میکند.
آیا افسردگی بعد از ازدواج نشانی از یک رابطهی ناشاد است؟
داشتن افسردگی و نارضایتی از روابط، خود دو موضوع جداگانه هستند که ممکن است از یکدیگر جدا باشند یا نباشند. برای همسر غیر افسرده آسان است که در دام سرزنش خود برای این مشکل بیفتد. از طرف دیگر، احساس بدبینی و کینه، خشم و انزوا، خستگی و ناامیدی نیز ممکن است از خواستههای جدید بهوجود آید. ترس ادامهی این شرایط، ممکن است تفکر فرد را کدر کند و هرگونه امید به بهبودی را به چالش بکشد.
وقتی این اتفاق میافتد، لازم است به یاد داشته باشید که افسردگی یک بیماری است. افسردگی به خودی خود به طور مستقیم به معنای نتیجهگیری برای طلاق از یکدیگر نیست. صحبت در مورد افسردگی در درمانهای متعدد، موارد دیگری را در یک ازدواج به وجود میآورد که وقتی به آنها پرداخته میشود، به کاهش افسردگی کمک میکند. تا زمانی که شریک زندگی شما میگوید شما دلیل ناراضی بودن آنها نیستید، این موضوع را قبول کنید و سعی کنید در مورد سایر مسائل با هم کار کنید.
تا چه حد میتوانید همسر افسرده خود را حمایت کنید؟
هنگام غلبه بر افسردگی در ازدواج ، بهترین کار این است که یک تیم بمانید و با هم کنار بیایید. در حالی که بهبودی یک سفر شخصی برای شریک افسرده است، موارد زیر چند چیز است که شخص دیگر میتواند برای کمک به آنها انجام دهد:
- به خود و دیگر اعضای خانواده در مورد افسردگی آموزش دهید.
- با پیشنهاد رفتن باهم به نزد درمانگر، درمان را تشویق کنید.
- افسردگی را به عنوان یک شی شخص ثالث در نظر بگیرید. شما یک دشمن مشترک دارید.
- بپرسید چگونه میتوانید به همسرتان کمک کنید و به آن گوش دهید. پذیرا باشید و قضاوت نکنید.
- صبور باشید.
- با دلسوزی شریک زندگی خود را در آغوش بگیرید.
- از دوستان و خانواده خود حمایت کنید.
- منابع نگرانی اضافی که ممکن است آزارتان دهند را تا حد توان خود از بین ببرید.
انواع رویکردهای مناسب برای درمان افسردگی در ازدواج
خوشبختانه گزینههای درمانی زیادی برای زوجین و افرادی که با افسردگی دست و پنجه نرم میکنند، از جمله درمان و داروها در دسترس است. زوج درمانی یکی از گزینههای درمانی در دسترس است. این یک روش عالی برای گفتگو و حل مشکلات موجود میباشد. اگر تنها یک نفر از زوجین از افسردگی اساسی رنج میبرد، برای کمک به بهبود وی ممکن است نیاز به درمان فردی باشد. بعلاوه، کودکان و سایر اعضای خانواده ممکن است برای کنار آمدن بهتر با شرایط و یادگیری روشهای مقابله با احساسات خود، به دنبال درمان باشند.
نباید فراموش کرد که افسردگی یک چالش برای مدیریت زندگیمان است. بنابراین اغلب ما به دنبال هدف کلی خوشبختی هستیم و فراموش نمیکنیم که پیروزیهای روزمره را بهدست آوریم. داشتن افسردگی در یک ازدواج میتواند دستورالعملی برای فاجعه به نظر برسد – یا بدتر از آن، طلاق.
امیدوارم در این مقاله به این نتیجه رسیده باشید که افسردگی، هنگام داشتن رابطه متعهد، امری عادی است. همکاری با یکدیگر برای ایجاد ارتباط عمیقتر، با احساس تنهایی یا انزوا مقابله میکند. همچنین برقراری ارتباط به هر طریق ممکن، مثمر ثمر است. به یاد داشته باشید لازم نیست بدانید که چه احساسی دارید یا چرا، بعضی اوقات بهتر است فقط به همسرتان اطلاع دهید که «نوعی احساس» دارید و به حمایت نیاز دارید. این پشتیبانی میتواند به سادگی در آغوش گرفتن یا تدارکاتی مانند یافتن یک درمانگر باشد.