روابط زناشویی

خیانت زناشویی و طلاق

امتیاز

چگونه رازها علت خیانت زناشویی و طلاق می‌شوند؟

اعتماد شکننده است. رازها و دروغ‌ها اعتماد در زندگی زناشویی را به خطر می‌اندازد و می‌توانند به ما و روابط ما آسیب برسانند. این آسیب‌ها گاه غیرقابل جبران هستند و مانند خیانت زناشویی می‌توانند منجر به طلاق شوند.

همه ما «دروغ‌های سفید» می‌گوییم. ما می‌گوییم «حال من خوب است»، در حالی که نیستیم و از هدایای که غافلگیرمان کرده است تعریف می‌کنیم. اما در یک رابطه زناشویی، صداقت عاطفی در رابطه با شریک زندگیمان شامل اجازه‌ی دانستن این است که ما کیستیم. صداقت بیش از دروغ نگفتن است. فریب شامل اظهارات مبهم و نامفهوم، گفتن نیمه واقعیت‌ها، دستکاری اطلاعات از طریق تأکید بر آنچه می‌خواهیم، اغراق یا کم کردن و جلوگیری از احساسات یا اطلاعات در مقابل شخصی است که حق دارد از آنها مطلع باشد.

صداقت مهم است، زیرا بر رابطه تأثیر می‌گذارد و با محروم کردن فرد مقابل از این صداقت، آزادی انتخاب و اقدام آگاهانه از وی گرفته می‌شود. اگرچه ممکن است خود را صادق بدانیم، اما تعداد کمی از ما تمام افکار و احساسات منفی خود در مورد افرادی که به آنها نزدیک هستیم را آشکار می‌کنیم. این امر مستلزم داشتن شجاعت است.

پیامد اسرار و دروغ‌ها

اکثر افرادی که دروغ می‌گویند، نگران خطرات داشتن صداقت هستند و در مورد خطرات عدم صداقت کمتر فکر می‌کنند. برخی از راه‌هایی که دروغ و اسرار باعث آسیب می‌شوند عبارتند از:

۱- آنها مانع از صمیمیت واقعی با شریک زندگی می‌شوند. صمیمیت بر اساس اعتماد و اصالت است. توانایی روراست یا «برهنه» بودن از نظر عاطفی.

۲- این اسرار به دروغ‌ها و حذفیات بعدی منجر می‌شوند که به سختی می‌توان به خاطر نگه داشت. تعداد دروغ‌ها بالاتر می‌روند و اگر واقعیتی آشکار شود، ممکن است صدمه بیشتری نسبت به راز اصلی داشته باشد. هرچه حقیقت پنهان شود مانع افشاگری بیشتر می‌شود، زیرا این امر هر نوع سرپوش گذاشتن را زیر سوال می‌برد. همه مواقع، شریک بی‌گناه به خیانت کننده اعتماد می‌کرده است. حال بعد از آشکار شدن این دروغ‌ها، حس مورد خیانت واقع شدن در رابطه زناشویی بسیار آزاردهنده خواهد بود.

۳- دارنده راز در لحظات صمیمی زندگی زناشویی با همسر فریب خورده خود احساس گناه و احساسات ناخوشایند زیادی را تجربه خواهد کرد. از نزدیکی و موضوعات خاص باید اجتناب کند و این اجتناب حتی ممکن است آگاهانه نباشد. اجتناب شامل مواردی از قبیل مشغول کردن خود در کار، دوستان، سرگرمی‌ها یا رفتارهای اعتیادآور و انجام فعالیت‌هایی است که فرصت کمی برای گفتگوهای خصوصی باقی می‌گذارد. زوج فریبکار حتی ممکن است بحثی راه بیندازد که منجر به فاصله بیشتر بین دو طرف شود.

۴- صداقت گرچه ممکن است زمینه و مشخصات گوناگونی در میان فرهنگ‌های متفاوت داشته باشد، اما به عنوان یک هنجار اخلاقی ارزش‌گذاری می‌شود. وقتی با کتمان حقیقت هنجارهای مذهبی یا فرهنگی را نقض می‌کنیم، اضطراب ناشی از گناه را تجربه می‌کنیم. علیرغم تمام تلاش ما برای پنهان‌کاری واکنش فیزیولوژیکی ما پایه‌ای برای دروغ‌سنج‌های الکترونیکی است. همین تنش‌ها در زندگی مشترک نیز ممکن است پس از مدتی قابل مشاهده و پرسش شود.

و موارد دیگر

۵- این نقض ارزش‌های ما نه تنها منجر به احساس گناه می‌شود، بلکه همچنین بر خودپنداره ما تأثیر می‌گذارد. در طی یک دوره طولانی، فریب می‌تواند عزت‌نفس ما را از بین ببرد. گناه عادی که با ایجاد صداقت قابل بازگشت بود، اکنون شرم‌آور شده و احساس اساسی عزت و شایستگی ما به عنوان یک شخص را تضعیف می‌کند. شکاف بین خودی که به دیگران نشان می‌دهیم و احساس ما در درونمان بیشتر می‌شود. رابطه شکل خیانت به خود می‌گیرد و در موارد وخیم‌تر منجر به طلاق می‌شود.

۶- روش‌های کنترل گناه و شرم مشکلات بیشتری ایجاد می‌کند. ما نه تنها رازمان، بلکه بیشتر کسی که هستیم را پنهان می‌کنیم. ممکن است برای توجیه اقدامات خود انتقاد کنیم، تحریک‌پذیر یا پرخاشگر شویم و در رابطه کینه ایجاد کنیم. ما دروغ یا رازمان را توجیه می‌کنیم تا از درگیری درونی و خطری که تصور می‌کنیم در صورت آشکار شدنش در انتظارمان باشد، جلوگیری کنیم.

بعضی از افراد به دروغ خود وسواس پیدا می‌کنند، تا جایی که در تمرکز روی هر چیز دیگری مشکل دارند. برخی می‌توانند برای مدیریت بهتر عدم‌صداقت، احساساتشان را به‌صورت جزئی سرکوب کنند یا اقدامات خود را منطقی جلوه دهند. تقسیم‌بندی و انکار، منطقی‌سازی (مانند: «آنچه شریک زندگی من نمی‌داند به او آسیب نمی‌رساند.») یا به حداقل رساندن (مانند: «من فقط یک بار این کار را کردم.») دفاع‌های روانی است که به ما کمک می‌کند تا با تعارض درونی و یک واقعیت نامطلوب کنار بیاییم. این دفاع‌ها می‌توانند آنقدر موثر باشند که دروغگو متقاعد شود دروغ از این رابطه حمایت می‌کند.

۷- جای تعجب نیست که فراتر از پریشانی ذهنی، تحقیقات نشان می‌دهد دروغ به مشکلات سلامتی نیز منجر می‌شود.

۸- قربانی فریب ممکن است با احساس گیجی، اضطراب، عصبانیت، مشکوک‌بودن، رهاشدگی یا با رفتاری اجتنابی واکنش نشان دهد. احساس کند به رابطه زناشوییش خیانت شده و نیاز به جدایی و طلاق داشته باشد. او ممکن است به خود شک کند و عزت‌نفسش آسیب ببیند. غالباً، قربانیان خیانت برای ترمیم از دست دادن اعتماد و بالا بردن عزت‌نفس خود نیاز به مشاوره دارند.

چه چیزی را باید فاش کرد؟

نظرات در مورد میزان «حقیقتی» که دیگران باید بدانند متفاوت است. در برخی از فرهنگ‌ها، به‌صورت ناخودآگاه حد و مرز رفتارهای خیانت‌آمیز مشخص شده است و با رخ دادن یک اتفاق می‌توان میزان فاجعه‌بار بودن آن را مشخص کرد. اخلاقیات با گذشت زمان تغییر می‌کنند: همجنس‌گرایی و بایسکشوال بودن که زمانی تابو بودند، اکنون با صراحت بیشتری پذیرفته و مورد بحث قرار می‌گیرند. به‌همین ترتیب، داشتن والدین مجرد یا فرزندخواندگی زمانی مخفی نگه داشته می‌شد یا فقط در زمان بزرگتر بودن کودک فاش می‌شد. چنین حقایق آشفته‌ای می‌تواند آسیب‌زا باشد، ولی در عین حال ناهنجاری‌های گیج‌کننده در ذهن کودک را نیز توضیح می‌دهند.

ما حق داریم در مورد میراث‌مان اطلاعاتی کسب کنیم. اسراری در مورد مواردی مانند اعتیاد، جرم و جنایت و بیماری‌های روحی، مشکلات مزمن و مشکلات عمده  خانوادگی می‌تواند منجر به خطرات واقعی در روابط زناشویی و طلاق شود و موضوعاتی است که از همان ابتدای رابطه باید با صراحت در موردشان صحبت شود و مانند راز با آنها برخورد نشود. پنهان‌کاری در این موارد، خیانت زناشویی محسوب می‌شود.

در یک رابطه زناشویی، ما حق داریم به دلایل احساسی و همچنین روانی، نوع اهداف و تعریف شریک زندگی‌مان از وفاداری را بدانیم. اغلب اوقات زوج‌ها این نیازها و آسیب‌پذیری را به‌دلایل مشکلات عاطفی که نیاز به پوشاندنشان دارند، انکار می‌کنند. آنها با نپرسیدن سوال یا عدم بیان نیازهایشان، دروغ و در نتیجه خیانت زناشویی را وارد زندگی مشترکشان می‌کنند. بعد از آشکار شدن این مشکلات، حتی اگر زن و شوهر باهم بمانند، بذرهای بی‌اعتمادی زندگی را آلوده کرده است و گاهی اوقات رابطه را مسموم می‌کنند. از طرف دیگر، ما حق حریم خصوصی را نیز باید در نظر بگیریم. حتی در صمیمی‌ترین روابط، افشای مکالمات با درمانگر، دوستان نزدیک و اقوام باید اختیاری باشد و جزء خیانت زناشویی محسوب نمی‌شوند.

چه زمانی و چگونه دروغ‌ها آشکار شوند؟

چه چیزی، چه زمانی، چرا و نحوه افشای ما، همه از عوامل اساسی هستند. زمان، اثر و انگیزه‌های ما باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد. افشای کامل ممکن است برای بازسازی یک ازدواج شکسته لازم باشد. مطالعات همچنین نشان می‌دهد افرادی که از عزت‌نفس خوبی برخوردار هستند و نسبت به شریک زندگی خود نظر مثبت دارند، احتمال دارد بتوانند فرد دروغگو را ببخشند. با این وجود، چه دلایل قانع کننده‌ای برای آشکار کردن ماجرایی که مدتهاست به پایان رسیده است یا ماجرایی است که قصد نداریم پایان دهیم وجود دارد؟ از دیدگاه اول آیا این کار ما عمق بخشیدن به صمیمیت متقابل است؟ از دیدگاه دوم آیا از شروع شکست عاطفی و طلاق می‌ترسیم؟ افشای عدم رضایت ما در این رابطه ممکن است گفتگوی ضروری باشد که اگر زودتر در مورد آن صحبت شود، از وخیم‌تر شدن اتفاقات آینده جلوگیری کند.

برای همه افراد درگیر، درد پنهان‌کاری باعث می‌شود علت اصلی این کار حتی گاهی دیده نشود و هرچه فریب ادامه یابد، عزت‌نفس آسیب بیشتری می‌بیند. در حالت ایده‌آل، قبل از افشای حقیقت به شخصی که به او دروغ گفته‌ایم، پذیرفتن اشتباهاتمان مفید است. در غیر اینصورت شرم و گناه ما می‌تواند مانعی برای همدلی واقعی با شخصی باشد که به او آسیب رسانده‌ایم. ابتدا با دوستی که به او اعتماد دارید صحبت کنید یا به مشاوره مراجعه کنید. اگر خودمان را ببخشیم، در موقعیت بهتری هستیم و می‌توانیم به سوالات همسرمان پاسخ دهیم و با خشم و احساساتی که ایجاد کرده‌ایم روبرو شویم.

هر مورد خیانت مختصات خود را دارد. آسیب و عوارض احتمالی دروغ گفتن و حفظ اسرار را در نظر بگیرید. تعمق پیشاپیش در مورد عواقب عملکردهایمان برای خود، عزیزان و روابطمان به درجه‌ای از خودآگاهی نیاز دارد. اما این تفکر راجع به عواقب می‌تواند از رنج بی‌مورد جلوگیری کند.

قربانیان خیانت زناشویی

وقتی حقیقت آشکار می‌شود، غالباً روشنگر وقایع زیادی است. این حقایق می‌تواند به زوج دیگر کمک کند تا رفتار غیرقابل توجیه یا گیج کننده قبلی را درک کند. همچنین کشف اینکه شخصی که دوستش داشتیم و به او اعتماد کرده‌ایم به ما خیانت کرده، ویرانگر و آسیب‌زا است. این امر می‌تواند تصویری که از شریکمان داریم و همچنین اعتمادبه‌نفس خود و حتی خود واقعیت را در هم بشکند.

متأسفانه، قربانیان خیانت غالباً خود را مقصر می‌دانند. اگر رابطه موثر نبوده است، هر دو زوج وظیفه دارند صحبت کنند و مشکلات را برطرف کنند. اگرچه ممکن است بررسی رفتار ما برای یادگیری از آن مثمر ثمر باشد، اما ما هرگز در قبال اعمال یا کوتاهی شخص دیگر مسئول نیستیم.

تمایل به خواستن توضیحات و دانستن حقایق طبیعی است. همسر آزرده شروع به بررسی جزئیات وقایع و مکالمات قبلی می‌کند و به‌دنبال سرنخ‌های فراموش شده و شواهد دروغ می‌گردد. آنها ممکن است به طرز دردناکی به این نتیجه برسند که آنها و همسرشان در دو واقعیت بسیار متفاوت زندگی کرده‌اند و درست در زمانی که فکر می‌کردند همه چیز عالی است. اگر رابطه پایان یابد، هردو شریک ممکن است از شرم و سرزنش رنج ببرند و اندوه را تشدید کنند.

حتی اگر رابطه پابرجا بماند، با شکسته شدن اعتمادتان ضرر کرده‌اید. مانند همه آسیب‌های بد اولین واکنش ما انکار است. پذیرش حقیقت ممکن است زمان بر باشد. هر یک از ما برای صلح با خود، عزیزانمان و واقعیتی بی‌نظم که زمانی فکر می‌کردیم ایمن و قابل پیش‌بینی است، معنای متفاوتی به واقعیت‌ها نسبت خواهیم داد. در نتیجه ترمیم این رابطه به کمک متخصص و گذشت زمان نیاز خواهد داشت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا