بهترین روانشناس
بهترین روانشناس
همانند هر تخصص دیگری، یافتن بهترین روانشناس نیز مستلزم دقت و آگاهی زیادی میباشد؛ چه که یک روانشناس غیرماهر ممکن است نه تنها موجب بهبودی در فرد نشود، بلکه میتواند مشکل مراجع را حادتر نیز کند.
با توجه به اینکه همهی افرادی که دکترای روانشناسی دارند، بهطور نسبی از یک سیستم آموزشی مشترک بهره بردهاند و همگی تا حدودی یک راه مشترک را طی کردهاند، چه عواملی باعث میشود مشاوری را بهعنوان بهترین روانشناس در شهر و محل سکونت خود بدانیم؟!
ویژگیهای روانشناس خوب
ویژگیهای یک مشاور خوب را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱. تخصص:
در درجه اول باید بدانید بهترین روانشناس و روان درمانگر خوب بودن لزوماً به معنی آن نمیباشد که روانشناس در تمام حوزههای روانشناسی از جمله همه اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب و موضوعات زناشویی و یا جنسی، کودک و … صاحبنظر باشد. باید در ابتدا تحقیق کنید که حوزه کاری روانشناس چه میباشد. شاید او در زمینه وسواس عملکرد خوبی دارد، ولکن در زمینه کودک و یا بیاشتهایی عصبی صاحبنظر نباشد.
۲. ارتباط و صمیمیت:
یک دکتر روانشناس خوب همیشه سعی در حفظ مرزهای بین مراجع و روانشناس را دارد و به هیچوجه از جایگاه روانشناس خارج نمیشود و وارد حریم خصوصی بیمار نمیگردد، اما در عین حال روان درمانگر خوب با مهارتهای ارتباطی خود سعی میکند پیوند محکمی با مراجع برقرار کند تا مراجع احساس صمیمیت و نزدیکی زیادی با روانشناس خود پیدا کند تا بدین وسیله بتواند مکنونات قلبی خود را برای روانشناس آشکار کند.
۳. پروتکل درمانی:
یک دکتر روانشناس خوب کسی است که در جلسهی اول، روش درمانی خود را برای مراجع توضیح دهد. اگر روانشناس درمان شناختی را برای مشکل مراجعش انتخاب میکند، در طی دوره درمانی نباید به روش درمانی دیگری متوسل شود و باید در تمامی جلسات درمانی از یک رویکرد درمانی استفاده کند.
۴. اخلاقیات:
مهمترین خصیصه یک مشاور خوب، پایبندی او به اخلاقیات است. این موضوع به این دلیل حائز اهمیت است که مراجع با حسی از اعتماد نزد رواندرمانگر میرود. مراجع با پیش فرض رازداری، صداقت، تعهد، پاکدامنی و انسان دوستی به نزد درمانگر میرود و در صورتی که این خصوصیات اخلاقی در نزد درمانگر وجود نداشته باشد، مراجع آسیب بسیاری میبیند و نمیتواند بهراحتی به دیگران اعتماد کند.
از آنجایی که بهبود مراجع رابطه مستقیم با میزان اعتماد به روانشناس دارد، مشاور باید توانایی آن را داشته باشد تا در هر جلسه، بیشتر اعتماد مراجع را نسبت به خود جلب کند. تنها پس از ایجاد اعتماد بین روانشناس و مراجع است که روانشناس میتواند موثرتر عمل کند.
درمانگر در جلسات درمانی سعی میکند تا مراجع احساس ارزشمند بودن، دوست داشتنی بودن و اعتماد را که متاسفانه در کودکی بهدست نیاورده است، در حدود و مرزهای تعیین شده، تا حدی از درمانگر دریافت کند. در صورتی که رواندرمانگر فاقد خصلتهای مهربانی، عشق، صداقت، تعهد و پاکدامنی باشد و یا به این خصلتها بهواسطه بیاخلاقی خیانت بورزد، صدمه شدیدی به مراجع وارد خواهد آمد.
۵. حمایت:
گروهی از مراجعین بهجهت عزتنفس اندک نیاز به تشویق و حمایت از جانب درمانگر دارند. درمانگر خوب برخلاف والدین که همواره از آنها انتقاد میکرده، باید نقاطقوت مراجع را یافته و آنها را بهمراجع یادآوریکند. زیرا تمرکز مراجعی که فاقد اعتماد بهنفس است تنها بر روی نقاط منفی خود میباشد.
۶. مهارت ارتباط:
نمیتوان کسی را بهترین روانشناس یا روان درمانگر خوب نامید، در حالیکه قدرت و مهارت ارتباطی در او ضعیف است. گنجینه لغات مشاور باید زیاد باشد تا بتواند با هر شخصی با توجه به سطح دانش او ارتباط برقرار کند و این امر مهم جز با مطالعه فراوان بهدست نمیآید.
مشاور باید فن بیان خوبی داشته باشد تا بتواند مراجع را به خود جذب کند. قطعاً با روانشناسی که لبخند بر لبانش نقشبسته، بهتر و بیشتر میتوان ارتباط برقرار کرد تا با یک روانشناس اخمو. بنابراین یک روانشناس خوب باید از حس شوخطبعی برخوردار باشد تا در مواقع لزوم برای ایجاد ارتباط بهتر و بیشتر با مراجع آن را بهکار گیرد.
دکتر من دختر 22 ساله ای هستم و تا بوده تو خونه جنگ و دعوا و سرو صدا بوده متاسفانه، چند وقته به جدا زندگی کردن فکر میکنم
راه نجات من از نظر همون خونواده شوهر کردن منه ولی من مطمئنم اگر با وضع روحی الانم ازدواج کنم بدبخت میشم، من خیلی از مهارتهای یه زندگی مشترک رو واقعا ندارم، بلد نیستم با طرف مقابل همدردی کنم بفهممش، اصلا حوصله اینو ندارم مشکلات کس دیگری رو تحمل کنم، در کل آمادگی ازدواج ندارم اصلا، من نیاز دارم تا روی خودم کار کنم، به خودم انگیزه میدم که خب نگران نباش من کتاب میخونم پیش مشاور میرم تا بتونم به آرامش برسم و بعد ازدواج کنم اما واقعیت اینه که فرصتش رو ندارم تو خونه پدری، یعنی شرایط زندگیم الان شده یا تحمل جنگ و دعواهای خونه و عصبانیت و تشدید تمام مشکلاتم یا ازدواج
اما من دلم میخواد کلا ازینا مستقل شم، درآمد داشته باشم و مهمتر از همه جدا زندگی کنم، ولی خب مخالفتشون در حدی هست که نمیتونم به این موضوع حتی فکر کنم!!! چون بچه اول هم هستم محاله اجازه بدن، ما کوچکترین آزادیها زو نداشتیم دیگه چه بذسه به این کار، نهایتش نشه با زور و دعوا اینحا رو ترک میکنم
من دوست دارم مستقل باشم تا بتونم به یه شناختی از خودم و آرامش نسبی برسم و بعد آدم زندگیم رو بتونم درست انتخاب کنم
اما تنها زندگی کردن یه دختر مجرد تو ایران خیلی سخته خیلی بد میدونن، هم امنیت نداره هم بدگمانی میکنن میگن حالا خونه خالی دستشه و…
حتی ممکنه بهمین خاطر کسی که ازم خوشش بیاد وقتی بفهمه من جدا از خانواده زندگی میکنم منو رها کنه و فکر کنه چه مشکلاتی داشتم که حالا دارم جدا زندگی میکنم، چون وجهه خیلی بدی داره تین قضیه تو ایران، اونم تو شهر قم!!! هرچند نظر دیگران برام مهم نیست حقیقتا ولی ترس از همیشه مجرد بودن دارم، میترسم ازینکه فکر و حرف بد پشت سرم باشه، دکتر میخوام نظر شما رو درین خصوص بدونم؟ آیا مصمم بشم و نهایتا اقدام به مستقل شدن بگیرم یا نه با همین خانواده زندگی کنم تا روزی که یکی بیاد منو نجات، بده؟!
مستقل شدن لزوما با جدا کردن خانه اتفاق نمی افتد. شما باید در درجه اول کار و درامد مستقل داشته باشید. وقتی درامد داشته باشید می توانید از نظر روانی نیز استقلال پیدا کنید. پس مهمترین کار پیدا کردن یک مهارت است. وقت برای کسب مهارت بزارید
روز خوش
ممکنه یک مشاور خوب با تخصص وسواس فکری که به دارو هم پاسخ نداده معرفی کنید.
سلام عزیزم. شما کدام شهر هستید؟
سلام
تهران
اقای بهمن ابراهیمی ۲۲۲۲۵۷۰۹