اختلال شخصیت وابسته

۶ راه درمان اختلال شخصیت وابسته

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

روانشناسی وابستگی

دلبستگی به‌دیگران ویژگی است که به‌طور طبیعی در همه افراد اتفاق می‌افتد و فردی‌که توان دلبستگی به‌دیگران را ندارد، از آسیب‌های جدی رنج می‌برد که می‌توان آن را در کودکی او جستجو کرد. اما اختلال شخصیت وابسته داستان دیگری دارد.

دلبستگی هم مانند هر ویژگی انسانی دیگری در صورتی‌که از حد معمول خود خارج شود، نشان از آسیب در فرد دارد. در اینصورت، دیگر نام دلبستگی را نمی‌توان بر آن نهاد و به آن کلمه‌ی وابستگی اطلاق می‌شود و در صورتی‌که این ویژگی عام و فراگیر باشد، به آن اختلال شخصیت وابسته می‌گوییم.

طبق تعریف منابع علمی روانشناختی، فردی که دارای اختلال شخصیت وابسته است نیاز فراگیر و مفرط به حمایت شدن دارد که این نیاز در او منجر به سلطه‌پذیری، وابستگی و ترس‌های جدایی و از دست دادن می‌شود.

ویژگی‌ شخصیت وابسته

۱. بدون راهنمایی و اطمینان بخشی مفرط دیگران در تصمیم‌گیری‌های روزمره دچار مشکل می‌شود.

۲. نیاز دارد که دیگران مسئولیت بیشتر زمینه‌های مهم زندگی او را بپذیرند.

۳. در ابراز مخالفت با دیگران به‌علت ترس از قطع حمایت یا تایید آنان دچار مشکل است.

۴. در شروع کردن و انجام کارها به تنهایی به‌علت فقدان اعتماد به نفس به توانایی‌های خود مشکل دارد.

۵. برای کسب محبت و حمایت دیگران داوطلب انجام کارهایی می‌شود که برای او ناخوشایند است.

۶. از آنجایی که باور دارد نمی‌تواند به تنهایی از خود مراقبت کند، در تنهایی دچار ترس می‌شود.

۷. زمانی که رابطه عاطفی او قطع می‌شود، به‌سرعت و مصرانه به‌دنبال ایجاد رابطه دیگری به عنوان منبع حمایت و مراقبت است.

۸. دائماً فکرش درگیر ترس ازدست دادن رابطه و ترک‌شدن و در نتیجه تنها ماندن است. او می‌ترسد که مبادا زمانی فرا برسد که کسی مراقب او نباشد، زیرا او به توانایی‌های خودش نیز برای مراقبت از خود باور ندارد.

اختلال شخصیت وابسته- تصویر ۱- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

ویژگی‌های اختلال شخصیت وابسته در سایر موارد

احتمال بروز افسردگی، اضطراب، حملات وحشت و فوبیا در میان افراد دارای اختلال شخصیت وابسته بیشتر است. دلیل این موضوع آن است که آنها باور دارند برای بقا و زنده ماندن نیازمند حمایت دیگری هستند، بنابراین همواره اضطراب از دست دادن رابطه را دارند و غم از دست دادن و یا سردی رابطه برای آنها بسیار طاقت‌فرسا بوده و منجر به افسردگی در آنها می‌گردد. از سویی دیگر، زمانی که به آنها مسئولیت جدیدی واگذار شود و یا وارد حوزه جدیدی می‌گردند، از آنجایی که باور دارند از عهده آن بر نمی‌آیند، دچار حمله وحشت می‌گردند.

افراد دارای اختلال شخصیت وابسته همچنین نشانه‌های بیشتری از مشکلات روان‌تنی مانند سردرد، معده درد و … را از خود نشان می‌دهند. مشکلات روان‌تنی یا شبه جسمی در آنها به‌دلیل جلب‌توجه و تأیید و مراقبت گرفتن از دیگران می‌باشد. به این طریق، آنها خود را ضعیف و نیازمند مراقبت از طرف دیگران نشان می‌دهند تا حمایت دیگران را کسب کنند.

افراد وابسته، عزت نفس اندکی دارند و خود انتقادگری در آنها زیاد است.

آنها معمولاً به‌دنبال دلایل خوشحالی در بیرون از خود می‌گردند و خوشحالی خود را منتسب به اتفاقات بیرونی می‌دانند. (همسرم امروز با من مهربانتر بود، بنابراین من خوشحالم). افراد دارای اختلال شخصیت وابسته ملاکشان برای سنجش خوبی و یا بدی عملکرد خود، نظر و باور دیگران است و خودشان ملاکی به‌غیر از نظر دیگران برای تأیید و تشویق خود ندارند. بنابراین همواره نظر دیگران برای آنها مهم است.

افراد وابسته، مهارت حل مساله کمتری از خود نشان می‌دهند و در هنگام مواجهه با یک مشکل، تمایل به اجتناب و فرار از مشکل را دارند و ترجیح می‌دهند تا با موضوع مواجه نشوند. آنها مشکل را نه یک فرصت جهت رشد و پیشرفت، بلکه دردسری تلقی می‌کنند که باید همواره از آن اجتناب کرد.

افراد دارای اختلال شخصیت وابسته

خود را در مواجهه با دنیا و مسائل آن ناتوان می‌بینند و باور دارند که آنها توانایی و مهارت مواجهه با دنیا را ندارند. راه‌حل آنها برای مواجهه با این دنیای پیچیده و ترسناک، پیدا کردن کسی است که بتواند از آنها مراقبت کرده و کارهای آنها را انجام دهد و برای آنها تصمیم‌گیری کند. آنها نیز در عوض حاضر هستند آرزوها و تمایلات خود را در قبال آنها زیر پا گذاشته و گوش به‌فرمان باشند.

بنابراین، احساس عدم کفایت در آنها منجر به وابستگی به دیگران می‌گردد. این امر باعث می‌شود آنها هر روز به توانایی‌ها و مهارت‌های خود بیشتر بی‌اعتماد شوند و در عین حال، به‌جهت آنکه همیشه به دیگران متکی بوده‌اند، مهارت‌های زندگی مستقلانه (خوداظهارگری، حل مساله، قدرت تصمیم‌گیری) را فرا نمی‌گیرند؛ زیرا هیچ زمان خود را در معرض تجربه یادگیری مهارت‌ها قرار نمی‌دهند. گروهی از این افراد به‌دلیل آنکه این مهارت‌های خود را به‌کار نگرفته‌اند، به وجود آنها در خود باور ندارند.

افراد دارای اختلال شخصیت وابسته درباره انجام کارهای خود دائماً از دیگران پرس و جو می‌کنند، مداوماً درباره نحوه انجام کارهای جدید اطمینان‌جویی می‌کنند و درباره تصمیمات خود، تاییدطلبی می‌کنند. از تنهایی سفر کردن حذر می‌کنند. در مدیریت مالی خود ناتوان هستند. از پذیرش مسئولیت‌های اضافی (ارتقا شغلی) و وظایف جدید امتناع می‌کنند.

اختلال شخصیت وابسته- تصویر ۲- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

باور ناخودآگاه افراد دارای اختلال شخصیت وابسته آن است که

در صورتی که فردی مستقل باشند و ویژگی‌های یک فرد مستقل را از خود نشان دهند، دیگران آنها را ترک و طرد خواهند کرد؛ زیرا معتقد هستند که یک فرد یا وابسته به دیگران و تحت حمایت و مراقبت دیگری است و یا کاملاً مستقل و در نتیجه تنها.

آنها به‌دلیل ترس از دست دادن دیگران از هرگونه تضاد و اختلاف با دیگران اجتناب می‌کنند، زیرا می‌ترسند که رابطه خود بدین طریق به‌خطر بیاندازند و آنها در این دنیای پیچیده و ترسناک تنها بمانند. آنها بسیاری از مواقع سعی می‌کنند مشکلات رابطه و مشکلات فرد مقابل را نبینند و به‌عبارت دیگر، چشم خود را بر مسائل طرف مقابل می‌بندند (خیانت، بی‌توجهی و …) به این دلیل آنها کمتر آشکارا اعتراض می‌کنند.

مقاله مرتبط: چرا در رابطه عاطفی خود احساس طردشدگی دارم؟

مهمترین خطای شناختی افراد دارای اختلال شخصیت وابسته

تفکر دو قطبی یا صفر و صد دیدن امور است. تفکراتی مانند: من بدون مراقبت دیگری زنده نخواهم ماند- من ناتوان‌تر از آن هستم که بتوانم مستقل باشم و زندگی‌ام را خودم مدیریت کنم- اگر استقلال بیشتری داشته باشم دیگری من را ترک می‌کند. معنای استقلال آن است که همه کارهایم را خودم انجام دهم. طبق این خطای شناختی، آنها باور دارند که یا کاملاً وابسته و ناتوان هستند و یا کاملاً مستقل و تنها. آنها قائل به حد وسطی بین این دو نیستند.

آنها درباره مهارت‌ها و توانایی‌های خود نیز دچار خطای شناختی تفکر دوقطبی هستند. یعنی باور دارند که کارها را یا خیلی خوب و کامل انجام می‌دهند و یا کاملاً بد و اشتباه. یا کاری را درست انجام داده و موفق عمل می‌کنند و یا نادرست  انجام داده و شکست می‌خورند (البته معمولاً آنها خود را اشتباه کار، ناتوان و شکست خورده می‌دانند). به همین جهت، همواره نگران تجربه کردن امور به تنهایی و بدون تایید زیاد گرفتن از دیگران هستند.

خطای شناختی دیگر در افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، بالاخص در زمینه روابط، فاجعه‌سازی است. اگر کسی (بویژه فردی که آنها با او رابطه عاطفی داشته و به او تکیه می‌کنند) با او دچار اختلاف اندکی بشود، فرد وابسته بدترین اتفاق‌ها را در ذهن خود مجسم می‌سازد؛ درحالیکه این اختلافات می‌تواند در هر رابطه‌ای وجود داشته باشد. او پس از بروز هر مشکل جزیی، بدترین حالت ممکن را به ذهن خود می‌آورد. از سویی دیگر، در فاجعه‌سازی فرد باور دارد که در قبال این واقعه کاری از دست او ساخته نیست. در ذهن فرد وابسته افکاری مانند: من نمی‌توانم- من هرگز قادر نیستم این کار را بکنم- من ضعیف‌تر از آن هستم که از عهده این کار برآیم- وجود دارد.

افراد وابسته در رابطه

خود را خوش رفتار، مهربان و به‌طور معمول زیبا ولی ناتوان می‌دانند. وابستگی در مردان می‌تواند خود را به‌گونه دیگری نشان دهد. نیاز به حمایت و مراقبت در یک مرد می‌تواند جنبه سوءاستفاده و تعدی‌گرایانه به‌خود بگیرد. یک مرد دارای اختلال شخصیت وابسته هنگامی که نگران ترک شدن است و یا وقتی احساس می‌کند طرف مقابل به کس دیگری نزدیک شده است، رفتارهای تند و همراه با خشونت و تهدید از خود نشان می‌دهد. درحالیکه در زن‌ها به‌صورت دردهای بدنی، افسردگی، اضطراب و تلاش بیشتر برای جلب نظر همسر و یا شریک زندگی بروز می‌کند.

اگرچه برای همه افراد از دست رفتن و تمام شدن یک رابطه ناراحت‌کننده است، ولی برای افراد دارای اختلال شخصیت وابسته این امر فاجعه‌آمیز تلقی می‌شود و شدت احساسات و ناراحتی آنها بسیار بیشتر از حد معمول است.

افراد دارای اختلال شخصیت وابسته

ایثارگری بسیاری برای دیگران دارند. این ایثار آنها نه از ویژگی‌های خوب اخلاقی در آنها، بلکه ناشی از آن است تا دیگران در مقابل ایثارگری‌شان، آنها را ترک نکرده و مسئولیت زندگی آنها را بر عهده بگیرند.

افراد وابسته، باور به «من خوب نیستم، تو خوب هستی» (I am not ok but you are ok) دارند. آنها شخص مقابل را توانا، دانا و پرقدرت فرض می‌کنند و از او ابرمرد در ذهن خود خلق می‌کنند و در مقابل، خود را ضعیف، ناتوان و محتاج مراقبت می‌دانند.

افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، تعریفی از خود ندارند و خودشان را تنها از طریق قضاوت‌های دیگران ارزیابی می‌کنند و درباره خود به‌شدت متکی به نظر و عقیده دیگران هستند. به این دلیل، نظرات دیگران به‌شدت آنها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و بهای زیادی برای آن قائل هستند.

هدف افراد دارای اختلال شخصیت وابسته از مراجعه به روان‌درمانگر، دستیابی به استقلال و خودکفایی نمی‌باشد؛ بلکه به‌دنبال معجزه‌ای می‌گردند تا روابطشان را بهبود بخشد تا احساس اطمینان کنند و یا آنکه متخصصی به آنها بگوید در زندگی چه کار کنند. آنها زمانی به درمانگر رجوع می‌کنند که احساس می‌کنند در حال از دست دادن رابطه عاطفی خود هستند (یا زمانی که یک رابطه عاطفی را از دست داده‌اند) و یا قرار است مسئولیت جدیدی را برعهده بگیرند که محتاج تصمیم‌گیری است.

باور مرکزی افراد دارای اختلال شخصیت وابسته را می‌توان در ۴ عبارت زیر خلاصه کرد:

  • من بی کفایت هستم.
  • من ضعیفم.
  • من برای بقا نیازمند کمک دیگران هستم.
  • دیگران قوی و توانمتد هستند.

دلایل ایجاد اختلال شخصیت وابسته

علت زود وابسته‌شدن

دلایل ایجاد ویژگی‌های وابستگی در فرد هنوز به‌طور کامل مشخص نمی‌باشد، ولی محققین عواملی چون آمادگی زیستی و پایه‌های ارثی و نیز عوامل محیطی را را موثر می‌دانند.

کودکانی که در کودکی خلق و خوی محتاط و ترس از خود نشان می‌دهند، احتمال بروز اختلال شخصیت وابسته در بزرگسالی در آنها بیشتر است. در این خانواده‌ها نرخ اختلال اضطراب منتشر، فوبیا و شخصیت اجتنابی بالاتر است. اما ژن‌ها سرنوشت ما را تعیین نمی‌کنند. ویژگی‌های محیطی نیز باید وجود داشته باشد تا اختلال شخصیت وابسته شکل بگیرد. ویژگی‌های خانواده‌های مستعد شخصیت وابسته عبارتند از:

۱- حمایت و مراقبت بیش از اندازه والدین

۲- کنترلگری زیاد والدین، تأکید کمتر بر استقلال

۳- تعیین استانداردهای بالا برای موفقیت

۴- عدم ابراز توجه و عشق ناکافی به کودک

۵- تحقیر شدن در موقعیت‌های اجتماعی و روابط فردی و در نتیجه ایجاد دودلی درباره توانایی‌های خود.

تکرار این تجربیات باعث می‌شود که آنها باور کنند بهتر است مطیع باشند تا آنکه فردی رقابت‌طلب و تنها شوند. شرایط فرهنگی نیز زنان را تشویق به وابستگی می‌کند. زنان بیشتر از مردان تشخیص اختلال شخصیت دریافت می‌کنند.

مقاله مرتبط: ۱۰ راه جهت درمان وابستگی عاطفی به همسر

راه‌های درمان اختلال شخصیت وابسته

۱. باید مشخص کنید که در چه حوزه‌هایی به‌دیگران متکی هستید.

در زمینه خرید خانه، رانندگی، انجام کارهای اداری و بانکی، درآمدزایی و شغل، ارتباطات اجتماعی با دیگران، بیان نیازها و خواسته‌های خود، مدیریت امور خانه، تربیت فرزندان و … . پس از روشن کردن حوزه وابستگی در خود، لازم است تا تکالیفی را برای خود به‌تنهایی یا بهمراه درمانگر مشخص کنید. این تکالیف نباید آنقدر سنگین باشد که از عهده آن بر نیایید و نه آنقدر سبک باشد که هیچ اضطراب و فشاری را در شما ایجاد نکند. به‌طور مثال می‌توانید از خرید کردن شروع کنید. اگر پیشتر هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشته‌اید و همواره به‌دیگران متکی بوده‌اید، ابتدا سراغ خریدهای کوچکتر بروید و خریدهای بزرگتری مانند تلویزیون و اجاق گاز را در مراحل بعدی انجام دهید تا میزان اعتماد به‌نفس شما در اثر خریدهای کوچکتر بالا رفته و آماده خریدهای بزرگتر شوید.

این قانون درباره همه حوزه‌ها صادق می‌باشد. هر چقدر بیشتر تجربه انجام کارهای مختلف را داشته باشید، اعتماد به‌نفس شما بیشتر می‌شود و مراحل بعدی را راحت‌تر انجام می‌دهید. به‌خودتان بگویید که هیچ کس از زمان تولد نحوه انجام کارها را بلد نبوده است و تنها پس از آزمایش و خطا و ایجاد فرصت یادگیری برای خود بوده است که امور را فراگرفته است، پس من نیز قرار نیست در دفعات اول عالی عمل کنم و هیچ اشتباهی نداشته باشم. در صورت بروز اشتباه نیز فاجعه نمی‌شود و توانایی جبران کردن آن را دارم.

هر تصمیم‌گیری مستقلانه‌ای، احساس اعتماد به‌نفس شما را بالاتر می‌برد.

تا جای ممکن برای انجام امور نباید با پرس و جوی زیاد از دیگران، تأییدطلبی کنید. هر چقدر بیشتر درباره موضوعات مختلف بدون تأیید دیگران تصمیم‌گیری کنید، اعتماد بیشتری به تصمیمات خود پیدا می‌کنید. باید درک کنید که تنها یک تصمیم درست وجود ندارد و هر تصمیمی، نقاط قوت و ضعف خودش را دارد. دیگران نیز تنها براساس قضاوت خودشان نظر می‌دهند و درنهایت این شمایید که بیشتر از همه نسبت به‌خودتان آگاهی دارید. به‌خود یادآور می‌شوید تصمیمی که توسط خودتان اتخاذ شده، اگرچه لزوماً بهترین تصمیم نیست، زیرا هیچ تصمیمی بهترین تصمیم نیست و همه تصمیمات تنها در طیفی از مناسب تا نامناسب قرار می‌گیرند، ولکن احتمالاً به‌جهت آگاهی بیشتر شما از نیازها و اولویت‌هایتان مناسبتر از باقی تصمیمات خواهد بود.

۲. اقدام دیگری که باید جهت درمان اختلال شخصیت وابسته انجام دهید، آگاهی و مقابله با خطاهای شناختی خود است.

شما باید با افکار شناختی عدم توانایی خود مقابله کنید (مقاله خطاهای شناختی را مطالعه کنید). افکاری همچون: خیلی این موضوع سخت است- از پس آن بر نمی‌آیم- شکست می‌خورم و … . اینها افکار غلطی هستند که از کودکی در ذهنتان جای گرفته و اکنون شما آنها را به‌عنوان حقیقت قبول دارید. درحالیکه هیچ شاهدی بر واقعی بودن آنها ندارید. شما به‌دلیل این افکار غلط، راهکاری را برای خود اتخاذ کرده‌اید که عبارت است از پیدا کردن شخصی برای مراقبت از شما و تکیه کردن به او و کمتر خود را در موقعیت‌های تجربه کردن امور و در نتیجه یادگیری قرار داده‌اید.

برای مقابله با این افکار، مزایا و معایب این افکار را بنویسید. به‌طور مثال، شما فکر می‌کنید که فردی ناتوان و کم‌مهارت هستید. باور ناتوانی خود را بررسی می‌کنید و ببینید چه شاهدی برای آن دارید. بررسی کنید که باور داشتن به این فکر، چه مزایا و معایبی برای شما دارد.

مزیت:

باعث می‌شود تا شکست نخورم و امور به‌نحو بدی پیش نروند. باعث می‌شود تا با دیگری در ارتباط بمانم و تنها نشوم. معایب: بسیاری از مواقع سپردن کارها به‌دیگری و تأییدطلبی، از آنها تضمین نمی‌کند که من شکست نمی‌خورم. تکیه بر دیگران هزینه زیادی برای من دارد. از جمله مجبورم گوش به‌فرمان و مهربان باشم و از نیازهای خودم چشم بپوشم و همیشه محتاج دیگری بمانم. این باور باعث می‌شود هیچگاه جرات تجربه کردن امور را به‌خودم ندهم. ضمن آنکه من شاهدی برای ناتوان بودن خودم ندارم. این تنها باور من است. هیچوقت خود را در محک تجربه قرار نداده‌ام. بالعکس، در بعضی از امور که وارد شده‌ام خوب عمل کرده‌ام (مثال‌های آن را بنویسید).

لازم به‌ذکر است که فرد وابسته، توانایی‌هایش را کمتر از حد واقعی آن تخمین می‌زند. بنابراین به‌خود یادآور شوید که توانایی‌تان بیشتر از پیش فرض شما است. به‌خود بگویید که این باور غلط من است که خود را کم‌توان و دارای مهارت اندک توصیف می‌کنم. من باید توانایی‌ها و مهارت‌هایم را بیازمایم و می‌دانم که اندک اندک مهارت‌های من بیشتر می‌شود. زیرا من مانند همه انسان‌های دیگر لازم است تا تجربه کنم و آنگاه یاد می‌گیرم.

باور غلط دیگر افراد دارای اختلال شخصیت وابسته آن است که فکر می‌کنند در صورت مستقل شدن، تنها می‌شوند و فرد مستقل، فردی جدا و بدون رابطه است. این از خطای شناختی قطبی‌نگری یا صفر و صد دیدن امور است. در این مورد نیز باید مزایا و معایب مستقل شدن را بنویسید.

معایب:

اگر کمتر به‌همسرم وابسته باشم و خودم کارها و مسئولیت‌هایم را انجام دهم، آنوقت زمان کمتری را با همسرم می‌گذرانم. در صورت مستقل شدن احتمالاً دیگر آنقدر به‌فکر رابطه‌ام نخواهم بود و رابطه‌ام به‌خطر می‌افتد. اگر مستقل شوم، خیلی احساس تنهایی می‌کنم.

مزایا: خیلی کارهای دیگر است که می‌توانم با همسرم انجام دهم. مستقل شدن به‌معنای تنها شدن نمی‌باشد. بلکه حتی فرد مستقل نیز تا حدی به دیگران وابسته است و وابستگی و استقلال یک طیف هستند.

اگر وابستگی مطلق و استقلال مطلق را دوسر یک بردار درنظر بگیریم، ویژگی‌های فردی را که دچار وابستگی مطلق است یا به تعبیر دیگر، دارای اختلال شخصیت وابسته است را توضیح دادیم. اما ویژگی‌های فردی که دارای استقلال مطلق هستند، عبارت است از:

۱. همه کارها را به تنهایی انجام می‌دهد.

۲. همه تصمیمات را خودش به‌تنهایی و بدون در نظر گرفتن نظر دیگران می‌گیرد.

۳. هرچه به‌فکرش می‌رسد را بدون در نظر گرفتن تأثیرش بر دیگران بیان‌می‌کند.

۴. کاملاً مستقل و توانا است.

۵. به هیچ کس نیازی ندارد.

۶. خشن و تندخو است.

۷. تنها و جدا افتاده‌است.

همانگونه که ملاحظه می‌کنید، منظور از مستقل شدن آن نیست که از آن سوی بام بیفتید. بلکه انسان نرمال بین این دو حد قرار می‌گیرد. یعنی در عین آنکه درباره توانایی‌های خودش یقین دارد و می‌داند به‌تنهایی قادر است از پس امور خود بر بیاید، ولکن در بعضی از امور با دیگران مشورت و همکاری می‌کند. نظر دیگران را در نظر می‌گیرد (ولکن دهن‌بین نمی‌باشد). در هنگام نیاز، نظر و مخالفت خود را آزادانه و بدون نگرانی از ناراحت شدن دیگران بیان می‌کند. برای انجام بهتر امور از دیگران کمک و مشورت می‌گیرد.

۳. راه دیگر ایجاد حس خودبسندگی و استقلال، تقویت مهارت‌های سه‌گانه زیر است:

۱) خوداظهارگری. بیان خواسته‌ها و نیازهای خود بدون ترس از دست دادن و طرد شدن و نه گفتن در زمان‌هایی که علاقه‌ای به انجام آن کار ندارید و در نظر گرفتن اولویت‌ها و هدف‌های خود در زندگی. ۲) قدرت تصمیم‌گیری. باید بدانید که توان تصمیم‌گیری شما نه کمتر و نه بیشتر از دیگران است. باید بدانید که هر انسانی امکان دارد اشتباه کند. ریسک اشتباه‌کردن را می‌پذیرید. تمرین می‌کنید به‌تنهایی و بدون تأییدطلبی و پرسیدن نظر دیگران، تصمیم‌بگیرید. باید یاد بگیرید که به قدرت تصمیم‌گیری خود ایمان بیاورید. ۳) قدرت حل مساله. پس از تصمیم‌گیری امکان دارد در مواردی کارها آنگونه که فکر می‌کنید پیش نرود. معمولاً همینطور است. پس آماده‌اید تا با هر مشکلی مقابله‌کنید. مشکل‌ها را بررسی کرده و سعی می‌کنید بهترین تصمیم ممکن را بگیرید. آزمایش و خطا را روند یادگیری می‌دانید.

در روش حل مساله، ابتدا مشکل را به‌طور دقیق تعریف می‌کنید؛ زیرا اکثر افراد مشکل را خیلی مبهم و ناقص درک می‌کنند. از خود بپرسید مشکل چیست، کی و کجا شروع شد، چه کسانی در بروز مشکل نقش دارند؟ در مرحله بعد، تمام راه‌حل‌های ممکن را بدون آنکه قضاوتی درباره خوب و بد آن داشته باشید، به‌ذهن بیاورید. در نهایت، معایب و محاسن هر روش را بررسی و ارزیابی کنید. پس از اجرای راه‌حل انتخابی خود، نتایج آن را با پیشبینی‌های خود مقایسه کنید. در صورتی که به نتیجه مطلوب نرسیدید، موانع را بررسی کنید و مجدداً سیکل بالا را تکرار کنید.

۴. به‌جهت غلبه بر ویژگی‌های وابستگی، باید مهارت کنترل خود را نیز کسب کنید.

بدین منظور لازم است تا در طول دوره‌ای که بر ویژگی وابستگی خود کار می‌کنید، پیش از انجام هر تمرین (به‌طور مثال خرید کردن به‌تنهایی) شدت و مدت رفتارهای خود را ثبت کنید و پیشگویی خود را از نتایج انجام هر تمرین بنویسید. پس از انجام تمرین، نتیجه واقعی آن را نیز بنویسید.

نکته بعدی در درمان اختلال شخصیت وابسته آن است که درک کنید استاندارد واقعی برای هر رفتار چه می‌باشد. افراد دارای اختلال شخصیت وابسته معمولاً استانداردهای غیرواقع‌بینانه‌ای دارند. مثلاً فرد باید درک کند آیا نیازش به طلب کمک از دیگران واقعی است یا ناشی از اطمینان‌طلبی او می‌باشد. شما نباید انتظار استانداردهای بالا و غیرقابل وصول از خود داشته باشید. شما باید استاندارد معقولی را با کمک دیگری و یا درمانگر تهیه کنید.

و نکته دیگر در درمان اختلال شخصیت وابسته آنکه، شما باید پس از وصول به استانداردهایی که خودتان مطابق با توانمندی‌ها و ویژگی‌های خود تعریف کرده‌اید، خودتان را تشویق کنید. نباید منتظر تحسین و تشویق دیگری باشید، بلکه بر اساس استانداردهای خود، باید خود را تشویق کنید. در عین حال به خود یادآوری کنید که بهبود، فرایندی زمانبر است.

اختلال شخصیت وابسته- تصویر ۳- سایت تخصصی روانشناسی دکتر کامیار سنایی

۵. کنترل اضطراب:

در حین درمان، به‌طور معمول فرد احساس اضطراب زیادی می‌کند و لازم است تا اضطراب خود را به‌نحوی کنترل کند تا بتواند قادر بر انجام تمرین‌ها گردد و بتواند خود را با موقعیت‌های اضطراب‌زا به‌طور تدریجی مواجه کند. هرچقدر بیشتر اضطرابتان را مدیریت کنید، توان انجام کارهای مستقلانه بیشتری خواهید داشت. بنابراین درمان اختلال شخصیت وابسته در شما سریعتر صورت می‌گیرد. برای آگاهی بیشتر در این رابطه می‌توانید به مقاله اضطراب چیست؟ با نشانه‌های اضطراب و راه‌های درمان آن آشنا شوید، مراجعه کنید.

۶. فراگیری مهارت‌های اجتماعی:

کمبود مهارت اجتماعی از جمله مواردی است که گروهی از افراد دارای اختلال شخصیت وابسته از آن رنج می‌برند. آنها به‌دلیل آنکه کمتر خود را در معرض تعاملات اجتماعی قرار داده‌اند، اعتماد به‌نفس لازم در این زمینه را ندارند. اگر شما نیز از این مشکل رنج می‌برید، لازم است تا مقاله راهنمای سریع برای افزایش اعتماد به‌نفس اجتماعی را مطالعه کنید.

منابع:

– Beck,T, Aron & Freeman, Arthur &others (2004). Cognitive Therapy of Personality Disorder. Guilford press, New York.

– Sperry, Len (2003). Handbook of Diagnosis and Treatment of DSM-IVR Personality Disorders. Brunner-Routledge, New York.

– https://www.health.harvard.edu/newsletter_article/Dependent_personality_disorder.

اختلال شخصیت خودشیفته اختلال شخصیت اجتنابی اختلال شخصیت اسکیزوئید
اختلال شخصیت نمایشی اختلال شخصیت وسواسی اجباری اختلال شخصیت مرزی
عشق وسواسی- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی خود سرزنشگری- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی اختلال شخصیت ضد اجتماعی

130 دیدگاه

  1. سلام اقای دکتر من دختری 22ساله ام یک سال ونیم با پسری دررابطه بودم وقرار ازدواج داشتیم اما متاسفانه این رابطه از طرف اقا پسرتموم شد ومن بعد از اتمام رابطه دچار مشکلات حادی شدم یکی ازاین مشکلات دوری از خانواده وشهرم بخاطر تحصیل دانشگاهیمه طوری که اضطراب شدیدی میگیرم و مدام گریه میکنم راه حل این مشکلم چیه ؟البته دربچگی هم به خانواده وایسته بودم اما بعد از اتمام رابطم نقاط ضعفم شدیدتر شد واین موضوع مشکل ساز شده برام

  2. سلام روز بخیر
    من متاهل هستم و از روز آشنایی با همسرم با دوست صمیمی اون هم دوست شدم و یک رابطه دوستانه داریم جوریکه مثل دوست صمیمی خودم هست.
    جدیدا احساس میکنم حسم نسبت به اون فرد بیشتر شده، جوریکه دیگه نمیتونم روی کارم و فعالیتهام تمرکز کنم و فقط به اون فرد فکر میکنم و میخواهم باهاش در ارتباط باشم، ولی نگران خیانت هستم.
    از طرفی در پروسه مهاجرت هستم و تا قبل از این موضوع همیشه همسرم واسم اولویت داشت ولی الان دچار یک دلواپسی هستم و دلم نمی‌خواهد از اون دوستم جدا بشم.
    ممنون میشم راهنمایی کنید.

    1. رابطه خود را با او کم کنید. از دل برود هر آنکه از دیده برفت. سعی کنید اوقات لذت بخش بیشتری را با همسر خود ایجاد کنید. دوست همسر بدون انتقاد کردن به حرفعای شما گوش می دهد ولی زندگی واقعی با همسر اینگونه نیست. بنابراین اگر با دوست همسر ازدواج می گردید حتما فکرتان درگیر همسر کنونی تان بعنوان یک دوست می شد

  3. سلام آقای دکتر
    لطفاکمکم کنیدخیلی به کمک شمانیازدارم
    من مشکل روحی روانی دارم مثلااگریه دخترتوی خیابون نگام کنه شایداون لحظه برام مهم نباشه
    اماوقتی میام خونه دلتنگ اون دخترمیشم وافسردگی بدی میادسراغم ومیخوام تمام
    شروبگردم تااون دختروپیداکنم وپیشنهادآشنا
    شدن بهش بدم خواهش میکنم کمکم کنید
    من پسری 28ساله هستم

  4. سلام اقای دکتر
    دختر ۱۵ ساله هستم
    چند وقتی بود شدیدا احساس میکردم نمیتونم تنهایی کاری رو انجام بدم پیگیری کردم فکر میکنم این اختلال رو داشته باشم..
    ۱-توی مدرسه مدام باید با بقیه صحبت کنم وقتی که تنها میمونم احساس شدیدا بدی دارم و مدام خودم رو با دیگران باید مشغول کنم تا از این حس رها بشم.
    ۲-توی تصمیم گیری هام استقلال ندارم حتی توی یه خرید ساده اگر با کسی که دوستش دارم رفته باشم نظر اونو میپرسم و هول میکنم که کدوم رو انتخاب کنم اغلب توی تنهاییم هم اتفاق میوفته.
    ۳-وقتی از دوستی جدا میشم خیلی ناراحت میشم و حتی نمیتونم به تموم شدن یکسری روابط فکر کنم انقدر که ناراحت میشم و وحشتناکه و احساس میکنم نمیتونم زندگی کنم.
    ۴-از ترس رد شدن نمیتونم به کسانی که دوستشون دارم اعتراف کنم.
    ۵-معمولا توی جمع ها مخصوصا توی مدرسه احساس میکنم خیلی عجیبم و کسی به من حس خوبی نداره و بخاطر همین همش صورتم رو یکجوری میپوشونم.
    تازگی ها از طرف کسی که دوستش داشتم و به طور غیر مستقیم فهمیده رد شدم و قبل از اون هم از طرف فرد دیگه ای که غیر مستقیم فهمیده بود رد شدم و تمام روزم رو با یک حرکت اونا به نآحتی سپری میکنم
    شرایط مراجعه به روانشناس رو ندارم ولی حس میکنم خیلی زندگیم رو تحت شعاع قرار داده..

  5. سلام خسته نباشید من یه دانش اموز ١٧ سالم
    در مدرسه جذب یکی از دوستام شدم انقد وابسته هستم که حس میکنم نمیتونم بدون او زندگی کنم وقتی پیام میده به شدت خوشحال میشم وقتی باهاش گفتگو میکنم تو بهترین حالت خودم قرار دارم انگاذ دنیارو بهم دادن در حالی که یه گفتگو سادس ! احساس میکنم تو مدرسه خیلی تنها هستم همیشه باعث میشم دیگرون رو ناراحت کنم حس میکنم هیچ کس از من خوشش نمیاد و دوست نداره باهام معاشرت کنه یه وقتایی سه حرکاتی انجام میدم که میشه اسمشو گذاشت جلب توجه ! یه وقتایی وقتی با دوستم که بهش وابسته هستم دعوام میشه و ازش جدا میشم فکرای مرگ و خطرناکی تو سرم میاد که دوست دارم واکنش دیگران نسبت به این کار من رو ببینم من ادمی به شدت احساساتی هستم و با کوچکترین حرف یا رفتار از دیگران میرنجم و خیلی سعی کردم خودمو تغییر بدم ولی هربار جلو میزم دوباره به این ادم نیازمند محبت و توجه برمی‌گردم نمیدونم باید چیکار کنم یه وقتایی فکرای خوبی به ذهنم نمیرسه همش دیگرانو از خودم دور میکنم و نمیتونم برشون گردونم تنهایی برام خیلی سخته از بچگی همیشه دوستانم رو از دست میدادم و شاید اونا براشون مهم نبود ولی کسی که خیلی نتراحت میشد و فکر میکرد من بودم میشه لطفا راهنمایی کنید چیکار میتونم بکنم؟!

  6. سلام آقای دکتر…باآرزوی تندرستی…
    راستش جناب دکترسنایی من دردی که دارم خیلی قدیمیه و اصلاً تازگی نداره این دردفلسفه اش ازجایی شروع میشه که من همش واسم مهم هست که دیگران راجبم چه فکری میکنند وهمش درگیرم که نکنه کاری که کردم اشتباه بوده وازهمه بدترتابایک آقا درهرزمینه ای دراجتماع که صحبت میکنم تامدت هاتوفکراون آدم هستم و باهاش رویاپردازی میکنم و ازهمه فجیع تردرهمون برخورداولیه ممکن وابسته هم بشم..

    1. مواردی که فرمودید همگی ریشه در کودکی دارند.
      چند کتاب معرفی می کنم می تواند به شکا کمک کند.
      1. زندگی خود را دوباره بیافرینید
      2. شخصیت عصبی زمانه ما (بخش مهرطلبی)

  7. سلام وقت بخیر
    من نمیدونم دقیقا مشکلم چیه،
    حدود ۶ ماه هست از رابطه ای که کلا دو بار با فاصله ۶ ماه ایجاد شده بود و هر بار فقط ۳ ماه طول کشید و قصدمون ازدواج بود اومدم بیرون، ۲۴ سالمه و ایشون اولین پسری بودن که کلا باهاش صمیمی بودم و… و اما موقع بهم خوردن برای دومین بار خودم خیلی خوشحال و مطمئن بودم فلبم شکسته بود ولی خودمو دوست داشتم و کلی آینده… ما از نظر خانوادگی شخصیتی و سنی ۷ سال و نوع شاید یکسری از باورهامون باهم اختلاف داشتیم و متوجه شده بودم ایشون منو زیاد دوست نداره باوجودی که من شاید خیلی داشتم . اما الان حالم خوب نیست شبیه جدایی اول که روزی نبود که فکر نکنم و… اخرش رفتم دوباره با خودش.. الان ولی فرق داره دیگه با اون نمیتونم برم و … از یکی از همکارام خوشم میاد ولی میدونم اینا همش بدون برآورده و من در عین حال دوست دارم با کسی باشم و در عین حال خوصله چیزای مسخره و در کل هیچکسیو ندارم فکر میکنم بیشتر واقعا از همه چیز خسته ام و این خستگی و ناراحتی و ناامیدی تموم نمیشه من خیلی به خودم امید میدادم و خیلی کلا توی زندگیم تلاش کردم ولی همشون تقریبا سرانجامشونشبیه این رابطه شد و من خسته ام از این همه خستگی

  8. سلام وقتتون بخیر. آقای دکتر من همیشه میخوام نیازها و خواسته هام که حق منه مورد تایید دیگران قرار بگیره، چیکار کنم؟

    1. شما یک خطای شناختی دارید. به خود یاداموری کنید که هر کس می تواند نظر خود را داشته باشد. من هم مرکز عالم نیستم. من می توانم نیاز خود را طلب کنم اما ساختار دنیا بر عدالت نیست که لزوما نیاز من تامین شود

  9. سلام من22 سالمه و احساس میکنم شخصیت وابسته اارم بطوری که وقتی از مردی که خوشم میاد باهاش حرف میزنم درحالیکه اصلا وارد رابطه نشدیم همش تمام فکرم درگیر میکنه و تماموقتمو بزراش میزارم از درسم و کارهام میگذرم تا فقط با اون حرف بزنم و انتظار دارم اونم فقط به من توجه کنه ممکنه اون شخص رو برای مدت کمی هم بشناسم اما این انتظارات ازش دارم و وقتی میبینم بهم پیام نمیده و بی توجهی میکنه عصبی میشم و اذیتم میکنه و حتی سعی میکنم اونجوری بنظر برشم که اون شخص منو تایید بکنه
    حالا در نظر دارم خودمو تغییر بدم بنظرتون همه اون کارهای که گفتید انجام بدم خوبه یا نیاز هست با یه روانشناس در ارتباط باشم؟

  10. با توجه به ویژگی هایی که در این مقاله نوشته شده خودم را شخصیت وابسطه میبینم که قدرت تصمیم گیری خیلی پایینی دارم.
    همسرم ارزشی برایم قائل نیست و کوچک ترین تصمیمات من را نادیده میگیرد و هر کاری که انجام میدهم را ناپسند و کاری اشتباه قلمداد میکند. علاوه بر این مشکلاتی دارد که طبق گفته روان شناسم اختلال شخصیت خودشیفته و وسواسی دارد.
    خانواده ام ادامه رابطه با این فرد را صلاح من نمیدانند، ولی من به دلیل این اختلل نمیتوانم تصمیم بگیرم .
    هر روز بی دلیل گریه م میگیرد و کلافه تر از روز قبل. میترسم تصمیمی که میگیرم درست نباشد. همش به این فکر میکنم که شاید با تغییر خودم زندگیم تغییر کند.سعی میکنم همسرم را دوست بدارم چون چندان علاقه ای بهش ندارم.
    نمیتوانم آینده را برای خودم شفاف کنم
    از طلاق میترسم.ماندن در این زندگی هم را نمیدانم درست است یا نه. چه کنم؟

    1. اصولا شخصیت های وابسته درگیر افراد خوشیفته می شوند. این افراد بطرق گوناگون فردمقابل را تضعیف کرده و وابسته به خود نگه می دارند و هر چقدر زمان بیشتر جلو برود شما خود را ضعیف تر می یابید.
      برای تصمیم گیری با یک مشاور گفتگو کنیدتا ببینید شدت خودشیفتگی او و وابستگی شما چه میزان است.
      باید از لحاظ زوانی، اقتصادی و اجتماعی مستقل شوید تا راحت تر بتوانید خود را جدا کنید

      1. خیلی ممنون از راهنماییتون
        متاسفانه تو تبریز مشاور خوبی پیدا نمیکنم. به 2 متخصص خانواده مراجعه کردم کاملا نظرات خلاف هم دادند . به یکی از آشناهام که دکترای علوم تربیتی داشت و یه روان شناس عمومی هم مشکلم را گفتم . جواب خاصی نگرفتم جز اینکه گفتند خودت باید تصمیم بگیری و من عاجز از تصمیم گیری…..
        و این هم بگم قبل ازدواج شخصیت وابسته نداشتم و بیشتر از الان اعتماد به نفس داشتم و مستقل تر بودم .

        1. موضوع شما اتفاقا ان است که جرات و قاطعیت تصمیم گیری را پیدا کنید نه اینکه مشاوران به شما بگویند چکار کنید. باید جلسات مشاوره را پیگیرانه ادامه بدهید تا خود جراتمندانه عمل کنید و خودتان تصمیم بگیرید

  11. سلام
    من دختر ۱۷ساله ای هستم که یه خواهر دارم که دو سال از خودم بزرگتره و از بچگی همیشه با هم بودیم هر دو مون هم دیگه رو دوست داریم ولی حسش میکنم که در نبود من هم می‌تونه به راحتی زندگی خودشو بکنه در حالی که من نمی تونم بدون حضور اون زندگی کنم جوری که تو جمعی که اون نباشه هیچ نقشی نمی تونم داشته باشم و انگار منم نیستم یا اینکه وقتایی که اون به هر دلیل در نمی خونه به طرز نا خودآگاهی نمی تونم سمت درس برم و کلا هر کاری اون بکنه منم انجامش میدم یا حتی تو هر حالت روحی باشه رو منم تاثیر داره به خدا دیگه دارم از این وصل بودنه دیوونه میشم
    لطفا راهنماییم کنین و بگین باید چکار کنم.ممنونم

  12. سلام آقای دکتر
    من ۳۱ سالمه و سال هاست از مشکلی رنج میبرم که نمیدونم کمالگراییه یا وابستگی یه مدتی با دوستام اینجوری بودم که به یه نفر وابسته میشدم و. زندگیمو براش میذاشتم ولی در نهایت وقتی میدیدم اون اینطوری نیست به هم میریختم…الان هم با همسرم اینطوریم و مدام نگران سرد شدن رابطه مون هستم و بدبین هستم به رفتاراش و کوچکترین کاری که میکنه به هم میریزم
    نمیدونم رفتار ناشی از وابستگیه یا کمال گرایی

  13. سلام دکتر جان
    من توی ارتباطی هستم که نسبت فامیلی هست و میدونم طرف مقابل تنوع طلب هست و خیانت میکنه نتونستم بهش بگم چون موقعیت شغلیش درامدش در حال حاضر وابسته به خانواده من هست و از طرفی ما هم به مهارتش نیازمندیم. صبر کردم این پروسه تموم شه و بهش بگم واقعیتش برام رو شده.دوبار این ارتباط رو قطع کردم ولی باز از سر گرفته شده‌.اشاره کردم به نسبت فامیلی داشتنمون پس هیچوقت بطور کامل این ادم حذف نمیشه حداقل از لحاظ معاشرت فامیلی.
    با خودم به این نتیجه میرسم که این ارتباط معنایی نداره ولی گاهی یادم میره و از اینکه میفهمم توی رابطه با فرد دیگه هست دچار اضطراب و افسردگی میشم و با اینکه به خودم میگم این فرد دچار بیماری هست اون باید حالش بد باشه که همچین شخصیتی داره و چرا من ناراحتم چرا من طپش قلب میگیرم و پرخاشگر و زودرنج میشم توی ارتباطم با خودم و سایرین.از چی میترسم.چرا به خودم ظلم میکنم؟ اروم میشم باز برمیگردم به حالن اضطراب که این ادم منو رها میکنه بخاطر دیگری .گاهی تصمیم میگیرم به خواهرش بگم و گاهی فکر میکنم به اون دوتا دختری که اونها هم از فامیلاش هستن و روحشون خبر نداره از واقعیت این ادم و وجود ارتباطش با من و بقیه دخترها بگم چون حقشونه بدونن ولی در نهایت میبینم نمیتونم آبروش رو ببرم و بهتره با خودش حرف بزنم هرچند که میدونم فایده نداره

    1. باید روی خود کار کنید که چه مشکل و مانعی دارید که در چنین ارتباطی مانده اید. شما قرار نیست او را اصلاح کنید. شما باید روی خود کار کنید. این رابطه مناسب شما نیست.

  14. عرض سلام و وقت بخیر. ببخشید من ۲۵ سالمه و با آقایی که یک سال از خودم بزرگتر هستن به تازگی آشنا شدم و ایشون بعد از دیدار اولمون بمن اظهار وابستگی کردن و از همین الان نگران این هستن که اگه این رابطه تموم بشه ایشون آسیب میبینن و خودشون میگن از تنهایی متنفرن. من معمولا سعی کردم با عقلم تصمیم بگیرم راستش الان یکم مردد شدم. نظر شما در رابطه با این فرد چی هست؟

    1. احتمالا ایشان دچار افسردگی هستند زیرا طبیعی نیست کسی در بار اول اینقدر وابسته شود. فرض دوم آن است که آگاهانه اظهار وابستگی می کند تا نظر شما را جلب کند. در اینصورت نیز باید مراقب باشید

  15. بازتاب: اختلال شخصیت وابسته و علایم آن
  16. سلام آقای دکتر عزیز
    من ۳۲سالمه و تو رابطه‌ای بودم که بعلت راه دور بودن با اینکه کاملا جدی بود،ولی چهارسال طول کشید،اما سر مهریه به اختلاف نظر خوردیم و ایشون در نهایت چون من جلوی خانواده نایستادم (به دلایل عاطفی ) بهم گفتن تو شخصیت وابسته داری و کتاب عشق ویرانگر رو برام فرستادن و از ازدواج بامن امتناع کردن،
    به نظرم درجات خفیفی از وابستگی رو دارم
    لطفا بگید چقدر زمان میبره درمان شم و به ایشون چجوری اینو اطلاع بدم؟

    1. آقای دکتر در واقع من از این ویژگی‌ها که فرمودین بیشتر برای تصمیم گیری مشکل دارم و نیاز به رضایت بقیه دارم ،آیا من شخصیت وابسته م؟ یا مشکل دیگه ای دارم

  17. من به اون دوستم خیلی وابسته هستم ایشون هم از من خوشش میاد یعنی اینجوری نیست ک این رابطه ی طرفه باشه….ولی وابستگیش مثل من نیست و خودشو کنترل میکنه ولی متاسفانه من اصلا نمیتونم جلو خودمو بگیرم طوری ک وقتی برای اولین بار باهاش بیرون رفتم تا3 روز بعدش داشتم به لحظات باهاش فکرمیکردم و همه اش مرور میکردم اون روزو و اصلا تمرکز نداشتم ک درس بخونم
    دوست ندارم ازش فاصله بگیرم ولی میخوام این وابستگی به دلبستگی تبدیل بشه تا کمتر ازیتم کنه:/

  18. سلام وقت بخیر من یه دختر18ساله ام و امسال کنکور دارم که ب یکی از دوستانم که دختر هم هستن خیلی وابسته شدم.طوری که هرروز صبح باید بهش صبح بخیر بگم همچنین شب بخیر شبا،و انتظار دارم ک ایشون زود جوابمو بدن و اگ جواب ندن خیلی ناراحت میشم و فکرم درگیر میشه طوری ک نمیتونم درس بخونم:( یا مثلا وقتی مشلی دارم یا ناراحتم فقط ایشونو اطرافم میبینم و زیاد باهاش حرف میزنم …و حس میکنم همین اعتماد زیاد و حرف زدن درباره خیلی از مسایل که تاحالا با کسی درباره اش حرف نزدم باعث این وابستگی میشه
    من کنکوریم و زیاد وقت ندارم که همه مقالاتو بخونم میشه یه کوچولو راهنماییم کند لطفاااااااااا:(

  19. سلام آقای دکتر وقتتون بخیر وقتی طرفین یه رابطه ،مزد خانواده با زن متاهلی ارتباط بگیره و خیانت می کنه وبنیان زندکی هم خودش و هم دبگری رو نابود می کنه به نظرتون با این مسیله باید کنار امو این موصوع رو برطرف کرد؟

  20. بازتاب: روانکاوی مادرزن و داماد | Dr. Amin Hosseini "PSYCHOANALYST"
  21. ببخشید من خیلی زود به دوست دخترم وابستگی شدید پیدا میکنم بخاطر همین با هیچ دختری نمیتونم دوست معمولی باشم لطفاً راهنمایی ام کنید با تشکر از زحمات شما

    1. متاسفانه تشنگی شدید شما بجهت روابط عاطفی منجر به این امر می شود. احتمالا در کودکی شما محبت کافی از والدین دریافت نکرده اید. با یک مشاور بجهت ترمیم گذشته خویش همراه شوید.

  22. با سلام
    لطفا کتابی در زمینه شناخت شخصیت منفعل و تبدیل شدن به انسان فعال معرفی میکنید؟

  23. مطالبتون بسیار آموزنده و کاربردی هست. ممنونم. خودم این اختلال رو دارم و فکر میکنم دختر نوجوانم هم این مشکل رو داره. البته دخترم چون نقص توجه داره و من مجبور بودم ک سالها برای درس ها و بقیه کارها کمکش کنم، با اینکه سالها رفتار درمانی شده و از روش نوروفیدبک هم استفاده شده ولی باز هم نقص توجه زیادی داره و همچنان تو تمام کاراش از من کمک میخواد. و ب هیچ عنوان مسئولیت کارها رو قبول نمیکنه. ممنون میشم راهنمایی بفرمایین

    1. اگر شما به خودتان در جهت استقلال کمک کنید مطمئنا چسبندگی و نگرانی شما درباره دختر کمتر می شود و او را رها تر می کنید. رها کردن او منجر به استفلال او می شود

  24. سلام وقت بخیر میخواستم بپرسم اینکه هر چند وقت یکبار شاید هر چند ماه یهویی فکر نزدیک بودن مرگ عزیزانم یعنی پدر و مادر و برادرم به ذهنم میاد و باعث گریه در من میشه آیا این هم حمله ی پانیک هست؟ یا چیزی دیگریست؟

    1. خیر. نشانه افکار وسواسی است و نیز اضطراب و نگرانی از از دست دادن. شما ترس از دست دادن نزدیکان خود را دارید. مقاله تله طرد و رهایی را در سایت مطالعه کنید.

  25. سلام ممنون از مطالب خوبتون عالی بودن واقعا. یه سوال داشتم اختلال شخصیت وابسته منجر به کاهش عزت نفس میشه یا آسیب حرمت نفس منجر به شخصیت وابسته میشه؟ و اینکه اول باید کدوم یکی رو درمان کنم؟

    1. عزت نفس پایین پایه همه مشکلات روانی در فرد است. هیچ کدام در درمان ارجحیت ندارد ولکن از انجا که موضوع عزت نفس بسیار وسیع است بهتر است به وابستگی پرداخته شود

  26. من ۲۴سالم هست و اصلا فکر نمیکردم شخصیت وابسته‌ای به خانواده باشم. اماالان نزدیک ۶ ماه هست تصمیم به مهاجرت گرفتم نزدیک به رفتن که میشود اینقدر حالم بد میشه که همه هدف‌هام یاد میره و همه فکرم میشه«برم که چی» و کلا رفتن کنسل میشه. اضطراب شدید و همه زندگیم مختلف شده و اعتماد بنفس و عزت نفس خوبی داشتم اما داره کم میشه. خلاصه که ۶ ماهه از سرجام تکون نخوردم و اصلا دیگه نمیتونم تصمیم بگیرم. اونقدر حساس شدم و این اختلال تشدید شده که حتی برای یکماه اگر بخوام به هنوان مسافرت برم اضطراب میگیرم و ترجیح میدم نرم! 🙁

    1. سلام. احتمال دارد ترسهای شما ارتباطی به وابستگی نداشته باشد و شما اضطراب جدایی داشته باشید. مقالات مرتبط در زمینه اضطراب جدایی را در سایت مطالعه کنید.

      1. ممنون از راهنماییتون اقای دکتر. مقاله را مطالعه کردم بیشتر راجع به کودکان بود. من قبلا مشاوره هم رفتم و راه حل خوب و درمانی به من ارائه نشد. به نظرتون راه حل درمانی وجود داره که من یک وقت مشاوره بگیرم باهاتون؟

  27. سلام، بسیار ممنونم از این مطلب بسیار مفید. خواهر من این اختلال شخصیت را دارد و با وجود اینکه فردى بسیار توانا هست، ولى همیشه تواناییش را کمتر از حد واقعى مى بیند و دائماً در طلب مشورت و تایید گرفتن براى مطالب پیش و پا افتاده است. جالب است که وقتى در جامعه و به دور از خانواده است، بسیار مستقل و مدیر است ولى در منزل دوباره در قالبِ همان کوچکترین فرزند خانواده که بیش از حد وابسته است، قرار مى گیرد. با توجه به اینکه بسیار حساس و زودرنج است ، بنظر شما این مطلب را به او نشان دهم یا خودم بصورت غیر مستقیم کمکش کنم تا مستقل تر بشود؟ نگرانم که احساس کند قصد تحقیرش را دارم…

    1. شما باید در ابتدا بدانید که این حدس شما است که ایشان اختلال شخصیت وابسته دارند. می توانید مقاله درمان اختلال شخصیت وابسته را تحت عنوان مطلبی که برای شما جالب بود به ایشان نشان بدهید.

  28. سلام دکتر من هم اختلال وابستگی دارم هم حس مالکیت دارم تقریبا روی بعضی موارد .حتی ازچیزهایی که خوشمم نمیاد نمیتونم دل بکنم .مثلا یکی از دوستانم متوجه چند رفتار بد ازاو شدم اما دوستی رو ادامه میدم ازترس جدایی و تحمل دوری .اونقدروابسته که حتی محل زندگیم رو‌تغییر دادم والان پشیمونم .اما ازپس کارام ب تنهایی برمیام یعنی متکی ب شخص خاصی نیستم حتی والدین .اما روی لوازم خونه حتی حساسم یه چیزی بشکنه اگه بهش علاقه داشته باشم گریه میکنم .

    1. سلام. شاید بهتر از مقاله درمان اختلال شخصیت وابسته برای شما با توجه به حداقل اطلاعاتی که دادید مطالعه تله ترک و طرد مناسب باشد. لینک زیر را کلیک کنید
      https://dr-sanaie.com/%d8%a7%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%b3-%d8%b7%d8%b1%d8%af-%d8%b4%d8%af%da%af%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%b9%d8%a7%d8%b7%d9%81%db%8c/

  29. سلام مطلبتون خیلی واضح و خوب بود خیلی ممنون
    من دانش اموزم و دوساله که به یکی از دوستام خیلی وابسته شدم احساس میکنم خیلی دوسش دارم ولی اون منو دوست نداره همش بهش فکر میکنم انقدر که نمیتونم درس بخونم و این اذیتم میکنه همش دوست دارم بهش پیام بدم باهم صحبت کنیم همیشه من اول سر بحثو باز میکنم و احساس میکنم اون تمایلی به این کار نداره فکر میکنم این افراط در دوستیه و دوست دارم رابطه سالمی باهاش داشته باشم
    دوست دارم جامو عوض کنم اما میترسم دوری کردن ازش باعث بشه دیگ باهام صحبت نکنه چون ترد شدنو اصلا دوست ندارم
    ایا من اختلال شخصیت وابسته دارم؟بجز راه حل های که گفتین کار دیگه هم میتونم انجام بدم که خوب بشم؟

      1. سلام .آقای دکتر من یک دختر ۲۳ ساله هستم که باتوجه به نشانه هایی ک گفتید احساس میکنم دچار اختلال وابستگی هستم .من با اینک از از موقعیت شغلی و اجتماعی خوبی برخودار هستم و به گفته ی دیگران چهره ی خوبی دارم اما بشددت زود به دیگران وابسته می شوم .مخصوصا در رابطه با جنس مخالف
        به طوری که اگر دو سه بار با آقایی حرف بزنم و از او محبت ببینیم .به حدی میرسم که اگر به هر دلیلی نتوانم ارتباطم رو با اون ادامه بدم بشددت اذیت میشم .استرس میگیریم و عصبی میشم و همش گریه میکنم .
        لطفا بگید چیکار کنم ؟خیلی این موضوع اذیتم میکنه

        1. وقتتون بخیر. حتما قبل از هرگونه تصمیم جدی برای ارتباط جهت ازدواج جلسات درمانی خود را با یک رواندرمانگر شروع کنید تا از انتخاب غلط جلوگیری کنید

  30. عالی بود ممنون این اشکال اساسی من در زندگی تا حالا لطمه های زیادی بهم وارد کرده ممنون از مطلب خوبتون

  31. مطالبتون انقدرررر بدردم خورد. مدتها مطالب روانشناسی رودنبال میکردم بفهمم چمه، اسم این اختلالو شنیدم تو گوگل سچ کردم مال شماخیلی کامل بود که دلم نیومد تشکرکنم. اکثراین ویژگیهارو دارم. بااینکه الان باید کلی کاربکنم و یکی یکی به ترسام غلبه کنم و یه تکونی به شغل و رابطم بدم و کلی کارسخت پیش رو دارم اما خییییلییی خوشخالم که بالاخره فهمیدم چمه

  32. سلام خیلی ممنون از سایتتون و اطلاعات معتبر درباره اختلال شخصیت وابسته. خیلی گشتم تا درمورد نظریه ها و پیشینه و درمانهای این اختلال اطلاعی پیداکنم تقریبا سایت شما تنها سایت بدرد بخور بااطلاعات مفید در این اختلال بود. نمیدونم چرا اما خیلی منابع کمی موجوده در اینترنت برای این اختلال.
    بازم ممنون از جامع بودن اطلاعات

      1. سلام وقت بخیر… یک دنیا ممنونم از شما آقای دکتر… سالها از این اختلال رنج میبردم و زندگیم جهنم شده بود…

        امشب در اوج تنهایی ، استرس ، ترس ، نگرانی ، بغض… کل مطالب رو خوندم و نوشتم
        خیلی آروم شدم . چون به لطف شما با این تکنیک ها تمرین رو شروع میکنم

        یک دنیا ممنون دکتر جان❤

  33. سلام.
    من تمام مشکلاتی که گفتید رو دارم.احساس می کنم دو سه نوع اختلال روانی رو با هم دارم و همچنین کمال گرا هم هستم.خیلی دوست دارم خودم رو درمان کنم اما هزینه این کار رو هم ندارم و این من رو بیشتر ناامید می کنه.شما بگید چیکار کنم.استعداد بسیار زیادی در فیلمسازی دارم اما با وجود این مشکلات نمی تونم به اون چیزی که حقمه برسم

    1. سلام. شما با ۰۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ تماس بگیرید تا یک جلسه بصورت رایگان مشاوره داشته باشید. خوشحالم که استعداد خود را می شناسید. انشالله کارگردان قابلی شوید.

      1. سلام
        بنده یک مشاور خانم هستم
        و جدیدا یه پسرجوان ک چندسال از بنده کوچکترند برای درمان مشکلاتش بهم مراجعه کرد؛الان متوجه شدم ک ایشون ب بنده وابسته شده اند و قطع رابطه براشون سخته،بنظرتون چیکار کنم؟
        ایشون ب دلیل شکست عشقی و خیانتی ک بهش شده بود بهم مراجعه کرده و من میترسم بعد از من بلایی سرخودش بیاره.لطفا کمکم کنید

        1. سلام عزیزم. باید در ابتدا بفهمیم که ایا شما نیز نسبت به ایشان احساسی داری؟ ایا رفتاری داشته اید که نشانگر باشد؟ اگر بلی است باید هر چه سریعتر ایشان را به درمانگر دیگری ارجاع دهید و خود بدنبال دلایل خود جهت کانترتراسپرنت خود بگردید. ببینید چه نیازی شما را به سمت علاقمندی کشانده است. ایا بطور مثال ویژگی های حمایتگری در شما زیاد است و الگوی ایثار دارید؟ ایا نیاز به محبت در شما زیاد است و…اگر جواب خیر است (که از جملات شما چنین برداشت نمی شود) و هیچگونه انتقال متقابلی از سمت شما وجود ندارد می توانید جلسات درمان را ادامه دهید تا ایشان مهارت زندگی مستقا را پیدا کنند. باید آگاه باشید که شاید او با ایفای نقش خودکشی و…قصد نگاه داشتن شما در رابطه را دارد. درمانگر قرار نیست مسئولیت خارج از توان بر عهده بگیرد. زیرا اگر ایشان قرار است با دیدن چند جلسه کسی خودکشی کند این اتفاق می تواند هر زمانی در زندگی ایشان بیفتد. پس بهتر است پیش از وابستگی بیشتر با ذکر اینکه ۲ جلسه دیگر کار ما تمام است رابطه را تمام کنید

    2. سلام آقای دکتر من یه مشکلی که دارم اینکه نمیدونم اختلال وابستگی دارم یا اضطراب جدایی من با ادم های زیادی برای ازدواج آشنا شدم که به تفاهم نرسیدم ولی ۴ سال با یه آقا در حد نامزدی پیش رفتم که به دلیل یکسری مشکلات نشد من خیلی دارم اذیت میشدم نمیتونم ایشون فراموش کنم مدام تو ذهنمه و حس حسادت عجیبی نسبت به ایشون دارم از وقتی رابطمون تموم شده حالتهای اضطرابی دارم در کل وقتی عزیزانمو از دست میدم فکر اینکه دیگه نمیبینمشون و کنارم نیستن داغونم میکنه خیلی احساساتیم درحالی که در کار و تحصیل و بقیه امور ادم موفقی هستم

      1. سلام. شما مقاله های زیر را در سایت مطالعه کنید تا ببینید چه میزان این نشانه ها را در خود می یابید. در ضمن مقاله راههای بهبود پس از قطع رابطه عاطفی را نیز مطالعه کنید.
        https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

        https://dr-sanaie.com/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B7%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

        https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C/

  34. سلام ممنون از پاسختون بله با بقیه هم همین جوری هستم خیلی اعصابم خورد میشه که نمیتونم از خودم دفاع کنم تازه میخوام دفاع کنم یجوری حرف میزنم که بقیه ناراحت میشن من از ۱۰سالگی این حالتو دارم با هیچکس نمیتونستم دوست بشم درسامم خوب نخوندم والان خیلی پشیمونم احساس میکنم از مهارت های کاری که دارم نمیتونم خوب استفاده کنم در دانشگاه رشته ای که مادرم پیشنهاد دادو رفتمو تا کارشناسی هیچ بدردم نخورد اصلا نمیدونم چه رشته ایرو دوست دارم که برم درس بخونم مثل یه آدم پوچ میمونم خیلی دوست دارم پیشرفت کنم رشته که دوست دارمو پیدا کنم بتونم خوب با دیگران حرف بزنم و موفق بشم ولی راهشو بلد نیستمو نمیتونم پیدا کنم هر روز تو محل کارم کارفرمام به چشم بد نگام میکنه مطالبتون من خطای شناختی مطالعه کردم مطالبتون خیلی قشنگ و آموزنده بود من فکر میکنم خطای شناختی دارم با دیگران حرف میزنم استرس منو میگیره خیلی استرسی هستم و فراموشی هم دارم اگر راهی نشونم بدین ممنون میشم خیلی ممنون

    1. سلام عزیزم شما اضطراب اجتاعی دارید. حتما پیش یک روانشناس با تجربه بروید تا مراحل درمان را شروع کنید. هرقدر اطلاعاتتون در رابطه با مشکلتان بیشتر کنید بهتر می توانید بر ان غلبه کنید. یکی از مشکلات اضطراب اجتماعی خطاهای شناختی است. باید خطاهای ذهنتان را پیدا کنید و با واقعیت تطبیق دهید.

  35. سلام خسته نباشید من در محل کارم همیشه برای این موضوع به مشکل میخورم یعنی تکلم بیان ندارم زمانی که کارفرمام ازم چیزی میخواد که غیر معمول هست و چون حقوق کامل منو ۶ماهه نداده و رفتارشم مثل قبل با من نیست همش میترسم میگم نکنه میخواد منو بندازه بیرون که همش کار هایی که نیاز نیست من انجام بدمو بم میده نکنه دیگه نمیخواد من اینجا کار کنم و هر موقع ازم چیزی میخواد من نمیتونم بگم نه و یه جوری باش حرف میزنم که ناراحت میشه و بعدش پشیمون میشم من چی کنم بهتره دارم دیوونه میشم دوست دارم بمیرم

  36. سلام خسته نباشید من در محل کارم همیشه برای این موضوع به مشکل میخورم یعنی تکلم بیان ندارم زمانی که کارفرمام ازم چیزی میخواد که غیر معمول هست و چون حقوق کامل منو ۶ماهه نداده و رفتارشم مثل قبل با من نیست همش میترسم میگم نکنه میخواد منو بندازه بیرون که همش کار هایی که نیاز نیست من انجام بدمو بم میده نکنه دیگه نمیخواد من اینجا کار کنم و هر موقع ازم چیزی میخواد من نمیتونم بگم نه و یه جوری باش حرف میزنم که ناراحت میشه و بعدش پشیمون میشم من چی کنم بهتره دارم دیوونه میشم دوست دارم بمیرم

    1. عزیزم بهتره صادقانه به او انچه در ذهنتون می گذرد را بیان کنید. نکته دیگر انکه ایا شما مهارتی را که او نیاز دارد و برای ان انجا هستید دارید؟ اگر بله پس شما دارای افکار منفی هستید که باید همواره بخود متذکر شوید من مسلما برای او مفید هستم وگرنه چرا باید من را اینجا نگه می داشت. مسلما او در حضور شما نفعی می بیند. حتما برای انکه از این افکار بیرون بیایید طلب حقوق کنید. زیرا در غیر اینصورت خودتان هم باورتان می شود که انجا بی فایده هستید. سوال انکه فقط در رابطه با ایشان اینگونه هستید یا در برابر کسان دیگری نیز این حالت ها را دارید؟

      1. سلام بله در برابر بقیه هم اینجوری هستم دارم دیوونه میشم نمیدونم مشکلم چیه نمیتونم از حق خودم دفاع کنم تمام استرس بدنمو میگیره یه بار تو محل کار انقدر حالم بد شد صورتمو چنگ زدم انقدر بم فشار اومد ممنون از پاسختون زندگی خیلی برام سخته من راجب حقوقمم بش گفتم دو ماه پیش گفت صبر کن بت میگم من چون شرایط جامعه خوب نیست همون اول ازش نپرسیدم گفتم دستو بالش بستست ولی تا الان باید بگه چرا که نمیگهمن حتی با پدرمم نمیتونم خوب حرف بزنم

  37. خواهش میکنم اگر ممکنه زود جوابم رو بدید خیلى زمانم محدوده، آیا ارزشش رو داره؟
    چون همش از ترس نه گفتن من اینقدر محبت میکنه که حالت خفگى بهم دست میده، ارزشش رو داره به خواستگارم فرصت درمان بدم؟

    1. اختلال وابستگی در میان اختلالات شخصیت راحت تر از سایر اختلالات درمان می شود. ایشان با مراجعه به رواندرمانگر می تواند در جهت بهبود اقدام کند. اما شدت اختلال در ایشان مهم است. در هر صورت پیش از جواب مثبت به ایشان باید ایشان خود را درمان کرده باشند. به این نیت که ازدواج کنید و پس از ازدواج ایشان را تغییر دهید وارد رابطه نشوید. اما نکته مهمتر ان است که چه چیزی در شخصیت شما وجود دارد که با ایشان در رابطه قرار گرفتید. حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا دلیل چذب شدن شما دو نفر بهم را برایتان تشریح کند.

  38. ببخشید من خواستگار با اختلال وابستگى دارم. همه چیزش اکیه آیا ارزشش رو بهش فرصت بدم که خودش رو درمان کنه بعد جواب مثبت بدم یا از الان نه بگم؟

  39. ممنون از مطلب بسیار مفیدتون.متاسفانه شوهرخواهر من بشدت شخصیت وابسته و منفعلی داره و برای کوچکترین کار و مسولیتی تو زندگی تنها پا پیش نمیزاره، همه چی رو خاهرم باید مدیریت کنه…حتی رابطه ی جنسیشون رو…و با اینکه پسربسیار خوبیه، اما این اخلاقش داره کارشونو به جدایی میکشونه…آقای دکتر بنظر شما قابل درمانه؟ خودش قبول داره که وابستس، اما هییییچ کاری برای درمانش نمیکنه

    1. سلام. اتفاقا اختلال شخصیت وابسته از مواردی است که راحت تر از سایر اختلالات قابل درمان است. حتما به یک مشاور مراجعه کنید. طول درمان حدود ۱۵ جلسه است.

  40. با سلام
    مرس خیلی مقاله جالبی بود، اینکه قدرت نه گفتن ندارم هم جز اختلالات همین شخصیته ؟

  41. Salam man khyli baram baghie mohem nistan yani khyli zod baghiaro block mikonam o rabetehamo ghat mikonam ama kolan ziad narahat misham khodam az in ke natch nashodamo on tabete ghat shode va masalan to khiabon rah miram ziad negam mikonan khyli asabi misham…..ranandegi baladam kharid hamishe tanha miram ama shoghlo azash mitarsam ….in ekhtelalo daram?

  42. من همیشه احساس میکردم اختلال شخصیت وابسته دارم این مطلب شمارو خوندم ولی به جوابم نرسیدم با اینکه واضح بود اخه من یه سری از این چیزایی که گفتین دارم به سری نه مولا من خیلی راحت تصمیم میگیرم راحت تنهامسافرت میرم و از شغل های بالاتر یعنی در واقع مسیولیت بیش‌تر نمیترسم مهم‌ترین چیزی که دارم اینه همیشه فکر میکنم به چیز یا باید سفید باشه یا سیاه در واقع همین صفر و صدی که شما گفتین خاکستری ندارم از موضوع خیلی ناراحتم نظرتون چیه شما ؟!؟

    1. عزیزم راه های درمان ذکر شده. همه افراد می تونن به خودشون کمک کنن. احتمالا این ویژگی هنوز آنقدر به شما فشار نیاورده است تا بخواهید کاری برای خود کنید. زیرا تغییر را هنوز سخت تر از این ویژگیها می دانید.

  43. سلام خسته نباشید
    ببخشید بنده یک سوالی داشتم اینکه من به این زودیا به کسی وابسته نمیشم ولی وقتی وابسته بشم خیلی خیلی سخت میتونم ازش دل بکنم یا بخوام فراموشش کنم!
    میشه راهنماییم کنید چطور میتونم احساستمو کنترل کنم؟

      1. سلام.من یک زن 28ساله هستم.و با توجه به مطالبی که نوشته بودین گمان میکنم دچار این اختلال باشم.هرچند من نشانه های زیادی از افسردگی رو تو خودم میبینم.و من بعد از اولین شکست عاطفی که تو سن 21سالگی خوردم رفته رفته این اختلال رو تو خودم بیشتر حس کردم.و این موضوع باعث شد من شکستهای زیادی رو تو زندگیم متحمل بشم.هیچوقت قدرت تصمیم گیری نداشتم.پنج تا رشته ی مختلف در 5 دانشگاه مختلف خوندم و همه رو ناتمام رها کردم.حتی وقتی فقط یک ترم با گرفتن مد کم فاصله داشتم.چون هر روز یه تصمیم جدیدی برای خودم و زندگیم میگرفتم و حتی علایقم رو هم به درستی نمیشناختم.گذشته از تمام این مشکلات که الان من رو به پایان خط نزدیک کرده.و واقعا احساس میکنم در اوج درماندگی به سر میبرم.در یک کشور غریب و به دور از خانواده و خیلی مشکلات مادی و روحی دیگه.من یک سال و نیم پیش با آقایی آشنا شدم که ایرانی نبودن.و 10سال از من بزرگتر بودن و از ازدواج براشون یه بچه 9ساله داشتن.در حالی که من اصلا خودم ازدواج نکردم.این آقا خیلی به من ابراز علاقه کرد.ولی من بهش علاقه ای نداشتم فقط صرف گذراندن وقت دعوتش رو گاهی قبول میکردم.این رابطه تا به امروز طول کشید و با وجود همه ی اختلافها و تفاوتهایی که ما باهم داریم و بی احترامی هایی که من به عینه در رابطه مان میبینم به من میکنه باز من رابطه رو رها نمیکنم.بااینکه در کنار او خوشحال نیستم.اون رو هم عذاب میدم ولی از اینکه دیگه کسی مث اون منو دوست نداشته باشه میترسم.تقریبا تو رابطه های قبلم هم همینطور بودم.ولی این رابطه به من خیلی صدمه میزنه چون بودن تو این رابطه باعث میشه من از تمام خانوادم دور بمونم.یا چیزهای دیگری رو از دست بدم.ولی باز نمیتونم تصمیم بگیرم.

        1. سلام. بنظر دو مشکل در شما قابل تشخیص است. اول کمالگرایی. مقاله درمان کمالگرایی را در سایت مطالعه کنید تا بتوانید با ویژگی های ان اشنا شوید. موضوع مشکل در رابطه ناشی از تله رها شدگی در شما می تواند باشد. مقاله مرتبط را در سایت مطالعه کنید.
          https://dr-sanaie.com/%d8%af%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%84-%da%af%d8%b1%d8%a7%db%8c%db%8c/

          https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا