معتاد جنسی به چه فردی اطلاق میشود؟

معتاد جنسی چه کسی است؟
معتاد جنسی یا اعتیاد جنسی ربطی با سکس ندارد. هرگونه عمل جنسی یا انحراف ظاهری معنای خارجی برای بافت ناهشیار و روانشناختیاش ندارد. آنچه اعتیاد جنسی را از سایر اعتیادها جدا میکند و آن را تداوم میبخشد، آن است که موضوع جنسی در تمایلات و ترسهای ناهشیار درونی و حس و هویت فرد نهفته است.
درحالیکه تعریف اعتیاد جنسی مشابه با تعریف اعتیادهای دیگر است – شکست در کنترل رفتار و تداوم رفتار علیرغم پیامدهای مضر فزاینده – اما وسواس جبری جنسی از این نظر با سایر اعتیادها فرق دارد که در آن سکس شامل تمایلات، ترسها و تعارضات ناهشیار درونیمان است. اعتیاد جنسی بروز نمادین روابط کژکار ناهشیار عمیق با خود و دیگران است و شامل فرایند تحولی منحرفی میباشد که در نتیجه فرزندپروری نادرست رخ میدهد.
درمان معتاد جنسی
درمانهای کنونی میتواند شامل موارد زیر باشد:
- مشارکت در برنامه ۱۲ گامی؛
- رفتن به کلینیک سرپایی
- انجام درمان بیزاری؛ یا
- استفاده از داروها برای کم کردن میل جنسی افراطی.
درمان شناختی – رفتاری برای کمک به کنترل یا سرکوب غریزه برای مدت زمانی خاص برای معتاد جنسی بهکار برده میشود.
معتاد جنسی معمولاً رابطه مادر-کودک کژکاری دارد. مادر الکلی یا افسرده، خودشیفته و بیاحساس، تحمل پایینی برای استرس و ناکامیهای کودک دارد. او نمیتواند همدلی، توجه، تغذیه و حمایت خود را برای پرورش تحول سالم کودک عرضه کند. بنابراین پیامد آن در زندگی آینده کودک «اضطراب جدایی»، ترس از رهایی و حس بخشبندی شدن قریبالوقوع خود است.
اضطراب
این اضطراب، فرد معتاد جنسی را به پیله خیالپردازی و شهوانی خود میفرستد که در آن، او ایمنی و اضطراب کاهش یافته و سرکوب میل ناهشیار به استقرار و حفظ پیوند از دست رفته و کماکان اساسی با مادر را تجربه میکند. این امید وجود دارد که او میتواند «دیگری» ایدهآلسازی شدهای را شکل دهد و والد تغذیه کنندهای را ایجاد کند. این رویکرد محکوم به شکست است. بهطور گریزناپذیر، نیازهای دیگر فرد شروع به تمایل به سمت خیالپردازی میکند. نتیجه، ناکامی، تنهایی و ناامیدی است.
از طرف دیگر، مادری میتواند بسیار توجهکننده و دخالتگر باشد. او ممکن است بهطور ناهشیار از کودک بهعنوان جایگزینی برای همسر دسترسی ناپذیرش از نظر هیجانی با رفتاری وسوسهانگیز استفاده کند. کودک، ناتوانی مادر را برای تنظیم مرزهای مناسب، بهعنوان اغواکننده یا بسیار سرخورده ادراک میکند. سپس در زندگی، فرد معتاد از نظر جنسی بسیار فعال بوده و در تنظیم مرز مشکل دارد. صمیمیت واقعی بهعنوان فشاری فروریزنده تجربه میشود. این سرخوردگی بهخاطر عدم تجربه مرزهای والدینی مناسب خواهد بود که در زندگی با این باور ناهشیار فرد معتاد خود را نشان میدهد که قواعد برای او درباره سکس صدق نمیکنند، هرچند او ممکن است در بخشهای دیگر زندگیاش منظم و مورد تحسین باشد.
محرومیت
همه معتادان محرومیت از نیاز مزمن و شدیدی را طی کودکی تجربه کردهاند. معتادان در کل آسیب هیجانی مداومی در حوزه تعامل مادر-نوزاد و سایر روابط دارند. اضطراب بین فردی شدید، نتیجه این محرومیت نیاز هیجانی اوایل زندگی میباشد. در زندگی آینده، فرد اضطراب را در همه روابط تجربه میکند.
معتاد جنسی درباره ناتوانی در کسب آنچه از افراد دیگر نیاز دارد، اضطراب دارد. جستجویش برای تحقق نیازهای برآورده نشده کودکی بهطور اجتنابناپذیر منجر به سرخوردگی میشود. لذا با اتکا به خیالپردازیهای جنسی و وانمودگری، برای کم کردن اضطراب درباره ارتباط و صمیمیت و بهعنوان راهی برای کسب حس خودتحقق بخشی برمیگردد.
سکس برای فرد معتاد جنسی تبدیل به ارزش اولیه و تایید حس خودِ او میشود. احساسات حقارت، عدم کفایت و بیارزشی بهطور جادویی با اشتغال ذهنی درباره امورات جنسی از طریق وانمودگری یا صرف ساعات زیاد در اینترنت از بین میروند. هرچند، استفاده از سکس برای رفع نیازهای تایید یا اعتبار مانع استفاده از آن برای رفع نیازهای صمیمیت از جانب فردی عزیز میشود.
افراد با این نوع دیدگاه خودشیفته، سایر انسانها را بهعنوان ارائهکنندگان رضایتهای مورد نیازی که منجر به حس شکننده خود شدهاند، میبینند؛ نه افرادی که احساسات، خواستهها و نیازهای خودشان را دارند. این خودشیفتگی مانع رضایت معتادان از روابط دوسویه و متقابل در زندگی واقعی میشود. جنسیسازی بهعنوان اکسیر جادویی برای رفع نیازها بدون فراز و نشیبهای روابط صمیمی بهکار میرود.
مطالعات موردی معتاد جنسی
مورد اول
یکی از مراجعین من، مرد جذاب ۴۸ سالهای بود که در فرایند قطع رابطه قرار داشت. بعد از صرف سالها زندگی در خانه کودکی، او وارد دنیای خیالپردازی و خودارضایی خود بهعنوان راهی برای آرامش و محافظت از خود شده بود.
«وقتی بچه بودم، به زنان زیبای مجلات زیاد فکر میکردم. وقتی به سنی رسیدم که توانستم قرار ملاقات بگذارم، یکی پس از دیگری سراغ زنان مختلف رفتم. در بزرگسالی، میدانستم ناراحتی و خشمی در من وجود دارد که نمیخواهم با آن مواجه شوم. برای از بین بردن آن، سیل زنانی را داشتم که مرا آرام میکردند و به نیازهای من توجه میکردند. به ملاقات زنان روسپی رفتم.
بارها در شب ساعتها با ماشینم میچرخیدم تا خیابان گرد مناسبی را پیدا کنم که در ماشینم به من سکس دهانی بدهد. یک شب با فرد دگرجنسپوشی سکس داشتم. کل مسیرم را به خانه گریه کردم.»
او دختری را ملاقات کرد که وی را کامل، راه نجات او و مایه رهاییاش مینامید. با او ارتباط برقرار کرد اما به زودی علاقه به سکس را از دست داد و آن را خسته کننده میدانست. درحالیکه کماکان با او رابطه داشت، شروع به انتخاب افراد دیگری برای سکس دهانی در ماشین کرد و بهطور اجبارگون شروع به سکس تلفنی کرد.
رابطه کنونیاش درحال فروپاشی است، زیرا او زنی را بهخاطر زیبایی و جوانیاش انتخاب کرده است (که بهخوبی در خودشیفتگیاش را بازتاب میکند). بقیه داستان قابل پیشبینی است. آنها باهم ارتباط داشته و زن سکسی و جوان و زیبا شروع به ارائه نیازهای خود کرده است. مرد اعتراف میکند که هرگز او را دوست نداشته و او صرفا عرضه کننده نیازهای خودشیفتگیاش است. وقتی رابطه از بین رفت، او با تکانهاش برای برگشت به سکس با غریبههایی که تقاضایی از او ندارند، مبارزه میکرد.
مورد دوم
مراجع دیگر، مرد متاهل ۳۸ سالهای بود که نسبت به ملاقات با روسپیها وسواس اجباری داشت. سه سال درمان باعث شده بود او نهایتا بتواند درباره خشمش نسبت به مادرش بهخاطر محرومسازی او از نظر هیجانی به علت نادیدهانگاری و عدم لمس و ملاطفت با او صحبت کند. او میتواند بین ملاقاتهایش با روسپیها و و خصومتش علیه مادر بهخاطر محرومسازیاش از لذت حسی ارتباط برقرار کند. او در باتلاق نفرت مداوم والدینش گم شده بود.
«وقتی خیلی کوچک بودم، پتویی را روی آلت تناسلیام بهعنوان نوعی آرامش که از والدینم نمیگرفتم، میگذاشتم. بقیه عمرم را درگیر یافتن راههای دیگر آرامسازی خودم بودم. وقتی روسپیها را پیدا کردم، فکر کردم در بهشت هستم. میتوانم سکس کنم و کاملاً کنترل داشته باشم. میتوانم آنها را سریعا داشته باشم، به هر طریقی که بخواهم، هرزمان که بخواهم. تا وقتی به آنها پول میدادم، مجبور نبودم خودم را درگیر نگرانیهای دختران کنم. مجبور نبودم نگران آسیبپذیری و طرد خودم باشم. این دنیای لذتبخش کنترل شده من است. این راهحل نهایی محرومیت کودکیام است.»
استفاده از جنسیسازی بهعنوان دفاع در معتاد جنسی ، مضمون رایج پیشینه روان تحلیلی است. دفاع، مکانیسمی است که کودک خردسال برای بقاء روانشناختی محیط خانوادگی زیانبخش بهکار میگیرد. درحالیکه این روش حفاظت از خود بهخوبی در کوتاهمدت نتیجه میدهد اما استفاده مداوم از آن بهعنوان یک بزرگسال موجب تخریب عملکرد مداوم و حس بهزیستی فرد میشود.
با غرق شدن در خیالپردازیهای جنسی و نگرش دیگران به عنوان شریکان جنسی بالقوه، یا با اقدامات شهوانی اینترنتی، معتاد جنسی میتواند بهطور معنادار تنوع وسیعی از حالات ناراحت کننده و تهدید کننده را کاهش داده و کنترل کند. افسردگی کاهش یافته، اضطراب و خشم برخی از پیامدهای آن هستند.
مورد سوم
مراجع دیگر، شخصیت خودشیفته را همراه با کاربرد جنسیسازی بهعنوان یک دفاع نشان میدهد. او مرد مجرد موفق و جذاب ۵۲ سالهای است.
« پریشب به ملاقاتی رفتم. او سکس میخواست. من این کار را نکردم. قابل پیشبینی است. فکر نمیکنم بتوانم دیگر نعوظ را حفظ کنم. درحالیکه ساعات زیادی را بهطور اجبارگون صرف جستجو در وب برای زندگی در خیالپردازیهای شهوانیام میکنم، وقتی این موقعیت به واقعیت میپیوندد، وقتی کسی را مییابم که تحققبخش اشتغال ذهنی جنسی من است، بلافاصله وقتی خواسته و نیازهای او مطرح میشود، علاقهام از بین میرود. گاهی، حتی به دنبال زن واقعی نمیروم زیرا میدانم نتیجه گریزناپذیر این کار، اغواگری است. من برای رفع نیازهای فرد دیگر آماده نیستم.
با اینکه به اندازه کافی پیر شدهام، اما زندگیام هنوز تحت سلطه سکس است. سکس تبدیل به لنزی شده است که از طریق آن همه چیز را مینگرم. به دورهمی خانوادگی رفتم و در خیالپردازیهای جنسی درباره فرزندان برادر/خواهرانم غوطهور شدم. من در ترس مداوم از این امر، رنج میبرم که دیگران بفهمند منحرف جنسی هستم. من زنی را در قطار دیدم که به نحوی لباس پوشیده بود که مرا برانگیخت و کل روز درگیر آن شدم. سکس منظم دیگر برای من حسی ندارد. دیگر بیهوده یا ممنوع یا «بدرد نخور» شده است. با گنگی شهوانی سرکار حاضر میشوم. زنان اطرافم همگی موضوعات خیالپردازیهای جنسی من هستند. من حواسپرتم؛ نمیتوانم تمرکز کنم. گاهی اگر چیزی نیاز به توجه داشته باشد، و اگر زندگی واقعی مرا از افکار جنسیام باز دارند، عصبانی میشوم. زندگی واقعی خیلی خسته کننده است. سکس معمولی با دوست دختر برای من جذابیتی ندارد.»
این مرد از جنسیسازی بهعنوان دفاع استفاده میکند. اشتغال ذهنی او راهی برای رهایی از احساسات مزمن تنهایی، عدم کفایت و تهی بودن کودکیاش است که بهخاطر داشتن مادری افسرده و منزوی ایجاد شده بودند. وقتی استرس یا اضطراب شروع به منزوی کردن او میکند، او با تمایلات شدید برای پناه آوردن به خیال پردازیهایش پاسخ میدهد. لذا جنسیسازی، روش استاندارد او برای مدیریت احساساتی است که او را غیرقابل تحمل میکند و راهی برای تثبیت حس خودارزشمندی شکنندهاش است.
روان تحلیلگری برای درمان معتاد جنسی
برخی روان تحلیلگران معاصر از مفهوم برش عمودی در درمان معتادان استفاده میکنند. این برش از فرزندپروری نامتناسب ناشی شده که منجر به نقایص ساختاری در شخصیت میشود. بیماران گاهی گزارش میکنند که احساس جعلی بودن و زندگی در دو مجموعه متفاوت ارزشها و اهداف دارند. آنها احساس میکنند نوعی «مورد عجیب غریب دکتر جکل و آقای هاید» را وانمودسازی میکنند.
یک بخش از شخصیت که بر واقعیت تکیه دارد، مشهور و مسئول است. این بخش فرد هشیار، سازگارانه و گاهی موفق در تجارت فرد است. همچنین بخشی است که احساس گناه و شرمساری را درباره رفتارهای جنسی فرد تجربه میکند و نهایتاً او را به جستجوی درمان برای کاهش مشکلاتش برمیانگیزد.
جنبه «آقای هاید» این برش عمودی، مجموعه کاملا متفاوتی از ارزشها را داشته و بهنظر میرسد که نسبت به فرمانهای اخلاقیاش مقاوم است. «آقای هاید» بخش ناهشیار شخصیت را نشان میدهد و ناشی از تکانه است و در خیالپردازی شهوانی زندگی میکند، جنسیسازی شده است، ساختاریافته و تنظیم شده نیست. این جنبه از برش عمودی بهنظر میرسد نمیتواند به تکانهها فکر کند و لذا نسبت به پیامدهای رفتارش آگاه نمیباشد. این بخش از خود مخفی، تاریک و برده مانند است.
درمان بین شکافهای این برش پلمیزند. هدف آن استقرار رابطهدرمانی است که حالات هیجانی را تنظیممیکند و بهعنوان «آزمایشگاهی» برای کار روی الگوهای رابطه ناسازگار هشیار بهکار رفته. درمانگر همدلی و فهم و بازسازی ریشه اعتیاد را در کودکی فراهممیکند. هدف «خودِ یکپارچهای» است که میتواند خیالپردازی جنسی را بدون اشتغالذهنی با آن و بدون وانمود سناریوهای جنسی آسیبرسان تجربهکند. بیمار معتاد جنسی توانایی خودتنظیمی خلق و خو را بهدست آورده و درصدد روابط حمایتی قابل دسترس و مناسب درون و بیرون از درمان برمیآید. او درجای مناسب آزاد است جنسیسازی کند و میتواند برای کسب رضایت از روابط واقعی انرژی صرف کند؛ اهداف عقلانی و خلاق را دنبالکند، از سرگرمیها و فعالیتها لذت کسبکند و حس برجسته عزتنفس داشته باشد و لذا خود را قادر بهخاتمه انزوا ببیند. او آزادست عشقبورزد، سکس رضایتبخش و تاییدکننده داشته باشد، طبق تواناییهایش کار کند و عضو ارزشمندی از جامعه انسانی باشد.
منبع:
https://www.psychologytoday.com/