غلبه بر شکست بر اساس تحقیقات علمی اسپالسکی بر روی میمونها
مقدمه
احساس شکستخوردگی در زندگی همه افراد پیش میآید. آنچه انسانهای موفق را از باقی افراد جدا میکند نگرش آنها به شکست و در نتیجه نحوه مقابله با آن ( غلبه بر شکست ) است. افراد موفق شکست را جزو طبیعت مسیر و لازمه هر فعالیت و حرکتی میدانند. آنها شکست را فاجعهای که نمیبایست اتفاق بیفتد در نظر نمیگیرند. همه گفته مشهور ادیسون را بهخاطر داریم زمانی که بیان کرد: شکستهای قبلیام من را به موفقیت نزدیکتر کرده است، زیرا فهمیدهام چه راههایی را نباید بروم.
تحقیقات رابرت اسپالسکی نیز موید کارآمد بودن نوع دیدگاه ادیسون و افراد موفقی مانند او است. طبق تحقیقاتی که او بر روی بابونها (نوعی میمون که پسر عموهای انسان نیز نامیده میشوند) انجام داد. بابونها روابط اجتماعی زیادی با یکدیگر دارند. هر بابون دارای موقعیت اجتماعی خاص خود میباشد. موقعیت اجتماعی در میان نرها براساس اینکه چه کسی با چه کسی ارتباط چشمیاش را حفظ میکند، چه کسی بدون ترس از تلافی بهدیگری پرخاش میکند، چه کسی در رقابت بر سر یک تکه غذا و یا یک بابون ماده برنده میشود و بهطور کلی، آنگونه که اسپالسکی میگوید براساس آنکه چه کسی باعث زخم معده میشود و چه کسی زخم معده میگیرد، تعیین میشود.
بررسی سطح هورمونهای میمونها توسط اسپالسکی
اسپالسکی سطح هورمونهای میمونهای غالب را بررسی کرد و مشاهده نمود که نرهای غالب، پایینترین سطح هورمون گلوکوکورتیکویید (هورمون کورتیزول که بهصورت پس زمینه در استرسهای بلندمدت در بدن ترشح میشود) را داشتند. اعضای زیردست یا بابونهایی که در معرض انتقاد و خشونت بودند بالاترین سطح هورمون گلوکوکورتیکویید را نشان میدادند.
در شرایط عادی این سلسله مراتب اجتماعی ثابت میماند، اما زمانی که بابونها غمی را تجربه میکنند (بهواسطه مردن یکی از اعضا یا از دست دادن یک رابطه مهم)، سطح هورمونهای استرس در نرهای غالب ۲ برابر میشود که باعث تغییر رفتار ناگهانی در رفتار آنها میشود و آنها دست از تسلط برمیدارند. در این هنگام سلسله مراتب قدرت تغییر یافته و جابجا میشود. نرهای نر در رتبههای پایینتر برای صعود در نردبان مراتب اجتماعی تلاش میکنند. نرهای غالب نیز برای حفظ جایگاه خود و مقابله با نرهای دیگر تلاش میکنند. نکته بسار مهم آن است که سطح هورمون استرس در نرهای غالبی که برای حفظ جایگاه خود تلاش میکنند، بهطرز چشمگیری افزایش پیدا میکند. در حالیکه نرهایی که برای ارتقا در سلسله مراتب اجتماعی میجنگند، افزایش پیدا نمیکند.
بهعبارت سادهتر، زمانی که بابونها تنها بهفکر حفظ رتبه و جایگاه کنونی خود هستند، استرس زیادی متحمل میشوند؛ ولی زمانی که تلاش برای ترقی در سلسله مراتب اجتماعی را دارند، استرس کمتری دارند.
نتیجه تحقیقات اسپالسکی
تحقیقات اسپالسکی حاکی از آن است که بهترین راه غلبه بر شکست یا احساس طرد شدگی آن است که بهجای درگیر شدن در رفتاری دفاعی و تلاش بر حفظ شرایط قبلی، برای رسیدن به موقعیتهای بالاتر تلاش کنیم. باید اهداف جدیدی برای خود تعریف کنیم. اگر در موقعیت اقتصادی شکست خوردیم و یا درآمد ما رو به کاهش گذاشته است، بهجای آنکه تلاش کنیم به موقعیت قبلی بازگردیم باید اهداف بلندمرتبه دیگری برای خود تعیین کنیم. باید هدف خود را گذشتن از نقطه قبلی قرار دهیم و نه کسب جایگاه پیشین. اگر از چشم آشنایان و بستگان بهدلیلی افتادهایم، باید هدف خود را چیزی بیشتر از جایگاه قبلی خود قرار دهیم. و در نهایت اگر رابطهای را از دست دادهایم و از سمت کسی طرد شدهایم، بهجای تلاش برای بازگرداندن او باید بهدنبال ایجاد یک رابطه با کیفیت بالاتر برای خود باشیم.
راه غلبه بر شکست ، تعیین اهداف متعالیتر از پیش برای خویش است. شاید به همین دلیل است که گفتهاند شکست مقدمهی پیروزی است.
منبع:
اندرسون، سوزان. (۱۳۸۶). مترجم: مرتضی نظری. رهایی از غم جدایی. ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی.
سلام. من کلا حق زندگی طبیعی ک ی نفر میتونه داشته باشه رو از دست دادم از دوست و ارتباطات و بد تر از اون شخصیتم توانایی هام ووو همه چی ب کل نابود شده……اتفاقی ک افتاده مث اینه که فرض کن میخوای از بالای پشت بوم بپری ولی اینقدر دور کشی کنی ک از اون ور بوم بیفتی….سر ی کشف شهود ذهنی و ی راه اشتباه…….نمیدونم چطوری و از چی قراره بیام بیرون و در تمام تک تک لحضه هام دارم میجنگم با خودم مث اینکه بخوام ی شرط رو مثلا باور رو توی ذهنم نگه دارم ….جون هرکسی دوست داری اه میشه لطف کن و کمکم کن
شرح حالتون واضح بفرمایید و سوال خود را مشخص کنید
سلام . مشکل بنده این هست که در تعیین هدف (شغل) بسیار مشکل دارم
ایده آل گرا هستم و مقالات و کتاب های مختلف رو درحال مطالعه هستم
ولی ریشه اصلی اون رو در ترس از شکست میدونم که باعث همه زیرمجموعه های اون میشه مثل اهمال کاری و…
در این مقاله روش رو تعیین هدف متعالی تر از پیش بیان کرده ولی برای من فرقی نداره هدف چی باشه یه مدت که میگذره و مشکلات کار خودش رو نشون میده ترس از شکست و ناامیدی از ادامه کار و اهمال کاری شروع میشه.
به نظرتون راه درمانش چیه؟
سلام عزیزم. مشکل شما به احتمال زیاد کمالگرایی است. برای شناخت بیشتر خود و آشنایی با راههای درمان آن، دو مقاله زیر را مطالعه بفرمایید.
https://dr-sanaie.com/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C/
https://dr-sanaie.com/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%B5-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%D9%85/