چرا یک رابطه شکست خورده، یک شکست شخصی نیست
شکست عشقی
هیچ راهی برای رسیدن به عشق، بدون اینکه خودتان را در معرض رنج قرار دهید، وجود ندارد. (شکست عشقی)
این یک چیز خوب است.
وقتی نوبت به شکست عشقی میرسد، همه ما تصور میکنیم آن کسی که در این میان از پا درمیآید، فرد «ضعیف» است، به این دلیل که «افراد قوی» میدانند چگونه از خودشان محافظت کنند. اما من معتقدم غالبا عکس این مورد رخ میدهد، اغلب آن طرفِ قوی است که قطعا بهوسیلهی ضربات پی در پی عشق و شکست عشقی از بین میرود، زیرا آنها کسانی هستند که مایل به قبول خطر آسیب در وهلهی اول میباشند.
عشق برای قلبهای ضعیف یا کسانی که در گوشهای مردد میباشند ساخته نشده است. شما باید فوقالعاده شجاع باشید، فوقالعاده بیپروا، تا که به دل طوفان بزنید. شما باید به توانایی خود ایمانی باور نکردنی داشته باشید، تا یک قلب شکسته را ترمیم کنید تا خطر فروافتادن در آغوش یک معشوق را بپذیرید، کسی که شما انگیزههایش را هرگز به طور کامل نمیتوانید درک کنید.
در یک حس عمیق، شور و شوق به معنای انعطافپذیری است. این امر برای کسانی است که میدانند راه خود را بر روی زمین سخت و ناهموار پیدا خواهند کرد و مهم نیست که تا چه اندازه بهطور بد سقوط میکنند. شور و شوق برای کسانی معنی دارد که مطمئن هستند دلسردیهای عشق، آنها را فراتر از جبرانها و دوباره ساختنها مورد تاخت و تاز قرار نمیدهد، و همچنین برای کسانی که تصدیق مینمایند گاهی از اوقات یک عشق عظیم در پسِ یک شکست عظیم، باشکوهتر از یک زندگی موفقِ خائفانه است.
آیا ما کار اشتباهی انجام دادهایم؟
آسان است که فکر کنیم زمانی که عشق شکست خورد، دلیل آن این است که ما کار اشتباهی انجام دادهایم. ما به راحتی خود را به خاطر عدم پیروی از قانون X، یا انجام کار A در هنگامی که باید کار B را انجام میدادیم، سرزنش میکنیم. بسیاری از ماها، با سرزنش کردن خودمان به خاطر اشتباهاتی که فکر میکنیم مرتکب شدهایم، در عواقب بعدی عشقبازی بسر می بریم. اما ممکن است چنین باشد که عشق اغلب به این دلیل ساده که ذاتاً بیثبات و دمدمیمزاجانه است، شکست میخورد.
بیشتر امور عاشقانه، برای دوام آوردن ساخته نشدهاند. وقتی که شما به زوجهای شاد نگاه میکنید، این امر واضح است که بسیاری از آنها قبل از این که یک ارتباط پاداش دهنده را بنا نهند، باید از مقدار زیادی ناامیدیها و دلسردیهای رمانتیک عبور کنند. و ما میدانیم که بسیاری از روابطی که اکنون شاد به نظر میرسند در نهایت به یک پایان (گاهی تلخ) میرسند.
بنابراین ممکن است فرض کردن اینکه ماموریت عشق، خوشحال ساختن ما است؛ خطایی از قضاوت باشد. ممکن است که عشق طرحها یا اهداف دیگری داشته باشد، طرحها یا اهدافی که بسیار اسرار آمیزتر هستند.
شکست عشقی با شکستهای زندگی متفاوت است
شکست عشقی همان شکستهای زندگی نیستند. وقتی که عشق به فرجام بدی منتهی میگردد و به شکست عشقی منجر میگردد، ما باید به خودمان یک استراحت کوتاه بدهیم. ما باید به خودمان اجازهی شکست خوردن بدهیم، حتی باید آن را به شکلی پرشکوه انجام دهیم. ما آموزش دیدهایم که فکر کنیم تنها عشقی ارزش دارد که دوام میآورد. من به شدت مخالف هستم. من فکر میکنم که برخی از روابط عشقی بسیار وسیعی که ما را در برمیگیرد، آنهایی هستند که شکست میخورند. با استثنای احتمالی روابط ناگوار، هر عشق چیزی به ما میدهد، و گاهی اوقات این روابط عشقی شکسته شده، چیزهای بیشتری به ما میدهند. بعضی اوقات بزرگترین شکست ما منجر به بزرگترین موفقیتهای ما میشود. در این حالت، اشتباهات کمی در عشق وجود دارد- اشتباه نکنید، بلکه صرفا فرصتهای تازه برای رشد و پیشرفت نفس.
هیچ راهی برای عشق بدون اینکه خود را در معرض خطر رنج قرار دهیم، وجود ندارد، چون هیچ راهی برای تبدیل شور و شوق به چیزی امن و کنترلشده وجود ندارد. اما این یک مصیبت نیست. این امر در چشم یک طراح بزرگ، یک عیب تراژیک محسوب نمیگردد. کاملا بر عکس: من فکر میکنم اگر ما قادر بودیم امنیت حیات عشقی خودمان را مقاوم سازیم، این یک تراژدی بزرگ خواهد بود. این کار نه تنها ممکن است موجب اندوه ما شود، بلکه همچنین ما را از موقعیتهای مهم برای تحقق بخشیدن به عمیقترین پتانسیل بشری محروم میسازد. این امر ما را با شانسِ تبدیل شدن به افرادی چند بعدی و جالبتر فریب میدهد.
رنج عشق
اوقاتی هست که رنج عشقهای گذشته، ایجاد عشق عمیقتر در حال حاضر را ممکن میسازد. بههمین دلیل است که من در پذیرش این ایده که ما باید بهدنبال عاشقانی بدون «مشکلات» باشیم، اندکی مقاومت دارم. هر کسی دارای مشکل است. افرادیکه کارهای پیچیدهای دارند، اغلب بسیار جالبتر از افرادی هستند که مسالهی اصلیشان صرفا انتخاب یک جفتکفش مناسب درصبح است. البته، این امر به وضعیت رنج آنها نیز بستگی زیادی دارد. اگر درد و رنجِ مربوط به گذشته در درون آنها مورد رسیدگی و پرداختن قرار نگرفته و بدون یک راه نجات آسان و ملایم رها شده باشد، ممکن است بعضی چیزها مشکلساز شوند.
درد و رنجهای مخفی نگه داشته و حل و فصل نشده، میتوانند باعث ایجاد زمینلرزههای احساسی شوند. که پایههای عشق جدید را بیثبات و منجر به شکست عشقی میشوند. اما اگر این درد و رنج به اندیشمندی و دلسوزی تبدیل شدهباشد، در پایان میتواند رابطهی جدید را تقویتکرده. و رشتههای خرد و دانایی را به آن اضافه کند.
منبع:
https://www.psychologytoday.com/
سلام آقای دکتر
واقعیتش با یه دختر فوق العاده پاک و معصوم و نجیب بعنوان یه دوست مجازی و یه همدرک که کاملا تا اینجا تفاهم و اهداف حداکثری داریم آشنا شدم…ایشون بعد ۲سال زندگی مشترک به دلیل عدم تفاهم توافقی جدا شدن و فرزندی هم ندارند بعد ۶ماه از طلاق بصورت اتفاقی با پسری که بعد ۶ سال زندگی مشترک از همسر سابقش جدا شده بود و ۲ ماه بیشتر از این جداییشون سپری نشده بود آشنا شدن تا حتی به قصد ازدواج صیغه هم شدن…تا یکسال عاشق و معشوق هم بودن و تمام نیازهای عاطفی و روحیشون رو به جز سکس ارضا میکردند رابطه ای خیلی عمیق….ولی بدلیل اینکه این آقا هنوز سوگ پس از طلاقش رو به درستی سپری نکرده بود باعث شد برای حدود ۴ ماه رابطه جدیدشو کات کنه….و بعد ۴ماه مجددا به پارتنر جدیدش ابراز علاقه شدید و عشق کرد و تمایل داشت پارتنرش موافقت کنه….ولی به دلایلی از جمله بی اعتمادی این خانم بابت عشق این آقا باعث شد این رابطه رو علیرغم میل کامل احساسی و تا حدودی منطقی … کات کنه ولی متاسفانه پس از حدود ۱۴ ماه از این کات شدن همچنان و هر لحظه تو رویا و خیال با پارتنرش زندگی میکنه و میگه بعد اون اصلا نمیتونم شونه بشونه هیچ مردی باشم …نمیتونم جسمم رو در اختیار هیچ مردی قرار بدم حتی تو با اینکه میدونم قابل اعتماد و پاک و مهربونی… ولی روحم تا بی نهایت تا زمانی که تو باشی و بخوای متعلق به توست…بهرحال شرایط استیبلی نداره اصلا و متاسفانه به مشاوره روانشناسی هیچ رغبتی نداره و میگه همه مشاوره ها یه چیز واحد میگن و شکست عشقی تو افراد مختلف متفاوته یه دید صفر و صدی به مسایل داره ولی تا اونجا که من متوجه شدم یکی بخاطر عدم اعتماد مجدد به مرد و عشقش نمیخواد مجدد چنین شکستی رو تجربه کنه و مهمتر اینکه نمیتونه از نهایت عشق و باورهاش دست بکشه… چرا که فکر میکنه اگه اینکارو بکنه در واقع عشقش و تعاریفی که از دید خودش نسبت به عشق و باورهاش داره و در واقع مهمترین ارزش و باورهای عمیق اعتقادیشه رو زیر سوال میبره…بارها راجب حل مشکلش باهم صحبت کردیم و قرار سد خودس حضوری به کلینیک مشاوره تخصصی شرکت نکنه و من با واسطه از نظرات پیشنهادات و راه کارها و راه حلهای علمی و تجربی پزشکان استفاده کنم حتی موافق این موضوع هم هست که خدمات روانپزشکی و دارو درمانی استفاده کنه…جناب دکتر عزیز لطفا بفرمایید آیا امکان معالجه غیر حضوری و روان درمانی(تراپی) وجود داره آیا این احساساتش هست یا منطقش و آیا امکان فراموشی یا کمرنگ شدن این یادها و خاطرات و… وجود داره یا تا آخر عمر پس از این شکست اصلا عاشق نمیشه….ما هیچوقت حتی صدای همو هم نشنیدیم ولی ارتباط روحی و عاطفی عمیقی تحت عنوان دوست تا حالا باهم برقرار کردیم….بارها میگه من از راه دور با تو و پارتنر سابقم ارتباط دارم و لذت میبرم که کلا موضوعی غیر متعارفه اثرات افسردگیه یا بخاطر درونگرا و نهایت طلبیشه کنه بعد شکست این رفتار رو داره میکنه
شما دچار تله ایثارگری هستید که در چنین رابطه ای گیر کرده اید. شما به افرادی که دچار مشکل هستند جذب شده و نقش ناجی را بازی می کنید. باید بر روی تله خویش کار کنید. مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید
سلام خسته نباشید ،ببخشید دوست عزیز یه سوال در ارتباط با رابطه داشتم ، اینکه در یک رابطه، وقتی طرف مقابل عصبی است و خیلی زود ناراحت میشه و در صحبت کردن و پیام هاش طوری حرف میزنه که گویا یه معلم با شاگرد و حالا اگر من از این رفتار ها و شیوه بیان ناراحت میشم و باز در جواب پیام ها. برخوردها سعی میکنم طرف مقابلم رو ناراحت نکنم ( در واقع مهرطلب ) و با وجودی که خودم حرص میخورم و احساس خوبی ندارم ، ریشه و علت ابن رفتارم چیه ،؟ چطور میتونم با مخاطبم بدون حرص خوردن و یا با تسلط و عزت نفس رابطه داشته باشم ، و اینکه آیا اصلا ادامه این رابطه دریت هست یا نه. ؟ خیلی متشکرم
سلام. اگر شدت بد خلقی ایشان زیاد است و در اکثر موارد نمی توانند خودشان را کنترل کنند و یا آنکه سعی می کنند در همه چیز دخالت کنند و به اصطلاح کنترلگر هستند شما دچار مشکل خواهید بود. رفتار مناسب و همراه با محبت شما می تواند از جهت مهربانی و محبت شما باشد و یا می تواند از سر مهر طلبی باشد. زمانی از روی مهرطلبی است که احساس می کنید تنها در صورت مهر و محبت فراوان و پذیرش هرگونه حالت دیگری است که دیگران با شما می مانند. اگر شما توانایی انرا دارید که در صورتی که تشخیص بدهید طرف مقابل مناسب شما نیست از رابطه خارج شوید و یا در صورت لزوم توانایی انرا داشته باشید که رفتاری محکم در صورت نیاز با طرف مقابل داشته باشید شما مهرطلب نیستید. اما در صورتی که همیشه تنها رفتاری که بلد هستید مهربانی است و از نشان دادن رفتار دیگر عاجزید شما مهر طلب هستید. مقاله زیر را نیز بخوانید.
https://dr-sanaie.com/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%86-%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%A7%DB%8C/