15 نشانه رابطه بی سرانجام | آیا باید کات کنم یا ادامه بدم ؟
نشانههای رابطه بدون سرانجام که باید مراقب آنها بود
گاهی اوقات، آنچه که به عنوان یک رابطه پرشور و شاد آغاز شد، تبدیل به چیزی کسل کننده، ناامید کننده یا حتی عمیقاً ناراحت کننده میشود. اگر این برای شما آشنا به نظر میرسد، ممکن است از خود بپرسید: «آیا من در یک رابطه بدون سرانجام قرار دارم یا میتوانیم راهی پیدا کنیم که این رابطه خوب پیش برود؟»
در حالی که پایان یک رابطه تقریباً همیشه دردناک و دلهرهآور است، گاهی اوقات تنها راهی که میتوانید پیشرفت کنید این است که از آن بگذرید. اما چگونه میدانید که چه زمانی در حال عبور از یک مشکل سخت هستید و چه زمانی واقعاً بهتر است از هم جدا شوید؟
در ادامه به نکاتی میپردازیم که چگونه بفهمیم یک رابطه بدون سرانجام است و به جایی رسیده است که به سادگی نمیتوان آن را درست کرد. ما افکار، احساسات و تجربیاتی را که معمولاً هنگام جدایی نزدیک، تجربه میشوند را بررسی میکنیم و برخی از سؤالات خوداندیشی را که باید از خودتان بپرسید تا به تصمیم درست برسید را در نظر خواهیم گرفت.
15 نشانه رابطه بدون سرانجام
متأسفانه، هیچ آزمایش سادهای وجود ندارد که به شما بگوید آیا رابطه شما سمی است و آیا باید جدا شوید یا خیر. با این حال، الگوهای خاصی تقریباً در همه روابط بدون سرانجام یافت میشود؛ آگاهی بیشتر از آنها میتواند حقیقت شرایط فعلی را برای شما آشکار سازد.
در اینجا رایجترین نشانههایی که تعیین میکند شما در یک رابطه بدون سرانجام قرار دارید، ذکر شده است. یک نشانه به تنهایی باید به عنوان هشدار در نظر گرفته شود و به شما بگوید که اگر میخواهید خوشحال باشید، پویایی شما باید تنظیم شود.
مثلا شاید شما نیاز داشته باشید ارتباط مستقیمتری برقرار کنید یا به یک مشاور زوج مراجعه کنید. با این حال، هر چه نشانههای بیشتری را تشخیص دهید، احتمال بیشتری وجود دارد که هنوز فرد مناسب خود را پیدا نکرده باشید. علاوه بر این، هر چه مدت طولانیتری این نشانههای رابطه بدون سرانجام را مشاهده کرده باشید، احتمال وقوع تغییرات چشمگیر کمتر میشود.
۱. شما خسته شدید. |
۲. سعی میکنید شریک زندگیتان را درست کنید |
۳. به شریک زندگیتان اعتماد ندارید |
۴. شما احساس نمیکنید که با این شخص میتوانید «کاملاً خودتان» باشید |
۵. اهداف زندگی شما یکسان نیست. |
۶. همیشه شما تلاش میکنید. |
۷. میتوانید به چیزهای بد بیشتر از چیزهای خوب فکر کنید |
۸. همسر شما کسی نیست که بخواهید با او درباره جریانات زندگیتان حرف بزنید |
۹. عدم اشتیاق به رابطه جنسی |
۱۰. آینده رابطه در نظر شما روشن نیست. |
۱۱. شخصیت شریک زندگی شما بکلی عوض شده است |
۱۲. احساس می کنید هویت خود را بعنوان یک فرد در رابطه از دست میدهید |
۱۳. احساس شادی و سرزندگی نمیکنید. |
1. شما خسته شدید
یک علامت هشداردهنده بزرگ که نشان میدهد رابطه شما به پایان رسیده است این است که شریک زندگیتان دیگر شما را هیجانزده نمیکند. به عبارت دیگر، شما مشتاق صحبت با او نیستید، از فکر به زمانی که دور از او میگذرانید لذت میبرید و او را قابل پیشبینی میدانید.
این اغلب به محدوده صمیمیت فیزیکی نیز گسترش پیدا میکند، جایی که ممکن است بوسههای شریک زندگیتان حس خاصی به شما ندهد و برای جلوگیری از صمیمیت بهانه بیاورید. مطمئناً، روابط با گذشت زمان شدت هیجان کمتری دارند و راحتتر میشوند، اما اگر با کسی هستید که باعث میشود احساس ناامیدی و غمگینی داشته باشید، این شخص برای شما مناسب نیست.
2. شما سعی میکنید شریک زندگیتان را درست کنید
یکی از واضحترین نشانههای رابطه بدون سرانجام این است که شما با کسی هستید که برایتان بیشتر شبیه یک پروژه است تا شریک زندگیتان.
آیا به این شخص به عنوان فردی نگاه میکنید که آنقدر پر از نقص است که باید ماهیت اصلی او را تغییر دهید؟
هیچکس کامل نیست، اما اگر میخواهید شریک زندگیتان را از پایه بازسازی کنید، نسبت به او و خودتان رفتار عادلانهای ندارید. شما لیاقت این را دارید که با کسی باشید که دوستش دارید و همان چیزی که واقعاً هستند را بپذیرید، همینطور شریک زندگیتان سزاوار کسی است که بتواند چنین پذیرشی را به او ارائه دهد.
3. شما به شریک زندگیتان اعتماد ندارید
اعتماد یک مسئله پیچیده است. شاید شما در گذشته آسیب دیدهاید یا شاید در حال تلاش برای غلبه بر نقض اعتماد قبلی در رابطه فعلی خود هستید. ایجاد و ترمیم اعتماد امکانپذیر است، بنابراین اگر در این زمینه مشکل دارید، این یک پایان قطعی برای رابطه شما نیست.
از سوی دیگر، اگر تلاش کردهاید و نتوانستهاید به شریک زندگیتان اعتماد کنید یا او مدام ثابت میکند که لیاقت اعتماد شما را ندارد، پس احتمالاً جدا از هم خوشحالتر خواهید بود. در حالی که ممکن است حتی در شادترین روابط نیز تردیدهای کوچکی وجود داشته باشد، فاجعه عدم اعتماد همیشه در نهایت عشق را از بین میبرد.
4. شما احساس نمیکنید که با این شخص میتوانید «کاملاً خودتان» باشید
خشم و ناراحتی در روابط اغلب ناشی از احساس خفگی یا محدودیت به نوعی است.
چه شریک زندگیتان سعی کرده باشد شما را وادار به تغییر کند و چه اعتمادبهنفس نداشته باشید که او «خود واقعی» شما را دوست دارد، اینکه نتوانید خودتان را کنار شریک زندگیتان به درستی ابراز کنید، شروعی برای فاجعه است. در رابطه درست، شما با کسی خواهید بود که احساس میکنید بهترین دوستتان است؛ کسی که از ویژگیهایتان لذت میبرد و شخصیتتان را درک میکند. او باید شما را تشویق کند که کاملاً خودتان باشید.
بدون این احساس، عزت نفس شما به شدت کاهش مییابد و بعید است که بتوانید به توانایی کامل خود برسید (نه تنها در روابط عاشقانه بلکه در حرفه خود و بهطور کلی در زندگی).
5. اهداف زندگی شما یکسان نیست
در مقایسه با سایر نشانههای رابطه بدون سرانجام، این مورد حساستر است. از این گذشته، هرگز قرار نیست اهداف شما و شریک زندگیتان کاملاً یکسان باشند و مذاکرات اجتنابناپذیری در مورد مسائلی مانند تعادل بین کار و زندگی وجود خواهد داشت.
نشانه واقعی مشکل این است که شما و شریک زندگیتان در مورد مسائل اساسی مانند بچهدار شدن، محل زندگی، تک همسر بودن و غیره با هم اختلاف نظر داشته باشید. وقتی چنین عدم تطابق اساسی در ایدههای شما در مورد یک زندگی شاد و کامل وجود دارد، یکی یا هر دوی شما در نهایت ضربه روحی خواهید خورد.
اگر این یک موضوع اصلی است و اکنون میخواهید به جلو حرکت کنید، بهتر است این اهداف را در ابتدای یک رابطه جدید مشخص کنید.
6. شما همیشه تلاش میکنید
وقتی از خودتان میپرسید که «آیا رابطه من از بین رفته است؟»، مطمئن شوید که تعادل قدرت بین خود و شریک زندگیتان را در نظر میگیرید. بهویژه، اگر شما همیشه پیشنهاد قرار ملاقات میدهید، سعی میکنید زیبا به نظر برسید، انگیزه رابطه جنسی دارید یا راههایی را برای بهبود رابطه برنامهریزی میکنید، این نشان میدهد که شریک زندگیتان حاضر نیست تلاش لازم را برای حفظ پویایی شاداب و رضایت بخش رابطه انجام دهد.
در برخی موارد، این مشکل را میتوان با یک گفتگوی ساده و توافق برای تلاش جهت ایجاد تعادل مجدد حل کرد، اما در موارد دیگر، شما متوجه خواهید شد که شریک زندگیتان انرژی یا تعهد لازم برای انجام کارهای مورد نیاز را ندارد.
7. شما میتوانید به چیزهای بد بیشتر از چیزهای خوب فکر کنید
در نهایت، یکی از واضحترین نشانههای یک رابطه بدون سرانجام این است که معایب آن بهطور چشمگیری بیشتر از جوانب مثبت است. اگر به آسانی میتوانید بیست دلیل بیاورید که چرا شریک زندگیتان شما را عصبانی، ناراحت یا خسته میکند و در عین حال نمیتوانید حتی پنج دلیل برای دوست داشتن این شخص بیاورید، معلوم است که چه نتیجهای باید بگیرید. این رابطه دیگر نیازهای شما را برآورده نمیکند.
در مواردی که کمتر واضح هستند، سعی کنید فهرستی از مزایا و معایب واقعی بنویسید، چرا که این کار به شما کمک میکند تا دیدگاهی در مورد آنچه واقعاً از این رابطه به دست میآورید و آنچه اساساً در آن وجود ندارد، به دست آورید.
8. همسر شما کسی نیست که بخواهید با او درباره جریانات زندگیتان حرف بزنید
وقتی فردی یک اتفاق خوب در زندگیاش رخ میدهد، دوست دارد آن را با کسی که برایش مهم است در میان بگذارد. اگر همسر شما کسی نیست که بتوانید با او حرف بزنید و یا موضوعات مهم زندگیتان را در میان بگذارید، باید از خودتان بپرسید دلیل آن چیست.
9. عدم اشتیاق به رابطه جنسی
اگرچه نمیتوان تعداد مشخصی را برای نرمال بودن دفعات رابطع جنسی ذکر کرد اما بر اساس یک مطالعه در سال 2020 مشخص شده است که 30 درصد زوجین حداقل 1 تا 3 بار در طول ماه رابطه جنسی برقرار میکنند. 60 درصد نیز حداقل هفتهای یکبار رابطه جنسی دارند. همانطور که ذکر شد اگرچه استاندارد مشخصی برای دفعات رابطه جنسی وجود ندارد ولکن کاهش شدید رابطه جنسی میتواند نشانگر موضوعات مختلفی باشد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
10. آینده رابطه در نظر شما روشن نمیباشد
در یک رابطه موفق دو نفر آینده خود را با یکدیگر تصویر میکنند و نسبت به آینده مشترک احساس تعهد دارند. قسمت عمده هیجانات یک رابطه مربوط به افکار مربوط به آینده، امیدها و آرزوها میباشد. وقتی چنین چیزی در رابطه شما نیست باید به رابطه و ادامه آن بیشتر بیندیشید.
11. شخصیت شریک زندگی شما بکلی عوض شده است
در اوایل رابطه معمولا دو طرف سعی میکنند بهترینهای خود را برای جذب طرف مقابل به یکدیگر نشان دهند. با جلو رفتن رابطه دو طرف احساس راحتی بیشتری با یکدیگر میکنند و خود واقعیشان را بیشتر نشان میدهند. اما باید بین احساس راحتی با شریک زندگی و تلاش برای تحتتاثیر قرار دادن او و نیز داشتن نقاب تفاوت قایل شد.
در صورتی که فرد مقابل فریبکار بوده و بتدریج شخصیت واقعی خود را نشان دهد و تفاوت زیادی با آنچه در ابتدا بوده است داشته باشد موجب احساس ناامنی و عدم اطمینان میشود. در اینصورت باید با مذاکره بفهمید آیا این میزان از تفاوت قابل هضم است یا خیر.
12. احساس میکنید هویت خود را بعنوان یک فرد در رابطه از دست میدهید
اگرچه بسیار زیبا و جذاب است که کارهای مشترک زیادی با همسر یا شریک عاطفی خود انجام دهید اما این نشانه سلامت روان است که کارهایی را بتنهایی انجام دهید و حد و مرزی برای میزان زمانی که باهم هستید و کارهای مشترک انجام میدهید داشته باشید. اگر شما یا شریک عاطفیتان احساس بدی از انجام بعضی کارها بتنهایی میکنید باید درباره رابطه خود کمی بیشتر فکر کنید.
13. احساس شادی و سرزندگی نمیکنید
رابطه باید موجب شادی و سرزندگی در شما شود (منظور همیشه و همه وقت نیست. زیرا هر رابطهای نشیب و فراز دارد). اگر هیچ زمانی احساس تازگی و شادی در رابطه ندارید باید بیشتر به تعمیر رابطه خود فکر کنید. یک رابطه خوب غیر از مسیولیتپذیری و جدیتهای زندگی باید قسمتهای تفریح و شاد نیز داشته باشد تا انرژی حرکت بیشتر را به شما بدهد.
دلایل ادامه رابطه بی سرانجام
۱. فقدان عزت نفس |
۲. ترس |
۳. شریک عاطفی سواستفادهگر |
۴. نگرانیهای اقتصادی |
۵. داشتن فرزند |
۶. امید به تغییر |
۷. ناتوانی بر دیدن حقیقت |
۸. عشق |
1. فقدان عزت نفس:
فردی که عزت نفس ندارد خود را لایق یک رابطه شاد و سالم نمیداند. ضمن آنکه باور دارد اگر این رابطه را از دست بدهد دیگر نمیتواند هیچ رابطهای ایجاد کرده و تنها میماند.
2. ترس:
ترس از واکنش بد شریک عاطفی و احساس عدم امنیت، ترس از تنها ماندن، ترس از تغییر و مواجهه با ناشناختهها و ترس از استقلال، از جمله دلایل ادامه یک رابطه مخرب است.
3. شریک عاطفی سواستفادهگر:
اگر شریک عاطفی شما زبانباز و فریبکار باشد هربار میتواند شما را قانع به ماندن کند. او احساس گناه به شما میدهد، از تنها ماندن شما را میترساند، به شما میگوید هیچ کس به اندازه او عاشق شما نیست.
4. نگرانیهای اقتصادی:
بسیاری از افراد از آینده اقتصادی خویش بعد از جدایی نگران هستند. شریک عاطفی سواستفادهگر معمولا همه تواناییهای فرد را در طول ارتباط فلج میکند تا او را تحت کنترل خویش درآورد. احساس عجز ناشی از پیامهای طرف مقابل مبنی بر آنکه تو نمیتوانی تنها زندگی کنی، تو بدون من بیچارهای، فرد را از جدایی میترساند.
دلیل دیگر سرمایهگذاریهای مشترکی است که دو نفر نمیتوانند و یا نمیخواهند بر اثر جدایی آسیب ببیند.
5. داشتن فرزند:
داشتن فرزند معمولا فرد را در تصمیم خود بر جدایی مردد میکند. باور فرد آن است که بخاطر بچهها باید ادامه دهد. این در حالیست که تحقیقات بیان میدارند کودکان در یک فضای متشنج و همراه با درگیری، بیشتر آسیب میبینند تا در یک جدایی عاقلانه و آرام که دو طرف سعی بر حفظ آرامش فرزندان میکنند.
6. امید به تغییر:
عامل دیگر ناتوانی در جدایی امید واهی بر تغییر طرف مقابل است. خودفریبیهایی مانند: او قول داده است تکرار نکند، اینبار رفتارش کمی متفاوت بود، به من گفت که پشیمان است و… مانع اقدام درست فرد بر جدایی است.
7. ناتوانی بر دیدن حقیقت:
بسیاری از مواقع نیاز شدید ما بر ادامه رابطه بدلیل احساس ناتوانی بر ایجاد تغییر باعث میشود دلمان نخواهد حقایق را ببینیم. در اینصورت فرد میداند که رابطه او سالم نیست ولی نمیداند مشکل چیست و نمیتواند به مورد خاصی اشاره کند ولی احساس نارضایتی دارد.
8. عشق:
در مواردی شما با وجود رفتارها و صفات بسیار بد طرف مقابل همچنان او را دوست دارید و نمیتوانید از او دل بکنید. وقتی تصور او را با فردی دیگر میکنید توان شما برای جدایی از بین میرود. این یکی از مشکلترین موانع برای جدایی است زیرا دلایل عشق و ناتوانی شما از کودکیتان سرچشمه میگیرد. نام این رابطه عشق و دوست داشتن نمیباشد.
6 روش برای تمام کردن رابطه بی سرانجام
۱. آماده شدن |
۲. انتخاب مکان مناسب |
۳. شخصی گفتگو کنید |
۴. احترام بگذارید |
۵. صریح و قاطع باشید |
۶. بر تصمیم خود راسخ باشید |
1. آماده شدن:
درباره چیزی که میخواهید بگویید آماده شوید. میتوانید چیزهایی را که میخواهید بگویید جلوی آینه یا یک دوست تمرین کنید. بر روی یک کاغذ مطالب خود را بنویسید.
2. انتخاب مکان مناسب:
بهتر است یک مکان راحت و مناسب را برای گفتگو انتخاب کنید. اگر درباره امنیت خود نگران هستید بهتر است در یک مکان عمومی قرار بگذارید.
3. شخصی گفتگو کنید:
اگر احساس امنیت میکنید بهتر است حضوری و چهره به چهره حرف بزنید. ایمیل زدن، پیامک و یا تلفن زدن اگرچه راحتتر بنظر میرسد، ولکن انتخاب خوبی نیست. بهیچوجه از یک دوست نخواهید که پیام شما را به طرف مقابل برساند.
4. احترام بگذارید:
اگر شریک عاطفی شما دلیل قطع رابطه از سمت شما را بپرسد صادق باشید. اما این صداقت بمعنای بیاحترامی نیست. سعی نکنید تلافی گذشته را در این قرار ملاقات دربیاورید و به او زخم بزنید. به شرایط خود و نیازهایتان و در نتیجه عدم تناسب تکیه کنید. به او نگویید تو بد هستی بلکه بر نیازهایتان که رسیدگی نشده است تاکید کنید.
5. صریح و قاطع باشید:
دوست ماندن بعد از قطع رابطه عاطفی ممکن نیست. بنابراین نگویید که از این بهبعد دوست معمولی باشیم. چنین چیزی تنها باعث آسیب بیشتر به دو طرف میشود. اجازه بدهید دو طرف مدتی را بدون ملاقات و تماس با یکدیگر بگذرانید. تنها پس از اینکه احساسات عاطفی کاملا از بین رفت میتوانید بهعنوان دوست، یکدیگر را ببینید.
6. بر تصمیم خود راسخ باشید:
اگر درباره تصمیم خود کاملا فکر کردهاید و مضرات و مزایای آن را بررسی کردهاید، دیگر نگذارید شریک عاطفیتان تلاش کند شما را قانع کند. طبیعی است که فرد در هنگام جدایی دچار غم و ناراحتی شود. نگذارید بدلیل احساس گناه و یا دلسوزی در یک رابطه بی سرانجام بمانید.
منبع:
https://thelawofattraction.com