تقریبا برای اکثر ما اتفاق افتاده است که می دانیم رابطه ای سمی بوده و یا مناسب ما نیست و این رابطه به عزت نفس و اعتماد بنفس ما ضربه می زند ولی نمی توانیم از این رابطه بیرون بیاییم. در بسیاری از این مواقع افراد راهکارهایی که به آنها کمک می کند تا راحت تر از رابطه بیرون بیایند را بلد نیستند و به رفتارهایی می پردازند که شرایط را هر چه بیشتر دشوار می کند.
در این مقاله سعی کرده ایم به مهارتهایی اشاره کنیم که قطع کردن رابطه را آسانتر می کند. اگرچه از این موضوع آگاه هستیم که رها کردن یک رابطه که به آن دل بسته ایم سخت و دشوار است و نیازمند اراده و تلاش فرد می باشد. اما بکار بردن این مهارتها به شما کمک می کند تا این مسیر را با سهولت بیشتری طی کنید و لااقل خودتان موضوع را دشوارتر نسازید.
چه کارهایی بعد از کات کردن باید انجام دهید؟
تنها شدن آن هم بعد از مدتها بودن در رابطه میتواند برای هر کسی سخت باشد. بسته به اینکه رابطه چگونه تمام شده باشد، شما ممکن است یک یا چند احساس را تجربه کنید. احساساتی مانند غم، اندوه، مورد خیانت قرار گرفتن، تنهایی، خشم و … . برای غلبه بر این احساسات، ممکن است وسوسه شوید تا خود را در رابطه جدیدی قرار دهید و قبل از اینکه به اوضاعتان سروسامان دهید، آسیبهای روحی و روانی بیشتری را تجربه کنید.
داشتن یک رابطهی عاطفی به ما حس امنیت میدهد. شما به حضور فرد دیگری به طور کامل عادت میکنید، حتی اگر زمانهایی همهچیز مطابق میل و خواستهتان پیش نرود. حتی مواردی مانند خوابیدن به تنهایی بعد از جدایی برای برخی افراد چالشبرانگیز خواهد بود. برای پر کردن این تنهایی، ممکن است قبل از کسب آمادگی عاطفی، خود را در یک رابطهی جدید و آسیبزا قرار دهید.
باور کنید یا نه، تنها بودن برای مدتی و آن هم پس از اتمام یک رابطهی طولانی، مزایای خود را دارد. کار راحتی است که بر روی جنبههای بد تنهایی تمرکز کنید و تمام نکات مثبتش را نادیده بگیرید، اما نکات زیادی مانند تجربهی مجدد احساس آزادی کامل یکی از چندین جنبهی مثبت این نوع تنهایی است. میتوانید به جای اینکه همیشه به فکر تصمیمات و تغییرات خود و پارتنرتان باشید، تنها روی تغییرات خودتان تمرکز کنید. میتوانید زمان بیشتری با دوستان یا خانوادهتان بگذرانید و سرگرمی جدیدی برای خود انتخاب کنید. همچنین وقتی خواهید داشت تا زخمهای حاصل از رابطهتان را بهبود ببخشید.
بلافاصله بعد از کات کردن چه کار کنیم
۱. به احساسات متناقض خود فرصت بدهید. جدایی گیجکننده است.
۲. با افراد نزدیک دور و برتان ارتباط برقرار کنید. با کسانی که آنها را دوست دارید و علاقمند هستید، ملاقات کنید.
۳. یک سفر به خارج از شهر برای خود تدارک ببینید. این کار به ذهنتان کمک میکند از فضای رابطه جدا شود.
۴. با یک درمانگر مشاوره کنید. مشاور به شما کمک میکند تا با راحتی بیشتری این مسیر را طی کنید.
۵. از رابطه و هر چیز مرتبط به آن فاصله بگیرید. از مکانها یا اشیایی که شما را به یاد او میاندازد، حتیالمقدور اجتناب کنید.
۶. از قرار گذاشتن برای ایجاد رابطه جدید حتما بپرهیزید. به خود فرصت ترمیم کردن جدایی قبلی را بدهید.
۷. به فعالیتهایی که همواره اشتیاق زیادی برایش داشتهاید، بپردازید. نگویید اکنون لذتی به من نمیدهد. اقدام کنید.
۸. زمانی را برای تفکر و احساس غم اختصاص دهید. از غمگین شدن ناراحت نباشید. از نیروی آن برای تفکر به رابطه گدشته خود بهره بجویید.
بهترین رفتار در طولانی مدت بعد از کات کردن چیست
۱- بعد از کات کردن روی سایر روابطتان تمرکز کنید
حالا که شما مجردید، زمان مناسبی است که بر سایر روابط غیرعاطفی خود سرمایهگذاری کنید. این روابط میتوانند روابط دوستی، فامیلی و حتی شامل حیوان خانگی شما شوند. زمانی که برای مدتی در رابطهای قرار دارید، طبیعی است که روابط دیگر را نادیده میگیرید، زیرا بیشتر زمان شما با پارتنرتان میگذرد. بهتر است که زمان بگذارید و با افرادی که مدتهاست ندیدهاید تماس برقرار کنید. این موضوع نه تنها فرصتی به شما میدهد تا در صورت نیاز با کسی صحبت کنید، بلکه ممکن است به شما در گذر از رابطهی قبلیتان کمک کند و بتوانید از زندگیتان لذت بیشتری ببرید. پرورش دادن دوستی و نه روابط رمانتیک و عاطفی میتواند به شما کمک کند تا دریابید دوستداشتنی هستید و میتوانید خارج از یک رابطهی خاص هم شاد باشید.
لازم است دوباره بیان شود که این ابراز دوستی لزوماً نیازی نیست به انسانهای دیگر باشد و حتی میتواند به یک حیوان خانگی چنین حسی داده شود. حیوانات خانگی به شما کمک میکنند تا احساس تنهایی کمتری داشته باشید. آنها شما را بدون قید و شرط دوست خواهند داشت. مراقبت از یک حیوان، غذا دادن به او، بیرون بردنشان و نوازششان میتواند در زمانهایی که احساسات منفی را تجربه میکنید، کمک کند تا این لحظات را زودتر پشت سر گذارید. اگر ایدهی تمرکز روی روابط برای بعد از کات کردن چه در مورد انسانها و چه در مورد حیوانات انجام شود، کمک میکند تا محبت را در جایگاهی خارج از روابط عاطفی تجربه کنید.
مهمترین قسمت مجرد ماندن بعد از دوران طولانی یک رابطه، داشتن تفکر مثبت است. بعد از جدایی، این امر به هیچ وجه آسان نیست. ممکن است بارها در مورد اینکه چرا همه چیز به پایان رسید فکر کنید و بارها به این فکر کنید که چگونه میتوانستید اوضاع را عوض کنید و یا با نگرانی با این موضوع روبرو شوید که دیگر نمیتوانید شخص دیگری را برای بودن در کنارش و در ادامهی مسیر زندگیتان پیدا کنید. این پاسخها کاملاً طبیعی هستند و احساسات شما ارزشمند و مهماند. اما مهم است که متوجه این مطلب باشید که این احساسات منفی برای مواجهه با موقعیتتان کمکی نخواهند کرد.
اگر شما تمام مدت در خانه بمانید و با خودتان در مورد وضعیت رابطهتان بجنگید، مجرد بودن خوشایند نخواهد بود! ممکن است سخت باشد اما در این موقعیت یکی از بهترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، تغییر وضعیت تفکرتان است. یکی از راههای این تغییر نگرش، تاکید بر نکات مثبتی است که در زمانهایی که مورد هجوم افکار منفی قرار میگیرید، با یادآوری آنها میتوانید خود را آرام کنید. عبارات مثبتی که تکرارشان به شما کمک خواهند کرد. عباراتی مانند: «زمانش که برسد من فرد مناسبی را برای خود پیدا خواهم کرد» و یا «من لیاقت شاد بودن را دارم». اگر گفتن عبارات مثبت راه مناسبی برای شما نیست و نمیتوانید با آن ارتباط برقرار کنید، آهنگی پیدا کنید که در مواقع ناراحتی شما را شاد کند و یا کاری که به شما یاری دهد تا خلقتان را از حالت منفی به مثبت تبدیل کنید.
۳- بعد از کات کردن خودتان را مشغول نگه دارید
زمانی که اجازه میدهید برنامههای روزانهتان خالی شود، احساس تنهایی را به درون خود راه دادهاید و اشتیاق همنشینی با دیگران را از خود گرفتهاید. کلید دوری از این مشکل این است که خود را مشغول نگه دارید تا زمانی برای بیحوصلگی و احساس تنهایی نداشته باشید. این موضوع همچنین کمک میکند تا احساسات مثبتی را تجربه کنید. ماندن در خانه و داشتن افکار تکراری یکی از چیزهایی است که شما را از افکار مثبت دور میکند. راههای زیادی وجود دارد که خود را سرگرم نگه دارید. در زیر ایدههایی را مطرح میکنیم که میتوانند نقطهی شروع مناسبی برای کارهایی باشند که میتوان بعد از کات کردن انجام داد:
عضویت در یک باشگاه
پیادهروی
تماس با دوستان و آشنایان
پیدا کردن یک سرگرمی مانند مطالعه یا بازیهای کامپیوتری
تجربهی یک کار جدید مانند کلاس آشپزی
انجام کارهای داوطلبانه
برنامهریزی برای گردش آخر هفته
وقتی کارهایی را پیدا میکنید که حس خوبی به شما میدهند، مشغول نگه داشتن خود و آرام کردن ذهنتان راحتتر است. برای ادامهی این تکنیک، راههای جدیدی را بیابید که شما را مشغول نگه دارند تا خود را درماندهی کارهای گذشته و تکراریتان نبینید.
۴- به زور وارد یک رابطهی جدید نشوید
گاهی که مجردید و سعی دارید تا از احساس پوچی دوری کنید، به جای اینکه زمانی برای استراحت و تجدید نیرو به خود دهید، شروع به تنظیم قرار ملاقاتهای جدید و یا دوستیابی از طریق شبکههای اجتماعی یا دوستانتان میکنید. این موضوع به این معنی نیست که صرف ملاقات با آدمهای جدید میتواند بد باشد. فقط مراقب باشید و از خود بپرسید آیا واقعاً این همان چیزی است که میخواهید؟ اگر واقعاً به دنبال رابطهای جدید هستید، از خود بپرسید آیا این همان فرد مناسب است برای من؟ آیا این فرد مرا خوشحال میکند؟
مجبور کردن خودتان به ورود به رابطهی جدید، بهصرف اینکه چون وقتی در رابطهاید احساس بهتری دارید، نمیتواند بهشما کمککند. بیشتر مردم نام این حالت را بازگشت میگذارند و معتقدند افراد در این شرایط دوام نمیآورند. اگر میخواهید درمان شوید و در آینده وارد رابطهی مفیدتری از قبل شوید، به خودتان زمان دهید تا بتوانید خودتان را مجدداً دوست داشته باشید. به مرور زمان خودتان متوجه میشوید که برای شروع یک رابطهی جدید آماده شدهاید.
۵- بعد از جدایی، کارهایتان را خودتان انجام دهید
زمانی که در یک رابطهی بلندمدت هستید، عادت میکنید کارهایتان را به صورت مشترک و با مشارکت هم انجام دهید. یکی از کارهای جالبی که بعد از کات کردن میتوانید انجام دهید، لذت تجربهی کارها به تنهاییست. البته که همهی افراد نمیتوانند چنین کاری را به راحتی انجام دهند. مثلا به تنهایی بیرون بروند و به تنهایی تفریح کنند. اما به یاد تفکر مثبت باشید و بدانید الان زمان مناسبی است برای شروع.
برای اقدام این مرحله از کارهای ساده شروع کنید. به تنهایی به فروشگاه بروید و برای خود خرید کنید. چنین فعالیتی شما را مشغول نگاه میدارد و باعث میشود زمان راحتتر بگذرد. با چنین تمرینی میتوانید سعی کنید تا در لحظهی حال به سر برید. برای خود بنویسید که خرید کردن چیزهای مورد علاقه مانند وسایل منزل و مواد آشپزی چه احساسی به شما میدهند. بیرونرفتن بهتنهایی برای رفتن به باشگاه، به کافه برای خواندن کتاب یا کلاس، باعث تقویت حس استقلال در شما میشود. و متوجه میشوید برای کسب شادی و لذت از زندگی، به رابطه نیاز ندارید.
اتمام یک رابطه همیشه در ابتدا چالشبرانگیز است. اما پس از مدتی زمان و تمرین متوجه میشوید که میتوانید بر اساس علائق و سبک زندگی خودتان زندگی کنید. بهترین راه برای مجرد ماندن تا زمانیکه مشکلات حاصل از رابطهی قبلیتان را بهبود ببخشید، شاید بهنوعی کمی خودخواهی است. روی خودتان کار کنید و روی انجام کارهایی که دوست دارید تمرکز کنید و با کسانی که دوست دارید وقت بگذرانید.
6. شریک عاطفیتان را آنفالو کنید
هرقدر کمتر خبر از او داشته باشید، زودتر به آرامش میرسید. ممکن است وسوسه شوید صفحات مرتبط با او را چک کنید و خبری از او داشته باشید. بنابراین بهتر است او را آنفالو کنید تا در زمان وسوسه شدن، اندکی زمان برای فکر کردن داشته باشید. با آنفالو کردن، راه مرور کردن صفحه او برای شما سخت میشود، زیرا باید از روشهای دیگری این کار را انجام دهید و احتمالا این روشها وقتگیر است. این زمان به شما فرصت میدهد تا از تب و تاب چک کردن او کاسته شود.
7. رابطه با دوستان مشترک
اگر دوستان مشترکی دارید که درباره جزییات رابطه شما میپرسند، بهتر است بهروشنی به آنها بگویید که ترجیح میدهید در اینباره حرف نزنید. زیرا در غیر اینصورت ممکن است حرفها بهطریق دیگری منتقل شود و به یکدیگر آسیب برسانید و ترمیم زخم جدایی زمان بیشتری بطلبد. ضمن آنکه این حرفها به شایعات دامن زده و تمام شدن داستان جدایی در ذهنتان طولانی میشود.
8. درخواست کمک حرفهای
بهیچوجه سعی نکنید بهتنهایی در این مسیر حرکت کنید و خود را از دیگران جدا کنید. زیرا دوستان و سایر اعضای خانواده منابع حمایتی بسیاری مهمی برای شما هستند. اما در عین حال مشاوره با یک فرد حرفهای و متخصص میتواند ذهن شما را کاملا روشن کند و قدمهای بعدی را با قدرت بیشتری بردارید. مشاور به شما در طی کردن مسیر، اطمینان بیشتری میدهد. ضمن آنکه میتواند به شما کمک کند تا به نقاط ضعف رابطهتان پی ببرید تا در روابط بعدی از این تجربیات بهره بگیرید.
بسیاری از مواقع افراد بعد از قطع رابطه عاطفی احساس بیارزشی و دوستنداشتنی بودن میکنند. آنها خود را برای قطع رابطه مقصر میدانند. مشاور حرفهای به شما کمک میکند تا بر این خطاهای ذهنیتان غلبه کنید.
بعد از کات کردن چه کارهایی را انجام ندهیم؟
1. برای بازگشت اصرار نکنید:
اصرار و پافشاری بر اینکه شریک عاطفی قبلیتان یک شانس دیگر به شما بدهد، تنها باعث خراب شدن حالتان میشود. بله شما میتوانید درخواست گفتگو و توضیح شرایط داشته باشید، اما گدایی کردن رابطه و التماس برای بازگشت بهیچوجه نکنید. زیرا در این شرایط حتی اگر او برگردد، رابطه سالمی نخواهید داشت.
2. از فضای مجازی دور باشید:
دیدن شریک عاطفی گذشتهتان در یک میهمانی که در حال خوشگدرانی است، شاید آخرین و بدترین چیزی باشد که دلتان بخواهد ببینید. هرقدر خبر کمتری از او داشته باشید، حالتان سریعتر بهبود پیدا میکند.
3. از افکار و رفتار انتقام دوری کنید:
انتقام گرفتن مسلما حس بهتری به شما نمیدهد و فقط بهبود را بتاخیر میاندازد. سعی کنید انرژیتان را روی خودتان متمرکز کنید. انتقام گرفتن تنها باعث میشود پس از مدتی احساس پشیمانی و گناه کنید و نیز خود را ضعیف و بیارزش نشان دهید.
4. سریع وارد رابطه نشوید:
بعد از قطع رابطه عاطفی با نفر قبلی، سعی نکنید با جایگزین کردن فردی دیگر، از غم و احساسات بد آن فرار کنید. سریع وارد رابطه شدن باعث میشود فرد جدید را مدام مقایسه کنید. شما هنوز از رابطه قبلی ترمیم پیدا نکردهاید و بنابراین احتمال زیادی دارد جذب فردی شوید که مناسب نمیباشد و یا آنکه ممکن است یک رابطه احتمالی خوب را خراب کنید.
5. فاجعهسازی نکنید:
بله قطع رابطه عاطفی دردناک است اما آخر دنیا نیست. این فرد تنها کسی نیست که میتوانستید به او عشق بورزید. او مسلما آخرین فرد نیز نخواهد بود. جالب آنکه اکثر افراد در روابط بعدی به این نقطه میرسند که میگویند آخر چگونه من در گذشته در چنین رابطهای بودم. همه افراد در طول زندگی ممکن است چندین بار به این نقطه برسند و مجددا زندگی را از نو شروع کنند.
6. رازهای طرف مقابل را به دیگران نگویید:
گفتن بدیها و رازهای او باعث نمیشود شما انسان بهتری جلوه کنید. بلکه بالعکس ارزش خود را نزد دیگران کم میکنید. شاید دیگران در حضورتان، شما و گفتههایتان را تایید کنند ولکن در واقع از ارزش خود نزد آنها کاستهاید. اگر آسیب زیادی در رابطه دیدهاید، بجای گفتن نزد این و آن به یک درمانگر مراجعه کنید.
7. برای ترمیم خود از الکل و مواد استفاده نکنید:
استفاده از الکل و مواد راه مناسبی برای ترمیم خود و راهحل مشکل نیست. بلکه یک راه فرار است و شما را دچار مشکل بزرگتری میکند. با غم و ناراحتیتان مواجه شوید و از آن فرار نکنید. غم نیز یک هیجان واقعی است که باید با آن مواجه شد.
8. شریک عاطفی خود را ایدهآل نکنید:
بسیار اتفاق میافتد که فرد بعد از قطع رابطه عاطفی، او را بهترین فرد روی زمین میبیند و مدام خاطرات خوب و لذتبخش بودن با او را مرور میکند. اما باید از خود بپرسید اگر این رابطه آنقدر خوب بود، پس چرا مدام با یکدیگر دعوا داشتید. مسلما لحظات خوبی نیز کنار هم داشتهاید اما تصمیم شما برای جدایی ناشی از برآورد مجموع خوبیها و بدیهای رابطه بوده است.
روشهای فراموش کردن بعد از کات کردن
بعد از قطع رابطه عاطفی و کات کردت چقدر زمان میبرد تا او را فراموش کنم
نمیتوان زمان دقیقی را برای فراموش کردن تصاویر و عواطف و نیز آرام شدن افکار ذکر کرد. افراد بر اساس
شرایط روانی و عاطفی خود
مدت زمان رابطه
میزان آسیبهایشان در طول رابطه
انجام بایدها و نبایدهایی که به بهبود و یا تشدید زخم آنها کمک میکند
ممکن است زمانهای متفاوتی را برای غلبه بر دوران سوگواری نیاز داشته باشند. اما بهطور معمول بین 1 ماه تا چند سال ممکن است بهطول بیانجامد. اگر مدت زمان فراموشی در تناسب با مدت زمان رابطه نباشد، بهتر است به یک درمانگر مراجعه کنید. در ادامه به برخی نکات برای فراموشی راحتتر گذشته اشاره میشود:
1. زمان خود را با فعالیتهای پربار پر کنید:
ورزش، کار، مطالعه، تمرین موسیقی و گوش دادن به آن و … . به فعالیتهایی بپردازید که در گذشته احساس شادی به شما میداد. نگویید هیج فایدهای ندارد. فکر کنید در گذشته از چه کارهایی لذت میبردید. آنها را وارد برنامه روتین خود کنید.
2. او را تعقیب نکنید:
دنبال کردن او در فضای مجازی یا از طریق دوستان اجازه نمیدهد فراموشش کنید. هر اطلاعات تازهای از او مجددا ذهن شما را ناآرام میکند و همه افکار و تصاویر گذشته باز میگردد. اکانتهای خود را برای مدتی ببندید و به دوستانتان یادآور شوید که علاقهای به شنیدن خبرهای مرتبط به شریک عاطفی قبلیتان ندارید.
3. بهانه برای ملاقات نتراشید:
اگر روابط شما در طول دوستی بهگونهای نبوده است که یکدیگر را برای داشتن یک رابطه خوب و شادیبخش قانع کند، مسلما دیدن یکدیگر در یک جلسه نخواهد توانست مشکلات گذشته را حل کند و تنها باعث باز شدن زخمهای گذشته و یادآوری مجدد آسیبها میشود. افراد مضطرب و افرادی که مشکل دلبستگی دارند، بیشتر امکان دارد تا به بهانههای مختلف درصدد ملاقات برآیند.
4. دوستی ممکن نیست:
بعد از قطع رابطه، دوستی معمولی با شریک عاطفی گذشته ممکن نیست. بیجهت خود را گول نزنید و به این بهانه سعی نکنید به او نزدیک شوید. این کار تنها باعث میشود او از ذهن شما خارج نشود و زخم شما هربار مجددا خونریزی کند. تناقض آنجاست که دوستی معمولی تنها زمانی ممکن است که شما علاقهای به او داشته باشید.
5. دکور خانه را عوض کنید:
تغییر دکور خانه به شما کمک میکند محیط جدیدی که ارتباطی با خاطرات شریک عاطفیتان ندارد، ایجاد کنید. همه اشیا و چیزهایی که متعلق به اوست را از جلوی چشم دور کنید و در صورت امکان دور بیندازید.
6. سفر:
سفر رفتن و دور شدن از محیطی که با او خاطرات زیادی داشتهاید نیز به شما برای فراموشی کمک میکند. برای مدتی در فضایی جدید قرار بگیرید. سعی کنید از مکانهایی که با او به رستوران یا کافیشاپ میرفتید، اجتناب کنید.
7. ببخشید:
بخشش به فراموشی و رهایی شما کمک زیادی میکند. او را ببخشید. او نیز انسانی است با تمام مشکلات و نقایص خود. از او انتظار خوب بودن داشتهاید و این امر شما را آزار میدهد. بله او اعتماد شما را خدشهدار کرده است. او را ببخشید و فراموش کنید. اگر تنها روی زندگی خود و احساسات شاد زندگیتان تمرکز کنید، راحتتر او را میبخشید. خود را نیز ببخشید. شما نیز انسان هستید. انتظار کامل بودن از خود نداشته باشید.
8. پذیرش:
بپذیرید که سبک زندگی شما تغییر کرده است. سعی نکنید بهدنبال روشهای گذشته برای زندگی باشید. هدفها و برنامه زندگیتان را با شرایط جدید تغییر دهید.
استراتژیهایی بعد از جدایی
۱. برای زمان خواب و بیداری خود برنامه داشته باشید.
۲. غذایتان را منظم و سر وقت بخورید.
۳. کار و فعالیتهای روتین گذشته را رها نکنید.
۴. ورزش کنید.
۵. با دوستانتان قرارهای ملاقات بیشتری بگذارید.
۶. با خودتان مهربان باشید. سفر، غذاهای خوشمزه، ماساژ، استخر، کنسرت، پیک نیک و ...
استراتژیهای بعد از جدایی طبق نظر کوبلر راس
بنابر تحقیقات الیزابت کوبلر راس، انسان بعد از جدایی 5 مرحله را پشتسر میگذارد. این 5 مرحله عبارتند از:
۱. انکار:
اجتناب، سردرگمی، شک، ترس، حقارت
۲. خشم:
تحریکپذیری، ناامیدی، اضطراب
۳. چانهزنی:
تلاش برای یافتن معنا، نزدیک شدن به دیگران، تعریف داستان خود به دیگران
۴. افسردگی:
درهم شکسته شدن، درماندگی، خصومت، حس فرار
۵. پذیرش:
کشف راههای جایگزین، هدفهای تازه، حرکت بهسوی آینده
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به آثار کوبلر راس مراجعه کنید.
گاهی اوقات کنار آمدن با غم و ناراحتی ناشی از شکست عشقی و کات کردن بسیار دشوار است و افراد برای رهایی و فرار از این شرایط، راهکارهای آسیبزایی را انتخاب میکنند. از جمله این راهها پناه بردن به الکل، مواد، خوردن بیش از حد، قمار و حتی اعتیاد به کار است. راهحل غلط دیگر، بهسرعت وارد رابطه دیگر شدن برای فرار از تنهایی است. این موارد نشانه های آشکاری است که شما نیاز فوری به مراجعه به یک درمانگر دارید.
همچنین بسیاری از افراد بعد از شکست عشقی و کات کردن روتین برنامهشان بهم میریزد و نمیتوانند فعالیتهای روزمرهشان را انجام دهند. از جمله شغل یا مدرسه آنها دچار اختلال میشود. اگرچه این وضعیت تا حدی بعد از کات کردن طبیعی است و تقریبا اکثر افراد دچارش میشوند، ولکن بهتر است با یک روانشناس مشاوره کنید تا زودتر از این شرایط خارج شوید.
نشانه دیگر نیاز شما به درمانگر زمانی است که عزت نفس و اعتماد بنفس شما در طول رابطه و یا بعد از کات کردن خدشهدار شده است. شما خود را مقصر یا ناکافی میدانید. توانایی یا زیباییتان را زیر سوال میبرید و از سویی دیگر فرد مقابل را در ذهنتان بهمرور زمان، ایدهآل کردهاید. اینها نشانه های مهمی برای نیاز شما جهت مراجعه به یک روانشناس است.
اگر شکست عشقی باعث شده کیفیت زندگیتان تغییر کند، بهتر است با یک رواندرمانگر مشاوره کنید.
بهترین کتاب ها بعد از کات کردن و شکست عشقی
کتابهای ترجمه شده درباره کات کردن:
۱. رهایی از غم جدایی نوشته سوزان اندرسون
۲. شجاعت در برهوت نوشته برنه براون
۳. هنر عشق ورزیدن نوشته اریک فروم
۴. پایانهای ضروری نوشته هنری کلاود
۵. عاشقی یعنی جدایی گای کارنو
۶. شکست عشقی نوشته ریچارد بی راس
کتابهای زبان اصلی درباره شکست عشقی:
۱. ITS CALLRD BREAKUP BECAUSE ITS BROKEN BY GREG BEHRENDT
بعد از کات چه کنیم اقای دکتر واقعا موضوع سنگینیه برام دارم نگاه میکنم اما فهمیدم که شمارمو ذخیره داره هنوزم ینی چرا بعد کات شمارمو ذخیره داره ؟ به نظرتون هنوز دوسم داره ؟
سلام خسته نباشید
مدت شیش ماه با آقایی که پزشک و از خانواده مرفه ای بودن و همشهری هم نبودیم تو رابطه بودم و حضوری این مدت همدیگه رو میدیدم و صمیمیت و محبت زیادی بینمون شکل گرفته بود و رابطمون هیچ مشکلی نداشت و برای هم احترام و ارزش قائل بودیم.
از همون اول به قصد ازدواج با من آشنا شدن و رابطمون رو ادامه دادیم تا اینکه با خانوادش در مورد من صحبت کرد . خانواده واکنش مناسبی نشون ندادن و جوابشون منفی بود . سه بار دیگ قضیه منو مطرح کرد ولی این بار پدرش مخالف سخت بود و گفت دختر غریبه از یه شهر دیگ و با خانواد ای که وضع مالیشون در حد ما نیست و دختر غیر پزشک نمیخوام. این حرفا واقعا قلبمو شیکوندن و خودم تصمیم داشتم این رابطه رو تموم کنم ولی چون عاشقش شده بودم دل کندن ازش برام سخت بود . تا اینکه یه روز که با خانوادش صحبت کرده بود بدون اینکه نظر منو بپرسه یک طرفه این رابطه رو تموم کرد و جا زد .
کسی که میگفت اینقدر دوست دارم ولم کرد
جدایی در عین اینکه همو دوست داشتیم و مشکلی باهم نداشتیم برام سخته ولی به نظرم دوست داشتنش واقعی نبود ک برام بجنگه.
این مدت کارم شده گریه
جناب دکتر شما این آقا رو چطور ارزیابی میکنید و راهکاری برای اینکه حالمو خوب کنم بدین
ممنون از شما
بهتر است تمرکز را از روی اقا بردارید و بر زندگی خود متمرکز شوید. موضوع بد یا خوب بودن نیست. باید یک کفش با یک پا مناسب و جور باشد. مقاله 9 قدم برای رهایی بعد از ترک رابطه عاطفی را مطالعه کنید در سایت.
وقت بخیر.جناب دکتر من ۴۳سالمه و متاسفانه مدت ۲۲سال درگیر اعتیاد بودم.الان دوماهه که پاکم و بدون هیچگونه مصرف مواد دارم به لطف خدا زندگی میکنم.در این پنج سال آخر دوران مصرفم با خانومی آشنا شدم که ایشون هم مصرف کننده بود.تقریبا ۳سال از من کوچکتر،مطلقه و صاحب دو فرزند ۱۰ و ۱۵ ساله پسر بود.اکثر مواقع با هم در جدال و دعوا بودیم و مقصر اکثر این مشاجرات ایشون بود دلایلی که بیشتر بر دروغ مبتنی بود.دروغهایی که حتی دلیل و سود روشنی از گفتنشون نمیبرد.عادت به این کار داشت.باری… دیگه این اواخر تحمل شنیدن دروغهاش برام سخت شده بود از طرفی هم دیگه توان مصرف مواد رو نداشتم و قصدم برای ترک کردن جدی شده بود.با اعلام این تصمیم که مدتی رو برای ترک کردن باید به مرکز بهبودی برم و ازش جدا شم رفتارش تغییر کرد و من که در تصمیمم مصمم بودم بدون توجه به این تغییر رفتار راهی کمپ شدم.مدت ۳۵روز در یکی از مراکز بهبودی بودم و زمانیکه ترخیص شدم باهاش تماس گرفتم و متوجه شدم که تماس های من رو مسدود کرده.وقتی در شبکه های اجتماعی پیامی براش ارسال کردم جویای احوالم شدو از انسداد تماسهام اظهار بی اطلاعی کرد.خواستار تجدید دیدار شدم ولی اون گفت فعلا دیداری نداشته باشیم بهتره… من با درک از این تغییر رفتار و سردشدن اون نسبت به گذشته و برای جلوگیری از خدشه دار نشدن عزت نفسم با ارسال پیامی مبنی بر اینکه این رابطه تمام شده است از تمام شبکه های مجازی حذفش کردم و خطوط تلفنم رو هم خاموش کردم.حالا این حس تنهایی ناشی از ترک اعتیاد و ترک رابطه با ایشون خیلی آزار دهنده است.خیلی پاکیم رو دوست دارم و نمیخوام و نمیذارم بیماری اعتیادم مجددا فعال بشه.از طرفی هم تحمل این شرایط برام دشواره.هر روز مرتب در جلسات N.A حاضر میشم.سر کار میرم و عصرها ورزش میکنم ولی ترک اعتیاد و ترک رابطه توامان خیلی افکارم رو سمی و از تمرکز بروی بهبودیم منحرفم میکنه.لطفا منو راهنمایی کنید.از اینکه وقت تون رو میگرم از شما عذر میخوام.
بله جدا شدن از هردو هم زمان بسیار سخت است اما مشکل آن است که رابطه با فردی که اعتیاد داشته است احتمال زیاد دارد شما را دوباره وسوسه کند. بهترین کار حضور مرتب در جمع ها است. با دوستان بیشتری در ارتباط قرار بگیرید. ضمن اینکه باید بدانید رابطه شما با این فرد در گذشته و بدلیل عزت نفس ککم شما بوده است. مدتی که از ترک شما بگذرد خود شما بدلیل افزایش عزت نفس از این انتخاب خود تعجب می کنید و فرد لایق تری را برای خود مناسب می دانید.
سلام آقای دکتر من تازه کات کردم و خیلی ناراحتم هیچ مشکلی رابطه ما نداشت و بعد پنج سال دوستی نظرشون عوض شد و گفتن هیچ رابطه عاشقانه نمیخوان به دلایل مثل وقت گیر شدن رابطه میخواستن رو کار و خانواده زندگی شخصی فقط برسن و قصد جدی ندارن از رابطه خیلی اصرار داشتن که حتی فالو داشته باشیم همو و فقط تو پیج هم باشیم ولی من چون نمیتونستم فراموش کنم انگار همیشه انتظار برگشت داشتم تو حرف زدن عادی دوستانه گفتم که بلاک کنن از همه جا تا به عنوان دوست هم نباشیم چون اذیت میشدم به نظرتون میشه فراموشش کنم اینطوری ؟ یا باید اجازه میدادم تو پیج هم بمونیم ؟ اینو بگم که من ۲۴ سالمه و ایشون ۳۵ سالشون بود و احساسات من خیلی قوی تره
کار خوبی کردید. هیچ ارتباطی نداشته باشید. ایشان نمی خواهد مسیولیتی در قبال شما بپذیرد
سلام آقای دکتر …من ۳۴ سالمه و مجرد زمانی ک دوران دبیرستان بودم با پسری آشنا شدم همدیگرو دوست داشتیم تا اینکه ی روز بهم زنگ زد و گفت خانوادش دختر همسایه رو براش خاستگاری کردند و اونم نمیتونه و خجالت میکشه ک تو رو خانوادش وایسا خلاصه ایشون ازدواج کردند و من کلا ازش تو اون ۱۶ سال بیخبر بودم چون اعتقادم اینه نباید نفر سوم ی رابطه بود….تا اینکه تقریبا چند ماهه پیش تو اینستا پیام دادم ک ۷ ساله رفته انگلیس و زنش طلاق غیابی گرفته و میخاد ک باز با هم باشیم من باز شدم همون دختر بچه ۱۸ ساله ای ک اولین بار عاشق شده همش عشق و محبت افراطی هر زنگ و پیامی ک بود از طرف من بود وقتی هم اعتراض میکنم همش میگه سرم شلوغه نمیرسم چه فرقی داره کی زنگ بزنه شده دو روز من زنگ نزنم یا پیام ندم ولی اون حتی ی پیامم نمیده این اواخر دیگه کلا بیخیالم شده نه زنگ نه پیام تازه تصویری هم حرف میزنیم فوری میره من دوسش دارم نمیدونم چیکار کنم و سر مهریه خانم اولش نمیتونه بیاد ایران فعلا آقای دکتر تو زو خدا کمکم کنید خواب و خوراک رو ازم گرفته
سلام خسته نباشید
۲ساله در رابطه هستیم پشت سرهم ناراحتم کرد از دلم در نیاورد رابطه خیلی سرد شده و من دوست قبلیم یادم میاد با اینکه متنفرم ازش چیکار کنم رابطه درست شه خیلی عاشق هم بودیم ولی پشت سر هم ناراحت شدم ازش
سلام دکتر
19 سالمه و یه رابطه 9 ماهه رو تموم کردم
اوایل رابطه خیلی شدید و ناگهانی عاشق و وابسته شدم و طرف مقابل دو بار باهام تموم کرد اما خودم رفتم دنبالش و فهمیدم مشکلش نداشتن رابطه جنسیه و قبول کردم رابطه جنسی داشته باشیم و رابطه رو ادامه دادیم بعد یه مدت عکس دوست دختر سابقش رو تو گوشیش دیدم و اسکرین شات از پیام ها و وقتی گفتم چرا پاک نکردی گفت وقت نکردم یک سال از کات کردن رابطشون گذشته بود تو این یک سال وقت نکرده بود خلاصه این ها به همراه رفتار های خاص دیگه ای منو خیلی اذیت کرد و هرگز نتونستم فراموش کنم همه اتفاق ها هرشب برام مرور میشد اواخر رابطه فرق کرده بود احساس میکردم که دیگه دوستم داره و واقعا بهم توجه میکنه و هرچقدر غر میزنم و بد اخلاقی میکنم تحمل میکنه و راه میاد اما واقعا تصاویر و حرف ها و از همه بدتر این که بخاطر رابطه حنسی برگشت فراموشم نمیشه به نظر شما تموم کردن رابطه درست بود!؟ یا وقتی فرق کرده بود باید بهش اعتماد میکردم!؟
سلام.متاسفانه سوالمو پیدا نمیکنم و مجبورم یکبار دیگه از شما کمک بگیرم. خانم متاهل هستم و متاسفانه به مدت دوسال و بدون دلیل به همسرم خیانت کردم و برای اولین بارم بود که وارد همچین رابطع غلطی شدم الان دارم کات میکنم عذاب وجدان داره داغونم میکنه نمیدونم چرا چتین اشتباهی کردم. اما از اونجایی که تو این دوسال بهش وابسته شدم جدایی هم برام دردناکه ولی وقتی به این فکر میکنم که دارم چه بلایی سر زندگیمو بچه هام میارم این قوت رو بهم میده که تمومش کنم. یه راهی نشونم بدید آقای دکتر که بتونم این بحران رو رد کنم و تو گذشته خودم نمونم وقتی به دوسال پیش فکر میکنم با خودم میگم من چرا همچین کاره غیر قابل جبرانی رو انجام دادم کسی هم نیست که بتونم باهاش دردو دل کنم . لطفا کمکم کنید. اصلا چرا زندگی یه ادم متاهل رو نشونه میرن من داشتم زندگیمو میکردم
تمام تمرکز خود را بر قطع رابطه بگدارید. هر گونه راه ارتباطی را ببندید. بهیچوجه درباره این اتفاق با همسر یا کس دیگری جز مشاور گفتگو نکنید زیرا از این طریق عذلب وجدان شما کاهش نمی یابد.
خیانت نشانه یک عیب در رابطه شما با همسر است. بدنبال شناخت مشکل ارتباط خود باشید تا دوباره این اتفاق بد تکرار نشود.
سلام خانم متاهل هستم متاسفانه به مدت دوسال به همسرم بدون دلیل خیانت کردم و وارد یک رابطه علط شدم با یک اقای مجرد و برای اولین بار.الان دارم از رابطه خارج میشم چون بشدت عذاب وجدان دارم
و دارم داغون میشم روز وشبم شده گریه که چرا مرتکب چنین اشتباه غیر قابل حبرانی شدم
از اونجایی که تو این مدت شدیدا وابسته اقا شده بودم الان هم جدایی برام خیلی دردناکه. اما وقتی به این فکر میکنم که اگر همسرم متوحه بشع چه بلایی زتدگیم و بچه هام میاد این قوت رو بهم میده که کات کنم. لطفا کمکم کنید من باید چکار کنم؟ با هیچ کس نمیتونم در میون بزارم مشکلمو دارم دیوونه میشم وقتی به این فکر میکنم که چرا همچین حماقتی کردم … تو خودم گم شدم راهی نشونم بدید ممنونم
سلام آقای دکتر
بنده با همکارم اقا،که ۱۰ سال از بنده کوچکتر هست دوست شدم البته ایشون شروع کننده رابطه بودند وقصدشون از رابطه گفتن دوستیه واوایل راضی نبودم تابالاخره راضی شدم الان ۶ماهه، ایشون یه اخلاقیات خاص داره مثلا پیش من هست کم حرف میزنه شوخ و خنده نمیکنه اما با افراد دیگه آقایون میخنده وشوخی میکنه یه موقع ازم دلخور باشه نمیگه خودم باید حدس بزنم وجواب پیام رو نمیده موقع ناراحتی خیلی سخت آشتی میکنه ومغروره ،منم خودم اهل بگو بخندم وهیجانی هستم بارها بهش گفتم وگفته تو حق داری نمیدونم چرا اینطورم صبر کن درست میشه فقط رابطه پیامکی هست اونم ساعت خاص وملاقات حضوری هم به سختی در ماه ۱بار اما محل کار همو میبینیم وکسی هم اطلاع نداره از رابطمون،واخیرا که تمام دلخوریمو بهش گفتم گفت بهت حق میدم منم لجم گرفت گفتم از زندگیت میرم اما واقعا دوستش دارم واز ته دل نبود اما فرداش تو محل کار دیدم خیلی گرفته هست دوباره بهش پیام دادم از سرلجبازی گفتم دوستت دارم اما جوابم رو نداد اما بعد پیامم چهره باز شد وبا همکارای آقا شروع به شوخی کرد یه موقع هم قهر میکردیم ایشون پیشقدم نمیشد من همیشه پیشقدم بودم به نظرتون باز پیام بدم یا نه ؟
سلام من چند وقت پیش با یک پسری اشنا شدم خودش پیام داد من با بی میلی جواب دادم ی بار از دور دیدم گفت از سنگینی و نجابتت خوشم امده من اصولا ادم سردی ام ب نظرم همه مثل همن گفت قصدم جدیه من ۲۰ سالمه اون ۲۲… گفتم بهت علاقه ای ندارم باهاش تند رفتار میکنم بدخلقی میکنم ی وقتایی بهشم میگم با من همه چی سخته میگ چ کنم ک بازم دوست دارم نمیدونم دیگ هر جا میره بهم پیام داده میگ بیرونم یا سفرم یا ت بانکم ولی من نمیفهممش میگ میدونم منو نمیخای ولی دلم گیره حتی بهش میگم قطع ارتباط کنیم میگ چ راحت از جدایی میگی چیکار کنم…!
یعنی یه مدت بهش فرصت بدم؟! البته قرارع بعد از تقریبا یکماه ب خواست خودم ببینمش ولی گفتم دل خوش به هیچی نباشع صرفا جهت کنجکاوی گاهی وقتا خیلی هم باهاش سرد میشم ولی نمیدونم چرا نمیره پی زندگیش
سلام من همسرم فوت شدن الان تو هر رابطه میرم یه یک هفته نشده کات می کنم نمیدونم اصلا جسارت ادامه رابطه ندارم زندگی خیلی سختی داشتم انگار سختی هنوز تمام نشده
سلام جناب دکتر
من با پسری در محل کار آشنا شدم ایشون بعد از ۴ ماه گفت از من خوشش اومده و برای ازدواج میخاهد ایشون اهل کردستان و من خوزستان چون کارشون اینجا بود اومده بودن باهم حرف زدیم الان ۳ ما حرف میزنیم باهم ولی این اواخر یکم سرد شدن و اینکه راجب فرهنگ و …پرسیدم ازشون چون میترسیدم ایشون جواب میدادن ولی من میترسیدم باز من ۲۲ سالمه و اولین رابطم و ایشون ۳۱
الان دو روزه گفتم نمیتونم با این شرایط و ایشونم گفتن دوستم داره و وابستم شده و انتخاب اولش بودم ولی الان تموم شع بهتره تا بعدا الان میخام ببینم امکانش هست برگرده و اینکه ایا دوستم داشت واقعا چیکار کنم الان برگرده حس میکنم وابستش شدم و اینکه واقعا ادم بدی نبود اما من خیلی ترسیدم و حرف دیگران هم روم تاثیر داره که مثلا این قومیت ایطورن و…منم فوری بهشون میگم چرا راجبتون بد میگن
سلام خسته نباشید
دکتر دوس پسر من خیلییییی اذیتم کرد جوری ک گریه هم ارومم نمیکرد و همون موقع باهاش کات کردم چون کاه اش داغ بود اون لحظه گفت تصمیم خوبی گرفتی خدافظ
خلاصه صبحش بیوگرافی میزاشت استوری و این چیزا ک برگرد و اینا من هنوز دوسش دارم اونم همینطور
من رفتم بهش پیام دادم ،اینکه من پیام دادم و اون پیام نداد اشکال نداره ؟؟؟
ینی باید صبر میکردم اون پیام بده یا مشکلی نداره ک من اول پیام دادم ؟
سلام . مدت 5 ماه با آقایی در ارتباط بودم همه چی خوب بود تا اینکه دو ماه حس کردم بهم بی محل شده . سر صحبت هایی از دستشون ناراحت شدم و بلاکش کردم – چند روز بعد بهش پیام دادم که ازت دلخور بودم و رابطه تموم بشه اما بعدا خودم پشیمون شدم و التماسش کردم که برگرده الان ایشون میگه تو منو انداختی بیرون و تمام حرفهایی که میزنی از بی محل کردن من قضاوت های خودت بوده و دیگه رابطه امون مثل قبل نمیشه . چطور راضیش کنم؟؟؟
قرار نیست بزور کسی را راضی کنید. باید با او گفتگو کنید اگر فرار باشد بزور راضی شود دوباره بعد از مدتی احساس بی توجهی می کنید و این چرخه دعوا باز تکرار می شود
آقای دکتر فقط ایشون میگه که نمیفهمه چرا من این کارو انجام دادم و من هرچی بهش میگم از بی توجیهات دلخور بودم میگه دلیل نمیشه، باید برام توضیح میدادی و برام سواله چرا این کارو کردی و من رو انداختی بیرون. چه جوابی بهشون بدم که قانع بشه چون من فقط دلگیر بودم و اصلا منظورم این نبود که نمیخوامش
تنها راه گفتگو کردن است. اگر او نپدیرد شاید نمی خواهد بپدیر نه اینکه نمی فهمد شما چه می گویید
سلام آقای دکتر
بنده با همکارم ،اقا که ۱۰ سال از بنده کوچکتر هست دوست شدم البته ایشون شروع کننده رابطه بودند واوایل راضی نبودم تابالاخره راضی شدم الان ۶ماهه، ایشون یه اخلاقیات خاص داره مثلا پیش من هست کم حرف میزنه شوخ و خنده نمیکنه اما با بقیه انجام میده منم خودم معمولی هستم بارها بهش گفتم وگفته تو حق داری نمیدونم چرا اینطورم منم لجم گرفت گفتم از زندگیت میرم اما واقعا دوستش دارم ومحل کار دیدم خیلی گرفته هست دوباره بهش پیام دادم از سرلجبازی گفتم دوستت دارم اما جوابم رو نداد به نظرتون باز پیام بدم یا نه ؟
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر من تقریبا دو هفته با اقایی تو رابطه بودم ایشون از همه نظر خوب بودنن
خیلی بهم اهمیت میداد
برام ارزش قائل میشد
بهم تا حالا بی احترامی نکرده
حدودا دو روزه تموم کردیم چون گفت من اینکه نمیتونم برات وقت بزارم اذیتم میکنه و من الان واقعا دارم اذیت میشم حس میکنم روحیه ام ضربه خورده چه پیشنهادی به من میکنید
ممکن است دلیل واقعی او چیز دیگری بوده ولی بیان نکرده است. بهتر است راهکارهای مقاله را بکار ببرید تا زودتر از ذهنتان خارج شود
سلام وقتتون بخیر. دعاگو میشم اگه جواب من رو هم بدین. دختر ۳۳ ساله ای هستم. یه تجربه نامزدی ناموفق داشتم بعدشم با یه همسایه ای دوست شدیم اوایل خوب بود ولی بعد دست بزن و شکاک و دروغ گو درومد. حس مالکیت بهم داشت. من خیلی سحت با وجود هزارتا تهدید کات کردم ولی نمیدونم چه مرگمه نمیتونم فراموشش کنم. الان ۳ساله بیشتر شاید چون هر چندروز میبینمش بخصوص با نامزد جدیدش. بقول خودش داره انتقام میگیره ازم چون میدونه رو چی حساسم. من تله بدگمانی مطیع بودن و نقص داشتن رو خیلی دارم. مشاوره هم رفتم ولی وقتی میبینمش چجوری کنترل کنم خودمو. مشکل یعنی از خودمه؟ چرا باید همچین ادمایی جذب بشن تو زندگیم
علت جذب شدن شما آن است که کنترلگری ایشان بدلیل تجربیات بد کودکی برای شما معنای محبت و عشق می دهد.
راه حل قطع هرگونه ارتباط و پیگیری است. بهیچوجه حویای اخبار او نشوید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
ممنونم آقای دکتر. خدا خیرتون بده واقعا کمتر کسی رایگان محض رضای خدا کاری انجام میده تو این زمونه بخصوص مشاوره.
فقط من که هرچند وقت یبار میبینمش و چاره ای هم ندارم چیکار باید بکنم؟ اینم بگم ایشون پدر ندارن و مادرشون رو چندباری با مرد دیده بودن. دوست دختر قبلیش هم بهش خیانت کرده. نمیدونم هردومون تو تله های تکراری گرفتار شدیم. ولی خب خیلی اوقات خوبی هم باهم داشتیم. مشاورم گفتن اصلا مناسب هم نیستیم و همه میگم. من تا میام فراموشش کنم دوباره سروکلش پیدا میشه
بهتره وقتی می بینید او را تماس چشمی نداشته باشید. سعی کنید از مسیری بروید که احتمال کمی او را می بینید
سلام آقای دکتر
من ۴۱ ساله هستم و پنج ماه پیش با آقایی ۵۰ ساله که قبلا ازدواج کرده بودند و نه سال از جداییشان میگذشت ، آشنا شدم . ایشان بعد از چند روز تقاضای ازدواج کردند و من هم تمایل داشتم . اما خانواده ام به شدت مخالفت کردند .من اما تصمیم جدی بود .ایشان از هیچ نظر با من تطابق نداشتند ..تاکیید میکنم که هیچ موردی.. به مرور به این نتیجه رسیدم که اصلا به درد هم نمیخوریم .ضمنا ایشون سابقه سو مصرف مواد مخدر هم داشتند . در نهایت به دلیل اینکه به مرور با شخصیت پنهان کار و دروغگوی ایشان آشنا شدم تصمیمم به ترک رابطه گرفتم .بلاک کردم .. اما امشب همینجوری وارد spam های پیامهام شدم که دیدم پیام داده .. ایشون همیشه تهدید به خودکشی میکنه .و من به هم می ریزم . میترسم وسوسه بشم باهاش حرف بزنم .امانمیدونم چطور میشه کاری کرد که هیچ ردی از پیامهاشو نبینم . عذاب وجدان دارم و این دردناکه برام .
دکتر با دوستام که حرف میزنم هر کسی ی چیزی میگه یکی میگه اون منت گذاشنه سرت که از تو بهترم میدادن بهم یکی میگه چیز بدی نگفته که حساس نباش یکی میگه لابد از نظر ظاهری ایده آلش نبودی که اینو گفته! بعد دکتر چون زمینه وسواس فکری دارم واقعا دارم اذیت میشم چیکار کنم؟ من زیباییم از نظر همه عالیه نامزدمم اینو میگه ولی این حرفش چی بوده بهم زده پس؟ حس میکنم هیچ مردی به زنش همچین حرفایی نمیزنه یا اینجوری بحثا ممکن تو هر زندگی پیش بیاد؟
ممنونم ازتون دکتر این آقا از هر نظر ایده آل منه خیلی همو دوست داریم یعنی شما میگین فقط روی حساسیت خودم کار کنم و این حرفارو جدی نگیرم؟ و گذشت کنم این مسائلو
سلام دکتر من یک ساله نامزد کردم ۲۹ سالمه و نامزدم ۳۳ سال خیلی عاشق همیم ولی قبل نامزدی ی سری داشتیم بحث میکردیم گفت قبل از تو دخترای زیادی توی تهران دیدم که شاید بعضی ها از تو خیلی خوشگلتر یا پولدارتر بودن ولی من دنبال این چیزا نبودم که با اونا بسازم تو واسه من همزمان همه چیز داری هم خوشگلی هم خانومی که عاشقت شدم هم خانوادت خیلی با اصالتن الان بهش میگم چرا گفتی دختر از تو خیلی خوشگلترم دیدم میگه اصلا یادم نمیاد تو خوشگلترین دختری واسه من بعدشم میگه هرکی بذارن جلو من باز من میگم تو خوشگلی این ارزش داره ازش جدا شم؟ خدایی جز اون یک حرف هیچوقت چیز بدی ازش ندیدم همیشه هم میذارتم رو سرش جلو همه و ازم تعریف میکنه. ما خانواده هامون از هم شناخت سی ساله دارن و این مسئله برای شروع خیلی واسمون مهم بوده از نظر ظاهری هم من واقعا زیبا هستم اینو همه میگن ولی همسرم اینجوری گفت من ناراحت شدم. میگه منظورم این بود درگیر فقط خوشگلی نبودم برای ازدواج! چیکار کنم دکتر؟ واقعا از چهرم راضیه ولی این حرفشو فراموش نمیکنم که چند ماه پیش زده! واسه این حرف تنها ازش جدا نشم؟ هفته دیگه هم عقدمونه بعد یک سال نامزدی
احتمالا شما در کودکی هماره از زیبایی تان تنجید می شده است ولی از سایر ویژگیهای شما اینقدر نمجید نشده است بنابراین هویت شما بشدت وابسته به زیبایی شده است. باید بر سایر جنبه های خود نیز تاکید داشته باشید تا شبیه این حرفها شما را اینقدر آزار ندهد.
سلام آقای دکتر
من ۴۱ ساله هستم و پنج ماه پیش با آقایی ۵۰ ساله که قبلا ازدواج کرده بودند و نه سال از جداییشان میگذشت ، آشنا شدم . ایشان بعد از چند روز تقاضای ازدواج کردند و من هم تمایل داشتم . اما خانواده ام به شدت مخالفت کردند .من اما تصمیم جدی بود .ایشان از هیچ نظر با من تطابق نداشتند ..تاکیید میکنم که هیچ موردی.. به مرور به این نتیجه رسیدم که اصلا به درد هم نمیخوریم .ضمنا ایشون سابقه سو مصرف مواد مخدر هم داشتند . در نهایت به دلیل اینکه به مرور با شخصیت پنهان کار و دروغگوی ایشان آشنا شدم تصمیمم به ترک رابطه گرفتم .بلاک کردم .. اما امشب همینجوری وارد spam های پیامهام شدم که دیدم پیام داده .. ایشون همیشه تهدید به خودکشی میکنه .و من به هم می ریزم . میترسم وسوسه بشم باهاش حرف بزنم .امانمیدونم چطور میشه کاری کرد که هیچ ردی از پیامهاشو نبینم . عذاب وجدان دارم و این دردناکه برام . نه
سلام دکتر من با دوست دخترم دو سال ارتباط داشتم خیلی همو دوست داشتیم ولی از اول همیشه فکر میکرد اون بیشتر دوسم داره و من کمتر و همیشه بهم میگفت درکش نمیکنم و خودخواهم
یک هفته است که رابطمون رو تموم کرده و بلاکم کرده ولی من به زور باهاش ارتباط گرفتم چند روز و التماسش میکردم برگرده خودش هیچ علاقه ای نداشت ارتباط داشته باشیم موقع جدایی هم خوشحال نبود خیلی گریه میکردیم جفتمون
ولی واقعا قصدش تموم شدن رابطه بود دوباره از همه جا بلاکم کرده و باهام بد حرف زد که با شماره دیگه ای بهش پیام ندم نمیدونم چیکار کنم نمیدونم برمیگرده یا نه خیلی دلم براش تنگ شده
با سلام
من پنج سال با خانمی بودم الان یک ماهی هست کات کردیم. خیلی دوسش داشتم تا تولدش که فهمیدم دوست پسر قبلیش واسه تولدش کادو گرون قیمت گرفته بود و اومد با کادوی من مقایسه ش کرد البته تو بحث بودیم که گفت
منم رابطه مو کمکردم و کات
الان تو فشارم پنج سال از عمرمو گذاشتم واسش
نمیفهمم چجوری بگماما شدیدا حالم بده از این که با همن و خوشحالن دارم عذاب میکشم
نمیتونم اروم باشم و تمرکز کنم رو کارو زندگی م
دکتر اینکه میگن هیچ عشقی مثل عشق اول نیست از نظر روانشناسی درسته؟ من میخام ازدواج کنم نگران این موضوع هستم! آیا آقایون همیشه عشق اولو یادشون میمونه نمیتونن دوباره عاشق بشن؟
خیر صحت ندارد. عشق اول موضوعی فیزیولوژیکی است. همانند کسی که اولین بار مواد مصرف می کند مسلما با دفعات بعد متفاوت است ولکن این امر ربطی بفرد ندارد یعنی اپر فردی با عشق اول خود هم ازدولج کند پس از مدتی عادی می شود.
عذر میخواهم اقای دکتر این این که یکی از روی عصبانیت میگه کات تموم دیگه نمیخامت و قبلا هم موقع دعوا و قهر اینجوری بوده ولی خب از روی احساسات و هیجان و عصبانیت بوده بعد از یه مدت اشتی کردیم خب میتونیم بگیم کات بوده؟ یعنی یکی بهونه کنه تو اون مدت که حرف نمیزنن قهرن بگه خب کات هستیم دیگه میتونم برم با یکی دیگه اشنا بشم . چه عصبانیت چه غیر عصبانیت کات کرده طرفم دیگه
بهتره تصمیم کلی دباره این فرد بپیرید زیرا نمی شود با هر مشکلی حرف رفتن زد. این بدترین حرف است
من خودمم قبلا دوست پسر داشتم دکتر ولی این آقا چون ۷ سال با اون خانم رابطه داشتن میگم نکنه مشکل خاصی باشه! در حالیکه سه ساله از ایشون جدا شدن و به قول خودش من نیمه گمشدش هستم! یعنی حساسیت من بی مورده؟ یکمی زمینه وسواس فکری هم دارم دکتر الان همش تو ذهنم میگم اگر اون خانومو بیشتراز من دوست داشته باشه چیکار کنم! توی رابطم هیچ سردی نشون نمیدم اما گاهی این فکر اذیتم میکنه میشه ی راهکار بهم بدین؟قبلا تو زمینه های دیگه مثل بیماری و مرگو اینا وسواس فکری داشتم با خودتونم مشاوره داشتم
سلام دکتر جان من با آقایی نامزد کردم که ایشون از آشناهای دور ما هستن و خانواده ها خیلی خیلی همو قبول داریم. ما بعد از سال ها همو دیدیم و ایشون عاشق من شد الان حدود یک سال دوست و نامزد هستیم و این ماه مراسم عقد ما هست. دکتر از هر نظر فرد مناسب هم هستیم ولی ی مشکلی توی ذهن من یک ماهه ایجاد شده اونم اینه که این آقای از سن ۲۱ سالگی که توی دانشگاه بوده به مدت ۷ سال با ی دختری در ارتباط بوده بعدها که تصمیم به ازدواج میگیرن کلا میفهمن از نظر فرهنگی و خیلی چیزای دیگه اصلا شبیه هم دیگه نیسستن و همش دعوا دارن باهم. دو سال بعد از جدایی اون خانم عاشق من میشه و الان باهم هستیم. دکتر این موضوع مسئله مهمیه از نظر شما؟ الان که دم عقد هستیم ذهن منو مشغول کرده گذشته نامزدم! قبلا اصلا مهم نبود! پیش خودم میگم خیلی ها همچین گذشته ای داشتن و بعدها صد برابر عاشق همسر و عشق دوم خودشون شدن درسته؟ الان ایشون خیلی عاشق منه ولی نکنه فردا توی زندگی این گذشتع ای که تموم شده مشکل ساز شه
در زمانه ای هستیم که اغلب افراد تجربیات دوستی و عاشقی قبلا داشته اند. این موضوع ارتباطی به وفاداری افراد ندارد. فرد مکن است قبلا هیچ دوستی هم نداشته باشد ولی بعد از ازدواج فرد بی وفایی از اب دربیاید و یا ممکن است در رابطه بوده باشد ولی فرد وفاداری باشد.
سلام اقای دکتر من دختر 37ساله هستم .4سال با پسری که پنج سال از خودم کوچیکتره رابطه داشتم اوایل اصلا راغب به این ارتباط نبودم ولی به اصرار ایشون و اینکه گفت قصدش ازدواجه قبول کردم حتی گفت مادرت هم در جریان ارتباط ما باشن ولی زمان میخواد که کارش ثبات پیدا کنه چون قراردادی بود ولی همچنان کارش هیچ تغییری نکرد بعد از یه مدت که من میگفتم رابطمون خیلی داره طولانی میشه دوباره بهونه اورد که پول ندارم و میخوام دست پر بیام خواستگاری .ناگفته نماند ایشون خیلی رفتار و اخلاق خوب و توجه زیادی داشت و ما هیچ مشکلی نداشتیم ولی چندماه اخیر که من هی اصرار میکردم اگه منو میخواد بیاد خواستگاری کم کم سرد شد بی حوصله و بداخلاق شد .دیربه دیر زنگ میزد بهونه می اورد.وقتی علت رفتارشو میپرسیدم میگفت حوصله ندارم یا کارم زیاده تا اینکه یه بار بحثمون شد و من دیگه نه پیامی دادم نه زنگ زدم و ایشونم هیج خبری ازش نشد
دوماه از این قطع ارتباط گذشت.من از قبل یه وسیله ای پیشش داشتم پیام دادم که برام بیاره تلفنی باهاش حرف زدم و حضوری رفتم گرفتم و اینکه علت بی خبری را میگفت مریض شدم و کرونا سختی گرفتم و دوباره از من وقت خواست ولی بعد از اون ملاقات دیگه هیچ خبری ازش نشد منم فقط یه بار زنگ زدم حالشو پرسیدم و از اون روز ده روزه بی خبرم لطفا منو راهنمایی کنید
خیلی ممنون که جوابمو دادین بله کمالگرا هستند .من باید چکار کنم؟من واقعا دوستش دارم ولی این بلاتکلیفی اذیتم میکنه از طرفیم زندگیم داره میره .کمکم کنین .اگه یه مدت ازش فاصله بگیرم امکانش هست درست بشه؟
سلام آقای دکتر وقت شما بخیر
دختری ۳۷ ساله و استخدام دولتی هستم . متاسفانه از زمان دانشجویی تا الان زندگیم با بی انگیزگی پیش می رود چون به خودم تلقین کردم که به کار و رشته خود علاقه ندارم و هدفم این بود که دوباره کنکور سراسری شرکت کنم . بعد این همه سال امسال کنکور شرکت کرده ام و مشاورم درصدهای کنکور قبلیم را که دیدن گفتن با همین اراده پیش بروی مطمئنم موفق میشوی. هدفم پزشکی یا دندانپزشکی است. راستش حس خیلی خوبی دارم که دوباره درس میخونم. ولی تو محیط خونه خیلی اذیت میشوم و همه بر میگردد به مادرم که اذیتم میکنه و به هر نحوی که شده میخواد ازدواج کنم و به من بدترین متلک ها را میزنه، منم شدیدا درونگرا هستم و با حرفاش چنان ضربه میخورم که دردش را تا عمق وجود و قلبم حس میکنم . با مشاورم چون آقاست نمیتونم رو در رو با ایشان در مورد مشکلاتم صحبت کنم . من نمیخوام که با فردی که همسطح خودم نباشه ازدواج کنم حتی ترجیح میدهم ازدواج نکنم و هیچ موقع هم تو هیچ گونه رابطه ای نبودم چون هدفم فقط رسیدن به هدف اصلیم بوده . الان دو سه ماهی است شروع به درس خواندن کرده ام ولی دور از چشم خانواده ام ، چون نمیخوام بفهمند .
من چکار کنم از مسیری که انتخاب کرده ام بر نگردم و روی تصمیمم بمونم و در چاله ای که مادرم برام کنده نیفتم ؟ ممنون میشوم راهنمایی کنید و ضمنا عذر میخوام بابت طولانی بودن مطلب
خیلی خوشحال هستم که با شروع درس خواندن انگیزه شما افزایش پیدا کرده است. آنچه انسان را شاد می کند داشتن هدفی است که فرد حاضر است برای آن فداکاری کند. شاید مخالفتهای مادر مانعی برای شما باشد اما اراده شما را برای درس خواندن افزایش می دهد.
شما باید درک کنید که در زهن مادر خوشیختی شما فقط منوط به ازدواج است زیرا در نسل گذشته زن بدون ازدواج زندگی اش در خطر قرار می گرفت. شما تنها با اراده و پشتکار خود می توانید مادر را مجاب کنید که راه شما درست است. ضمن آنکه درس خواندن در تضاد با درس نمی باشد. اتفاقا شانس شما را برای ازدواج خوب بیشتر می کند.
بی نهایت سپاسگزارم آقای دکتر گرامی از توجه و راهنمایی دلگرم کننده شما ، توصیه جنابعالی دوباره مرا برای رسیدن به خواسته ام امیدوار کرد و سعی می کنم در مسیرم فقط نگاهم به هدفم باشه نه حاشیه ها
عرض سلام وادب خدمت دکتر گرامی
۴۰ سالمه اقا هستم
با یه خانم ۱۰ سال هستش که تو رابطه ام ۴ سال اول به دلایلی تمام مخارج من رو اون خانم داد بعداز ۴ سال اوضاعم مجدد خوب شد براش ماشین خریدم و تمام مخارجش رو دادم.
ولی دائم باهم دعوا داریم بسیار مغرور هستش و به هیچعنوان هیچ اشتباهی رونمی پذیره.
به من خیلی بی احترامی میکنی فحش میده گاهی میزنه ولی من هیچ وقت این کارهاروباهاش نکردم چون خیلی دوستش دارم میدونم که اونم منو خیلی دوست داره برای من ثابت شده هستش.
الان بخاطر یه بحث کوچیک کات کرده و به هیچعنوان جواب من رونمیده
از اون دسته ادم ها هم نیست که وقتی قهر کرد سراغش نرم و…..برعکس هستش اگر ۴ روز تنها بمونه و سراغش نرم براش همه چیز تمام شدس بخاطر این اخلاقش حتی با برادر و مادر خودش ۵سال هستش قطع رابطه کرده
تمام زندگی من نابود شده قفل شدم نه میتونم کار کنم نه ارامش دارم .با این خانم باید چکار کنم من
سلام اقای دکتر وقت بخیر
من ۲۰ سالمه و از سن پایین فک کنم از ۱۶ سالگی با یک فردی اشنا شدم و اولین رابطه احساسی من بوده و هست و من تا قبل از او با کسی نبودم
و ما تا الان باهم بودیم
اولش ایشون خیلی خوب بودن
اما کم کم همه چی خراب شد
تو رابطمون همیشه من مقصر همه چیزم
و حتی وقتی بهش گفتم تو قلب من رو شکستی گفت تازه یه بار شده تو هزار بار شکستی
با اینکه من هرکاری میکنم تا فقط باهاش باشم
از درسم از همه چیزم زدم
زمانی هم ک بهش گفتم ب نظرم باید تموم کنیم رابطرو گف اگه میخوای بری برو من از اون ادما نیستم که التماس کنم
حتی نخواست دلیلشو بدونه
به نظرتون چیکار کنم
خیلی بهش وابسته ام زمانی که در ۱۶ سالگی بسیار تنها بودم و افسرده باهاش وقت میگذروندم حواسم پرت میشد چند سال از زندگیم تنها شخص زندگیم بوده
از طرفی هم ادم درونگرایی هستم و دوستی ندارم و علاقه ای به باشگاه ندارم
با خونوادمم رابطه خوبی ندارم که بخوام چیزی رو باهاشون در میون بزارم یا وقت بگذرونم
خیلی احساس بی ارزشی و غم میکنم
حس میکنم برای هیچکس مهم نیستم
حس میکنم همه چیز تقصیر منه که ایشون عوض شدن
وقتی همه بار احساسی خود را بر دوش یکنفر می گذاریم فرد مقابل پرتوقع می شود. بهتر است دوستان دیگر و روابط اجتماعی بزرگتری برای خود ایجاد کنید. ورزش کنید و به محیطهای اجتماعی رفت و آمد کنید
شما ابتدای مسیر هستید. تا زمان ازدواج مطمئنا دوستی های زیادی ایجاد و از بین می روند. مهم شناختی است که از خود در این مسیر پیدا می کنید.
سلام
من با خانومي كه اشنا شدم و به مدت ٥ سال باهاشون در ارتباط بودم
من متاهل بودم و ايشون از روز اول ميدونستن
ما ٤ سالش رو هروز همو ديديم
تا اينكه ايشون به من كفت ديكه نميتونم تقسيمت كنم
و بخاطر دوست داشتن زيادم از زندگيت ميرم كه هم تو زندگي كني هم من ازدواج كنم يا زندگي كنم
دكتر كار با درست و غلط رابطمون ندارم چون از ديد همه رابطه سمي بوده و اشتباست ولي اين رابطه براي جفت ما خيلي قشنگ بود
حالا كه رفته جاش خيلي برام خاليه و احساس خيلي بدي دارم
استرس و نگراني زيادي دارم براش
دلم زياد تنك ميشه براش به طوري كه تمام بدنم رو تحت و شعاع قرار ميده
لطفا راهنمايم كنيد كه بايد با اين مواردي كه گفتم چطوري كنار بيام
سلام و وقت بخیر اقای دکتر، ممنون میشم راهنماییم کنید
من (۲۴ ساله) تو دانشگاه با یکی از دانشجوهای دکتری (۳۰ ساله) آشنا شدم و تقریبا ۱۱ ماهه باهمیم، خیلی خوبن و ارزش زیادی برام قائلن، تو دانشگاه اساتید و دانشجوها خیلی تعریفش رو میکنن. از همون ماه های اول میگف مادرشون میگه بریم خواستگاری، منم گفتم من هنوز آشناییت کاملی ندارم و آمادگیش رو هم ندارم و ایشون هم گفتن هر موقع ک امادگیش رو داشتی میایم نگران نباش، تا اینک بعد دیدن و حرف زدن یسری مسائل گفتم ک با خانوادم (پدرم) صحبت میکنم، مادر و خواهرم از رابطمون خبر داشتن از همون اول و خیلی هم قبولش دارن. ولی من ی مشکلی دارم از دوران دبیرستان من با یه پسری در ارتباط بودم ک خیلی هم همو دوس داشتیم و قصدمون هم واقعا جدی بود توی اون دوران قهر و آشتی هایی داشتیم ولی خب همودوس داشتیم تا اینک بعد حدود ۵ سال دوستی ازهم جدا شدیم، 2 سال پیش متوجه شدم ک ازدواج کردن خیلی داغون شدم ولی تونستم اون دوران و بحران رو پشت سر بذارم ولی کامل کامل نتونستم فراموشش کنم.
تا میخوام یکم خوشحال باشم و ب اینده با کسی ک قراره باهاش ازدواج کنم فکر کنم یدفه یاد اون نفر قبلی میوفتم حالم بد میشه.
بنظرتون من چیکار کنم؟
بعد از 2 سال فراموش نکردید ممکن است بدلیل افسردگی خفیف در شما باشد. بهتر است سبک زندگی خود را تغییر دهید.ورزش کنید. روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید. اگر هنوز رفتارهایی می کنید که شما را یاد او می اندازد از انها بپرهیزید(مثلا چک کردن عکسهای او)
سلام جناب دکتر خسته نباشید پسری ۲۷ ساله هستم با خانومی همسن خودم اشنا شدم ، ایشون ۲ بار ازدواج ناموفق داشته و اینکه منم تو دوران قدیم شیطنت هایی داشتم ، من وایشون تومحل کارم آشنا شدیم وازایشون خوشم اومد ، ۱ سال نیم باهم درارتباط بودیم ازاون اوایلش الکی دنبال جدایی بود که من نذاشتم ،رابطمون رو بردیم جلوتر (قصدمون ازدواج بود) ،ایشون سرچیزهای بی دلیل همیشه گیر میدادن مثلا چرا اف شدی چرا انلاین شدی ، تو محیط کارم هستم میگن عکس بگیر ببینم کجایی با کی ویا تلفن بامشتری حرف میزنم اسکرین شات بده و… دعوا های ما اینطوری بوده ،البته اینم بگم ایشون خیلی احساساتی هستن بعد مدتی ابراز علاقه کرد گفت منم خیلی دوست دارم و… ، اما دعوا های ما تمومی نداشت خلاصه به هردلیلی بی اعتماد بودحتی با توضیح واثبات این دوماهه ایشون گذاشتن رفتن وبعد دوماه بهش گفتم چرا رفتی گفت چون توقبلا بادخترای دیگه تورابطه بودی ، الان من موندم چیکار کنم ،ازاین طرف خیلی دوسش دارم ازاین طرف منطقم اجازه نمیده ،همش درحال جنگ باخودمم ،نمیدونم ایشون برمیگیرده یانه ،یادرست میشه یانه ، راهنمایی کنید ممنون
ایشان دچار تله رهاشدگی هستند. مقاله آنرا در سایت بخوانید
سلام و درود، دکتر من حدودا سه ماه پیش با پسری آشنا شدم در فضای مجازی ، ایشون سوئد زندگی میکنن و اوایل رابطه دائما خودش اصرار داشت و همش عکس و ویدیو میفرستاد بعد که تماس هامون شروع شد هر روز ۵ الی ۶ بار تماس میگرفت خیلی خیلی از نظر فکری به هم نزدیک بودیم من اولین بارم بود که به یه جنس مخالف اینقدر احساس نزدیکی میکنم تا اینکه بعد یک ماه گفتم باید جدی از خودمون بپرسیم اسم این رابطه چیه؟ و خوب جوابی که داد واقعا با چیزی که من حس کردم متفاوت بود دائما از من تعریف میکرد و ابراز علاقه میکرد اما وقتی سوال کردم گفت ما فقط دوستیم ، من هم رابطه رو تموم کردم تا اینکه ولنتاین شد دوباره پیام دادن که چرا بیداری تا الان؟ من معمولا سرساعت معینی میخوابم که ایشون مطلع بودن منم روز بعد جوابش دادم و گفتم به خودم مربوطه و مجبور نیستم جواب بدم، گاهی دلم براش تنگ میشه جوریکه گریم میگیره ، من آدم احساسی نیستم ولی اولین نفری بود که تا الان یه جور دیگه دیدمش ، پیگیرم هست ولی من دنبال رابطه کوتاه مدت نیستم ولی ایشون ازدواجی نیست ، الان ۲هفته است که قطع رابطه کردم چجوری این حس وابستگی کم میشه؟ خیلی دارم اذیت میشم و اگه دوباره برگشت چیکار کنم میدونم آینده نداره و تصمیمم هم قطعیه فقط شرایط سخته برام چیکار کنم این مدت راحت تر بشه برام و پشت سر بزارمش ممنون
سلام دکتر وقت به خیر
من ۱۶ سالمه و برای اولین بار با یه پسر که از طرف دوستم معرفی شدهبود رل زدم
بعد یک ماه گفت تو وقت نمیذاری برای رابطه منم گفتم درسم مهمتره همیشه عم که آن بودم حرف اصلیت چیه ؟
گفتن من درگیر رابطه قلبیمم و اسیب دیدم
نمیتونم باور کنم دکتر. یک ماه فریب خوردم احساس شکست میکنم انگار همه پسرا همینن
سلام دکتر پسری هستم ۲۲ساله با دختری اشنا شدم که تو رابطه قبلی خودش گیر کرده به مدت چهار ماه باهاش حرف میزدم و به سختی قبول کرد که با من تو رابطه باشه و میگفت نمیتونه گذشته رو فراموش کنه هر وقتم که میخاستم رابطه رو تموم کنم میگفت من خیلی بهتر شدم و وقتی نیستی بیشتر میرم تو فکر و حالم بد میشه
و اینکه الان که باهم تو رابطه ایم هم گاهی اوقات میگه من برا رابطه بچم کاش دوست میموندیمو از این حرفا و بعضی شبا بی دلیل حالش بده خاستم بدونم باید چیکار کنم ادامه بدم یا تموم کنم؟!
سلام دکتر.من پسری 21ساله هستم که اوایل امسال با یک دختری توی دانشگاه که از قبلم میشناختمش وارد رابطه شدم که سه ماه طول کشید.اون موقع خیلی واسم اهمیت نداشت و وقتی دیدم رابطمون به جایی نمیرسه خیلی راحت باهاش کات کردم.
اما وقتی که ترم جدید دانشگاه شروع شد و دوباره دیدمش انگار ناخودآگاه دوباره سمتش کشیده شدم انگار بیشتر از قبل واقعا دوسش داشتم رفتم باهاش حرف زدم صادقانه گفتم که دوست دارم و اونم قبول کرد.اما وقتی وارد رابطه شدیم دیدم مثل قبل نیست اصلا یعنی میخواد حرف حرف اون باشه زور بگه،بهش میگفتم دوس ندارم با فلان پسر حرف بزنی میگفت نمیتونم بخاطر تو دورمو خالی کنم یا بهت جواب پس بدم.من تا چهار ماه تحمل کردم تحمل کردم ولی جز بدرفتاری ازش چیزی ندیدم واقعا.تا اینکه بعد از ی بحث تو چت بلاکم کرد و منم برعکس دفعه های قبل دیگه اهمیتی ندادم بهش.سری قبل که دعوا کردیم میخواستم خودمو بکشم چون حس میکردم واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم.میخواستم رگمو بزنم ولی فقط آسیب زدم به خودم.ولی این دفعه هیچ حرفی بهش نزدم جوابشو ندادم که وقتی دید اینجوریه از اینستام بلاکم کرد ولی دیگه اهمیتی نداشت واسم.الان چون سه تاکلاس دارم باهاش در هفته واقعا واسم سخته که بخوام ببینمش چون میدونم از لج من میره پیش کسایی که ازشون میدونه خوشم نمیاد.یکی راجب این موضوع کمک میخواستم ازتون؟
الانم واقعا دارم اذیت میشم که من بخاطر اون هرکاری کردم ولی اون حاضر نبود بخاطر من با ی پسر دیگه حرف نزنه
چیکار باید بکنم آقای دکتر؟
سن شما سن آشنایی است و قرار نیست با هر کسی دوست شدید رابطه جدی شود. باید بدانید اشنایی جهت شناخت است. آنچه شما درباره دوست داشتن بیان کردید غلیان هورمون در بدن است و ربطی به ان دختر ندارد. درباره دختر دیگری نیر می تواند اتفاق بیفتد. بنابراین صبور باشید تا فرد مناسب برای خود را بیابید. ولی اینبار زود عاشق نشوید و ابتدا شناخت پیدا کنید
سلام وقتتون بخیر
من حدود یکسال و ۴ماه با یه پسری که ارتباط خانوادگی کمی باهم داریم دوست بودم اون واقعا منو دوست داشت حتی اوایل رابطه حدودا ۵ یا ۶ ماه به پای من موند تا بهش علاقه مند بشم من کلا دختری با اخلاق خشکی هستم بخاطر شرایطی ک دارم
از علاقه ای ک بهم داره کاملا مطمعنم
ولی حدود ۸ ماه پیش با رضایت هر دوتامون رابطمون رو تموم کردیم چون من یکسری اهدافی داستم ک با وجود رابطه نمیتونستم بهش برسم و ایشون هم همینطور ولی هر از گاهی باهم صحبت میکنیم میدونم هنوز عاشقمه ولی خب میگه نیاز به یه رابطه جنسی دارم اگر اجازه میدی یه صیغه چندساعته با خانمی بخونم و نیازمو اوکی کنم الان از من میخواد اجازه هم بگیره که یک وقتی من ناراحت نشم یا از چشمم نیوفته ولی خب ما ۸ ماهه کات کردیم ولی خیلی دوسش دارم
نمی دونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید
حرف ایشان بسیار غیر منطقی است. هدف آن احتمالا راضی کردن شما به رابطه جنسی است. در هر صورت در صورت تکرار این حرف یا پافشاری بر آن حتما باید از رابطه بیرون بیایید.
سلام وقت بخیر.اقای دکتر من سابقه طلاق تونامزدی دارم یکسال پیش با یکی از دخترهای اقوام(تونامزدی جداشده) برای ازدواج اشناشدیم ولی قبل طلاق اون دختر خانم تو دلم بهش علاقه داشتم تا کار این خانم ب طلاق کشید ومنم به واسطه فامیل بهش پیشنهاد ازدواج دادیم وخانواده ها هم درجریان بودند بطوری که پیش مادرامون انگار نامزد بودیم وراحت اوایل رابطه تاشش ماه اول هیچ اختلافی نداشتیم بعد اون اوایل کار رسید به جزئیات واختلافات نظر هی دعوا وجروبحث بعد ۱۰ماه رابطه وقطع رابطه ۱۱روزه بهش پیشنهاد خواستگاری دادم ونزدیکی روزهای خواستگاری بود یک حس خفگی درگلو بهم دست داد ؟ انگار داشتم خفه میشدم مجبور به بهم زدن خواستگاری شدم.الان نزدیک یک ماه هس قطع رابطه کردیم وخانواده هامون باهم قهرهستن وبعضا وسوسه میشم برگردم چون بعضی روزها یادم میفته داغون میشم وازطرفی میترسم برگردم اون حس باز بهم دست بده؟ چیکارکنم اقای دکتر.اون حس خفگی موقع جدی شدن خواستگاری وازدواج بهم دست میداد یا شاید بخاطر جروبحثایی بوده یا ترس بوده نمیدونم.ممنون میشم راهنمایی کنید.
خیلی مهمه دلیل احساس بد خود را بفهمید. در غیر اینصورت ممکن است دوباره همان حال بد سراغتان بیاید. با یک روانشناس مشاوره کنید. شاید هم جر و بحث شما را ادیت کرده
سلام آقای دکتر، وقتتون بخیر باشه
من ۲۷ ساله هستم و ۹ سال پیش با پسری که دوسال از خودم بزرگتر بود وارد رابطه شدیم. خیلی همو دوست داشتیم طی این سالها و واقعا به پیشرفت هم کمک کردیم. اما این دوسال اخیر، بخاطر روابط ایشون با بقیه خانم ها( برای خوش گذرونی نه رابطه عاطفی) خیلی دعوا و جر وبحث داشتیم ک هردفعه ایشون میرفت و منو تنها میزاشت و از همه جا بلاکم میکرد، اما وقتی برمیگشت متاسفانه من قبول میکردم. البته برای مسائل خیلی سطحی دیگه هم ایشون منو تنها میزاشت طی این دوسال. دو ماه پیش هم سر یک بحث واقعا الکی و سطحی منو تنها گذاشت و دیگ جوابم رو نداد و از همه جا بلاکم کرد و فقط گفت میخواد دوستی با دخترهای دیگ رو تجربه کنه و الان هم ۲،۳ تا دوست اجتماعی دختر داره و خیلی خوشحاله باهاشون و من رو دیگ اصلا نمیخواد.
هدفمون از رابطه هم این بود که بعد از قبولی در مقطع دکتری، ازدواج کنیم.
الان این شرایط برای من خیلی سخته، نمیتونم حتی بعد این همه رفت و برگشت طی دوسال، باور کنم که رفته و با افراد دیگه ای در ارتباط هست.
میشه لطفا راهنمایی کنید باید چیکار کنم؟
ممنونم
سلام اقای دکتر
من به مدت تقریبا هفت ماه با یه شخصی توی مجازی باهم بودیم
و خب من تو این هفت ماه وابستگی زیادی پیدا کردە بودم
به طوری باهاش حرف میزدم ارامش عجیبی میگرفتم
این احساسات کم کم به وجود امد
اون شخص هم بهم میگفت خیلی بهش حس امنیت میدم
ولی یه مشکلی داشتیم همش اینکە چرا رابطه مجازیه و چون خیلی دور بودیم نمیتونستیم فعلا ریلش کنیم
شاید یکی دو سال دیگە واقعی میشد
ولی ایشون خیلی این موضوع اذیتش میکردمولی چون احساسات داشتیم نمیتونستیم تمومش کنیم تا جدی تر شد
تا اینکە این اواخر دیدیم خیلی وابستە شدیم
خیلی اهمیت میدیم به هم
و این اونو میترسوند
قبلا هم بارها سر اینکە میترسه جدی شیم و چون مجازیه نتونه کاری کنە و اسیب ببینه
یکی دوبار خواست جدا شیم
حتی یه بار هم به مدت دو هفتە از هم دور بودیم
ولی وقتی برگشت فهمیده بود کە بدون من نمیتونه حتی چند نفر هم تو زندگی واقعی بهش پیشنهاد داده بودن قبول نکرد
درستە مجازی بود اما واقعا همو دوست داشتیم بارها بخاطر هم گریه کردیم
خوشحال شدیم خندیدم
ولی همیشه بیشتر میخواست زیاده خواه تر بود
یعنی بهش میگفتم حالا کە شرایطش نیس چرا رابطه الانمنو خراب کنی ؟
اوکی شده بود تا این اواخر کە گفتم دعوا داشتیم و حساس شده بودیم و احساساتمون زیاد شده بود یهو ترسید
امد گفت نمیتونه ادامه بده
چون مجازیه و بهم نمیرسیم و گفت توانای پیش بردنشو نداره گفت نمیتونه
گفت دوسم داره ولی شاید بتونیم فراموش کنیم بهتر از اینە کە جدی تر تر بشه
گفت یکم دوری کنیم من یکم عصبی شدم
یهو گفت نە دوست شیم دوست عادی من قبول نکردم یهو از همه شبکە های اجتماعی کە ارتباط داشتیم دیل زدم
ولی خیلی خونسردم انگار چیزی نشده
انگار هنوز قبولش نکردم…
انگار باز قراره بهم برگردیم چون همو دوست داریم و نیاز بوده کە دور شیم یه مدت و قدر مجازی بودنمونم بدونه
نمیدونم خیلی ارومم و این خیلی بده این ارامش
حتی با دوستامم در موردش حرفی نزدم یه جور رفتم تو شوک
یه جوری کە انگار میگم اروم بگیر برمیگرده
میشه بهم بگین چیشده
میتونم حداقل چندین ماه دیگە برم سمتش وبتونیم دوست بمونیم یا وارد رابطه بشیم نە با این شدت ولی جوری کە اسیب کمتری ببینیم و با مجازی بودنش کنار بیاد
یا دوست عادی بمونیم؟ چون واقعا سختە قطع ارتباط با کسی کە هر روز حرف میزدیم اینم بگم کە ما سه سال پیش هم خواستیم وارد رابطه بشیم به دلایلی بعد یه ماه تموم شد
بعد دوست بودیم
بعد یه مدت تقریبا یه سال حرف نزدیم
باز برگشتیم به هم به مدت هفت ماه تو رابطه
الان چیکار کنم به نظرتون ؟
رابطه باید متناسب باشد. یکی از اجزای تناسب شرایط مکانی و زمانی است. وقتی نمی توانید انرا کنترل کنید و اختلافات دیگر نیز دارید بهتر است رابطه را کاملا تمام کنید. در غیر اینصورت مشورت کنید که آیا بر این موانع می توانید غلبه کنید. اگر نتوانسته اید برگشت شما یعنی مشکلات ئوباره تکرار می شود
سلام من دختری۲۴ ساله هستم ک مدت ۴ سال با مردی۲۷ ساله دررابطه هستم . ایشون قبلا ازدواج کردن و همسرسون فوت شدن و یک دختر دارن . از روزی ک با ایشون اشنا شدم قصدم ازدواج نبود شاید دلسوزی و کنجکاوی درمورد زندگی ایشون باعث جذب من به رابطه شد . من همیشه به ایشون گفتم ک نمتونم با ایشون ازدواج کنم چون شرایط ایده ال من رو ندارن ولی ایشون به شدت احساسی هستن با تهدید به خودکشی و ابرو بری و این ک به خانواده ام جریان رو میگن منو وادار به ادامه این رابطه کردن کار درستی هم ندارن و ضعیف هستن از نظر جسمانی . من از این رابطه دلسرد شدم و خسته حتی به مدت دو هفته گوشیم رو خاموش کردم ولی ایشون بهمحل کار و منزلم مراجعه کردن و قضیه رو به خواهر و مادرم گفتن ک اگه برنگردم به رابطه اقدام به خودکشی و ابرو بردن من میکنن الان هیچ کس نه خودم نه مادرم به این رابطه راضی نیستیم چطور ایشون رو متقاعد کنم ک بیخیال من بشن و اتفاق بدی پیش نیاد .
مشکل از خود شما است. شما دچار تله ایثارگری هستید. مقاله تله ایثار را در سایت بخوانید.
قرار نیست شما او را قانع کنید
سلام اقای دکتر اگه میشه کمکم کنید من یه دختر20 ساله هستم و 4ماه بایه پسر28ساله دوست شدم اولین بارم بود که وارده رابطه عاطفی میشدم و از طرفی سال 4 کنکورم بود و میترسیدم که داشتن رابطه باعث افت درسم نشه چون هدفم یه رشته خوب بود .ولی از یه طرف دلم میگفت بمون عقلم میگفت تموم کن .اون پسر به من گفت که دنبال ازدواج نیس ولی خیلی دوستم داشت جوری که گفت اولین دختری هستم که دوستم داره . و براش مهم بود که من قبل اون با هیچ پسری نبوده باشم .خب واقعا اون اولین دوست پسرم بود وقتی بهش گفتم باور نکرد هر چقدر که میگفتم باور نمیکرد.تا این که یه بار مجبور شدم یه دروغ کوچیک بگم برای حفظ ابروی کس دیگه.و همین دروغ باعث شد که کلا اعتمادشو از دست بده و فقط با قسم و دست گذاشتن رو قران گذشته پاکمو باور کنه ومجبورم کرد که هر چی که از گذشته بوده حتی کوچیک ترین چیز رو بگم حتی دست دادن به پسر و منم همه چیزو گفتم هیچی ازش مخفی نکردم ولی نمیدونم چرا از دست گذاشتن رو قران میترسیدم با این که همه حقیقتو گفتم و باعث شد بهانه بیارم و اونم میگفت اگه میخوای این رابطه بمونه باید حتما رو قران دست بزاری من همه چیزو بهش گفتم ولی نمیدونم چرا ترسیدم و این کارو نکردم بهم گفت هر وقت ببینتم باید حتما براش قسم بخورم و منم بهانه اوردم و باعث شد تموم کنه رابطه رو قبلا هم چندین بار به خاطر ترس از اینده و این که من بعد ها برم دانشگاه میخواست کات کنیم ولی من نمیخواستم من دوستش دارم الانم که کات کردیم نمیدونم کارمون درست بوده یا نه و این که ایشون زود عصبانی میشن الان به نظرتون این رابطه برمیگرده ؟اگه برگرده ادامه دادنش درسته؟
بهیچوجه ادامه دادن درست نیست. توجه زیاد او به شما نشانه دوست داشتن نیست. نشانه شک و بی اعتمادی درونی او است. مواردی که گفتید از او نشانه عدم تعادل روحی اوست. این رابطه در ادامه شما ر از پای در می اورد
سلام وقتتون بخیر
من و دوست پسرم ۶ ساله ک باهمیم سه سالو نیمش رابطمون مجازی و از راه دور بود
ما باهم بزرگ شدیم خیلی از مشکلاتی ک بقیه باهم داشتن ما نداشتیم همیشه همو درک میکردیم و بهم گیر نمیدادیم
از نظر خانوادگی همیشه تحت فشار بود یکی از اعضای خانوادش مریضی بدی داره
از پارسال شروع ب کار کرده توی کارشم یسری مشکل بود حالا حدود ۵ ماهه میگه افسردگی دارم خیلی مشغول کار و زندگیم و کم کم من کلا از زندگیش حذف شدم حتی حالمو نمیپرسه جوابمو ب زور میده حتی روز سالگردمون هم پیام نداد
منم افسردگی رو تجربه کردم ولی اینجوری نبودم همش میگم باید درکش کنم هرکسی یجوریه نباید تو این شرایط تنهاش بزارم
ولی اون حتی بزور جوابمو میده و میگه حوصله ندارم،کار دارم…نمیزاره ک کنارش باشم
خودمم دارم نابود میشم
چند بار باهاش حرف زدم ولی دیگه ن جونی برام مونده هم میترسم چیزی بگم ک حالش بدتر شه
مدام درحال سرزنش خودم و فکر ب اینم چ کاری کنم درسته چ کاری کنم نکنه حالش بد شه
واقعا نمیدونم چ کاری درسته
عاجزانه درخواست کمک دارم
ابتدا باید حال خودتان خوب باشد تا بتوانید به کسی کمک کنید. حال شما فعلا مساعد نیست. بهتر است از رابطه بیرون بیایید زیرا توان ادامه را ندارید. به او نمی توانید کمک کنید حال خود را هم پریشان می کنید. هرچه زودتر بیرون بیایید
درود دکترعزیز ومحترم
ضمن تشکرخدمت شما که اینچنین با حوصله وکامل زمان میزارید وجواب دوستان رو میدهید…
خودم یک خانم ۴۷ساله هستم که ۱۱ساله از همسرم جدا شدم ویه دختر دارم ،حدودهمون ۱۱ سال بایه اقایی اشنا شدم که متاهل بود که البته مشکل داشت وناراضی …وابراز علاقه میکرد وراضی از رفتار من که میگفت عکس رفتارهمسرخودش هست الان ۷ساله که همسرش رفته ومهریه هم گرفته ولی طلاق نه …وبین ماهم مشکلات زیاد شده ،ازطرف من چون اقدامی برای عقد نمیکنه بهم میریزم و بدرفتاری میکنم …ورفتاری که یه زمان ازش تعریف میکرد وخوشایندش بود الان ازش فراری ونمیتونیم کات هم کنیم ، من همچنان لای منگنه ام …شما بگید چه هدفی داره ومن چه کنم ؟؟؟
پاینده باشی دکترجان
ایشان تا زمانی رابطه براش خوشایند بوده که لازم نباشد هزینه عاطفی روانی اجتماعی و مالی بدهد. این شرایط را همه مشتاق هستند. پس دلیل بر علاقه و اشتیاق به ازدواج در او نبوده از ابتدا. حال که شرایط جدی شده است موضوع خود را نشان می دهد.
اگر قصد شما فقط ازدواج است بهتر است از رابطه بیرون بیایید. شما لزوما برای او فرد بهتری نسبت به همسر قبلش نبوده اید. حتی در صورت ازدواج احتمالا به نفر بعد شما همان مشکلاتتی را مطرح می کند که درباره همسر قبل می گفت
سلام ۲۴ سالم به مدت ۳ سال به قصد ازدواج با یه آقایی بودم یعنی از زمان خواستگاری این رابطه شروع شد ولی پدرممخالف بود بخواطر همینم اینقدر زمان برد ولی من تو این مدت فهمیدم ایشون بهم بی توجه هیچوقت تولدمو حتی تبریک نمیگفت میگفت یادم رفت یا روز خواستگاری بعد هزار دنگ فنگ بخواطر یه چیزی مسخره تفریح ایشون خواستگاری کنسل شد من دیگه نخواستم ایشون بیاد خواستگاری تا سه ماه دستو پا شکسته ارتباط داشتیم تا اینکه من گفتم دیگه نمیخوام ادامه بدم جدا شدیم چون واقعا از ایک رفتاراش نگران شدم با اینکه زبانی ابراز علاقه میکرد حالا بعد ۶ ماه عکساشو با یه دختر خان م میزاره یعنی ازدواج کرد ولی این قضیه که ایشون از قبل با این خانوم ارتباط داشت حالمو بد کرده اصلا حس ادمایی دارم که ۳سال یا بیشتر بهش دروغ گفتن نمیدونم از سر لجبازی اینکارو کرده یا واقعا با اون کاراش میخواست منو از سرش باز کنه
مهم تر از دلیل رفتار او آن است که چرا شما به شخصی که به گفته خودتان فردی بی توجه بود علاقمند شده اید؟ ممکن است دلایل ان در تله های زندگی شما بوده باشد. تله رها شدگی و تله محرومیت هیجانی را در سایت مطالعه کنید
سلام آقای دکتر عرض ادب و خدا قوت
اقای دکتر عزیز من 24سالمه و ۳سال هست که توی رابطه ای کاملا جدی و صمیمی و عاطفی بودم با خانومی که 26سالش بود ولی به جز سنش که بزرگ تر بود تو بقیه ی ملاک های ازدواج من سر تر بودم.
آقای دکتر از لحاظ رفت امد ما تقریبا همیشه باهم بودیم شب تا صبح، صبح تا شب همیشه همه ی ادما چه همسایه چه فامیل مارو کنار هم میدیدن…. موضوع از اینجا شروع میشه که ما به اين نتيجه رسیدیم که بدرد هم نمیخوریم و تموم تلاشمونو کردیم اما نشد…. من هم قبول کردم و واقعا مطمئنم که دیگه نمیخام…. اما هر شب عذاب میکشم، شبا تا صبح ییدار و گریه و حال خراب، واقعا دیگه کم آوردم، دیگه نمیخوامش به هیچ وج اما اصلا نمیتونم فراموش کنم… باید چیکار کنم من
انتظار نداشته باشید وقتی رابطه وقتی انقدر در هم تنیده بوده است و زمان زیادی با هم صرف می کردید بدون فشار روحی تمام شود. زمان به خود بدهید و این فشار را تحمل کنید
سلام و ادب
من مشکلی دارم دکتر 17 سال اذواج کردم .خواهرانم اذواج کردن بسیار حسود و بخیل و تهمت زن و ….هستن .خوب بلحاظ ظاهری زشت و به لحاظ مالی یک خونه دارن و من مستاجرم.نیشو کنایه و عقده ای بازی زیاد در میارن طوری که دیگه کات کردم
حالا بنظر شما کار من درسته قطع رابطه البته اونها هم اصراری به رابطه ندارن .فقط فضول هستن و سالی یک بار زنگ میزنن .
چرا میگم حسود چون مثلا خواهریم اما من بینی عمل کردم یکی شون زود گفت منم برم عمل کنم منو مجبور کرد از دکتر خودم و کارهاشو و نگه داریشو انجام بدم که کردم و دوسش داشتم خوشحال باشه .اون یکی دیگه گفت اه یک خال بیرنگ دقت کنی به اندازه ارزن زیر گونه داری .یعنی عیوب داری .اون یکی هم گفت دوستم همه جوره عمل کرد و ماشین و فلان سر چهارراه سکته کرده مرد .یعنی زنهای بزرگ صاحب بچه و شوهر یکیشون تبریک بلد نبود و اما جاریم عمل کرد خنده و شادی خانوادش بود .خواهرهای من بلحاظ ظاهری زشت و شوهرانی زشت دارن اما کارمند و …و پز ما پولداریم.کنار هم میشینن و میگن ما پولدارها با هم .احمق کجای ایران یک خونه 75 متری و حقوق 7 تومان پولداری هست .اگه پولدار بودین اینقدر عقده ای نمیشدین البته اینو تو دلم میگم .و هیچ گاه جز احترام ندیدن از من .دو تاشون به مذهبی بودن و …میگن اونها بهشتی هستن و من جهنمی .اما چرا اگه جلوی پسر 14 ساله من محجبن چرا تولد و عروسی حجاب ندارن جلوی مردها میگن یک شبه عکس میگیریم و بشدت طوری زاویه میگیرن که منم تو عکسشون باشم شعور ندارن من نمیخوام تو عکس اونها باشم.و یکیشون گفته شوهرم عاشق سوفیاست اخه احمق وقتی من همسرم رو انتخاب کردم .دیگه هر ابلهی عاشق من بشه من میرم اون سمت من دارای عقل و شعورم بعد بلحاظ ظاهر همسراشون کوتوله و سیاه و زشتن.و شوهرانشون نمیگن خود خواهران من میگن شوهرمون عاشق سوفیا هستن .خوب من چه تقصیری دارم من که سالی دو دفعه منزل مادرم میاین میبینمتون.چرا خفه نمیشین.بسیار مذهبی های فاسد فکر و در دروغ و تهمت استاد با نام دین به من تهمت میزنن و به مادرم میگن اون مادر بیسواد منم باور میکنه .البته 75 سالشه .
روابط با اینها انگار خواهران تناردیه رو دارم و کلا خانوادم دقیقا تناردیه هستن
چه کنم راه درست بازم روابط داشتن با اینهاست .چقدر لبخند بزنم به رسم ادب چرا اونها احترام نمیزارن اینقدر حسود چرا
سلام خسته نباشید
من حدود ۱۰ ماه با کسی وارد رابطه شده بودم و اوایل همه چیز خیلی عالی پیش میرفت و خیلی خوب بود اما چون برای بار اول بود چنین حسی رو تجربه میکردم یکم نسبت بهش گارد داشتم و فکر کرد که من این رابطه رو نمیخوام و به مدت یک ماه از هم بیخبر بودیم بعد مدتی دوباره ارتباط گرفتیم چون رفتارش عوض شده بود من مداوم با گذشته مقایسش میکردم و خودمو ناراحت میکردم و همش گریه میکردم و اونم اصلا تحمل اینکه بخوام گریه کنم و نداشت بعد یهو اومد گفت که ما باید تموم کنیم چون من به تو آسیب میزنم و نمیخوام اذیت بشی گفت دوستم داره و خواهد داشت ولی نمیخواست جوری بشه که بعدا بگم اشتباه کردم وارد رابطه با این آدم شدم و چه آدم مزخرفیه و دوست نداشت اولینم بد باشه و گفت بیا دوست بمونیم باهم حسامون شاید همون باشه و رفتاری تغییر نکنه فقط دیگه اسمی روی ما نیست و من الان نمیدونم واقعا باید چیکار کنم خیلی برام دردناکه وقتی میدونم همو دوست داریم و نتونیم باهم باشیم نمیدونم باید چیکار کنم و آیا امکان داره دوباره بتونیم بهم برگردیم بعد مدتی
سلام وقت بخیر
من۲۵سالمه.سه ماه با پسری که از قبل یه دوستی ساده بینمون بود وارد رابطه شدم.۲۷سالشه و اخلاقش رفتارش طرز برخوردش خوب بود و تا حد زیادی با معیارای من مطابقت داشت گرچه بعضی وقتا سر یه سری مسائل بحث راه مینداختم و ناراحت میشدم و اون با صبوری حلشون میکرد.حس میکردم واقعا منو دوس داره و توی رابطه ی امنی قرار دارم.تا اینکه این بحثا بیشتر و بیشتر شد و آخرش گفت این رابطه دیگه به درد نمیخوره و باید تمومش کنیم.من غرورم نذاشت بگم نرو و فک میکردم خودش برمیگرده.چون قبلا یه بار دیگم بخاطر ترس از آینده و نامعلوم بودنش کات کرده بود و بعد از یه هفته با اصرار زیاد برگشته بود رابطه اوکی شده بود.
خلاصه این بارم رفت ولی ۱۰ روز گذشت و برنگشت.من بهش پیام دادم و فهمید دلم براش تنگ شده ولی مستقیم نگفتم که میخوام برگردیم. اونم گفت منم دلتنگ شدم ولی نمیتونستم پیام بدم و تو هم هیچوقت هیچوقت فکر برگشتن به رابطه ای که هرروز توش بحث داشتیم رو نکن و سعی کن همه چیو فراموش کنی.گفت من عاشقت بودم ولی اون حس کم کم از بین رفت و دیگه امکان نداره دوباره برگردیم به رابطه و واقعا هم انگار براش مهم نبود و انگار راضی بود که کات کردیم.من از حرص و ناراحتی خدافظی کردم و گفتم همه چی تمومه و بعدم بلاکش کردم.
الانم خیلی ناراحتم و انگار یه چیزی درونم داره میسوزه.هم دوسش دارم هم ناراحتم از اینکه رفته هم عصبانی ام هم حسرت میخورم هم فک میکنم از اولم اونقدری که من فک میکردم دوسم نداشته و اعتماد به نفسمو از دست دادم.
لطفا راهنمایی کنید که باید چیکار کنم.امکان برگشتنش هست؟اصلا اگر هم برگرده دیگه اون رابطه ارزش ادامه دادنو داره؟باید فراموشش کنم؟با این همه ناراحتی چطور کنار بیام؟
سلام ببخشید من ۱٠ ماه با کسی بودم ک واقعا عاشق هم بودیم و رابطه داشت عالی پیش میرفت اما مادرشون فهمید و گفت ک دیگ نمیخاد باهم باشین. ولی من نمیتونم ترکش کنم از شدت عشق و وابستگیم بنظر شما چیکار کنم؟
سلام دکتر، شرمنده من نتونستم سوالمو جای دیگری تایپ کنم و اینجا نوشتم تا اینجا پاسخمو بدید. واقعاً نیاز به راهنماییتون دارم.
من ۱۸ سالمه و با پسری که ۳۰ سالشه، ۴ ساله به طور مجازی در ارتباطم. خیلی همو دوس داریم و با اینکه بارها و بارها از دست همدیگه دلخور شدیم ولی هیچ وقت رابطمون از بین نرفت. متاسفانه از نظر مکانی خیلی فاصله داریم اما گفت به زوری به خواستگاریم میاد و همه این فواصل از بین میره. خلاصه تا اینکه بعد یک مدت بهم گفت میخواد ارتباط ارباب برده داشته باشیم و نوع رابطمون که عاشقانه بود رو تبدیل به این نوع کرد. ۲ طرف از این ارتباط ارباب برده لذت میبریم و ارتباطمون محکمتر شده اما بعضیا بهم گفتن که این ارتباط اشتباهه و پسره داره ازت سواستفاده میکنه. میشه شما راهنماییم کنید؟ این ارتباط درسته یا نه؟ از نظر سنی به نظر شما ایرادی داره که با ۱۳،۱۴ سال تفاوت سنی همو دوس داریم؟
یعنی من بشم اربابش و اون سگم. ازم میخواد که بهش زور بگم و خودمو بالاتر از اون ببینم. بهش فحش بدم و اینجوری ولی تا حدی که به دوطرفمون اسیبی وارد نشه
ایشان از عزت نفس پایین رنج می برد. ضمن اینکه در اینده در رابطه جنسی با هم مشکل خواهید داشت
بله ممنون
دکتر به نظرتون این قضیه ممکنه موجب آسیب به رابطمون بشه؟
چون پیش یک دکتر رفته بود که بهش گفته بودن ممکنه این عمل سبب بهبودم بشه ولی دکتر دیکری خلاف حرف ایشون رو گفت
من پاک گیج شدم.
بعید است دکتری گفته باشد مفید است. احتمالا از قول خودش گفته به شما
بله ممکن است اسیب زیادی بزند. زیرا احتمال دارد در همین حد هم نباشد و موضوعات دیگری را نیز در بر داشته باشد
و اینکه از نظرتون تفاوت سنی زیادمون مشکلاتی خواهد داشت؟
سلام
16 سالمه با دوست صمیمیم که 7 ساله با هم دوستیم کات کردم
اگه بخوایم از رو قلبمون پیش بریم ، هنوزم همو دوست داریم و دوس داریم برگردیم و اگه بخوایم به نظرم می تونیم ، با این که شاید مثل قدیما نشیم
ولی اگه از لحاظ عقلی بگیم ، چون اون درون گراست و من برون گرا ، جدیدا دیگه نمی تونیم با هم باشیم و نمی تونیم حرفامونو حضوری و توروی هم بگیم
میشه راهنماییم کنید که کات کردن کار درستی بوده یا نه
ممنون
سلام
۲۷ سالمه
من با یه خانمی ۸ ماه باهمیم همه چی خوب بود
ایشون از لحاظ روحی کمی دچار مشکل شدن البته از سمت من نبوده این اشفتگی روحی
خیلی بی رمق شدن و از من مدتی زمان خواستن برای تنهایی که یه مقدار خودشونو پیدا کنن
تغییر رفتار داشتن یه مقدار نسبت به قبل کم اهمیت تر بودن با من ولی من گذاشتم رو حساب حال روحی نامناسبشون
الان ۲ هفته هیچ ارتباطی نداریم باهم که پیامی نیومده از طرفشون
منم پیام نمیدم بهش برای اینکه به تنهایی نیاز داره الان میخوام بدونم بنظرتون این به منزله ی کات کردن هست یا واقعا احتیاج به تنهایی؟
و من چیکار باید کنم تو این شرایط؟
سلام وقت بخیر جناب دکتر دختر خانمی ۳۰ ساله هستم که با آقایی که ۵ سال از خودم کوچکتر هستند ۶ ماهی هست در محل کار آشنا شدم که از لحاظ سمت کاری هم از بنده پایین تر هستند ایشون تا یه حدی از من رابطه جنسی میخان و این برای اصول اخلاقی من ممکن نیست و هرچه به ایشون میگم یکم زمان برای شناخت هم بذاریم و رابطه جنسی رو برای زمان عقد بذاریم قبول نمیکنن و میگن اذیت میشن ما چندین بار سر این موضوع اختلاف داشتیم و جدا شدیم و برگشتیم ،ایشون خیلی خونگرم و با اخلاق و خانواده هستند فقط دراین مسئله خیلی عجول هستند بنظر شما میشه روی این رابطه اصلا حساب باز کرد ؟
متاسفانه ایشان در سنی نیستند که بشود از او انتظار ثبات در تصمیم گیری داشت بالاخص اگر رابطه جنسی برقرار کنید احتمال تغییر نظر او بیشتر می شود زیرا چیزی را که می خواسته بدست اورده است.
بنظر شما کمی جنبه هلی جمایتگری تان زیاد است و. مقاله تله رها شدگی را در سایت بخوانید و چک کنید ایا با نشانه های شما مطابقت دارد؟
درود بر شما.دکتر من ۳۲ سالمه.اقای دکتر.دو سال و نیم یا اقایی بودم که منو واسه ازدواج خواستن و عاشقانه منو دوس داشتن.رابطه بسیار عمیق و تجربه کردم با ایشون.هیچوقت حتی گمان نمیکردم بخواد بره.خیلی ماجراها اتفاق افتاد.خونواده ها در جریان قرار گرفتن….که این اقا اواخر مهر امسال یهو گفتن دیگه نمیخوان و رفتن.من رابطمونو دوس داشتم.رفتم بهش گفتم برگرد چون ایشون منو اونقدری میخواستن که منو بارها برگردوندن اما ایندفعه نه.۲۰ روز گذشت خبری نشد تا اینکه طاقت نیاوردم.برگشتم بهش گفتم بیا درست کنیم همه چیز و به هیچ صراطی مستقیم نشد.و من یه جورایی بعد یه مدت حس کردم حکم یه ادم اویزوون و براشون داشتم.کلی پیام بهش دادم که احساس منو به بازی گرفتی و دیگه تموم کردم.من نمیخواستم به هر نحوی شده ایشون و از دست بدم چون دوسش داشتم.خیلی جاها منو دلداری دادن که میگذره یادت میره ووو…من موندم تو تمام این مدت چطور واسه ایشون این همه راحت گذشت…که حتی یه پیامم ندادن واسه احوالپرسی از من حتی.دیدمشون گفتن که دوسم دارن اما به صلاح هر دومون هست رفتن.دکتر ایشون ادمی بود که واسه رفتن من گریه میکردن خودشونو به اب و اتیش میزدن.من موندم چطور این همه بی رحمی از جانب ایشون دیدم…میخوام یه جوری برشون گردونم که خودمو کوچبک نکنم.به هر راهی بگید زدم اقای دکتر اگر با صحبت درست میشد.دنبال یه راه حلم.نظر شما چیه؟من اینقدر از ایشون محبت دیده بودم جز این اواخر که ذره ذره اش یادمه و نمیخوام ایشون برن از زندگیم چون میدونم هیچوقت کسی نمیتونه اندازه ایشون کنارم باشه و البته هیچکسم نمیتونه به اندازه ایشون بعد این رابطه بذاره اینقدر بیخیال بره.لطفا کمک کنید من چطوری میتونم ایشون و دوباره علاقه مند کنم و برگردونم.
چکار کردی مینا؟ موفق شدی؟ برگشت پیشت؟
منم شرایط تورو دارم. حدود ۳ سال باهم بودیم و از اول مهر تموم شد. با این تفاوت که اون بدون توضیح رفت. انگار زمین دهن باز کرد و اونو بلعید. هیچ جایی نیست
عشق مفهومی واقعی نیست بلکه جذبه و محبت ناشی از نیاز جنسی است وقتی تا حد کافی ارضا شد و سند رسمی برای ماندن نباشد جهت تجربه دیگر و شاید بهتر و متفاوت تر، کیس دیگری بر می گزیند
وقتی ازت بهرشو کشیده چه لزومی داره خودشو درگیر ازدواج و عقد و عروسی کنه
این مسیر از طرف خانما اشتباه میشه
وقتی پسر بدون عقد و عروسی ارضا شده دیگه چه نیازی خودشو به دردسر بندازه
سلام وقتتون بخیر به مشاوره با شما نیاز داشتم.
چهار ماهه با اقایی از طریق یک اشنا معرفی شدیم واسه ازدواج اوایل زیاد استرس داشتم و تمایلی نداشتم ولی نمیتونستم بهشون بگم خواستگاری انجام شد و قرار شد مدتی باهم اشنا شیم و بعد قرار مراسم عقد رو بزاریم بعد از گذشت ۲ ماه کم کم متوجه سوالات عجیب ایشون شدم که مرتب سوال میکرد ایا قبلا با کسی بودی و همینطور متوجه کم شدن ارتباط مادرش با خانوادم تااینکه بعد از دوماه که حالش عوض شده بود گفت که دودل شده بخاطر حرفهای بقیه و استخاره زده و استخاره بد اومده. قرارشد با مشورت خودمون یه مدت مجدد صبر کنیم. تو این مدت صبر کردن متوجه شدم خیلی تحت تاثیر دروغهای یه نفر پشت سر من زده قرار گرفته.بعد از یک ماه صبر کردن ازش خواستم با خانوادم مجدد تماس بگیرن اما نگرفتن بهانه های مختلف اورد. به صورت پنهانی گوشیش رو چک کردم و متوجه پیامهای توهین امیز یه نفر نسبت به خودم شدم که به این اقا گفته بود. همینطور متوجه پیامهای خودش و مادرش شدم. متوجه شدم دقیق یه ماه قبل ازینکه در مورد استخاره با من صحبت کنه استخاره زده بود و مادرش بهش گفته بود به من بگه و جدا شیم اما پنهان کرده بود و مادرش بهش گفته بود باشه یه مدت صبر کن مجدد استخاره میزنیم و اون بعد از یک ماه تازه به من گفت همینطور متوجه شدم مادرش یه ماه بعد دوباره بهش گفته بود استخاره خوبه وقت عقد مشخص کنیم و خودش گفته بود نه. حس میکنم خودش و خانوادش تحت تاثیر حرف بقیه قرار گرفتن و پشیمون شدن اما این اقا دقیق به من چیزی نمیگه. همش میگه نمیدونم چیکار کنم فعلا حالم بده اگه اذیتی خب برو اما من نمیخوام همچی رو خراب کنم.
حس میکنم تحت تاثیر دروغهای پشت سرم قرار گرفته. خیلی بلاتکلیف منو گذاشتن. الان یه هفته ست که بهش گفتم از حقیقت و پیامهاش با مادرش و پنهانکاریشون خبر دارم و دیگه تماس باهاش نگرفتم و اونم یه هفته ست که دیگه خبری ازش نیست. نمیدونم چیکار باید انجام بدم
ایشان بنظر ثبات رای ندارد و تحت تاثیر مسائل غیر علمی است. این عدم ثبات بعدتر نیز می تواند در زندگی شما مشکل ایجاد کند.
ایشان همچنین تحت تاثیر رای مادر است.
کسی که به استخاره پناه می برد نشانه ان است که فرد مصممی نیست و می خواهد تصمیم را به دیگری واگذار کند. یعنی مسئولیت تصمیم را ترجیح می دهد خودش برعهده نگیرد
با او بهیچوجه تماس نگیرید و اگر برگشت تا زمانی که مطمئن نشدید در تصمیم قطعی است رابطه را شروع نکنید
سلام وقت بخیر اقای دکتر.
من ۳۶ سالمه و عاشق کسی شدم که ۲۲ سالشه.یهنی ۱۴ سال اختلاف سنی داریم.
الان من عاشقم.اونم عاشق.
من از این میترسم که فردا من میشم ۵۰ ساله و خانمم میشه ۳۶ ساله.
میخوام بدونم مشکلی پیش نمیاد اینجوری از نظر روحیات و…
چون واقعا دوسش داشتم و نمیتونم ازش جدا بشم.
توروخدا جوابمو بدین.
ممنونم
اختلاف سن زیاد احتمال مشکل را بیشتر می کند ولی قطعیتی ندارد. بهتر است مدت زمان بیشتری را برای اشنایی با هم وقت بگذارید تا متوجه شوید ایا در یک دنیا زندگی می کنید یا بخاطر اختلاف نسا در دو دنیای متفاوت
100درصد اشتباه
جهت اشنایی با میزان ظرفیت ایشان.
وی را در شرایط سخت امتحان کنید پاسخ رفتاری ایشان مشخص کننده مسیر شماست.
بد نیست درباره برخی علایق وسلایق و جهان بینی تان بیشتر مطالعه کنید.
۱۴ سال اختلاف یعنی شماببلوغ رسیدی ولی ایشان تازه متولد شده چرا ب بالا رند بشه عدد
سلام وقت بخیر
من تعریف شمارو خیلی شنیدم الان تو یک شرایط سختی قرار دارم خیلی ممنون میشم که کمکم کنید
من یه دختر ۱۸ ساله با یک پسر ۲۳ ساله که وارد رابطه شده بودیم این رابطه بخاطر شرایطی که ایشون داشتن(سرباز) از طریق فضای مجازی بود
نزدیک یه سال بود باهم حرف می زدیم ولی تند تند به دلایلی کات میکردیم و بازه زمانی کات کردنمون هم زیاد بود من بلاخره نتونستم به غرور خودم غلبه کنم و دوباره خواستم رابطه شروع شه و بهش پی ام دادم اونم اصلا رد نکرد تازه صمیمی تر از قبلم شدیم هر روز وابسته تر و عاشق تر از دیروز ما همه چیو برای آینده برنامه ریزی کرده بودیم قرار بود بعد چند ترم از دانشگاه رفتن من باهم نامزد کنیم
وقتی داشتیم درمورد آینده حرف میزدیم من یهو قدرت کلام خودمو از دست دادم و به شوخی گفتم کسی تورو میخواد چیکار و…
اونم شروع کرد به شمردن افراد فلانی و…
برای من سخت شد برای اینکه کم نیارم یکی از عکسای آشنایان که درگوشی بود(ایشون رتبه سه رقمی آورده بودن عموش برای تبریک استوریش کرده بود منم وقتی بحث از کنکور شد عکسشو واسه دوستام فرستادم که رتبه برتر تو فامیل اینه و… برای اینم صورتشو کات کردم فرستادم)براشون فرستادم و به دروغ گفتم هدف خونواده من ایشونه که قراره دندون بخونن
بعدش اون گف که من فقط باهات شوخی کردم ولی من اصلا به روی خودم نیاوردم که دروغ گفتم و برعکس تاییدشم کردم اینم خیلی عصبی و ناراحت شد و..
فردای اون روز نبود بهش پی ام دادم که چت شده گف فکرم درگیره
به خونواده ها قراره تو آینده چی بگیم
شغل من قرارا چی بشه و..(مدرک لیسانس مهندسی عمران)
تو قراره بری تو یه شهر دیگه تکنسین اتاق عمل بخونی و…
منم گفتم هرجور راحتی من مشکلی ندارم میتونیم کات کنیم
وقتی صدامو شنید دید گریه کردم و ناراحتم گف عیبی نداره شغلم حل میشه شهریم که قراره بری با شهر خودمون یه ساعت فاصله داره و من آخر هفته ها میام اونجا خونواده ها هم اولش یکم سخت میگیرن بعدشم عادت میکنن و…
ما به رابطمون ادامه دادیم اون خیلی سطح فکریش نسبت به سطح فکری من چند level بالاتر بود
مرام عاشقی و قشنگ بلد بود وقتی یه جمله عاشقانه میگف یا یه کلیپی چیزی می فرستاد خیلی خشک و یخ جوابشو میدادم در حد یه ایموجی
هی به اندامش گیر میدادم
هی گوش زد میکردم خونواده من آرزوشون اینه که دومادشون دکتر بشه و...
اینارو میگفتم تا یکم تلاششو بیشتر کنه وگرنه همچین چیزی نبود خواستم بجای اینکه بفکر سفرای خارجی و خوش گذرانی با دوستاش و… باشه بیشتر رو کارش تمرکز کنه تا آیندمون بهتر بشه
توی آخرین شب قشنگ حرف زدیم عکس و…
فرداش نبود پیام دادم کجایی و…
گف شیفت بودم خستم منم گفتم اوکی دیگه بهش پیام ندادم
فرداش دوباره اس دادم که تو چت شده گف ببین من اینجوریم خودت میدونی اخلاق ندارم کارمم معلوم نیس مشروب میخورم و انتظارات تو و خونوادتو نمیتونم برآورده کنم
تازه فامیل نزدیکم هستیم
منم گفتم یهو چیشد
باهم حلش میکنیم مشکلی نیس
ولی من دوست دارم و…
خیلی اصرار کردم ولی گف هندیش نکن و…
خداحافظی کرد و رفت
بعد ۵ روز به اصرار دوستام بهش پیام دادم که بدون تو نمیشه اونجوری که فکر میکنی نیس برای آینده خودمون اینارو بهت میگفتم و…
حتی عکس کاملم فرستادم که ببینه استوری هست و خالم برام نفرستاده و همشون یه دروغ بود
اونم گف اصلا برام مهم نیس من نمیخوام باشم
بهونه های مختلف آورد
با یکی دیگه بودم الان اومده(اگه بود میفهمیدیم الکی میگف)
برای آینده خودت کات میکنیم شرایط های بهتری تو آینده و دانشگاه برات پیش میاد
فاصله سنیمون زیاده
همو درک نمیکنیم
منم گفتم داریم دوتامونم عذاب میکشیم پس اون استوریت چی میگه(درباره رفتن یار بود که چون توواینیستا نبودم با داداشش رابطه خواهر برداری دارم اون برام فرستاده بود)
اونم گف خودتو درگیر نکن من همیشه از اینا میزارم به خودت نگیر
عاقلانه فکر کن نه احساسی
الان داغی نمیفهمی
بعدشم گف پی ام نده اگه بدی بلاکت میکنم
من حتی برای اینکه برگرده به شوخی براش گفتم خودمو خلاص میکنم ولی نشد
بلاکم کرد
هی بهش میگفتم میشناسمت فقط میتونی تایپ بکنی حداقل جرات اینو داشته باش زنگ بزن اینارو بگو یا یه ویس بده
الکی میگف نمیشه
ویسامم باز نمیکرد
همه پیاماشام کلا پاک کرد
داداششم میگه خیلی ناراحتش کردی تو عمرم اونو اینجوری ناراحت و عصبی ندیده بودم بنظرم دیگه ولش کنی بهتره
الان بنطر شما امیدی هست؟
میخوام حساب کاربریمو حذف کنم ببینه دیگه نیستم
بقول خودش میخوام یکم زمان بدم
و اینکه بنظرتون با داداششم(هم سن منه یه رابطه خواهر برادری داریم) که رابطمو قطع کنم؟
من احساس میکنم چون خیلی تهدیدش میکردم که کات میکنم باهات و اصلا بیا تمومش کنیم وخیلی شخصیتشو تخریب کردم اونم یهو خواسته حرصشو خالی کنه و الان خیلی ناراحت و عصبیه و به مرور زمان حل میشه و برمیگرده
بنظر شما تو این شرایط من چیکار کنم؟
وقتی یه جایی همو دیدیم چی؟
اصلا از فکرم بیرون نمیره
وقتی بود کل روزو بخاطر دوتامونم که شده برای کنکور درس میخوندم
الان انگیزه هیچی و ندارم
فقط میخوام برگرده
سلام آقای دکتر
ممنون میشم راهنماییم کنید من ۱۹ سالمه و دو سالی میشه با ی پسری که هم سن خودمه داخل مجازی دوست بودیم من دوسش داشتم خیلی زیاد ولی متاسفانه شهر های مختلف زندگی میکردیم
منم واقعن نمیتونسم که آیندمو و وقتمو بزارم سر ی موضوع رود گذر ک حتی ممکن عشق هم نباشع اون آقا پسر هم پسر خوبی بودن و مژمئن بودم منو دوست دارن ولی واقعن رابطه مجازی وقت تلف کردن بود ی روز بحثمون شد و من خیلی عصبی شدم و شغلشو خودشو شخصیتشو تحقیر کردم و واقعن متاسفم بابتش و خیلی ناراحتم الان دو ماه گذشته و ما دیگه رابطع نداریم ولی من همش ذهنم درگیر هست بابت حرف هام نمیتونم برم معذرت بخام ولی میشغ یپیشنهادی بدیذ ک این حالم عوض بشه و به جای این فکرای مضخرف به مساعل مهم تر زندگیم برسم ♀️ازم خیلی انرژی گرفته میشه و ذهنم درگیرع
ذهن خود را به زندگی معطوف کنید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام آقای دکتر لطفا اگه میشه راهنماییم کنید؛
من سه ساله با آقایی درارتباطم که داداش دوستم میشه(من کل خانوادش میشناختم خیلی خانواده خوبی هستن ولی ورشکست شدن و درگیری مالی دارند)،ماهمو برای ازدواج میخواستیم یعنی من اینجوری فکر میکردم ایشون کل خانوادش در جریان بودن و خیلی تمایل داشتن که ماباهم ازدواج کنیم منتهی به خاطر نداشتن شرایط مالی و کار مناسب باهم تصمیم گرفتیم چندسال دیگه رسمی کنیم قضیه رو،چندباری ناامید میشدن میگفتن که من لیاقت تورو ندارم تو میتونی باکسی دیگه ای خوشبخت بشی ی مدت فاصله بندازیم ببینم میتونم خودم رو جمع و جور کنم منم تحمل دوریش رو نداشتم مخالفت میکردم و بهش امیدواری میدادم بایکم حرف زدن دوباره امیدمیگرفت ولی اینقد مشکل پشت مشکل داشت دیگه من هم کم اوردم ولی نمیتونستم ازش جدابشم یه دلیل خیلی مهمش اینکه یکسال قبل ماطی رابطه ای که داشتیم من دخترانگیمو بهش دادم چون همو دوس داشتیم باحرفاش ارام شدم و امیدوار(من خیلی دوسش داشتم خیلی بهش اعتمادداشتم)فکر میکردم یه مدت بگذره رسمی میشیم اما الان بعد سه سال اومده بهم میگه من نمیتونم ادم خوبی نیستم بهت خیانت کردم یکساله و باکسی تلفنی درارتباط بودم عذاب وجدانش داره دیوانم میکنه
الان من نمیدونم باید چیکارکنم چندین تاشوک بهم واردشده
موضوع ایشان ارتباطی با شرایط مالی ندارد زیرا در غیر اینصورت با کس دیگری ارتباط نمی گرفت. بهتر است زودتر از ارتباط خارج شوید. جلوی ضرر را زودتر بگیرید تا وقت و انرژی بیشتری نگذارید
سلام آقای دکتر خسته نباشید.
من ۲۴سالمه و حدود نه ماه هستش با پسری ۳۰ ساله دوست شدم که از همه لحاظ برای هم مناسب هستیم هم من و هم خودش عقیده داریم که انگار برای هم ساخته شدیم تفاهم بیش از حدی داریم و قصد جفتمون هم ازدواجه اما خانواده ایشون به هیچ وجه راضی به این ازدواج نیستند چون توی خانوادشون همه سنتی ازدواج کردند و ما تصمیم گرفتیم به این رابطه خاتمه بدیم اما نمیتونیم همدیگه رو فراموش کنیم سوال من این هستش که آیا کار درستیه که یهو قطع رابطه کنیم چون تا قبل این موضوع ها ما هرروز باهم بودیم یه جورایی باهم زندگی میکردیم و خیلی سخته که یهو بخواهیم همدیگر رو ول کنیم.
من نسبت ب شناختی که از خودم دارم این هستش که نمیتونم یهو بزارم کنار طرفمو چون اینطوری حریص تر میشم پیشنهاد من این بود دیدارمون رو دیر به دیر بندازیم مثلاً اگه هرروز پیش هم بودیم از این به بعد دو هفته یه بار همو ببینیم به نظرتون این روش درست هستش یا خیر .
اینم بگم حدود یه هفته یهو قطع رابطه کردیم و امتحان کردیم اماجفتمون داغون شدیم.
آروم نمیشدیم که هیچ بدتر دلتنگ تر میشدیم .
ممنون میشم اگه راهنمایی کنید
بتاخیر انداختن تنها مدت اسیب را بیشتر می کند. شما باید این درد را بالاخره تحمل کنید. پس اسیب بیشتر برای خود ایجاد نکنید و اگر این ازدواج ممکن نیست کاملا قطع ارتباط کنید.
سلام جناب دکتر وقت بخیر
قبل از صحبت راجع به مشکلم دوست دارم صمیمانه از صبوریتون واسه پاسخ به مردم تشکر کنم.شک ندارم کسی که گره از کار بقیه باز کنه توی زندگیش پیش پاش میاد خیر و نیکی.
توی کامنتها مشکلات بقیه رو خوندم و سعی کردم قبل از مطرح کردن مشکلم جوابمو اونجا پیدا کنم که مزاحم وقت شما هم نشم که متاسفانه نشد. پس با اجازه مطرح میکنم.
۳۴ ساله مرد هستم و توی یه رابطه با دختر خانم جوان 27 سالهای هستم یا به عبارتی بودم.به مدت 8 ماه.شرایط سنیم همونجور که درجریان هستید ایجاب میکنه که نسبت به یه دهه قبلتر به گزینهای که فکر میکردم دقیقتر بشم و واسه همین خانمی که انتخاب کردم برای زندگی شرایط فکریش کاملا نزدیک به خواستهم بود. تشریح نمیکنم و فقط به صورت عامیانه خدمتتون عرض میکنم که ایشون همونی بودن که میخواستم. به فراخور سنم یکی دو شکست عشقی نیمه کاره چند و چندین سال قبلش زمان دانشگاه نیز داشتم. اما هیچوقت تا به امروز برای ازدواج مصمم نبودم هرچند که آینده رو نمیتونم قضاوت کنم اما فکر میکنم بعد از این رابطه پذیرش یک رابطه جدی بسیار برام سخت باشه،چون المانهای انتخابم با بالا رفتن سنم پیشاپیش میدونم محدودتر و وسواسیتر میشن.
اما اصل موضوع
اینکه خانم با مشکلات زیادی توی زندگیشون تا قبل از اشنایی با من دست و پنجه نرم میکردن و البته هنوزم با یه سری از مشکلاتشون مواجه هستن اما من حیث المجموع بزرگترینهاشون یکی مشکلات اقتصادی بود و دومی جدایی از نامزدشون یکسال قبل از آشنایی با بنده.
اوایل آشنایی رابطه خوب پیش میرفت هرچند که ایشون از من تقاضای وقت کردن تا با جدایی از رابطه قبلیشون کنار بیان و من هم قبول کردم…از طرفی تا جایی که در توانم بود برای مشکلات اقتصادیشون کم نذاشتم و این خلإ رو پر کردم.خلاصه چند ماه اول بسیار رابطه متعادل پیش میرفت و تمام و کمال من رعایتشون میکردم.هرچند که یکی دوبار ایشون از من خواستن که رابطه رو تموم کنم(به دلیل اینکه ایشون کلا توی این هشت ماه شاید یک یا دوبار شروع کننده صحبت بودن و تمامی تلاش ها برای ارتباط گرفتن از من بود) اما با اصرار من موندنی شدن.
یکی دوبار حتی من خودم خواستم رسما اعلام کنن که بگن از من خوششون میاد یا نه که هربار طفره رفتن و جواب سربالا میدادن.
تا اینکه بعد از سه چهار ماه اول رابطه از طرف ایشون رو به سردی رفت و حتی دیداری هم نداشتیم. ضمن اینکه بنده برای ارتباط گرفتن عاطفی مشتاقتر میشدم.
دوماه آخر تمامی صحبتها توی واتساپ از طرف من بود و ایشون کلا فقط seen میکردن و جوابی نمیدادن. و اگه ازشون میپرسیدم چرا همون جملهی کلیشهای شون که حال ندارم جواب بدم یا سرم درد میکنه و… رو میگفتن.
کاملا واقفم که اصرار بیش از حد من برای این رابطه اشتباه بوده اما من چطور میتونم با این قضیه کنار بیام؟ توی این سن و سال مخصوصا
خیلی محبت کردم و وحشتناک اهمیت دادم.مشکلم این بوده؟
ضمن اینکه کات کردن از طرف من بوده ولی همچنان دوسشون دارم و یک مورد که قطعا مطمئنم راجع بهش اینکه من دیگه بهش پیامی نمیدم و هیچ نوع ارتباطی از طرف من برقرار نخواهد شد اما آیا انتظار برگشتش تخیلی و توی قصه هاست؟ یا به سبب دینی که به گردنش دارم(البته از نظر خودش شاید کمک مالیم دِین محسوب بشه و از نگاه من خوش بر حلالشه) برمیگرده؟ و مهمتر اگه برگشت برخورد من باید چطوری باشه جناب دکتر؟
عذر میخوام زیاد توضیح دادم
سعی کردم خلاصه بگم
دست و پا شکسته هم شد اما شما مورد مثل من زیاد داشتین قطعا و خیلی خوب میتونید کل قضیه رو بفهمین
بی صبرانه منتظر پاسختون هستم
مرسی و متشکر
ایشان بنظر می رسد همچنان در رابطه قبلی گیر کرده است. متاسفانه بدترین زمان برای وارد شدن در زابطه وقتی است که از شخص دیگر برای پل گذر از ناراحتی و فراموشی رابطه قبلی استفاده می شود.
مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید ببینید ایا ویژگی های ان با شما متناسب است؟
کار خوبی کردید از رابطه بیرون امدید. اگر ایشان پیامی داد باید تا زمانیکه مطمئن نشدید حال او بهبود یافته و تصمیمش قطعی است وارد رابطه مجدد نشوید.
دلتنگی این روزها طبیعی است و باید تحمل کنید
پیشاپیش تشکر و سپاس فراوان برای پاسخگویی بیمنت و سریعتون
مقاله رو خوندم. تا حدود زیادی خودمو درونش دیدم و کاملا همذات پنداری کردم جوریکه توی این سی و چندسال کسی اینجوری درکم نکرده بود.
بازهم سپاس
فقط یک مورد اینکه من باید تلاش کنم ایشون رو از ذهنم خارج کنم یا بر حسب علاقهای که هنوز دارم بهش منتظر بشینم و فکر کنم بهش و به روزی که شاید خودشو نشون بده؟
درود دکتر
حدود ۳ سال رابطه ی از راه دور با دختر خانومی داشتم که یکسال از خودم بزرگتر بودن. واقعا هر دو همو دوست داشتیم تو رابطه نه خیانتی در کار بود نه جر و بحثی، اولین تجربه ی هردومون از رابطه هم بود. من تو یه بازه ی زمانی از رابطه به علت یسری موارد خانوادگی خودم ازش خواستم که دیگه ادامه به ابراز محبت و عاطفه نداشته باشیم و دوست عادی بمونیم که همینطورم شد منتهی میدونم تو اون بازه و با اون تصمیم من آسیب زیادی بهش وارد شد اما همچنان باهم در ارتباط بودیم و گاها عاطفه به خرج میدادیم بعد یه مدت تصمیم خودمو گرفتم و از اون رفتار و تصمیم پشیمون شدم و از طرفم خواستم دوباره برگردیم به هم و رابطه رو جدی پیش بگیریم. در کمال ناباوری با مخالفتش مواجه شدم چون دائما خبر منومیگرفت و به اتفاقاتی که واسم میفتاد اهمیت میداد و دغده داشت هر دو همین بودیم و اینکه برای اولین بار تو این مدت بهم گفت حسی وجود نداره و نمیتونه خودشو مجبور به موندن کنه، الانم دو روزه که رفته اما نه بلاکم کرده نه بی احترامی و جر و بحثی بینمون رخ داد. منم اصلا نمیتونم با نبودش کنار بیام و همش امید دارم به برگشتش، واقعا بهم ریختم و نمیتونم درست زندگی کنم هنوزم دوسش دارم
یچیزی بهم بگین
تلاشخودتون بکنید. ولی اصرار نکنید. رابطه خود را حفظ کنید ولی از اینکه بخواهید دوباره به شما اعتماد کنه بپرهیزید. یعنی دفعه قبل او اعتمادش را از دست داد پس اینبار شمذ باید بدون انتظار از تعهد ایشان با او ارتبط برقرار کنید بعنوان یک دوست. ولی وقت بیشاری برای او بگذارید تا بتدریج اعتماد حاصل شود.
سلام استاد وقت بخیر من دوسالی با ی آقا بودم با در جریان بودن مادرامون خانواده اون از اول مخالف بودن ولی مامانش روش خیلی سلطه داره تا این ک در آخر گفتن نمیتونه این فشار تحمل کنه و رفت بعد ی ماه داداشش فوت کرد برگشت دوباره الان بعد ی ماه رفت دلم میخواد این دفعه ک اومد فقط بگم ازت متنفرم و نمیبخشمت بسلامت همینو بگم چون از مهربونی و گذشت های من نادیده گرفت دلشو زد ی آدم دمدمی خودش میگفت ثبات شخصیتی نداره اما چون اولین عشقمه و من ۲۵سالمه کلا روانمو داغون کرد
استاد من پیج اینستام بازه بعضی وقتا استوری مو میبینه بنظرتون ببندم؟
بله چون باعث تجریک ذهن شما می شود. هر چیزی که ذهنتان را تحریک می کند و راه ارتباط است ببندید
سلام آقای دکتر من با یه آقا پسری که از برای مدت کوتاهی (۲-۳ ماه) تو رابطه بودم اما بعد از یه بحث کوچیکی کلان با طرف سرد شدم و رابطمون تموم شد. اما بعد از مدتی کم کم دوباره هیی به یادم میومد و الان پشیمون شدم از اینکه رابطه رو تموم کردم اما مطمعن نیستم اینکه برگردم فکر خوبیه یا نه؟
من مشکلات عاطفی و همچنان بی اعتمادی به جنس مخالف دارم و خیلی کوشش میکنم که این مشکلات حل بشه اما خیلی برام سخته و این آقا پسر همه این هارو قبول داشت و واقعا دوسم داشت و من نه اون موقع و نه الان از احساستم ۱۰۰٪ مطمعن نیستم. من واقعا رابطه جدی میخواهم و حتی اگر برگردم و دوباره یه رابطه جدیدی رو شروع کنیم مطمعن نیستم که خانواده ام او را بپسندند و واقعا نمیدونم چی کار کنم چون شبانه روز همش به فکرشم و کوشش میکنم از دور همیشه ببینمش.
خیلی ممنون میشم از پاسختان:)
باید بررسی کرد ایا او هم رابطه جدی می خواهد یا برای وقت گذراندن دوستی می کند. ضمن انکه ویژگی های اخلاقی او را باید دید. اینکه پسر مناسبی هست یا نه.
اینکه شما دوستش دارید دلیل بر خوبی او و مناسب بودن رابطه نیست. این احساس تنهایی شما است که این رابطه تا حدی برطرف می کرد اما اگر فرد مناسبی نباشد بعد از مدتی از قبل نیز حال شما بدتر می شود. احساس دلیل کافی بر ارتباط نیست
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر. پیشاپیش از وقتی که برای مطالعه و پاسخ سوالات و دغدغه های ما میگذارید ممنونم.
من ۳۵ سالمه. پاییز ۴ سال پیش با آقایی آشنا شدم که یکسال از من کوچیکتر بود و ما یک رابطهی عاشقانه رو شروع کردیم. مثل همه رابطه ها قهر و دعوا هم داشتیم. اما بهرحال باز بهم برمیگشتیم. تو این مدت قلق همدیگرو پیدا کرده بودیم. خط قرمزای همدیگرو یاد گرفته بودیم و مخصوصا تو از اول امسال اگر بحث و ناراحتی پیش می اومد دیگه میدونستیم چطور با این چالش باید روبرو بشیم. ما دوست داشتنامون رو بهم ثابت کردیم. ( یا حداقل من اینطور باور کرده بودم که دوست داشتنمون دو طرفهس).تا اینکه این اواخر دوستی ما از یک رابطه ساده هم بیشتر پیش رفت.
گذشت تا اینکه اواخر شهریور یه صبح تا ظهری رفتیم مسافرت یک روزه به یکی از شهرستانهای اطرافمون و خیلی همه چیز خوب به نظر میرسید. اما این آخرین دیدار ما بود.
تا یک مدتی بعد از اون هم از طریق چت و اس ام اس و تماس از خال هم خبر داشتیم تا اینکه چند روزی دیدم آنلاین نشد. تو اس ام اس گفت حال جسمیش خرابه و گوشیش هم سوخته. بعد از مدتی دیگه جواب اس ام اس هم نداد. و فقط اگر من زنگ میزدم جواب میداد. ولی خودش هیچ زنگی نمیزد. پشت تلفن باز هم گفت که گوشیش مشکل پیدا کرده و هیچ شماره ای روی گوشیش نمی افته.
از آخرین باری که باهاش صحبت کردم یک ماه و نیم میگذره و بعد از اون هربار تماس گرفتم جواب نداد. تا دو هفته پیش هر روز بهش زنگ میزدم و هیچ بار جواب نداد.و دیگه بهش زنگ نزدم.
تمام این مدت اصلا آنلاین نشده و از هیچ اکانت مجازیی هم بلاک نشدم اما خواهرم و دوستانم میگن که اون رفته. این رفتارش رو دلیلی بر تموم کردن رابطه میذارن و من الان گیج و شوکهم. نمیتونم باور کنم ولی واقعا نیست. هیچ جا، هیچ جوره نیست. اینم بگم تا این حد میدونم که هر ماه اقساط سنگینی به بانک پرداخت میکنه ولی وضعش مالیش انقد خراب نیست که نتونه یه گوشی حداقل دست دوم تهیه کنه.
نمیدونم
خیلی سردرگم و گیجم.
بنظر شما این رفتارش دلیل بر کاته؟
بنظرتون برمیگرده؟
من چکار کنم؟
واقعا دلیل رفان مشخص نیست اما چیزی که مطمئن هستیم ان است که او حتما می توانست دلیل رفتن را بگوید . مسلما مشکل مالی و…نمی باشد.
بهتر است شما دیگر پیگیری نکنید. احتمالا باید شناخت بیشتری در ابتدا از طرف مقابل پیدا کنیم و بعد وارد رابطه عمیق تر شویم. شما 4 سال رابطه داشته اید ولی بنظر با خانواده او اشنایی ندارید
من تو سایتای مختلف خوندم که ارتباط ممنوع رو با طرفم پیش بگیرم نظر شما چیه؟ الان ۱۲ روزه قطع ارتباطیم با هم اما ذره ای از حسم بهش کم نشده
ضمنا اینم اضافه کنم که همچنان میخام برگردیم به هم
با اینکه گفتن حسی ندارن نمیتونن خودشونو مجبور به موندن کنن
سوال مشخص نیست
ممنون از پاسختون. ببخشید گویا من دیشب بد جایی کامنت گذاشتم. عذرخواهی میکنم.
بله آقای دکتر هیچ مشخص نیست. ما نه دعوایی داشتیم نه بحث نه دلخوری. خوب بودیم باهم. با خونوادش آشنا بودم ولی اونها در جریان نبودن. فقط یک روز از شدت استیصال به برادرش زنگ زدم و موضوع رو گفتم. ایشون هم گفت گوشی برادرش شکسته و خیلی ناراحت شد از موضوع. در آخر ازش خواهش کردم چیزی به برادرش نگه که من زنگ زدم. چون فکر کردم عجله کردم و نباید اینکارو میکردم.
الان هم هنوز شوکهم و یبار با خودم فکر میکنم محاله همچین چیزی باشه اون نرفته، یبار هم میگم خودت رو گول نزن،اون رفته.
چون صدبار منو رسونده سرکار یا خونه. آدرسم رو داره. میتونست یه خبری بده حداقل. دلیل این رفتار رو نمی فهمم. قلبم مچاله شده. تو این مدت بارها کارم به بیمارستان کشیده.
کاش دعوا کرده بودیم و همدیگرو بلاک کرده بودیم. این بی تفاوت بودنش من رو از درون پودر کرده.
این آدما وجدان ندارن؟ همیشه هرجا بودیم حتی وسط جاده نگه میداشت اول نمازش رو میخوند.
آقای دکتر من چه کنم؟
میخوام که حالم خوب بشه. چه اون برگرده چه برنگرده
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر
خانمی۳۰ساله هستم با اقایی ۴۰ساله یکسال رابطه داشتم اوایل رابطه اصلا مشتاق به دوستی نبودم اما ایشان با اسرارودوسه ماهی پافشاری منوراضی کردن که این رابطه روامتحان کنم پشیمون نمیشم خیلی محترمانه وعاشقانه رفتارمیکردم خیلی وقت برام میذاشتن حتی یک لحظه هم ازم بی خبرمبودن هرزمان وهرمکان برام ارزش قایل بود اما اواخرخیلی حالشون خوب نبود مدام دکترمیرفتن که حالشون خوب بشه یکی ازدوستانم که ازرابطه ماخبرداشت اواخر خیلی داستان وحرف وحدیث درست میکرد ایشان هم روی من خیلی حساس بودن واین حاشیه هابزرگترمیشدوبیشترعصبی میشدن تا اینکه یه روز زنگ زد وگفت دیگه نمیتونیم ادامه بدیم یکم ازت وقت میخوام تا خودم خبرتوبگیرم .من هم چون خیلی دوسش داشتم زنگ یا پیامی باهاشون نداشتم وپنج ماهی گذشت وخبری نشدتا اینکه تودم پیگیرشدم وگفت خیلی فکرکردم این مدت من نمیتونم اینهمه عذاب روحرفاروتحمل کنم واین فاصله بهترشدتا من کامل فکر کنم تا ابددوست دارم وممکنه یه روزی دوباره بهت بگردم اما منوفراموش کن . الان ۷ماهی هست واصلا نمیتونم فراموشش کنم وهرشب گریه میکنم بنظرشما چیکارکنم اقای دکتر حال خوبی ندارم خیلی برای فراموشیش تلاش کنم اما میدونم هیچکس مثل اون برام وجود نداره
ممکنه برگرده من منتظرش بمونم
همین انتظار برگشت است که باعث شده نتوانید فراموشش کنید.
کفشی که به پای من نخورد هر قدر که زیبا باشد مناسب من نیست. شما باید کفش مناسب پای خود را پیدا کنید.
سلام آقای دکتر ۶ ماهی میشه با پسری در رابطه هستم خودم ۲۳ سالمه و پسر دوسال از من بزرگتر بعد از این مدت گفت بیا کات کنیم دلیل پرسیدم گفت خانواده سخت گیرن و حتما باید خانه ای داشته باشد چون رسم دارن تا پسر خانه نسازد ازدواج نمیکند .من این پسر را واقعا دوس داشتم رابطه عالی داشتیم .دوس دارم ک بمونه ولی میدونم بهش بگم کار اشتباهیه .راهنمایی کنید لطفا
سلام استاد وقت بخیر من با ی پسری ی سال از خودم بزرگ تر آشنا شدم و ۲سال باهم بودیم از اول خانواده ها تقریبا بعد ۳و۴ماه در جریان بودن این آقا از نظر عاطفی و مادی و احساسی چیزی کم نزاشتن خیلی خوب بودیم ولی از همون اول مخالف بودن همش تحقیرم میکرد مامانش تا این ک از نظر مالی اوضاعشون خیلی بالاتر از ما شد یعنی احساس میکنم برای همین رفت نمیدونم ی آدم دمدمی و خشم و عصبیانیت زیادی داره ن از من از همه خیلی استرسی و اینا تا این ک بعد دوسال گفتن دیگه کشش ندارن ادامه بدن خانوادش نمیتونه راضی کنه خیلی اصرار کردم اما دیگه گفتم باشه خدافظ تا این ک بعد ی ماه داداشش فوت کرد و برگشت با من هی پیام میزد نگرانمه و از این حرفا هی میومد میدید منو منم بهش ی بار گفتم واقعا کارت با من زشت بود رفتارت بامن بی احترامی بود و از این حرفا گفت بخاطر خودت بود بعد ی ماه باهم بودیم بعد چهلم داداشش یهو سرد شد و دوباره رفت دلم میخواد این دفعه اومد بهش بگم ازت متنفرم و نمیبخشمت بسلامت استاد چکار کنم ؟تو سن ۲۵سالگی انگار دیگه از کسی خوشم نمیاد
استاد استوری اینستامو بعضی وقتا چک میکنه بنظرتون ببندم پیج مو کنجکاو بشه یان
سلام دکتر
من یک دختر خانم ۱۹ساله هستم و تقریبا یک سال در فضای مجازی با یک آقایی در ارتباط بودم که ۶/۷ سال از من بزرگتر بودن.
بعد ایشون ابراز علاقه کردن و من هم قبول کردم به سختی و مشقت
ما وارد رابطه شدیم تقریبا دو ماه، ایشون منو به پسر عمو شون معرفی کردن، یک روز من خونه ایشون بودم و پسر عموش هم بود.
ایشون رفتن دو ساعتی بیرون کار داشتن
و پسر عموشون گفتن بریم بیرون کافه منم رفتم که حوصله ام سر نره و رفتیم پارک خیلی بهم خوش گذشت بستنی خوردم و احساس کردم با ایشون راحت تر هستم ( حتما به خاطر سن هست چون هم سن بودیم تقریبا )
و ایشون شروع کردن که دوست پسرت تو رو برای سرگرمی میخاد وابسته نشو میخاد بره و من چیزهایی میدونم که تو نمیدونی
(شنیده بودم پسر عموش منو خیال کسی که دوسش داره کرده بوده)
اینارو گفت و من ناراحت شدم رفتیم خونه
و نیم ساعت بعدش اومدن خونه و من ناراحت بودم سلام ندادم و هیچی نگفتم
گفتن کی اومدید خونه من گفتم الان پسر عموش گفت نیم ساعت پیش
ایشونم ناراحت شد و رفت تو فکر و….
که گفتم منو برسون خونه و تو راه هیچی نگفتن و برگشتیم
و من رو از همه جا بلاک کردن
و فرداش دلیل از پسر عموش پرسیدم گفتن که به من گفته که شما دوتا باهم خوابیدید!!! و تهمت کرده
من زنگ زدم ، رفتم، پیام دادم به خاطر اینکه سوتفاهم حل بشه
گوش ندادن ، گفتن نمیخان صحبت کنن، نمیخام ببینن منو و اینا .. من تا جایی که تونستم تلاشم رو کردم
به نظرتون کاری بکنم، دوست دارم حل بشه مسئله حالا نه به خاطر اون ک برگرده حتما برای رفع سوتفاهم.
مچکرم.
رابطه ای که بر اساس بی اعتمادی باشد نتیجه ای ندارد.
اگر ذره ای شک دارد خیر
جسارتا آقای دکتر اگه صلاح دونستید لطف کنیداین نظر را انتشار بدید
دلم به حال دخترا میسوزه خودشون را بدون عقد رسمی در اختیار پسرا قرار میدن و پسرا که از یکی سیر میشن میرن سراغ یکی دیگه
خواهشمندم اگه تلفنی هم دوست هستید خودتون را عرضه نکنید چون بیشتر عشقها فقط جنبه جنسی است وقتی ارضا شد ول میکنه
درود بر شما اقای دکتر.من ۳۲ سالمه.حدود ۲ و سال و نیم با اقایی در ارتباط بودم که همکارم بود.تا حدود ۳ هفته پیش که رابطمون تموم شد.ما رابطه بسیار عمیقی داشتیم و ایشون عاشقانه منو دوس داشتن و کاری نبود که واسه من انجام ندن.من اوایل ارتباط سخت ایشون رو قبول کردم اما بعدها علاقه ایشون رو دیدم کم کم علاقه مند شدم.ما مشکلات زیادی توی ارتباطمون بود. و قصد ایشونم از همون اول ازدواج بود.۶ ماه اخیر ایشون شروع کردن درس خوندن و دیدن ها کمتر شد بیرون رفتنا کمتر شد.حس کردم سردتر شدیم هر دو نسبت به هم به خاطر بعضی رفتارا اما دوس داشتنه هنوز بود.تا اینکه۴ هفته پیش یهو هر دو نه پیام دادیم نه زنگ زدیم.تا ۳ روز خبری از ایشون نشد.من خیلی تحت فشار بودم بهشون پیام دادم زنگ زدم و گفتم که نامردی کردی…با حالت التماس گونه و خیلی پشیمونم.تو اون شرایط باورم نمیشد اون ارتباط عمیق ما به اینجا بدل شه.بهم گفت ما با هم خوشبخت نمیشیم.حتی اگر زندگی کنیم.بعدم گفتن که به خاطر اینکه تو میخوای من برمیگردم اما نمیخوام ازدواج کنم دیگه.من برام باور کردن همه اینا مثه خواب بود…داشتم تحقیر میشدم…بهم گفت بریم پیش مشاور هر چیزی گفت همون.گفتم باشه.رفتیم یه جلسه مقرر شد جلسه بعدی هم بیایم.خوب بودیم.بهم گفت دوسم داره هنوزم.مشتاق بود ببینه مشاور چی بهمون میگه.تا اینکه دو روز قبل از رفتن پیش مشاور دعوامون شد.سر بی تفاوتیش.سر اینکه به من گفت به خاطر حرف تو و تو میریم پیش مشاوره۰.منم که حس میکردم تحقیر شدم.باهاش تند برخورد کردم و یه پیام دادم که با اره یا نه جواب بده.گفتم نظرت به رفتن هست.گفت نه اما میترسم بمونم ایندمونو خراب کنم.گفتم یه کلمه اره یا نه گفت اره.گفتم به سلامت.همین و ارتباطمون تموم شد و از اون روز هیچ خبری از ایشون ندارم.حتی یه تماس نگرفتن حالمو بپرسن یا از دوستای مشترکمون خبر بگیرن.من تحمل ندارم واقعا که ببینم یکی دو سال و نیم واسش هیچ باشه که بره پشت سرشم نگاه نکنه.اینقدر فشار روم هست که پر از حرف ناگفته ام پر از حرفای نشنیده.اونقدر حس بد دارم حس اینکه ازدواج کنه نابود میشم.حداقل دقیقا نمیدونم چرا رفت.ایا خیانتی این وسط بود…پس این همه احساس زیبا چی شد.ایشون اینقدر مشتاق رابطه و من و ازدواج بودن که خونواده من و خونواده خودشون هم تو این سالها در جریان گذاشته بودن.من به طرز وحشتناکی این مدت و تحمل کردم چون نخواستم حس ادم وابسته ای و واسش داشته باشم که یه جورایی اویزوونش هست.من موندم چه کنم با سوال های بی جواب ذهنم.میخواستم از طریق یه دوست مشترک با ایشون مثلا بدون اینکه من حرفی زده باشم صحبت بشه.کامل نتونستم همه چیز و بگم اما فقط میخوام کمکم کنید.من ۲ سال و نیم از زندگیمو پای این ادم و حسش و حس خودم گذاشتم.تمام موقعیتای زندگیمو کنار کذاشتم.الان تو سن سی و دو سالگی تصور نمیکردم که بازم شکست بخورم.راهنماییم کنید چطور میشه ایشون برگرده یا اصلا برگشت درسته یا نه.ضمنا این اواخر از لحاظ روحی هم اوکی نبودن از کارشون استعفا دادن و استرس امتحان داشتن.حتی با خونواده خودشونم برخورد مناسبی نداشتن.خودشون میگفتن از لحاظروحی اسیب پذیر شدن.اما من واقعا سختمه.من دیگه ازمون و خطا گذشته بود ازم.سختمه وارد ارتباط جدید شم.ادم جدید…شناخت جدید…من میخوام ایشون و برگردونم اما نمیدونم چطور و ایا برگشت من درسته یا نه.ممنون میشم منو از بلاتکلیفی بیرون بیارید و راهنماییم کنید.ممنونم
دلیل رفتن و تردید ایشان را نمی دانید. شاید بهتر باشد با او صحبت کنید تا دلیل واقعی تردید او را بفهمید. تحت فشار او را نگذارید تا بتواند دلیل واقعی را بیان کند. اگر بخاطر حال روحی است می توانید صبوری کنید تا اوضاع بهتر شود وای اگر دلایل دیگری مانند ارتباط با شخص دیگر است تکلیف شما روشن می شود.
اقای دکتر ممنون از پاسخگویی شما.از اخرین صحبتی که بین ما رد و بدل شد سه هفته میگذره.و ایشون حتی یه احوالپرسی یا حتی پیامی هم ندادن.به نظرتون پیام دادن من یا تماس من با ایشون منو کوچیک نمیکنه؟اگر از جانب ایشون دوس داشتن یا دلتنگی بود به نظرتون تو این مدت یه پرس وجو از دوست مشترکمون یا تماس به خودم حتی…نمیگرفتن؟من دیگه ایشون و نمیشناسم چون واقعا به خاطر کارشون تو شوک بدی هستم.میترسم خیانت کرده باشن و من خودمو بدتر کوچیک کنم.به نظرم برعکس تصوری که هست اقایون از خانم ها سختتره شناختنشون.شما در مقام یک مرد چطور میبینید این اتفاقات رو اقای دکتر.وبا این اوصافی که گفتم بازم من باید تماس گیرنده باشم و باهاشون صحبت کنم؟ممنون میشم بازم راهنمایی کنید.
شما در جهت روشن شدن موضوع برای خود تماس می گیرید نه بازگرداندن او. این دو با هم تفاوت دارد
درود اقای دکتر.من رفتم باهاشون صحبت کنم خواستم حتی برشون گردونم بهشون گفتم برکرد همه چیز و درست می کنیم.گفت نه ما با هم خوشبخت نمیشیم.من بالاخره نفهمیدم چرا رفتن اینقدر بی رحمانه و نتونستن حداقل به طرف مقابلشونو فکر کنن موقع جدایی.با خودخواهی تمام.انگار یه ادم دیگه میدیدم رو به روم….بی رحم خودخواه.انکار دیگه مثه قبل نبود.و من حسرت روزای قبل و میخورم.هنور نتونستم فراموش کنم و میخوام برگرده اما نمیدونم چطور.حالم اصلا خوب نیست بعد این همه وقت هنوز نتونستم خودمو اروم کنم…فقط و فقط به فکر اینم که برگردن ایشون اما انکار از اون همه عشق هیچی نمونده که حتی یه پیامم نمیده.من موندم و این شوک و ناراحتیام.بعضی شبا با قرص خواب میخوابم.اوضاع روحی خوبی ندارم.میخوام برگرده چطور میتونم برش گردونم اقای دکتر که تخقیر نشم که با سیاست برخورد کرده باشم که بتونم برشون گردونم…شاید هنوزم امیدی باشه که بشه رابطه رو درست کرد.لطفا راهنماییم کنید
تنها راه ان است که تمام فکر خود را از رابطه بیرون بیاورید. رابطه را تمام کنید.
سلام دکتر من۲۰سالمه و دردانشگاه با دختری رل زدم که هم دانشگاهی بودیم
این رابطه۶ماه طول کشید وفهمیدم ایشون با یه پسری در ارتباط هستن اوایل کتمان کردن و گفتن فقط دوست هستیم و کم کم فهمیدم که درحد بوس وبغل تورابطه هستن و به من خیانت کرده…الان یه چندماهی ازاون ماجرا میگذره وکامل باهاش قطع رابطه کردم چندروزیه من از طریق دوستان دیگرم متوجه شدم که باهمون پسر رل زده ولی پسره لاشیه واذیتش میکنه و ابن حالمو خیلی داغون کرده
ازفکرش نمیتونم بیام بیرون و دلم میخواد بهش پیام بدم بگم دلیل خیانتش چی بود و بهش تلنگر بزنم که داره چیکار میکنه بازندگیش هنوز بااینکه به من خیانت کرده دوسش دارم و برام مهمه که حالش خوب باشه…
بهتر است این کار را نکنید. ذهن خود را از او و اتفاقاتی که برای او می افتد دور کنید. هیچ خبری از او نگیرید.
این پسر شاید برای ذائقه او خوب باشد و شما قرار نیست دخالت کنید. شاید قرار است تجربه ای برای او شود
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
سلام
من ۲۰ سالمه و حدودا سه ماهه با پسری که توی رابطه بودم به دلایل زیادی کات کردم البته که قطع ارتباط از طرف ایشون بود و من هرچه تلاش برای برگشتن ایشون کردم فایده ای نداشت. ایشون قصد ازدواج داشتن ولی ازدواج در برنامه ی من فعلا جایی نداره و بارها سر این موضوع بحث کرده بودیم و موقت به نتیجه برای ادامه می رسیدیم. ایشون مبتلا به ام اس هستن و بسیار شخصیت شکننده ای دارن. و حدودا دو ماهه برگشتن و تقاضای برقراری رابطه ی مجدد رو دارن اما من واقعا توان ادامه دادن رو ندارم از طرف دیگه ای ایشون دچار حملات ام اسی شدن و در کل زندگیشون در همه ی جهات مختل شده من علی رغم اینکه تمایلی به ادامه ی ارتباط ندارم و با پیام های خودشون و اقوامشون برای ارتباط مجدد اذیت میشم بسیار نگرانشون هستم و نمیدونم چیکار کنم.
سلام آقای دکتر خسته نباشین
من ۲۰سالمه ۱ساله که ازدواج کردم یک سال هم نامزد بودم ،توی نامزدی با همسرم مشکل جدی نداشتیم اما بعد اینکه عروسی کردیم به دلیل شرایط خانوادگی همسرم چون پدرش فوت شده و یه مادر و یه خواهر دم بخت داره خرج اون ها به عهده همسرم هست من با این مشکلی نداشتم اما مادرشوهرم خیلی تو زندگیم دخالت می کنه احساس می کنه همسر من شوهرشه نه پسرش همش دوست داره مارو جدا کنه شوهرم بره با اونا زندگی کنه همسرمم کلا پشت اوناس بخاطر خانوادش من و ول کرده من هم یکسال تحمل کردم اما دیگه خسته شدم الان دیگه راهمون به جدایی ختم شده اما خیلی حال روحیم خرابه باید چیکار کنم آیا موندن تو رابطه ای که انقد مشکلات داره درسته یا تموم کردن؟خیلی از لحاظ احساسی داغونم
ساختن چنین زندگی ممکن است ولی مقدار زیادی صبوری و تلاش می خواهد.
افزایش سن شوهر ممکن است بتدریج او را بالغ تر کرده و از خانواده از نظر روانی بیشتر جدا شود.
اما لجبازی شما مطمئنا همسر را بیشتر بسمت خانواده می برد. البته در چنین شرایطی درک می کنم که زندگی کردن سخت است
سلام و عرض ادب
اقای دکتر به دختری علاقه مند باشیم
و ایشون هم بهمون علاقه مند باشند ولی خب ندونند ک ما بهشون علاقه داریم
چقد ممکنه حسش دوسش داشتنش پابرجا باشع!؟
ایشون ۱۵ سالش و بنده ۱۷ سالمه
دوستان اگر امکانش هست دخترا هم نظرشون رو بدند
ممنون
سلام
من طلاق گرفتم بنا به دلایلی محکم
و بعد از جدایی وارد رابطه ای مجازی شدم
آدم مناسبی هست با گذشت ۱سال و نیم و حدودا ۳ ماه هست که ازم درخواست ازدواج کرد
منم قبول کردم
فقط نمیتوانم ریسک کنم چون جای اشتباه ندارم
نمیدانم وقتی که مرا خواهد دید چه واکنشی نشان میدهد یا خانواده اش
چون راه ما خیلی دور است از اردبیل تا یزد
من حتی نمیتوانم یک روز بدون او را تحمل کنم
اگه کات کنم دوباره حس افسردگیه بعد از طلاق میگیرم که همین آدم باعث شد که درمانش کنم .
حال مانده ام که واقعا چه کنم
چون دیگر راه برگشتی وجود ندارد
از شما میخواهم که کمکم کنید
متاسفانه ازدواج ناشی از خس تنهایی و فرار از افسردگی دلیل خوبی نیست و احتمال اشتباه را زیاد می کند. حتما با ایشان حضوری وقت بیشتری بگذارید زیرا بصورت انلاین نمی توان شناخت پیدا کرد. پس از مدتی نیز با یک مشاور مشورت کنید. شما از ایشان هنوز شناختی ندارید
سلام دکتر کامیار سنایی
بنده دخترم و ۱۶ سالمه.دو سال با یه پسره تو یه گپی اشنا شدیم کم کم با هم دوست شدیم(دوست معمولی)هی میومد پیویم پیام میداد هر روز بعد پیشنهاد داد ک ماهم بشیم من مخالفت کردم گفتم نه فقط یه دوست معمولی باشیم اونم گف باشه بعداز چند ماه باز این پیشنهاد رو داد با اینکه خیلی اصرار کرد من قبول کردم اون منو خیلی دوس داشت خیلیم ب من وابسته بود منم خیلی عاشقشم براش خیلی ارزش قائل بودم بعداز یمدتی باهام سرد شد پیام میدم بعداز چن ساعت میاد جوابمو میده خیلی منو میپیچوند بهش میگم چرا اینکارو میکنی میگه یا درس دارم یا کار دارم یا….
من میگفتم باشه خودم خیلی روش حساسم و دوس نداشتم با دخترا حرف بزنه
بعد کم کم فهمیدم با ینفر حرف میزنه میگف فامیلمه و…منم دعواش کردم بلاکش کردم بعد از ۱ماه ک تولدش بود انبلاک کردم کات کردیم… پیام دادم تولدشو تبریک گفتم بعد ۲روز اونم پیام داد احوالمو پرسید فقط بعدشم رفت
من فهمیدم حالش خوب نیس سرما خورده رفتم حالشو پرسیدم ولی زیاد باهاش گرم نگرفتم تا الان دگ هیچ پیامی ندادم و اونم همینطور
بعد از ۲ماه جدایی من خیلی داغون شدم الانم خیلی دلم براش تنگ شده دوس دارم پیام بده از یطرف دگ نمیخوام باهاش باشم چون بهم دروغ میگف از یطرف بازم میخوامش کلا تمرکزمو بهم ریخته حتی نمیتونم درس بخونم همیشه تو فکرمه
چیکار کنم؟
روابط در این سنین پایدار نیست. نباید انتظار تعهد داشته باشید. بهتر است این رابطه را تمام کنید و سختی دوران جدایی را اکنون بپذیرید تا با صدمه بیشتر در اینده خارج نشوید
سلام آقای دکتر
من به شدت به کمک و توصیه شما نیاز دارم. خواهش میکنم من رو کمک کنین.
من دختری 30 ساله هستم. حدود دو سال پیش با آقایی که الان 42 سال دارن آشنا شدیم. هردو ما مجرد هستیم و تا حالا ازدواج یا نامزدی نداشتیم. فقط هر دو ما مثل اکثر هم سن و سال هامون رابطه ی عاطفی شکست خورده داشتیم در گذشته که تموم شده.
من مدرس زبان انگلیسی هستم و ایشون عکاس هستن و تا چند وقت پیش توی یک کارخونه کار میکردن که تعدیل نیرو شد و از اون کار بیرون اومدن.
ابتدای آشنایی ما حرفی از ازدواج نبود ولی رابطمون خوب بود و ایشون آدم با ادب و محترم و منطقی و در عین حال مهربون بودن. رابطه تا 6 ماه خوب پیش رفت تا جایی که من گفتم دنبال یک رابطه هدفمند و ازدواجم و ایشون گفتن فعلا شرایطش رو ندارن. به ایشون گفتم لطفا با هم در ارتباط نباشیم و شما فکرهات و بکن و اگه دیدی میتونی و میخوای ازدواج کنی اون وقت به من پیام بده. اگر هم نخواستی لطفا پیام نده و اجازه بده من کنار بیام با این جدایی. ایشون بعد یک ماه پیام دادن و قبول کردن بیان خواستگاری. با هم پیش مشاور هم رفتیم. و نظر مشاور هم در نهایت مثبت بود.بعدش با مادر من و مادر ایشون 4 نفری رفتیم بیرون و قرار شد تا یک ماه بعدش که ایام محرم تموم بشه بیان خواستگاری.
توی همین مدت سر یک موضوع ساده همه چی به هم ریخت. من کرونا گرفته بودم و 14 روز قرنطینه بودم و توی این مدت کلافه و دلتنگ بودم. بعد از اینکه قرنطینه من تموم شد ایشون یه روز زنگ زدن و اصلا حرفی از اینکه همدیگرو ببینیم نزدن. منم کلا کلافه و بهونه گیر شده بودم گفتم اصلا دلت تنگ نشده؟ نمیخوای ببینیم همو؟ که بعد تازه گفت اره چرا میام عصر دنبالت. منم گفتم نه میخوام ببینمت نه میخوام باهات حرف بزنم. میدونم اشتباه بود و فقط از روی فشار روحی و دلتنگی بود که این مدت متحمل بودم. میخواستم یکم نازم و بکشه به قولی. ولی بعدش بهم پیام دادم و ازش بابت رفتارم عذرخواهی کردم و گفتم دلیلش کلافگی و دلتنگی واسه تو بوده. ایشون بعد چند روز جواب داد و گفت رابطه رو مرور کرده و به این نتیجه رسیده که میخواد رابطه رو تموم کنه. خیلی خواهش کردم و تا ماه ها تلاش کردم رابطه رو بازسازی کنم ولی نشد. ایشون گفتن مشکل تو نیستی من کلا آدم ازدواج و زندگی مشترک نیستم.
ماه ها تلاش کردم با همه شرایط ایشون کنار اومدم. چون میدونستم واقعا وضع مالی خیلی عالی ندارن گفتم بعد ازدواج هزینه ها رو تقسیم میکنیم و مهریه هم نمیخوام و… خیلی چیزهای دیگه. میخواستم شرایط ازدواج رو واسه کسی که دوستش داشتم تسهیل کنم تا موانع کنار بره. واقعا هم مشکلی نداشتم با این سبک زندگی که هر دو کار کنیم و من هم سهیم باشم در اداره زندگی.
ولی تمام این تلاش ها به جایی نرسید. ایشون واقعا نمیخواست ازدواج کنه و حاضر هم نبود رابطه رو ادامه بده چون میگفت تو اذیت میشی.
تا اینکه چند روز قبل نوروز 1401 خداحافظی کامل کردم و تا الان که 8 ماه میگذره قطع ارتباط کامل بودیم . نه پیامی نه حرفی نه زنگی. ایشون ولی من رو توی اینستاگرام کلوز فرند گذاشته و متن های معنی دار میزاره. من خودم استوری ها رو باز نمیکنم ولی ایشون دوست صمیمی من رو هم توی کلوز فرند گذاشته و دوستم بهم گفت که متن ها چی بودن . مثلا یکی از متن ها این بود که ” اگه دلت برام تنگ شده بهم پیام بده چون نگفتن فقط ما رو از هم دورتر میکنه”
آقای دکتر من با گذشت 8 ماه از قطع ترتباط هنوز دوسش دارم و نتونستم کامل کنار بیام و منتظرم برگرده . به نظرتون منتظرش بمونم که شاید برگرده؟ موقعیت ازدواج زیاد دارم ولی دلم فقط با ایشون هست.
هر از گاهی سیگنال های غیر مستقیم میفرسته مثلا به محض اینکه من عکس پروفایلم رو عوض میکنم ایشون هم عوض میکنه. خیلیییی غیر مستقیم.
ممنون میشم راهنمایمم کنین.
خیر هیچ ارتباطی نگیرید. به دوست خود بگویید هیچ خبری از او بشما ندهد. شما باید زندگی خود را بدون فکر او ادامه بدهید.با شاید و اما و اگر نمی توان تصمیم گرفت. ایشان فرد محکمی در تصمیم نیستند. اگر او را فراموش کردید و ایشان برای شما فقط یک خاطره شد و در آن زمان او مصمم شدند می توانند نظر شما را برگردانند. نه اینکه شما معطل شایدهای ذهن خودتان شوید که مثلا عکس عوض کرده و فلان مطلب برای من گذاشته. از این کارها تصمیم برای ازدواج بیرون نمی اید
ممنون از پاسخ قابل تامل و خوبتون.
من به هیچ وجه با ایشون ارتباط مجدد نمیگیرم و به عبارتی پیش قدم نمیشم.
سوال دیگه من از خدمتتون این هست که به نظرتون بعد از گذشت 8 ماه از قطع ارتباط کاملم با این آقا، الان با موقعیت های ازدواجم روبرو بشم یا نه؟ میترسم با فرد دیگه ای آشنا بشم و بعدا خودم رو سرزنش کنم که کاش صبر میکردم و شاید ارتباطمون به ازدواج میرسید نهایتا.
به نظرتون این رابطه ارزش صبر کردن داره؟
برای این رابطه صبر نکنید ولکن برای اینکه یک رابطه خوب با فرد دیگری شروع کنید باید یکسال از زمان اخرین ارتباط شما گذشته باشد. منظور حتی ارتباط در حد دیدن استوری او است. در غیر اینصورت اگر فرد بعدی انسان خوبی باشد شما رابطه را با مقایسه ذهنی و تعلق به گذشته خراب می کنید
سلام وقت بخیر،، دوستی دارم که 15 سال باهاش صمیمی بودم (منظورم جنس مخالف نیست) ولی الان 3 ساله که ازدواج کرده از اون موقع تاکنون تقریبا میتونم بگم 80% حرفاش دروغه و مثل قبل باهام روراست نیست. معمولا دیر به پیام هام جواب میده. اصلا بهم زنگ نمیزنه. فقط من هستم که بهش زنگ میزنم و ازش یاد میکنم. خیلی حسود شده چشم دیدن پیشرفت ها و موفقیت هامو نداره. حتی به دندانپزشک رفتن من هم حسادت میکنه، یه بار بهش گفتم میرم دندونپزشکی برای درمان ریشه، بهم گفت آره منم میرم 12 میلیون خرج دندونپزشکی کردم!! … بعد از مدتی بطوز غیر مستقیم متوجه شدم مدیرعامل یه شرکت شده ولی اصلا بهم نگفته و برام نقش بازی میکنه که کارمند یه شرکت کوچک هستم…. بعضی وقتا ادای فقیرا رو درمیاره بعضی وقتا ادای پولدارا… بعضی وقتا خیلی باکلاس برخورد میکنه ولی بعضی وقتا با نیش و کنایه…. اعصابم خورده شده و دچتر ضعف اعصاب شدم… موندم چطوری حذفش کنم، یه بار 4 ماه کلا بهش نه زنگ و نه پیام دادم ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم دوباره رفتم سمتش، الان از برقراری رابطه مجدد پشیمونم….هر موقع یادش میوفتم فشارخونم بالا میره….. چیکار کنم؟؟ چطوری آروم آروم ازش فاصله بگیرم دلش نشکنه؟؟
سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم.امروز از دوستم که خیلی بهم علاقه داشت(پسر هستن ایشون) به دو دلیل محکم جدا شدم.اول اینکه زیاد دوستشون نداشتم دوم اینکه می خوام امسال خیلی خوب واسه کنکور درس بخونم.
وقتی موضوعو باهاشون مطرح کردم خیلی ناراحت شدن و اصرار کردن و بهم گفتن خیلی نامردی که این کارو با من می کنی.
ولی من رو تصمیمم ایستادم چون احساس کردم آیندم مهم تر از دوستی و رابطه عاشقانه ایه که معلوم نیست سرانجامش چیه(دوستیمون مجازیه و یه ماه دوستیم).ولی از ظهر که ازش دورم خیلی احساس دلتنگی می کنم. عقلم با قاطعیت میگه هرگز نباید به این رابطه برگردم و باید رو درسم تمرکز کنم اما احساسم میگه گناه داره اینجوری به احساساتش لطمه بزنم و شاید بتونیم خاطره های خوبی با هم بسازیم. حالا چیکار کنم برگردم یا نه؟(هر وند علاوه بر عقلم، غرورم هم اجازه برگشتن نمیده ولی نمیدونم این احساس علاقه لعنتی که پیدا کردم چیه)
سلام پنج سال دوست هستیم وقتی مسافرت میره دوست پسرم زنگ نمیزنه گوشیش خاموش حس میکنم علاقه نداره به من بعد میاد میگه من میمیرم دوستدارم ولی تا حالا یک روسری برام نخریده ولی بعضی وقتها کارت بانکیش دستم وجدان دارم دست نمیزنم دلم نمیاد پول بردارم
سلام آقای دکتر عرض ادب
من یه پسر ۲۷ساله ام که حدود ۵سال با یه خانم ۴۰ساله وارد رابطه شدم که این خانم مسئول فروش شرکت پدرم بود.
میشه گفت از اول من احساس بخرج دادم و ایشون هم وانمود میکردن که به اندازه من شاید هم بیشتر علاقه مند هستن که تا سال اول رابطم متوجه شدم با کسی که به گفته خودش قبلا رابطه جنسی داشت ولی با اون تا یکسال اول رابطه ما ارتباط داشت که اون راننده اسنپ بود و خودش میگفت من درطول رابطم با تو هیچ ارتباط جنسی با اون نداشتم.بعد از اینکه متوجه شدم باهاش رابطمو تموم کردم ولی از وابستگیم دوباره برگشتم بهش که تا الان۵سال باهاش تو رابطه ام ولی با تغییر اینکه وابستگیمو بهش به حداقل رسوندم و قدرت ترک این رابطه اشتباه رو دارم.البته از رابطم کلا راضیم ولی مطمئنم رابطه با این زن که بامن اختلاف سنی و طبقاتی زیادی داره و اینکه حس میکنم به راحتی با فردی که جذبش کنه وارد رابطه میشه اشتباهه.
الان فقط برای ترک این رابطه مشکلم اینه که نمیتونم تصور کنم این زن محبت هاشو و رابطه جنسیشو با کس دیگه ای داشته باشی.به همین دلیله که یه رابطه پوچ رو اینهمه کشوندم و نتونستم ترکش کنم.
ممنون میشم راهنماییم کنین
این اهمیت تا زمانی است که با او در ارتباط باشید. قطع هرگونه رابطه باعث می شود اهمیت او و در نتیجه اهمیت اینکه با چه کسی در رابطه است از بین برود.
هر گونه ارتباط را با او قطع کنید تا بتدریج از اهمیت بیفتد
سلام من ۱۴ سالمه و تو فاز رابطه عشقی با جنس مخالف و از این داستانا نیستم
ولی خب از پارسال که اومدم دبیرستان با یکی دوست شدم و تا همین سه چهار هفته پیش جونمون به جون هم بند بود . ولی خب ما شخصیتامون اصلااا به هم نمیخورد .من اینو میدونستم ولی بهش وابسته شدم و با اینکه میدونستم یه روزی بهم آسیب میزنه بازم باهاش موندم . ولی اون به شدت برونگراست و بدون اینکه به من فک کنه با بقیه خیلییی گرم میگیره و کلا منو فراموش میکنه . وقتایی که حالم بده وقتایی که حوصله ندارم وقتایی که نیاز دارم پیشم باشه نیست . از دو سه ماه پیش به کات کردن باهاش فک میکردم ولی به نتیجه ای نمی رسیدم چون خیلی وابسته شده بودم . ولی خب با دیدن رفتاراش بلاخره تصمیمم رو گرفتم و برای همین سه هفته پیش باهاش کات کردم و رفتم پیش یکی دیگه نشستم . بعد اونی که پیشش نشستم هم باز نزدیک دوساله که با هم همکلاسی ایم دیگه . ازم پرسید چی شده و اینا . منم قضیه رو براش تعریف کردم اونم کلییی بهم دلداری داد و واقعا با حرفاش آروم شدم . ولی خب اونی که اول باهاش دوست بودم با امیدش دست به یکی کردن که من و اون دوست جدیدمو اذیت کنن . تیکه میندازن و یار کشی میکنن طوری که همه بچه ها بدون اینکه حرفای منم بشنون قضاوتم کردن و رفتن طرف اونا . برا همین با دوستم رفتیم پیش مشاور مدرسه مون اونم گفت بی اهمیتی بهترین راهه . ماعم گفتیم اوکی و خلاصه سرمون به کار خودمون بود و با اینکه دلمون میشکست هیچی نمیگفتیم . تا اینکه امروز که رفته بودم مدرسه دوست قبلیم اومد بهم گفت بیا حرف بزنیم . منم رفتم صحبت کردیم و اینا بعد بنظرش من سر خیلی چیز مسخره ای باهاش کات کردم و دنبال بهونه بودم برم با اون یکی و… . حالا اینا رو الان ولش . مشکلم اینه که کلا هر وقت به اون آدم فکر میکنم و خاطره هامون ، حرفامون ، کاراش ، رفتاراش ، یادم میاد یا همین که دو کلمه باهاش حرف میزنم به طرز خیلی کلافه کننده ای همه بدنم میلرزه . انگار کنترل دستامو ندارم و گلومم میسوزه . البته خب جلو اونا بروز نمیدم رفتارمو ولی خیلی از درون اذیت میشم . میخواستم بگم الان من چیکار کنم این واکنشمو؟من تصمیم قطعی مو گرفتم و نمیخوام برگردم بهش . ولی دلیل این لرزشم موقع فک کردن بهش رو نمیدونم و میخوام خیلی زود حالم خوب شه چیکار کنم
بهتره از او فرار نکنید ولی دوباره صمیمی هم نشید. در حد منطقی و معقول با او دوست باشی. این کارهای او بخاطر نیازش به ارتباط با تو است. بهتره از خودن نرانی ولی خیلی هم نزدیک نشی
سلام من حدود هفت ماهه تو رابطه ام و الان میگه که من قیافه برام مهم بود و تورو دوست ندارم و سلیقم نیستی من خیلی عاشقشم خیلی بلاکم کرد،زنگ زدم اصرار کردم انبلاک کنه و رابطمون مجازی بوده… چیکار باید بکنم
سلام ..من یه سال با یه پسر بودم الان یه ساله کات کردیم ..اما بازم باهم دوستیم ..یعنی دعواهم به اون شدت نکردیم اما اون گفت میخواد فقط دوست باشیم …بعدد من بازم دوستش دارم .. و با اینکه یه سال گذشته اما همش گریه میکنم ..اما میگه دوستم نداره ..اما من حس میکنم عمدا میخواد حسشو به دلایلی سرکوب کنه .. از لحاظ روحی تو بچگی خیلی ضربه خورده من میترسم بخاطر مشکلات زندگیش این مدلی میکنه .اخه هردفعه هم وقتی چند روز پیام نمیدم.. میفهمم دلش تنگ شده بعدنا میفهمم که میرفته مرور چتمون حتی.. . شما میگین فعلا باهاش دوست باشم با وجود اینکه دوستش دارم و میگه دوستم نداره ..شاید درست بشه ..یا کلا باهاش قطع ارتباط کنم ؟چون اینکه میبینم بهم مثل قبل اهمیت نمیده ناراحتم میکنه اما نمیتونم بیخیالش شم با اینکه با زبون خوشد گفته اما رفتارش یه چیز دیگه رو میگه اما بعضی وقتا قاطی میکنه …من چیکار کنم
سلام من ۱۷ سالمه.سال آخر دبیرستانم ۹ ماه دیگه هم کنکور دارم و درسم به شدت برام مهمه(میتوم بگم از هر چیزی مهمتر)و حتما میخوام یه دانشگاه خوب برم
حدود سه هفته پیش رفته بودم تو یکی از بات های تلگرامی چت ناشناس، فقط به خاطر اینکه حوصلم سر رفته بود. از شانس من پسره بهم گیر داد که آیدی تلگراممو بهش بدم که گمم نکنه و از این حرفا.الان سه هفته است که تقریبا هر روز با هم حرف می زنیم و اون الان خیلی به من وابسته شده و دوستم داره(تا حالا نه همو دیدیم نه تلفنی حرف زدیم فقط چت، چند تا عکس با دو سه تا ویس). بهم گفته که تاحالا با هیچ دختری نبوده چون خجالت می کشیده و کلا اهل این چیزا نیست.میگه میخواد همیشه با هم باشیم و تا تهش باهام هست. منم چند باری احساس کردم بهش علاقه دارم ولی بعد فهمیدم فقط شهوته چون اگه منطقی نگاه کنم از لحاظ زندگی اصلا اون چیزایی که من میخوامو نداره(از لحاظ شخصیتی خیلی آدم محترم و مودبیه ولی مثلا ترک تحصیل کرده در حالی که تحصیلات واسه من خیلی مهمه).
بارها بهش هشدار دادم که فقط میخوام دوست معمولی باشیم و بهش گفتم که بهم وابسته نشه اونم قبول کرده.ولی دیشب احساس کردم فکرایی که در موردش در طول روز میاد تو ذهنم خیلی تمرکزمو پایین آورده و به درسم داره لطمه میزنه به خاطر همین خیلی جدی دیشب دو ساعت کامل باهاش حرف زدم که دیگه نمیخوام باهاش باشم ولی اینقدر اصرار کرد که باورتون نمیشه. گفت اگه بری خودمو می کشم و از این حرفا.من فهمیدم دوستش ندارم و نمی خوام باهاش باشم ولی نمیخوام به خاطر من بلایی سر خودش بیاره(البته مطمئننم بلایی سر خودش نمیاره فقط به خاطر اینکه من نرم این حرفا رو میزنه).الان بهم گفته که هر چی دیشب گفتیمو فراموش کنیم بیایم دوباره با هم باشیم ولی من نمی خوام، من می خوام برم سراغ درسم(از یه طرف هم میگم پسر خیلی خوبی به نظر میرسه اینجور پسرا کمن بهتره از دستش ندم). حالا موندم تو دوراهی توروخدا به دادم برسین من تاحالا با هیچکس نه رل بودم نه هیچ چیز دیگه ای چون هیچ علاقه ای به این چیزا ندارم ولی الان بدون اینکه خودم بخوام تو یه عشق یه طرفه از سمت اون گیر افتادم. تنها راهی که از دستش میتونم خلاص بشم اینه که بدون اینکه هیچ حرف دیگه ای بزنم بلاکش کنم چون اگه چیزی بگم دوباره شروع می کنه به اصرار کردن.اما اگه بدون حرف زدن و قانع کردنش هم بلاکش کنم خیلی می شکنه چیکار کنم
حتما بلاک کنید. شما هیچ شناختی ندارید از او. با جند بار صحبت نمی شود کسی را شناخت. باید خداقل 1 سال رفت و امد کرد.
نگران او نباشید بلایی سر خودش نمی اورد. اگر هم بیاورد شما باید بیشتر مطمئن شوید که کار درستی کرده اید که بلاکش کرده اید زیرا فرد سالم چنین کاری نمی کند
سلام من پسری ۱۸ساله هستم من الان با دختری توی رابطه هستم تقریباً از رابطه مون دوسالی گذشته و اینکه من قبل ایشون به یکی از دخترای فامیل طرف مادرم علاقه شدیدی داشتم با اینکه سن کمی داشتم و به همین خاطر بلد نبودم چیکار کنم و هنوز هم که هنوز وقتی میبینمش یا یادش میفتم همون علاقه قبل رو بهش دارم خلاصه بخوام بگم دو دلم بخاطر اینکه به کسی الان باهاش تو رابطه هستم کات کنم یا نه ؟!
و اینکه دختری که باهاش رابطه دارم رو تا حالا از نزدیک ندیدم چون شهرهامون از هم دوره و قرار گذاشتیم که من برم خواستگاری دختر ولی خودش هم میگفت که شاید بهم جواب بله رو ندن و اینکه بعضی وقتا بهم میگه که باهام حاضره فرار کنه ولی من قبول نمیکنم میدونم هنوز سن زیادی ندارم و اینکه اینم بگم که باهاش قبلا دو سه باری میشه کات کردم ولی باز الان باهمیم علتش رو نمیدونم بعضی وقتا همین مسائل خیلی ذهنم رو درگیر میکنه و شبا بیخواب میشم خیلی وقتا با خودم میگم چقد احمق بودم که دوست داشتم با دختری رابطه داشته باش و میگفتم ای کاش هیچ وقت وارد رابطه نمیشدم و فقط به اون علاقه ایی که به دختر فامیلمون داشتم پایبند بودم .
این خلاصه مشکلی بنده داشتم بود
رابطه شما با این دختر و یا دختر فامیل هر دو را بر اساس سن شما باید تحلیل کرد. هر دو این دو علاقه ها و رابطه ها را باید بدانید که گذرا می باشد. ارتباط با دختر فامیل نیز بدلیل انکه اتفاق نیفتاده در ذهنتان مانده است. اگر وارد رابطه شوید پس از مدتی از ذهنتان خارج شده و فردی مثل رابطه کنونی شما می شود.
با این وجود اگر می خواهید با او وارد رابطه شوید رابطه کنونی خود را ابتدا تمام کنید
سلام دکتر، من چند وقت پیش از یک رابطه ی بسیار سمی یکو نیم ساله اومدم بیرون، خیلی نگذشته بود که یه نفر بمن اعتراف کرد ک دوستم داره و واقعا ادم خوب و سالمی بود، منم با زخم های رابطه ی قبلی با اون وارد رابطه شدم، و کم کم بهش علاقه پیدا کردم، ولی شدید نبود، اون هروز بیشتر عاشق من میشد و محبت و خوبی میکرد ولی بعد از یمدت دعوا بینمون زیاد شد، من نمیتونستم کامل اعتماد کنم و شک های زیادی داشتم، دروغ میگفتم گاهی، و خطر قرمزای اون طرف رو میشکوندم و خیلی ناراحتش کردم، الانم رابطمون خیلی در وضع بدیه، نمیخوام قبلشو بشکونم و رابطه مونو خراب کنم، ولی نمیدونم واقعا چیکار کنم، حس میکنم هنوز کامل اثرات رابطه ی قبلی خوب نشده، میشه بگید چیکار کنم این اوضاع درست بشه؟؟!
سلام. امیدوارم پیام منرا بخوانید و بهم کمک کنید.
چند سال پیش زمانی که دانشجوی سال آخر لیسانس بودم داخل دانشگاه با پسری که دانشجوی فوق لیسانس بود آشنا شدم. بعد از چندماه به من پیشنهاد برقراری رابطه برای آشنایی بیشتر به قصد ازدواج را دادن و من پذیرفتم. از آن روز تا الان ۶ سال میگذره، ایشون درسشون را تمام کردن، سربازی رفتن و استخدام بانک شدن. من هم مقطع لیسانس ، فوق لیسانس را تمام کردم و اکنون دانشجوی دکتری و استاد دانشگاه هستم.
با درست شدن شرایط ازدواجمون، خانوادشون را در جریان قرار دادن منتها بعد از چند روز ک شماره تماس مادر منرا گرفته بودن تا مادرشون تماس بگیرن، خواهرشون با من تماس گرفتن و گفتن اگر قول میدی برای زندگی به شهر ما بیای(برای همیشه) همراه خانوادم برای خواستگاری خدمت میرسیم(من ساکن اصفهان و ایشون ساکن ایلام هستن). طی این مکالمه من بهشون این قول را ندادم و در نهایت ایشون گفتن برادرم به این ازدواج اصرار دارن اما اینکار فقط باعث میشه پدر و مادر من از بین بروند(بخاطر دوری از پسرشون).
آقای دکتر من زمانی که پیشنهاد آشنایی این آقا را پذیرفتم این شرط را گذاشتم ک برای کار و زندگی تشریف بیارن اصفهان. درواقع با این شرط پیشنهادشون را قبول کردم. بنظر شما بی رسمی خواهرش را چجوری باید پاسخ بدم؟ چند روز هست مدام به حرفایی که زدن فکر کردم اما چیزی جز از غصه نصیبم نشده. چرا با من تماس گرفتن! چرا به بزرگترم احترام نگذاشتن! چرا به من میگن اگه این قول را بدی میایم خواستگاری! چرا منو باعث از بین رفتن پدر و مادرشون میدونن! و هزار چرای دیگه.
لطفا راهنماییم بفرمایید. متشکرم
فکر خویش را مشغول خواهر نکنید. انچه مهم است نظر دوست یا نامزد شما است. باید ببینید او چه مواجهه ای با این موضوع دارد. ضمن انکه شما نیز نباید بدون گوش دادن به او تصمیم خود را از قبل گرفته باشید. اینکه در چند سال قبل چه گفته دلیل نمی شود الان به دلایل پسر گوش ندهید. گفتگو با پسر راه حل شما است.
سلام جناب من و آقای 34 ساله سه سال باهم بودیم که سال اول آشنایی این اقا اومدن خواستگاری اما خانواده اش ایراد گرفتن دوسال صبر کردیم که راضی بشن الان پسره میگه برو شوهر کن خانواده ام راضی نمیشن نمیدونم چه کار کنم به خاطر این آقا از کارم استعفا دادم الان ن کاری دارم ن پولی ن خانواده پولداری ن موقعیت اجتماعی هیچ امیدی توزندگیم ندارم از اون ور هنوز از پدرو مادرم کتک میخورم تمام امیدم به ازدواج با این پسر بود که همه چی پودر شد رفت چون تو محیط کوچکی هم هستم ی شهرستان کوچیک عملا موقعیت ازدواجم صفره چون شاغل بودن یا موقعیت خانواده مهمه که من ندارم
شما یکبار کار پیدا کردید و مشغول شدید می توانید دوباره نیز مشغول کار شوید. زیرا شما مهارت کار کردن را دارید. بهتر است هر چه زودتر گذشته را فراموش کنید. به اینده بنگرید. باید موقعیتی بهتر از قبل برای خود ایجاد کنید. شاید قرار است انتخابی بهتر با تلاش شما پیش روی تان قرار بگیرد. این به تلاش و امید شما بستگی دارد.
سلام وقت بخیر
من ۲۸سالمه ویکساله که با پسری ۳۰ ساله دوست هستم که توی شهر دیگه ای با خانواده اش زندگی میکنه یعنی چندماهی یه بار میاد شهرمن ،(خونه داره) و یکی دوماه میمونه اینجا…
اوایل با چت و تماس یا توی جمع های دوستانه همدیگه رو میدیدیم و علاقه ی زیادی بینمون رد و بدل میشد ،اما بعداز مدتی که این رابطه شکل جدیدتری به خودش گرفت،(بهم نزدیک شد وبا اصرار زیاد اون رابطه ی جنسی برقرار کردیم)
و دلیل من برای نداشتن ارتباط جنسی این بود که
و اون از اول گفت قصدش ازدواج نیست و کلا با دونفر توی زندگیش ارتباط داشته ،اما چون دوسش داشتم قبول کردم باهم باشیم اما این عقیده اش رو نمیتونم هضم کنم!
در ضمن بعداز رابطه
حس میکنم سرد شده،به کل خبری از چت های دراز مدت و ابراز علاقه نیست ،مدام از من و شخصیتم ایراد میگیره سرچیزهای بیخود
هفته ی گذشته باهم بحث کردیم و ۸روز به کل ارتباطی نداشتیم تا اینکه روز نهم زنگ زد و گفت اومده شهرمن و میخواد منو ببینه، من فکر میکردم اخرین تماسمون به معنیه کات بوده! الان نمیدونم چه برخوردی داشته باشم یا چی بهش بگم ،از طرفی دوسش دارم و دلم نمیخواد از دستش بدم
از طرف دیگه از بی احترامی و شکستن غرورم از جانب اون خیلی ناراحتم ،و میترسم برخورد اشتباهی داشته باشم و رابطمون خراب شه!
ممنون میشم راهنماییم کنین
در درجه اول اینکه رابطه جنسی در این مرحله اشتباه است.
در درجه دوم نباید انتظار داشته باشید رابطه همیشه بصورتی که در مراحل ابتدایی جریان دارد ادامه پیدا کند. رابطه مسلما بالا پایین دارد و شما در این مرحله است که شناخت پیدا می کنید
سلام اقای دکتر دختری 25 ساله هستم و 4ساله با یه پسر 3سال بزرگتراز خودم دوستم.ایشون منو به مادرش معرفی کرده و از همون اول پیشنهاد دوستی برپایه ازدواجوداد و همچنین روابط جنسی.ما تاحدودی روابط جنسی هم داشتیم.خانواده هامون از لحاظ مالی و عقاید و فرهنگ کاملا باهم فرق دارن و خانواده ی من بسیار به نام هست .البته ایشون از لحاظ مالی جدا از خانوادشون بسیارمستقلن.چندوقت پیش از طریق یکی از دوستانم باخبر شدم ک ایشون یسری از روابط دوستیشو که گروه های دخترونم بوده از من مخفی کرده و چندشب پیش هم متوجه شدم که با دختر دیگه ای بیرون رفته ووقتی بهش گفتم حاشا کرد وگفت از هیچی خبر نداره .ولی من دیگه کششی برای ادامه ی رابطه ندارم و از طرفی بسیار وابسطشم .بنظرتون چجوری میتونم رابطه رو تموم کنم که کمتر اسیب نبینم ؟و اگه قراره پیامی بهش بدم چه پیامی بدم؟
در ابتدا باید اطمینان از چیزی که می گویید داشته باشید و فقط بر مبنای اظهارات یک دوست عمل نکنید.
ثانیا باید دلایل او را بشنوید. ممکن است فرهنگ شما درباره ارتباط متفاوت باشد و خانواده او بازتر عمل کنند و گفتگو و صحبت با یک جنس مخالف معنای خاصی نداشته باشد
با یک روانشماس گفتگو کنید
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام
من ۱۹ سالمه و کسیم که به هیچ وجه با کسی نه وارد رابطه شدم نه قصدش رو دارم کلا به روابط این مدلی باور ندارم چون هیچ تضمینی ندارن
اما جدیدا با یه پسره آشنا شدم که هم سنمه وبهم چند بار گفته که خیلی میخوامت و تا آخرش هستم و اینجور حرفا
منم خب بهش گفتم به اینجور رابطه ها اعتماد نمیکنم و اینکه اصن برنامه ای برای اینکارا ندارم و اونم گفت عب نداره من قانعت میکنم منم گفتم ب هر حال من برا خودت میگم چون میدونم این چیزا الان برام جایگاهی ندارن ولی اون همش بهم ابراز علاقه کرد و مدام حالمو میپرسید و چون شغلم حوریه که با مردم در ارتباطم میگفت ج همه پسرا رو نده چون قصد همشون کاری نیست و ایناا خلاصه خییییییلیییی حساس بود و همش ناراحت میشد منم دلم نمیومد ی جوری از دلش درآوردم
بعد اون مدام ازم درخواست های عجیب رابطه جنسی و اینا میخواست منم بهم برمیخورد و میگفتم حواسش باشه من از اولش بهش چی گفتم و اینکه خودش خواست تلاش کنه و اینکه بهش گفتم من حتی اگه با کسی وارد رابطه بشم اونیه که باهاش ازدواج کردم
بعد از اینکه اینو گفتم گفت باشه من میخواستم برات همه کار کنم و خودت نخواستی و اینجور حرفا بعد گفت مطمعنی منم گفتم آره بعد گفت اوک (من از اول بهش گفتم با دوست معمولی اوکیم نه رابطه و اینا) دوست معمولی
من که خوشحال شدم چون از طرفی اذیت بودم که یکی اینجوری ابراز علاقه کنه و من هیچ کاری ازم برمیاد
ولی اون معلومه حالش خیلی خرابه هم اینکه حساسه و اصن شکسته ولی خب من نمیخوام اینجوری باشه دلیلشم من باشم میخوام کمکش کنم کاری ازم برمیاد؟
میتونم به عنوان همون دوست معمولی کمکش کنم ؟
شما دچار تله ایثارگری هستید. مقاله مرتبط را در سایت بخوانید
شما نگران حال او و کمک به او نباشید. زیرا او قصدش رابطه جنسی است. رابطه برقرار کرد همه این ابراز علاقه ها و…تمام می شود
سلام،۷سال با اقایی در ارتباط هستم سال ۵رابطمون بنا ب دلایلی ازدواج کردن هم همسرشون هم خانوادشون میدونستن ک منو دوست داره بعداز ازدواجشون بازهم ادامه دادیم اما الان عقلم اجازه نمیده ادامه بدم روانم بهم ریخته چندبار تصمیم ب جدایی گرفتماما بازم خودم برگشتم اما الان نمیدونم چجوری باید ب حسم غلبه کنم و این رابطه سمی رو تموم کنم,کل وجودم پر شده از اون اقا نه میتونم بمونم نه میتونم برم،لطفا راهنماییم کنید خیلی توو عذابم
سلام
من نزدیک به ۶ سال هست که با پسری تو رابطم
خانواده دو نفر کامل در جریان بودن و گاهی اوقات حرف ازدواج میشد و همه چیز خوب میرفت جلو تا این که یهو میزد زیر همه چیز و منو مقصر میکرد که بخاطر رفتارای تو نمیتونم کامل بیام جلو خودتو عوض کن تا بیام خلاصه این رفتار همیشگیشه
تا حدی که تمام اعتماد به نفس منو گرفته تو این ۶ سال اخرین بارم گفت خانواده من مخالفن و لبخند خانوادم برام مهم تره منم رابطرو تموم کردم که بعد ۲ ماه با کلی بهانه برگشت
نزدیک به ۱ ساله هیچ گونه توجهی به من نداره هر بار که جدا شدیم دوباره با خواهش برگشته ولی رابطمون بدتر از قبل میشه منم هربار که برمیگرده کلا لال میشم نمیتونم جوابشو ندم
با وجودی که از همه نظر از اون بهترم ولی انقدر حس پوچی به من داده که حس میکنم هیچی نیستم و بجز اون دیگه کسی محل من نمیزاره
میشه راهنماییم کنید لطفا که چطوری خودمو بکشم بیرون از رابطه
سلام دکتر دختری ۲۰ ساله هستم و نزدیک یک سالو نیم با پسری که ۶ ماه از خودم کوچیکتر بود رل زدم اوایل رابطه از هم دور بودیم و ماهی ۴ ۵ ساعت همو میدیدیم ولی از وقتی که هر روز همو میبینیم یه سری مسائل پیش میاد و باعث دعوای پا میشه یه بار کات کردیم ولی بعد از یه هفته گفت نمیتونه طاقت بیاره و بک زدیم و بعد دوماه دوباره همو دیدیم و دوباره بحثمون شد این بار به من گف ما دنیاهامون متفاوته و تو لوسی و نمیتونم بیشتر از این تحملت کنم من خیلی براش غرورمو شکوندم ولی لازم حرف خودشو میزنه و جدا شد اما شرایطمون جوری هست که هر روز همو میبینیم و از این بابت من واقعا زجر میکشم چه کاری میتونم انجام بدم؟؟ لطفا راهنمایی کنید
سلام دختری ۱۷ ۱۸ ساله هستم.همکلاسی بودیم و به خاطر علاقه شون به تکنولوژی خیلی از گوشی ها اطلاع داشتن، منم میخواستم گوشی بگيرم و داشتم تحقیق میردم. این بهانه شد و پیام دادم و خدایی خیلی کمک ام کردن. خلاصه که شدن رفیق شفیقم و حس شون رو براز کردن و منم بعد چند ماه اوکی دادم. هدف مون ازدواج بود و هر دو جدی هستیم. تحقیق کردم و دیدم واقعا ادم خوبی یه.. بعد از یک سال و چندی، بهمن ماه متوجه شدم بدن من نقصی داره که هرگز نميتونم باردار بشم.. مطرح کردم و گفتم ميخوام جدا بشم اما همه جوره حمایتم کرد و نزاشت جدا بشیم. الان بعد شیش هفت ماه دکتر رفتن ودرمان و و غیره نتیجه ای نگرفتم و حتی بدتر هم شد.. دیگه هیچ امیدی بهم نیست. خودم نااميد نشدم اما حقیقت رو هم انکار نمیکنم. قرار شد تا بعد کنکور ارتباطی نداشته باشیم و بکوب درس مون رو بخونیم. هر دو شاگردایی هستيم که خيلیها رومون سرمایه گذاری کردن.. میخوام ازش جدا بشم چون اینده ای نخواهم داشت با ازدواج.. چطور باهاش کنار بیام یعنی بعد کات چطوربه اینفکر نکنم چه اسیبی میبینه طرف ام و چطور بعد کنکور بهش بگم.. ممنون تون میشم بهم کنید. سپاس
لزومی ندارد جای او تصمیم بگیرید. اجازه دهید اگر خواست حدا شود او اقدام کند.
البته سن شما پایین است اگر سن شما بالاتر بود می گفتم شاید او هم بچه نخواهد. اما در سن کم نمی توان بر روی چنین نظری اگر هم او بیان کند اعتماد کرد
سلام دکتر من۳۳سالمه یکسال پیش با پسری ۳۵ساله آشنا شدم که تازه از همسرش جدا شده بود اول قصد و هدف خاصی نداشتیم ولی بعد یک ماه هر روز همو میدیدیم و علاقمون بیشتر شد تا اینکه باهم ۶ماه زندگی کردیم و باز هم همه چی عالی بود وخود ایشون گفت تا اخر سال عقد کنیم و هر روز بمن میگفت که دوستم داره اما از نظر مالی خیلی خوب نبود اما من بودم و از پس زندگی برمیومدیم وکلی خوشحال بودیم یروز بمن گفت سر مهریه کمشکلی نداریم گفتم من خواسته هامو بگم گفتم و خیلی رفتارش عوض شد و بهانه گیری کرد و اصلا حتی نخواست توافق کنه فقط نه قطعی داد و گفت زمین به اسمون بیاد نه خواسته هاتو انجام نمیدم ومنم گفتم باشه پس جدا میشیمچون حس کردم میخواد کنار من فقط اوضاع مالیش خوب شه وبعد بدون هیچ ضرری جدا بشه و راحت بره و ایشون بهم توهین کرد و رفت و تو این ۳ماه ک رفت به بهانه وسیله هاش که پیشم بود چند باری پیام داد ومنم محترمانه گفتم با اسنپ میفرستم و دو هفته پیش فرستادم و یه پیام درد دلی هم نوشتم براش و رابطه تموم شد تولدم منتظر پیامش بودم خبری نشد خیلی این روزا حالم بده و نمیدونم چیکار کنم همش خودمو وگناهکار میبینم و دلتنگی میکنم
مسلما وقتی رابطه ای بدون هزینه روانی و عاطفی و…شروع شود (همخانه شدن) بسختی می توان در ادامه هزینه ای برای ان تعیین کرد.
مثال: وقتی من چیزی را رایگان برای مدتها بدست بیاورم سخت حاضرم برای ان هزینه بدهم
سلام آقای دکتر
من ۲۵سالمه با پسری ک ی سال از خودم بزرگ تر بود آشنا شدم بعد ۶ماه منو ب خانوادشون معرفی کردن و مادرش ی بار اومد منو دید و دیگه نیومد و تلفنی ح میزد از همون اول مخالف ازدواج بودن چون میخوان دختر دایی شو براش بگیرن ی جوری شد ک رفته رفته هر وقت بحث من بود دعوا میکردند تا این ک پسره گفت دیگه نمیتونه ادامه بده خانوادش صفت و سختن کوتاه نمیان حتی بیشتر لج میکنن گفت از نظر اعصاب و روان داغون شده دیگه نمیخواد بیشتر از این ادامه بده الان ی ماه باهم ح نمیزنیم خیلی هم اصرار کردم اما گوش ندادن الان چ کار کنم ی پیام بدم حالشو بپرسم
وای استاد ممنونم ک ج دادین
این آقا از نظر مالی اوکیه خودش برنامه نویسه و اصلا از نظر مالی وابسته خانواده نیست اما خب احساس میکنم خودش نمیتونه تصمیم نهایی بگیره درسته خیلی تلاش کرد بحث کردن اما خانواده خیلی گیر و سختی داره چون منو خودش با هم مشکلی نداشتیم برای همین گفتم نظر شماروهم بدونم البته آقای دکتر ی بار ب خواهرم پیام زدن حالمو پرسیدن خواهرم بهشون گفت ک لزومی نمیبینم ج پیام شمارو بدم و دیگه اون آقا پیام ندادن
باید در خواستن شما و مجاب کردن خانواده اراده کافی داشته باشند. این مشکل او است و شما قرار نیست وارد مشکل شوید. نهایتا می توانید کمی صبور باشید. اما اینکه فعلا رابطه با شما را بخاطر خانواده کلا قطع کرده اند نشانه خوبی نیست. لااقل می توانستند تا زمان رضایت خانواده با شما کم و بیش در ارتباط باشند
سلام دکتر
بعد از ۵ سال رابطه ای که داشتیم اواخر رابطه مون به دلایلی لانگ دیستنس بود
اومد و گفت حس میکنه از یه دختر دیگه خوشش اومده و عاشقم نیست
من هیچ جوره نمیتونم به زندگی بدون اون فک کنم چون تمام آینده و زندگیپو بر اساس حضور اون برنامه ریزی کردم
نمیدونم باید چیکار کنم
سلام آقای دکتر وقت بخیر.
من چهار سال پیش از یه دختر جواب نه شنیدم. حتی بهش گفتم هدفم از اشنایی ازدواجه وکای اصرار داشتم بر اینکه نظرشو جلب کنم نشد… که کلا یکبار همو حضوری دیدیم و بیشتر صحبت هامون در طول یکسال اشنایی مجازی بود و در یک برهه کوتاه یکم راضی شد بعد دوباره برگشت سر نه و.. نهایتا هم دیگه به مدت چهار سال بود که قطع شد.
خلاصه بعد چهار سال دوباره واتس اپ اون شماره ای ک اون ازم داشتو نصب کردم دیدم هنوز اونم شماره منو داره و هر استوری که میزارم سریع چک میکنه(3 ماهه) در حالی که من استوریاش چک نمیکنم یا خیلی کم. بنظرتون هدفش چیه؟ راهکارتون چی هست. ممنونم
بله دکتر جان، ولی اخه چرا هر استوری میزارم سریع چک میکنه. اخه اینکه ب من حواب نه داده اونم با قاطعیت جواب نه داد همون چهار سال پیش… و ادم عاقلی هم هست …یعنی چک کردن پیوسته استوری واتس اپ هم دلیلی نمیشه؟ ممنونم
سلام دکتر واقعا نیاز دارم باتون مشورت کنم.
من ۱۳ سالمه
رلم ۱۶ و ۳ ساله رل هستیم ..
واقعا هم رو دوست داریم و تو رابطمون هیچ مشکلی نداریم..
تو این سن یکم زود نیست عاشق بشم …؟
بعدش چی؟ ما رابطمون جدیه ولی کی به پدر و مادرم بگم؟
در این سنین فرد بارها عاشق می شود و بعد از یادش می رود و نوبت عشق به فرد بعدی می رسد.
با والدین می توانید صحبت کنید ولی بدانید که این عشقها می ایند و می روند
سلام ببخشید من ۲۷ سالمه این اولین رابطه منه با یه اقا پسری ک همکارم بود دوست شدم خودش چند بار درخواست داد و من قبول کردم دقیقا ما یک ماه بود که باهم دوست بودیم ایشون پدر مادرش جدا شده بودن خودش تنها خونه عموش زندگی میکرد حتی به مادرشم سر نمیزد کلا تمام زندگیش شده بود فیلم دیدن و بازی موبایل با اذیت کردن انکاری چیزی از رابطه نمیدونست چون وقتی میگفتمش چرا زنگ یا پیام نمیدی نمیفهمید مشکل چیه ک من تو عصبانیت گفتمش بیا کات کنیم و کات کردیم چون انگار خودشم میخواس که تنها باشه حس میکردم سختشه تو رابطه باشه الان از محل کارش اخراج شد ولی باز برگشت ولی کسی محلش نمیده و من جلو چشممه دلم خیلی میسوزه از اونطرفم دلم میخادپیامش بدم حالش بپرسم میترسم از ضایع شدن چکار کنم تو دوراهی بدی موندم
منظورم از دلسوزی اینکه واقعا میخام حالش خوب باشه مخصوصا به خاطر سختی های که تو گذشته کشیده الانم هنه باهاش قهرن ولی واقعا میترسم پیامش بدم ضایع بشم چون فکر میکنم الکی کات کردیم چکار کنم
شما نمی توانید چنین کاری بکنید. زیرا رابطه شما قبلا بر اساس دیگری بوده و نمی توانید وارد نوع دیگری شوید.
no friendship after relationship
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر من ۲۱ سالمه با یه پسری از شهرستان هم سن خودم آشنا شده بودم همو خیلی دوست داشتیم بیرون میرفتیم من چون کار داشتم درس میخوندم بعضی وقتا جواب تلفنش رو نمیدادم از من دلخور میشد ولی نمیگفت باهام سرد حرف میزد یه روز گفت من کنکور ارشد میدم ولی برنامه ریزی میکنم که با تو هم حرف بزنم منم فکر کردم مزاحمشم کات کردم باهاش الان خیلی پشیمونم به نظرتون کارم درست بوده که کات کردم؟
الان از این ماجرا ۱۱ ماه میگذره ولی بازم دلم پیشش گیره همدیگرو تو اینستا فالو داریم
سلام منو همسرم همسن ۱۶ سالگی هستیم خیلی مشکل داریم و باهم اختلاف هر ساعت هم دعوا مون میشه مثلا اون نمیزاره من ارایش کنم یا زیادی بیرون برم خودش هم بیست چهار ساعتی بیرونه اولش بهش گفتم ها باید دیگه دوستات رو ول کنی بچسبی به زندگی ولی دیگه حرف من براش مهم نیس هر چی اون میگع شد که شد ولی اگه نشد دعوا راه میاندازه میخواستم ببینم ایا،این تغییر میکنه یا نه
سلام من همسرم ۱۶ سالموته و با هم نامزدیم خیلی مشکلات داریم همسرم بهم قول داده بود که زیاد پیش دوستاش نره ولی الان خیلی بیشتر میره حتی بعد شام هم میرع خیلی اختلاف داریم میدونم من خرف هایی که میزنم منطقی ولی نمیتونم اونو بفهمونم اگه راهنمایم کنین ممنون میشم
سلام وقت بخیر خوبین
من یه دوستی دارم ک مدت هاست باهاش دوستم بعد مدتی با اون قطع رابطه کردم و بازم تو دبیرستان همو دیدیم و دوست شدیم دوبارع دوستم در طِی این مدت عاشق پسری شد ک منم ب اون پسر نسبتا علاقع ی چندانی داشتم دوستم باهاش ارتباط بر قرار کرد و هر روز پسرع با دوستش میاد مارو میبینه ولی دوست پسرع دوستم ی جوری بهم نگاه میکنه بهم اشاره هایی میده سعی میکنه باهام حرف بزنه یا تیکه های شوخی بهم میندازه منم ک برای اولین بار ب چشماش نگاه کردم یه حسی توم ب وجود اومد بعدش پسره بهم گفم شنیدم که داری ایسان رو اذیت میکنی و ب اسمش ایسان هم همون دوستم هستن ک باهاش ارتباط دارن منم گفتم اذیت کنم وی میشه مثلن چیکار میکنی گف ب وقتش میفهمی گفتم دلم میخاد میکنم ب ت چ اخرش گف اخرین دفعت باشه ایشون هدفشون چیه من نمیفهمم برام سوال ضده اقای دکتر
بهتره از فکر او خارج شوی. چ.ن با دوستت دوست شده خوب نیست شما بهش توجه کنی. احتمالا بدش نمیاد با شما هم دوست بشه. یکجوری خواسته ارتباط بگیره
سلام من دختر سیزده ساله هستم
من هیچ وقت فکر نمیکردم انقد وابسته کسی شم.
من وابسته پسری شدم که همکلاسیم بود و تقریبا هم سن خودم بود.
اول فکر نمیکردم بهش وابسته شم و کم بهش پیام میدادم به بهانه های مختلف .
جالب اینجاست منو و اون اختلاف های زیادی داشتیم ،و این اختلاف نظر بیش از حد رو مخم بود.
حدود یک سال میگذشت و ما واقعا با هم صمیمی شده بودیم ،من وقتی این موضوع رو با یکی از صمیمی ترین دوستانم در میان گذاشتم که ادم بزرگ و با تجربه ای بود از من خواست کناره گیری کنم و گفت این رابطه به روح و جسم و تحصیلت ضربه میزنه،منم که منتظر اتفاقی بودم که کم کم خودمو جمع و جور کنم به حرفاش گوش کردم .
اون پسر ادمی بود که خودشم اعتراف میکرد با دختران زیادی بوده و این اذیتم میکرد که بعد از منم راحت با دیگران میگیره.
خلاصه یه روز امتحانش کردم اونم خداخواسته جوابی که میخواستم داد و من بهانه کردم و به روز همه چی یو تموم کردم.
با اینکه سخت بود اما به حرفای دوستم فکر میکردم میدیدم راست میگه،تمام عکس هارو و پیام ها رو پاک کردم.
حدود چند ماه میگذره و به دلیل شرایطی اونو نمیبینم ولی واقعا واسم سخت میگذره
تمام روز بهش فکر میکنم و با خاطرات خوشحال و ناراحت میشم .
احساس میکنم دارم دیوانه میشم و واقعا سخته.
من واقعا در سنی نیستم که به این پیزا فکر کنم ، اما واقعا میتونم بگم دارم دیوونه میشم.
باید چکار کنم؟
سلام
پسری ۲۰ ساله هستم
حدود دو ساله با یه دختری که از خودم یک سال بزرگتره وارد رابطه شدم
تو این دو سال رابطمون خیلی بالا و پایین داشته ولی خوب بوده در کل
ولی یه مدتیه که برای من یه سری مشکلات خانوادگی پیش اومده طوری که اصلا نمیتونم دیگه تو یه رابطه بمونم و میخوام حداقل ۴ ۵ سال تنها باشم
خودم با موضوع جدایی کنار اومدم ولی وقتی با طرف مقابل مطرح کردم خیلی حالش بد شد
میدونم که بهم وابستس منم دوستش دارم
ولی الان اصلا شرایط رابطه ندارم
به نظرتون چیکار کنم
لطفا کمک کنید
سلام دکتر
لطفا جوابمو بدید. من تقریبا ۳ سال با ی پسر درارتباط بودم و تو این مدت من واقعا عاشقش شده بودم هرکاری ازم میخاست انجام میدادم صرفا واسه اینکه ناراحت نشه یا اخلاقش باهام عوض نشه بعد ی روز خیلی اتفاقی گفت که میخاد بره سرکار و چون کارش دولتیه نمیتونه مثلا رل داشتع باشع چون تحقیق میکنن و فلان بعدشم رفت. الان من تقریبا هر لحظه بهش فکر میکنم و روزی نیست که گریه نکنم و بعضی وقتا خودمو مقصر میدونم شاید زیادی ابراز علاقه کردم و اون خوشش نیومده یا اصلا از من و ظاهرم خوشش نمیومده درکل من هنوزم با اینکه ۶ ماهع از این جریان میگذره دارم فکر میکنم که چرا رفته من چیکار کنم که فراموشش کنم؟کلیم خودمو مشغول میکنم ولی فایده ندارع
سلام وقتتون بخیر
من متاسفانه وقتی ناراحت و عصبانی ام با افرادی که میدونم منو خیلی دوست دارن بی دلیل دعوا میکنم، مثلا این بار که اینکارو کردم باعث شد منو نامزدم دعوای بدی بکنیم و حرفایی بزنیم که باعث دلشکستگی هر دومون شده، نمیدونم واقعا باید چیکار کنم
راههای کنترل خشم را یاد بگیرید. تمرین کنید تا در ناراحتی واکش نشان ندهید و واکنش را به تاخیر بیندازید
کسی که رفت بذتر بره ما انسانیم عاقل چرا انقد وابستگی تهش چی
روز و حال زندگی کن این بیاد داشته باش ۱۰ روز نظافت نباشه همون عشق بوی تنفر مدفوع میگیره ….پس حس چیه الان تو این وضعیت اقتصادی
سلام و عرض و احترام
در صورت امکان راهنمایی بفرماید :
۱۴ سالم بود ۱۵ سالش بود دوسش داشتم نمد شاید دوسم داشت بهم ی کاغذی داد ک اسم خودشو خودمو با خط میخی نوشته بود کلا دختر خجالتی بود سالی دو سه بار میدیدمش الانم همین طوری ع سالی ۲ ، ۳ با میبینمش سال اول اوک بود سوال دوم وقتی شد ۱۶ سالش براش گوشی خریدن لعنت ب کسی ک براش گوشی خرید عوض شده بود میگفتن باورم نمیشد ی آدم خجالتی ک ب زور تو چشمای من نگاه میکرد با چن نفر تو رابطه باشه چون فامیل دور بود امارشو کمکی داشتم از این و اون بهم میگفتن با فلان کس تو خیابون فلان دیدنش فلان جا دیدنش و … خب باورم نمیشد چون دوسش داشتم هنوزم دوسش دارم تا این که ی ماه قبل دیدمش آره راست بود همه حرفای در موردش ۱ روز کامل باهم بودیم ی جا بودیم سرش تو گوشی بود از حرفاش با یکی دیگ از دخترای فامیل فهمیدم درست بود همه حرفاشون همون روز چن بار تصمیم گرفتم بهش بگم اخه نامرد این بود رسمش؟! منی ک غیر تو ب چشم های هیچ دختری خیره نشده بودم این بود مزدم؟! الان من ۱۷ سالمه اونم ۱۸ دیگ نمی دونم چیکار کنم باهاش همون روز تصمیم گرفتم فراموشش کنم همون شب کلی گریه کردم ولی فرداش دوباره همه حرفاش همه حرکتاش جلو چشمم بود هرچی سعی میکنم خودمم قانع کنم ازش متنفرم نمیتونم نفرینش کنم؟! ن نمیتونم تا این ک تصمیم گرفتم دفعه بعدی ک دیدمش کاغذ شو بدم بهش نمی دونم چی بگم بهش یا اصن ندم بهش اگه میشه کمکم کنید
شما هر دو برای تصمیم گیری برای ازدواج کمی جوان هستید. باید کمی صبوری بیشتری کنید تا تصمیمهای پایدار تری بگیرید. دوستی های این سنین را بعنوان تجربه ببینید.
سلام دکتر وقتتون بخیر
من تقریبا چند ماه میشه که با ی پسر ۳۰ ساله آشنا شدم خودم ۲۲سالمه. خیلی آدم موجه و باشخصیتیه ولی کلا مشخص نمیکنه که هدفش از حرف زدن با من چیه؟مثلا ابراز علاقه میکنه ولی از طرفیم همش گوشزد میکنه که قصد داره بره آمریکا و قصد ازدواج نداره. ولی من ازش خوشم میاد ی چند روزیم بابت این قضیه که بلاتکلیفه باهاش بحث داشتم و کلا پیام بهش ندادم بعد گفت که بهم فرصت بده فعلا زوده واسه این حرفا من دقیقا چکار کنم؟؟
مشخص است که برنامه بلند مدتی برای خود ندارد و اهداف دیگری در سر دارد. اگر شما هم یک رابطه موقت را می پسندید مشکلی نیست در غیر اینصورت از رابطه خارج شوید
سلام اقای دکتر
من اهل شمالم و پسری ک باهاش دوستم اهل مشهد حدود ۱۰ ماهه که از آشناییممون میگذره هر دو ۱۹ سالمونه
هر بار نشون داده که خیلی منو دوسم داره ب هر طریقی گفته ب هر طریقی جمع و جور میشه و میاد برای اینکه همو ببینیم یا برای خاستگاری
جدیدا انگار یکم مشغوله و کم تر میاد از اونجایی که بهش وابسته شدم واکنش هایی نشون دادم و ناراحت شدم
اون بخاطر اینکه من اذیت نشم تو این رابطه و از نبودش
ب دروغ گفته ک من تا بیام ۳ ۴ سال طول میکشه و نمیشه برای هر دو اینطور بهتره
حالا بعد سه روز که از انفالوش کردم و پیوی و همهچیو پاک کردم و رفتم هر روز بیو هایی میزاره پروف مشکی و حالش بده میگه اشتباه کرده
من باید چیکار کنم؟
اگه بمونه و بهش بیشتر وابسته شم برام مشکل میشه بعد ها
اگه بره هم فکرش راحتم نمیزاره
احتمال اینکه این رابطه به ازدواج برسه در این سن بسیار کم است. ضمن اینکه رابطه شما از راه دور است. اگر موضوعات جدی شود کلی مشکلات ظاهر می شود. از جمله اولین ان رضایت خانواده ها.
سلام لطفا پیام من رو بزارید
من دوساله که با دوس پسرم هستم و از اول رابطه هدفمون جدی بود برای ازدواج و رابطه خوبی داشتیم منتها ایشون متوجه پیام های من ب پسر ها شدن و راجب قضیه ازدواج دو به شک شدن و قرار شد بریم مشاوره تا اوکی شه .من چند روز پیش پرندمو دادم بهش تا برام نگهش داره و مادرم به مادرش زنگ زد ۱۰ بار تا تشکر کنه ولی مادرش برنمیداش بعد ک گفتم چرا مادرت اینجوریه گفت خیلی خوبه و مدلشه و از خیلیا بهتره و من گفتم نشونه بی شخصیتیه و ایشون بعد دوسال برای اولین بار گفتن گوه خوردی ک اینجوری میگی و تهدیدم کرد که یک دهنی از خودت و خونوادت میشکونم و گفت دهنو اب بکش اسم خونوادمو میاری و به مادرمم گفت به دخترتون بگید ب من ن زنگ بزنه و ن پیام بده .الان ۱۰ روزه از هم بیخبریم .آقای دکتر ب نظرتون من چیکار کنم
سلام دکتر وقتتون بخیر
دختری ۲۴ ساله هستم با آقایی ۳۰ ساله ۸ ماهه ارتباط داشتم ، ایشون دامپزشک هستن و من دانشجو سلامت بودم و از طریق رشته هامون آشنا شدیم
ایشون پیشنهاد رابطه دادن و از راه دور باهم ارتباط گرفتیم
و هم دیگه رو یه دفعه دیدیم و بعدش اوکی بودن و ادامه دادن اما بعد از یه ماه از محبتت شون رفته رفته کم شد و جاشو به خشونت کلامی و جنسی داد جوری که بسیار بسیار عصبی گونه برخورد میکردن و کلن سمت و سوی جنسی فقط به خودش گرفت ! تا اینکه یه روز بالاجبار با دعوا و لحن واقعا زشت درخواست ورود به اکانت منو داد و منم چون موردی نداشتم گفتم وارد بشه مجبورم کرد عکس بذارم و هر اقایی رو که ریپلای میزد میگفت جوری باهاش حرف بزن که جذب ش کنی ! من تسلیم نشدم و جوری برخورد کردن که انگار من با کل اینا رابطه داشتم و گفت بر گمشو ! در صورتی به هیچ عنوان من به ایشون حتی تو ذهنم خیانت نکردم ولی چون ظاهر جذابی دارم همیشه منو تحت فشار میذاشت
میخوام بدونم دلیل اینجور برخورد چیه؟ خانواده بسیار محترمی دارن و خودشون به لحاظ اجتماعی و سنی اصلن اینو نشون نمیدادن وگرنه تصمیم دیگه ای درباره شون میگرفتم…
ایشان انحراف جنسی بعلاوه مشکلات رفتاری دارند. بهیچوجه رابطه با او بصلاح شما نیست.
اینکه شما خیانت کردی با نه دلیلی برای رفتار خوب یا بد او نیست. بیجهت دنبال دلیل در خویش نگردید
ممنون از راهنمایی تون چون بار سنگینی رو از خشم ایشون تحمل کردم و احساس پوچی شدیدی رو بهم القا کردن با شکنجه های قرون وسطایی اونقدر که بهم تلقین شده گناهکار منم !
سلام آقای دکتر من یک سالو نیمه با یکی از راه دور در ارتباطم به عنوان ۲تا دوست معمولی ولی به مرور احساس به وجود اومد و الان ۳ماه شده باهم وارد رابطه شدیم وتاحالا همو از نزدیک ندیدیم با توجه به اینکه میتونیم همو ببینیم ولی من خواستم باز یکم بیشتر فکر کنم و بهش گفتم یک ماهو نیم دیگه بازم همو نبینیم ایشونم به نظرم احترام گذاشت ولی مشکل اینجاست که تازگیا همش دعوا داریم البته از جانب من چون به شدت ادم حساسی هستم و مشکل و دعوای جدید نداریم همش سر یکی دوتا موضوع قبلی بحث داریم و من ادمیم که دوست دارم راجب ناراحتی صحبت کنم تا از ذهنم پاک شه ولی اون بیشتر تو خودش میریزه دوست داره سر چیزای کوچیک دعوا نشه به نظر شما اگر همو از نزدیک ببینیم اینا حل میشه یا دعواها بیشتر میشه و اینکه ادامه دادن این رابطه خوبه؟
سلام اقای دکتر من با ی دختر ک دوسال از خودم کوچیک تر بود یعنی ۱۹ساله وارد رابطه شدم اون قبل من با دونفر دیگ هم بود ولی بخاطر اینکه من ب اون علاقه مند شدم با گذشتش کنار اومدم و همچنین اون با گذشتم کنار اومد ولی بعدا متوجه شدم ک یکی از رابطه هاش احتمالا سکس داشته و برا من فرد ناشناسی فرستاد عکسی رو ولی خود شخص قبول نکرد و من میخام این رابطه رو تموم کنم ولی خیلی برام سخته میشه کمکم کنید!
اگر این موضوع خیلی اذیت می کند شما را و غیر قابل قبول است بهتر است هرگونه رابطه ای را تمام کنید.
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام اقای دکتر دختری ۲۰ساله هستم از ۱۷سالگی با پسری وارد رابطع شدم کع اوایلش خیلی خیانت کرد میگفت تو خیلی بیرون نمیای با من مجبورم و منم درگیر درسم بودم.بخشیدمش و کات کردیم.یک سال پیش برگشت و بهش اجازه فرصت دادم اما تو ابن یک سال با اینکع قصدش جدیه و من رو به خانوادش گفته ولی به بهانه های مختلف از من پول میگیره میگه سربازم و لازم دارم و منم دلم میسوزه میدم اگرم ندم اخلاقش ۱۸۰درجه عوض میشه و بی احترامی میکنه خیلیی دوسش دارم بنظرتون چیکار کنم؟_
سلام خسته نباشید من ۱۵ سالم هست و از بچگی عاشق پسری شدم ک ۴ سال از من بزرگتره من ۴ سال هست ک عاشق ایشونم و پسره رو هر چند وقت یک بار میبینم از اقواممون نیست ولی اشناست.الان یک سال هست ک باهاش رابطه دارم و اونها در روستا زندگی میکنند و خانه مادر بزرگم در ان روستا است تا حالا باهاش قرار نگذاشتم چون من یک دختر چادری هستم و اون دلش میخاد من رو بقل کنه اما من دوست ندارم و همیشه بهونه میارم ک فرصتش پیش نمیاد .اما یک چند روزی هست ک از دختر های هم ولایتی اش چیزای بدی شنیدم یکی از دختر ها میگفت پسره اومده بهم پیام داده و پیشنهاد رل زدن داده و دختره هم بهش گفته وقتی بایکی تو رابطه ای احساساتشو به بازی نگیر پسره هم گفت من اونو (ک بنده هستم )دوست ندارم و فقط برای اینکه دلش نشکنه باهاش در ارتباطم و شنیدم لاس میزنه ،عرق میخوره،قلیان میکشه ،سیگار میکشه و خیلی ادم بدی هست من هرچی فکر میکنم میبینم این رابطه رابطه ی سالمی نیست و میخام کات کنم اما نمیدونم چجوری شروع کنم و چه دلایلی بیارم لطفا کمکم کنید؟
سلام آقای دکتر. وقتتون بخیر. خانمی ۳۶ ساله هستم. با آقایی که ۶ سال از من کوچیکتره و از همه لحاظ سطحش از من پایین تره، یه هفت ماهی دوست هستم. ایشون به من ابراز محبت کلامی و فیزیکی زیادی می کنه. مدام میگه من کسی رو در زندگیم انقدر دوست نداشتم، اما حرف قصد ازدواج رو زدم مخالفت کرد. با این که واقعا دلم نمیخواد باهاش ازدواج کنم چون شرایطش به من نمیخوره اما محبتی که بهش دارم و بهم داره رو نمیتونم کنار بزارم. واقعا وقتی با همیم شادیم. همش شوخی و خنده و اوقات خوبی با هم داریم. تفاهم اخلاقی هم خیلی داریم و حرفای هم دیگه رو خوب میفهمیم. اما من بین عقل و احساسم موندم. از طرفی هم خیلی ناراحتم که ایشون با این که تو حرفاش غیر مستقیم حرف زندگی مشترک بود حالا پا پس کشیده. متوجه نمیشم چطور یه مرد میتونه به زن رو خیلی دوست داشته باشه ولی نه برای ازدواج!
ایشان تا جایی شما را دوست دارد که دردسر و هزینه روانی اجتماعی برای او نداشته باشید. تا وقتی به نفعش باشد. این دوست داشتنها فقط خودخواهی است. بیجهت گول نزنید خود را
مثال: ایا حاضرید یک سفر به اروپا در هتل 5 ستاره برای 10 روز بروید؟
حالا اگر به شما بگویم باید 100 ملیون بدهید چی؟
سلام خسته نباشید
من حدود یکسال با آقای در ارتباط بودم که خب چون توی رابطه ی قبلیش شکست خورده بود از رابطه ی صمیمی و جدی شدن اجتناب میکرد.همش ابراز علاقه ی کلامی میکرد ولی توی عمل هیچی ازش ندیدم.به بهونه ی اینکه من از رابطه ی صمیمی ترس دارم حتی باهام بیرون نمیومد که مثلا خاطره سازی نشه!!کوچکترین هدیه ای برام نخرید و به طور خلاقه هیچکدوم از کاراش بهم حس دوست داشتن و عشق نمیداد
توی این یک سال حدودا ۴-۵ بار کات کردیم و هر دفعه برگشت و معذرت خواست و گفت شرایطو درست میکنه ولی تر دفعه بدتر شد و نسبت به من بی تفاوت تر شد.حتی محبت کلامیشم کم شده بود
حالا اینبار تصمیم گرفتم به طور جدی باهاش تموم کنم و اینکارو کردم.ده روز بعدش پیام داد و گفت همیشه به یادتم اما من جوابی ندادم بعد دو هفته دوباره پیام داد و خیلی عادی حالمو پرسید انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و بازم من جواب ندادم
حالا سوالم اینا اگه این آقا بهم زنگ زد ،گوشی رو بردارم و کاملا محترمانه بگم که دیگه باهام تماس نگیره و تمایلی ندارم با هم در ارتباط باشیم یا اینکه به طور کلی جواب زنگشو ندم؟کدوم مورد منطقی تره؟ممنون میشم راهنمایی کنید واقعا نیاز دارم بهش
میشه سوالمو جواب بدید، دومین بار هست میپرسم
سلام وقت بخیر من خانمی ۳۱ سالمه هستم با یه آقایی ۳۵ ساله در حال آشنایی ازدواج بودیم، از مهر سال ۹۷. من تمام تصوراتم از زندگی مشترک با ایشون بود. ۱ ماه پیش به دلیل فشار کاری سکته کردن و فوت شدن، واقعا بی تابم حالم بده نمیدونم چکار کنم؟
حس میکنم دیگه با هیچ کس جز ایشون نمیتونم ارتباط بگیرم و ازدواج کنم؟
ایشون چند ماه اول آشنایی خیلی ابراز علاقه میکردن ومیگفتن خدا منو سر راه ایشون قرار دادن، بعد چند ماه ارتباطشون یه کم سرد شد، یه بار متوجه شدم دختر همسایه مادرشون تو شهرستان که مطلقه بودن به ایشون پیام میدن و حدود دوهفته باهم صحبت کرده بودن،در واقع اون خانم میخواست خودشو بچسبونه و حرفای جنسی زده بود.وقتی متوجه شدم، گفت اون خانم اول از بدبختی هاش گفت منم دلم سوخت. بعد اون قهر کردیم و حدود یکسال کات بودیم بعدش خودش اومد سراغم منم گفتم تکلیف منو مشخص کن،جوابی نداد و بعد اون سرد برخورد میکرد وتا امسال خیلی کم پیام میداد و تقریبا با استتوس و ریپلای کردن بینمون ارتباط بود و زیاد چت نداشتیم،چند باری هم همدیگرو دیدیم، ایشون خیلی خودشو درگیر کار کرده بود، اما بادوستاش تفریح هم میرفت ولی با من خیلی کم بیرون میومد. بعد اون کات که برگشت دیگه جملات عاشقانه نمیگفت با من رسمی صحبت میکرد و میگفت شما. ولی یه اشاره های ریزی به ازدواج میکرد اما بعضی مواقع که بیرون میرفتیم میگفت خوبه آدم با دوستش بیرون میاد.من از این تعجب میکردم که اینجوری سرد برخورد میکنه پس چرا برگشته؟ بعد میگفتم حتما چون شرایط کاری و مالیش کامل اوکی نیس میخواد زیاد نزدیک نشه. در ضمن تو این مدت هدیه ای برای من مثلا واسه ولنتاین یا تولد نمیگرفتن فقط یکی دوبار شارژ فرستادن و کافی شاپ چند بار رفتیم حساب کردند. در واقع الان من هیچ هدیه و یادگاری از ایشون ندارم.
الان همش حس عذاب وجدان دارم و میگم نکنه من در حقش کوتاهی کردم و احساس کمبود محبت داشته که با اون خانم چت کرده، بعضی وقتا حس میکنم نکنه دیگه آدمی مثل اون پیدا نکنم که بتونه عاشقم باشه و جای خالی اون رو برام پر کنه.بعضی مواقع هم میگم نکنه این همه فشار کاریش واسه این بوده که دست پر بخواد بیاد خواستگاریم، همه این افکار ذهنمو کاملا در هم پیچیده و یه لحظه منو آروم نمیذاره میشه منو راهنمایی کنید؟
ارتباط شما یک ارتباط نامشخص بود. نقش و جایگاه شما و رابطه مشخص نبود. شما بیش از مقداری که واقعا رابطه اهمیت داشت در ذهنتان در حال حاضر مهم شده است. احتمالا شما اصولا به گذشته زیاد فکر می کنید و اصولا احساس گناه زیاد دارید. این موضوع نیز بهانه خوبی برای احساس گناه در شما است.
سلام آقای دکتر
من دختری ۳۳ ساله هستم و ۳ سال و نیم است رابطه مجازی با یه آقایی خارج از کشور دارم و بسیار هم رو دوست داشتیم ولی بهمدروغ گفته بودیممن وزنم ک ۱۵۰ کیلو بود ک راستشو گفتم و درکم کرد و ۶۰ کیلو لاغر کردم و ایشان هم گفت ۴۰ سال داره ولی ۵۱ سال دارن ک برام مهم نیست اینکه ما همش با هم دعوا و شک داریم و هر ماه یه دعوا اساسی داریم ک میگه از دوریه
آیا بنظر شما ما میتونیم بهم برسیم
سلام من یه دخترشهرستانی بودم که توی یه گروهی به صورت مجازی بایه پسری اشنا شدم اوایل فقط برای شرایط روحی بدم و اینکه بهم انگیزه بده چت میکردیم کم کم وابستگی به وجود اومد و اون اقا ابراز علاقه شدیدبهم میکردن…ورل زدیم.اون اقا قبل من توی رابطه ای بودن که دختره ولش کرده بود ولی بعدازچند وقت ازرابطه من و ایشون سروکله اون دختر پیداشد و اون پسربامن سردترشد و دیگه ازاون همه ابراز علاقه خبری نبود ولی میگه باهاش تورابطه نرفتم.دوست عادی جنس مخالف هم زیاد دارن که تحملش برای من سخته…
الان میگه اگه بعدنتایج تهران بیاری باهم میمونیم و وگرنه فقط دوستیم درصورتی که من چون تورابطه بودم کنکورم خوب نشده و احتمال اینکه تهران بیارم کمه ازطرفیم اون اقا قصدمهاجرت هم دارن…من نه توانایی کات کردن رابطه رو دارم نه تحمل دوست عادی بودن باهاش رو چون قطعا باکس دیگه ای رل میزنه یه روزی
نمیدونم چطور خودمو نجات بدم حتی تصور اینکه ازش بیخبر باشم دیوونم میکنه.
اینکه او با دختر قبلی فقط رابطه معمولی دارد بیمعنا است. چنین چیزی ممکن نیست. شما خود نیز می دانید این رابطه بدرد شما نمی خورد ولی تحمل درد کوتاه مدت بهتر از یک زخم بلند مدت است. از رابطه بیرون بیایید
سلام وقت بخیر، من به مدت یک سال ونیم هست که با اقایی به قصد ازدواج تو رابطه ام، ایشون حدودا دو هفته ای هست که به خاطر یه اختلاف و سوتفاهم قهر کردن و عذر خواهی منم افاقه نکرد، الان سوالم اینه که بذارم به حال خودش بمونه یا بهش پیام بدم تا تکلیف رابطه مشخص بشه و اینکه ایا با پیام دادنم کوچیک نمیشم؟و عزت نفسم از بین نمیره… و اینکه اگه بعد از پیام دادن تمایلی ازش ندیدم ایا شمارشو پاک کنم یا خیر؟ سپاسگزارم
شما باید ببینید این قهر کردن ایشان با اهمیت موضوع همخوانی دارد یا خیر. اگر واکنش او بیش از اندازه است احتمالا بارهای دیگری نیز تکرار می شود. اما اگر به اندازه است پیام عذر خواهی بدهید و بگویید صبر می کنید تا حالش بهتر شود و عذر خواهی شما را بپذیرد
سلام اقای دکتر، من ۲۷ سالمه بایه خانوم ۲۵ آشنا شدم که ۲ بار ازدواج کرده و شکست ناموفق هم داشته اشنا شدم ، یک سال از رابطمون میگذره الان ۲۰ روزه از هم جداییم ، دعواهای بیخودی از خانوم خیلی زیاد خیلی باهم کات کردیم و برگشتیم ،دعواهمون مثل اینکه دودقیقه دیر حوابمو دادی یا من انلاین میموندم میگفت داشتی باکس دیگه حرف میزدی و.. ، خلاصه هردعوا کردیم من آشتی میکردم پیش قدم میشدم ، هم ایشون خیلی من دوس داشت هم من دروغ چرا ، ولی الان ۲۰ روزه رفتن ، اخرین بار گفتن برو پی زندگیت و… چه کنم؟
ایشان دچار تله رها شدگی است. مقاله مرتبط را در سایت بخوانید. اگر برای ازدواج با او در رابطه هستید این رابطه مناسب شما نمی باشد
سلام دکتر سنایی بزرگوار
پیام قبلی من رو در سایت درج نکردید لطفا نادیده نگیرید من به کمک شما نیاز دارم. ۲۱ ساله هستم.
من با دختری ۲ سال فقط از طریق مجازی در ارتباطم و رابطه مان هم بر پایه دلبستگی و دلتنگی اما از طریق رفاقت بود.
از روزی که میشناختمش تا الان چند باری رل زده بود و جایگاه من در حد دوست معمولی بود یکی دو بار وقتی رابطه ما میخواست عمیق شود پای شخصی باز میشد و معاشرت ما کمرنگ میشد. اما این اواخر رابطه اش با آن فرد را تمام کرد و ما بهم بیشتر نزدیک شدیم.
چون این دختر خودش خرج خانواده اش را میداد همیشه فکر میکردم شبیه مادرم هست که برای ما زحمت زیادی میشکد.این اواخر جاهای دیگری که پسر هست مشغول بازی و سرگرمی مجازی هست که گاها پرسش و پاسخ های جنسی برگزار میکنن.
از چت های اخیر ما متوجه شدم که نگاهش به من متفاوت هست و اینکه حس و میل جنسی به من ندارد و فقط من را به چشم یک رفیق دوست دارد البته رفتار من همیشه طوری بود که قصد سوء استفاده را ندارم و میخواستم حداقل احساس امنیت کند.
اما فهمیدن اینکه من برای او شاید کافی نباشم و نمیتوانم از جنبه صحبت های جنسی و این مسائل نیازش را برطرف کنم برایم بسیار گران بود.
چند روز هست که بخاطر این موضوع نمیتوانم خوب بخوابم این قضیه مصادف شده با از دست دادن منبع درآمدم که درد مضاعفیست.
هر دفعه به این فکر میکنم که ممکن هست با شخص دیگه ای چت های جنسی کند غم خفه کننده ای رو در سینه ام حس میکنم.احساس میکنم ممکنه پسر دیگه ای جای من رو بگیره و برای اون دختر بی اهمیت شم.ما بار ها به شکل های مختلف بهم ابراز علاقه کردیم.
در تخیلات من همیشه رقیب دارم.
من ترجیح میدم پیش از اونکه ترک شم، با او قطع ارتباط کنم چون نمیتوانم روزی را ببینم که برای او دیگه مهم نباشم!
و احساس و زمانی که برای او گذاشتم بیهوده شود.
این افکار چند روزی هست که حال من رو بد کرده
میخواهم بدانم آیا این نشانه تله رها شدگی هست؟
و آیا رفتارش باعث بیداری این تله شده؟
چون تا پیش از این اتفاقات اخیر من همچین حس بدی نداشتم که بر خواب و خوراکم تاثیر بگذارد.
من چه باید بکنم؟
نگرانم از قطع ارتباطم با او حرف بزنم و اذیت شود ،چند باری این را مطرح کرده بودم اما هر دفعه گفت که در زندگی تنهاست و دوست خاصی ندارد و فقط من را که دارد و با من درد و دل میکند.
من دارم اذیت میشم دکتر چه کار کنم؟
سلام من یه سال باپسرهمسن خودم دوست بودم و رابطه مجازی داشتیم ۳ساعت فاصله دارن شهرمون هردوتامون ۲۰سال داریم اون تا۶ماه میگفت دوست معمولی هستیم و بعدش گفت بیا رل باشیم کم کم صحبت های جنسی به میان اومدو من سعی کردم درک کنم اما هرچه پیش میرفتیم حرف هاو درخواست های جنسیش بیشترمیشد مثلا عکس از فلان جافرستادن…منم عقایدم نمیذاشت کارایی که میخواست روانجام بدم ازاینکه رابطمون جدی نبودهم میترسیدم،تااینکه سراینکه چرامن نمیخام دعوامون شدو کات کرد وگفت این قضیه هم جزئی از رابطس و وقتی توقبول نمیکنی من نمیتونم تورابطه بمونم ازاون روزما پیوی صحبتی نکردیم ولی توی گروه مشترکی که من ادمین بودم بودیم و صحبت میکردیم همین باعث میشد وابستگی من تموم نشه…امروزفهمیدم که توی گروهی که من ادمینم و خودم با ادد کردنش باعث اشناییش بادختری شدم که دوستمه؛وفهمیدم حتی رابطه جنسی هم باهم داشتند و ازاین موضوع دارم دیوونه میشم همه میگن توبایدخوشحال باشی که شناختیشون ولی من حس خیلی بدی دارم و ازخوابم و زندگیم افتادم نمیدونم چطور بااین کارشون کناربیام میدونمم دیگه تعهدی به من نداشت ولی من خیلی دوسش داشتم و قلبم دردمیگیره وقتی بهش فکرمیکنم
سلام من دختری هستم ۱۶ ساله با یک پسر ۲۳ساله که خیلی دوستش داشتم وارد رابطه شدم(اون هم منو دوست داشت) البته ک ما از طریق انلاین اشنا نشدیم همدیگرو میدیدیم و با هم ارتباط داشتیم من خیلی دوستش دارم و داشتم اما رابطه ما بخاطر اینکه اون از من عکس لختی خواست به این مبنا که اگر همدیگرو دوست داریم نباید این چیزا برامون مهم باشه ولی من فبول نکردم و بحث هایی پیش اومد و سر همین مسائل رابطه ما تمام شد .
الان احساسی که دارم اینه که شاید دیگه نتونم کسی مثل اون رو پیدا کنم
سلام من دختری ۲۱ساله هستم روستای اطراف قم زندگی میکنم با پسری ۲۲ساله اهل شهر قم هست تک پسره تو اینستا اشناشدیم همو چندبار دیدیم خیلی ازم خوشش اومده و میگه خیلی دوسم داره ولی مادرش میخواد دخترخالشو براش بگیر ولی دوسپسرم نمیخوادش و مامانش اجازه نمیده بادختر دیگ ای باشه و اگه بفهمه با یکی درارتباط آشوب بپا میکنه دوسپسرمم نمیدونم چرا ازش حساب میبره و همیشه میترسه مامانش بفهمه ک با کسی درارتباط منم خیلی دوسش دارم ولی فک کنم تمام دراییشون دست مامانشه و حتی ماشین زیرپوشش بنام مادرش باهاش دعواش میشه سوئیچ ماشینو ازش میگیره دوست پسرم بخاطر همین ازش میترسه الان بخاطر همین کات کردیم منم وابسته شدم دلم براش تنگ شده نمیدونم بهش برگردم یا نه!؟طور خدا راهنماییم کنید
سلام دختری هستم ۲۵ساله با اقایی همسن خودم آشنا شدم ایشون خیلی تلاش کردن بالاخره باهم اوکی شدیم ایشون میگفتن خانوادشون فقط موافق ازدواج فامیلی هستن و با غریبه وصلت نمیکنن اما ایشون میگفتن که هر طور شده حتی طرد بشن عقب نمیکشن تا اینکه به اصرار مادر ایشون دیدار صورت گرفت و مادرها هم و ملاقات کردن بعد از این دیدار ایشون اومدن گفتن مادرم میگن قول صد درصد نده شاید نشه این دختر گناه داره و این صحبت ها و یه سری صحبت های دیگه من هم با توجه به این مسائل به ایشون گفتم اگر میترسن طرد بشن از ارث محروم بشن و دیگه نمیخوان مثل قبل محکم پای من وایسن این رابطه رو تموم کنیم که ایشون هم موافقت کردن ازتون میخواستم راهنماییم کنید و اینکه نظر شما نسبت به رفتار این آقا چیه؟
سلام دکتر وقت بخیر،،من در مجازی با یه اقا که هم شهری هستیم اشنا شدم و از همون اول گفتن قصدشون ازدواج هستش،،ایشون من رو ندیده بودن و عکس هم از من ندیده بودن،،ولی اون عکس ازخودش رو واسم فرستاد،، خیلی با احترام صحبت میکرد کوچک ترین بی احترامی به من نکردن،،۳ ماه از ارتباطمون گذشت قرار شد هم دیگه رو حضوری ببینیم،،ازش خواستم وقتی من رو دید اگ هم رو پسندیدیم خانوادم رو در جریان بزاره ایشون گفتن فعلا نمیتونن و دو برادر بزرگ تر ازخودش داره که اول باید اون دوتا ازدواج کنن،من هم گفتم نمیتونم بدون اجازه خانوادم در هم چین ارتباطی باشم،،گفت فعلا مزاحمت نمیشم و منو انفالو و ریمو کرد،،یه هفته بعدش تو دایرکت یه پست فرستاد سین زدم ولی هیچی نگفتم،،دوباره چن روز بعدش من رو فالوو کرد ،،،دیشب هم استوری گذاشتم اومد سین زد،،دکتر لطفا راهنماییم کنید هدف این اقا چیه؟
سلام اقای دکتر وقت بخیر
من ۳ساله با اقای در رابطه بودم بعد از دوسال و نیم خطای کردم توی محیط کارم با اقا پسری اشنا شدم تو واتساپ باهم صحبت کردیم تمام حرفامو به دوست صمیمیم گفته بودم اونم نامردی نکرد و به دوست پسرم گفت.ما ازاول رابطه قصدمون ازدواج بود ولی دوستم یه سری حرفای اضافه گرفته بود که من رفتم خونه اون پسره که تو محیط کارمه.الانم هرچی میگم دوست پسرم قبول نمیکنه و میگه تو خیانت کردی الان ۱ماه هست کات کرده هرچی بهش پیام میدم که بیا ببینمت باهم صحبت کنم بخدا قول میدم اشتباهی نکنم اصلا قبول نمیکنه میگه دیگ نمیخامت.
کلی قسمش دادم التماسش کردم اما فایده نداره.
حتی قبول کردم که اشتباه کردم گفتم پیشمونم یه فرصت دیگ بهم بده اصلا قبول نمیکنه.
میگه اگر با تو مطمئنم بشم زندگیم خوب میشه اصلا دیگ نمیخامت.گلی زنگ زدم گریه کردم التماس کرد اما میگه مهم نیست برام.
حتی تو خیابون جلوی چشمم ماشین بهت بزنه مثل یه غریبه رد میشم.
توروخدا دکتر کمکم کنید خیلی بهم ریختم.
بهتر است بدنبال این رابطه نباشید چون او نمی تواند با خوش کنار بیاید و پس از ازدواج اذیت می شوید.
شکر کنید که او تکلیفش با خودش روشن است و می داند چه می خواهد و چه نمی خواهد در غیر اینصورت هم شما و هم خودش را اذیت می کرد
با سلام خدمت آقای دکتر سنایی گرامی…امروز تصادفی با وب سایت شماآشنا شدم…جوابهای شمارو به دوستان خوندم و دیدم چقدر خوب و منطقی افراد و راهنمایی کردین..از اعضای کادر درمان هستم و ۶۰ ساله مجرد و بازنشسته بدون تجربه هیچگونه رابطه جنسی بدلیل اعتقادات اخلاقی..نه مذهبی بودن افراطی..مثل شما معتقدم که روابط قبل از ازدواج از نظر اخلاقی و بعد روانی صحیح نیست..ولی در طی اینهمه سال البته بعد از پنجاه سالگی با هر کس به قصد ازدواج آشنا میشوم تمایل به روابط آزاد قبل از ازدواج دارد و من اصلا نمیتوانم روی اعتقاداتم پا بگذارم… از طرفی با بالا رفتن سن و عدم تجربه و تنها ماندن و اینکه بنابر مشگلات فراوان و…اکثر افراد تمایلی به ازدواج دائم ندارند دچار نوعی یاس و نامیدی شده ام و نگرانی اضطراب من رو اذیت میکنه…راه حل اصولی و منطقی بر ای افرادی مثل من که در جامعه کم نیستند و با فرهنگ فعلی و نگرشهای نسل جدید نمیتونن خودشون رو وفق بدن چیه؟.ممنون از شما و آرزوی سلامتی..
وقت بخیر. مسلما مساله ای که با ان مواجه هستید موضوع دشواری است که به دلیل فرهنگ نابهنجار عصر کنونی بسیار شایع می باشد.
اما از طرفی موضوع ان است که شما فرض کنید اصول اخلاقی شما رابطه جنسی بدون ازدواج را اجازه می داد.
چه میزان در شادی و شادکامی شما موثر می بود؟ آیا چنان تاثیری در زندگی شما داشت که حال شما را تغییر می داد؟ و یا چون تصور شما چنین است انقدر برای شما مهم شده است.
مثال: ما فکر می کنیم اگر ویلایی در منطقه ییلاقی داشته باشیم چقدر در شادی ما موثر خواهد بود و خود را در حال ارامش در ویلا در اخر هفته اصور می کند. ولکن ذهن ما محاسبه نمی کند که رفت و برگشت چقدر زحمت دارد. تمیز کردن خانه و…را محاسبه نمی کند.
بهمین رابطه نیز چنین است. وقتی باور داریم بدون ازدواج اخلاقی نیست ضمنا به این معنا است که از لحاظ روانی مناسب ما نبوده و زحمت ان بیش از لذت و ارامش ان است.
اخلاقیات مخالف لذت و ارامش طولانی مدت نیست بلکه دقیقا همراستا ان است
سلام
آقای دکتر من 35 سالمه پارسال با یک دختری 25 ساله آشنا شدم
یک ماه با هم بودیم و ایشان در آن یک ماه واقعا من و دوست داشتن و ازم تعریف می کردن
که یه روز به دلیل یه کار من (موقع که تماس تصویری گرفته بود ازش اسکرین شات گرفتم واقعا هم قصد خاصی نداشتم)، بعدش به من گفت خداحافظ و رابطه تموم شد
الان بعد از یک سال
من چند بار براش از موفقیت هام و کارهایی که کردم عکس فرستادم
مه این باعث شد مجددا منو تو اینستاگرام فالو کنه
حقیقتا دوستش دارم و می خوام باهاش ازدواج کنم ولی راستش
نمی دونم چیکار کنم می ترسم بهش پیشنهاد رابطه مجدد بدم به من بگه نه
نمی دونم شاید باید صبر کنم اون پیام بده
اگر 1 سال گذشته بهش بگید پیشنهادتون رو. کار شما انقدر بد نبود که رابطه تموم کنه.
دلایل خودش رو هم داشته.
تکلیفتون زودتر روشن کنید که معطل نکنید چون شما هم ایشان را نمی شناسید. شاید فردی بسیار زودرنج و عصبی باشد.
سلام آقای دکتر من 27 سال دارم و 7 سال هست با یک پسر که با هم همکار بودیم به قصد ازدواج وارد رابطه جدی شدیم و از همون اول تمام قواعد رو رعایت کردیم
چند بار اقدام به خواستگاری کرد و پدرم جواب رد داد فقط به دلیل اینکه این شخص پول نداره و….الان بعد گذشت دوسال از آخرین خواستگاری مجدد قراره با خانوادش رسمی اقدام کنه و میگه طبق صحبت خانوادش این آخرین باره
منتهی ما الان دو ساله همش باهم بحث داریم،یعنی بیش از حد بهم بد دهنی میکنه،بهم خبر نمیده کجا میره میاد،خیلی پرخواشگر شده و حتی دست بزن هم پیدا کرده که توی دست بلند میکنه روم
من بعد از 7 سال واقعا وابسته ام بهش و تمام فامیلم میدونن که قصد ما ازدواجه و هاست ساله باهمیم برای همین هیچ کس دیگه ای به خواستگاراگیم نمیاد
من باید چیکار کنم؟ چطور ادامه بدم که اخلاقش بهتر بشه؟
این آقا فوق العاده شکاکه
من با همه چیزش کنار اومدم و الان خیلی گیرم که چیکار کنم
از طرفی وابستگیم از طرفی اطلاع کل فامیل و آبروریزی….
این فرد با مشخصاتی که گفتید بعد از ازدواج چندین برابر بد تر می شود. اکیدا توصیه می کنم رابطه با او را تمام کنید.
حتی اگر تا اخر عمر مجرد بمانید با ایشان ازدواج نکنید. ویژگی هایی که گفتید ویژگی شخصیت سالم نیست
سلام آقای دکتر
ممنون میشم راهنماییم کنید
بنده ۳ سال پیش وقتی ۲۰ سالم بود و همزمان هم کار میکردم و هم خدمت میرفتم با دختری ۱۷ ساله دوست شدم ، بعد از یک سال و نیم کات کردیم که دلایل مختلفی داشت و اصلی ترین دلیلش بحث و دعوا بود که گذاشتم پای سن کم و تجربه ی کمش.
من شخصیت مودی و صبوری دارم اما اگر از حد بگذره ازونور بوم میفتم و ممکنه هر رفتار یا حرفی ازم سر بزنه! و بعدش پشیمون میشم
و ایشون هم شخصیت زودرنج و حساسی داشتن
ما بعد چند ماه با هم برگشتیم و دوباره و دوباره کات کردیم
یعنی سه دفعه بطور کامل کات کردیم و هردفعه با یکسری ذهنیت جدید برگشتیم ولی به مشکلات جدید برمیخوردیم
از آخرین باری که کات کردیم ۶ ماه میگذره و چون هم محلیم چند بار چشم تو چشم شدیم و هردفعه از دوستان مشترکمون میومدن به من خبر میدادن که داره چیکار میکنه
واسه من ناخوشایند بود و بهش پیام دادم که اگر به این دوستامون سپرده که اینارو به من بگن ، این موضوع اذیتم میکنه که گفت من اصلا با اونا ارتباط ندارم.
و ما دوباره صحبت کردنمون شروع شده و جفتمون هم مایلیم که برگردیم. من به شخصه آدم مودی ای هستم و ایشون حساس ، بیشتر نگرانم که بعد از اینهمه داستانی که داشتیم دوباره برگردیم و دوباره بحثا شروع شه و رابطه تموم . و فقط این وسط از سر دلتنگی با آبروی خودمون بازی کرده باشیم و خودمون رو دوباره انگشت نما کنیم . هرچند که از رفتارش مشخصه که خیلی تغییر کرده و این تغییرش رو من نامحسوس متوجه شدم و مستقیم نگفته که تغییر کردم و …
از طرفی هم حرف دیگران واقعا عذابم میده چه خانواده چه دوستان ، واقعا واسم معضله که به بقیه چی میخوام بگم وقتی بفهمن بعد چند بار کات باز برگشتیم و نمیشه رابطه رو پنهان کرد.
بنظر شما من چه کاری بکنم بهتره؟
جر و بحث و مشکل در ارتباط طبیعی است اما اینکه چطور با ان برخورد کنیم مهم است. با هم قرار بگذارید وقتی از دست هم عصبانی شدید چطور ناراحتی خود را بدون داد و بیداد و قهر بهم نشان بدهید. مثلا بگویید سیب. هر وقت گفتید سیب یعنی فرصتی چند ساعته بهم بدهیم تا ارام شویم و دوباره با هم صحبت کنیم
سلام
۴ساله با دختری رابطه دارم.بتازکی متوجه شدم حدودا یسال با فرد دیگری رابطه داشته حتی رابطه جنسی برقرار کردند.الان خودشم پشیمونه ولی حسی درگیر شده و نمیدونه چیکار کنه.واسه اینکه رابطشو تمام کنه چیکار کنم؟
شما قرار نیست کاری انجام بدهید. باید فورا از رابطه خارج شوید و تا زمانی که ایشان به شما اطمینان نداده است که این رابطه احساسی عاطفی جنسی و…تمام نشده استوارد رابطه نشوید. در غیر اینصورت بخود صدمه زیادی می زنید
سلام دکتر لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم،،من در مجازی به مدت ۳ ماه با یه پسر به قصد ازدواج چت کردم ،،درسته مجازی بود ولی ما تو یه شهر کوچیک بودیم حتی خونشون هم نزدیک خونه ی ما بود،،قرار بود بعد اشنایی بیاد هم دیگه روببینیم که اگ از هم دیگ خوشمون اومد بیاد خانوادم رو در جریان بزاره،،تو این ۳ ماه اون پسر عکس فرستاد و ابراز علاقه میکردو میگفت میخوامت و دوست دارم،،ولی من نه عکس بهش دادم و نه بهش ابراز علاقه میکردم ولی باهاش بر خورد بدی هم نداشتم به خودش هم گفته بودم گفت عیب نداره تو بعدداینکه نامزدشدیم اون موقع تو هم ابراز علاقه کن،،همین جوری رابطمون ادامه تا چن روز پیش گفتم نمیشه اینجوری ادامه بدم خانوادم درجریان نیستن اونم گفت من خو تاحالا ندیدمته،،منم گفتم بعد اینکه اومدی مرخصی اجازه میدم منو ببینی،،گفتم ولی باید قول بدی که اگ منو دیدی و پسندیدی باید خانوادم رو درجریان بزاری که یه دفعه گفت نه قول نمیدم دو تا داداش دارم از خودم بزرگ تر که اول اونا باید ازدواج کنن،،منم گفتم تو باید این حرفا رو از اول بهم میگفتی من نمیتونم بدون اجازه خانوادم تو هم چین رابطه ای باشم،،دیدم هیچی نگفت بعد یک رو اومد گفت فعلا مزاحمت نمیشم و منو انفالو کرد،،،حالا نظرتون درباره این رابطه چیه ممنون میشم پاسخ بدید
شرایط خانواده شما گونه ای نیست که بتوانید منتظر چنین رابطه ای باشید. ضمن اینکه قصد او نیز معلوم نبود جدی باشد. و ممکن بود تصور میکرده راضی می شوید بدون تعهد او را ببینید و…
سلام من نزدیک ۸ ماهه با دختری وارد رابطه شدم شدید وابسته شده اما خانوادش میگن اگر بخواید زندگی کنید باید شهر ما باشید خودشم چندبار اصرار کرد اون تبریز و من اصفهان هستیم هردومون ساده و احساسی هستیم میخواستم بدونم ادامه این رابطه درست هس و یا چطور میشه کات کرد بدون ضربه روحی برای دختر چون قلبا راضی نیستم از رابطه
اون مدام وقتی ازم ناراحت میشه میگه کاش بمیرم و برم پیش بابام
هیچ طریقی که ناراحتی بوجود نیاید وجود ندارد. منتهی می توان کاری کرد ناراحتی کمتری ایجاد شود.
دلایل را برای هم توضیح داده و بگویید هرقدر زودتر جدا شویم وابستگی کمتر است.
پس از تصمیم بر قطع موارد مقاله را رعایت کنید
سلام
من نزدیک یک سال با یک پسری رل بودم دعوا هم زیاد داشتیم ولی واقعا هم دیگرو دوس داشتیم که یک دفعه گفت با یک دختری که بدخواهه منه رفیق شده و میگه دختر خوبیه و تو نمیشناسیش منم سر همین باهاش کات کردم چون اونو به من ترجیح داد واقعا ناراحتم دلم شکسته ولی دیگه بهم پیام نمیدیم ولی میدونم هنوزم دوسم داره چیکار کنم الان بنظرتون برمیگرده یک روزی یا نه
سلام دختری ۲۲ ساله هستم میل جنسی بسیار بالایی دارم و نیاز به جنس مخالف ولی نمیدونم چرا با رابطه جنسی بشدت وابسته میشم جوری که نمتونم رابطه رو کات کنم وطرف رو رها کنم تا الان با دونفر بودم ک بعد از اولی دوسال افسرده بودم و بسختی خوب شدم و این دومی هم حدود هفت ماه در رابطه بودم و الانکه کات کرد یهو خیلی حالم بده نمیتونم شاد باشم غذا نمیتونم بخورم نمیتونم بخابم و…. و دیگه دلم نمیخاد با کسی باشم میترسم دوباره شکست بخورم دیگه تحمل شکستن ندارم همش تو فکر اینم ک ب زندگیم پایان بدم چیکار کنم ک زودتر دوره سوگواریم تموم بشه چجوری به زندگی برگردم در ضمن پیش روانشناس هم قبلا زیاد رفتم
اگر به نوزاد قرمه سبزی بدهید قطعا خفه می شود. دوستی نیز باید رشد کند و بالغ شود تا بتوان غذای سنگین به او داد. رابطه جنسی در ابتدای دوستی یک رابطه خوب را نیز خراب می کند. سعی کنید تا زمانی که رابطه جدی نشده است وارد رابطه جنسی نشوید. حداقل یکسال وقت به خود بدهید. شما می گویید من چرا دریا رفتم خیس شدم. مسلما خیس می شوید. مسلما وقتی رابطه زودهنگام دارید اذیت می شوید. بالاخص این در باره دختران صدق می کند. پسران کمتر این حالت را دارند
هیچ برنامه ای برای زندگیم ندارم
خیلی دلم میخواد زندگیمو تموم کنم ولی راهی پیدا نمیکنم
خیلی خسته شدم
همه ادمای دورم رفتن به هیچکسی نمیتونم اعتماد کنم
از ابراز احساسات میترسم خیلی سخته واسم تنهایی نمیتونم دیگه:)
سلام با یکی از دوستای مدرسه باهم صمیمی شدیم تا یک سال اون خیلی دلمو میشکست یبار معذرت خواست بعد قبول کردم یکی دوبار امتحان کردمش ببینم آدم شده یا نه بعدباهم خوب بودیم هر هفته بیرون بودیم خونه ی هم بودیم نمیدونم چی شد یک دفعه ای پیام داد واسم هیچ ارزشی نداری بعد گفتمش دلیل کات کردنت چیه؟گفت من خوشم نمیاد کسی امتحانم کنه و اینا بعد گفتمش حتی الانم حاضر نیستی قضیه رو درست کنی گفت تو نمیذاریگفتمش فقط بدون هیچکسو نداری جام بزاری 🙂 من خیلی خیلی پشتش بودم هروقت تنها بود من پیشش بودم نیار به کسی داشت من پشتش بودم کسی نبود من پیشش بودم بعد گفت خیلیا رو هم دارم بعدش منم گفتم بلاکت نمیکنم چون لیاقتشو نداری بعد چندتا استیکر خوشحال فرستاد خب حالا بعد یک هفته من واقعا فهمیدم بدون اون نمیتونم با اینکه خیلی دلمو شکست فهمیدم که خیلی تنهام حالا نمیدونم بهش پیام بدم یا نه اگه پیام بدم خودمو کوچیک میکنم حالا به نظرتون چی کنم؟
سلام من دختر هستم
داخل مدرسه یه دوست جدید پیدا کردم و خیلی هم دوسش داشتم و واقعا دختر خوب و مهربونی بود اما من متوجه شدم اون یه کاری کرده و بعد خیلی ناراحت شدم و مسدودش کردم بعد داخل مدرسه اصلن با هم حرف نمیزدیم و بعد از یه مدت کوتاه فهمیدم دوستم با یکی از دوسته دیگم دوست شده و دیگه بهم توجه نمیکنه و با اون دوستش صمیمی شدن و همش پیشه هم بودن و با هم میومدن مدرسه و منم وقتی میدیدمشون زیاد ناراحت نمیشدم ولی خوب وقتی به این فکر میکردم که اون هر کاری میکنه که اذیتم کنه این منو بیشتر از هر چیزی ناراحت میکرد و من بعد از یه ماه فهمیدم اون کاری که فک کردم دوستم کرده تخصیر اون نبوده و بعد من کم کم شروع کردم باهاش حرف زدم و اونم حرف میزد ولی نه مثل قبلا. بعد حالا چند تا سوال دارم
چرا اون دیگه منو مثل اونموقع دوست نداره و دیگه اصلن براش مهم نیستم؟؟
سلام من دختر هستم
داخل مدرسه یه دوست جدید پیدا کردم و خیلی هم دوسش داشتم و واقعا دختر خوب و مهربونی بود اما من متوجه شدم اون یه کاری کرده و بعد خیلی ناراحت شدم و مسدودش کردم بعد داخل مدرسه اصلن با هم حرف نمیزدیم و بعد از یه مدت کوتاه فهمیدم دوستم با یکی از دوسته دیگم دوست شده و دیگه بهم توجه نمیکنه و با اون دوستش صمیمی شدن و همش پیشه هم بودن و با هم میومدن مدرسه و منم وقتی میدیدمشون زیاد ناراحت نمیشدم ولی خوب وقتی به این فکر میکردم که اون هر کاری میکنه که اذیتم کنه این منو بیشتر از هر چیزی ناراحت میکرد و من بعد از یه ماه فهمیدم اون کاری که فک کردم دوستم کرده تخصیر اون نبوده و بعد من کم کم شروع کردم باهاش حرف زدم و اونم حرف میزد ولی نه مثل قبلا. بعد حالا چند تا سوال دارم
چرا اون دیگه منو مثل اونموقع دوست نداره و دیگه اصلن براش مهم نیستم؟؟
سلام…
من دوماه با ی پسر چت داشتم.
معمولی ولی یکم ابراز احساسات هم پیش اومد.
ولی بخاطر اینکه عکس یکی از فالوورای دخترشو براش فرستادم کات کرد. بعد من معذرت خواهی کردم ولی ی سری حرف مزخرفم بینمون رد و بدل شد، راستش بهتر ک رفت! من برا اون زیادی مهربون بودم هیچوقت باهیچکس اینقدر صمیمی رفتار نکرده بودم ولی طرف جربزه نداشت ی بار بیاد بخاطر عذرخواهی! همیشه من مقصر بودم همیشه من اشتباه میکردم اه چ کوفتی بود!
قشنگ حس میکنم همه چی ی طرفع بود، اون دروغگوی خوبی بوده وگرنه ی بار اون میومد جلو.
من حالم خوب بود اومد گند زد ب حالم م
ولی هنوزم بعضی وقتا یکم دلتنگش میشم میگم کاش میومد.
با یه پسر رابطه داشتم بعد به من پیام داد ما با هم تفاهم نداریم و رابطه رو تمام کرد حالا بعد از چند هفته دوباره پیام داده سلام خوبی من چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید ممنون
سلام وقت بخیر آقای دکتر، 26 سالمه و یک ساله نیمه تو ی رابطه مجازی هستم، و آقا 28 سالشه. کارشناسی هم کلاس بودیم ولی حسی بهم نداشتیم. بعد از دوران کارشناسی تو فاز مجازی باهم آشنا شدیم، کم کم بهم علاقمند شدیم، از همه نظر شبیه هم هستیم، هیچ وقت بحث خاصی نداشتیم، تنها مشکلی ک وجود داره اینک ک ایشون سرمایه ای برای شروع زندگی نداره، ب قول خودش توانایی رهن خونه رو نداره، و هر چند وقت یکبار یهو محو میشه و خبری ازش نیست ازش سوال ک میکنم میگم کجایی نیستی میگه سرم وحشتناک شلوغه بعد کلی صحبت کردن ب مسائل مالی میرسیم ک میگ من حق ندارم تورو تلف کنم، من این اجازه رو ندارم، تو باید خوشبخت باشی، چون دیده خواستگار پولدار داشتم ب این خاطر میگه، منم همیشه گفتم مگ همه چی پوله، خلاصه الان 20 روزه غیب شده ک دو سه روز اول ازش پرسیدم کجایی، گفت وقت استراحت هم ندارم سرم شلوغه، منم تموم چتهارو کلیر کردم ک پاک بشه بره از دو طرف، نظر شما چیه آقای دکتر؟!
واقعا نمی دانیم دلیل واقعی ایشان برای تردید و رفتن و امدن پیست. بهتر است دلیل واقعی را بفهمید و بر اساس ان راهکار پیدا کنید.
اگر فقط موضوع مالی است می توانید دو نفری برای ساختن زندگی همکاری کنید. ولی ممکن است دلایل ایشان ترسهای درونی باشد.
سلام
من ۱۷سالمه پسرم با یه دختری همسن خودم آشنا شدم و وارد رابطه شدم الان تقریبا دوماهی هست جدا شدیم به اجبار چون مامان دختره فهمید و مجبور شدیم جدا بشیم .
خیلی همدیگرو دوست داشتیم الانم من خیلی دلتنگشم همش بهش فکر میکنم تو این دوماه که جدا شدیم یکبار بهش پیام دادم گفت نمیتونم برگردم به این زودیا ولی شاید یکسال دیگه برگردم .
قبلا هم بخاطر مشکلاتی مجبور شدیم از هم جدا بشیم دو ماه، ولی بعد دوماه برگشت .
میخواستم راهنماییم کنین که چیکار کنم و اینکه دوباره بهش پیام بدم یانه چون خیلی دلتنگشم؟!
سلام.وقتتون بخیر
آقای دکتر من اوایل دوران دانشجویی با همکلاسیم وارد رابطه شدم.ما هردو خوابگاهی بودیم اونجا و شهرای خودمون مسافت زیادی باهم داشت.از لحاظ مذهبم با هم تفاوت داشتیم و ایشون سنی بودن من شیعه که این مسئله برامون مشکل ساز نبود هیچ وقت.۶ سال باهم در ارتباط بودیم و از همون اول خیلی برای معرفی من به خانواده و اقوام و همه تلاش میکردن و قصدشون ازدواج بود و خیلی دوسم داشتن ،البته بگم که شکاک و تاثیر پذیر از بقیه هم بودن همین مسئله خیلی وقتا باعث دعوا میشد ،بعداز یه مدتی دیگه اعتماد کردن به من و اونطوری شکاک نبودن اما هنوز تاثیر پذیر هستن ،بعدازتموم شدن دانشگاه و سربازی ایشون ،شرایط برای خواستگاری فراهم شد و همیشه هم برای خواستگاری پافشاری میکردن و چنباری هم تماس گرفتن خانوادشون با خانواده من برای خواستگاری،من راستش این اواخر چنتا شرط گذاشتم که گفتم حق طلاق و اشتغال و سکونت و تحصیل و…میخوام،خانوادشون مخالفت کردن و گفتن با این شرایط خواستگاری نمیایم.اقوامشونم بهشون گفتن این شرطارو گذاشته چون واسش خواستگار اومده و میخواد بهونه بگیره.
اونم گفت اگه این شرایطو کنار نذاری من نمیتونم راضی کنم که خانوادم بیان خواستگاری ،منم گفتم باشه،خوشبخت بشی.دیگه چیزی نگفت..بعداز یکماه من رفتم با اکانت فیک اینستاگرامش رو فالو کردم و خودش بهم پیام داد ،و متوجه شدم چنتا قرار رفته تو این یکماه و در تلاشه تا با بالاخره وارد رابطه بشه دوباره.البته از جداییمون هم خیلی ناراحت بود.اینارو صادقانه داشت واسه اکانت فیک من تعریف میکرد،منم بهش گفتم بیا قرار بذاریم و قبول کرد.بعد که خودمو لو دادم بهش ،خیلی به هم ریخت و گفت بعد رفتنت همه چیو خراب کردی و اقوام گفتن به خاطر خواستگار دیگه ای ولت کرده و حالا من تبدیل شدم به این آدم و خدافظی کرد.فرداش مادرش زنگ زد به خونه ما و به مادرم گفت به دخترت بگو به پسر من زنگ نزنه ، و گفت اونروز که من بهش با اکانت فیک پیام دادم.حالش بد شده و سروصدا کرده و وسایلو شکسته طوری که همسایه هاشون پلیس خبر کردن.شبم حالش بد شده بردنش بیمارستان تا صبح.به خاطر همین گفت دیگه من با پسرش ارتباطی نگیرم. من الان تو وضعیت خیلی بدی ام نمیدونم چطور فراموشش کنم و به زندگی برگردم.
نمیدونم آدمی که اینقدر وفادار بود ،حالا چطور اینقد تلاش میکرد هرطور شده وارد رابطه بشه دوباره.
اگه دوباره برگرده ،به نظرتون درسته که قبولش کنم دوباره؟
یک جواب بلی یا خیر ندارد. باید با یک مشاور صحبت کنید ببینید مشکلات شما تا چه حد عمیق است. بنظز تفاوت فرهنگ و دین از نظر شما مشکل نبوده ولی برای خانواده مشکل است
سلام دکتر
من خانم متاهلی هستم چند ماهه پیش با یک آقا پسری وارد رابطه شدم درخواست از طرف ایشون بود هم گروهی بودیم خلاصه من بشدت همون روز اول عاشقش شدم خیلی زیاد بقدری که از همسرم شدیدا سرد شده بودم یه بار بشدت دعوامون شد به التماس من برگشت به رابطه ما چندین بار با هم رابطه جنسی داشتیم..اما از چند روز پیش بشدت عذاب وجدان گرفتم چون همسرم مرد همه چی تمومه…دیروز بهش پیام دادم و خداحافظی کردم گفتم همسرم بهم شک کرده نمیتونم ادامه بدم
اما از وقتی پیام دادن دارم گریه میکنم اونقدری گریه کردم که چشمام ورم کرده…کلا عذاب وجدانو فراموش کردم..با خودم میگم اشتباه کردم باهاش کات کردم چون واقعا عاشقشم اصلا نمیتونم فراموشش کنم. کمکم کنید لطفا میترسم همسرم از حالو روزم متوجه جریان بشه…هر کاری میکنم قانع نمیشم که فراموشش کنم هی میرم چکش میکنم دلم میخواد بهش پیام بدم…اما اون وقتی پیام هداحافظی رو دید هیچی نگفت حتی یه خداحافظی خشک و خالی
عشق بر پایه اخلاق بنا می شود. رابطه شما عشقی در ان جریان ندارد فقط بر اساس خودخواهی و رفع نیاز بنا شده است. این نیاز عاطفی، جنسی و روانی می تواند باشد. حتما با یک روانشناس جلسات درمان را شروع کنید زیرا موضوع شما این پسر یا هر فرد دیگری نیست.
آقای دکتر
این آقا پسر مدتی روی اکانت من بوده و تلگراممو چک میکرد
البته وقتی به خودش گفتم زیر بار نرفت. ولی من مطمئنم خودش بود.چیزی که ذهنمو شدیدا درگیر کرده اینه میترسم شماره همسرمو از رو تلگرامم برداشته باشه و برای انتقام جویی تمام چتاییکه بینمون ردوبدل شده رو بفرسته برای همسرم. ممکنه اینکارو انجام بده؟ لطفا راهنماییم کنید
نمی توان مطمئن بود. ولی اگر چنین فردی باشد نمی توانید برای فاش نشدن به کار غلط خود ادامه دهید. زیرا باجگیری او ادامه خواهد داشت. باید با ترس خود مواجه شوید
سلام
من سانیا هستم و ۲۴ سالم هست
۲ سالی هست که توی رابطه هستم
ما دوتا بهم خیلی وابسته ایم و علاقه ی شدیدی بهم داریم
دیروز اکسه دوست پسرم به ایشون پیام داده و گفته که اگر برنگردی خودمو میکشم و از این حرفا
دوس پسر من هم حرف ایشون رو ندید گرفته و بلاکشون کرده ینی از اینکه با من تو رابطس خیلی خوشحاله و کسی رو ب جز من دوست نداره
اما من مشکل دارم با خودم
احساس بدی بهم دست داده همش دلم برای اون دختر میسوزه و میترسم
توی دو راهی گیر کردم
همش با خودم میگم بهتره کات کنم تا اون دختر اتفاقی براش نیوفته از این ورم با خودم میگم اخه چجور میشه رابطه ی دو ساله ای که دو نفر ادم انقدر بهم دیگ وابسته هستن رو تموم کرد؟
به دوس پسرمم گفتم که از هم جدا شیم و ایشون گفتن هرگز این حرف رو تکرار نکن
لطفا کمکم کنید من هم زیره باره عذاب وجدانم و خودم رو مقصر میدونم اگر اون دختر بهش اسیبی برسه هم از این ناراحتم که کسی رو ک دوسش دارم باید ترکش کنم
ایشان اگر بر فرض محال خود کشی هم بکند به شما ارتباطی ندارد زیرا انسان سالم از نظر روانی بواسطه جنین موضوعی خودکشی نمی کند بنابراین هزاران عامل از جمله کودکی نابسامان باعث چنین اتفاقی است. ضمن اینکه بالفرض او با دوست شما ازدواج کرد. حال دو نفر حالشان حراب خواهد بود. دوست شما و ان دختر. زیرا ایشان تازه می فهمد حال خراب او بدلیل عدم ارتباط با دوست شما نبوده است.
سلام دکتر خسته نباشید
من پسری هستم 32 ساله مجرد برای اولین بار به صورت اتفاقی در طول عمرم با دختری که 5 سال از خودم بزرگتره ارتباط برقرار کردم که این دختر خانم شروع کننده بود و .. 3 ماه در ارتباط ام . این شخص اصرار به برقراری رابطه جنسی داره ب گفته خودش میگه که بنده امن ترین ادمی بودم ک تا حالا شناخته ، من به دلیل اصرار بیش از حد و همچنین کسب لذت 3 بار رابطه جنسی برقرار کردم با ایشون ک بی نهایت لذت بخش بود ولی اینبار دیگه نمیخوام سست بشم.
چون من در اولین باری ک این نوع روابط ( غیر از چارچوب ازدواج) رو تجربه کردم فهمیدم ک فیک، احساساتی که ماندگار نیستند و تعهد نیست و ارزش های بالاتری (انسانی) ک باید باشه توی این نوع روابط نیست و … من این بار تصمیم رو جدی گرفتم ک نه محکم بگم فقط پاشنه آشیل بنده عدم قاطع گفتنم هست با هر روشی ک فکر کنید غیر مستقیم به ایشون میگم حتی با عنوان فامیلی صدا شون میکنم
من میخوام با وجود مشکلات اقتصادی و سختی ها، راه درست یعنی ازدواج رو انتخاب کنم در آینده با یک دختر خانم خوب و ….
فقط خواستم اگه تکنیکی یا روشی هست بهم راهنمایی بدید
البته میدونم همین عدم نه گفتن قاطع من به دلیل ناراحت نشدن ایشون (که دختر خانم محترم و خوش قلبی هستند برای من) یعنی محر طلبی و طرح واره های کودکی من و… که شما تخصصش رو دارید
قصد دارم این بار به هر قیمتی شد نه رو بگم ولو هر اتفاقی افتاد
آیا این تصمیم من درسته ؟
چون دریافتم که به صورت منطقی و تساحل و تسامح این مهم قابل حل نیست ، حتما باید دلخوری و جنگ بشه
البته ایشون انسان محترم و خوبی هستند از نظر من
ممنوم از شما
خسته زحمات نباشد
در ضمن من به علم روانشناسی بیش از حد علاقه مندم و مطالعه میکنم
دلایل خود و ارزشهایی که به انها باور دارید را برای ایشان شرح دهید و بگویید روایط جنسی باعث می شود رابطه را تمام کنید زیرا عذاب وجدان دارید و با ارزشهای اخلاقی شما تناسب ندارد
سلام من 3 با پسری بودم که به قول خودش قصد ازدواج داشت
ایشون برای من خیلی کم وقت داشت و اکثرمواقع نبود و وقتی گله میکردم میگف کار دارم سرم شلو,] اما اگه میخاستم جداشم نمیزاشت و میگف خودکشی میکنم
مدتی پیش تو یکی از برنامه های دوست یابی دیدمش با اکانت فیک پیامش دادم گفت 3 ساله با کسی نیس و قصدش ازدواجه و قرار شمال هم گزاشتن و به ایشونم میگف هیچ وقت نرو و بی خبر ترکم نکن عینا همون حرفایی ک ب من میزد
باهاش رفتم تصویری و فهمید منم از اون روز چن بار مادرش زنگ زده اصرار کرده ک برگردم ولی من قبول نکردم
اما خودش ن زنگ زد ن پیام داد ن تلاشی کرد
الانم واقعا موندم دلیل رفتاراش چی بود و چرا 3 سال منو بازیچه کرد
باید چیکارکنم ک فراموشش کنم
ایشان فردی خودخواه است که به هر وسیله دیگری را بخاطر منافع بازی می دهد. نکته مهم ان است که شما تله ایثارگری دارید. مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید.
سلام جناب دکتر خوب هستید شما وقتتون بخیر
من 9 ماه با اقایی در ارتباط بودم که 10 سال فاصله سنی داشتیم چون من علاقه ای به همسن های خودم ندارم
رابطه ما خیلی خوب بود و واقعا کیفیت رابطمون خیلی زیاد بود اما منطقی جلو میرفتیم بیشتر
از اول هم هیچ قول موندنی بهم نداده بودیم و هر دومون اهل ازدواج نبودیم
تا این اواخر که من عاشقشون شدم ولی ایشون مث اولا دوسم داشتن فقط و شخصیت با ثباتی دارن
و این تفاوت احساساتمون منو اذیت کرد و تصمیم به جدایی گرفتم
ایشونم قصد مهاجرت دارن و من انقدر دلیل محکمی نیستم که بخاطر من بمونن
و منم دوس دارم بره و پیشرفتشو ببینم از یه طرف این تصمیم به جدایی داغونم کرده و اصلا نمیتونم تصمیم درستی بگیرم یبار میخوام قطعا تموم کنم همه چیزرو یبار دیگه میگم خیلی حیفه رابطمون و حالمون با هم خوبه اما چون احساس من زیاد جلو رفته و متقابلا نمیبینم و اذیت میشه . لطفا راهنمایی کنید خیلی ممنون میشم از محبتتون
هرقدر زودتر تمام کنید بهتر است و کمتر اذیت می شوید. جلوتر رفتن فقط به تعویق انداختن درد است. مانند دندان فاسدی که بالاخره درد کشیدن را باید روزی تحمل کنید. بهتر است امروز باشد که درد کمتر بکشید
سلام وقت بخیر
من ۷ ماه با یه آقا پسری بودم واقعا خوب بودم واسش همه جوره
ایشون به من گف یه مدت مثل دوست باشیم باهم قبول کردم
چند روز پیش فهمیدم وارد رابطه جدیدی شده و اون فرد رو انکار کرد اول
ایجنجوری خیانتی در کار نبوده من با ایشون بد صحبت کردم و از اینستا ریمو و آنفالو کردم ایشونو .دوست ایشون به من درخواست داد از اینستا خیلی سریع
ممکن هست ایشون برگرده طرف من ؟و چیکار کنم
سلام دکتر
من سه سال و چند ماه توی رابطه بودم با آدمی که واقعاخوب بودهیچ بدی ازش ندیدم. متعهد ومهربونو با احساس بود و در کل همه چی .
اما از من خواسته هایی داشت که من جزو خط قرمزام بود نمیتونستم انجام بدم . براش توضیح دادم اما درک نمیکرد.چند بارتا مرز جدایی رفت و من خودم باز درستش کردم. ولی ایندفه دیگ تلاشی نکردم. چون گفت خسته شده.
و منم دیگ ادامه ندادم .
بنظرتون باید چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟
واقعا نبودش برام سخته اصلا نمیتونم بخوابم و مریض شدم.
مطمئنا انجام خواسته هایی که خط قرمز شما بود دلیل و تضمین ماندن ایشان نبود. بالعکس در بسیاری مواقع و بنظر در مورد شما ماندن ایشان تا امروز بدلیل ان بود که هنوز به خواسته خود نرسیده بود و معمولا پس از وصول بسرعت سرد می شوند
شما باید بر اساس اصول ارزشی خود حرکت کنید و نه اینکه بر اساس نظرات انسانها
تماسی با ایشان نگیرید . این دوره را تحمل کنید
سلام خواهش میکنم جوابمو بدین
۲۱ سالمه ، ۸ ماه با پسری به شکل مجازی رل بودیم چن ماه اول هر روز دو سه ساعت صحبت میکردیم بعد که دانشگاهش شروع شد خیلی مشغول درس شد و یا میگفت بیرون کار داره یا مهمون داشتن یا مریض بود حال نداشت صحبت کنه نیم ساعت یا کمتر میومد منم گله میکردم که برام وقت نمیزاره همیشه جواب میداد من دوستت دارم ولی شرایط زندگیم اینطوریه ،
من مدام پیشش شکایت میکردم و اون میگفت دوست ندارم اذیت شی من میخوام باهات باشم ولی خیلی کار دارم اگه گزینه خوبی پیدا شد برو باهاش.
چن روز پیش بازم گفت کل روز نیست(این اتفاق بارها افتاد قبلا) کلافه شدم و گفتم بهتره جدا شیم اونم گفت ای بابا حق داری منم دوست ندارم زوری بمونی و ازین حرفا..
نمیدونم کار اشتباهی کردم با شرایطش کنار نیومدم و خواستم جدا شم؟
بارها گفت دوسم داره و بخاطر من حرف زدن با دخترای دیگه رو کنار گذاشته بود.. منم خیلی دوسش دارمو از لحاظ روحی وابستش شدم
چن بارم قبلا که باهام کم حرف میزد بهش میگفتم طاقت ندارمو جدا شیم اونم قبول میکرد بعداز یه مدت دلتنگی بهم فشار میاورد و برمیگشتم بهش پیام میدادم اونم قبول میکرد با هم باشیم ولی خیلی کم پیش میومد اون بیاد دنبالم میگفت تو کات کردی من نمیتونستم بیام دنبالت و اگه خودش حرف جدایی میزد میخواس بیاد دنبالم.
با وجود اینها به نظرتون بازم برگردم باهاش؟
خیلی دلم براش تنگ میشه و عادت کردم و نبودش واقعا سخته برام
سلام دکتر من چند وقته سرنخ زندگی از دستم در رفته
نمیتونم درست تصمیم بگیرم بیخیال شدم نه میتونم برم سر کار کلا بیخیال شدم شب تصمیم میگیرم صبح پشیمون میشم انگار یه چیزی منو ففل کرده الان چهل سالمه نه زنی نه زندگیه نه کاری نمیدونم چیکار کنم
سلام من یکسال با دختری رابطه داشتم هردو ۱۸ ساله هستیم.خیلی بیرون میرفتیم باهم خیلی جاهای شهر خاطره داریم خیلی همو میخاستیم شبانه روز در تماس بودیم ۶ ماه پیش یبار کات کردیم بعد یکماه برگشت و دوباره شروع کردیم تا این اواخر که دعوامون شد کات کردیم و بعد اومد گفت تا خاستگاری دور بمونیم من با حالت التماسی بهش پیام میدادم که برگرده و بمونه و اون بعدش گفت دیگه نمیخامت
اینم بگم خیلی بحث داشتیم ولی حرف رفتن نمیزد
هیچوقت الان ۲ هفتس رفته هیچ پیامی هم نداده ما خیلی وابسته بودیم بدون من نمیتونست نمیدونم چیشد اصن که یهو رفت.
چیکار کنم بهش پیام بدم دیگه یا یه مدت تنهاش بزارم ؟بدجور داغونم کرده
پیام بدهید که اگر قصد برگشت ندارد و مطمئن است شما دنبال زندگی خود بروید. اگر پاسخ نداد یا منفی بود پاسخ او دیگر خود را از فکر او رها کرده به زندگی خویش و احساسات خود طبق مقاله بالا سرو سامان بدهید
در سن شما تغییر خلق سریع اتفاق می افتد. چند روز صبر کنید و بعد پیام بدهید
سلام وقت بخیرپسری22سالم
بادختری15سالهباپیشنهادخودشدوستشدمتادوماهباهممکالمهداشتیموهمدیگرودوستداشتیمواونمابرازعلاقهمیکردومیگفتدوسمدارهفعلاقصدادامهتحصیلدارهومنمهمینطوروگفتچندسالدیگهباهمازدواجکنیممنهمقبولکردم،بعدازمدتیبهمپیامدادگفتداداشمفهمیدهتورابطمونمیتونیمباهمباشیم،عکسوچتهاشودارمخواستمراهنمایکنیدچکارکنموآیابهبرادریاخانوادشبگمیانه؟
او بسیار کم سن است و تا زمان ازدواج بارها نظراتش تغییر می تواند بکند. اجازه بدهید چند سالی بگذرد اگر هنوز نظرات هر دو همین بود انوقت بگویید
سلام اقای دکتر من ۱۸ ساله هستم و تا همسن چند وقت پیش با پسری وارد رابطه عاطفی نشده بودم
سه ماه پیش پسری ۱۸ ساله به من پیشنهاد رابطه عاشقانه داد که قبول کردم و اول احساس میکردم خیلی بهم شبیه هستیم
اما بعد متوجه شدم که چون تک فرزند هستش خیلی تنهاس و با مادرش ارتباط خوبی نداره در کل دچار کمبود محبت بود و اینو خودش میگفت
از من درخواست کرد بریم بیرون تا همدیگرو ببینیم اما خب هردو مشغول مطالعه برای کنکور بودیم من بهش علاقه داشتم اما نمیتونستم برای بیرون رفتن از درس های خودم عقب بیوفتم البته سعی میکرد تحمل کنه دوری رو ولی مشکل اصلی از اینجا شروع شد
که با دختری قبل از اشنایی من دوست بود و خواهر صداش میکرد
وقتی من وارد زندگیش شدم اون دختر هم بود
من چند بار ازش غیر مستقیم مطرح کردم که از این شرایط راضی نیستم که تغییری نداد تا اینکه مستقیم باهاش صحبت کردم
اما اون به جای اینکه حرف منو درک کنه فکر کرد که به من به اون به اصطلاح خواهرش حسودی میکنم
اما من واقعا برای اینده خودش دلسوزی کردم
چون هسچ خانمی دوست نداره با پسری در رابطه باشه که با چند دهتر دیکه همزمان دوست و خواهر و این چیزاس
درکل من باهاش رابطه رو تموم کردم چون عقلم میگفت
اما الان اون اسرار داره که برگردم و میترسم قلبم یکار کنه که برگردم
به نظر شما چکار کنم؟ یعنی با این مسئله کنار بیام که با اون دختر دوست باشه یا کلا برم؟؟
سلام آقای دکتر وقت بخیر.من شش ماه با ی اقایی تو رابطع بودم .دو هفته قبل گفت دلم برات تنگ شده گفت کی میای ببینمت؟گفتم بعد کنکور گف دیره.(ما مجازی با هم بودیم وهمو از نزدیک ندیدیم)گفتم خب تو بیا گفت مادرت دعوتم کنه میام منم نمیتونسم ب مادرم بگم ب ی پسر بگه بیاد خونمون ب عمم گفتم اینکارو بکنه عمم بهش زنگ زد و دعوتش کرد رلم شبش پیام داد کفت مادرت چقدر باشخصیت هس دعوتم کرد خونتون منم گفنم خبر میدم بهتون.بعد ک اینو گفت من هصبی شدم گفتم چرا منو مسخره کردی و گفتی اگر مادرت بگه حتما میام؟بعد دیدم سین نمیزنه کلی چرت و پرت گفتم بهش انلاین سد و بلاکم کرد فرداش انبلاکم کرد (همیشه اینجور وقتا که میپرم سرش بلاکم میکنه)تلگرام فقط بخاطر من ان میشد ولی اون روز همش ان بود رو اکانت تلگرام من هم بود.دیدم زیاد انه و ایدی هم کذاشته بود برای تلگرامس فهمیدم با دختر حرف میزنه من هم ی اکانت پسر درست کردم با اکانت پسر به خودم پیام دادم چون رو اکانتم بود و دایم چکم میکرد.پیام ک دادم رو اکانتم ان شد و اکانت پسر رو بلاک کرد اما باز دیدم رفته رو اکانت خودش و انه من اکانت پسری که مال خودم بود انبللک کردم و رلم دید ک انبلاکش کردم منو دوباره بلاک کرد الان تقریبا ی هفته و چند روزه ک بلاکم
به نظر شما چی کار کنم؟یعنی تموم کرده باهام؟
دکترواقعا دارم داغون میشم.نه غرورم اجازه میده باهاش برم حرف بزنم و نه اینکه دارم نابود میشم.خیلی بی تابی میکنم و دلتنگش هستم سابقه نداشت انقدر بلاک نگهم داره.(هنوزم رو اکانت تلگرامم هست و ان میشه رو اکانتم)
دکتر خواهش میکنم راهی بگین که آرومم کنه
من فقط این برام سوال هست که چرا حتی بعد دعوت نیومد؟
چرا هنوز بلاک نگهم داشته؟
چرا چکم میکنه؟
جواب اینا پیدا کنم دیگه کامل فراموشم میشه
اولا باید بدانید هیچ جوابی ذهن شما را ارام نمی کند و فقط درگیری ذهنی بیشتری پیدا می کنید. ضمن اینکه از ابتدا قرار نبود بیاید و فکر نمی کرد شما به مادر بگویید.
سلام دکتر من دو سالی با یک پسر رابطه داشتم و علاقه بین ما بود و برای من هم کارهایی کردن حتی اسم بنده رو هم روز تولدم روی بدنشون تتو کردند و خانوادش هم منو میشناختن اما دکتر جان میگفت زن عموهاش دیدن و به خواهرش گفتن که فلانی رو دیدیم با دختره و اون کیه خواهرش هم گفته نمیدونم اما بلافاصله به حرف خواهرش گوش داد و اسم من رو از روی بیوگرافی و پست هاش برداشت سر همین موضوع خیلی ناراحت شدم و تموم کردم آیا کار من درست بوده یا خیر؟؟؟
مسلما اگر فردی اینقدر دهن بین است اگر برگردد نیز ممکن است با حرف دیگری برود. بهتر است پاسخ او را ندهید
او فقط تصمیم داشت با شما رابطه جنسی داشته باشه. هیچ جدیتی ندارد. رابطه را شما تمام کنید.
سلام دکتر ببخشید من ۲ساله با اقایی در رابطه بودم اوایل خیلی خوب بودن الان نزیدک ۲ماهه خیلی سرد شده حتی بهش میگم بیا همو ببینیم نمیاد تازگی فهمیدم با چند نفر دیگه هم تو رابطه هست هیچ اهمیتی به من نمیده میکه اگه مشکل داری برو…من واقعا خیلی دوسش دارم مدام به خودکشی فکر میکنم چیکار کنم
این طبیعی است که ناراحت باشید. مدت زمانی طول می کشد تا حال شما بهبود بیابد. منتهی هرقدر بیشتر بخواهید با او در ارتباط باشید دیرتر خوب میشوید. اراده کنید هرگونه ارتباط را تمام کنید
سلام وقتتون بخیر ،من یک هفته با اقایی اشنا شدم راه دور ،ایشون پیشنهاد دادن و خیلی ابراز علاقه کردن،ولی گفتن شماره همو نداشته باشیم وقتی برگشتن ایران شماره منو میگیرن که صحبت کنیم ،یک استوری گذاشت اول اسم منو گذاشت چون من استوری گذاشتم اول اسمشو ننوشتم میگه شما با تمام پسرا فالورات در ارتباطی ،و رفته بود کامنت ۱سال پیش منو دراورده بود که چرا برای فلان شخص قلب گذاشتی و منو انفالو کرد من رفتم تقاضا کردم خواهش کردم که فرصت بدیم بهم این یک بهونه الکیه اما فقط گفت نه نمیخوام برو با همونا ،میدونم خیلی اشتباه کردم التماس گونه بهش پیام دادم اما میخوام ببینم که کارم راجع به اینکه استوریش نکردم اشتباه بوده و اون حق داشته ناراحت شه؟ایا دیگه پیام بهش ندم؟
سلام
من یه ماهی هست که رل زدم بعد به رلم میگم دوس ندارم دخترارو دنبال کنی به حرفمم گوش داد ولی یه دونه از دخترارو هنوزم دنبالش میکرد بهش گفتم اونم دیگه دنبال نکن ولی حرف گوش نداد یه بار اعصبانی شدم باهاش کات کردم وقتی که اون روز با هم کات کردیم از سر اعصبانیت گفت من با اون دختری که دنبالش میکنم حرف هم میزنم یعنی نابود شدم دو روز بعد دیدم باز بهم پیام داده که برگردم منم گفتم یا به حرفم گوش میدی یا دیگه ن من ن تو دوستش پی وی منو پیدا کرده بود و قسم خورد بهم گفت که رلم چهار تا به جز من رل داره نابود شدم ولی خودمون یه جوری حلش کردیم
ولی منم خیلی دوست داره یه بارم ازم خواستگاری کرد بهش گفتم باید وایستی من یکمم بزرگتر بشم چون کمی سنم کمه گفت باشه اشکالی نداره
الآن نمیدونم باید چیکار کنم هنوزم پایه حرفم بمونم یا دیگه دوسم نداره و اون دختررو دوس داره و من باید دیگه ولش کنم؟
ولی با اون حال احساس میکنم هنوزم دوسم داره و عاشقمه
سلام دکتر.. من دختر 23 ساله هستم.. خودم مخالف این رابطه ها بودم ولی متاسفانه درگیرش شدم به ناچار بعد 2 سال رابطه مجازی و یک سال ک حضوری همدیگه رو دیدیم تازه متوجه شدم با یه دختر دیگه در ارتباط هستش من واقعا هدفم ازدواج بود و به خاطر اون ازدواج نکردم ولی انگار اون قصد ازدواج نداشته و با دخترای دیگه در ارتباط بوده الان خیلی حالم بده احساس بی ارزشی میکنم از همه جا بلاکش کردم کلا قطع رابطه کردم.. ولی ذهنم درگیره تمرکز ندارم برای درس خوندنم، دانشجوم.. نمیدونم چیکار کنم!
این دوره را بعنوان یک تجربه ببینید. این تجربه مسلما همه چیزش بد نبوده. شما رشد کرده اید. مواظب باشید که این تجربه بد شما را نسبت به همه انسانهای دیگر بدبین نکند.
سلام من از مهر 1400 توی ی بازی آنلاین ..
با ی پسری رل زدم و ما روز ب روز بیشتر عاشق هم میشدیم البته اونو شک دارم ولی من خیلی عاشقشم …
اما .. اون عاشق دوستش بود .. ینی هم منو میخواست هم اونو:’) بعد چن وق دیدم خیلی آدم بدی شده هر دفعه هم مخواستم کات کنم اون منو خر میکرد و میگفت عاشقتم و فلان و من برمیگشتم اما دوستم گفت این آدم بدیه و دختر بازه . و با اون دوستش رابطه داره ،و داره آدم لاشی عی میشه
منم ب حرف بهترین دوستم گوش دادم و ..
دیشب کات کردم ..
همه جا بلاکش کردم خیلی ناراحتم ..
هر کارم میکنم نمیتونم فراموشش کنم
همش خاطرات میاد جلوم و منو آزار میده نمتونم درس بخونم فکرم پیش اونه
من خیلی عاشقشم….
سلام
رل من چند روزی هست که باهام کات کرده هر چقدر هم بهش پیام میدم جوابمو نمیده فقط میگه خدافظ انگار اصلا دوست نداره با من باشه با من حرف بزنه
هر روز کارم شده گریه
بهش میگم خب چرا اینطوری میکنی من کاری نکردم که،هر کاری که از دستم بر میاد میکنم که برگرده ولی هیچ فایده ای نداره
یه بارم بهش گفتم دوسم نداری گفت ن
خیلی دوسش دارم چیکار کنم برگرده؟
آیا بازم بهش پیام بدم یا ن؟
بازم امیدی برای برگشتش هست؟
بهیچوجه پیان ندهید و هرگونه راه ارتباطی را قطع کنید
سلام وقتتون بخیر من یه دختر 26 ساله هستم که در تمام این 26 سال همیشه هر رابطه ای داشتم به تموم شدن ختم شده و حتی روابط ازدواجیم به تازگی رابطه ای کوتاه مدت داشتم که برای ازدواج بود و خانواده ها باهم اشنا شده بودن اما دیشب متوجه شدم اون آقا وضعیت مالی که مدنظر منه ندارن و برای همین تمومش کردم البته خیلی همو دوست داشتیم حتی در این مدت کوتاه اگه بحثی هم داشتیم خیلی کوتاه میومدیم و همه چیز خوب بود اما شرایط ما یکی نبود از دیشب که تموم کردیم امروز منو آنفالو کرده یکم فکرم درگیرشه و نمیدونم چی کار کنم که فراموش کنم اینقدر که خوب بود این پسر ممنون میشم کمکم کنید
اگر فکر می کنید مناسب شما نبود هرگونه ارتباط را با ایشان قطع کنید. شما از طرفی او را می خواهید از طرفی نمی خواهید. این تردید و دودلی شما را اذیت می کند. هیچ فردی کامل نیست. هر کس در موضوعی بهتر و در موضوع دیگری بدتر است. شما نمی توانید ویژگی های انسانها را گزینشی بخواهید. اگر وضعیت مالی برای شما اولویت دارد پس ایشان گزینه مناسب شما نیست. معیارهای خود را پیدا کرده و شناخت پیدا کنید نسبت به انها. با خود و معیارهای خود روراست باشبد
سلام من یک دختر 18 ساله هستم…از همان بچگی به شدت کنجکاو بودم و دوست داشتم همیشه چیزهای مختلفی رو تجربه کنم…برای همین از همان 6 سالگی دنبال پیداکردن معنی عشق بودم…خانواده ما چهار نفره است و من فقط یک خواهر بزرگ تر داشتم و هیچ پسری مثل برادر در زندگی نداشتم و همیشه پسرها در ذهنم مجهول مانده بودند…از همان سن کودکی به خود تلقین کردم که به پسرخاله ام علاقه دارم و این احساس با رسیدن به نوجوانی به واقیت تبدیل شده بود تا اینکه یک روز متوجه شدم که پسرخاله ام به خواهرم علاقه دارد و به او اعتراف کرده است و خواهرم رد کرده است…درآن زمان بسیار قلبم شکست اما برخلاف تصورم خیلی زود فراموش کردم…اما قلبم چون از کودکی به عاشق بودن عادت کرده بود و هنوز معنی عشق دوطرفه را کشف نکرده بودم،در 16 سالگی وارد فضای مجازی و با یک پسر آشنا شدم…از محاسن این پسر هرچه بگویم کم است…بسیار مهربان و صادق بود…چند ماه به عنوان دوست باهم صحبت میکردیم اما به مرور عاشق هم شدیم و بهم اعتراف کرد…از اونجایی که من بسیار مذهبی هم بودم در دل قصد قبول نکردن داشتم اما به علت علاقه شدید و میل به تجربه مقاومت نکردم و قبول کردم…خیلی باهم خوب بودیم و سریع پیش رفتیم تا اینکه ماه 4 خانواده فهمیدند و طعنه و دعواهای شدیدی را بهم متحمل کردن و مجبور به جدایی کردن…یک ماه بیشتر طول نکشید که باز پیداش کردم و رابطمون رو ادامه دادیم اما پنهانی و پررر از استرس تا اینکه دوسال باهم بودیم و توی این دوسال چندبار دیگه خانواده فهمیدن و هربار با هزاران استرس رابطه رو ادامه دادم…استرس فهمیدم دیگران،کنکور و آینده من را خیلی میترساند و باعث کم آوردن من میشد و دلسرد میشدم اما پسرچون خانواده اش مشکلی نداشتن بدون هیچ اضطرابی پیش من بود و روز به روز بیشتر عاشق و دلباخته من میشد و من هم عاشق و تشویق به ادامه میشدم تا اینکه حس کردم دیگر نمیتوانم و به ناگاه گفتم کات کنیم و بلکش کردم و پسر شوکه بود و نابود شد…الان احساسات دگرگونی دارم…تقصیرخودم بود که بهش نگفته بودم دارم زجر میکشم چقدر البته هربار هم بهش گفته بودم من رو به آینده ای روشن و ازدواج و تموم شدن سختی ها تشویق میکرد و تمام آینده اش را بامن میدید…وقتی بهش فکرمیکنم که چه برگ گلی را ازدست دادم قلبم تکه تکه میشود اما از طرف دیگر واقعا داشتم در رابطه و از استرس دیگران و فشار کنکور زجر میکشیدم و دیگر نمیتوانستم ادامه دهم…به نظر شما کار درستی کردم؟…
بهتر است به آینده فکر کنید. همه ما مجاز به اشتباه کردن و یا بنحو احسن انجام ندادن کارها هستیم. شاید بهتر بود با توضیح شرایط رابطه را تمام می کردید تا او هم دلیل رفتار شما را بداند.
با سلام. من۲۳ سالمه نزدیک شیش ماهه با یه آقای ۲۷ هستم و همشهری هستیم توی این شیش ماه خانواده آقا کاملا مطلع شدن خانواده من پدرم و برادرم خبر ندارن ولی گاهی بحث جلو اومدن رو گفتم گفتن باید جلو تر پیش برم و اوضاع کارم بهتر بشه شیش ماهه ک نمایشگاه دارن و منم تو این کار خیلی کنارش بودم و حتی کمکش میکردم (توی همه شرایط کنارش بودم). قبلا ضربه زیاد خوردم و حتی آدمای توی گذشتم تو این رابطه سروکلشون پیدا شد اما موفق نشدن بهم بزنن ولی من ماه شیشم پسورد اینستا شو گرفتم و چتای قبلی ک قبلا دوسدختر داشت هنوز پاک نکرده بود و چتای خیلی مناسبی هم نبودن شامل عکس و .. اما همه قبل از آشنا شدن با من بودن اواخر رابطه, من با دوستم هم اشناش کردم یبار مسیر یجوری بود که اول دنبال دوستم رفت بعد دنبال من اومد شبش متوجه یه ارتباط عجیبی بین دوستم و دوست پسرم شدم و قهر کردیم فرداش آشتی کردیم و من ساده گذشتم اما دوستم بهم پیام داد و گفت دوست پسرت ب من دست زد در حالی که فقط دوستمو نیشگون گرفت و بعداً خودش متوجه شد نباید این شوخی رو با دوستم میکرد و وقتی چتای قبل دیدم فهمیدم ایشون اصن نمیتونسته تک پر باشه اما من همیشه اینجوری بودم… اواخر هم متوجه ارتباطش با یکی از دخترای فامیل شدم اما گفت هیچی بینمون نیس و اون خانم طلاق گرفته و دور هستیم و گفت کارم یجوریه ک مشتری خانم هم دارم من بیخیالی گذشتم تا این اواخر ک تو اینستا دیدم درباره درس به یه خانم پیام داده و ازش پرسیدم گفت راجب درس بود و دلیل منطقی خودشو آورد آقای دکتر کمکم کنید من دوست ندارم شکاک باشم یا گیر بدم اما این ارتباطاتش با خانمهای دیگه داره منو اذیت میکنه میترسم دو روز دیگ همینا عمیق تر بشه و به راحتی با خانم دیگ ارتباط برقرار کنه گفتم تا نزدیکه کات کنم و امروز هم کات کردم اما همش دلیلای خودشو میاره حتی وقتی پیش همیم ب راحتی ب دوستاش دروغ میگه و من فهمیدم دروغ گفتن خیلی براش راحته بدونه شک کوچیک ولی من میترسم چون من با تنها مردی ک حرف میزنم ایشونه منو راهنمایی کنید چکار کنم کات کردن به صلاحه یا نه..؟
سلام
من حدود یک و نیم ماه با دختری رابطه عاطفی و احساسی داشتم. آشنایی مون از اینستاگرام شروع شد و بعد به واتساپ رسید. از یه شهر هستیم و هر دو 19 ساله هستیم و مشغول کنکور… یک بار هم حضوری همدیگر رو دیدیم و در مورد شرایطمون صحبت کردیم. ولی به لحاظ فیزیکی ارتباطمون همون قرار حضوری بود که حتی همدیگر رو لمس نکردیم. و قرار گذاشته بودیم اگه یه طرف نتونست رابطه رو ادامه بده منطقی کات کنیم. من احساس کردم این صحبت کردن ما روی کنکورمون تاثیر بد بزاره و بعد از صحبت کردن با ایشون منطقی کات کردیم. ولی یه بار ایشون گفتن من از تو توقع رل زدن ندارم فقط میخوام دوست باشیم چون تنهام. این جمله خیلی فکرم رو مشغول کرده و نمیدونم باید چیکار کنم. همین صحبت کردن ساده رو ادامه بدم یا کلا با ایشون قطع ارتباط کنم؟؟؟ البته من و ایشون کمی سلایق مختلف هم داشتیم.. ممنون میشم راهنمایی کنید که چیکار کنم
بعد از کنکور به رابطه قبلیم برگردم یا چون با ایشون کمی سلایق مختلف دارم فراموششون کنم؟؟؟
بنظر انگیزه برای ادامه رابطه ندارد. اگر بعد از کات کردن شما تلاشی نکرد باید رابطه را تمام شده بدانید
سلام من۲۰سالمه و دانشجو هستم و به مدت ۲ماه و نیم با پسری ۲۱ ساله که ایشونم دانشجو بودن رل بودم.البته هم کلاسی نیستیم و ایشون ۳ترم از من بالاتر هستن.من قبل از رل زدن روش کراش بودم و خیلی دوسش داشتم چون رفتارش با بقیه کاملا متفاوت بود و از مغرور بودنش خوشم میومد. اینکه بیشتر دخترا روش کراش بودند و اون بهشون کم محلی میکرد خوشم میومد. از لحاظ مالی هم کاملا مستقل بود.حتی در کنار درسش سرکارم میرفت.خانوادشم تحصیل کرده هستند و در کل من مشکلی ندیدم ازشون.فرزند اول خانواده بودن ۲فرزند کوچیکتر از خودشونم تو خانوادشون بود.ما اولین قرارو گذاشتیم.من به خودم قول داده بودم اگه خوشش اومد که هیچی ولی اگه خوشش نیومد ولش میکنم.شب برگشتم خوابگاه دیدم پیام داد و گفت دلم تنگ شد. گفت من فکرشو نمیکردم تسخیر یه دختر بشم تو چیکار کردی من بخوامت.خلاصه متوجه شدم همه چی اوکیه و رابطه شروع شد. وقتی رل بودیم متوجه شدم درکنار همه ویژگی های خوبش عصبیه و زود قهر میکنه.من عاشقش شده بودم و باهاش کنار میومدم.تا اینکه یهویی بلاکم کرد. من با یه اکانت دیگه پیام دادم و علتشو خواستم ازش ولی جواب نداد و بلاک کرد ۳روز گذشت و هی پیگیری میکردم تا اینکه جواب داد و گفت باید کات کنیم.گفتم چراا گفت چون من سنم حساسه و برای رابطه عاطفی زوده و میخوام برای ارشد شروع کنم و به هدفام برسم.گفتم خب چه اشکالی داره ما ۶ سال رل باشیم و بعد از اینکه هردو مستقل شدیم ازدواج میکنیم.گفت نه ذهنم درگیر میشه.من دوسش داشتم و با التماس نگهش داشتم قرار شد ۶سال زنگ نزنم و پیام ندم و مزاحمش نشم تا خودش اینکارو کنه هروقت فرصت کرد.روز بعدش من به طور اتفاقی با یکی از دخترای هم کلاسیش صحبت کردم و دختره در مورد رلم پرسید داشت زیر زبونمو میکشید که متوجه بشه ما رلیم یا نه.رلم بهم گفته بود که از این رابطه نباید کسی مطلع شه چون ممکنه به نتیجه نرسه و برامون بدشه منم قول داده بودم نگم به کسی.ولی تو پیاما سوتی دادم و دختره اسکرین شات گرفته بود و برای رلم فرستاده بود و رلم تا فهمید به من زنگ زد و دادو بیداد کرد و گفت کات چون خط قرمزمو زیر پا گذاشتی.بازم التماس کردم ولی توجه نکرد و گفت نمیخواااام و همه چی تموم شد.من هنوز دوسش دارم و حالم بده به نظرتون چیکار کنم؟
سلام من یه دختر ۲۳ سالم و از ۱۶ سالگی با یه پسر همسن خودم توی رابطه بودم ۳ سال کاملا مجازی بود و با اینکه توی یه شهر و نزدیک هم بودیم همدیگه رو نمیدیدیم، این موضوع از طرف دوتامون بود و راحتتر بودیم و حواسمون به درسمون بود، با اینکه دانشگاهمونم دوتا شهر متفاوت افتاد رابطمون حفظ شد، وقتی برمیگشتیم شهرستان همو میدیدیم و الانم که هردو شهرستانیم رابطمون کاملتر شد، هنوز حریما حفظ میشه و با اینکه هم سنمون میطلبه هم خودمون دوس داریم ولی رابطه فیزیکیمون از دست همو گرفتن فراتر نرفته، کات کردن زیاد داشتیم توی این ۶ سال و طولانی ترینش ۴ ماه بوده؛ دلیلشم همون دوری و همو ندیدن بوده؛ الان که به اینجا رسیدیم وقتی منطقی فکر میکنیم میبینیم که با هم تفاوت داریم و نمیتونیم همو خوشحال نگه داریم در حال حاضر و چشممون به آیندست، ولی این جدایی خیلی سخته، اون میتونه تحمل کنه ولی من خیلی خیلی وابسته ترم و هی میرم سمتش که رابطمونو درستش کنم؛ همیشه من پا پیش میذارم برای حل کردن اختلافامون، الان نمیدونم که باید بیخیال بشم، سختی رو تحمل کنم و بگذرم یا اینکه تلاش کنم این اختلافم حل بشه و بازم رابطمونو نگه دارم!؟
هیچوقت ازش خیانت ندیدم ولی خودم سعی کردم برم سمت کسه دیگه وقتی کات بودیم و نتونستم تحمل کنم آدم دیگه ای رو، اذیت میشم وقتی درک نمیشم و تفاوت دارم با کس دیگه، در حالی که کنار این آدم خیلی خوشحال ترم و راحت ترم و خوده واقعیمم
با سلام
من با خانومی ۲رسال دوست بودم و اول همچی خوب پیش میرفت تا این که من از لحاظ کاری سرم شلوغ شد و کم تر توجه به رفتار اتفی میکردم و ایشون به یک باره کات کرد و رفت وارد یک رابطه دیگه الان باید چه کنم قعر اشتی هم زیاد داشتیم که من پا پیش میزاشتم برا آشتی
سلام استاد
من یه پسر بیست ساله هستم و مدتی حدودا 4 ماه با یه دختر ک تقریبا همسن خودمه رابطه عاطفی داشتم قبلشم ی سال آشنا بودیم و ایشون به من پیشنهاد باهم بودن داد (غیر مستقیم البته)
ما با هم تو چت خیلی راحت بودیم و حرفای زن و شوهری میزدیم حتما متوجهید منظورم چیه
خلاصه قرار بود چن وقت بعد همدیگه رو ببینیم و بعد از انجام کارام بریم خواستگاری
همه چی خوب بود تا اینکه اتفاقی بابام رفت تو واتساپم و پیامای اونجوری رو دید و فکر کرد اون دختر خوبی نیست و ب من گفت ک باهاش کات کنم . من با این که با این قضیه مخالف بودم و دنبال راهی بودم تا قضیه رو حل کنم اما تا موضوعو به طرف گفتم گفت دیگه نمیخواد باهام باشه و میخواد کات کنه منم گفتم باشه چون خیلی مغرورم و دوس ندارم بابت چیزی اصرار کنم .
حالا واقعا نمی دونم چ کار کنم
قبلا چن بار قهر کرده و بود من رفته بودم دنبالش آشتی کرده بودیم ولی الان چون ی کم فرق داره مرددم
نمی دونم اینم ی جور قهره یا واقعا تصمیم قلبیش بوده چون اینو صراحتا گفت
ممنون میشم کمک کنین
زمان و گفتگو و توضیح درباره تغییر شرایط و ویژگیهای جوانان عصر جدید می تواند مشکل را حل کند.
سلام من با یکی وارد رابطه شدم ۲ بار همدیگه رو دیدیم من چون محدودم از طرف خانواده و نمیتونم زیاد بیرون برم باهم دیگ دعوا و قهر و آشتی زیاد داشتیم ،خیلی میگف بیا ببینمت و منم میگفتم ی موقعیت خوب ک خانواده گیر ندن میام ولی اصن واسش مهم نبود حرف من و بخاطر همین کات کردیم الان من چص شدم بنظرتون چ گوهی بخورم غصه و بخورم و گریه کنم یا خوشحال باشم ک کات کردم؟
رابطه شما با دعوا و مشاجره زیاد بود. ایشان هم این موضوع را درک نمی کرد که شما محدودیت دارید. ارتباط مجدددوباره همان مشکلات را خواهد داشت. بهتر است گریه های خود را بکنید و تمام کنید رابطه را
سلام وقتتون بخیر به مدت نه ماه با پسری درارتباط بودم که دانشجوی پزشکی بودن ایشون 19 سال و من 18 سال دارم من کنکور داشتم،همسایه هم بودیم،ایشون همون اول رابطه قید کرد که براش مهمه من ساله بعد رتبه خوبی بیارم و اگه دانشجو نشم نمیتونیم باهم باشیم،چون من میرم تهران و درسمم طولانیه و دوست دارم توام دانشجو باشی،منم قبول کردم،منتهی درس خوندن و رابطه باهم دیگه اصلااا امکان پذیر نبود چون من همش ذهنم درگیر بود،درس کم میخوندم،ما رابطه جنسی هم داشتیم هفته ای حداقل یک بار و حداکثر 4 بار،تا اینکه عید شد و من واقعا یه تصمیم خیلی جدی گرفتم که بخونم اون تایم باقی رو،منتهی از عید ایشون با چندتا دختر و گروه های مختلط وارد شد و با دخترا لاس میزد منم از این بابت خیلی ناراحت بود و هروز دعوا و گریه،سرد شده بود تا زنگ و پیام نمیدادم سراغمو نمیگرفت منم ناراحت میشدم میگفت به خاطره خودت که درس داری مزاحم نمیشم،من گفتم از اون دخترا که دوستای دوره خودمم هستن دور باش،گفتن دوستن و زشته ولی قول میدم روزه کنکورت از همه گروه اینا لف بدم،تا اینکه بعده کنکورم یعنی دوروز بعدش گفتم خب لف بده،ایشونم گفت نمیتونه و کات کرد باهام،ما بعده یه هفته از کات یه ماه ونیم دوسته معمولی بودیم دوست که چی بگم فقط دوستت دارم نمیگفتیم بهم،تا اینکه من دوستیو تموم کردم گفتم نمیتونم باهات فقط دوست باشم،بعده اون دوباره یه ماه خودم هی بهش پیام میدادم و بهونه میاوردم حرف بزنم چون دلم تنگ میشد براش،من 15 سالگی دوسش داشتم،اونم سردددد بود،تا اینکه الان فهمیدم با یکی از همون دخترا که دوسته دورمه و پزشکی یه شهره دیگه میخونه رابطه دارن حدودا سه ماهه،الان نمیدونم چیکار کنم،حالم بده،لطفا کمکم کنید
هر چه زودتر هرگونه ارتباطی را با او کات کنید. این رابطه به هیچ سرانجامی نمی رسد. هیچ گونه خبری از او نگیرید. اگر او پس از مدتی خبر گرفت و اظهار تمایل کرد هیچ پاسخی ندهید. زیرا دوباره به همین نقطه کنونی می رسید.
سلام جناب دکتر،بنده ۳۲سال دارم،استاد راهنمای من باهام دوست بود،اوایل رابطه ۵بار همدیگر رو دیدیم اما بعدها دیگر دیدن میسر نشد،و تلفنی و مجازی دوستی مان را ادامه دادیم،۳ماه قبل از کات ایشون کم محلی میکرد،دیگر خسته شده بودم یک روز با اصرار پرسیدم چرا مثل قبل نیست گفت نمیتوانم ادامه دهم شاید بخواهم به زودی ازدواج کنم،و من خیلی ناراحت شدم که در این مدت ۳ماه اخیر حرفی نزد و هربار که من با محبت سراغش رو میگرفتم طفره میرفت،از او خواستم حتی شده تلفنی و خیلی عادی رابطه حفظ شود تا من دفاع کنم ولی او قبول نکرد و الان که واقعا عجله دارم برای اتمام درس خودم،هر بار با ایشون تماس تلفنی دارم احساساتی میشم و اشکم سرازیر میشه،از طرفی هم خودم گیر افتادم درسم نیمه کاره مونده،لطفا راهنماییم کنید، با تشکر فراوان
سلام آقای دکتر سنایی .من 70 سال دارم ده سال است با خانم مطلقه دارای دو فرزند رابطه داشتم با یکی دو بار رفت و برگشت . اکنون این رابطه با خواست او و توافق ناخواسته قطع شده و از آن 7 ماه میگذره اما من نتونستم فراموشش کنم و بشدت اذیت میشم . بعد از 7 ماه با پیام من و ظاهرا عذاب وجدان او و اینکه هردو میدونیم این رابطه برگشت نداره و قلبا هم تمایلی به برگشت نداریم روزانه برای هم پیام میدیم ولی این عذاب دائم بامنه . مقاله 9 قدم برای بهبودی شما را خواندم و ویس را هم شنیدم عالی بود و تقریبا اونچه میسر بود تو این 6 ماهه هم رعایت کردم اما نشد . آیا این ارتباط پیامی تاثیر مثبت برای قبول ترک داره یانه ممنون میشم راهنمائی فرمانید. با تشکر
وقتتون بخیر. متاسفانه هرگونه ارتباطی بزمانی که یکی یا هر دو طرف به هر دلیلی امکان رابطه بذایش مهیا نیست منجر به اذیت بیشتر خواهد شد. شما باید بدنبال فعالیتها و معاشرتهای دیگری با دیگران و دوستان خود باشید. ارتباط پیامکی باعث می شود بیشتر اذیت شوید. باید زمانی را با درد و رنج از دست دادن کنار بیایید و هیچگونه پیامی و خبری از هم نگیرید. بهبودی پس از این دوران حاصل می شود.
البته بنظر می رسد شما همچنان تصور می کنید می توانید این رابطه را برگردانید. بهتر است تکلیف را در ذهنتان یا در واقعیت با ایشان مشخص کنید. اگر نمی شود دست بردارید
سلام من با یه خانمی اشنا شدم که از خودم ۸ سال بزرگتره
بچه داره و یه ازدواج ناموفق داشته
روز اول آشنایی بهم گفت نمیتونه وارد رابطه عمیق بشه با من و فقط در حد یه دوستی ساده میتونه باشه
بعد از چند وقت وقتی فهمید بهش حس پیدا کردم تموم کرد رابطه رو ،بعد دوباره به اجبار من برگشت یه دو هفته ای باز باهم بودیم بهش گفتم از حسم همه چی رو براش توضیح دادم قبول کرد که باشه ،منتها رفتارش خیلی سرد بود باهم نه اس میداد نه زنگ میزد
فقط وقتایی که بیرون بود یا میخواست بره بیرون میگفت بیا دنبالم
یه روز اول صبح برگشت گفت دارم ازدواج میکنم یه دفه ای بدون هیچ مقدمه ای تموم کرد رابطه رو گفت دو هفته ای میخواد با اون شخص اشنا بشه اگه مناسبش بود ازدواج کنه
بعد من رو هم بلاک نکرده به نظرتون برمیگرده منتظرش باشم؟
یا امکان برگشتش صفره؟
خیلی ذهنم درگیره ممنون میشم راهنماییم کنین
سلام .ببخشید من سر ی دوراهی موندم .من با یه پسری به صورت مجازی اشنا شدم که فقط در حد مجازی بود .هر دو 18 ساله ایم و خب خیلی اصرار داشت بریم بیرون ولی من اول ترسیدم بعدشم خونوادم خیلی فرق داره ینی اینجوری نیس این چیزا خیلی رواج داشته باشه سال کنکورمم هس راستش گفتم هی رد کنم /خلاصه گفت باشه ولی خب خودش هم قبلا خیلی رل زده هم ب گفته خودش رابطه جنسی و کلا همچی داشته با رلای قبلی /خیلی شوخ طبعه و شوخی میکنه خیلیم بعضی وقتا بیش از حد بحث ب شوخیای اونجوری میکشه و خب سر ی جریانی من ی سوتی دادم کد ملی دادم بهش بعد رفت تو سایت کانون ایران شماره مامان بابا و همچیم در اورد اولش یکم بحث شد گفتم حساسم هی با خانواده و سر اینا حرف نزن گفت باشه ولی گذشت و دیشب بحثمون شد سر اینکه یکی اومد پیوی اینستا یه پسری بعد میخواست مخ منو بزنه منم مدام ردش کردم و گفتم برو و بای بعد گفتم نکنه رفیق رلمه رفتم شات دادم بهش اونم یهو عصبی شد گفت فک نمیکردم اینجور دختری باشی و کلی بحث کردیم ک اقا به خدا من ک شات دادم واست هیچی نگفتم بهش همش ردش کردم اونم بحث و دعوا و همش میگفت اره برو بقیشم تور کن بهتر از من تهشم یهو گفت سوپرایز برات دارم فردا .میخوام ب بابات بگم منم کلی ترسیدم گفتم نکن اینکارو تا جایی ک اشکم در اومد حالم بد شد بعد گفت نمیدونستم اینجوری میشی گریه نکن و این حرفا دیگ تکرار نشه چون ببینم باز دیگ ازت نمیگذرم منم گفتم حسم بت تموم شد نمیخوامت و گفت وای نمیدونستم و ببخشید و نمیخواستم ناراحت شی و ب نظرت خودت حقت نبود زیاده روی کردم و حسابی پشیمون /منم گفتم دیگ حسی بت ندارم سر این چیز مسخره داشتی منو میکشتی …خلاصه الان نمیدونم همش میگ بهم زمان بده قول میدم درستش کنم اشتباه کردم عصبی بودم یه مدت استراحت کن حتی ولی باهام بمون دوست دارم /الان چکار کنم ؟؟؟
این فرد احتمال دارد در آینده مشکلات بیشتری برای شما درست کند. فردی مظنون است که به همه چیز شک می کند. با توجه به خانواده ای که دارید بنظرم رابطه را با این پسر تمام کنید. او خود هرگونه رابطه ای داشته و تعریف نیز می کند ولی از کوچکترین موضوع شما نمی گذرد. چنین فردی احتمالا مشکل ساز میشود هر قدر جلو بروید
سلام وقت بخیر
من از یه دختر خیلی خوشم میاد خیلی خیلی شاید بیش از حد ولی اون به من حسی نداره و مدام میگه تو مفله داداشه منی من یه کار اشتباهی انجام دادم و اون کلا از همه جا من رو بلاک کرد حتی دیگه نمیاد ببینمش و باهاش صحبت کنم میگه کلا دیگه حسی بهت ندارم حتی یکی از دوستام هم باهاش ۲ ساعت چت کرد ولی گفت من دوسش ندارم دیگ چیکار کنم نمیتونم از دستش بدم دختر ایده ال منه ولی از طرفی هم اون به من حسی نداره و من نمیتونم ترکش کنملطفا راهنماییم کنید
سلام و وقت بخیر لطفا بهم کمک کنید و راهنماییم کنید سپاس گذارم
بنده با یک خانم به مدت طولانی یعنی نزدیک ۶ سال در رابطه بودیم خیلی مهم دوست داشتیم و عاشق هم بودیم با اینکه خیلی از اخلاقیاتمون بهم نمیخورد ولی واقعا عاشق هم بودیم الان نزدیک به چهار ماه با هم کات کردیم متاسفانه با خبر دم که میخواد ازدواج کنه از همون اول ک کات کردیم شرایط خیلی بدی و گذروندم و حدود ۹ کیلو از گوشت تنم آب شد به صورتیکه هر کی منو میبینه فک میکنه معتاد شدم غذا نمیخورم و فقط با آب زندم ایشون من و از همه جا بلاک کرده و هیچ جوابی نامیده حالم اصلا مساعد نیست و به مرز جنون رسیدم نمیتونم زندگی بدون اونو تصور کنم تو رو خدا کمک کنید اصلا اوضاع من خیلی داغونه
سلام من دوسال و نیم با یه پسر است شدم مریضه و نمیتونه هیچوقت ازدواج کنه هر سری قرار میزاریم بازور میاد میگه وقتی مال من نیستی چرا بیام وقتی اخرش نرسیدن باشه، من یبارم رفتم خونشون پسره خیلی پاک بود و منم بهش اعتماد دارم و بغلش کردم هنوز تو سرم میزنه که چرا اومدی خونه ام چطور ننرسیدی هرچیم میگم من شناخت کافی داشتم اومدم ازت مطمئن بودم اومدم اما بازم سرزنشم میکنه و باعث میشه از خودم بدم بیاد چرا رفتم خونه اش، روشم بهم باز شده گفتم به دیدنم نیای میام مغازه ات گفت غلط میکنی سر بددهنیش از دیروز کات کردم اما خیلی ناراحت و بیقرارم جلوی چشمه، دارم عذاب میکشم چطور فراموشش کنم راهنمایی کنید ؟
متاسفانه ریضی جسمی او باعث شده از لحاظ روحی نیز بد دهن و بداخلاق باشد. بهتر است رابطه را تمام کنید. زیرا او نسبت به شما بدبین نیز می باشد. هرگونه ازتباطی را با او کات کنید
سلام وقتتون بخیر با پسری ۳ ماه تو فضای مجازی چت کردم و قصدش هم ازدواج بود اما گفت چون شرایطش رو ندارم نمیتونم فعلا خانوادت رو در جریان بزارم منم گفتم نمیتونم تو همچین رابطه ای بدون اجازه خانوادم باشمط،اونم گفت فعلا مزاحمت نمیشم،،منو انفالو و ریمو کرد،،ولی بعد یه هفته دوباره اومددایرکتم ویه پست فرستاد من فقط سین کردم و هیچی نگفتم،،بعدچن رو باز اومد فالووم کرد ولی من دیگه فالووش نکردم،،به نظرتون هدف این اقا چیه؟؟ایا میخواد به رابطه برگرده؟ ممنون میشم جواب بدین
او می خواهد به رابطه برگردد ولکن رابطه ای بدون هزینه یا کمترین هزینه.
او در حال محک زدن شما است که چقدر جلو می روید بدون انکه او هزینه روانی و اجتماعی بدهد
سلام وقتتون بخیر من دوماهی میشه که از یک رابطه جدی خارج شدم و حس میکنم از شرایط روحی خیلی بهم ریختم دائما با استرس و اضطراب و تپش قلب از خواب بیدار میشم،دائما حس بدی همراهمه انگار قلبم خالیه و مغزم در مورد قبول کردن خیلی مسائل مقاومت میکنه با این که میدونه درسته واقعا تحمل این شرایط برام سخته راه حل شما چیه؟
اینکه بعد از کات کردن حال شما بد است امری طبیعی است و نباید انتظار دیگری داشته باشید. ولی مهم ان است که کارها و رفتارهای بعدر از کات کردن و قطع رابطه نکنید که این دوران طولانی شود. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید و عمل کنید.
سلام خوبین
من کات کردم و حالم اصلا خوب نیس
اولا اوکی بودم ولی بعد ک میبینم هیز بازی درمیاره و به هرکی میگه فلانی خوشگله و.. حالم بد میشه ممکنه رل بزنه اونموقه بدترم میشم اشتهام خیلی کم شده از ناراحتی خوابم نمیبره و..
میدونم طبیعیه ولی میخام خوب شم و فکر نکنم اصلا بهش با اینکه جلو چشممه
دیر یا زود هرچی
میشه بنظرتون ؟
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از فطع رابطه عاطقی را بخوانید.
سلام من 21 سالمه و از ۱۸ سالگی با یه دختری که قبلا همسایه مامان بزرگمینا بود رل بودم. . .بخوام از خصوصیات خودم بگم یکم غیرتیم و دوی ندارم شریک عاطفیم با پسری حرف بزنه یا حتی دوست اجتماعی رو به هیچ وجه قبول نمیکنم…همه چی اوکی شد حتی اون همه پسرارو تو اینستا آنفالو کرد منم دخترارپ آنفالو کردم…بعد از ۳ سال که رفت دانشگاه کم کم با هم دانشگاهیاش گروهی میرفتن بیرون که هم دختر بود هم پسر و منم از این قضیه ناراحت میشدم و میگفتم فقط با دخترا برو که اونم میگفت ن پسرا پسرای خوبین و فلان. . . الان ۵.۶ ماهه که دیگه حرف نمیزنیم بحث خیلی شدیدی هم بینمون رخ نداد. . .تو این ۵.۶ ماه هر روز میرم از جلوی درشون رد میشم؛تو خیابون هرکی شبیهشرو ک میبینم ضربان قبلم میره بالا ؛هرجایی که رد میشم یاد خاطره هامون میافتم که باهم اونجا بودیم . . .خیلی دوسش دارم و میخوام ببینم چیکار باید بکنم . . .دوس ندارم از احساساتم پیش کسی حرف بزنم حتی تو این چند ماه میخواستم ببینم میتونم فراموشش کنم و کس بهتری رو پیدا کنم ولی با معیار هایی که دارم میبینم همچنان اون بهترین مورده برام. . .چند ماه قبل از اینکه حرفنزنیم هم یبار جدا شدیم ولی من یه کادوی ست خریدم رفتم جلو و ۱ ماهیی اوکی بودیم که اینجوری شد…چیکار باید کرد؟
وقتی او به دانشگاه رفت فضای فکری اش مسلما عوض می شود. اگر شما می توانید با فضای فکری جدید او خود را تطبیق بدهید اقدام کنید در غیر اینصورت اگر برگردد دوباره رابطه تمام می شود
سلام من ۲۵سالمه با اقایی که استاد دانشگاه هستند به مدت ۷-۸ ماه به صورت تلفنی و مجازی در ارتباط بودم قصدشون ازدواجه، بعد از ۷ ماه اومدن ایران که که برای اولین بار ببینیم همدیکه رو، دو روز موندن و بعد رفتن، الان میگه شرایطم جوریه که اصلا بیشتر از یک ماه الی۲ ماه نمیتونم ایران بمون و تو این مدت عقد کنیم و بریم، یکم اختلاف فرهنگی هم داریم چون ایشون ترک تبریز هستن و من نه. پیشنهادتون چیه اقای دکتر؟
وقت بخیر. اینگونه ازدواجها معمولا نتایج خوبی ندارند. شما بهتر است ایشان را در شرایط زندگی واقعی مشاهده کنید و آشنا شوید. در غیر اینصورت در بیشتر موارد شکه خواهید شد.
بیشتر از دوماه نمیتونه که بمونه،
قرار بود تو این مدت مشاوره برای تست هم بریم، نمیدونم چکار کنم اقای دکتر؟، موقعیت خوبم رو از دست بدم یا کمی ریسک پذیر باشم!
مشخص نیست موقعیت خوبی است یا نه. ظاهر قضیه خوب بنظر می رسد. سکونت در خارج از کشور بنظر انقدرها هم ارزش ندارد که کل زندگی را برای ان ریسک کنید. ایشان می توانند صبوری کنند تا شما سفری تفریحی به محل سکونت او داشته باشید و در محیط او اطلاعات بهتری کسب می کنید
سلام من حدود ۷ ماه با خانومی اشنا شدم که متاهل بود تو این ۷ ماه هیچ وقت مشکلی برایمان پیش نیومد تا اینکه من اشتباه کردم و گفتم که یکی از اشناهایمان در محل زندگی شما زندگی میکند واین باعث شد که طرف با من کات کند هرچه به او دلگرمی دادم که نترسد ولی انگار ترسید از ابرو ریزی والان با اصرار ازم خواسته یک ماه بهش فرصت بدم تا بقول خودش اوضاع بهتر بشه حالا شما کمکم کنید که ایا میخواد وقت بخرد که از همدیگر سرد بشویم یا نه واقعا نیاز به فرصت دارد
با سلام . من با یه آقایی از همکارانم 2 سال و نیم ارتباط عاطفی عمیقی داشتیم . به طوریکه من واقعا عاشقش شدم . اما خوب الان بعد از گذشت این همه وقت تازه متوجه بعضی مسایل شدم که به هیچ وقت قابل تحمل نیست برام و دارم کات می کنم باهاش . با توجه به این که اصلا از علاقه م کم نشده ولی به خاطرنبودن ایده آل هام دارم باهاش کات می کنم . البته ایشون به ظاهر مخالفه ولی من دیگه نمی تونم ادامه بدم . اما به خاطر همکار بودنمون شرایط برام خیلی سخته . به نظرتون کارمو تغییر بدم ؟ شرایط تغییر کار برام فراهمه . ولی می دونم که اونجوریم دلتنگی خیلی اذیتم می کنه . تروخدا کمکم کنید توی تصمیم گیری
سلام
پارتنرم بعد یه مدت اومد بهم گفت منو نمیخواد
من چند بار سعی کردم جلوش رو بگیرم که کات نکنه
ولی فایده نداشت و آخر سر کات کردیم
گفتیم بعد کات کردن تو رابطه دوستی عادی میمونیم
من تغییری نکردم اما اون الکی خودشو گرفت و سرد شد
وقتی میخواستم باهاش حرف بزنم هم میگفت حرفی باهام نداره
منم دیگه بهش پیام ندادم
و یهو دیدم خودش پیام داد و میگفت هربلایی تو رابطه هات سرت بیاد حقته
من جوابشو ندادم ولی الان واقعا نمیدونم چجوری بابد برخورد کنم با این قضیه
سلام من مجردم باخانومی حدود ۶ ماه اشنا شدم نمیدونم چرایهو باهام کات کرد الانم بعد از اصرار بهم گفته ۱ ماه بهم فرصت بده تا فکر کنم الانم حالم خیلی خیلی بده چه کار کنم ترسم از اینه نکنم داره وقت میخره تا کلا نسبت بهم سرد بشه
سلام
مدت یک سال و نیم با خانمی در رابطه بودم و به تازگی این رابطه با وجود مخالفت من از طرف ایشون تموم شد و برای اینکه احترام متقابل حفظ بشه من هم با تمام شدن رابطه به صورت مسالمت آمیز موافقت کردم
در مدت این یک سال و نیم چند بار تو موقعیت های مختلف بهمدیگه کادوهایی هدیه دادیم ولی من هنوز از هدیه هاش استفاده نکردم. با توجه به اینکه برای راحت تر کنار اومدن با جدایی بهتره از این کادوها خلاص بشم توصیه میفرمایید که هدایا رو به خودش پس بدم یا جور دیگه ازشون خلاص بشم که جلوی چشمم نباشه و اگه به خودش پس بدم کار درستیه؟ بهترین توصیه در مورد هدیه ها بعد از کات کردن چیه
ناگفته نمونه هنوزم مثل روزای اول دوسش دارم و دارم دوران سخت بعد از کات کردن رو میگذرونم
پس دادن کادو به خود ایشان حال شما را بدتر می کند زیرا ارتباط جدیدی در ذهن شما شکل می گیرد . بهتر است بنوعی از انها خلاص شوید که ارتباطی با او پیدا نکند.
سلام من بعد از ۱۲ سال دارم از یک رابطه عاطفی عمیق خارج میشم. دلایلم زیاد هست اما میترسم که نتونم تحمل کنم. و دقیقا نمیدونم باید چکار کنم؟ همین که دیگه زنگ و پیامی نزنیم یعنی تموم شدن؟؟
جدایی به هر شکلش که باشه به آدم حس خواستنی نبودن و خواسته نشدن میده با این خشم چه کنیم؟
12 سال رابطه عاطفی مسلما موضوعی نیست که انتظار داشته باشید بدون هیچگونه هیجانی انرا فراموش کنید. غم، اضطراب و ترس و حتی حس گناه احساسات شایعی در اینباره هستند. باید به خود زمان بدهید و احساسات خود را بپذیرید. ولکن نباید دست به رفتارهایی بزنید که این دوره را طولانی تر می کند.
حس خواسته نشدن نیز احساسی جهانی است که البته شدت و ضعف در افراد دارد. مقاله تله رهایی را در سایت مطالعه کنید.
سلام
تورو خدا جواب من رو بدید.
دارم دیوونه میشم
دو ماهه با یه پسری داخل اینستا گرام آشنا شدم که همشهری خودمه یکبار همدیگه رو دیدیم و رابطه فیزیکی درحد گرفتن دست هم داشتیم ایشون تو این دو ماه و نیم هیچگونه حرفی از سکس نزدندایشون تو شهر ما کیوته و خاطر خواه زیاد داره و خودش میاد برام تعریف میکنه که یه دختره تو خیابون بهم چشمک زد شمارشو گرفتم بهش پیام دادم و بلاکش کردم …..کلن راحته هرچی بشه میاد میگه بهم. من و این آقا حدود یک ماهه هرشب باهم دعوا میکنیم قهر میکنیم کات میکنیم ولی در عین حال بهم پیام میدیم تا دیروز ک من آبروش رو بردم و دعوا کردیم و برای دفعه اول بیست و چهار ساعته بهم پیام ندادیم و من ب شخصه دلتنگش هستم بنظر شما این آقا من رو دوستداره؟ ما باید چیکار کنیم؟
از نوع رفتارها مشخص است که کم سن و سال هستید. اجازه بدهید کمی بزرگتر شوید و در مورد مسائل جدی تر تصمیم بگیرید
من ۱۶ سالمه یک سال است با پسری ۲۳ ساله حرف میزنم و قصدمون ازدواجع از هر لحاظ خوبه اما گاهی اوقات هنگام چت با من آن آف میشه من فک میکنم خیانت میکند نمیدانم چرا راجبش اینطوری فکر میکنم
حتی گاهی اوقات که پیام میدم و میبینم آنلاین است فکر میکنم دارد با دختری دیگر حرف میزند البته تمام وقتش برای من است چیکار کنم ؟
خیلی جالبه من خیلی وقته کات کردم ولی استوری میبینه هنوزم
بعد از کات چه کنیم اقای دکتر واقعا موضوع سنگینیه برام دارم نگاه میکنم اما فهمیدم که شمارمو ذخیره داره هنوزم ینی چرا بعد کات شمارمو ذخیره داره ؟ به نظرتون هنوز دوسم داره ؟
حتی اگر دوست داشته باشه ضمانتی برای یک ارتباط خوب و سالم نیست
چرا بعد کات شمارمو ذخیره داره ? ایا به نظرتون نشون دهنده این هستش که به من هنوز علاقه داره ؟
انسانها برای جدا شدن از دیگری گاهی پله پله جلو می روند و یکباره همه موارد را قطع نمی کنند
سلام اقای دکتر ما کات کردیم تولدشو تبریک بگم ایا ؟ یا نه این کار رو نکنم ؟
اگر قصد شما برای جدایی است بهیچوجه ارتباط به هر دلیل برقرار نکنید
سلام خسته نباشید
مدت شیش ماه با آقایی که پزشک و از خانواده مرفه ای بودن و همشهری هم نبودیم تو رابطه بودم و حضوری این مدت همدیگه رو میدیدم و صمیمیت و محبت زیادی بینمون شکل گرفته بود و رابطمون هیچ مشکلی نداشت و برای هم احترام و ارزش قائل بودیم.
از همون اول به قصد ازدواج با من آشنا شدن و رابطمون رو ادامه دادیم تا اینکه با خانوادش در مورد من صحبت کرد . خانواده واکنش مناسبی نشون ندادن و جوابشون منفی بود . سه بار دیگ قضیه منو مطرح کرد ولی این بار پدرش مخالف سخت بود و گفت دختر غریبه از یه شهر دیگ و با خانواد ای که وضع مالیشون در حد ما نیست و دختر غیر پزشک نمیخوام. این حرفا واقعا قلبمو شیکوندن و خودم تصمیم داشتم این رابطه رو تموم کنم ولی چون عاشقش شده بودم دل کندن ازش برام سخت بود . تا اینکه یه روز که با خانوادش صحبت کرده بود بدون اینکه نظر منو بپرسه یک طرفه این رابطه رو تموم کرد و جا زد .
کسی که میگفت اینقدر دوست دارم ولم کرد
جدایی در عین اینکه همو دوست داشتیم و مشکلی باهم نداشتیم برام سخته ولی به نظرم دوست داشتنش واقعی نبود ک برام بجنگه.
این مدت کارم شده گریه
جناب دکتر شما این آقا رو چطور ارزیابی میکنید و راهکاری برای اینکه حالمو خوب کنم بدین
ممنون از شما
بهتر است تمرکز را از روی اقا بردارید و بر زندگی خود متمرکز شوید. موضوع بد یا خوب بودن نیست. باید یک کفش با یک پا مناسب و جور باشد. مقاله 9 قدم برای رهایی بعد از ترک رابطه عاطفی را مطالعه کنید در سایت.
https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C/
بنظر ایشان در هدف شان قاطع است و بهتر است شما بفکر زندگی دیگری برای خود باشید. فعلا در حال حاضر او بدنبال کارهای خودیش است و آن هدفی بزرگتر برای اوست.
وقت بخیر.جناب دکتر من ۴۳سالمه و متاسفانه مدت ۲۲سال درگیر اعتیاد بودم.الان دوماهه که پاکم و بدون هیچگونه مصرف مواد دارم به لطف خدا زندگی میکنم.در این پنج سال آخر دوران مصرفم با خانومی آشنا شدم که ایشون هم مصرف کننده بود.تقریبا ۳سال از من کوچکتر،مطلقه و صاحب دو فرزند ۱۰ و ۱۵ ساله پسر بود.اکثر مواقع با هم در جدال و دعوا بودیم و مقصر اکثر این مشاجرات ایشون بود دلایلی که بیشتر بر دروغ مبتنی بود.دروغهایی که حتی دلیل و سود روشنی از گفتنشون نمیبرد.عادت به این کار داشت.باری… دیگه این اواخر تحمل شنیدن دروغهاش برام سخت شده بود از طرفی هم دیگه توان مصرف مواد رو نداشتم و قصدم برای ترک کردن جدی شده بود.با اعلام این تصمیم که مدتی رو برای ترک کردن باید به مرکز بهبودی برم و ازش جدا شم رفتارش تغییر کرد و من که در تصمیمم مصمم بودم بدون توجه به این تغییر رفتار راهی کمپ شدم.مدت ۳۵روز در یکی از مراکز بهبودی بودم و زمانیکه ترخیص شدم باهاش تماس گرفتم و متوجه شدم که تماس های من رو مسدود کرده.وقتی در شبکه های اجتماعی پیامی براش ارسال کردم جویای احوالم شدو از انسداد تماسهام اظهار بی اطلاعی کرد.خواستار تجدید دیدار شدم ولی اون گفت فعلا دیداری نداشته باشیم بهتره… من با درک از این تغییر رفتار و سردشدن اون نسبت به گذشته و برای جلوگیری از خدشه دار نشدن عزت نفسم با ارسال پیامی مبنی بر اینکه این رابطه تمام شده است از تمام شبکه های مجازی حذفش کردم و خطوط تلفنم رو هم خاموش کردم.حالا این حس تنهایی ناشی از ترک اعتیاد و ترک رابطه با ایشون خیلی آزار دهنده است.خیلی پاکیم رو دوست دارم و نمیخوام و نمیذارم بیماری اعتیادم مجددا فعال بشه.از طرفی هم تحمل این شرایط برام دشواره.هر روز مرتب در جلسات N.A حاضر میشم.سر کار میرم و عصرها ورزش میکنم ولی ترک اعتیاد و ترک رابطه توامان خیلی افکارم رو سمی و از تمرکز بروی بهبودیم منحرفم میکنه.لطفا منو راهنمایی کنید.از اینکه وقت تون رو میگرم از شما عذر میخوام.
بله جدا شدن از هردو هم زمان بسیار سخت است اما مشکل آن است که رابطه با فردی که اعتیاد داشته است احتمال زیاد دارد شما را دوباره وسوسه کند. بهترین کار حضور مرتب در جمع ها است. با دوستان بیشتری در ارتباط قرار بگیرید. ضمن اینکه باید بدانید رابطه شما با این فرد در گذشته و بدلیل عزت نفس ککم شما بوده است. مدتی که از ترک شما بگذرد خود شما بدلیل افزایش عزت نفس از این انتخاب خود تعجب می کنید و فرد لایق تری را برای خود مناسب می دانید.
اقای دکتر ما کات کردیم ایا به نظرتون تولدشو تبریک بگم ؟
خیر. لزومی ندارد. تنها باعث باز شدن زخم قدیمی می شود
سلام آقای دکتر من تازه کات کردم و خیلی ناراحتم هیچ مشکلی رابطه ما نداشت و بعد پنج سال دوستی نظرشون عوض شد و گفتن هیچ رابطه عاشقانه نمیخوان به دلایل مثل وقت گیر شدن رابطه میخواستن رو کار و خانواده زندگی شخصی فقط برسن و قصد جدی ندارن از رابطه خیلی اصرار داشتن که حتی فالو داشته باشیم همو و فقط تو پیج هم باشیم ولی من چون نمیتونستم فراموش کنم انگار همیشه انتظار برگشت داشتم تو حرف زدن عادی دوستانه گفتم که بلاک کنن از همه جا تا به عنوان دوست هم نباشیم چون اذیت میشدم به نظرتون میشه فراموشش کنم اینطوری ؟ یا باید اجازه میدادم تو پیج هم بمونیم ؟ اینو بگم که من ۲۴ سالمه و ایشون ۳۵ سالشون بود و احساسات من خیلی قوی تره
کار خوبی کردید. هیچ ارتباطی نداشته باشید. ایشان نمی خواهد مسیولیتی در قبال شما بپذیرد
سلام آقای دکتر …من ۳۴ سالمه و مجرد زمانی ک دوران دبیرستان بودم با پسری آشنا شدم همدیگرو دوست داشتیم تا اینکه ی روز بهم زنگ زد و گفت خانوادش دختر همسایه رو براش خاستگاری کردند و اونم نمیتونه و خجالت میکشه ک تو رو خانوادش وایسا خلاصه ایشون ازدواج کردند و من کلا ازش تو اون ۱۶ سال بیخبر بودم چون اعتقادم اینه نباید نفر سوم ی رابطه بود….تا اینکه تقریبا چند ماهه پیش تو اینستا پیام دادم ک ۷ ساله رفته انگلیس و زنش طلاق غیابی گرفته و میخاد ک باز با هم باشیم من باز شدم همون دختر بچه ۱۸ ساله ای ک اولین بار عاشق شده همش عشق و محبت افراطی هر زنگ و پیامی ک بود از طرف من بود وقتی هم اعتراض میکنم همش میگه سرم شلوغه نمیرسم چه فرقی داره کی زنگ بزنه شده دو روز من زنگ نزنم یا پیام ندم ولی اون حتی ی پیامم نمیده این اواخر دیگه کلا بیخیالم شده نه زنگ نه پیام تازه تصویری هم حرف میزنیم فوری میره من دوسش دارم نمیدونم چیکار کنم و سر مهریه خانم اولش نمیتونه بیاد ایران فعلا آقای دکتر تو زو خدا کمکم کنید خواب و خوراک رو ازم گرفته
بیجهت معطل او خود را نکنید. کسی که اکنون وقت نمی گدارد در ادامه بسیار بی توجه تر می شود
سلام خسته نباشید
۲ساله در رابطه هستیم پشت سرهم ناراحتم کرد از دلم در نیاورد رابطه خیلی سرد شده و من دوست قبلیم یادم میاد با اینکه متنفرم ازش چیکار کنم رابطه درست شه خیلی عاشق هم بودیم ولی پشت سر هم ناراحت شدم ازش
با یک روانشناس درباره دلایل مشکلات خود صحبت کنید
بدترین کار رفتن بسمت نفر قبلی است
قل
سلام دکتر
19 سالمه و یه رابطه 9 ماهه رو تموم کردم
اوایل رابطه خیلی شدید و ناگهانی عاشق و وابسته شدم و طرف مقابل دو بار باهام تموم کرد اما خودم رفتم دنبالش و فهمیدم مشکلش نداشتن رابطه جنسیه و قبول کردم رابطه جنسی داشته باشیم و رابطه رو ادامه دادیم بعد یه مدت عکس دوست دختر سابقش رو تو گوشیش دیدم و اسکرین شات از پیام ها و وقتی گفتم چرا پاک نکردی گفت وقت نکردم یک سال از کات کردن رابطشون گذشته بود تو این یک سال وقت نکرده بود خلاصه این ها به همراه رفتار های خاص دیگه ای منو خیلی اذیت کرد و هرگز نتونستم فراموش کنم همه اتفاق ها هرشب برام مرور میشد اواخر رابطه فرق کرده بود احساس میکردم که دیگه دوستم داره و واقعا بهم توجه میکنه و هرچقدر غر میزنم و بد اخلاقی میکنم تحمل میکنه و راه میاد اما واقعا تصاویر و حرف ها و از همه بدتر این که بخاطر رابطه حنسی برگشت فراموشم نمیشه به نظر شما تموم کردن رابطه درست بود!؟ یا وقتی فرق کرده بود باید بهش اعتماد میکردم!؟
رابطه جنسی در این مرحله در هر صورت باعث خراب شدن رابطه می شود و رابطه را بهنر نمی کند.
اگر فرق کرده بود بهتر است ادمه دهید
سلام.متاسفانه سوالمو پیدا نمیکنم و مجبورم یکبار دیگه از شما کمک بگیرم. خانم متاهل هستم و متاسفانه به مدت دوسال و بدون دلیل به همسرم خیانت کردم و برای اولین بارم بود که وارد همچین رابطع غلطی شدم الان دارم کات میکنم عذاب وجدان داره داغونم میکنه نمیدونم چرا چتین اشتباهی کردم. اما از اونجایی که تو این دوسال بهش وابسته شدم جدایی هم برام دردناکه ولی وقتی به این فکر میکنم که دارم چه بلایی سر زندگیمو بچه هام میارم این قوت رو بهم میده که تمومش کنم. یه راهی نشونم بدید آقای دکتر که بتونم این بحران رو رد کنم و تو گذشته خودم نمونم وقتی به دوسال پیش فکر میکنم با خودم میگم من چرا همچین کاره غیر قابل جبرانی رو انجام دادم کسی هم نیست که بتونم باهاش دردو دل کنم . لطفا کمکم کنید. اصلا چرا زندگی یه ادم متاهل رو نشونه میرن من داشتم زندگیمو میکردم
تمام تمرکز خود را بر قطع رابطه بگدارید. هر گونه راه ارتباطی را ببندید. بهیچوجه درباره این اتفاق با همسر یا کس دیگری جز مشاور گفتگو نکنید زیرا از این طریق عذلب وجدان شما کاهش نمی یابد.
خیانت نشانه یک عیب در رابطه شما با همسر است. بدنبال شناخت مشکل ارتباط خود باشید تا دوباره این اتفاق بد تکرار نشود.
سلام خانم متاهل هستم متاسفانه به مدت دوسال به همسرم بدون دلیل خیانت کردم و وارد یک رابطه علط شدم با یک اقای مجرد و برای اولین بار.الان دارم از رابطه خارج میشم چون بشدت عذاب وجدان دارم
و دارم داغون میشم روز وشبم شده گریه که چرا مرتکب چنین اشتباه غیر قابل حبرانی شدم
از اونجایی که تو این مدت شدیدا وابسته اقا شده بودم الان هم جدایی برام خیلی دردناکه. اما وقتی به این فکر میکنم که اگر همسرم متوحه بشع چه بلایی زتدگیم و بچه هام میاد این قوت رو بهم میده که کات کنم. لطفا کمکم کنید من باید چکار کنم؟ با هیچ کس نمیتونم در میون بزارم مشکلمو دارم دیوونه میشم وقتی به این فکر میکنم که چرا همچین حماقتی کردم … تو خودم گم شدم راهی نشونم بدید ممنونم
سلام آقای دکتر
بنده با همکارم اقا،که ۱۰ سال از بنده کوچکتر هست دوست شدم البته ایشون شروع کننده رابطه بودند وقصدشون از رابطه گفتن دوستیه واوایل راضی نبودم تابالاخره راضی شدم الان ۶ماهه، ایشون یه اخلاقیات خاص داره مثلا پیش من هست کم حرف میزنه شوخ و خنده نمیکنه اما با افراد دیگه آقایون میخنده وشوخی میکنه یه موقع ازم دلخور باشه نمیگه خودم باید حدس بزنم وجواب پیام رو نمیده موقع ناراحتی خیلی سخت آشتی میکنه ومغروره ،منم خودم اهل بگو بخندم وهیجانی هستم بارها بهش گفتم وگفته تو حق داری نمیدونم چرا اینطورم صبر کن درست میشه فقط رابطه پیامکی هست اونم ساعت خاص وملاقات حضوری هم به سختی در ماه ۱بار اما محل کار همو میبینیم وکسی هم اطلاع نداره از رابطمون،واخیرا که تمام دلخوریمو بهش گفتم گفت بهت حق میدم منم لجم گرفت گفتم از زندگیت میرم اما واقعا دوستش دارم واز ته دل نبود اما فرداش تو محل کار دیدم خیلی گرفته هست دوباره بهش پیام دادم از سرلجبازی گفتم دوستت دارم اما جوابم رو نداد اما بعد پیامم چهره باز شد وبا همکارای آقا شروع به شوخی کرد یه موقع هم قهر میکردیم ایشون پیشقدم نمیشد من همیشه پیشقدم بودم به نظرتون باز پیام بدم یا نه ؟
خیر . این رابطه خیلی چفت و بست ندارد. بهتر است خود را اذیت نکنید و بیرون بیایید
سلام من چند وقت پیش با یک پسری اشنا شدم خودش پیام داد من با بی میلی جواب دادم ی بار از دور دیدم گفت از سنگینی و نجابتت خوشم امده من اصولا ادم سردی ام ب نظرم همه مثل همن گفت قصدم جدیه من ۲۰ سالمه اون ۲۲… گفتم بهت علاقه ای ندارم باهاش تند رفتار میکنم بدخلقی میکنم ی وقتایی بهشم میگم با من همه چی سخته میگ چ کنم ک بازم دوست دارم نمیدونم دیگ هر جا میره بهم پیام داده میگ بیرونم یا سفرم یا ت بانکم ولی من نمیفهممش میگ میدونم منو نمیخای ولی دلم گیره حتی بهش میگم قطع ارتباط کنیم میگ چ راحت از جدایی میگی چیکار کنم…!
شما هنوز زمان تصمیم گیزی تان فرا نرسیده است. 2 یا 3 سالی صبر کنید تا تصمیمات قاطع بتوانید بگیرید
یعنی یه مدت بهش فرصت بدم؟! البته قرارع بعد از تقریبا یکماه ب خواست خودم ببینمش ولی گفتم دل خوش به هیچی نباشع صرفا جهت کنجکاوی گاهی وقتا خیلی هم باهاش سرد میشم ولی نمیدونم چرا نمیره پی زندگیش
سلام من همسرم فوت شدن الان تو هر رابطه میرم یه یک هفته نشده کات می کنم نمیدونم اصلا جسارت ادامه رابطه ندارم زندگی خیلی سختی داشتم انگار سختی هنوز تمام نشده
سلام جناب دکتر
من با پسری در محل کار آشنا شدم ایشون بعد از ۴ ماه گفت از من خوشش اومده و برای ازدواج میخاهد ایشون اهل کردستان و من خوزستان چون کارشون اینجا بود اومده بودن باهم حرف زدیم الان ۳ ما حرف میزنیم باهم ولی این اواخر یکم سرد شدن و اینکه راجب فرهنگ و …پرسیدم ازشون چون میترسیدم ایشون جواب میدادن ولی من میترسیدم باز من ۲۲ سالمه و اولین رابطم و ایشون ۳۱
الان دو روزه گفتم نمیتونم با این شرایط و ایشونم گفتن دوستم داره و وابستم شده و انتخاب اولش بودم ولی الان تموم شع بهتره تا بعدا الان میخام ببینم امکانش هست برگرده و اینکه ایا دوستم داشت واقعا چیکار کنم الان برگرده حس میکنم وابستش شدم و اینکه واقعا ادم بدی نبود اما من خیلی ترسیدم و حرف دیگران هم روم تاثیر داره که مثلا این قومیت ایطورن و…منم فوری بهشون میگم چرا راجبتون بد میگن
باید فرصت بیشتری برای آشنایی بگداریئ. با این حد کم مسلما تردید زیادی خواهید داشت
سلام خسته نباشید
دکتر دوس پسر من خیلییییی اذیتم کرد جوری ک گریه هم ارومم نمیکرد و همون موقع باهاش کات کردم چون کاه اش داغ بود اون لحظه گفت تصمیم خوبی گرفتی خدافظ
خلاصه صبحش بیوگرافی میزاشت استوری و این چیزا ک برگرد و اینا من هنوز دوسش دارم اونم همینطور
من رفتم بهش پیام دادم ،اینکه من پیام دادم و اون پیام نداد اشکال نداره ؟؟؟
ینی باید صبر میکردم اون پیام بده یا مشکلی نداره ک من اول پیام دادم ؟
بالاخره یکنفر باید پیشقدن شود. فرقی نمی کند چه کسی
سلام . مدت 5 ماه با آقایی در ارتباط بودم همه چی خوب بود تا اینکه دو ماه حس کردم بهم بی محل شده . سر صحبت هایی از دستشون ناراحت شدم و بلاکش کردم – چند روز بعد بهش پیام دادم که ازت دلخور بودم و رابطه تموم بشه اما بعدا خودم پشیمون شدم و التماسش کردم که برگرده الان ایشون میگه تو منو انداختی بیرون و تمام حرفهایی که میزنی از بی محل کردن من قضاوت های خودت بوده و دیگه رابطه امون مثل قبل نمیشه . چطور راضیش کنم؟؟؟
قرار نیست بزور کسی را راضی کنید. باید با او گفتگو کنید اگر فرار باشد بزور راضی شود دوباره بعد از مدتی احساس بی توجهی می کنید و این چرخه دعوا باز تکرار می شود
آقای دکتر فقط ایشون میگه که نمیفهمه چرا من این کارو انجام دادم و من هرچی بهش میگم از بی توجیهات دلخور بودم میگه دلیل نمیشه، باید برام توضیح میدادی و برام سواله چرا این کارو کردی و من رو انداختی بیرون. چه جوابی بهشون بدم که قانع بشه چون من فقط دلگیر بودم و اصلا منظورم این نبود که نمیخوامش
تنها راه گفتگو کردن است. اگر او نپدیرد شاید نمی خواهد بپدیر نه اینکه نمی فهمد شما چه می گویید
سلام آقای دکتر
بنده با همکارم ،اقا که ۱۰ سال از بنده کوچکتر هست دوست شدم البته ایشون شروع کننده رابطه بودند واوایل راضی نبودم تابالاخره راضی شدم الان ۶ماهه، ایشون یه اخلاقیات خاص داره مثلا پیش من هست کم حرف میزنه شوخ و خنده نمیکنه اما با بقیه انجام میده منم خودم معمولی هستم بارها بهش گفتم وگفته تو حق داری نمیدونم چرا اینطورم منم لجم گرفت گفتم از زندگیت میرم اما واقعا دوستش دارم ومحل کار دیدم خیلی گرفته هست دوباره بهش پیام دادم از سرلجبازی گفتم دوستت دارم اما جوابم رو نداد به نظرتون باز پیام بدم یا نه ؟
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر من تقریبا دو هفته با اقایی تو رابطه بودم ایشون از همه نظر خوب بودنن
خیلی بهم اهمیت میداد
برام ارزش قائل میشد
بهم تا حالا بی احترامی نکرده
حدودا دو روزه تموم کردیم چون گفت من اینکه نمیتونم برات وقت بزارم اذیتم میکنه و من الان واقعا دارم اذیت میشم حس میکنم روحیه ام ضربه خورده چه پیشنهادی به من میکنید
ممکن است دلیل واقعی او چیز دیگری بوده ولی بیان نکرده است. بهتر است راهکارهای مقاله را بکار ببرید تا زودتر از ذهنتان خارج شود
سلام وقتتون بخیر. دعاگو میشم اگه جواب من رو هم بدین. دختر ۳۳ ساله ای هستم. یه تجربه نامزدی ناموفق داشتم بعدشم با یه همسایه ای دوست شدیم اوایل خوب بود ولی بعد دست بزن و شکاک و دروغ گو درومد. حس مالکیت بهم داشت. من خیلی سحت با وجود هزارتا تهدید کات کردم ولی نمیدونم چه مرگمه نمیتونم فراموشش کنم. الان ۳ساله بیشتر شاید چون هر چندروز میبینمش بخصوص با نامزد جدیدش. بقول خودش داره انتقام میگیره ازم چون میدونه رو چی حساسم. من تله بدگمانی مطیع بودن و نقص داشتن رو خیلی دارم. مشاوره هم رفتم ولی وقتی میبینمش چجوری کنترل کنم خودمو. مشکل یعنی از خودمه؟ چرا باید همچین ادمایی جذب بشن تو زندگیم
علت جذب شدن شما آن است که کنترلگری ایشان بدلیل تجربیات بد کودکی برای شما معنای محبت و عشق می دهد.
راه حل قطع هرگونه ارتباط و پیگیری است. بهیچوجه حویای اخبار او نشوید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
ممنونم آقای دکتر. خدا خیرتون بده واقعا کمتر کسی رایگان محض رضای خدا کاری انجام میده تو این زمونه بخصوص مشاوره.
فقط من که هرچند وقت یبار میبینمش و چاره ای هم ندارم چیکار باید بکنم؟ اینم بگم ایشون پدر ندارن و مادرشون رو چندباری با مرد دیده بودن. دوست دختر قبلیش هم بهش خیانت کرده. نمیدونم هردومون تو تله های تکراری گرفتار شدیم. ولی خب خیلی اوقات خوبی هم باهم داشتیم. مشاورم گفتن اصلا مناسب هم نیستیم و همه میگم. من تا میام فراموشش کنم دوباره سروکلش پیدا میشه
بهتره وقتی می بینید او را تماس چشمی نداشته باشید. سعی کنید از مسیری بروید که احتمال کمی او را می بینید
سلام آقای دکتر
من ۴۱ ساله هستم و پنج ماه پیش با آقایی ۵۰ ساله که قبلا ازدواج کرده بودند و نه سال از جداییشان میگذشت ، آشنا شدم . ایشان بعد از چند روز تقاضای ازدواج کردند و من هم تمایل داشتم . اما خانواده ام به شدت مخالفت کردند .من اما تصمیم جدی بود .ایشان از هیچ نظر با من تطابق نداشتند ..تاکیید میکنم که هیچ موردی.. به مرور به این نتیجه رسیدم که اصلا به درد هم نمیخوریم .ضمنا ایشون سابقه سو مصرف مواد مخدر هم داشتند . در نهایت به دلیل اینکه به مرور با شخصیت پنهان کار و دروغگوی ایشان آشنا شدم تصمیمم به ترک رابطه گرفتم .بلاک کردم .. اما امشب همینجوری وارد spam های پیامهام شدم که دیدم پیام داده .. ایشون همیشه تهدید به خودکشی میکنه .و من به هم می ریزم . میترسم وسوسه بشم باهاش حرف بزنم .امانمیدونم چطور میشه کاری کرد که هیچ ردی از پیامهاشو نبینم . عذاب وجدان دارم و این دردناکه برام .
شما دچار تله ایثارپری هستید. مقاله تله ایثارگری را در سایت مطالعه کنید
دکتر با دوستام که حرف میزنم هر کسی ی چیزی میگه یکی میگه اون منت گذاشنه سرت که از تو بهترم میدادن بهم یکی میگه چیز بدی نگفته که حساس نباش یکی میگه لابد از نظر ظاهری ایده آلش نبودی که اینو گفته! بعد دکتر چون زمینه وسواس فکری دارم واقعا دارم اذیت میشم چیکار کنم؟ من زیباییم از نظر همه عالیه نامزدمم اینو میگه ولی این حرفش چی بوده بهم زده پس؟ حس میکنم هیچ مردی به زنش همچین حرفایی نمیزنه یا اینجوری بحثا ممکن تو هر زندگی پیش بیاد؟
در طول زندگی مسلما اینگونه چالشها بسیار ایجاد می شود اگر شما حساسیت خود را اصلاح نکنید دچار آسیب می شوید .فرقی نمی کند با چه کسی ازذواج کنید
ممنونم ازتون دکتر این آقا از هر نظر ایده آل منه خیلی همو دوست داریم یعنی شما میگین فقط روی حساسیت خودم کار کنم و این حرفارو جدی نگیرم؟ و گذشت کنم این مسائلو
بله
سلام دکتر من یک ساله نامزد کردم ۲۹ سالمه و نامزدم ۳۳ سال خیلی عاشق همیم ولی قبل نامزدی ی سری داشتیم بحث میکردیم گفت قبل از تو دخترای زیادی توی تهران دیدم که شاید بعضی ها از تو خیلی خوشگلتر یا پولدارتر بودن ولی من دنبال این چیزا نبودم که با اونا بسازم تو واسه من همزمان همه چیز داری هم خوشگلی هم خانومی که عاشقت شدم هم خانوادت خیلی با اصالتن الان بهش میگم چرا گفتی دختر از تو خیلی خوشگلترم دیدم میگه اصلا یادم نمیاد تو خوشگلترین دختری واسه من بعدشم میگه هرکی بذارن جلو من باز من میگم تو خوشگلی این ارزش داره ازش جدا شم؟ خدایی جز اون یک حرف هیچوقت چیز بدی ازش ندیدم همیشه هم میذارتم رو سرش جلو همه و ازم تعریف میکنه. ما خانواده هامون از هم شناخت سی ساله دارن و این مسئله برای شروع خیلی واسمون مهم بوده از نظر ظاهری هم من واقعا زیبا هستم اینو همه میگن ولی همسرم اینجوری گفت من ناراحت شدم. میگه منظورم این بود درگیر فقط خوشگلی نبودم برای ازدواج! چیکار کنم دکتر؟ واقعا از چهرم راضیه ولی این حرفشو فراموش نمیکنم که چند ماه پیش زده! واسه این حرف تنها ازش جدا نشم؟ هفته دیگه هم عقدمونه بعد یک سال نامزدی
احتمالا شما در کودکی هماره از زیبایی تان تنجید می شده است ولی از سایر ویژگیهای شما اینقدر نمجید نشده است بنابراین هویت شما بشدت وابسته به زیبایی شده است. باید بر سایر جنبه های خود نیز تاکید داشته باشید تا شبیه این حرفها شما را اینقدر آزار ندهد.
سلام آقای دکتر
من ۴۱ ساله هستم و پنج ماه پیش با آقایی ۵۰ ساله که قبلا ازدواج کرده بودند و نه سال از جداییشان میگذشت ، آشنا شدم . ایشان بعد از چند روز تقاضای ازدواج کردند و من هم تمایل داشتم . اما خانواده ام به شدت مخالفت کردند .من اما تصمیم جدی بود .ایشان از هیچ نظر با من تطابق نداشتند ..تاکیید میکنم که هیچ موردی.. به مرور به این نتیجه رسیدم که اصلا به درد هم نمیخوریم .ضمنا ایشون سابقه سو مصرف مواد مخدر هم داشتند . در نهایت به دلیل اینکه به مرور با شخصیت پنهان کار و دروغگوی ایشان آشنا شدم تصمیمم به ترک رابطه گرفتم .بلاک کردم .. اما امشب همینجوری وارد spam های پیامهام شدم که دیدم پیام داده .. ایشون همیشه تهدید به خودکشی میکنه .و من به هم می ریزم . میترسم وسوسه بشم باهاش حرف بزنم .امانمیدونم چطور میشه کاری کرد که هیچ ردی از پیامهاشو نبینم . عذاب وجدان دارم و این دردناکه برام . نه
دکتر خواهشا جواب منو بدین
سلام دکتر من با دوست دخترم دو سال ارتباط داشتم خیلی همو دوست داشتیم ولی از اول همیشه فکر میکرد اون بیشتر دوسم داره و من کمتر و همیشه بهم میگفت درکش نمیکنم و خودخواهم
یک هفته است که رابطمون رو تموم کرده و بلاکم کرده ولی من به زور باهاش ارتباط گرفتم چند روز و التماسش میکردم برگرده خودش هیچ علاقه ای نداشت ارتباط داشته باشیم موقع جدایی هم خوشحال نبود خیلی گریه میکردیم جفتمون
ولی واقعا قصدش تموم شدن رابطه بود دوباره از همه جا بلاکم کرده و باهام بد حرف زد که با شماره دیگه ای بهش پیام ندم نمیدونم چیکار کنم نمیدونم برمیگرده یا نه خیلی دلم براش تنگ شده
باید دلایل او را شنید. نمی دانیم دلیل و.اقعی او چه بوده. تنها بر اساس دلیل اوست که می توان گفت بهتر است شما پیگیر باشید یا خیر
Chu shod man montazeram j shoma has tam va adab hokm mikne shoma moarefi kind bad edame bedin
با سلام
من پنج سال با خانمی بودم الان یک ماهی هست کات کردیم. خیلی دوسش داشتم تا تولدش که فهمیدم دوست پسر قبلیش واسه تولدش کادو گرون قیمت گرفته بود و اومد با کادوی من مقایسه ش کرد البته تو بحث بودیم که گفت
منم رابطه مو کمکردم و کات
الان تو فشارم پنج سال از عمرمو گذاشتم واسش
نمیفهمم چجوری بگماما شدیدا حالم بده از این که با همن و خوشحالن دارم عذاب میکشم
نمیتونم اروم باشم و تمرکز کنم رو کارو زندگی م
مقاله زیر را مطالعه کنید
https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C/
دکتر اینکه میگن هیچ عشقی مثل عشق اول نیست از نظر روانشناسی درسته؟ من میخام ازدواج کنم نگران این موضوع هستم! آیا آقایون همیشه عشق اولو یادشون میمونه نمیتونن دوباره عاشق بشن؟
خیر صحت ندارد. عشق اول موضوعی فیزیولوژیکی است. همانند کسی که اولین بار مواد مصرف می کند مسلما با دفعات بعد متفاوت است ولکن این امر ربطی بفرد ندارد یعنی اپر فردی با عشق اول خود هم ازدولج کند پس از مدتی عادی می شود.
عذر میخواهم اقای دکتر این این که یکی از روی عصبانیت میگه کات تموم دیگه نمیخامت و قبلا هم موقع دعوا و قهر اینجوری بوده ولی خب از روی احساسات و هیجان و عصبانیت بوده بعد از یه مدت اشتی کردیم خب میتونیم بگیم کات بوده؟ یعنی یکی بهونه کنه تو اون مدت که حرف نمیزنن قهرن بگه خب کات هستیم دیگه میتونم برم با یکی دیگه اشنا بشم . چه عصبانیت چه غیر عصبانیت کات کرده طرفم دیگه
بهتره تصمیم کلی دباره این فرد بپیرید زیرا نمی شود با هر مشکلی حرف رفتن زد. این بدترین حرف است
من خودمم قبلا دوست پسر داشتم دکتر ولی این آقا چون ۷ سال با اون خانم رابطه داشتن میگم نکنه مشکل خاصی باشه! در حالیکه سه ساله از ایشون جدا شدن و به قول خودش من نیمه گمشدش هستم! یعنی حساسیت من بی مورده؟ یکمی زمینه وسواس فکری هم دارم دکتر الان همش تو ذهنم میگم اگر اون خانومو بیشتراز من دوست داشته باشه چیکار کنم! توی رابطم هیچ سردی نشون نمیدم اما گاهی این فکر اذیتم میکنه میشه ی راهکار بهم بدین؟قبلا تو زمینه های دیگه مثل بیماری و مرگو اینا وسواس فکری داشتم با خودتونم مشاوره داشتم
باید به خود یاداوری کنید که وسواس فکری دارید و این فکرها ناشی از وسواس شما است. با یک روانشناس جلسات مشاوره داشته باشید
سلام دکتر جان من با آقایی نامزد کردم که ایشون از آشناهای دور ما هستن و خانواده ها خیلی خیلی همو قبول داریم. ما بعد از سال ها همو دیدیم و ایشون عاشق من شد الان حدود یک سال دوست و نامزد هستیم و این ماه مراسم عقد ما هست. دکتر از هر نظر فرد مناسب هم هستیم ولی ی مشکلی توی ذهن من یک ماهه ایجاد شده اونم اینه که این آقای از سن ۲۱ سالگی که توی دانشگاه بوده به مدت ۷ سال با ی دختری در ارتباط بوده بعدها که تصمیم به ازدواج میگیرن کلا میفهمن از نظر فرهنگی و خیلی چیزای دیگه اصلا شبیه هم دیگه نیسستن و همش دعوا دارن باهم. دو سال بعد از جدایی اون خانم عاشق من میشه و الان باهم هستیم. دکتر این موضوع مسئله مهمیه از نظر شما؟ الان که دم عقد هستیم ذهن منو مشغول کرده گذشته نامزدم! قبلا اصلا مهم نبود! پیش خودم میگم خیلی ها همچین گذشته ای داشتن و بعدها صد برابر عاشق همسر و عشق دوم خودشون شدن درسته؟ الان ایشون خیلی عاشق منه ولی نکنه فردا توی زندگی این گذشتع ای که تموم شده مشکل ساز شه
در زمانه ای هستیم که اغلب افراد تجربیات دوستی و عاشقی قبلا داشته اند. این موضوع ارتباطی به وفاداری افراد ندارد. فرد مکن است قبلا هیچ دوستی هم نداشته باشد ولی بعد از ازدواج فرد بی وفایی از اب دربیاید و یا ممکن است در رابطه بوده باشد ولی فرد وفاداری باشد.
سلام اقای دکتر من دختر 37ساله هستم .4سال با پسری که پنج سال از خودم کوچیکتره رابطه داشتم اوایل اصلا راغب به این ارتباط نبودم ولی به اصرار ایشون و اینکه گفت قصدش ازدواجه قبول کردم حتی گفت مادرت هم در جریان ارتباط ما باشن ولی زمان میخواد که کارش ثبات پیدا کنه چون قراردادی بود ولی همچنان کارش هیچ تغییری نکرد بعد از یه مدت که من میگفتم رابطمون خیلی داره طولانی میشه دوباره بهونه اورد که پول ندارم و میخوام دست پر بیام خواستگاری .ناگفته نماند ایشون خیلی رفتار و اخلاق خوب و توجه زیادی داشت و ما هیچ مشکلی نداشتیم ولی چندماه اخیر که من هی اصرار میکردم اگه منو میخواد بیاد خواستگاری کم کم سرد شد بی حوصله و بداخلاق شد .دیربه دیر زنگ میزد بهونه می اورد.وقتی علت رفتارشو میپرسیدم میگفت حوصله ندارم یا کارم زیاده تا اینکه یه بار بحثمون شد و من دیگه نه پیامی دادم نه زنگ زدم و ایشونم هیج خبری ازش نشد
دوماه از این قطع ارتباط گذشت.من از قبل یه وسیله ای پیشش داشتم پیام دادم که برام بیاره تلفنی باهاش حرف زدم و حضوری رفتم گرفتم و اینکه علت بی خبری را میگفت مریض شدم و کرونا سختی گرفتم و دوباره از من وقت خواست ولی بعد از اون ملاقات دیگه هیچ خبری ازش نشد منم فقط یه بار زنگ زدم حالشو پرسیدم و از اون روز ده روزه بی خبرم لطفا منو راهنمایی کنید
مقاله درمان کمالگراییی را در سایت مطالعه کنید. ببینید ایا نشانه های انرا دارد ؟ در اینصورت جنین افرادی همیشه در تصمیم گیری مردد هستند
خیلی ممنون که جوابمو دادین بله کمالگرا هستند .من باید چکار کنم؟من واقعا دوستش دارم ولی این بلاتکلیفی اذیتم میکنه از طرفیم زندگیم داره میره .کمکم کنین .اگه یه مدت ازش فاصله بگیرم امکانش هست درست بشه؟
تنها شانس شما ان است که کاملا رابطه را قطع کنید و او بداند تنها زمانی به رابطه بر می گردید که تصمیم ازدواج گرفته باشد و وعمل کند
یک سال یا یک پسری بودم که خعلی رابطمون خوب بود اما بعده یه مدت ولم کرد من چیکار بايد بکنم برگرده
بهترین کار آن است که بپذیرید
سلام آبجی بنظرمن ایشون تورو فقط واسه دوستی میخواد نه ازدواج
Salaam Mali khanoom shoma Mano did in hard zadi , Mali man 2 sale ba hichkaci ke hes dashtebasham naharfidam
سلام آقای دکتر وقت شما بخیر
دختری ۳۷ ساله و استخدام دولتی هستم . متاسفانه از زمان دانشجویی تا الان زندگیم با بی انگیزگی پیش می رود چون به خودم تلقین کردم که به کار و رشته خود علاقه ندارم و هدفم این بود که دوباره کنکور سراسری شرکت کنم . بعد این همه سال امسال کنکور شرکت کرده ام و مشاورم درصدهای کنکور قبلیم را که دیدن گفتن با همین اراده پیش بروی مطمئنم موفق میشوی. هدفم پزشکی یا دندانپزشکی است. راستش حس خیلی خوبی دارم که دوباره درس میخونم. ولی تو محیط خونه خیلی اذیت میشوم و همه بر میگردد به مادرم که اذیتم میکنه و به هر نحوی که شده میخواد ازدواج کنم و به من بدترین متلک ها را میزنه، منم شدیدا درونگرا هستم و با حرفاش چنان ضربه میخورم که دردش را تا عمق وجود و قلبم حس میکنم . با مشاورم چون آقاست نمیتونم رو در رو با ایشان در مورد مشکلاتم صحبت کنم . من نمیخوام که با فردی که همسطح خودم نباشه ازدواج کنم حتی ترجیح میدهم ازدواج نکنم و هیچ موقع هم تو هیچ گونه رابطه ای نبودم چون هدفم فقط رسیدن به هدف اصلیم بوده . الان دو سه ماهی است شروع به درس خواندن کرده ام ولی دور از چشم خانواده ام ، چون نمیخوام بفهمند .
من چکار کنم از مسیری که انتخاب کرده ام بر نگردم و روی تصمیمم بمونم و در چاله ای که مادرم برام کنده نیفتم ؟ ممنون میشوم راهنمایی کنید و ضمنا عذر میخوام بابت طولانی بودن مطلب
خیلی خوشحال هستم که با شروع درس خواندن انگیزه شما افزایش پیدا کرده است. آنچه انسان را شاد می کند داشتن هدفی است که فرد حاضر است برای آن فداکاری کند. شاید مخالفتهای مادر مانعی برای شما باشد اما اراده شما را برای درس خواندن افزایش می دهد.
شما باید درک کنید که در زهن مادر خوشیختی شما فقط منوط به ازدواج است زیرا در نسل گذشته زن بدون ازدواج زندگی اش در خطر قرار می گرفت. شما تنها با اراده و پشتکار خود می توانید مادر را مجاب کنید که راه شما درست است. ضمن آنکه درس خواندن در تضاد با درس نمی باشد. اتفاقا شانس شما را برای ازدواج خوب بیشتر می کند.
بی نهایت سپاسگزارم آقای دکتر گرامی از توجه و راهنمایی دلگرم کننده شما ، توصیه جنابعالی دوباره مرا برای رسیدن به خواسته ام امیدوار کرد و سعی می کنم در مسیرم فقط نگاهم به هدفم باشه نه حاشیه ها
سلام میشه واقعا خودتو معرفی کنی ، و لطفا. به جا که بشه چت کرد. من جواب شمارو واضح و درست احتیاج دارم.
عرض سلام وادب خدمت دکتر گرامی
۴۰ سالمه اقا هستم
با یه خانم ۱۰ سال هستش که تو رابطه ام ۴ سال اول به دلایلی تمام مخارج من رو اون خانم داد بعداز ۴ سال اوضاعم مجدد خوب شد براش ماشین خریدم و تمام مخارجش رو دادم.
ولی دائم باهم دعوا داریم بسیار مغرور هستش و به هیچعنوان هیچ اشتباهی رونمی پذیره.
به من خیلی بی احترامی میکنی فحش میده گاهی میزنه ولی من هیچ وقت این کارهاروباهاش نکردم چون خیلی دوستش دارم میدونم که اونم منو خیلی دوست داره برای من ثابت شده هستش.
الان بخاطر یه بحث کوچیک کات کرده و به هیچعنوان جواب من رونمیده
از اون دسته ادم ها هم نیست که وقتی قهر کرد سراغش نرم و…..برعکس هستش اگر ۴ روز تنها بمونه و سراغش نرم براش همه چیز تمام شدس بخاطر این اخلاقش حتی با برادر و مادر خودش ۵سال هستش قطع رابطه کرده
تمام زندگی من نابود شده قفل شدم نه میتونم کار کنم نه ارامش دارم .با این خانم باید چکار کنم من
وقتی اشتی کردید پیشنهاد مشاوره به او بدهید تا کس دیگری غیر از شما به او کمک کند تا با ویژگیهای خودش اشنا شود
سلام اقای دکتر وقت بخیر
من ۲۰ سالمه و از سن پایین فک کنم از ۱۶ سالگی با یک فردی اشنا شدم و اولین رابطه احساسی من بوده و هست و من تا قبل از او با کسی نبودم
و ما تا الان باهم بودیم
اولش ایشون خیلی خوب بودن
اما کم کم همه چی خراب شد
تو رابطمون همیشه من مقصر همه چیزم
و حتی وقتی بهش گفتم تو قلب من رو شکستی گفت تازه یه بار شده تو هزار بار شکستی
با اینکه من هرکاری میکنم تا فقط باهاش باشم
از درسم از همه چیزم زدم
زمانی هم ک بهش گفتم ب نظرم باید تموم کنیم رابطرو گف اگه میخوای بری برو من از اون ادما نیستم که التماس کنم
حتی نخواست دلیلشو بدونه
به نظرتون چیکار کنم
خیلی بهش وابسته ام زمانی که در ۱۶ سالگی بسیار تنها بودم و افسرده باهاش وقت میگذروندم حواسم پرت میشد چند سال از زندگیم تنها شخص زندگیم بوده
از طرفی هم ادم درونگرایی هستم و دوستی ندارم و علاقه ای به باشگاه ندارم
با خونوادمم رابطه خوبی ندارم که بخوام چیزی رو باهاشون در میون بزارم یا وقت بگذرونم
خیلی احساس بی ارزشی و غم میکنم
حس میکنم برای هیچکس مهم نیستم
حس میکنم همه چیز تقصیر منه که ایشون عوض شدن
وقتی همه بار احساسی خود را بر دوش یکنفر می گذاریم فرد مقابل پرتوقع می شود. بهتر است دوستان دیگر و روابط اجتماعی بزرگتری برای خود ایجاد کنید. ورزش کنید و به محیطهای اجتماعی رفت و آمد کنید
شما ابتدای مسیر هستید. تا زمان ازدواج مطمئنا دوستی های زیادی ایجاد و از بین می روند. مهم شناختی است که از خود در این مسیر پیدا می کنید.
سلام
من با خانومي كه اشنا شدم و به مدت ٥ سال باهاشون در ارتباط بودم
من متاهل بودم و ايشون از روز اول ميدونستن
ما ٤ سالش رو هروز همو ديديم
تا اينكه ايشون به من كفت ديكه نميتونم تقسيمت كنم
و بخاطر دوست داشتن زيادم از زندگيت ميرم كه هم تو زندگي كني هم من ازدواج كنم يا زندگي كنم
دكتر كار با درست و غلط رابطمون ندارم چون از ديد همه رابطه سمي بوده و اشتباست ولي اين رابطه براي جفت ما خيلي قشنگ بود
حالا كه رفته جاش خيلي برام خاليه و احساس خيلي بدي دارم
استرس و نگراني زيادي دارم براش
دلم زياد تنك ميشه براش به طوري كه تمام بدنم رو تحت و شعاع قرار ميده
لطفا راهنمايم كنيد كه بايد با اين مواردي كه گفتم چطوري كنار بيام
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را مطالعه کنید در سایت
سلام و وقت بخیر اقای دکتر، ممنون میشم راهنماییم کنید
من (۲۴ ساله) تو دانشگاه با یکی از دانشجوهای دکتری (۳۰ ساله) آشنا شدم و تقریبا ۱۱ ماهه باهمیم، خیلی خوبن و ارزش زیادی برام قائلن، تو دانشگاه اساتید و دانشجوها خیلی تعریفش رو میکنن. از همون ماه های اول میگف مادرشون میگه بریم خواستگاری، منم گفتم من هنوز آشناییت کاملی ندارم و آمادگیش رو هم ندارم و ایشون هم گفتن هر موقع ک امادگیش رو داشتی میایم نگران نباش، تا اینک بعد دیدن و حرف زدن یسری مسائل گفتم ک با خانوادم (پدرم) صحبت میکنم، مادر و خواهرم از رابطمون خبر داشتن از همون اول و خیلی هم قبولش دارن. ولی من ی مشکلی دارم از دوران دبیرستان من با یه پسری در ارتباط بودم ک خیلی هم همو دوس داشتیم و قصدمون هم واقعا جدی بود توی اون دوران قهر و آشتی هایی داشتیم ولی خب همودوس داشتیم تا اینک بعد حدود ۵ سال دوستی ازهم جدا شدیم، 2 سال پیش متوجه شدم ک ازدواج کردن خیلی داغون شدم ولی تونستم اون دوران و بحران رو پشت سر بذارم ولی کامل کامل نتونستم فراموشش کنم.
تا میخوام یکم خوشحال باشم و ب اینده با کسی ک قراره باهاش ازدواج کنم فکر کنم یدفه یاد اون نفر قبلی میوفتم حالم بد میشه.
بنظرتون من چیکار کنم؟
بعد از 2 سال فراموش نکردید ممکن است بدلیل افسردگی خفیف در شما باشد. بهتر است سبک زندگی خود را تغییر دهید.ورزش کنید. روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید. اگر هنوز رفتارهایی می کنید که شما را یاد او می اندازد از انها بپرهیزید(مثلا چک کردن عکسهای او)
سلام جناب دکتر خسته نباشید پسری ۲۷ ساله هستم با خانومی همسن خودم اشنا شدم ، ایشون ۲ بار ازدواج ناموفق داشته و اینکه منم تو دوران قدیم شیطنت هایی داشتم ، من وایشون تومحل کارم آشنا شدیم وازایشون خوشم اومد ، ۱ سال نیم باهم درارتباط بودیم ازاون اوایلش الکی دنبال جدایی بود که من نذاشتم ،رابطمون رو بردیم جلوتر (قصدمون ازدواج بود) ،ایشون سرچیزهای بی دلیل همیشه گیر میدادن مثلا چرا اف شدی چرا انلاین شدی ، تو محیط کارم هستم میگن عکس بگیر ببینم کجایی با کی ویا تلفن بامشتری حرف میزنم اسکرین شات بده و… دعوا های ما اینطوری بوده ،البته اینم بگم ایشون خیلی احساساتی هستن بعد مدتی ابراز علاقه کرد گفت منم خیلی دوست دارم و… ، اما دعوا های ما تمومی نداشت خلاصه به هردلیلی بی اعتماد بودحتی با توضیح واثبات این دوماهه ایشون گذاشتن رفتن وبعد دوماه بهش گفتم چرا رفتی گفت چون توقبلا بادخترای دیگه تورابطه بودی ، الان من موندم چیکار کنم ،ازاین طرف خیلی دوسش دارم ازاین طرف منطقم اجازه نمیده ،همش درحال جنگ باخودمم ،نمیدونم ایشون برمیگیرده یانه ،یادرست میشه یانه ، راهنمایی کنید ممنون
ایشان دچار تله رهاشدگی هستند. مقاله آنرا در سایت بخوانید
سلام و درود، دکتر من حدودا سه ماه پیش با پسری آشنا شدم در فضای مجازی ، ایشون سوئد زندگی میکنن و اوایل رابطه دائما خودش اصرار داشت و همش عکس و ویدیو میفرستاد بعد که تماس هامون شروع شد هر روز ۵ الی ۶ بار تماس میگرفت خیلی خیلی از نظر فکری به هم نزدیک بودیم من اولین بارم بود که به یه جنس مخالف اینقدر احساس نزدیکی میکنم تا اینکه بعد یک ماه گفتم باید جدی از خودمون بپرسیم اسم این رابطه چیه؟ و خوب جوابی که داد واقعا با چیزی که من حس کردم متفاوت بود دائما از من تعریف میکرد و ابراز علاقه میکرد اما وقتی سوال کردم گفت ما فقط دوستیم ، من هم رابطه رو تموم کردم تا اینکه ولنتاین شد دوباره پیام دادن که چرا بیداری تا الان؟ من معمولا سرساعت معینی میخوابم که ایشون مطلع بودن منم روز بعد جوابش دادم و گفتم به خودم مربوطه و مجبور نیستم جواب بدم، گاهی دلم براش تنگ میشه جوریکه گریم میگیره ، من آدم احساسی نیستم ولی اولین نفری بود که تا الان یه جور دیگه دیدمش ، پیگیرم هست ولی من دنبال رابطه کوتاه مدت نیستم ولی ایشون ازدواجی نیست ، الان ۲هفته است که قطع رابطه کردم چجوری این حس وابستگی کم میشه؟ خیلی دارم اذیت میشم و اگه دوباره برگشت چیکار کنم میدونم آینده نداره و تصمیمم هم قطعیه فقط شرایط سخته برام چیکار کنم این مدت راحت تر بشه برام و پشت سر بزارمش ممنون
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
سلام دکتر وقت به خیر
من ۱۶ سالمه و برای اولین بار با یه پسر که از طرف دوستم معرفی شدهبود رل زدم
بعد یک ماه گفت تو وقت نمیذاری برای رابطه منم گفتم درسم مهمتره همیشه عم که آن بودم حرف اصلیت چیه ؟
گفتن من درگیر رابطه قلبیمم و اسیب دیدم
نمیتونم باور کنم دکتر. یک ماه فریب خوردم احساس شکست میکنم انگار همه پسرا همینن
سلام دکتر پسری هستم ۲۲ساله با دختری اشنا شدم که تو رابطه قبلی خودش گیر کرده به مدت چهار ماه باهاش حرف میزدم و به سختی قبول کرد که با من تو رابطه باشه و میگفت نمیتونه گذشته رو فراموش کنه هر وقتم که میخاستم رابطه رو تموم کنم میگفت من خیلی بهتر شدم و وقتی نیستی بیشتر میرم تو فکر و حالم بد میشه
و اینکه الان که باهم تو رابطه ایم هم گاهی اوقات میگه من برا رابطه بچم کاش دوست میموندیمو از این حرفا و بعضی شبا بی دلیل حالش بده خاستم بدونم باید چیکار کنم ادامه بدم یا تموم کنم؟!
مطمئنا باید تمام کنید رابطه را. زیرا در غیر اینصورت وقتی حال او خوب شد او رابطه را تمام می کند
سلام دکتر.من پسری 21ساله هستم که اوایل امسال با یک دختری توی دانشگاه که از قبلم میشناختمش وارد رابطه شدم که سه ماه طول کشید.اون موقع خیلی واسم اهمیت نداشت و وقتی دیدم رابطمون به جایی نمیرسه خیلی راحت باهاش کات کردم.
اما وقتی که ترم جدید دانشگاه شروع شد و دوباره دیدمش انگار ناخودآگاه دوباره سمتش کشیده شدم انگار بیشتر از قبل واقعا دوسش داشتم رفتم باهاش حرف زدم صادقانه گفتم که دوست دارم و اونم قبول کرد.اما وقتی وارد رابطه شدیم دیدم مثل قبل نیست اصلا یعنی میخواد حرف حرف اون باشه زور بگه،بهش میگفتم دوس ندارم با فلان پسر حرف بزنی میگفت نمیتونم بخاطر تو دورمو خالی کنم یا بهت جواب پس بدم.من تا چهار ماه تحمل کردم تحمل کردم ولی جز بدرفتاری ازش چیزی ندیدم واقعا.تا اینکه بعد از ی بحث تو چت بلاکم کرد و منم برعکس دفعه های قبل دیگه اهمیتی ندادم بهش.سری قبل که دعوا کردیم میخواستم خودمو بکشم چون حس میکردم واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم.میخواستم رگمو بزنم ولی فقط آسیب زدم به خودم.ولی این دفعه هیچ حرفی بهش نزدم جوابشو ندادم که وقتی دید اینجوریه از اینستام بلاکم کرد ولی دیگه اهمیتی نداشت واسم.الان چون سه تاکلاس دارم باهاش در هفته واقعا واسم سخته که بخوام ببینمش چون میدونم از لج من میره پیش کسایی که ازشون میدونه خوشم نمیاد.یکی راجب این موضوع کمک میخواستم ازتون؟
الانم واقعا دارم اذیت میشم که من بخاطر اون هرکاری کردم ولی اون حاضر نبود بخاطر من با ی پسر دیگه حرف نزنه
چیکار باید بکنم آقای دکتر؟
سن شما سن آشنایی است و قرار نیست با هر کسی دوست شدید رابطه جدی شود. باید بدانید اشنایی جهت شناخت است. آنچه شما درباره دوست داشتن بیان کردید غلیان هورمون در بدن است و ربطی به ان دختر ندارد. درباره دختر دیگری نیر می تواند اتفاق بیفتد. بنابراین صبور باشید تا فرد مناسب برای خود را بیابید. ولی اینبار زود عاشق نشوید و ابتدا شناخت پیدا کنید
سلام وقتتون بخیر
من حدود یکسال و ۴ماه با یه پسری که ارتباط خانوادگی کمی باهم داریم دوست بودم اون واقعا منو دوست داشت حتی اوایل رابطه حدودا ۵ یا ۶ ماه به پای من موند تا بهش علاقه مند بشم من کلا دختری با اخلاق خشکی هستم بخاطر شرایطی ک دارم
از علاقه ای ک بهم داره کاملا مطمعنم
ولی حدود ۸ ماه پیش با رضایت هر دوتامون رابطمون رو تموم کردیم چون من یکسری اهدافی داستم ک با وجود رابطه نمیتونستم بهش برسم و ایشون هم همینطور ولی هر از گاهی باهم صحبت میکنیم میدونم هنوز عاشقمه ولی خب میگه نیاز به یه رابطه جنسی دارم اگر اجازه میدی یه صیغه چندساعته با خانمی بخونم و نیازمو اوکی کنم الان از من میخواد اجازه هم بگیره که یک وقتی من ناراحت نشم یا از چشمم نیوفته ولی خب ما ۸ ماهه کات کردیم ولی خیلی دوسش دارم
نمی دونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید
حرف ایشان بسیار غیر منطقی است. هدف آن احتمالا راضی کردن شما به رابطه جنسی است. در هر صورت در صورت تکرار این حرف یا پافشاری بر آن حتما باید از رابطه بیرون بیایید.
سلام وقت بخیر.اقای دکتر من سابقه طلاق تونامزدی دارم یکسال پیش با یکی از دخترهای اقوام(تونامزدی جداشده) برای ازدواج اشناشدیم ولی قبل طلاق اون دختر خانم تو دلم بهش علاقه داشتم تا کار این خانم ب طلاق کشید ومنم به واسطه فامیل بهش پیشنهاد ازدواج دادیم وخانواده ها هم درجریان بودند بطوری که پیش مادرامون انگار نامزد بودیم وراحت اوایل رابطه تاشش ماه اول هیچ اختلافی نداشتیم بعد اون اوایل کار رسید به جزئیات واختلافات نظر هی دعوا وجروبحث بعد ۱۰ماه رابطه وقطع رابطه ۱۱روزه بهش پیشنهاد خواستگاری دادم ونزدیکی روزهای خواستگاری بود یک حس خفگی درگلو بهم دست داد ؟ انگار داشتم خفه میشدم مجبور به بهم زدن خواستگاری شدم.الان نزدیک یک ماه هس قطع رابطه کردیم وخانواده هامون باهم قهرهستن وبعضا وسوسه میشم برگردم چون بعضی روزها یادم میفته داغون میشم وازطرفی میترسم برگردم اون حس باز بهم دست بده؟ چیکارکنم اقای دکتر.اون حس خفگی موقع جدی شدن خواستگاری وازدواج بهم دست میداد یا شاید بخاطر جروبحثایی بوده یا ترس بوده نمیدونم.ممنون میشم راهنمایی کنید.
خیلی مهمه دلیل احساس بد خود را بفهمید. در غیر اینصورت ممکن است دوباره همان حال بد سراغتان بیاید. با یک روانشناس مشاوره کنید. شاید هم جر و بحث شما را ادیت کرده
سلام آقای دکتر، وقتتون بخیر باشه
من ۲۷ ساله هستم و ۹ سال پیش با پسری که دوسال از خودم بزرگتر بود وارد رابطه شدیم. خیلی همو دوست داشتیم طی این سالها و واقعا به پیشرفت هم کمک کردیم. اما این دوسال اخیر، بخاطر روابط ایشون با بقیه خانم ها( برای خوش گذرونی نه رابطه عاطفی) خیلی دعوا و جر وبحث داشتیم ک هردفعه ایشون میرفت و منو تنها میزاشت و از همه جا بلاکم میکرد، اما وقتی برمیگشت متاسفانه من قبول میکردم. البته برای مسائل خیلی سطحی دیگه هم ایشون منو تنها میزاشت طی این دوسال. دو ماه پیش هم سر یک بحث واقعا الکی و سطحی منو تنها گذاشت و دیگ جوابم رو نداد و از همه جا بلاکم کرد و فقط گفت میخواد دوستی با دخترهای دیگ رو تجربه کنه و الان هم ۲،۳ تا دوست اجتماعی دختر داره و خیلی خوشحاله باهاشون و من رو دیگ اصلا نمیخواد.
هدفمون از رابطه هم این بود که بعد از قبولی در مقطع دکتری، ازدواج کنیم.
الان این شرایط برای من خیلی سخته، نمیتونم حتی بعد این همه رفت و برگشت طی دوسال، باور کنم که رفته و با افراد دیگه ای در ارتباط هست.
میشه لطفا راهنمایی کنید باید چیکار کنم؟
ممنونم
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید. هیچ راه میانبری جز تحمل عم و درد ندارید
سلام اقای دکتر
من به مدت تقریبا هفت ماه با یه شخصی توی مجازی باهم بودیم
و خب من تو این هفت ماه وابستگی زیادی پیدا کردە بودم
به طوری باهاش حرف میزدم ارامش عجیبی میگرفتم
این احساسات کم کم به وجود امد
اون شخص هم بهم میگفت خیلی بهش حس امنیت میدم
ولی یه مشکلی داشتیم همش اینکە چرا رابطه مجازیه و چون خیلی دور بودیم نمیتونستیم فعلا ریلش کنیم
شاید یکی دو سال دیگە واقعی میشد
ولی ایشون خیلی این موضوع اذیتش میکردمولی چون احساسات داشتیم نمیتونستیم تمومش کنیم تا جدی تر شد
تا اینکە این اواخر دیدیم خیلی وابستە شدیم
خیلی اهمیت میدیم به هم
و این اونو میترسوند
قبلا هم بارها سر اینکە میترسه جدی شیم و چون مجازیه نتونه کاری کنە و اسیب ببینه
یکی دوبار خواست جدا شیم
حتی یه بار هم به مدت دو هفتە از هم دور بودیم
ولی وقتی برگشت فهمیده بود کە بدون من نمیتونه حتی چند نفر هم تو زندگی واقعی بهش پیشنهاد داده بودن قبول نکرد
درستە مجازی بود اما واقعا همو دوست داشتیم بارها بخاطر هم گریه کردیم
خوشحال شدیم خندیدم
ولی همیشه بیشتر میخواست زیاده خواه تر بود
یعنی بهش میگفتم حالا کە شرایطش نیس چرا رابطه الانمنو خراب کنی ؟
اوکی شده بود تا این اواخر کە گفتم دعوا داشتیم و حساس شده بودیم و احساساتمون زیاد شده بود یهو ترسید
امد گفت نمیتونه ادامه بده
چون مجازیه و بهم نمیرسیم و گفت توانای پیش بردنشو نداره گفت نمیتونه
گفت دوسم داره ولی شاید بتونیم فراموش کنیم بهتر از اینە کە جدی تر تر بشه
گفت یکم دوری کنیم من یکم عصبی شدم
یهو گفت نە دوست شیم دوست عادی من قبول نکردم یهو از همه شبکە های اجتماعی کە ارتباط داشتیم دیل زدم
ولی خیلی خونسردم انگار چیزی نشده
انگار هنوز قبولش نکردم…
انگار باز قراره بهم برگردیم چون همو دوست داریم و نیاز بوده کە دور شیم یه مدت و قدر مجازی بودنمونم بدونه
نمیدونم خیلی ارومم و این خیلی بده این ارامش
حتی با دوستامم در موردش حرفی نزدم یه جور رفتم تو شوک
یه جوری کە انگار میگم اروم بگیر برمیگرده
میشه بهم بگین چیشده
میتونم حداقل چندین ماه دیگە برم سمتش وبتونیم دوست بمونیم یا وارد رابطه بشیم نە با این شدت ولی جوری کە اسیب کمتری ببینیم و با مجازی بودنش کنار بیاد
یا دوست عادی بمونیم؟ چون واقعا سختە قطع ارتباط با کسی کە هر روز حرف میزدیم اینم بگم کە ما سه سال پیش هم خواستیم وارد رابطه بشیم به دلایلی بعد یه ماه تموم شد
بعد دوست بودیم
بعد یه مدت تقریبا یه سال حرف نزدیم
باز برگشتیم به هم به مدت هفت ماه تو رابطه
الان چیکار کنم به نظرتون ؟
رابطه باید متناسب باشد. یکی از اجزای تناسب شرایط مکانی و زمانی است. وقتی نمی توانید انرا کنترل کنید و اختلافات دیگر نیز دارید بهتر است رابطه را کاملا تمام کنید. در غیر اینصورت مشورت کنید که آیا بر این موانع می توانید غلبه کنید. اگر نتوانسته اید برگشت شما یعنی مشکلات ئوباره تکرار می شود
سلام من دختری۲۴ ساله هستم ک مدت ۴ سال با مردی۲۷ ساله دررابطه هستم . ایشون قبلا ازدواج کردن و همسرسون فوت شدن و یک دختر دارن . از روزی ک با ایشون اشنا شدم قصدم ازدواج نبود شاید دلسوزی و کنجکاوی درمورد زندگی ایشون باعث جذب من به رابطه شد . من همیشه به ایشون گفتم ک نمتونم با ایشون ازدواج کنم چون شرایط ایده ال من رو ندارن ولی ایشون به شدت احساسی هستن با تهدید به خودکشی و ابرو بری و این ک به خانواده ام جریان رو میگن منو وادار به ادامه این رابطه کردن کار درستی هم ندارن و ضعیف هستن از نظر جسمانی . من از این رابطه دلسرد شدم و خسته حتی به مدت دو هفته گوشیم رو خاموش کردم ولی ایشون بهمحل کار و منزلم مراجعه کردن و قضیه رو به خواهر و مادرم گفتن ک اگه برنگردم به رابطه اقدام به خودکشی و ابرو بردن من میکنن الان هیچ کس نه خودم نه مادرم به این رابطه راضی نیستیم چطور ایشون رو متقاعد کنم ک بیخیال من بشن و اتفاق بدی پیش نیاد .
مشکل از خود شما است. شما دچار تله ایثارگری هستید. مقاله تله ایثار را در سایت بخوانید.
قرار نیست شما او را قانع کنید
سلام اقای دکتر اگه میشه کمکم کنید من یه دختر20 ساله هستم و 4ماه بایه پسر28ساله دوست شدم اولین بارم بود که وارده رابطه عاطفی میشدم و از طرفی سال 4 کنکورم بود و میترسیدم که داشتن رابطه باعث افت درسم نشه چون هدفم یه رشته خوب بود .ولی از یه طرف دلم میگفت بمون عقلم میگفت تموم کن .اون پسر به من گفت که دنبال ازدواج نیس ولی خیلی دوستم داشت جوری که گفت اولین دختری هستم که دوستم داره . و براش مهم بود که من قبل اون با هیچ پسری نبوده باشم .خب واقعا اون اولین دوست پسرم بود وقتی بهش گفتم باور نکرد هر چقدر که میگفتم باور نمیکرد.تا این که یه بار مجبور شدم یه دروغ کوچیک بگم برای حفظ ابروی کس دیگه.و همین دروغ باعث شد که کلا اعتمادشو از دست بده و فقط با قسم و دست گذاشتن رو قران گذشته پاکمو باور کنه ومجبورم کرد که هر چی که از گذشته بوده حتی کوچیک ترین چیز رو بگم حتی دست دادن به پسر و منم همه چیزو گفتم هیچی ازش مخفی نکردم ولی نمیدونم چرا از دست گذاشتن رو قران میترسیدم با این که همه حقیقتو گفتم و باعث شد بهانه بیارم و اونم میگفت اگه میخوای این رابطه بمونه باید حتما رو قران دست بزاری من همه چیزو بهش گفتم ولی نمیدونم چرا ترسیدم و این کارو نکردم بهم گفت هر وقت ببینتم باید حتما براش قسم بخورم و منم بهانه اوردم و باعث شد تموم کنه رابطه رو قبلا هم چندین بار به خاطر ترس از اینده و این که من بعد ها برم دانشگاه میخواست کات کنیم ولی من نمیخواستم من دوستش دارم الانم که کات کردیم نمیدونم کارمون درست بوده یا نه و این که ایشون زود عصبانی میشن الان به نظرتون این رابطه برمیگرده ؟اگه برگرده ادامه دادنش درسته؟
بهیچوجه ادامه دادن درست نیست. توجه زیاد او به شما نشانه دوست داشتن نیست. نشانه شک و بی اعتمادی درونی او است. مواردی که گفتید از او نشانه عدم تعادل روحی اوست. این رابطه در ادامه شما ر از پای در می اورد
سلام وقتتون بخیر
من و دوست پسرم ۶ ساله ک باهمیم سه سالو نیمش رابطمون مجازی و از راه دور بود
ما باهم بزرگ شدیم خیلی از مشکلاتی ک بقیه باهم داشتن ما نداشتیم همیشه همو درک میکردیم و بهم گیر نمیدادیم
از نظر خانوادگی همیشه تحت فشار بود یکی از اعضای خانوادش مریضی بدی داره
از پارسال شروع ب کار کرده توی کارشم یسری مشکل بود حالا حدود ۵ ماهه میگه افسردگی دارم خیلی مشغول کار و زندگیم و کم کم من کلا از زندگیش حذف شدم حتی حالمو نمیپرسه جوابمو ب زور میده حتی روز سالگردمون هم پیام نداد
منم افسردگی رو تجربه کردم ولی اینجوری نبودم همش میگم باید درکش کنم هرکسی یجوریه نباید تو این شرایط تنهاش بزارم
ولی اون حتی بزور جوابمو میده و میگه حوصله ندارم،کار دارم…نمیزاره ک کنارش باشم
خودمم دارم نابود میشم
چند بار باهاش حرف زدم ولی دیگه ن جونی برام مونده هم میترسم چیزی بگم ک حالش بدتر شه
مدام درحال سرزنش خودم و فکر ب اینم چ کاری کنم درسته چ کاری کنم نکنه حالش بد شه
واقعا نمیدونم چ کاری درسته
عاجزانه درخواست کمک دارم
ابتدا باید حال خودتان خوب باشد تا بتوانید به کسی کمک کنید. حال شما فعلا مساعد نیست. بهتر است از رابطه بیرون بیایید زیرا توان ادامه را ندارید. به او نمی توانید کمک کنید حال خود را هم پریشان می کنید. هرچه زودتر بیرون بیایید
درود دکترعزیز ومحترم
ضمن تشکرخدمت شما که اینچنین با حوصله وکامل زمان میزارید وجواب دوستان رو میدهید…
خودم یک خانم ۴۷ساله هستم که ۱۱ساله از همسرم جدا شدم ویه دختر دارم ،حدودهمون ۱۱ سال بایه اقایی اشنا شدم که متاهل بود که البته مشکل داشت وناراضی …وابراز علاقه میکرد وراضی از رفتار من که میگفت عکس رفتارهمسرخودش هست الان ۷ساله که همسرش رفته ومهریه هم گرفته ولی طلاق نه …وبین ماهم مشکلات زیاد شده ،ازطرف من چون اقدامی برای عقد نمیکنه بهم میریزم و بدرفتاری میکنم …ورفتاری که یه زمان ازش تعریف میکرد وخوشایندش بود الان ازش فراری ونمیتونیم کات هم کنیم ، من همچنان لای منگنه ام …شما بگید چه هدفی داره ومن چه کنم ؟؟؟
پاینده باشی دکترجان
ایشان تا زمانی رابطه براش خوشایند بوده که لازم نباشد هزینه عاطفی روانی اجتماعی و مالی بدهد. این شرایط را همه مشتاق هستند. پس دلیل بر علاقه و اشتیاق به ازدواج در او نبوده از ابتدا. حال که شرایط جدی شده است موضوع خود را نشان می دهد.
اگر قصد شما فقط ازدواج است بهتر است از رابطه بیرون بیایید. شما لزوما برای او فرد بهتری نسبت به همسر قبلش نبوده اید. حتی در صورت ازدواج احتمالا به نفر بعد شما همان مشکلاتتی را مطرح می کند که درباره همسر قبل می گفت
سلام ۲۴ سالم به مدت ۳ سال به قصد ازدواج با یه آقایی بودم یعنی از زمان خواستگاری این رابطه شروع شد ولی پدرممخالف بود بخواطر همینم اینقدر زمان برد ولی من تو این مدت فهمیدم ایشون بهم بی توجه هیچوقت تولدمو حتی تبریک نمیگفت میگفت یادم رفت یا روز خواستگاری بعد هزار دنگ فنگ بخواطر یه چیزی مسخره تفریح ایشون خواستگاری کنسل شد من دیگه نخواستم ایشون بیاد خواستگاری تا سه ماه دستو پا شکسته ارتباط داشتیم تا اینکه من گفتم دیگه نمیخوام ادامه بدم جدا شدیم چون واقعا از ایک رفتاراش نگران شدم با اینکه زبانی ابراز علاقه میکرد حالا بعد ۶ ماه عکساشو با یه دختر خان م میزاره یعنی ازدواج کرد ولی این قضیه که ایشون از قبل با این خانوم ارتباط داشت حالمو بد کرده اصلا حس ادمایی دارم که ۳سال یا بیشتر بهش دروغ گفتن نمیدونم از سر لجبازی اینکارو کرده یا واقعا با اون کاراش میخواست منو از سرش باز کنه
مهم تر از دلیل رفتار او آن است که چرا شما به شخصی که به گفته خودتان فردی بی توجه بود علاقمند شده اید؟ ممکن است دلایل ان در تله های زندگی شما بوده باشد. تله رها شدگی و تله محرومیت هیجانی را در سایت مطالعه کنید
سلام آقای دکتر عرض ادب و خدا قوت
اقای دکتر عزیز من 24سالمه و ۳سال هست که توی رابطه ای کاملا جدی و صمیمی و عاطفی بودم با خانومی که 26سالش بود ولی به جز سنش که بزرگ تر بود تو بقیه ی ملاک های ازدواج من سر تر بودم.
آقای دکتر از لحاظ رفت امد ما تقریبا همیشه باهم بودیم شب تا صبح، صبح تا شب همیشه همه ی ادما چه همسایه چه فامیل مارو کنار هم میدیدن…. موضوع از اینجا شروع میشه که ما به اين نتيجه رسیدیم که بدرد هم نمیخوریم و تموم تلاشمونو کردیم اما نشد…. من هم قبول کردم و واقعا مطمئنم که دیگه نمیخام…. اما هر شب عذاب میکشم، شبا تا صبح ییدار و گریه و حال خراب، واقعا دیگه کم آوردم، دیگه نمیخوامش به هیچ وج اما اصلا نمیتونم فراموش کنم… باید چیکار کنم من
انتظار نداشته باشید وقتی رابطه وقتی انقدر در هم تنیده بوده است و زمان زیادی با هم صرف می کردید بدون فشار روحی تمام شود. زمان به خود بدهید و این فشار را تحمل کنید
سلام و ادب
من مشکلی دارم دکتر 17 سال اذواج کردم .خواهرانم اذواج کردن بسیار حسود و بخیل و تهمت زن و ….هستن .خوب بلحاظ ظاهری زشت و به لحاظ مالی یک خونه دارن و من مستاجرم.نیشو کنایه و عقده ای بازی زیاد در میارن طوری که دیگه کات کردم
حالا بنظر شما کار من درسته قطع رابطه البته اونها هم اصراری به رابطه ندارن .فقط فضول هستن و سالی یک بار زنگ میزنن .
چرا میگم حسود چون مثلا خواهریم اما من بینی عمل کردم یکی شون زود گفت منم برم عمل کنم منو مجبور کرد از دکتر خودم و کارهاشو و نگه داریشو انجام بدم که کردم و دوسش داشتم خوشحال باشه .اون یکی دیگه گفت اه یک خال بیرنگ دقت کنی به اندازه ارزن زیر گونه داری .یعنی عیوب داری .اون یکی هم گفت دوستم همه جوره عمل کرد و ماشین و فلان سر چهارراه سکته کرده مرد .یعنی زنهای بزرگ صاحب بچه و شوهر یکیشون تبریک بلد نبود و اما جاریم عمل کرد خنده و شادی خانوادش بود .خواهرهای من بلحاظ ظاهری زشت و شوهرانی زشت دارن اما کارمند و …و پز ما پولداریم.کنار هم میشینن و میگن ما پولدارها با هم .احمق کجای ایران یک خونه 75 متری و حقوق 7 تومان پولداری هست .اگه پولدار بودین اینقدر عقده ای نمیشدین البته اینو تو دلم میگم .و هیچ گاه جز احترام ندیدن از من .دو تاشون به مذهبی بودن و …میگن اونها بهشتی هستن و من جهنمی .اما چرا اگه جلوی پسر 14 ساله من محجبن چرا تولد و عروسی حجاب ندارن جلوی مردها میگن یک شبه عکس میگیریم و بشدت طوری زاویه میگیرن که منم تو عکسشون باشم شعور ندارن من نمیخوام تو عکس اونها باشم.و یکیشون گفته شوهرم عاشق سوفیاست اخه احمق وقتی من همسرم رو انتخاب کردم .دیگه هر ابلهی عاشق من بشه من میرم اون سمت من دارای عقل و شعورم بعد بلحاظ ظاهر همسراشون کوتوله و سیاه و زشتن.و شوهرانشون نمیگن خود خواهران من میگن شوهرمون عاشق سوفیا هستن .خوب من چه تقصیری دارم من که سالی دو دفعه منزل مادرم میاین میبینمتون.چرا خفه نمیشین.بسیار مذهبی های فاسد فکر و در دروغ و تهمت استاد با نام دین به من تهمت میزنن و به مادرم میگن اون مادر بیسواد منم باور میکنه .البته 75 سالشه .
روابط با اینها انگار خواهران تناردیه رو دارم و کلا خانوادم دقیقا تناردیه هستن
چه کنم راه درست بازم روابط داشتن با اینهاست .چقدر لبخند بزنم به رسم ادب چرا اونها احترام نمیزارن اینقدر حسود چرا
اگر بدون روابط با انها احساس آرامش بیشتری دارید لزومی نداردرابطه داشته باشید. بجای آنها سعی کنید دوستان خوبی برای خود پیدا کنید
با تشکر از همه
سلام خسته نباشید
من حدود ۱۰ ماه با کسی وارد رابطه شده بودم و اوایل همه چیز خیلی عالی پیش میرفت و خیلی خوب بود اما چون برای بار اول بود چنین حسی رو تجربه میکردم یکم نسبت بهش گارد داشتم و فکر کرد که من این رابطه رو نمیخوام و به مدت یک ماه از هم بیخبر بودیم بعد مدتی دوباره ارتباط گرفتیم چون رفتارش عوض شده بود من مداوم با گذشته مقایسش میکردم و خودمو ناراحت میکردم و همش گریه میکردم و اونم اصلا تحمل اینکه بخوام گریه کنم و نداشت بعد یهو اومد گفت که ما باید تموم کنیم چون من به تو آسیب میزنم و نمیخوام اذیت بشی گفت دوستم داره و خواهد داشت ولی نمیخواست جوری بشه که بعدا بگم اشتباه کردم وارد رابطه با این آدم شدم و چه آدم مزخرفیه و دوست نداشت اولینم بد باشه و گفت بیا دوست بمونیم باهم حسامون شاید همون باشه و رفتاری تغییر نکنه فقط دیگه اسمی روی ما نیست و من الان نمیدونم واقعا باید چیکار کنم خیلی برام دردناکه وقتی میدونم همو دوست داریم و نتونیم باهم باشیم نمیدونم باید چیکار کنم و آیا امکان داره دوباره بتونیم بهم برگردیم بعد مدتی
دوستی معمولی در شرایط شما معنایی ندارد. تصمیم بگیرید می خواهید در کنار هم باشید یا نه. اگر خیر بهتر است هیچ رابطه ای نداشته باشید
سلام وقت بخیر
من۲۵سالمه.سه ماه با پسری که از قبل یه دوستی ساده بینمون بود وارد رابطه شدم.۲۷سالشه و اخلاقش رفتارش طرز برخوردش خوب بود و تا حد زیادی با معیارای من مطابقت داشت گرچه بعضی وقتا سر یه سری مسائل بحث راه مینداختم و ناراحت میشدم و اون با صبوری حلشون میکرد.حس میکردم واقعا منو دوس داره و توی رابطه ی امنی قرار دارم.تا اینکه این بحثا بیشتر و بیشتر شد و آخرش گفت این رابطه دیگه به درد نمیخوره و باید تمومش کنیم.من غرورم نذاشت بگم نرو و فک میکردم خودش برمیگرده.چون قبلا یه بار دیگم بخاطر ترس از آینده و نامعلوم بودنش کات کرده بود و بعد از یه هفته با اصرار زیاد برگشته بود رابطه اوکی شده بود.
خلاصه این بارم رفت ولی ۱۰ روز گذشت و برنگشت.من بهش پیام دادم و فهمید دلم براش تنگ شده ولی مستقیم نگفتم که میخوام برگردیم. اونم گفت منم دلتنگ شدم ولی نمیتونستم پیام بدم و تو هم هیچوقت هیچوقت فکر برگشتن به رابطه ای که هرروز توش بحث داشتیم رو نکن و سعی کن همه چیو فراموش کنی.گفت من عاشقت بودم ولی اون حس کم کم از بین رفت و دیگه امکان نداره دوباره برگردیم به رابطه و واقعا هم انگار براش مهم نبود و انگار راضی بود که کات کردیم.من از حرص و ناراحتی خدافظی کردم و گفتم همه چی تمومه و بعدم بلاکش کردم.
الانم خیلی ناراحتم و انگار یه چیزی درونم داره میسوزه.هم دوسش دارم هم ناراحتم از اینکه رفته هم عصبانی ام هم حسرت میخورم هم فک میکنم از اولم اونقدری که من فک میکردم دوسم نداشته و اعتماد به نفسمو از دست دادم.
لطفا راهنمایی کنید که باید چیکار کنم.امکان برگشتنش هست؟اصلا اگر هم برگرده دیگه اون رابطه ارزش ادامه دادنو داره؟باید فراموشش کنم؟با این همه ناراحتی چطور کنار بیام؟
بله بهتر است از رابطه کاملا بیرون بیایید.
ایشان ثباتی در رابطه ندارند و اگر هم برگردید دوباره به همین نقطه می رسید
سلام ببخشید من ۱٠ ماه با کسی بودم ک واقعا عاشق هم بودیم و رابطه داشت عالی پیش میرفت اما مادرشون فهمید و گفت ک دیگ نمیخاد باهم باشین. ولی من نمیتونم ترکش کنم از شدت عشق و وابستگیم بنظر شما چیکار کنم؟
باید کمی صیوری کنید.
ویژگی اول در عاشقی صبوری است
سلام دکتر، شرمنده من نتونستم سوالمو جای دیگری تایپ کنم و اینجا نوشتم تا اینجا پاسخمو بدید. واقعاً نیاز به راهنماییتون دارم.
من ۱۸ سالمه و با پسری که ۳۰ سالشه، ۴ ساله به طور مجازی در ارتباطم. خیلی همو دوس داریم و با اینکه بارها و بارها از دست همدیگه دلخور شدیم ولی هیچ وقت رابطمون از بین نرفت. متاسفانه از نظر مکانی خیلی فاصله داریم اما گفت به زوری به خواستگاریم میاد و همه این فواصل از بین میره. خلاصه تا اینکه بعد یک مدت بهم گفت میخواد ارتباط ارباب برده داشته باشیم و نوع رابطمون که عاشقانه بود رو تبدیل به این نوع کرد. ۲ طرف از این ارتباط ارباب برده لذت میبریم و ارتباطمون محکمتر شده اما بعضیا بهم گفتن که این ارتباط اشتباهه و پسره داره ازت سواستفاده میکنه. میشه شما راهنماییم کنید؟ این ارتباط درسته یا نه؟ از نظر سنی به نظر شما ایرادی داره که با ۱۳،۱۴ سال تفاوت سنی همو دوس داریم؟
مظور شما از ارتباط ارباب برده چیست؟
یعنی من بشم اربابش و اون سگم. ازم میخواد که بهش زور بگم و خودمو بالاتر از اون ببینم. بهش فحش بدم و اینجوری ولی تا حدی که به دوطرفمون اسیبی وارد نشه
ایشان از عزت نفس پایین رنج می برد. ضمن اینکه در اینده در رابطه جنسی با هم مشکل خواهید داشت
بله ممنون
دکتر به نظرتون این قضیه ممکنه موجب آسیب به رابطمون بشه؟
چون پیش یک دکتر رفته بود که بهش گفته بودن ممکنه این عمل سبب بهبودم بشه ولی دکتر دیکری خلاف حرف ایشون رو گفت
من پاک گیج شدم.
بعید است دکتری گفته باشد مفید است. احتمالا از قول خودش گفته به شما
بله ممکن است اسیب زیادی بزند. زیرا احتمال دارد در همین حد هم نباشد و موضوعات دیگری را نیز در بر داشته باشد
و اینکه از نظرتون تفاوت سنی زیادمون مشکلاتی خواهد داشت؟
سلام
16 سالمه با دوست صمیمیم که 7 ساله با هم دوستیم کات کردم
اگه بخوایم از رو قلبمون پیش بریم ، هنوزم همو دوست داریم و دوس داریم برگردیم و اگه بخوایم به نظرم می تونیم ، با این که شاید مثل قدیما نشیم
ولی اگه از لحاظ عقلی بگیم ، چون اون درون گراست و من برون گرا ، جدیدا دیگه نمی تونیم با هم باشیم و نمی تونیم حرفامونو حضوری و توروی هم بگیم
میشه راهنماییم کنید که کات کردن کار درستی بوده یا نه
ممنون
قرار نیست کات کنید. می توانید کمتر با هم ارتباط داشته باشید. هر دوست می تواند برای یک چیز مناسب باشد. قرار نیست یک دوست تمام نیازها را برطرف کند
سلام
۲۷ سالمه
من با یه خانمی ۸ ماه باهمیم همه چی خوب بود
ایشون از لحاظ روحی کمی دچار مشکل شدن البته از سمت من نبوده این اشفتگی روحی
خیلی بی رمق شدن و از من مدتی زمان خواستن برای تنهایی که یه مقدار خودشونو پیدا کنن
تغییر رفتار داشتن یه مقدار نسبت به قبل کم اهمیت تر بودن با من ولی من گذاشتم رو حساب حال روحی نامناسبشون
الان ۲ هفته هیچ ارتباطی نداریم باهم که پیامی نیومده از طرفشون
منم پیام نمیدم بهش برای اینکه به تنهایی نیاز داره الان میخوام بدونم بنظرتون این به منزله ی کات کردن هست یا واقعا احتیاج به تنهایی؟
و من چیکار باید کنم تو این شرایط؟
هر دو احتمال وجود دارد
بهتر است خبر او را بگیرید و مستقیم سوال کنید
سلام وقت بخیر جناب دکتر دختر خانمی ۳۰ ساله هستم که با آقایی که ۵ سال از خودم کوچکتر هستند ۶ ماهی هست در محل کار آشنا شدم که از لحاظ سمت کاری هم از بنده پایین تر هستند ایشون تا یه حدی از من رابطه جنسی میخان و این برای اصول اخلاقی من ممکن نیست و هرچه به ایشون میگم یکم زمان برای شناخت هم بذاریم و رابطه جنسی رو برای زمان عقد بذاریم قبول نمیکنن و میگن اذیت میشن ما چندین بار سر این موضوع اختلاف داشتیم و جدا شدیم و برگشتیم ،ایشون خیلی خونگرم و با اخلاق و خانواده هستند فقط دراین مسئله خیلی عجول هستند بنظر شما میشه روی این رابطه اصلا حساب باز کرد ؟
متاسفانه ایشان در سنی نیستند که بشود از او انتظار ثبات در تصمیم گیری داشت بالاخص اگر رابطه جنسی برقرار کنید احتمال تغییر نظر او بیشتر می شود زیرا چیزی را که می خواسته بدست اورده است.
بنظر شما کمی جنبه هلی جمایتگری تان زیاد است و. مقاله تله رها شدگی را در سایت بخوانید و چک کنید ایا با نشانه های شما مطابقت دارد؟
درود بر شما.دکتر من ۳۲ سالمه.اقای دکتر.دو سال و نیم یا اقایی بودم که منو واسه ازدواج خواستن و عاشقانه منو دوس داشتن.رابطه بسیار عمیق و تجربه کردم با ایشون.هیچوقت حتی گمان نمیکردم بخواد بره.خیلی ماجراها اتفاق افتاد.خونواده ها در جریان قرار گرفتن….که این اقا اواخر مهر امسال یهو گفتن دیگه نمیخوان و رفتن.من رابطمونو دوس داشتم.رفتم بهش گفتم برگرد چون ایشون منو اونقدری میخواستن که منو بارها برگردوندن اما ایندفعه نه.۲۰ روز گذشت خبری نشد تا اینکه طاقت نیاوردم.برگشتم بهش گفتم بیا درست کنیم همه چیز و به هیچ صراطی مستقیم نشد.و من یه جورایی بعد یه مدت حس کردم حکم یه ادم اویزوون و براشون داشتم.کلی پیام بهش دادم که احساس منو به بازی گرفتی و دیگه تموم کردم.من نمیخواستم به هر نحوی شده ایشون و از دست بدم چون دوسش داشتم.خیلی جاها منو دلداری دادن که میگذره یادت میره ووو…من موندم تو تمام این مدت چطور واسه ایشون این همه راحت گذشت…که حتی یه پیامم ندادن واسه احوالپرسی از من حتی.دیدمشون گفتن که دوسم دارن اما به صلاح هر دومون هست رفتن.دکتر ایشون ادمی بود که واسه رفتن من گریه میکردن خودشونو به اب و اتیش میزدن.من موندم چطور این همه بی رحمی از جانب ایشون دیدم…میخوام یه جوری برشون گردونم که خودمو کوچبک نکنم.به هر راهی بگید زدم اقای دکتر اگر با صحبت درست میشد.دنبال یه راه حلم.نظر شما چیه؟من اینقدر از ایشون محبت دیده بودم جز این اواخر که ذره ذره اش یادمه و نمیخوام ایشون برن از زندگیم چون میدونم هیچوقت کسی نمیتونه اندازه ایشون کنارم باشه و البته هیچکسم نمیتونه به اندازه ایشون بعد این رابطه بذاره اینقدر بیخیال بره.لطفا کمک کنید من چطوری میتونم ایشون و دوباره علاقه مند کنم و برگردونم.
چکار کردی مینا؟ موفق شدی؟ برگشت پیشت؟
منم شرایط تورو دارم. حدود ۳ سال باهم بودیم و از اول مهر تموم شد. با این تفاوت که اون بدون توضیح رفت. انگار زمین دهن باز کرد و اونو بلعید. هیچ جایی نیست
عشق مفهومی واقعی نیست بلکه جذبه و محبت ناشی از نیاز جنسی است وقتی تا حد کافی ارضا شد و سند رسمی برای ماندن نباشد جهت تجربه دیگر و شاید بهتر و متفاوت تر، کیس دیگری بر می گزیند
وقتی ازت بهرشو کشیده چه لزومی داره خودشو درگیر ازدواج و عقد و عروسی کنه
این مسیر از طرف خانما اشتباه میشه
وقتی پسر بدون عقد و عروسی ارضا شده دیگه چه نیازی خودشو به دردسر بندازه
سلام وقتتون بخیر به مشاوره با شما نیاز داشتم.
چهار ماهه با اقایی از طریق یک اشنا معرفی شدیم واسه ازدواج اوایل زیاد استرس داشتم و تمایلی نداشتم ولی نمیتونستم بهشون بگم خواستگاری انجام شد و قرار شد مدتی باهم اشنا شیم و بعد قرار مراسم عقد رو بزاریم بعد از گذشت ۲ ماه کم کم متوجه سوالات عجیب ایشون شدم که مرتب سوال میکرد ایا قبلا با کسی بودی و همینطور متوجه کم شدن ارتباط مادرش با خانوادم تااینکه بعد از دوماه که حالش عوض شده بود گفت که دودل شده بخاطر حرفهای بقیه و استخاره زده و استخاره بد اومده. قرارشد با مشورت خودمون یه مدت مجدد صبر کنیم. تو این مدت صبر کردن متوجه شدم خیلی تحت تاثیر دروغهای یه نفر پشت سر من زده قرار گرفته.بعد از یک ماه صبر کردن ازش خواستم با خانوادم مجدد تماس بگیرن اما نگرفتن بهانه های مختلف اورد. به صورت پنهانی گوشیش رو چک کردم و متوجه پیامهای توهین امیز یه نفر نسبت به خودم شدم که به این اقا گفته بود. همینطور متوجه پیامهای خودش و مادرش شدم. متوجه شدم دقیق یه ماه قبل ازینکه در مورد استخاره با من صحبت کنه استخاره زده بود و مادرش بهش گفته بود به من بگه و جدا شیم اما پنهان کرده بود و مادرش بهش گفته بود باشه یه مدت صبر کن مجدد استخاره میزنیم و اون بعد از یک ماه تازه به من گفت همینطور متوجه شدم مادرش یه ماه بعد دوباره بهش گفته بود استخاره خوبه وقت عقد مشخص کنیم و خودش گفته بود نه. حس میکنم خودش و خانوادش تحت تاثیر حرف بقیه قرار گرفتن و پشیمون شدن اما این اقا دقیق به من چیزی نمیگه. همش میگه نمیدونم چیکار کنم فعلا حالم بده اگه اذیتی خب برو اما من نمیخوام همچی رو خراب کنم.
حس میکنم تحت تاثیر دروغهای پشت سرم قرار گرفته. خیلی بلاتکلیف منو گذاشتن. الان یه هفته ست که بهش گفتم از حقیقت و پیامهاش با مادرش و پنهانکاریشون خبر دارم و دیگه تماس باهاش نگرفتم و اونم یه هفته ست که دیگه خبری ازش نیست. نمیدونم چیکار باید انجام بدم
ایشان بنظر ثبات رای ندارد و تحت تاثیر مسائل غیر علمی است. این عدم ثبات بعدتر نیز می تواند در زندگی شما مشکل ایجاد کند.
ایشان همچنین تحت تاثیر رای مادر است.
کسی که به استخاره پناه می برد نشانه ان است که فرد مصممی نیست و می خواهد تصمیم را به دیگری واگذار کند. یعنی مسئولیت تصمیم را ترجیح می دهد خودش برعهده نگیرد
با او بهیچوجه تماس نگیرید و اگر برگشت تا زمانی که مطمئن نشدید در تصمیم قطعی است رابطه را شروع نکنید
مرد برای مسیری ک قبلا خودش تعیین انتخاب و حرکت کرده همراه انتخاب .میکنه و ازدواج
ایشان تو تعیین مسیر ب مامانش نگاه میکنه فردا تو نحوه ارتباط با شمام تبعیت از وی خواهد داشت
سلام وقت بخیر اقای دکتر.
من ۳۶ سالمه و عاشق کسی شدم که ۲۲ سالشه.یهنی ۱۴ سال اختلاف سنی داریم.
الان من عاشقم.اونم عاشق.
من از این میترسم که فردا من میشم ۵۰ ساله و خانمم میشه ۳۶ ساله.
میخوام بدونم مشکلی پیش نمیاد اینجوری از نظر روحیات و…
چون واقعا دوسش داشتم و نمیتونم ازش جدا بشم.
توروخدا جوابمو بدین.
ممنونم
اختلاف سن زیاد احتمال مشکل را بیشتر می کند ولی قطعیتی ندارد. بهتر است مدت زمان بیشتری را برای اشنایی با هم وقت بگذارید تا متوجه شوید ایا در یک دنیا زندگی می کنید یا بخاطر اختلاف نسا در دو دنیای متفاوت
100درصد اشتباه
جهت اشنایی با میزان ظرفیت ایشان.
وی را در شرایط سخت امتحان کنید پاسخ رفتاری ایشان مشخص کننده مسیر شماست.
بد نیست درباره برخی علایق وسلایق و جهان بینی تان بیشتر مطالعه کنید.
۱۴ سال اختلاف یعنی شماببلوغ رسیدی ولی ایشان تازه متولد شده چرا ب بالا رند بشه عدد
سلام وقت بخیر
من تعریف شمارو خیلی شنیدم الان تو یک شرایط سختی قرار دارم خیلی ممنون میشم که کمکم کنید
من یه دختر ۱۸ ساله با یک پسر ۲۳ ساله که وارد رابطه شده بودیم این رابطه بخاطر شرایطی که ایشون داشتن(سرباز) از طریق فضای مجازی بود
نزدیک یه سال بود باهم حرف می زدیم ولی تند تند به دلایلی کات میکردیم و بازه زمانی کات کردنمون هم زیاد بود من بلاخره نتونستم به غرور خودم غلبه کنم و دوباره خواستم رابطه شروع شه و بهش پی ام دادم اونم اصلا رد نکرد تازه صمیمی تر از قبلم شدیم هر روز وابسته تر و عاشق تر از دیروز ما همه چیو برای آینده برنامه ریزی کرده بودیم قرار بود بعد چند ترم از دانشگاه رفتن من باهم نامزد کنیم
وقتی داشتیم درمورد آینده حرف میزدیم من یهو قدرت کلام خودمو از دست دادم و به شوخی گفتم کسی تورو میخواد چیکار و…
اونم شروع کرد به شمردن افراد فلانی و…
برای من سخت شد برای اینکه کم نیارم یکی از عکسای آشنایان که درگوشی بود(ایشون رتبه سه رقمی آورده بودن عموش برای تبریک استوریش کرده بود منم وقتی بحث از کنکور شد عکسشو واسه دوستام فرستادم که رتبه برتر تو فامیل اینه و… برای اینم صورتشو کات کردم فرستادم)براشون فرستادم و به دروغ گفتم هدف خونواده من ایشونه که قراره دندون بخونن
بعدش اون گف که من فقط باهات شوخی کردم ولی من اصلا به روی خودم نیاوردم که دروغ گفتم و برعکس تاییدشم کردم اینم خیلی عصبی و ناراحت شد و..
فردای اون روز نبود بهش پی ام دادم که چت شده گف فکرم درگیره
به خونواده ها قراره تو آینده چی بگیم
شغل من قرارا چی بشه و..(مدرک لیسانس مهندسی عمران)
تو قراره بری تو یه شهر دیگه تکنسین اتاق عمل بخونی و…
منم گفتم هرجور راحتی من مشکلی ندارم میتونیم کات کنیم
وقتی صدامو شنید دید گریه کردم و ناراحتم گف عیبی نداره شغلم حل میشه شهریم که قراره بری با شهر خودمون یه ساعت فاصله داره و من آخر هفته ها میام اونجا خونواده ها هم اولش یکم سخت میگیرن بعدشم عادت میکنن و…
ما به رابطمون ادامه دادیم اون خیلی سطح فکریش نسبت به سطح فکری من چند level بالاتر بود
مرام عاشقی و قشنگ بلد بود وقتی یه جمله عاشقانه میگف یا یه کلیپی چیزی می فرستاد خیلی خشک و یخ جوابشو میدادم در حد یه ایموجی
هی به اندامش گیر میدادم
هی گوش زد میکردم خونواده من آرزوشون اینه که دومادشون دکتر بشه و...
اینارو میگفتم تا یکم تلاششو بیشتر کنه وگرنه همچین چیزی نبود خواستم بجای اینکه بفکر سفرای خارجی و خوش گذرانی با دوستاش و… باشه بیشتر رو کارش تمرکز کنه تا آیندمون بهتر بشه
توی آخرین شب قشنگ حرف زدیم عکس و…
فرداش نبود پیام دادم کجایی و…
گف شیفت بودم خستم منم گفتم اوکی دیگه بهش پیام ندادم
فرداش دوباره اس دادم که تو چت شده گف ببین من اینجوریم خودت میدونی اخلاق ندارم کارمم معلوم نیس مشروب میخورم و انتظارات تو و خونوادتو نمیتونم برآورده کنم
تازه فامیل نزدیکم هستیم
منم گفتم یهو چیشد
باهم حلش میکنیم مشکلی نیس
ولی من دوست دارم و…
خیلی اصرار کردم ولی گف هندیش نکن و…
خداحافظی کرد و رفت
بعد ۵ روز به اصرار دوستام بهش پیام دادم که بدون تو نمیشه اونجوری که فکر میکنی نیس برای آینده خودمون اینارو بهت میگفتم و…
حتی عکس کاملم فرستادم که ببینه استوری هست و خالم برام نفرستاده و همشون یه دروغ بود
اونم گف اصلا برام مهم نیس من نمیخوام باشم
بهونه های مختلف آورد
با یکی دیگه بودم الان اومده(اگه بود میفهمیدیم الکی میگف)
برای آینده خودت کات میکنیم شرایط های بهتری تو آینده و دانشگاه برات پیش میاد
فاصله سنیمون زیاده
همو درک نمیکنیم
منم گفتم داریم دوتامونم عذاب میکشیم پس اون استوریت چی میگه(درباره رفتن یار بود که چون توواینیستا نبودم با داداشش رابطه خواهر برداری دارم اون برام فرستاده بود)
اونم گف خودتو درگیر نکن من همیشه از اینا میزارم به خودت نگیر
عاقلانه فکر کن نه احساسی
الان داغی نمیفهمی
بعدشم گف پی ام نده اگه بدی بلاکت میکنم
من حتی برای اینکه برگرده به شوخی براش گفتم خودمو خلاص میکنم ولی نشد
بلاکم کرد
هی بهش میگفتم میشناسمت فقط میتونی تایپ بکنی حداقل جرات اینو داشته باش زنگ بزن اینارو بگو یا یه ویس بده
الکی میگف نمیشه
ویسامم باز نمیکرد
همه پیاماشام کلا پاک کرد
داداششم میگه خیلی ناراحتش کردی تو عمرم اونو اینجوری ناراحت و عصبی ندیده بودم بنظرم دیگه ولش کنی بهتره
الان بنطر شما امیدی هست؟
میخوام حساب کاربریمو حذف کنم ببینه دیگه نیستم
بقول خودش میخوام یکم زمان بدم
و اینکه بنظرتون با داداششم(هم سن منه یه رابطه خواهر برادری داریم) که رابطمو قطع کنم؟
من احساس میکنم چون خیلی تهدیدش میکردم که کات میکنم باهات و اصلا بیا تمومش کنیم وخیلی شخصیتشو تخریب کردم اونم یهو خواسته حرصشو خالی کنه و الان خیلی ناراحت و عصبیه و به مرور زمان حل میشه و برمیگرده
بنظر شما تو این شرایط من چیکار کنم؟
وقتی یه جایی همو دیدیم چی؟
اصلا از فکرم بیرون نمیره
وقتی بود کل روزو بخاطر دوتامونم که شده برای کنکور درس میخوندم
الان انگیزه هیچی و ندارم
فقط میخوام برگرده
بهتر است پیامی بزارید که برای مدتی برای اینکه تنها باشی و فکر کنی و راحت باشی تماس نمی گیرم
پس از یک ماه مجددا تماس بکیر و ازش عذز خواهی کن
سلام آقای دکتر
ممنون میشم راهنماییم کنید من ۱۹ سالمه و دو سالی میشه با ی پسری که هم سن خودمه داخل مجازی دوست بودیم من دوسش داشتم خیلی زیاد ولی متاسفانه شهر های مختلف زندگی میکردیم
منم واقعن نمیتونسم که آیندمو و وقتمو بزارم سر ی موضوع رود گذر ک حتی ممکن عشق هم نباشع اون آقا پسر هم پسر خوبی بودن و مژمئن بودم منو دوست دارن ولی واقعن رابطه مجازی وقت تلف کردن بود ی روز بحثمون شد و من خیلی عصبی شدم و شغلشو خودشو شخصیتشو تحقیر کردم و واقعن متاسفم بابتش و خیلی ناراحتم الان دو ماه گذشته و ما دیگه رابطع نداریم ولی من همش ذهنم درگیر هست بابت حرف هام نمیتونم برم معذرت بخام ولی میشغ یپیشنهادی بدیذ ک این حالم عوض بشه و به جای این فکرای مضخرف به مساعل مهم تر زندگیم برسم ♀️ازم خیلی انرژی گرفته میشه و ذهنم درگیرع
هر انسانی اشتباه می کنه. مهم اشتباه نکردن نیست مهم تکرار نکردن اشتباه است. پس باید بپذیرید شما هم مانند هر انسانی جق اشتباه دارید
یعنی بعد یه ماه باز بهش پیام بدم؟
من میخوام خودش با پای خودش بیاد
تکلیفتان را مشخص کنید. بمعنای پافشاری و اصرار نیست
آقای دکتر بلاکم هیچ کاری از دستم بر نمیاد
ذهن خود را به زندگی معطوف کنید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام آقای دکتر لطفا اگه میشه راهنماییم کنید؛
من سه ساله با آقایی درارتباطم که داداش دوستم میشه(من کل خانوادش میشناختم خیلی خانواده خوبی هستن ولی ورشکست شدن و درگیری مالی دارند)،ماهمو برای ازدواج میخواستیم یعنی من اینجوری فکر میکردم ایشون کل خانوادش در جریان بودن و خیلی تمایل داشتن که ماباهم ازدواج کنیم منتهی به خاطر نداشتن شرایط مالی و کار مناسب باهم تصمیم گرفتیم چندسال دیگه رسمی کنیم قضیه رو،چندباری ناامید میشدن میگفتن که من لیاقت تورو ندارم تو میتونی باکسی دیگه ای خوشبخت بشی ی مدت فاصله بندازیم ببینم میتونم خودم رو جمع و جور کنم منم تحمل دوریش رو نداشتم مخالفت میکردم و بهش امیدواری میدادم بایکم حرف زدن دوباره امیدمیگرفت ولی اینقد مشکل پشت مشکل داشت دیگه من هم کم اوردم ولی نمیتونستم ازش جدابشم یه دلیل خیلی مهمش اینکه یکسال قبل ماطی رابطه ای که داشتیم من دخترانگیمو بهش دادم چون همو دوس داشتیم باحرفاش ارام شدم و امیدوار(من خیلی دوسش داشتم خیلی بهش اعتمادداشتم)فکر میکردم یه مدت بگذره رسمی میشیم اما الان بعد سه سال اومده بهم میگه من نمیتونم ادم خوبی نیستم بهت خیانت کردم یکساله و باکسی تلفنی درارتباط بودم عذاب وجدانش داره دیوانم میکنه
الان من نمیدونم باید چیکارکنم چندین تاشوک بهم واردشده
موضوع ایشان ارتباطی با شرایط مالی ندارد زیرا در غیر اینصورت با کس دیگری ارتباط نمی گرفت. بهتر است زودتر از ارتباط خارج شوید. جلوی ضرر را زودتر بگیرید تا وقت و انرژی بیشتری نگذارید
سلام آقای دکتر خسته نباشید.
من ۲۴سالمه و حدود نه ماه هستش با پسری ۳۰ ساله دوست شدم که از همه لحاظ برای هم مناسب هستیم هم من و هم خودش عقیده داریم که انگار برای هم ساخته شدیم تفاهم بیش از حدی داریم و قصد جفتمون هم ازدواجه اما خانواده ایشون به هیچ وجه راضی به این ازدواج نیستند چون توی خانوادشون همه سنتی ازدواج کردند و ما تصمیم گرفتیم به این رابطه خاتمه بدیم اما نمیتونیم همدیگه رو فراموش کنیم سوال من این هستش که آیا کار درستیه که یهو قطع رابطه کنیم چون تا قبل این موضوع ها ما هرروز باهم بودیم یه جورایی باهم زندگی میکردیم و خیلی سخته که یهو بخواهیم همدیگر رو ول کنیم.
من نسبت ب شناختی که از خودم دارم این هستش که نمیتونم یهو بزارم کنار طرفمو چون اینطوری حریص تر میشم پیشنهاد من این بود دیدارمون رو دیر به دیر بندازیم مثلاً اگه هرروز پیش هم بودیم از این به بعد دو هفته یه بار همو ببینیم به نظرتون این روش درست هستش یا خیر .
اینم بگم حدود یه هفته یهو قطع رابطه کردیم و امتحان کردیم اماجفتمون داغون شدیم.
آروم نمیشدیم که هیچ بدتر دلتنگ تر میشدیم .
ممنون میشم اگه راهنمایی کنید
بتاخیر انداختن تنها مدت اسیب را بیشتر می کند. شما باید این درد را بالاخره تحمل کنید. پس اسیب بیشتر برای خود ایجاد نکنید و اگر این ازدواج ممکن نیست کاملا قطع ارتباط کنید.
سلام جناب دکتر وقت بخیر
قبل از صحبت راجع به مشکلم دوست دارم صمیمانه از صبوریتون واسه پاسخ به مردم تشکر کنم.شک ندارم کسی که گره از کار بقیه باز کنه توی زندگیش پیش پاش میاد خیر و نیکی.
توی کامنتها مشکلات بقیه رو خوندم و سعی کردم قبل از مطرح کردن مشکلم جوابمو اونجا پیدا کنم که مزاحم وقت شما هم نشم که متاسفانه نشد. پس با اجازه مطرح میکنم.
۳۴ ساله مرد هستم و توی یه رابطه با دختر خانم جوان 27 سالهای هستم یا به عبارتی بودم.به مدت 8 ماه.شرایط سنیم همونجور که درجریان هستید ایجاب میکنه که نسبت به یه دهه قبلتر به گزینهای که فکر میکردم دقیقتر بشم و واسه همین خانمی که انتخاب کردم برای زندگی شرایط فکریش کاملا نزدیک به خواستهم بود. تشریح نمیکنم و فقط به صورت عامیانه خدمتتون عرض میکنم که ایشون همونی بودن که میخواستم. به فراخور سنم یکی دو شکست عشقی نیمه کاره چند و چندین سال قبلش زمان دانشگاه نیز داشتم. اما هیچوقت تا به امروز برای ازدواج مصمم نبودم هرچند که آینده رو نمیتونم قضاوت کنم اما فکر میکنم بعد از این رابطه پذیرش یک رابطه جدی بسیار برام سخت باشه،چون المانهای انتخابم با بالا رفتن سنم پیشاپیش میدونم محدودتر و وسواسیتر میشن.
اما اصل موضوع
اینکه خانم با مشکلات زیادی توی زندگیشون تا قبل از اشنایی با من دست و پنجه نرم میکردن و البته هنوزم با یه سری از مشکلاتشون مواجه هستن اما من حیث المجموع بزرگترینهاشون یکی مشکلات اقتصادی بود و دومی جدایی از نامزدشون یکسال قبل از آشنایی با بنده.
اوایل آشنایی رابطه خوب پیش میرفت هرچند که ایشون از من تقاضای وقت کردن تا با جدایی از رابطه قبلیشون کنار بیان و من هم قبول کردم…از طرفی تا جایی که در توانم بود برای مشکلات اقتصادیشون کم نذاشتم و این خلإ رو پر کردم.خلاصه چند ماه اول بسیار رابطه متعادل پیش میرفت و تمام و کمال من رعایتشون میکردم.هرچند که یکی دوبار ایشون از من خواستن که رابطه رو تموم کنم(به دلیل اینکه ایشون کلا توی این هشت ماه شاید یک یا دوبار شروع کننده صحبت بودن و تمامی تلاش ها برای ارتباط گرفتن از من بود) اما با اصرار من موندنی شدن.
یکی دوبار حتی من خودم خواستم رسما اعلام کنن که بگن از من خوششون میاد یا نه که هربار طفره رفتن و جواب سربالا میدادن.
تا اینکه بعد از سه چهار ماه اول رابطه از طرف ایشون رو به سردی رفت و حتی دیداری هم نداشتیم. ضمن اینکه بنده برای ارتباط گرفتن عاطفی مشتاقتر میشدم.
دوماه آخر تمامی صحبتها توی واتساپ از طرف من بود و ایشون کلا فقط seen میکردن و جوابی نمیدادن. و اگه ازشون میپرسیدم چرا همون جملهی کلیشهای شون که حال ندارم جواب بدم یا سرم درد میکنه و… رو میگفتن.
کاملا واقفم که اصرار بیش از حد من برای این رابطه اشتباه بوده اما من چطور میتونم با این قضیه کنار بیام؟ توی این سن و سال مخصوصا
خیلی محبت کردم و وحشتناک اهمیت دادم.مشکلم این بوده؟
ضمن اینکه کات کردن از طرف من بوده ولی همچنان دوسشون دارم و یک مورد که قطعا مطمئنم راجع بهش اینکه من دیگه بهش پیامی نمیدم و هیچ نوع ارتباطی از طرف من برقرار نخواهد شد اما آیا انتظار برگشتش تخیلی و توی قصه هاست؟ یا به سبب دینی که به گردنش دارم(البته از نظر خودش شاید کمک مالیم دِین محسوب بشه و از نگاه من خوش بر حلالشه) برمیگرده؟ و مهمتر اگه برگشت برخورد من باید چطوری باشه جناب دکتر؟
عذر میخوام زیاد توضیح دادم
سعی کردم خلاصه بگم
دست و پا شکسته هم شد اما شما مورد مثل من زیاد داشتین قطعا و خیلی خوب میتونید کل قضیه رو بفهمین
بی صبرانه منتظر پاسختون هستم
مرسی و متشکر
ایشان بنظر می رسد همچنان در رابطه قبلی گیر کرده است. متاسفانه بدترین زمان برای وارد شدن در زابطه وقتی است که از شخص دیگر برای پل گذر از ناراحتی و فراموشی رابطه قبلی استفاده می شود.
مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید ببینید ایا ویژگی های ان با شما متناسب است؟
کار خوبی کردید از رابطه بیرون امدید. اگر ایشان پیامی داد باید تا زمانیکه مطمئن نشدید حال او بهبود یافته و تصمیمش قطعی است وارد رابطه مجدد نشوید.
دلتنگی این روزها طبیعی است و باید تحمل کنید
پیشاپیش تشکر و سپاس فراوان برای پاسخگویی بیمنت و سریعتون
مقاله رو خوندم. تا حدود زیادی خودمو درونش دیدم و کاملا همذات پنداری کردم جوریکه توی این سی و چندسال کسی اینجوری درکم نکرده بود.
بازهم سپاس
فقط یک مورد اینکه من باید تلاش کنم ایشون رو از ذهنم خارج کنم یا بر حسب علاقهای که هنوز دارم بهش منتظر بشینم و فکر کنم بهش و به روزی که شاید خودشو نشون بده؟
باید از رابطه کاملا بیرون بیایید
درود دکتر
حدود ۳ سال رابطه ی از راه دور با دختر خانومی داشتم که یکسال از خودم بزرگتر بودن. واقعا هر دو همو دوست داشتیم تو رابطه نه خیانتی در کار بود نه جر و بحثی، اولین تجربه ی هردومون از رابطه هم بود. من تو یه بازه ی زمانی از رابطه به علت یسری موارد خانوادگی خودم ازش خواستم که دیگه ادامه به ابراز محبت و عاطفه نداشته باشیم و دوست عادی بمونیم که همینطورم شد منتهی میدونم تو اون بازه و با اون تصمیم من آسیب زیادی بهش وارد شد اما همچنان باهم در ارتباط بودیم و گاها عاطفه به خرج میدادیم بعد یه مدت تصمیم خودمو گرفتم و از اون رفتار و تصمیم پشیمون شدم و از طرفم خواستم دوباره برگردیم به هم و رابطه رو جدی پیش بگیریم. در کمال ناباوری با مخالفتش مواجه شدم چون دائما خبر منومیگرفت و به اتفاقاتی که واسم میفتاد اهمیت میداد و دغده داشت هر دو همین بودیم و اینکه برای اولین بار تو این مدت بهم گفت حسی وجود نداره و نمیتونه خودشو مجبور به موندن کنه، الانم دو روزه که رفته اما نه بلاکم کرده نه بی احترامی و جر و بحثی بینمون رخ داد. منم اصلا نمیتونم با نبودش کنار بیام و همش امید دارم به برگشتش، واقعا بهم ریختم و نمیتونم درست زندگی کنم هنوزم دوسش دارم
یچیزی بهم بگین
تلاشخودتون بکنید. ولی اصرار نکنید. رابطه خود را حفظ کنید ولی از اینکه بخواهید دوباره به شما اعتماد کنه بپرهیزید. یعنی دفعه قبل او اعتمادش را از دست داد پس اینبار شمذ باید بدون انتظار از تعهد ایشان با او ارتبط برقرار کنید بعنوان یک دوست. ولی وقت بیشاری برای او بگذارید تا بتدریج اعتماد حاصل شود.
سلام استاد وقت بخیر من دوسالی با ی آقا بودم با در جریان بودن مادرامون خانواده اون از اول مخالف بودن ولی مامانش روش خیلی سلطه داره تا این ک در آخر گفتن نمیتونه این فشار تحمل کنه و رفت بعد ی ماه داداشش فوت کرد برگشت دوباره الان بعد ی ماه رفت دلم میخواد این دفعه ک اومد فقط بگم ازت متنفرم و نمیبخشمت بسلامت همینو بگم چون از مهربونی و گذشت های من نادیده گرفت دلشو زد ی آدم دمدمی خودش میگفت ثبات شخصیتی نداره اما چون اولین عشقمه و من ۲۵سالمه کلا روانمو داغون کرد
استاد من پیج اینستام بازه بعضی وقتا استوری مو میبینه بنظرتون ببندم؟
بله چون باعث تجریک ذهن شما می شود. هر چیزی که ذهنتان را تحریک می کند و راه ارتباط است ببندید
سلام آقای دکتر من با یه آقا پسری که از برای مدت کوتاهی (۲-۳ ماه) تو رابطه بودم اما بعد از یه بحث کوچیکی کلان با طرف سرد شدم و رابطمون تموم شد. اما بعد از مدتی کم کم دوباره هیی به یادم میومد و الان پشیمون شدم از اینکه رابطه رو تموم کردم اما مطمعن نیستم اینکه برگردم فکر خوبیه یا نه؟
من مشکلات عاطفی و همچنان بی اعتمادی به جنس مخالف دارم و خیلی کوشش میکنم که این مشکلات حل بشه اما خیلی برام سخته و این آقا پسر همه این هارو قبول داشت و واقعا دوسم داشت و من نه اون موقع و نه الان از احساستم ۱۰۰٪ مطمعن نیستم. من واقعا رابطه جدی میخواهم و حتی اگر برگردم و دوباره یه رابطه جدیدی رو شروع کنیم مطمعن نیستم که خانواده ام او را بپسندند و واقعا نمیدونم چی کار کنم چون شبانه روز همش به فکرشم و کوشش میکنم از دور همیشه ببینمش.
خیلی ممنون میشم از پاسختان:)
باید بررسی کرد ایا او هم رابطه جدی می خواهد یا برای وقت گذراندن دوستی می کند. ضمن انکه ویژگی های اخلاقی او را باید دید. اینکه پسر مناسبی هست یا نه.
اینکه شما دوستش دارید دلیل بر خوبی او و مناسب بودن رابطه نیست. این احساس تنهایی شما است که این رابطه تا حدی برطرف می کرد اما اگر فرد مناسبی نباشد بعد از مدتی از قبل نیز حال شما بدتر می شود. احساس دلیل کافی بر ارتباط نیست
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر. پیشاپیش از وقتی که برای مطالعه و پاسخ سوالات و دغدغه های ما میگذارید ممنونم.
من ۳۵ سالمه. پاییز ۴ سال پیش با آقایی آشنا شدم که یکسال از من کوچیکتر بود و ما یک رابطهی عاشقانه رو شروع کردیم. مثل همه رابطه ها قهر و دعوا هم داشتیم. اما بهرحال باز بهم برمیگشتیم. تو این مدت قلق همدیگرو پیدا کرده بودیم. خط قرمزای همدیگرو یاد گرفته بودیم و مخصوصا تو از اول امسال اگر بحث و ناراحتی پیش می اومد دیگه میدونستیم چطور با این چالش باید روبرو بشیم. ما دوست داشتنامون رو بهم ثابت کردیم. ( یا حداقل من اینطور باور کرده بودم که دوست داشتنمون دو طرفهس).تا اینکه این اواخر دوستی ما از یک رابطه ساده هم بیشتر پیش رفت.
گذشت تا اینکه اواخر شهریور یه صبح تا ظهری رفتیم مسافرت یک روزه به یکی از شهرستانهای اطرافمون و خیلی همه چیز خوب به نظر میرسید. اما این آخرین دیدار ما بود.
تا یک مدتی بعد از اون هم از طریق چت و اس ام اس و تماس از خال هم خبر داشتیم تا اینکه چند روزی دیدم آنلاین نشد. تو اس ام اس گفت حال جسمیش خرابه و گوشیش هم سوخته. بعد از مدتی دیگه جواب اس ام اس هم نداد. و فقط اگر من زنگ میزدم جواب میداد. ولی خودش هیچ زنگی نمیزد. پشت تلفن باز هم گفت که گوشیش مشکل پیدا کرده و هیچ شماره ای روی گوشیش نمی افته.
از آخرین باری که باهاش صحبت کردم یک ماه و نیم میگذره و بعد از اون هربار تماس گرفتم جواب نداد. تا دو هفته پیش هر روز بهش زنگ میزدم و هیچ بار جواب نداد.و دیگه بهش زنگ نزدم.
تمام این مدت اصلا آنلاین نشده و از هیچ اکانت مجازیی هم بلاک نشدم اما خواهرم و دوستانم میگن که اون رفته. این رفتارش رو دلیلی بر تموم کردن رابطه میذارن و من الان گیج و شوکهم. نمیتونم باور کنم ولی واقعا نیست. هیچ جا، هیچ جوره نیست. اینم بگم تا این حد میدونم که هر ماه اقساط سنگینی به بانک پرداخت میکنه ولی وضعش مالیش انقد خراب نیست که نتونه یه گوشی حداقل دست دوم تهیه کنه.
نمیدونم
خیلی سردرگم و گیجم.
بنظر شما این رفتارش دلیل بر کاته؟
بنظرتون برمیگرده؟
من چکار کنم؟
واقعا دلیل رفان مشخص نیست اما چیزی که مطمئن هستیم ان است که او حتما می توانست دلیل رفتن را بگوید . مسلما مشکل مالی و…نمی باشد.
بهتر است شما دیگر پیگیری نکنید. احتمالا باید شناخت بیشتری در ابتدا از طرف مقابل پیدا کنیم و بعد وارد رابطه عمیق تر شویم. شما 4 سال رابطه داشته اید ولی بنظر با خانواده او اشنایی ندارید
من تو سایتای مختلف خوندم که ارتباط ممنوع رو با طرفم پیش بگیرم نظر شما چیه؟ الان ۱۲ روزه قطع ارتباطیم با هم اما ذره ای از حسم بهش کم نشده
ضمنا اینم اضافه کنم که همچنان میخام برگردیم به هم
با اینکه گفتن حسی ندارن نمیتونن خودشونو مجبور به موندن کنن
سوال مشخص نیست
ممنون از پاسختون. ببخشید گویا من دیشب بد جایی کامنت گذاشتم. عذرخواهی میکنم.
بله آقای دکتر هیچ مشخص نیست. ما نه دعوایی داشتیم نه بحث نه دلخوری. خوب بودیم باهم. با خونوادش آشنا بودم ولی اونها در جریان نبودن. فقط یک روز از شدت استیصال به برادرش زنگ زدم و موضوع رو گفتم. ایشون هم گفت گوشی برادرش شکسته و خیلی ناراحت شد از موضوع. در آخر ازش خواهش کردم چیزی به برادرش نگه که من زنگ زدم. چون فکر کردم عجله کردم و نباید اینکارو میکردم.
الان هم هنوز شوکهم و یبار با خودم فکر میکنم محاله همچین چیزی باشه اون نرفته، یبار هم میگم خودت رو گول نزن،اون رفته.
چون صدبار منو رسونده سرکار یا خونه. آدرسم رو داره. میتونست یه خبری بده حداقل. دلیل این رفتار رو نمی فهمم. قلبم مچاله شده. تو این مدت بارها کارم به بیمارستان کشیده.
کاش دعوا کرده بودیم و همدیگرو بلاک کرده بودیم. این بی تفاوت بودنش من رو از درون پودر کرده.
این آدما وجدان ندارن؟ همیشه هرجا بودیم حتی وسط جاده نگه میداشت اول نمازش رو میخوند.
آقای دکتر من چه کنم؟
میخوام که حالم خوب بشه. چه اون برگرده چه برنگرده
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر
خانمی۳۰ساله هستم با اقایی ۴۰ساله یکسال رابطه داشتم اوایل رابطه اصلا مشتاق به دوستی نبودم اما ایشان با اسرارودوسه ماهی پافشاری منوراضی کردن که این رابطه روامتحان کنم پشیمون نمیشم خیلی محترمانه وعاشقانه رفتارمیکردم خیلی وقت برام میذاشتن حتی یک لحظه هم ازم بی خبرمبودن هرزمان وهرمکان برام ارزش قایل بود اما اواخرخیلی حالشون خوب نبود مدام دکترمیرفتن که حالشون خوب بشه یکی ازدوستانم که ازرابطه ماخبرداشت اواخر خیلی داستان وحرف وحدیث درست میکرد ایشان هم روی من خیلی حساس بودن واین حاشیه هابزرگترمیشدوبیشترعصبی میشدن تا اینکه یه روز زنگ زد وگفت دیگه نمیتونیم ادامه بدیم یکم ازت وقت میخوام تا خودم خبرتوبگیرم .من هم چون خیلی دوسش داشتم زنگ یا پیامی باهاشون نداشتم وپنج ماهی گذشت وخبری نشدتا اینکه تودم پیگیرشدم وگفت خیلی فکرکردم این مدت من نمیتونم اینهمه عذاب روحرفاروتحمل کنم واین فاصله بهترشدتا من کامل فکر کنم تا ابددوست دارم وممکنه یه روزی دوباره بهت بگردم اما منوفراموش کن . الان ۷ماهی هست واصلا نمیتونم فراموشش کنم وهرشب گریه میکنم بنظرشما چیکارکنم اقای دکتر حال خوبی ندارم خیلی برای فراموشیش تلاش کنم اما میدونم هیچکس مثل اون برام وجود نداره
ممکنه برگرده من منتظرش بمونم
همین انتظار برگشت است که باعث شده نتوانید فراموشش کنید.
کفشی که به پای من نخورد هر قدر که زیبا باشد مناسب من نیست. شما باید کفش مناسب پای خود را پیدا کنید.
سلام آقای دکتر ۶ ماهی میشه با پسری در رابطه هستم خودم ۲۳ سالمه و پسر دوسال از من بزرگتر بعد از این مدت گفت بیا کات کنیم دلیل پرسیدم گفت خانواده سخت گیرن و حتما باید خانه ای داشته باشد چون رسم دارن تا پسر خانه نسازد ازدواج نمیکند .من این پسر را واقعا دوس داشتم رابطه عالی داشتیم .دوس دارم ک بمونه ولی میدونم بهش بگم کار اشتباهیه .راهنمایی کنید لطفا
بنظر شاید دلیل واقعی چیز دیگری باشد.
ترجیخا اصراری بر ماندن او نکنید
سلام استاد وقت بخیر من با ی پسری ی سال از خودم بزرگ تر آشنا شدم و ۲سال باهم بودیم از اول خانواده ها تقریبا بعد ۳و۴ماه در جریان بودن این آقا از نظر عاطفی و مادی و احساسی چیزی کم نزاشتن خیلی خوب بودیم ولی از همون اول مخالف بودن همش تحقیرم میکرد مامانش تا این ک از نظر مالی اوضاعشون خیلی بالاتر از ما شد یعنی احساس میکنم برای همین رفت نمیدونم ی آدم دمدمی و خشم و عصبیانیت زیادی داره ن از من از همه خیلی استرسی و اینا تا این ک بعد دوسال گفتن دیگه کشش ندارن ادامه بدن خانوادش نمیتونه راضی کنه خیلی اصرار کردم اما دیگه گفتم باشه خدافظ تا این ک بعد ی ماه داداشش فوت کرد و برگشت با من هی پیام میزد نگرانمه و از این حرفا هی میومد میدید منو منم بهش ی بار گفتم واقعا کارت با من زشت بود رفتارت بامن بی احترامی بود و از این حرفا گفت بخاطر خودت بود بعد ی ماه باهم بودیم بعد چهلم داداشش یهو سرد شد و دوباره رفت دلم میخواد این دفعه اومد بهش بگم ازت متنفرم و نمیبخشمت بسلامت استاد چکار کنم ؟تو سن ۲۵سالگی انگار دیگه از کسی خوشم نمیاد
استاد استوری اینستامو بعضی وقتا چک میکنه بنظرتون ببندم پیج مو کنجکاو بشه یان
سلام آقای دکتر ،
من با ی دختر خانمی ۶ سال رابطه داشتیم اما اون ۲ هفته میشه کات کرده به نظر شما من چی کار کنم آیا خواهد برگشت ؟
بستگی به دلیل رفتن او دارد
سلام دکتر
من یک دختر خانم ۱۹ساله هستم و تقریبا یک سال در فضای مجازی با یک آقایی در ارتباط بودم که ۶/۷ سال از من بزرگتر بودن.
بعد ایشون ابراز علاقه کردن و من هم قبول کردم به سختی و مشقت
ما وارد رابطه شدیم تقریبا دو ماه، ایشون منو به پسر عمو شون معرفی کردن، یک روز من خونه ایشون بودم و پسر عموش هم بود.
ایشون رفتن دو ساعتی بیرون کار داشتن
و پسر عموشون گفتن بریم بیرون کافه منم رفتم که حوصله ام سر نره و رفتیم پارک خیلی بهم خوش گذشت بستنی خوردم و احساس کردم با ایشون راحت تر هستم ( حتما به خاطر سن هست چون هم سن بودیم تقریبا )
و ایشون شروع کردن که دوست پسرت تو رو برای سرگرمی میخاد وابسته نشو میخاد بره و من چیزهایی میدونم که تو نمیدونی
(شنیده بودم پسر عموش منو خیال کسی که دوسش داره کرده بوده)
اینارو گفت و من ناراحت شدم رفتیم خونه
و نیم ساعت بعدش اومدن خونه و من ناراحت بودم سلام ندادم و هیچی نگفتم
گفتن کی اومدید خونه من گفتم الان پسر عموش گفت نیم ساعت پیش
ایشونم ناراحت شد و رفت تو فکر و….
که گفتم منو برسون خونه و تو راه هیچی نگفتن و برگشتیم
و من رو از همه جا بلاک کردن
و فرداش دلیل از پسر عموش پرسیدم گفتن که به من گفته که شما دوتا باهم خوابیدید!!! و تهمت کرده
من زنگ زدم ، رفتم، پیام دادم به خاطر اینکه سوتفاهم حل بشه
گوش ندادن ، گفتن نمیخان صحبت کنن، نمیخام ببینن منو و اینا .. من تا جایی که تونستم تلاشم رو کردم
به نظرتون کاری بکنم، دوست دارم حل بشه مسئله حالا نه به خاطر اون ک برگرده حتما برای رفع سوتفاهم.
مچکرم.
بهتر است تلاش بیهوده نکنید. این رابطه شکننده است و چیز خوبی از ان در نمیاد.
ممنونم دکتر
حتی اگر ایشون زنگ زدن یا پیام دادم چطور؟ باز هم برنگردم به رابطه ؟
رابطه ای که بر اساس بی اعتمادی باشد نتیجه ای ندارد.
اگر ذره ای شک دارد خیر
جسارتا آقای دکتر اگه صلاح دونستید لطف کنیداین نظر را انتشار بدید
دلم به حال دخترا میسوزه خودشون را بدون عقد رسمی در اختیار پسرا قرار میدن و پسرا که از یکی سیر میشن میرن سراغ یکی دیگه
خواهشمندم اگه تلفنی هم دوست هستید خودتون را عرضه نکنید چون بیشتر عشقها فقط جنبه جنسی است وقتی ارضا شد ول میکنه
سپاس از شما
دلم به حال پسر میسوزه منم. خودشونو بدون عقد رسمی در اختیار دخترا میذارن و وقتی سیر میشن میرن سراغ یکی دیگه
درود بر شما اقای دکتر.من ۳۲ سالمه.حدود ۲ و سال و نیم با اقایی در ارتباط بودم که همکارم بود.تا حدود ۳ هفته پیش که رابطمون تموم شد.ما رابطه بسیار عمیقی داشتیم و ایشون عاشقانه منو دوس داشتن و کاری نبود که واسه من انجام ندن.من اوایل ارتباط سخت ایشون رو قبول کردم اما بعدها علاقه ایشون رو دیدم کم کم علاقه مند شدم.ما مشکلات زیادی توی ارتباطمون بود. و قصد ایشونم از همون اول ازدواج بود.۶ ماه اخیر ایشون شروع کردن درس خوندن و دیدن ها کمتر شد بیرون رفتنا کمتر شد.حس کردم سردتر شدیم هر دو نسبت به هم به خاطر بعضی رفتارا اما دوس داشتنه هنوز بود.تا اینکه۴ هفته پیش یهو هر دو نه پیام دادیم نه زنگ زدیم.تا ۳ روز خبری از ایشون نشد.من خیلی تحت فشار بودم بهشون پیام دادم زنگ زدم و گفتم که نامردی کردی…با حالت التماس گونه و خیلی پشیمونم.تو اون شرایط باورم نمیشد اون ارتباط عمیق ما به اینجا بدل شه.بهم گفت ما با هم خوشبخت نمیشیم.حتی اگر زندگی کنیم.بعدم گفتن که به خاطر اینکه تو میخوای من برمیگردم اما نمیخوام ازدواج کنم دیگه.من برام باور کردن همه اینا مثه خواب بود…داشتم تحقیر میشدم…بهم گفت بریم پیش مشاور هر چیزی گفت همون.گفتم باشه.رفتیم یه جلسه مقرر شد جلسه بعدی هم بیایم.خوب بودیم.بهم گفت دوسم داره هنوزم.مشتاق بود ببینه مشاور چی بهمون میگه.تا اینکه دو روز قبل از رفتن پیش مشاور دعوامون شد.سر بی تفاوتیش.سر اینکه به من گفت به خاطر حرف تو و تو میریم پیش مشاوره۰.منم که حس میکردم تحقیر شدم.باهاش تند برخورد کردم و یه پیام دادم که با اره یا نه جواب بده.گفتم نظرت به رفتن هست.گفت نه اما میترسم بمونم ایندمونو خراب کنم.گفتم یه کلمه اره یا نه گفت اره.گفتم به سلامت.همین و ارتباطمون تموم شد و از اون روز هیچ خبری از ایشون ندارم.حتی یه تماس نگرفتن حالمو بپرسن یا از دوستای مشترکمون خبر بگیرن.من تحمل ندارم واقعا که ببینم یکی دو سال و نیم واسش هیچ باشه که بره پشت سرشم نگاه نکنه.اینقدر فشار روم هست که پر از حرف ناگفته ام پر از حرفای نشنیده.اونقدر حس بد دارم حس اینکه ازدواج کنه نابود میشم.حداقل دقیقا نمیدونم چرا رفت.ایا خیانتی این وسط بود…پس این همه احساس زیبا چی شد.ایشون اینقدر مشتاق رابطه و من و ازدواج بودن که خونواده من و خونواده خودشون هم تو این سالها در جریان گذاشته بودن.من به طرز وحشتناکی این مدت و تحمل کردم چون نخواستم حس ادم وابسته ای و واسش داشته باشم که یه جورایی اویزوونش هست.من موندم چه کنم با سوال های بی جواب ذهنم.میخواستم از طریق یه دوست مشترک با ایشون مثلا بدون اینکه من حرفی زده باشم صحبت بشه.کامل نتونستم همه چیز و بگم اما فقط میخوام کمکم کنید.من ۲ سال و نیم از زندگیمو پای این ادم و حسش و حس خودم گذاشتم.تمام موقعیتای زندگیمو کنار کذاشتم.الان تو سن سی و دو سالگی تصور نمیکردم که بازم شکست بخورم.راهنماییم کنید چطور میشه ایشون برگرده یا اصلا برگشت درسته یا نه.ضمنا این اواخر از لحاظ روحی هم اوکی نبودن از کارشون استعفا دادن و استرس امتحان داشتن.حتی با خونواده خودشونم برخورد مناسبی نداشتن.خودشون میگفتن از لحاظروحی اسیب پذیر شدن.اما من واقعا سختمه.من دیگه ازمون و خطا گذشته بود ازم.سختمه وارد ارتباط جدید شم.ادم جدید…شناخت جدید…من میخوام ایشون و برگردونم اما نمیدونم چطور و ایا برگشت من درسته یا نه.ممنون میشم منو از بلاتکلیفی بیرون بیارید و راهنماییم کنید.ممنونم
دلیل رفتن و تردید ایشان را نمی دانید. شاید بهتر باشد با او صحبت کنید تا دلیل واقعی تردید او را بفهمید. تحت فشار او را نگذارید تا بتواند دلیل واقعی را بیان کند. اگر بخاطر حال روحی است می توانید صبوری کنید تا اوضاع بهتر شود وای اگر دلایل دیگری مانند ارتباط با شخص دیگر است تکلیف شما روشن می شود.
اقای دکتر ممنون از پاسخگویی شما.از اخرین صحبتی که بین ما رد و بدل شد سه هفته میگذره.و ایشون حتی یه احوالپرسی یا حتی پیامی هم ندادن.به نظرتون پیام دادن من یا تماس من با ایشون منو کوچیک نمیکنه؟اگر از جانب ایشون دوس داشتن یا دلتنگی بود به نظرتون تو این مدت یه پرس وجو از دوست مشترکمون یا تماس به خودم حتی…نمیگرفتن؟من دیگه ایشون و نمیشناسم چون واقعا به خاطر کارشون تو شوک بدی هستم.میترسم خیانت کرده باشن و من خودمو بدتر کوچیک کنم.به نظرم برعکس تصوری که هست اقایون از خانم ها سختتره شناختنشون.شما در مقام یک مرد چطور میبینید این اتفاقات رو اقای دکتر.وبا این اوصافی که گفتم بازم من باید تماس گیرنده باشم و باهاشون صحبت کنم؟ممنون میشم بازم راهنمایی کنید.
شما در جهت روشن شدن موضوع برای خود تماس می گیرید نه بازگرداندن او. این دو با هم تفاوت دارد
درود اقای دکتر.من رفتم باهاشون صحبت کنم خواستم حتی برشون گردونم بهشون گفتم برکرد همه چیز و درست می کنیم.گفت نه ما با هم خوشبخت نمیشیم.من بالاخره نفهمیدم چرا رفتن اینقدر بی رحمانه و نتونستن حداقل به طرف مقابلشونو فکر کنن موقع جدایی.با خودخواهی تمام.انگار یه ادم دیگه میدیدم رو به روم….بی رحم خودخواه.انکار دیگه مثه قبل نبود.و من حسرت روزای قبل و میخورم.هنور نتونستم فراموش کنم و میخوام برگرده اما نمیدونم چطور.حالم اصلا خوب نیست بعد این همه وقت هنوز نتونستم خودمو اروم کنم…فقط و فقط به فکر اینم که برگردن ایشون اما انکار از اون همه عشق هیچی نمونده که حتی یه پیامم نمیده.من موندم و این شوک و ناراحتیام.بعضی شبا با قرص خواب میخوابم.اوضاع روحی خوبی ندارم.میخوام برگرده چطور میتونم برش گردونم اقای دکتر که تخقیر نشم که با سیاست برخورد کرده باشم که بتونم برشون گردونم…شاید هنوزم امیدی باشه که بشه رابطه رو درست کرد.لطفا راهنماییم کنید
تنها راه ان است که تمام فکر خود را از رابطه بیرون بیاورید. رابطه را تمام کنید.
نگ
مدللوک
سلام دکتر من۲۰سالمه و دردانشگاه با دختری رل زدم که هم دانشگاهی بودیم
این رابطه۶ماه طول کشید وفهمیدم ایشون با یه پسری در ارتباط هستن اوایل کتمان کردن و گفتن فقط دوست هستیم و کم کم فهمیدم که درحد بوس وبغل تورابطه هستن و به من خیانت کرده…الان یه چندماهی ازاون ماجرا میگذره وکامل باهاش قطع رابطه کردم چندروزیه من از طریق دوستان دیگرم متوجه شدم که باهمون پسر رل زده ولی پسره لاشیه واذیتش میکنه و ابن حالمو خیلی داغون کرده
ازفکرش نمیتونم بیام بیرون و دلم میخواد بهش پیام بدم بگم دلیل خیانتش چی بود و بهش تلنگر بزنم که داره چیکار میکنه بازندگیش هنوز بااینکه به من خیانت کرده دوسش دارم و برام مهمه که حالش خوب باشه…
بهتر است این کار را نکنید. ذهن خود را از او و اتفاقاتی که برای او می افتد دور کنید. هیچ خبری از او نگیرید.
این پسر شاید برای ذائقه او خوب باشد و شما قرار نیست دخالت کنید. شاید قرار است تجربه ای برای او شود
دکترچجوری ازفکرش بیام بیرون؟درسته که راجبش باکسی صحبت و دردو دل نکنم؟بهترین راه برای فراموش کردنش چیه؟
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
سلام
من ۲۰ سالمه و حدودا سه ماهه با پسری که توی رابطه بودم به دلایل زیادی کات کردم البته که قطع ارتباط از طرف ایشون بود و من هرچه تلاش برای برگشتن ایشون کردم فایده ای نداشت. ایشون قصد ازدواج داشتن ولی ازدواج در برنامه ی من فعلا جایی نداره و بارها سر این موضوع بحث کرده بودیم و موقت به نتیجه برای ادامه می رسیدیم. ایشون مبتلا به ام اس هستن و بسیار شخصیت شکننده ای دارن. و حدودا دو ماهه برگشتن و تقاضای برقراری رابطه ی مجدد رو دارن اما من واقعا توان ادامه دادن رو ندارم از طرف دیگه ای ایشون دچار حملات ام اسی شدن و در کل زندگیشون در همه ی جهات مختل شده من علی رغم اینکه تمایلی به ادامه ی ارتباط ندارم و با پیام های خودشون و اقوامشون برای ارتباط مجدد اذیت میشم بسیار نگرانشون هستم و نمیدونم چیکار کنم.
شما دچار تله ایثار هستید. مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید
سلام آقای دکتر خسته نباشین
من ۲۰سالمه ۱ساله که ازدواج کردم یک سال هم نامزد بودم ،توی نامزدی با همسرم مشکل جدی نداشتیم اما بعد اینکه عروسی کردیم به دلیل شرایط خانوادگی همسرم چون پدرش فوت شده و یه مادر و یه خواهر دم بخت داره خرج اون ها به عهده همسرم هست من با این مشکلی نداشتم اما مادرشوهرم خیلی تو زندگیم دخالت می کنه احساس می کنه همسر من شوهرشه نه پسرش همش دوست داره مارو جدا کنه شوهرم بره با اونا زندگی کنه همسرمم کلا پشت اوناس بخاطر خانوادش من و ول کرده من هم یکسال تحمل کردم اما دیگه خسته شدم الان دیگه راهمون به جدایی ختم شده اما خیلی حال روحیم خرابه باید چیکار کنم آیا موندن تو رابطه ای که انقد مشکلات داره درسته یا تموم کردن؟خیلی از لحاظ احساسی داغونم
ساختن چنین زندگی ممکن است ولی مقدار زیادی صبوری و تلاش می خواهد.
افزایش سن شوهر ممکن است بتدریج او را بالغ تر کرده و از خانواده از نظر روانی بیشتر جدا شود.
اما لجبازی شما مطمئنا همسر را بیشتر بسمت خانواده می برد. البته در چنین شرایطی درک می کنم که زندگی کردن سخت است
سلام و عرض ادب
اقای دکتر به دختری علاقه مند باشیم
و ایشون هم بهمون علاقه مند باشند ولی خب ندونند ک ما بهشون علاقه داریم
چقد ممکنه حسش دوسش داشتنش پابرجا باشع!؟
ایشون ۱۵ سالش و بنده ۱۷ سالمه
دوستان اگر امکانش هست دخترا هم نظرشون رو بدند
ممنون
سلام
من طلاق گرفتم بنا به دلایلی محکم
و بعد از جدایی وارد رابطه ای مجازی شدم
آدم مناسبی هست با گذشت ۱سال و نیم و حدودا ۳ ماه هست که ازم درخواست ازدواج کرد
منم قبول کردم
فقط نمیتوانم ریسک کنم چون جای اشتباه ندارم
نمیدانم وقتی که مرا خواهد دید چه واکنشی نشان میدهد یا خانواده اش
چون راه ما خیلی دور است از اردبیل تا یزد
من حتی نمیتوانم یک روز بدون او را تحمل کنم
اگه کات کنم دوباره حس افسردگیه بعد از طلاق میگیرم که همین آدم باعث شد که درمانش کنم .
حال مانده ام که واقعا چه کنم
چون دیگر راه برگشتی وجود ندارد
از شما میخواهم که کمکم کنید
متاسفانه ازدواج ناشی از خس تنهایی و فرار از افسردگی دلیل خوبی نیست و احتمال اشتباه را زیاد می کند. حتما با ایشان حضوری وقت بیشتری بگذارید زیرا بصورت انلاین نمی توان شناخت پیدا کرد. پس از مدتی نیز با یک مشاور مشورت کنید. شما از ایشان هنوز شناختی ندارید
سلام دکتر کامیار سنایی
بنده دخترم و ۱۶ سالمه.دو سال با یه پسره تو یه گپی اشنا شدیم کم کم با هم دوست شدیم(دوست معمولی)هی میومد پیویم پیام میداد هر روز بعد پیشنهاد داد ک ماهم بشیم من مخالفت کردم گفتم نه فقط یه دوست معمولی باشیم اونم گف باشه بعداز چند ماه باز این پیشنهاد رو داد با اینکه خیلی اصرار کرد من قبول کردم اون منو خیلی دوس داشت خیلیم ب من وابسته بود منم خیلی عاشقشم براش خیلی ارزش قائل بودم بعداز یمدتی باهام سرد شد پیام میدم بعداز چن ساعت میاد جوابمو میده خیلی منو میپیچوند بهش میگم چرا اینکارو میکنی میگه یا درس دارم یا کار دارم یا….
من میگفتم باشه خودم خیلی روش حساسم و دوس نداشتم با دخترا حرف بزنه
بعد کم کم فهمیدم با ینفر حرف میزنه میگف فامیلمه و…منم دعواش کردم بلاکش کردم بعد از ۱ماه ک تولدش بود انبلاک کردم کات کردیم… پیام دادم تولدشو تبریک گفتم بعد ۲روز اونم پیام داد احوالمو پرسید فقط بعدشم رفت
من فهمیدم حالش خوب نیس سرما خورده رفتم حالشو پرسیدم ولی زیاد باهاش گرم نگرفتم تا الان دگ هیچ پیامی ندادم و اونم همینطور
بعد از ۲ماه جدایی من خیلی داغون شدم الانم خیلی دلم براش تنگ شده دوس دارم پیام بده از یطرف دگ نمیخوام باهاش باشم چون بهم دروغ میگف از یطرف بازم میخوامش کلا تمرکزمو بهم ریخته حتی نمیتونم درس بخونم همیشه تو فکرمه
چیکار کنم؟
روابط در این سنین پایدار نیست. نباید انتظار تعهد داشته باشید. بهتر است این رابطه را تمام کنید و سختی دوران جدایی را اکنون بپذیرید تا با صدمه بیشتر در اینده خارج نشوید
سلام آقای دکتر
من به شدت به کمک و توصیه شما نیاز دارم. خواهش میکنم من رو کمک کنین.
من دختری 30 ساله هستم. حدود دو سال پیش با آقایی که الان 42 سال دارن آشنا شدیم. هردو ما مجرد هستیم و تا حالا ازدواج یا نامزدی نداشتیم. فقط هر دو ما مثل اکثر هم سن و سال هامون رابطه ی عاطفی شکست خورده داشتیم در گذشته که تموم شده.
من مدرس زبان انگلیسی هستم و ایشون عکاس هستن و تا چند وقت پیش توی یک کارخونه کار میکردن که تعدیل نیرو شد و از اون کار بیرون اومدن.
ابتدای آشنایی ما حرفی از ازدواج نبود ولی رابطمون خوب بود و ایشون آدم با ادب و محترم و منطقی و در عین حال مهربون بودن. رابطه تا 6 ماه خوب پیش رفت تا جایی که من گفتم دنبال یک رابطه هدفمند و ازدواجم و ایشون گفتن فعلا شرایطش رو ندارن. به ایشون گفتم لطفا با هم در ارتباط نباشیم و شما فکرهات و بکن و اگه دیدی میتونی و میخوای ازدواج کنی اون وقت به من پیام بده. اگر هم نخواستی لطفا پیام نده و اجازه بده من کنار بیام با این جدایی. ایشون بعد یک ماه پیام دادن و قبول کردن بیان خواستگاری. با هم پیش مشاور هم رفتیم. و نظر مشاور هم در نهایت مثبت بود.بعدش با مادر من و مادر ایشون 4 نفری رفتیم بیرون و قرار شد تا یک ماه بعدش که ایام محرم تموم بشه بیان خواستگاری.
توی همین مدت سر یک موضوع ساده همه چی به هم ریخت. من کرونا گرفته بودم و 14 روز قرنطینه بودم و توی این مدت کلافه و دلتنگ بودم. بعد از اینکه قرنطینه من تموم شد ایشون یه روز زنگ زدن و اصلا حرفی از اینکه همدیگرو ببینیم نزدن. منم کلا کلافه و بهونه گیر شده بودم گفتم اصلا دلت تنگ نشده؟ نمیخوای ببینیم همو؟ که بعد تازه گفت اره چرا میام عصر دنبالت. منم گفتم نه میخوام ببینمت نه میخوام باهات حرف بزنم. میدونم اشتباه بود و فقط از روی فشار روحی و دلتنگی بود که این مدت متحمل بودم. میخواستم یکم نازم و بکشه به قولی. ولی بعدش بهم پیام دادم و ازش بابت رفتارم عذرخواهی کردم و گفتم دلیلش کلافگی و دلتنگی واسه تو بوده. ایشون بعد چند روز جواب داد و گفت رابطه رو مرور کرده و به این نتیجه رسیده که میخواد رابطه رو تموم کنه. خیلی خواهش کردم و تا ماه ها تلاش کردم رابطه رو بازسازی کنم ولی نشد. ایشون گفتن مشکل تو نیستی من کلا آدم ازدواج و زندگی مشترک نیستم.
ماه ها تلاش کردم با همه شرایط ایشون کنار اومدم. چون میدونستم واقعا وضع مالی خیلی عالی ندارن گفتم بعد ازدواج هزینه ها رو تقسیم میکنیم و مهریه هم نمیخوام و… خیلی چیزهای دیگه. میخواستم شرایط ازدواج رو واسه کسی که دوستش داشتم تسهیل کنم تا موانع کنار بره. واقعا هم مشکلی نداشتم با این سبک زندگی که هر دو کار کنیم و من هم سهیم باشم در اداره زندگی.
ولی تمام این تلاش ها به جایی نرسید. ایشون واقعا نمیخواست ازدواج کنه و حاضر هم نبود رابطه رو ادامه بده چون میگفت تو اذیت میشی.
تا اینکه چند روز قبل نوروز 1401 خداحافظی کامل کردم و تا الان که 8 ماه میگذره قطع ارتباط کامل بودیم . نه پیامی نه حرفی نه زنگی. ایشون ولی من رو توی اینستاگرام کلوز فرند گذاشته و متن های معنی دار میزاره. من خودم استوری ها رو باز نمیکنم ولی ایشون دوست صمیمی من رو هم توی کلوز فرند گذاشته و دوستم بهم گفت که متن ها چی بودن . مثلا یکی از متن ها این بود که ” اگه دلت برام تنگ شده بهم پیام بده چون نگفتن فقط ما رو از هم دورتر میکنه”
آقای دکتر من با گذشت 8 ماه از قطع ترتباط هنوز دوسش دارم و نتونستم کامل کنار بیام و منتظرم برگرده . به نظرتون منتظرش بمونم که شاید برگرده؟ موقعیت ازدواج زیاد دارم ولی دلم فقط با ایشون هست.
هر از گاهی سیگنال های غیر مستقیم میفرسته مثلا به محض اینکه من عکس پروفایلم رو عوض میکنم ایشون هم عوض میکنه. خیلیییی غیر مستقیم.
ممنون میشم راهنمایمم کنین.
خیر هیچ ارتباطی نگیرید. به دوست خود بگویید هیچ خبری از او بشما ندهد. شما باید زندگی خود را بدون فکر او ادامه بدهید.با شاید و اما و اگر نمی توان تصمیم گرفت. ایشان فرد محکمی در تصمیم نیستند. اگر او را فراموش کردید و ایشان برای شما فقط یک خاطره شد و در آن زمان او مصمم شدند می توانند نظر شما را برگردانند. نه اینکه شما معطل شایدهای ذهن خودتان شوید که مثلا عکس عوض کرده و فلان مطلب برای من گذاشته. از این کارها تصمیم برای ازدواج بیرون نمی اید
ممنون از پاسخ قابل تامل و خوبتون.
من به هیچ وجه با ایشون ارتباط مجدد نمیگیرم و به عبارتی پیش قدم نمیشم.
سوال دیگه من از خدمتتون این هست که به نظرتون بعد از گذشت 8 ماه از قطع ارتباط کاملم با این آقا، الان با موقعیت های ازدواجم روبرو بشم یا نه؟ میترسم با فرد دیگه ای آشنا بشم و بعدا خودم رو سرزنش کنم که کاش صبر میکردم و شاید ارتباطمون به ازدواج میرسید نهایتا.
به نظرتون این رابطه ارزش صبر کردن داره؟
برای این رابطه صبر نکنید ولکن برای اینکه یک رابطه خوب با فرد دیگری شروع کنید باید یکسال از زمان اخرین ارتباط شما گذشته باشد. منظور حتی ارتباط در حد دیدن استوری او است. در غیر اینصورت اگر فرد بعدی انسان خوبی باشد شما رابطه را با مقایسه ذهنی و تعلق به گذشته خراب می کنید
سلام وقت بخیر،، دوستی دارم که 15 سال باهاش صمیمی بودم (منظورم جنس مخالف نیست) ولی الان 3 ساله که ازدواج کرده از اون موقع تاکنون تقریبا میتونم بگم 80% حرفاش دروغه و مثل قبل باهام روراست نیست. معمولا دیر به پیام هام جواب میده. اصلا بهم زنگ نمیزنه. فقط من هستم که بهش زنگ میزنم و ازش یاد میکنم. خیلی حسود شده چشم دیدن پیشرفت ها و موفقیت هامو نداره. حتی به دندانپزشک رفتن من هم حسادت میکنه، یه بار بهش گفتم میرم دندونپزشکی برای درمان ریشه، بهم گفت آره منم میرم 12 میلیون خرج دندونپزشکی کردم!! … بعد از مدتی بطوز غیر مستقیم متوجه شدم مدیرعامل یه شرکت شده ولی اصلا بهم نگفته و برام نقش بازی میکنه که کارمند یه شرکت کوچک هستم…. بعضی وقتا ادای فقیرا رو درمیاره بعضی وقتا ادای پولدارا… بعضی وقتا خیلی باکلاس برخورد میکنه ولی بعضی وقتا با نیش و کنایه…. اعصابم خورده شده و دچتر ضعف اعصاب شدم… موندم چطوری حذفش کنم، یه بار 4 ماه کلا بهش نه زنگ و نه پیام دادم ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم دوباره رفتم سمتش، الان از برقراری رابطه مجدد پشیمونم….هر موقع یادش میوفتم فشارخونم بالا میره….. چیکار کنم؟؟ چطوری آروم آروم ازش فاصله بگیرم دلش نشکنه؟؟
شرایط او با ازدواج عوض شده است و ما نمی دانیم دلایل رفتار او چیست. اگر ناراحت هستید در کنار او بهتر است رابطه را بتدریج کم کنید
سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم.امروز از دوستم که خیلی بهم علاقه داشت(پسر هستن ایشون) به دو دلیل محکم جدا شدم.اول اینکه زیاد دوستشون نداشتم دوم اینکه می خوام امسال خیلی خوب واسه کنکور درس بخونم.
وقتی موضوعو باهاشون مطرح کردم خیلی ناراحت شدن و اصرار کردن و بهم گفتن خیلی نامردی که این کارو با من می کنی.
ولی من رو تصمیمم ایستادم چون احساس کردم آیندم مهم تر از دوستی و رابطه عاشقانه ایه که معلوم نیست سرانجامش چیه(دوستیمون مجازیه و یه ماه دوستیم).ولی از ظهر که ازش دورم خیلی احساس دلتنگی می کنم. عقلم با قاطعیت میگه هرگز نباید به این رابطه برگردم و باید رو درسم تمرکز کنم اما احساسم میگه گناه داره اینجوری به احساساتش لطمه بزنم و شاید بتونیم خاطره های خوبی با هم بسازیم. حالا چیکار کنم برگردم یا نه؟(هر وند علاوه بر عقلم، غرورم هم اجازه برگشتن نمیده ولی نمیدونم این احساس علاقه لعنتی که پیدا کردم چیه)
اگر فکر می کنید کار شما منطقی و درست است باید بپذیرید که مدتی شاید حال شما خوب نباشد. ولی سپس درست می شود
سلام پنج سال دوست هستیم وقتی مسافرت میره دوست پسرم زنگ نمیزنه گوشیش خاموش حس میکنم علاقه نداره به من بعد میاد میگه من میمیرم دوستدارم ولی تا حالا یک روسری برام نخریده ولی بعضی وقتها کارت بانکیش دستم وجدان دارم دست نمیزنم دلم نمیاد پول بردارم
نمی شود از این مقدار اطلاعات اظهار نظر کرد
سلام آقای دکتر عرض ادب
من یه پسر ۲۷ساله ام که حدود ۵سال با یه خانم ۴۰ساله وارد رابطه شدم که این خانم مسئول فروش شرکت پدرم بود.
میشه گفت از اول من احساس بخرج دادم و ایشون هم وانمود میکردن که به اندازه من شاید هم بیشتر علاقه مند هستن که تا سال اول رابطم متوجه شدم با کسی که به گفته خودش قبلا رابطه جنسی داشت ولی با اون تا یکسال اول رابطه ما ارتباط داشت که اون راننده اسنپ بود و خودش میگفت من درطول رابطم با تو هیچ ارتباط جنسی با اون نداشتم.بعد از اینکه متوجه شدم باهاش رابطمو تموم کردم ولی از وابستگیم دوباره برگشتم بهش که تا الان۵سال باهاش تو رابطه ام ولی با تغییر اینکه وابستگیمو بهش به حداقل رسوندم و قدرت ترک این رابطه اشتباه رو دارم.البته از رابطم کلا راضیم ولی مطمئنم رابطه با این زن که بامن اختلاف سنی و طبقاتی زیادی داره و اینکه حس میکنم به راحتی با فردی که جذبش کنه وارد رابطه میشه اشتباهه.
الان فقط برای ترک این رابطه مشکلم اینه که نمیتونم تصور کنم این زن محبت هاشو و رابطه جنسیشو با کس دیگه ای داشته باشی.به همین دلیله که یه رابطه پوچ رو اینهمه کشوندم و نتونستم ترکش کنم.
ممنون میشم راهنماییم کنین
این اهمیت تا زمانی است که با او در ارتباط باشید. قطع هرگونه رابطه باعث می شود اهمیت او و در نتیجه اهمیت اینکه با چه کسی در رابطه است از بین برود.
هر گونه ارتباط را با او قطع کنید تا بتدریج از اهمیت بیفتد
سلام من ۱۴ سالمه و تو فاز رابطه عشقی با جنس مخالف و از این داستانا نیستم
ولی خب از پارسال که اومدم دبیرستان با یکی دوست شدم و تا همین سه چهار هفته پیش جونمون به جون هم بند بود . ولی خب ما شخصیتامون اصلااا به هم نمیخورد .من اینو میدونستم ولی بهش وابسته شدم و با اینکه میدونستم یه روزی بهم آسیب میزنه بازم باهاش موندم . ولی اون به شدت برونگراست و بدون اینکه به من فک کنه با بقیه خیلییی گرم میگیره و کلا منو فراموش میکنه . وقتایی که حالم بده وقتایی که حوصله ندارم وقتایی که نیاز دارم پیشم باشه نیست . از دو سه ماه پیش به کات کردن باهاش فک میکردم ولی به نتیجه ای نمی رسیدم چون خیلی وابسته شده بودم . ولی خب با دیدن رفتاراش بلاخره تصمیمم رو گرفتم و برای همین سه هفته پیش باهاش کات کردم و رفتم پیش یکی دیگه نشستم . بعد اونی که پیشش نشستم هم باز نزدیک دوساله که با هم همکلاسی ایم دیگه . ازم پرسید چی شده و اینا . منم قضیه رو براش تعریف کردم اونم کلییی بهم دلداری داد و واقعا با حرفاش آروم شدم . ولی خب اونی که اول باهاش دوست بودم با امیدش دست به یکی کردن که من و اون دوست جدیدمو اذیت کنن . تیکه میندازن و یار کشی میکنن طوری که همه بچه ها بدون اینکه حرفای منم بشنون قضاوتم کردن و رفتن طرف اونا . برا همین با دوستم رفتیم پیش مشاور مدرسه مون اونم گفت بی اهمیتی بهترین راهه . ماعم گفتیم اوکی و خلاصه سرمون به کار خودمون بود و با اینکه دلمون میشکست هیچی نمیگفتیم . تا اینکه امروز که رفته بودم مدرسه دوست قبلیم اومد بهم گفت بیا حرف بزنیم . منم رفتم صحبت کردیم و اینا بعد بنظرش من سر خیلی چیز مسخره ای باهاش کات کردم و دنبال بهونه بودم برم با اون یکی و… . حالا اینا رو الان ولش . مشکلم اینه که کلا هر وقت به اون آدم فکر میکنم و خاطره هامون ، حرفامون ، کاراش ، رفتاراش ، یادم میاد یا همین که دو کلمه باهاش حرف میزنم به طرز خیلی کلافه کننده ای همه بدنم میلرزه . انگار کنترل دستامو ندارم و گلومم میسوزه . البته خب جلو اونا بروز نمیدم رفتارمو ولی خیلی از درون اذیت میشم . میخواستم بگم الان من چیکار کنم این واکنشمو؟من تصمیم قطعی مو گرفتم و نمیخوام برگردم بهش . ولی دلیل این لرزشم موقع فک کردن بهش رو نمیدونم و میخوام خیلی زود حالم خوب شه چیکار کنم
بهتره از او فرار نکنید ولی دوباره صمیمی هم نشید. در حد منطقی و معقول با او دوست باشی. این کارهای او بخاطر نیازش به ارتباط با تو است. بهتره از خودن نرانی ولی خیلی هم نزدیک نشی
سلام من حدود هفت ماهه تو رابطه ام و الان میگه که من قیافه برام مهم بود و تورو دوست ندارم و سلیقم نیستی من خیلی عاشقشم خیلی بلاکم کرد،زنگ زدم اصرار کردم انبلاک کنه و رابطمون مجازی بوده… چیکار باید بکنم
باید درک کنید که هر کفشی به هر پایی نمی خورد. ایشان مناسب شما نبوده است. موضوع خوب و بد نیست. موضوع متناسب بودن است
دقیقاااااااا
سلام ..من یه سال با یه پسر بودم الان یه ساله کات کردیم ..اما بازم باهم دوستیم ..یعنی دعواهم به اون شدت نکردیم اما اون گفت میخواد فقط دوست باشیم …بعدد من بازم دوستش دارم .. و با اینکه یه سال گذشته اما همش گریه میکنم ..اما میگه دوستم نداره ..اما من حس میکنم عمدا میخواد حسشو به دلایلی سرکوب کنه .. از لحاظ روحی تو بچگی خیلی ضربه خورده من میترسم بخاطر مشکلات زندگیش این مدلی میکنه .اخه هردفعه هم وقتی چند روز پیام نمیدم.. میفهمم دلش تنگ شده بعدنا میفهمم که میرفته مرور چتمون حتی.. . شما میگین فعلا باهاش دوست باشم با وجود اینکه دوستش دارم و میگه دوستم نداره ..شاید درست بشه ..یا کلا باهاش قطع ارتباط کنم ؟چون اینکه میبینم بهم مثل قبل اهمیت نمیده ناراحتم میکنه اما نمیتونم بیخیالش شم با اینکه با زبون خوشد گفته اما رفتارش یه چیز دیگه رو میگه اما بعضی وقتا قاطی میکنه …من چیکار کنم
حتما ارتباط را تمام کنید
سلام من ۱۷ سالمه.سال آخر دبیرستانم ۹ ماه دیگه هم کنکور دارم و درسم به شدت برام مهمه(میتوم بگم از هر چیزی مهمتر)و حتما میخوام یه دانشگاه خوب برم
حدود سه هفته پیش رفته بودم تو یکی از بات های تلگرامی چت ناشناس، فقط به خاطر اینکه حوصلم سر رفته بود. از شانس من پسره بهم گیر داد که آیدی تلگراممو بهش بدم که گمم نکنه و از این حرفا.الان سه هفته است که تقریبا هر روز با هم حرف می زنیم و اون الان خیلی به من وابسته شده و دوستم داره(تا حالا نه همو دیدیم نه تلفنی حرف زدیم فقط چت، چند تا عکس با دو سه تا ویس). بهم گفته که تاحالا با هیچ دختری نبوده چون خجالت می کشیده و کلا اهل این چیزا نیست.میگه میخواد همیشه با هم باشیم و تا تهش باهام هست. منم چند باری احساس کردم بهش علاقه دارم ولی بعد فهمیدم فقط شهوته چون اگه منطقی نگاه کنم از لحاظ زندگی اصلا اون چیزایی که من میخوامو نداره(از لحاظ شخصیتی خیلی آدم محترم و مودبیه ولی مثلا ترک تحصیل کرده در حالی که تحصیلات واسه من خیلی مهمه).
بارها بهش هشدار دادم که فقط میخوام دوست معمولی باشیم و بهش گفتم که بهم وابسته نشه اونم قبول کرده.ولی دیشب احساس کردم فکرایی که در موردش در طول روز میاد تو ذهنم خیلی تمرکزمو پایین آورده و به درسم داره لطمه میزنه به خاطر همین خیلی جدی دیشب دو ساعت کامل باهاش حرف زدم که دیگه نمیخوام باهاش باشم ولی اینقدر اصرار کرد که باورتون نمیشه. گفت اگه بری خودمو می کشم و از این حرفا.من فهمیدم دوستش ندارم و نمی خوام باهاش باشم ولی نمیخوام به خاطر من بلایی سر خودش بیاره(البته مطمئننم بلایی سر خودش نمیاره فقط به خاطر اینکه من نرم این حرفا رو میزنه).الان بهم گفته که هر چی دیشب گفتیمو فراموش کنیم بیایم دوباره با هم باشیم ولی من نمی خوام، من می خوام برم سراغ درسم(از یه طرف هم میگم پسر خیلی خوبی به نظر میرسه اینجور پسرا کمن بهتره از دستش ندم). حالا موندم تو دوراهی توروخدا به دادم برسین من تاحالا با هیچکس نه رل بودم نه هیچ چیز دیگه ای چون هیچ علاقه ای به این چیزا ندارم ولی الان بدون اینکه خودم بخوام تو یه عشق یه طرفه از سمت اون گیر افتادم. تنها راهی که از دستش میتونم خلاص بشم اینه که بدون اینکه هیچ حرف دیگه ای بزنم بلاکش کنم چون اگه چیزی بگم دوباره شروع می کنه به اصرار کردن.اما اگه بدون حرف زدن و قانع کردنش هم بلاکش کنم خیلی می شکنه چیکار کنم
حتما بلاک کنید. شما هیچ شناختی ندارید از او. با جند بار صحبت نمی شود کسی را شناخت. باید خداقل 1 سال رفت و امد کرد.
نگران او نباشید بلایی سر خودش نمی اورد. اگر هم بیاورد شما باید بیشتر مطمئن شوید که کار درستی کرده اید که بلاکش کرده اید زیرا فرد سالم چنین کاری نمی کند
ممنون دکتر.بلاکش کردم و کلا چتشو پاک کردم و الان واقعا احساس آزادی می کنم. واقعا رابطه ای که آرامش روانی ما رو ازمون بگیره هیچ ارزشی نداره
سلام من پسری ۱۸ساله هستم من الان با دختری توی رابطه هستم تقریباً از رابطه مون دوسالی گذشته و اینکه من قبل ایشون به یکی از دخترای فامیل طرف مادرم علاقه شدیدی داشتم با اینکه سن کمی داشتم و به همین خاطر بلد نبودم چیکار کنم و هنوز هم که هنوز وقتی میبینمش یا یادش میفتم همون علاقه قبل رو بهش دارم خلاصه بخوام بگم دو دلم بخاطر اینکه به کسی الان باهاش تو رابطه هستم کات کنم یا نه ؟!
و اینکه دختری که باهاش رابطه دارم رو تا حالا از نزدیک ندیدم چون شهرهامون از هم دوره و قرار گذاشتیم که من برم خواستگاری دختر ولی خودش هم میگفت که شاید بهم جواب بله رو ندن و اینکه بعضی وقتا بهم میگه که باهام حاضره فرار کنه ولی من قبول نمیکنم میدونم هنوز سن زیادی ندارم و اینکه اینم بگم که باهاش قبلا دو سه باری میشه کات کردم ولی باز الان باهمیم علتش رو نمیدونم بعضی وقتا همین مسائل خیلی ذهنم رو درگیر میکنه و شبا بیخواب میشم خیلی وقتا با خودم میگم چقد احمق بودم که دوست داشتم با دختری رابطه داشته باش و میگفتم ای کاش هیچ وقت وارد رابطه نمیشدم و فقط به اون علاقه ایی که به دختر فامیلمون داشتم پایبند بودم .
این خلاصه مشکلی بنده داشتم بود
رابطه شما با این دختر و یا دختر فامیل هر دو را بر اساس سن شما باید تحلیل کرد. هر دو این دو علاقه ها و رابطه ها را باید بدانید که گذرا می باشد. ارتباط با دختر فامیل نیز بدلیل انکه اتفاق نیفتاده در ذهنتان مانده است. اگر وارد رابطه شوید پس از مدتی از ذهنتان خارج شده و فردی مثل رابطه کنونی شما می شود.
با این وجود اگر می خواهید با او وارد رابطه شوید رابطه کنونی خود را ابتدا تمام کنید
سلام دکتر، من چند وقت پیش از یک رابطه ی بسیار سمی یکو نیم ساله اومدم بیرون، خیلی نگذشته بود که یه نفر بمن اعتراف کرد ک دوستم داره و واقعا ادم خوب و سالمی بود، منم با زخم های رابطه ی قبلی با اون وارد رابطه شدم، و کم کم بهش علاقه پیدا کردم، ولی شدید نبود، اون هروز بیشتر عاشق من میشد و محبت و خوبی میکرد ولی بعد از یمدت دعوا بینمون زیاد شد، من نمیتونستم کامل اعتماد کنم و شک های زیادی داشتم، دروغ میگفتم گاهی، و خطر قرمزای اون طرف رو میشکوندم و خیلی ناراحتش کردم، الانم رابطمون خیلی در وضع بدیه، نمیخوام قبلشو بشکونم و رابطه مونو خراب کنم، ولی نمیدونم واقعا چیکار کنم، حس میکنم هنوز کامل اثرات رابطه ی قبلی خوب نشده، میشه بگید چیکار کنم این اوضاع درست بشه؟؟!
مقاله 1. تله رها شدگی 2. چرا در روابط عاطفی احساس طرد شدگی می کنم را در سایت مطالعه کنید
سلام. امیدوارم پیام منرا بخوانید و بهم کمک کنید.
چند سال پیش زمانی که دانشجوی سال آخر لیسانس بودم داخل دانشگاه با پسری که دانشجوی فوق لیسانس بود آشنا شدم. بعد از چندماه به من پیشنهاد برقراری رابطه برای آشنایی بیشتر به قصد ازدواج را دادن و من پذیرفتم. از آن روز تا الان ۶ سال میگذره، ایشون درسشون را تمام کردن، سربازی رفتن و استخدام بانک شدن. من هم مقطع لیسانس ، فوق لیسانس را تمام کردم و اکنون دانشجوی دکتری و استاد دانشگاه هستم.
با درست شدن شرایط ازدواجمون، خانوادشون را در جریان قرار دادن منتها بعد از چند روز ک شماره تماس مادر منرا گرفته بودن تا مادرشون تماس بگیرن، خواهرشون با من تماس گرفتن و گفتن اگر قول میدی برای زندگی به شهر ما بیای(برای همیشه) همراه خانوادم برای خواستگاری خدمت میرسیم(من ساکن اصفهان و ایشون ساکن ایلام هستن). طی این مکالمه من بهشون این قول را ندادم و در نهایت ایشون گفتن برادرم به این ازدواج اصرار دارن اما اینکار فقط باعث میشه پدر و مادر من از بین بروند(بخاطر دوری از پسرشون).
آقای دکتر من زمانی که پیشنهاد آشنایی این آقا را پذیرفتم این شرط را گذاشتم ک برای کار و زندگی تشریف بیارن اصفهان. درواقع با این شرط پیشنهادشون را قبول کردم. بنظر شما بی رسمی خواهرش را چجوری باید پاسخ بدم؟ چند روز هست مدام به حرفایی که زدن فکر کردم اما چیزی جز از غصه نصیبم نشده. چرا با من تماس گرفتن! چرا به بزرگترم احترام نگذاشتن! چرا به من میگن اگه این قول را بدی میایم خواستگاری! چرا منو باعث از بین رفتن پدر و مادرشون میدونن! و هزار چرای دیگه.
لطفا راهنماییم بفرمایید. متشکرم
فکر خویش را مشغول خواهر نکنید. انچه مهم است نظر دوست یا نامزد شما است. باید ببینید او چه مواجهه ای با این موضوع دارد. ضمن انکه شما نیز نباید بدون گوش دادن به او تصمیم خود را از قبل گرفته باشید. اینکه در چند سال قبل چه گفته دلیل نمی شود الان به دلایل پسر گوش ندهید. گفتگو با پسر راه حل شما است.
سلام جناب من و آقای 34 ساله سه سال باهم بودیم که سال اول آشنایی این اقا اومدن خواستگاری اما خانواده اش ایراد گرفتن دوسال صبر کردیم که راضی بشن الان پسره میگه برو شوهر کن خانواده ام راضی نمیشن نمیدونم چه کار کنم به خاطر این آقا از کارم استعفا دادم الان ن کاری دارم ن پولی ن خانواده پولداری ن موقعیت اجتماعی هیچ امیدی توزندگیم ندارم از اون ور هنوز از پدرو مادرم کتک میخورم تمام امیدم به ازدواج با این پسر بود که همه چی پودر شد رفت چون تو محیط کوچکی هم هستم ی شهرستان کوچیک عملا موقعیت ازدواجم صفره چون شاغل بودن یا موقعیت خانواده مهمه که من ندارم
شما یکبار کار پیدا کردید و مشغول شدید می توانید دوباره نیز مشغول کار شوید. زیرا شما مهارت کار کردن را دارید. بهتر است هر چه زودتر گذشته را فراموش کنید. به اینده بنگرید. باید موقعیتی بهتر از قبل برای خود ایجاد کنید. شاید قرار است انتخابی بهتر با تلاش شما پیش روی تان قرار بگیرد. این به تلاش و امید شما بستگی دارد.
سلام وقت بخیر
من ۲۸سالمه ویکساله که با پسری ۳۰ ساله دوست هستم که توی شهر دیگه ای با خانواده اش زندگی میکنه یعنی چندماهی یه بار میاد شهرمن ،(خونه داره) و یکی دوماه میمونه اینجا…
اوایل با چت و تماس یا توی جمع های دوستانه همدیگه رو میدیدیم و علاقه ی زیادی بینمون رد و بدل میشد ،اما بعداز مدتی که این رابطه شکل جدیدتری به خودش گرفت،(بهم نزدیک شد وبا اصرار زیاد اون رابطه ی جنسی برقرار کردیم)
و دلیل من برای نداشتن ارتباط جنسی این بود که
و اون از اول گفت قصدش ازدواج نیست و کلا با دونفر توی زندگیش ارتباط داشته ،اما چون دوسش داشتم قبول کردم باهم باشیم اما این عقیده اش رو نمیتونم هضم کنم!
در ضمن بعداز رابطه
حس میکنم سرد شده،به کل خبری از چت های دراز مدت و ابراز علاقه نیست ،مدام از من و شخصیتم ایراد میگیره سرچیزهای بیخود
هفته ی گذشته باهم بحث کردیم و ۸روز به کل ارتباطی نداشتیم تا اینکه روز نهم زنگ زد و گفت اومده شهرمن و میخواد منو ببینه، من فکر میکردم اخرین تماسمون به معنیه کات بوده! الان نمیدونم چه برخوردی داشته باشم یا چی بهش بگم ،از طرفی دوسش دارم و دلم نمیخواد از دستش بدم
از طرف دیگه از بی احترامی و شکستن غرورم از جانب اون خیلی ناراحتم ،و میترسم برخورد اشتباهی داشته باشم و رابطمون خراب شه!
ممنون میشم راهنماییم کنین
در درجه اول اینکه رابطه جنسی در این مرحله اشتباه است.
در درجه دوم نباید انتظار داشته باشید رابطه همیشه بصورتی که در مراحل ابتدایی جریان دارد ادامه پیدا کند. رابطه مسلما بالا پایین دارد و شما در این مرحله است که شناخت پیدا می کنید
سلام اقای دکتر دختری 25 ساله هستم و 4ساله با یه پسر 3سال بزرگتراز خودم دوستم.ایشون منو به مادرش معرفی کرده و از همون اول پیشنهاد دوستی برپایه ازدواجوداد و همچنین روابط جنسی.ما تاحدودی روابط جنسی هم داشتیم.خانواده هامون از لحاظ مالی و عقاید و فرهنگ کاملا باهم فرق دارن و خانواده ی من بسیار به نام هست .البته ایشون از لحاظ مالی جدا از خانوادشون بسیارمستقلن.چندوقت پیش از طریق یکی از دوستانم باخبر شدم ک ایشون یسری از روابط دوستیشو که گروه های دخترونم بوده از من مخفی کرده و چندشب پیش هم متوجه شدم که با دختر دیگه ای بیرون رفته ووقتی بهش گفتم حاشا کرد وگفت از هیچی خبر نداره .ولی من دیگه کششی برای ادامه ی رابطه ندارم و از طرفی بسیار وابسطشم .بنظرتون چجوری میتونم رابطه رو تموم کنم که کمتر اسیب نبینم ؟و اگه قراره پیامی بهش بدم چه پیامی بدم؟
در ابتدا باید اطمینان از چیزی که می گویید داشته باشید و فقط بر مبنای اظهارات یک دوست عمل نکنید.
ثانیا باید دلایل او را بشنوید. ممکن است فرهنگ شما درباره ارتباط متفاوت باشد و خانواده او بازتر عمل کنند و گفتگو و صحبت با یک جنس مخالف معنای خاصی نداشته باشد
با یک روانشماس گفتگو کنید
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام
من ۱۹ سالمه و کسیم که به هیچ وجه با کسی نه وارد رابطه شدم نه قصدش رو دارم کلا به روابط این مدلی باور ندارم چون هیچ تضمینی ندارن
اما جدیدا با یه پسره آشنا شدم که هم سنمه وبهم چند بار گفته که خیلی میخوامت و تا آخرش هستم و اینجور حرفا
منم خب بهش گفتم به اینجور رابطه ها اعتماد نمیکنم و اینکه اصن برنامه ای برای اینکارا ندارم و اونم گفت عب نداره من قانعت میکنم منم گفتم ب هر حال من برا خودت میگم چون میدونم این چیزا الان برام جایگاهی ندارن ولی اون همش بهم ابراز علاقه کرد و مدام حالمو میپرسید و چون شغلم حوریه که با مردم در ارتباطم میگفت ج همه پسرا رو نده چون قصد همشون کاری نیست و ایناا خلاصه خییییییلیییی حساس بود و همش ناراحت میشد منم دلم نمیومد ی جوری از دلش درآوردم
بعد اون مدام ازم درخواست های عجیب رابطه جنسی و اینا میخواست منم بهم برمیخورد و میگفتم حواسش باشه من از اولش بهش چی گفتم و اینکه خودش خواست تلاش کنه و اینکه بهش گفتم من حتی اگه با کسی وارد رابطه بشم اونیه که باهاش ازدواج کردم
بعد از اینکه اینو گفتم گفت باشه من میخواستم برات همه کار کنم و خودت نخواستی و اینجور حرفا بعد گفت مطمعنی منم گفتم آره بعد گفت اوک (من از اول بهش گفتم با دوست معمولی اوکیم نه رابطه و اینا) دوست معمولی
من که خوشحال شدم چون از طرفی اذیت بودم که یکی اینجوری ابراز علاقه کنه و من هیچ کاری ازم برمیاد
ولی اون معلومه حالش خیلی خرابه هم اینکه حساسه و اصن شکسته ولی خب من نمیخوام اینجوری باشه دلیلشم من باشم میخوام کمکش کنم کاری ازم برمیاد؟
میتونم به عنوان همون دوست معمولی کمکش کنم ؟
شما دچار تله ایثارگری هستید. مقاله مرتبط را در سایت بخوانید
شما نگران حال او و کمک به او نباشید. زیرا او قصدش رابطه جنسی است. رابطه برقرار کرد همه این ابراز علاقه ها و…تمام می شود
سلام،۷سال با اقایی در ارتباط هستم سال ۵رابطمون بنا ب دلایلی ازدواج کردن هم همسرشون هم خانوادشون میدونستن ک منو دوست داره بعداز ازدواجشون بازهم ادامه دادیم اما الان عقلم اجازه نمیده ادامه بدم روانم بهم ریخته چندبار تصمیم ب جدایی گرفتماما بازم خودم برگشتم اما الان نمیدونم چجوری باید ب حسم غلبه کنم و این رابطه سمی رو تموم کنم,کل وجودم پر شده از اون اقا نه میتونم بمونم نه میتونم برم،لطفا راهنماییم کنید خیلی توو عذابم
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را مشاهده کنید
سلام
من نزدیک به ۶ سال هست که با پسری تو رابطم
خانواده دو نفر کامل در جریان بودن و گاهی اوقات حرف ازدواج میشد و همه چیز خوب میرفت جلو تا این که یهو میزد زیر همه چیز و منو مقصر میکرد که بخاطر رفتارای تو نمیتونم کامل بیام جلو خودتو عوض کن تا بیام خلاصه این رفتار همیشگیشه
تا حدی که تمام اعتماد به نفس منو گرفته تو این ۶ سال اخرین بارم گفت خانواده من مخالفن و لبخند خانوادم برام مهم تره منم رابطرو تموم کردم که بعد ۲ ماه با کلی بهانه برگشت
نزدیک به ۱ ساله هیچ گونه توجهی به من نداره هر بار که جدا شدیم دوباره با خواهش برگشته ولی رابطمون بدتر از قبل میشه منم هربار که برمیگرده کلا لال میشم نمیتونم جوابشو ندم
با وجودی که از همه نظر از اون بهترم ولی انقدر حس پوچی به من داده که حس میکنم هیچی نیستم و بجز اون دیگه کسی محل من نمیزاره
میشه راهنماییم کنید لطفا که چطوری خودمو بکشم بیرون از رابطه
هرگونه زاه ارتباطی با ایشان را مسدودکنید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی در اینباره توضیخ کاملی داده است
سلام دکتر دختری ۲۰ ساله هستم و نزدیک یک سالو نیم با پسری که ۶ ماه از خودم کوچیکتر بود رل زدم اوایل رابطه از هم دور بودیم و ماهی ۴ ۵ ساعت همو میدیدیم ولی از وقتی که هر روز همو میبینیم یه سری مسائل پیش میاد و باعث دعوای پا میشه یه بار کات کردیم ولی بعد از یه هفته گفت نمیتونه طاقت بیاره و بک زدیم و بعد دوماه دوباره همو دیدیم و دوباره بحثمون شد این بار به من گف ما دنیاهامون متفاوته و تو لوسی و نمیتونم بیشتر از این تحملت کنم من خیلی براش غرورمو شکوندم ولی لازم حرف خودشو میزنه و جدا شد اما شرایطمون جوری هست که هر روز همو میبینیم و از این بابت من واقعا زجر میکشم چه کاری میتونم انجام بدم؟؟ لطفا راهنمایی کنید
بهتر هر گونه راه ارتباط را با ایشان مسدود کنید تا زودتر از فکر او دربیایید
سلام دختری ۱۷ ۱۸ ساله هستم.همکلاسی بودیم و به خاطر علاقه شون به تکنولوژی خیلی از گوشی ها اطلاع داشتن، منم میخواستم گوشی بگيرم و داشتم تحقیق میردم. این بهانه شد و پیام دادم و خدایی خیلی کمک ام کردن. خلاصه که شدن رفیق شفیقم و حس شون رو براز کردن و منم بعد چند ماه اوکی دادم. هدف مون ازدواج بود و هر دو جدی هستیم. تحقیق کردم و دیدم واقعا ادم خوبی یه.. بعد از یک سال و چندی، بهمن ماه متوجه شدم بدن من نقصی داره که هرگز نميتونم باردار بشم.. مطرح کردم و گفتم ميخوام جدا بشم اما همه جوره حمایتم کرد و نزاشت جدا بشیم. الان بعد شیش هفت ماه دکتر رفتن ودرمان و و غیره نتیجه ای نگرفتم و حتی بدتر هم شد.. دیگه هیچ امیدی بهم نیست. خودم نااميد نشدم اما حقیقت رو هم انکار نمیکنم. قرار شد تا بعد کنکور ارتباطی نداشته باشیم و بکوب درس مون رو بخونیم. هر دو شاگردایی هستيم که خيلیها رومون سرمایه گذاری کردن.. میخوام ازش جدا بشم چون اینده ای نخواهم داشت با ازدواج.. چطور باهاش کنار بیام یعنی بعد کات چطوربه اینفکر نکنم چه اسیبی میبینه طرف ام و چطور بعد کنکور بهش بگم.. ممنون تون میشم بهم کنید. سپاس
لزومی ندارد جای او تصمیم بگیرید. اجازه دهید اگر خواست حدا شود او اقدام کند.
البته سن شما پایین است اگر سن شما بالاتر بود می گفتم شاید او هم بچه نخواهد. اما در سن کم نمی توان بر روی چنین نظری اگر هم او بیان کند اعتماد کرد
سلام دکتر من۳۳سالمه یکسال پیش با پسری ۳۵ساله آشنا شدم که تازه از همسرش جدا شده بود اول قصد و هدف خاصی نداشتیم ولی بعد یک ماه هر روز همو میدیدیم و علاقمون بیشتر شد تا اینکه باهم ۶ماه زندگی کردیم و باز هم همه چی عالی بود وخود ایشون گفت تا اخر سال عقد کنیم و هر روز بمن میگفت که دوستم داره اما از نظر مالی خیلی خوب نبود اما من بودم و از پس زندگی برمیومدیم وکلی خوشحال بودیم یروز بمن گفت سر مهریه کمشکلی نداریم گفتم من خواسته هامو بگم گفتم و خیلی رفتارش عوض شد و بهانه گیری کرد و اصلا حتی نخواست توافق کنه فقط نه قطعی داد و گفت زمین به اسمون بیاد نه خواسته هاتو انجام نمیدم ومنم گفتم باشه پس جدا میشیمچون حس کردم میخواد کنار من فقط اوضاع مالیش خوب شه وبعد بدون هیچ ضرری جدا بشه و راحت بره و ایشون بهم توهین کرد و رفت و تو این ۳ماه ک رفت به بهانه وسیله هاش که پیشم بود چند باری پیام داد ومنم محترمانه گفتم با اسنپ میفرستم و دو هفته پیش فرستادم و یه پیام درد دلی هم نوشتم براش و رابطه تموم شد تولدم منتظر پیامش بودم خبری نشد خیلی این روزا حالم بده و نمیدونم چیکار کنم همش خودمو وگناهکار میبینم و دلتنگی میکنم
مسلما وقتی رابطه ای بدون هزینه روانی و عاطفی و…شروع شود (همخانه شدن) بسختی می توان در ادامه هزینه ای برای ان تعیین کرد.
مثال: وقتی من چیزی را رایگان برای مدتها بدست بیاورم سخت حاضرم برای ان هزینه بدهم
سلام آقای دکتر
من ۲۵سالمه با پسری ک ی سال از خودم بزرگ تر بود آشنا شدم بعد ۶ماه منو ب خانوادشون معرفی کردن و مادرش ی بار اومد منو دید و دیگه نیومد و تلفنی ح میزد از همون اول مخالف ازدواج بودن چون میخوان دختر دایی شو براش بگیرن ی جوری شد ک رفته رفته هر وقت بحث من بود دعوا میکردند تا این ک پسره گفت دیگه نمیتونه ادامه بده خانوادش صفت و سختن کوتاه نمیان حتی بیشتر لج میکنن گفت از نظر اعصاب و روان داغون شده دیگه نمیخواد بیشتر از این ادامه بده الان ی ماه باهم ح نمیزنیم خیلی هم اصرار کردم اما گوش ندادن الان چ کار کنم ی پیام بدم حالشو بپرسم
بهتره تا زمانی که این فرد استقلال روانی و مالی پیدا نکرده بفکر شروع دوباره رابطه نباشید.
رضایت خانواده مهم است و از ان مهم تر استقلال فکری طرف پسر است
وای استاد ممنونم ک ج دادین
این آقا از نظر مالی اوکیه خودش برنامه نویسه و اصلا از نظر مالی وابسته خانواده نیست اما خب احساس میکنم خودش نمیتونه تصمیم نهایی بگیره درسته خیلی تلاش کرد بحث کردن اما خانواده خیلی گیر و سختی داره چون منو خودش با هم مشکلی نداشتیم برای همین گفتم نظر شماروهم بدونم البته آقای دکتر ی بار ب خواهرم پیام زدن حالمو پرسیدن خواهرم بهشون گفت ک لزومی نمیبینم ج پیام شمارو بدم و دیگه اون آقا پیام ندادن
باید در خواستن شما و مجاب کردن خانواده اراده کافی داشته باشند. این مشکل او است و شما قرار نیست وارد مشکل شوید. نهایتا می توانید کمی صبور باشید. اما اینکه فعلا رابطه با شما را بخاطر خانواده کلا قطع کرده اند نشانه خوبی نیست. لااقل می توانستند تا زمان رضایت خانواده با شما کم و بیش در ارتباط باشند
سلام دکتر
بعد از ۵ سال رابطه ای که داشتیم اواخر رابطه مون به دلایلی لانگ دیستنس بود
اومد و گفت حس میکنه از یه دختر دیگه خوشش اومده و عاشقم نیست
من هیچ جوره نمیتونم به زندگی بدون اون فک کنم چون تمام آینده و زندگیپو بر اساس حضور اون برنامه ریزی کردم
نمیدونم باید چیکار کنم
راهی غیر از فراموشی ندارید
سلام آقای دکتر وقت بخیر.
من چهار سال پیش از یه دختر جواب نه شنیدم. حتی بهش گفتم هدفم از اشنایی ازدواجه وکای اصرار داشتم بر اینکه نظرشو جلب کنم نشد… که کلا یکبار همو حضوری دیدیم و بیشتر صحبت هامون در طول یکسال اشنایی مجازی بود و در یک برهه کوتاه یکم راضی شد بعد دوباره برگشت سر نه و.. نهایتا هم دیگه به مدت چهار سال بود که قطع شد.
خلاصه بعد چهار سال دوباره واتس اپ اون شماره ای ک اون ازم داشتو نصب کردم دیدم هنوز اونم شماره منو داره و هر استوری که میزارم سریع چک میکنه(3 ماهه) در حالی که من استوریاش چک نمیکنم یا خیلی کم. بنظرتون هدفش چیه؟ راهکارتون چی هست. ممنونم
بجای حدس زدن می توانید یکبار دیگر پیشنهاد بدهید. اما اینکه شماره شما را دارد دلیل بر چیزی نمی باشد
بله دکتر جان، ولی اخه چرا هر استوری میزارم سریع چک میکنه. اخه اینکه ب من حواب نه داده اونم با قاطعیت جواب نه داد همون چهار سال پیش… و ادم عاقلی هم هست …یعنی چک کردن پیوسته استوری واتس اپ هم دلیلی نمیشه؟ ممنونم
می توانید شانس خود را امتحان کنید
سلام دکتر واقعا نیاز دارم باتون مشورت کنم.
من ۱۳ سالمه
رلم ۱۶ و ۳ ساله رل هستیم ..
واقعا هم رو دوست داریم و تو رابطمون هیچ مشکلی نداریم..
تو این سن یکم زود نیست عاشق بشم …؟
بعدش چی؟ ما رابطمون جدیه ولی کی به پدر و مادرم بگم؟
در این سنین فرد بارها عاشق می شود و بعد از یادش می رود و نوبت عشق به فرد بعدی می رسد.
با والدین می توانید صحبت کنید ولی بدانید که این عشقها می ایند و می روند
سلام ببخشید من ۲۷ سالمه این اولین رابطه منه با یه اقا پسری ک همکارم بود دوست شدم خودش چند بار درخواست داد و من قبول کردم دقیقا ما یک ماه بود که باهم دوست بودیم ایشون پدر مادرش جدا شده بودن خودش تنها خونه عموش زندگی میکرد حتی به مادرشم سر نمیزد کلا تمام زندگیش شده بود فیلم دیدن و بازی موبایل با اذیت کردن انکاری چیزی از رابطه نمیدونست چون وقتی میگفتمش چرا زنگ یا پیام نمیدی نمیفهمید مشکل چیه ک من تو عصبانیت گفتمش بیا کات کنیم و کات کردیم چون انگار خودشم میخواس که تنها باشه حس میکردم سختشه تو رابطه باشه الان از محل کارش اخراج شد ولی باز برگشت ولی کسی محلش نمیده و من جلو چشممه دلم خیلی میسوزه از اونطرفم دلم میخادپیامش بدم حالش بپرسم میترسم از ضایع شدن چکار کنم تو دوراهی بدی موندم
بهیچوجه رابطه نباید بر اساس دلسوزی باشد. بهتر است پیام ندهید
منظورم از دلسوزی اینکه واقعا میخام حالش خوب باشه مخصوصا به خاطر سختی های که تو گذشته کشیده الانم هنه باهاش قهرن ولی واقعا میترسم پیامش بدم ضایع بشم چون فکر میکنم الکی کات کردیم چکار کنم
شما نمی توانید چنین کاری بکنید. زیرا رابطه شما قبلا بر اساس دیگری بوده و نمی توانید وارد نوع دیگری شوید.
no friendship after relationship
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر من ۲۱ سالمه با یه پسری از شهرستان هم سن خودم آشنا شده بودم همو خیلی دوست داشتیم بیرون میرفتیم من چون کار داشتم درس میخوندم بعضی وقتا جواب تلفنش رو نمیدادم از من دلخور میشد ولی نمیگفت باهام سرد حرف میزد یه روز گفت من کنکور ارشد میدم ولی برنامه ریزی میکنم که با تو هم حرف بزنم منم فکر کردم مزاحمشم کات کردم باهاش الان خیلی پشیمونم به نظرتون کارم درست بوده که کات کردم؟
الان از این ماجرا ۱۱ ماه میگذره ولی بازم دلم پیشش گیره همدیگرو تو اینستا فالو داریم
بهشون می توانید پیام بدهید و شانس خود را دوباره امتحان کنید
سلام منو همسرم همسن ۱۶ سالگی هستیم خیلی مشکل داریم و باهم اختلاف هر ساعت هم دعوا مون میشه مثلا اون نمیزاره من ارایش کنم یا زیادی بیرون برم خودش هم بیست چهار ساعتی بیرونه اولش بهش گفتم ها باید دیگه دوستات رو ول کنی بچسبی به زندگی ولی دیگه حرف من براش مهم نیس هر چی اون میگع شد که شد ولی اگه نشد دعوا راه میاندازه میخواستم ببینم ایا،این تغییر میکنه یا نه
انشالله کمی سن هر دو بیشتر شود منطقی تر رفتار می کنید
سلام من همسرم ۱۶ سالموته و با هم نامزدیم خیلی مشکلات داریم همسرم بهم قول داده بود که زیاد پیش دوستاش نره ولی الان خیلی بیشتر میره حتی بعد شام هم میرع خیلی اختلاف داریم میدونم من خرف هایی که میزنم منطقی ولی نمیتونم اونو بفهمونم اگه راهنمایم کنین ممنون میشم
خوب این بخاطر سن و سال شما است. کمی سن شما بیشتر شود مشکلات کمتر می شود
سلام وقت بخیر خوبین
من یه دوستی دارم ک مدت هاست باهاش دوستم بعد مدتی با اون قطع رابطه کردم و بازم تو دبیرستان همو دیدیم و دوست شدیم دوبارع دوستم در طِی این مدت عاشق پسری شد ک منم ب اون پسر نسبتا علاقع ی چندانی داشتم دوستم باهاش ارتباط بر قرار کرد و هر روز پسرع با دوستش میاد مارو میبینه ولی دوست پسرع دوستم ی جوری بهم نگاه میکنه بهم اشاره هایی میده سعی میکنه باهام حرف بزنه یا تیکه های شوخی بهم میندازه منم ک برای اولین بار ب چشماش نگاه کردم یه حسی توم ب وجود اومد بعدش پسره بهم گفم شنیدم که داری ایسان رو اذیت میکنی و ب اسمش ایسان هم همون دوستم هستن ک باهاش ارتباط دارن منم گفتم اذیت کنم وی میشه مثلن چیکار میکنی گف ب وقتش میفهمی گفتم دلم میخاد میکنم ب ت چ اخرش گف اخرین دفعت باشه ایشون هدفشون چیه من نمیفهمم برام سوال ضده اقای دکتر
بهتره از فکر او خارج شوی. چ.ن با دوستت دوست شده خوب نیست شما بهش توجه کنی. احتمالا بدش نمیاد با شما هم دوست بشه. یکجوری خواسته ارتباط بگیره
سلام من دختر سیزده ساله هستم
من هیچ وقت فکر نمیکردم انقد وابسته کسی شم.
من وابسته پسری شدم که همکلاسیم بود و تقریبا هم سن خودم بود.
اول فکر نمیکردم بهش وابسته شم و کم بهش پیام میدادم به بهانه های مختلف .
جالب اینجاست منو و اون اختلاف های زیادی داشتیم ،و این اختلاف نظر بیش از حد رو مخم بود.
حدود یک سال میگذشت و ما واقعا با هم صمیمی شده بودیم ،من وقتی این موضوع رو با یکی از صمیمی ترین دوستانم در میان گذاشتم که ادم بزرگ و با تجربه ای بود از من خواست کناره گیری کنم و گفت این رابطه به روح و جسم و تحصیلت ضربه میزنه،منم که منتظر اتفاقی بودم که کم کم خودمو جمع و جور کنم به حرفاش گوش کردم .
اون پسر ادمی بود که خودشم اعتراف میکرد با دختران زیادی بوده و این اذیتم میکرد که بعد از منم راحت با دیگران میگیره.
خلاصه یه روز امتحانش کردم اونم خداخواسته جوابی که میخواستم داد و من بهانه کردم و به روز همه چی یو تموم کردم.
با اینکه سخت بود اما به حرفای دوستم فکر میکردم میدیدم راست میگه،تمام عکس هارو و پیام ها رو پاک کردم.
حدود چند ماه میگذره و به دلیل شرایطی اونو نمیبینم ولی واقعا واسم سخت میگذره
تمام روز بهش فکر میکنم و با خاطرات خوشحال و ناراحت میشم .
احساس میکنم دارم دیوانه میشم و واقعا سخته.
من واقعا در سنی نیستم که به این پیزا فکر کنم ، اما واقعا میتونم بگم دارم دیوونه میشم.
باید چکار کنم؟
هرگونه رابطه با او را تمام کنید
سلام
پسری ۲۰ ساله هستم
حدود دو ساله با یه دختری که از خودم یک سال بزرگتره وارد رابطه شدم
تو این دو سال رابطمون خیلی بالا و پایین داشته ولی خوب بوده در کل
ولی یه مدتیه که برای من یه سری مشکلات خانوادگی پیش اومده طوری که اصلا نمیتونم دیگه تو یه رابطه بمونم و میخوام حداقل ۴ ۵ سال تنها باشم
خودم با موضوع جدایی کنار اومدم ولی وقتی با طرف مقابل مطرح کردم خیلی حالش بد شد
میدونم که بهم وابستس منم دوستش دارم
ولی الان اصلا شرایط رابطه ندارم
به نظرتون چیکار کنم
لطفا کمک کنید
شرایط خود را ضفاف توضیح بدهید. این رابطه دو سر دارد. شاید با شرایط جدید شما مشکلی نداشته باشد. او حق دارد دلیل این رفتار حدید شما را بداند
سلام دکتر
لطفا جوابمو بدید. من تقریبا ۳ سال با ی پسر درارتباط بودم و تو این مدت من واقعا عاشقش شده بودم هرکاری ازم میخاست انجام میدادم صرفا واسه اینکه ناراحت نشه یا اخلاقش باهام عوض نشه بعد ی روز خیلی اتفاقی گفت که میخاد بره سرکار و چون کارش دولتیه نمیتونه مثلا رل داشتع باشع چون تحقیق میکنن و فلان بعدشم رفت. الان من تقریبا هر لحظه بهش فکر میکنم و روزی نیست که گریه نکنم و بعضی وقتا خودمو مقصر میدونم شاید زیادی ابراز علاقه کردم و اون خوشش نیومده یا اصلا از من و ظاهرم خوشش نمیومده درکل من هنوزم با اینکه ۶ ماهع از این جریان میگذره دارم فکر میکنم که چرا رفته من چیکار کنم که فراموشش کنم؟کلیم خودمو مشغول میکنم ولی فایده ندارع
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
سلام وقتتون بخیر
من متاسفانه وقتی ناراحت و عصبانی ام با افرادی که میدونم منو خیلی دوست دارن بی دلیل دعوا میکنم، مثلا این بار که اینکارو کردم باعث شد منو نامزدم دعوای بدی بکنیم و حرفایی بزنیم که باعث دلشکستگی هر دومون شده، نمیدونم واقعا باید چیکار کنم
راههای کنترل خشم را یاد بگیرید. تمرین کنید تا در ناراحتی واکش نشان ندهید و واکنش را به تاخیر بیندازید
کسی که رفت بذتر بره ما انسانیم عاقل چرا انقد وابستگی تهش چی
روز و حال زندگی کن این بیاد داشته باش ۱۰ روز نظافت نباشه همون عشق بوی تنفر مدفوع میگیره ….پس حس چیه الان تو این وضعیت اقتصادی
سلام و عرض و احترام
در صورت امکان راهنمایی بفرماید :
۱۴ سالم بود ۱۵ سالش بود دوسش داشتم نمد شاید دوسم داشت بهم ی کاغذی داد ک اسم خودشو خودمو با خط میخی نوشته بود کلا دختر خجالتی بود سالی دو سه بار میدیدمش الانم همین طوری ع سالی ۲ ، ۳ با میبینمش سال اول اوک بود سوال دوم وقتی شد ۱۶ سالش براش گوشی خریدن لعنت ب کسی ک براش گوشی خرید عوض شده بود میگفتن باورم نمیشد ی آدم خجالتی ک ب زور تو چشمای من نگاه میکرد با چن نفر تو رابطه باشه چون فامیل دور بود امارشو کمکی داشتم از این و اون بهم میگفتن با فلان کس تو خیابون فلان دیدنش فلان جا دیدنش و … خب باورم نمیشد چون دوسش داشتم هنوزم دوسش دارم تا این که ی ماه قبل دیدمش آره راست بود همه حرفای در موردش ۱ روز کامل باهم بودیم ی جا بودیم سرش تو گوشی بود از حرفاش با یکی دیگ از دخترای فامیل فهمیدم درست بود همه حرفاشون همون روز چن بار تصمیم گرفتم بهش بگم اخه نامرد این بود رسمش؟! منی ک غیر تو ب چشم های هیچ دختری خیره نشده بودم این بود مزدم؟! الان من ۱۷ سالمه اونم ۱۸ دیگ نمی دونم چیکار کنم باهاش همون روز تصمیم گرفتم فراموشش کنم همون شب کلی گریه کردم ولی فرداش دوباره همه حرفاش همه حرکتاش جلو چشمم بود هرچی سعی میکنم خودمم قانع کنم ازش متنفرم نمیتونم نفرینش کنم؟! ن نمیتونم تا این ک تصمیم گرفتم دفعه بعدی ک دیدمش کاغذ شو بدم بهش نمی دونم چی بگم بهش یا اصن ندم بهش اگه میشه کمکم کنید
شما هر دو برای تصمیم گیری برای ازدواج کمی جوان هستید. باید کمی صبوری بیشتری کنید تا تصمیمهای پایدار تری بگیرید. دوستی های این سنین را بعنوان تجربه ببینید.
ممنون استاد ❤️
سلام دکتر وقتتون بخیر
من تقریبا چند ماه میشه که با ی پسر ۳۰ ساله آشنا شدم خودم ۲۲سالمه. خیلی آدم موجه و باشخصیتیه ولی کلا مشخص نمیکنه که هدفش از حرف زدن با من چیه؟مثلا ابراز علاقه میکنه ولی از طرفیم همش گوشزد میکنه که قصد داره بره آمریکا و قصد ازدواج نداره. ولی من ازش خوشم میاد ی چند روزیم بابت این قضیه که بلاتکلیفه باهاش بحث داشتم و کلا پیام بهش ندادم بعد گفت که بهم فرصت بده فعلا زوده واسه این حرفا من دقیقا چکار کنم؟؟
مشخص است که برنامه بلند مدتی برای خود ندارد و اهداف دیگری در سر دارد. اگر شما هم یک رابطه موقت را می پسندید مشکلی نیست در غیر اینصورت از رابطه خارج شوید
سلام اقای دکتر
من اهل شمالم و پسری ک باهاش دوستم اهل مشهد حدود ۱۰ ماهه که از آشناییممون میگذره هر دو ۱۹ سالمونه
هر بار نشون داده که خیلی منو دوسم داره ب هر طریقی گفته ب هر طریقی جمع و جور میشه و میاد برای اینکه همو ببینیم یا برای خاستگاری
جدیدا انگار یکم مشغوله و کم تر میاد از اونجایی که بهش وابسته شدم واکنش هایی نشون دادم و ناراحت شدم
اون بخاطر اینکه من اذیت نشم تو این رابطه و از نبودش
ب دروغ گفته ک من تا بیام ۳ ۴ سال طول میکشه و نمیشه برای هر دو اینطور بهتره
حالا بعد سه روز که از انفالوش کردم و پیوی و همهچیو پاک کردم و رفتم هر روز بیو هایی میزاره پروف مشکی و حالش بده میگه اشتباه کرده
من باید چیکار کنم؟
اگه بمونه و بهش بیشتر وابسته شم برام مشکل میشه بعد ها
اگه بره هم فکرش راحتم نمیزاره
احتمال اینکه این رابطه به ازدواج برسه در این سن بسیار کم است. ضمن اینکه رابطه شما از راه دور است. اگر موضوعات جدی شود کلی مشکلات ظاهر می شود. از جمله اولین ان رضایت خانواده ها.
سلام لطفا پیام من رو بزارید
من دوساله که با دوس پسرم هستم و از اول رابطه هدفمون جدی بود برای ازدواج و رابطه خوبی داشتیم منتها ایشون متوجه پیام های من ب پسر ها شدن و راجب قضیه ازدواج دو به شک شدن و قرار شد بریم مشاوره تا اوکی شه .من چند روز پیش پرندمو دادم بهش تا برام نگهش داره و مادرم به مادرش زنگ زد ۱۰ بار تا تشکر کنه ولی مادرش برنمیداش بعد ک گفتم چرا مادرت اینجوریه گفت خیلی خوبه و مدلشه و از خیلیا بهتره و من گفتم نشونه بی شخصیتیه و ایشون بعد دوسال برای اولین بار گفتن گوه خوردی ک اینجوری میگی و تهدیدم کرد که یک دهنی از خودت و خونوادت میشکونم و گفت دهنو اب بکش اسم خونوادمو میاری و به مادرمم گفت به دخترتون بگید ب من ن زنگ بزنه و ن پیام بده .الان ۱۰ روزه از هم بیخبریم .آقای دکتر ب نظرتون من چیکار کنم
بهتره رابطه را تمام کنید. زیرا مشکل خیانت شما برای او غیر قابل قبول است.
سلام دکتر وقتتون بخیر
دختری ۲۴ ساله هستم با آقایی ۳۰ ساله ۸ ماهه ارتباط داشتم ، ایشون دامپزشک هستن و من دانشجو سلامت بودم و از طریق رشته هامون آشنا شدیم
ایشون پیشنهاد رابطه دادن و از راه دور باهم ارتباط گرفتیم
و هم دیگه رو یه دفعه دیدیم و بعدش اوکی بودن و ادامه دادن اما بعد از یه ماه از محبتت شون رفته رفته کم شد و جاشو به خشونت کلامی و جنسی داد جوری که بسیار بسیار عصبی گونه برخورد میکردن و کلن سمت و سوی جنسی فقط به خودش گرفت ! تا اینکه یه روز بالاجبار با دعوا و لحن واقعا زشت درخواست ورود به اکانت منو داد و منم چون موردی نداشتم گفتم وارد بشه مجبورم کرد عکس بذارم و هر اقایی رو که ریپلای میزد میگفت جوری باهاش حرف بزن که جذب ش کنی ! من تسلیم نشدم و جوری برخورد کردن که انگار من با کل اینا رابطه داشتم و گفت بر گمشو ! در صورتی به هیچ عنوان من به ایشون حتی تو ذهنم خیانت نکردم ولی چون ظاهر جذابی دارم همیشه منو تحت فشار میذاشت
میخوام بدونم دلیل اینجور برخورد چیه؟ خانواده بسیار محترمی دارن و خودشون به لحاظ اجتماعی و سنی اصلن اینو نشون نمیدادن وگرنه تصمیم دیگه ای درباره شون میگرفتم…
ایشان انحراف جنسی بعلاوه مشکلات رفتاری دارند. بهیچوجه رابطه با او بصلاح شما نیست.
اینکه شما خیانت کردی با نه دلیلی برای رفتار خوب یا بد او نیست. بیجهت دنبال دلیل در خویش نگردید
ممنون از راهنمایی تون چون بار سنگینی رو از خشم ایشون تحمل کردم و احساس پوچی شدیدی رو بهم القا کردن با شکنجه های قرون وسطایی اونقدر که بهم تلقین شده گناهکار منم !
و این رو هم بگم که من احتمالن تله رهاشدگی داشتم که ۸ ماه بخاطر از دست ندادنش تحمل کردم
faribamou41@gmail.com
سلام آقای دکتر من یک سالو نیمه با یکی از راه دور در ارتباطم به عنوان ۲تا دوست معمولی ولی به مرور احساس به وجود اومد و الان ۳ماه شده باهم وارد رابطه شدیم وتاحالا همو از نزدیک ندیدیم با توجه به اینکه میتونیم همو ببینیم ولی من خواستم باز یکم بیشتر فکر کنم و بهش گفتم یک ماهو نیم دیگه بازم همو نبینیم ایشونم به نظرم احترام گذاشت ولی مشکل اینجاست که تازگیا همش دعوا داریم البته از جانب من چون به شدت ادم حساسی هستم و مشکل و دعوای جدید نداریم همش سر یکی دوتا موضوع قبلی بحث داریم و من ادمیم که دوست دارم راجب ناراحتی صحبت کنم تا از ذهنم پاک شه ولی اون بیشتر تو خودش میریزه دوست داره سر چیزای کوچیک دعوا نشه به نظر شما اگر همو از نزدیک ببینیم اینا حل میشه یا دعواها بیشتر میشه و اینکه ادامه دادن این رابطه خوبه؟
مسلما ارتباط بیشتر مشکلات بیشتری بهمراه دارد.
سلام اقای دکتر من با ی دختر ک دوسال از خودم کوچیک تر بود یعنی ۱۹ساله وارد رابطه شدم اون قبل من با دونفر دیگ هم بود ولی بخاطر اینکه من ب اون علاقه مند شدم با گذشتش کنار اومدم و همچنین اون با گذشتم کنار اومد ولی بعدا متوجه شدم ک یکی از رابطه هاش احتمالا سکس داشته و برا من فرد ناشناسی فرستاد عکسی رو ولی خود شخص قبول نکرد و من میخام این رابطه رو تموم کنم ولی خیلی برام سخته میشه کمکم کنید!
اگر این موضوع خیلی اذیت می کند شما را و غیر قابل قبول است بهتر است هرگونه رابطه ای را تمام کنید.
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام اقای دکتر دختری ۲۰ساله هستم از ۱۷سالگی با پسری وارد رابطع شدم کع اوایلش خیلی خیانت کرد میگفت تو خیلی بیرون نمیای با من مجبورم و منم درگیر درسم بودم.بخشیدمش و کات کردیم.یک سال پیش برگشت و بهش اجازه فرصت دادم اما تو ابن یک سال با اینکع قصدش جدیه و من رو به خانوادش گفته ولی به بهانه های مختلف از من پول میگیره میگه سربازم و لازم دارم و منم دلم میسوزه میدم اگرم ندم اخلاقش ۱۸۰درجه عوض میشه و بی احترامی میکنه خیلیی دوسش دارم بنظرتون چیکار کنم؟_
شما باید حتما با یک روانشناس مشاوره کنید تا درک کنید چرا در چنین رابطه بدی مانده اید.
سلام خسته نباشید من ۱۵ سالم هست و از بچگی عاشق پسری شدم ک ۴ سال از من بزرگتره من ۴ سال هست ک عاشق ایشونم و پسره رو هر چند وقت یک بار میبینم از اقواممون نیست ولی اشناست.الان یک سال هست ک باهاش رابطه دارم و اونها در روستا زندگی میکنند و خانه مادر بزرگم در ان روستا است تا حالا باهاش قرار نگذاشتم چون من یک دختر چادری هستم و اون دلش میخاد من رو بقل کنه اما من دوست ندارم و همیشه بهونه میارم ک فرصتش پیش نمیاد .اما یک چند روزی هست ک از دختر های هم ولایتی اش چیزای بدی شنیدم یکی از دختر ها میگفت پسره اومده بهم پیام داده و پیشنهاد رل زدن داده و دختره هم بهش گفته وقتی بایکی تو رابطه ای احساساتشو به بازی نگیر پسره هم گفت من اونو (ک بنده هستم )دوست ندارم و فقط برای اینکه دلش نشکنه باهاش در ارتباطم و شنیدم لاس میزنه ،عرق میخوره،قلیان میکشه ،سیگار میکشه و خیلی ادم بدی هست من هرچی فکر میکنم میبینم این رابطه رابطه ی سالمی نیست و میخام کات کنم اما نمیدونم چجوری شروع کنم و چه دلایلی بیارم لطفا کمکم کنید؟
به او بگویید والدین من اجازه چنین رابطه ای را نمی دهند و من پنهانی احساس گناه دارم و دیگر جواب او را ندهید. قرار نیست او را قانع کنید
سلام آقای دکتر. وقتتون بخیر. خانمی ۳۶ ساله هستم. با آقایی که ۶ سال از من کوچیکتره و از همه لحاظ سطحش از من پایین تره، یه هفت ماهی دوست هستم. ایشون به من ابراز محبت کلامی و فیزیکی زیادی می کنه. مدام میگه من کسی رو در زندگیم انقدر دوست نداشتم، اما حرف قصد ازدواج رو زدم مخالفت کرد. با این که واقعا دلم نمیخواد باهاش ازدواج کنم چون شرایطش به من نمیخوره اما محبتی که بهش دارم و بهم داره رو نمیتونم کنار بزارم. واقعا وقتی با همیم شادیم. همش شوخی و خنده و اوقات خوبی با هم داریم. تفاهم اخلاقی هم خیلی داریم و حرفای هم دیگه رو خوب میفهمیم. اما من بین عقل و احساسم موندم. از طرفی هم خیلی ناراحتم که ایشون با این که تو حرفاش غیر مستقیم حرف زندگی مشترک بود حالا پا پس کشیده. متوجه نمیشم چطور یه مرد میتونه به زن رو خیلی دوست داشته باشه ولی نه برای ازدواج!
ایشان تا جایی شما را دوست دارد که دردسر و هزینه روانی اجتماعی برای او نداشته باشید. تا وقتی به نفعش باشد. این دوست داشتنها فقط خودخواهی است. بیجهت گول نزنید خود را
مثال: ایا حاضرید یک سفر به اروپا در هتل 5 ستاره برای 10 روز بروید؟
حالا اگر به شما بگویم باید 100 ملیون بدهید چی؟
سلام خسته نباشید
من حدود یکسال با آقای در ارتباط بودم که خب چون توی رابطه ی قبلیش شکست خورده بود از رابطه ی صمیمی و جدی شدن اجتناب میکرد.همش ابراز علاقه ی کلامی میکرد ولی توی عمل هیچی ازش ندیدم.به بهونه ی اینکه من از رابطه ی صمیمی ترس دارم حتی باهام بیرون نمیومد که مثلا خاطره سازی نشه!!کوچکترین هدیه ای برام نخرید و به طور خلاقه هیچکدوم از کاراش بهم حس دوست داشتن و عشق نمیداد
توی این یک سال حدودا ۴-۵ بار کات کردیم و هر دفعه برگشت و معذرت خواست و گفت شرایطو درست میکنه ولی تر دفعه بدتر شد و نسبت به من بی تفاوت تر شد.حتی محبت کلامیشم کم شده بود
حالا اینبار تصمیم گرفتم به طور جدی باهاش تموم کنم و اینکارو کردم.ده روز بعدش پیام داد و گفت همیشه به یادتم اما من جوابی ندادم بعد دو هفته دوباره پیام داد و خیلی عادی حالمو پرسید انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و بازم من جواب ندادم
حالا سوالم اینا اگه این آقا بهم زنگ زد ،گوشی رو بردارم و کاملا محترمانه بگم که دیگه باهام تماس نگیره و تمایلی ندارم با هم در ارتباط باشیم یا اینکه به طور کلی جواب زنگشو ندم؟کدوم مورد منطقی تره؟ممنون میشم راهنمایی کنید واقعا نیاز دارم بهش
بهیچوجه پاسخ ندهید. جواب دادن یعنی کمی بیشتر اصرار کنی بر می گردم
مقاله تله ایثارگری را در سایت بخوانید. احتمالا شما دچار ان هستید.
میشه سوالمو جواب بدید، دومین بار هست میپرسم
سلام وقت بخیر من خانمی ۳۱ سالمه هستم با یه آقایی ۳۵ ساله در حال آشنایی ازدواج بودیم، از مهر سال ۹۷. من تمام تصوراتم از زندگی مشترک با ایشون بود. ۱ ماه پیش به دلیل فشار کاری سکته کردن و فوت شدن، واقعا بی تابم حالم بده نمیدونم چکار کنم؟
حس میکنم دیگه با هیچ کس جز ایشون نمیتونم ارتباط بگیرم و ازدواج کنم؟
ایشون چند ماه اول آشنایی خیلی ابراز علاقه میکردن ومیگفتن خدا منو سر راه ایشون قرار دادن، بعد چند ماه ارتباطشون یه کم سرد شد، یه بار متوجه شدم دختر همسایه مادرشون تو شهرستان که مطلقه بودن به ایشون پیام میدن و حدود دوهفته باهم صحبت کرده بودن،در واقع اون خانم میخواست خودشو بچسبونه و حرفای جنسی زده بود.وقتی متوجه شدم، گفت اون خانم اول از بدبختی هاش گفت منم دلم سوخت. بعد اون قهر کردیم و حدود یکسال کات بودیم بعدش خودش اومد سراغم منم گفتم تکلیف منو مشخص کن،جوابی نداد و بعد اون سرد برخورد میکرد وتا امسال خیلی کم پیام میداد و تقریبا با استتوس و ریپلای کردن بینمون ارتباط بود و زیاد چت نداشتیم،چند باری هم همدیگرو دیدیم، ایشون خیلی خودشو درگیر کار کرده بود، اما بادوستاش تفریح هم میرفت ولی با من خیلی کم بیرون میومد. بعد اون کات که برگشت دیگه جملات عاشقانه نمیگفت با من رسمی صحبت میکرد و میگفت شما. ولی یه اشاره های ریزی به ازدواج میکرد اما بعضی مواقع که بیرون میرفتیم میگفت خوبه آدم با دوستش بیرون میاد.من از این تعجب میکردم که اینجوری سرد برخورد میکنه پس چرا برگشته؟ بعد میگفتم حتما چون شرایط کاری و مالیش کامل اوکی نیس میخواد زیاد نزدیک نشه. در ضمن تو این مدت هدیه ای برای من مثلا واسه ولنتاین یا تولد نمیگرفتن فقط یکی دوبار شارژ فرستادن و کافی شاپ چند بار رفتیم حساب کردند. در واقع الان من هیچ هدیه و یادگاری از ایشون ندارم.
الان همش حس عذاب وجدان دارم و میگم نکنه من در حقش کوتاهی کردم و احساس کمبود محبت داشته که با اون خانم چت کرده، بعضی وقتا حس میکنم نکنه دیگه آدمی مثل اون پیدا نکنم که بتونه عاشقم باشه و جای خالی اون رو برام پر کنه.بعضی مواقع هم میگم نکنه این همه فشار کاریش واسه این بوده که دست پر بخواد بیاد خواستگاریم، همه این افکار ذهنمو کاملا در هم پیچیده و یه لحظه منو آروم نمیذاره میشه منو راهنمایی کنید؟
ارتباط شما یک ارتباط نامشخص بود. نقش و جایگاه شما و رابطه مشخص نبود. شما بیش از مقداری که واقعا رابطه اهمیت داشت در ذهنتان در حال حاضر مهم شده است. احتمالا شما اصولا به گذشته زیاد فکر می کنید و اصولا احساس گناه زیاد دارید. این موضوع نیز بهانه خوبی برای احساس گناه در شما است.
سلام آقای دکتر
من دختری ۳۳ ساله هستم و ۳ سال و نیم است رابطه مجازی با یه آقایی خارج از کشور دارم و بسیار هم رو دوست داشتیم ولی بهمدروغ گفته بودیممن وزنم ک ۱۵۰ کیلو بود ک راستشو گفتم و درکم کرد و ۶۰ کیلو لاغر کردم و ایشان هم گفت ۴۰ سال داره ولی ۵۱ سال دارن ک برام مهم نیست اینکه ما همش با هم دعوا و شک داریم و هر ماه یه دعوا اساسی داریم ک میگه از دوریه
آیا بنظر شما ما میتونیم بهم برسیم
وقتی از راه دور مشکلات زیادی دارید احتمال زیادی دارد دعواهای شما در کنار یکدیگر شدید تر شود. با یک روانشناس مسادلتان را مطرح کنید
سلام من یه دخترشهرستانی بودم که توی یه گروهی به صورت مجازی بایه پسری اشنا شدم اوایل فقط برای شرایط روحی بدم و اینکه بهم انگیزه بده چت میکردیم کم کم وابستگی به وجود اومد و اون اقا ابراز علاقه شدیدبهم میکردن…ورل زدیم.اون اقا قبل من توی رابطه ای بودن که دختره ولش کرده بود ولی بعدازچند وقت ازرابطه من و ایشون سروکله اون دختر پیداشد و اون پسربامن سردترشد و دیگه ازاون همه ابراز علاقه خبری نبود ولی میگه باهاش تورابطه نرفتم.دوست عادی جنس مخالف هم زیاد دارن که تحملش برای من سخته…
الان میگه اگه بعدنتایج تهران بیاری باهم میمونیم و وگرنه فقط دوستیم درصورتی که من چون تورابطه بودم کنکورم خوب نشده و احتمال اینکه تهران بیارم کمه ازطرفیم اون اقا قصدمهاجرت هم دارن…من نه توانایی کات کردن رابطه رو دارم نه تحمل دوست عادی بودن باهاش رو چون قطعا باکس دیگه ای رل میزنه یه روزی
نمیدونم چطور خودمو نجات بدم حتی تصور اینکه ازش بیخبر باشم دیوونم میکنه.
اینکه او با دختر قبلی فقط رابطه معمولی دارد بیمعنا است. چنین چیزی ممکن نیست. شما خود نیز می دانید این رابطه بدرد شما نمی خورد ولی تحمل درد کوتاه مدت بهتر از یک زخم بلند مدت است. از رابطه بیرون بیایید
سلام وقت بخیر، من به مدت یک سال ونیم هست که با اقایی به قصد ازدواج تو رابطه ام، ایشون حدودا دو هفته ای هست که به خاطر یه اختلاف و سوتفاهم قهر کردن و عذر خواهی منم افاقه نکرد، الان سوالم اینه که بذارم به حال خودش بمونه یا بهش پیام بدم تا تکلیف رابطه مشخص بشه و اینکه ایا با پیام دادنم کوچیک نمیشم؟و عزت نفسم از بین نمیره… و اینکه اگه بعد از پیام دادن تمایلی ازش ندیدم ایا شمارشو پاک کنم یا خیر؟ سپاسگزارم
و ممنون میشم که اگر نظر جنابعالی به پیام دادن بود نحوه این پیام چگونه باشه تا موثر واقع بشه
شما باید ببینید این قهر کردن ایشان با اهمیت موضوع همخوانی دارد یا خیر. اگر واکنش او بیش از اندازه است احتمالا بارهای دیگری نیز تکرار می شود. اما اگر به اندازه است پیام عذر خواهی بدهید و بگویید صبر می کنید تا حالش بهتر شود و عذر خواهی شما را بپذیرد
سلام اقای دکتر، من ۲۷ سالمه بایه خانوم ۲۵ آشنا شدم که ۲ بار ازدواج کرده و شکست ناموفق هم داشته اشنا شدم ، یک سال از رابطمون میگذره الان ۲۰ روزه از هم جداییم ، دعواهای بیخودی از خانوم خیلی زیاد خیلی باهم کات کردیم و برگشتیم ،دعواهمون مثل اینکه دودقیقه دیر حوابمو دادی یا من انلاین میموندم میگفت داشتی باکس دیگه حرف میزدی و.. ، خلاصه هردعوا کردیم من آشتی میکردم پیش قدم میشدم ، هم ایشون خیلی من دوس داشت هم من دروغ چرا ، ولی الان ۲۰ روزه رفتن ، اخرین بار گفتن برو پی زندگیت و… چه کنم؟
ایشان دچار تله رها شدگی است. مقاله مرتبط را در سایت بخوانید. اگر برای ازدواج با او در رابطه هستید این رابطه مناسب شما نمی باشد
سلام دکتر سنایی بزرگوار
پیام قبلی من رو در سایت درج نکردید لطفا نادیده نگیرید من به کمک شما نیاز دارم. ۲۱ ساله هستم.
من با دختری ۲ سال فقط از طریق مجازی در ارتباطم و رابطه مان هم بر پایه دلبستگی و دلتنگی اما از طریق رفاقت بود.
از روزی که میشناختمش تا الان چند باری رل زده بود و جایگاه من در حد دوست معمولی بود یکی دو بار وقتی رابطه ما میخواست عمیق شود پای شخصی باز میشد و معاشرت ما کمرنگ میشد. اما این اواخر رابطه اش با آن فرد را تمام کرد و ما بهم بیشتر نزدیک شدیم.
چون این دختر خودش خرج خانواده اش را میداد همیشه فکر میکردم شبیه مادرم هست که برای ما زحمت زیادی میشکد.این اواخر جاهای دیگری که پسر هست مشغول بازی و سرگرمی مجازی هست که گاها پرسش و پاسخ های جنسی برگزار میکنن.
از چت های اخیر ما متوجه شدم که نگاهش به من متفاوت هست و اینکه حس و میل جنسی به من ندارد و فقط من را به چشم یک رفیق دوست دارد البته رفتار من همیشه طوری بود که قصد سوء استفاده را ندارم و میخواستم حداقل احساس امنیت کند.
اما فهمیدن اینکه من برای او شاید کافی نباشم و نمیتوانم از جنبه صحبت های جنسی و این مسائل نیازش را برطرف کنم برایم بسیار گران بود.
چند روز هست که بخاطر این موضوع نمیتوانم خوب بخوابم این قضیه مصادف شده با از دست دادن منبع درآمدم که درد مضاعفیست.
هر دفعه به این فکر میکنم که ممکن هست با شخص دیگه ای چت های جنسی کند غم خفه کننده ای رو در سینه ام حس میکنم.احساس میکنم ممکنه پسر دیگه ای جای من رو بگیره و برای اون دختر بی اهمیت شم.ما بار ها به شکل های مختلف بهم ابراز علاقه کردیم.
در تخیلات من همیشه رقیب دارم.
من ترجیح میدم پیش از اونکه ترک شم، با او قطع ارتباط کنم چون نمیتوانم روزی را ببینم که برای او دیگه مهم نباشم!
و احساس و زمانی که برای او گذاشتم بیهوده شود.
این افکار چند روزی هست که حال من رو بد کرده
میخواهم بدانم آیا این نشانه تله رها شدگی هست؟
و آیا رفتارش باعث بیداری این تله شده؟
چون تا پیش از این اتفاقات اخیر من همچین حس بدی نداشتم که بر خواب و خوراکم تاثیر بگذارد.
من چه باید بکنم؟
نگرانم از قطع ارتباطم با او حرف بزنم و اذیت شود ،چند باری این را مطرح کرده بودم اما هر دفعه گفت که در زندگی تنهاست و دوست خاصی ندارد و فقط من را که دارد و با من درد و دل میکند.
من دارم اذیت میشم دکتر چه کار کنم؟
شما قطعا دچار تله رها شدگی هستید. این رابطه برای شما مسموم است. هر چه زودتر از این رابطه بیرون بیایید.
این فرد بهیچوجه مناسب شما نیست
سلام من یه سال باپسرهمسن خودم دوست بودم و رابطه مجازی داشتیم ۳ساعت فاصله دارن شهرمون هردوتامون ۲۰سال داریم اون تا۶ماه میگفت دوست معمولی هستیم و بعدش گفت بیا رل باشیم کم کم صحبت های جنسی به میان اومدو من سعی کردم درک کنم اما هرچه پیش میرفتیم حرف هاو درخواست های جنسیش بیشترمیشد مثلا عکس از فلان جافرستادن…منم عقایدم نمیذاشت کارایی که میخواست روانجام بدم ازاینکه رابطمون جدی نبودهم میترسیدم،تااینکه سراینکه چرامن نمیخام دعوامون شدو کات کرد وگفت این قضیه هم جزئی از رابطس و وقتی توقبول نمیکنی من نمیتونم تورابطه بمونم ازاون روزما پیوی صحبتی نکردیم ولی توی گروه مشترکی که من ادمین بودم بودیم و صحبت میکردیم همین باعث میشد وابستگی من تموم نشه…امروزفهمیدم که توی گروهی که من ادمینم و خودم با ادد کردنش باعث اشناییش بادختری شدم که دوستمه؛وفهمیدم حتی رابطه جنسی هم باهم داشتند و ازاین موضوع دارم دیوونه میشم همه میگن توبایدخوشحال باشی که شناختیشون ولی من حس خیلی بدی دارم و ازخوابم و زندگیم افتادم نمیدونم چطور بااین کارشون کناربیام میدونمم دیگه تعهدی به من نداشت ولی من خیلی دوسش داشتم و قلبم دردمیگیره وقتی بهش فکرمیکنم
زمان نیاز دارید تا بهبود بیابید. هیچ راه میانبری برای بهبود جال عاطفی شما وجود ندارد
سلام من دختری هستم ۱۶ ساله با یک پسر ۲۳ساله که خیلی دوستش داشتم وارد رابطه شدم(اون هم منو دوست داشت) البته ک ما از طریق انلاین اشنا نشدیم همدیگرو میدیدیم و با هم ارتباط داشتیم من خیلی دوستش دارم و داشتم اما رابطه ما بخاطر اینکه اون از من عکس لختی خواست به این مبنا که اگر همدیگرو دوست داریم نباید این چیزا برامون مهم باشه ولی من فبول نکردم و بحث هایی پیش اومد و سر همین مسائل رابطه ما تمام شد .
الان احساسی که دارم اینه که شاید دیگه نتونم کسی مثل اون رو پیدا کنم
تجربه فرد قبلی که در اینجا کامنت گذاشتند را بخوانید تا متوجه شوید ایا واقعا کسی اگر شما را دوست دارد چه رفتاری دارد
سلام من دختری ۲۱ساله هستم روستای اطراف قم زندگی میکنم با پسری ۲۲ساله اهل شهر قم هست تک پسره تو اینستا اشناشدیم همو چندبار دیدیم خیلی ازم خوشش اومده و میگه خیلی دوسم داره ولی مادرش میخواد دخترخالشو براش بگیر ولی دوسپسرم نمیخوادش و مامانش اجازه نمیده بادختر دیگ ای باشه و اگه بفهمه با یکی درارتباط آشوب بپا میکنه دوسپسرمم نمیدونم چرا ازش حساب میبره و همیشه میترسه مامانش بفهمه ک با کسی درارتباط منم خیلی دوسش دارم ولی فک کنم تمام دراییشون دست مامانشه و حتی ماشین زیرپوشش بنام مادرش باهاش دعواش میشه سوئیچ ماشینو ازش میگیره دوست پسرم بخاطر همین ازش میترسه الان بخاطر همین کات کردیم منم وابسته شدم دلم براش تنگ شده نمیدونم بهش برگردم یا نه!؟طور خدا راهنماییم کنید
خیر برنگردید. زیرا فقط اذیت می شوید. این پسر استقلال ندارد و نمی تواند تصمیم بگیرد
سلام دختری هستم ۲۵ساله با اقایی همسن خودم آشنا شدم ایشون خیلی تلاش کردن بالاخره باهم اوکی شدیم ایشون میگفتن خانوادشون فقط موافق ازدواج فامیلی هستن و با غریبه وصلت نمیکنن اما ایشون میگفتن که هر طور شده حتی طرد بشن عقب نمیکشن تا اینکه به اصرار مادر ایشون دیدار صورت گرفت و مادرها هم و ملاقات کردن بعد از این دیدار ایشون اومدن گفتن مادرم میگن قول صد درصد نده شاید نشه این دختر گناه داره و این صحبت ها و یه سری صحبت های دیگه من هم با توجه به این مسائل به ایشون گفتم اگر میترسن طرد بشن از ارث محروم بشن و دیگه نمیخوان مثل قبل محکم پای من وایسن این رابطه رو تموم کنیم که ایشون هم موافقت کردن ازتون میخواستم راهنماییم کنید و اینکه نظر شما نسبت به رفتار این آقا چیه؟
ایشان فردی منطقی نبوده بر اساس هیجان رفتار می کند. نباید زندگی خود را به حرف او گره بزنید
سلام دکتر وقت بخیر،،من در مجازی با یه اقا که هم شهری هستیم اشنا شدم و از همون اول گفتن قصدشون ازدواج هستش،،ایشون من رو ندیده بودن و عکس هم از من ندیده بودن،،ولی اون عکس ازخودش رو واسم فرستاد،، خیلی با احترام صحبت میکرد کوچک ترین بی احترامی به من نکردن،،۳ ماه از ارتباطمون گذشت قرار شد هم دیگه رو حضوری ببینیم،،ازش خواستم وقتی من رو دید اگ هم رو پسندیدیم خانوادم رو در جریان بزاره ایشون گفتن فعلا نمیتونن و دو برادر بزرگ تر ازخودش داره که اول باید اون دوتا ازدواج کنن،من هم گفتم نمیتونم بدون اجازه خانوادم در هم چین ارتباطی باشم،،گفت فعلا مزاحمت نمیشم و منو انفالو و ریمو کرد،،یه هفته بعدش تو دایرکت یه پست فرستاد سین زدم ولی هیچی نگفتم،،دوباره چن روز بعدش من رو فالوو کرد ،،،دیشب هم استوری گذاشتم اومد سین زد،،دکتر لطفا راهنماییم کنید هدف این اقا چیه؟
مهم این است که تا اراده قطعی ندارد شما وارد رابطه نشوید. این فرد رابطه بدون هزینه می خواهد
سلام اقای دکتر وقت بخیر
من ۳ساله با اقای در رابطه بودم بعد از دوسال و نیم خطای کردم توی محیط کارم با اقا پسری اشنا شدم تو واتساپ باهم صحبت کردیم تمام حرفامو به دوست صمیمیم گفته بودم اونم نامردی نکرد و به دوست پسرم گفت.ما ازاول رابطه قصدمون ازدواج بود ولی دوستم یه سری حرفای اضافه گرفته بود که من رفتم خونه اون پسره که تو محیط کارمه.الانم هرچی میگم دوست پسرم قبول نمیکنه و میگه تو خیانت کردی الان ۱ماه هست کات کرده هرچی بهش پیام میدم که بیا ببینمت باهم صحبت کنم بخدا قول میدم اشتباهی نکنم اصلا قبول نمیکنه میگه دیگ نمیخامت.
کلی قسمش دادم التماسش کردم اما فایده نداره.
حتی قبول کردم که اشتباه کردم گفتم پیشمونم یه فرصت دیگ بهم بده اصلا قبول نمیکنه.
میگه اگر با تو مطمئنم بشم زندگیم خوب میشه اصلا دیگ نمیخامت.گلی زنگ زدم گریه کردم التماس کرد اما میگه مهم نیست برام.
حتی تو خیابون جلوی چشمم ماشین بهت بزنه مثل یه غریبه رد میشم.
توروخدا دکتر کمکم کنید خیلی بهم ریختم.
بهتر است بدنبال این رابطه نباشید چون او نمی تواند با خوش کنار بیاید و پس از ازدواج اذیت می شوید.
شکر کنید که او تکلیفش با خودش روشن است و می داند چه می خواهد و چه نمی خواهد در غیر اینصورت هم شما و هم خودش را اذیت می کرد
با سلام خدمت آقای دکتر سنایی گرامی…امروز تصادفی با وب سایت شماآشنا شدم…جوابهای شمارو به دوستان خوندم و دیدم چقدر خوب و منطقی افراد و راهنمایی کردین..از اعضای کادر درمان هستم و ۶۰ ساله مجرد و بازنشسته بدون تجربه هیچگونه رابطه جنسی بدلیل اعتقادات اخلاقی..نه مذهبی بودن افراطی..مثل شما معتقدم که روابط قبل از ازدواج از نظر اخلاقی و بعد روانی صحیح نیست..ولی در طی اینهمه سال البته بعد از پنجاه سالگی با هر کس به قصد ازدواج آشنا میشوم تمایل به روابط آزاد قبل از ازدواج دارد و من اصلا نمیتوانم روی اعتقاداتم پا بگذارم… از طرفی با بالا رفتن سن و عدم تجربه و تنها ماندن و اینکه بنابر مشگلات فراوان و…اکثر افراد تمایلی به ازدواج دائم ندارند دچار نوعی یاس و نامیدی شده ام و نگرانی اضطراب من رو اذیت میکنه…راه حل اصولی و منطقی بر ای افرادی مثل من که در جامعه کم نیستند و با فرهنگ فعلی و نگرشهای نسل جدید نمیتونن خودشون رو وفق بدن چیه؟.ممنون از شما و آرزوی سلامتی..
وقت بخیر. مسلما مساله ای که با ان مواجه هستید موضوع دشواری است که به دلیل فرهنگ نابهنجار عصر کنونی بسیار شایع می باشد.
اما از طرفی موضوع ان است که شما فرض کنید اصول اخلاقی شما رابطه جنسی بدون ازدواج را اجازه می داد.
چه میزان در شادی و شادکامی شما موثر می بود؟ آیا چنان تاثیری در زندگی شما داشت که حال شما را تغییر می داد؟ و یا چون تصور شما چنین است انقدر برای شما مهم شده است.
مثال: ما فکر می کنیم اگر ویلایی در منطقه ییلاقی داشته باشیم چقدر در شادی ما موثر خواهد بود و خود را در حال ارامش در ویلا در اخر هفته اصور می کند. ولکن ذهن ما محاسبه نمی کند که رفت و برگشت چقدر زحمت دارد. تمیز کردن خانه و…را محاسبه نمی کند.
بهمین رابطه نیز چنین است. وقتی باور داریم بدون ازدواج اخلاقی نیست ضمنا به این معنا است که از لحاظ روانی مناسب ما نبوده و زحمت ان بیش از لذت و ارامش ان است.
اخلاقیات مخالف لذت و ارامش طولانی مدت نیست بلکه دقیقا همراستا ان است
سلام
آقای دکتر من 35 سالمه پارسال با یک دختری 25 ساله آشنا شدم
یک ماه با هم بودیم و ایشان در آن یک ماه واقعا من و دوست داشتن و ازم تعریف می کردن
که یه روز به دلیل یه کار من (موقع که تماس تصویری گرفته بود ازش اسکرین شات گرفتم واقعا هم قصد خاصی نداشتم)، بعدش به من گفت خداحافظ و رابطه تموم شد
الان بعد از یک سال
من چند بار براش از موفقیت هام و کارهایی که کردم عکس فرستادم
مه این باعث شد مجددا منو تو اینستاگرام فالو کنه
حقیقتا دوستش دارم و می خوام باهاش ازدواج کنم ولی راستش
نمی دونم چیکار کنم می ترسم بهش پیشنهاد رابطه مجدد بدم به من بگه نه
نمی دونم شاید باید صبر کنم اون پیام بده
میشه راهنمایی ام کنین ممنونم از شما
اگر 1 سال گذشته بهش بگید پیشنهادتون رو. کار شما انقدر بد نبود که رابطه تموم کنه.
دلایل خودش رو هم داشته.
تکلیفتون زودتر روشن کنید که معطل نکنید چون شما هم ایشان را نمی شناسید. شاید فردی بسیار زودرنج و عصبی باشد.
سلام آقای دکتر من 27 سال دارم و 7 سال هست با یک پسر که با هم همکار بودیم به قصد ازدواج وارد رابطه جدی شدیم و از همون اول تمام قواعد رو رعایت کردیم
چند بار اقدام به خواستگاری کرد و پدرم جواب رد داد فقط به دلیل اینکه این شخص پول نداره و….الان بعد گذشت دوسال از آخرین خواستگاری مجدد قراره با خانوادش رسمی اقدام کنه و میگه طبق صحبت خانوادش این آخرین باره
منتهی ما الان دو ساله همش باهم بحث داریم،یعنی بیش از حد بهم بد دهنی میکنه،بهم خبر نمیده کجا میره میاد،خیلی پرخواشگر شده و حتی دست بزن هم پیدا کرده که توی دست بلند میکنه روم
من بعد از 7 سال واقعا وابسته ام بهش و تمام فامیلم میدونن که قصد ما ازدواجه و هاست ساله باهمیم برای همین هیچ کس دیگه ای به خواستگاراگیم نمیاد
من باید چیکار کنم؟ چطور ادامه بدم که اخلاقش بهتر بشه؟
این آقا فوق العاده شکاکه
من با همه چیزش کنار اومدم و الان خیلی گیرم که چیکار کنم
از طرفی وابستگیم از طرفی اطلاع کل فامیل و آبروریزی….
این فرد با مشخصاتی که گفتید بعد از ازدواج چندین برابر بد تر می شود. اکیدا توصیه می کنم رابطه با او را تمام کنید.
حتی اگر تا اخر عمر مجرد بمانید با ایشان ازدواج نکنید. ویژگی هایی که گفتید ویژگی شخصیت سالم نیست
سلام عزیزم @zendegi_saleemبهت کمک مکیکنه
تو اینستا پیجه رو حتما ببین خیلیییی بهت کمک میکنه
سلام آقای دکتر
ممنون میشم راهنماییم کنید
بنده ۳ سال پیش وقتی ۲۰ سالم بود و همزمان هم کار میکردم و هم خدمت میرفتم با دختری ۱۷ ساله دوست شدم ، بعد از یک سال و نیم کات کردیم که دلایل مختلفی داشت و اصلی ترین دلیلش بحث و دعوا بود که گذاشتم پای سن کم و تجربه ی کمش.
من شخصیت مودی و صبوری دارم اما اگر از حد بگذره ازونور بوم میفتم و ممکنه هر رفتار یا حرفی ازم سر بزنه! و بعدش پشیمون میشم
و ایشون هم شخصیت زودرنج و حساسی داشتن
ما بعد چند ماه با هم برگشتیم و دوباره و دوباره کات کردیم
یعنی سه دفعه بطور کامل کات کردیم و هردفعه با یکسری ذهنیت جدید برگشتیم ولی به مشکلات جدید برمیخوردیم
از آخرین باری که کات کردیم ۶ ماه میگذره و چون هم محلیم چند بار چشم تو چشم شدیم و هردفعه از دوستان مشترکمون میومدن به من خبر میدادن که داره چیکار میکنه
واسه من ناخوشایند بود و بهش پیام دادم که اگر به این دوستامون سپرده که اینارو به من بگن ، این موضوع اذیتم میکنه که گفت من اصلا با اونا ارتباط ندارم.
و ما دوباره صحبت کردنمون شروع شده و جفتمون هم مایلیم که برگردیم. من به شخصه آدم مودی ای هستم و ایشون حساس ، بیشتر نگرانم که بعد از اینهمه داستانی که داشتیم دوباره برگردیم و دوباره بحثا شروع شه و رابطه تموم . و فقط این وسط از سر دلتنگی با آبروی خودمون بازی کرده باشیم و خودمون رو دوباره انگشت نما کنیم . هرچند که از رفتارش مشخصه که خیلی تغییر کرده و این تغییرش رو من نامحسوس متوجه شدم و مستقیم نگفته که تغییر کردم و …
از طرفی هم حرف دیگران واقعا عذابم میده چه خانواده چه دوستان ، واقعا واسم معضله که به بقیه چی میخوام بگم وقتی بفهمن بعد چند بار کات باز برگشتیم و نمیشه رابطه رو پنهان کرد.
بنظر شما من چه کاری بکنم بهتره؟
جر و بحث و مشکل در ارتباط طبیعی است اما اینکه چطور با ان برخورد کنیم مهم است. با هم قرار بگذارید وقتی از دست هم عصبانی شدید چطور ناراحتی خود را بدون داد و بیداد و قهر بهم نشان بدهید. مثلا بگویید سیب. هر وقت گفتید سیب یعنی فرصتی چند ساعته بهم بدهیم تا ارام شویم و دوباره با هم صحبت کنیم
سلام
۴ساله با دختری رابطه دارم.بتازکی متوجه شدم حدودا یسال با فرد دیگری رابطه داشته حتی رابطه جنسی برقرار کردند.الان خودشم پشیمونه ولی حسی درگیر شده و نمیدونه چیکار کنه.واسه اینکه رابطشو تمام کنه چیکار کنم؟
شما قرار نیست کاری انجام بدهید. باید فورا از رابطه خارج شوید و تا زمانی که ایشان به شما اطمینان نداده است که این رابطه احساسی عاطفی جنسی و…تمام نشده استوارد رابطه نشوید. در غیر اینصورت بخود صدمه زیادی می زنید
سلام دکتر لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم،،من در مجازی به مدت ۳ ماه با یه پسر به قصد ازدواج چت کردم ،،درسته مجازی بود ولی ما تو یه شهر کوچیک بودیم حتی خونشون هم نزدیک خونه ی ما بود،،قرار بود بعد اشنایی بیاد هم دیگه روببینیم که اگ از هم دیگ خوشمون اومد بیاد خانوادم رو در جریان بزاره،،تو این ۳ ماه اون پسر عکس فرستاد و ابراز علاقه میکردو میگفت میخوامت و دوست دارم،،ولی من نه عکس بهش دادم و نه بهش ابراز علاقه میکردم ولی باهاش بر خورد بدی هم نداشتم به خودش هم گفته بودم گفت عیب نداره تو بعدداینکه نامزدشدیم اون موقع تو هم ابراز علاقه کن،،همین جوری رابطمون ادامه تا چن روز پیش گفتم نمیشه اینجوری ادامه بدم خانوادم درجریان نیستن اونم گفت من خو تاحالا ندیدمته،،منم گفتم بعد اینکه اومدی مرخصی اجازه میدم منو ببینی،،گفتم ولی باید قول بدی که اگ منو دیدی و پسندیدی باید خانوادم رو درجریان بزاری که یه دفعه گفت نه قول نمیدم دو تا داداش دارم از خودم بزرگ تر که اول اونا باید ازدواج کنن،،منم گفتم تو باید این حرفا رو از اول بهم میگفتی من نمیتونم بدون اجازه خانوادم تو هم چین رابطه ای باشم،،دیدم هیچی نگفت بعد یک رو اومد گفت فعلا مزاحمت نمیشم و منو انفالو کرد،،،حالا نظرتون درباره این رابطه چیه ممنون میشم پاسخ بدید
شرایط خانواده شما گونه ای نیست که بتوانید منتظر چنین رابطه ای باشید. ضمن اینکه قصد او نیز معلوم نبود جدی باشد. و ممکن بود تصور میکرده راضی می شوید بدون تعهد او را ببینید و…
سلام من نزدیک ۸ ماهه با دختری وارد رابطه شدم شدید وابسته شده اما خانوادش میگن اگر بخواید زندگی کنید باید شهر ما باشید خودشم چندبار اصرار کرد اون تبریز و من اصفهان هستیم هردومون ساده و احساسی هستیم میخواستم بدونم ادامه این رابطه درست هس و یا چطور میشه کات کرد بدون ضربه روحی برای دختر چون قلبا راضی نیستم از رابطه
اون مدام وقتی ازم ناراحت میشه میگه کاش بمیرم و برم پیش بابام
هیچ طریقی که ناراحتی بوجود نیاید وجود ندارد. منتهی می توان کاری کرد ناراحتی کمتری ایجاد شود.
دلایل را برای هم توضیح داده و بگویید هرقدر زودتر جدا شویم وابستگی کمتر است.
پس از تصمیم بر قطع موارد مقاله را رعایت کنید
سلام
من نزدیک یک سال با یک پسری رل بودم دعوا هم زیاد داشتیم ولی واقعا هم دیگرو دوس داشتیم که یک دفعه گفت با یک دختری که بدخواهه منه رفیق شده و میگه دختر خوبیه و تو نمیشناسیش منم سر همین باهاش کات کردم چون اونو به من ترجیح داد واقعا ناراحتم دلم شکسته ولی دیگه بهم پیام نمیدیم ولی میدونم هنوزم دوسم داره چیکار کنم الان بنظرتون برمیگرده یک روزی یا نه
برگشت هم نباید شما قبول کنی
سلام دختری ۲۲ ساله هستم میل جنسی بسیار بالایی دارم و نیاز به جنس مخالف ولی نمیدونم چرا با رابطه جنسی بشدت وابسته میشم جوری که نمتونم رابطه رو کات کنم وطرف رو رها کنم تا الان با دونفر بودم ک بعد از اولی دوسال افسرده بودم و بسختی خوب شدم و این دومی هم حدود هفت ماه در رابطه بودم و الانکه کات کرد یهو خیلی حالم بده نمیتونم شاد باشم غذا نمیتونم بخورم نمیتونم بخابم و…. و دیگه دلم نمیخاد با کسی باشم میترسم دوباره شکست بخورم دیگه تحمل شکستن ندارم همش تو فکر اینم ک ب زندگیم پایان بدم چیکار کنم ک زودتر دوره سوگواریم تموم بشه چجوری به زندگی برگردم در ضمن پیش روانشناس هم قبلا زیاد رفتم
اگر به نوزاد قرمه سبزی بدهید قطعا خفه می شود. دوستی نیز باید رشد کند و بالغ شود تا بتوان غذای سنگین به او داد. رابطه جنسی در ابتدای دوستی یک رابطه خوب را نیز خراب می کند. سعی کنید تا زمانی که رابطه جدی نشده است وارد رابطه جنسی نشوید. حداقل یکسال وقت به خود بدهید. شما می گویید من چرا دریا رفتم خیس شدم. مسلما خیس می شوید. مسلما وقتی رابطه زودهنگام دارید اذیت می شوید. بالاخص این در باره دختران صدق می کند. پسران کمتر این حالت را دارند
هیچ برنامه ای برای زندگیم ندارم
خیلی دلم میخواد زندگیمو تموم کنم ولی راهی پیدا نمیکنم
خیلی خسته شدم
همه ادمای دورم رفتن به هیچکسی نمیتونم اعتماد کنم
از ابراز احساسات میترسم خیلی سخته واسم تنهایی نمیتونم دیگه:)
شما دچار افسردگی هستید. مقاله درمان افسردگی را مطالعه کنید
سلام با یکی از دوستای مدرسه باهم صمیمی شدیم تا یک سال اون خیلی دلمو میشکست یبار معذرت خواست بعد قبول کردم یکی دوبار امتحان کردمش ببینم آدم شده یا نه بعدباهم خوب بودیم هر هفته بیرون بودیم خونه ی هم بودیم نمیدونم چی شد یک دفعه ای پیام داد واسم هیچ ارزشی نداری بعد گفتمش دلیل کات کردنت چیه؟گفت من خوشم نمیاد کسی امتحانم کنه و اینا بعد گفتمش حتی الانم حاضر نیستی قضیه رو درست کنی گفت تو نمیذاریگفتمش فقط بدون هیچکسو نداری جام بزاری 🙂 من خیلی خیلی پشتش بودم هروقت تنها بود من پیشش بودم نیار به کسی داشت من پشتش بودم کسی نبود من پیشش بودم بعد گفت خیلیا رو هم دارم بعدش منم گفتم بلاکت نمیکنم چون لیاقتشو نداری بعد چندتا استیکر خوشحال فرستاد خب حالا بعد یک هفته من واقعا فهمیدم بدون اون نمیتونم با اینکه خیلی دلمو شکست فهمیدم که خیلی تنهام حالا نمیدونم بهش پیام بدم یا نه اگه پیام بدم خودمو کوچیک میکنم حالا به نظرتون چی کنم؟
پیام بدید. شکا کوچک نمی شوید. یکبار بگویید که مشتاق رابطه هستید. ولی اگر جواب رد داد دیگر پیگیر نشوید
سلام من دختر هستم
داخل مدرسه یه دوست جدید پیدا کردم و خیلی هم دوسش داشتم و واقعا دختر خوب و مهربونی بود اما من متوجه شدم اون یه کاری کرده و بعد خیلی ناراحت شدم و مسدودش کردم بعد داخل مدرسه اصلن با هم حرف نمیزدیم و بعد از یه مدت کوتاه فهمیدم دوستم با یکی از دوسته دیگم دوست شده و دیگه بهم توجه نمیکنه و با اون دوستش صمیمی شدن و همش پیشه هم بودن و با هم میومدن مدرسه و منم وقتی میدیدمشون زیاد ناراحت نمیشدم ولی خوب وقتی به این فکر میکردم که اون هر کاری میکنه که اذیتم کنه این منو بیشتر از هر چیزی ناراحت میکرد و من بعد از یه ماه فهمیدم اون کاری که فک کردم دوستم کرده تخصیر اون نبوده و بعد من کم کم شروع کردم باهاش حرف زدم و اونم حرف میزد ولی نه مثل قبلا. بعد حالا چند تا سوال دارم
چرا اون دیگه منو مثل اونموقع دوست نداره و دیگه اصلن براش مهم نیستم؟؟
چون یکبار دوستی را تمام کردید لازمه بتدریج به شما اعتماد کند. می ترسد صمیمی شود ولی باز دیگر شما ناگهان بروید
سلام من دختر هستم
داخل مدرسه یه دوست جدید پیدا کردم و خیلی هم دوسش داشتم و واقعا دختر خوب و مهربونی بود اما من متوجه شدم اون یه کاری کرده و بعد خیلی ناراحت شدم و مسدودش کردم بعد داخل مدرسه اصلن با هم حرف نمیزدیم و بعد از یه مدت کوتاه فهمیدم دوستم با یکی از دوسته دیگم دوست شده و دیگه بهم توجه نمیکنه و با اون دوستش صمیمی شدن و همش پیشه هم بودن و با هم میومدن مدرسه و منم وقتی میدیدمشون زیاد ناراحت نمیشدم ولی خوب وقتی به این فکر میکردم که اون هر کاری میکنه که اذیتم کنه این منو بیشتر از هر چیزی ناراحت میکرد و من بعد از یه ماه فهمیدم اون کاری که فک کردم دوستم کرده تخصیر اون نبوده و بعد من کم کم شروع کردم باهاش حرف زدم و اونم حرف میزد ولی نه مثل قبلا. بعد حالا چند تا سوال دارم
چرا اون دیگه منو مثل اونموقع دوست نداره و دیگه اصلن براش مهم نیستم؟؟
سلام…
من دوماه با ی پسر چت داشتم.
معمولی ولی یکم ابراز احساسات هم پیش اومد.
ولی بخاطر اینکه عکس یکی از فالوورای دخترشو براش فرستادم کات کرد. بعد من معذرت خواهی کردم ولی ی سری حرف مزخرفم بینمون رد و بدل شد، راستش بهتر ک رفت! من برا اون زیادی مهربون بودم هیچوقت باهیچکس اینقدر صمیمی رفتار نکرده بودم ولی طرف جربزه نداشت ی بار بیاد بخاطر عذرخواهی! همیشه من مقصر بودم همیشه من اشتباه میکردم اه چ کوفتی بود!
قشنگ حس میکنم همه چی ی طرفع بود، اون دروغگوی خوبی بوده وگرنه ی بار اون میومد جلو.
من حالم خوب بود اومد گند زد ب حالم م
ولی هنوزم بعضی وقتا یکم دلتنگش میشم میگم کاش میومد.
چیکار کنم اذیت نشم؟
لطف میکنید اگر جواب بدین.
هرگونه ارتباطی با ایشان را قطع کنید. مدتی می گذرد و فراموش می کنید
با یه پسر رابطه داشتم بعد به من پیام داد ما با هم تفاهم نداریم و رابطه رو تمام کرد حالا بعد از چند هفته دوباره پیام داده سلام خوبی من چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید ممنون
هر وقت نیاز داشته باشه خبرت میگیره. اگر به این نوع ارتباط راضی هستی ادامه بدهید وگرنه پاسخ ندهید
سلام وقت بخیر آقای دکتر، 26 سالمه و یک ساله نیمه تو ی رابطه مجازی هستم، و آقا 28 سالشه. کارشناسی هم کلاس بودیم ولی حسی بهم نداشتیم. بعد از دوران کارشناسی تو فاز مجازی باهم آشنا شدیم، کم کم بهم علاقمند شدیم، از همه نظر شبیه هم هستیم، هیچ وقت بحث خاصی نداشتیم، تنها مشکلی ک وجود داره اینک ک ایشون سرمایه ای برای شروع زندگی نداره، ب قول خودش توانایی رهن خونه رو نداره، و هر چند وقت یکبار یهو محو میشه و خبری ازش نیست ازش سوال ک میکنم میگم کجایی نیستی میگه سرم وحشتناک شلوغه بعد کلی صحبت کردن ب مسائل مالی میرسیم ک میگ من حق ندارم تورو تلف کنم، من این اجازه رو ندارم، تو باید خوشبخت باشی، چون دیده خواستگار پولدار داشتم ب این خاطر میگه، منم همیشه گفتم مگ همه چی پوله، خلاصه الان 20 روزه غیب شده ک دو سه روز اول ازش پرسیدم کجایی، گفت وقت استراحت هم ندارم سرم شلوغه، منم تموم چتهارو کلیر کردم ک پاک بشه بره از دو طرف، نظر شما چیه آقای دکتر؟!
واقعا نمی دانیم دلیل واقعی ایشان برای تردید و رفتن و امدن پیست. بهتر است دلیل واقعی را بفهمید و بر اساس ان راهکار پیدا کنید.
اگر فقط موضوع مالی است می توانید دو نفری برای ساختن زندگی همکاری کنید. ولی ممکن است دلایل ایشان ترسهای درونی باشد.
ازشون سوال کنم، یا منتظر بمونم حرفی بزنن!؟
آلان بنظرتون صبر کنم تا ببینم ازش خبری میشه یا من چیزی ازش بپرسم! ؟
سلام
من ۱۷سالمه پسرم با یه دختری همسن خودم آشنا شدم و وارد رابطه شدم الان تقریبا دوماهی هست جدا شدیم به اجبار چون مامان دختره فهمید و مجبور شدیم جدا بشیم .
خیلی همدیگرو دوست داشتیم الانم من خیلی دلتنگشم همش بهش فکر میکنم تو این دوماه که جدا شدیم یکبار بهش پیام دادم گفت نمیتونم برگردم به این زودیا ولی شاید یکسال دیگه برگردم .
قبلا هم بخاطر مشکلاتی مجبور شدیم از هم جدا بشیم دو ماه، ولی بعد دوماه برگشت .
میخواستم راهنماییم کنین که چیکار کنم و اینکه دوباره بهش پیام بدم یانه چون خیلی دلتنگشم؟!
بهتره پیام ندهید تا او را در مشکل نندازید. هر زمان خود او موقعیت داشت با شما تماس خواهد گرفت
سلام منم تو شرایط توام تازه دو ماه نه ۶ ماه هرروز همو میدیدیم همه مدل رابطه و خاطره هم داشتیم ولی برام مهم نیست ما ۱۷ ساله مونه تازه شروع شده
سلام.وقتتون بخیر
آقای دکتر من اوایل دوران دانشجویی با همکلاسیم وارد رابطه شدم.ما هردو خوابگاهی بودیم اونجا و شهرای خودمون مسافت زیادی باهم داشت.از لحاظ مذهبم با هم تفاوت داشتیم و ایشون سنی بودن من شیعه که این مسئله برامون مشکل ساز نبود هیچ وقت.۶ سال باهم در ارتباط بودیم و از همون اول خیلی برای معرفی من به خانواده و اقوام و همه تلاش میکردن و قصدشون ازدواج بود و خیلی دوسم داشتن ،البته بگم که شکاک و تاثیر پذیر از بقیه هم بودن همین مسئله خیلی وقتا باعث دعوا میشد ،بعداز یه مدتی دیگه اعتماد کردن به من و اونطوری شکاک نبودن اما هنوز تاثیر پذیر هستن ،بعدازتموم شدن دانشگاه و سربازی ایشون ،شرایط برای خواستگاری فراهم شد و همیشه هم برای خواستگاری پافشاری میکردن و چنباری هم تماس گرفتن خانوادشون با خانواده من برای خواستگاری،من راستش این اواخر چنتا شرط گذاشتم که گفتم حق طلاق و اشتغال و سکونت و تحصیل و…میخوام،خانوادشون مخالفت کردن و گفتن با این شرایط خواستگاری نمیایم.اقوامشونم بهشون گفتن این شرطارو گذاشته چون واسش خواستگار اومده و میخواد بهونه بگیره.
اونم گفت اگه این شرایطو کنار نذاری من نمیتونم راضی کنم که خانوادم بیان خواستگاری ،منم گفتم باشه،خوشبخت بشی.دیگه چیزی نگفت..بعداز یکماه من رفتم با اکانت فیک اینستاگرامش رو فالو کردم و خودش بهم پیام داد ،و متوجه شدم چنتا قرار رفته تو این یکماه و در تلاشه تا با بالاخره وارد رابطه بشه دوباره.البته از جداییمون هم خیلی ناراحت بود.اینارو صادقانه داشت واسه اکانت فیک من تعریف میکرد،منم بهش گفتم بیا قرار بذاریم و قبول کرد.بعد که خودمو لو دادم بهش ،خیلی به هم ریخت و گفت بعد رفتنت همه چیو خراب کردی و اقوام گفتن به خاطر خواستگار دیگه ای ولت کرده و حالا من تبدیل شدم به این آدم و خدافظی کرد.فرداش مادرش زنگ زد به خونه ما و به مادرم گفت به دخترت بگو به پسر من زنگ نزنه ، و گفت اونروز که من بهش با اکانت فیک پیام دادم.حالش بد شده و سروصدا کرده و وسایلو شکسته طوری که همسایه هاشون پلیس خبر کردن.شبم حالش بد شده بردنش بیمارستان تا صبح.به خاطر همین گفت دیگه من با پسرش ارتباطی نگیرم. من الان تو وضعیت خیلی بدی ام نمیدونم چطور فراموشش کنم و به زندگی برگردم.
نمیدونم آدمی که اینقدر وفادار بود ،حالا چطور اینقد تلاش میکرد هرطور شده وارد رابطه بشه دوباره.
اگه دوباره برگرده ،به نظرتون درسته که قبولش کنم دوباره؟
یک جواب بلی یا خیر ندارد. باید با یک مشاور صحبت کنید ببینید مشکلات شما تا چه حد عمیق است. بنظز تفاوت فرهنگ و دین از نظر شما مشکل نبوده ولی برای خانواده مشکل است
سلام دکتر
من خانم متاهلی هستم چند ماهه پیش با یک آقا پسری وارد رابطه شدم درخواست از طرف ایشون بود هم گروهی بودیم خلاصه من بشدت همون روز اول عاشقش شدم خیلی زیاد بقدری که از همسرم شدیدا سرد شده بودم یه بار بشدت دعوامون شد به التماس من برگشت به رابطه ما چندین بار با هم رابطه جنسی داشتیم..اما از چند روز پیش بشدت عذاب وجدان گرفتم چون همسرم مرد همه چی تمومه…دیروز بهش پیام دادم و خداحافظی کردم گفتم همسرم بهم شک کرده نمیتونم ادامه بدم
اما از وقتی پیام دادن دارم گریه میکنم اونقدری گریه کردم که چشمام ورم کرده…کلا عذاب وجدانو فراموش کردم..با خودم میگم اشتباه کردم باهاش کات کردم چون واقعا عاشقشم اصلا نمیتونم فراموشش کنم. کمکم کنید لطفا میترسم همسرم از حالو روزم متوجه جریان بشه…هر کاری میکنم قانع نمیشم که فراموشش کنم هی میرم چکش میکنم دلم میخواد بهش پیام بدم…اما اون وقتی پیام هداحافظی رو دید هیچی نگفت حتی یه خداحافظی خشک و خالی
عشق بر پایه اخلاق بنا می شود. رابطه شما عشقی در ان جریان ندارد فقط بر اساس خودخواهی و رفع نیاز بنا شده است. این نیاز عاطفی، جنسی و روانی می تواند باشد. حتما با یک روانشناس جلسات درمان را شروع کنید زیرا موضوع شما این پسر یا هر فرد دیگری نیست.
آقای دکتر
این آقا پسر مدتی روی اکانت من بوده و تلگراممو چک میکرد
البته وقتی به خودش گفتم زیر بار نرفت. ولی من مطمئنم خودش بود.چیزی که ذهنمو شدیدا درگیر کرده اینه میترسم شماره همسرمو از رو تلگرامم برداشته باشه و برای انتقام جویی تمام چتاییکه بینمون ردوبدل شده رو بفرسته برای همسرم. ممکنه اینکارو انجام بده؟ لطفا راهنماییم کنید
نمی توان مطمئن بود. ولی اگر چنین فردی باشد نمی توانید برای فاش نشدن به کار غلط خود ادامه دهید. زیرا باجگیری او ادامه خواهد داشت. باید با ترس خود مواجه شوید
سلام
من سانیا هستم و ۲۴ سالم هست
۲ سالی هست که توی رابطه هستم
ما دوتا بهم خیلی وابسته ایم و علاقه ی شدیدی بهم داریم
دیروز اکسه دوست پسرم به ایشون پیام داده و گفته که اگر برنگردی خودمو میکشم و از این حرفا
دوس پسر من هم حرف ایشون رو ندید گرفته و بلاکشون کرده ینی از اینکه با من تو رابطس خیلی خوشحاله و کسی رو ب جز من دوست نداره
اما من مشکل دارم با خودم
احساس بدی بهم دست داده همش دلم برای اون دختر میسوزه و میترسم
توی دو راهی گیر کردم
همش با خودم میگم بهتره کات کنم تا اون دختر اتفاقی براش نیوفته از این ورم با خودم میگم اخه چجور میشه رابطه ی دو ساله ای که دو نفر ادم انقدر بهم دیگ وابسته هستن رو تموم کرد؟
به دوس پسرمم گفتم که از هم جدا شیم و ایشون گفتن هرگز این حرف رو تکرار نکن
لطفا کمکم کنید من هم زیره باره عذاب وجدانم و خودم رو مقصر میدونم اگر اون دختر بهش اسیبی برسه هم از این ناراحتم که کسی رو ک دوسش دارم باید ترکش کنم
ایشان اگر بر فرض محال خود کشی هم بکند به شما ارتباطی ندارد زیرا انسان سالم از نظر روانی بواسطه جنین موضوعی خودکشی نمی کند بنابراین هزاران عامل از جمله کودکی نابسامان باعث چنین اتفاقی است. ضمن اینکه بالفرض او با دوست شما ازدواج کرد. حال دو نفر حالشان حراب خواهد بود. دوست شما و ان دختر. زیرا ایشان تازه می فهمد حال خراب او بدلیل عدم ارتباط با دوست شما نبوده است.
سلام دکتر خسته نباشید
من پسری هستم 32 ساله مجرد برای اولین بار به صورت اتفاقی در طول عمرم با دختری که 5 سال از خودم بزرگتره ارتباط برقرار کردم که این دختر خانم شروع کننده بود و .. 3 ماه در ارتباط ام . این شخص اصرار به برقراری رابطه جنسی داره ب گفته خودش میگه که بنده امن ترین ادمی بودم ک تا حالا شناخته ، من به دلیل اصرار بیش از حد و همچنین کسب لذت 3 بار رابطه جنسی برقرار کردم با ایشون ک بی نهایت لذت بخش بود ولی اینبار دیگه نمیخوام سست بشم.
چون من در اولین باری ک این نوع روابط ( غیر از چارچوب ازدواج) رو تجربه کردم فهمیدم ک فیک، احساساتی که ماندگار نیستند و تعهد نیست و ارزش های بالاتری (انسانی) ک باید باشه توی این نوع روابط نیست و … من این بار تصمیم رو جدی گرفتم ک نه محکم بگم فقط پاشنه آشیل بنده عدم قاطع گفتنم هست با هر روشی ک فکر کنید غیر مستقیم به ایشون میگم حتی با عنوان فامیلی صدا شون میکنم
من میخوام با وجود مشکلات اقتصادی و سختی ها، راه درست یعنی ازدواج رو انتخاب کنم در آینده با یک دختر خانم خوب و ….
فقط خواستم اگه تکنیکی یا روشی هست بهم راهنمایی بدید
البته میدونم همین عدم نه گفتن قاطع من به دلیل ناراحت نشدن ایشون (که دختر خانم محترم و خوش قلبی هستند برای من) یعنی محر طلبی و طرح واره های کودکی من و… که شما تخصصش رو دارید
قصد دارم این بار به هر قیمتی شد نه رو بگم ولو هر اتفاقی افتاد
آیا این تصمیم من درسته ؟
چون دریافتم که به صورت منطقی و تساحل و تسامح این مهم قابل حل نیست ، حتما باید دلخوری و جنگ بشه
البته ایشون انسان محترم و خوبی هستند از نظر من
ممنوم از شما
خسته زحمات نباشد
در ضمن من به علم روانشناسی بیش از حد علاقه مندم و مطالعه میکنم
دلایل خود و ارزشهایی که به انها باور دارید را برای ایشان شرح دهید و بگویید روایط جنسی باعث می شود رابطه را تمام کنید زیرا عذاب وجدان دارید و با ارزشهای اخلاقی شما تناسب ندارد
لذتتو بردی حالا دنبال به دختر خوب هستی برای ازدواج
سلام من 3 با پسری بودم که به قول خودش قصد ازدواج داشت
ایشون برای من خیلی کم وقت داشت و اکثرمواقع نبود و وقتی گله میکردم میگف کار دارم سرم شلو,] اما اگه میخاستم جداشم نمیزاشت و میگف خودکشی میکنم
مدتی پیش تو یکی از برنامه های دوست یابی دیدمش با اکانت فیک پیامش دادم گفت 3 ساله با کسی نیس و قصدش ازدواجه و قرار شمال هم گزاشتن و به ایشونم میگف هیچ وقت نرو و بی خبر ترکم نکن عینا همون حرفایی ک ب من میزد
باهاش رفتم تصویری و فهمید منم از اون روز چن بار مادرش زنگ زده اصرار کرده ک برگردم ولی من قبول نکردم
اما خودش ن زنگ زد ن پیام داد ن تلاشی کرد
الانم واقعا موندم دلیل رفتاراش چی بود و چرا 3 سال منو بازیچه کرد
باید چیکارکنم ک فراموشش کنم
ایشان فردی خودخواه است که به هر وسیله دیگری را بخاطر منافع بازی می دهد. نکته مهم ان است که شما تله ایثارگری دارید. مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید.
سلام جناب دکتر خوب هستید شما وقتتون بخیر
من 9 ماه با اقایی در ارتباط بودم که 10 سال فاصله سنی داشتیم چون من علاقه ای به همسن های خودم ندارم
رابطه ما خیلی خوب بود و واقعا کیفیت رابطمون خیلی زیاد بود اما منطقی جلو میرفتیم بیشتر
از اول هم هیچ قول موندنی بهم نداده بودیم و هر دومون اهل ازدواج نبودیم
تا این اواخر که من عاشقشون شدم ولی ایشون مث اولا دوسم داشتن فقط و شخصیت با ثباتی دارن
و این تفاوت احساساتمون منو اذیت کرد و تصمیم به جدایی گرفتم
ایشونم قصد مهاجرت دارن و من انقدر دلیل محکمی نیستم که بخاطر من بمونن
و منم دوس دارم بره و پیشرفتشو ببینم از یه طرف این تصمیم به جدایی داغونم کرده و اصلا نمیتونم تصمیم درستی بگیرم یبار میخوام قطعا تموم کنم همه چیزرو یبار دیگه میگم خیلی حیفه رابطمون و حالمون با هم خوبه اما چون احساس من زیاد جلو رفته و متقابلا نمیبینم و اذیت میشه . لطفا راهنمایی کنید خیلی ممنون میشم از محبتتون
هرقدر زودتر تمام کنید بهتر است و کمتر اذیت می شوید. جلوتر رفتن فقط به تعویق انداختن درد است. مانند دندان فاسدی که بالاخره درد کشیدن را باید روزی تحمل کنید. بهتر است امروز باشد که درد کمتر بکشید
سلام وقت بخیر
من ۷ ماه با یه آقا پسری بودم واقعا خوب بودم واسش همه جوره
ایشون به من گف یه مدت مثل دوست باشیم باهم قبول کردم
چند روز پیش فهمیدم وارد رابطه جدیدی شده و اون فرد رو انکار کرد اول
ایجنجوری خیانتی در کار نبوده من با ایشون بد صحبت کردم و از اینستا ریمو و آنفالو کردم ایشونو .دوست ایشون به من درخواست داد از اینستا خیلی سریع
ممکن هست ایشون برگرده طرف من ؟و چیکار کنم
این روابط در سنین شما اتفاق می افتد. چون روابطی جدی و بر اساس تعهد نیست.
بهتره اگر برگشت هم شما برنگردید
سلام دکتر
من سه سال و چند ماه توی رابطه بودم با آدمی که واقعاخوب بودهیچ بدی ازش ندیدم. متعهد ومهربونو با احساس بود و در کل همه چی .
اما از من خواسته هایی داشت که من جزو خط قرمزام بود نمیتونستم انجام بدم . براش توضیح دادم اما درک نمیکرد.چند بارتا مرز جدایی رفت و من خودم باز درستش کردم. ولی ایندفه دیگ تلاشی نکردم. چون گفت خسته شده.
و منم دیگ ادامه ندادم .
بنظرتون باید چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟
واقعا نبودش برام سخته اصلا نمیتونم بخوابم و مریض شدم.
مطمئنا انجام خواسته هایی که خط قرمز شما بود دلیل و تضمین ماندن ایشان نبود. بالعکس در بسیاری مواقع و بنظر در مورد شما ماندن ایشان تا امروز بدلیل ان بود که هنوز به خواسته خود نرسیده بود و معمولا پس از وصول بسرعت سرد می شوند
شما باید بر اساس اصول ارزشی خود حرکت کنید و نه اینکه بر اساس نظرات انسانها
تماسی با ایشان نگیرید . این دوره را تحمل کنید
چرا پیام من ثبت نمیشه
سلام خواهش میکنم جوابمو بدین
۲۱ سالمه ، ۸ ماه با پسری به شکل مجازی رل بودیم چن ماه اول هر روز دو سه ساعت صحبت میکردیم بعد که دانشگاهش شروع شد خیلی مشغول درس شد و یا میگفت بیرون کار داره یا مهمون داشتن یا مریض بود حال نداشت صحبت کنه نیم ساعت یا کمتر میومد منم گله میکردم که برام وقت نمیزاره همیشه جواب میداد من دوستت دارم ولی شرایط زندگیم اینطوریه ،
من مدام پیشش شکایت میکردم و اون میگفت دوست ندارم اذیت شی من میخوام باهات باشم ولی خیلی کار دارم اگه گزینه خوبی پیدا شد برو باهاش.
چن روز پیش بازم گفت کل روز نیست(این اتفاق بارها افتاد قبلا) کلافه شدم و گفتم بهتره جدا شیم اونم گفت ای بابا حق داری منم دوست ندارم زوری بمونی و ازین حرفا..
نمیدونم کار اشتباهی کردم با شرایطش کنار نیومدم و خواستم جدا شم؟
بارها گفت دوسم داره و بخاطر من حرف زدن با دخترای دیگه رو کنار گذاشته بود.. منم خیلی دوسش دارمو از لحاظ روحی وابستش شدم
چن بارم قبلا که باهام کم حرف میزد بهش میگفتم طاقت ندارمو جدا شیم اونم قبول میکرد بعداز یه مدت دلتنگی بهم فشار میاورد و برمیگشتم بهش پیام میدادم اونم قبول میکرد با هم باشیم ولی خیلی کم پیش میومد اون بیاد دنبالم میگفت تو کات کردی من نمیتونستم بیام دنبالت و اگه خودش حرف جدایی میزد میخواس بیاد دنبالم.
با وجود اینها به نظرتون بازم برگردم باهاش؟
خیلی دلم براش تنگ میشه و عادت کردم و نبودش واقعا سخته برام
بالاخره شما ارتباط تون تمام می شه و ایشان حاضر به هزینه دادن برای ارتباط نیست. بهتره زودتر و با زخم کمتر از رابطه بیرون بیایید
سلام دکتر من چند وقته سرنخ زندگی از دستم در رفته
نمیتونم درست تصمیم بگیرم بیخیال شدم نه میتونم برم سر کار کلا بیخیال شدم شب تصمیم میگیرم صبح پشیمون میشم انگار یه چیزی منو ففل کرده الان چهل سالمه نه زنی نه زندگیه نه کاری نمیدونم چیکار کنم
مقاله کمالگرایی را بخوانید ببینید ایا با ویژگی های شما مطابق است
سلام من یکسال با دختری رابطه داشتم هردو ۱۸ ساله هستیم.خیلی بیرون میرفتیم باهم خیلی جاهای شهر خاطره داریم خیلی همو میخاستیم شبانه روز در تماس بودیم ۶ ماه پیش یبار کات کردیم بعد یکماه برگشت و دوباره شروع کردیم تا این اواخر که دعوامون شد کات کردیم و بعد اومد گفت تا خاستگاری دور بمونیم من با حالت التماسی بهش پیام میدادم که برگرده و بمونه و اون بعدش گفت دیگه نمیخامت
اینم بگم خیلی بحث داشتیم ولی حرف رفتن نمیزد
هیچوقت الان ۲ هفتس رفته هیچ پیامی هم نداده ما خیلی وابسته بودیم بدون من نمیتونست نمیدونم چیشد اصن که یهو رفت.
چیکار کنم بهش پیام بدم دیگه یا یه مدت تنهاش بزارم ؟بدجور داغونم کرده
پیام بدهید که اگر قصد برگشت ندارد و مطمئن است شما دنبال زندگی خود بروید. اگر پاسخ نداد یا منفی بود پاسخ او دیگر خود را از فکر او رها کرده به زندگی خویش و احساسات خود طبق مقاله بالا سرو سامان بدهید
خیلی از دستم عصبیه و فکر میکنه من انتخاب اشتباهش بودم. چیکار کنم یه مدت بزارم تنها باشه یا پیام بدم بهش نمیدونم چی بهش بگم که درست بشه
در سن شما تغییر خلق سریع اتفاق می افتد. چند روز صبر کنید و بعد پیام بدهید
سلام وقت بخیرپسری22سالم
بادختری15سالهباپیشنهادخودشدوستشدمتادوماهباهممکالمهداشتیموهمدیگرودوستداشتیمواونمابرازعلاقهمیکردومیگفتدوسمدارهفعلاقصدادامهتحصیلدارهومنمهمینطوروگفتچندسالدیگهباهمازدواجکنیممنهمقبولکردم،بعدازمدتیبهمپیامدادگفتداداشمفهمیدهتورابطمونمیتونیمباهمباشیم،عکسوچتهاشودارمخواستمراهنمایکنیدچکارکنموآیابهبرادریاخانوادشبگمیانه؟
او بسیار کم سن است و تا زمان ازدواج بارها نظراتش تغییر می تواند بکند. اجازه بدهید چند سالی بگذرد اگر هنوز نظرات هر دو همین بود انوقت بگویید
سلام اقای دکتر من ۱۸ ساله هستم و تا همسن چند وقت پیش با پسری وارد رابطه عاطفی نشده بودم
سه ماه پیش پسری ۱۸ ساله به من پیشنهاد رابطه عاشقانه داد که قبول کردم و اول احساس میکردم خیلی بهم شبیه هستیم
اما بعد متوجه شدم که چون تک فرزند هستش خیلی تنهاس و با مادرش ارتباط خوبی نداره در کل دچار کمبود محبت بود و اینو خودش میگفت
از من درخواست کرد بریم بیرون تا همدیگرو ببینیم اما خب هردو مشغول مطالعه برای کنکور بودیم من بهش علاقه داشتم اما نمیتونستم برای بیرون رفتن از درس های خودم عقب بیوفتم البته سعی میکرد تحمل کنه دوری رو ولی مشکل اصلی از اینجا شروع شد
که با دختری قبل از اشنایی من دوست بود و خواهر صداش میکرد
وقتی من وارد زندگیش شدم اون دختر هم بود
من چند بار ازش غیر مستقیم مطرح کردم که از این شرایط راضی نیستم که تغییری نداد تا اینکه مستقیم باهاش صحبت کردم
اما اون به جای اینکه حرف منو درک کنه فکر کرد که به من به اون به اصطلاح خواهرش حسودی میکنم
اما من واقعا برای اینده خودش دلسوزی کردم
چون هسچ خانمی دوست نداره با پسری در رابطه باشه که با چند دهتر دیکه همزمان دوست و خواهر و این چیزاس
درکل من باهاش رابطه رو تموم کردم چون عقلم میگفت
اما الان اون اسرار داره که برگردم و میترسم قلبم یکار کنه که برگردم
به نظر شما چکار کنم؟ یعنی با این مسئله کنار بیام که با اون دختر دوست باشه یا کلا برم؟؟
یستگی به فرهنگ شما و ایشان دارد. ج.اب قطعی ندارد
سلام آقای دکتر وقت بخیر.من شش ماه با ی اقایی تو رابطع بودم .دو هفته قبل گفت دلم برات تنگ شده گفت کی میای ببینمت؟گفتم بعد کنکور گف دیره.(ما مجازی با هم بودیم وهمو از نزدیک ندیدیم)گفتم خب تو بیا گفت مادرت دعوتم کنه میام منم نمیتونسم ب مادرم بگم ب ی پسر بگه بیاد خونمون ب عمم گفتم اینکارو بکنه عمم بهش زنگ زد و دعوتش کرد رلم شبش پیام داد کفت مادرت چقدر باشخصیت هس دعوتم کرد خونتون منم گفنم خبر میدم بهتون.بعد ک اینو گفت من هصبی شدم گفتم چرا منو مسخره کردی و گفتی اگر مادرت بگه حتما میام؟بعد دیدم سین نمیزنه کلی چرت و پرت گفتم بهش انلاین سد و بلاکم کرد فرداش انبلاکم کرد (همیشه اینجور وقتا که میپرم سرش بلاکم میکنه)تلگرام فقط بخاطر من ان میشد ولی اون روز همش ان بود رو اکانت تلگرام من هم بود.دیدم زیاد انه و ایدی هم کذاشته بود برای تلگرامس فهمیدم با دختر حرف میزنه من هم ی اکانت پسر درست کردم با اکانت پسر به خودم پیام دادم چون رو اکانتم بود و دایم چکم میکرد.پیام ک دادم رو اکانتم ان شد و اکانت پسر رو بلاک کرد اما باز دیدم رفته رو اکانت خودش و انه من اکانت پسری که مال خودم بود انبللک کردم و رلم دید ک انبلاکش کردم منو دوباره بلاک کرد الان تقریبا ی هفته و چند روزه ک بلاکم
به نظر شما چی کار کنم؟یعنی تموم کرده باهام؟
دکترواقعا دارم داغون میشم.نه غرورم اجازه میده باهاش برم حرف بزنم و نه اینکه دارم نابود میشم.خیلی بی تابی میکنم و دلتنگش هستم سابقه نداشت انقدر بلاک نگهم داره.(هنوزم رو اکانت تلگرامم هست و ان میشه رو اکانتم)
دکتر خواهش میکنم راهی بگین که آرومم کنه
اگر او هم پیام داد شما جواب ندهید. او با شما بازی می کند فقط
من فقط این برام سوال هست که چرا حتی بعد دعوت نیومد؟
چرا هنوز بلاک نگهم داشته؟
چرا چکم میکنه؟
جواب اینا پیدا کنم دیگه کامل فراموشم میشه
اولا باید بدانید هیچ جوابی ذهن شما را ارام نمی کند و فقط درگیری ذهنی بیشتری پیدا می کنید. ضمن اینکه از ابتدا قرار نبود بیاید و فکر نمی کرد شما به مادر بگویید.
سلام دکتر من دو سالی با یک پسر رابطه داشتم و علاقه بین ما بود و برای من هم کارهایی کردن حتی اسم بنده رو هم روز تولدم روی بدنشون تتو کردند و خانوادش هم منو میشناختن اما دکتر جان میگفت زن عموهاش دیدن و به خواهرش گفتن که فلانی رو دیدیم با دختره و اون کیه خواهرش هم گفته نمیدونم اما بلافاصله به حرف خواهرش گوش داد و اسم من رو از روی بیوگرافی و پست هاش برداشت سر همین موضوع خیلی ناراحت شدم و تموم کردم آیا کار من درست بوده یا خیر؟؟؟
مسلما اگر فردی اینقدر دهن بین است اگر برگردد نیز ممکن است با حرف دیگری برود. بهتر است پاسخ او را ندهید
او فقط تصمیم داشت با شما رابطه جنسی داشته باشه. هیچ جدیتی ندارد. رابطه را شما تمام کنید.
سلام دکتر ببخشید من ۲ساله با اقایی در رابطه بودم اوایل خیلی خوب بودن الان نزیدک ۲ماهه خیلی سرد شده حتی بهش میگم بیا همو ببینیم نمیاد تازگی فهمیدم با چند نفر دیگه هم تو رابطه هست هیچ اهمیتی به من نمیده میکه اگه مشکل داری برو…من واقعا خیلی دوسش دارم مدام به خودکشی فکر میکنم چیکار کنم
این طبیعی است که ناراحت باشید. مدت زمانی طول می کشد تا حال شما بهبود بیابد. منتهی هرقدر بیشتر بخواهید با او در ارتباط باشید دیرتر خوب میشوید. اراده کنید هرگونه ارتباط را تمام کنید
سلام وقتتون بخیر ،من یک هفته با اقایی اشنا شدم راه دور ،ایشون پیشنهاد دادن و خیلی ابراز علاقه کردن،ولی گفتن شماره همو نداشته باشیم وقتی برگشتن ایران شماره منو میگیرن که صحبت کنیم ،یک استوری گذاشت اول اسم منو گذاشت چون من استوری گذاشتم اول اسمشو ننوشتم میگه شما با تمام پسرا فالورات در ارتباطی ،و رفته بود کامنت ۱سال پیش منو دراورده بود که چرا برای فلان شخص قلب گذاشتی و منو انفالو کرد من رفتم تقاضا کردم خواهش کردم که فرصت بدیم بهم این یک بهونه الکیه اما فقط گفت نه نمیخوام برو با همونا ،میدونم خیلی اشتباه کردم التماس گونه بهش پیام دادم اما میخوام ببینم که کارم راجع به اینکه استوریش نکردم اشتباه بوده و اون حق داشته ناراحت شه؟ایا دیگه پیام بهش ندم؟
مهم این است که فهمیدید از نظر باور و فرهنگ با هم شبیه نیستید. به او پیام ندهید. ایشان فردی شکاک هستند
سلام
از کجا بدونم رلم با یه دختر دیگه هم حرف نمیزنه؟
سلام
من یه ماهی هست که رل زدم بعد به رلم میگم دوس ندارم دخترارو دنبال کنی به حرفمم گوش داد ولی یه دونه از دخترارو هنوزم دنبالش میکرد بهش گفتم اونم دیگه دنبال نکن ولی حرف گوش نداد یه بار اعصبانی شدم باهاش کات کردم وقتی که اون روز با هم کات کردیم از سر اعصبانیت گفت من با اون دختری که دنبالش میکنم حرف هم میزنم یعنی نابود شدم دو روز بعد دیدم باز بهم پیام داده که برگردم منم گفتم یا به حرفم گوش میدی یا دیگه ن من ن تو دوستش پی وی منو پیدا کرده بود و قسم خورد بهم گفت که رلم چهار تا به جز من رل داره نابود شدم ولی خودمون یه جوری حلش کردیم
ولی منم خیلی دوست داره یه بارم ازم خواستگاری کرد بهش گفتم باید وایستی من یکمم بزرگتر بشم چون کمی سنم کمه گفت باشه اشکالی نداره
الآن نمیدونم باید چیکار کنم هنوزم پایه حرفم بمونم یا دیگه دوسم نداره و اون دختررو دوس داره و من باید دیگه ولش کنم؟
ولی با اون حال احساس میکنم هنوزم دوسم داره و عاشقمه
شما باید کمی سنتون بیشتر بشه و بعد تصمیم بگیری او فرد مناسبی هست یا خیر. در حال حاضر روابط شما روابط دوران نوجوانی است و جدی نیست
سلام دکتر.. من دختر 23 ساله هستم.. خودم مخالف این رابطه ها بودم ولی متاسفانه درگیرش شدم به ناچار بعد 2 سال رابطه مجازی و یک سال ک حضوری همدیگه رو دیدیم تازه متوجه شدم با یه دختر دیگه در ارتباط هستش من واقعا هدفم ازدواج بود و به خاطر اون ازدواج نکردم ولی انگار اون قصد ازدواج نداشته و با دخترای دیگه در ارتباط بوده الان خیلی حالم بده احساس بی ارزشی میکنم از همه جا بلاکش کردم کلا قطع رابطه کردم.. ولی ذهنم درگیره تمرکز ندارم برای درس خوندنم، دانشجوم.. نمیدونم چیکار کنم!
این دوره را بعنوان یک تجربه ببینید. این تجربه مسلما همه چیزش بد نبوده. شما رشد کرده اید. مواظب باشید که این تجربه بد شما را نسبت به همه انسانهای دیگر بدبین نکند.
سلام من از مهر 1400 توی ی بازی آنلاین ..
با ی پسری رل زدم و ما روز ب روز بیشتر عاشق هم میشدیم البته اونو شک دارم ولی من خیلی عاشقشم …
اما .. اون عاشق دوستش بود .. ینی هم منو میخواست هم اونو:’) بعد چن وق دیدم خیلی آدم بدی شده هر دفعه هم مخواستم کات کنم اون منو خر میکرد و میگفت عاشقتم و فلان و من برمیگشتم اما دوستم گفت این آدم بدیه و دختر بازه . و با اون دوستش رابطه داره ،و داره آدم لاشی عی میشه
منم ب حرف بهترین دوستم گوش دادم و ..
دیشب کات کردم ..
همه جا بلاکش کردم خیلی ناراحتم ..
هر کارم میکنم نمیتونم فراموشش کنم
همش خاطرات میاد جلوم و منو آزار میده نمتونم درس بخونم فکرم پیش اونه
من خیلی عاشقشم….
مسلما زمان می برد تا احساسات شما کم شود. بیهچوجه رابطه مجدد برقرار نکنید
بازم بخشیدمش ..
اما ..
مث قبل دوسش ندارم ؟
ینی دیگه اعتماد ندارم بهش ، بهم میگه دوستت دارم ..
امروز هم پیام داد و من سرد رفتار کردم نوشت انگار ن انگار ک رلیم ..
سلام
رل من چند روزی هست که باهام کات کرده هر چقدر هم بهش پیام میدم جوابمو نمیده فقط میگه خدافظ انگار اصلا دوست نداره با من باشه با من حرف بزنه
هر روز کارم شده گریه
بهش میگم خب چرا اینطوری میکنی من کاری نکردم که،هر کاری که از دستم بر میاد میکنم که برگرده ولی هیچ فایده ای نداره
یه بارم بهش گفتم دوسم نداری گفت ن
خیلی دوسش دارم چیکار کنم برگرده؟
آیا بازم بهش پیام بدم یا ن؟
بازم امیدی برای برگشتش هست؟
هر قدر بیشتر پیام می دهید که برگرد شانس برگشت را کمتر می کنید. بهیچوجه پیام ندهید و ذهن خود را به موضوعات دیگر مشغول کنید
آخه میترسم دیگه منو فراموش کنه بره با یه دختر دیگه
و اینکه تا چند روز باید صبر کنم؟
اگه میشه راهنماییم کنید
بهیچوجه پیان ندهید و هرگونه راه ارتباطی را قطع کنید
سلام وقتتون بخیر من یه دختر 26 ساله هستم که در تمام این 26 سال همیشه هر رابطه ای داشتم به تموم شدن ختم شده و حتی روابط ازدواجیم به تازگی رابطه ای کوتاه مدت داشتم که برای ازدواج بود و خانواده ها باهم اشنا شده بودن اما دیشب متوجه شدم اون آقا وضعیت مالی که مدنظر منه ندارن و برای همین تمومش کردم البته خیلی همو دوست داشتیم حتی در این مدت کوتاه اگه بحثی هم داشتیم خیلی کوتاه میومدیم و همه چیز خوب بود اما شرایط ما یکی نبود از دیشب که تموم کردیم امروز منو آنفالو کرده یکم فکرم درگیرشه و نمیدونم چی کار کنم که فراموش کنم اینقدر که خوب بود این پسر ممنون میشم کمکم کنید
اگر فکر می کنید مناسب شما نبود هرگونه ارتباط را با ایشان قطع کنید. شما از طرفی او را می خواهید از طرفی نمی خواهید. این تردید و دودلی شما را اذیت می کند. هیچ فردی کامل نیست. هر کس در موضوعی بهتر و در موضوع دیگری بدتر است. شما نمی توانید ویژگی های انسانها را گزینشی بخواهید. اگر وضعیت مالی برای شما اولویت دارد پس ایشان گزینه مناسب شما نیست. معیارهای خود را پیدا کرده و شناخت پیدا کنید نسبت به انها. با خود و معیارهای خود روراست باشبد
سلام من یک دختر 18 ساله هستم…از همان بچگی به شدت کنجکاو بودم و دوست داشتم همیشه چیزهای مختلفی رو تجربه کنم…برای همین از همان 6 سالگی دنبال پیداکردن معنی عشق بودم…خانواده ما چهار نفره است و من فقط یک خواهر بزرگ تر داشتم و هیچ پسری مثل برادر در زندگی نداشتم و همیشه پسرها در ذهنم مجهول مانده بودند…از همان سن کودکی به خود تلقین کردم که به پسرخاله ام علاقه دارم و این احساس با رسیدن به نوجوانی به واقیت تبدیل شده بود تا اینکه یک روز متوجه شدم که پسرخاله ام به خواهرم علاقه دارد و به او اعتراف کرده است و خواهرم رد کرده است…درآن زمان بسیار قلبم شکست اما برخلاف تصورم خیلی زود فراموش کردم…اما قلبم چون از کودکی به عاشق بودن عادت کرده بود و هنوز معنی عشق دوطرفه را کشف نکرده بودم،در 16 سالگی وارد فضای مجازی و با یک پسر آشنا شدم…از محاسن این پسر هرچه بگویم کم است…بسیار مهربان و صادق بود…چند ماه به عنوان دوست باهم صحبت میکردیم اما به مرور عاشق هم شدیم و بهم اعتراف کرد…از اونجایی که من بسیار مذهبی هم بودم در دل قصد قبول نکردن داشتم اما به علت علاقه شدید و میل به تجربه مقاومت نکردم و قبول کردم…خیلی باهم خوب بودیم و سریع پیش رفتیم تا اینکه ماه 4 خانواده فهمیدند و طعنه و دعواهای شدیدی را بهم متحمل کردن و مجبور به جدایی کردن…یک ماه بیشتر طول نکشید که باز پیداش کردم و رابطمون رو ادامه دادیم اما پنهانی و پررر از استرس تا اینکه دوسال باهم بودیم و توی این دوسال چندبار دیگه خانواده فهمیدن و هربار با هزاران استرس رابطه رو ادامه دادم…استرس فهمیدم دیگران،کنکور و آینده من را خیلی میترساند و باعث کم آوردن من میشد و دلسرد میشدم اما پسرچون خانواده اش مشکلی نداشتن بدون هیچ اضطرابی پیش من بود و روز به روز بیشتر عاشق و دلباخته من میشد و من هم عاشق و تشویق به ادامه میشدم تا اینکه حس کردم دیگر نمیتوانم و به ناگاه گفتم کات کنیم و بلکش کردم و پسر شوکه بود و نابود شد…الان احساسات دگرگونی دارم…تقصیرخودم بود که بهش نگفته بودم دارم زجر میکشم چقدر البته هربار هم بهش گفته بودم من رو به آینده ای روشن و ازدواج و تموم شدن سختی ها تشویق میکرد و تمام آینده اش را بامن میدید…وقتی بهش فکرمیکنم که چه برگ گلی را ازدست دادم قلبم تکه تکه میشود اما از طرف دیگر واقعا داشتم در رابطه و از استرس دیگران و فشار کنکور زجر میکشیدم و دیگر نمیتوانستم ادامه دهم…به نظر شما کار درستی کردم؟…
بهتر است به آینده فکر کنید. همه ما مجاز به اشتباه کردن و یا بنحو احسن انجام ندادن کارها هستیم. شاید بهتر بود با توضیح شرایط رابطه را تمام می کردید تا او هم دلیل رفتار شما را بداند.
چقدر اشنا بود
با سلام. من۲۳ سالمه نزدیک شیش ماهه با یه آقای ۲۷ هستم و همشهری هستیم توی این شیش ماه خانواده آقا کاملا مطلع شدن خانواده من پدرم و برادرم خبر ندارن ولی گاهی بحث جلو اومدن رو گفتم گفتن باید جلو تر پیش برم و اوضاع کارم بهتر بشه شیش ماهه ک نمایشگاه دارن و منم تو این کار خیلی کنارش بودم و حتی کمکش میکردم (توی همه شرایط کنارش بودم). قبلا ضربه زیاد خوردم و حتی آدمای توی گذشتم تو این رابطه سروکلشون پیدا شد اما موفق نشدن بهم بزنن ولی من ماه شیشم پسورد اینستا شو گرفتم و چتای قبلی ک قبلا دوسدختر داشت هنوز پاک نکرده بود و چتای خیلی مناسبی هم نبودن شامل عکس و .. اما همه قبل از آشنا شدن با من بودن اواخر رابطه, من با دوستم هم اشناش کردم یبار مسیر یجوری بود که اول دنبال دوستم رفت بعد دنبال من اومد شبش متوجه یه ارتباط عجیبی بین دوستم و دوست پسرم شدم و قهر کردیم فرداش آشتی کردیم و من ساده گذشتم اما دوستم بهم پیام داد و گفت دوست پسرت ب من دست زد در حالی که فقط دوستمو نیشگون گرفت و بعداً خودش متوجه شد نباید این شوخی رو با دوستم میکرد و وقتی چتای قبل دیدم فهمیدم ایشون اصن نمیتونسته تک پر باشه اما من همیشه اینجوری بودم… اواخر هم متوجه ارتباطش با یکی از دخترای فامیل شدم اما گفت هیچی بینمون نیس و اون خانم طلاق گرفته و دور هستیم و گفت کارم یجوریه ک مشتری خانم هم دارم من بیخیالی گذشتم تا این اواخر ک تو اینستا دیدم درباره درس به یه خانم پیام داده و ازش پرسیدم گفت راجب درس بود و دلیل منطقی خودشو آورد آقای دکتر کمکم کنید من دوست ندارم شکاک باشم یا گیر بدم اما این ارتباطاتش با خانمهای دیگه داره منو اذیت میکنه میترسم دو روز دیگ همینا عمیق تر بشه و به راحتی با خانم دیگ ارتباط برقرار کنه گفتم تا نزدیکه کات کنم و امروز هم کات کردم اما همش دلیلای خودشو میاره حتی وقتی پیش همیم ب راحتی ب دوستاش دروغ میگه و من فهمیدم دروغ گفتن خیلی براش راحته بدونه شک کوچیک ولی من میترسم چون من با تنها مردی ک حرف میزنم ایشونه منو راهنمایی کنید چکار کنم کات کردن به صلاحه یا نه..؟
بله در کات کردن شک نکنید. ایشان این روابط را ادامه خواهند داد
سلام
من حدود یک و نیم ماه با دختری رابطه عاطفی و احساسی داشتم. آشنایی مون از اینستاگرام شروع شد و بعد به واتساپ رسید. از یه شهر هستیم و هر دو 19 ساله هستیم و مشغول کنکور… یک بار هم حضوری همدیگر رو دیدیم و در مورد شرایطمون صحبت کردیم. ولی به لحاظ فیزیکی ارتباطمون همون قرار حضوری بود که حتی همدیگر رو لمس نکردیم. و قرار گذاشته بودیم اگه یه طرف نتونست رابطه رو ادامه بده منطقی کات کنیم. من احساس کردم این صحبت کردن ما روی کنکورمون تاثیر بد بزاره و بعد از صحبت کردن با ایشون منطقی کات کردیم. ولی یه بار ایشون گفتن من از تو توقع رل زدن ندارم فقط میخوام دوست باشیم چون تنهام. این جمله خیلی فکرم رو مشغول کرده و نمیدونم باید چیکار کنم. همین صحبت کردن ساده رو ادامه بدم یا کلا با ایشون قطع ارتباط کنم؟؟؟ البته من و ایشون کمی سلایق مختلف هم داشتیم.. ممنون میشم راهنمایی کنید که چیکار کنم
بعد از کنکور به رابطه قبلیم برگردم یا چون با ایشون کمی سلایق مختلف دارم فراموششون کنم؟؟؟
اگر فکر می کنید وقت شما را می گیرد و مناسب برای آینده شما نیست بهتر است بیجهت کش ندهید. جدا شدن بعد از مدتی رابطه مطمئنا کار را سخت تر می کند
سلام خسته نباشید ببخشید من یکساله بایه پسردرارتباط بودم ۱سال ازم کوچیک بودهمه چی خیلی خوب پیش میرفت مامانش هم خبرداشت قراربودمنوببینه ولی ۲ ماهه خیلی سرد شده و اصلا تامن پیام ندم پیام نمیده پیشش رفتنی هم گریه میکنه میگ دوست دارم ولی خیلی سرد شدبعدشم بهم گف گفتی حرف بزنیم حرف میزنم گفتی ببینمت گفتم بیا دیگ چیکارکنم چیکارکنم خوشحال بشی منم کات کردم بنظرتون چیکارکنم
بنظر انگیزه برای ادامه رابطه ندارد. اگر بعد از کات کردن شما تلاشی نکرد باید رابطه را تمام شده بدانید
سلام من۲۰سالمه و دانشجو هستم و به مدت ۲ماه و نیم با پسری ۲۱ ساله که ایشونم دانشجو بودن رل بودم.البته هم کلاسی نیستیم و ایشون ۳ترم از من بالاتر هستن.من قبل از رل زدن روش کراش بودم و خیلی دوسش داشتم چون رفتارش با بقیه کاملا متفاوت بود و از مغرور بودنش خوشم میومد. اینکه بیشتر دخترا روش کراش بودند و اون بهشون کم محلی میکرد خوشم میومد. از لحاظ مالی هم کاملا مستقل بود.حتی در کنار درسش سرکارم میرفت.خانوادشم تحصیل کرده هستند و در کل من مشکلی ندیدم ازشون.فرزند اول خانواده بودن ۲فرزند کوچیکتر از خودشونم تو خانوادشون بود.ما اولین قرارو گذاشتیم.من به خودم قول داده بودم اگه خوشش اومد که هیچی ولی اگه خوشش نیومد ولش میکنم.شب برگشتم خوابگاه دیدم پیام داد و گفت دلم تنگ شد. گفت من فکرشو نمیکردم تسخیر یه دختر بشم تو چیکار کردی من بخوامت.خلاصه متوجه شدم همه چی اوکیه و رابطه شروع شد. وقتی رل بودیم متوجه شدم درکنار همه ویژگی های خوبش عصبیه و زود قهر میکنه.من عاشقش شده بودم و باهاش کنار میومدم.تا اینکه یهویی بلاکم کرد. من با یه اکانت دیگه پیام دادم و علتشو خواستم ازش ولی جواب نداد و بلاک کرد ۳روز گذشت و هی پیگیری میکردم تا اینکه جواب داد و گفت باید کات کنیم.گفتم چراا گفت چون من سنم حساسه و برای رابطه عاطفی زوده و میخوام برای ارشد شروع کنم و به هدفام برسم.گفتم خب چه اشکالی داره ما ۶ سال رل باشیم و بعد از اینکه هردو مستقل شدیم ازدواج میکنیم.گفت نه ذهنم درگیر میشه.من دوسش داشتم و با التماس نگهش داشتم قرار شد ۶سال زنگ نزنم و پیام ندم و مزاحمش نشم تا خودش اینکارو کنه هروقت فرصت کرد.روز بعدش من به طور اتفاقی با یکی از دخترای هم کلاسیش صحبت کردم و دختره در مورد رلم پرسید داشت زیر زبونمو میکشید که متوجه بشه ما رلیم یا نه.رلم بهم گفته بود که از این رابطه نباید کسی مطلع شه چون ممکنه به نتیجه نرسه و برامون بدشه منم قول داده بودم نگم به کسی.ولی تو پیاما سوتی دادم و دختره اسکرین شات گرفته بود و برای رلم فرستاده بود و رلم تا فهمید به من زنگ زد و دادو بیداد کرد و گفت کات چون خط قرمزمو زیر پا گذاشتی.بازم التماس کردم ولی توجه نکرد و گفت نمیخواااام و همه چی تموم شد.من هنوز دوسش دارم و حالم بده به نظرتون چیکار کنم؟
این رابطه به هیچ کجا نمی رسد. هر چقدر زودتر قبول کنید این موضوع را کمتر اذیت می شوید. کاملا از رابطه بیرون بیایید
سلام من یه دختر ۲۳ سالم و از ۱۶ سالگی با یه پسر همسن خودم توی رابطه بودم ۳ سال کاملا مجازی بود و با اینکه توی یه شهر و نزدیک هم بودیم همدیگه رو نمیدیدیم، این موضوع از طرف دوتامون بود و راحتتر بودیم و حواسمون به درسمون بود، با اینکه دانشگاهمونم دوتا شهر متفاوت افتاد رابطمون حفظ شد، وقتی برمیگشتیم شهرستان همو میدیدیم و الانم که هردو شهرستانیم رابطمون کاملتر شد، هنوز حریما حفظ میشه و با اینکه هم سنمون میطلبه هم خودمون دوس داریم ولی رابطه فیزیکیمون از دست همو گرفتن فراتر نرفته، کات کردن زیاد داشتیم توی این ۶ سال و طولانی ترینش ۴ ماه بوده؛ دلیلشم همون دوری و همو ندیدن بوده؛ الان که به اینجا رسیدیم وقتی منطقی فکر میکنیم میبینیم که با هم تفاوت داریم و نمیتونیم همو خوشحال نگه داریم در حال حاضر و چشممون به آیندست، ولی این جدایی خیلی سخته، اون میتونه تحمل کنه ولی من خیلی خیلی وابسته ترم و هی میرم سمتش که رابطمونو درستش کنم؛ همیشه من پا پیش میذارم برای حل کردن اختلافامون، الان نمیدونم که باید بیخیال بشم، سختی رو تحمل کنم و بگذرم یا اینکه تلاش کنم این اختلافم حل بشه و بازم رابطمونو نگه دارم!؟
هیچوقت ازش خیانت ندیدم ولی خودم سعی کردم برم سمت کسه دیگه وقتی کات بودیم و نتونستم تحمل کنم آدم دیگه ای رو، اذیت میشم وقتی درک نمیشم و تفاوت دارم با کس دیگه، در حالی که کنار این آدم خیلی خوشحال ترم و راحت ترم و خوده واقعیمم
حتما پیش یک رانشناس برید تا ببینید چقدر با هم هم نظر و اشتراک دارید
با سلام
من با خانومی ۲رسال دوست بودم و اول همچی خوب پیش میرفت تا این که من از لحاظ کاری سرم شلوغ شد و کم تر توجه به رفتار اتفی میکردم و ایشون به یک باره کات کرد و رفت وارد یک رابطه دیگه الان باید چه کنم قعر اشتی هم زیاد داشتیم که من پا پیش میزاشتم برا آشتی
وقتی ایشان کات کرده و وارد رابطه دیگری شده حتی اگر برگردد نیز رابطه خوبی نخواهید داشت و دائما بحث و درگیری خواهید داشت.
سلام استاد
من یه پسر بیست ساله هستم و مدتی حدودا 4 ماه با یه دختر ک تقریبا همسن خودمه رابطه عاطفی داشتم قبلشم ی سال آشنا بودیم و ایشون به من پیشنهاد باهم بودن داد (غیر مستقیم البته)
ما با هم تو چت خیلی راحت بودیم و حرفای زن و شوهری میزدیم حتما متوجهید منظورم چیه
خلاصه قرار بود چن وقت بعد همدیگه رو ببینیم و بعد از انجام کارام بریم خواستگاری
همه چی خوب بود تا اینکه اتفاقی بابام رفت تو واتساپم و پیامای اونجوری رو دید و فکر کرد اون دختر خوبی نیست و ب من گفت ک باهاش کات کنم . من با این که با این قضیه مخالف بودم و دنبال راهی بودم تا قضیه رو حل کنم اما تا موضوعو به طرف گفتم گفت دیگه نمیخواد باهام باشه و میخواد کات کنه منم گفتم باشه چون خیلی مغرورم و دوس ندارم بابت چیزی اصرار کنم .
حالا واقعا نمی دونم چ کار کنم
قبلا چن بار قهر کرده و بود من رفته بودم دنبالش آشتی کرده بودیم ولی الان چون ی کم فرق داره مرددم
نمی دونم اینم ی جور قهره یا واقعا تصمیم قلبیش بوده چون اینو صراحتا گفت
ممنون میشم کمک کنین
شما قبل از اینکه نظر مثبت او را بگیرید باید خانواده خود را راضی کنید و نظر آنها را مثبت کنید. سپس از دختر تقاضا کنید برای ارتباط مجدد
به نظر شما چطور میشه خانواده رو راضی کرد
راستش خانواده من کمی مذهبی هستن با چیزایی ک دیدن شاید هیچوقت به اون دختر ذهنیت مثبتی پیدا نکنن
زمان و گفتگو و توضیح درباره تغییر شرایط و ویژگیهای جوانان عصر جدید می تواند مشکل را حل کند.
سلام من با یکی وارد رابطه شدم ۲ بار همدیگه رو دیدیم من چون محدودم از طرف خانواده و نمیتونم زیاد بیرون برم باهم دیگ دعوا و قهر و آشتی زیاد داشتیم ،خیلی میگف بیا ببینمت و منم میگفتم ی موقعیت خوب ک خانواده گیر ندن میام ولی اصن واسش مهم نبود حرف من و بخاطر همین کات کردیم الان من چص شدم بنظرتون چ گوهی بخورم غصه و بخورم و گریه کنم یا خوشحال باشم ک کات کردم؟
رابطه شما با دعوا و مشاجره زیاد بود. ایشان هم این موضوع را درک نمی کرد که شما محدودیت دارید. ارتباط مجدددوباره همان مشکلات را خواهد داشت. بهتر است گریه های خود را بکنید و تمام کنید رابطه را
سلام وقتتون بخیر به مدت نه ماه با پسری درارتباط بودم که دانشجوی پزشکی بودن ایشون 19 سال و من 18 سال دارم من کنکور داشتم،همسایه هم بودیم،ایشون همون اول رابطه قید کرد که براش مهمه من ساله بعد رتبه خوبی بیارم و اگه دانشجو نشم نمیتونیم باهم باشیم،چون من میرم تهران و درسمم طولانیه و دوست دارم توام دانشجو باشی،منم قبول کردم،منتهی درس خوندن و رابطه باهم دیگه اصلااا امکان پذیر نبود چون من همش ذهنم درگیر بود،درس کم میخوندم،ما رابطه جنسی هم داشتیم هفته ای حداقل یک بار و حداکثر 4 بار،تا اینکه عید شد و من واقعا یه تصمیم خیلی جدی گرفتم که بخونم اون تایم باقی رو،منتهی از عید ایشون با چندتا دختر و گروه های مختلط وارد شد و با دخترا لاس میزد منم از این بابت خیلی ناراحت بود و هروز دعوا و گریه،سرد شده بود تا زنگ و پیام نمیدادم سراغمو نمیگرفت منم ناراحت میشدم میگفت به خاطره خودت که درس داری مزاحم نمیشم،من گفتم از اون دخترا که دوستای دوره خودمم هستن دور باش،گفتن دوستن و زشته ولی قول میدم روزه کنکورت از همه گروه اینا لف بدم،تا اینکه بعده کنکورم یعنی دوروز بعدش گفتم خب لف بده،ایشونم گفت نمیتونه و کات کرد باهام،ما بعده یه هفته از کات یه ماه ونیم دوسته معمولی بودیم دوست که چی بگم فقط دوستت دارم نمیگفتیم بهم،تا اینکه من دوستیو تموم کردم گفتم نمیتونم باهات فقط دوست باشم،بعده اون دوباره یه ماه خودم هی بهش پیام میدادم و بهونه میاوردم حرف بزنم چون دلم تنگ میشد براش،من 15 سالگی دوسش داشتم،اونم سردددد بود،تا اینکه الان فهمیدم با یکی از همون دخترا که دوسته دورمه و پزشکی یه شهره دیگه میخونه رابطه دارن حدودا سه ماهه،الان نمیدونم چیکار کنم،حالم بده،لطفا کمکم کنید
هر چه زودتر هرگونه ارتباطی را با او کات کنید. این رابطه به هیچ سرانجامی نمی رسد. هیچ گونه خبری از او نگیرید. اگر او پس از مدتی خبر گرفت و اظهار تمایل کرد هیچ پاسخی ندهید. زیرا دوباره به همین نقطه کنونی می رسید.
سلام جناب دکتر،بنده ۳۲سال دارم،استاد راهنمای من باهام دوست بود،اوایل رابطه ۵بار همدیگر رو دیدیم اما بعدها دیگر دیدن میسر نشد،و تلفنی و مجازی دوستی مان را ادامه دادیم،۳ماه قبل از کات ایشون کم محلی میکرد،دیگر خسته شده بودم یک روز با اصرار پرسیدم چرا مثل قبل نیست گفت نمیتوانم ادامه دهم شاید بخواهم به زودی ازدواج کنم،و من خیلی ناراحت شدم که در این مدت ۳ماه اخیر حرفی نزد و هربار که من با محبت سراغش رو میگرفتم طفره میرفت،از او خواستم حتی شده تلفنی و خیلی عادی رابطه حفظ شود تا من دفاع کنم ولی او قبول نکرد و الان که واقعا عجله دارم برای اتمام درس خودم،هر بار با ایشون تماس تلفنی دارم احساساتی میشم و اشکم سرازیر میشه،از طرفی هم خودم گیر افتادم درسم نیمه کاره مونده،لطفا راهنماییم کنید، با تشکر فراوان
هر چه سریعر باید درستان را تمام کنید تا دیگر کاری با ایشان نداشته باشید. اگر امکان دارد راهنمای خود را عوض کنید
سلام آقای دکتر سنایی .من 70 سال دارم ده سال است با خانم مطلقه دارای دو فرزند رابطه داشتم با یکی دو بار رفت و برگشت . اکنون این رابطه با خواست او و توافق ناخواسته قطع شده و از آن 7 ماه میگذره اما من نتونستم فراموشش کنم و بشدت اذیت میشم . بعد از 7 ماه با پیام من و ظاهرا عذاب وجدان او و اینکه هردو میدونیم این رابطه برگشت نداره و قلبا هم تمایلی به برگشت نداریم روزانه برای هم پیام میدیم ولی این عذاب دائم بامنه . مقاله 9 قدم برای بهبودی شما را خواندم و ویس را هم شنیدم عالی بود و تقریبا اونچه میسر بود تو این 6 ماهه هم رعایت کردم اما نشد . آیا این ارتباط پیامی تاثیر مثبت برای قبول ترک داره یانه ممنون میشم راهنمائی فرمانید. با تشکر
وقتتون بخیر. متاسفانه هرگونه ارتباطی بزمانی که یکی یا هر دو طرف به هر دلیلی امکان رابطه بذایش مهیا نیست منجر به اذیت بیشتر خواهد شد. شما باید بدنبال فعالیتها و معاشرتهای دیگری با دیگران و دوستان خود باشید. ارتباط پیامکی باعث می شود بیشتر اذیت شوید. باید زمانی را با درد و رنج از دست دادن کنار بیایید و هیچگونه پیامی و خبری از هم نگیرید. بهبودی پس از این دوران حاصل می شود.
البته بنظر می رسد شما همچنان تصور می کنید می توانید این رابطه را برگردانید. بهتر است تکلیف را در ذهنتان یا در واقعیت با ایشان مشخص کنید. اگر نمی شود دست بردارید
سلام من با یه خانمی اشنا شدم که از خودم ۸ سال بزرگتره
بچه داره و یه ازدواج ناموفق داشته
روز اول آشنایی بهم گفت نمیتونه وارد رابطه عمیق بشه با من و فقط در حد یه دوستی ساده میتونه باشه
بعد از چند وقت وقتی فهمید بهش حس پیدا کردم تموم کرد رابطه رو ،بعد دوباره به اجبار من برگشت یه دو هفته ای باز باهم بودیم بهش گفتم از حسم همه چی رو براش توضیح دادم قبول کرد که باشه ،منتها رفتارش خیلی سرد بود باهم نه اس میداد نه زنگ میزد
فقط وقتایی که بیرون بود یا میخواست بره بیرون میگفت بیا دنبالم
یه روز اول صبح برگشت گفت دارم ازدواج میکنم یه دفه ای بدون هیچ مقدمه ای تموم کرد رابطه رو گفت دو هفته ای میخواد با اون شخص اشنا بشه اگه مناسبش بود ازدواج کنه
بعد من رو هم بلاک نکرده به نظرتون برمیگرده منتظرش باشم؟
یا امکان برگشتش صفره؟
خیلی ذهنم درگیره ممنون میشم راهنماییم کنین
بنظر همان زمان نیز مشکلی داشت در رابطه با ارتباط با شما. احتمال دارد برگردد
سلام اقای دکتر وقت شما بخیر ،
ببخشید متوجه نشدم چی گفتین
شما در اولویت او نمی باشید. اگر کارش با دیگری نشد احتمال دارد برگردد
اینم بگم دو دل شدم هم دوسش دارم هم میترسم سر اون شماره …نمیدونم اگ عصبی شه چقد ممکنه بد شه از ی طرفیم میگ دوست دارم و عصبی بودم اشتبا کردم …
شما راهنمایی کنید
سلام .ببخشید من سر ی دوراهی موندم .من با یه پسری به صورت مجازی اشنا شدم که فقط در حد مجازی بود .هر دو 18 ساله ایم و خب خیلی اصرار داشت بریم بیرون ولی من اول ترسیدم بعدشم خونوادم خیلی فرق داره ینی اینجوری نیس این چیزا خیلی رواج داشته باشه سال کنکورمم هس راستش گفتم هی رد کنم /خلاصه گفت باشه ولی خب خودش هم قبلا خیلی رل زده هم ب گفته خودش رابطه جنسی و کلا همچی داشته با رلای قبلی /خیلی شوخ طبعه و شوخی میکنه خیلیم بعضی وقتا بیش از حد بحث ب شوخیای اونجوری میکشه و خب سر ی جریانی من ی سوتی دادم کد ملی دادم بهش بعد رفت تو سایت کانون ایران شماره مامان بابا و همچیم در اورد اولش یکم بحث شد گفتم حساسم هی با خانواده و سر اینا حرف نزن گفت باشه ولی گذشت و دیشب بحثمون شد سر اینکه یکی اومد پیوی اینستا یه پسری بعد میخواست مخ منو بزنه منم مدام ردش کردم و گفتم برو و بای بعد گفتم نکنه رفیق رلمه رفتم شات دادم بهش اونم یهو عصبی شد گفت فک نمیکردم اینجور دختری باشی و کلی بحث کردیم ک اقا به خدا من ک شات دادم واست هیچی نگفتم بهش همش ردش کردم اونم بحث و دعوا و همش میگفت اره برو بقیشم تور کن بهتر از من تهشم یهو گفت سوپرایز برات دارم فردا .میخوام ب بابات بگم منم کلی ترسیدم گفتم نکن اینکارو تا جایی ک اشکم در اومد حالم بد شد بعد گفت نمیدونستم اینجوری میشی گریه نکن و این حرفا دیگ تکرار نشه چون ببینم باز دیگ ازت نمیگذرم منم گفتم حسم بت تموم شد نمیخوامت و گفت وای نمیدونستم و ببخشید و نمیخواستم ناراحت شی و ب نظرت خودت حقت نبود زیاده روی کردم و حسابی پشیمون /منم گفتم دیگ حسی بت ندارم سر این چیز مسخره داشتی منو میکشتی …خلاصه الان نمیدونم همش میگ بهم زمان بده قول میدم درستش کنم اشتباه کردم عصبی بودم یه مدت استراحت کن حتی ولی باهام بمون دوست دارم /الان چکار کنم ؟؟؟
این فرد احتمال دارد در آینده مشکلات بیشتری برای شما درست کند. فردی مظنون است که به همه چیز شک می کند. با توجه به خانواده ای که دارید بنظرم رابطه را با این پسر تمام کنید. او خود هرگونه رابطه ای داشته و تعریف نیز می کند ولی از کوچکترین موضوع شما نمی گذرد. چنین فردی احتمالا مشکل ساز میشود هر قدر جلو بروید
سلام وقت بخیر
من از یه دختر خیلی خوشم میاد خیلی خیلی شاید بیش از حد ولی اون به من حسی نداره و مدام میگه تو مفله داداشه منی من یه کار اشتباهی انجام دادم و اون کلا از همه جا من رو بلاک کرد حتی دیگه نمیاد ببینمش و باهاش صحبت کنم میگه کلا دیگه حسی بهت ندارم حتی یکی از دوستام هم باهاش ۲ ساعت چت کرد ولی گفت من دوسش ندارم دیگ چیکار کنم نمیتونم از دستش بدم دختر ایده ال منه ولی از طرفی هم اون به من حسی نداره و من نمیتونم ترکش کنملطفا راهنماییم کنید
رابطه باید دو طرفه باشد. هر قدر بیشتر اصرار کنید مسلما او بیشتر کناره می گیرد. بهتر است او را از ذهن خود پاک کنید
سلام و وقت بخیر لطفا بهم کمک کنید و راهنماییم کنید سپاس گذارم
بنده با یک خانم به مدت طولانی یعنی نزدیک ۶ سال در رابطه بودیم خیلی مهم دوست داشتیم و عاشق هم بودیم با اینکه خیلی از اخلاقیاتمون بهم نمیخورد ولی واقعا عاشق هم بودیم الان نزدیک به چهار ماه با هم کات کردیم متاسفانه با خبر دم که میخواد ازدواج کنه از همون اول ک کات کردیم شرایط خیلی بدی و گذروندم و حدود ۹ کیلو از گوشت تنم آب شد به صورتیکه هر کی منو میبینه فک میکنه معتاد شدم غذا نمیخورم و فقط با آب زندم ایشون من و از همه جا بلاک کرده و هیچ جوابی نامیده حالم اصلا مساعد نیست و به مرز جنون رسیدم نمیتونم زندگی بدون اونو تصور کنم تو رو خدا کمک کنید اصلا اوضاع من خیلی داغونه
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی پاسخ شما در این شرایط است. این مقاله را در سایت مطالعه کنید.
سلام من دوسال و نیم با یه پسر است شدم مریضه و نمیتونه هیچوقت ازدواج کنه هر سری قرار میزاریم بازور میاد میگه وقتی مال من نیستی چرا بیام وقتی اخرش نرسیدن باشه، من یبارم رفتم خونشون پسره خیلی پاک بود و منم بهش اعتماد دارم و بغلش کردم هنوز تو سرم میزنه که چرا اومدی خونه ام چطور ننرسیدی هرچیم میگم من شناخت کافی داشتم اومدم ازت مطمئن بودم اومدم اما بازم سرزنشم میکنه و باعث میشه از خودم بدم بیاد چرا رفتم خونه اش، روشم بهم باز شده گفتم به دیدنم نیای میام مغازه ات گفت غلط میکنی سر بددهنیش از دیروز کات کردم اما خیلی ناراحت و بیقرارم جلوی چشمه، دارم عذاب میکشم چطور فراموشش کنم راهنمایی کنید ؟
متاسفانه ریضی جسمی او باعث شده از لحاظ روحی نیز بد دهن و بداخلاق باشد. بهتر است رابطه را تمام کنید. زیرا او نسبت به شما بدبین نیز می باشد. هرگونه ازتباطی را با او کات کنید
سلام وقتتون بخیر با پسری ۳ ماه تو فضای مجازی چت کردم و قصدش هم ازدواج بود اما گفت چون شرایطش رو ندارم نمیتونم فعلا خانوادت رو در جریان بزارم منم گفتم نمیتونم تو همچین رابطه ای بدون اجازه خانوادم باشمط،اونم گفت فعلا مزاحمت نمیشم،،منو انفالو و ریمو کرد،،ولی بعد یه هفته دوباره اومددایرکتم ویه پست فرستاد من فقط سین کردم و هیچی نگفتم،،بعدچن رو باز اومد فالووم کرد ولی من دیگه فالووش نکردم،،به نظرتون هدف این اقا چیه؟؟ایا میخواد به رابطه برگرده؟ ممنون میشم جواب بدین
او می خواهد به رابطه برگردد ولکن رابطه ای بدون هزینه یا کمترین هزینه.
او در حال محک زدن شما است که چقدر جلو می روید بدون انکه او هزینه روانی و اجتماعی بدهد
سلام وقتتون بخیر من دوماهی میشه که از یک رابطه جدی خارج شدم و حس میکنم از شرایط روحی خیلی بهم ریختم دائما با استرس و اضطراب و تپش قلب از خواب بیدار میشم،دائما حس بدی همراهمه انگار قلبم خالیه و مغزم در مورد قبول کردن خیلی مسائل مقاومت میکنه با این که میدونه درسته واقعا تحمل این شرایط برام سخته راه حل شما چیه؟
اینکه بعد از کات کردن حال شما بد است امری طبیعی است و نباید انتظار دیگری داشته باشید. ولی مهم ان است که کارها و رفتارهای بعدر از کات کردن و قطع رابطه نکنید که این دوران طولانی شود. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید و عمل کنید.
سلام خوبین
من کات کردم و حالم اصلا خوب نیس
اولا اوکی بودم ولی بعد ک میبینم هیز بازی درمیاره و به هرکی میگه فلانی خوشگله و.. حالم بد میشه ممکنه رل بزنه اونموقه بدترم میشم اشتهام خیلی کم شده از ناراحتی خوابم نمیبره و..
میدونم طبیعیه ولی میخام خوب شم و فکر نکنم اصلا بهش با اینکه جلو چشممه
دیر یا زود هرچی
میشه بنظرتون ؟
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از فطع رابطه عاطقی را بخوانید.
سلام من 21 سالمه و از ۱۸ سالگی با یه دختری که قبلا همسایه مامان بزرگمینا بود رل بودم. . .بخوام از خصوصیات خودم بگم یکم غیرتیم و دوی ندارم شریک عاطفیم با پسری حرف بزنه یا حتی دوست اجتماعی رو به هیچ وجه قبول نمیکنم…همه چی اوکی شد حتی اون همه پسرارو تو اینستا آنفالو کرد منم دخترارپ آنفالو کردم…بعد از ۳ سال که رفت دانشگاه کم کم با هم دانشگاهیاش گروهی میرفتن بیرون که هم دختر بود هم پسر و منم از این قضیه ناراحت میشدم و میگفتم فقط با دخترا برو که اونم میگفت ن پسرا پسرای خوبین و فلان. . . الان ۵.۶ ماهه که دیگه حرف نمیزنیم بحث خیلی شدیدی هم بینمون رخ نداد. . .تو این ۵.۶ ماه هر روز میرم از جلوی درشون رد میشم؛تو خیابون هرکی شبیهشرو ک میبینم ضربان قبلم میره بالا ؛هرجایی که رد میشم یاد خاطره هامون میافتم که باهم اونجا بودیم . . .خیلی دوسش دارم و میخوام ببینم چیکار باید بکنم . . .دوس ندارم از احساساتم پیش کسی حرف بزنم حتی تو این چند ماه میخواستم ببینم میتونم فراموشش کنم و کس بهتری رو پیدا کنم ولی با معیار هایی که دارم میبینم همچنان اون بهترین مورده برام. . .چند ماه قبل از اینکه حرفنزنیم هم یبار جدا شدیم ولی من یه کادوی ست خریدم رفتم جلو و ۱ ماهیی اوکی بودیم که اینجوری شد…چیکار باید کرد؟
وقتی او به دانشگاه رفت فضای فکری اش مسلما عوض می شود. اگر شما می توانید با فضای فکری جدید او خود را تطبیق بدهید اقدام کنید در غیر اینصورت اگر برگردد دوباره رابطه تمام می شود
سلام اون داره الکی بهونه میاره اون تورو واسه دوستی میخواد همین
سلام من ۲۵سالمه با اقایی که استاد دانشگاه هستند به مدت ۷-۸ ماه به صورت تلفنی و مجازی در ارتباط بودم قصدشون ازدواجه، بعد از ۷ ماه اومدن ایران که که برای اولین بار ببینیم همدیکه رو، دو روز موندن و بعد رفتن، الان میگه شرایطم جوریه که اصلا بیشتر از یک ماه الی۲ ماه نمیتونم ایران بمون و تو این مدت عقد کنیم و بریم، یکم اختلاف فرهنگی هم داریم چون ایشون ترک تبریز هستن و من نه. پیشنهادتون چیه اقای دکتر؟
وقت بخیر. اینگونه ازدواجها معمولا نتایج خوبی ندارند. شما بهتر است ایشان را در شرایط زندگی واقعی مشاهده کنید و آشنا شوید. در غیر اینصورت در بیشتر موارد شکه خواهید شد.
بیشتر از دوماه نمیتونه که بمونه،
قرار بود تو این مدت مشاوره برای تست هم بریم، نمیدونم چکار کنم اقای دکتر؟، موقعیت خوبم رو از دست بدم یا کمی ریسک پذیر باشم!
مشخص نیست موقعیت خوبی است یا نه. ظاهر قضیه خوب بنظر می رسد. سکونت در خارج از کشور بنظر انقدرها هم ارزش ندارد که کل زندگی را برای ان ریسک کنید. ایشان می توانند صبوری کنند تا شما سفری تفریحی به محل سکونت او داشته باشید و در محیط او اطلاعات بهتری کسب می کنید
سلام من حدود ۷ ماه با خانومی اشنا شدم که متاهل بود تو این ۷ ماه هیچ وقت مشکلی برایمان پیش نیومد تا اینکه من اشتباه کردم و گفتم که یکی از اشناهایمان در محل زندگی شما زندگی میکند واین باعث شد که طرف با من کات کند هرچه به او دلگرمی دادم که نترسد ولی انگار ترسید از ابرو ریزی والان با اصرار ازم خواسته یک ماه بهش فرصت بدم تا بقول خودش اوضاع بهتر بشه حالا شما کمکم کنید که ایا میخواد وقت بخرد که از همدیگر سرد بشویم یا نه واقعا نیاز به فرصت دارد
کل ارتباط شما مساله دارد. مانند ان است که بگویید من در هنگام دزدی اضطراب می گیرم چکار کنم مضطرب نشوم. ج.اب در انجام ندادن این عمل است.
با سلام . من با یه آقایی از همکارانم 2 سال و نیم ارتباط عاطفی عمیقی داشتیم . به طوریکه من واقعا عاشقش شدم . اما خوب الان بعد از گذشت این همه وقت تازه متوجه بعضی مسایل شدم که به هیچ وقت قابل تحمل نیست برام و دارم کات می کنم باهاش . با توجه به این که اصلا از علاقه م کم نشده ولی به خاطرنبودن ایده آل هام دارم باهاش کات می کنم . البته ایشون به ظاهر مخالفه ولی من دیگه نمی تونم ادامه بدم . اما به خاطر همکار بودنمون شرایط برام خیلی سخته . به نظرتون کارمو تغییر بدم ؟ شرایط تغییر کار برام فراهمه . ولی می دونم که اونجوریم دلتنگی خیلی اذیتم می کنه . تروخدا کمکم کنید توی تصمیم گیری
اگر امکان تغییر کار دارید حتما اینکار را بکنید.در غیر اینصورت زخم شما هر دم تازه می شود و بهبود نمی یابد
سلام
پارتنرم بعد یه مدت اومد بهم گفت منو نمیخواد
من چند بار سعی کردم جلوش رو بگیرم که کات نکنه
ولی فایده نداشت و آخر سر کات کردیم
گفتیم بعد کات کردن تو رابطه دوستی عادی میمونیم
من تغییری نکردم اما اون الکی خودشو گرفت و سرد شد
وقتی میخواستم باهاش حرف بزنم هم میگفت حرفی باهام نداره
منم دیگه بهش پیام ندادم
و یهو دیدم خودش پیام داد و میگفت هربلایی تو رابطه هات سرت بیاد حقته
من جوابشو ندادم ولی الان واقعا نمیدونم چجوری بابد برخورد کنم با این قضیه
شما بهیچوجه نیاید به او پیام بدهید. هیچ پاسخی. دوستی عادی بعد از تمام شدن رابطه بی معنی است.
سلام من مجردم باخانومی حدود ۶ ماه اشنا شدم نمیدونم چرایهو باهام کات کرد الانم بعد از اصرار بهم گفته ۱ ماه بهم فرصت بده تا فکر کنم الانم حالم خیلی خیلی بده چه کار کنم ترسم از اینه نکنم داره وقت میخره تا کلا نسبت بهم سرد بشه
بعد از یکماه اگر برنگشت بهتر است کلا از فکر رابطه بیرون بیایید و تلاش برای بازگشت او نکنید. خودتان را در حالت انتظار نگه ندارید.
سلام
مدت یک سال و نیم با خانمی در رابطه بودم و به تازگی این رابطه با وجود مخالفت من از طرف ایشون تموم شد و برای اینکه احترام متقابل حفظ بشه من هم با تمام شدن رابطه به صورت مسالمت آمیز موافقت کردم
در مدت این یک سال و نیم چند بار تو موقعیت های مختلف بهمدیگه کادوهایی هدیه دادیم ولی من هنوز از هدیه هاش استفاده نکردم. با توجه به اینکه برای راحت تر کنار اومدن با جدایی بهتره از این کادوها خلاص بشم توصیه میفرمایید که هدایا رو به خودش پس بدم یا جور دیگه ازشون خلاص بشم که جلوی چشمم نباشه و اگه به خودش پس بدم کار درستیه؟ بهترین توصیه در مورد هدیه ها بعد از کات کردن چیه
ناگفته نمونه هنوزم مثل روزای اول دوسش دارم و دارم دوران سخت بعد از کات کردن رو میگذرونم
پس دادن کادو به خود ایشان حال شما را بدتر می کند زیرا ارتباط جدیدی در ذهن شما شکل می گیرد . بهتر است بنوعی از انها خلاص شوید که ارتباطی با او پیدا نکند.
سلام من بعد از ۱۲ سال دارم از یک رابطه عاطفی عمیق خارج میشم. دلایلم زیاد هست اما میترسم که نتونم تحمل کنم. و دقیقا نمیدونم باید چکار کنم؟ همین که دیگه زنگ و پیامی نزنیم یعنی تموم شدن؟؟
جدایی به هر شکلش که باشه به آدم حس خواستنی نبودن و خواسته نشدن میده با این خشم چه کنیم؟
12 سال رابطه عاطفی مسلما موضوعی نیست که انتظار داشته باشید بدون هیچگونه هیجانی انرا فراموش کنید. غم، اضطراب و ترس و حتی حس گناه احساسات شایعی در اینباره هستند. باید به خود زمان بدهید و احساسات خود را بپذیرید. ولکن نباید دست به رفتارهایی بزنید که این دوره را طولانی تر می کند.
حس خواسته نشدن نیز احساسی جهانی است که البته شدت و ضعف در افراد دارد. مقاله تله رهایی را در سایت مطالعه کنید.
سلام
تورو خدا جواب من رو بدید.
دارم دیوونه میشم
دو ماهه با یه پسری داخل اینستا گرام آشنا شدم که همشهری خودمه یکبار همدیگه رو دیدیم و رابطه فیزیکی درحد گرفتن دست هم داشتیم ایشون تو این دو ماه و نیم هیچگونه حرفی از سکس نزدندایشون تو شهر ما کیوته و خاطر خواه زیاد داره و خودش میاد برام تعریف میکنه که یه دختره تو خیابون بهم چشمک زد شمارشو گرفتم بهش پیام دادم و بلاکش کردم …..کلن راحته هرچی بشه میاد میگه بهم. من و این آقا حدود یک ماهه هرشب باهم دعوا میکنیم قهر میکنیم کات میکنیم ولی در عین حال بهم پیام میدیم تا دیروز ک من آبروش رو بردم و دعوا کردیم و برای دفعه اول بیست و چهار ساعته بهم پیام ندادیم و من ب شخصه دلتنگش هستم بنظر شما این آقا من رو دوستداره؟ ما باید چیکار کنیم؟
از نوع رفتارها مشخص است که کم سن و سال هستید. اجازه بدهید کمی بزرگتر شوید و در مورد مسائل جدی تر تصمیم بگیرید
من ۱۶ سالمه یک سال است با پسری ۲۳ ساله حرف میزنم و قصدمون ازدواجع از هر لحاظ خوبه اما گاهی اوقات هنگام چت با من آن آف میشه من فک میکنم خیانت میکند نمیدانم چرا راجبش اینطوری فکر میکنم
حتی گاهی اوقات که پیام میدم و میبینم آنلاین است فکر میکنم دارد با دختری دیگر حرف میزند البته تمام وقتش برای من است چیکار کنم ؟
مقاله تله رها شدگی را در سایت مطالعه کنید