بعد از کات کردن چکار کنیم ؟ | 8 کار [ بسیار مهم ] بلافاصله بعد از کات
چه کارهایی بعد از کات کردن باید انجام دهید؟
تنها شدن آن هم بعد از مدتها بودن در رابطه میتواند برای هر کسی سخت باشد. بسته به اینکه رابطه چگونه تمام شده باشد، شما ممکن است یک یا چند احساس را تجربه کنید. احساساتی مانند غم، اندوه، مورد خیانت قرار گرفتن، تنهایی، خشم و … . برای غلبه بر این احساسات، ممکن است وسوسه شوید تا خود را در رابطه جدیدی قرار دهید و قبل از اینکه به اوضاعتان سروسامان دهید، آسیبهای روحی و روانی بیشتری را تجربه کنید.
داشتن یک رابطهی عاطفی به ما حس امنیت میدهد. شما به حضور فرد دیگری به طور کامل عادت میکنید، حتی اگر زمانهایی همهچیز مطابق میل و خواستهتان پیش نرود. حتی مواردی مانند خوابیدن به تنهایی بعد از جدایی برای برخی افراد چالشبرانگیز خواهد بود. برای پر کردن این تنهایی، ممکن است قبل از کسب آمادگی عاطفی، خود را در یک رابطهی جدید و آسیبزا قرار دهید.
باور کنید یا نه، تنها بودن برای مدتی و آن هم پس از اتمام یک رابطهی طولانی، مزایای خود را دارد. کار راحتی است که بر روی جنبههای بد تنهایی تمرکز کنید و تمام نکات مثبتش را نادیده بگیرید، اما نکات زیادی مانند تجربهی مجدد احساس آزادی کامل یکی از چندین جنبهی مثبت این نوع تنهایی است. میتوانید به جای اینکه همیشه به فکر تصمیمات و تغییرات خود و پارتنرتان باشید، تنها روی تغییرات خودتان تمرکز کنید. میتوانید زمان بیشتری با دوستان یا خانوادهتان بگذرانید و سرگرمی جدیدی برای خود انتخاب کنید. همچنین وقتی خواهید داشت تا زخمهای حاصل از رابطهتان را بهبود ببخشید.
بلافاصله بعد از کات کردن چه کار کنیم
۱. به احساسات متناقض خود فرصت بدهید. جدایی گیجکننده است. |
۲. با افراد نزدیک دور و برتان ارتباط برقرار کنید. با کسانی که آنها را دوست دارید و علاقمند هستید، ملاقات کنید. |
۳. یک سفر به خارج از شهر برای خود تدارک ببینید. این کار به ذهنتان کمک میکند از فضای رابطه جدا شود. |
۴. با یک درمانگر مشاوره کنید. مشاور به شما کمک میکند تا با راحتی بیشتری این مسیر را طی کنید. |
۵. از رابطه و هر چیز مرتبط به آن فاصله بگیرید. از مکانها یا اشیایی که شما را به یاد او میاندازد، حتیالمقدور اجتناب کنید. |
۶. از قرار گذاشتن برای ایجاد رابطه جدید حتما بپرهیزید. به خود فرصت ترمیم کردن جدایی قبلی را بدهید. |
۷. به فعالیتهایی که همواره اشتیاق زیادی برایش داشتهاید، بپردازید. نگویید اکنون لذتی به من نمیدهد. اقدام کنید. |
۸. زمانی را برای تفکر و احساس غم اختصاص دهید. از غمگین شدن ناراحت نباشید. از نیروی آن برای تفکر به رابطه گدشته خود بهره بجویید. |
بهترین رفتار در طولانی مدت بعد از کات کردن چیست
۱- بعد از کات کردن روی سایر روابطتان تمرکز کنید
حالا که شما مجردید، زمان مناسبی است که بر سایر روابط غیرعاطفی خود سرمایهگذاری کنید. این روابط میتوانند روابط دوستی، فامیلی و حتی شامل حیوان خانگی شما شوند. زمانی که برای مدتی در رابطهای قرار دارید، طبیعی است که روابط دیگر را نادیده میگیرید، زیرا بیشتر زمان شما با پارتنرتان میگذرد. بهتر است که زمان بگذارید و با افرادی که مدتهاست ندیدهاید تماس برقرار کنید. این موضوع نه تنها فرصتی به شما میدهد تا در صورت نیاز با کسی صحبت کنید، بلکه ممکن است به شما در گذر از رابطهی قبلیتان کمک کند و بتوانید از زندگیتان لذت بیشتری ببرید. پرورش دادن دوستی و نه روابط رمانتیک و عاطفی میتواند به شما کمک کند تا دریابید دوستداشتنی هستید و میتوانید خارج از یک رابطهی خاص هم شاد باشید.
خرید اینترنتی پی.دی.اف کتاب اسرار دلربایی |
لازم است دوباره بیان شود که این ابراز دوستی لزوماً نیازی نیست به انسانهای دیگر باشد و حتی میتواند به یک حیوان خانگی چنین حسی داده شود. حیوانات خانگی به شما کمک میکنند تا احساس تنهایی کمتری داشته باشید. آنها شما را بدون قید و شرط دوست خواهند داشت. مراقبت از یک حیوان، غذا دادن به او، بیرون بردنشان و نوازششان میتواند در زمانهایی که احساسات منفی را تجربه میکنید، کمک کند تا این لحظات را زودتر پشت سر گذارید. اگر ایدهی تمرکز روی روابط برای بعد از کات کردن چه در مورد انسانها و چه در مورد حیوانات انجام شود، کمک میکند تا محبت را در جایگاهی خارج از روابط عاطفی تجربه کنید.
مقاله مرتبط: ۹ قدم برای بهبودی بعد از پایان رابطه عاطفی |
۲- بعد از کات کردن رابطه سعی کنید مثبتگرا باشید
مهمترین قسمت مجرد ماندن بعد از دوران طولانی یک رابطه، داشتن تفکر مثبت است. بعد از جدایی، این امر به هیچ وجه آسان نیست. ممکن است بارها در مورد اینکه چرا همه چیز به پایان رسید فکر کنید و بارها به این فکر کنید که چگونه میتوانستید اوضاع را عوض کنید و یا با نگرانی با این موضوع روبرو شوید که دیگر نمیتوانید شخص دیگری را برای بودن در کنارش و در ادامهی مسیر زندگیتان پیدا کنید. این پاسخها کاملاً طبیعی هستند و احساسات شما ارزشمند و مهماند. اما مهم است که متوجه این مطلب باشید که این احساسات منفی برای مواجهه با موقعیتتان کمکی نخواهند کرد.
اگر شما تمام مدت در خانه بمانید و با خودتان در مورد وضعیت رابطهتان بجنگید، مجرد بودن خوشایند نخواهد بود! ممکن است سخت باشد اما در این موقعیت یکی از بهترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، تغییر وضعیت تفکرتان است. یکی از راههای این تغییر نگرش، تاکید بر نکات مثبتی است که در زمانهایی که مورد هجوم افکار منفی قرار میگیرید، با یادآوری آنها میتوانید خود را آرام کنید. عبارات مثبتی که تکرارشان به شما کمک خواهند کرد. عباراتی مانند: «زمانش که برسد من فرد مناسبی را برای خود پیدا خواهم کرد» و یا «من لیاقت شاد بودن را دارم». اگر گفتن عبارات مثبت راه مناسبی برای شما نیست و نمیتوانید با آن ارتباط برقرار کنید، آهنگی پیدا کنید که در مواقع ناراحتی شما را شاد کند و یا کاری که به شما یاری دهد تا خلقتان را از حالت منفی به مثبت تبدیل کنید.
۳- بعد از کات کردن خودتان را مشغول نگه دارید
زمانی که اجازه میدهید برنامههای روزانهتان خالی شود، احساس تنهایی را به درون خود راه دادهاید و اشتیاق همنشینی با دیگران را از خود گرفتهاید. کلید دوری از این مشکل این است که خود را مشغول نگه دارید تا زمانی برای بیحوصلگی و احساس تنهایی نداشته باشید. این موضوع همچنین کمک میکند تا احساسات مثبتی را تجربه کنید. ماندن در خانه و داشتن افکار تکراری یکی از چیزهایی است که شما را از افکار مثبت دور میکند. راههای زیادی وجود دارد که خود را سرگرم نگه دارید. در زیر ایدههایی را مطرح میکنیم که میتوانند نقطهی شروع مناسبی برای کارهایی باشند که میتوان بعد از کات کردن انجام داد:
عضویت در یک باشگاه |
پیادهروی |
تماس با دوستان و آشنایان |
پیدا کردن یک سرگرمی مانند مطالعه یا بازیهای کامپیوتری |
تجربهی یک کار جدید مانند کلاس آشپزی |
انجام کارهای داوطلبانه |
برنامهریزی برای گردش آخر هفته |
وقتی کارهایی را پیدا میکنید که حس خوبی به شما میدهند، مشغول نگه داشتن خود و آرام کردن ذهنتان راحتتر است. برای ادامهی این تکنیک، راههای جدیدی را بیابید که شما را مشغول نگه دارند تا خود را درماندهی کارهای گذشته و تکراریتان نبینید.
۴- به زور وارد یک رابطهی جدید نشوید
گاهی که مجردید و سعی دارید تا از احساس پوچی دوری کنید، به جای اینکه زمانی برای استراحت و تجدید نیرو به خود دهید، شروع به تنظیم قرار ملاقاتهای جدید و یا دوستیابی از طریق شبکههای اجتماعی یا دوستانتان میکنید. این موضوع به این معنی نیست که صرف ملاقات با آدمهای جدید میتواند بد باشد. فقط مراقب باشید و از خود بپرسید آیا واقعاً این همان چیزی است که میخواهید؟ اگر واقعاً به دنبال رابطهای جدید هستید، از خود بپرسید آیا این همان فرد مناسب است برای من؟ آیا این فرد مرا خوشحال میکند؟
مجبور کردن خودتان به ورود به رابطهی جدید، بهصرف اینکه چون وقتی در رابطهاید احساس بهتری دارید، نمیتواند بهشما کمککند. بیشتر مردم نام این حالت را بازگشت میگذارند و معتقدند افراد در این شرایط دوام نمیآورند. اگر میخواهید درمان شوید و در آینده وارد رابطهی مفیدتری از قبل شوید، به خودتان زمان دهید تا بتوانید خودتان را مجدداً دوست داشته باشید. به مرور زمان خودتان متوجه میشوید که برای شروع یک رابطهی جدید آماده شدهاید.
۵- بعد از جدایی، کارهایتان را خودتان انجام دهید
زمانی که در یک رابطهی بلندمدت هستید، عادت میکنید کارهایتان را به صورت مشترک و با مشارکت هم انجام دهید. یکی از کارهای جالبی که بعد از کات کردن میتوانید انجام دهید، لذت تجربهی کارها به تنهاییست. البته که همهی افراد نمیتوانند چنین کاری را به راحتی انجام دهند. مثلا به تنهایی بیرون بروند و به تنهایی تفریح کنند. اما به یاد تفکر مثبت باشید و بدانید الان زمان مناسبی است برای شروع.
برای اقدام این مرحله از کارهای ساده شروع کنید. به تنهایی به فروشگاه بروید و برای خود خرید کنید. چنین فعالیتی شما را مشغول نگاه میدارد و باعث میشود زمان راحتتر بگذرد. با چنین تمرینی میتوانید سعی کنید تا در لحظهی حال به سر برید. برای خود بنویسید که خرید کردن چیزهای مورد علاقه مانند وسایل منزل و مواد آشپزی چه احساسی به شما میدهند. بیرونرفتن بهتنهایی برای رفتن به باشگاه، به کافه برای خواندن کتاب یا کلاس، باعث تقویت حس استقلال در شما میشود. و متوجه میشوید برای کسب شادی و لذت از زندگی، به رابطه نیاز ندارید.
اتمام یک رابطه همیشه در ابتدا چالشبرانگیز است. اما پس از مدتی زمان و تمرین متوجه میشوید که میتوانید بر اساس علائق و سبک زندگی خودتان زندگی کنید. بهترین راه برای مجرد ماندن تا زمانیکه مشکلات حاصل از رابطهی قبلیتان را بهبود ببخشید، شاید بهنوعی کمی خودخواهی است. روی خودتان کار کنید و روی انجام کارهایی که دوست دارید تمرکز کنید و با کسانی که دوست دارید وقت بگذرانید.
6. شریک عاطفیتان را آنفالو کنید
هرقدر کمتر خبر از او داشته باشید، زودتر به آرامش میرسید. ممکن است وسوسه شوید صفحات مرتبط با او را چک کنید و خبری از او داشته باشید. بنابراین بهتر است او را آنفالو کنید تا در زمان وسوسه شدن، اندکی زمان برای فکر کردن داشته باشید. با آنفالو کردن، راه مرور کردن صفحه او برای شما سخت میشود، زیرا باید از روشهای دیگری این کار را انجام دهید و احتمالا این روشها وقتگیر است. این زمان به شما فرصت میدهد تا از تب و تاب چک کردن او کاسته شود.
7. رابطه با دوستان مشترک
اگر دوستان مشترکی دارید که درباره جزییات رابطه شما میپرسند، بهتر است بهروشنی به آنها بگویید که ترجیح میدهید در اینباره حرف نزنید. زیرا در غیر اینصورت ممکن است حرفها بهطریق دیگری منتقل شود و به یکدیگر آسیب برسانید و ترمیم زخم جدایی زمان بیشتری بطلبد. ضمن آنکه این حرفها به شایعات دامن زده و تمام شدن داستان جدایی در ذهنتان طولانی میشود.
8. درخواست کمک حرفهای
بهیچوجه سعی نکنید بهتنهایی در این مسیر حرکت کنید و خود را از دیگران جدا کنید. زیرا دوستان و سایر اعضای خانواده منابع حمایتی بسیاری مهمی برای شما هستند. اما در عین حال مشاوره با یک فرد حرفهای و متخصص میتواند ذهن شما را کاملا روشن کند و قدمهای بعدی را با قدرت بیشتری بردارید. مشاور به شما در طی کردن مسیر، اطمینان بیشتری میدهد. ضمن آنکه میتواند به شما کمک کند تا به نقاط ضعف رابطهتان پی ببرید تا در روابط بعدی از این تجربیات بهره بگیرید.
بسیاری از مواقع افراد بعد از قطع رابطه عاطفی احساس بیارزشی و دوستنداشتنی بودن میکنند. آنها خود را برای قطع رابطه مقصر میدانند. مشاور حرفهای به شما کمک میکند تا بر این خطاهای ذهنیتان غلبه کنید.
بعد از کات کردن چه کارهایی را انجام ندهیم؟
1. برای بازگشت اصرار نکنید:
اصرار و پافشاری بر اینکه شریک عاطفی قبلیتان یک شانس دیگر به شما بدهد، تنها باعث خراب شدن حالتان میشود. بله شما میتوانید درخواست گفتگو و توضیح شرایط داشته باشید، اما گدایی کردن رابطه و التماس برای بازگشت بهیچوجه نکنید. زیرا در این شرایط حتی اگر او برگردد، رابطه سالمی نخواهید داشت.
2. از فضای مجازی دور باشید:
دیدن شریک عاطفی گذشتهتان در یک میهمانی که در حال خوشگدرانی است، شاید آخرین و بدترین چیزی باشد که دلتان بخواهد ببینید. هرقدر خبر کمتری از او داشته باشید، حالتان سریعتر بهبود پیدا میکند.
3. از افکار و رفتار انتقام دوری کنید:
انتقام گرفتن مسلما حس بهتری به شما نمیدهد و فقط بهبود را بتاخیر میاندازد. سعی کنید انرژیتان را روی خودتان متمرکز کنید. انتقام گرفتن تنها باعث میشود پس از مدتی احساس پشیمانی و گناه کنید و نیز خود را ضعیف و بیارزش نشان دهید.
4. سریع وارد رابطه نشوید:
بعد از قطع رابطه عاطفی با نفر قبلی، سعی نکنید با جایگزین کردن فردی دیگر، از غم و احساسات بد آن فرار کنید. سریع وارد رابطه شدن باعث میشود فرد جدید را مدام مقایسه کنید. شما هنوز از رابطه قبلی ترمیم پیدا نکردهاید و بنابراین احتمال زیادی دارد جذب فردی شوید که مناسب نمیباشد و یا آنکه ممکن است یک رابطه احتمالی خوب را خراب کنید.
5. فاجعهسازی نکنید:
بله قطع رابطه عاطفی دردناک است اما آخر دنیا نیست. این فرد تنها کسی نیست که میتوانستید به او عشق بورزید. او مسلما آخرین فرد نیز نخواهد بود. جالب آنکه اکثر افراد در روابط بعدی به این نقطه میرسند که میگویند آخر چگونه من در گذشته در چنین رابطهای بودم. همه افراد در طول زندگی ممکن است چندین بار به این نقطه برسند و مجددا زندگی را از نو شروع کنند.
6. رازهای طرف مقابل را به دیگران نگویید:
گفتن بدیها و رازهای او باعث نمیشود شما انسان بهتری جلوه کنید. بلکه بالعکس ارزش خود را نزد دیگران کم میکنید. شاید دیگران در حضورتان، شما و گفتههایتان را تایید کنند ولکن در واقع از ارزش خود نزد آنها کاستهاید. اگر آسیب زیادی در رابطه دیدهاید، بجای گفتن نزد این و آن به یک درمانگر مراجعه کنید.
7. برای ترمیم خود از الکل و مواد استفاده نکنید:
استفاده از الکل و مواد راه مناسبی برای ترمیم خود و راهحل مشکل نیست. بلکه یک راه فرار است و شما را دچار مشکل بزرگتری میکند. با غم و ناراحتیتان مواجه شوید و از آن فرار نکنید. غم نیز یک هیجان واقعی است که باید با آن مواجه شد.
8. شریک عاطفی خود را ایدهآل نکنید:
بسیار اتفاق میافتد که فرد بعد از قطع رابطه عاطفی، او را بهترین فرد روی زمین میبیند و مدام خاطرات خوب و لذتبخش بودن با او را مرور میکند. اما باید از خود بپرسید اگر این رابطه آنقدر خوب بود، پس چرا مدام با یکدیگر دعوا داشتید. مسلما لحظات خوبی نیز کنار هم داشتهاید اما تصمیم شما برای جدایی ناشی از برآورد مجموع خوبیها و بدیهای رابطه بوده است.
روشهای فراموش کردن بعد از کات کردن
بعد از قطع رابطه عاطفی و کات کردت چقدر زمان میبرد تا او را فراموش کنم
نمیتوان زمان دقیقی را برای فراموش کردن تصاویر و عواطف و نیز آرام شدن افکار ذکر کرد. افراد بر اساس 1. شرایط روانی و عاطفی خود 2. مدت زمان رابطه 3. میزان آسیبهایشان در طول رابطه 4. انجام بایدها و نبایدهایی که به بهبود و یا تشدید زخم آنها کمک میکند، ممکن است زمانهای متفاوتی را برای غلبه بر دوران سوگواری نیاز داشته باشند. اما بهطور معمول بین 1 ماه تا چند سال ممکن است بهطول بیانجامد. اگر مدت زمان فراموشی در تناسب با مدت زمان رابطه نباشد، بهتر است به یک درمانگر مراجعه کنید. در ادامه به برخی نکات برای فراموشی راحتتر گذشته اشاره میشود:
1. زمان خود را با فعالیتهای پربار پر کنید:
ورزش، کار، مطالعه، تمرین موسیقی و گوش دادن به آن و … . به فعالیتهایی بپردازید که در گذشته احساس شادی به شما میداد. نگویید هیج فایدهای ندارد. فکر کنید در گذشته از چه کارهایی لذت میبردید. آنها را وارد برنامه روتین خود کنید.
2. او را تعقیب نکنید:
دنبال کردن او در فضای مجازی یا از طریق دوستان اجازه نمیدهد فراموشش کنید. هر اطلاعات تازهای از او مجددا ذهن شما را ناآرام میکند و همه افکار و تصاویر گذشته باز میگردد. اکانتهای خود را برای مدتی ببندید و به دوستانتان یادآور شوید که علاقهای به شنیدن خبرهای مرتبط به شریک عاطفی قبلیتان ندارید.
3. بهانه برای ملاقات نتراشید:
اگر روابط شما در طول دوستی بهگونهای نبوده است که یکدیگر را برای داشتن یک رابطه خوب و شادیبخش قانع کند، مسلما دیدن یکدیگر در یک جلسه نخواهد توانست مشکلات گذشته را حل کند و تنها باعث باز شدن زخمهای گذشته و یادآوری مجدد آسیبها میشود. افراد مضطرب و افرادی که مشکل دلبستگی دارند، بیشتر امکان دارد تا به بهانههای مختلف درصدد ملاقات برآیند.
4. دوستی ممکن نیست:
بعد از قطع رابطه، دوستی معمولی با شریک عاطفی گذشته ممکن نیست. بیجهت خود را گول نزنید و به این بهانه سعی نکنید به او نزدیک شوید. این کار تنها باعث میشود او از ذهن شما خارج نشود و زخم شما هربار مجددا خونریزی کند. تناقض آنجاست که دوستی معمولی تنها زمانی ممکن است که شما علاقهای به او داشته باشید.
5. دکور خانه را عوض کنید:
تغییر دکور خانه به شما کمک میکند محیط جدیدی که ارتباطی با خاطرات شریک عاطفیتان ندارد، ایجاد کنید. همه اشیا و چیزهایی که متعلق به اوست را از جلوی چشم دور کنید و در صورت امکان دور بیندازید.
6. سفر:
سفر رفتن و دور شدن از محیطی که با او خاطرات زیادی داشتهاید نیز به شما برای فراموشی کمک میکند. برای مدتی در فضایی جدید قرار بگیرید. سعی کنید از مکانهایی که با او به رستوران یا کافیشاپ میرفتید، اجتناب کنید.
7. ببخشید:
بخشش به فراموشی و رهایی شما کمک زیادی میکند. او را ببخشید. او نیز انسانی است با تمام مشکلات و نقایص خود. از او انتظار خوب بودن داشتهاید و این امر شما را آزار میدهد. بله او اعتماد شما را خدشهدار کرده است. او را ببخشید و فراموش کنید. اگر تنها روی زندگی خود و احساسات شاد زندگیتان تمرکز کنید، راحتتر او را میبخشید. خود را نیز ببخشید. شما نیز انسان هستید. انتظار کامل بودن از خود نداشته باشید.
8. پذیرش:
بپذیرید که سبک زندگی شما تغییر کرده است. سعی نکنید بهدنبال روشهای گذشته برای زندگی باشید. هدفها و برنامه زندگیتان را با شرایط جدید تغییر دهید.
استراتژیهایی بعد از جدایی
۱. برای زمان خواب و بیداری خود برنامه داشته باشید. |
۲. غذایتان را منظم و سر وقت بخورید. |
۳. کار و فعالیتهای روتین گذشته را رها نکنید. |
۴. ورزش کنید. |
۵. با دوستانتان قرارهای ملاقات بیشتری بگذارید. |
۶. با خودتان مهربان باشید. سفر، غذاهای خوشمزه، ماساژ، استخر، کنسرت، پیک نیک و ... |
استراتژیهای بعد از جدایی طبق نظر کوبلر راس
بنابر تحقیقات الیزابت کوبلر راس، انسان بعد از جدایی 5 مرحله را پشتسر میگذارد. این 5 مرحله عبارتند از:
۱. انکار: | اجتناب، سردرگمی، شک، ترس، حقارت |
۲. خشم: | تحریکپذیری، ناامیدی، اضطراب |
۳. چانهزنی: | تلاش برای یافتن معنا، نزدیک شدن به دیگران، تعریف داستان خود به دیگران |
۴. افسردگی: | درهم شکسته شدن، درماندگی، خصومت، حس فرار |
۵. پذیرش: | کشف راههای جایگزین، هدفهای تازه، حرکت بهسوی آینده |
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به آثار کوبلر راس مراجعه کنید.
https://www.goodreads.com/author/show/1506.Elisabeth_K_bler_Ross
چه زمان نیاز به مراجعه به روانکاو داریم
گاهی اوقات کنار آمدن با غم و ناراحتی ناشی از شکست عشقی و کات کردن بسیار دشوار است و افراد برای رهایی و فرار از این شرایط، راهکارهای آسیبزایی را انتخاب میکنند. از جمله این راهها پناه بردن به الکل، مواد، خوردن بیش از حد، قمار و حتی اعتیاد به کار است. راهحل غلط دیگر، بهسرعت وارد رابطه دیگر شدن برای فرار از تنهایی است. این موارد نشانه های آشکاری است که شما نیاز فوری به مراجعه به یک درمانگر دارید.
همچنین بسیاری از افراد بعد از شکست عشقی و کات کردن روتین برنامهشان بهم میریزد و نمیتوانند فعالیتهای روزمرهشان را انجام دهند. از جمله شغل یا مدرسه آنها دچار اختلال میشود. اگرچه این وضعیت تا حدی بعد از کات کردن طبیعی است و تقریبا اکثر افراد دچارش میشوند، ولکن بهتر است با یک روانشناس مشاوره کنید تا زودتر از این شرایط خارج شوید.
نشانه دیگر نیاز شما به درمانگر زمانی است که عزت نفس و اعتماد بنفس شما در طول رابطه و یا بعد از کات کردن خدشهدار شده است. شما خود را مقصر یا ناکافی میدانید. توانایی یا زیباییتان را زیر سوال میبرید و از سویی دیگر فرد مقابل را در ذهنتان بهمرور زمان، ایدهآل کردهاید. اینها نشانه های مهمی برای نیاز شما جهت مراجعه به یک روانشناس است.
اگر شکست عشقی باعث شده کیفیت زندگیتان تغییر کند، بهتر است با یک رواندرمانگر مشاوره کنید.
بهترین کتاب ها بعد از کات کردن و شکست عشقی
کتابهای ترجمه شده درباره کات کردن:
۱. رهایی از غم جدایی نوشته سوزان اندرسون |
۲. شجاعت در برهوت نوشته برنه براون |
۳. هنر عشق ورزیدن نوشته اریک فروم |
۴. پایانهای ضروری نوشته هنری کلاود |
۵. عاشقی یعنی جدایی گای کارنو |
۶. شکست عشقی نوشته ریچارد بی راس |
کتابهای زبان اصلی درباره شکست عشقی:
۱. ITS CALLRD BREAKUP BECAUSE ITS BROKEN BY GREG BEHRENDT |
۲. HE JUST NOT THAT INTO YOU BY GREG BEHRENDRT |
۳. UNWIFEABLE BY MANDY STADTMILLER |
۴. TINY BEAUTIFUL THNIGS BYCHERYLE STRAYED |
سلام خسته نباشید
مدت شیش ماه با آقایی که پزشک و از خانواده مرفه ای بودن و همشهری هم نبودیم تو رابطه بودم و حضوری این مدت همدیگه رو میدیدم و صمیمیت و محبت زیادی بینمون شکل گرفته بود و رابطمون هیچ مشکلی نداشت و برای هم احترام و ارزش قائل بودیم.
از همون اول به قصد ازدواج با من آشنا شدن و رابطمون رو ادامه دادیم تا اینکه با خانوادش در مورد من صحبت کرد . خانواده واکنش مناسبی نشون ندادن و جوابشون منفی بود . سه بار دیگ قضیه منو مطرح کرد ولی این بار پدرش مخالف سخت بود و گفت دختر غریبه از یه شهر دیگ و با خانواد ای که وضع مالیشون در حد ما نیست و دختر غیر پزشک نمیخوام. این حرفا واقعا قلبمو شیکوندن و خودم تصمیم داشتم این رابطه رو تموم کنم ولی چون عاشقش شده بودم دل کندن ازش برام سخت بود . تا اینکه یه روز که با خانوادش صحبت کرده بود بدون اینکه نظر منو بپرسه یک طرفه این رابطه رو تموم کرد و جا زد .
کسی که میگفت اینقدر دوست دارم ولم کرد
جدایی در عین اینکه همو دوست داشتیم و مشکلی باهم نداشتیم برام سخته ولی به نظرم دوست داشتنش واقعی نبود ک برام بجنگه.
این مدت کارم شده گریه
جناب دکتر شما این آقا رو چطور ارزیابی میکنید و راهکاری برای اینکه حالمو خوب کنم بدین
ممنون از شما
بهتر است تمرکز را از روی اقا بردارید و بر زندگی خود متمرکز شوید. موضوع بد یا خوب بودن نیست. باید یک کفش با یک پا مناسب و جور باشد. مقاله 9 قدم برای رهایی بعد از ترک رابطه عاطفی را مطالعه کنید در سایت.
https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C/
بنظر ایشان در هدف شان قاطع است و بهتر است شما بفکر زندگی دیگری برای خود باشید. فعلا در حال حاضر او بدنبال کارهای خودیش است و آن هدفی بزرگتر برای اوست.
وقت بخیر.جناب دکتر من ۴۳سالمه و متاسفانه مدت ۲۲سال درگیر اعتیاد بودم.الان دوماهه که پاکم و بدون هیچگونه مصرف مواد دارم به لطف خدا زندگی میکنم.در این پنج سال آخر دوران مصرفم با خانومی آشنا شدم که ایشون هم مصرف کننده بود.تقریبا ۳سال از من کوچکتر،مطلقه و صاحب دو فرزند ۱۰ و ۱۵ ساله پسر بود.اکثر مواقع با هم در جدال و دعوا بودیم و مقصر اکثر این مشاجرات ایشون بود دلایلی که بیشتر بر دروغ مبتنی بود.دروغهایی که حتی دلیل و سود روشنی از گفتنشون نمیبرد.عادت به این کار داشت.باری… دیگه این اواخر تحمل شنیدن دروغهاش برام سخت شده بود از طرفی هم دیگه توان مصرف مواد رو نداشتم و قصدم برای ترک کردن جدی شده بود.با اعلام این تصمیم که مدتی رو برای ترک کردن باید به مرکز بهبودی برم و ازش جدا شم رفتارش تغییر کرد و من که در تصمیمم مصمم بودم بدون توجه به این تغییر رفتار راهی کمپ شدم.مدت ۳۵روز در یکی از مراکز بهبودی بودم و زمانیکه ترخیص شدم باهاش تماس گرفتم و متوجه شدم که تماس های من رو مسدود کرده.وقتی در شبکه های اجتماعی پیامی براش ارسال کردم جویای احوالم شدو از انسداد تماسهام اظهار بی اطلاعی کرد.خواستار تجدید دیدار شدم ولی اون گفت فعلا دیداری نداشته باشیم بهتره… من با درک از این تغییر رفتار و سردشدن اون نسبت به گذشته و برای جلوگیری از خدشه دار نشدن عزت نفسم با ارسال پیامی مبنی بر اینکه این رابطه تمام شده است از تمام شبکه های مجازی حذفش کردم و خطوط تلفنم رو هم خاموش کردم.حالا این حس تنهایی ناشی از ترک اعتیاد و ترک رابطه با ایشون خیلی آزار دهنده است.خیلی پاکیم رو دوست دارم و نمیخوام و نمیذارم بیماری اعتیادم مجددا فعال بشه.از طرفی هم تحمل این شرایط برام دشواره.هر روز مرتب در جلسات N.A حاضر میشم.سر کار میرم و عصرها ورزش میکنم ولی ترک اعتیاد و ترک رابطه توامان خیلی افکارم رو سمی و از تمرکز بروی بهبودیم منحرفم میکنه.لطفا منو راهنمایی کنید.از اینکه وقت تون رو میگرم از شما عذر میخوام.
بله جدا شدن از هردو هم زمان بسیار سخت است اما مشکل آن است که رابطه با فردی که اعتیاد داشته است احتمال زیاد دارد شما را دوباره وسوسه کند. بهترین کار حضور مرتب در جمع ها است. با دوستان بیشتری در ارتباط قرار بگیرید. ضمن اینکه باید بدانید رابطه شما با این فرد در گذشته و بدلیل عزت نفس ککم شما بوده است. مدتی که از ترک شما بگذرد خود شما بدلیل افزایش عزت نفس از این انتخاب خود تعجب می کنید و فرد لایق تری را برای خود مناسب می دانید.
اقای دکتر ما کات کردیم ایا به نظرتون تولدشو تبریک بگم ؟
خیر. لزومی ندارد. تنها باعث باز شدن زخم قدیمی می شود
سلام آقای دکتر …من ۳۴ سالمه و مجرد زمانی ک دوران دبیرستان بودم با پسری آشنا شدم همدیگرو دوست داشتیم تا اینکه ی روز بهم زنگ زد و گفت خانوادش دختر همسایه رو براش خاستگاری کردند و اونم نمیتونه و خجالت میکشه ک تو رو خانوادش وایسا خلاصه ایشون ازدواج کردند و من کلا ازش تو اون ۱۶ سال بیخبر بودم چون اعتقادم اینه نباید نفر سوم ی رابطه بود….تا اینکه تقریبا چند ماهه پیش تو اینستا پیام دادم ک ۷ ساله رفته انگلیس و زنش طلاق غیابی گرفته و میخاد ک باز با هم باشیم من باز شدم همون دختر بچه ۱۸ ساله ای ک اولین بار عاشق شده همش عشق و محبت افراطی هر زنگ و پیامی ک بود از طرف من بود وقتی هم اعتراض میکنم همش میگه سرم شلوغه نمیرسم چه فرقی داره کی زنگ بزنه شده دو روز من زنگ نزنم یا پیام ندم ولی اون حتی ی پیامم نمیده این اواخر دیگه کلا بیخیالم شده نه زنگ نه پیام تازه تصویری هم حرف میزنیم فوری میره من دوسش دارم نمیدونم چیکار کنم و سر مهریه خانم اولش نمیتونه بیاد ایران فعلا آقای دکتر تو زو خدا کمکم کنید خواب و خوراک رو ازم گرفته
بیجهت معطل او خود را نکنید. کسی که اکنون وقت نمی گدارد در ادامه بسیار بی توجه تر می شود
سلام خسته نباشید
۲ساله در رابطه هستیم پشت سرهم ناراحتم کرد از دلم در نیاورد رابطه خیلی سرد شده و من دوست قبلیم یادم میاد با اینکه متنفرم ازش چیکار کنم رابطه درست شه خیلی عاشق هم بودیم ولی پشت سر هم ناراحت شدم ازش
با یک روانشناس درباره دلایل مشکلات خود صحبت کنید
بدترین کار رفتن بسمت نفر قبلی است
قل
سلام دکتر
19 سالمه و یه رابطه 9 ماهه رو تموم کردم
اوایل رابطه خیلی شدید و ناگهانی عاشق و وابسته شدم و طرف مقابل دو بار باهام تموم کرد اما خودم رفتم دنبالش و فهمیدم مشکلش نداشتن رابطه جنسیه و قبول کردم رابطه جنسی داشته باشیم و رابطه رو ادامه دادیم بعد یه مدت عکس دوست دختر سابقش رو تو گوشیش دیدم و اسکرین شات از پیام ها و وقتی گفتم چرا پاک نکردی گفت وقت نکردم یک سال از کات کردن رابطشون گذشته بود تو این یک سال وقت نکرده بود خلاصه این ها به همراه رفتار های خاص دیگه ای منو خیلی اذیت کرد و هرگز نتونستم فراموش کنم همه اتفاق ها هرشب برام مرور میشد اواخر رابطه فرق کرده بود احساس میکردم که دیگه دوستم داره و واقعا بهم توجه میکنه و هرچقدر غر میزنم و بد اخلاقی میکنم تحمل میکنه و راه میاد اما واقعا تصاویر و حرف ها و از همه بدتر این که بخاطر رابطه حنسی برگشت فراموشم نمیشه به نظر شما تموم کردن رابطه درست بود!؟ یا وقتی فرق کرده بود باید بهش اعتماد میکردم!؟
رابطه جنسی در این مرحله در هر صورت باعث خراب شدن رابطه می شود و رابطه را بهنر نمی کند.
اگر فرق کرده بود بهتر است ادمه دهید
سلام.متاسفانه سوالمو پیدا نمیکنم و مجبورم یکبار دیگه از شما کمک بگیرم. خانم متاهل هستم و متاسفانه به مدت دوسال و بدون دلیل به همسرم خیانت کردم و برای اولین بارم بود که وارد همچین رابطع غلطی شدم الان دارم کات میکنم عذاب وجدان داره داغونم میکنه نمیدونم چرا چتین اشتباهی کردم. اما از اونجایی که تو این دوسال بهش وابسته شدم جدایی هم برام دردناکه ولی وقتی به این فکر میکنم که دارم چه بلایی سر زندگیمو بچه هام میارم این قوت رو بهم میده که تمومش کنم. یه راهی نشونم بدید آقای دکتر که بتونم این بحران رو رد کنم و تو گذشته خودم نمونم وقتی به دوسال پیش فکر میکنم با خودم میگم من چرا همچین کاره غیر قابل جبرانی رو انجام دادم کسی هم نیست که بتونم باهاش دردو دل کنم . لطفا کمکم کنید. اصلا چرا زندگی یه ادم متاهل رو نشونه میرن من داشتم زندگیمو میکردم
تمام تمرکز خود را بر قطع رابطه بگدارید. هر گونه راه ارتباطی را ببندید. بهیچوجه درباره این اتفاق با همسر یا کس دیگری جز مشاور گفتگو نکنید زیرا از این طریق عذلب وجدان شما کاهش نمی یابد.
خیانت نشانه یک عیب در رابطه شما با همسر است. بدنبال شناخت مشکل ارتباط خود باشید تا دوباره این اتفاق بد تکرار نشود.
سلام خانم متاهل هستم متاسفانه به مدت دوسال به همسرم بدون دلیل خیانت کردم و وارد یک رابطه علط شدم با یک اقای مجرد و برای اولین بار.الان دارم از رابطه خارج میشم چون بشدت عذاب وجدان دارم
و دارم داغون میشم روز وشبم شده گریه که چرا مرتکب چنین اشتباه غیر قابل حبرانی شدم
از اونجایی که تو این مدت شدیدا وابسته اقا شده بودم الان هم جدایی برام خیلی دردناکه. اما وقتی به این فکر میکنم که اگر همسرم متوحه بشع چه بلایی زتدگیم و بچه هام میاد این قوت رو بهم میده که کات کنم. لطفا کمکم کنید من باید چکار کنم؟ با هیچ کس نمیتونم در میون بزارم مشکلمو دارم دیوونه میشم وقتی به این فکر میکنم که چرا همچین حماقتی کردم … تو خودم گم شدم راهی نشونم بدید ممنونم
سلام آقای دکتر
بنده با همکارم اقا،که ۱۰ سال از بنده کوچکتر هست دوست شدم البته ایشون شروع کننده رابطه بودند وقصدشون از رابطه گفتن دوستیه واوایل راضی نبودم تابالاخره راضی شدم الان ۶ماهه، ایشون یه اخلاقیات خاص داره مثلا پیش من هست کم حرف میزنه شوخ و خنده نمیکنه اما با افراد دیگه آقایون میخنده وشوخی میکنه یه موقع ازم دلخور باشه نمیگه خودم باید حدس بزنم وجواب پیام رو نمیده موقع ناراحتی خیلی سخت آشتی میکنه ومغروره ،منم خودم اهل بگو بخندم وهیجانی هستم بارها بهش گفتم وگفته تو حق داری نمیدونم چرا اینطورم صبر کن درست میشه فقط رابطه پیامکی هست اونم ساعت خاص وملاقات حضوری هم به سختی در ماه ۱بار اما محل کار همو میبینیم وکسی هم اطلاع نداره از رابطمون،واخیرا که تمام دلخوریمو بهش گفتم گفت بهت حق میدم منم لجم گرفت گفتم از زندگیت میرم اما واقعا دوستش دارم واز ته دل نبود اما فرداش تو محل کار دیدم خیلی گرفته هست دوباره بهش پیام دادم از سرلجبازی گفتم دوستت دارم اما جوابم رو نداد اما بعد پیامم چهره باز شد وبا همکارای آقا شروع به شوخی کرد یه موقع هم قهر میکردیم ایشون پیشقدم نمیشد من همیشه پیشقدم بودم به نظرتون باز پیام بدم یا نه ؟
خیر . این رابطه خیلی چفت و بست ندارد. بهتر است خود را اذیت نکنید و بیرون بیایید
سلام من چند وقت پیش با یک پسری اشنا شدم خودش پیام داد من با بی میلی جواب دادم ی بار از دور دیدم گفت از سنگینی و نجابتت خوشم امده من اصولا ادم سردی ام ب نظرم همه مثل همن گفت قصدم جدیه من ۲۰ سالمه اون ۲۲… گفتم بهت علاقه ای ندارم باهاش تند رفتار میکنم بدخلقی میکنم ی وقتایی بهشم میگم با من همه چی سخته میگ چ کنم ک بازم دوست دارم نمیدونم دیگ هر جا میره بهم پیام داده میگ بیرونم یا سفرم یا ت بانکم ولی من نمیفهممش میگ میدونم منو نمیخای ولی دلم گیره حتی بهش میگم قطع ارتباط کنیم میگ چ راحت از جدایی میگی چیکار کنم…!
شما هنوز زمان تصمیم گیزی تان فرا نرسیده است. 2 یا 3 سالی صبر کنید تا تصمیمات قاطع بتوانید بگیرید
یعنی یه مدت بهش فرصت بدم؟! البته قرارع بعد از تقریبا یکماه ب خواست خودم ببینمش ولی گفتم دل خوش به هیچی نباشع صرفا جهت کنجکاوی گاهی وقتا خیلی هم باهاش سرد میشم ولی نمیدونم چرا نمیره پی زندگیش
سلام من همسرم فوت شدن الان تو هر رابطه میرم یه یک هفته نشده کات می کنم نمیدونم اصلا جسارت ادامه رابطه ندارم زندگی خیلی سختی داشتم انگار سختی هنوز تمام نشده
سلام جناب دکتر
من با پسری در محل کار آشنا شدم ایشون بعد از ۴ ماه گفت از من خوشش اومده و برای ازدواج میخاهد ایشون اهل کردستان و من خوزستان چون کارشون اینجا بود اومده بودن باهم حرف زدیم الان ۳ ما حرف میزنیم باهم ولی این اواخر یکم سرد شدن و اینکه راجب فرهنگ و …پرسیدم ازشون چون میترسیدم ایشون جواب میدادن ولی من میترسیدم باز من ۲۲ سالمه و اولین رابطم و ایشون ۳۱
الان دو روزه گفتم نمیتونم با این شرایط و ایشونم گفتن دوستم داره و وابستم شده و انتخاب اولش بودم ولی الان تموم شع بهتره تا بعدا الان میخام ببینم امکانش هست برگرده و اینکه ایا دوستم داشت واقعا چیکار کنم الان برگرده حس میکنم وابستش شدم و اینکه واقعا ادم بدی نبود اما من خیلی ترسیدم و حرف دیگران هم روم تاثیر داره که مثلا این قومیت ایطورن و…منم فوری بهشون میگم چرا راجبتون بد میگن
باید فرصت بیشتری برای آشنایی بگداریئ. با این حد کم مسلما تردید زیادی خواهید داشت
سلام خسته نباشید
دکتر دوس پسر من خیلییییی اذیتم کرد جوری ک گریه هم ارومم نمیکرد و همون موقع باهاش کات کردم چون کاه اش داغ بود اون لحظه گفت تصمیم خوبی گرفتی خدافظ
خلاصه صبحش بیوگرافی میزاشت استوری و این چیزا ک برگرد و اینا من هنوز دوسش دارم اونم همینطور
من رفتم بهش پیام دادم ،اینکه من پیام دادم و اون پیام نداد اشکال نداره ؟؟؟
ینی باید صبر میکردم اون پیام بده یا مشکلی نداره ک من اول پیام دادم ؟
بالاخره یکنفر باید پیشقدن شود. فرقی نمی کند چه کسی
سلام . مدت 5 ماه با آقایی در ارتباط بودم همه چی خوب بود تا اینکه دو ماه حس کردم بهم بی محل شده . سر صحبت هایی از دستشون ناراحت شدم و بلاکش کردم – چند روز بعد بهش پیام دادم که ازت دلخور بودم و رابطه تموم بشه اما بعدا خودم پشیمون شدم و التماسش کردم که برگرده الان ایشون میگه تو منو انداختی بیرون و تمام حرفهایی که میزنی از بی محل کردن من قضاوت های خودت بوده و دیگه رابطه امون مثل قبل نمیشه . چطور راضیش کنم؟؟؟
قرار نیست بزور کسی را راضی کنید. باید با او گفتگو کنید اگر فرار باشد بزور راضی شود دوباره بعد از مدتی احساس بی توجهی می کنید و این چرخه دعوا باز تکرار می شود
آقای دکتر فقط ایشون میگه که نمیفهمه چرا من این کارو انجام دادم و من هرچی بهش میگم از بی توجیهات دلخور بودم میگه دلیل نمیشه، باید برام توضیح میدادی و برام سواله چرا این کارو کردی و من رو انداختی بیرون. چه جوابی بهشون بدم که قانع بشه چون من فقط دلگیر بودم و اصلا منظورم این نبود که نمیخوامش
تنها راه گفتگو کردن است. اگر او نپدیرد شاید نمی خواهد بپدیر نه اینکه نمی فهمد شما چه می گویید
سلام آقای دکتر
بنده با همکارم ،اقا که ۱۰ سال از بنده کوچکتر هست دوست شدم البته ایشون شروع کننده رابطه بودند واوایل راضی نبودم تابالاخره راضی شدم الان ۶ماهه، ایشون یه اخلاقیات خاص داره مثلا پیش من هست کم حرف میزنه شوخ و خنده نمیکنه اما با بقیه انجام میده منم خودم معمولی هستم بارها بهش گفتم وگفته تو حق داری نمیدونم چرا اینطورم منم لجم گرفت گفتم از زندگیت میرم اما واقعا دوستش دارم ومحل کار دیدم خیلی گرفته هست دوباره بهش پیام دادم از سرلجبازی گفتم دوستت دارم اما جوابم رو نداد به نظرتون باز پیام بدم یا نه ؟
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر من تقریبا دو هفته با اقایی تو رابطه بودم ایشون از همه نظر خوب بودنن
خیلی بهم اهمیت میداد
برام ارزش قائل میشد
بهم تا حالا بی احترامی نکرده
حدودا دو روزه تموم کردیم چون گفت من اینکه نمیتونم برات وقت بزارم اذیتم میکنه و من الان واقعا دارم اذیت میشم حس میکنم روحیه ام ضربه خورده چه پیشنهادی به من میکنید
ممکن است دلیل واقعی او چیز دیگری بوده ولی بیان نکرده است. بهتر است راهکارهای مقاله را بکار ببرید تا زودتر از ذهنتان خارج شود
سلام وقتتون بخیر. دعاگو میشم اگه جواب من رو هم بدین. دختر ۳۳ ساله ای هستم. یه تجربه نامزدی ناموفق داشتم بعدشم با یه همسایه ای دوست شدیم اوایل خوب بود ولی بعد دست بزن و شکاک و دروغ گو درومد. حس مالکیت بهم داشت. من خیلی سحت با وجود هزارتا تهدید کات کردم ولی نمیدونم چه مرگمه نمیتونم فراموشش کنم. الان ۳ساله بیشتر شاید چون هر چندروز میبینمش بخصوص با نامزد جدیدش. بقول خودش داره انتقام میگیره ازم چون میدونه رو چی حساسم. من تله بدگمانی مطیع بودن و نقص داشتن رو خیلی دارم. مشاوره هم رفتم ولی وقتی میبینمش چجوری کنترل کنم خودمو. مشکل یعنی از خودمه؟ چرا باید همچین ادمایی جذب بشن تو زندگیم
علت جذب شدن شما آن است که کنترلگری ایشان بدلیل تجربیات بد کودکی برای شما معنای محبت و عشق می دهد.
راه حل قطع هرگونه ارتباط و پیگیری است. بهیچوجه حویای اخبار او نشوید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
ممنونم آقای دکتر. خدا خیرتون بده واقعا کمتر کسی رایگان محض رضای خدا کاری انجام میده تو این زمونه بخصوص مشاوره.
فقط من که هرچند وقت یبار میبینمش و چاره ای هم ندارم چیکار باید بکنم؟ اینم بگم ایشون پدر ندارن و مادرشون رو چندباری با مرد دیده بودن. دوست دختر قبلیش هم بهش خیانت کرده. نمیدونم هردومون تو تله های تکراری گرفتار شدیم. ولی خب خیلی اوقات خوبی هم باهم داشتیم. مشاورم گفتن اصلا مناسب هم نیستیم و همه میگم. من تا میام فراموشش کنم دوباره سروکلش پیدا میشه
بهتره وقتی می بینید او را تماس چشمی نداشته باشید. سعی کنید از مسیری بروید که احتمال کمی او را می بینید
سلام آقای دکتر
من ۴۱ ساله هستم و پنج ماه پیش با آقایی ۵۰ ساله که قبلا ازدواج کرده بودند و نه سال از جداییشان میگذشت ، آشنا شدم . ایشان بعد از چند روز تقاضای ازدواج کردند و من هم تمایل داشتم . اما خانواده ام به شدت مخالفت کردند .من اما تصمیم جدی بود .ایشان از هیچ نظر با من تطابق نداشتند ..تاکیید میکنم که هیچ موردی.. به مرور به این نتیجه رسیدم که اصلا به درد هم نمیخوریم .ضمنا ایشون سابقه سو مصرف مواد مخدر هم داشتند . در نهایت به دلیل اینکه به مرور با شخصیت پنهان کار و دروغگوی ایشان آشنا شدم تصمیمم به ترک رابطه گرفتم .بلاک کردم .. اما امشب همینجوری وارد spam های پیامهام شدم که دیدم پیام داده .. ایشون همیشه تهدید به خودکشی میکنه .و من به هم می ریزم . میترسم وسوسه بشم باهاش حرف بزنم .امانمیدونم چطور میشه کاری کرد که هیچ ردی از پیامهاشو نبینم . عذاب وجدان دارم و این دردناکه برام .
شما دچار تله ایثارپری هستید. مقاله تله ایثارگری را در سایت مطالعه کنید
دکتر با دوستام که حرف میزنم هر کسی ی چیزی میگه یکی میگه اون منت گذاشنه سرت که از تو بهترم میدادن بهم یکی میگه چیز بدی نگفته که حساس نباش یکی میگه لابد از نظر ظاهری ایده آلش نبودی که اینو گفته! بعد دکتر چون زمینه وسواس فکری دارم واقعا دارم اذیت میشم چیکار کنم؟ من زیباییم از نظر همه عالیه نامزدمم اینو میگه ولی این حرفش چی بوده بهم زده پس؟ حس میکنم هیچ مردی به زنش همچین حرفایی نمیزنه یا اینجوری بحثا ممکن تو هر زندگی پیش بیاد؟
در طول زندگی مسلما اینگونه چالشها بسیار ایجاد می شود اگر شما حساسیت خود را اصلاح نکنید دچار آسیب می شوید .فرقی نمی کند با چه کسی ازذواج کنید
ممنونم ازتون دکتر این آقا از هر نظر ایده آل منه خیلی همو دوست داریم یعنی شما میگین فقط روی حساسیت خودم کار کنم و این حرفارو جدی نگیرم؟ و گذشت کنم این مسائلو
بله
سلام دکتر من یک ساله نامزد کردم ۲۹ سالمه و نامزدم ۳۳ سال خیلی عاشق همیم ولی قبل نامزدی ی سری داشتیم بحث میکردیم گفت قبل از تو دخترای زیادی توی تهران دیدم که شاید بعضی ها از تو خیلی خوشگلتر یا پولدارتر بودن ولی من دنبال این چیزا نبودم که با اونا بسازم تو واسه من همزمان همه چیز داری هم خوشگلی هم خانومی که عاشقت شدم هم خانوادت خیلی با اصالتن الان بهش میگم چرا گفتی دختر از تو خیلی خوشگلترم دیدم میگه اصلا یادم نمیاد تو خوشگلترین دختری واسه من بعدشم میگه هرکی بذارن جلو من باز من میگم تو خوشگلی این ارزش داره ازش جدا شم؟ خدایی جز اون یک حرف هیچوقت چیز بدی ازش ندیدم همیشه هم میذارتم رو سرش جلو همه و ازم تعریف میکنه. ما خانواده هامون از هم شناخت سی ساله دارن و این مسئله برای شروع خیلی واسمون مهم بوده از نظر ظاهری هم من واقعا زیبا هستم اینو همه میگن ولی همسرم اینجوری گفت من ناراحت شدم. میگه منظورم این بود درگیر فقط خوشگلی نبودم برای ازدواج! چیکار کنم دکتر؟ واقعا از چهرم راضیه ولی این حرفشو فراموش نمیکنم که چند ماه پیش زده! واسه این حرف تنها ازش جدا نشم؟ هفته دیگه هم عقدمونه بعد یک سال نامزدی
احتمالا شما در کودکی هماره از زیبایی تان تنجید می شده است ولی از سایر ویژگیهای شما اینقدر نمجید نشده است بنابراین هویت شما بشدت وابسته به زیبایی شده است. باید بر سایر جنبه های خود نیز تاکید داشته باشید تا شبیه این حرفها شما را اینقدر آزار ندهد.
سلام آقای دکتر
من ۴۱ ساله هستم و پنج ماه پیش با آقایی ۵۰ ساله که قبلا ازدواج کرده بودند و نه سال از جداییشان میگذشت ، آشنا شدم . ایشان بعد از چند روز تقاضای ازدواج کردند و من هم تمایل داشتم . اما خانواده ام به شدت مخالفت کردند .من اما تصمیم جدی بود .ایشان از هیچ نظر با من تطابق نداشتند ..تاکیید میکنم که هیچ موردی.. به مرور به این نتیجه رسیدم که اصلا به درد هم نمیخوریم .ضمنا ایشون سابقه سو مصرف مواد مخدر هم داشتند . در نهایت به دلیل اینکه به مرور با شخصیت پنهان کار و دروغگوی ایشان آشنا شدم تصمیمم به ترک رابطه گرفتم .بلاک کردم .. اما امشب همینجوری وارد spam های پیامهام شدم که دیدم پیام داده .. ایشون همیشه تهدید به خودکشی میکنه .و من به هم می ریزم . میترسم وسوسه بشم باهاش حرف بزنم .امانمیدونم چطور میشه کاری کرد که هیچ ردی از پیامهاشو نبینم . عذاب وجدان دارم و این دردناکه برام . نه
دکتر خواهشا جواب منو بدین
سلام دکتر من با دوست دخترم دو سال ارتباط داشتم خیلی همو دوست داشتیم ولی از اول همیشه فکر میکرد اون بیشتر دوسم داره و من کمتر و همیشه بهم میگفت درکش نمیکنم و خودخواهم
یک هفته است که رابطمون رو تموم کرده و بلاکم کرده ولی من به زور باهاش ارتباط گرفتم چند روز و التماسش میکردم برگرده خودش هیچ علاقه ای نداشت ارتباط داشته باشیم موقع جدایی هم خوشحال نبود خیلی گریه میکردیم جفتمون
ولی واقعا قصدش تموم شدن رابطه بود دوباره از همه جا بلاکم کرده و باهام بد حرف زد که با شماره دیگه ای بهش پیام ندم نمیدونم چیکار کنم نمیدونم برمیگرده یا نه خیلی دلم براش تنگ شده
باید دلایل او را شنید. نمی دانیم دلیل و.اقعی او چه بوده. تنها بر اساس دلیل اوست که می توان گفت بهتر است شما پیگیر باشید یا خیر
Chu shod man montazeram j shoma has tam va adab hokm mikne shoma moarefi kind bad edame bedin
با سلام
من پنج سال با خانمی بودم الان یک ماهی هست کات کردیم. خیلی دوسش داشتم تا تولدش که فهمیدم دوست پسر قبلیش واسه تولدش کادو گرون قیمت گرفته بود و اومد با کادوی من مقایسه ش کرد البته تو بحث بودیم که گفت
منم رابطه مو کمکردم و کات
الان تو فشارم پنج سال از عمرمو گذاشتم واسش
نمیفهمم چجوری بگماما شدیدا حالم بده از این که با همن و خوشحالن دارم عذاب میکشم
نمیتونم اروم باشم و تمرکز کنم رو کارو زندگی م
مقاله زیر را مطالعه کنید
https://dr-sanaie.com/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B7%D9%81%DB%8C/
دکتر اینکه میگن هیچ عشقی مثل عشق اول نیست از نظر روانشناسی درسته؟ من میخام ازدواج کنم نگران این موضوع هستم! آیا آقایون همیشه عشق اولو یادشون میمونه نمیتونن دوباره عاشق بشن؟
خیر صحت ندارد. عشق اول موضوعی فیزیولوژیکی است. همانند کسی که اولین بار مواد مصرف می کند مسلما با دفعات بعد متفاوت است ولکن این امر ربطی بفرد ندارد یعنی اپر فردی با عشق اول خود هم ازدولج کند پس از مدتی عادی می شود.
عذر میخواهم اقای دکتر این این که یکی از روی عصبانیت میگه کات تموم دیگه نمیخامت و قبلا هم موقع دعوا و قهر اینجوری بوده ولی خب از روی احساسات و هیجان و عصبانیت بوده بعد از یه مدت اشتی کردیم خب میتونیم بگیم کات بوده؟ یعنی یکی بهونه کنه تو اون مدت که حرف نمیزنن قهرن بگه خب کات هستیم دیگه میتونم برم با یکی دیگه اشنا بشم . چه عصبانیت چه غیر عصبانیت کات کرده طرفم دیگه
بهتره تصمیم کلی دباره این فرد بپیرید زیرا نمی شود با هر مشکلی حرف رفتن زد. این بدترین حرف است
من خودمم قبلا دوست پسر داشتم دکتر ولی این آقا چون ۷ سال با اون خانم رابطه داشتن میگم نکنه مشکل خاصی باشه! در حالیکه سه ساله از ایشون جدا شدن و به قول خودش من نیمه گمشدش هستم! یعنی حساسیت من بی مورده؟ یکمی زمینه وسواس فکری هم دارم دکتر الان همش تو ذهنم میگم اگر اون خانومو بیشتراز من دوست داشته باشه چیکار کنم! توی رابطم هیچ سردی نشون نمیدم اما گاهی این فکر اذیتم میکنه میشه ی راهکار بهم بدین؟قبلا تو زمینه های دیگه مثل بیماری و مرگو اینا وسواس فکری داشتم با خودتونم مشاوره داشتم
باید به خود یاداوری کنید که وسواس فکری دارید و این فکرها ناشی از وسواس شما است. با یک روانشناس جلسات مشاوره داشته باشید
سلام دکتر جان من با آقایی نامزد کردم که ایشون از آشناهای دور ما هستن و خانواده ها خیلی خیلی همو قبول داریم. ما بعد از سال ها همو دیدیم و ایشون عاشق من شد الان حدود یک سال دوست و نامزد هستیم و این ماه مراسم عقد ما هست. دکتر از هر نظر فرد مناسب هم هستیم ولی ی مشکلی توی ذهن من یک ماهه ایجاد شده اونم اینه که این آقای از سن ۲۱ سالگی که توی دانشگاه بوده به مدت ۷ سال با ی دختری در ارتباط بوده بعدها که تصمیم به ازدواج میگیرن کلا میفهمن از نظر فرهنگی و خیلی چیزای دیگه اصلا شبیه هم دیگه نیسستن و همش دعوا دارن باهم. دو سال بعد از جدایی اون خانم عاشق من میشه و الان باهم هستیم. دکتر این موضوع مسئله مهمیه از نظر شما؟ الان که دم عقد هستیم ذهن منو مشغول کرده گذشته نامزدم! قبلا اصلا مهم نبود! پیش خودم میگم خیلی ها همچین گذشته ای داشتن و بعدها صد برابر عاشق همسر و عشق دوم خودشون شدن درسته؟ الان ایشون خیلی عاشق منه ولی نکنه فردا توی زندگی این گذشتع ای که تموم شده مشکل ساز شه
در زمانه ای هستیم که اغلب افراد تجربیات دوستی و عاشقی قبلا داشته اند. این موضوع ارتباطی به وفاداری افراد ندارد. فرد مکن است قبلا هیچ دوستی هم نداشته باشد ولی بعد از ازدواج فرد بی وفایی از اب دربیاید و یا ممکن است در رابطه بوده باشد ولی فرد وفاداری باشد.
سلام اقای دکتر من دختر 37ساله هستم .4سال با پسری که پنج سال از خودم کوچیکتره رابطه داشتم اوایل اصلا راغب به این ارتباط نبودم ولی به اصرار ایشون و اینکه گفت قصدش ازدواجه قبول کردم حتی گفت مادرت هم در جریان ارتباط ما باشن ولی زمان میخواد که کارش ثبات پیدا کنه چون قراردادی بود ولی همچنان کارش هیچ تغییری نکرد بعد از یه مدت که من میگفتم رابطمون خیلی داره طولانی میشه دوباره بهونه اورد که پول ندارم و میخوام دست پر بیام خواستگاری .ناگفته نماند ایشون خیلی رفتار و اخلاق خوب و توجه زیادی داشت و ما هیچ مشکلی نداشتیم ولی چندماه اخیر که من هی اصرار میکردم اگه منو میخواد بیاد خواستگاری کم کم سرد شد بی حوصله و بداخلاق شد .دیربه دیر زنگ میزد بهونه می اورد.وقتی علت رفتارشو میپرسیدم میگفت حوصله ندارم یا کارم زیاده تا اینکه یه بار بحثمون شد و من دیگه نه پیامی دادم نه زنگ زدم و ایشونم هیج خبری ازش نشد
دوماه از این قطع ارتباط گذشت.من از قبل یه وسیله ای پیشش داشتم پیام دادم که برام بیاره تلفنی باهاش حرف زدم و حضوری رفتم گرفتم و اینکه علت بی خبری را میگفت مریض شدم و کرونا سختی گرفتم و دوباره از من وقت خواست ولی بعد از اون ملاقات دیگه هیچ خبری ازش نشد منم فقط یه بار زنگ زدم حالشو پرسیدم و از اون روز ده روزه بی خبرم لطفا منو راهنمایی کنید
مقاله درمان کمالگراییی را در سایت مطالعه کنید. ببینید ایا نشانه های انرا دارد ؟ در اینصورت جنین افرادی همیشه در تصمیم گیری مردد هستند
خیلی ممنون که جوابمو دادین بله کمالگرا هستند .من باید چکار کنم؟من واقعا دوستش دارم ولی این بلاتکلیفی اذیتم میکنه از طرفیم زندگیم داره میره .کمکم کنین .اگه یه مدت ازش فاصله بگیرم امکانش هست درست بشه؟
تنها شانس شما ان است که کاملا رابطه را قطع کنید و او بداند تنها زمانی به رابطه بر می گردید که تصمیم ازدواج گرفته باشد و وعمل کند
یک سال یا یک پسری بودم که خعلی رابطمون خوب بود اما بعده یه مدت ولم کرد من چیکار بايد بکنم برگرده
بهترین کار آن است که بپذیرید
سلام آبجی بنظرمن ایشون تورو فقط واسه دوستی میخواد نه ازدواج
Salaam Mali khanoom shoma Mano did in hard zadi , Mali man 2 sale ba hichkaci ke hes dashtebasham naharfidam
سلام آقای دکتر وقت شما بخیر
دختری ۳۷ ساله و استخدام دولتی هستم . متاسفانه از زمان دانشجویی تا الان زندگیم با بی انگیزگی پیش می رود چون به خودم تلقین کردم که به کار و رشته خود علاقه ندارم و هدفم این بود که دوباره کنکور سراسری شرکت کنم . بعد این همه سال امسال کنکور شرکت کرده ام و مشاورم درصدهای کنکور قبلیم را که دیدن گفتن با همین اراده پیش بروی مطمئنم موفق میشوی. هدفم پزشکی یا دندانپزشکی است. راستش حس خیلی خوبی دارم که دوباره درس میخونم. ولی تو محیط خونه خیلی اذیت میشوم و همه بر میگردد به مادرم که اذیتم میکنه و به هر نحوی که شده میخواد ازدواج کنم و به من بدترین متلک ها را میزنه، منم شدیدا درونگرا هستم و با حرفاش چنان ضربه میخورم که دردش را تا عمق وجود و قلبم حس میکنم . با مشاورم چون آقاست نمیتونم رو در رو با ایشان در مورد مشکلاتم صحبت کنم . من نمیخوام که با فردی که همسطح خودم نباشه ازدواج کنم حتی ترجیح میدهم ازدواج نکنم و هیچ موقع هم تو هیچ گونه رابطه ای نبودم چون هدفم فقط رسیدن به هدف اصلیم بوده . الان دو سه ماهی است شروع به درس خواندن کرده ام ولی دور از چشم خانواده ام ، چون نمیخوام بفهمند .
من چکار کنم از مسیری که انتخاب کرده ام بر نگردم و روی تصمیمم بمونم و در چاله ای که مادرم برام کنده نیفتم ؟ ممنون میشوم راهنمایی کنید و ضمنا عذر میخوام بابت طولانی بودن مطلب
خیلی خوشحال هستم که با شروع درس خواندن انگیزه شما افزایش پیدا کرده است. آنچه انسان را شاد می کند داشتن هدفی است که فرد حاضر است برای آن فداکاری کند. شاید مخالفتهای مادر مانعی برای شما باشد اما اراده شما را برای درس خواندن افزایش می دهد.
شما باید درک کنید که در زهن مادر خوشیختی شما فقط منوط به ازدواج است زیرا در نسل گذشته زن بدون ازدواج زندگی اش در خطر قرار می گرفت. شما تنها با اراده و پشتکار خود می توانید مادر را مجاب کنید که راه شما درست است. ضمن آنکه درس خواندن در تضاد با درس نمی باشد. اتفاقا شانس شما را برای ازدواج خوب بیشتر می کند.
بی نهایت سپاسگزارم آقای دکتر گرامی از توجه و راهنمایی دلگرم کننده شما ، توصیه جنابعالی دوباره مرا برای رسیدن به خواسته ام امیدوار کرد و سعی می کنم در مسیرم فقط نگاهم به هدفم باشه نه حاشیه ها
سلام میشه واقعا خودتو معرفی کنی ، و لطفا. به جا که بشه چت کرد. من جواب شمارو واضح و درست احتیاج دارم.
عرض سلام وادب خدمت دکتر گرامی
۴۰ سالمه اقا هستم
با یه خانم ۱۰ سال هستش که تو رابطه ام ۴ سال اول به دلایلی تمام مخارج من رو اون خانم داد بعداز ۴ سال اوضاعم مجدد خوب شد براش ماشین خریدم و تمام مخارجش رو دادم.
ولی دائم باهم دعوا داریم بسیار مغرور هستش و به هیچعنوان هیچ اشتباهی رونمی پذیره.
به من خیلی بی احترامی میکنی فحش میده گاهی میزنه ولی من هیچ وقت این کارهاروباهاش نکردم چون خیلی دوستش دارم میدونم که اونم منو خیلی دوست داره برای من ثابت شده هستش.
الان بخاطر یه بحث کوچیک کات کرده و به هیچعنوان جواب من رونمیده
از اون دسته ادم ها هم نیست که وقتی قهر کرد سراغش نرم و…..برعکس هستش اگر ۴ روز تنها بمونه و سراغش نرم براش همه چیز تمام شدس بخاطر این اخلاقش حتی با برادر و مادر خودش ۵سال هستش قطع رابطه کرده
تمام زندگی من نابود شده قفل شدم نه میتونم کار کنم نه ارامش دارم .با این خانم باید چکار کنم من
وقتی اشتی کردید پیشنهاد مشاوره به او بدهید تا کس دیگری غیر از شما به او کمک کند تا با ویژگیهای خودش اشنا شود
سلام اقای دکتر وقت بخیر
من ۲۰ سالمه و از سن پایین فک کنم از ۱۶ سالگی با یک فردی اشنا شدم و اولین رابطه احساسی من بوده و هست و من تا قبل از او با کسی نبودم
و ما تا الان باهم بودیم
اولش ایشون خیلی خوب بودن
اما کم کم همه چی خراب شد
تو رابطمون همیشه من مقصر همه چیزم
و حتی وقتی بهش گفتم تو قلب من رو شکستی گفت تازه یه بار شده تو هزار بار شکستی
با اینکه من هرکاری میکنم تا فقط باهاش باشم
از درسم از همه چیزم زدم
زمانی هم ک بهش گفتم ب نظرم باید تموم کنیم رابطرو گف اگه میخوای بری برو من از اون ادما نیستم که التماس کنم
حتی نخواست دلیلشو بدونه
به نظرتون چیکار کنم
خیلی بهش وابسته ام زمانی که در ۱۶ سالگی بسیار تنها بودم و افسرده باهاش وقت میگذروندم حواسم پرت میشد چند سال از زندگیم تنها شخص زندگیم بوده
از طرفی هم ادم درونگرایی هستم و دوستی ندارم و علاقه ای به باشگاه ندارم
با خونوادمم رابطه خوبی ندارم که بخوام چیزی رو باهاشون در میون بزارم یا وقت بگذرونم
خیلی احساس بی ارزشی و غم میکنم
حس میکنم برای هیچکس مهم نیستم
حس میکنم همه چیز تقصیر منه که ایشون عوض شدن
وقتی همه بار احساسی خود را بر دوش یکنفر می گذاریم فرد مقابل پرتوقع می شود. بهتر است دوستان دیگر و روابط اجتماعی بزرگتری برای خود ایجاد کنید. ورزش کنید و به محیطهای اجتماعی رفت و آمد کنید
شما ابتدای مسیر هستید. تا زمان ازدواج مطمئنا دوستی های زیادی ایجاد و از بین می روند. مهم شناختی است که از خود در این مسیر پیدا می کنید.
سلام
من با خانومي كه اشنا شدم و به مدت ٥ سال باهاشون در ارتباط بودم
من متاهل بودم و ايشون از روز اول ميدونستن
ما ٤ سالش رو هروز همو ديديم
تا اينكه ايشون به من كفت ديكه نميتونم تقسيمت كنم
و بخاطر دوست داشتن زيادم از زندگيت ميرم كه هم تو زندگي كني هم من ازدواج كنم يا زندگي كنم
دكتر كار با درست و غلط رابطمون ندارم چون از ديد همه رابطه سمي بوده و اشتباست ولي اين رابطه براي جفت ما خيلي قشنگ بود
حالا كه رفته جاش خيلي برام خاليه و احساس خيلي بدي دارم
استرس و نگراني زيادي دارم براش
دلم زياد تنك ميشه براش به طوري كه تمام بدنم رو تحت و شعاع قرار ميده
لطفا راهنمايم كنيد كه بايد با اين مواردي كه گفتم چطوري كنار بيام
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را مطالعه کنید در سایت
سلام و وقت بخیر اقای دکتر، ممنون میشم راهنماییم کنید
من (۲۴ ساله) تو دانشگاه با یکی از دانشجوهای دکتری (۳۰ ساله) آشنا شدم و تقریبا ۱۱ ماهه باهمیم، خیلی خوبن و ارزش زیادی برام قائلن، تو دانشگاه اساتید و دانشجوها خیلی تعریفش رو میکنن. از همون ماه های اول میگف مادرشون میگه بریم خواستگاری، منم گفتم من هنوز آشناییت کاملی ندارم و آمادگیش رو هم ندارم و ایشون هم گفتن هر موقع ک امادگیش رو داشتی میایم نگران نباش، تا اینک بعد دیدن و حرف زدن یسری مسائل گفتم ک با خانوادم (پدرم) صحبت میکنم، مادر و خواهرم از رابطمون خبر داشتن از همون اول و خیلی هم قبولش دارن. ولی من ی مشکلی دارم از دوران دبیرستان من با یه پسری در ارتباط بودم ک خیلی هم همو دوس داشتیم و قصدمون هم واقعا جدی بود توی اون دوران قهر و آشتی هایی داشتیم ولی خب همودوس داشتیم تا اینک بعد حدود ۵ سال دوستی ازهم جدا شدیم، 2 سال پیش متوجه شدم ک ازدواج کردن خیلی داغون شدم ولی تونستم اون دوران و بحران رو پشت سر بذارم ولی کامل کامل نتونستم فراموشش کنم.
تا میخوام یکم خوشحال باشم و ب اینده با کسی ک قراره باهاش ازدواج کنم فکر کنم یدفه یاد اون نفر قبلی میوفتم حالم بد میشه.
بنظرتون من چیکار کنم؟
بعد از 2 سال فراموش نکردید ممکن است بدلیل افسردگی خفیف در شما باشد. بهتر است سبک زندگی خود را تغییر دهید.ورزش کنید. روابط اجتماعی بیشتری داشته باشید. اگر هنوز رفتارهایی می کنید که شما را یاد او می اندازد از انها بپرهیزید(مثلا چک کردن عکسهای او)
سلام جناب دکتر خسته نباشید پسری ۲۷ ساله هستم با خانومی همسن خودم اشنا شدم ، ایشون ۲ بار ازدواج ناموفق داشته و اینکه منم تو دوران قدیم شیطنت هایی داشتم ، من وایشون تومحل کارم آشنا شدیم وازایشون خوشم اومد ، ۱ سال نیم باهم درارتباط بودیم ازاون اوایلش الکی دنبال جدایی بود که من نذاشتم ،رابطمون رو بردیم جلوتر (قصدمون ازدواج بود) ،ایشون سرچیزهای بی دلیل همیشه گیر میدادن مثلا چرا اف شدی چرا انلاین شدی ، تو محیط کارم هستم میگن عکس بگیر ببینم کجایی با کی ویا تلفن بامشتری حرف میزنم اسکرین شات بده و… دعوا های ما اینطوری بوده ،البته اینم بگم ایشون خیلی احساساتی هستن بعد مدتی ابراز علاقه کرد گفت منم خیلی دوست دارم و… ، اما دعوا های ما تمومی نداشت خلاصه به هردلیلی بی اعتماد بودحتی با توضیح واثبات این دوماهه ایشون گذاشتن رفتن وبعد دوماه بهش گفتم چرا رفتی گفت چون توقبلا بادخترای دیگه تورابطه بودی ، الان من موندم چیکار کنم ،ازاین طرف خیلی دوسش دارم ازاین طرف منطقم اجازه نمیده ،همش درحال جنگ باخودمم ،نمیدونم ایشون برمیگیرده یانه ،یادرست میشه یانه ، راهنمایی کنید ممنون
ایشان دچار تله رهاشدگی هستند. مقاله آنرا در سایت بخوانید
سلام و درود، دکتر من حدودا سه ماه پیش با پسری آشنا شدم در فضای مجازی ، ایشون سوئد زندگی میکنن و اوایل رابطه دائما خودش اصرار داشت و همش عکس و ویدیو میفرستاد بعد که تماس هامون شروع شد هر روز ۵ الی ۶ بار تماس میگرفت خیلی خیلی از نظر فکری به هم نزدیک بودیم من اولین بارم بود که به یه جنس مخالف اینقدر احساس نزدیکی میکنم تا اینکه بعد یک ماه گفتم باید جدی از خودمون بپرسیم اسم این رابطه چیه؟ و خوب جوابی که داد واقعا با چیزی که من حس کردم متفاوت بود دائما از من تعریف میکرد و ابراز علاقه میکرد اما وقتی سوال کردم گفت ما فقط دوستیم ، من هم رابطه رو تموم کردم تا اینکه ولنتاین شد دوباره پیام دادن که چرا بیداری تا الان؟ من معمولا سرساعت معینی میخوابم که ایشون مطلع بودن منم روز بعد جوابش دادم و گفتم به خودم مربوطه و مجبور نیستم جواب بدم، گاهی دلم براش تنگ میشه جوریکه گریم میگیره ، من آدم احساسی نیستم ولی اولین نفری بود که تا الان یه جور دیگه دیدمش ، پیگیرم هست ولی من دنبال رابطه کوتاه مدت نیستم ولی ایشون ازدواجی نیست ، الان ۲هفته است که قطع رابطه کردم چجوری این حس وابستگی کم میشه؟ خیلی دارم اذیت میشم و اگه دوباره برگشت چیکار کنم میدونم آینده نداره و تصمیمم هم قطعیه فقط شرایط سخته برام چیکار کنم این مدت راحت تر بشه برام و پشت سر بزارمش ممنون
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
سلام دکتر وقت به خیر
من ۱۶ سالمه و برای اولین بار با یه پسر که از طرف دوستم معرفی شدهبود رل زدم
بعد یک ماه گفت تو وقت نمیذاری برای رابطه منم گفتم درسم مهمتره همیشه عم که آن بودم حرف اصلیت چیه ؟
گفتن من درگیر رابطه قلبیمم و اسیب دیدم
نمیتونم باور کنم دکتر. یک ماه فریب خوردم احساس شکست میکنم انگار همه پسرا همینن
سلام دکتر پسری هستم ۲۲ساله با دختری اشنا شدم که تو رابطه قبلی خودش گیر کرده به مدت چهار ماه باهاش حرف میزدم و به سختی قبول کرد که با من تو رابطه باشه و میگفت نمیتونه گذشته رو فراموش کنه هر وقتم که میخاستم رابطه رو تموم کنم میگفت من خیلی بهتر شدم و وقتی نیستی بیشتر میرم تو فکر و حالم بد میشه
و اینکه الان که باهم تو رابطه ایم هم گاهی اوقات میگه من برا رابطه بچم کاش دوست میموندیمو از این حرفا و بعضی شبا بی دلیل حالش بده خاستم بدونم باید چیکار کنم ادامه بدم یا تموم کنم؟!
مطمئنا باید تمام کنید رابطه را. زیرا در غیر اینصورت وقتی حال او خوب شد او رابطه را تمام می کند
سلام دکتر.من پسری 21ساله هستم که اوایل امسال با یک دختری توی دانشگاه که از قبلم میشناختمش وارد رابطه شدم که سه ماه طول کشید.اون موقع خیلی واسم اهمیت نداشت و وقتی دیدم رابطمون به جایی نمیرسه خیلی راحت باهاش کات کردم.
اما وقتی که ترم جدید دانشگاه شروع شد و دوباره دیدمش انگار ناخودآگاه دوباره سمتش کشیده شدم انگار بیشتر از قبل واقعا دوسش داشتم رفتم باهاش حرف زدم صادقانه گفتم که دوست دارم و اونم قبول کرد.اما وقتی وارد رابطه شدیم دیدم مثل قبل نیست اصلا یعنی میخواد حرف حرف اون باشه زور بگه،بهش میگفتم دوس ندارم با فلان پسر حرف بزنی میگفت نمیتونم بخاطر تو دورمو خالی کنم یا بهت جواب پس بدم.من تا چهار ماه تحمل کردم تحمل کردم ولی جز بدرفتاری ازش چیزی ندیدم واقعا.تا اینکه بعد از ی بحث تو چت بلاکم کرد و منم برعکس دفعه های قبل دیگه اهمیتی ندادم بهش.سری قبل که دعوا کردیم میخواستم خودمو بکشم چون حس میکردم واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم.میخواستم رگمو بزنم ولی فقط آسیب زدم به خودم.ولی این دفعه هیچ حرفی بهش نزدم جوابشو ندادم که وقتی دید اینجوریه از اینستام بلاکم کرد ولی دیگه اهمیتی نداشت واسم.الان چون سه تاکلاس دارم باهاش در هفته واقعا واسم سخته که بخوام ببینمش چون میدونم از لج من میره پیش کسایی که ازشون میدونه خوشم نمیاد.یکی راجب این موضوع کمک میخواستم ازتون؟
الانم واقعا دارم اذیت میشم که من بخاطر اون هرکاری کردم ولی اون حاضر نبود بخاطر من با ی پسر دیگه حرف نزنه
چیکار باید بکنم آقای دکتر؟
سن شما سن آشنایی است و قرار نیست با هر کسی دوست شدید رابطه جدی شود. باید بدانید اشنایی جهت شناخت است. آنچه شما درباره دوست داشتن بیان کردید غلیان هورمون در بدن است و ربطی به ان دختر ندارد. درباره دختر دیگری نیر می تواند اتفاق بیفتد. بنابراین صبور باشید تا فرد مناسب برای خود را بیابید. ولی اینبار زود عاشق نشوید و ابتدا شناخت پیدا کنید
سلام وقتتون بخیر
من حدود یکسال و ۴ماه با یه پسری که ارتباط خانوادگی کمی باهم داریم دوست بودم اون واقعا منو دوست داشت حتی اوایل رابطه حدودا ۵ یا ۶ ماه به پای من موند تا بهش علاقه مند بشم من کلا دختری با اخلاق خشکی هستم بخاطر شرایطی ک دارم
از علاقه ای ک بهم داره کاملا مطمعنم
ولی حدود ۸ ماه پیش با رضایت هر دوتامون رابطمون رو تموم کردیم چون من یکسری اهدافی داستم ک با وجود رابطه نمیتونستم بهش برسم و ایشون هم همینطور ولی هر از گاهی باهم صحبت میکنیم میدونم هنوز عاشقمه ولی خب میگه نیاز به یه رابطه جنسی دارم اگر اجازه میدی یه صیغه چندساعته با خانمی بخونم و نیازمو اوکی کنم الان از من میخواد اجازه هم بگیره که یک وقتی من ناراحت نشم یا از چشمم نیوفته ولی خب ما ۸ ماهه کات کردیم ولی خیلی دوسش دارم
نمی دونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید
حرف ایشان بسیار غیر منطقی است. هدف آن احتمالا راضی کردن شما به رابطه جنسی است. در هر صورت در صورت تکرار این حرف یا پافشاری بر آن حتما باید از رابطه بیرون بیایید.
سلام وقت بخیر.اقای دکتر من سابقه طلاق تونامزدی دارم یکسال پیش با یکی از دخترهای اقوام(تونامزدی جداشده) برای ازدواج اشناشدیم ولی قبل طلاق اون دختر خانم تو دلم بهش علاقه داشتم تا کار این خانم ب طلاق کشید ومنم به واسطه فامیل بهش پیشنهاد ازدواج دادیم وخانواده ها هم درجریان بودند بطوری که پیش مادرامون انگار نامزد بودیم وراحت اوایل رابطه تاشش ماه اول هیچ اختلافی نداشتیم بعد اون اوایل کار رسید به جزئیات واختلافات نظر هی دعوا وجروبحث بعد ۱۰ماه رابطه وقطع رابطه ۱۱روزه بهش پیشنهاد خواستگاری دادم ونزدیکی روزهای خواستگاری بود یک حس خفگی درگلو بهم دست داد ؟ انگار داشتم خفه میشدم مجبور به بهم زدن خواستگاری شدم.الان نزدیک یک ماه هس قطع رابطه کردیم وخانواده هامون باهم قهرهستن وبعضا وسوسه میشم برگردم چون بعضی روزها یادم میفته داغون میشم وازطرفی میترسم برگردم اون حس باز بهم دست بده؟ چیکارکنم اقای دکتر.اون حس خفگی موقع جدی شدن خواستگاری وازدواج بهم دست میداد یا شاید بخاطر جروبحثایی بوده یا ترس بوده نمیدونم.ممنون میشم راهنمایی کنید.
خیلی مهمه دلیل احساس بد خود را بفهمید. در غیر اینصورت ممکن است دوباره همان حال بد سراغتان بیاید. با یک روانشناس مشاوره کنید. شاید هم جر و بحث شما را ادیت کرده
سلام آقای دکتر، وقتتون بخیر باشه
من ۲۷ ساله هستم و ۹ سال پیش با پسری که دوسال از خودم بزرگتر بود وارد رابطه شدیم. خیلی همو دوست داشتیم طی این سالها و واقعا به پیشرفت هم کمک کردیم. اما این دوسال اخیر، بخاطر روابط ایشون با بقیه خانم ها( برای خوش گذرونی نه رابطه عاطفی) خیلی دعوا و جر وبحث داشتیم ک هردفعه ایشون میرفت و منو تنها میزاشت و از همه جا بلاکم میکرد، اما وقتی برمیگشت متاسفانه من قبول میکردم. البته برای مسائل خیلی سطحی دیگه هم ایشون منو تنها میزاشت طی این دوسال. دو ماه پیش هم سر یک بحث واقعا الکی و سطحی منو تنها گذاشت و دیگ جوابم رو نداد و از همه جا بلاکم کرد و فقط گفت میخواد دوستی با دخترهای دیگ رو تجربه کنه و الان هم ۲،۳ تا دوست اجتماعی دختر داره و خیلی خوشحاله باهاشون و من رو دیگ اصلا نمیخواد.
هدفمون از رابطه هم این بود که بعد از قبولی در مقطع دکتری، ازدواج کنیم.
الان این شرایط برای من خیلی سخته، نمیتونم حتی بعد این همه رفت و برگشت طی دوسال، باور کنم که رفته و با افراد دیگه ای در ارتباط هست.
میشه لطفا راهنمایی کنید باید چیکار کنم؟
ممنونم
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید. هیچ راه میانبری جز تحمل عم و درد ندارید
سلام اقای دکتر
من به مدت تقریبا هفت ماه با یه شخصی توی مجازی باهم بودیم
و خب من تو این هفت ماه وابستگی زیادی پیدا کردە بودم
به طوری باهاش حرف میزدم ارامش عجیبی میگرفتم
این احساسات کم کم به وجود امد
اون شخص هم بهم میگفت خیلی بهش حس امنیت میدم
ولی یه مشکلی داشتیم همش اینکە چرا رابطه مجازیه و چون خیلی دور بودیم نمیتونستیم فعلا ریلش کنیم
شاید یکی دو سال دیگە واقعی میشد
ولی ایشون خیلی این موضوع اذیتش میکردمولی چون احساسات داشتیم نمیتونستیم تمومش کنیم تا جدی تر شد
تا اینکە این اواخر دیدیم خیلی وابستە شدیم
خیلی اهمیت میدیم به هم
و این اونو میترسوند
قبلا هم بارها سر اینکە میترسه جدی شیم و چون مجازیه نتونه کاری کنە و اسیب ببینه
یکی دوبار خواست جدا شیم
حتی یه بار هم به مدت دو هفتە از هم دور بودیم
ولی وقتی برگشت فهمیده بود کە بدون من نمیتونه حتی چند نفر هم تو زندگی واقعی بهش پیشنهاد داده بودن قبول نکرد
درستە مجازی بود اما واقعا همو دوست داشتیم بارها بخاطر هم گریه کردیم
خوشحال شدیم خندیدم
ولی همیشه بیشتر میخواست زیاده خواه تر بود
یعنی بهش میگفتم حالا کە شرایطش نیس چرا رابطه الانمنو خراب کنی ؟
اوکی شده بود تا این اواخر کە گفتم دعوا داشتیم و حساس شده بودیم و احساساتمون زیاد شده بود یهو ترسید
امد گفت نمیتونه ادامه بده
چون مجازیه و بهم نمیرسیم و گفت توانای پیش بردنشو نداره گفت نمیتونه
گفت دوسم داره ولی شاید بتونیم فراموش کنیم بهتر از اینە کە جدی تر تر بشه
گفت یکم دوری کنیم من یکم عصبی شدم
یهو گفت نە دوست شیم دوست عادی من قبول نکردم یهو از همه شبکە های اجتماعی کە ارتباط داشتیم دیل زدم
ولی خیلی خونسردم انگار چیزی نشده
انگار هنوز قبولش نکردم…
انگار باز قراره بهم برگردیم چون همو دوست داریم و نیاز بوده کە دور شیم یه مدت و قدر مجازی بودنمونم بدونه
نمیدونم خیلی ارومم و این خیلی بده این ارامش
حتی با دوستامم در موردش حرفی نزدم یه جور رفتم تو شوک
یه جوری کە انگار میگم اروم بگیر برمیگرده
میشه بهم بگین چیشده
میتونم حداقل چندین ماه دیگە برم سمتش وبتونیم دوست بمونیم یا وارد رابطه بشیم نە با این شدت ولی جوری کە اسیب کمتری ببینیم و با مجازی بودنش کنار بیاد
یا دوست عادی بمونیم؟ چون واقعا سختە قطع ارتباط با کسی کە هر روز حرف میزدیم اینم بگم کە ما سه سال پیش هم خواستیم وارد رابطه بشیم به دلایلی بعد یه ماه تموم شد
بعد دوست بودیم
بعد یه مدت تقریبا یه سال حرف نزدیم
باز برگشتیم به هم به مدت هفت ماه تو رابطه
الان چیکار کنم به نظرتون ؟
رابطه باید متناسب باشد. یکی از اجزای تناسب شرایط مکانی و زمانی است. وقتی نمی توانید انرا کنترل کنید و اختلافات دیگر نیز دارید بهتر است رابطه را کاملا تمام کنید. در غیر اینصورت مشورت کنید که آیا بر این موانع می توانید غلبه کنید. اگر نتوانسته اید برگشت شما یعنی مشکلات ئوباره تکرار می شود
سلام من دختری۲۴ ساله هستم ک مدت ۴ سال با مردی۲۷ ساله دررابطه هستم . ایشون قبلا ازدواج کردن و همسرسون فوت شدن و یک دختر دارن . از روزی ک با ایشون اشنا شدم قصدم ازدواج نبود شاید دلسوزی و کنجکاوی درمورد زندگی ایشون باعث جذب من به رابطه شد . من همیشه به ایشون گفتم ک نمتونم با ایشون ازدواج کنم چون شرایط ایده ال من رو ندارن ولی ایشون به شدت احساسی هستن با تهدید به خودکشی و ابرو بری و این ک به خانواده ام جریان رو میگن منو وادار به ادامه این رابطه کردن کار درستی هم ندارن و ضعیف هستن از نظر جسمانی . من از این رابطه دلسرد شدم و خسته حتی به مدت دو هفته گوشیم رو خاموش کردم ولی ایشون بهمحل کار و منزلم مراجعه کردن و قضیه رو به خواهر و مادرم گفتن ک اگه برنگردم به رابطه اقدام به خودکشی و ابرو بردن من میکنن الان هیچ کس نه خودم نه مادرم به این رابطه راضی نیستیم چطور ایشون رو متقاعد کنم ک بیخیال من بشن و اتفاق بدی پیش نیاد .
مشکل از خود شما است. شما دچار تله ایثارگری هستید. مقاله تله ایثار را در سایت بخوانید.
قرار نیست شما او را قانع کنید
سلام اقای دکتر اگه میشه کمکم کنید من یه دختر20 ساله هستم و 4ماه بایه پسر28ساله دوست شدم اولین بارم بود که وارده رابطه عاطفی میشدم و از طرفی سال 4 کنکورم بود و میترسیدم که داشتن رابطه باعث افت درسم نشه چون هدفم یه رشته خوب بود .ولی از یه طرف دلم میگفت بمون عقلم میگفت تموم کن .اون پسر به من گفت که دنبال ازدواج نیس ولی خیلی دوستم داشت جوری که گفت اولین دختری هستم که دوستم داره . و براش مهم بود که من قبل اون با هیچ پسری نبوده باشم .خب واقعا اون اولین دوست پسرم بود وقتی بهش گفتم باور نکرد هر چقدر که میگفتم باور نمیکرد.تا این که یه بار مجبور شدم یه دروغ کوچیک بگم برای حفظ ابروی کس دیگه.و همین دروغ باعث شد که کلا اعتمادشو از دست بده و فقط با قسم و دست گذاشتن رو قران گذشته پاکمو باور کنه ومجبورم کرد که هر چی که از گذشته بوده حتی کوچیک ترین چیز رو بگم حتی دست دادن به پسر و منم همه چیزو گفتم هیچی ازش مخفی نکردم ولی نمیدونم چرا از دست گذاشتن رو قران میترسیدم با این که همه حقیقتو گفتم و باعث شد بهانه بیارم و اونم میگفت اگه میخوای این رابطه بمونه باید حتما رو قران دست بزاری من همه چیزو بهش گفتم ولی نمیدونم چرا ترسیدم و این کارو نکردم بهم گفت هر وقت ببینتم باید حتما براش قسم بخورم و منم بهانه اوردم و باعث شد تموم کنه رابطه رو قبلا هم چندین بار به خاطر ترس از اینده و این که من بعد ها برم دانشگاه میخواست کات کنیم ولی من نمیخواستم من دوستش دارم الانم که کات کردیم نمیدونم کارمون درست بوده یا نه و این که ایشون زود عصبانی میشن الان به نظرتون این رابطه برمیگرده ؟اگه برگرده ادامه دادنش درسته؟
بهیچوجه ادامه دادن درست نیست. توجه زیاد او به شما نشانه دوست داشتن نیست. نشانه شک و بی اعتمادی درونی او است. مواردی که گفتید از او نشانه عدم تعادل روحی اوست. این رابطه در ادامه شما ر از پای در می اورد
سلام وقتتون بخیر
من و دوست پسرم ۶ ساله ک باهمیم سه سالو نیمش رابطمون مجازی و از راه دور بود
ما باهم بزرگ شدیم خیلی از مشکلاتی ک بقیه باهم داشتن ما نداشتیم همیشه همو درک میکردیم و بهم گیر نمیدادیم
از نظر خانوادگی همیشه تحت فشار بود یکی از اعضای خانوادش مریضی بدی داره
از پارسال شروع ب کار کرده توی کارشم یسری مشکل بود حالا حدود ۵ ماهه میگه افسردگی دارم خیلی مشغول کار و زندگیم و کم کم من کلا از زندگیش حذف شدم حتی حالمو نمیپرسه جوابمو ب زور میده حتی روز سالگردمون هم پیام نداد
منم افسردگی رو تجربه کردم ولی اینجوری نبودم همش میگم باید درکش کنم هرکسی یجوریه نباید تو این شرایط تنهاش بزارم
ولی اون حتی بزور جوابمو میده و میگه حوصله ندارم،کار دارم…نمیزاره ک کنارش باشم
خودمم دارم نابود میشم
چند بار باهاش حرف زدم ولی دیگه ن جونی برام مونده هم میترسم چیزی بگم ک حالش بدتر شه
مدام درحال سرزنش خودم و فکر ب اینم چ کاری کنم درسته چ کاری کنم نکنه حالش بد شه
واقعا نمیدونم چ کاری درسته
عاجزانه درخواست کمک دارم
ابتدا باید حال خودتان خوب باشد تا بتوانید به کسی کمک کنید. حال شما فعلا مساعد نیست. بهتر است از رابطه بیرون بیایید زیرا توان ادامه را ندارید. به او نمی توانید کمک کنید حال خود را هم پریشان می کنید. هرچه زودتر بیرون بیایید
درود دکترعزیز ومحترم
ضمن تشکرخدمت شما که اینچنین با حوصله وکامل زمان میزارید وجواب دوستان رو میدهید…
خودم یک خانم ۴۷ساله هستم که ۱۱ساله از همسرم جدا شدم ویه دختر دارم ،حدودهمون ۱۱ سال بایه اقایی اشنا شدم که متاهل بود که البته مشکل داشت وناراضی …وابراز علاقه میکرد وراضی از رفتار من که میگفت عکس رفتارهمسرخودش هست الان ۷ساله که همسرش رفته ومهریه هم گرفته ولی طلاق نه …وبین ماهم مشکلات زیاد شده ،ازطرف من چون اقدامی برای عقد نمیکنه بهم میریزم و بدرفتاری میکنم …ورفتاری که یه زمان ازش تعریف میکرد وخوشایندش بود الان ازش فراری ونمیتونیم کات هم کنیم ، من همچنان لای منگنه ام …شما بگید چه هدفی داره ومن چه کنم ؟؟؟
پاینده باشی دکترجان
ایشان تا زمانی رابطه براش خوشایند بوده که لازم نباشد هزینه عاطفی روانی اجتماعی و مالی بدهد. این شرایط را همه مشتاق هستند. پس دلیل بر علاقه و اشتیاق به ازدواج در او نبوده از ابتدا. حال که شرایط جدی شده است موضوع خود را نشان می دهد.
اگر قصد شما فقط ازدواج است بهتر است از رابطه بیرون بیایید. شما لزوما برای او فرد بهتری نسبت به همسر قبلش نبوده اید. حتی در صورت ازدواج احتمالا به نفر بعد شما همان مشکلاتتی را مطرح می کند که درباره همسر قبل می گفت
سلام ۲۴ سالم به مدت ۳ سال به قصد ازدواج با یه آقایی بودم یعنی از زمان خواستگاری این رابطه شروع شد ولی پدرممخالف بود بخواطر همینم اینقدر زمان برد ولی من تو این مدت فهمیدم ایشون بهم بی توجه هیچوقت تولدمو حتی تبریک نمیگفت میگفت یادم رفت یا روز خواستگاری بعد هزار دنگ فنگ بخواطر یه چیزی مسخره تفریح ایشون خواستگاری کنسل شد من دیگه نخواستم ایشون بیاد خواستگاری تا سه ماه دستو پا شکسته ارتباط داشتیم تا اینکه من گفتم دیگه نمیخوام ادامه بدم جدا شدیم چون واقعا از ایک رفتاراش نگران شدم با اینکه زبانی ابراز علاقه میکرد حالا بعد ۶ ماه عکساشو با یه دختر خان م میزاره یعنی ازدواج کرد ولی این قضیه که ایشون از قبل با این خانوم ارتباط داشت حالمو بد کرده اصلا حس ادمایی دارم که ۳سال یا بیشتر بهش دروغ گفتن نمیدونم از سر لجبازی اینکارو کرده یا واقعا با اون کاراش میخواست منو از سرش باز کنه
مهم تر از دلیل رفتار او آن است که چرا شما به شخصی که به گفته خودتان فردی بی توجه بود علاقمند شده اید؟ ممکن است دلایل ان در تله های زندگی شما بوده باشد. تله رها شدگی و تله محرومیت هیجانی را در سایت مطالعه کنید
سلام آقای دکتر عرض ادب و خدا قوت
اقای دکتر عزیز من 24سالمه و ۳سال هست که توی رابطه ای کاملا جدی و صمیمی و عاطفی بودم با خانومی که 26سالش بود ولی به جز سنش که بزرگ تر بود تو بقیه ی ملاک های ازدواج من سر تر بودم.
آقای دکتر از لحاظ رفت امد ما تقریبا همیشه باهم بودیم شب تا صبح، صبح تا شب همیشه همه ی ادما چه همسایه چه فامیل مارو کنار هم میدیدن…. موضوع از اینجا شروع میشه که ما به اين نتيجه رسیدیم که بدرد هم نمیخوریم و تموم تلاشمونو کردیم اما نشد…. من هم قبول کردم و واقعا مطمئنم که دیگه نمیخام…. اما هر شب عذاب میکشم، شبا تا صبح ییدار و گریه و حال خراب، واقعا دیگه کم آوردم، دیگه نمیخوامش به هیچ وج اما اصلا نمیتونم فراموش کنم… باید چیکار کنم من
انتظار نداشته باشید وقتی رابطه وقتی انقدر در هم تنیده بوده است و زمان زیادی با هم صرف می کردید بدون فشار روحی تمام شود. زمان به خود بدهید و این فشار را تحمل کنید
سلام و ادب
من مشکلی دارم دکتر 17 سال اذواج کردم .خواهرانم اذواج کردن بسیار حسود و بخیل و تهمت زن و ….هستن .خوب بلحاظ ظاهری زشت و به لحاظ مالی یک خونه دارن و من مستاجرم.نیشو کنایه و عقده ای بازی زیاد در میارن طوری که دیگه کات کردم
حالا بنظر شما کار من درسته قطع رابطه البته اونها هم اصراری به رابطه ندارن .فقط فضول هستن و سالی یک بار زنگ میزنن .
چرا میگم حسود چون مثلا خواهریم اما من بینی عمل کردم یکی شون زود گفت منم برم عمل کنم منو مجبور کرد از دکتر خودم و کارهاشو و نگه داریشو انجام بدم که کردم و دوسش داشتم خوشحال باشه .اون یکی دیگه گفت اه یک خال بیرنگ دقت کنی به اندازه ارزن زیر گونه داری .یعنی عیوب داری .اون یکی هم گفت دوستم همه جوره عمل کرد و ماشین و فلان سر چهارراه سکته کرده مرد .یعنی زنهای بزرگ صاحب بچه و شوهر یکیشون تبریک بلد نبود و اما جاریم عمل کرد خنده و شادی خانوادش بود .خواهرهای من بلحاظ ظاهری زشت و شوهرانی زشت دارن اما کارمند و …و پز ما پولداریم.کنار هم میشینن و میگن ما پولدارها با هم .احمق کجای ایران یک خونه 75 متری و حقوق 7 تومان پولداری هست .اگه پولدار بودین اینقدر عقده ای نمیشدین البته اینو تو دلم میگم .و هیچ گاه جز احترام ندیدن از من .دو تاشون به مذهبی بودن و …میگن اونها بهشتی هستن و من جهنمی .اما چرا اگه جلوی پسر 14 ساله من محجبن چرا تولد و عروسی حجاب ندارن جلوی مردها میگن یک شبه عکس میگیریم و بشدت طوری زاویه میگیرن که منم تو عکسشون باشم شعور ندارن من نمیخوام تو عکس اونها باشم.و یکیشون گفته شوهرم عاشق سوفیاست اخه احمق وقتی من همسرم رو انتخاب کردم .دیگه هر ابلهی عاشق من بشه من میرم اون سمت من دارای عقل و شعورم بعد بلحاظ ظاهر همسراشون کوتوله و سیاه و زشتن.و شوهرانشون نمیگن خود خواهران من میگن شوهرمون عاشق سوفیا هستن .خوب من چه تقصیری دارم من که سالی دو دفعه منزل مادرم میاین میبینمتون.چرا خفه نمیشین.بسیار مذهبی های فاسد فکر و در دروغ و تهمت استاد با نام دین به من تهمت میزنن و به مادرم میگن اون مادر بیسواد منم باور میکنه .البته 75 سالشه .
روابط با اینها انگار خواهران تناردیه رو دارم و کلا خانوادم دقیقا تناردیه هستن
چه کنم راه درست بازم روابط داشتن با اینهاست .چقدر لبخند بزنم به رسم ادب چرا اونها احترام نمیزارن اینقدر حسود چرا
اگر بدون روابط با انها احساس آرامش بیشتری دارید لزومی نداردرابطه داشته باشید. بجای آنها سعی کنید دوستان خوبی برای خود پیدا کنید
با تشکر از همه
سلام خسته نباشید
من حدود ۱۰ ماه با کسی وارد رابطه شده بودم و اوایل همه چیز خیلی عالی پیش میرفت و خیلی خوب بود اما چون برای بار اول بود چنین حسی رو تجربه میکردم یکم نسبت بهش گارد داشتم و فکر کرد که من این رابطه رو نمیخوام و به مدت یک ماه از هم بیخبر بودیم بعد مدتی دوباره ارتباط گرفتیم چون رفتارش عوض شده بود من مداوم با گذشته مقایسش میکردم و خودمو ناراحت میکردم و همش گریه میکردم و اونم اصلا تحمل اینکه بخوام گریه کنم و نداشت بعد یهو اومد گفت که ما باید تموم کنیم چون من به تو آسیب میزنم و نمیخوام اذیت بشی گفت دوستم داره و خواهد داشت ولی نمیخواست جوری بشه که بعدا بگم اشتباه کردم وارد رابطه با این آدم شدم و چه آدم مزخرفیه و دوست نداشت اولینم بد باشه و گفت بیا دوست بمونیم باهم حسامون شاید همون باشه و رفتاری تغییر نکنه فقط دیگه اسمی روی ما نیست و من الان نمیدونم واقعا باید چیکار کنم خیلی برام دردناکه وقتی میدونم همو دوست داریم و نتونیم باهم باشیم نمیدونم باید چیکار کنم و آیا امکان داره دوباره بتونیم بهم برگردیم بعد مدتی
دوستی معمولی در شرایط شما معنایی ندارد. تصمیم بگیرید می خواهید در کنار هم باشید یا نه. اگر خیر بهتر است هیچ رابطه ای نداشته باشید
سلام وقت بخیر
من۲۵سالمه.سه ماه با پسری که از قبل یه دوستی ساده بینمون بود وارد رابطه شدم.۲۷سالشه و اخلاقش رفتارش طرز برخوردش خوب بود و تا حد زیادی با معیارای من مطابقت داشت گرچه بعضی وقتا سر یه سری مسائل بحث راه مینداختم و ناراحت میشدم و اون با صبوری حلشون میکرد.حس میکردم واقعا منو دوس داره و توی رابطه ی امنی قرار دارم.تا اینکه این بحثا بیشتر و بیشتر شد و آخرش گفت این رابطه دیگه به درد نمیخوره و باید تمومش کنیم.من غرورم نذاشت بگم نرو و فک میکردم خودش برمیگرده.چون قبلا یه بار دیگم بخاطر ترس از آینده و نامعلوم بودنش کات کرده بود و بعد از یه هفته با اصرار زیاد برگشته بود رابطه اوکی شده بود.
خلاصه این بارم رفت ولی ۱۰ روز گذشت و برنگشت.من بهش پیام دادم و فهمید دلم براش تنگ شده ولی مستقیم نگفتم که میخوام برگردیم. اونم گفت منم دلتنگ شدم ولی نمیتونستم پیام بدم و تو هم هیچوقت هیچوقت فکر برگشتن به رابطه ای که هرروز توش بحث داشتیم رو نکن و سعی کن همه چیو فراموش کنی.گفت من عاشقت بودم ولی اون حس کم کم از بین رفت و دیگه امکان نداره دوباره برگردیم به رابطه و واقعا هم انگار براش مهم نبود و انگار راضی بود که کات کردیم.من از حرص و ناراحتی خدافظی کردم و گفتم همه چی تمومه و بعدم بلاکش کردم.
الانم خیلی ناراحتم و انگار یه چیزی درونم داره میسوزه.هم دوسش دارم هم ناراحتم از اینکه رفته هم عصبانی ام هم حسرت میخورم هم فک میکنم از اولم اونقدری که من فک میکردم دوسم نداشته و اعتماد به نفسمو از دست دادم.
لطفا راهنمایی کنید که باید چیکار کنم.امکان برگشتنش هست؟اصلا اگر هم برگرده دیگه اون رابطه ارزش ادامه دادنو داره؟باید فراموشش کنم؟با این همه ناراحتی چطور کنار بیام؟
بله بهتر است از رابطه کاملا بیرون بیایید.
ایشان ثباتی در رابطه ندارند و اگر هم برگردید دوباره به همین نقطه می رسید
سلام ببخشید من ۱٠ ماه با کسی بودم ک واقعا عاشق هم بودیم و رابطه داشت عالی پیش میرفت اما مادرشون فهمید و گفت ک دیگ نمیخاد باهم باشین. ولی من نمیتونم ترکش کنم از شدت عشق و وابستگیم بنظر شما چیکار کنم؟
باید کمی صیوری کنید.
ویژگی اول در عاشقی صبوری است
سلام دکتر، شرمنده من نتونستم سوالمو جای دیگری تایپ کنم و اینجا نوشتم تا اینجا پاسخمو بدید. واقعاً نیاز به راهنماییتون دارم.
من ۱۸ سالمه و با پسری که ۳۰ سالشه، ۴ ساله به طور مجازی در ارتباطم. خیلی همو دوس داریم و با اینکه بارها و بارها از دست همدیگه دلخور شدیم ولی هیچ وقت رابطمون از بین نرفت. متاسفانه از نظر مکانی خیلی فاصله داریم اما گفت به زوری به خواستگاریم میاد و همه این فواصل از بین میره. خلاصه تا اینکه بعد یک مدت بهم گفت میخواد ارتباط ارباب برده داشته باشیم و نوع رابطمون که عاشقانه بود رو تبدیل به این نوع کرد. ۲ طرف از این ارتباط ارباب برده لذت میبریم و ارتباطمون محکمتر شده اما بعضیا بهم گفتن که این ارتباط اشتباهه و پسره داره ازت سواستفاده میکنه. میشه شما راهنماییم کنید؟ این ارتباط درسته یا نه؟ از نظر سنی به نظر شما ایرادی داره که با ۱۳،۱۴ سال تفاوت سنی همو دوس داریم؟
مظور شما از ارتباط ارباب برده چیست؟
یعنی من بشم اربابش و اون سگم. ازم میخواد که بهش زور بگم و خودمو بالاتر از اون ببینم. بهش فحش بدم و اینجوری ولی تا حدی که به دوطرفمون اسیبی وارد نشه
ایشان از عزت نفس پایین رنج می برد. ضمن اینکه در اینده در رابطه جنسی با هم مشکل خواهید داشت
بله ممنون
دکتر به نظرتون این قضیه ممکنه موجب آسیب به رابطمون بشه؟
چون پیش یک دکتر رفته بود که بهش گفته بودن ممکنه این عمل سبب بهبودم بشه ولی دکتر دیکری خلاف حرف ایشون رو گفت
من پاک گیج شدم.
بعید است دکتری گفته باشد مفید است. احتمالا از قول خودش گفته به شما
بله ممکن است اسیب زیادی بزند. زیرا احتمال دارد در همین حد هم نباشد و موضوعات دیگری را نیز در بر داشته باشد
و اینکه از نظرتون تفاوت سنی زیادمون مشکلاتی خواهد داشت؟
سلام
16 سالمه با دوست صمیمیم که 7 ساله با هم دوستیم کات کردم
اگه بخوایم از رو قلبمون پیش بریم ، هنوزم همو دوست داریم و دوس داریم برگردیم و اگه بخوایم به نظرم می تونیم ، با این که شاید مثل قدیما نشیم
ولی اگه از لحاظ عقلی بگیم ، چون اون درون گراست و من برون گرا ، جدیدا دیگه نمی تونیم با هم باشیم و نمی تونیم حرفامونو حضوری و توروی هم بگیم
میشه راهنماییم کنید که کات کردن کار درستی بوده یا نه
ممنون
قرار نیست کات کنید. می توانید کمتر با هم ارتباط داشته باشید. هر دوست می تواند برای یک چیز مناسب باشد. قرار نیست یک دوست تمام نیازها را برطرف کند
سلام
۲۷ سالمه
من با یه خانمی ۸ ماه باهمیم همه چی خوب بود
ایشون از لحاظ روحی کمی دچار مشکل شدن البته از سمت من نبوده این اشفتگی روحی
خیلی بی رمق شدن و از من مدتی زمان خواستن برای تنهایی که یه مقدار خودشونو پیدا کنن
تغییر رفتار داشتن یه مقدار نسبت به قبل کم اهمیت تر بودن با من ولی من گذاشتم رو حساب حال روحی نامناسبشون
الان ۲ هفته هیچ ارتباطی نداریم باهم که پیامی نیومده از طرفشون
منم پیام نمیدم بهش برای اینکه به تنهایی نیاز داره الان میخوام بدونم بنظرتون این به منزله ی کات کردن هست یا واقعا احتیاج به تنهایی؟
و من چیکار باید کنم تو این شرایط؟
هر دو احتمال وجود دارد
بهتر است خبر او را بگیرید و مستقیم سوال کنید
سلام وقت بخیر جناب دکتر دختر خانمی ۳۰ ساله هستم که با آقایی که ۵ سال از خودم کوچکتر هستند ۶ ماهی هست در محل کار آشنا شدم که از لحاظ سمت کاری هم از بنده پایین تر هستند ایشون تا یه حدی از من رابطه جنسی میخان و این برای اصول اخلاقی من ممکن نیست و هرچه به ایشون میگم یکم زمان برای شناخت هم بذاریم و رابطه جنسی رو برای زمان عقد بذاریم قبول نمیکنن و میگن اذیت میشن ما چندین بار سر این موضوع اختلاف داشتیم و جدا شدیم و برگشتیم ،ایشون خیلی خونگرم و با اخلاق و خانواده هستند فقط دراین مسئله خیلی عجول هستند بنظر شما میشه روی این رابطه اصلا حساب باز کرد ؟
متاسفانه ایشان در سنی نیستند که بشود از او انتظار ثبات در تصمیم گیری داشت بالاخص اگر رابطه جنسی برقرار کنید احتمال تغییر نظر او بیشتر می شود زیرا چیزی را که می خواسته بدست اورده است.
بنظر شما کمی جنبه هلی جمایتگری تان زیاد است و. مقاله تله رها شدگی را در سایت بخوانید و چک کنید ایا با نشانه های شما مطابقت دارد؟
درود بر شما.دکتر من ۳۲ سالمه.اقای دکتر.دو سال و نیم یا اقایی بودم که منو واسه ازدواج خواستن و عاشقانه منو دوس داشتن.رابطه بسیار عمیق و تجربه کردم با ایشون.هیچوقت حتی گمان نمیکردم بخواد بره.خیلی ماجراها اتفاق افتاد.خونواده ها در جریان قرار گرفتن….که این اقا اواخر مهر امسال یهو گفتن دیگه نمیخوان و رفتن.من رابطمونو دوس داشتم.رفتم بهش گفتم برگرد چون ایشون منو اونقدری میخواستن که منو بارها برگردوندن اما ایندفعه نه.۲۰ روز گذشت خبری نشد تا اینکه طاقت نیاوردم.برگشتم بهش گفتم بیا درست کنیم همه چیز و به هیچ صراطی مستقیم نشد.و من یه جورایی بعد یه مدت حس کردم حکم یه ادم اویزوون و براشون داشتم.کلی پیام بهش دادم که احساس منو به بازی گرفتی و دیگه تموم کردم.من نمیخواستم به هر نحوی شده ایشون و از دست بدم چون دوسش داشتم.خیلی جاها منو دلداری دادن که میگذره یادت میره ووو…من موندم تو تمام این مدت چطور واسه ایشون این همه راحت گذشت…که حتی یه پیامم ندادن واسه احوالپرسی از من حتی.دیدمشون گفتن که دوسم دارن اما به صلاح هر دومون هست رفتن.دکتر ایشون ادمی بود که واسه رفتن من گریه میکردن خودشونو به اب و اتیش میزدن.من موندم چطور این همه بی رحمی از جانب ایشون دیدم…میخوام یه جوری برشون گردونم که خودمو کوچبک نکنم.به هر راهی بگید زدم اقای دکتر اگر با صحبت درست میشد.دنبال یه راه حلم.نظر شما چیه؟من اینقدر از ایشون محبت دیده بودم جز این اواخر که ذره ذره اش یادمه و نمیخوام ایشون برن از زندگیم چون میدونم هیچوقت کسی نمیتونه اندازه ایشون کنارم باشه و البته هیچکسم نمیتونه به اندازه ایشون بعد این رابطه بذاره اینقدر بیخیال بره.لطفا کمک کنید من چطوری میتونم ایشون و دوباره علاقه مند کنم و برگردونم.
چکار کردی مینا؟ موفق شدی؟ برگشت پیشت؟
منم شرایط تورو دارم. حدود ۳ سال باهم بودیم و از اول مهر تموم شد. با این تفاوت که اون بدون توضیح رفت. انگار زمین دهن باز کرد و اونو بلعید. هیچ جایی نیست
عشق مفهومی واقعی نیست بلکه جذبه و محبت ناشی از نیاز جنسی است وقتی تا حد کافی ارضا شد و سند رسمی برای ماندن نباشد جهت تجربه دیگر و شاید بهتر و متفاوت تر، کیس دیگری بر می گزیند
وقتی ازت بهرشو کشیده چه لزومی داره خودشو درگیر ازدواج و عقد و عروسی کنه
این مسیر از طرف خانما اشتباه میشه
وقتی پسر بدون عقد و عروسی ارضا شده دیگه چه نیازی خودشو به دردسر بندازه
سلام وقتتون بخیر به مشاوره با شما نیاز داشتم.
چهار ماهه با اقایی از طریق یک اشنا معرفی شدیم واسه ازدواج اوایل زیاد استرس داشتم و تمایلی نداشتم ولی نمیتونستم بهشون بگم خواستگاری انجام شد و قرار شد مدتی باهم اشنا شیم و بعد قرار مراسم عقد رو بزاریم بعد از گذشت ۲ ماه کم کم متوجه سوالات عجیب ایشون شدم که مرتب سوال میکرد ایا قبلا با کسی بودی و همینطور متوجه کم شدن ارتباط مادرش با خانوادم تااینکه بعد از دوماه که حالش عوض شده بود گفت که دودل شده بخاطر حرفهای بقیه و استخاره زده و استخاره بد اومده. قرارشد با مشورت خودمون یه مدت مجدد صبر کنیم. تو این مدت صبر کردن متوجه شدم خیلی تحت تاثیر دروغهای یه نفر پشت سر من زده قرار گرفته.بعد از یک ماه صبر کردن ازش خواستم با خانوادم مجدد تماس بگیرن اما نگرفتن بهانه های مختلف اورد. به صورت پنهانی گوشیش رو چک کردم و متوجه پیامهای توهین امیز یه نفر نسبت به خودم شدم که به این اقا گفته بود. همینطور متوجه پیامهای خودش و مادرش شدم. متوجه شدم دقیق یه ماه قبل ازینکه در مورد استخاره با من صحبت کنه استخاره زده بود و مادرش بهش گفته بود به من بگه و جدا شیم اما پنهان کرده بود و مادرش بهش گفته بود باشه یه مدت صبر کن مجدد استخاره میزنیم و اون بعد از یک ماه تازه به من گفت همینطور متوجه شدم مادرش یه ماه بعد دوباره بهش گفته بود استخاره خوبه وقت عقد مشخص کنیم و خودش گفته بود نه. حس میکنم خودش و خانوادش تحت تاثیر حرف بقیه قرار گرفتن و پشیمون شدن اما این اقا دقیق به من چیزی نمیگه. همش میگه نمیدونم چیکار کنم فعلا حالم بده اگه اذیتی خب برو اما من نمیخوام همچی رو خراب کنم.
حس میکنم تحت تاثیر دروغهای پشت سرم قرار گرفته. خیلی بلاتکلیف منو گذاشتن. الان یه هفته ست که بهش گفتم از حقیقت و پیامهاش با مادرش و پنهانکاریشون خبر دارم و دیگه تماس باهاش نگرفتم و اونم یه هفته ست که دیگه خبری ازش نیست. نمیدونم چیکار باید انجام بدم
ایشان بنظر ثبات رای ندارد و تحت تاثیر مسائل غیر علمی است. این عدم ثبات بعدتر نیز می تواند در زندگی شما مشکل ایجاد کند.
ایشان همچنین تحت تاثیر رای مادر است.
کسی که به استخاره پناه می برد نشانه ان است که فرد مصممی نیست و می خواهد تصمیم را به دیگری واگذار کند. یعنی مسئولیت تصمیم را ترجیح می دهد خودش برعهده نگیرد
با او بهیچوجه تماس نگیرید و اگر برگشت تا زمانی که مطمئن نشدید در تصمیم قطعی است رابطه را شروع نکنید
مرد برای مسیری ک قبلا خودش تعیین انتخاب و حرکت کرده همراه انتخاب .میکنه و ازدواج
ایشان تو تعیین مسیر ب مامانش نگاه میکنه فردا تو نحوه ارتباط با شمام تبعیت از وی خواهد داشت
سلام وقت بخیر اقای دکتر.
من ۳۶ سالمه و عاشق کسی شدم که ۲۲ سالشه.یهنی ۱۴ سال اختلاف سنی داریم.
الان من عاشقم.اونم عاشق.
من از این میترسم که فردا من میشم ۵۰ ساله و خانمم میشه ۳۶ ساله.
میخوام بدونم مشکلی پیش نمیاد اینجوری از نظر روحیات و…
چون واقعا دوسش داشتم و نمیتونم ازش جدا بشم.
توروخدا جوابمو بدین.
ممنونم
اختلاف سن زیاد احتمال مشکل را بیشتر می کند ولی قطعیتی ندارد. بهتر است مدت زمان بیشتری را برای اشنایی با هم وقت بگذارید تا متوجه شوید ایا در یک دنیا زندگی می کنید یا بخاطر اختلاف نسا در دو دنیای متفاوت
100درصد اشتباه
جهت اشنایی با میزان ظرفیت ایشان.
وی را در شرایط سخت امتحان کنید پاسخ رفتاری ایشان مشخص کننده مسیر شماست.
بد نیست درباره برخی علایق وسلایق و جهان بینی تان بیشتر مطالعه کنید.
۱۴ سال اختلاف یعنی شماببلوغ رسیدی ولی ایشان تازه متولد شده چرا ب بالا رند بشه عدد
سلام وقت بخیر
من تعریف شمارو خیلی شنیدم الان تو یک شرایط سختی قرار دارم خیلی ممنون میشم که کمکم کنید
من یه دختر ۱۸ ساله با یک پسر ۲۳ ساله که وارد رابطه شده بودیم این رابطه بخاطر شرایطی که ایشون داشتن(سرباز) از طریق فضای مجازی بود
نزدیک یه سال بود باهم حرف می زدیم ولی تند تند به دلایلی کات میکردیم و بازه زمانی کات کردنمون هم زیاد بود من بلاخره نتونستم به غرور خودم غلبه کنم و دوباره خواستم رابطه شروع شه و بهش پی ام دادم اونم اصلا رد نکرد تازه صمیمی تر از قبلم شدیم هر روز وابسته تر و عاشق تر از دیروز ما همه چیو برای آینده برنامه ریزی کرده بودیم قرار بود بعد چند ترم از دانشگاه رفتن من باهم نامزد کنیم
وقتی داشتیم درمورد آینده حرف میزدیم من یهو قدرت کلام خودمو از دست دادم و به شوخی گفتم کسی تورو میخواد چیکار و…
اونم شروع کرد به شمردن افراد فلانی و…
برای من سخت شد برای اینکه کم نیارم یکی از عکسای آشنایان که درگوشی بود(ایشون رتبه سه رقمی آورده بودن عموش برای تبریک استوریش کرده بود منم وقتی بحث از کنکور شد عکسشو واسه دوستام فرستادم که رتبه برتر تو فامیل اینه و… برای اینم صورتشو کات کردم فرستادم)براشون فرستادم و به دروغ گفتم هدف خونواده من ایشونه که قراره دندون بخونن
بعدش اون گف که من فقط باهات شوخی کردم ولی من اصلا به روی خودم نیاوردم که دروغ گفتم و برعکس تاییدشم کردم اینم خیلی عصبی و ناراحت شد و..
فردای اون روز نبود بهش پی ام دادم که چت شده گف فکرم درگیره
به خونواده ها قراره تو آینده چی بگیم
شغل من قرارا چی بشه و..(مدرک لیسانس مهندسی عمران)
تو قراره بری تو یه شهر دیگه تکنسین اتاق عمل بخونی و…
منم گفتم هرجور راحتی من مشکلی ندارم میتونیم کات کنیم
وقتی صدامو شنید دید گریه کردم و ناراحتم گف عیبی نداره شغلم حل میشه شهریم که قراره بری با شهر خودمون یه ساعت فاصله داره و من آخر هفته ها میام اونجا خونواده ها هم اولش یکم سخت میگیرن بعدشم عادت میکنن و…
ما به رابطمون ادامه دادیم اون خیلی سطح فکریش نسبت به سطح فکری من چند level بالاتر بود
مرام عاشقی و قشنگ بلد بود وقتی یه جمله عاشقانه میگف یا یه کلیپی چیزی می فرستاد خیلی خشک و یخ جوابشو میدادم در حد یه ایموجی
هی به اندامش گیر میدادم
هی گوش زد میکردم خونواده من آرزوشون اینه که دومادشون دکتر بشه و...
اینارو میگفتم تا یکم تلاششو بیشتر کنه وگرنه همچین چیزی نبود خواستم بجای اینکه بفکر سفرای خارجی و خوش گذرانی با دوستاش و… باشه بیشتر رو کارش تمرکز کنه تا آیندمون بهتر بشه
توی آخرین شب قشنگ حرف زدیم عکس و…
فرداش نبود پیام دادم کجایی و…
گف شیفت بودم خستم منم گفتم اوکی دیگه بهش پیام ندادم
فرداش دوباره اس دادم که تو چت شده گف ببین من اینجوریم خودت میدونی اخلاق ندارم کارمم معلوم نیس مشروب میخورم و انتظارات تو و خونوادتو نمیتونم برآورده کنم
تازه فامیل نزدیکم هستیم
منم گفتم یهو چیشد
باهم حلش میکنیم مشکلی نیس
ولی من دوست دارم و…
خیلی اصرار کردم ولی گف هندیش نکن و…
خداحافظی کرد و رفت
بعد ۵ روز به اصرار دوستام بهش پیام دادم که بدون تو نمیشه اونجوری که فکر میکنی نیس برای آینده خودمون اینارو بهت میگفتم و…
حتی عکس کاملم فرستادم که ببینه استوری هست و خالم برام نفرستاده و همشون یه دروغ بود
اونم گف اصلا برام مهم نیس من نمیخوام باشم
بهونه های مختلف آورد
با یکی دیگه بودم الان اومده(اگه بود میفهمیدیم الکی میگف)
برای آینده خودت کات میکنیم شرایط های بهتری تو آینده و دانشگاه برات پیش میاد
فاصله سنیمون زیاده
همو درک نمیکنیم
منم گفتم داریم دوتامونم عذاب میکشیم پس اون استوریت چی میگه(درباره رفتن یار بود که چون توواینیستا نبودم با داداشش رابطه خواهر برداری دارم اون برام فرستاده بود)
اونم گف خودتو درگیر نکن من همیشه از اینا میزارم به خودت نگیر
عاقلانه فکر کن نه احساسی
الان داغی نمیفهمی
بعدشم گف پی ام نده اگه بدی بلاکت میکنم
من حتی برای اینکه برگرده به شوخی براش گفتم خودمو خلاص میکنم ولی نشد
بلاکم کرد
هی بهش میگفتم میشناسمت فقط میتونی تایپ بکنی حداقل جرات اینو داشته باش زنگ بزن اینارو بگو یا یه ویس بده
الکی میگف نمیشه
ویسامم باز نمیکرد
همه پیاماشام کلا پاک کرد
داداششم میگه خیلی ناراحتش کردی تو عمرم اونو اینجوری ناراحت و عصبی ندیده بودم بنظرم دیگه ولش کنی بهتره
الان بنطر شما امیدی هست؟
میخوام حساب کاربریمو حذف کنم ببینه دیگه نیستم
بقول خودش میخوام یکم زمان بدم
و اینکه بنظرتون با داداششم(هم سن منه یه رابطه خواهر برادری داریم) که رابطمو قطع کنم؟
من احساس میکنم چون خیلی تهدیدش میکردم که کات میکنم باهات و اصلا بیا تمومش کنیم وخیلی شخصیتشو تخریب کردم اونم یهو خواسته حرصشو خالی کنه و الان خیلی ناراحت و عصبیه و به مرور زمان حل میشه و برمیگرده
بنظر شما تو این شرایط من چیکار کنم؟
وقتی یه جایی همو دیدیم چی؟
اصلا از فکرم بیرون نمیره
وقتی بود کل روزو بخاطر دوتامونم که شده برای کنکور درس میخوندم
الان انگیزه هیچی و ندارم
فقط میخوام برگرده
بهتر است پیامی بزارید که برای مدتی برای اینکه تنها باشی و فکر کنی و راحت باشی تماس نمی گیرم
پس از یک ماه مجددا تماس بکیر و ازش عذز خواهی کن
سلام آقای دکتر
ممنون میشم راهنماییم کنید من ۱۹ سالمه و دو سالی میشه با ی پسری که هم سن خودمه داخل مجازی دوست بودیم من دوسش داشتم خیلی زیاد ولی متاسفانه شهر های مختلف زندگی میکردیم
منم واقعن نمیتونسم که آیندمو و وقتمو بزارم سر ی موضوع رود گذر ک حتی ممکن عشق هم نباشع اون آقا پسر هم پسر خوبی بودن و مژمئن بودم منو دوست دارن ولی واقعن رابطه مجازی وقت تلف کردن بود ی روز بحثمون شد و من خیلی عصبی شدم و شغلشو خودشو شخصیتشو تحقیر کردم و واقعن متاسفم بابتش و خیلی ناراحتم الان دو ماه گذشته و ما دیگه رابطع نداریم ولی من همش ذهنم درگیر هست بابت حرف هام نمیتونم برم معذرت بخام ولی میشغ یپیشنهادی بدیذ ک این حالم عوض بشه و به جای این فکرای مضخرف به مساعل مهم تر زندگیم برسم ♀️ازم خیلی انرژی گرفته میشه و ذهنم درگیرع
هر انسانی اشتباه می کنه. مهم اشتباه نکردن نیست مهم تکرار نکردن اشتباه است. پس باید بپذیرید شما هم مانند هر انسانی جق اشتباه دارید
یعنی بعد یه ماه باز بهش پیام بدم؟
من میخوام خودش با پای خودش بیاد
تکلیفتان را مشخص کنید. بمعنای پافشاری و اصرار نیست
آقای دکتر بلاکم هیچ کاری از دستم بر نمیاد
ذهن خود را به زندگی معطوف کنید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام آقای دکتر لطفا اگه میشه راهنماییم کنید؛
من سه ساله با آقایی درارتباطم که داداش دوستم میشه(من کل خانوادش میشناختم خیلی خانواده خوبی هستن ولی ورشکست شدن و درگیری مالی دارند)،ماهمو برای ازدواج میخواستیم یعنی من اینجوری فکر میکردم ایشون کل خانوادش در جریان بودن و خیلی تمایل داشتن که ماباهم ازدواج کنیم منتهی به خاطر نداشتن شرایط مالی و کار مناسب باهم تصمیم گرفتیم چندسال دیگه رسمی کنیم قضیه رو،چندباری ناامید میشدن میگفتن که من لیاقت تورو ندارم تو میتونی باکسی دیگه ای خوشبخت بشی ی مدت فاصله بندازیم ببینم میتونم خودم رو جمع و جور کنم منم تحمل دوریش رو نداشتم مخالفت میکردم و بهش امیدواری میدادم بایکم حرف زدن دوباره امیدمیگرفت ولی اینقد مشکل پشت مشکل داشت دیگه من هم کم اوردم ولی نمیتونستم ازش جدابشم یه دلیل خیلی مهمش اینکه یکسال قبل ماطی رابطه ای که داشتیم من دخترانگیمو بهش دادم چون همو دوس داشتیم باحرفاش ارام شدم و امیدوار(من خیلی دوسش داشتم خیلی بهش اعتمادداشتم)فکر میکردم یه مدت بگذره رسمی میشیم اما الان بعد سه سال اومده بهم میگه من نمیتونم ادم خوبی نیستم بهت خیانت کردم یکساله و باکسی تلفنی درارتباط بودم عذاب وجدانش داره دیوانم میکنه
الان من نمیدونم باید چیکارکنم چندین تاشوک بهم واردشده
موضوع ایشان ارتباطی با شرایط مالی ندارد زیرا در غیر اینصورت با کس دیگری ارتباط نمی گرفت. بهتر است زودتر از ارتباط خارج شوید. جلوی ضرر را زودتر بگیرید تا وقت و انرژی بیشتری نگذارید
سلام آقای دکتر خسته نباشید.
من ۲۴سالمه و حدود نه ماه هستش با پسری ۳۰ ساله دوست شدم که از همه لحاظ برای هم مناسب هستیم هم من و هم خودش عقیده داریم که انگار برای هم ساخته شدیم تفاهم بیش از حدی داریم و قصد جفتمون هم ازدواجه اما خانواده ایشون به هیچ وجه راضی به این ازدواج نیستند چون توی خانوادشون همه سنتی ازدواج کردند و ما تصمیم گرفتیم به این رابطه خاتمه بدیم اما نمیتونیم همدیگه رو فراموش کنیم سوال من این هستش که آیا کار درستیه که یهو قطع رابطه کنیم چون تا قبل این موضوع ها ما هرروز باهم بودیم یه جورایی باهم زندگی میکردیم و خیلی سخته که یهو بخواهیم همدیگر رو ول کنیم.
من نسبت ب شناختی که از خودم دارم این هستش که نمیتونم یهو بزارم کنار طرفمو چون اینطوری حریص تر میشم پیشنهاد من این بود دیدارمون رو دیر به دیر بندازیم مثلاً اگه هرروز پیش هم بودیم از این به بعد دو هفته یه بار همو ببینیم به نظرتون این روش درست هستش یا خیر .
اینم بگم حدود یه هفته یهو قطع رابطه کردیم و امتحان کردیم اماجفتمون داغون شدیم.
آروم نمیشدیم که هیچ بدتر دلتنگ تر میشدیم .
ممنون میشم اگه راهنمایی کنید
بتاخیر انداختن تنها مدت اسیب را بیشتر می کند. شما باید این درد را بالاخره تحمل کنید. پس اسیب بیشتر برای خود ایجاد نکنید و اگر این ازدواج ممکن نیست کاملا قطع ارتباط کنید.
سلام جناب دکتر وقت بخیر
قبل از صحبت راجع به مشکلم دوست دارم صمیمانه از صبوریتون واسه پاسخ به مردم تشکر کنم.شک ندارم کسی که گره از کار بقیه باز کنه توی زندگیش پیش پاش میاد خیر و نیکی.
توی کامنتها مشکلات بقیه رو خوندم و سعی کردم قبل از مطرح کردن مشکلم جوابمو اونجا پیدا کنم که مزاحم وقت شما هم نشم که متاسفانه نشد. پس با اجازه مطرح میکنم.
۳۴ ساله مرد هستم و توی یه رابطه با دختر خانم جوان 27 سالهای هستم یا به عبارتی بودم.به مدت 8 ماه.شرایط سنیم همونجور که درجریان هستید ایجاب میکنه که نسبت به یه دهه قبلتر به گزینهای که فکر میکردم دقیقتر بشم و واسه همین خانمی که انتخاب کردم برای زندگی شرایط فکریش کاملا نزدیک به خواستهم بود. تشریح نمیکنم و فقط به صورت عامیانه خدمتتون عرض میکنم که ایشون همونی بودن که میخواستم. به فراخور سنم یکی دو شکست عشقی نیمه کاره چند و چندین سال قبلش زمان دانشگاه نیز داشتم. اما هیچوقت تا به امروز برای ازدواج مصمم نبودم هرچند که آینده رو نمیتونم قضاوت کنم اما فکر میکنم بعد از این رابطه پذیرش یک رابطه جدی بسیار برام سخت باشه،چون المانهای انتخابم با بالا رفتن سنم پیشاپیش میدونم محدودتر و وسواسیتر میشن.
اما اصل موضوع
اینکه خانم با مشکلات زیادی توی زندگیشون تا قبل از اشنایی با من دست و پنجه نرم میکردن و البته هنوزم با یه سری از مشکلاتشون مواجه هستن اما من حیث المجموع بزرگترینهاشون یکی مشکلات اقتصادی بود و دومی جدایی از نامزدشون یکسال قبل از آشنایی با بنده.
اوایل آشنایی رابطه خوب پیش میرفت هرچند که ایشون از من تقاضای وقت کردن تا با جدایی از رابطه قبلیشون کنار بیان و من هم قبول کردم…از طرفی تا جایی که در توانم بود برای مشکلات اقتصادیشون کم نذاشتم و این خلإ رو پر کردم.خلاصه چند ماه اول بسیار رابطه متعادل پیش میرفت و تمام و کمال من رعایتشون میکردم.هرچند که یکی دوبار ایشون از من خواستن که رابطه رو تموم کنم(به دلیل اینکه ایشون کلا توی این هشت ماه شاید یک یا دوبار شروع کننده صحبت بودن و تمامی تلاش ها برای ارتباط گرفتن از من بود) اما با اصرار من موندنی شدن.
یکی دوبار حتی من خودم خواستم رسما اعلام کنن که بگن از من خوششون میاد یا نه که هربار طفره رفتن و جواب سربالا میدادن.
تا اینکه بعد از سه چهار ماه اول رابطه از طرف ایشون رو به سردی رفت و حتی دیداری هم نداشتیم. ضمن اینکه بنده برای ارتباط گرفتن عاطفی مشتاقتر میشدم.
دوماه آخر تمامی صحبتها توی واتساپ از طرف من بود و ایشون کلا فقط seen میکردن و جوابی نمیدادن. و اگه ازشون میپرسیدم چرا همون جملهی کلیشهای شون که حال ندارم جواب بدم یا سرم درد میکنه و… رو میگفتن.
کاملا واقفم که اصرار بیش از حد من برای این رابطه اشتباه بوده اما من چطور میتونم با این قضیه کنار بیام؟ توی این سن و سال مخصوصا
خیلی محبت کردم و وحشتناک اهمیت دادم.مشکلم این بوده؟
ضمن اینکه کات کردن از طرف من بوده ولی همچنان دوسشون دارم و یک مورد که قطعا مطمئنم راجع بهش اینکه من دیگه بهش پیامی نمیدم و هیچ نوع ارتباطی از طرف من برقرار نخواهد شد اما آیا انتظار برگشتش تخیلی و توی قصه هاست؟ یا به سبب دینی که به گردنش دارم(البته از نظر خودش شاید کمک مالیم دِین محسوب بشه و از نگاه من خوش بر حلالشه) برمیگرده؟ و مهمتر اگه برگشت برخورد من باید چطوری باشه جناب دکتر؟
عذر میخوام زیاد توضیح دادم
سعی کردم خلاصه بگم
دست و پا شکسته هم شد اما شما مورد مثل من زیاد داشتین قطعا و خیلی خوب میتونید کل قضیه رو بفهمین
بی صبرانه منتظر پاسختون هستم
مرسی و متشکر
ایشان بنظر می رسد همچنان در رابطه قبلی گیر کرده است. متاسفانه بدترین زمان برای وارد شدن در زابطه وقتی است که از شخص دیگر برای پل گذر از ناراحتی و فراموشی رابطه قبلی استفاده می شود.
مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید ببینید ایا ویژگی های ان با شما متناسب است؟
کار خوبی کردید از رابطه بیرون امدید. اگر ایشان پیامی داد باید تا زمانیکه مطمئن نشدید حال او بهبود یافته و تصمیمش قطعی است وارد رابطه مجدد نشوید.
دلتنگی این روزها طبیعی است و باید تحمل کنید
پیشاپیش تشکر و سپاس فراوان برای پاسخگویی بیمنت و سریعتون
مقاله رو خوندم. تا حدود زیادی خودمو درونش دیدم و کاملا همذات پنداری کردم جوریکه توی این سی و چندسال کسی اینجوری درکم نکرده بود.
بازهم سپاس
فقط یک مورد اینکه من باید تلاش کنم ایشون رو از ذهنم خارج کنم یا بر حسب علاقهای که هنوز دارم بهش منتظر بشینم و فکر کنم بهش و به روزی که شاید خودشو نشون بده؟
باید از رابطه کاملا بیرون بیایید
درود دکتر
حدود ۳ سال رابطه ی از راه دور با دختر خانومی داشتم که یکسال از خودم بزرگتر بودن. واقعا هر دو همو دوست داشتیم تو رابطه نه خیانتی در کار بود نه جر و بحثی، اولین تجربه ی هردومون از رابطه هم بود. من تو یه بازه ی زمانی از رابطه به علت یسری موارد خانوادگی خودم ازش خواستم که دیگه ادامه به ابراز محبت و عاطفه نداشته باشیم و دوست عادی بمونیم که همینطورم شد منتهی میدونم تو اون بازه و با اون تصمیم من آسیب زیادی بهش وارد شد اما همچنان باهم در ارتباط بودیم و گاها عاطفه به خرج میدادیم بعد یه مدت تصمیم خودمو گرفتم و از اون رفتار و تصمیم پشیمون شدم و از طرفم خواستم دوباره برگردیم به هم و رابطه رو جدی پیش بگیریم. در کمال ناباوری با مخالفتش مواجه شدم چون دائما خبر منومیگرفت و به اتفاقاتی که واسم میفتاد اهمیت میداد و دغده داشت هر دو همین بودیم و اینکه برای اولین بار تو این مدت بهم گفت حسی وجود نداره و نمیتونه خودشو مجبور به موندن کنه، الانم دو روزه که رفته اما نه بلاکم کرده نه بی احترامی و جر و بحثی بینمون رخ داد. منم اصلا نمیتونم با نبودش کنار بیام و همش امید دارم به برگشتش، واقعا بهم ریختم و نمیتونم درست زندگی کنم هنوزم دوسش دارم
یچیزی بهم بگین
تلاشخودتون بکنید. ولی اصرار نکنید. رابطه خود را حفظ کنید ولی از اینکه بخواهید دوباره به شما اعتماد کنه بپرهیزید. یعنی دفعه قبل او اعتمادش را از دست داد پس اینبار شمذ باید بدون انتظار از تعهد ایشان با او ارتبط برقرار کنید بعنوان یک دوست. ولی وقت بیشاری برای او بگذارید تا بتدریج اعتماد حاصل شود.
سلام استاد وقت بخیر من دوسالی با ی آقا بودم با در جریان بودن مادرامون خانواده اون از اول مخالف بودن ولی مامانش روش خیلی سلطه داره تا این ک در آخر گفتن نمیتونه این فشار تحمل کنه و رفت بعد ی ماه داداشش فوت کرد برگشت دوباره الان بعد ی ماه رفت دلم میخواد این دفعه ک اومد فقط بگم ازت متنفرم و نمیبخشمت بسلامت همینو بگم چون از مهربونی و گذشت های من نادیده گرفت دلشو زد ی آدم دمدمی خودش میگفت ثبات شخصیتی نداره اما چون اولین عشقمه و من ۲۵سالمه کلا روانمو داغون کرد
استاد من پیج اینستام بازه بعضی وقتا استوری مو میبینه بنظرتون ببندم؟
بله چون باعث تجریک ذهن شما می شود. هر چیزی که ذهنتان را تحریک می کند و راه ارتباط است ببندید
سلام آقای دکتر من با یه آقا پسری که از برای مدت کوتاهی (۲-۳ ماه) تو رابطه بودم اما بعد از یه بحث کوچیکی کلان با طرف سرد شدم و رابطمون تموم شد. اما بعد از مدتی کم کم دوباره هیی به یادم میومد و الان پشیمون شدم از اینکه رابطه رو تموم کردم اما مطمعن نیستم اینکه برگردم فکر خوبیه یا نه؟
من مشکلات عاطفی و همچنان بی اعتمادی به جنس مخالف دارم و خیلی کوشش میکنم که این مشکلات حل بشه اما خیلی برام سخته و این آقا پسر همه این هارو قبول داشت و واقعا دوسم داشت و من نه اون موقع و نه الان از احساستم ۱۰۰٪ مطمعن نیستم. من واقعا رابطه جدی میخواهم و حتی اگر برگردم و دوباره یه رابطه جدیدی رو شروع کنیم مطمعن نیستم که خانواده ام او را بپسندند و واقعا نمیدونم چی کار کنم چون شبانه روز همش به فکرشم و کوشش میکنم از دور همیشه ببینمش.
خیلی ممنون میشم از پاسختان:)
باید بررسی کرد ایا او هم رابطه جدی می خواهد یا برای وقت گذراندن دوستی می کند. ضمن انکه ویژگی های اخلاقی او را باید دید. اینکه پسر مناسبی هست یا نه.
اینکه شما دوستش دارید دلیل بر خوبی او و مناسب بودن رابطه نیست. این احساس تنهایی شما است که این رابطه تا حدی برطرف می کرد اما اگر فرد مناسبی نباشد بعد از مدتی از قبل نیز حال شما بدتر می شود. احساس دلیل کافی بر ارتباط نیست
سلام آقای دکتر وقتتون بخیر. پیشاپیش از وقتی که برای مطالعه و پاسخ سوالات و دغدغه های ما میگذارید ممنونم.
من ۳۵ سالمه. پاییز ۴ سال پیش با آقایی آشنا شدم که یکسال از من کوچیکتر بود و ما یک رابطهی عاشقانه رو شروع کردیم. مثل همه رابطه ها قهر و دعوا هم داشتیم. اما بهرحال باز بهم برمیگشتیم. تو این مدت قلق همدیگرو پیدا کرده بودیم. خط قرمزای همدیگرو یاد گرفته بودیم و مخصوصا تو از اول امسال اگر بحث و ناراحتی پیش می اومد دیگه میدونستیم چطور با این چالش باید روبرو بشیم. ما دوست داشتنامون رو بهم ثابت کردیم. ( یا حداقل من اینطور باور کرده بودم که دوست داشتنمون دو طرفهس).تا اینکه این اواخر دوستی ما از یک رابطه ساده هم بیشتر پیش رفت.
گذشت تا اینکه اواخر شهریور یه صبح تا ظهری رفتیم مسافرت یک روزه به یکی از شهرستانهای اطرافمون و خیلی همه چیز خوب به نظر میرسید. اما این آخرین دیدار ما بود.
تا یک مدتی بعد از اون هم از طریق چت و اس ام اس و تماس از خال هم خبر داشتیم تا اینکه چند روزی دیدم آنلاین نشد. تو اس ام اس گفت حال جسمیش خرابه و گوشیش هم سوخته. بعد از مدتی دیگه جواب اس ام اس هم نداد. و فقط اگر من زنگ میزدم جواب میداد. ولی خودش هیچ زنگی نمیزد. پشت تلفن باز هم گفت که گوشیش مشکل پیدا کرده و هیچ شماره ای روی گوشیش نمی افته.
از آخرین باری که باهاش صحبت کردم یک ماه و نیم میگذره و بعد از اون هربار تماس گرفتم جواب نداد. تا دو هفته پیش هر روز بهش زنگ میزدم و هیچ بار جواب نداد.و دیگه بهش زنگ نزدم.
تمام این مدت اصلا آنلاین نشده و از هیچ اکانت مجازیی هم بلاک نشدم اما خواهرم و دوستانم میگن که اون رفته. این رفتارش رو دلیلی بر تموم کردن رابطه میذارن و من الان گیج و شوکهم. نمیتونم باور کنم ولی واقعا نیست. هیچ جا، هیچ جوره نیست. اینم بگم تا این حد میدونم که هر ماه اقساط سنگینی به بانک پرداخت میکنه ولی وضعش مالیش انقد خراب نیست که نتونه یه گوشی حداقل دست دوم تهیه کنه.
نمیدونم
خیلی سردرگم و گیجم.
بنظر شما این رفتارش دلیل بر کاته؟
بنظرتون برمیگرده؟
من چکار کنم؟
واقعا دلیل رفان مشخص نیست اما چیزی که مطمئن هستیم ان است که او حتما می توانست دلیل رفتن را بگوید . مسلما مشکل مالی و…نمی باشد.
بهتر است شما دیگر پیگیری نکنید. احتمالا باید شناخت بیشتری در ابتدا از طرف مقابل پیدا کنیم و بعد وارد رابطه عمیق تر شویم. شما 4 سال رابطه داشته اید ولی بنظر با خانواده او اشنایی ندارید
من تو سایتای مختلف خوندم که ارتباط ممنوع رو با طرفم پیش بگیرم نظر شما چیه؟ الان ۱۲ روزه قطع ارتباطیم با هم اما ذره ای از حسم بهش کم نشده
ضمنا اینم اضافه کنم که همچنان میخام برگردیم به هم
با اینکه گفتن حسی ندارن نمیتونن خودشونو مجبور به موندن کنن
سوال مشخص نیست
ممنون از پاسختون. ببخشید گویا من دیشب بد جایی کامنت گذاشتم. عذرخواهی میکنم.
بله آقای دکتر هیچ مشخص نیست. ما نه دعوایی داشتیم نه بحث نه دلخوری. خوب بودیم باهم. با خونوادش آشنا بودم ولی اونها در جریان نبودن. فقط یک روز از شدت استیصال به برادرش زنگ زدم و موضوع رو گفتم. ایشون هم گفت گوشی برادرش شکسته و خیلی ناراحت شد از موضوع. در آخر ازش خواهش کردم چیزی به برادرش نگه که من زنگ زدم. چون فکر کردم عجله کردم و نباید اینکارو میکردم.
الان هم هنوز شوکهم و یبار با خودم فکر میکنم محاله همچین چیزی باشه اون نرفته، یبار هم میگم خودت رو گول نزن،اون رفته.
چون صدبار منو رسونده سرکار یا خونه. آدرسم رو داره. میتونست یه خبری بده حداقل. دلیل این رفتار رو نمی فهمم. قلبم مچاله شده. تو این مدت بارها کارم به بیمارستان کشیده.
کاش دعوا کرده بودیم و همدیگرو بلاک کرده بودیم. این بی تفاوت بودنش من رو از درون پودر کرده.
این آدما وجدان ندارن؟ همیشه هرجا بودیم حتی وسط جاده نگه میداشت اول نمازش رو میخوند.
آقای دکتر من چه کنم؟
میخوام که حالم خوب بشه. چه اون برگرده چه برنگرده
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام جناب دکتر وقتتون بخیر
خانمی۳۰ساله هستم با اقایی ۴۰ساله یکسال رابطه داشتم اوایل رابطه اصلا مشتاق به دوستی نبودم اما ایشان با اسرارودوسه ماهی پافشاری منوراضی کردن که این رابطه روامتحان کنم پشیمون نمیشم خیلی محترمانه وعاشقانه رفتارمیکردم خیلی وقت برام میذاشتن حتی یک لحظه هم ازم بی خبرمبودن هرزمان وهرمکان برام ارزش قایل بود اما اواخرخیلی حالشون خوب نبود مدام دکترمیرفتن که حالشون خوب بشه یکی ازدوستانم که ازرابطه ماخبرداشت اواخر خیلی داستان وحرف وحدیث درست میکرد ایشان هم روی من خیلی حساس بودن واین حاشیه هابزرگترمیشدوبیشترعصبی میشدن تا اینکه یه روز زنگ زد وگفت دیگه نمیتونیم ادامه بدیم یکم ازت وقت میخوام تا خودم خبرتوبگیرم .من هم چون خیلی دوسش داشتم زنگ یا پیامی باهاشون نداشتم وپنج ماهی گذشت وخبری نشدتا اینکه تودم پیگیرشدم وگفت خیلی فکرکردم این مدت من نمیتونم اینهمه عذاب روحرفاروتحمل کنم واین فاصله بهترشدتا من کامل فکر کنم تا ابددوست دارم وممکنه یه روزی دوباره بهت بگردم اما منوفراموش کن . الان ۷ماهی هست واصلا نمیتونم فراموشش کنم وهرشب گریه میکنم بنظرشما چیکارکنم اقای دکتر حال خوبی ندارم خیلی برای فراموشیش تلاش کنم اما میدونم هیچکس مثل اون برام وجود نداره
ممکنه برگرده من منتظرش بمونم
همین انتظار برگشت است که باعث شده نتوانید فراموشش کنید.
کفشی که به پای من نخورد هر قدر که زیبا باشد مناسب من نیست. شما باید کفش مناسب پای خود را پیدا کنید.
سلام آقای دکتر ۶ ماهی میشه با پسری در رابطه هستم خودم ۲۳ سالمه و پسر دوسال از من بزرگتر بعد از این مدت گفت بیا کات کنیم دلیل پرسیدم گفت خانواده سخت گیرن و حتما باید خانه ای داشته باشد چون رسم دارن تا پسر خانه نسازد ازدواج نمیکند .من این پسر را واقعا دوس داشتم رابطه عالی داشتیم .دوس دارم ک بمونه ولی میدونم بهش بگم کار اشتباهیه .راهنمایی کنید لطفا
بنظر شاید دلیل واقعی چیز دیگری باشد.
ترجیخا اصراری بر ماندن او نکنید
سلام استاد وقت بخیر من با ی پسری ی سال از خودم بزرگ تر آشنا شدم و ۲سال باهم بودیم از اول خانواده ها تقریبا بعد ۳و۴ماه در جریان بودن این آقا از نظر عاطفی و مادی و احساسی چیزی کم نزاشتن خیلی خوب بودیم ولی از همون اول مخالف بودن همش تحقیرم میکرد مامانش تا این ک از نظر مالی اوضاعشون خیلی بالاتر از ما شد یعنی احساس میکنم برای همین رفت نمیدونم ی آدم دمدمی و خشم و عصبیانیت زیادی داره ن از من از همه خیلی استرسی و اینا تا این ک بعد دوسال گفتن دیگه کشش ندارن ادامه بدن خانوادش نمیتونه راضی کنه خیلی اصرار کردم اما دیگه گفتم باشه خدافظ تا این ک بعد ی ماه داداشش فوت کرد و برگشت با من هی پیام میزد نگرانمه و از این حرفا هی میومد میدید منو منم بهش ی بار گفتم واقعا کارت با من زشت بود رفتارت بامن بی احترامی بود و از این حرفا گفت بخاطر خودت بود بعد ی ماه باهم بودیم بعد چهلم داداشش یهو سرد شد و دوباره رفت دلم میخواد این دفعه اومد بهش بگم ازت متنفرم و نمیبخشمت بسلامت استاد چکار کنم ؟تو سن ۲۵سالگی انگار دیگه از کسی خوشم نمیاد
استاد استوری اینستامو بعضی وقتا چک میکنه بنظرتون ببندم پیج مو کنجکاو بشه یان
سلام آقای دکتر ،
من با ی دختر خانمی ۶ سال رابطه داشتیم اما اون ۲ هفته میشه کات کرده به نظر شما من چی کار کنم آیا خواهد برگشت ؟
بستگی به دلیل رفتن او دارد
سلام دکتر
من یک دختر خانم ۱۹ساله هستم و تقریبا یک سال در فضای مجازی با یک آقایی در ارتباط بودم که ۶/۷ سال از من بزرگتر بودن.
بعد ایشون ابراز علاقه کردن و من هم قبول کردم به سختی و مشقت
ما وارد رابطه شدیم تقریبا دو ماه، ایشون منو به پسر عمو شون معرفی کردن، یک روز من خونه ایشون بودم و پسر عموش هم بود.
ایشون رفتن دو ساعتی بیرون کار داشتن
و پسر عموشون گفتن بریم بیرون کافه منم رفتم که حوصله ام سر نره و رفتیم پارک خیلی بهم خوش گذشت بستنی خوردم و احساس کردم با ایشون راحت تر هستم ( حتما به خاطر سن هست چون هم سن بودیم تقریبا )
و ایشون شروع کردن که دوست پسرت تو رو برای سرگرمی میخاد وابسته نشو میخاد بره و من چیزهایی میدونم که تو نمیدونی
(شنیده بودم پسر عموش منو خیال کسی که دوسش داره کرده بوده)
اینارو گفت و من ناراحت شدم رفتیم خونه
و نیم ساعت بعدش اومدن خونه و من ناراحت بودم سلام ندادم و هیچی نگفتم
گفتن کی اومدید خونه من گفتم الان پسر عموش گفت نیم ساعت پیش
ایشونم ناراحت شد و رفت تو فکر و….
که گفتم منو برسون خونه و تو راه هیچی نگفتن و برگشتیم
و من رو از همه جا بلاک کردن
و فرداش دلیل از پسر عموش پرسیدم گفتن که به من گفته که شما دوتا باهم خوابیدید!!! و تهمت کرده
من زنگ زدم ، رفتم، پیام دادم به خاطر اینکه سوتفاهم حل بشه
گوش ندادن ، گفتن نمیخان صحبت کنن، نمیخام ببینن منو و اینا .. من تا جایی که تونستم تلاشم رو کردم
به نظرتون کاری بکنم، دوست دارم حل بشه مسئله حالا نه به خاطر اون ک برگرده حتما برای رفع سوتفاهم.
مچکرم.
بهتر است تلاش بیهوده نکنید. این رابطه شکننده است و چیز خوبی از ان در نمیاد.
ممنونم دکتر
حتی اگر ایشون زنگ زدن یا پیام دادم چطور؟ باز هم برنگردم به رابطه ؟
رابطه ای که بر اساس بی اعتمادی باشد نتیجه ای ندارد.
اگر ذره ای شک دارد خیر
جسارتا آقای دکتر اگه صلاح دونستید لطف کنیداین نظر را انتشار بدید
دلم به حال دخترا میسوزه خودشون را بدون عقد رسمی در اختیار پسرا قرار میدن و پسرا که از یکی سیر میشن میرن سراغ یکی دیگه
خواهشمندم اگه تلفنی هم دوست هستید خودتون را عرضه نکنید چون بیشتر عشقها فقط جنبه جنسی است وقتی ارضا شد ول میکنه
سپاس از شما
دلم به حال پسر میسوزه منم. خودشونو بدون عقد رسمی در اختیار دخترا میذارن و وقتی سیر میشن میرن سراغ یکی دیگه
درود بر شما اقای دکتر.من ۳۲ سالمه.حدود ۲ و سال و نیم با اقایی در ارتباط بودم که همکارم بود.تا حدود ۳ هفته پیش که رابطمون تموم شد.ما رابطه بسیار عمیقی داشتیم و ایشون عاشقانه منو دوس داشتن و کاری نبود که واسه من انجام ندن.من اوایل ارتباط سخت ایشون رو قبول کردم اما بعدها علاقه ایشون رو دیدم کم کم علاقه مند شدم.ما مشکلات زیادی توی ارتباطمون بود. و قصد ایشونم از همون اول ازدواج بود.۶ ماه اخیر ایشون شروع کردن درس خوندن و دیدن ها کمتر شد بیرون رفتنا کمتر شد.حس کردم سردتر شدیم هر دو نسبت به هم به خاطر بعضی رفتارا اما دوس داشتنه هنوز بود.تا اینکه۴ هفته پیش یهو هر دو نه پیام دادیم نه زنگ زدیم.تا ۳ روز خبری از ایشون نشد.من خیلی تحت فشار بودم بهشون پیام دادم زنگ زدم و گفتم که نامردی کردی…با حالت التماس گونه و خیلی پشیمونم.تو اون شرایط باورم نمیشد اون ارتباط عمیق ما به اینجا بدل شه.بهم گفت ما با هم خوشبخت نمیشیم.حتی اگر زندگی کنیم.بعدم گفتن که به خاطر اینکه تو میخوای من برمیگردم اما نمیخوام ازدواج کنم دیگه.من برام باور کردن همه اینا مثه خواب بود…داشتم تحقیر میشدم…بهم گفت بریم پیش مشاور هر چیزی گفت همون.گفتم باشه.رفتیم یه جلسه مقرر شد جلسه بعدی هم بیایم.خوب بودیم.بهم گفت دوسم داره هنوزم.مشتاق بود ببینه مشاور چی بهمون میگه.تا اینکه دو روز قبل از رفتن پیش مشاور دعوامون شد.سر بی تفاوتیش.سر اینکه به من گفت به خاطر حرف تو و تو میریم پیش مشاوره۰.منم که حس میکردم تحقیر شدم.باهاش تند برخورد کردم و یه پیام دادم که با اره یا نه جواب بده.گفتم نظرت به رفتن هست.گفت نه اما میترسم بمونم ایندمونو خراب کنم.گفتم یه کلمه اره یا نه گفت اره.گفتم به سلامت.همین و ارتباطمون تموم شد و از اون روز هیچ خبری از ایشون ندارم.حتی یه تماس نگرفتن حالمو بپرسن یا از دوستای مشترکمون خبر بگیرن.من تحمل ندارم واقعا که ببینم یکی دو سال و نیم واسش هیچ باشه که بره پشت سرشم نگاه نکنه.اینقدر فشار روم هست که پر از حرف ناگفته ام پر از حرفای نشنیده.اونقدر حس بد دارم حس اینکه ازدواج کنه نابود میشم.حداقل دقیقا نمیدونم چرا رفت.ایا خیانتی این وسط بود…پس این همه احساس زیبا چی شد.ایشون اینقدر مشتاق رابطه و من و ازدواج بودن که خونواده من و خونواده خودشون هم تو این سالها در جریان گذاشته بودن.من به طرز وحشتناکی این مدت و تحمل کردم چون نخواستم حس ادم وابسته ای و واسش داشته باشم که یه جورایی اویزوونش هست.من موندم چه کنم با سوال های بی جواب ذهنم.میخواستم از طریق یه دوست مشترک با ایشون مثلا بدون اینکه من حرفی زده باشم صحبت بشه.کامل نتونستم همه چیز و بگم اما فقط میخوام کمکم کنید.من ۲ سال و نیم از زندگیمو پای این ادم و حسش و حس خودم گذاشتم.تمام موقعیتای زندگیمو کنار کذاشتم.الان تو سن سی و دو سالگی تصور نمیکردم که بازم شکست بخورم.راهنماییم کنید چطور میشه ایشون برگرده یا اصلا برگشت درسته یا نه.ضمنا این اواخر از لحاظ روحی هم اوکی نبودن از کارشون استعفا دادن و استرس امتحان داشتن.حتی با خونواده خودشونم برخورد مناسبی نداشتن.خودشون میگفتن از لحاظروحی اسیب پذیر شدن.اما من واقعا سختمه.من دیگه ازمون و خطا گذشته بود ازم.سختمه وارد ارتباط جدید شم.ادم جدید…شناخت جدید…من میخوام ایشون و برگردونم اما نمیدونم چطور و ایا برگشت من درسته یا نه.ممنون میشم منو از بلاتکلیفی بیرون بیارید و راهنماییم کنید.ممنونم
دلیل رفتن و تردید ایشان را نمی دانید. شاید بهتر باشد با او صحبت کنید تا دلیل واقعی تردید او را بفهمید. تحت فشار او را نگذارید تا بتواند دلیل واقعی را بیان کند. اگر بخاطر حال روحی است می توانید صبوری کنید تا اوضاع بهتر شود وای اگر دلایل دیگری مانند ارتباط با شخص دیگر است تکلیف شما روشن می شود.
اقای دکتر ممنون از پاسخگویی شما.از اخرین صحبتی که بین ما رد و بدل شد سه هفته میگذره.و ایشون حتی یه احوالپرسی یا حتی پیامی هم ندادن.به نظرتون پیام دادن من یا تماس من با ایشون منو کوچیک نمیکنه؟اگر از جانب ایشون دوس داشتن یا دلتنگی بود به نظرتون تو این مدت یه پرس وجو از دوست مشترکمون یا تماس به خودم حتی…نمیگرفتن؟من دیگه ایشون و نمیشناسم چون واقعا به خاطر کارشون تو شوک بدی هستم.میترسم خیانت کرده باشن و من خودمو بدتر کوچیک کنم.به نظرم برعکس تصوری که هست اقایون از خانم ها سختتره شناختنشون.شما در مقام یک مرد چطور میبینید این اتفاقات رو اقای دکتر.وبا این اوصافی که گفتم بازم من باید تماس گیرنده باشم و باهاشون صحبت کنم؟ممنون میشم بازم راهنمایی کنید.
شما در جهت روشن شدن موضوع برای خود تماس می گیرید نه بازگرداندن او. این دو با هم تفاوت دارد
درود اقای دکتر.من رفتم باهاشون صحبت کنم خواستم حتی برشون گردونم بهشون گفتم برکرد همه چیز و درست می کنیم.گفت نه ما با هم خوشبخت نمیشیم.من بالاخره نفهمیدم چرا رفتن اینقدر بی رحمانه و نتونستن حداقل به طرف مقابلشونو فکر کنن موقع جدایی.با خودخواهی تمام.انگار یه ادم دیگه میدیدم رو به روم….بی رحم خودخواه.انکار دیگه مثه قبل نبود.و من حسرت روزای قبل و میخورم.هنور نتونستم فراموش کنم و میخوام برگرده اما نمیدونم چطور.حالم اصلا خوب نیست بعد این همه وقت هنوز نتونستم خودمو اروم کنم…فقط و فقط به فکر اینم که برگردن ایشون اما انکار از اون همه عشق هیچی نمونده که حتی یه پیامم نمیده.من موندم و این شوک و ناراحتیام.بعضی شبا با قرص خواب میخوابم.اوضاع روحی خوبی ندارم.میخوام برگرده چطور میتونم برش گردونم اقای دکتر که تخقیر نشم که با سیاست برخورد کرده باشم که بتونم برشون گردونم…شاید هنوزم امیدی باشه که بشه رابطه رو درست کرد.لطفا راهنماییم کنید
تنها راه ان است که تمام فکر خود را از رابطه بیرون بیاورید. رابطه را تمام کنید.
نگ
مدللوک
سلام دکتر من۲۰سالمه و دردانشگاه با دختری رل زدم که هم دانشگاهی بودیم
این رابطه۶ماه طول کشید وفهمیدم ایشون با یه پسری در ارتباط هستن اوایل کتمان کردن و گفتن فقط دوست هستیم و کم کم فهمیدم که درحد بوس وبغل تورابطه هستن و به من خیانت کرده…الان یه چندماهی ازاون ماجرا میگذره وکامل باهاش قطع رابطه کردم چندروزیه من از طریق دوستان دیگرم متوجه شدم که باهمون پسر رل زده ولی پسره لاشیه واذیتش میکنه و ابن حالمو خیلی داغون کرده
ازفکرش نمیتونم بیام بیرون و دلم میخواد بهش پیام بدم بگم دلیل خیانتش چی بود و بهش تلنگر بزنم که داره چیکار میکنه بازندگیش هنوز بااینکه به من خیانت کرده دوسش دارم و برام مهمه که حالش خوب باشه…
بهتر است این کار را نکنید. ذهن خود را از او و اتفاقاتی که برای او می افتد دور کنید. هیچ خبری از او نگیرید.
این پسر شاید برای ذائقه او خوب باشد و شما قرار نیست دخالت کنید. شاید قرار است تجربه ای برای او شود
دکترچجوری ازفکرش بیام بیرون؟درسته که راجبش باکسی صحبت و دردو دل نکنم؟بهترین راه برای فراموش کردنش چیه؟
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت مطالعه کنید
سلام
من ۲۰ سالمه و حدودا سه ماهه با پسری که توی رابطه بودم به دلایل زیادی کات کردم البته که قطع ارتباط از طرف ایشون بود و من هرچه تلاش برای برگشتن ایشون کردم فایده ای نداشت. ایشون قصد ازدواج داشتن ولی ازدواج در برنامه ی من فعلا جایی نداره و بارها سر این موضوع بحث کرده بودیم و موقت به نتیجه برای ادامه می رسیدیم. ایشون مبتلا به ام اس هستن و بسیار شخصیت شکننده ای دارن. و حدودا دو ماهه برگشتن و تقاضای برقراری رابطه ی مجدد رو دارن اما من واقعا توان ادامه دادن رو ندارم از طرف دیگه ای ایشون دچار حملات ام اسی شدن و در کل زندگیشون در همه ی جهات مختل شده من علی رغم اینکه تمایلی به ادامه ی ارتباط ندارم و با پیام های خودشون و اقوامشون برای ارتباط مجدد اذیت میشم بسیار نگرانشون هستم و نمیدونم چیکار کنم.
شما دچار تله ایثار هستید. مقاله تله ایثار را در سایت مطالعه کنید
سلام آقای دکتر خسته نباشین
من ۲۰سالمه ۱ساله که ازدواج کردم یک سال هم نامزد بودم ،توی نامزدی با همسرم مشکل جدی نداشتیم اما بعد اینکه عروسی کردیم به دلیل شرایط خانوادگی همسرم چون پدرش فوت شده و یه مادر و یه خواهر دم بخت داره خرج اون ها به عهده همسرم هست من با این مشکلی نداشتم اما مادرشوهرم خیلی تو زندگیم دخالت می کنه احساس می کنه همسر من شوهرشه نه پسرش همش دوست داره مارو جدا کنه شوهرم بره با اونا زندگی کنه همسرمم کلا پشت اوناس بخاطر خانوادش من و ول کرده من هم یکسال تحمل کردم اما دیگه خسته شدم الان دیگه راهمون به جدایی ختم شده اما خیلی حال روحیم خرابه باید چیکار کنم آیا موندن تو رابطه ای که انقد مشکلات داره درسته یا تموم کردن؟خیلی از لحاظ احساسی داغونم
ساختن چنین زندگی ممکن است ولی مقدار زیادی صبوری و تلاش می خواهد.
افزایش سن شوهر ممکن است بتدریج او را بالغ تر کرده و از خانواده از نظر روانی بیشتر جدا شود.
اما لجبازی شما مطمئنا همسر را بیشتر بسمت خانواده می برد. البته در چنین شرایطی درک می کنم که زندگی کردن سخت است
سلام و عرض ادب
اقای دکتر به دختری علاقه مند باشیم
و ایشون هم بهمون علاقه مند باشند ولی خب ندونند ک ما بهشون علاقه داریم
چقد ممکنه حسش دوسش داشتنش پابرجا باشع!؟
ایشون ۱۵ سالش و بنده ۱۷ سالمه
دوستان اگر امکانش هست دخترا هم نظرشون رو بدند
ممنون
سلام
من طلاق گرفتم بنا به دلایلی محکم
و بعد از جدایی وارد رابطه ای مجازی شدم
آدم مناسبی هست با گذشت ۱سال و نیم و حدودا ۳ ماه هست که ازم درخواست ازدواج کرد
منم قبول کردم
فقط نمیتوانم ریسک کنم چون جای اشتباه ندارم
نمیدانم وقتی که مرا خواهد دید چه واکنشی نشان میدهد یا خانواده اش
چون راه ما خیلی دور است از اردبیل تا یزد
من حتی نمیتوانم یک روز بدون او را تحمل کنم
اگه کات کنم دوباره حس افسردگیه بعد از طلاق میگیرم که همین آدم باعث شد که درمانش کنم .
حال مانده ام که واقعا چه کنم
چون دیگر راه برگشتی وجود ندارد
از شما میخواهم که کمکم کنید
متاسفانه ازدواج ناشی از خس تنهایی و فرار از افسردگی دلیل خوبی نیست و احتمال اشتباه را زیاد می کند. حتما با ایشان حضوری وقت بیشتری بگذارید زیرا بصورت انلاین نمی توان شناخت پیدا کرد. پس از مدتی نیز با یک مشاور مشورت کنید. شما از ایشان هنوز شناختی ندارید
سلام دکتر کامیار سنایی
بنده دخترم و ۱۶ سالمه.دو سال با یه پسره تو یه گپی اشنا شدیم کم کم با هم دوست شدیم(دوست معمولی)هی میومد پیویم پیام میداد هر روز بعد پیشنهاد داد ک ماهم بشیم من مخالفت کردم گفتم نه فقط یه دوست معمولی باشیم اونم گف باشه بعداز چند ماه باز این پیشنهاد رو داد با اینکه خیلی اصرار کرد من قبول کردم اون منو خیلی دوس داشت خیلیم ب من وابسته بود منم خیلی عاشقشم براش خیلی ارزش قائل بودم بعداز یمدتی باهام سرد شد پیام میدم بعداز چن ساعت میاد جوابمو میده خیلی منو میپیچوند بهش میگم چرا اینکارو میکنی میگه یا درس دارم یا کار دارم یا….
من میگفتم باشه خودم خیلی روش حساسم و دوس نداشتم با دخترا حرف بزنه
بعد کم کم فهمیدم با ینفر حرف میزنه میگف فامیلمه و…منم دعواش کردم بلاکش کردم بعد از ۱ماه ک تولدش بود انبلاک کردم کات کردیم… پیام دادم تولدشو تبریک گفتم بعد ۲روز اونم پیام داد احوالمو پرسید فقط بعدشم رفت
من فهمیدم حالش خوب نیس سرما خورده رفتم حالشو پرسیدم ولی زیاد باهاش گرم نگرفتم تا الان دگ هیچ پیامی ندادم و اونم همینطور
بعد از ۲ماه جدایی من خیلی داغون شدم الانم خیلی دلم براش تنگ شده دوس دارم پیام بده از یطرف دگ نمیخوام باهاش باشم چون بهم دروغ میگف از یطرف بازم میخوامش کلا تمرکزمو بهم ریخته حتی نمیتونم درس بخونم همیشه تو فکرمه
چیکار کنم؟
روابط در این سنین پایدار نیست. نباید انتظار تعهد داشته باشید. بهتر است این رابطه را تمام کنید و سختی دوران جدایی را اکنون بپذیرید تا با صدمه بیشتر در اینده خارج نشوید
سلام آقای دکتر
من به شدت به کمک و توصیه شما نیاز دارم. خواهش میکنم من رو کمک کنین.
من دختری 30 ساله هستم. حدود دو سال پیش با آقایی که الان 42 سال دارن آشنا شدیم. هردو ما مجرد هستیم و تا حالا ازدواج یا نامزدی نداشتیم. فقط هر دو ما مثل اکثر هم سن و سال هامون رابطه ی عاطفی شکست خورده داشتیم در گذشته که تموم شده.
من مدرس زبان انگلیسی هستم و ایشون عکاس هستن و تا چند وقت پیش توی یک کارخونه کار میکردن که تعدیل نیرو شد و از اون کار بیرون اومدن.
ابتدای آشنایی ما حرفی از ازدواج نبود ولی رابطمون خوب بود و ایشون آدم با ادب و محترم و منطقی و در عین حال مهربون بودن. رابطه تا 6 ماه خوب پیش رفت تا جایی که من گفتم دنبال یک رابطه هدفمند و ازدواجم و ایشون گفتن فعلا شرایطش رو ندارن. به ایشون گفتم لطفا با هم در ارتباط نباشیم و شما فکرهات و بکن و اگه دیدی میتونی و میخوای ازدواج کنی اون وقت به من پیام بده. اگر هم نخواستی لطفا پیام نده و اجازه بده من کنار بیام با این جدایی. ایشون بعد یک ماه پیام دادن و قبول کردن بیان خواستگاری. با هم پیش مشاور هم رفتیم. و نظر مشاور هم در نهایت مثبت بود.بعدش با مادر من و مادر ایشون 4 نفری رفتیم بیرون و قرار شد تا یک ماه بعدش که ایام محرم تموم بشه بیان خواستگاری.
توی همین مدت سر یک موضوع ساده همه چی به هم ریخت. من کرونا گرفته بودم و 14 روز قرنطینه بودم و توی این مدت کلافه و دلتنگ بودم. بعد از اینکه قرنطینه من تموم شد ایشون یه روز زنگ زدن و اصلا حرفی از اینکه همدیگرو ببینیم نزدن. منم کلا کلافه و بهونه گیر شده بودم گفتم اصلا دلت تنگ نشده؟ نمیخوای ببینیم همو؟ که بعد تازه گفت اره چرا میام عصر دنبالت. منم گفتم نه میخوام ببینمت نه میخوام باهات حرف بزنم. میدونم اشتباه بود و فقط از روی فشار روحی و دلتنگی بود که این مدت متحمل بودم. میخواستم یکم نازم و بکشه به قولی. ولی بعدش بهم پیام دادم و ازش بابت رفتارم عذرخواهی کردم و گفتم دلیلش کلافگی و دلتنگی واسه تو بوده. ایشون بعد چند روز جواب داد و گفت رابطه رو مرور کرده و به این نتیجه رسیده که میخواد رابطه رو تموم کنه. خیلی خواهش کردم و تا ماه ها تلاش کردم رابطه رو بازسازی کنم ولی نشد. ایشون گفتن مشکل تو نیستی من کلا آدم ازدواج و زندگی مشترک نیستم.
ماه ها تلاش کردم با همه شرایط ایشون کنار اومدم. چون میدونستم واقعا وضع مالی خیلی عالی ندارن گفتم بعد ازدواج هزینه ها رو تقسیم میکنیم و مهریه هم نمیخوام و… خیلی چیزهای دیگه. میخواستم شرایط ازدواج رو واسه کسی که دوستش داشتم تسهیل کنم تا موانع کنار بره. واقعا هم مشکلی نداشتم با این سبک زندگی که هر دو کار کنیم و من هم سهیم باشم در اداره زندگی.
ولی تمام این تلاش ها به جایی نرسید. ایشون واقعا نمیخواست ازدواج کنه و حاضر هم نبود رابطه رو ادامه بده چون میگفت تو اذیت میشی.
تا اینکه چند روز قبل نوروز 1401 خداحافظی کامل کردم و تا الان که 8 ماه میگذره قطع ارتباط کامل بودیم . نه پیامی نه حرفی نه زنگی. ایشون ولی من رو توی اینستاگرام کلوز فرند گذاشته و متن های معنی دار میزاره. من خودم استوری ها رو باز نمیکنم ولی ایشون دوست صمیمی من رو هم توی کلوز فرند گذاشته و دوستم بهم گفت که متن ها چی بودن . مثلا یکی از متن ها این بود که ” اگه دلت برام تنگ شده بهم پیام بده چون نگفتن فقط ما رو از هم دورتر میکنه”
آقای دکتر من با گذشت 8 ماه از قطع ترتباط هنوز دوسش دارم و نتونستم کامل کنار بیام و منتظرم برگرده . به نظرتون منتظرش بمونم که شاید برگرده؟ موقعیت ازدواج زیاد دارم ولی دلم فقط با ایشون هست.
هر از گاهی سیگنال های غیر مستقیم میفرسته مثلا به محض اینکه من عکس پروفایلم رو عوض میکنم ایشون هم عوض میکنه. خیلیییی غیر مستقیم.
ممنون میشم راهنمایمم کنین.
خیر هیچ ارتباطی نگیرید. به دوست خود بگویید هیچ خبری از او بشما ندهد. شما باید زندگی خود را بدون فکر او ادامه بدهید.با شاید و اما و اگر نمی توان تصمیم گرفت. ایشان فرد محکمی در تصمیم نیستند. اگر او را فراموش کردید و ایشان برای شما فقط یک خاطره شد و در آن زمان او مصمم شدند می توانند نظر شما را برگردانند. نه اینکه شما معطل شایدهای ذهن خودتان شوید که مثلا عکس عوض کرده و فلان مطلب برای من گذاشته. از این کارها تصمیم برای ازدواج بیرون نمی اید
ممنون از پاسخ قابل تامل و خوبتون.
من به هیچ وجه با ایشون ارتباط مجدد نمیگیرم و به عبارتی پیش قدم نمیشم.
سوال دیگه من از خدمتتون این هست که به نظرتون بعد از گذشت 8 ماه از قطع ارتباط کاملم با این آقا، الان با موقعیت های ازدواجم روبرو بشم یا نه؟ میترسم با فرد دیگه ای آشنا بشم و بعدا خودم رو سرزنش کنم که کاش صبر میکردم و شاید ارتباطمون به ازدواج میرسید نهایتا.
به نظرتون این رابطه ارزش صبر کردن داره؟
برای این رابطه صبر نکنید ولکن برای اینکه یک رابطه خوب با فرد دیگری شروع کنید باید یکسال از زمان اخرین ارتباط شما گذشته باشد. منظور حتی ارتباط در حد دیدن استوری او است. در غیر اینصورت اگر فرد بعدی انسان خوبی باشد شما رابطه را با مقایسه ذهنی و تعلق به گذشته خراب می کنید
سلام وقت بخیر،، دوستی دارم که 15 سال باهاش صمیمی بودم (منظورم جنس مخالف نیست) ولی الان 3 ساله که ازدواج کرده از اون موقع تاکنون تقریبا میتونم بگم 80% حرفاش دروغه و مثل قبل باهام روراست نیست. معمولا دیر به پیام هام جواب میده. اصلا بهم زنگ نمیزنه. فقط من هستم که بهش زنگ میزنم و ازش یاد میکنم. خیلی حسود شده چشم دیدن پیشرفت ها و موفقیت هامو نداره. حتی به دندانپزشک رفتن من هم حسادت میکنه، یه بار بهش گفتم میرم دندونپزشکی برای درمان ریشه، بهم گفت آره منم میرم 12 میلیون خرج دندونپزشکی کردم!! … بعد از مدتی بطوز غیر مستقیم متوجه شدم مدیرعامل یه شرکت شده ولی اصلا بهم نگفته و برام نقش بازی میکنه که کارمند یه شرکت کوچک هستم…. بعضی وقتا ادای فقیرا رو درمیاره بعضی وقتا ادای پولدارا… بعضی وقتا خیلی باکلاس برخورد میکنه ولی بعضی وقتا با نیش و کنایه…. اعصابم خورده شده و دچتر ضعف اعصاب شدم… موندم چطوری حذفش کنم، یه بار 4 ماه کلا بهش نه زنگ و نه پیام دادم ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم دوباره رفتم سمتش، الان از برقراری رابطه مجدد پشیمونم….هر موقع یادش میوفتم فشارخونم بالا میره….. چیکار کنم؟؟ چطوری آروم آروم ازش فاصله بگیرم دلش نشکنه؟؟
شرایط او با ازدواج عوض شده است و ما نمی دانیم دلایل رفتار او چیست. اگر ناراحت هستید در کنار او بهتر است رابطه را بتدریج کم کنید
سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم.امروز از دوستم که خیلی بهم علاقه داشت(پسر هستن ایشون) به دو دلیل محکم جدا شدم.اول اینکه زیاد دوستشون نداشتم دوم اینکه می خوام امسال خیلی خوب واسه کنکور درس بخونم.
وقتی موضوعو باهاشون مطرح کردم خیلی ناراحت شدن و اصرار کردن و بهم گفتن خیلی نامردی که این کارو با من می کنی.
ولی من رو تصمیمم ایستادم چون احساس کردم آیندم مهم تر از دوستی و رابطه عاشقانه ایه که معلوم نیست سرانجامش چیه(دوستیمون مجازیه و یه ماه دوستیم).ولی از ظهر که ازش دورم خیلی احساس دلتنگی می کنم. عقلم با قاطعیت میگه هرگز نباید به این رابطه برگردم و باید رو درسم تمرکز کنم اما احساسم میگه گناه داره اینجوری به احساساتش لطمه بزنم و شاید بتونیم خاطره های خوبی با هم بسازیم. حالا چیکار کنم برگردم یا نه؟(هر وند علاوه بر عقلم، غرورم هم اجازه برگشتن نمیده ولی نمیدونم این احساس علاقه لعنتی که پیدا کردم چیه)
اگر فکر می کنید کار شما منطقی و درست است باید بپذیرید که مدتی شاید حال شما خوب نباشد. ولی سپس درست می شود
سلام پنج سال دوست هستیم وقتی مسافرت میره دوست پسرم زنگ نمیزنه گوشیش خاموش حس میکنم علاقه نداره به من بعد میاد میگه من میمیرم دوستدارم ولی تا حالا یک روسری برام نخریده ولی بعضی وقتها کارت بانکیش دستم وجدان دارم دست نمیزنم دلم نمیاد پول بردارم
نمی شود از این مقدار اطلاعات اظهار نظر کرد
سلام آقای دکتر عرض ادب
من یه پسر ۲۷ساله ام که حدود ۵سال با یه خانم ۴۰ساله وارد رابطه شدم که این خانم مسئول فروش شرکت پدرم بود.
میشه گفت از اول من احساس بخرج دادم و ایشون هم وانمود میکردن که به اندازه من شاید هم بیشتر علاقه مند هستن که تا سال اول رابطم متوجه شدم با کسی که به گفته خودش قبلا رابطه جنسی داشت ولی با اون تا یکسال اول رابطه ما ارتباط داشت که اون راننده اسنپ بود و خودش میگفت من درطول رابطم با تو هیچ ارتباط جنسی با اون نداشتم.بعد از اینکه متوجه شدم باهاش رابطمو تموم کردم ولی از وابستگیم دوباره برگشتم بهش که تا الان۵سال باهاش تو رابطه ام ولی با تغییر اینکه وابستگیمو بهش به حداقل رسوندم و قدرت ترک این رابطه اشتباه رو دارم.البته از رابطم کلا راضیم ولی مطمئنم رابطه با این زن که بامن اختلاف سنی و طبقاتی زیادی داره و اینکه حس میکنم به راحتی با فردی که جذبش کنه وارد رابطه میشه اشتباهه.
الان فقط برای ترک این رابطه مشکلم اینه که نمیتونم تصور کنم این زن محبت هاشو و رابطه جنسیشو با کس دیگه ای داشته باشی.به همین دلیله که یه رابطه پوچ رو اینهمه کشوندم و نتونستم ترکش کنم.
ممنون میشم راهنماییم کنین
این اهمیت تا زمانی است که با او در ارتباط باشید. قطع هرگونه رابطه باعث می شود اهمیت او و در نتیجه اهمیت اینکه با چه کسی در رابطه است از بین برود.
هر گونه ارتباط را با او قطع کنید تا بتدریج از اهمیت بیفتد
سلام من ۱۴ سالمه و تو فاز رابطه عشقی با جنس مخالف و از این داستانا نیستم
ولی خب از پارسال که اومدم دبیرستان با یکی دوست شدم و تا همین سه چهار هفته پیش جونمون به جون هم بند بود . ولی خب ما شخصیتامون اصلااا به هم نمیخورد .من اینو میدونستم ولی بهش وابسته شدم و با اینکه میدونستم یه روزی بهم آسیب میزنه بازم باهاش موندم . ولی اون به شدت برونگراست و بدون اینکه به من فک کنه با بقیه خیلییی گرم میگیره و کلا منو فراموش میکنه . وقتایی که حالم بده وقتایی که حوصله ندارم وقتایی که نیاز دارم پیشم باشه نیست . از دو سه ماه پیش به کات کردن باهاش فک میکردم ولی به نتیجه ای نمی رسیدم چون خیلی وابسته شده بودم . ولی خب با دیدن رفتاراش بلاخره تصمیمم رو گرفتم و برای همین سه هفته پیش باهاش کات کردم و رفتم پیش یکی دیگه نشستم . بعد اونی که پیشش نشستم هم باز نزدیک دوساله که با هم همکلاسی ایم دیگه . ازم پرسید چی شده و اینا . منم قضیه رو براش تعریف کردم اونم کلییی بهم دلداری داد و واقعا با حرفاش آروم شدم . ولی خب اونی که اول باهاش دوست بودم با امیدش دست به یکی کردن که من و اون دوست جدیدمو اذیت کنن . تیکه میندازن و یار کشی میکنن طوری که همه بچه ها بدون اینکه حرفای منم بشنون قضاوتم کردن و رفتن طرف اونا . برا همین با دوستم رفتیم پیش مشاور مدرسه مون اونم گفت بی اهمیتی بهترین راهه . ماعم گفتیم اوکی و خلاصه سرمون به کار خودمون بود و با اینکه دلمون میشکست هیچی نمیگفتیم . تا اینکه امروز که رفته بودم مدرسه دوست قبلیم اومد بهم گفت بیا حرف بزنیم . منم رفتم صحبت کردیم و اینا بعد بنظرش من سر خیلی چیز مسخره ای باهاش کات کردم و دنبال بهونه بودم برم با اون یکی و… . حالا اینا رو الان ولش . مشکلم اینه که کلا هر وقت به اون آدم فکر میکنم و خاطره هامون ، حرفامون ، کاراش ، رفتاراش ، یادم میاد یا همین که دو کلمه باهاش حرف میزنم به طرز خیلی کلافه کننده ای همه بدنم میلرزه . انگار کنترل دستامو ندارم و گلومم میسوزه . البته خب جلو اونا بروز نمیدم رفتارمو ولی خیلی از درون اذیت میشم . میخواستم بگم الان من چیکار کنم این واکنشمو؟من تصمیم قطعی مو گرفتم و نمیخوام برگردم بهش . ولی دلیل این لرزشم موقع فک کردن بهش رو نمیدونم و میخوام خیلی زود حالم خوب شه چیکار کنم
بهتره از او فرار نکنید ولی دوباره صمیمی هم نشید. در حد منطقی و معقول با او دوست باشی. این کارهای او بخاطر نیازش به ارتباط با تو است. بهتره از خودن نرانی ولی خیلی هم نزدیک نشی
سلام من حدود هفت ماهه تو رابطه ام و الان میگه که من قیافه برام مهم بود و تورو دوست ندارم و سلیقم نیستی من خیلی عاشقشم خیلی بلاکم کرد،زنگ زدم اصرار کردم انبلاک کنه و رابطمون مجازی بوده… چیکار باید بکنم
باید درک کنید که هر کفشی به هر پایی نمی خورد. ایشان مناسب شما نبوده است. موضوع خوب و بد نیست. موضوع متناسب بودن است
دقیقاااااااا
سلام ..من یه سال با یه پسر بودم الان یه ساله کات کردیم ..اما بازم باهم دوستیم ..یعنی دعواهم به اون شدت نکردیم اما اون گفت میخواد فقط دوست باشیم …بعدد من بازم دوستش دارم .. و با اینکه یه سال گذشته اما همش گریه میکنم ..اما میگه دوستم نداره ..اما من حس میکنم عمدا میخواد حسشو به دلایلی سرکوب کنه .. از لحاظ روحی تو بچگی خیلی ضربه خورده من میترسم بخاطر مشکلات زندگیش این مدلی میکنه .اخه هردفعه هم وقتی چند روز پیام نمیدم.. میفهمم دلش تنگ شده بعدنا میفهمم که میرفته مرور چتمون حتی.. . شما میگین فعلا باهاش دوست باشم با وجود اینکه دوستش دارم و میگه دوستم نداره ..شاید درست بشه ..یا کلا باهاش قطع ارتباط کنم ؟چون اینکه میبینم بهم مثل قبل اهمیت نمیده ناراحتم میکنه اما نمیتونم بیخیالش شم با اینکه با زبون خوشد گفته اما رفتارش یه چیز دیگه رو میگه اما بعضی وقتا قاطی میکنه …من چیکار کنم
حتما ارتباط را تمام کنید
سلام من ۱۷ سالمه.سال آخر دبیرستانم ۹ ماه دیگه هم کنکور دارم و درسم به شدت برام مهمه(میتوم بگم از هر چیزی مهمتر)و حتما میخوام یه دانشگاه خوب برم
حدود سه هفته پیش رفته بودم تو یکی از بات های تلگرامی چت ناشناس، فقط به خاطر اینکه حوصلم سر رفته بود. از شانس من پسره بهم گیر داد که آیدی تلگراممو بهش بدم که گمم نکنه و از این حرفا.الان سه هفته است که تقریبا هر روز با هم حرف می زنیم و اون الان خیلی به من وابسته شده و دوستم داره(تا حالا نه همو دیدیم نه تلفنی حرف زدیم فقط چت، چند تا عکس با دو سه تا ویس). بهم گفته که تاحالا با هیچ دختری نبوده چون خجالت می کشیده و کلا اهل این چیزا نیست.میگه میخواد همیشه با هم باشیم و تا تهش باهام هست. منم چند باری احساس کردم بهش علاقه دارم ولی بعد فهمیدم فقط شهوته چون اگه منطقی نگاه کنم از لحاظ زندگی اصلا اون چیزایی که من میخوامو نداره(از لحاظ شخصیتی خیلی آدم محترم و مودبیه ولی مثلا ترک تحصیل کرده در حالی که تحصیلات واسه من خیلی مهمه).
بارها بهش هشدار دادم که فقط میخوام دوست معمولی باشیم و بهش گفتم که بهم وابسته نشه اونم قبول کرده.ولی دیشب احساس کردم فکرایی که در موردش در طول روز میاد تو ذهنم خیلی تمرکزمو پایین آورده و به درسم داره لطمه میزنه به خاطر همین خیلی جدی دیشب دو ساعت کامل باهاش حرف زدم که دیگه نمیخوام باهاش باشم ولی اینقدر اصرار کرد که باورتون نمیشه. گفت اگه بری خودمو می کشم و از این حرفا.من فهمیدم دوستش ندارم و نمی خوام باهاش باشم ولی نمیخوام به خاطر من بلایی سر خودش بیاره(البته مطمئننم بلایی سر خودش نمیاره فقط به خاطر اینکه من نرم این حرفا رو میزنه).الان بهم گفته که هر چی دیشب گفتیمو فراموش کنیم بیایم دوباره با هم باشیم ولی من نمی خوام، من می خوام برم سراغ درسم(از یه طرف هم میگم پسر خیلی خوبی به نظر میرسه اینجور پسرا کمن بهتره از دستش ندم). حالا موندم تو دوراهی توروخدا به دادم برسین من تاحالا با هیچکس نه رل بودم نه هیچ چیز دیگه ای چون هیچ علاقه ای به این چیزا ندارم ولی الان بدون اینکه خودم بخوام تو یه عشق یه طرفه از سمت اون گیر افتادم. تنها راهی که از دستش میتونم خلاص بشم اینه که بدون اینکه هیچ حرف دیگه ای بزنم بلاکش کنم چون اگه چیزی بگم دوباره شروع می کنه به اصرار کردن.اما اگه بدون حرف زدن و قانع کردنش هم بلاکش کنم خیلی می شکنه چیکار کنم
حتما بلاک کنید. شما هیچ شناختی ندارید از او. با جند بار صحبت نمی شود کسی را شناخت. باید خداقل 1 سال رفت و امد کرد.
نگران او نباشید بلایی سر خودش نمی اورد. اگر هم بیاورد شما باید بیشتر مطمئن شوید که کار درستی کرده اید که بلاکش کرده اید زیرا فرد سالم چنین کاری نمی کند
ممنون دکتر.بلاکش کردم و کلا چتشو پاک کردم و الان واقعا احساس آزادی می کنم. واقعا رابطه ای که آرامش روانی ما رو ازمون بگیره هیچ ارزشی نداره
سلام من پسری ۱۸ساله هستم من الان با دختری توی رابطه هستم تقریباً از رابطه مون دوسالی گذشته و اینکه من قبل ایشون به یکی از دخترای فامیل طرف مادرم علاقه شدیدی داشتم با اینکه سن کمی داشتم و به همین خاطر بلد نبودم چیکار کنم و هنوز هم که هنوز وقتی میبینمش یا یادش میفتم همون علاقه قبل رو بهش دارم خلاصه بخوام بگم دو دلم بخاطر اینکه به کسی الان باهاش تو رابطه هستم کات کنم یا نه ؟!
و اینکه دختری که باهاش رابطه دارم رو تا حالا از نزدیک ندیدم چون شهرهامون از هم دوره و قرار گذاشتیم که من برم خواستگاری دختر ولی خودش هم میگفت که شاید بهم جواب بله رو ندن و اینکه بعضی وقتا بهم میگه که باهام حاضره فرار کنه ولی من قبول نمیکنم میدونم هنوز سن زیادی ندارم و اینکه اینم بگم که باهاش قبلا دو سه باری میشه کات کردم ولی باز الان باهمیم علتش رو نمیدونم بعضی وقتا همین مسائل خیلی ذهنم رو درگیر میکنه و شبا بیخواب میشم خیلی وقتا با خودم میگم چقد احمق بودم که دوست داشتم با دختری رابطه داشته باش و میگفتم ای کاش هیچ وقت وارد رابطه نمیشدم و فقط به اون علاقه ایی که به دختر فامیلمون داشتم پایبند بودم .
این خلاصه مشکلی بنده داشتم بود
رابطه شما با این دختر و یا دختر فامیل هر دو را بر اساس سن شما باید تحلیل کرد. هر دو این دو علاقه ها و رابطه ها را باید بدانید که گذرا می باشد. ارتباط با دختر فامیل نیز بدلیل انکه اتفاق نیفتاده در ذهنتان مانده است. اگر وارد رابطه شوید پس از مدتی از ذهنتان خارج شده و فردی مثل رابطه کنونی شما می شود.
با این وجود اگر می خواهید با او وارد رابطه شوید رابطه کنونی خود را ابتدا تمام کنید
سلام دکتر، من چند وقت پیش از یک رابطه ی بسیار سمی یکو نیم ساله اومدم بیرون، خیلی نگذشته بود که یه نفر بمن اعتراف کرد ک دوستم داره و واقعا ادم خوب و سالمی بود، منم با زخم های رابطه ی قبلی با اون وارد رابطه شدم، و کم کم بهش علاقه پیدا کردم، ولی شدید نبود، اون هروز بیشتر عاشق من میشد و محبت و خوبی میکرد ولی بعد از یمدت دعوا بینمون زیاد شد، من نمیتونستم کامل اعتماد کنم و شک های زیادی داشتم، دروغ میگفتم گاهی، و خطر قرمزای اون طرف رو میشکوندم و خیلی ناراحتش کردم، الانم رابطمون خیلی در وضع بدیه، نمیخوام قبلشو بشکونم و رابطه مونو خراب کنم، ولی نمیدونم واقعا چیکار کنم، حس میکنم هنوز کامل اثرات رابطه ی قبلی خوب نشده، میشه بگید چیکار کنم این اوضاع درست بشه؟؟!
مقاله 1. تله رها شدگی 2. چرا در روابط عاطفی احساس طرد شدگی می کنم را در سایت مطالعه کنید
سلام. امیدوارم پیام منرا بخوانید و بهم کمک کنید.
چند سال پیش زمانی که دانشجوی سال آخر لیسانس بودم داخل دانشگاه با پسری که دانشجوی فوق لیسانس بود آشنا شدم. بعد از چندماه به من پیشنهاد برقراری رابطه برای آشنایی بیشتر به قصد ازدواج را دادن و من پذیرفتم. از آن روز تا الان ۶ سال میگذره، ایشون درسشون را تمام کردن، سربازی رفتن و استخدام بانک شدن. من هم مقطع لیسانس ، فوق لیسانس را تمام کردم و اکنون دانشجوی دکتری و استاد دانشگاه هستم.
با درست شدن شرایط ازدواجمون، خانوادشون را در جریان قرار دادن منتها بعد از چند روز ک شماره تماس مادر منرا گرفته بودن تا مادرشون تماس بگیرن، خواهرشون با من تماس گرفتن و گفتن اگر قول میدی برای زندگی به شهر ما بیای(برای همیشه) همراه خانوادم برای خواستگاری خدمت میرسیم(من ساکن اصفهان و ایشون ساکن ایلام هستن). طی این مکالمه من بهشون این قول را ندادم و در نهایت ایشون گفتن برادرم به این ازدواج اصرار دارن اما اینکار فقط باعث میشه پدر و مادر من از بین بروند(بخاطر دوری از پسرشون).
آقای دکتر من زمانی که پیشنهاد آشنایی این آقا را پذیرفتم این شرط را گذاشتم ک برای کار و زندگی تشریف بیارن اصفهان. درواقع با این شرط پیشنهادشون را قبول کردم. بنظر شما بی رسمی خواهرش را چجوری باید پاسخ بدم؟ چند روز هست مدام به حرفایی که زدن فکر کردم اما چیزی جز از غصه نصیبم نشده. چرا با من تماس گرفتن! چرا به بزرگترم احترام نگذاشتن! چرا به من میگن اگه این قول را بدی میایم خواستگاری! چرا منو باعث از بین رفتن پدر و مادرشون میدونن! و هزار چرای دیگه.
لطفا راهنماییم بفرمایید. متشکرم
فکر خویش را مشغول خواهر نکنید. انچه مهم است نظر دوست یا نامزد شما است. باید ببینید او چه مواجهه ای با این موضوع دارد. ضمن انکه شما نیز نباید بدون گوش دادن به او تصمیم خود را از قبل گرفته باشید. اینکه در چند سال قبل چه گفته دلیل نمی شود الان به دلایل پسر گوش ندهید. گفتگو با پسر راه حل شما است.
سلام جناب من و آقای 34 ساله سه سال باهم بودیم که سال اول آشنایی این اقا اومدن خواستگاری اما خانواده اش ایراد گرفتن دوسال صبر کردیم که راضی بشن الان پسره میگه برو شوهر کن خانواده ام راضی نمیشن نمیدونم چه کار کنم به خاطر این آقا از کارم استعفا دادم الان ن کاری دارم ن پولی ن خانواده پولداری ن موقعیت اجتماعی هیچ امیدی توزندگیم ندارم از اون ور هنوز از پدرو مادرم کتک میخورم تمام امیدم به ازدواج با این پسر بود که همه چی پودر شد رفت چون تو محیط کوچکی هم هستم ی شهرستان کوچیک عملا موقعیت ازدواجم صفره چون شاغل بودن یا موقعیت خانواده مهمه که من ندارم
شما یکبار کار پیدا کردید و مشغول شدید می توانید دوباره نیز مشغول کار شوید. زیرا شما مهارت کار کردن را دارید. بهتر است هر چه زودتر گذشته را فراموش کنید. به اینده بنگرید. باید موقعیتی بهتر از قبل برای خود ایجاد کنید. شاید قرار است انتخابی بهتر با تلاش شما پیش روی تان قرار بگیرد. این به تلاش و امید شما بستگی دارد.
سلام وقت بخیر
من ۲۸سالمه ویکساله که با پسری ۳۰ ساله دوست هستم که توی شهر دیگه ای با خانواده اش زندگی میکنه یعنی چندماهی یه بار میاد شهرمن ،(خونه داره) و یکی دوماه میمونه اینجا…
اوایل با چت و تماس یا توی جمع های دوستانه همدیگه رو میدیدیم و علاقه ی زیادی بینمون رد و بدل میشد ،اما بعداز مدتی که این رابطه شکل جدیدتری به خودش گرفت،(بهم نزدیک شد وبا اصرار زیاد اون رابطه ی جنسی برقرار کردیم)
و دلیل من برای نداشتن ارتباط جنسی این بود که
و اون از اول گفت قصدش ازدواج نیست و کلا با دونفر توی زندگیش ارتباط داشته ،اما چون دوسش داشتم قبول کردم باهم باشیم اما این عقیده اش رو نمیتونم هضم کنم!
در ضمن بعداز رابطه
حس میکنم سرد شده،به کل خبری از چت های دراز مدت و ابراز علاقه نیست ،مدام از من و شخصیتم ایراد میگیره سرچیزهای بیخود
هفته ی گذشته باهم بحث کردیم و ۸روز به کل ارتباطی نداشتیم تا اینکه روز نهم زنگ زد و گفت اومده شهرمن و میخواد منو ببینه، من فکر میکردم اخرین تماسمون به معنیه کات بوده! الان نمیدونم چه برخوردی داشته باشم یا چی بهش بگم ،از طرفی دوسش دارم و دلم نمیخواد از دستش بدم
از طرف دیگه از بی احترامی و شکستن غرورم از جانب اون خیلی ناراحتم ،و میترسم برخورد اشتباهی داشته باشم و رابطمون خراب شه!
ممنون میشم راهنماییم کنین
در درجه اول اینکه رابطه جنسی در این مرحله اشتباه است.
در درجه دوم نباید انتظار داشته باشید رابطه همیشه بصورتی که در مراحل ابتدایی جریان دارد ادامه پیدا کند. رابطه مسلما بالا پایین دارد و شما در این مرحله است که شناخت پیدا می کنید
سلام اقای دکتر دختری 25 ساله هستم و 4ساله با یه پسر 3سال بزرگتراز خودم دوستم.ایشون منو به مادرش معرفی کرده و از همون اول پیشنهاد دوستی برپایه ازدواجوداد و همچنین روابط جنسی.ما تاحدودی روابط جنسی هم داشتیم.خانواده هامون از لحاظ مالی و عقاید و فرهنگ کاملا باهم فرق دارن و خانواده ی من بسیار به نام هست .البته ایشون از لحاظ مالی جدا از خانوادشون بسیارمستقلن.چندوقت پیش از طریق یکی از دوستانم باخبر شدم ک ایشون یسری از روابط دوستیشو که گروه های دخترونم بوده از من مخفی کرده و چندشب پیش هم متوجه شدم که با دختر دیگه ای بیرون رفته ووقتی بهش گفتم حاشا کرد وگفت از هیچی خبر نداره .ولی من دیگه کششی برای ادامه ی رابطه ندارم و از طرفی بسیار وابسطشم .بنظرتون چجوری میتونم رابطه رو تموم کنم که کمتر اسیب نبینم ؟و اگه قراره پیامی بهش بدم چه پیامی بدم؟
در ابتدا باید اطمینان از چیزی که می گویید داشته باشید و فقط بر مبنای اظهارات یک دوست عمل نکنید.
ثانیا باید دلایل او را بشنوید. ممکن است فرهنگ شما درباره ارتباط متفاوت باشد و خانواده او بازتر عمل کنند و گفتگو و صحبت با یک جنس مخالف معنای خاصی نداشته باشد
با یک روانشماس گفتگو کنید
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را در سایت بخوانید
سلام
من ۱۹ سالمه و کسیم که به هیچ وجه با کسی نه وارد رابطه شدم نه قصدش رو دارم کلا به روابط این مدلی باور ندارم چون هیچ تضمینی ندارن
اما جدیدا با یه پسره آشنا شدم که هم سنمه وبهم چند بار گفته که خیلی میخوامت و تا آخرش هستم و اینجور حرفا
منم خب بهش گفتم به اینجور رابطه ها اعتماد نمیکنم و اینکه اصن برنامه ای برای اینکارا ندارم و اونم گفت عب نداره من قانعت میکنم منم گفتم ب هر حال من برا خودت میگم چون میدونم این چیزا الان برام جایگاهی ندارن ولی اون همش بهم ابراز علاقه کرد و مدام حالمو میپرسید و چون شغلم حوریه که با مردم در ارتباطم میگفت ج همه پسرا رو نده چون قصد همشون کاری نیست و ایناا خلاصه خییییییلیییی حساس بود و همش ناراحت میشد منم دلم نمیومد ی جوری از دلش درآوردم
بعد اون مدام ازم درخواست های عجیب رابطه جنسی و اینا میخواست منم بهم برمیخورد و میگفتم حواسش باشه من از اولش بهش چی گفتم و اینکه خودش خواست تلاش کنه و اینکه بهش گفتم من حتی اگه با کسی وارد رابطه بشم اونیه که باهاش ازدواج کردم
بعد از اینکه اینو گفتم گفت باشه من میخواستم برات همه کار کنم و خودت نخواستی و اینجور حرفا بعد گفت مطمعنی منم گفتم آره بعد گفت اوک (من از اول بهش گفتم با دوست معمولی اوکیم نه رابطه و اینا) دوست معمولی
من که خوشحال شدم چون از طرفی اذیت بودم که یکی اینجوری ابراز علاقه کنه و من هیچ کاری ازم برمیاد
ولی اون معلومه حالش خیلی خرابه هم اینکه حساسه و اصن شکسته ولی خب من نمیخوام اینجوری باشه دلیلشم من باشم میخوام کمکش کنم کاری ازم برمیاد؟
میتونم به عنوان همون دوست معمولی کمکش کنم ؟
شما دچار تله ایثارگری هستید. مقاله مرتبط را در سایت بخوانید
شما نگران حال او و کمک به او نباشید. زیرا او قصدش رابطه جنسی است. رابطه برقرار کرد همه این ابراز علاقه ها و…تمام می شود
سلام،۷سال با اقایی در ارتباط هستم سال ۵رابطمون بنا ب دلایلی ازدواج کردن هم همسرشون هم خانوادشون میدونستن ک منو دوست داره بعداز ازدواجشون بازهم ادامه دادیم اما الان عقلم اجازه نمیده ادامه بدم روانم بهم ریخته چندبار تصمیم ب جدایی گرفتماما بازم خودم برگشتم اما الان نمیدونم چجوری باید ب حسم غلبه کنم و این رابطه سمی رو تموم کنم,کل وجودم پر شده از اون اقا نه میتونم بمونم نه میتونم برم،لطفا راهنماییم کنید خیلی توو عذابم
مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی را مشاهده کنید
سلام
من نزدیک به ۶ سال هست که با پسری تو رابطم
خانواده دو نفر کامل در جریان بودن و گاهی اوقات حرف ازدواج میشد و همه چیز خوب میرفت جلو تا این که یهو میزد زیر همه چیز و منو مقصر میکرد که بخاطر رفتارای تو نمیتونم کامل بیام جلو خودتو عوض کن تا بیام خلاصه این رفتار همیشگیشه
تا حدی که تمام اعتماد به نفس منو گرفته تو این ۶ سال اخرین بارم گفت خانواده من مخالفن و لبخند خانوادم برام مهم تره منم رابطرو تموم کردم که بعد ۲ ماه با کلی بهانه برگشت
نزدیک به ۱ ساله هیچ گونه توجهی به من نداره هر بار که جدا شدیم دوباره با خواهش برگشته ولی رابطمون بدتر از قبل میشه منم هربار که برمیگرده کلا لال میشم نمیتونم جوابشو ندم
با وجودی که از همه نظر از اون بهترم ولی انقدر حس پوچی به من داده که حس میکنم هیچی نیستم و بجز اون دیگه کسی محل من نمیزاره
میشه راهنماییم کنید لطفا که چطوری خودمو بکشم بیرون از رابطه
هرگونه زاه ارتباطی با ایشان را مسدودکنید. مقاله 9 قدم برای بهبودی بعد از قطع رابطه عاطفی در اینباره توضیخ کاملی داده است
سلام دکتر دختری ۲۰ ساله هستم و نزدیک یک سالو نیم با پسری که ۶ ماه از خودم کوچیکتر بود رل زدم اوایل رابطه از هم دور بودیم و ماهی ۴ ۵ ساعت همو میدیدیم ولی از وقتی که هر روز همو میبینیم یه سری مسائل پیش میاد و باعث دعوای پا میشه یه بار کات کردیم ولی بعد از یه هفته گفت نمیتونه طاقت بیاره و بک زدیم و بعد دوماه دوباره همو دیدیم و دوباره بحثمون شد این بار به من گف ما دنیاهامون متفاوته و تو لوسی و نمیتونم بیشتر از این تحملت کنم من خیلی براش غرورمو شکوندم ولی لازم حرف خودشو میزنه و جدا شد اما شرایطمون جوری هست که هر روز همو میبینیم و از این بابت من واقعا زجر میکشم چه کاری میتونم انجام بدم؟؟ لطفا راهنمایی کنید
بهتر هر گونه راه ارتباط را با ایشان مسدود کنید تا زودتر از فکر او دربیایید
سلام دختری ۱۷ ۱۸ ساله هستم.همکلاسی بودیم و به خاطر علاقه شون به تکنولوژی خیلی از گوشی ها اطلاع داشتن، منم میخواستم گوشی بگيرم و داشتم تحقیق میردم. این بهانه شد و پیام دادم و خدایی خیلی کمک ام کردن. خلاصه که شدن رفیق شفیقم و حس شون رو براز کردن و منم بعد چند ماه اوکی دادم. هدف مون ازدواج بود و هر دو جدی هستیم. تحقیق کردم و دیدم واقعا ادم خوبی یه.. بعد از یک سال و چندی، بهمن ماه متوجه شدم بدن من نقصی داره که هرگز نميتونم باردار بشم.. مطرح کردم و گفتم ميخوام جدا بشم اما همه جوره حمایتم کرد و نزاشت جدا بشیم. الان بعد شیش هفت ماه دکتر رفتن ودرمان و و غیره نتیجه ای نگرفتم و حتی بدتر هم شد.. دیگه هیچ امیدی بهم نیست. خودم نااميد نشدم اما حقیقت رو هم انکار نمیکنم. قرار شد تا بعد کنکور ارتباطی نداشته باشیم و بکوب درس مون رو بخونیم. هر دو شاگردایی هستيم که خيلیها رومون سرمایه گذاری کردن.. میخوام ازش جدا بشم چون اینده ای نخواهم داشت با ازدواج.. چطور باهاش کنار بیام یعنی بعد کات چطوربه اینفکر نکنم چه اسیبی میبینه طرف ام و چطور بعد کنکور بهش بگم.. ممنون تون میشم بهم کنید. سپاس
لزومی ندارد جای او تصمیم بگیرید. اجازه دهید اگر خواست حدا شود او اقدام کند.
البته سن شما پایین است اگر سن شما بالاتر بود می گفتم شاید او هم بچه نخواهد. اما در سن کم نمی توان بر روی چنین نظری اگر هم او بیان کند اعتماد کرد
سلام دکتر من۳۳سالمه یکسال پیش با پسری ۳۵ساله آشنا شدم که تازه از همسرش جدا شده بود اول قصد و هدف خاصی نداشتیم ولی بعد یک ماه هر روز همو میدیدیم و علاقمون بیشتر شد تا اینکه باهم ۶ماه زندگی کردیم و باز هم همه چی عالی بود وخود ایشون گفت تا اخر سال عقد کنیم و هر روز بمن میگفت که دوستم داره اما از نظر مالی خیلی خوب نبود اما من بودم و از پس زندگی برمیومدیم وکلی خوشحال بودیم یروز بمن گفت سر مهریه کمشکلی نداریم گفتم من خواسته هامو بگم گفتم و خیلی رفتارش عوض شد و بهانه گیری کرد و اصلا حتی نخواست توافق کنه فقط نه قطعی داد و گفت زمین به اسمون بیاد نه خواسته هاتو انجام نمیدم ومنم گفتم باشه پس جدا میشیمچون حس کردم میخواد کنار من فقط اوضاع مالیش خوب شه وبعد بدون هیچ ضرری جدا بشه و راحت بره و ایشون بهم توهین کرد و رفت و تو این ۳ماه ک رفت به بهانه وسیله هاش که پیشم بود چند باری پیام داد ومنم محترمانه گفتم با اسنپ میفرستم و دو هفته پیش فرستادم و یه پیام درد دلی هم نوشتم براش و رابطه تموم شد تولدم منتظر پیامش بودم خبری نشد خیلی این روزا حالم بده و نمیدونم چیکار کنم همش خودمو وگناهکار میبینم و دلتنگی میکنم
مسلما وقتی رابطه ای بدون هزینه روانی و عاطفی و…شروع شود (همخانه شدن) بسختی می توان در ادامه هزینه ای برای ان تعیین کرد.
مثال: وقتی من چیزی را رایگان برای مدتها بدست بیاورم سخت حاضرم برای ان هزینه بدهم
سلام آقای دکتر
من ۲۵سالمه با پسری ک ی سال از خودم بزرگ تر بود آشنا شدم بعد ۶ماه منو ب خانوادشون معرفی کردن و مادرش ی بار اومد منو دید و دیگه نیومد و تلفنی ح میزد از همون اول مخالف ازدواج بودن چون میخوان دختر دایی شو براش بگیرن ی جوری شد ک رفته رفته هر وقت بحث من بود دعوا میکردند تا این ک پسره گفت دیگه نمیتونه ادامه بده خانوادش صفت و سختن کوتاه نمیان حتی بیشتر لج میکنن گفت از نظر اعصاب و روان داغون شده دیگه نمیخواد بیشتر از این ادامه بده الان ی ماه باهم ح نمیزنیم خیلی هم اصرار کردم اما گوش ندادن الان چ کار کنم ی پیام بدم حالشو بپرسم
بهتره تا زمانی که این فرد استقلال روانی و مالی پیدا نکرده بفکر شروع دوباره رابطه نباشید.
رضایت خانواده مهم است و از ان مهم تر استقلال فکری طرف پسر است
وای استاد ممنونم ک ج دادین
این آقا از نظر مالی اوکیه خودش برنامه نویسه و اصلا از نظر مالی وابسته خانواده نیست اما خب احساس میکنم خودش نمیتونه تصمیم نهایی بگیره درسته خیلی تلاش کرد بحث کردن اما خانواده خیلی گیر و سختی داره چون منو خودش با هم مشکلی نداشتیم برای همین گفتم نظر شماروهم بدونم البته آقای دکتر ی بار ب خواهرم پیام زدن حالمو پرسیدن خواهرم بهشون گفت ک لزومی نمیبینم ج پیام شمارو بدم و دیگه اون آقا پیام ندادن
باید در خواستن شما و مجاب کردن خانواده اراده کافی داشته باشند. این مشکل او است و شما قرار نیست وارد مشکل شوید. نهایتا می توانید کمی صبور باشید. اما اینکه فعلا رابطه با شما را بخاطر خانواده کلا قطع کرده اند نشانه خوبی نیست. لااقل می توانستند تا زمان رضایت خانواده با شما کم و بیش در ارتباط باشند
سلام دکتر
بعد از ۵ سال رابطه ای که داشتیم اواخر رابطه مون به دلایلی لانگ دیستنس بود
اومد و گفت حس میکنه از یه دختر دیگه خوشش اومده و عاشقم نیست
من هیچ جوره نمیتونم به زندگی بدون اون فک کنم چون تمام آینده و زندگیپو بر اساس حضور اون برنامه ریزی کردم
نمیدونم باید چیکار کنم
راهی غیر از فراموشی ندارید
سلام آقای دکتر وقت بخیر.
من چهار سال پیش از یه دختر جواب نه شنیدم. حتی بهش گفتم هدفم از اشنایی ازدواجه وکای اصرار داشتم بر اینکه نظرشو جلب کنم نشد… که کلا یکبار همو حضوری دیدیم و بیشتر صحبت هامون در طول یکسال اشنایی مجازی بود و در یک برهه کوتاه یکم راضی شد بعد دوباره برگشت سر نه و.. نهایتا هم دیگه به مدت چهار سال بود که قطع شد.
خلاصه بعد