پشیمانی مردان بعد از جدایی
دلایل پشیمانی مردان بعد از جدایی از همسرشان چه میباشد؟
کارهایی که مردان بعد از جدایی آرزو میکنند ای کاش در دوران متاهلی انجام داده بودند را بهعنوان دلایل پشیمانی مردان بعد از جدایی برمیشمارند.
بعد از جدایی و زمانی که شما فرصت و فاصلهی بیشتری از رابطهتان میگیرید، میتوانید به آرامی ببینید که چه چیزهایی در رابطه شما اشتباه پیش رفته است. اشتباهات و کوتاهیهایتان، چیزهایی که انجام دادید یا نداید، مسائلی که بیان کردید یا نگفتید. تمام این مسائل به شما درسهای مهمی را خواهند آموخت که میتوانید در روابط آینده خود از آنها استفاده کنید. حاصل پرسش در مورد دلایل پشیمانی مردان بعد از جدایی و اینکه اگر به گذشته باز میگشتند نسبت به چه مسائلی عملکردی متفاوت داشتند، به صورت موارد زیر بعد از مصاحبه با تعدادی از این افراد نوشته شده است:
نشانه های پشیمانی مردان بعد از جدایی
۱- ای کاش همزمان با همسرم به رختخواب میرفتم
ما حتی قبل از اینکه تصمیم بگیریم در اتاقهای جداگانه بخوابیم، همزمان به رختخواب نمیرفتیم. منظور من از این حرف داشتن رابطهی جنسی نیست و بهنظرم تنها صرف خوابیدن به همراه یکدیگر میتوانست از پشیمانیهای من نسبت به جداییم کم کند.
من تا دیر وقت بیدار میماندم و مشغول تماشای برنامههای مورد علاقهام بودم، در حالیکه همسرم زود (از نظر من) میخوابید. من فهمیدم پایان دادن روز با یکدیگر میتوانست به طور طبیعی ما را به یکدیگر نزدیک کند. در کنار هم بودن و صحبت در مورد روزی که گذشت و صحبت دربارهی افکارمان، نوع برخوردی بود که دوام زندگیمان را بیشتر میکرد.
۲- پشیمانی بابت آنکه شاید باید تلاش بیشتری برای بقای رابطهام میکردم
بزرگترین پشیمانی من بعد از جداییم در سه سال پیش این است که چرا قبل از رسیدن به نقطهی طلاق، تلاش بیشتری نکردم. مانند یک فرد از خود راضی عمل کردم، فاصله گرفتم و دیگر به رابطهام اهمیت ندادم. زمانی که فکر میکردم جدایی بهترین راهحل است، مانع انجام آن نشدم. بله، ما در زندگیمان خوشحال نبودیم اما کودکانمان و زندگی نرمال خانوادگیمان هرگز مانند قبل نمیشوند، ای کاش میتوانستم جلوی جدایی را بگیرم.
۳- پشیمانی از صحبت نکردن و تلاش برای سرکوب احساسات
بعد از تفکر زیاد راجع به دلایل جداییم و پشیمانی بعد از جدایی به این نتیجه رسیدم که ای کاش در برخی موارد بهتر عمل میکردم. اما اگر قرار باشد یک مورد را انتخابکنم، این است که به سکوتم نسبتبه ناراحتیهایم ادامه دادم. فرقی نداشت این ناراحتیها در مورد مسائل مهمی مانند جابجایی از یک خانه به خانهی دیگر باشد یا مسائلی کم اهمیتتر مانند مدل غذا خوردن که باعث خندهی فرد مقابل میشد. تمام این موارد باعث میشد تا انتقال احساساتم را بیوفایی به رابطهام ببینم. درحالیکه صحبت در مورد احساسات واقعی باعثمیشد صداقت در رابطهمان بیشتر شود. توضیح ناراحتی، هرچقدر کم یا زیاد، باعث میشود شفافیت رابطه بیشتر شود و احساس نیازمان راحتتر برطرف شود و به پارتنرمان اجازه میدهد با دیدن این نیازها و کمک به حلشان، رابطه محکمتر شود. درحالیکه سکوت، نشان از نبود اعتمادی میشود که دیر یا زود باعث جدایی رابطه میشود.
خرید اینترنتی کتاب اسرار دلربایی |
۴- پشیمانی از صبور نبودن در زندگی
اگر به گذشته باز میگشتم، در سن کم ازدواج نمیکردم. دلیل سادهی این موضوع هم عدم وجود هرگونه شناختی راجع به خود واقعیم بود. من در سن کم ازدواج کردم در حالیکه هنوز در حال تلاش برای یافتن خودم بودم. پیدا کردن خودم از میان مشکلات بیشمار کودکی و خانوادهای که در آن بزرگ شده بودم. موضوعی بود که مشکلات عاطفی بیشماری برای من به وجود آورده بود. از هر زوایهای که به گذشته نگاه میکنم، ورود من به ۲۰ سالگی مانند ورود به یک جنگ داخلی بود تا داشتن یک اتحاد درونی برای همراه شدن با فردی دیگر. به خاطر محیطی که در آن بزرگ شده بودم، یاد گرفته بودم وانمود کنم من قوی هستم و همه چیز تحت کنترل است. این مساله هم سلامت روانم را مورد آسیب قرار داده بود و هم موقعیتی کاملاً نامناسب برای همسر جوانم به وجود آورده بود.
پس از سالها من شروع به شناخت خود و بخشهایی از وجودم که هرگز عوض نمیشدند کردم. اگر بخواهم صادق باشم، بزرگ شدن ما در کنار هم باعث دور شدنمان از یکدیگر شد. دریافتیم که دوستان بهتری هستیم تا یک زوج و عجلهمان برای ازدواج بزرگترین پشیمانی من بعد از جدایی است.
۵- ای کاش نسبت به درگیریها و ترسهای درونیم صادقانهتر عمل میکردم
ای کاش نسبت به چالشهای زندگی متاهلیام به عنوان یک مرد، شوهر و پدر شفافتر بودم. من افکار و ترسهایم را در عمیقترین نقطههای وجودم پیشخود نگهداشتم و این کار هیچ تاثیر مثبتی در رابطهام نداشت. من بهترینها را برای همسرم میخواستم. اما دور نگه داشتن او از افکار و آن چیزی که درون من میگذشت کار درستی نبود. او فکر میکرد همه چیز در زندگیمان خوب پیش میرود، در حالیکه من مشغول سرپوش گذاشتن روی احساساتم بودم. تعهد عاطفی مستلزم داشتن یک رابطهی بدون ترس و تعارف است. هر طرف موظف است تا به عشق و احساسات درون خود بپردازد، همانطور که احساسات طرف مقابل برایش ارزشمند است. و این احترام و نگرش به درون خویش شامل بازنگری چالشها و ترسهای درونیمان میشود.
۶- ای کاش برای اقتدار خودم ایستادگی بیشتری میکردم
زمانیکه تازه ازدواج کردهبودیم، همسرم زندگیمان را از نظر اقتصادی حمایتمیکرد تا درگیریهایم برای شروع کار جدیدم را سر و سامان دهم. در نتیجه من تصمیمگیریها را به او سپردم و از مسائل مهم دوری کردم. زمانیکه همهچیز برای کار جدیدم خوب پیشرفت و شروع موفقی داشتم، توقعم این بود که نقشی برابر در زندگیمان داشتهباشیم. در حالیکه اینگونه نبود. همسرم سعی میکرد کنترل همه چیز را در دست داشته باشد و رابطهمان در تعادل قرار نمیگرفت. میدانم که مقصر این موضوع من بودم. صرفنظر از کمک مالی، من از اوایل قدرت نداشتم که بتوانم ارزش و نقش خود را در روابطمان تأیید کنم. نمیدانم که اوضاع قرار بود چگونه پیش رود و آیا این پیشمانی بعد از جدایی به وجود میآمد یا نه. شاید میتوانستیم در کنار یکدیگر خوشحالتر باشیم.
۷- پشیمانی از شنونده خوبی نبودن
تنها چیزی که او نیاز داشت، شنیده شدن بود!
طلاق یک زنگ بیداری دردناک برای من بود. تنها آن زمان بود که صادقانه دریافتم چه نقشی در زندگی همسرم بازی کردهام. زمانی که به گذشته باز میگردم، هزاران اشتباه بوده که در ۱۶ سال زندگی مشترکم انجام دادهام. بیشتر آنها اشتباهات کوچکی بود. اما اشتباهی که بیشترین هزینه را داشت، ناتوانیام در شنیدن بود. هیچوقت نفهمیدم بزرگترین نیاز همسرم شنیده شدن و فهمیده شدن بود. در عوض، هر زمان که که ناراحت بود حالت دفاعی میگرفتم. سعی میکردم مساله را حل کنم یا نادیدهاش بگیرم و امیدوار باشم که خودش با مشکلش کنار بیاید.
چیزیکه آن زمان متوجهش نشدم اینبود که غرورم و ناتوانیم در فهمیدنش، بهقیمت دور شدن و بیاعتمادیمان از یکدیگر تمامشد. باور دارم اگر تنها برای او حضور داشتم و احترام بیشتری برای احساساتش قائلبودم، میتوانستیم در مقابل پستی و بلندیهای زندگی دوامبیاوریم. اما من او را اولویت اول زندگیام قرار ندادم و برای همیشه او را از دست دادم.
۸- پشیمانی از عدم قبول مسوولیت در برابر اتفاقات زندگی
بزرگترین پشیمانی بعد از جدایی کمبود خودآگاهی و مهارتهای ضعیف برقراری ارتباط بود. یکی از نشانه های پشیمانی پسران بعد از جدایی این است که میگویند هیچوقت تلاش نکردم تا علت احساساتم را بشناسم. هر جیزی که میگفتم همان بود و هر کاری میخواستم، انجام میدادم. این مسائل همیشه باعث بروز مشکلات بود تا زمانیکه شروع بهیادگیری مهارتهای اجتماعی کردم. و کمک کردم تا از خویش آگاهی بیشتری پیدا کنم. ممکن بود باز هم ازدواج ما دوام نمیآورد اما آسیبهای کمتری را به هز دو ما وارد میکرد، آن زمان که من با آگاهی بیشتری نسبت به مسوولیتهایم در زندگی عمل میکردم.