پاسخ به سوالات شما با موضوع اضطراب کودک
سوال شما با موضوع اضطراب کودک
در این ویدیو، دکتر کامیار سنایی به یکی از سوالات کاربران با موضوع اضطراب کودک پاسخ دادهاند. شما میتوانید سوالات خود را از طریق سایت دکتر سنایی به آدرس dr-sanaie.com یا از طریق اینستاگرام ایشان به آی.دی kamyarsanai مطرح نمایید تا در اسرع وقت به آن پاسخ داده شود.
متن اضطراب کودک را میتوانید در زیر نیز بخوانید:
پسری دارم که حدود ۷ سالهش هست و مدتی هست که تکرر ادرار در طول روز داره. شبها اصلاً بیدار نمیشه و شب ادراری نداره اما در طول بیداری بعضی وقتها هر ۱۵ دقیقه دستشویی میره. آزمایش ادرار هم نشانه عفونت نداشت. به غیر از این موضوع، وسایلی را در دهان میکند و میجود. مثل اسباببازی، گوشه پیراهن، ملحفه و غیره. این رفتارها را تقریباً بعد از به دنیا آمدن برادر کوچکش شروع کرده. حدس میزنم که استرس نقش مهمی داشته باشه. ولی نمیدونم آیا باید تذکر بدم که وسایل را مدام در دهانش نگذارد؟ یا اینکه نیازی نیست تند تند دستشویی برود؟ و یا اینکه عکسالعملی نشان ندم؟؟؟؟ نگرانی من بیشتر شده چون برادر کوچکتر هم الان از او تقلید میکند و میخواهد بیوقت دستشویی برود و وسایل را در دهان میگذارد. لطفا راهنماییم کنید.
سلام آقای دکتر.من یک نوجوان هستم که ۱۴سالمه و از سن ۹ تا ۱۰ سالکی حدودا استرس و اضطراب داشتم و همیشه احساس میکردم پدرم در راه خانه قراره تصادف کنه و انگار یک شخصی و یا حسی درونم میگفت اگه دستتو مثلا به زمین نزنی تصادف میکنه یا رو نوک پات راه تری و هزار نو چرت و پرت تصادف میکنه انقدر این ادامه پیدا کرد که یک شب این کارو نکردم و پدرم واقعا تصادف کرد خیلی عجیب بود و اما بعد از اون افکارت تغییر کرد و دیگه زیاد برام مهم نبود بعد از اون من اینطوری شدم که نباید هیچ چیز منفی و یا با شخص منفی و کسی که بد منو میاد رفت و آمد کنم و به زندگیم راه بدم این شد که هی حواسم بود ولی از شانس بده من اینطوری این کارو انجام میدادم که سرم رو انگار خالی میکردم یا سرم ی حرکاتی انجام میدادم که انگار سرم دو تیکه میشد و این طوری شد که من انرژیک بیش از اندازه شد کلی تو درونم بور و انگار توانایی هیجان زده بودن رو نداشتم و حالا تبدیل شد به یک افسردگی
من مدام به مرگ و قبرستان و آمبولانس و هزار جور چیز دیگه فکر میکنم و خودم رو در اون تصور میکنم کخ مثلا افکار اون مرده ها داره به سمت من میاد یا من دارم اونا میشم و فکر میکنم به هر جور و هزار نوع از اینا…ذهنم رو دیگه دوست ندارم.انگار دیوانه شدم آخه اینا علامت ی مغز سالم نیست که…بدجور اذیت میشم و همش فکر میکنم میتونم فکر های بقیه رو بخونم و بدزدم و خودم رو جای اونا کنم ذهنم دیگه وای نمی ایسته…۳ ماه پیش ۱ لار رفتم روانشناس و به من دارویی که سرترالین نام داشت رو دادن و استفاده میکنم الان
دوست دارم از این افکار رهایی یابم
چون از کار و زندگیم افتادم و خودم رو تنها میبینم و احساس پوچی میکنم
شما دچار وسواس فکری و کمالگرایی هستید. کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری عملی را از سایت تهیه کنید و تمریناتش را انجام بدهید.
همچنین مقاله درمان کمالگرایی را در سایت بخوانید
با یک روانشناس درمان خود را شروع کنید