تئوری‌های رفتاری

نظریه یادگیری اجتماعی بندورا

5/5 - (1 امتیاز)

آن چه در این مقاله می خوانیم

نظریه یادگیری اجتماعی

آلبرت بندورا (۱۹۷۷)، در نظریه یادگیری اجتماعی با نظریات یادگیری رفتارگرایانه شرطی‌­سازی کلاسیک و شرطی­­‌سازی عامل موافق است، اما دو ایده مهم را اضافه می‌نماید:

  • فرآیندهای واسطه­‌ای که میان محرک و پاسخ­‌ها رخ می­‌دهند.
  • رفتار، از طریق فرآیند یادگیری مشاهده­‌ای از محیط فراگرفته می‌­شود.

یادگیری مشاهده‌­ای

کودکان اطرافیان خود که انواع گوناگونی از رفتار را دارا هستند، مشاهده می­‌کنند. این امر در آزمایش معروف عروسک بوبو به تصویر کشیده شده است.

افرادی که مورد مشاهده قرار می­‌گیرند را مدل می­‌نامیم. کودکان در اجتماع با مدل­‌های تاثیرگذار متعددی محاصره شده‌­اند؛ همچون والدین در خانواده، شخصیت­‌ها در برنامه­‌های تلویزیونی کودک، دوستان در گروه همسالان و معلمان در مدرسه. این مدل­‌ها، نمونه­‌هایی از رفتار برای مشاهده و تقلید فراهم می­‌آورند؛ مثلا رفتارهای زنانه و مردانه و رفتارهای ضداجتماعی یا همسو با اجتماع و …

کودکان به برخی از این افراد توجه کرده (مدل­‌ها) و رفتار آن­ها را کدگذاری می‌­نمایند. بعدا طی زمان کودکان رفتار مشاهده شده را تقلید می­‌کنند. آن­ها این کار را بدونِ توجه به اینکه آیا رفتار موردنظر با جنسیت وی متناسب است یا خیر، انجام می­‌دهند، اما فرآیندهایی وجود دارد که طی آن­ها احتمال اینکه کودک رفتاری را بازتولید نماید که عرف اجتماع آن را متناسب با جنسیت در نظر می­‌گیرد، بیشتر می­‌شود.

اولین عامل تقلید کودک

ابتدا، بیشتر احتمال می‌­رود که کودک تقلید را از آن دسته افرادی انجام دهد که آن­ها را مشابه با خودش درک می­‌کند؛ در نتیجه، این احتمال بیشتر است که رفتاری را تقلید نماید که از افرادی با جنسیتی مشابه با وی مدل­سازی شده­‌اند.

دومین عامل تقلید کودک

دوم، اطرافیان کودک با تشویق یا تنبیه به رفتاری که تقلید می­‌نماید واکنش نشان می­‌دهند. چنانچه کودک رفتار مدلی را تقلید کرده و نتیجه آن خوشایند است، احتمالا کودک به آن رفتار ادامه می­‌دهد. چنانچه والدینی ببینند که یک دختر بچه خرس تِدی خود را دلداری و تسلی می­‌دهد و می­‌گوید «چه دختر خوبی هستی»، این رفتار پاداشی مثبت برای کودک دارد و این احتمال را افزایش می­‌دهد که کودک این رفتار را ادامه دهد؛ رفتار وی تشویق و تقویت می­‌گردد (یا نیرومند می­‌شود).

تقویت رفتار می‌­تواند درونی یا خارجی، مثبت یا منفی باشد. چنانچه کودک طالب تایید شدن از سوی والدین یا همسالان خود است، این تایید نوعی تقویت خارجی است، اما احساس شادی ناشی از تایید شدن، تقویتی درونی است. کودک به شیوه‌­ای رفتار می­‌کند که باور دارد مورد تایید قرار می­‌گیرد؛ زیرا در آرزوی تایید شدن است.

چنانچه تقویت خارجی با نیازهای فرد هماهنگ نباشد، تقویت مثبت (یا منفی) تاثیر اندکی خواهد داشت. تقویت می‌­تواند مثبت یا منفی باشد، اما عامل مهم این است که این تقویت معمولا موجب تغییر در رفتار شخص می­‌گردد.

سومین عامل تقلید کودک

سوم، کودک این موضوع که وقتی تصمیم می­‌گیرد اعمال یک فرد را تقلید کند یا خیر، چه اتفاقی برای دیگران می­‌افتد را در نظر می­‌گیرد. یادگیری در فرد به‌وسیله مشاهده نتایج رفتار فرد دیگر (یا مدل) رخ می‌­دهد؛ به‌عنوان مثال، وقتی خواهر کوچکتر مشاهده می­‌نماید که خواهر بزرگتر به‌علت یک رفتار ویژه پاداش می‌­گیرد، بیشتر احتمال می‌رود که آن رفتار را تکرار نماید. این امر تحت عنوان تقویت یا تشویق نیابتی، شناخته شده است.

این امر مرتبط با دلبستگی به یک مدل خاص با کیفیاتی خاص است که این کیفیات حاوی پاداش هستند. کودکان با مدل­‌های متعددی هم‌ذات­‌پنداری خواهند کرد. ممکن است آن­ها افرادی در دنیای ابتدایی کودک باشند، مثل والدین یا خواهر و برادران بزرگتر او و یا شخصیت­‌های فانتزی یا شخصیت­‌های درون رسانه­‌ها. انگیزه هم‌ذات­‌پنداری با یک مدل خاص این است که مدل دارای کیفیتی است که کودک دوست دارد داشته باشد.

هم‌ذات­‌پنداری با یک فرد دیگر (یا مدل) رخ می‌­دهد و عبارت است از اتخاذ (یا پذیرش) رفتارها، ارزش‌­ها، عقاید و نگرش‌­های فردی که کودک با وی هم‌ذات‌­پنداری می­‌نماید.

عبارت هم‌ذات‌­پنداری که در نظریه یادگیری اجتماعی به‌کار برده می­‌شود مشابه با عبارتی است که فروید در ارتباط با عقده ادیپ به‌کار می­‌برد. به‌عنوان مثال، هردو شامل درونی­سازی یا پذیرش رفتار یک شخص دیگر هستند. اما طی عقده ادیپ کودک فقط می­‌تواند با پدر یا مادری که همجنس وی است هم‌ذات­‌پنداری کند، درحالیکه در نظریه یادگیری اجتماعی فرد (کودک یا بزرگسال) می­‌تواند بالقوه با هر فرد دیگری هم‌ذات­‌پنداری کند.

هم‌ذات­‌پنداری با تقلید تفاوت دارد؛ در هم‌ذات­‌پنداری رفتارها از فردی دیگر اتخاذ و پذیرفته می‌­شوند، درحالیکه تقلید معمولا متشکل از کپی‌­برداری از یک رفتار است.

فرآیندهای واسط

اغلب نظریه یادگیری اجتماعی (SLT) را به‌عنوان پلی میانِ نظریه یادگیری سنتی (مثل رفتارگرایی) و رویکرد شناختی تعریف می­‌کنند؛ زیرا نظریه یادگیری اجتماعی بر مشارکت عوامل روانی (شناختی) در یادگیری تمرکز می­‌کند.

باندورا (۱۹۷۷)، برخلاف اسکینر بر این باور است که انسان‌­ها پردازشگران فعال اطلاعات هستند و در مورد ارتباط میان رفتارشان و نتیجه آن فکر می­‌کنند. یادگیری مشاهده­‌ای رخ نمی­‌دهد مگر فرآیندهای شناختی دخیل باشند. این عوامل روانی در فرآیند یادگیری برای تعیین اینکه آیا یک پاسخ جدید حاصل شده است یا خیر، نقش واسط یا (مداخله­‌گر) را ایفا می­‌کنند.

علاوه بر این، افراد بطور خودکار رفتار مدل را مشاهده و تقلید نمی­‌کنند. پیش از تقلید، استدلال/تفکر می­‌شود و این اندیشیدن را فرآیندهای واسط می‌­نامند. این امر میان مشاهده رفتار (محرک) و تقلید کردن یا نکردن آن (پاسخ) رخ می­‌دهد.

مدل رفتارگرایان (فقط مطالعه رفتار خارجی/ قابل مشاهده)

شکل ۱ نظریه یادگیری اجتماعی- وبسایت تخصصی روانشناسی

 

مدل شناختی (می‌­توان رفتار درونی را به‌صورت علمی مورد مطالعه قرار داد)

شکل ۲ نظریه یادگیری اجتماعی- وبسایت تخصصی روانشناسی

چهار فرآیند واسط توسط بندورا مطرح شده است:

۱- توجه:

به‌معنای میزان توجه ما با رفتار یا میزانی که در معرض رفتار قرار می­‌گیریم. برای اینکه یک رفتار مورد تقلید قرار گیرد، بایستی توجه ما را به خود جلب نماید. روزانه ما رفتارهای متعددی را مشاهده می‌­کنیم و بسیاری از آن­ها ارزش توجه کردن ندارند. بعلاوه، توجه به این امر که آیا تقلید رفتار بر دیگران تاثیرگذار است یا خیر، بسیار مهم است.

۲- یادسپاری:

بدین معنا که یک رفتار تا چه حد به خاطر آورده می­‌شود. ممکن است رفتار مورد توجه قرار گیرد اما همیشه به‌یاد آورده نشود که به‌وضوح این امر از مورد تقلید قرارگرفتن آن جلوگیری می­‌کند. علاوه بر این، این نکته نیز مهم است که خاطره یک رفتار طوری شکل‌می­‌گیرد که بعدا توسط مشاهده­‌گر انجام شود.

بخش اعظم یادگیری اجتماعی، بدون واسطه نیست؛ به همین دلیل این فرآیند ضرورت ویژه­‌ای در این موارد دارد. حتی اگر رفتار پس از گذشت مدت زمان کوتاهی از مشاهده شدن آن بازتولید شود، خاطره‌­ای از آن نیاز است تا به آن مراجعه شود.

۳- بازتولید:

به‌معنای توانایی انجامِ رفتاری که مدل، پیش­تر از خود نشان داده است. ما طی روز رفتارهای متعددی را می­بینیم که دوست داریم توانایی تقلید از آن­ها را داشته باشیم، اما این امر همیشه امکان‌پذیر نیست. توانایی فیزیکی ما محدود است؛ و به همین دلیل، حتی اگر بخواهیم یک رفتار را تقلید کنیم، بازهم نمی­‌توانیم.

این امر تصمیمات ما را تحت‌تاثیر قرار می‌­دهد؛ تصمیماتی مبنی بر اینکه آیا برای تقلید آن تلاش کنیم یا خیر. سناریوی خانمی ۹۰ ساله را تصورکنید که برای راه‌رفتن دست و پنجه نرم‌می­‌کند و درحال تماشای رقص روی یخ است. ممکن است بداند که مهارت رقصیدن روی یخ را دوست دارد. اما برای تقلید آن تلاش نخواهد کرد؛ زیرا از لحاظ فیزیکی قادر به انجام آن نیست.

۴- انگیزه:

به‌معنای اراده انجام یک رفتار است. مشاهده کننده به پاداش یا تنبیهی که در امتداد یک رفتار قرار دارد، می‌­اندیشد. چنانچه پاداش‌­های درک شده بیش از بهای درک شده آن باشد (چنانچه بهایی وجود داشته باشد)، در این صورت بیشتر احتمال دارد رفتار توسط مشاهده‌­گر مورد تقلید قرار گیرد. چنانچه تقویت نیابتی برای مشاهده‌گر چندان مهم نباشد، در این صورت رفتار را تقلید نخواهند کرد.

ارزیابی انتقادی

رویکر یادگیری اجتماعی، فرآیندهای فکری را مورد توجه قرار می‌­دهد. و نقشی که در تصمیم‌­گیری درمورد تقلید کردن یا نکردن یک رفتار ایفا می‌­نماید را به رسمیت می‌شناسد. بدین ترتیب، رویکرد یادگیری اجتماعی توضیحی جامع­تر از یادگیری انسان به‌وسیله شناخت نقش فرآیندهای واسط، فراهم می­‌آورد.

با این حال، علیرغم اینکه این رویکرد می­تواند برخی رفتارهای کاملا پیچیده را توضیح دهد، اما نمی­‌تواند توضیحی مناسب از اینکه چگونه ما طیفی گسترده از رفتار که شامل افکار و احساسات است را در خود پرورش می‌­دهیم. ما کنترل شناختی بسیاری بر رفتارمان داریم و اینکه خشونت را تجربه‌کرده­‌ایم به این معنا نیست که باید چنین رفتاری را بازتولید کنیم.

به‌همین دلیلست که باندورا، نظریه‌اش را اصلاح و درسال ۱۹۸۶ بر نظریه یادگیری اجتماعی خود نامی تازه‌نهاد؛ نظریه شناخت‌اجتماعی (SCT). زیرا این نام چگونگی یادگیری ما از تجربیات اجتماعی را بهتر توضیح می‌­دهد.

برخی انتقادها از نظریه یادگیری اجتماعی برآمده از الزام بر محیط به‌عنوان عامل اصلی تاثیرگذار بر رفتار است. این نظریه توضیح رفتار را برطبیعت یا تربیت محدودمی­‌کند و در تلاش است تا پیچیدگی رفتار انسان را دست‌کم گیرد. بیشتر احتمال می­‌رود رفتار در نتیجه تعامل میانِ طبیعت (بیولوژی) و تربیت (محیط) باشد.

نظریه یادگیری اجتماعی، یک توضیح کامل برای تمام رفتارها نیست. این نظریه بیشتر در مواردی اهمیت‌می‌­یابد که یک مدل مشخص برای تقلیدکردن رفتاری بخصوص در زندگی فردی وجود نداشته‌است.

کشف نورون­‌های آیینه­‌ای برای نظریه یادگیری یک پشتیبانی بیولوژیک فراهم آورد. علیرغم اینکه پژوهش‌­ها گام­‌های ابتدایی خود را برمی­‌دارند، اما کشف اخیر نورون­‌های آیینه­‌ای در پستانداران اولیه، می‌­تواند اساسی بیولوژیک برای تقلید کردن فراهم آورد. نورون‌­های آیینه­‌ای نورون­‌هایی هستند که در هر دوحالتی که در ادامه توضیح داده می‌­شود، فعال می­‌شوند: اگر یک حیوان به‌خودی خود کاری انجام دهد، و مشاهده شود که همان کار توسط حیوانی دیگر نیز انجام می­‌شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا