مدل پزشکی بیماری های روانی
مقدمه
در مدل پزشکی بیماریهای روانی، با اختلالات روانی همانند یک بازوی شکسته شده برخورد میشود، یعنی اینچنین تصور میگردد که این بیماریها دلیلی جسمانی دارند. این مدل نه از سوی روانشناسان، بلکه از سوی روانپزشکان پذیرفته شده است. در نتیجه طرفداران مدل پزشکی ، علائم را بهعنوان نشانههای بیرونی از یک اختلال جسمی در نظر میگیرند و معتقدند اگر علائم با یکدیگر ترکیب شده و به یک سندرم مشخص طبقهبندی شوند، علت واقعی کشف شده و درمان جسمانی مناسب نیز انجام میشود.
مفروضات در مدل پزشکی
- رویکرد بیولوژیکی نسبت به روانپزشکی معتقد است که اختلالات علتی ارگانیک یا جسمانی دارند. تمرکز این رویکرد بر روی ژنتیک، انتقالدهندههای عصبی، فیزیولوژی عصبی، تشریح اعصاب و غیره است. این رویکرد استدلال میکند که اختلالات روانی مربوط به ساختار فیزیکی و عملکرد مغز میباشد.
- رفتارهایی مانند توهمات، جزو علائم بیماری روانی هستند که ناشی از تفکرات خودکشیگرایانه یا ترسهای شدید از قبیل فوبیا نسبت به مارها و یا موارد اینچنینی میباشند. بیماریهای مختلف را میتوان به عنوان «سندرمها» تشخیص داد. سندرمها گروهی از علائم میباشند که با یکدیگر همراه بوده و از بیماری ناشی میشوند.
- این علائم باعث میشود تا روانپزشک به یک تشخیص برسد. مثلا بیمار موردنظر از یک روانپریشی شدید رنج میبرد، بنابراین او از وضعیتی رنج میبرد که در پزشکی آن را اسکیزوفرنی مینامند.
چه اتفاقی در اینجا در حال رخ دادن است؟ پزشک پس از دریافت یک درخواست ارزیابی از سوی بستگان بیمار یا پزشک عمومی، معمولاً پس از انجام یک مصاحبهی بالینی، کار تشخیص و قضاوت در خصوص بیمار را انجام میدهد. پزشک با مشاهده بیمار و پرسیدن سوالات از او قضاوت خواهد کرد که آیا بیمار رفتاری غیرطبیعی از خود نشان میدهد یا خیر.
قضاوت در خصوص بیمار، به شدت تحتتاثیر گفتههای بستگان و دیگر نزدیکان بیمار و زمینهی بیماری روانی نیز قرار میگیرد و احتمالاً این تشخیص در یک بیمارستان روانی صورت میپذیرد.
معیارهای تشخیص در مدل پزشکی
در روانپزشکی، روانپزشک باید بتواند بیماریهای ذهنی مختلف را بهطور معتبر و قابل اعتماد تشخیص دهد. اولین تلاش سیستماتیک برای انجام این کار، از سوی امیل کراپلین صورت گرفت. او نخستین کتاب شناخته شده در حوزهی روانپزشکی را در سال ۱۸۸۳ منتشر کرد. کراپلین ادعا کرد برای اینکه رفتاری به عنوان بیماری شناخته شود، گروههای خاصی از علائم میبایست در کنار یکدیگر به اندازهای کافی تکرار شوند. او هر نوع بیماری روانی را به عنوان یک نوع متمایز در نظر گرفت و کار توصیف ریشههای آن، علائم، دوره و نتایج آن را آغاز کرد.
دو مورد از مهمترین سیستم طبقهبندی مدرن
کار کراپلین بر اساس سیستم طبقهبندی مدرن است. دو مورد از مهمترین آنها عبارتند از:
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM).
این یک سیستم طبقهبندی است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا استفاده میشود. اولین نسخه (DSM 1) در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و آخرین نسخه با نام DSM V نیز در سال ۲۰۱۳ انتشار یافت.
طبقهبندی بینالمللی بیماریها (ICD).
این طبقهبندی توسط سازمان بهداشت جهانی منتشر شده است. اختلالات روانی برای اولین بار در سال ۱۹۴۸ (ICD 6) در آن گنجانده شده است. نسخه فعلی با نام ICD 10 نیز در سال ۱۹۹۲ انتشار یافته است.
مراحل تشخیص بیماری در فرد
بهمنظور انجام تشخیص در یک فرد، معمولاً بهبرخی یا تمام موارد زیر نیاز است:
-مصاحبهی بالینی
-مشاهدهی دقیق رفتار، حالتهای خلق و خو …
-سوابق پزشکی
-آزمونهای روانسنجی
براساس تشخیص، روانپزشک درمانهایی نظیر داروها، جراحی روانی (جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی) یا درمان ای.سی.تی (درمان با تشنج برقی؛ روشیکه عمدتًا برای درمان افسردگی شدید که در آن جریانی ضعیف برق از مغز گذراندهمیشود و حالتی حمله شبیه تشنج صرعی در بیمار بهوجود میآید) را تجویز میکند. با اینحال، از دهه ۱۹۷۰ روانپزشکان عمدتا بهدرمان بیماریهای روانی با استفاده از دارو پرداختهاند.
با اینحال، مطالعات نشاندادهاند که تشخیص، یک ابزار قابلاعتماد نیست. روزنهان (۱۹۷۳) آزمایشی را انجامداد و هدف از آزمایش این بود که ببیند آیا روانپزشکان میتوانند بین افرادیکه دچار بیماری روانی بودهاند و کسانیکه مبتلا نبودند، بهطور قابلاعتمادی کار تشخیصی انجامدهند یا خیر.
این مطالعه شامل دو حالت بود. در یکی از حالتها، به بیمارستان موردنظر اینچنین اطلاع دادهمیشد که افرادیکه واقعاً بیمار روانی نیستند به بیمارستان شما خواهند آمد، در حالیکه در عمل هیچ بیماری به آنجا ارجاع داده نمیشد. در این شرایط، روانپزشکان تنها ۴۱ مورد از ۱۹۳ بیماری که به آنجا مراجعه کردهبودند را بهعنوان بیمار تشخیصدادند و این در حالی بود که درواقع تمام افراد مراجعهکننده مبتلا به بیماری روانی بودند.
در شرایط دیگر، به ۸ نفر گفتهشد در بیمارستان اینچنین بیانکنند که صداهایی را در سرشان میشنود. بهمحض اینکه آنها مورد رسیدگی قرار میگرفتند، رفتارهای آنها طبیعی و نرمال میشد. پزشکان در این وضعیت، همچنان این بیماران را با تشخیص اسکیزوفرنی خاموش، بهعنوان دیوانه طبقهبندیکردند.
روزنهان نتیجهگرفت هیچ روانپزشکی بهراحتی نمیتواند عاقل را از دیوانه تشخیصدهد. اگرچه روزنهان گزارش دقیقی درباره تشخیص بیماران ارائهداد، اما بهدلیل فریبدادن بیمارستان با ادعای اینکه افرادی سالم بهعنوان بیمار به آنجا فرستاده خواهند شد، مورد انتقاد قرار گرفت. چراکه درواقع هیچفردی به آنجا فرستاده نشد.
اسکیزوفرنی
توضیحات اصلی بیولوژیکی اسکیزوفرنی به شرح زیر است:
- علم ژنتیک – شواهد قابل ملاحظهای از یک استعداد ژنتیکی برای رشد و توسعهی اسکیزوفرنی وجود دارد.
- علم بیوشیمی – فرضیه دوپامین استدلال میکند که سطح بالای دوپامین با علائم اسکیزوفرنی در ارتباط است.
- علم تشریح اعصاب – اختلاف در ساختار مغزی (اختلالات در قشر قدامی و پیش مغزی و همچنین حفرهی مغزی بزرگ شده) در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی شناسایی شده است.
افسردگی
توضیحات بیولوژیکی اصلی در خصوص افسردگی به شرح زیر است:
- ژنتیک – شواهد قابلتوجهی وجود دارد که نشان میدهد رشد افسردگی به ارث برده میشود.
- علم بیوشیمی – مانند فرضیه امین، سطوح پایین مونوآمینها، عمدتاً با آزادسازی نورآدرنالین و سروتونین همراه است.
- علم تشریح اعصاب – آسیب به مسیرهای آمین در بیماران پس از سکته مغزی.
- عوامل هورمونی عصبی – اهمیت هورمون استرس (مثلاً کورتیزول) و فعالیت بیش از حد محور HPA که مسئول پاسخ استرس است، مدنظر میباشد.
OCD
توضیحات بیولوژیکی اصلی در خصوص OCD به شرح زیر است:
- علم ژنتیک – برخی شواهد از گرایش و استعداد به ارث بردن OCD، به همراه یک ژن (Sapap3) که اخیراً مشخص شده است، حکایت دارد.
- علم بیوشیمی – کمبود سروتونین با OCD در ارتباط است.
- نوروآنتومی – پیشنهاد شده است که علت این موضوع؛ اختلال در عملکرد و بیشفعالی قشر پیش سری (OFC) در عقدههای قاعدهای و هستههای دمدار در بخش تالاموس میباشد.
- تکاملی- مزایای تطبیقپذیری انباشتی، انجام نظافت و غیره.
درمان دارویی در مدل پزشکی
در فیلم «پرواز برفراز آشیانهی فاخته» (این فیلم در ایران با نام دیوانه از قفس پرید شناخته میشود)، نشان میدهد که چگونه داروهایی صرفاً همانند شکلاتهای اسمارتیز برای تسکین بیماران مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین در این فیلم توجه کنید که یک نوع داروی مشابه، بدون توجه به تاریخچه یا علائم بیماری فردی به هر بیماری داده میشود، زیرا هدف این است که این داروها باعث بسته شدن چشمها و خاموش شدن بیماران شود.
داروهای اصلی مورد استفاده در درمان افسردگی، اضطراب و OCD، بازدارندههای مونوآمین اکسیداز (MAOIs)، داروهای ضد افسردگی سهحلقهای و مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) هستند. داروهای آنتیسایکوتیک میتوانند برای درمان اسکیزوفرنی و با مسدود کردن گیرندههای d2 (دوپامین) مورد استفاده قرار گیرند.
نسلهای مختلف آنتی سایکوتیکها وجود دارند:
- آنتی سایکوتیکهای معمولی- مانند کلرپرومازین، گیرندههای D2 در مناطق مختلف مغزی را مسدود میکنند.
- آنتی سایکوتیکهای کمتر معمولی- مانند پیموزاید، اغلب بهعنوان آخرین دارو پس از اینکه داروهای دیگر ناموفق بودهاند، استفاده میشود.
- آنتی سایکوتیکهای غیرمعمول- مانند ریسپریدون. بعضی از این آنتی سایکوتیکهای غیرمعمول، گیرندههای سروتونین را نیز مسدود میکنند.
اثربخشی
- آنتی سایکوتیکها به عنوان یک درمان نسبتاً ارزان و موثر تثبیت شده است که به سرعت علائم را کاهش داده و بسیاری از افراد را قادر میسازد تا زندگی عادی خود را حفظ کنند (Van Putten, 1981).
- احتمال عود بیماری پس از قطع مصرف دارو وجود دارد.
- درمان دارویی معمولاً از عدم درمان بهتر است.
- بین ۵۰ تا ۶۵ درصد بیماران از درمانهای دارویی استفاده میکنند.
تناسب
- داروها علت مشکل را حل نمیکنند، آنها فقط علائم را کاهشمیدهند.
- آنتی سایکوتیکها انواع عوارض جانبی از قبیل لرزش حرکتی و افزایش وزن را بهوجود میآورند. این امر باعثمیشود تا یک بخش از بیماران درمان را متوقف سازند.
- بیماران اغلب درمان دارویی را با روی گشاده میپذیرند، زیرا سریعتر و آسانتر از گفتار درمانی بوده و نسبت به آن از هولناکی کمتری برخوردار است.
- بعضی از داروها باعث وابستگی میشوند.
- مسائل اخلاقی از قبیل رضایت آگاهانه و اثرات غیرانسانی در خصوص برخی از درمانها وجود دارد.
اثرات جانبی | درمانها | نوع دارو |
مسمومیت کلیه، خونریزی مغزی | وسواسها، فوبیاهای اجتماعی | ضد افسردگی |
خشکی دهان، تاری دید، فشار خون پایین، لرزش عضلات. | روانپزشک انقلابی در دهه ۱۹۵۰ بود و به بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی این اجازه را داد که مستقل زندگی کنند. | ترانکولیزرهای ماژور |
پزشکان عمومی میتوانند ترانکولیزرهای مینور را تجویز کنند و بهسادگی قادرند نسخهها را تکرار کنند که این امر باعثمیشود بیماران به داروها وابستهشوند و مانع از روبرو شدن آنها با موارد احتمالی شود. | اضطراب (افسردگی سیستم عصبی)، معروفترین آنها والیوم است. | ترانکولیزرهای مینور |
اﻟﮑﺘﺮوﺷﻮک درمانی (ECT)
اﻟﮑﺘﺮوﺷﻮک درمانی (ECT) در دههی ۱۹۳۰ شروع بهکار کرد و انجامش از زمانی آغاز شد که محققین دریافتند وقتی گاوها با شوکالکتریکی کشتهمیشوند، بهنظر میرسد شوکی همانند صرع از خود نشانمیدهند.
این ایده بهعنوان درمانی برای اسکیزوفرنی در انسان مدنظر قرارگرفت و دلیل این گزینش نیز برمبنای این نظریه قرار داشت که هیچکس نمیتواند بیماری اسکیزوفرنی و صرع را بایکدیگر در یکزمان داشتهباشد. بنابراین اگر صرع توسط اعمال شوکالکتریکی ایجاد شود، علائم اسکیزوفرنی مجبور به تسلیمشدن و کنار رفتن میشوند.
ECT از لحاظ تاریخی مورداستفاده قرار گرفتهاست، اما عمدتاً بهعنوان درمانی برای اسکیزوفرنی پس از کشف داروهای آنتی سایکوتیک در دهه ۱۹۵۰ بهطور گستردهای کنار گذاشتهشد، ولی اخیرا در ایالاتمتحده آمریکا دوباره موردتوجه و بهرهبرداری قرار گرفتهاست. در انگلستان استفاده از ECT توسط NICE توصیهنمیشود و این کار صرفا در موارد بسیار خاص (عمدتاً برای اسکیزوفرنی کاتاتونیک) تجویز میشود. با اینحال، در برخی اوقات بهعنوان آخرین ابزار درمانی در مورد افسردگی شدید استفادهمیشود. ECT میتواند یکطرفه (الکترود در یکطرف شقیقه) یا دوطرفه (الکترود در هردو طرف شقیقه) باشد.
روش اجرای ECT شامل اینگونه است که بیمار یک بیهوشی کوتاهمدت و آرامبخشی عضلانی را قبل از اعمال شوک دریافتمیکند. اکسیژن نیز به بیمار متصلمیگردد. مقدار کمی از جریان (حدود ۰٫۶ آمپر) بهمدت نیمثانیه بهمغز منتقلمیشود. تشنج حاصله حدود یکدقیقه طولمیکشد. ECT معمولا سهبار در هفته و بهمدت ۵ هفته متوالی ادامهمییابد.
ECT باید تنها زمانی استفادهشود که تمام موارد درمانی دیگر ناکام ماندهاند. بسیاری استدلالمیکنند که این توجیهی کافی برای استفاده از آنست، بهخصوص اگر ECT از خودکشی جلوگیریکند. این درمان همچنین میتواند برای کسانیکه از اسکیزوفرنی و افسردگی مانیک رنجمیبرند، استفاده شود. با اینحال، ساخیم و همکارانش (۱۹۹۳) دریافتند طی یکسال پس از درمان، نرخ عود بزرگی وجود دارد که نشانمیدهد ECT یک درمان نیست، بلکه امداد یا تسکینی موقت میباشد.
منتقدان بسیاری درخصوص این شکل شدید و افراطی از درمان وجود دارند. این انتقاد بهطور خاص در مورد استفادهی بیجا و غیرقابلکنترل از این شیوه در مؤسسات رواندرمانی که کمبود پرسنل دارند و ممکناست برای رام کردن و کنترلپذیر کردن یا تنبیه بیماران مورد استفاده قرار دهند، وارد شدهاست.
عوارض جانبی ECT
شامل اختلال در تکلم و حافظه و همچنین از دست دادن عزتنفس به دلیل عدم توانایی در یادآوری حقایق مهم شخصی و یا انجام وظایف معمول است. ECT یک درمان بحثانگیز است، به ویژه اینکه افرادی که از آن استفاده میکنند، هنوز مطمئن نیستند که این روش چطور کار میکند. این روش را میتوان با لگد زدن به یک تلویزیون خراب بهمنظور روشن شدن و کار کردن مقایسه کرد (در صورتی که تلوزیون بعد از وارد کردن ضربه به آن کار کند، شما نمیدانید دقیقاً این اتفاق چطور رخ داده است). بحث در مورد اخلاقی بودن استفاده از ECT نیز وجود دارد، در درجه اول به این دلیل که این کار اغلب بدون رضایت فرد انجام میشود و ما نمیدانیم این روش چگونه کار میکند!
سه نظریه درباره نحوه کار ECT
- شوک وارد شده به معنای واقعی کلمه، فرد را از بیماری خود بیرون میکند. این نحوهی کار به عنوان یک مجازات در ازای رفتاری نامناسب (از سوی بیمار) در نظر گرفته شده است.
- تغییرات بیوشیمیایی در مغز، پس از شوکهایی که باعث تحریک خاص انتقال دهندههای عصبی میشوند، رخ میدهد.
- ازدست دادن حافظه که پساز دریافت شوک رخمیدهد، این اجازه را میدهد تا بیمار دوباره از نو شروع بهکار کند. آنها به معنای واقعی کلمه فراموش میکنند که قبلاً افسرده یا مبتلا به اسکیزوفرنی بودهاند.
لوبوتومی (جراحی مغز)
پس از آنکه داروها و ECT ظاهراً شکست میخورند، جراحی روانی یک گزینه تلقیمیشود. این روش اساساً شامل قطع تارهای عصبی مغز یا سوزاندن قسمتهایی از اعصاب است که تصور میشود در اختلال موردنظر دخالتدارند (زمانی که بیمار هشیار است). شایعترین نوع جراحی روانی، یک لوبوتومی پیش مغزی است. متاسفانه این جراحی میتواند انفعال، ملالانگیزی شخصیت و عدم احساس، حرکات ناصحیح و سایر موارد که ناشی از عدم دقت در شخص میباشد را در فرد بیمار بر جای بگذارد. مونیز «لوبوتومی» را در سال ۱۹۳۵ و پس از موفقیت در خارج ساختن ذراتی از مغز شامپانزهها کشف کرد.
دیری نپایید که او این پیام را دریافت کرد که این درمان انقلابی او، چندان هم کامل نیست. در سال ۱۹۴۴ یک بیمار نسبتاً ناراضی او را در خیابان صدا زد و سپس به سمت ستون فقرات او شلیک نمود که باعث شد او در تمام طول زندگی فلج شود. بهعنوان یک تسلیخاطر و دلداری، به دلیل کمک او به علم در سال ۱۹۴۹، جایزهی نوبل به وی اهدا شد.
جراحی تنها به عنوان آخرین راهحل مورد استفاده قرار میگیرد، یعنی در جایی که بیمار قادر به پاسخ به سایر روشهای درمان نبوده و اختلال او نیز بسیار شدید باشد. این امر بدین دلیل است که تمام جراحیها خطرناک هستند و اثرات جراحی مغز و اعصاب میتواند غیرقابل پیشبینی باشد. در عین حال این اقدامات ممکناست برای بیمار مفید نیز باشد و اثرات برگشتناپذیری خوبی را نیز بههمراه داشتهباشند. از اوایل دهه ۱۹۷۰، جراحی روانی به عنوان یک درمان برای اسکیزوفرنی مورد استفاده قرار گرفت.
چهار نوع عمده لوبوتومی
چهار نوع عمده از لوبوتومی در مدل پزشکی وجود دارد:
عوارض جانبی | درمانها | نوع |
ناتوانی در پیشبرد برنامهریزی. بیاعتنایی به نظرات دیگران، انجام کارهای کودکانه، روشنفکری و احساسات نامتناسب. | اسکیزوفرنی. موفقیت آن به طور انحصاری بوده است. زیرا مناطق فعال در حال حاضر از خاطرات و علایق مربوط به آینده جدا میشوند. | لوبوتومی پیش مغزی (فیبرهای عصبی را که لوبهای پیشانی را به دیواره سیفالون متصل میسازند را جدا میکنند). |
مسالهی مرگ شخصیت را بهطور جدی تغییر میدهد. | افسردگی، اختلال وسواس فکری- عملی. | بیومدیکال لئوکوتومی |
مسالهی مرگ شخصیت را بهطور جدی تغییر میدهد. | افسردگی، اختلال وسواس فکری- عملی، اضطراب شدید. | اربیتال لئوکوتومی |
تشنج صرعی | افسردگی حاد | بیلاترال لئوکوتومی |
این امر موضوعی بحثبرانگیز است زیرا بیمار رنجی را متحمل نمیشود، ما صرفاً رفتار آنها را میپسندیم. | پرخاشگری غیرطبیعی | لیمبیک لئوکوتومی |
ارزیابی مدل پزشکی
نقاط قوت مدل پزشکی
- این موضوع به عنوان یک هدف، مبتنی بر علم بیولوژیک به بلوغ رسیده است.
- این مدل در خصوص علتهای مربوط به برخی از شرایط، از قبیل GPI و بیماری آلزایمر که یک وضعیت ارگانیک در افراد مسن بوده و باعث ایجاد سردرگمی در آنها میشود، یک فراست و یا بینش را ارائه میکند.
- درمان سریع بوده و نسبت به جایگزینهای آن ارزان و آسان میباشد. این مدل ثابت کرده است که در کنترل بیماریهای جدی روانی مانند اسکیزوفرنی، به بیمارانی که باید در بیمارستان بمانند این اجازه را میدهد تا در خانهی خود زندگی کنند.
- نامگذاری بیماری ترس افراد مبتلا به اختلالات روانی را کاهش داده است. زیرا از لحاظ تاریخی، در گذشته به نظر میرسید که آنها توسط ارواح شرور یا شیطان تسخیر شدهاند. به خصوص در مورد زنان بیمار گفته میشد که آنها توسط عفریتههای جادوگر، جادو شدهاند.
نقاط ضعف مدل پزشکی
- غیرحقیقی بودن عدمتعادل شیمیایی: داروهای روانپزشکی اغلب بهبیماران تجویزمیشود و اینکار براساس این امر صورتمیپذیرد که آنها «عدمتعادل شیمیایی» را درمانمیکنند. اگرچه دانشمندان بیش از ۴۰ سالست اعتبار نظریه عدمتعادل شیمیایی را آزمایشمیکنند و علیرغم هزاران مطالعۀ علمی هنوز هیچ شواهد مستقیمی وجود ندارد که اثباتکند این نظریه درستمیباشد.
- درمان دارای عوارض جانبی جدی نیز میباشد. مثلا ECT میتواند باعث ازدست دادن حافظه شود و علاوه بر آن همیشه موثر نمیباشد. داروها ممکناست «بیماری» را درماننکنند، اما بهسادگی بهعنوان یک مهارکنندهی شیمیایی عملمیکنند.
- ناکامی در یافتن عللفیزیکی قانعکننده برای اکثر بیماریهای روحی، اعتبار مدل پزشکی را زیر سوال میبرد، مثلا اختلالات عاطفی و عصبی. بههمین علت، بسیاری از اختلالات روانی «عملکردی» نامیدهمیشوند. مورد آزمون صرفاً اسکیزوفرنی است، اما حتی در اینجا نیز توضیحات ژنتیکی یا شیمی اعصاب غیرقاطعند. بنابراین مدل پزشکی روی علل فیزیکی متمرکزست و عمدتاً علل زیستمحیطی یا روحی را نادیدهمیگیرد.
- مسائل اخلاقی در نامگذاری افراد مبتلا به بیماری روانی نیز وجود دارد. بهگفتهی ساز، جدا از بیماریهای شناختهشده مغزی، بیشتر نامگذاریهای مربوط به اختلالات روانی، جزو مشکلات واقعی در زندگی محسوبمیشوند (بهدلیل خجالت افراد مبتلا). این نوع نامگذاری و برچسبزنی میتواند بهتبعیض و ازدست دادن حقوق منجرشود.
- مدل پزشکی یکی از مواردیست که درتعیین راهکارهای درمانی درخصوص افراد مبتلا به اختلالات روانی که تحتدرمانند، تاثیرگذار بودهاست. اما اکثر روانشناسان میگویند این مدل در بهترین حالت، تنها توضیحی جزئی ارائهمیدهد و حتی ممکناست کاملاً نامناسبباشد.
- بهغیر از زوال عقل و برخی اختلالات کروموزمی نادر، هیچ علت بیولوژیکی شناختهشدهای برای هیچیک از اختلالات روانپزشکی وجود ندارد. درنتیجه، هیچ آزمایش بیولوژیکی نظیر آزمایشخون یا اسکنمغز وجود ندارد که بتواند بهمنظور ارائهی اطلاعات عینی مستقل برای حمایت از یک تشخیص روانی مورد استفاده قرار گیرد.
- قابلیتاطمینان و اعتبار تشخیص اختلالات روانی در طول ۳۰ سال گذشته بهبود نیافتهاست.
- کتابهای راهنمای تشخیصی روانپزشکی مانند DSM و ICD (فصل ۵) کارهای علمی عینی نیستند، بلکه کارهای فرهنگی محسوب میشوند، زیرا عمدتاً از طریق اجماع بالینی و رایگیری توسعه داده شدهاست. اعتبار و ابزار بالینی آنها بسیار پرسشبرانگیز است. اما با این حال، تأثیر آنها بهیک پزشکیسازی وسیع از تجربه انسانی کمککردهاند.
سلام .نام من به انگلیسیmohammed بیمارروانی بودم ولی با یک روش جالب درمان شدم ودیگه فکر و خیال نمیکنم حالا شمایی که میخوای این روش بدونی اون روش اینه که یک ساعت در صبح وعصر وشب خیلی راحت رو زمین دراز میکشی و سرتو میزاری رو بالش و اهنگ های با کلام باحال گوش میدی و حالا دیگه درمان شدی ودیگه فکر و خیال نمیکنی .