شادی حقیقی در محیط کار به چه معنا میباشد؟
مقدمه
شادی در محیط کار تنها یک وضعیت ذهنی رویایی نیست. براساس مطالعات گوناگون انجام شده، شادی در محیط کار باعث ایجاد نتایج قابل توجهی میشود. افراد شاد تمایل به زندگی طولانیتری داشته، افرادی نوعدوستتر و حمایتکنندهتری هستند.
از منظر حرفهای، افراد شاد دارای این خصایص هستند:
خلاقتر و سازندهتر هستند.
به جای تمرکز بر روی مشکلات، بر راهحلها متمرکز میشوند.
رفتار مشارکتی بیشتری داشته و سطوح کمتری از عدم مشارکت را نشان میدهند.
اجتماعیتر هستند، نوع نگرش آنها مسری است و بهراحتی بهدیگران منتقل میشود و این امر آنها را به رهبرانی خوب مبدل میسازد.
اما یک نکته منفی هم وجود دارد: شادی در محیط کار میتواند چشم افراد را کور کند. مانند خودداری از کشمکش یا اینکه تنها جنبههای مثبت را دیدن. همچنین، انسانها همیشه شاد یا نگران نیستند. شادمانی ناپایدار است.
اشتباهی که بیشتر شرکتها انجام میدهند این است که بر یک روی سکه تمرکز میکنند.
بهنظر میرسد که سازمانها، حالت ایدهآلِ شادمانی (آنچه معمولا انسانها فکر میکنند باعث شادی است) را ترویج میکنند، بدون اینکه درک کنند از نظر کارمندان آنها شادی حقیقتاً چه معنایی دارد. سازمانها باید به این موضوع بیاندیشند که شادی در محیط کار برای کارمندان چگونه حاصل میشود و نه آنکه مروج صرف شادی در محیط کار باشند.
نیمه تاریک شادمانی
«دو راه برای دستیابی به حد کفایت هر چیز وجود دارد. اولی جمعآوری کردن مقادیر بیشتر و بیشتر از آن چیز و دیگری کمتر خواستن آن چیز است.»
جی. کی. چسترتون
پژوهشها نشان میدهند که مردمان آمریکای شمالی ارزش بسیار زیادی برای شادی قائل هستند و در زندگی روزمره خود، بسیار به آن فکر میکنند. برای اکثر آمریکاییها، شادی یک مشغله فردی است تا جمعی. اما جستجوی مداوم این دیدگاه ایدهآل منجر به چیزی میشود که روانشناسان از آن به عنوان «نیمه تاریک شادمانی» نام میبرند. یک درک ناقص از شادمانی، افراد را از درک جنبه پرمعناتر زندگی بازمیدارد.
«ما انتظار داریم اتفاقی برایمان رخ بدهد تا شاد باشیم»، همانطور که سریکومار رائو، پروفسوری در مدرسه تجارت لندن گفته است: «من زمانی که ترفیع میگیرم یا حقوقم افزایش مییابد، در یک گوشه دفتر کارم شاد میشوم». مردم در حال حاضر لذت بردن از موهبت شادی در محیط کار را از دست دادهاند.
۱- مردم چیزهایی که به راحتی به دست میآیند را به حساب نمیآورند
اینکه اعضای تیم خود را در پر قو قرار دهید، نتیجه معکوس میدهد. من حامی ایجاد فرهنگهایی هستم که افراد و ایدهها در آنها بتوانند رشد و تعالی پیدا کنند. چیزی که امنیت روانی برای افراد ایجاد مینماید تا به خطر و تجربه کردن تشویق شوند.
اما من بسیاری از سازمانها را مشاهده میکنم که از سمت دیگر بام سقوط میکنند. آنها همانند «والدین حمایتگر» با تلاش در محافظت از کارکنانشان، مانع پیشرفت و رشد شخصی افراد میشوند. یک رهبر عالی باید اعضای تیم خود را به چالش بکشد تا آنها بتوانند بهترین نقش خود را ایفا نمایند.
شادی در محیط کار به معنی اجتناب از چالش نیست. تنشها، یک تیم را در اوج حرفه خود نگه میدارد.
«جنگ مزایا» آنطور که من مایلم آن را نامگذاری کنم، رقابتی پرخرج است که هم شرکتها و هم افراد در آن بازنده هستند. همه چیز، از میز پینگ پنگ، خوراک، ماساژور و … که به صورت رایگان باشند، میتواند تاثیر معکوس بدهد. انسانها هرچه بیشتر دریافت کنند، انتظارشان نیز افزوده میشود. در این حالت شما به جای شادی بذر ناامیدی میکارید!
۲- افراد ناشاد هم میتوانند اعضای موثری برای تیم باشند
شادمانی یک انتخاب است، اما همچنان یک حالت سیال نیز میباشد. افراد ناشاد دارای حسن شهرت نیستند، اما تنوع افکار برای موفقیت یک تیم عاملی ضروری است. «افراد ناشاد» چشماندازی متفاوت را با خود به همراه میآورند. آنها به اینکه بیشتر منتقد باشند و دیدگاهی واقعگرایانهتر در تحلیل مشکلات و راهحلها داشته باشند، گرایش دارند. زمانی که همه برداشتی ایدهآل از واقعیت دارند، وجود شخصی که توانایی ایجاد دیدگاهی متفاوت را داشته باشد خوب است.
ناشاد بودن به افراد کمک میکند که نیمه تاریک را که سایرین از آن غافل ماندهاند، ببینند. برای بیعیب و نقص نمودن یک راهحل، تیم شما نیاز به شخصی دارد که بتواند در برابر عقاید دیگران مقاومت نموده و تفکر گروه را به چالش بکشد.
۳- گروگان شادی نباشید
بوروکراتها استانداردهایی را برای پاداش به کارکنانشان وضع نمودهاند. از جمله عناوین، اندازه دفتر کار، مرخصی استحقاقی بیشتر و غیره به عنوان مزایایی برای شاد کردن افراد شدهاند. قاعدتاً هرچه بیشتر این مزایا را دریافت کنید، باید شادی بیشتری احساس کنید.
اما عناوین، حقوقی را ایجاد میکنند و با خود رقابت، ناامیدی و شکاف به همراه میآورند. وضع سازمانی را درنظر بگیرید که در تاریخ معینی از سال، به افراد مزایایی میدهد. زمانی که آن تاریخ فرا رسید، همه در انتظار دریافت ترفیع به مقامهای سرپرستی، سرپرستی ارشد و یا سرپرستی کارکنان هستند. این شرکت از عناوین به عنوان پاداش بهروشی غیرمعقول استفاده میکند که در نهایت تعداد زیادی سرپرست ارشد خواهد داشت که زیردستی برای گزارش دادن به آنها وجود ندارد.
این بهایی است که برای رشوه دادن به کارکنانتان میپردازید. همانند هر اخاذی دیگری، شما به یک هدف سهلالوصول تبدیل میشوید. افراد همواره از شما بیشتر طلب میکنند.
۴- شادی آن نیست که در یک دنیای بیعیب و نقص باشید، بلکه شادی یک انتخاب است.
ایدهآلگرایی در مورد شادی سبب ناشادمانی افراد میشود. مسئولیت یک سازمان، ایجاد مکانی است که افراد بتوانند در آن رشد و تعالی بیابند. اما شادمانی یک انتخاب شخصی است. شما نمیتوانید آن را تحمیل نمایید یا اینکه به انجام آن مجبور شوید.
من بر این باور هستم که فشار برای ایجاد محل کاری عالی، حجم مسئولیت زیادی را بر دوش سازمانها و همچنین کسانیکه در آنجا کار میکنند، قرار میدهد. زمانی که جو بیش از اندازه عالی است، میتواند تاثیر معکوس داشته باشد.
من با شرکتهایی کار کردهام که نسبت به کارفرمای برتر سال شدن وسواس زیادی داشتهاند و تمام تلاششان بر بهتر کردن مزایای محیط کار بوده است و این سبب شده تا تمرکزشان را از دست بدهند. این کار باعث اغوای کارمندان بالقوه میشود، زیرا آنها را جذب میکند؛ ولی این شرکت کارکنان فعلی خود را از دست خواهد داد.
هزینهای که میخواهید بپردازید تا شاد بهنظر برسید، چقدر است؟
۱- شادی بیش از حد میتواند باعث مرگتان شود
البته خود شما را ضرورتاً نمیکشد، ولی روابط با دیگران در محیط کار را چرا.
همانگونه که سوزان اکمان در مطالعهاش دریافت، کسانی که انتظار دارند محیط کارشان آنها را شاد کند، دچار وابستگی عاطفی میشوند. آنها انتظار دارند که دیگران، شامل: مدیر، همکاران و کل سازمان منبع شادی و خوشحالی باشند. و زمانیکه این اتفاق نمیافتد (که در بیشتر موارد اینگونه است)، آنها احساس فراموششدگی پیدا کرده و شروع به رفتارهای تند میکنند.
وقتی افراد از همکارانشان انتظار رفتاری به شکل مشخص دارند، آنها انتظارات غلطی را در ذهن خود ایجاد میکنند. و در نتیجه دیگران را در ناشادی خود مقصر میدانند.
۲- چرا شما نیاز به یک خط مشی برای شادمانی دارید؟
شادی در محیط کار به چه معناست؟ چه نقشی را در سازمان شما ایفا مینماید؟ آیا اصلاً برایتان مهم است؟
بیشتر شرکتها در زمینه آزار جنسی، برابری، مشارکت و غیره دارای سیاست کلی بوده و کارهای بسیاری را برای آنها انجام میدهند، درحالیکه شادمانی هم شایستگی قرار گرفتن در این لیست را دارد.
من در مورد قوانین یا باید و نبایدها صحبت نمیکنم. اما برقرار نمودن یک تعریف روشن از مفهوم شادمانی برای یک سازمان، نقشی که ایفا میکند و مدیریت برای وصول به آن، لازم است.
مثالی میزنم در مورد شرکتی که همه چیزهایی را که یک کارمند آرزو دارد، برایش فراهم کرده است. از ماشین اسپرسوساز عالی تا صبحانه مجانی، چشمانداز اقیانوس، بازیهای ویدیویی و میزهای پینگ پنگ. برخی افراد بهخاطر خوشحالی از مزایای خود، احساس گناه میکنند.
هر زمان که شخصی شروع به بازی پینگپنگ مینماید، بهسرعت حس میکند که از سوی مدیر مالی شرکت زیرنظر گرفته شده، مدیری که اغلب درباره وقتکشی افراد سازمان و بازی کردن آنها شکایت داشته است.
اما هدف از در دسترس قرار دادن وسایل بازی چیست، اگر قرار باشد شما اجازه بازی کردن با آنها را نداشته باشید؟ ایجاد مزایا مهم هست، اما داشتن جهتگیری به اینکه «چرا» شرکت این کار را میکند، بیشترین اهمیت را دارد.
شادمانی یک ذهنیت است نه یک هدیه.
ماهاتما گاندی میگوید: «شادمانی زمانی است که آنچه فکر میکنید، آنچه میگویید و آنچه انجام میدهید در هماهنگی با هم هستند».
شادی برای شما به چه معناست؟
پیش از ترویج شادی، شما باید دیدگاه سازمانی خود را در مورد شادی تعریف کنید و درک کنید شادی در محیط کار برای شما چه معنایی دارد. افتادن در دام جنگ مزایا و یا دنبالهروی از شکل رویایی شادمانی میتواند فرهنگ سازمانی شما را به جای تقویت، تخریب نماید. توجه و تامل در ۷ نکتهی زیر، برای ایجاد شادی در محیط کار ضروریست:
۱. شادی همانند فرهنگ، نمیتواند مدیریت شود.
فرهنگ یک سازمان توسط مدیران آن یا بیانیههای شرکت نمیتواند تعیین گردد. فرهنگ به وسیله رفتار کارکنان و تنبیه و تشویق مدیران سازمان تعیین میشود. شما میتوانید رفتارها و باورهای کارکنان را تشویق نمایید، اما نمیتوانید آنچه افراد انجام میدهند را کنترل کنید.
۲. شادمانی شخصی است.
هرکس تعریف مشخصی از اینکه شادمانی به چه معنا است، دارد. سعی نکنید ذهن آنها را بخوانید. همه کارمندان نمیخواهند که تشویق شوند یا عنوانی دریافت نمایند. برای بسیاری از افراد «مرخصی» مهمتر از پاداشهای مالی است.
۳. شادمانی یک هدیه نیست:
درک کنید که شما نمیتوانید شادی تولید کنید. این یک انتخاب شخصی است که از درون اتفاق میافتد. برای انتقال شادی، خود را با اعطای چیزی به دیگری تحت فشار قرار ندهید.
۴. بذر ناشادی نکارید:
همانطور که در بالا اشاره شد، چیزی که شما میتوانید کنترل نمایید ریشهکن کردن رفتارهای مسموم و کنترل مواردی که سبب خشم افراد بدون دلیل میشود، است. همانطور که در کتاب پروفسور رابرت ساتون گفته شده: «شما به وسیله ترویج فضایی امن بدون قوانین من درآوردی، میتوانید درد را تسکین داده و استرس را کم کنید».
۵. کار را هدفمند کنید.
واژه «هدف» اخیراً کمرنگ شده است. اما نیاز افراد به اینکه نسبت به کاری که انجام میدهند، احساس غرور داشته باشند تا ارتباطی عمیقتر با کارشان برقرار سازند را کاهش نمیدهد. چطور میتوانید فعالیت غیرمفیدی را که سبب ناامیدی افراد شده و تنها برای قدردانی مافوق یا انجام کار طبق روال مرسوم صورت میگیرد، متوقف نمایید؟ این تمرین را برای حذف کردن کارهای بیمعنی انجام دهید.
۶. حال و روز (خُلق) تیم خود را زیرنظر بگیرید:
اندازهگیری شادی کار سختی است. اما شما میتوانید روحیه افراد را بررسی کنید تا بفهمید نحوه عملکرد تیم شما چگونه است و در عین حال مشکلات بالقوه را درک نمایید. ما به بسیاری از مراجعان کمک کردیم تا راههای آسانی مانند استفاده از شکلکها که افراد میتوانند به وسیله سایتهایی مانند slack برای هم بفرستند، را پیدا کرده و بهکار ببرند. این کار بسیار جذاب و انسانی است. به ویژه چون به این طریق هر کسی متوجه میشود که دیگران در یک روز بهخصوص چه احساسی دارند. آگاهی از احساس یکدیگر باعث میشود که دیگران دلسوزانهتر و با درک بیشتری رفتار نمایند.
۷. ترویج ذهن آگاهی در محیط کار:
فکر کردن و تامل درباره خود را تشویق کنید. خط مشیهایی برای پیشگیری از ایجاد خستگی مفرط در افراد ایجاد کنید. استفاده از فناوری را در محیط کار بهجهت کاهش استرس و عدم تمرکز، قاعدهمند کنید. مراقبه یا بررسی احساسات اگر بهصورت هدفمند به کار بروند، ابزار خوبی هستند؛ البته نه به این دلیل که امروزه مد شدهاند. موقعیتهایی را ایجاد کنید که اعضای تیم شما بتوانند درباره مفهوم شادمانی، قواعدی که شرکت باید ایجاد کند و انتظاراتشان، با یکدیگر گفتگو نمایند.
شادمانی همانطور که در اینجا شرح داده شد، پیچیده است. تضاد مطلب در این است که همه ما میخواهیم شاد باشیم، اما از شاد بودن ترس هم داریم. و این چیزیست که نیاز است سازمانها هم از آن آگاه باشند.
دیدگاه سازمان شما برای شادمانی چیست؟ داستان خود را به اشتراک بگذارید.
منبع:
https://www.psychologytoday.com/