چگونه با مرگ عزیزانمان کنار بیاییم و به افراد داغدیده کمک کنیم؟
همهی ما میدانیم که مرگ بخشی از زندگی است. در واقع مرگ چون ارزش زندگی را یادآور میشود، به زندگی ما معنا میبخشد. اما از دست دادن فردی عزیز، یکی از بحرانیترین اتفاقات ممکن در زندگی هر کسی است و میتواند منجر به بروز مشکلات روحی شود.
سوگ عزیزان
وقتی مرگ اتفاق میافتد، حتی اگر از قبل نیز انتظار آن مرگ را داشته باشید، ممکن است احساسات مختلفی را تجربه کنید. خیلیها در مراحل ابتدایی مرگ عزیزانشان، دچار یکجور بیحسی و شوک میشوند. اما در واقع در این روند عزا و داغداری، مرحلهبندی خاصی وجود ندارد. بعضی از احساساتی که ممکن است تجربه کنید شامل موارد زیر میشوند:
– انکار – حسرت
– ناباوری – عصبانیت
– گیجی – حقارت
– شوک – ناامیدی
– ناراحتی – گناه
شما ممکن است برای این حجم از ناراحتی و احساسات مختلف آماده نباشید و حتی ممکن است به ثبات سلامت روان خود نیز شک کنید. ولی مطمئن باشید که این احساسات طبیعیاند و به شما در پذیرش مرگ کمک میکنند.
بهیاد داشته باشید که کمرنگ شدن این احساسات، زمان میبرد. شما هرگز نمیتوانید برای عزیز از دست رفتهتان دلتنگ نباشید، اما درد ناشی از این غم با گذر زمان کم میشود و شما میتوانید به روال عادی زندگیتان باز گردید.
سوگواری
کنار آمدن با مرگ کسی که دوستش دارید، کار راحتی نیست. سوگ عزیزان و عزا، روندی طبیعی است که برای پذیرش غم از دست دادن باید طی کنید. سوگواری میتواند شامل مراسم و سنتهای مذهبی برای فرد فوت شده، و یا جمع شدن با دوستان و خانواده برای همدردی و شریک شدن در غم یکدیگر باشد.
سوگواری یک مسئله شخصی است و میتواند برای ماهها و یا سالها طول بکشد. سوگ عزیزان و عزا در واقع نوعی بیان داغداری شماست. ناراحتی و غم شما میتواند فیزیکی، عاطفی و یا روانشناسانه بیان گردد. بهطور مثال، گریه کردن یک نوع بیان فیزیکی و جسمی است، در حالیکه افسردگی بیانی روانشناسانه است.
اجازه دادن به خود برای بیان و بیرونریزی این احساسات بسیار مهم است. مرگ اغلب موضوعی است که از آن دوری شده و یا انکار و نادیده گرفته میشود. انکار غم، شاید در شروع بهنظرتان خوب و مفید برسد، ولی شما نمیتوانید برای همیشه از عزاداری و سوگ عزیزان دوری کنید. بالاخره روزی آن احساسات باید حل شوند و سرکوب آنها میتواند به مریضیهای جسمی یا روانی منجر شود.
خیلی از افراد داغدیده، مشکلات جسمانی را همراه با غمشان تجربه میکنند. مثل درد بدن، از دست دادن اشتها، ناراحتیهای روده، اختلالات خواب و از دست دادن انرژی. همچنین این غم میتواند به سیستم دفاعی بدن آسیب رسانده و مرضهای موجود قبلی را وخیمتر کند. واکنشهای احساسی عمیق نیز میتوانند بروز پیدا کنند. این واکنشها شامل حملههای عصبی، خستگی مزمن، افسردگی و فکرهای خودکشی میشوند.
فکر و علاقه دائم به فرد فوت شده نیز یک جور واکنش معمول محسوب میشود.
کنار آمدن با یک غم بزرگ
مرگ عزیز، همیشه سخت است. واکنشهای شما از شرایط مرگ و ارتباط و نزدیکیتان با فرد فوت شده تاثیر میگیرند.
مرگ یک کودک احساس دردناکی از بیعدالتی را که ناشی از عدم تحقق قوای نهفته در یک فرد و رویاهای برآورده نشده اوست، بهمراه دارد. والدین ممکن است بهخاطر مرگ کودک، بدون دلیل احساس گناه و بیمسئولیتی کنند و نیز احساس کنند که بخشی از هویت و وجود خود را از دست دادهاند.
مرگ همسر خیلی ناراحت کننده و غمانگیز است. علاوه بر شوک عاطفی شدید، میتواند باعث بحرانهای مالی هم بشود (درصورتیکه همسر نانآور خانواده بوده باشد). مرگ شریک زندگی همچنین میتواند مشکلات اجتماعی بهوجود آورد. بهطور مثال، همسر فرد مجبور به نگهداری از بچهها به تنهایی شود و باید بتواند خود را با زندگی مجردی و تنهایی وفق دهد و یا حتی به سر کار برود.
افراد پیر و مسن ممکن است آسیبپذیرترین باشند. چون این دسته وقتی همسر و یا دوست خود را از دست میدهند، درواقع یعنی یک عمر خاطرههای مشترک را از دست دادهاند.
از دست دادن عزیزی بهخاطر خودکشی، میتواند از جمله بزرگترین داغها باشد. فردی که خودکشی میکند؛ نزدیکانش را با احساساتی از گناه، عصبانیت و خجالت تنها میگذارد. افراد نزدیک به متوفی حتی ممکن است خود را مسئول مرگ شخص خودکشی کرده بدانند. در چنین مواقعی بهتر است در همان دو هفته اول بعد از خودکشی، مشاوره گرفته شود.
زندگی کردن با غم و سوگ عزیزان
کنار آمدن با مرگ، برای سلامت روان شما ضروری است و این تجربه و روند عزاداری هم کاملاً طبیعی میباشد. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که به خود اجازه سوگواری کردن دهید.
راههای زیادی برای کنار آمدن با دردتان وجود دارد:
به دنبال افراد دلسوز بگردید- خویشاوندان و دوستانی که میتوانند غم و احساستان را درک کنند را پیدا کنید. به گروههای حامی و افرادی که همین شرایط مشابه شما را تجربه میکنند؛ بپیوندید.
احساساتتان را بیان کنید- با دیگران درباره احساساتتان صحبت کنید. این به شما در جریان و روند غم و اندوهتان کمک میکند.
مواظب سلامتی خود باشید- به پزشک خانوادگیتان مرتب مراجعه کنید و از تغذیه خوب و خواب کافی خود اطمینان یابید. از خطرات اعتیاد به داروها و الکلی که بهخاطر غمتان مصرف میکنید؛ آگاه باشید.
تصمیمات بزرگ زندگیتان را به تاخیر بیندازید- از گرفتن تصمیمات بزرگ خودداری کنید. مانند: تغییر مکان، ازدواج دوباره، تغییر شغل و یا دوباره بچهدار شدن. شما باید برای اینکه دوباره به روال عادی زندگی برگردید، به خود زمان دهید.
صبور باشید- ممکن است ماهها و یا سالها طول بکشد تا غمتان کمرنگ شود و بتوانید زندگی تغییریافتهتان را بپذیرید.
هروقت لازم دیدید کمک حرفهای بگیرید- اگر غمتان زیاد و غیرقابل تحمل است، مشاوره و کمک حرفهای بگیرید. این نشانه قدرت است و نه ضعف شما.
چگونه به افراد داغدیده کمک کنید
اگر فردی که برای شما اهمیت دارد، عزیزی را از دست داده، میتوانید به او در طول دوره داغداری کمک کنید.
خود را در غمشان شریک بدانید- به آنها اجازه دهید و حتی تشویقشان کنید تا دربارهی احساساتشان صحبت کنند و یا خاطراتی که با آن فرد فوت شده داشتند را برایتان تعریف کنند.
به آنها آرامش بیخود و اشتباه ندهید- اگر به فرد عزاداری بگویید: «صلاح بوده که این اتفاق بیفته» یا «به مرور زمان فراموش میکنی و باهاش کنار میای»؛ این جملات در واقع هیچ کمکی به آنها نمیکند. در عوض میتوانید غم خود را ابراز کنید و به حرفهایشان با صبوری گوش دهید.
به آنها در انجام کارها کمک کنید- نگهداری از بچه، آشپزی و انجام کارها و مسئولیتها، همه و همه از جمله کارهایی است که میتوانید برای کمک به فرد عزادار انجام دهید.
صبور باشید- بهیاد داشته باشید که بهزندگی طبیعی برگشتن افرادی که از غمی بزرگ رنج میبرند، ممکن است به زمان زیادی نیاز داشته باشد.
در صورت لزوم، آنها را تشویق کنید تا کمک حرفهای بگیرند- اگر میبینید فرد داغدیده درد زیادی را تحمل میکند، از توصیه او به گرفتن کمک حرفهای و دیدن مشاوره، دریغ نکنید.
سوگ عزیزان، کمک کردن به کودکان عزادار
کمک کردن به کودکان عزادار
کودکانی که غم بزرگی را تجربه میکنند، ممکن است بهطرز متفاوتی از بزرگترها عزاداری کنند. مرگ یکی از والدین میتواند بهخصوص برای کودکان کوچک دشوار باشد و بر حس امنیت آنها تاثیر بگذارد. اغلب این کودکان درباره تغییراتی که در اطرافشان شکل میگیرد گیج میشوند. بهخصوص وقتی که بزرگترها برای آسیب ندیدن کودکان، حقیقت را از آنها مخفی میکنند و نمیگذارند شاهد صحنههای عزاداری باشد.
فهم محدود و عدم توانایی جهت بیان احساسات، بچههای خیلی کوچک را در یک وضعیت نامناسب خاصی میگذارد. بچههای کوچک ممکن است به عادتهای بد قدیم خود برگردند (مانند خیس کردن خود در رختخواب)، درباره فرد فوت شده با بیاحساسی سوالاتی بپرسند، بازیهایی درباره مردن انجام دهند و یا وانمود کنند که مرگ هرگز اتفاق نمیافتد.
کنار آمدن با یک بچهی عزادار، غم و خستگی والدی که خود عزادار است را دوچندان میکند. فوران خشم و سرزنش کردن کودک، تنها اضطراب او را ریشهدارتر میکند و بهبود او را به تاخیر میاندازد. در عوض میبایست با بچهها صادقانه صحبت کنید، برای آنها وقت کافی بگذارید و درباره مرگ و کسی که فوت شده با او حرف بزنید. به آنها کمک کنید تا با این بحران کنار بیایند و بیاد داشته باشید که کودکان همیشه برای رفتارهای خود، اطرافیانشان را الگو قرار میدهند. تصور نکنید که کودکان متوجه مرگ نیستند و در عین حال تلاش نکنید تا حواس کودک را از مرگ نزدیکانش و سوگ عزیزان پرت کنید. به احساسات غم کودک توجه کنید و آن را جدی بگیرید. با او گفتگو کنید و شرایطی فراهم آورید تا او از احساسات و دلتنگیهای خود برای شما بگوید.
به آینده بنگرید
بهخاطر داشته باشید که با حمایت، صبر و تلاش، شما میتوانید از پس این غم بزرگ و سوگ عزیزان برآیید. روزی دردتان کم خواهد شد و تنها خاطرات خوب آن عزیز از دست رفتهتان باقی خواهد ماند.
منبع:
http://www.mentalhealthamerica.net/conditions/coping-loss-bereavement-and-grief