تئوری‌های انسان‌گرایی

رویکرد فردمدار

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

درمان فردمدار

درمان‌های مبتنی بر انسان‌گرایی یا درمان‌های رویکرد فردمدار در دهه‌ی ۱۹۵۰ در ایالات متحده آمریکا شکل گرفت.

کارل راجرز پیشنهاد کرد که درمان می‌تواند ساده‌تر، صمیمانه‌تر و خوش بینانه‌تر از کار روانشناسان رفتاری و روان‌شناختی باشد. دیدگاه وی به شدت با رویکردهای روان شناختی و رفتاری متفاوت است. زیرا وی پیشنهادمی‌کند مراجعین یا همان بیماران، به‌جای تمرکز روی برخی از انگیزه‌های ناخودآگاه یا تفسیر شخص دیگری از وضعیت خودشان، بهترست روی درک درونی فعلیشان تمرکز یابند.

راجرز قویا معتقد بود که به منظور بهبود وضعیت بیمار، درمانگران باید صمیمی و با محبت، امین و درک‌‌کننده باشند. نقطه شروع «رویکرد یا درمان راجرین» برای مشاوره و روان‌درمانی، به بهترین وجه توسط خود راجرز (۱۹۸۶) بیان شده است:

«آن چیزی‌که فرد در وجودش دارد، منابع گسترده‌ای برای درک خود، تغییر مفهوم خود و نگرش و رفتاری‌که آنها را هدایت‌می‌کند محسوب‌می‌شود. درچنین وضعیتی، اگر تنها یک محیط قابل تعریف از نگرش‌های روانشناختی تقویت‌کننده ارائه‌شود، می‌توان این منابع را به‌کار گرفت.»

راجرز ماهیت قطعی‌نگر یا جبرگرایی موجود در روانکاوی و رفتارگرایی را رد کرده. و معتقد بود ما به همان شیوه‌ای که وضعیتی را درک می‌کنیم رفتار می‌کنیم. «همانطور که هیچکس نمی‌تواند بداند ما چگونه درک می‌کنیم، پس ما بهترین متخصصان در مورد خودمان هستیم.». (Gross, 1992)

به‌شدت معتقدیم که این نظریه باید از حالت تمرینی خارج شود. از سوی دیگر، راجرز تئوری خود را بر مبنای کار خود با افراد مبتلا به مشکلات ناشی از اضطراب و نگرانی بنا نهاد و ادعا کرد که ما یک توانایی قابل توجه برای خوددرمانی داریم و و رشد شخصی در نهایت به خودشکوفایی می‌انجامد. تأکید او بر ادراک فعلی فرد و نحوه‌ی زندگی او در حال حاضر یا در لحظه بود.

راجرز دریافت که مردم تمایل‌دارند تا تجربیات فعلی خود را با اشاره به خود و به‌وسیله‌ی شیوه‌های مختلفی شرح‌دهند. مثلاً «من نمی‌فهمم چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است» یا «من در خصوص نحوه‌ی به‌کارگیری احساسم، احساس تضاد می‌کنم.»

خودانگاره

نقطه‌ی مرکزی در نظرات راجرز (۱۹۵۹)، مفهوم خود یا خودانگاره است. این امر به عنوان «مجموعه‌ای سازگار از ادراکات و باورها در مورد خود» تعریف شده است. این مفهوم شامل تمام ایده‌ها و ارزش‌هایی است که «من» و «خودم» را مشخص می‌کنند. و شامل ادراک و ارزیابی «من چه‌چیزی هستم» و «من چه چیزی می‌توانم انجام دهم» می‌شود.

درنتیجه، مفهوم خود یک جزء مرکزی از تجربه‌ی کل ما بوده و روی تصور ما از جهان و درکمان تأثیرمی‌گذارد. مثلا یک زن که خودش را قوی می پندارد، ممکن است با اعتماد به نفس رفتار کند و افرادی که شاهد افعال و رفتار وی هستند، اقدامات او را به این دید نگاه می‌کنند که از سوی یک فرد دارای اعتماد به نفس انجام شده است.

با این حال، خودانگاره لزوماً همیشه با واقعیت سازگار نیست و در نتیجه ممکن است نگاه ما به خودمان، تا حد زیادی با نگاه دیگران در مورد ما متفاوت باشد. به عنوان مثال، یک فرد ممکن است برای دیگران جالب باشد و در عین حال دیدگاهی خسته و یا کسل کننده در مورد خود داشته باشد. او این تصویر از خود را به عنوان یک عامل ناخوشایند تشخیص و مورد ارزیابی قرار داده و این ارزش‌گذاری در عزت‌نفس او نیز منعکس خواهد شد. یک زن دارای اعتماد به نفس ممکن است عزت‌نفس بالایی داشته باشد و مردی که خود را خسته‌کننده می‌پندارد، ممکن است عزت‌نفس پایینی داشته باشد. این امر زمانی صادق خواهد بود که ما فرض کنیم قدرت و یا اعتماد به نفس بسیار ارزشمند بوده و خسته کننده بودن ارزشی ندارد.

رویکرد فردمدار

توجه: درمان فردمدار، درمان مُراجع ‌محور نیز نامیده می‌شود.

تفاوت مشاوران انسان‌گرا و سایر درمانگران

یکی از تفاوت‌های عمده بین مشاوران انسان‌گرا و سایر درمانگران این است که آنها کسانی را که برای درمان به آنها مراجعه می‌کنند را «بیمار» نمی‌نامند، بلکه به آنها «مُراجع» می‌گویند. این امر بدین دلیل است که آنها درمانگر و شخص مراجعه کننده برای درمان را به عنوان یک متخصص درمان و یک بیمار نمی‌بینند، بلکه آنها را همانند دو همدم و دوست تلقی می‌کنند.

این موضوع برخلاف سایر درمان‌هایی است که در آنها مُراجع خودش مسئول بهبود زندگی‌اش بوده و این مسئولیت متوجه درمانگر نمی‌باشد. این یک تغییر اندیشه‌مند از روانکاوی و درمان‌های رفتاری است که در طی آن یک بیمار توسط یک پزشک مورد معاینه، تشخیص و درمان قرار می‌گیرد. در حالیکه در درمان فردمدار، مُراجع آگاهانه و منطقی برای خود تصمیم می‌گیرد که چه چیزی اشتباه است و چه چیزی باید در مورد آن انجام شود. درمانگر نقشی فراتر از یک دوست یا مشاور داشته و در سطحی برابر و یکسان به سخنان مُراجع گوش داده و به او دلگرمی می‌دهد.

دلیل رد این تفسیر توسط راجرز

یکی از دلایلی که راجرز (۱۹۵۱) این تفسیر را رد کرد این بود که او اعتقاد داشت که اگرچه علائم از تجربه گذشته حاصل شده است، اما این امر برای مُراجع بیشتر مفید خواهد بود که به‌جای تمرکز بر گذشته، تمرکز خود را بر حال و آینده متمرکز سازد. راجرز برخلاف متخصصان روانپزشکی که صرفاً به دنبال رهایی‌بخشی مراجعین از گذشته‌ی خود می‌باشند، امیدوار است تا به وسیله‌ی «درمان راجرین» به مراجعین خود کمک کند تا به رشد شخصی و در نهایت خودشکوفایی دست یابند.

به‌دلیل ویژگی منحصربه فرد هریک از افراد در روابط مشاوره، تقریبا تمام تکنیک‌ها در روان‌درمانی راجرین وجوددارد و به‌کار گرفته‌می‌شوند. با این حال، کیفیت ارتباط بین مُراجع و درمانگر بسیار مهم است. روابط درمانی متغیری سخن‌سنجانه و منتقدانه است و رفتار و گفتار درمانگر وحی منزل تلقی نمی‌شود.

به همین سبب تکنیک‌هایی وجود دارد که شامل گوش‌دادن، پذیرش، درک و اشتراک‌گذاری می‌باشد. که بیش از آنکه مهارت محور باشند، رویکرد محور هستند. در دیدگاه کوری (۱۹۹۱)، یک دغدغه موجود در خصوص استفاده از تکنیک‌ها [از نقطه‌نظر راجرین] این موضوع است که این امر باعث بی‌شخصیت ‌نمودن رابطه می‌گردد. رویکرد مُراجع محور راجرین روی فردی تأکید می‌کند که در حال حرکت به‌سوی درکی صحیح از جهان و خود می‌باشد.

شخصی که به درمان فردمدار وارد می‌گردد، در وضعیتی از ناسازگاری قرار دارد. این وظیفه‌ی درمانگرهاست که این وضعیت را معکوس کنند. راجرز (۱۹۵۹) رویکرد درمانی خود را مُراجع محور یا رویکرد فردمدار نامید. و این امر به دلیل تمرکز بر روی دیدگاه ذهنی فرد نسبت به جهان صورت گرفته است.

راجرز همه‌ی افراد را «فردی بالقوه صالح» تلقی‌می‌کند که می‌تواند تاحد زیادی از شکل درمانی مختص به‌خود بهره گیرد. هدف از روان‌درمانی انسان‌گرایانه‌ی راجرز اینست که احساسات شخصی مربوط به خودارزشی را افزایش‌داده، سطح ناهماهنگی بین خودایده‌آل و خود واقعی را کاهش‌داده و درنهایت به‌فرد کمک کند تا به فردی کاملاً کارآمد تبدیل شود.

شرایط اصلی

درمان مراجع محور با توجه به سه اصل اساسی که منعکس کننده‌ی نگرش درمانگر به مراجع می‌باشد، عمل می‌کند:

  1. درمانگر با مراجع متناسب و سازگار است.
  2. درمانگر توجه مثبت غیرمشروط را برای مراجع فراهم می‌کند.
  3. درمانگر درکی مشترک و همچنین همدلی را به مُراجع نشان می‌دهد.

تناسب و سازگاری در مشاوره

تناسب و سازگاری، بی‌ریایی و صداقت نیز نامیده شده است. با توجه به نظر راجرز، سازگاری مهمترین ویژگی در مشاوره است. این امر بدین معنی است که برخلاف درمانگرهای سایکودینامیک و یا روانپویشی که عموماً همانند یک صفحه خالی و نانوشته باقی‌مانده و تنها کمی از شخصیت خود را در فرایند درمان نشان می‌دهند، درمانگرها در رویکرد راجرین مشتاق هستند تا به مُراجع اجازه دهند تا آنها را به همان شکل واقعی خود تجربه کنند. درمانگر یک ظاهر مصنوعی و یا کاذب (مانند روانکاوان) ندارد، یعنی تجربیات داخلی و خارجی درمانگر به یک شکل است. به طور خلاصه، درمانگر قابل اعتماد و معتبر است.

توجه مثبت غیرمشروط

وضعیت اصلی دیگر راجرین، توجه مثبت غیرمشروط است. راجرز معتقد بود که برای رشد و پرورش توانایی‌های خود، این امر مهم است که آنها خودشان را ارزشمند بدانند. این موضوع به مراقبت عمیق و واقعی درمانگر نسبت به مُراجع بستگی دارد. درمانگر ممکن است برخی از اقدامات مراجع را تایید نکند، اما درمانگر آنها را از مُراجع (برای همدلی و همراهی با او) می‌پذیرد. به طور خلاصه، درمانگر نیاز به یک نگرش «من شما را همانطور که هستید می‌پذیرم» دارد. بنابراین یک مشاور با رویکرد فردمدار حتی در زمانیکه که از اقدامات و رفتارهای مراجع ناراحت شود، باز هم به طور همیشگی یک نگرش مثبت نسبت به مُراجع خواهد داشت و این نگرش را حفظ خواهد کرد.

یکدلی

یکدلی توانایی درک احساس مُراجع است. این امر به توانایی درمانگر در خصوص درک حساسیت، دقت‌نظر [اما نه از روی دلسوزی، بلکه واقع‌بینی] در خصوص تجربه‌ و احساسات لحظه‌ای مُراجع مربوط می‌شود. بخش مهمی از وظیفه‌ی مشاوری با رویکرد فردمدار پیگیری موشکافانه‌ی آن چیزی است که مراجع احساس می‌کند و با برقراری ارتباط و انجام مراودات با آنها، نشان دهند که درمانگران احساس آنها را درک می‌نمایند. به گفته راجرز (۱۹۷۵)، درک دقیق یکدلی، به شرح زیر است:

«هرگاه من نحوه‌ی تجربه‌ی خود در زندگی را با فرد دیگری درمیان بگذارم … اگر من بتوانم دنیای او را از آن خود کنم، پس من برای دیدن دنیا از نگاه او دل به دریا می‌زنم و در معرض تغییر قرار می‌گیرم. در حالیکه همه‌ی ما در برابر تغییر مقاومت می‌کنیم. در نتیجه به دلیل اینکه همه‌ی ما در برابر تغییر مقاومت می‌کنیم، ما تمایل داریم تا دنیای افراد دیگر را فقط در شرایطی که خودمان دوست داریم ببینیم، نه در شرایط مختص به افراد دیگر. سپس درحالیکه ما جهانشان را نمی‌فهمیم، آنها را (بدون درک جهان آنها) تحلیل و ارزیابی می‌کنیم.»

اما زمانی که درمانگر به این درک می‌رسد که چگونه به‌طور صادقانه و واقعی، بودن در جهان فرد دیگری را بدون تمایل یا سعی در تحلیل یا قضاوت آن احساس کند، در آن هنگام درمانگر و مُراجع می‌توانند واقعا شکوفا شده و در آن محیط و بستر رشد کنند.

نتیجه

به دلیل اینکه مشاوری با رویکرد فردمدار تأکید بسیار زیادی بر صداقت و هدایت مُراجع دارد، آنها بر روی مرزهای زمانی و تکنیک‌ها همانند یک درمانگر سایکودینامیک و یا روانپویشی تأکید ندارند. اگر روش درمانی فردمدار به‌کار گرفته شود، یک مشاور مُراجع محور می‌تواند نسبت به روش‌های مشاوره‌ متداول و مرسوم بسیار متفاوت باشد.

همانطور که میرنز و تورن (۱۹۸۸) اشاره می‌کنند، ما نمی‌توانیم مشاوره‌ی مُراجع محور را صرفاً با توجه بر تکنیک‌های آن درک کنیم. مشاور‌ مُراجع محور، دیدگاهی بسیار مثبت و خوش‌بینانه درباره طبیعت بشر دارد.

فلسفه‌ی رویکرد فردمدار بر این اصل قرار دارد که مردم اساساً خوب هستند. و در نهایت افراد می‌دانند که چه چیزی برای آنها مناسب است. عنصر ضروری برای یک درمان موفق فردمدار یا مُراجع محور، دانستن «همه چیز درباره دوست داشتن و محبت کردن» است.

ده راهنمایی برای مشاوران مراجع محور

۱- مرزهای روشن و صریحی را تعیین کنید

مثلا جلسه‌ی مشاوره چه زمانی و چگونه پایان خواهد یافت. همچنین ممکن است که شما بخواهید موضوعات خاصی را در مکالمه نادیده بگیرید و به آن نپردازید.

۲- مُراجع بهتر می‌داند

شخص مراجعه کننده همانند یک متخصص در مشکلات خود می‌باشد. بهتر است تا به مُراجع این فرصت را بدهید تا مشکل خود را برای شما شرح دهد. بلافاصله و به صورت شتابزده به مُراجع نگویید که مشکل او چیست و برای حل آن چه باید بکند.

۳- همانند یک دیوار صدا برگردان عمل کنید

یک روش مفید این است که به آنچه مُراجع به شما می‌گوید به دقت گوش فرا دهید. سپس تلاش‌کنید تا آنچه که فکر می‌کنید او به شما گفته را با زبان و کلمات خودتان برای او توضیح‌دهید. این موضوع نه تنها به شما کمک می‌کند تا نقطه‌نظر مُراجع را روشن کنید، بلکه همچنین می‌تواند به مُراجع برای درک احساسات خود به نحوی بهتر کمک کرده و شروعی برای حرکت در راهی سازنده و سودمند به سمت جلو باشد.

۴- قضاوت نکنید

برخی از مراجعین ممکن است احساس کنند که مشکلات شخصی آنها به این معنی است که آنها در حد و اندازه‌ی رسیدن به «ایده‌آل» نمی‌باشند. آنها ممکن است نیاز به احساس اطمینان داشته باشند. آنها نیاز دارند تا به این اطمینان دست یابند که به دلیل شخصیتی که دارند، مورد پذیرش قرار خواهند گرفت و در این بین با رد شدن و یا عدم تأیید مواجه نخواهند شد.

۵- برای آنها تصمیم نگیرید

به یاد داشته باشید که پند و اندرز یک هدیه‌ی خطرناک است. همچنین باید به یاد داشت که برخی از مراجعین نمی‌خواهند مسئولیت تصمیمات خود را بر عهده بگیرند. همچنین ممکن‌است لازم باشد تا این نکته را نیز ذکر نمود که هیچ‌کس دیگری نیز مجاز به‌تصمیم‌گیری برای آنها نیست. البته شما هنوز هم می‌توانید به آنها کمک کنید و عواقب گزینه‌های پیش روی آنها را با دقت بررسی نمایید.

۶- بر روی این موضوع تمرکز کنید که آنها واقعا چه می‌گویند

گاهی اوقات این موضوع در ابتدا روشن و شفاف نیست. بسیاری از اوقات، مُراجع تا زمانی‌که نسبت به شما احساس اطمینان نکند، به شما نخواهد گفت مشکل‌اش چیست. پس به دقت گوش دهید، زیرا ممکن است مشکلی که در ابتدا به شما گفته می‌شود، همان مشکل واقعی نباشد.

۷- صادق باشید

اگر شما کاملا خود را در قالب یک نقش رسمی قراردهید، بعیدست مُراجع بخواهد اطلاعات شخصی‌اش در اختیارتان بگذارد. این امر ممکن است به این معنی باشد که شما باید چیزهایی در مورد خودتان را برای مُراجع آشکار کنید. این آشکارسازی لزوماً به معنی ذکر حقایقی در مورد خودتان به مُراجع نیست، بلکه می‌تواند بیان احساسات شما نیز باشد. از انجام این کار نهراسید. زیرا شما تحت هیچ اجباری برای گفتن آنچه که نمی‌خواهید در مورد آن حرفی بزنید، نیستید.

۸- احساسات منفی را بپذیرید

برخی از مراجعین ممکن است احساسات منفی نسبت به خود، خانواده و حتی شما داشته باشند. سعی‌کنید بدون دلخوری و رنجش در برابر رفتارهای ناخوشایند این‌چنینی به‌وظیفه‌ی خود عمل‌کرده و از توهین و پرخاشگری متقابل بپرهیزید.

۹- چگونگی صحبت‌کردن شما از آنچه که می‌گویید مهمتر است

ممکن است از طریق تن صدایی که شما به‌کار می‌برید، یک داد و ستد بزرگ انجام شود. این امر اغلب برای کم کردن سرعت و تندی گفتگو مفید خواهد بود. همچنین انجام مکث‌های کوتاه جایی‌که مُراجع (و شما) زمانی برای تأمل روی مطالب ارائه‌شده در جلسه دارید نیز می‌تواند مفیدباشد.

۱۰- من ممکن است بهترین فرد برای کمک کردن نباشم

شناخت خویشتن و محدودیت‌های خودتان می‌تواند به اندازه‌ی درک نقطه نظرات مُراجع مهم باشد. هیچ مشاوری با رویکرد فردمدار همیشه موفق نمی‌شود. گاهی اوقات شما قادر به کمک خواهید بود، اما هرگز از این امر خبر ندارید. به یاد داشته باشید که هدف از جلسه‌ی مشاوره، به‌وجود آوردن احساسی خوب در شما نیست.

4 دیدگاه

  1. به نام خدا
    سلام جناب دکتر سنایی گرامی، مطالب ارائه‌شده بسیار مفید و رسا بود. متشکرم

  2. به فعالیتتون ادامه بدهید ومطالب عمیق تری راجب رویکرد انسان گرایانه بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا