رویکرد سایکودینامیک یا روان پویایی
مقدمه
رویکرد سایکودینامیک یا روان پویایی شامل تمام نظریههای روانشناسی میشود که عملکرد انسان را بر اساس تعامل محرکها و نیروهای درونی شخص، به ویژه ضمیر ناخودآگاه و بین ساختارهای مختلف شخصیتی مورد مشاهده قرار میدهد. روانکاوی فروید، نظریهی اصلی سایکودینامیک محسوب میگردد، اما رویکرد سایکودینامیک، به طور کلی شامل تمام نظریههایی است که بر مبنای ایدههای او قرار داشتهاند، نظریههایی مانند یونگ (۱۹۶۴)، آدلر (۱۹۲۷) و اریکسون (۱۹۵۰).
واژههای روانکاوی و سایکودینامیک اغلب آشفته و گیج کننده هستند. به یاد داشته باشید که نظریههای فروید روانکاوی بود، در حالی که اصطلاح «سایکودینامیک» به نظریههای او و پیروانش اشاره دارد. روانکاوی فرویدی، هم نظریه و هم درمان را شامل میشود.
زیگموند فروید (بر اساس نوشتههای او در بین دهههای ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۰) مجموعهای از نظریههایی را به وجود آورد که پایه رویکرد سایکودینامیک یا روان پویایی در روانشناسی را شکل دادند. نظریههای او از مسائل بالینی حاصل میشود، به عبارت دیگر این نظریهها بر اساس آنچه که بیمارانش در طول درمان به او میگفتند بنا شدهاند. یک درمانگر سایکودینامیک معمولاً بیمار مبتلا به افسردگی یا اختلالات مرتبط با اضطراب را درمان میکند.
مفروضات پایه
رفتار و احساسات ما بهشدت تحتتأثیر انگیزههای ناخودآگاه قرار دارند:
ذهن ناخودآگاه شامل فرآیندهای ذهنی است که برای ضمیرآگاه غیرقابل دسترس هستند اما بر تصمیمات، احساسات و رفتار تاثیر میگذارد (Wilson, 2002). به گفته فروید (۱۹۱۵)، ذهن ناخودآگاه منبع اصلی رفتار انسان است. همانند یک کوه یخ شناور در اقیانوس، مهمترین قسمت ذهن بخشی است که شما قادر به دیدن آن نیستید. احساسات، انگیزهها و تصمیمات ما در واقع تحتتأثیر تجارب گذشته ما قرار میگیرد و در ناخودآگاه ذخیره میشود.
رفتار و احساسات ما در بزرگسالی (از جمله مشکلات روانی)، ریشه در تجربیات دوران کودکی ما دارد:
نظریه سایکودینامیک یا روان پویایی بیان میکند که حوادث دوران کودکی تاثیر زیادی بر زندگی بزرگسالی ما دارند و شخصیت ما را شکل میدهند. رویدادهایی که در دوران کودکی اتفاق میافتد، میتواند در ناخودآگاه باقی بماند و مشکلاتی را در دوران بزرگسالی ایجاد کند. شخصیت با توجه به سائقهایی که در زمانهای مختلف در دوران کودکی (در طول رشد شناختی در خصوص جنبههای روانی امیال جنسی) توسط کشمکشهای مختلف اصلاح میشوند، شکل گرفته است.
تمام رفتارها، حتی لغزشها و خطاهای زبانی علتی دارند (معمولاً ناخودآگاه). بنابراین همهی رفتارها اینچنین تعیین میشوند:
نظریه سایکودینامیک یا روان پویایی به شدت تعیین کننده است، زیرا رفتار ما را بهطور کامل توسط عوامل ناخودآگاهی ایجاد میشود که ما کنترلی بر روی آنها نداریم. افکار و احساسات ناخودآگاه میتوانند به صورت کنشپریشی به ذهن آگاه منتقل شوند، که بهطور عمومی به عنوان لغزشهای فرویدی یا لغزش زبانی شناخته میشوند. در حالت لغزش زبانی، ما آنچه را که واقعاً در ذهن داریم با گفتن چیزی که منظور حقیقی ما نیست نشان میدهیم. فروید معتقد بود که لغزش زبانی، یک بینش ذهنی ناخودآگاه را فراهم میکند و تصادفی نیست، بلکه هر رفتاری (از جمله لغزش زبانی) قابل توجه است (یعنی همه رفتارها تعیین میشوند).
شخصیت از سه بخش تشکیل شده است؛ نهاد، خود، و فراخود
نهاد، مؤلفهی اولیه و غریزی شخصیت است. این بخش شامل تمام اجزای ارثی (یعنی بیولوژیکی) شخصیتی است که در هنگام تولد وجود دارد، از جمله غریزه جنسی (زندگی) – اروس (که حاوی لیبیدو میباشد) و غریزه تهاجمی (مرگ) –تاناتوس است. «خود» به منظور میانجیگری بین نهاد غیرواقعی و دنیای واقعی خارجی رشد مییابد. این بخش، جزء تصمیمگیرندهی شخصیت است.
«فراخود» شامل ارزشها و اخلاقهای جامعه است که از سوی والدین و دیگران آموخته میشود. بخشی از ذهن ناخودآگاه (نهاد و فراخود) در درگیری مداوم با بخش آگاه ذهن (خود) قرار دارد. این تعارض، اضطراب را ایجاد میکند که میتواند با استفاده از مکانیسمهای دفاع از خود، مورد توجه قرار گیرد.
تاریخچه نظریه سایکودینامیک یا روان پویایی
آنا او، بیمار دکتر جوزف بروئر (مربی و دوست فروید) از ۱۸۰۰ تا ۱۸۸۲ از بیماری هیستری رنجمیبرد.
در سال ۱۸۹۵، بروئر و دستیارش زیگموند فروید، کتاب «پژوهشهایی در باب هیستری» نوشتند. در آن کتاب، آنها نظریهی خود را توضیح دادند: هر بیماری هیستری، نتیجه تجربهای تلخ است که نمیتواند در درک فرد از جهان متحد شود. انتشار این کتاب سببشد فروید بهعنوان «پدر روانکاوی» شناختهشود. فروید از سال ۱۸۹۶ دریافت راهحل کلیدی سیستمش را دریافته و آنرا روانکاوی نامگذاریکرد. او «تداعی آزاد» را جایگزین خواب هیپنوتیزمی کرد.
درسال ۱۹۰۰ فروید نخستین اثر اصلیش، بهنام «تفسیر رویاها» را منتشرکرد. که اهمیت جنبش روانکاوی را در آن موردتأیید قرار داد.
فروید در سال ۱۹۰۲ انجمن روانشناسی روز چهارشنبه را تاسیسکرد. و این انجمن بعداً به انجمن روانکاوی وین تغییریافت.
بههمان نسبتیکه سازمان بزرگشد، فروید یک حلقه درونی از پیروان متعهد که اصطلاحاً «کمیته» نامیدهمیشد را شکلداد. (از جمله ساندور فرنزی، هانس ساچز، اوتو رنک، کارل آبراهام، ماکس ایتینگون و ارنست جونز).
فروید و همکارانش در سال ۱۹۰۹ در ماساچوست گردهم آمدند تا درخصوص روشهای جدید برای درک بیماریهای روانی بهسخنرانی بپردازند. کسانیکه حضور داشتند، شامل مهمترین شخصیتهای فکری کشور ازجمله ویلیام جیمز، فرانتس بوآس و آدولف میئر بودند.
در سالهای پس از بازدید از ایالاتمتحده، انجمن روانکاوی بینالمللی تاسیسشد. فروید، کارل یونگ را بهعنوان جانشینش برای مدیریت انجمن معرفیکرد. و شعبههایی در شهرهای بزرگ اروپا و سایر نقاط ایجادشد. جلسات منظم یا کنگرهها برای بحث درمورد نظریه، درمان و برنامههای کاربردی-فرهنگی در خصوص زمینهی جدید ارائهشده برگزار شد.
همکاری یونگ با فروید
مطالعه یونگ در مورد اسکیزوفرنی با عنوان روانشناسی زوال عقل پیشرس (جنون زودرس)، منجربه همکاریش با زیگموند فروید شد.
همکاری نزدیک یونگ با فروید تا سال ۱۹۱۳ ادامهیافت. یونگ بهطور فزایندهای از تعریف انحصاری جنسی فروید در خصوص لیبیدو و زنای با محارم انتقاد داشت. انتشار کتاب یونگ با عنوان «تغییرات و نمادهای لیبیدو» (که در زبان انگلیسی با عنوان روانشناسی ناخودآگاه شناخته میشود) منجر به جدایی نهایی شد.
بهدنبال خروج او از این دوره بحرانی، یونگ نظریههای خود را بهطور سیستماتیک تحت نام روانشناسی تحلیلی توسعهداد. مفاهیم یونگ در خصوص نمونههای اولیه و ناخودآگاه جمعی باعثشد او به کاووش دین در شرق و غرب، اسطورهها، کیمیاگری، و بعدها بشقابپرندهها بپردازد.
آنا فروید (دختر فروید) به یک نیروی اصلی در روانشناسی بریتانیا تبدیلشد که در کاربرد روانکاوی برای کودکان تخصصیافت. از میان آثار شناختهشدهاش میتوان به «خود و مکانیسم دفاع» (۱۹۳۶) اشارهکرد.
خلاصهی سایکودینامیک یا روان پویایی
ویژگیهای کلیدی:
ذهن ناخودآگاه.
ناخودآگاه جمعی.
روان (نهاد، خود، فراخود).
مکانیسمهای دفاعی.
رشد روانی- جنسی.
رشد روانی- اجتماعی.
روششناسی/ مطالعات:
مطالعه موردی (به عنوان مثال، هانس کوچولو).
تجزیه و تحلیل رویا.
تداعی آزاد.
آزمونهای تصویری.
لغزشهای زبانی.
هیپنوتیزم.
مفروضات اولیه:
علل اصلی رفتار ناشی از ضمیر ناخودآگاه است.
جبرگرایی روانی: همهی رفتارها دارای یک علت یا دلیل هستند.
بخشهای مختلف ذهن ناخودآگاه در مبارزه دائمی قرار دارند.
رفتار و احساسات ما در بزرگسالی (از جمله مشکلات روانی) ریشه در تجربیات دوران کودکی ما دارد.
زمینههای کاربرد:
رشد نقش جنسیتی.
درمان (روانکاوی).
دلبستگی (بالبی).
رشد اخلاقی (فراخود).
روانپزشکی (به عنوان مثال، افسردگی).
تجاوز و تهاجم (جابجایی/ تاناتوس).
تجزیه و تحلیل رویا.
نقاط قوت:
سایکودینامیک باعث شده است که یکی از اولین «گفتاردرمانیها» در روانکاوی که در حال حاضر بسیاری از درمانهای روانشناسی مبتنی بر آن هستند شروع به برخواستن کند.
میتوان گفت که فروید اولین فردی بود که اهمیت دوران کودکی بر روی سلامت روان را مورد تأکید قرار داد و این همان ایدهای است که امروزه از آن استفاده میشود.
رویکرد روان شناختی، هر دو طرف بحثهای مربوط به طبیعت/ پرورش را در نظر میگیرد.
فروید ادعا کرد که شخصیت بالغ محصول سائقهای ذاتی است. این سائقها انگیزههای طبیعی یا الزامآور ما به همراه تجربههای دوران کودکی و نوجوانی ما که با آن متولد شدهایم و چگونگی رشد و پرورش ما را شامل میشود.
نقاط ضعف:
فرایندهای میانجیگر را نادیده میگیرد (مثلا تفکر).
رویکرد سایکودینامیک یا روان پویایی تأکید بیش از حد بر عوامل روانشناختی دارد و به عوامل بیولوژیکی/ ژنتیکی که بر مشکلات سلامت روانی تأثیر میگذارند و به وقوع آنها کمک مینمایند، توجهی نمیکند.
بیش از حد جبری و قطعینگر است (آزادیخواهی پایین).
غیرقابل رد یا تأیید (اثبات خطا دشوار است).
مطالعات موردی- ذهنی نمیتواند نتایج را تعمیم دهد.
سادهسازی ذهن انسان به نهاد، خود، فراخود و پنج مرحله روانشناسی، رویکردی کاهنده را ایجاد میکند.
ارزیابی انتقادی
بزرگترین انتقاد از رویکرد روانشناختی این است که تجزیه و تحلیل رفتار انسانی در آن غیرعلمی است. بسیاری از مفاهیم متمرکز بر نظریههای فروید، ذهنی هستند. و به این ترتیب، قرار دادن آن در آزمایشات علمی دشوارست.
مثلا چگونه میتوان ازنظر علمی مفاهیمی مانند ذهنناخودآگاه یا سهگانهی شخصیتی (نهاد، خود و فراخود) را موردمطالعه قرار داد؟ در این رابطه میتوان گفت دیدگاه روانشناختی غیرقابل رد یا تأیید است. زیرا نظریههای آن را نمیتوان بهصورت تجربی بررسیکرد.
با اینحال روانشناسی شناختی فرآیندهای ناخودآگاه را شناسایی کردهاست، مواردی از قبیل حافظه رویهای، پردازش اتوماتیک و روانشناسی اجتماعی که اهمیت پردازش ضمنی را نشاندادهاند. این یافتههای تجربی نقش فرایندهای ناخودآگاه در رفتار انسان را نشاندادهاند.
کلاین (۱۹۸۹) استدلالمیکند نظریه سایکودینامیک یا روانپویایی شامل مجموعهای از فرضیههاست، برخی از آنها بهراحتی نسبتبه دیگران مورد آزمون قرار گرفتهاند و بعضی از آنها از شواهد حمایتی بیشتری نسبتبه دیگران برخوردارند. همچنین باید اذعانداشت، درحالیکه نظریههای مربوط به رویکرد سایکودینامیک یا روانپویایی ممکناست بهراحتی مورد آزمون قرارگیرند، اما این بدان معنا نیست که قدرت توضیحی قوی ندارد. با اینوجود، بیشتر شواهد مربوط به نظریههای روانشناختی، از مطالعات موردی فروید (مثلا، هانس کوچولو، آنا او) گرفته شدهاست. مشکل اصلی در اینجا اینست که مطالعات موردی براساس مطالعه جزئیات یک شخص است. و درخصوص مطالعات فروید، افراد موردنظر اغلب زنان میانسال از وین (بهعبارت دیگر بیماران فروید) هستند. این امر سببمیشود تا تعمیم آن بهجمعیتی گسترده (مثلا کل دنیا) دچار مشکلشود.
در معرض تعصب بودن
مشکل دیگر در بهکارگیری روش مطالعه موردی اینست که آنرا درمعرض تعصب محقق قرارمیدهد. آزمون مجدد در کارهای بالینی انجام دادهشده توسط فروید نشانمیدهد که او در پارهای اوقات، بیمارانش را با نظریهاش منطبق نمودهاست.
رویکرد انسانی این انتقاد را وارد میسازد که چشمانداز روانشناختی بسیار جبرگراست. فروید میگوید تمام افکار، رفتارها و احساسات توسط تجربیات دوران کودکی و فرایندهای روانی ناخودآگاه ما تعیینمیشود. این یک ضعفاست. زیرا نشانمیدهد ما هیچ ارادهی آزاد آگاهانهای نسبتبه رفتارمان نداریم. و درنتیجه فضای اندکی برای پویایی شخصی (یعنی اراده آزاد) وجود خواهدداشت.
درنهایت، رویکرد سایکودینامیک یا روانپویایی را میتوان از نظر جنسیتی در برابر زنان موردانتقاد قرار داد. مثلا فروید معتقدبود احساس حسادت و غبطه به آلتتناسلی مردانه در بین زنان، آنها را نسبتبه مردان پستتر میسازد (یعنی زنان بهدلیل نداشتن این ویژگی نسبتبه مردان احساس فرودستی میکنند). او همچنین تصور میکرد زنان تمایلدارند فراخود ضعیفی را توسعهدهند و نسبتبه مردان بیشتر مستعد ابتلا به اضطراب(درمان اضطراب) میباشند.
منبع:
https://www.simplypsychology.org/
2 دیدگاه