روانشناس بالینی
مقدمه
روانشناسی دارای شاخههای گوناگونی (از جمله روانشناس بالینی) است که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- روانشناسی بالینی
- روانشناس صنعتی و سازمانی
- روانشناس جنایی
- مددکار اجتماعی
- مشاور روانشناس
- روانشناس مدرسه
- روانشناس سلامت
- روانشناس ورزش
- روانشناس اجتماعی
- روانشناس کودک
- روانشناس قضایی
روانشناسی بالینی چیست؟
روانشناسی بالینی یکی از شاخههای روانشناسی است که دغدغهاش ارزیابی یا درمان بیماریهای روانی، رفتارهای نامناسب و ناهنجار و مشکلات روانپزشکی میباشد.
برای رسیدن بهتاریخچه این روانشناسی میتوان بهکارهای زیگموند فروید رجوعکرد. او یکی از اولین افرادیست که باور داشت بیماریهای روانی را میتوان با گفتگو درمانی درمانکرد. باورهای فروید و توسعه آن توسط دیگران را میتوان پایههای روانشناسی بالینی علمی دانست.
روانشناس معروف بالینی آمریکایی لیتنر ویتمر در سال ۱۸۹۶ با تمرکز کارهایش روی کمک بهکودکان دچار ناتوانی یادگیری، اولین کلینیک روانشناسی دنیا را ایجادکرد. همچنین او بود که برای اولینبار واژه روانشناسی بالینی (Clinical Psychology) را در سال ۱۹۰۷ در مقالهای مورد استفاده قرار داد.
لیتنر ویتمر که شاگرد ویلهلم وونت بود، روانشناسی بالینی را اینگونه تعریف نموده: مطالعه افراد ازطریق مشاهده یا آزمایش بهقصد ایجاد تغییرات مثبت.
در خلال جنگ جهانی اول، این روانشناسی رشد چشمگیری داشت؛ زیرا روانشناسان به اهمیت ارزیابیهای روانشناختی بیشتر پیبردند. در جنگ جهانی دوم، بهجهت نیازهاییکه بهعلت درمان اختلال استرس پس از سانحه برای سربازان از جنگ برگشته پیشآمد، روانشناسی مجدداً موردتوجه بیشتری قرار گرفت.
تا سال ۱۹۴۰ هنوز برنامه مدونی برای رشته روانشناسی بالینی در آمریکا وجود نداشت. ولی تا قبل از اتمام سال ۱۹۵۰، بیش از نیمی از مدارک دکترای اهدا شده، در شاخه روانشناسی بالینی بود.
رویکردها
رواندرمانگران برای درمان مراجعین خود از رویکردهای متفاوتی استفادهمیکنند که هریک بر پایههای نظری متفاوتی بنا شدهاست. بعضی از این رویکردهای درمانی عبارتند از:
- رویکرد روان تحلیلی یا روانکاوی: این رویکرد براساس کارهای زیگموند فروید ایجاد شد. او باور داشت ناهشیار تاثیر زیادی بر رفتار ما میگذارد. روانکاو با روش تداعی آزاد به انگیزههای زیرین مراجع دستمییابد.
- رویکرد شناختی رفتاری: این رویکرد بیشتر تحتتاثیر نظرات آرون بک است. در این رویکرد تمرکز روی نحوه تعامل احساسات، رفتار و افکار بر روی یکدیگر است. این رویکرد تلاش دارد از طریق تغییر افکار و رفتار بر استرسها و احساسات فرد تاثیر بگذارد.
- رویکرد انسانگرایی: این رویکرد با کارهای آبراهام مازلو و کارل راجرز شناختهمیشود. در این رویکرد بر خودشکوفایی تمرکز میشود و تاکید بر نقاط مثبت مراجع است و تلاشمیشود مراجع را در کلیت خود ببیند و او را چیزی بهغیر از مشکل درنظر بگیرد.
یک روانشناس مراجعینش را بهجهت تشخیص مشکلات عاطفی، روانی و رفتاری پیشآمده در زندگیشان ویزیتمیکند. روانشناس از طریق مشاهده، انجام تست و مصاحبه، مشکل یا اختلال مراجع را تشخیصمیدهد.
فرق روانشناسبالینی با روانشناس مشاور آنست که روانشناس مشاور، تمرکزش روی افراد سالم است. کسانیکه مشکلات پاتالوژیک کمتری دارند. در حالیکه تمرکز روانشناس بالینی با تاکید بیشتر روی افرادیست که مشکلات شدید روانی یا سایکوز دارند. افرادیکه تا پیش از این، همگی به روانپزشک مراجعهمیکردند.
مسیر روانشناس بالینی
برای آنکه یک روانشناسبالینی شوید، باید مسیر زیر را بپیمائید:
- اتمام دوره لیسانس (سه تا چهار سال)
- اتمام دوره فوق لیسانس (دو سال)
- اتمام دوره دکتری (چهار تا هفت سال)
- اتمام دوره آموزش بالینی
اکثر افراد برای طی این دورهها و دریافت مدرک دکترا بهطور معمول به ۱۲ سال زمان نیاز دارند. البته با مدرک فوق لیسانس نیز میتوان بهعنوان روانشناس مشغول فعالیت شد.
دکتر روانشناسبالینی میتواند در بیمارستان، کلینیک سلامت روان یا در مطب شخصی خود بهکار مشغول شود.
بسیاری از افراد، تفاوت روانشناس و روانپزشک را نمیدانند و واژههای آنها را بهجای هم استفاده میکنند. یک روانپزشک در واقع یک پزشک است که حوزه تخصصش بیماریهای روانی است، ولی دکتر روانشناسبالینی دارای مدرک دکترای بالینی در رشته روانشناسی و بیماریهای روانی است. بهطور معمول، درمان یک روانپزشک بر اساس تجویز دارو است؛ درحالیکه دکتر روانشناسبالینی از طرق دیگری بهغیر از دارو درمانی باید بهدرمان مراجع اقدام کند.