توجه آگاهی چیست
مقدمه
توجه آگاهی یا ذهنآگاهی مفهومی ساده است. کابات-زین بهسادگی آن را فرایند «توجّهکردن بهطریق خاص: عمدی، در لحظه کنونی و غیرقضاوتگرانه» تعریف کرد. لاوو و همکاران، توجه آگاهی را با این دستور ساده فرامیخواندند: «لطفاً برای ۱۵ دقیقه آتی به تنفس خود و هرچیز دیگری که ممکن است در هنگام تمرین بهوجود آید، توجّه کنید».
در مطالعهای جدید، کاباتزین و دیویدسون دوره ذهن آگاهی هشت هفتهای را برای کارکنانی که در یک شرکت زیستفناوری کار میکردند، ترتیب دادند. پس از اولین تماس کارکنان با نوعی بیماری آنفلوآنزا، کابات-زین و دیویدسون کشف کردند کارکنانیکه در حال آموزش ذهن آگاهی بودند، مقاومت قابلتوجهی در برابر ابتلا به آنفولانزا از خود نشان دادهاند.
گویا عملکرد بهتر سیستم ایمنی به اندازه کافی سودمند نبود. در نتیجه محققان تغییرات واقعی در مغز کارکنان را پس از صرف در مجموع بیست ساعت تمرین و آموزش ذهنآگاهی نیز مورد کنکاش قرار دادند (دو ساعت و نیم در هفته). محققان افزایش ۴۰۰ درصدی فعالسازی بخش چپ در قشر پیشپیشانی را پیدا کردند. احتمالاً تعجب میکنید و میگویید، «آیا من میخواهم فعالیت قشر پیشپیشانی مغزم افزایش یابد؟» پاسخ بله است. این همان ناحیهای از مغز است که با احساسات مثبت مرتبط میباشد و تمایل دارد استرس را بهعنوان چالشی ببیند که باید با آن مقابله کند، نه تهدیدی که باید از آن اجتناب نماید. کاریکه این کارکنان برای اصلاح و تعدیل مغزشان بهنحوی که باعث موفقیت بیشترشان شود انجام دادند، صرفاً سپریکردن زمانی برای تماشای چهار بازی فوتبال و سهبار رفتن به سوپر مارکت بود. گفتن این امر لازم است که ذهنآگاهی صرفاً بسیارخوب نیست، بلکه واقعاً بسیارخوب است.
اگر ذهنآگاهی بسیار مفید است، پس چرا ما بهطور فطری و ذاتی این کار را در اغلب اوقات انجام نمیدهیم؟
دلیلش را میتوان تکاملی دانست. ما انسانها بسیاری از وقتمان را در حالت ناآگاهی سپری میکنیم. تفکر آگاهانه (که ما را از آنچه در حالحاضر در حال اتفاق است، آگاه میسازد)، ظرفیت پردازش بسیار محدودی دارد. مثلاً میزان تلاش صرفشده توسط مغزمان هنگامیکه از کنار افراد در پیادهرو عبور میکنیم را مدنظر قرار دهید و به آن فکر کنید. ما فاصلهمان تا بدنشان را تخمین میزنیم، سرعتمان و آنها را محاسبه میکنیم، موقعیت بدنمان و دیگری را بهدقت بررسی میکنیم تا به او ضربهای نزنیم و در همین حین که در حال انجام این اقدامات ذهنی هستیم، گامهایمان را با مهارتی استادانه برمیداریم تا روی هرچیزی که شاید روی زمین افتاده باشد، سکندری نخوریم یا به شاخههای درختان، برخورد نکنیم.
هنگامیکه به چهره کسی مینگرید، بهسرعت متوجه میشوید آیا کسیست که شما میشناسیدش یا خیر. از حالت چهرهشان میتوانید برآورد کنید آیا آن فرد خوشحال یا ناراحت و دوستانه یا خطرناک است. یا مایل بهتوقف صحبتکردن میباشد یا خیر. انجام تکتک این کارها دشوارتر است. زیرا بهجای اینکه حالت چهره ثابت باشد، عضلات صورت فرد موردنظر هر چند ثانیه چندبار بهحالات مختلف دگرگون میشوند. و نیاز بهبررسی مجدد دارند. اگر این اقدامات برای شناختن فرد موردنظر صورتپذیرد، دسترسی به عملکردهای سطح بالا باید انجام شود. باید نامش و ماهیت رابطهتان را بهیاد بیاورید. آنچهکه در طول تعاملات قبلی در موردش صحبت کردهاید، بهخاطر آوردید. و همچنین بهحالات مربوط بهحرکات ظریف تماس چشمی (نه خیلی زیاد و نه خیلی کم)، درجهت صدا هنگام حرفزدن و گوشدادن و مهارتهای رمزگذاری که لازمه حفظ و ادامه گفتگوست، توجه کنید.
اگر تنها قادر بهپرداختن آگاهانه و هوشیارانه بهمسائل باشید، هرگز قادربه تکمیل این لیست بلند بالای فعالیتهایتان نخواهید بود. بنابراین باید بهصورت ذهن ناخودآگاه به همه این وظایف پاسخ دهید. اما لازم است انسان حالت ذهنآگاهی را نیز فرابگیرد، زیرا دارای مزایای بینظیری است.
پدیده توجه آگاهی
از منظر ما کارکرد اساسی توجّهآگاهی ایجاد تمایز بین تجربه مستقیم و تجربه ساخته شده است. تجربه مستقیم، ساده و نزدیک به تجربه بلاواسطه حواس است. دارای کیفیت اینجا و اکنون است و اغلب با مشاهده، ملاحظه و توجه کردن به، آگاه بودن از، یا تماشا کردن توصیف میشود. در مقابل آن، تجربه ساخته شده پیچیده است و شامل فرایند شناختی سطح بالا مانند کلامی کردن، تعبیر، مقایسه، تجزیه تحلیل، قضاوت، تصور کردن، پیشبینی کردن و به یاد آوردن میشود.
به عبارت دیگر، توجه آگاهی اشارهای است به فاصله بین آنچه که ما فکر میکنیم آن چیزها هستند و آنچه که حواس ما درباره آن چیزها میگویند. توجه آگاهی باعث ایجاد، حذف یا تغییر این فاصله نمیشود. توجه اگاهی تنها باعث میشود ما این فاصله را دریابیم. اکثر چیزهایی که مجبوریم درباره توجه آگاهی بگوییم از این کارکرد توجه اگاهی ناشی میشوند. باور ما این است که توجه آگاهی دو جزء دارد: توجه به تجربه مستقیم چگونگی چیزها و توجه به باورهایی درباره چگونگی چیزها به شکلی متمایز از خود آن چیزها.
نوع تجربه مستقیم توجه آگاهی
پارادوکسی که در مطالعات توجه آگاهی شایع شده است، مانع این بحث ما میشود: هرکلمهای که مینویسیم یک باور است و تجربه صرف نیست، بنابراین امیدواریم با تجربه بلاواسطه توجه آگاهی پیش از توجه بهعقایدی درباره چیستی، توجه آگاهی را شروع کنیم. با این حال نمیتوانیم چنین کاری را بدون آنکه فعالانه درگیر شویم، انجام دهیم. اگر در حال خواندن این متن به افکار و احساسات اکنونتان توجه کنید، تجربه بلاواسطه شما ممکن است مثالهایی از زندگیتان از آنچه خود کلمات میتوانند نشانگرش باشند، ارائه دهند. اگر تمایل دارید همچنان با ما همراه باشید، لحظه خاصی از زندگیتان که تمام علاقهتان را درگیر کرده بود بهذهن بیاورید. این لحظه ممکن است طی یک اتفاق بزرگ مانند ازدواج یا تولّد یا طی اتفاقی معمولی هنگام کار کردن، بازی با سگ، آواز خواندن، قدمزدن در جنگل یا هر فعالیتی که بهطور طبیعی آن را عمیقاً جذاب و ذاتاً پاداشدهنده بیابید، روی دهد.
اکنون بهجای استفاده از کلمات برای توصیف تجربه خود، آن لحظه را در چشم ذهن خود تصویرسازی کنید.
اگر شما حقیقتاً در جزییات این تصویرسازی درنگ کنید، ممکن است کیفیت جذاب آن لحظه را تا حدودی در این لحظه درک نمایید.
ما دوست داریم بر یک جنبه از این حالت جذاب ذهن تمرکز کنیم: احساس تماس مستقیم حس با تجربیات آن لحظه – دیدن، شنیدن و حس کردن. در خلال این فعالیت جذاب فرد بهجای اینکه درباره بودن در اینجا فکر کند، خودش اینجاست. نه به این معنا که افکارش سرکوب شود. شخص واقعاً و بهطور کامل درگیر آگاهی روشنی از تجربهاش در لحظه کنونی دیدگاه خویش میشود. ممکن است بعدتر شخص در اینباره داستانهایی نیز بیان کند، اما در این لحظه ذهن ساکت است.
این مثالی از تجربه بلاواسطه توجهآگاهی است که بهصورت خودبهخود ایجاد میشود. توجه به این نکته لازم است که تجربه یک واقعه بهصورت بلاواسطه همانند تجربه کردن حقیقت مطلق آن واقعه نیست. تجربه همیشه بهواسطه اسباب ادراک فیلتر میشود و با درک متفاوت هر فرد از زمان و مکان مورد سوء تعبیر قرار میگیرد. معنای حقیقی تجربه بلاواسطه این است که آن تجربه به میزانی که مقدور است، بلاواسطه میباشد.
تجربه بلاواسطه توجهآگاهی چه زمانی اتفاق میافتد؟
بهصورت خودبهخود و بهطور کامل در زمانهایی از زندگی که فرد دچار هیچگونه ترس و یا حرمانی نباشد، اتفاق میافتد. همچنین در زمانهایی که فرد کاملاً مجذوب است و یا زمانی که فرد در حالت هوشیاری همراه با آرامش میباشد، رخ میدهد. چنین لحظاتی معمولاً حتی پس از مدتها تمرین تکنیکهای توجه اگاهی نادر است. لیکن فرد میتواند بهصورت عامدانه در طول زندگی معمول خود و تحت هر شرایطی توجّهآگاهانهاش را افزایش دهد. این استقلال نسبی از شرایط درونی و بیرونی، توجه اگاهیرا ازحالت آرامش و ریلکسیشن جدا میکند. فرد میتواند توجّهآگاه از ملال و اضطراب خویش باشد.
توجهآگاهی یک پدیده همه یا هیچ نیست.
فرد میتواند با تمرین، احتمال توجهآگاهی خود را نسبت به یک موقعیت افزایش دهد. بنابراین، مراجعی که از محیط منفک شده و بهطور عامدانه دمای سرانگشتان خویش را احساس میکند، متوجه میشود هنوز تا حدی از محیط منفک نشده است و نگران میشود که احتمالاً تمرین را بهدرستی انجام نمیدهد، در حالیکه او در حال انجام تمرین توجه اگاهی است. با گذشت زمان، او نگرانیها را بهعنوان وقایعی انتقالی در نظر میگیرد که میتواند تمام توجه او را شامل نشود. او شروع به توجه به افکار، صداها و مناظر دیگر میکند تا اینکه تماسش با تجربه وسیعتر و عمیقتر میشود. اینها همه توجه اگاهیاست.
توجهآگاهی را میتوان با نور مقایسه کرد
که به هر شیءای که بتابد آن را روشن میکند، بدون آنکه تغییری در آن شیء بهوجود بیاورد. با تمرین فرد میآموزد تا نور را بر میزان وسیعتری از تجربیات خویش بتاباند و شیء نورانی را با جزییات بیشتری ببیند.
تجربه مستقیم، دنیا را از منظر شخص و تنها در لحظه کنونی آشکار میکند. گذشته، آینده و مکانها و مناظر دیگری را غیر از لحظه اکنون، که همه آنها تنها در قالب فکر خود را ظاهر میکنند، فرا نمیخواند. بنابراین تجربه مستقیم دارای کیفیت بیجهت و بیهدفی است. هدف از وجود این تجربه، تنها خود تجربه است و نیاز به امر دیگری برای کامل شدن ندارد. توجه اگاهی هیچ مسالهای را حل نمیکند یا چیزی را به سرانجام نمیرساند (همانند علم پایه و یا عشق).
توجهآگاهی از تجربه مستقیم، با دیگر اهداف و حالات بشر مانند کنجکاوی، علاقه، اکتشاف، پذیرش و شفقت که همگی فینفسه مورد توجه بوده و در ارتباط با مردم است، دارای ارتباط تنگاتنگی است. گرچه در تئوری و یک جستار علمی، توجه اگاهیاز حالات دیگر جدا است لیکن در عمل همگی آنها با یکدیگر اتفاق میافتند.
توجه آگاهی از یک تجربه ساخته شده
تاثیر پدیده شناخته شده استروپ، ارتباط بین تجربه مستقیم و تجربه کلامی ساخته شده را روشن میسازد. آزمایش استروپ، لیستی از اسامی رنگها را با رنگ دیگری نشان میدهد (بهطور مثال، کلمه قرمز را با رنگ سبز مینویسد) و از افراد، نام رنگ کلمات را به جای خواندن کلمات میپرسد. اثر استروپ عبارت است از میزان اشتباه و تأخیر این کار در مقایسه با خواندن یک کلمه در حالت عادی. پس از باسواد شدن، خواندن چنان در ما بهصورت خودکار صورت میگیرد که به نشانههای واقعی روی صفحه آگاه نمیشویم.
بهطور کلی ارزیابی ابتدایی یک موقعیت میتواند ادراک صحیح یک موقعیت را دچار ابهام سازد. بسیاری مواقع فکر بهصورت خودکار، حقیقت امری را عوض میکند. برای مثال، با دیدن کلمه «شیرینی شکلاتی تازه» احتمال بیشتری دارد دهان فرد آب بیفتد تا دیدن کلمه «خرگوش چشمریز». آنچه فیالواقع فرد مشاهده میکند شکلهایی سیاه بر روی صفحهای سفید است. فکر تمایل دارد با تداعی تصاویر آموخته شده ذهن به یک موقعیت بهصورت خودکار پاسخ دهد.
پاسخگویی خودکار فکر به یک موقعیت، فهم این پدیده را مشکل میکند. معمولاً مردم متوجه نیستند که چه مقدار فکر میکنند و چه مقدار فرایند تفکر در آگاهی آنها از تجربه مستقیم خود تداخل ایجاد میکند. در بخشی از این مطالعه، افراد فیلم کوتاهی را از بازی بسکتبال تماشا کردند و از آنها خواسته شد تعداد پاسها را بشمارند. در طول این فیلم، فردی در لباس گوریل به وسط بازی میآید و در مقابل دوربین با دو دست به علامت قدرت به قفسه سینه خود میزند و از صحنه خارج میشود. وقتی از افراد سوال شد که آیا این گوریل را دیدند، نیمی از آنها پاسخ منفی دادند.
ساختارهای شناختی آنچنان همیشه و بهطور کامل باعث ابهام حقیقت میشوند که مردم معمولاً متوجه وقوع آن نمیشوند.
گرچه این امر نه تنها ایجاد مشکل نمیکند، بلکه خود راهحل مشکل است. بهخاطر آورید که تجربه مستقیم، کیفیتی بیجهت یا بیهدف در خود دارد. در مقابل، حوزه ساختارمند ذهن که آنرا «وجه فعلیتیافته» نامیدهاند جهت حل مشکلات، پیشرفت، فهم پیچیدگیها، برنامهریزی برای آینده، بهخاطر سپردن حقایق، اعمال کنترل و تغییر شرایط، امری ضروری است. در وجه فعلیتیافته، ذهن ایده آنچه در حال حاضر وجود دارد را با ایده آنچه باید باشد، مقایسه میکند. فاصله بین این دو ایده، علت ایجاد انگیزه و حرکت برای انجام اعمال هدفمند میشود.
طبیعت فراگیر، سریع و خودکار این وجه فعلیتیافته ذهن و این حقیقت که زمانهایی که فرد احساس خطر یا محرومیت میکند بهصورت قدرتمندی ظاهر میشود، این فرضیه را بهذهن متبادر میکند که این وجه در طول تاریخ تکامل بهجهت بقای بشر شکلگرفته است. هنگام بروز خطرهای واقعی، نگرش صفر و یکی بهواقعه که بهصورت راهکار جنگ یا گریز خود را نشان میدهد و علت سرعت واکنش میشود، باعث حفظ جان فرد میشود. با اینحال، از زمانیکه ارتباط فرایندهای کلامی با تجربیات مستقیم در انسان قطع شد، این فرایندها قادرند هر زمانیکه احساس خطر میکنند، حتی اگر خطر واقعی نباشد، با سرعت بالایی عملکنند. بنابراین تنها هنگام وجود خطر واقعی خشونت نیست که فرد مجبور به فرار میشود، بلکه هرگونه خاطرهای از زمانهای گذشته که خطر را بهذهن فرد متبادر میکند و هر چیزیکه حتی کمترین ارتباط با آن موقعیت داشته باشد نیز زنگ خطر را در گوش فرد بهصدا درمیآورد.
از آنجایی که توجهآگاهی بدون هرگونه تغییری در فرایندهای درونی آن را قابل فهم میسازد، محتوای تفکر دست نخورده باقی میماند و تنها باعث میشود فرد از منظر متفاوتی به افکار خویش بنگرد.
هایس (۲۰۰۲) بیان میکند:
توهّم زبان این است که فرد از طریق تفکر با دنیا ارتباط برقرار میکند. در واقع، این فرد است که فعالانه از طریق تفکر، دنیا را میسازد. این کار توسط زبان و شناخت و در یک فرایند خودکار صورت میگیرد. آنچه در نظر فرد میآید آن است که وی با دنیایی ساختارمند مواجه است، نه اینکه خود او است که طی یک فرایند مستمر، در حال ساخت آن است. توجه اگاهی و پذیرش، این پرنده فرار را با زیرکی میگیرد و همانند فردی که ترفندهای یک شعبدهباز را کشف میکند و بالتبع صحنه عمل شعبدهباز برای او متفاوت از قبل میشود، توجه اگاهی و پذیرش نیز عمیقاً باعث تغییرات بر روی تاثیرات توهّم زبان میشوند.
کاربردهای بالینی توجه آگاهی
از آنجاییکه توجهآگاهی بهطور متناوب و همراه با دیگر حالات انسان رخ میدهد، بهنوعی با زندگی روزمره و همچنین تمرینات بالینی تنیدهاند. توجهاگاهی انجام یک فعالیت اضافی نیست. بلکه راه انجام کارهای روزمره بهصورتی ساده و بدون پیچیدگیهای زبانی است. توجهآگاهی در تمرینات بالینی عبارت است از کشف آرام همه تجربیات حال حاضر بدون تلاش بیدرنگ برای بهبود شرایط یا کاهش نشانگان بیماری. کتاب راهنمای MBCT، این نوع ارتباط را تجربه «حالات انسانی و تمرکززدایی» میداند و میگوید: توجهاگاهی نگرشی باز و پذیرا به همه تجربیات سخت و دشوار دارد. در جلسه پنجم درمان از طریق MBCT، درمانگر با خواندن شعری از مولانا که توسط کلمان بارکز ترجمه شده بود، گروه را به آرامش و پذیرا بودن فرامیخواند.
شعر مولانا
هر دمی فکری چو مهمان عزیز
آید اندر سینهات هرروز نیز
فکر را ایجان بهجای شخص دان
زانک شخص از فکر دارد قدر و جان
فکر غم گر راه شادی میزند
کارسازیهای شادی میکند
خانه میروبد بهتندی او ز غیر
تا درآید شادی نو ز اصل خیر
میفشاند برگ زرد از شاخ دل
تا بروید برگ سبز متصل
میکند بیخ سرور کهنه را
تا خرامد ذوق نو از ما ورا
غم کند بیخ کژ پوسیده را
تا نماید بیخ رو پوشیده را
غم ز دل هرچه بریزد یا برد
در عوض حقا که بهتر آورد
خاصه آن را که یقینش باشد این
که بود غم بنده اهل یقین
گر ترشرویی نیارد ابر و برق
رز بسوزد از تبسمهای شرق
سعد و نحس اندر دلت مهمان شود
چون ستاره خانهخانه میرود
آن زمان که او مقیم برج تست
باش همچون طالعش شیرین و چست
تا که با مه چون شود او متصل
شکر گوید از تو با سلطان دل
هفتسال ایوب با صبر و رضا
در بلا خوش بود با ضیف خدا
تا چو واگردد بلای سخترو
پیش حق گوید به صدگون شکر او
کز محبت با من محبوبکش
رو نکرد ایوب یک لحظه ترش
از وفا و خجلت علم خدا
بود چون شیر و عسل او با بلا
فکر در سینه درآید نوبهنو
خند خندان پیش او تو باز رو
که اعذنی خالقی من شره
لاتحرمنی انل من بره
رب اوزعنی لشکر ما اری
لاتعقب حسره لی ان مضی
آن ضمیر رو ترش را پاسدار
آن ترش را چون شکر شیرین شمار
ابر را گر هست ظاهر رو ترش
گلشن آرندهست ابر و شورهکش
فکر غم را تو مثال ابر دان
با ترش تو رو ترش کمکن چنان
بوک آن گوهر بهدست او بود
جهد کن تا از تو او راضی رود
ور نباشد گوهر و نبود غنی
عادت شیرین خود افزون کنی
جای دیگر سود دارد عادتت
ناگهان روزی برآید حاجتت
فکرتی کز شادیت مانع شود
آن به امر و حکمت صانع شود
تو مخوان دو چار دانگش ای جوان
بوک نجمی باشد و صاحبقران
تو مگو فرعیست او را اصل گیر
تا بوی پیوسته بر مقصود چیر
ور تو آن را فرعگیری و مضر
چشم تو در اصل باشد منتظر
زهر آمد انتظارش اندر چشش
دایما در مرگ باشی زان روش
اصلدان آن را بگیرش در کنار
بازره دایم زمرگ انتظار
چنین دیدگاه دور از عقلی، نسبت به نشانگان بیماری نیاز به شجاعت و انگیزه بالا از جانب مراجع دارد.
این دیدگاه هنگامی مورد قبول واقع میشود که تخفیف نشانگان بیماری در گذشته به نتیجه نرسیده باشد و امیدی به موفقیت در آینده نیز نباشد. در دیدگاه توجّهآگاهی گاهاً تغییرات و استراتژیهای منطقی، عام و ضروری زبانی هنگامیکه برای تجربیات درونی انسانها بهکار میروند، نتایج معکوسی دارند. درمانهای مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT ،MBCT و DBT) همگی بر پایه این فرض بنا شدهاند که تمامی تلاشهای نامفید برای کاهش نشانگان شدید بیماری، به عنوان یک نیروی قوی در پشت شرایط صعبالعلاجی همچون اعتیاد، اختلال شخصیت مرزی و افسردگیهای اساسی عودکننده عمل میکنند.
اینگونه تئوریها توجهاگاهی را بهعنوان دیدگاهی موثر در طول زمان توصیف خواهد کرد. آگاهی از این نظرگاه آزادی اختیار بین تغییر و دستکاری شرایط و یا واگذاشتن آن به حال خود، بسته به آنکه در شرایط متفاوت و بنابر اهداف موردنظر کدام یک مناسبتر هستند، را فراهم میکند.
این تئوریها همچنین بیان میکنند که تلاشهای بیش از اندازه و بدون تفکر در جهت کاهش اضطرابهای شدید باعث گیرافتادن توجه بر مورد ناکارآمدی میشود. و فرد را از آنچه در ACT ارزش نامیده میشود، دور میکند. و DBT را بهعنوان ساختن «یک زندگی ارزشمند» توصیف میکند. در کل آنچه زندگی فرد را ارزشمند میسازد، داشتن تجربیات ذهنی ارزشمند و غیرکمی مانند شم اکتشاف، صمیمیت، خلاقیت، تعلق و معنا در زندگی است.
شخص حضور این تجربیات را بهصورت مستقیم و نه از طریق شناختی، کشف میکند. در این حالت وی احساس جذبه، سرزندگی، پیوستگی و حرکت را در شرایط خاص، سریعتر از دیگران احساس میکند. این امر بهجهت آن نیست که فرد فکر میکند باید اینچنین باشد. بلکه بالطبع در او اتفاق میافتد. کمک به مراجع برای وصول به چنین شرایطی، محور مرکزی درمانهای ACT،DBT و بهصورت ضمنی MBCT است.
برای مثال،
بیماریکه بعد از خودکشی با سم در بیمارستان پذیرفته شده بود، پس از چند هفته همچنان افکار خودکشی داشت. مادرش با صبوری اشک میریخت و میگفت زندگیاش، در صورتیکه پسرش بر اثر خودکشی فوت میکرد، بهچه وضعی دچار میشد. پسر با دیدن این منظره قرمز شد، گفتارش به نرمی گرایید و قطره اشکی از چشمش سرازیر شد. درمانگر از پسر خواست به آنچه در وی در حال اتفاق است توجه کند و اجازه دهد جریان طبیعیاش را طی کند. کمی بعد، پسر در حالیکه گریه میکرد گفت: برایم خیلی عجیب است. احساس رنج و عذاب میکنم و در عین حال احساس زندهبودن دارم و احساس میکنم کاملاً به زندهبودن متعهدم. مدتها پس از این جلسه نیز، در حالیکه در حال نوسازی زندگیاش بود، بهراحتی توانسته بود گریه کند. او با نگاه به آنچه در وی اتفاق افتاده بود، گفت: «حال من تا زمانیکه بتوانم گریه کنم، خوب است».
همانطورکه دیدگاه توجهآگاهی برای از بین بردن نشانگان مرتبط به هیجانات تلاش نمیکند، قصد تغییر محتوای افکار را نیز ندارد. سیگل و همکاران بیان نمودند که از طریق تمرینات توجّهآگاهی در نهایت ممکن است بهطور عمیق باور کنیم که همه افکار فقط رویدادهای ذهنی هستند (حتی افکاری که بهنظر چنین نمیآید). همچنین افکار، مساوی حقایق نیستند و اینکه ما عبارت از افکارمان نیستیم. این تغییر در دیدگاه تفکر، شکلی از تمرکززدایی تجربه است. در نظریه ACT، این به معنای «گسلش» است که یکی از فرآیندهای مرکزی توجه آگاهی در نظر گرفته میشود.
در اینجا دو نوع کلی آموزش توجه آگاهی وجود دارد.
در تمرینات غیررسمی توجّهآگاهی، عامدانه آگاهی را در اتفاقات عادی زندگی دخیل میکنیم. مثلاً فردی ممکن است بهدقت به فراز و فرود و ارتفاع کلام خود در حین گفتگو توجه کند. در تمرین توجهاگاهی رسمی، فرد فعالیتهای عادی خود را بهخاطر تمرین مراقبه توجهاگاهی یا انواع دیگر تمرینهای توجهاگاهی متوقف میکند.
بهطور مثال، درمانگر از مراجع در حین گفتگو میخواهد لحظهای مکث کند و دریابد در کدام ناحیه از دست چپ خود احساس خنکی بیشتری میکند. در شناخت درمانی مبتنی بر توجّهآگاهی، ACT و DBT، تکنیکهای رسمی و غیررسمی توجه آگاهی آموزش داده میشود ولیکن تنها روش MBCT است که تمرینات رسمی و روزانه مراقبه توجه اگاهی را در پروتکل خود جای میدهد.
مهمترین راه برای آنکه توجه آگاهی را در قالب تمرینات درمانی در درمان وارد کنیم این است که
آن را درون جلسات درمانی انجام دهیم. توجه آگاهی و پذیرش احتمالاً در تمامی درمانهای موثر دیگر نیز، فارغ از آنکه خود را مبتنی بر توجه آگاهی میدانند یا خیر، وجود دارند. لیکن گسترش ظرفیت آگاهی یک شخص بایستی بر اساس تمریناتی از پیش تعیین شده و متداوم صورت گیرد. از جمله فواید پنهان توجه اگاهی متخصص بالینی، تقویت ارتباط درمانی و ارتقا سطح آگاهی از فرایندهای ماهرانه درمانی هستند.
اگرچه تمامی درمانها در صورتی به نتایج بهتر منتج میشوند که درمانگر، خود، در خلال جلسات درمانی ذهنآگاه باشد، لیکن آموزش توجه آگاهی به مراجع تنها در شرایط خاصی موجه خواهد بود. تصمیم برای آموزش توجه آگاهی یا هرگونه مداخله درمانی دیگر میبایست تنها در صورت اطمینان از آنکه توجه آگاهی احتمالاً موثرترین روش برای درمان در آن شرایط خاص است، صورت پذیرد. شواهد بیانگر آن است که استفاده از توجه آگاهی بدون در نظر گرفتن شرایط میتواند منجر به آسیب شود.
همچنین، هدایت درمانجو به انجام تمرینات موثر توجه اگاهی بسیار سختتر از آنچه در ابتدا بهنظر میآید، است. بدون انجام تمرینات گسترده توجه اگاهی در فضایی که فرد بتواند بازخورد گسترده و کاملی دریافت کند، این تمرینات میتواند ناخواسته سمت و سوی ریلکسیشن یا تمرینات بازسازی شناختی بهخود گیرد. بسیاری اوقات محققین و درمانگران ناآگاهانه درمانجو را به سمت تمرینات غیرموثر توجه آگاهی سوق میدهند.
نگرانی عمدهتر اینست که اغلب درمانجو در ابتدا دستورالعملهای مرتبط با توجه آگاهی درمانگر را با سوءتعبیر، انتقاد از محتوای شناختی خود فرض میکند. که این امر به شرم، نشخوار فکری و تلاش بسیار در جهت سرکوب افکار منتج میشود. درمانگرانی که مهارتهای کافی در آموزش توجهاگاهی ندارند متوجه این سوءتعبیر درمانجو نمیشوند. همچنین نمیدانند چگونه این تمرینات را به سوی هدف مطلوب خود بازگردانند.
پیشنهاد ما جهت فراگیری نحوه آموزش تمرینات توجه آگاهی این است که
یک کتب موثق و مرجع را در این زمینه پیدا کنید و تمرینات آن را شخصاً انجام دهید. سپس این تمرینات را در حالیکه آن را ضبط میکنید، انجام دهید و مجدداً آن را گوش کنید. و در نهایت تمرینات توجهاگاهی را به همکاران خود آموزش دهید و بازخورد صادقانه آنها را جویا شوید. احتمالاً آنچه شما قصد انتقالش را دارید با آنچه آنها از گفتههای شما استنباط میکنند، تفاوت بارزی خواهد داشت. نمیتوان در اهمیت این سوپرویژن بیش از اندازه اغراق کرد مخصوصاً این که با همقطارانی صورت میپذیرد که خود با مفهوم توجه آگاهی آشنا هستند. راه دیگر کسب مهارت در انجام توجه اگاهی در جلسات درمانی، فراگیری یکی از روشهای درمانی مبتنی بر پذیرش و توجه آگاهی است. این روشهای درمانی توجه آگاهی را با استراتژیهایی مبتنی بر تغییر در مجموعههای درمانی ترکیب میکنند.