برنامه تقویت در شرطی سازی عامل
مقدمه
برنامه تقویت در شرطی سازی عامل بهصورت زیر است: یک موش را در «جعبه اسکینر» تصور کنید.
در شرطیسازی عامل، اگر هیچ غذایی بلافاصله بعد از فشار دادن اهرم تحویل داده نشود، پس از چندین بار آزمایش، موش فشار دادن اهرم را متوقف میکند (اگر کارفرمایی پرداخت حقوق به کارکنان خود را متوقف کند، آنها تا چه مدت به کار خود ادامه خواهند داد؟). رفتار خاموش شده است.
رفتارگرایان کشف کردند که الگوهای مختلف (یا برنامههای مختلف) تقویتی، اثراتی متفاوت بر سرعت یادگیری و خاموشی دارند. فستر و اسکینر (۱۹۵۷) روشهای مختلفی را برای ارائه و ایجاد تقویت کشف کردند و دریافتند که این امر بر روی این موارد اثر گذاشته است:
- نرخ پاسخ – نرخی که نشان دهندهی فشار دادن اهرم توسط موشها است ( یعنی موش تا چه حد موثر بوده است).
- نرخ خاموشی – نرخی که نشاندهندهی از بین رفتن فشار دادن اهرم است (یعنی چه زمانی موشها (از فشار دادن اهرم) دست میکشند).
اسکینر دریافت که نوع تقویت کنندهای که کمترین سرعت خاموشی را به وجود میآورد (یعنی طولانیترین زمانیکه افراد بدون تقویت به تکرار ادامه میدهند) نسبت متغیر تقویت میباشد. نوع تقویتی که دارای سریعترین میزان خاموشی است نیز تقویت پیوسته است.
(A) تقویت پیوسته
یک حیوان یا انسان هر بار که رفتار خاصی رخ میدهد، به طور مثبت تقویت میشود. به عنوان مثال، هر بار که یک اهرم فشار داده میشود یک قطعه از غذا تحویل داده میشود و سپس تحویل غذا خاموش میگردد.
- نرخ پاسخ آهسته است
- نرخ خاموشی سریع است
(B) تقویت نسبت ثابت
رفتار تنها هنگامی تقویت میشود که در چندین دفعهی مشخص رخ دهد. به عنوان مثال، پس از ارائهی چند پاسخ صحیح یک تقویت داده شود، مثلا پس از هر پاسخ پنجم. برای مثال؛ یک کودک پس از تلفظ صحیح هر پنج کلمه، یک ستاره دریافت میکند.
- نرخ پاسخ سریع است
- نرخ خاموشی متوسط است.
(C) تقویت فاصله ثابت
یک تقویت بعد از یک فاصله زمانی ثابت داده میشود که در این بین باید حداقل یک پاسخ صحیح ارائه شده باشد. یک مثال پرداخت در هر ساعت است. مثال دیگر میتواند این باشد که هر ۱۵ دقیقه (نیم ساعت، یک ساعت، و یا سایر زمانها) یک قطعه غذا آزاد شود (حداقل یک بار فشار دستگیره باید انجام شده باشد) و سپس آزادسازی غذا خاموش میشود.
- نرخ پاسخ متوسط است
- نرخ خاموشی متوسط است
(D) تقویت نسبت متغیر
رفتار پس از چندین بار اقدام غیرقابل پیشبینی (از لحاظ تعداد) تقویت میشود. برای مثال قمار یا ماهیگیری.
- نرخ پاسخ سریع است
- نرخ خاموشی آهسته (به دلیل غیرقابل پیشبینی بودن، خاموش شدن بسیار سخت است)
(E) تقویت فاصله متغیر
یک پاسخ صحیح ارائه میشود، اما تقویت پس از گذشت یک میزان غیرمنتظره از زمان ارائه میشود، به عنوان مثال، بهطور متوسط هر ۵ دقیقه. یک مثال در اینجا؛ یک فرد دارای شغل آزاد یا خوداشتغالی است که پرداختیهایش در زمانهای غیرقابل پیشبینی است.
- نرخ پاسخ سریع است
- نرخ خاموشی آهسته است
اصلاح رفتار
اصلاح رفتار به مجموعهای از درمانها یا تکنیکهای مبتنی بر شرطیسازی عامل اطلاق میشود. اصل مهم شامل تغییر رویدادهای محیطی است که مربوط به رفتار فرد میشود. به عنوان مثال، تقویت رفتارهای موردنظر و نادیده گرفتن یا تنبیه در خصوص موارد نامطلوب.
این امر به همان سادگی که گفته میشود نیست – برای مثال، تقویت همیشگی رفتار موردنظر، اساساً رشوه محسوب میشود.
انواع مختلفی از تقویت مثبت وجود دارد. تقویت اولیه زمانی است که یک پاداش، یک رفتار را به خودی خود تقویت میکند. تقویت ثانویه مربوط به زمانی است که یک چیز باعث تقویت یک رفتار میشود، زیرا (آن رفتار در نهایت) به یک تقویت اولیه منجر میشود.
نمونههایی از درمان تغییر رفتاری عبارتند از: اقتصاد نشانهای (یا اقتصاد ژتونی) و شکلگیری رفتار.
اقتصاد نشانهای (یا اقتصاد ژتونی)
اقتصاد نشانهای سیستمی است که در آن رفتارهای هدفمند توسط نشانهها (تقویت کنندههای ثانویه) تقویت شده و بعدها بهمنظور پاداش (تقویت کنندههای اولیه) مبادله میشوند.
نشانهها یا ژتونها میتوانند در قالب پول جعلی، دکمهها، ورقهای پوکر، برچسبها و غیره باشند. در حالی که پاداش میتواند هر محدودهای، از خوراکیهای مختصر تا امتیازات و فعالیتها را دربر بگیرد. به عنوان مثال، معلمان در مدرسه ابتدایی با دادن برچسب به بچههای کوچک به عنوان پاداشی در ازای رفتار خوب از این روش استفاده میکنند.
اقتصاد نشانهای در مدیریت بیماران روانی بسیار موثر است. با این حال بیمارانی که به نشانهها متکی شده باشند، سازگاری یکبارهی آنها با جامعه پس از ترک بیمارستان، زندان و یا سایر موارد میتواند دشوار باشد.
کارکنانی که یک برنامه اقتصاد نشانهای را اجرا میکنند قدرت زیادی دارند. این موضوعی مهم است که کارکنانی که در این برنامه کار میکنند، افراد خاصی را مورد توجه قرار نداده یا آنها را رد نکنند (اصطلاحا همه را باید به یک چشم ببینند). بنابراین، کارکنان باید آموزش داده شوند تا علامتها را حتی زمانی که تغییرات شیفت کاری مانند زندان یا در یک بیمارستان روانی وجود دارد، بهصورت عادلانه و مداوم ارائه دهند.
شکلگیری رفتار در برنامه تقویت در شرطی سازی عامل
یک دیگر از کمکهای مهم ارائه شده توسط اسکینر (۱۹۵۱)، مفهوم شکلگیری رفتار بهواسطهی تقریبهای متوالی است. اسکینر استدلال می کند که اگر پاداش و تنبیه به گونهای ارائه شود که انگیزهی حرکت یک ارگانیسم را در هر زمانی به رفتار موردنظر نزدیک و نزدیکتر کند، اصول شرطیسازی عامل میتواند برای تولید رفتار بسیار پیچیده مورد استفاده قرار گیرد.
برای انجام این کار، شرایط (یا احتمالات) مورد نیاز برای دریافت پاداش، در هر باری که ارگانیسم یک گام به سمت رفتار مطلوب نزدیکتر میشود، باید تغییر کند. بنا به گفتهی اسکینر، اکثر رفتارهای حیوانی و انسانی (از جمله زبان) را می توان به عنوان محصولی از این نوع تقریب متوالی توضیح داد.
برنامههای آموزشی در برنامه تقویت در شرطی سازی عامل
در شرایط متعارف یادگیری، شرطیسازی عامل به جای محتوای یادگیری، عمدتاً به مسائل مربوط به مدیریت کلاس و شاگرد بستگی دارد. این امر برای شکل دادن عملکرد مهارت بسیار مهم است.
یک روش ساده برای شکلدادن رفتار، ارائه بازخورد در عملکرد یادگیرنده است، مانند تعریف، تایید، تشویق و تصدیق. نسبت متغیر، بالاترین نرخ پاسخ را برای دانشآموزان به منظور یادگیری یک کار جدید ایجاد میکند. به این ترتیب در ابتدا تقویت (به عنوان مثال، ستایش) در فواصلی مکرر اتفاق میافتد و این تکرار عملکرد تقویت به تدریج کاهش یافته، تا اینکه در نهایت تنها نتایج استثنایی موردنظر مورد تقویت قرار میگیرند.
مثلا اگر یک معلم بخواهد دانشآموزان را تشویق به پاسخگویی در کلاس کند، باید آنها را برای هر تلاشی (بدون در نظر گرفتن اینکه آیا پاسخ درست است یا خیر) تحسین کند. به تدریج معلم تنها دانشآموزان را زمانی ستایش میکند که پاسخ آنها درست است و به مرور زمان تنها پاسخهای استثنایی مورد ستایش قرار خواهد گرفت.
رفتارهای نامطلوب، مانند دیر رسیدن به کلاس و بحث و جدلهای کلاسی، میتواند از طریق نادیده گرفته شدن توسط معلم (بهجای تقویتشدن به وسیلهی توجه به آن دسته از دانشآموزان یا اصطلاحا بیمحلی کردن به آنها) خاموش شود. البته این یک کار ساده نیست، زیرا اگر معلم بیش از حد مشغول رفتار باشد، ممکن است غیرصمیمی و بیعاطفه به نظر برسد.
آگاهی از موفقیت نیز مهم است، زیرا باعث ایجاد انگیزه بهمنظور یادگیری در آینده میشود. با این حال این امر نیز مهم است که نوع تقویت داده شده به گونهای باشد که رفتار حفظ شود.
خلاصه
در نگاهی بهمطالعات کلاسیک اسکینر درخصوص رفتار کبوتران یا موشها، میتوان برخی از مفروضات برجستهی رویکرد رفتارگرایانه را شناسایی کرد.
- روانشناسی باید به عنوان یک علم در نظر گرفته شود تا در نتیجه به صورت علمی مورد مطالعه قرار گیرد. مطالعه اسکینر در مورد رفتار در موش صحرایی تحت شرایط آزمایشگاهی و با دقتی کنترل شده انجام شد.
- رفتارگرایی عمدتا مربوط به رفتار قابلمشاهده میباشد و از این جهت در مقابل وقایع داخلی مانند تفکر و احساسات است. توجه داشته باشید که اسکینر نمیگوید موشها یاد گرفتهاند چون غذا میخواهند یک اهرم را فشار دهند. او به جای آن، بر روی توصیف رفتاری که به راحتی از سوی موشها مشاهده میشود تمرکز کرده است.
- یادگیری از محیط تاثیر عمدهای بر رفتار انسان دارد. در مطالعه اسکینر، بهدلیل اینکه مواد خوراکی بهدنبال رفتار خاصی ارائهمیشدند، موشها یاد گرفتند که این رفتار را تکرار کنند. که مثالی برای شرطیسازی عامل است.
- بین یادگیری که در انسان و حیوانات دیگر اتفاق میافتد تفاوت کمی وجود دارد. بنابراین تحقیق (مثلاً شرطیسازی عامل) میتواند هم روی حیوانات (موشها/ کبوترها) و هم روی انسان انجامشود. اسکینر چنین مطرحساخت که شیوهی یادگیری رفتار در انسانها بسیار شبیه نحوهی رفتار موشی است که یک اهرم را فشارمیدهد.
بنابراین اگر تصور عامیانهی شما از روانشناسی همیشه افرادی بوده است که روپوشی سفید برتن داشته و در حال تماشای موشهای بیچارهای هستند که برای دستیابی به شام خود تقلا میکنند، پس شما احتمالا به روانشناسی رفتاری فکر میکنید.
رفتارگرایی و انشعابات آن، در میان علمیترین دیدگاههای روانشناختی قرار دارد. تاکید روانشناسی رفتاری بر نحوه یادگیری رفتارهای خاص ما میباشد.
همهی ما دائما در حال یادگیری رفتارهای جدید و نحوهی تغییر رفتار فعلی خود هستیم. روانشناسی رفتاری رویکردی روانشناختی است که بر روی این نکته تمرکز دارد که چگونه این یادگیری اتفاق میافتد.
ارزیابی بحرانی در برنامه تقویت در شرطی سازی عامل
شرطیسازی عامل میتواند برای توضیح انواع مختلف رفتارها، از فرایند یادگیری تا اعتیاد و یادگیری زبان مورد استفاده قرار گیرد. همچنین دارای کاربردی عملی (مانند اقتصاد نشانهای) است که در کلاسهای درس، زندانها و بیمارستانهای روانپزشکی میتوان آن را مورد استفاده قرار داد.
با این حال، شرطیسازی عامل نمیتواند نقش عوامل ارثی و شناختی را در یادگیری در نظر بگیرد و در نتیجه یک توضیح ناقص از فرایند یادگیری در انسان و حیوانات میباشد.
مثلا کوهلر (۱۹۲۴) دریافت که اغلب اینچنین بهنظر میرسد که راستهی نخستیان (شامل انسانها، میمونها و گوریلها) بهجای آزمون و خطا، مشکلات خود را با بینشی لحظهای حل میکنند. همچنین، نظریهی یادگیری اجتماعی (Bandura, 1977) نشان میدهد که انسانها میتوانند بهطور خودکار نه از طریق تجربه شخصی، بلکه از طریق مشاهده یاد بگیرند.
استفاده از تحقیقات بر روی حیوانات در مطالعات شرطیسازی عامل نیز مسئله برونیابی را مطرح میسازد. برخی از روانشناسان معتقدند که ما نمیتوانیم مطالعات حیوانات را به انسان تعمیم دهیم، زیرا آناتومی و فیزیولوژی آنها با انسانها متفاوت است و همچنین آنها نمیتوانند در مورد تجربیاتشان فکر کنند و خرد، صبر، حافظه یا خاطره و آرامش خود را بیان کنند.