ارتباط در عصر کنونی
ارتباط: عالیترین دستاورد بشری
هنگامی که فردی از طریق ابزار زبان با فرد دیگری ارتباط برقرار میکند، رابطهای میان آنان شکل میگیرد که آن را در هیچ جای دیگر طبیعت نمیتوان پیدا کرد. همین توانایی برگرداندن اصوات بیمعنا به کلمات گفتاری و نوشتاری مهمترین امتیاز بشر، یعنی زبان است. زبان، رشد آن دسته از ویژگیهایی را ممکن ساخته است که انسان اندیشمند را از همهی مخلوقات دیگر متمایز میسازد. پس تعجبآور نیست که فیلسوف آلمانی کارل یاسپرس مدعی است که: «عالیترین دستاورد انسان در دنیا، ارتباط شخصیت با شخصیت است.»
موثر نبودن و موانع ارتباط در عصر کنونی
با وجود آنکه ارتباط بین فردی جزء بزرگترین پیشرفتهای بشر به شمار میآید، اما انسانهای معمولی قادر به برقراری یک ارتباط خوب و مٶثر نیستند. یکی از جنبههای طنزآمیز تمدن نوین آن است که اگرچه توسعهی ابزارهای مکانیکی ارتباط، از آخرین مرزهای دست یافتنی تخیل نیز گذشته است، اما اغلب مردم برقراری ارتباط رویارو را کاری دشوار مییابند. در عصر عجایب فناوری ما میتوانیم به ماه پیغام بفرستیم و فضاپیماهای پژوهشی را بر سطح مریخ بنشانیم، اما برقراری رابطه با کسانی که دوستشان داریم را دشوار مییابیم.
من، به نحوی فزاینده، از موانع و عدم کفایت ارتباط در عصر کنونی آگاه شدهام. در جامعهی ما افراد به ندرت دیگران را در مسائل واقعی خود سهیم میکنند. هر قدر احساسات دردناکتر، خجالتآورتر و ناگوارتر باشند، افشا کردن آنها حساستر، شکنندهتر و فشردهتر خواهد بود. بر همین قیاس، این نکته نیز بسیار نادر است که افراد برای درک واقعی آنچه طرف مقابل میگوید با اشتیاق به او گوش فرا دهند. گاهی اوقات افراد به دوست در حال صحبت خود خیره میشوند و ذهن خود را رها میکنند تا به سمت موضوعات دیگر منحرف شود. بعضی وقتها هنگامی که دوستشان صحبت میکند تظاهر به گوش کردن میکنند، اما در واقع فقط درجا میزنند و به تنظیم مطلبی میپردازند که به محض یافتن راهی برای آغاز صحبت، بیان کنند.
ارتباط ناموثر موجب فاصلهی بین فردی عمیقی میگردد که در همهی جنبههای زندگی و همهی بخشهای جامعه تجربه میشود. پیامد فروپاشی ارتباط در اغلب موارد تنهایی، مشکلات خانوادگی، عدم صلاحیت و نارضایتی شغلی، فشار روانی، بیماری جسمی و حتی مرگ خواهد بود. علاوه بر نا امیدی شخصی و اندوه ناشی از آن، در حال حاضر شکاف بین فردی نیز یکی از مسایل عمدهی اجتماعی در جامعهی غمگین ما به شمار میرود.
درد تنهایی از جمله نتایج مشکلات ارتباط در عصر کنونی
امروزه، بسیاری از افرادی که آرزو میکنند با دیگران رابطهای صمیمی، مثبت و معنادار داشته باشند، از تجربهی آن ناتوان به نظر میرسند. هری استاک سالیوان روانپزشک، این موضوع را چنین مطرح میکند:
«در جامعهی ما، عمیقترین مشکل مردم تنهایی، انزوا و مشکل عزت نفس است. در حالیکه، مشکل موجود در دهههای اولیهی عصر فروید، سرکوبی جنسی و مشکل عمدهی اوایل دهه سی، یعنی زمانی که کارل هورنای به نویسندگی پرداخت، خشونت پوشیده مانند بیتوجهی بود. امروزه، تنهایی است که مشکل اصلی به شمار میرود.»
تنها بودن دو نوع است. نخست، عزلت، که میتواند تنهایی کامل، سازنده و مسرتبخشی باشد و دوم تنهایی که نوعی بیکسی دردآور، مرده و پوچ است. فرد تنها، به طور عمیقی از انزوا و بیگانگی خود با دیگران آگاه است. حتی تلفظ واژهی تنهایی بخشی از اندوه موجود در آن را انتقال میدهد. تلاش کنید که این واژه را چند بار با صدایی اندوهناک بر زبان آورید: «تنهایی…تنهایی…تنهایی…». خود این واژه طنین غمانگیزی دارد که آن را احاطه کرده است.
در عصر جدید، دلایل مختلفی برای افزایش درد تنهایی ارائه شده است. مادهگرایی (تسکین و آرامش خود را به جای افراد در اشیا جستن)، نقل مکان افراد، بیاصالتی خانوادهها، و ساختار دیوان سالاری سازمانها فقط معدودی از این دلایل هستند. اما من متقاعد شدهام که یکی از مهمترین دلایل شکاف بین فردی، و دلیلی که شاید تغییر آن از بقیه موارد آسانتر باشد، روشهای نامناسب ارتباط بین فردی است.
عشق از دست رفته نتیجه ارتباط در عصر کنونی
متاسفانه، اکنون شدیدترین نوع تنهایی در خانواده دیدهمیشود. نهادیکه در آن، ارتباط درحال فروپاشیست یا در قتلگاه بهسر میبرد. ازدواج، این پیچیدهترین شکل روابط انسانی، بدون ارتباط اثربخش نمیتواند شکوفا شود. زندگی اغلب زوجهاییکه امیدوارند ازدواجی بارور داشتهباشند، بهدلیل فقدان مهارتهای ارتباطی لازم بهیک رابطهی موازی بدون صمیمیت میانجامد.
مجاورت بدون صمیمیت همیشه مخرب است. هنگامیکه ارتباط متوقفمیشود، انرژی عشق به آزردگی و خشم تبدیلمیشود. درنتیجه، منازعههای فراوان، طعنههای خجلکننده، انتقادهای مکرر، عدمعلایق جنسی یا پناهبردن بهسکوتی یخگونه را منجرمیشود. زنی پس از توصیف الگوهای ارتباطی مخل خانوادهاش گفت: ((من در یک سیاهچال روانی زندگیمیکنم نه در یک خانه)).
همانطورکه اکثر والدین تصدیقمیکنند، اکنون بزرگکردن بچهها کار سادهای نیست. ویرجینیا استیر، یکی از پیشگامان حوزهی خانوادهدرمانی مینویسد:
«والدین در دشوارترین مدرسهی دنیا تدریسمیکنند: مدرسهی آدمسازی. شما تختهسیاه کلاس، مدیر، معلم و سرایدار مدرسهاید. از شما انتظار میرود خبرگان همهی موضوعات مربوط بهحیات و زندگی باشید. برای آموزش شغلتان، مدارس معدودی وجود دارد و در مورد برنامهی آموزشی نیز توافق عامی دیدهنمیشود. درنتیجه مجبورید خود آنرا تهیهکنید. مدرسهی شما فاقد تعطیلات، مرخصی، اتحادیه، ترفیع سالیانه یا افزایش حقوق است. شما برای هر فرزندتان حداقل ۲۴ساعت در روز، ۳۶۵روز در سال و حداقل بهمدت ۱٨سال مشغول خدمت یا آمادهخدمت هستید. بجز این، شما در ادارهای تلاشمیکنید که صرفنظر از موضوع، دو رهبر یا رییس دارد. در چنین بافتی، شما به آدمسازی اشتغالدارید. من اینکار را بهعنوان دشوارترین، پیچیدهترین، اضطرابانگیزترین و ترسآورترین کار دنیا تلقیمیکنم.»
اداره خانواده
برای اداره خانواده، ارتباط سالم از اهمیتی بسزا برخوردارست. پدر یا مادر بودن میتواند برای زوجهاییکه در مهارتهای ارتباطی از کفایتلازم برخوردارند، یکی از پاداشدهندهترین و مسرتبخشترین تجربههایزندگی باشد. زمانیکه والدین بر مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط صحیح و هماهنگ مسلط نیستند، تشویش، احساس بیگانگی و تنهایی ناشی از آن، هم برای آنان و هم برای کودکان، به یک اندازه مخرب است.
ارتباط مایهی حیات هر رابطهست. وقتی ارتباطی بیپرده، واضح و با احساس رویدهد، رابطه تقویتمیگردد. اما وقتی بهصورت تدافعی، پرخاشگرانه و ناموثر برقرار میشود، رابطه را تضعیفمیکند. وقتی جریان ارتباط بهشکل وسیعی مسدودمیشود، رابطه بهسرعت رو بهنابودی میرود و سرانجام میمیرد. در جاییکه مهارتهای ارتباطی وجود ندارد، عشق میان همسران، عشاق، دوستان، والدین و فرزندان بهمقدار زیاد کاهشمییابد. برای برقراری روابط رضایتبخش، باید روشهایی کشفشوند که بهما کمککنند حداقل روی بخشیاز شکافهای بینفردی ما و دیگران پل زدهشود.
منبع
برگرفته از کتاب روانشناسی روابط انسانی نوشتهی جان بولتون