روابط عاطفی

احساس گناه

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

احساس گناه چگونه است؟

بسیار شگفت‌انگیز است که چگونه احساس گناه و عذاب وجدان می‌تواند به سرعت در کوچکترین و بی‌معناترین چیزها در زندگی ما حضور پیدا کند.

احساس گناه و عذاب وجدان یک علامت هشدار عاطفی است که اکثر مردم در دوران کودکی و از طریق رشد اجتماعی طبیعی خود آن را می‌آموزند. هدف این احساس آنست که به ما بفهماند چه وقت کار خطایی انجام داده‌ایم، و به ما کمک کند که از رفتار خود احساس بهتری پرورش دهیم و تاثیر آن را بر خود و دیگران احساس کنیم. این احساس باعث می‌شود که ما رفتار خود را دوباره ارزیابی کنیم تا یک اشتباه را دوبار مرتکب نشویم.

چگونه می‌توانیم با احساس گناه خود کنار بیاییم؟ یعنی زمانیکه این احساس بااهمیت است، آن را بپذیریم؛ ولی زمانی که اهمیتی ندارد، به راحتی رهایش کنیم؟

۱. تشخیص نوع گناه و هدف آن

وقتی رفتار ما نسبت به‌دیگران یا خودمان رفتاری پرخاشگرانه و آسیب‌زننده باشد، احساس گناه به‌ما کمک‌می‌کند تا رشدکنیم و بالغ‌شویم. اگر به خاطر گفتن حرف توهین‌آمیز به شخص دیگری یا به خاطر صرف وقت و تمرکز برروی حرفه خود (با ۸۰ ساعت کار در هفته) نسبت به وقت گذاشتن برای خانواده‌مان، احساس گناه می‌کنیم، این یک نشانه هشدار دهنده است که هدفی دارد: رفتار خود را تغییر بده وگرنه دوستان و یا خانواده خود را از دست می‌دهی. ما هنوز می‌توانیم انتخاب کنیم که این احساس گناهمان را نادیده بگیریم. اما با این کار خود را در معرض خطر قرار می‌دهیم. این حالت با عنوان احساس گناه «سالم» یا «مناسب» شناخته می‌شود. زیرا هدفش تلاش برای کمک به‌هدایت قطب‌نمای اخلاقی و رفتاری ما می‌باشد تا آن‌را دوباره در جهت صحیح قرار دهیم.

مشکل زمانی رخ می‌دهد که رفتار ما چیزی نباشد که نیاز به بررسی مجدد و یا حتی تغییر داشته باشد. به عنوان مثال، بسیاری از زنانی که برای اولین بار مادر شده‌اند از اینکه به کار نیمه وقت خود برگردند احساس بدی می‌کنند، و نگرانند از اینکه این کار به رشد طبیعی کودکشان آسیب وارد کند. با این حال، در اکثر اوقات اینگونه نیست و اغلب بچه‌ها حتی زمانی که هر دو والدین کار می‌کنند، رشد طبیعی و سالمی دارند. بنابراین ما باید کار خود را انجام دهیم و جایی برای احساس گناه وجود ندارد. این حالت، احساس گناه «ناسالم» یا «نامناسب» نامیده می‌شود، زیرا هدفی عقلانی را دنبال نمی‌کند.

اگر به خاطر خوردن پنج عدد شکلات احساس گناه می‌کنید، بدین روش مغز شما در حال تلاش است تا این پیام را به شما برساند که این رفتار، که احتمالا قبلا آن را تشخیص داده بودید، کمی افراطی به نظر می‌رسد. چنین رفتاری ممکن است خود-مخرب باشد و در نهایت برای سلامتی شما خطرناک باشد. بنابراین هدف عقلانی این احساس گناه آنست که شما را متقاعد کند تا چنین رفتاری را تغییر دهید.

۲. اصلاحات انجام دهید یا قبل از آنکه دیر شود، تغییر ایجاد کنید.

اگر احساس‌گناه شما (از یک رفتار) ناشی از یک هدف عقلانی و خاص است – مثلاً از نوع گناه سالم است – اقدامی برای حل مشکل آن رفتار صورت دهید. در حالیکه بسیاری از ما برای مجازات کردن خود بسیار آماده‌ایم و مثل یک انسان حریص رفتار می‌کنیم، ولی روزی همانطور که سعی می‌کنیم به سمت زندگی حرکت کنیم، این وزن رو به افزایش احساس گناه مداوم، ما را از پای در خواهد آورد. عذرخواهی کردن از کسی که بدون قصد به او بی احترامی کرده‌ایم کار بسیار آسانی است. ولی این کار کمی سختتر و چالش برانگیزتر می‌شود هنگامیکه نه تنها باید تشخیص دهید چگونه زندگی کاری ۸۰ ساعت در هفته شما ممکن است به خانواده شما آسیب برساند، بلکه همچنین مجبورید برنامه کاری خود را تغییر دهید (با فرض اینکه ۸۰ ساعت کار در هفته یک قانون است.)

احساس‌گناه سالم به ما می‌گوید که ما باید برای بهبود روابطی که برای ما یا برای عزت‌نفس ما اهمیت دارند کاری متفاوت انجام دهیم. (از طرفی دیگر، هدف احساس گناه ناسالم اینست که فقط باعث‌شود تا ما به دلایل جزئی، احساس بدی داشته باشیم). در حالی که گاهی اوقات درسی که احساس گناه تلاش می‌کند به ما بیاموزد را می‌دانیم، اما او زمان را دوباره و دوباره بر می‌گرداند تا ما حقیقتاً درس را کامل فراگیریم. این می‌تواند خسته کننده باشد، اما به نظر می‌رسد این شیوه‌ای است که احساس گناه از آن برای بسیاری از افراد استفاده می‌کند. هر چه ما زودتر «درس را یاد بگیریم» – مثلاً اصلاحات انجام دهیم، و یا روی خودمان کار کنیم تا با همان رفتار بد در آینده درگیر نشویم و غیره- احساس گناه هم زودتر از بین می‌رود. اگر موفق شویم، هرگز این حس در مورد آن مسئله خاص بر نخواهد گشت.

۳. اشتباه خود را بپذیرید اما حرکت کنید.

اگر در گذشته مرتکب کار اشتباه یا آسیب‌زننده‌ای شدید، مجبورید قبول کنید که نمی‌توانید گذشته را تغییر دهید. اما در صورتیکه زمان آن مناسب باشد، می‌توانید رفتار خود را اصلاح کنید. این کار را به موقع انجام دهید. عذرخواهی کنید یا رفتار نامناسب خود را در زمانی مناسب جبران کنید. اما پس از آن دیگر رهایش کنید. هرچه بیشتر روی این اعتقاد تمرکز کنیم که نیاز به انجام کار بیشتری برای آن مسئله داریم، آن مسئله بیشتر به ما آسیب می‌زند و در روابط ما با دیگران خود را دخالت می‌دهد.

احساس گناه معمولا بسیار موقعیتی اتفاق می‌افتد. این بدان معنیست که وقتی وارد موقعیتی می‌شویم و کار یا رفتار نامناسب یا آزاردهنده‌ای انجام می‌دهیم، برای‌مدتی احساس بدی‌می‌کنیم. اگر رفتار ما آنقدرها هم ناشایست نبوده باشد، با گذر زمان، احساس‌گناه کمتری می‌کنیم. اگر مشکل رفتاری را خیلی زود تشخیص دهیم و تا دیر نشده برایش کاری کنیم، هم ما و هم طرف مقابلمان احساس بهتری خواهیم کرد و احساس گناه کاهش خواهد یافت. با این‌حال، وسواس به‌خرج دادن در این مورد و در نظر نگرفتن هیچگونه رفتار جبران‌پذیری (مانند عذرخواهی یا تغییر رفتار منفی) احساسات بد را نگه‌می‌دارد. رفتار نامناسب را بپذیرید و تصدیق کنید، اصلاحات صورت دهید و سپس حرکت کنید.

۴. از رفتار خود درس بگیرید.

هدف از گناه این نیست که فقط به خاطر آن احساس بدی کنیم. احساس گناه تلاش‌می‌کند توجه ما را جلب کند تا بتوانیم چیزی از تجربه بیاموزیم. اگر ما از رفتار خود درس بگیریم، تمایل کمتری برای تکرار انجام آن در آینده خواهیم داشت. اگر من به طور تصادفی حرف توهین‌آمیزی به شخص دیگری زده باشم، احساس گناهم به من می‌گوید که من باید (الف) از شخص مقابل عذرخواهی کنم و (ب) دیگر قبل از اینکه دهانم را باز کنم، کمی بیشتر فکر کنم.

اگر احساس گناهتان برای اصلاح اشتباه واقعی در رفتار شما تلاشی نمی‌کند، (مثلاً از نوع احساس‌گناه ناسالم باشد) پس شما کاملاً نیازی به درس گرفتن از آن ندارید. یک انسان به جای اینکه یاد بگیرد چگونه آن رفتار را تغییر دهد، در عوض می‌تواند تلاش کند بفهمد که چرا یک رفتار ساده‌ای که اکثر مردم نسبت به آن احساس گناه نمی‌کنند، ممکن است برای انسانی دیگر احساس گناه ایجاد کند. مثلاً من به خاطر وقت گذراندن برای بازی در طول ساعات کاری مقرر، احساس گناه کرده‌ام. از آنجا که من برای خودم کار می‌کنم، واقعا ساعات کاری منظمی برای خود حفظ نکرده‌ام. اما بعد از چندین سال کارکردن برای دیگران، نمی‌توانم این ذهنیت را تغییر دهم.

۵. هیچکس کامل نیست.

هیچ‌کس کامل نیست. حتی دوستان و اعضای خانواده ما که به‌نظر می‌رسد زندگی کامل و عاری از هرگونه گناهی دارند. تلاش برای رسیدن به‌کمال در هربخش از زندگی، درواقع یک دستورالعمل برای شکست است، زیرا هرگز نمی‌توان به آن دست‌یافت.

ما همه مرتکب اشتباه می‌شویم. بسیاری از ما در زندگی‌مان در مسیری حرکت‌می‌کنیم که بعد از اینکه نهایتاً به اشتباهمان پی‌بردیم، به‌ما احساس گناه می‌دهد. اما، حقیقت این است که به اشتباه پی‌برید و این حقیقت را قبول کنید که شما تنها یک انسان هستید. روزها، هفته‌ها یا ماه‌ها خود را درگیر سرزنش خود نکنید و یا عزت‌نفس خود را تخریب نکنید. آنهم به این خاطر که باید از قبل می‌دانستید، باید به‌گونه‌ای دیگر رفتارمی‌کردید، یا باید انسان کامل و ایده‌آلی می‌بودید. این شما و من نیستیم. این فقط زندگی است.

احساس‌گناه یکی از آن احساسات است که حس می‌کنیم چیز مهمی برای گفتن به ما دارد. توجه داشته باشید که هر احساسی، ولی قطعاً نه هر احساس گناهی، منطقی است و هدفی دارد. روی احساسی تمرکز کنید که موجب آسیب‌رساندن به عزیزان و دوستان می‌شود. و به یاد داشته باشید که دفعه بعد به احساس گناهتان شک کنید. آیا در تلاش است چیزی منطقی و مفید درباره رفتارتان به شما بیاموزد؟ یا این فقط یک پاسخ عاطفی و غیرمنطقی به یک موقعیت است؟ پاسخ به این سوال، اولین گام شما برای کمک به خودتان برای مقابله با احساس گناه در آینده خواهد بود.

منبع:

https://psychcentral.com

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا