چرا گاهی اوقات احساس دورویی تظاهر و دروغگویی میکنم؟ ۱۲ علت بالقوه
اینکه بتوانید خود واقعیتان را احساس کنید، میتواند یک چالش باشد. اما شما تنها نیستید، اکثر ما گاهی اوقات احساس دورویی، تظاهر و دروغگویی میکنیم و این طبیعی است.
اگر احساس دورویی شروع به آزار شما کرده است، ممکن است برایتان سؤال شده باشد که چرا چنین احساسی دارید و چگونه میتوانید با این احساسات کنار بیایید. در این مقاله میخواهیم به شما کمک کنیم؛ به همین دلیل این راهنما را جمعآوری کردهایم تا بتوانید متوجه شوید که چرا ممکن است گاهی اوقات احساس دورویی، تظاهر و دروغگویی کنید.
۱. شما خارج از منطقه امن خود هستید.
احساس دورویی و تظاهر گاهی اوقات میتواند نشانه رشد باشد. وقتی به خود فشار میآوریم تا در فضایی خارج از منطقه امن خود قرار بگیریم، اغلب برایمان سخت است که خود طبیعیمان باشیم. اما این در واقع میتواند چیز خوبی باشد: بیرون رفتن از منطقه امن ما باعث میشود که افراد توانمندتر و قویتری شویم.
- به عنوان مثال، ممکن است وقتی در یک مهمانی بزرگ هستید، یا زمانی که در محل کارتان ارائهای دارید، احساس کنید که از منطقه امن خود خارج شدهاید. در نتیجه، ممکن است در این مواقع احساس دورویی و تظاهر داشته باشید.
- همانطور که همچنان خود را در موقعیتهای خارج از منطقه امنتان قرار میدهید (چه در محیطهای اجتماعی، مدرسه یا محل کار)، متوجه خواهید شد که این احساسات دورویی و «تظاهر» در نهایت شروع به ناپدید شدن میکنند. سعی کنید خودتان را بیشتر به چالش بکشید، چرا که میتوانید خود واقعیتان را بیشتر احساس کنید.
۲. شما بهطور طبیعی درونگرا هستید.
افراد درونگرا به سختی میتوانند در محیطهای اجتماعی احساس واقعی بودن داشته باشند. اگر فردی هستید که در محیطهای اجتماعی احساس فرسودگی میکنید و ترجیح میدهید تنها باشید تا انرژی خود را دوباره شارژ کنید، این طبیعی است که در مواقع وقت گذراندن با دیگران، احساس دورویی و تظاهر کنید. اگرچه این احساسات میتوانند باعث ایجاد ناراحتی در شما شوند، هیچ ایرادی در درونگرا بودن وجود ندارد.
- بسیاری از درونگراها در محیطهای کوچکتر، وقتی با یک دوست صمیمی صحبت میکنند، احساس راحتی بیشتری دارند و خود واقعیشان را بیشتر احساس میکنند. اگر در گروههای بزرگ احساس ناراحتی و تظاهر میکنید، این اشکالی ندارد که زندگی اجتماعیتان را در جریان محیطهای صمیمیتر متمرکز کنید.
۳. شما فرد مهرطلبی هستید.
تغییر خود برای خوشحال کردن دیگران، باعث میشود احساس دورویی، تظاهر و دروغگویی کنید. اگر متوجه میشوید تمایل دارید که جنبههای خاصی از شخصیتتان را کم اهمیت جلوه دهید تا دیگران احساس راحتی بیشتری کنند، نتیجه آن میتواند احساس تظاهر باشد.
این اشکالی ندارد که تمایلات مهرطلبانه داشته باشید و همچنین بد نیست انتخاب کنید که همیشه خود کاملتان باشید. اگر میخواهید تمایلات مهرطلبانه خود را کاهش دهید، با یادگیری نحوه نه گفتن به چیزهای کوچک شروع کنید.
- به عنوان مثال، اگر یکی از دوستان، شما را محبور به رفتن به مهمانی میکند که ترجیح میدهید نروید، چیزی شبیه به این بگویید: «من از این پیشنهاد قدردانی میکنم، اما ترجیح میدهم نروم. تمایل دارم شب را در منزل بگذرانم، اما به زودی یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.»
۴. شما سبک زندگی منفعلانهای دارید.
فعالیتهای انفرادی مانند تماشای تلویزیون باعث میشود افراد کمتر احساس واقعی بودن کنند. مطالعات نشان دادهاند که مردم معمولاً وقتی بیرون میروند و سبک زندگی فعالتری دارند، خودشان را بیشتر از هر مواقع دیگری احساس میکنند. دنیا را کاوش کنید، با افراد جدید ملاقات کنید و فعالیتها و تجربیات جدید را امتحان کنید؛ با حضور در این محیطها، احساس واقعی و ارتباط بیشتری با خود خواهید داشت.
- فعالیتهایی مانند وقت گذراندن در طبیعت، رفتن به کنسرتها یا موزهها و مراقبت از دیگران میتواند باعث شود که احساس وفاداری بیشتری نسبت به خودتان داشته باشید.
۵. شما تحت فشار اجتماعی زیادی هستید.
این میتواند سخت باشد که در حالی که خودتان هستید، انتظارات دیگران را برآورده کنید. تعهدات فرهنگی و اجتماعی میتواند فشار زیادی به شما وارد کند تا به روش خاصی عمل کنید، روشی که ممکن است با آنچه واقعاً هستید مطابقت نداشته باشد.
به عنوان مثال، اگر از یک فرهنگ نسبتاً سنتی هستید، ممکن است متوجه شوید که تمایل شما برای داشتن یک سبک زندگی منحصربهفرد با واکنشهای منفی زیادی روبرو میشود. این امر میتواند باعث شود بیشتر از آنچه میخواهید، احساس تظاهر داشته باشید.
- از سوی دیگر، برخی از مطالعات نشان دادهاند که ما در واقع زمانی که با انتظارات دیگران مطابقت داشته باشیم، بیشترین احساس واقعی را نسبت به خودمان داریم. بنابراین، حتی افرادی که از مهمانیهای شام متنفر هستند، وقتی مانند مهمانان اجتماعی رفتار میکنند، بیشترین احساس واقعی بودن را دارند.
- سعی کنید زمان بیشتری را با افرادی بگذرانید که در لحظات خوب و بد با شما بودهاند. یافتن گروهی از دوستان که به آنها اعتماد دارید بدون توجه به اینکه چه کسی هستید، دوستتان دارند، میتواند به شما فضایی بدهد تا خود واقعیتان باشید.
۶. شما با عزت نفس پایین دست و پنجه نرم میکنید.
اینکه فکر کنید فردی متظاهر هستید میتواند به این معنی باشد که به خودتان سخت میگیرید. اگر فردی هستید که دائماً از خود انتقاد میکنید، متظاهر خواندن خود ممکن است بخشی از این مسئله باشد. مقابله با عزت نفس پایین سخت است و شما باید با شناخت نقاط قوت، قابلیتها و منحصربهفرد بودن خود سعی کنید آن را بهبود بخشید.
- مهمترین قدمی که میتوانید برای بهبود عزت نفس خود بردارید این است که الگوهای افکار منفی خود را به چالش بکشید. وقتی متوجه میشوید که به چیزهای بیرحمانهای در مورد خود فکر میکنید، مانند «چرا من یک آدم متظاهر هستم؟» یک قدم به عقب بردارید. سپس، این افکار را با چیزهای مثبتتری جایگزین کنید، مانند «من فردی سازگار و قوی هستم.»
۷. شما بیش از حد بر واقعی بودن تمرکز کردهاید.
واقعی بودن ممکن است آنقدر که فکر میکنید مهم نباشد. در پایان، ممکن است چیزی به نام «حالت شخصیت شما در محل کار» یا «حالت شخصیت شما در مدرسه» وجود نداشته باشد که با آنچه واقعاً هستید متفاوت باشد. همه ما آدمهای پیچیدهای با جنبههای مختلف هستیم و لازم نیست از این بابت خجالت بکشیم. سعی کنید با این واقعیت کنار بیایید که مانند هر شخصی، بسته به شرایط، شخصیت خود را تغییر دهید. این به جای ضعف، نشانه قدرت است.
- اگر خود را در دام افکار مربوط به «احساس تظاهر» میبینید، یک حواسپرتی سالم پیدا کنید. به سینما بروید، پیادهروی کنید یا یک غذای خوب برای خودتان درست کنید. این به شما چیز دیگری میدهد تا روی آن تمرکز کنید.
۸. شما احساس میکنید که لیاقت موفقیتهای خود را ندارید.
سندرم حقه باز (ایمپاستر) در بین افرادی که پیشرفت بالایی دارند رایج است، بنابراین مراقب آن باشید. این طبیعی است که وقتی در فضایی پر از افراد جاهطلب و موفق هستید، چه در محل کار یا مدرسه، به شایستگیهای خود شک کنید. اما به یاد داشته باشید که گاهی اوقات ما نمیتوانیم تمام نقاط قوت خود را ببینیم، حتی اگر آنها برای دیگران آشکار باشد.
- با مهربانی بیشتر با خود، سندرم ایمپاستر را متوقف کنید. سعی کنید به جای فکر کردن به اینکه آیا شایسته قرار گرفتن در موقعیت خود هستید، بر روی کارتان تمرکز کنید تا بتوانید خود را در مسیر موفقیت نگه دارید.
۹. شما فردی کمالگرا هستید.
افراد کمالگرا خود را به دلیل عدم رعایت استانداردهایشان مجازات میکنند. از آنجایی که این استانداردها بهطور غیرمنطقی بالا هستند، این میتواند منجر به شک و تردید زیادی به خود شود، از جمله احساس اینکه شما یک فرد متظاهر هستید. اما مهم است بهخاطر داشته باشید که همه افراد اشتباه میکنند و هیچکس نمیتواند در واقع کامل باشد؛ عدم دستیابی به استانداردهایی که برای خود تعیین کردهاید، نشانه این نیست که شما فرد بدی هستید.
- اگر با تمایلات کمالگرا درگیر هستید، سعی کنید خود را ببخشید. وقتی اشتباه میکنید خود را عذاب ندهید. در عوض، یک عبارت تأکیدی درونی را تکرار کنید، مانند «نیازی به کامل بودن وجود ندارد، خوب بودن کافی است.»
۱۰. شما به تروماهای گذشته واکنش نشان میدهید.
تروما میتواند نحوه تعامل ما با دیگران را تغییر دهد. برای مثال، اگر در گذشته از نظر عاطفی آسیب دیدهاید، ممکن است متوجه شوید که از دیگران کنارهگیری کردهاید، حتی زمانی که میخواهید به آنها نزدیک شوید. این قطع ارتباط بین اعمال و خواستههای شما نتیجه یک تروما است و میتواند شما را به سمت احساس غیر واقعی بودن و تظاهر سوق دهد.
- همکاری با یک درمانگر برای درک منشأ تروما و یافتن راههایی برای غلبه بر آن واقعاً میتواند به شما کمک کند. بسیاری از درمانگران، درمان رفتاری-شناختی را انجام میدهند، چرا که از نظر علمی ثابت شده است که این درمان با ارائه استراتژیهایی برای مدیریت پاسخهای عاطفی به مدیریت ترومای شما کمک میکند.
۱۱. شما با افسردگی درگیر هستید.
افسردگی یک وضعیت جدی است که میتواند باعث شک به خود شود. افرادی که با افسردگی دست و پنجه نرم میکنند اغلب احساس میکنند نمیتوانند خود واقعیشان را به دنیا نشان دهند و در نتیجه، بهطور منظم با احساس غیر واقعی بودن کنار میآیند. بهبودی از افسردگی میتواند به شما کمک کند احساس واقعیتر و ارتباط بیشتری در زندگی روزمرهتان و بهطور کلی جهان داشته باشید.
- اکثر افراد مبتلا به افسردگی برای بهبود نیاز به درمان دارند. این درمان میتواند شامل مشاوره، دارو یا ترکیبی از این دو باشد. سعی کنید حتماً به دنبال تعیین قرار ملاقات با یک متخصص سلامت روان باشید تا بتوانید کمک مفیدی دریافت کنید.
۱۲. شما در حال تجربه اختلال مسخ واقعیت هستید.
این اختلال میتواند باعث شود که احساس کنید ناظر زندگی خودتان هستید. مسخ واقعیت شامل احساس جدایی از محیط اطراف است و اغلب واکنشی به سابقه تروما یا سوءاستفاده است. برخی از افرادی که مسخ واقعیت را تجربه میکنند، آن را به عنوان احساسی توصیف میکنند که گویی در بالای بدن خود شناور هستند، اما شما ممکن است آن را متفاوت تجربه کنید. کمک گرفتن برای این وضعیت میتواند باعث شود که در زندگی روزمره خود احساس واقعی بودن بیشتری داشته باشید.
- مسخ شخصیت احساسی شبیه به مسخ واقعیت است. در حالی که مسخ واقعیت شامل احساس غیر واقعی بودن چیزهای اطراف شماست، مسخ شخصیت تجربه این است که احساس کنید خودتان واقعی نیستید.
- دورههای کوتاهی از مسخ واقعیت رایج هستند. تقریباً نیمی از مردم توصیف میکنند که بعضی از اوقات احساس میکنند در حال تماشای خود در یک فیلم هستند. این دورهها معمولاً نیازی به درمان ندارند، مگر اینکه خیلی مکرر شوند.
- این نشان داده شده است که رواندرمانی به کنترل دورههای مسخ واقعیت و مسخ شخصیت کمک میکند. با کار به همراه یک درمانگر، به ویژه درمانگر آموزش دیده در روان درمانی پویشی، میتوانید راههایی را برای محدود کردن تعداد دفعاتی که احساس میکنید از خودتان جدا هستید، بیابید.
لینک منبع:
https://www.wikihow.com/Why-Do-I-Feel-Fake-Sometimes
با سلام
مشکلی دارم که علت و روش دوری ازون رو نمیدونم مثلا اگه مادرم از خواهرم بدی بگه منم همراهی میکنم و بعد اگه خواهرم پیش من از مادرم بدی بگه باز هم همراهی میکنم همینطور پیش دوستانم
و این احساس دو رویی خیلی آزارم میده
لطفا منو راهنمایی کنید ممنونم
ممکن است دلیل آن ترس از مخالفت با آنها بدلیل ترس از دست دادن نظر مثبت آنها درباره خود باشد. در این شرایط بهتر است محیط را ترک کنید یا بسرعت حرف را عوض کنید و سعی نکنید حتی اط طرف مقابل تعریف کنید زیرا باعث ادامه غیبت توسط فرد مقابل می شود
سلام
آقای دکتر من از یکی ترسیدم ولی بعدش نتونستم با خودم کنار بیام و فکر میکردم ابروم رفته فکر کنم بخاطر عزت نفس پایینم بود خلاصه همش تو ذهنم با خودم کلنجار میرفتم ولی به نتیجه نمیرسیدم خیلی فکر میکردم روش و کم کم به ذهنم اومد چرا باید بترسیم و اصلا ترس چیه الان خیلی زیاد شده به همه چی گیر میده ذهنم و مثلا میگه آبرو چیه یا قانون چیه ،معنی همه چیو گم کردم رابطه بین رفتارهاوگفتارهارو گم کردم ، قرصم خیلی عوض کردم ولی جواب نگرفتم
فکرارو همینجوری تو ذهنم نگهشون داشتم و نمیتونم بیخیالشون بشم و باخودم به همه جا حملشون میکنم ، درست و غلطمو گم کردم انگار شک دارم به همه چی ، این فکرا مثل مه جلوی دیدمو گرفتن و نمیزارن من درک کنم یا معنی هارو بفهمم یه لحظه هم ذهنم ازاد نیست
این چه بیماری هست؟
چیکار کنم باید ؟
احساس میکنم باید یه مدت از فکرا دور باشم تا خوب شم ، دارویی نیست که حواسمو از روی فکرا پرت کنه تا درمان بشم؟
ممنون میشم پاسخ بدید
فکر غلط شما ان است که ترس اخساس ضعف است و بد استو کسی که بترسد فردی بد و ضعیف است. در حالیکه ترس یکی از احساسات انسانی است که برای حفظ و بقا کاربرد دارد. شما افکار غلط دارید. مقاله درمان خطاهای شناختی را در سایت بخوانید.