تحقیقات مهم روانشناسی

آزمایش سه کوه

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

آزمایش سه کوه

ژان پیاژه از آزمایش سه کوه (به‌تصویر زیر نگاه‌کنید) برای آزمودن اینکه آیا کودکان خودمحور می‌­باشند یا خیر استفاده‌کرد. کودکان خودمحور فرض می‌کنند که دیگران نیز همانند آنها در آزمایش سه کوه به سه کوه موردنظر نگاه می‌­کنند. با توجه به نظر پیاژه، از سن ۷ سالگی تفکر دیگر خودمحور نیست. زیرا کودک می‌تواند فراتر از دیدگاه خود را ببیند (دیدگاه دیگران را نیز مد نظر قرار می‌دهد).

هدف: پیاژه و اینهلدر (۱۹۵۶) می­‌خواستند دریابند که کودکان در چه سنی از مرکز خارج می­‌شوند و یا به عبارت دیگر؛ خودمحور نیستند.

روش: کودک روبروی یک میز می­‌نشیند و در جلوی او ماکت سه کوه قرار داده می‌­شود. اندازه و شکل کوه‌­ها متفاوت‌بودند، بر فراز یک‌کوه برف، بر فراز دیگری یک‌کلبه و در بالای کوه‌سوم نیز صلیبی قرارداشت. کودک اجازه داشت که در اطراف مدل حرکت کند، به آن نگاه کند و سپس در یک طرف بنشیند. سپس یک عروسک در موقعیت‌های مختلفی نسبت به میز قرار می­‌گرفت.

آزمایش سه کوه- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

پس از آن به کودک، ۱۰ عکس که از زوایای مختلف نسبت به کوه­‌ها گرفته شده بود را نشان داده و از او خواسته شد تا بگوید کدام یک از تصاویر، زاویه­‌ی دید عروسک به کوه­‌ها را نشان می­‌دهد. پیاژه تصور می کرد که اگر کودک به درستی تصویری را که زاویه‌­ی دید عروسک را نشان می­‌دهد بردارد، حاکی از این است که او خودمحور نیست. خودمحوری در این آزمایش زمانی نشان داده‌می­‌شود که کودک تصویری که خودش می‌­بیند را به‌عنوان تصویر زاویه‌دید عروسک انتخاب‌کند.

یافته­‌ها: کودکان چهارساله، تقریبا در اغلب موارد تصویری را انتخاب می­‌کنند که نشان از زاویه­‌ی دید خودشان دارد و از این امر آگاهی نداشتند که دیدگاه و یا زاویه­‌ی دید عروسک ممکن است نسبت به آنها متفاوت باشد. کودکان شش ساله اغلب یک تصویر متفاوت از دیدگاه خودشان را انتخاب می‌­کردند، اما به ندرت تصویر صحیح را برای دیدگاه عروسک انتخاب می­‌نمودند. تنها کودکان هفت و هشت ساله به طور مداوم تصاویر صحیح را انتخاب می‌کردند.

 نتیجه‌گیری: در ۷ سالگی، تفکر دیگر خودمحور نیست، زیرا کودک می‌تواند دیدگاه­‌هایی فراتر از خود را ببیند.

آزمایش عروسک پلیس

مارتین هاگز (۱۹۷۵) معتقد بود که آزمایش سه کوه برای کودکان دارای مفهوم نبوده و ساختار آن نیز دشوار بوده است، زیرا کودکان مجبور بودند که یک عکس را با یک دیدگاه یا زاویه­‌ی دید عروسک مطابقت دهند. هاگز کاری را انجام داد که برای کودکان مناسب بود. یک مدلی که شامل دو دیواره تقسیم شده، یک عروسک پسر و یک عروسک پلیس بود را به کودکان نشان داد. او سپس عروسک‌پلیس را در موقعیت‌­های مختلف قرار داد و از کودک خواست عروسک پسر را از دید پلیس پنهان‌کند.

آزمایش عروسک پلیس- سایت روانشناسی دکتر کامیار سناییهاگز این کار را انجام داد تا اطمینان حاصل کند که کودک دریافته است که چه چیزی از او خواسته شده است، بنابراین اگر اشتباهی را مرتکب می­‌شد، به او توضیح داده شده و کودک دوباره سعی می­‌کرد. جالب توجه است که بدانید در این حالت اشتباهات بسیار کمی رخ داده است.

سپس آزمایش مجددا شروع شد. هاگز عروسک پلیس دوم را وارد آزمایش کرد و همانطور که در تصویر بالا نشان داده شده است، هر دو عروسک را در انتهای دو دیوار قرار داد. از کودک خواسته شد تا عروسک پسر را از دید هر دو پلیس پنهان کند، به عبارت دیگر او باید از دو دیدگاه متفاوت برای انجام این کار استفاده می­‌کرد.

نمونه­‌ی هاگز شامل کودکان سه سال و نیم تا پنج ساله بود که ۹۰ درصد آنها پاسخ درست داده بودند. حتی زمانی که او با ازدیاد دیوارها و اضافه کردن پلیس سوم وضعیت را پیچیده‌­تر کرد، ۹۰ درصد از کودکان چهار ساله موفق شدند تا دیدگاه درست را بیابند.

این امر نشان می‌دهد که کودکان تا ۴ سالگی اندیشه خودمحور خود را از دست می­‌دهند. زیرا آنها قادر به مشاهده­‌ی دیدگاه دیگران می­‌باشند.

آزمایش چرخ گردونه

در آزمون بورک (۱۹۷۵)، برای بررسی خودمحوری در کودک، به او دو مدل یکسان از یک صحنه سه‌بعدی داده می‌شود. (صحنه‌های مختلفی ازجمله ترتیبات مختلف اسباب‌باز‌ی‌­ها و حیوانات و یک مدل کوهستانی شبیه‌به پیاژه و اینهلدر مورد استفاده قرار گرفت). یکی از مد‌‌ل‌­ها روی یک چرخ ­گردونه نصب شده‌بود، به طوری‌که کودک می‌توانست آن را به‌راحتی تغییر دهد.

پس از یک‌جلسه تمرین که در آن کودک با وسائل و موارد آزمایش و ایده نگاه‌کردن به‌چیزها از چشم‌­انداز فرد دیگر آشنامی‌شود، عروسک وارد آزمایش‌می‌شود. (در آزمایش بورک، شخصیت عروسکی «گراور» نام‌داشت که یکی از شخصیت­‌های آشنا برای کودکان در برنامه‌­ی تلوزیونی «خیابان کنجد» بود). عروسک گراور در یک موقعیت قرار داده شد. به طوری که به‌نظر می‌رسید نحوه­‌ی جایگیری او باعث‌می‌­شد تا چشم‌­اندازی خاص داشته باشد. از کودک خواسته شد تا مدل را به­‌گونه­‌ای بچرخاند که همان چشم‌­انداز عروسک در مقابل دیدش قرار گیرد. درنهایت نتیجه باید اینچنین شود که کودک همان زاویه­‌ی را ببیند که گراور قادر به دیدن آن بوده است.

یافته­‌های بورک (۱۹۷۵) نشان‌داد بااستفاده از مدل‌کوه‌ها، کودکان سه‌ساله، ۴۲٪ موارد انتخابی صحیح و چهارساله‌­ها در ۶۷٪ موارد انتخابی صحیح‌داشتند. با نمایش‌­های دیگر، دقت سه ساله‌­ها به ۸۰ درصد و چهار ساله­‌ها تا ۹۳ درصد افزایش یافت.

محدودیت­‌های تفکر کودک

پیاژه بیشتر تمرکز خود برای بررسی و مطالعه در این مرحله­ را بر روی توصیف محدودیت تفکر کودک و شناسایی تعدادی از وظایف ذهنی که به نظر می‌رسد کودکان نمی‌توانند انجام دهند، معطوف داشته است. این موارد عبارتند از ناتوانی در مرکزگریزی (خروج از حالت خودمحوری)، حفظ کردن، درک سریالی یا ردیف کردن (ناتوانی در درک اینکه اشیا را می‌توان به مجموعه‌­ای منطقی یا دستورالعملی سازماندهی کرد) و انجام وظایف مشارکتی.

کودکان در مرحله پیش‌عملیاتی قادرند تنها روی یک‌جنبه یا بعد از مشکلات تمرکزکنند (به‌عبارت دیگر میان‌گرا یا مرکزگرا هستند). مثلا فرض‌کنید دو ردیف بلوک‌­ به‌طریقی مرتب‌کنید که یک‌ردیف از ۵ بلوک طولانی­‌تر و ردیف‌دیگر از ۷ بلوک کوتاه‌تر تشکیل‌شود.

کودکانی که در مرحله­‌ی پیش عملیاتی قرار دارند، عموما می‌توانند بلوک‌ها را در هر ردیف شمارش کرده و تعداد آنها در هر ردیف را به شما بگویند. با این حال، اگر شما بپرسید که کدام ردیف تعداد بیشتری بلوک را در خود جای داده است، آنها به احتمال زیاد می‌گویند همان ردیفی که حاوی بلوک‌­های طولانی‌­تر می‌­باشد، زیرا آنها نمی‌توانند به طور همزمان هم بر طول و هم بر روی تعداد تمرکز کنند. این ناتوانی در مرکز گریزی و توجه به جنبه­‌های دیگر، منجر به خودمحوری کودک در مرحله­‌ی پیش عملیاتی می‌شود.

«حفظ کردن» درک این موضوع‌است که کودک دریابد موارد مختلف از لحاظ کمیتی حتی در صورتی‌که ظاهرش تغییر کند، ثابت‌می­‌مانند. توضیح فنی بیشتر در این خصوص می­‌تواند اینگونه باشد که «حفظ کردن» توانایی درک این موضوع است که توزیع مجدد مواد بر روی وزن، تعداد و حجم آن تاثیری نمی‌­گذارد (مثلا یک مقدار مشخص و یکسان از آب در دو ظرف غیر مشابه ریخته شود).

توانایی حل این مورد و دیگر مشکلات مربوط به «حفظ کردن»، نشانه‌­ای برای گذار به مرحله بعدی است. با اینحال، به طور کلی این وظایف چه چیزی در مورد محدودیت های تفکر پیش­‌عملیاتی به ما می‌گوید؟

پیاژه چند نتیجه‌گیری مرتبط را به‌دست آورده است:

  • درک کودک، یک «ادراک محدود» است. کودک با مشاهده­‌ی تغییر در ظاهر مواد به این نتیجه‌می‌­رسد که تغییر رخ‌داده (مانند مثال آب و ظرف در بالا)
  • تفکر تنها بر روی یک جنبه از وضعیت «تمرکز» یافته است. کودکان متوجه تغییرات در سطح آب می‌شوند. اما به اینکه سایر جنبه‌های وضعیت موردنظر نیز به طور همزمان تغییر کرده، توجهی نمی­‌کنند.
  • تفکر بر حالت­‌ها متمرکز است و نه تحولات. کودکان نمی­‌توانند اتفاقاتی که بر روی مواد رخ داده را دنبال کنند. و صرفاً یک قضاوت بصری بر اساس این که آنها در حال حاضر چگونه ظاهر می‌شوند، ارائه می‌دهند (سطحی‌نگری).
  • تفکر در کودک غیر قابل برگشت است. زیرا کودک نمی­‌تواند درک کند که یک تغییر معکوس، می‌­تواند ماده را به حالت اصلی خود بازگرداند. برگشت­‌پذیری، یک جنبه حیاتی از فکر منطقی (عملیاتی) است که مربوط به مراحل بعدی می‌شود.

منبع:

https://www.simplypsychology.org/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا