یک راهحل برای درمان نگرانی
چرا نگرانم؟
بعضی از ما در اغلب موارد نگران هستیم. نگرانی در مورد آنچه واقع نشده است. اگر پدرم مریض شود و بمیرد چه؟ در این معامله اگر پول من را ندهند و ورشکست شوم چه؟ همسرم به من خیانت کند چهکار باید کنم؟
در مسیر مدرسه اگر برای فرزندم اتفاقی بیفتد، چه؟ اگر نتوانم از عهده این کار بر بیایم؟ در امتحان اگر قبول نشوم؟ بعضی از ما حتی کمی پیشتر رفته و اگرهایی مانند: «اگر قحطی شود چه؟ اگر به کم آبی دچار شویم؟ و …» را در ذهن خود نشخوار میکنیم.
آنوقت به تمامی شرایط و احتمالات منفی این افکار خود میاندیشیم و سعی میکنیم برای همه آنها راهی بیابیم و برای همه آنها خود را مطمئن کنیم. اما حتماً تا بهحال متوجه شدهاید که با این وجود هیچوقت احساس اطمینان نمیکنیم، چه که اگر این روش جواب میداد ما الان در آرامش بسر میبردیم، در حالیکه نگرانیها و اضطرابات ما بیشتر از گذشته شده است. این روش همانند زدن سر اژدهایی است که جای هر سر، ۱۰ سر دیگر بهوجود میآید. هر فکری افکار دیگری با خود بهمراه میآورد و ما امکان بررسی تمامی شقوق و جنبهها را نداریم؛ ضمن آنکه هیچوقت نمیتوانیم همه امور را تحت کنترل درآوریم و امور هیچوقت تماماً طبق پیشبینیهای ما پیش نمیروند. ساختار دنیا بهگونهای طراحی نشده است که ما بتوانیم درباره وقایع آینده مطمئن شویم. با این وجود، پس چرا ذهن ما درباره وقایع احتمالی آینده دست به پیشبینی میزند؟
مقاله مرتبط: درمان قطعی اضطراب
باورهای غلط ذهن ما باعث میشوند ناخودآگاه برای نگران شدن، مزایایی در نظر بگیریم.
از جمله باورهای غلط ذهن نگران عبارتند از:
«اگر من از قبل درباره هرچه که میتواند اشتباه از آب درآید، فکر کنم؛ میتوانم جلوی آن را بگیرم.»
«نگرانی درباره آینده به معنای آمادگی برای آن است.»
«اگر من نگران باشم، دقیقتر عمل خواهم کرد.»
«نگرانی مانع از دست دادن چیزهای مهم میشود.»
«نگرانی به من کمک میکند از عهده امور برآیم.»
زمانی که فرد برای نگرانی مزایایی قائل است و همیشه به نگرانیهایش پاسخ میدهد، ذهن او درک نمیکند که نگرانی میتواند بیضرر باشد. مثلا به ذهنتان میرسد که شاید همسرتان در راه تصادف کرده باشد. پس بلند میشوید و به او زنگ میزنید تا مطمئن شوید. پس از تماس، ذهن شما آرام میشود. بنابراین ذهن شما تصور میکند که چون به نگرانیاش پاسخ داده است، اطمینان و آرامش یافته است. بله درست است. اما مشکل این روش چیست؟ مشکل آن است که همیشه نمیتوان از این روش استفاده کرد.
ساختار دنیا بهگونهای طراحی نشده است که شما بتوانید درباره هر چیز به اطمینان برسید. شما با تمام بررسیهای پزشکی که انجام میدهید، نمیتوانید مطمئن باشید که به بیماری سختی دچار نشوید. چطور میتوانید مطمئن شوید که در حین عبور شما یا یکی از اعضای خانوادهتان از عرض خیابان، با تمام دقتی که بهخرج میدهید، با رانندهای مست و بیدقت مواجه نشوید که شما و یا اعضا خانوادهتان را زیر کند؟ شما از کجا مطمئن هستید که آسانسور در حین راه خراب نمیشود و سقوط نمیکند؟ با تمام دقتی که بهخرج میدهید، از کجا مطمئن هستید که مشکلی در پروژهای که انجام دادهاید بهوجود نمیآید؟
شما نمیتوانید تمام امور دنیا را کنترل کنید.
پس نمیتوانید نگرانیهایتان را با روش پاسخگویی به آنها رفع کنید. این روش باعث میشود ذهن شما بخواهد در هر موردی اطمینانطلبی کند. مداوماً از همسرتان میخواهید بگوید که در شغل خود چگونه عمل میکند؟ مداوماً با پدر خود تماس میگیرید تا حال او را جویا شوید تا ذهنتان را مطمئن کنید که او سالم است. با وجود آنکه از نظر مالی تامین هستید، ولی باز نگرانید که نکند اتفاقی بیفتد و ثروت خود را از دست بدهید. پس سعی میکنید با پاسخگویی به نگرانیتان، بیشتر و بیشتر سیم و زر بیندوزید. ذهن شما باید فرا بگیرد که در عین عدم اطمینان، آرامش داشته باشد؟ اما چگونه؟
راه چاره چیست؟
راه چاره آن است که به نگرانیهایتان پاسخ ندهید. به خودتان بگویید: من طبق قرار هر ماه، یکبار با همسرم درباره مسائل مالی و حرفهای او مشورت میکنم و بر اساس نگرانی درونی و لحظهای خود از او سوال نمیکنم. پرسیدن من هم کمکی نمیکند و فقط پاسخی به نگرانی است.
مثال: من صبح با پدر تماس گرفتم و طبق برنامه باید فردا صبح با او تماس بگیرم. اکنون نگرانم که مبادا حال او بد شده باشد. اما بهخود بگویید: این تنها نگرانی من است و از فکر من ناشی شده است، پس پاسخی به آن نمیدهم و تا فردا صبح تماسی نمیگیرم.
بگویید: هیچ شاهدی ندارم که ثروت خود را از دست میدهم، ضمن آنکه پول بیشتر نیز من را مطمئن نمیکند که روزی از دست نمیرود. پس با آرامش زندگی میکنم و با پول زیاد درآوردن، به نگرانی خود پاسخ نمیدهم؛ بلکه عدم اطمینان را در این مورد میپذیرم.
مثالی دیگر: اگر بین خواهرتان و همسرش دلگیری بهوجود آمده است و شما نگران هستید و فکر میکنید دعوای آنها منجر به توهین میشود، سپس به خانوادهها کشیده میشود و اوضاع خرابتر میشود، سپس طلاق میگیرند، سپس خواهر شما افسرده میشود، سپس تا آخر عمر تنها و بیکس و بدبخت میشود و …؛ بنابراین سریعاً وارد عمل میشوید تا اوضاع را سر و سامان بدهید (پاسخ به نگرانی). اما شما باید فرا بگیرید که با وجود عدم اطمینان درونی، به نگرانی خود پاسخ ندهید؛ زیرا پاسخ ندادن به نگرانی اگرچه در کوتاهمدت باعث میشود نگران باقی بمانید، ولکن در بلندمدت ذهن شما فرا میگیرد که میتواند خود را با ساختار غیرقطعی دنیا منطبق سازد و در حین عدم اطمینان و قطعیت، آرامش داشته باشد.
2 دیدگاه