شهادت شاهد عینی
شهادت شاهد عینی
شهادت شاهد عینی یک اصطلاح قانونی است. این اصطلاح به شرح مشاهدات افراد در خصوص یک رویداد که شاهد آن بودهاند اشاره دارد. به عنوان مثال ممکن است یک توضیح در خصوص دادرسی در مورد یک سرقت و یا یک حادثه جادهای که کسی شاهد آن بوده است مورد نیاز باشد. این امر شامل شناسایی عاملان، جزئیات صحنهی جرم و سایر موارد میباشد. شهادت شاهد عینی، یک حوزهی مهم تحقیق در روانشناسی شناختی و حافظهی انسان است.
هیئت منصفه تمایل دارد تا به شهادت شاهدین عینی به شکلی جدی توجه کند و به طور کلی آن را منبعی از اطلاعات قابل اعتماد تلقی میکند. با این حال، تحقیق در این زمینه نشان داده است که شهادت شاهد عینی میتواند تحتتاثیر بسیاری از عوامل روانشناختی باشد:
– حافظه ترمیمی
– تمرکز سلاحی
– سوالات هدفمند (Loftus and Palmer, 1974)
اضطراب/ استرس در شهادت شاهد عینی
اضطراب یا استرس تقریبا همیشه با جرایم خشونتآمیز در زندگی واقعی مرتبط است. دیفنباخر (۱۹۸۳) ۲۱ مطالعه یا پژوهش را مورد بررسی قرار داد و دریافت که رابطهی استرس-عملکرد، از یک تابع معکوس-U پیروی میکند که توسط منحنی یرکس-دادسون پیشنهاد شدهاست (۱۹۰۸).
منحنی یرکز- دادسون
منحنی یرکز دادسون به این معنیست که برای انجام وظایفی با پیچیدگی متوسط (مانند EWT)، عملکرد با افزایش استرس تا یک نقطهی بهینه افزایش یافته و سپس از آن نقطه شروع به کاهش یافتنمیکند. کلیفورد و اسکات (۱۹۷۸) دریافتند؛ افرادی که فیلمی از یک حملهی خشن را دیدند، تا ۴۰ مورد اطلاعات کمتری نسبت به گروه شاهد یا کنترلی که فیلمی با تنشزایی کمتر را مشاهده کرده بودند، بهیاد آوردند. شاهد عینی که یک جرم واقعی را مشاهدهمیکند، احتمالا استرس بیشتری را نسبتبه شرکت در یک آزمایش متحملمیشود که نشانمیدهد دقت حافظه ممکناست حتی در زندگی واقعی بیشتر تحتتأثیر قرار گیرد.
با اینحال، مطالعهی یویل و کتشال (۱۹۸۶) در تضاد با اهمیت تأثیر استرس بر حافظه شاهد عینی است. آنها نشاندادند که شاهدان حادثهای در زندگی واقعی (یک تیراندازی در خارج از مغازهی اسلحه فروشی در کانادا) خاطرات دقیق قابل توجهی در خصوص یک رویداد استرس زا که شامل استفاده از سلاح میشد داشتند. یک سارق اسلحه و پول را دزدید، اما پس از شش بار شلیک به سوی او درگذشت.
پلیس با شاهدان مصاحبهکرد و سیزده نفر از آنها پنج ماه بعد دوباره مورد مصاحبه قرار گرفتند. حتی پس از یک مدت طولانی، یادآوری همچنان دقیق بود و دو سوال گمراهکننده که توسط تیم تحقیقاتی پرسیده شده بود بر دقت یادآوری تأثیری نداشت.
یکی از نقاط ضعف مطالعه این بود که شاهدانی که بالاترین سطوح استرس را تجربه کردهبودند، درواقع نزدیک به این رویداد بودند و این مورد (یعنی نزدیکی بهمحل رویداد) ممکناست بهدقت یادآوری حافظه آنها کمککند.
مطالعهی یویل و کتشال دو نکتهی مهم را نشانمیدهد:
- مواردی در یادآوری زندگیواقعی وجود دارد که در آن حافظه برای رویدادی اضطراب/ استرسزا، حتی چندماه بعد، همچنان دقیق عملمیکند.
- بهکارگیری سؤالات گمراهکننده در زندگی واقعی، ممکناست تأثیری همانند مطالعات آزمایشگاهی (مثلا آزمایش پالمر و لوفتوس) نداشته باشد.
حافظه ترمیمی در شهادت شاهد عینی
تئوری حافظه ترمیمی بارتلت برای فهم اعتبار شهادت شاهدان عینی بسیار مهم است، زیرا پیشنهاد میکند که یادآوری مستلزم تفسیر شخصی به همراه توجه به هنجارها و ارزشهای آموخته شده یا فرهنگی ما و همچنین شیوهی درک ما از جهان میباشد.
بسیاری از مردم بر این باورند که حافظه چیزی شبیه نوار ویدئویی است. در یک ضبط ویدیویی؛ ذخیرهسازی اطلاعات همانند ضبط بوده و به یاد آوردن اطلاعات نیز مانند پخش موارد ثبت شده است. اطلاعات در همان شکلی که رمزگذاری شده بودند بازیابی میشوند. با این حال، حافظه به این ترتیب عمل نمیکند. این یک ویژگی مختص به حافظه انسانی است که سببمیشود ما اطلاعات را دقیقا همانطوریکه به ما ارائهشده ذخیرهنکنیم. در عوض، مردم اطلاعات را از جان کلام و یا معنای اساسی آن استخراج میکنند.
به عبارت دیگر، مردم اطلاعات را به گونهای ذخیره میکنند که برای آنها مناسبتر باشد. ما با تلاش برای انطباق اطلاعات با طرحها و الگوها که راهی برای سازماندهی اطلاعات میباشند، برای اطلاعات معنی و مفهومسازی می کنیم. طرحها «واحدهایی» از دانش و شناخت ذهنی هستند که با افراد، اشیا و یا موقعیتهای متعددی مواجه میشوند. آنها به ما اجازه میدهند که آنچه را که ما با آن مواجهیم را درک کنیم و در نتیجه بتوانیم پیش بینی کنیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و ما باید در هر شرایطی چه کاری را انجام دهیم. این طرحها ممکن است بخشی از ارزشهای اجتماعی و بنابراین تعصبهای ما باشد.
نتیجه شهادت شاهدان میتواند غیرقابلاعتماد باشد
بنابراین، طرحها میتوانند اطلاعات ناآشنا یا ناخودآگاه «غیرقابلقبول» را بهمنظور «انطباق» با دانش یا طرحهای موجودمان متحول و دگرگون سازند. از این رو، نتیجهی شهادت شاهدان عینی میتواند غیرقابل اعتماد شود. بارتلت این نظریه را با استفاده از داستانها و گزارشات مختلفی مورد آزمایش قرار داد تا نشان دهد حافظه یک فرایند فعال است و به تفسیر فردی یا ساخت و ساز مربوط میشود.
بارتلت (۱۹۳۲) در مطالعهی معروفش بهنام «جنگ ارواح» نشانداد حافظه فقط یک ضبط واقعی از آنچه اتفاق افتاده است نمیباشد، بلکه ما تلاشمان را پس از معنا کردن آن نیز انجاممیدهیم. مقصود بارتلت از این کار این بود که نشان دهد؛ ما سعی میکنیم آنچه را که به یاد میآوریم را با آنچه که در مورد جهان به طور واقع میدانیم و درک میکنیم تطبیق دهیم. در نتیجه، ما اغلب خاطرات خود تا جایی که برای ما معقولتر شوند تغییر میدهیم.
شرکتکنندگان در مطالعهی بارتلت، داستانیرا میشنیدند و سپس میبایست داستان را برای شخص دیگری بگویند و بههمین ترتیب روند ادامهمییابد. همانند یک بازی «نجواها یا زمزمههای چینی» (نام یک بازی با حداقل ۵ شرکتکننده Chinese Whispers). داستان، قصهای عامیانه مربوط به آمریکای شمالی بهنام «جنگ ارواح» بود. وقتی که از شرکتکنندگان خواسته شد تا جزئیات داستان را بازنویسی کنند، بهنظر میرسید که هرکدام آن را به روش خودش بهیاد میآورد. با تکرار گفتنها به یکدیگر، نقلقولها کوتاهتر شدند، ایدههای گیجکننده منطقی شده یا کاملا حذفشدند. و بهمنظور خودمانیتر کردن یا متعارفسازی بیشتر، جزئیات تغییر کردند.
مثلا اطلاعات در مورد ارواح حذف شد، زیرا توضیح دادن آن دشوار بود. در حالیکه شرکتکنندگان اغلب این ایده را بهیاد میآوردند که «رفتنی در کار نبود، زیرا او بهوالدینش نمیگفت کجا رفتهاست». دلیل این یادآوری این بود که چنین وضعیتی برای آنها آشنا بود.
خاطرات شامل هرچیزی میشود
با توجه به این تحقیق بارتلت نتیجه گرفت که حافظه دقیق نیست. و از طریق طرح یا الگوی موجود یا چیزی که ما از قبل در مورد جهان میدانیم، مورد تحریف قرارمیگیرد. بنابراین بهنظر میرسد هریک از ما «خاطرات خود» را بازسازی میکند تا با باورهای شخصیمان در مورد جهان مطابقت داشتهباشد.
این امر به وضوح نشانمیدهد که خاطرات ما شامل هرچیزی میشود، اما قابلاعتماد بوده و تصاویری ثبتشده از رویدادها میباشد. آنها خاطرات فردی هستند که بر اساس کلیشهها، باورها، انتظارات و غیره شکل گرفته و ساخته شدهاند. مفاهیم پیرامون این موضوع را میتوان حتی به شکل واضحتر در مطالعه آلپورت و پستمن (۱۹۴۷) مشاهده کرد. وقتی از شرکتکنندگان خواستهشد جزئیات تصویر پایین را بیاد آورند، تمایلداشتند اینگونه گزارشدهند که این مرد سیاهپوست میباشد که تیغ اصلاح دردست داشته. (در حالی که تیغ اصلاح در دستان مرد سفیدپوست است).
واضح است که این موضوع درست نیست و این مورد نشان میدهد که حافظه یک فرآیند فعال است. و میتواند با توجه به آنچه که شما انتظار دارید بر اساس دانش شما اتفاق افتد. و همچنین درک شما از جامعه(مثلا طرحها و الگوهای ما) تغییر کند.
تمرکز سلاحی در شهادت شاهد عینی
این مورد به تمرکز شاهد عینی بر روی سلاح اشاره دارد. که باعثمیشود فرد شاهد از دقت و توجه روی سایر جزئیات جرم و جنایت خودداریکرده و بهنوعی آنها را حذفکند. در یک جرم مسلحانه، این موضوع عجیب و غیرمعمول نیست که یک شاهد بتواند سلاح بکارگرفته شده را با جزئیاتی بسیار دقیقتر از فردی که آن را نگه داشته باشد توصیف کند (به سلاح بیشتر از فرد مجرم توجه میکند).
لوفتوس و همکارانش (۱۹۸۷) طی آزمونی، یک سری از اسلایدها که به مشتری یک رستوران مربوطبود را به شرکتکنندگان نشاندادند. در یک نسخه از اسلایدها، مشتری یک اسلحه داشت. اما در نسخهای دیگر همان مشتری یک دفترچه و یا چک لیست به همراه داشت. شرکت کنندگانی که نسخهی شامل تفنگ را دیده بودند تمایل داشتند تا بر اسلحه تمرکز کنند. درنتیجه، احتمال تشخیص هویت مشتری در ادارهی تشخیصهویت پلیس برای این افراد، نسبتبه افرادیکه نسخهی چکلیست را دیدهبودند کمتر بود. (زیرا به دلیل تمرکز بر سلاح، به فرد توجه نکرده بودند). با این حال، مطالعهی یویل و کتشال (۱۹۸۶) در تضاد با اهمیت تأثیر تمرکز سلاحی بر حافظه شاهد عینی است.