ریچارد اتکینسون
زندگینامهی ریچارد اتکینسون :
ریچارد اتکینسون در ۱۹ مارس ۱۹۲۹ در ایالات متحده آمریکا متولد شد. او روانشناس، پژوهشگر، و استاد دانشگاه اهل ایالات متحده آمریکا است. او از روسای سابق دانشگاه سن دیگو کالیفرنیا بوده است. در پی سالها فعالیت، ریچارد اتکینسون آخرین رئیس انجمن پیشبرد علوم آمریکا و همچنین کرسی ریاست انجمن دانشگاههای آمریکایی را همراه با میراثی از جوایز و قله افتخارات علمی آمریکا نصیب خود کرده است. وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون کمکهزینه گوگنهایم شده است.
مدل حافظهی چندمخزنی ریچارد اتکینسون
مدل حافظهی چندمخزنی (که همچنین به عنوان مدل مودال نیز شناخته میشود) توسط ریچارد اتکینسون و شیفرین (۱۹۶۸) پیشنهاد شده است و یک مدل ساختاری محسوب میشود. آنها پیشنهاد کردند که حافظه شامل سه مخزن یا ذخیرهگاه میباشد: یک حافظهی حسی، حافظهی کوتاهمدت (STM) و حافظهی بلندمدت (LTM). اطلاعات، مخزن به مخزن به شیوهای خطی عبور میکند و به عنوان یک مدل پردازش اطلاعات (همانند یک رایانه) با ورودی، پردازش و خروجی توصیف شده است.
اطلاعات توسط ارگانها و یا همان اندامهای حساس شناسایی شده و وارد حافظه حسی میشوند. اگر این اطلاعات مورد توجه قرار گیرند، پس از آن وارد حافظهی کوتاهمدت میشود. اطلاعات تنها در صورتی از حافظه کوتاهمدت به حافظه بلندمدت منتقل شوند که مورد تمرین و تکرار مجدد و بازگویی قرار گرفته باشد (بهعبارت دیگر تکرار شوند). اگر تمرین تکرار و ابقاء (تکرار برای حفظ اطلاعات) اتفاق نیفتد، اطلاعات فراموش شده و از طریق فرایندهای جابجایی یا فروپاشی از حافظه کوتاهمدت حذف شده و از بین میرود.
مخزنهای حافظه
هر مخزن یک ساختار واحد است و ویژگیهای خاص خود را از نظر کدگذاری، ظرفیت و بقاء دارا میباشد.
رمزگذاری روشی است که در طی آن اطلاعات به نحوی تغییر مییابند که میتوان آن را در حافظه ذخیره کرد. سه راه اصلی وجود دارد که میتوان به وسیلهی آن اطلاعات را رمزگذاری کرد (و یا تغییر داد):
۱- بصری (تصویری)،
۲- آکوستیک یا صوتی (صدای)
۳- معناشناسی (مفهومی).
ظرفیت یعنی اینکه تا چه حجمی از اطلاعات میتواند ذخیره شود.
بقاء به دورهی زمانی اشاره دارد که در طی آن اطلاعات میتوانند در مخزنهای حافظه پایدار مانده و باقی بمانند.
حافظهی حسی
– مدت زمان بقاء: ¼ تا ½ ثانیه
– ظرفیت: تمام تجربهی حسی (ظرفیت بزرگتر)
– رمزگذاری: حس خاص (به عنوان مثال؛ مخزنهای مختلف برای هر حس)
حافظهی کوتاهمدت
– مدت زمان بقاء: ۱۸-۰ ثانیه
– ظرفیت: ۲-/+ ۷ مورد
– رمزگذاری: عمدتاً شنوایی
حافظهی بلندمدت
– مدت زمان: نامحدود
– ظرفیت: نامحدود
– رمزگذاری: عمدتاً معنایی (اما میتواند بصری و شنوایی نیز باشد)
مطالعات کلیدی
گلانزر و کونیتز نشان دادند که وقتی یک لیست از کلمات به شرکتکنندگان ارائه میشود، آنها تمایل دارند چند کلمه اول و چند کلمه آخر موجود در لیست را به خاطر بسپارند و احتمال زیادی دارد که کلمات موجود در میانهی لیست را فراموش کنند. این اتفاق به دلیل «اثر موقعیت در سری» رخ میدهد.
این مورد از وجود مخازن جداگانهی LTM و STM پشتیبانی میکند، زیرا آنها یک اثر تأخر و تقدم را مورد بررسی و توجه قرار میدهند. واژههایی که در ابتدای لیست قرار داشتند به حافظهی بلندمدت (اثر تقدم) منتقل میشوند، زیرا فرد وقت دارد که کلمه را تکرار و تمرین کند و کلمات انتهای لیست به حافظهی کوتاهمدت (اثر تأخر) وارد میشوند. شاهد دیگری که از ادعای تفاوت بین STM و LTM حمایت میکرد، مورد KF بود که دچار یک تصادف موتور سیکلت شده و به دنبال آن متحمل آسیب مغزی شده بود. به نظر میرسید LTM در او تحتتاثیر و دگرگونی قرار نگرفته است، اما او تنها میتوانست آخرین اطلاعاتی را که در STM شنیده بود، به یاد آورد.
ارزیابی انتقادی
نقاط قوت مدل حافظهی چندمخزنی ریچارد اتکینسون
یکی از نقاط قوت مدل چندمخزنی این است که درک خوبی از ساختار و روند STM ارائه میدهد. این اتفاق خوبی است، زیرا این موضوع این اجازه را میدهد تا محققان در این مدل، بسط یافته و پیشرفت کنند. این به امر بدین معنی است که محققان میتوانند آزمایشهایی را برای بهبود این مدل انجام داده و آن را معتبرتر سازند و از طرف دیگر ثابت کنند که مخزنها در واقع چه کاری انجام میدهند.
بنابراین، مدل موردنظر تاثیرگذار است، زیرا تحقیقات فراوانی در خصوص حافظه انجام داده است. مطالعات بسیاری که در مورد حافظه انجام شده است، شواهدی را برای حمایت از تمایز بین STM و LTM (از نظر رمزگذاری، بقاء و ظرفیت) ارائه میدهند. این مدل میتواند اثرات تقدم و تأخر را محاسبه نماید.
این مدل توسط مطالعات مربوط به «یاد زُدودگی» پشتیبانی میشود:
به عنوان مثال، مطالعهی مربوط به مورد HM. HM هنوز زنده است، اما بعد از عمل جراحی مغز، مشکلات حافظه بلندمدت در او پدیدار شده است. او تنها برخی از موارد شخصی (مرگ مادر و پدر) یا رویدادهای عمومی (واترگیت، جنگ ویتنام) که در ۴۵ سال گذشته رخ داده است را به یاد میآورد. با این حال، حافظه کوتاهمدت او بدون صدمه و سالم باقی مانده است.
نقاط ضعف مدل حافظهی چندمخزنی ریچارد اتکینسون
مدل بیش از حد ساده شدهاست. مخصوصا هنگامیکه نشانمیدهد هردو حافظه کوتاهمدت و بلندمدت هرکدام بهطور یکسان و یکشکل عملمیکنند. ما اکنون میدانیم که این مورد صحیح نیست. اکنون مشخص شده که حافظه کوتاهمدت و طولانیمدت، پیچیدهتر از آنچیزی است که قبلا تصور میشد.
مثلا مدل حافظهی فعال پیشنهادی توسط بدلی و هیچ (۱۹۷۴) نشانمیدهد حافظه کوتاهمدت بیش از یک مخزن واحد و ساده بوده و شامل اجزای مختلفی (مانند ساز و کار اجرایی مرکزی، دیداری – فضایی و غیره) میباشد.
در مورد حافظه بلندمدت نیز باید گفت که بعید است انواع مختلفی از اطلاعات، مانند بهخاطر آوردن نحوه بازی با یک دستگاه کامپیوتری، قوانین تفریق و بهخاطر سپردن آنچه دیروز انجام دادیم، همه در یک حافظهی بلندمدت واحد ذخیره شوند. در واقع انواع مختلفی از حافظه بلندمدت شناسایی شدهاند. یعنی رخدادی (خاطرات مربوط به رویدادها یا حوادث)، رویهای (دانش چگونگی انجام کارها) و معنایی (دانش عمومی).
تمرین و تکرار، توصیف بسیار سادهای برای انتقال اطلاعات از STM به LTM است. مثلا این مدل فاکتورهایی مانند انگیزه، اثر و استراتژی (مثلا یاد افزاشناسی) را که یادگیری را پایهگذاری میکنند نادیده میگیرد.
همچنین، تمرین و تکرار برای انتقال اطلاعات به LTM ضروری نیست. مثلا چرا ما قادر به یادآوری اطلاعاتی هستیم که هیچگونه تکراری برای آنها انجام ندادهایم (مثلا شنا کردن). اما نمیتوانیم اطلاعاتی را که زمانی برای تکرار و تمرینشان صرفکردهایم (مثلا خواندن یادداشتهایتان هنگام بازبینی) بهیاد بیاوریم. بنابراین، نقش تمرین و تکرار به عنوان وسیلهی انتقال اطلاعات از STM به LTM بسیار کمتر از آن چیزی است که ریچارد اتکینسون و شیفرین (۱۹۶۸) در مدل خود ادعا میکنند.
مدلها بر روی ساختار تأکید داشتند و تمایل دارند که عناصر پردازش حافظه را نادیده بگیرند. (مثلا صرفاً بر روی تکرار توجه و ابقاء تمرکز دارند). مثلا تمرین و تکرار دقیق و با توجه بهجزئیات، بیشتر از تکرار و تمرین و ابقاء به فراخوانی اطلاعات کمکمیکند.
تکرار و تمرین دقیق شامل تجزیه و تحلیل معنیدارتر (مثلاً توجه به تصاویر، تفکر، تداعی معانی و غیره) اطلاعات میباشد. و منجر به یادآوردی بهتر میشود. مثلا معنابخشی به کلمات و یا پیوند دادن آنها با دانش قبلی. این محدودیتها با سطوح مدل پردازش مواجه میشوند.
توجه:
اگرچه منظور از تکرار و تمرین در ابتدا توسط ریچارد اتکینسون و شیفرین به عنوان تکرار و تمرین در خصوص ابقاء (بازخوانی اطلاعات) توصیف شده بود، اما بعدها شیفرین پیشنهاد کرد که این تکرار و تمرین میتواند دقیق و تفضیلیتر باشد. همچنین باید اشاره کرد که مدل چند مخزنی، به دلیل اینکه یک مدل منفعل، یکجانبه و خطی بوده نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.