چگونه با یک رابطه سمی برخورد کنیم؟
چگونه میتوان با یک رابطه سمی برخورد کرد؟
رابطههای سمی (Toxic Relationships) حتی در خانوادههایمان، در محیط کار و در میان روابط دوستیهایمان نیز تجربه میشوند. در صورتی که رابطه سمی به صورت جدی و موثر مدیریت نشود، میتواند بسیار استرسزا باشد.
در حالیکه نمیتوان همیشه از آنها دوری کرد، میتوان روابط مسموم را با مرزهای سالم، مراقبت از خود و مهمتر از همه آگاهی، مدیریت کرد. در اینجا آنچه شما باید در مورد روابط مسموم بدانید آورده شده، از جمله مواردی که باعث میشود یک رابطه مسموم شود، چگونه تشخیص دهید که در یک رابطه مسموم هستید و اینکه موثرترین راههای مدیریت انواع مختلف آن چیست.
تعریف رابطه سمی
رابطه سمی تقریباً در هر زمینهای وجود دارد، از زمین بازی گرفته تا سالن اجتماعات یا اتاق خواب.
زمانی یک رابطه سمی است که بهزیستی شما را تهدید کند، خواه بهزیستی عاطفی شما باشد، خواه بهزیستی روانی شما، یا حتی بهزیستی جسمانیتان.
روابطی که منجر به سوءاستفاده جسمی میشود قطعاً تحت عنوان روابط سمی طبقهبندی میشوند. همچنین روابطی که شخص در آن بیشتر از آنچه دریافت میکند بهطور مداوم میبخشد، ممکن است مسموم باشد، مخصوصا اگر کسی که بیشتر میبخشد به همین دلیل احساس کاستی یا کم ارزشی کند. در بسیاری از موارد، این فرد قادر به تغییر فرایند نیست.
به همین ترتیب، اگر در رابطهای هستید که به طور مداوم احساس میکنید مورد احترام قرار نمیگیرید یا نیازهای شما برآورده نمیشود، ممکن است با گذشت زمان تاثیر مخرب آن را بر عزتنفس خود احساس کنید.
روابطی که شما در آن عدم حمایت، سوء تفاهم، آشکارا یا ظالمانه مورد حمله قرار گرفتن، یا به طرق دیگر رفتار نامناسب را احساس میکنید میتواند جزء دسته روابط سمی باشد. به طور کلی، هر رابطهای که به شما بهجای احساس بهتر، احساس بدتر بودن بدهد، میتواند به مرور زمان به یک رابطه سمی تبدیل شود.
فقط شما میتوانید بگوئید که در یک رابطه، بیشتر احساس بد تجربه میکنید یا احساس خوب؛ اما اگر کسی به طور مداوم حال خوب و رفاه شما را با آنچه انجام میدهد یا انجام نمیدهد تهدید کند، وقت آن رسیده تا روی راهکارها تمرکز کنید.
عوامل و نیروهای موثر در یک رابطه سمی
همهی روابط به دلیل رفتار شخصی دیگر مسموم نیستند، گاهی اوقات بدترین نتایج حاصل تعامل هر دو نفر در رابطه است.
به عنوان مثال، ممکن است یک دوست مقایسهگر داشته باشید که شما را برای اینکه بهترین خود باشید تحت فشار قرار میدهد و شما هم متقابلا این انتظار را از او داشته باشید. اگر هر دو نفر شما از این فرایند لذت میبرید، ممکن است خوب باشد. با این حال، اگر شما به دنبال کسی هستید که قدر و ارزش سخت کوشی شما را بداند و با میزانی از حمایت عاطفی پاسخگو باشد اما دوستتان دائما شما را خوار و خفیف میکند، این فرایند ممکن است از سلامت لازم برای شما برخوردار نباشد. صرفنظر از اینکه قصد دوست شما این است که شما را تخریب یا تحقیر کند، اگر با دوستتان وارد یک جریان رقابتی مبتنی بر غرض ورزی که برای شما خوشایند نیست شده باشید، این مسئله میتواند بیشتر خطرناک باشد.
به همین ترتیب، اگر متوجه شدید که بهترین خودتان برای کسی نیستید- آنها ممکن است راجع به شما بدگویی کنند یا خصلتهای پست و بدی که معمولا ندارید را به شما نسبت دهند- این میتواند باعث شود که شما دو نفر با هم یک رابطه مسموم ایجاد کنید.
چه کاری انجام دهیم؟
اگر خود را در یک رابطه مسموم میبینید، رابطهای که در آن هر دو طرف بدترین حالت را برای یکدیگر به وجود آوردهاند، (یا به عبارت ساده موفق نشدید بهترین خودتان را برای یکدیگر به ارمغان بیاورید) ممکن است بخواهید روی رابطه کار کنید و فرایند را تغییر دهید. به خصوص اگر مزایای دیگری نیز وجود داشته باشد که از رابطه به دست میآورید. ممکن است بخواهید با شخص دیگری راجع به این مسئله صحبت کنید.
در عین حال که مسئولیت نقش خود را در رابطه بهعهده میگیرید، نیازها و احساسات خود را نیز بیان کنید.
معمولا در این وضعیت، این ایدهی خوبیست که در مورد آنچه به عنوان مشکل میبینید صحبت کنید. و اگر میخواهید در فرایند تغییر ایجاد کنید و در مورد چگونگی آن باهم تصمیم بگیرید.
ممکن است بتوانید شیوهای که تعامل دارید را تغییر بدهید. به طوری که هردو نفرتان شروع کنید از راه بهتری نیازهای یکدیگر را برآورده کنید. به طوری که بهترینتان را برای هم رقم میزنید. راهحل ممکن است ارتباط قاطع و مرزهای سالمتر باشد.
روابط سمی آزار دهنده
مسمومیت در تمام روابط متقابل نیست. بعضی افراد ممکن است با شکایت کردنهای مداوم و دیدن نیمهی خالی لیوان و پیوسته در میان گذاشتن این دیدگاه با شما، شیرهی جانتان را بمکند.
برخی افراد حس میکنند که لازم است دائما با دیگران بحث کنند، توضیح دهند که چرا بهتر میدانند. یا به عیب و ایرادهای دیگران اشاره کنند، که احتمال دارد کاسه صبرتان را لبریز کند. این فرد ممکن است با همه اینطور رفتار کند و احتمالا آنها حتی از تاثیرشان بر روی دیگران آگاه نیستند. آنها ممکن است راههای سالمتری را که برای برقراری ارتباط لازم است نشناسند. احتمالاً آنها نمیدانند چگونه نشانههای اجتماعی را به خوبی تشخیص دهند تا بدانند چه زمانی مردم را ناامید میکنند یا در آنها این احساس را که شنیده نمیشوند به وجود میآورند.
چه کاری انجام دهیم؟
شاید تصمیمبگیرید زمان وقتگذراندن با افرادیکه باعث ناامیدیتان میشوند یا ناخشنودی را بهزندگیتان وارد میکنند، محدود کنید. با این وجود، ممکن است بخواهید در رابطه با مسائل خود با آنها صحبتکنید و ببینید چه اتفاقی میافتد.
انتظار تغییر از افرادی که فاقد خودآگاهی یا مهارتهای اجتماعی هستند، بیهوده است. با این وجود، در مقیاسهای کوچکتر، این روابط میتوانند از یک ماهیت مسموم در زندگیتان، صرفا بهیک ناراحتی تبدیلشوند.
اگر این شخص کسی است که لازمست با او در تعامل باشید، مانند اعضای خانواده یا همکار، شاید بهتر باشد تعاملتان را محدود کنید و زمانی که شرایط این را گواهی میدهد، تلاش کنید بدون درگیر شدن از حقتان دفاع کنید.
افراد شدیداً سمی
بعضی از افراد، مخصوصا افراد خودشیفته (و خویشاوندان نزدیک آنها، جامعه ستیزان) تمایل دارند با جلب توجه و تحسین افراد دیگر، تغذیه شوند.
افراد خودشیفته در جستجوی احساس برتری، به اینکه از مردم برتر باشند و در آنها احساسی مبنی بر کمتر بودن ایجاد کنند، احساس نیاز میکنند. آنها ممکن است شما را به صورت عمدی و ماهرانه خوار و خفیف کنند. شاید دستاوردی که به آن افتخار میکنید مورد تمسخر قرار دهند یا به شما به این خاطر توهین کنند. یا اینکه شما را به امید روزیکه بالاخره از سمتشان پذیرفتهمیشوید و رفتارشان با شما خوشایندمیشود، پا در هوا نگهدارند.
اینکه آیا آنها از آنچه انجام میدهند آگاه هستند یا نه، ممکن است همیشه قابل تشخیص نباشد. شاید آنها پیوسته با رفتارشان اسباب ناراحتی شما را فراهم کنند و باعثشوند نسبت به خودتان حس بدی داشته باشید. آنچه اهمیت دارد اینست که نتیجه کماکان یکسان است: شما رضایت خاطر ندارید.
راهکارهای بالقوه
بهترین راهکار با خودشیفتگان یا جامعه ستیزان حقیقی، یا با هر کسی که باعث میشود بهزیستی یا حال خوب شما دچار اشکال شود، این است که بین خود و آنها فاصلهای ایجاد کنید. شما احتمالا قصد ندارید که در آنها تغییری ایجاد کنید. رویارویی با آنها فقط باعث خشمشان میشود بدون اینکه مسئلهای حل شود.
مثلاً افراد خودشیفته واقعا در پذیرش مقصر بودن و گناه خود بسیار مقاوم هستند. چون آنها اصلا اعتقادی به اینکه اشتباهی مرتکب میشوند ندارند. آنها این کار را تهدیدی بر علیه اینکه کامل و بدون نقص دیده شوند میدانند. ممکناست شما برای بحث در رابطه با احساساتتان با شخصیکه با او در رابطه سمی هستید تلاشکرده و شکستخورده باشید. حتی اگر قادر باشید خود را بیان کنید، ممکن است احساس کنید دارید با یک ناشنوا صحبتمیکنید.
اغلب بهتر است بین خودتان با این افراد فاصلهای تنظیم کنید، یا حداقل پذیرید که باید از خودتان محافظت کنید. این پذیرش باعث نمیشود در آنها تغییری ایجاد شود. اما میتواند در به حداقل رساندن اضطراب معاشرت با این افراد کمککننده باشد.
منبع:
https://www.verywellmind.com/
سلام آقای دکتر. من یه ادم سمی بودم برای دوستم به دلیل اینکه به اندازه ی اون براش وقت نمیزاشتم و اون همیشه اولین کسی بود که میومد تا با هم باشیم چون در دو کلاس مختلف بودیم درحالیکه سال اول دوستی هم کلاسی بودیم و اون موقع خیلی بیشتر میتونستیم در کنار هم باشیم، به ندرت ابراز احساس عاطفی میکردم، وقتی در کنار هم بودیم مشغول کار دیگه ای بودم مثلا مطالعه میکردم و زیاد شده که قرارمون رو به خاطر اینکه من باید درس میخوندم لغو کنم همینطور بهم گفت که بیا با هم بریم سینما ولی چون مادرم قبول نکرد گفتم که نمیام. اونم معاشرتش سردتر شد شاید براش سوء تفاهم ایجاد شده بود که من نمیخامش. من هم خواستم خودم رو از زندگیش حذف کنم و فک میکردم این به نفع خودشه، بعد یه مدت با رفتارش دعوت کرد که به جمع خودش و دوستش اضافه شم ولی من هیچ وقت این کارو نکردم به نظرتون اشتباه کردم؟ اخه من هم کمی دلخور بودم و هم خودمو ادم سمی براش میدونم اون الان دوستی داره که خیلی بهتر و بیشتر براش وقت میزاره. راستش هیچ وقت نفهمیدم چم بوده خجالتی هستم یا مغرورم یا مشکل روانی دارم خودمم نفهمیدم چمه حتی ازش یه شماره موبایل هم نگرفتم در دوران دوستیمون و کل رابطمون تو مدرسه بوده درحالیکه خیلی دوسش دارم و اونم منو دوست داشته البته الان رو دیگه نمیدونم. فکر میکنم نمیتونم دوست صمیمی کسی باشم. پایان دادن به این رابطه کار درستی بوده؟
شما تا زمانی که به یک رابطه با ثبات و مطلوب برسید باید تجربه های دوستی زیادی را پشت سر یگذارید و از هر رابطه تجربه ای کسب کنید. نگران این رابطه نباشید. از ین روابط باید شکل بگیرد و خراب شود تا شما فردی با تجربخ در دوستی شوید و این بمعنای سمی بودن شما نیست
سلام
من فکر می کنم در یک رابطه ی سمی هستم. به این صورت که پارتنرم هیچ وقت قبول نمی کنه اشتباهاتی داره. تقریبا دو هفته یه بار دعوای شدید داریم و من مدام توضیح می دم و ایشون می گه نمی خواد بشنوه. در نهایت هم انتظار داره من دلجویی کنم و اینکه هیچ وقت پا پیش نمی ذاره باعث می شه حس کنم براش بی ارزشم. به یاد ندارم تو هیچ بحثی قبول کرده باشه رفتارش بد بوده. مدام قضاوتم می کنه و در هر بحثی صفات بد بهم نسبت می ده. یا عصبانی می شه اگر بهش انتقاد کنم و می گه من مشکل دارم که از کارش ناراحت شدم و براش توضیح می دم ولی بازم می گه نمی خواد باهام حرف بزنه. تنها مشکلی که باهاش دارم همینه برای همین تو رابطه موندم. به نظر شما چطور می تونم باهاش صحبت کنم که گارد نگیره و این رفتار رو اصلاح کنه؟
هیچ راهی ندارد مگر اینکه خود او قبول کند کاری برای خویش انجام بدهد.