دیوید ای کلب
زندگینامهی دیوید ای کلب
دیوید ای کلب (متولد ۱۹۳۹) نظریهپرداز متدهای تعلیم و تربیتی از آمریکا میباشد. مقالات او عمدتاً در مورد یادگیری تجربی، تغییرات شخصی و گروهی، توسعه شغلی و آموزش حرفهای میباشند. او بنیانگذار و رئیس مؤسسه سیستمهای مبتنی بر یادگیری تجربی (Experience Based Learning Systems (EBLS است. وی مدرک دکترای خود را در سال ۱۹۶۷ از دانشگاه هاروارد و در رشتهی روانشناسی اجتماعی دریافت نموده است.
سبکهای یادگیری کلب و چرخه یادگیری تجربی
دیوید ای کلب مدل سبک یادگیری خود را که با توجه به آن به توسعهی برآورد خود از یادگیری پرداخته بود، در سال ۱۹۸۴ منتشر کرد. نظریه یادگیری تجربی او در دو سطح کار میکند: یک چرخهی چهار مرحلهای از یادگیری و همچنین چهار سبک یادگیری مجزا. بخش زیادی از نظریه او مربوط به فرآیندهای شناختی درونی یادگیرنده میباشد.
او اظهار میدارد که یادگیری شامل دستیابی به مفاهیم انتزاعی است که میتواند به صورت انعطافپذیر در طیف وسیعی از شرایط مورد استفاده قرار گیرد. در نظریهی او، انگیزه برای توسعهی مفاهیم جدید توسط تجربیات جدید فراهم شده است. «یادگیری فرآیندی است که به موجب آن، دانش از طریق تحول و دگرگونی تجربه ایجاد میشود.»
چرخه یادگیری تجربی دیوید ای کلب
تئوری سبک یادگیری تجربی کلب بهطور معمول با استفاده از یک چرخهی یادگیری چهار مرحلهای نشان داده میشود که یادگیرنده طی آن از تمام مراحل تأثیر میپذیرد:
۱. تجربه عینی – (مواجه شدن با یک تجربه یا وضعیت جدید، یا ارائهی یک تفسیر مجدد از تجربهی موجود).
۲. مشاهدات تأملی نسبت به تجربهای جدید (این امر در مورد اهمیت خاص هرگونه ناسازگاری بین تجربه و درک است).
۳. مفهومسازی انتزاعی (تأمل منجر به ایجاد یک ایدهی جدید و یا اعمال اصلاح در یک مفهوم انتزاعی موجود میشود.)
۴. آزمایشگری فعال (یادگیرنده برای مشاهدهی نتیجه، آن را در جهان اطراف خود بهکار میبندد).
یادگیری موثر زمانی رخ میدهد که یک فرد، طی چهار مرحله و بدین ترتیب پیشرفت کند:
با استفاده از (۱) وجود یک تجربهی عینی و (۲) مشاهده و تأمل بر روی تجربهای که منجر به (۳) شکلگیری مفاهیم انتزاعی (تجزیه و تحلیل) و تعمیم (نتیجهگیری) میشود و سپس (۴) بهمنظور آزمون فرضیه در موقعیتهایی در آینده که منجر به تجربیات جدید میگردد، بهره گرفته میشود.
او یادگیری را بهعنوان یک فرایند یکپارچه میبیند که هر مرحله، حمایتی متقابل را انجام میدهد و مواد اولیه و زیرساخت لازم برای رسیدن به مرحلهی بعد را فراهم میآورد. این امکان وجود دارد که فرد در هر مرحلهای وارد شده و از طریق توالی منطقی موجود در آن، به دنبال آن حرکت کند.
با این حال، یادگیری تنها زمانی اتفاق میافتد که یک یادگیرنده بتواند تمام چهار مرحلهی این مدل را اجرایی کند. بنابراین، هیچ مرحلهای از چرخه به تنهایی بهعنوان یک روش یادگیری موثر عمل نمیکند.
روشهای یادگیری در نظریه یادگیری دیوید ای کلب
نظریه یادگیری دیوید کلب (۱۹۷۴) چهار سبک یادگیری متمایز را مشخص میکند که براساس یک چرخه یادگیری چهار مرحلهای (شکل فوق) بنا نهاده شده است. او توضیح میدهد که افراد مختلف بهطور طبیعی ترجیح میدهند سبکی خاص و متفاوت از یادگیری را داشته باشند. عوامل مختلف بر روی سبک موردنظر شخص تاثیر میگذارد. به عنوان مثال، محیط اجتماعی، تجربیات آموزشی و یا ساختار شناختی اولیهی فرد در این مورد تأثیرگذار هستند.
مواردی ممکن است بر انتخاب سبک تاثیر بگذارد، اما در نهایت این سبک یادگیری است که اولویت میشود و در واقع، محصولی از دو جفت متغیر یا دو انتخاب مجزا است که ما آنها را ایجاد میکنیم و وی نیز از آنها بهعنوان خطوط یک محور یاد کرده است که هر کدام با حالتهای متضاد در هر دو طرف قرار گرفتهاند:
یک نمایش معمول از دو زنجیره کلب این است که محور شرق-غرب، زنجیرهی پردازش (Processing Continuum) (چگونگی رویکرد ما به یک کار) نامیده شده و محور شمال-جنوب زنجیرهی ادراک (Perception Continuum) (پاسخ احساسی ما یا اینکه چگونه در مورد آن فکر یا احساس میکنیم) نامیده میشود.
توصیف سبکهای یادگیری دیوید ای کلب
دانستن سبک یادگیری یک شخص (و یا خود شما)، این امکان را میدهد تا یادگیری در جهت روشی که دارای اولویت میباشد انطباق یابد. به گفتهی وی، هر کس به نیازهای انگیزشی تمامی سبکهای یادگیری پاسخ میدهد و در نهایت یک یا چند مورد که با شرایط و الویتهای فرد در خصوص سبک یادگیری تناسب بیشتری دارد را مورد تأکید قرار میدهد.
در اینجا شرح مختصری از چهار سبک یادگیری کلب وجود دارد:
واگرایی (احساس و مشاهده کردن – CE / RO)
این افراد قادر به مشاهدهی چیزهای مختلف هستند. آنها حساس میباشند. آنها مشاهده کردن را به انجام دادن ترجیح میدهند و بهدنبال جمعآوری اطلاعات و استفاده از تخیل و تصویرسازی برای حل مشکلات میباشند. آنها در مشاهده کردن موقعیتهای عینی از میان دیدگاههای مختلف، بهترین هستند.
کلب این سبک را «واگرا» نامیده است، زیرا این افراد در شرایطی مانند طوفان فکری که نیاز به تولید ایده است، به بهترین شکل ممکن عمل میکنند. افراد داری سبک یادگیری واگرا، علایق فرهنگی فراوانی داشته و مایل به جمعآوری اطلاعات هستند.
آنها به مردم علاقمند هستند، به تخیل و عاطفه تمایل داشته و مایلند تا در امور هنری قوی باشند. افراد با سبک واگرا، ترجیح میدهند ذهنی باز داشته باشند و همچنین برای دریافت بازخوردهای شخصی در گروهها فعالیت کنند.
جمعکننده (مشاهده و فکر کردن – AC / RO)
الویت یادگیری در سبک جمع کننده شامل رویکردی مختصر و منطقی است. ایدهها و مفاهیم مهمتر از مردم میباشند. این افراد به جای یک فرصت عملی، نیاز به تفسیری روشن و صریح دارند. آنها در فهم اطلاعات گسترده و سازماندهی آن در قالبی روشن و منطقی، بهترین هستند.
افرادی که دارای سبک یادگیری جمعکننده میباشند، کمتر بر روی مردم تمرکز کرده و بیشتر علاقهمند به ایدهها و مفاهیم انتزاعی هستند. افراد با این سبک، بیش از آنکه به روشهای مبتنی بر ارزش عملی گرایش یابند، به سوی نظریههای منطقی مستدل جذب میشوند.
این سبک از یادگیری برای اثربخشی در حرفههای اطلاعاتی و علمی مهم است. در موقعیتهای یادگیری رسمی، افراد با این سبک ترجیح میدهند به مطالعه، سخنرانی، بررسی و پیگیری مدلهای تحلیلی و همچنین صرف کردن زمان برای اندیشیدن به تمامی زوایای مسائل بپردازند.
همگرا (انجام دادن و فکر کردن- AC / AE)
افراد با سبک یادگیری همگرا میتوانند مشکلات را حلکنند و از یادگیری خود برای پیدا کردن راهحل مسائل عملی استفادهکنند. آنها الویتهای فنی را ترجیح میدهند و کمتر خود را درگیر مردم و جنبههای بین فردی مربوط به آن میکنند.
افرادی که سبک یادگیری آنها همگرا میباشد، در یافتن کاربردهای عملی برای ایدهها و نظریهها بهترین هستند. آنها قادر به حل مشکلات بوده و تصمیمات خود را با پیدا کردن راهحلهایی برای سوالات و مشکلات اتخاذ میکنند.
افرادی که دارای سبک یادگیری همگرا هستند، بیش از آنکه به سوی مسائل اجتماعی یا بین فردی گرایش داشته باشند، به سمت کارهای فنی و همچنین مشکلات جذب میشوند. سبک یادگیری همگرا، افراد را در تخصصها و امور مربوط به تکنولوژی توانا میسازد. افرادی با سبک همگرا، علاقهمند به امتحان ایدههای جدید، شبیهسازی و کار با برنامههای عملی میباشند.
انطباق یابنده (انجام دادن و احساس کردن – CE / AE)
سبک یادگیری انطباق یابنده یک سبک «عملی» است و به جای منطق بر شهود متکی است. این افراد از تجزیه و تحلیل دیگران استفاده میکنند و ترجیح میدهند یک رویکرد عملی و تجربی را اتخاذ کنند. آنها به سوی چالشها و تجربیات جدید و برنامههای اجرایی جذب میشوند.
آنها غالبا به جای عمل کردن بر اساس تحلیل منطقی، بر اساس «حس غریزی» عمل میکنند. افرادی که دارای سبک یادگیری انطباق یابنده میباشند، بیش از آنکه تمایل به استفاده از تجزیه و تحلیل خودشان داشته باشند، مایل به استفاده از اطلاعات دیگران هستند.
الزامات آموزشی
هر دو مرحله و چرخهی یادگیری کلب میتواند توسط معلمان، به منظور انجام یک ارزیابی منتقدانه نسبت به یادگیری متداول در دسترس دانشآموزان و همچنین برای ایجاد فرصتهای مناسبتر یادگیری مورد استفاده قرار گیرد.
تعلیمدهندگان باید اطمینان حاصل کنند که فعالیتها به طرزی طراحی و اجرایی میشوند که هر دانشآموز فرصتی برای درگیر شدن با سبکی که برای او مناسب است را در اختیار داشته باشد. همچنین افراد میتوانند به وسیلۀ شناخت سبکهای یادگیری دارای اولویت کمتر و تقویت آنها از طریق استفاده از چرخه یادگیری تجربی، به طور موثرتری یاد بگیرند.
در حالت ایدهآل، فعالیتها و اصول باید بهگونهای توسعهیابد که تواناییهای مربوط به هرمرحله از دوره یادگیریتجربی را دربر بگیرد. و دانشآموزان نیز بتوانند به صورت یک توالی، کل فرایند را سپری کنند.