درمان طرحواره محرومیت هیجانی
درمان طرحواره محرومیت هیجانی
برای درمان طرحواره محرومیت هیجانی، باید شش گام را طی کنید.
گام اول: فقدان کودکی خود را درک کنید.
کودک محروم درون خودتان را درک کنید. همیشه اولین قدم، درک کردن است. شما باید نسبت به آنچه در کودکی برایتان رخ داده است، به حقیقت پی ببرید.
همانطور که میدانیم، رسیدن به چنین نقطهای در این تله احتمالا کمی سخت خواهد بود. حتی ممکن است ندانیم دچار چنین تلهای شدهایم. بعضی از مراجعین، زمانی که پیش رواندرمانگر میروند چنین محرومیتی را به وضوح به یاد دارند و بعضیها به یاد ندارند. بعضیها در روند درمان میتوانند تصاویری از نادیده گرفتهشدن را به خاطر بیاورند. مثلا تصویری از یک کودک بیمادر در بسیاری از موقعیتها مانند زمانیکه در مدرسه جایزه میگرفتند یا وقتی که موفقیتی را در دبیرستان یا دانشگاه بهدست آوردند.
این افراد میتواندد به خاطر بیاورند که در بسیاری از موارد، فقدان مادر را مجبور بودند به تنهایی تحمل کنند. به واسطهی اینکه مادرشان زحمت همراهی را به خودش نمیداد.
در بعضی از موارد، افراد میتوانند خشم خودشان را نسبت به محرومیت پیدا کنند. اما با دسترسی به رنج آن، مشکل دارند و در واقع رنج محرومیت را نمیخواهند بپذیرند یا با آن روبرو شوند. آنها از یک مکانیزم ضد حمله مانند استفاده میکنند.
اما از طرفی دیگر، بعضی از انسانها هستند که با این رنج در ارتباط هستند. و با اینکه در دوران کودکی، احساس تنهایی زیادی میکردند و یک نوع مکانیزم تسلیم شدن را به کار بردند، کماکان این رنج را با خودشان حمل میکنند. این افراد شاید دسترسی به خشم برایشان دشوار باشد.
سعی در داشتن هردو حس، از اهمیت زیادی برخوردار است. هم برای کسانی که این فقدان را تجربه کردند و رنج را تجربه نکردند و نخواستند با رنج روبرو شوند؛ و هم برای آن دسته از افرادی که با خشمی که دارند روبرو نشدند. این درک کردن گذشته کار بسیار سختی است.
انواع مختلف فقدان عاطفی
ما معتقدیم سه نوع مختلف از فقدان عاطفی وجود دارد. نگاه کردن به جزئیات میتواند نشان دهد که در کودکی چه اتفاقی برای شما افتاده است. ممکن است تنها در یک یا دو مورد از این موارد گرفتار شده باشید. این سه مورد عبارتند از:
۱-محرومیت از تربیت
۲- محرومیت از همفکری
۳- محرومیت از حمایت و مراقبت
شما ممکن است یکی از محرومیتهای فوق یا دوتا یا هرسه محرومیت را تجربه کرده باشید. هر کدام از این محرومیتها به جنبهی متفاوتی از عشق مرتبط میشود.
محرومیت از تربیت
تربیت به گرمی، توجه و توجه فیزیکی مربوط میشود.
آیا والدینتان شما را در آغوش گرفتهاند؟ مایهی آرامش خاطر شما بودهاند؟ آیا زمانشان را به شما اختصاص میدادند؟ الان که آنها را میبینید، شما را در آغوش میگیرند و میبوسند؟
محرومیت از همفکری
همفکری به داشتن شخصی مربوط میشود که دنیای شما را درک میکند و به احساسات شما اعتبار میبخشد. آیا والدینتان شما را درک کردهاند؟ با احساسات شما همگام بودهاند؟ آیا در هنگام بروز مشکلات، آنها را محرم خود دانستهاید؟ آنها به شنیدن آنچه میگفتید، علاقه نشان میدادند؟ آیا حاضر بودند از احساساتشان با شما سخن بگویند؟ میتوانستند با شما ارتباط برقرار کنند؟
محرومیت از حمایت و مراقبت
در نهایت، مراقبت به فراهم کردن قدرت، راهنمایی و هدایت مربوط میشود. آیا به عنوان یک کودک، زمانی که نیاز به نصیحت داشتید، کسی بوده که مراقب شما باشد و باعث شود احساس امنیت کنید؟
به عنوان مثال، بعضی افراد در تمام این سه حوزه احساس محرومیت شدید میکنند. در نتیجه آنقدر آسیب دیدهاند که به عنوان یک بزرگسال، نه میتوانند تربیت و همفکری و مراقبت ببخشند و نه میتوانند دریافت کنند. وضعیت برای بعضیها میتواند پیچیدهتر هم باشد. مثلا ممکن است یکی از والدین شما، نه تربیت کننده بوده و نه همفکر و احساس حمایت را در شما ایجاد نمیکرده است اما والد دیگرتان تا حدی این احساسات را ایجاد میکرده و در نتیجه آسیبهای وارد شده از سمت والد موردنظر را کمی کمتر میکرده و این تله محرومیت هیجانی را در شما ضعیفتر کرده است.
شاید هم در بعضی موارد، پدر یا مادرتان، نصیحت بیش از حد به شما میکردند. در واقع با تشدید این تربیتها، ایجاد اضطراب در شما میکردند و در نتیجه این فقدان عاطفه و محرومیت از هیجان مناسب و متعادل، در شما دوباره شکل گرفته است.
اولین قدم در جهت درک محدودیت کودکی، تصویرسازی ذهنی است. به مکانی ساکت بروید و اجازه دهید تا خاطرات کودکی کاملا به ذهن شما خطور کند. خاطرات را به طور کامل و با تمام احساسی که در آن زمان داشتید، به خاطر بیاورید. تصور کنید و به بررسیها آنها بپردازید. برای پدر و مادرتان به صورت جداگانه تصویرسازی کنید. تمام اعضای خانوادهتان را در تصویرسازی دخیل کنید تا به تصویر بهتری برسید.
گام دوم: احساس فقدان در روابط کنونیتان را کنترل کنید.
با نیازهای خود مبنی بر تربیت و پرورش و هدایت و همدردی، ارتباط برقرار کنید. نسبت به احساس محرومیت در زندگی کنونیتان آگاهای بیشتری داشته باشید. به خودتان یاد بدهید که هر زمان تله شما در حال تحریک شدن است، هوشیار باشید.
این مساله ممکن است زمانی رخ بدهد که احساس بیارزشی، تنهایی یا پوچی میکنید یا هیچکس احساس شما را درک نمیکند. اینکه به خودتان اجازه دهید تمام احساساتی را که در کنار تله محرومیت هیجانیتان حس کنید، مسالهای حایز اهمیت است. هیچ احساسی را سرکوب نکنید. تا جایی که میتوانید، تمام طیفهای احساسی را کشف کنید.
میتوانید با استفاده از تصویرسازی، پیشروی بیشتری با احساسات خودتان داشته باشید. زمانی که رخدادی خاص در زندگی کنونیتان منجر به احساس شدیدی از محرومیت میشود، خودتان را از طریق تصویرسازی، آرام کنید.
گام سوم: روابط گذشتهتان را مرور و الگوهای تکرارشونده را معین کنید.
فهرستی از خطرهایی را که از حالا به بعد بایستی از آنها دوری کنید، تهیه نمایید. فهرستی از مهمترین روابط زندگیتان تهیه کنید. ممکن است بخواهید روی روابط عاشقانه، خانوادگی و دوستی تمرکز کنید. به مشکلی که برای هر رابطه پیش آمده است، فکر کنید. آیا شخص مقابل در برآوردن نیازهای شما ناتوان بوده یا تمایلی به این کار نشان نمیداده است؟ با خواستههای پی در پی خود، شخص مقابل را از خودتان راندهاید؟ آیا از بودن با کسی که رفتار خوبی با شما داشته، خسته شدهاید؟ در روابطتان بیشتر از آنچه میپذیرفتهاید، دریافت میکردید؟
با تهیه چنین فهرستی، الگوی رفتاری شما نمایان میشود. ممکن است متوجه شوید نسبت به هرکسی که جذب میشوید، از همان ابتدا نشانههایی بر عدم دسترسی احساسی وجود داشته باشد. البته که در تمامی این موارد، این نشانههای خطر را نادیده میگیرید.
فهمیدن این نکته که عاشقانهترین روابطتان از ابتدا طلسم شدهبودند، میتواند برایتان دردناک باشد.
و یا شاید با تهیه این لیست، به این الگو برسید که در روابطتان زیادی میبخشید و کم دریافت میکنید. و شاید در روابطتان هرقدر هم که از طرف مقابل دریافت میکردید، بازهم احساس رضایت نداشتید و شخصیتی سرزنشکننده را در خودتان ایجاد کردید.
درواقع پس از تهیه این لیست باید ببینید اصل واحد در لیست شما چیست. از چه خطرهایی باید اجتناب کنید.
گام چهارم: از افراد سردی که جذابیت زیادی به وجود میآورند، دوری کنید.
این همان قانون سادیای است که عمل کردن به آن، بسیار مشکل است. درگیر افرادی که دچار فقدان یا محرومیت هستند، نشوید. عمل به این قانون بسیار مشکل است. زیرا این افراد دقیقا همانهایی هستند که بیشتر از هر کسی شما را جذب خودشان میکنند.
اگر شخصی را ملاقات کردید و برایتان جذابیت بسیار زیادی داشت، میزان جذابیت را از صفر تا ده مشخص کنید. اگر نمرهای که دادید ۹ یا ۱۰ باشد، بهتر است در مورد نزدیک شدن به این فرد تجدیدنظر کنید. گاهی چنین روابطی بعد از حجم زیادی از آشفتگیها، به نتیجه میرسد اما اغلب مواقع جذابیت زیادی که حس میکنید، بر اساس تلهای است که آنها در شما به وجود میآورند.
گام پنجم: زمانی که شخصی عاطفی را پیدا میکنید، شانسی برای برقراری رابطه قایل شوید.
آنچه را که میخواهید، به زبان بیاورید. آسیبپذیری خودتان را با شخص مقابلتان درمیان بگذارید. زمانیکه وارد یک رابطه سالم میشوید، فرصتی به آن بدهید. بسیاری از افرادی که دچار این تله هستند، در روابط سالم احساس خستگی و نارضایتی میکنند و قصد ترک میدان را دارند. حتی اگر رابطه شما به نظر بدون هیجان میآید، خیلی سریع و راحت فاصله نگیرید. شاید تنها به این نیاز دارید که به احساس عجیب خود مبنی بر برآوردن نیازهایتان عادت کنید.
به عنوان مثال شاید شما بعد از ناکامی که با یک نفر تجربه کردید، با فرد دیگری آشنا میشوید که گرم و مهربان است و رابطه را با یک جذب بسیار زیاد شروع کردید. و شدیدا جذب فرد جدید شدهاید. اما این جاذبه کم کم تغییر کرده است. هرچه بیشتر در عمق رابطه فرو رفتید، جذابیتی که در ابتدا حس میکردید کمرنگتر شده است.
وقتی این رابطه را بررسی میکنید، احتمال دارد خسته و گلهمند باشید. ممکن است بگویی دیگر جذابیتی به او احساس نمیکنم و شاید این رابطه یک اشتباه بزرگ بوده باشد. شاید اتفاقات خوب هم در این رابطه در حال رخ دادن است که شما نادیده میگیرید.
میتوانید به شریک عاطفیتان اجازه دهید تا به شما اهمیت دهد. علیرغم احساسی که مبنی بر پایان دادن به این رابطه دارید، میتوانید هنوز نسبت به عملی شدنش امید هم داشته باشید. نشانههای مثبت زیادی در ای رابطه میتواند وجود داشته باشد که شما را امیدوار نگه دارد. اول از همه اینکه شما یکبار جذب این فرد شدهاید.
ما معتقدیم جذابیت امری نیست که شما بتوانید آن را بدون آنکه وجود داشته باشد، بیافرینید. اما اگر در آغاز، حداقل میزانی از جذابیت وجود داشته باشد، شانس بازیابی آن در زمان کمرنگشدن، وجود خواهد داشت. اشاره به مشکلات در روابط با امید به اینکه کمی از جذابیت سابق را زنده کنید، ارزشش را دارد.
این مساله بیشتر به اجازه دادن به خود برای ارتباط با فرد مربوط میشود. به اینکه خود را آسیبپذیر کرده و آنچه را که میخواهید، طلب کنید. کم کم شاید متوجه شوید که اغلب مواقع از این فرد خسته نشدهاید، بلکه خشمگین هستید. از اینکه چیزی را که میخواهید، دریافت نمیکنید عصبانی هستید. البته در بسیاری از موارد، شاید چیزی از نیازهایتان به طرف مقابل نمیگویید. این یک الگوی رایج در تلهی فقدان عاطفه است. آنچه را که میخواهید، مخفی نگه میدارید و سپس وقتی به آن نمیرسید، خشمگین میشوید. مخفی نگه داشتن خواستههایتان نوعی تسلیم شدن در برابر تله است. شما میبینید که با داشتن شریکی مهربان، نیازهایتان همچنان برآورده نمیشود.
اگر با شخصی دوستداشتنی در ارتباط هستید، از نیازهایتان به او بگویید. به او اجازه دهید تا از شما مراقبت کند و شما را درک کند.
گام ششم در درمان طرحواره محرومیت هیجانی:
از سرزنش شخص مقابل و زیادهخواهی برای نیازهایتان دست بردارید.
به خشم پناه نبرید. نیازهایتان را مستقیما با شریک عاطفیتان در میان بگذارید. در هنگام خشم از احساس خودتان، به او بگویید. چنین عملی را با آرامش و بدون سرزنش انجام دهید.
در لایهی زیرین خشم، احساس رنج و آسیبپذیری وجود دارد. چنین حسی را با شریکتان در میان بگذارید. اگر فقط خشمتان را بروز دهید، شریکتان را از خودتان دور میکنید. و احتمال اینکه نیازهایتان برآورده شود را هم کم میکنید.
خشمگین شدن و تمنا کردن عملی خودشکنانه است و به ندرت به نتیجه میرسد. تقریبا هیچوقت احساس بهتری نخواهید کرد و شرایط بد و بدتر میشود.
اگر میخواهید رابطهتان عملی شود، باید شریکتان را در جریان افکار و احساستتان قرار دهید. باید خودتان را با او سهیم کنید.
خلاصه
در درمان طرحواره محرومیت هیجانی باید بدانید تله فقدان محبت یکشبه از شما جدا نمیشود. باید آرام آرام از آن دور شوید و با هربار تحریک شدنش، به مبارزه با آن بپردازید. باید تمام خودتان را علیه تله به کار بگیرید. از افکارتان گرفته تا احساس و رفتارتان.
هرچه در کودکی بیشتر آسیب دیده باشید، به تلاش بیشتری نیاز دارید. این یک بیعدالتی دیگر در میان سلسله بیعدالتیهای موجود علیه شما است. شاید شما نیاز به کمک حرفهای یک درمانگر داشته باشید.
یادتان باشد آغاز روند تغییر در پروسهی درمان طرحواره محرومیت هیجانی، شاید برایتان زمان زیادی ببرد. شاید برای اینکه خودتان را در برابر افراد زندگیتان و به ویژه در برابر درمانگرتان آسیبپذیر کنید، مجبور باشید سختیهای زیادی بکشید.