تحقیقات مهم روانشناسی

بقای شی

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

بقای شی

سیر تکاملی و رشد اصلی در طول مرحله‌ی حسی حرکتی، درک این مساله است که اشیا وجود دارند و رویدادها، به طور مستقل از اقدامات آنها (مفهوم شی یا بقای شی) در جهان رخ می‌دهند.

بقای شی به معنای دانستن این امر است که حتی اگر یک شی از نظر پنهان باشد، هنوز هم آن شی وجود دارد. بقای شی به توانایی تشکیل یک بازنمایی ذهنی (مثلا یک طرحواره) از شی نیاز دارد.

مثلا اگر یک اسباب‌بازی را زیر یک پتو قرار دهید، کودکی که به بقای شی دست یافته ‌است می‌داند که اسباب بازی در آنجا وجود دارد و می‌تواند فعالانه آن را جستجو کند.­ در ابتدای این مرحله، کودک به گونه­‌ای رفتار می‌کند که انگار اسباب‌بازی حقیقتا از بین رفته ‌است.

دستیابی به بقای شی به طور کلی انتقال از مرحله­‌ی حسی حرکتی به مرحله­‌ی پیش عملیاتی رشد را نشان می‌دهد.

مطالعه‌­ی توپ و پتو

هدف: پیاژه (۱۹۶۳) می‌خواست تا در مورد این که کودکان در چه سنی بقای شی را به دست می‌آورند، تحقیق کند.

روش: پیاژه در حالی که کودکی در حال تماشایش بود، یک اسباب‌بازی را زیر یک پتو پنهان کرد و مشاهده کرد که آیا کودک به دنبال اسباب‌بازی پنهان گشته می­رود یا خیر.

جستجو برای اسباب‌بازی پنهان شده، نشانه‌ای از بقای شی بود. پیاژه این چنین فرض کرد که کودک تنها در صورتیکه یک بازنمایی ذهنی از اسباب‌­بازی داشت، می­توانست اسباب‌بازی مخفی شده را جستجو نماید.

نتایج:‌ پیاژه دریافت که نوزادان در زمانی که در حدود ۸ ماهگی بودند، به دنبال اسباب‌بازی مخفی می­گشتند.

نتیجه‌گیری: کودکان در حدود ۸ ماهگی از بقای شی برخوردار هستند، زیرا آن‌ها قادر به تشکیل یک بازنمایی ذهنی از شی در ذهن خود می‌­باشند.

ارزیابی: پیاژه فرض کرد که نتایج مطالعه‌­ی او به این دلیل رخ داده‌ است که کودکانِ زیر ۸ ماه درک نمی‌کردند که این شی هنوز در زیر پتو وجود دارد (و بنابراین به آن نرسیدند). با این حال، دلایل دیگری در خصوص اینکه چرا کودک ممکن است به دنبال یک شی نباشد نیز وجود دارد:

حواس کودک می‌تواند پرت شود یا علاقه‌اش را از دست بدهد. بنابراین فاقد انگیزه برای جستجوی شی موردنظر شود. یا ممکن است حقیقتا هماهنگی فیزیکی ضروری برای انجام حرکات جنبشی لازم برای بازیابی شی را نداشته باشد.

ارزیابی انتقادی

شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد بقای شی زودتر از آنچه که پیاژه مدعی بود رخ می‌دهد. بوئر و ویشرت (۱۹۷۲) از یک آزمون آزمایشگاهی به‌منظور مطالعه نوزادان بین ۱ تا ۴ ماهگی استفاده کردند.

آنها به جای استفاده از تکنیک پتوی پیاژه، منتظر ماندند تا کودک به یک شی برسد، سپس چراغ‌ها را خاموش کردند تا شی دیگر قابل‌رویت نباشد. سپس آن‌ها از نوزاد با استفاده از یک دوربین مادون‌قرمز فیلمبرداری کردند. آن‌ها دریافتند که نوزاد تا ۹۰ ثانیه پس  از نامریی شدن شی به تلاش برای دستیابی خود ادامه می‌دهد.

باز هم درست همانند مطالعه­‌ی پیاژه، انتقادات زیادی در مورد «دستیابی در تاریکی» نیز وجود دارد. هر کودک ۳ دقیقه وقت داشت تا کار را تکمیل کرده و به شی برسد. در طی این دوره­ زمانی، این امر محتمل‌است که آن‌ها از روی تصادف این‌کار را باموفقیت تکمیل کرده‌باشند. مثلا (به‌جای اینکه قصد یا نیت جست و جوی شی‌ای را داشته‌باشد) به‌طور تصادفی دست درازکرده و شی را پیداکند. یا حتی با هدف خروج از آن مکان به‌خاطر پریشانی و ناراحتی ناشی از اینکه چراغ‌ها خاموش شده‌بودند به‌شی دست‌یابد.

نقض انتظارات پژوهشی

چالش دیگر در مورد ادعاهای پیاژه از مجموعه‌ای از مطالعات انجام‌شده توسط رنه بیلارگون ناشی‌می‌­شود. او از تکنیکی استفاده‌کرد که به‌عنوان پارادایم نقض انتظار (VOE) شناخته‌می‌شود. این تکنیک از این واقعیت که کودکان بیشتر به‌دنبال چیزهایی‌ند که قبلا با آن‌ها مواجه‌نشده‌­اند، استفاده‌می‌کند.

در آزمایش VOE، نوزادی برای اولین‌بار با وضعیت جدیدی روبرو می‌شود. آن‌ها (محققان) تا زمانیکه نوزادان با روی‌برگرداندن از آن موقعیت اعلام‌می‌دارند که آن امر دیگر برایشان تازگی‌ندارد، به‌کَرات این محرک­ را نشان‌می‌دهند. در مطالعه‌­ی بیلارگون و همکارانش (۱۹۸۵،۱۹۸۷)، محرک خوگیری یا عادت‌کردن یک «پل متحرک» بود که تا ۱۸۰درجه حرکت‌می‌کرد.

بقای شی- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

رنه بیلارگون و همکارانش در مجموعه‌­ای کلاسیک از آزمون‌های بقای‌شی، در ابتدا چشم‌نوزادان را به‌دیدن صفحه‌ای که چرخشی ۱۸۰ درجه‌داشت عادت دادند. سپس جعبه‌­ای در مسیر صفحه قرارگرفت. طی رویداد ممکن، صفحه چرخید، جعبه مسیرش را مسدود کرد و وقتی به‌بالای جعبه رسید متوقف شد. طی رویداد ناممکن، صفحه چرخید، جعبه مسیرش را مسدود کرد، اما سپس تا ۱۸۰درجه به‌مسیرش ادامه‌داد و به‌نظر رسید از میان فضایی‌که جعبه در آن قرار داشت عبور کرد. نوزادان به این رویداد ناممکن به‌مدت طولانی‌تری نگاه‌کردند که حاکی از این بود که آن‌ها به‌صورت ذهنی حضور جعبه‌­ای نامرئی را بازنمایی‌می­­‌کنند.

سپس به‌نوزادان دو محرک جدید نشان‌می‌دهند، که هریک از آن‌ها تغییری در محرک عادت‌پذیری یا خوگیری است. در آزمایش‌ها­ی بیلارگون، یکی از این محرک‌های آزمون، رویدادی ممکنست (یعنی می­‌تواند به‌طور فیزیکی اتفاق‌بیفتد). دیگری رویدادی غیرممکن است (یعنی نمی‌تواند به‌طور فیزیکی اتفاق بیفتد).

در مطالعه­‌ی «پل متحرک» جعبه­‌ای رنگی در مسیر پل متحرک قرار داده‌شد. در رویداد ممکن، پل‌متحرک در نقطه‌ای که مسیرش توسط جعبه مسدود می‌شد توقف‌می­‌کرد. در رویداد ناممکن، پل‌متحرک از میان جعبه گذشته و به‌روی سطح می­افتاد، ظاهراً (اما نه‌واقعا) جعبه ناپدید شده‌بود.

بیلارگون متوجه‌شد نوزادان به‌رویداد ناممکن بیشتر نگاه‌می‌کنند. او نتیجه‌گیری‌کرد که این امر موجب شگفتی نوزادان‌شده و نوزادان متعجب‌شدند. زیرا آن‌ها انتظاراتی درباره رفتار اشیای فیزیکی داشتند که رویداد غیرممکن آن‌را نقض کرده‌بود.

به‌عبارت دیگر، نوزادان می‌دانستند جعبه هنوز پشت پل‌متحرک است. علاوه بر این، آن‌ها می‌دانستند یک جسم جامد نمی‌تواند از جسم جامد دیگر عبور کند. نوزادان شرکت‌کننده در این مطالعه پنج‌ماه سن داشتند، سنی‌که پیاژه می‌گوید چنین دانشی بی‌گمان فراتر از (توان) آن‌هاست.

منبع:

https://www.simplypsychology.org/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
فعالسازی سامانه پیامکی الزامی میباشد!