الیزابت لوفتوس
زندگینامهی الیزابت لوفتوس :
الیزابت لوفتوس در ۱۶ اکتبر ۱۹۴۴ در آمریکا به دنیا آمد. او یک روانشناس شناختی است که متخصص در عملکرد حافظه انسان است. او تحقیقات گستردهای را در مورد قابلیتهای حافظه انسانی انجام داده است. الیزابت لوفتوس به خاطر تحقیقات گستردهی خود در زمینهی تاثیر اطلاعات نادرست بر حافظهی شاهدان عینی و ایجاد و ماهیت خاطرات دروغین شامل خاطراتی که از سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی افراد شکل میگیرد، شناخته شده است. به علاوه، کار بسیار جنجالیش در آزمایشگاه که به شدت از آن در امور حقوقی و قانونی استفاده نموده است. تاثیر کارهای الیزابت لوفتوس در حقوق و دادگاهها آن قدر زیاد بود که دانشگاهی در نیویورک در سال ۱۹۹۴ به او دکترای افتخاری در حقوق را اعطا کرد.
الیزابت لوفتوس
روانشناس الیزابت لوفتوس علاقهمند بود تا بداند اطلاعاتی که به صورت متعاقب و پسین در اختیار افراد قرار میگیرد، چگونه بر تشریح و توصیف شاهدان عینی در خصوص یک رویداد تأثیرگذار میباشد.
تمرکز اصلی الیزابت لوفتوس بر روی تأثیر اطلاعات پیشین و غلطانداز تصاویر بصری و فرمول سوالات قرار دارد که در رابطه با شهادت شاهد عینی بررسی میشود. به نظر میرسد یافتههای لوفتوس نشان میدهد خاطرهی یک رویداد که فرد شاهد آن بوده است، بسیار انعطافپذیر میباشد. اگر کسی در طول فاصلهی بین مشاهدهی رویداد توسط شاهد و یادآوری آن، اطلاعات جدیدی را در معرض دید او قرار دهد، این اطلاعات جدید ممکن است اثرات مشخصی بر آنچه که او به یاد میآورند داشته باشد. خاطرهی اصلی میتواند اصلاح، تغییر یا تکمیل شود.
واقعیت این است که شهادت شاهد عینی میتواند نامطمئن بوده و تحتتاثیر سوالاتی قرار بگیرد. این موضوع بهوسیلهی مطالعات روانشناسی کلاسیک توسط الیزابت لوفتوس و پالمر (۱۹۷۴) در آزمایش تصادف خودرو شرح داده شده است که در ذیل به آن پرداخته خواهد شد.
مطالعهی الیزابت لوفتوس و پالمر (۱۹۷۴)
هدف:
بررسی این فرضیه که زبانی که شاهد عینی در شهادت خود از آن استفاده میکند، میتواند خاطره را تغییر دهد. به این ترتیب، هدف آنها این است که نشان دهند سوالات هدایتشده میتوانند محاسبات شاهدین عینی در شهادتشان را دستخوش تحریف کنند و آنها را به سمت خیالبافی پیش ببرند و محاسبات با استفاده از اشارات و نشانههایی که در دل سؤالات نهفته است، دچار تحریف گردند.
بهمنظور انجام این آزمایش، لوفتوس و پالمر (۱۹۷۴) از افراد خواستند تا سرعت وسایل نقلیه موتوری را با استفاده از انواع مختلف سوالاتی که در اختیار آنها قرار میگیرد، برآورد کنند. برآورد سرعت یک وسیله نقلیه چیزی است که مردم معمولاً در دادن پاسخ صحیح به آن ضعیف هستند و به همین ترتیب آنها ممکن است به راحتی هر چیزی بگویند.
آزمایش اول:
روش:
۴۵ دانشجوی آمریکایی این نمونه را تشکیل دادند. این یک آزمون آزمایشگاهی با پنج وضعیت بود و برای هر شرکتکننده تنها یک وضعیت مورد آزمایش قرار میگرفت (یک طرح آزمایشی با سنجشی مستقل). ۷ فیلم از تصادفات رانندگی که در محدوده ۵ تا ۳۰ ثانیه بودند، به صورت تصادفی به هر گروه نشان داده شد. پس از تماشای فیلم، از شرکتکنندگان خواسته شد تا آنچه را که اتفاق افتاده بود، همانند یک شاهد عینی که بینندهی چنین تصادفی بوده است، شرح دهند. سپس آنها تحت پرسشهای خاصی قرار گرفتند. «هنگامی که اتومبیلها در هم کوبیده شدند/ باهم تصادف کردند/ برخورد کردند/ به هم ضربه وارد آوردند/ تماس یافتند، چه سرعتی داشتند؟». بنابراین، IV (متغیر مستقل) فرمول و جملهبندی سوال بود و DV (متغیر وابسته) نیز میزان سرعت گزارش شده توسط شرکتکنندگان.
یافتهها:
سرعت پیشبینی شده تحتتأثیر فعل مورد استفاده شده در جملات پرسشی قرار داشت. فعل به طور ضمنی و تلویحی بر اطلاعات مربوط به سرعت اثر میگذارد که به دنبال آن به طور سیستماتیک خاطرهی شرکتکنندگان در مورد تصادف را نیز تحتتاثیر خود قرار میدهد. شرکتکنندگانی که در سوال آنها «درهم کوبیده شدن» وجود داشت، سرعت بالاتری را نسبت به افرادی که در سوال آنها کلمهی «ضربه زدن» وجود داشت، گزارش کرده بودند.
شرکتکنندگان در وضعیت «درهم کوبیده شدن» بالاترین سرعت را برآورد کردند (۴۰٫۸ مایل در ساعت) و پس از آن «تصادف کردن» (۳۹٫۳ مایل در ساعت)، «برخورد کردن» (۳۸٫۱ مایل در ساعت)، «ضربه زدن» (۳۴ مایل در ساعت) و «تماس یافتن» (۳۱٫۸ مایل در ساعت) به ترتیب در سیری نزولی قرار داشتند.
نتیجه:
نتایج نشان میدهد که فعل، اثری را در خصوص سرعت خودروی در حال حرکت منتقل کرده و توانسته است دیدگاه شرکتکنندگان را تغییر دهد. لوفتوس و پالمر دو توضیح محتمل را برای این نتیجه ارائه میدهند:
۱. عوامل منحرفکنندهی پاسخ: اطلاعات گمراه کننده ممکن است به سادگی، پاسخی که یک فرد میدهد را تحتتأثیر قرار دهد و عملا منجر به خاطرهی نادرست و غلط در خصوص یک رویداد نیز نشود (زیرا فرد باور ندارد که دچار اشتباه شده است). مثلا برآوردهای متفاوت در خصوص سرعت به این دلیل رخ میدهد که کلمه بحرانآمیز (مثلا «تصادف» یا «ضربه») بر پاسخ یک فرد تاثیر میگذارد و یا آن را منحرف میکند.
۲. تصویرگری حافظه تغییر کرده است: فعل بحرانآمیز، تصور فرد از حادثه را تغییر میدهد. برخی از واژههای بحرانآمیز باعث میشوند تا فرد تصور کند حادثه جدیتر بوده است. این ادراک در خاطرهی رویدادی فرد ذخیره میشود.
اگر توضیح دوم درست باشد، ما انتظار داریم تا شرکتکنندگان جزئیات دیگری را که درست نمیباشند نیز به یاد آورند. الیزابت لوفتوس و پالمر این مورد را در آزمایش دوم خود مورد بررسی قرار دادند.
آزمایش دوم:
روش:
به ۱۵۰ دانشجو یک فیلم یک دقیقهای از خودرویی که در حال حرکت در حومهی شهر بود، نشان داده شد. و به دنبالش به مدت چهار ثانیه تصادفات متعددی نمایش داده شد. دانشجویان سپس در مورد فیلم مورد سوال قرار گرفتند.
متغیر مستقل، نوع سوالهای پرسیده شده بود. دو سؤال مطرح شد. از ۵۰ نفر از دانشجویان خواسته شد به این سؤال پاسخ دهند که «سرعت خودرو در زمانی که آنها به یکدیگر ضربه وارد آوردند، چقدر بود؟» و از ۵۰ دانشجوی دیگر نیز این سؤال پرسیده شد که «سرعت خودرو در زمانی که آنها در هم کوبیده شدند، چقدر بود؟». از ۵۰ شرکتکنندهی دیگر نیز به هیچ وجه سؤالی پرسیده نشد (بهعبارت دیگر اینها گروه کنترل یا شاهد بودند).
یک هفته بعد، متغیر وابسته اندازهگیری شد. این بار آنها بدون دیدن فیلم، به ده پرسش پاسخ دادند که یکی از آن پرسشها شامل کلمهای بحرانساز بود که به شکل تصادفی در لیست قرار داده شده بود: «آیا شما (در فیلم) هیچ شیشه شکستهای دیدید؟ بله یا خیر؟» در فیلم اصلی، شیشهی شکستهای وجود نداشت.
یافتهها:
شرکتکنندگانی که به سوال «سرعت خودرو در زمانی که آنها در هم کوبیده شدند، چقدر بود؟» پاسخ داده بودند، با احتمال بیشتری اظهار کردند که شیشهی شکسته را دیدهاند.
نتیجه:
این تحقیق نشانمیدهد حافظه بهراحتی توسط روش طرح سوالات و همچنین اطلاعاتی که پس از رویداد بهدست میآید، تحریفمیشود. و اگر این مورد با خاطرهی اصلی ادغامگردد، میتواند باعث فراخوانی نادرست اطلاعات و همچنین بازسازی خاطره بهشیوهای غلط بشود.
نتایج حاصل از آزمایش دوم نشانمیدهد که این اثر تنها بهدلیل انحراف ایجادشده در پاسخ (پاسخ جهتداده شده در اثر سؤال هدفمند) نیست. چرا که سوالات پیشنهادی حقیقتاً و به صورت بالفعل خاطرهی شرکتکنندگان در خصوص رویداد موردنظر را تغییر دادهاند. اضافه کردن جزئیات کاذب به خاطرهی یک رویداد، افسانهسازی نام دارد. این امر پیامدهای مهمی برای سوالات استفاده شدهی پلیس در مصاحبه با شاهدان عینی دارد.
ارزیابی انتقادی
یکی از محدودیتهای تحقیقی که در توضیح بالا ذکر شد اینست که از اعتبار واقعی و اکولوژیکی معمولی برخودار نیست. شرکتکنندگان به جای اینکه شاهد یک تصادف در یک زندگی واقعی باشند، کلیپهای ویدئویی را مشاهده کردند. به دلیل اینکه کلیپهای ویدئویی تاثیر مشابهی همانند تأثیر یک حادثه در زندگی واقعی را بر روی شاهدین عینی نمیگذارند، شرکتکنندگان احتمالا کمتر توجه کرده و انگیزهی آنها برای قضاوتی صحیح نیز کم میشود.
مطالعهای که توسط یوئیل و کاتشال (۱۹۸۶) انجام شد، یافتههای این مطالعه را با چالش مواجه ساخته است. آنها دریافتند که اطلاعات گمراه کننده، خاطرهی افرادی را که شاهد عینی یک سرقت مسلحانه واقعی بودهاند، تغییر نداده است. این بدان معنی است که اطلاعات گمراه کننده ممکن است صرفاً تاثیر بیشتری در آزمایشگاه داشته باشد و مطالعات الیزابت لوفتوس و پالمر ممکن است به این دلیل فاقد اعتبار اکولوژیکی باشد.
مشکل دیگر این مطالعه، استفاده از دانشجویان به عنوان شرکتکننده بود. دانشجویان بنا بر دلایلی، نمایانگر جمعیت عمومی نیستند. نکتهی مهم در اینجا این میباشد که دانشجویان موردنظر ممکن است رانندگانی با تجربهی اندک باشند. و بنابراین با توجه به این موضوع، از توانایی کمتری در برآورد سرعت برخوردار خواهند بود. این امر میتواند تأثیرگذاری فعلهای جهتدهنده را در آنها بیشتر کند.
نقطهی قوت مطالعه در این است که تکرار آن (به عبارت دیگر؛ نسخهبرداری و کپی آن) آسان میباشد. دلیلش نیز اینست که روش استفادهشده در این تحقیق، آزمونی آزمایشگاهی است که با رویهای استانداردسازی شده صورت پذیرفتهاست.
منبع:
https://www.simplypsychology.org