اختلال وسواس فکری و عملی
وسواس فکری و عملی
وسواسها به دو نوع فکری یا عملی و یا ترکیبی از آنها تقسیم میشوند: وسواسهای فکری، مزاحمتهای ذهنی ناخواسته و غیرارادی هستند که سبب اضطراب میشوند، درحالیکه وسواسهای عملی، اعمال خودخواستهای هستند که بهمنظور فرونشاندن اضطراب انجام میشوند.
وسواسهای فکری (Obsession)
عقاید، افکار، تکانهها یا تصاویر ذهنی هستند که مزاحم و نامناسب میباشند. وقتگیر هستند و منجر به اضطراب و پریشانی میشوند. متداولترین وسواسهای فکری عبارتند از افکار، تصاویر و محرکهای ناخواسته تهاجمی درباره آسیبرساندن به خود یا دیگران (مثلاً، هلدادن کسی جلوی ماشین، ترس از آتشسوزی در صورت خاموش نکردن وسایل برقی خانگی)، افکار مزاحم جنسی و مذهبی/کفرآمیز (برای مثال، فکر لمس غیراخلاقی یک غریبه، میل به ناسزا گفتن در کلیسا)، افکار مزمن تردید (برای مثال، آیا گاز را خاموش کردم؟) و ترس آسیبدیدن یا آلودهشدن توسط میکروبها یا خاک (برای مثال، «اگه بعد از استفاده از توالت عمومی ایدز بگیرم چی؟»).
وسواس عملی (Compulsion)
عبارت است از رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی که هدف از انجام آنها کاهش پریشانی یا اضطراب و یا جلوگیری از رویدادی که بیم آن میرود، میباشد. مانند تمیزکردن و شستن افراطی خود یا اشیاء بیجان (برای مثال، شستن تشریفاتی دستها، تمیزکردن پیشخوان آشپزخانه)، کنترل افراطی (برای مثال، درها، اجاق گاز و پنجرهها)، شمارش، آهسته ضربه زدن، تشریفات لمسکردن، منظمکردن/ نظم و ترتیب دادن، احتکار (انباشتن و اندوختن)، تشریفات ذهنی (برای مثال، تکرار دعاها و وردها).
وسواسهای عملی، اغلب به روش ویژهای با یکدیگر ترکیب نیز میشوند، مانند تکرار یک دعا به تعداد مشخص یا شستن دستها با یک ترتیب خاص (مثلاً شستن دست چپ قبل از دست راست و شروع شستن از انگشت شست).
انگیزه یا ترس زیربنایی این رفتارها میتواند از فردی به فرد دیگر، بسیار متفاوت باشد. برای مثال، برخی از مبتلایان به اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) ممکن است از ترس اینکه عدموقوع این رفتارها به آنها آسیب برساند (اگر من جورابهایم را مرتب در یک ردیف توی کشو نچینم، مادرم میمیرد) به وسواسهای عملی نظیر مرتبکردن/ نظمدادن تن بدهند، درحالیکه دیگر مبتلایان، نگرانِ آرام کردنِ «حس خوبی ندارم» اگر وسایل نادرست چیده بشن، هستند.
همه افراد در مقاطعی از زندگی دچار افکار و یا حتی اعمال وسواسی میشوند ولکن برای آنکه آن را اختلال وسواس فکری و عملی محسوب کنیم باید ویژگیهای اصلی اختلال وسواس فکری و عملی را داشته باشند: وسواسهای فکری یا عملی برگشتکننده یا تکراری هستند. آنها بهشدت وقتگیر هستند و یا به پریشانی آشکار یا اختلال عمده منجر میشوند.
فرد از غیرواقعی و غیرمنطقی بودن وسواسهای خود، آگاه است و میکوشد تا این افکار یا تکانهها را نادیده گرفته و یا سرکوب کند و یا آنها را با فکر یا عملی دیگر خنثی کند.
تفاوت تمیزی و نظافت با وسواس
تفاوت تمیزی و نظافت با وسواس را میتوان در میزان وقتی که از فرد میگیرد و باعث اختلال در زندگی فرد میشود و یا پریشانی او دانست. اگر فرد چنان درگیر آداب خاص شستشو و یا چک کردن و یا … میباشد که امور دیگر زندگی او تحتالشعاع آن قرار میدهد و یا آنکه وقت و انرژی بسیاری از او میگیرد، میتوان رفتارهای فرد را وسواسی دانست. اگر شما درباره نظم و ترتیب و تمیزی همواره نگران هستید و در انجام هرکاری اولویت شما این معیارها میباشد، باید در جهت بهبود خود کاری بکنید.
تفاوت دیگر آن است که در فرد وسواسی، این افکار وسواسی هستند که کنترل زندگی فرد را بهدست میگیرند و او را مجبور به انجام رفتارهای خاصی میکنند. همچنین در صورتی که فرد آن رفتارها را انجام ندهد، دچار پریشانی میشود. ولی کنترل زندگی فردی که به تمیزی و نظم اهمیت میدهد، در دست خود اوست. او احساس اجبار برای انجام رفتارهایی خاص ندارد و دچار اضطراب و پریشانی از انجام ندادن آن رفتار در مواقع خاص نمیشود.
شما میتوانید معیارهایتان را با پرسش از اطرافیانتان و نحوه رفتارشان درباره تمیزی یا چککردن یا … مورد سنجش قرار دهید. بهطور مثال، اگر دیگران در طول هفته بین ۱ تا ۳ بار حمام میروند و هربار بهطور متوسط ۱۰ تا ۳۰ دقیقه وقت صرف میکنند و شما روزی ۲ بار و هربار ۱ ساعت؛ باید درباره وسواسی بودن خود ظنین شوید. و نکته آخر آنکه، اطرافیان فرد وسواسی رفتارهای فرد را غیرعادی میدانند و آنها را آزار میدهد. در اینصورت فرد باید در جهت بهبود خود اقدام کند.
رواج و دوره
مطالعات همهگیرشناسانه که زمانی اختلال وسواس فکری و عملی را اختلال نادری در نظر میگرفتند، رواج اختلال وسواس فکری و عملی را بین ۱.۶ و ۲.۵ درصد تخمین میزنند. توزیع جنسی اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) تقریباً یکسان است؛ فقط شمار زنان، اندکی بیشتر از مردان است. اگرچه در کودکان، شمار پسران نسبت به دختران دو به یک است. این یافته اخیر با سن الگوی آغاز اختلال وسواس فکری و عملی مطابقت دارد که بهظاهر از ۱۳ تا ۱۵ سالگی در مردان و از ۲۰ تا ۲۴ سالگی در زنان، شروع میشود.
اختلال وسواس فکری و عملی بهعنوان یک اختلال مزمن توصیف میشود که دوره اوج و فرود دارد. مطالعات گذشتهنگر حاکی از آن است که نشانههای این اختلال در صورت درمان نشدن، اغلب باقی خواهند ماند. و اقلیت ۵ تا ۱۰ درصد از آنها به مرور زمان، بدتر شدن نشانههایشان را تجربه میکنند. در دو مطالعه بازنگرانه، دوره این اختلال ارزیابی شد. تقریباً نیمی از افراد مبتلا به وسواس فکری و عملی ۵ سال بهطور مستمر و ۴۰ سال پس از آن، نشانهها را داشتند. در تحقیق اخیر دریافتند نشانههای اغلب شرکتکنندگان به مرور زمان بهبود یافته است، با وجود این، تنها یک پنجم از آنها بهطور کامل بهبود یافتند. این ادعا با دلیل ثابت شد که وسواس فکری و عملی (OCD) یک اختلال مزمن و تاحد زیادی مداوم است.
اختلال همراه
مطالعات نشان میدهند افراد دارای اختلال وسواس فکری و عملی در ۳۰ درصد موارد دچار افسردگی میباشند. همچنین در بیش از ۴۰ درصد موارد، معیارهای یک اختلال اضطرابی دیگر را پُرمیکنند. هراسهای مشخص، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال اضطراب منتشر و اختلال وحشتزدگی، رایجترین اختلالات اضطرابی همراه با اختلال وسواس فکری و عملی با حدود ۲۵ تا ۶۰ درصد احتمال هستند. اختلالات خوردن و اختلال بدشکلی بدن نیز به اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) مربوط هستند و معمولاً در ۱۰ درصد از موارد اختلال وسواس عملی و فکری (OCD) اتفاق میافتند.
مدلهای شناختی و رفتاری وسواس فکری و عملی (OCD)
فرمولبندی شناختی معاصر با این فرضیه آغاز میشود که تجربه افکار ناخواسته، واقعاً جهانشمول است. در جامعه و نمونههای مشابه، بیش از ۹۰ درصد شرکتکنندگان، حضور افکار، تصاویر و محرکهای ناخواستهای را تصدیق کردند. که شامل میل به صدمهزدن یا حمله به دیگران و افکار جنسی نامناسب میشد. بهعبارت ساده، تنها افراد وسواسی دچار این افکار و تصاویر تکراری نمیشوند. افزون بر این، محتوای فکری افراد عادی و افراد دچار اختلال وسواس فکری و عملی یکسان بود. این امر حاکی از آن است که حضور افکار مزاحم و نامناسب، محرک رشد اختلال وسواس فکری و عملی نیست.
این ارزیابی افکار مزاحم است که اختلال وسواس فکری و عملی را تغذیه میکند
و در این حالت، فرد مبتلا، مزاحمتهای فکری را معنادار و فاجعهانگیز در نظر میگیرد. این نوع برداشت منجر به اضطراب و آشفتگی میشود. برای مثال، بسیاری از افراد ممکن است فکر ناخواسته هل دادن کسی را از پلکان تجربه کرده باشند. امّا اغلب آنها این فکر را بیمعنا میپندارند و بدون هیچ نگرانی آن را پشت سر میگذراند. ولکن فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) میپندارد این افکار گویای شخصیتش بوده و بهطور بالقوه خطرناکند. در نتیجه این برداشت، سبب بروز احساسات و پریشانی در او میشود. افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) در واکنش به این احساسات، درگیر فعالیتهای خنثیسازی (مثلاً رفتارهایی مانند شستن دست یا چک کردن) میشوند که بهجهت کاهش پریشانی و از بین بردن نتایج فاجعهآمیز و ترسناک ناشی از افکار ناخواسته طراحی شدهاند.
همانطور که سالکوُوسکیس اشاره کرد، این رفتارهای خنثیکننده به شیوههای مختلف سبب تداوم اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) میشوند. بهواسطه توانایی خنثیسازی در کاهش پریشانی، این رفتار به مکانیسم مقابله با استرس تبدیل میشود. و به این وسیله احتمال خنثیسازیهای متعاقب را افزایش میدهد.
بعلاوه، از آنجایی که پس از خنثیسازی عواقبی که فرد از آن بیم دارد و نتایج منفی آن بهوقوع نمیپیوندد، این امر بهعنوان تقویتکننده عمل کرده و میتواند بهعنوان مدرکی برای اعتبار باورهای وسواسگونه تعبیر شود. بنابراین، بهخاطر شکست در ارزیابیِ صحیحِ تفسیرهای جایگزین، ارزیابیهای غلط همچنان به قوت خود باقی میمانند.
باورهای مرتبط با اختلال وسواس اجباری
باورهای متعددی وجود دارند که به ارزیابیهای تحریفشده در اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) دامن میزنند. سالکوُوسکیس پیشنهاد کرد یک حس اغراقشده از مسئولیت میتواند بهصورت منفی، با افکار مزاحم در تعامل باشد. این حس شامل این باورست که شکست در پیشگیری از آسیب (گناه غفلت) بههمان بدیِ آسیبرساندن عمدی (ارتکاب گناه) است. همچنین شکست در بازداری فکر مزاحم (خنثیکردن) فرقی با میل به وقوع یک رویداد منفی ندارد. برای مثال، چنانچه فرد باور داشته باشد اگر آتشی بپا شود، او مقصر است؛ فکر مزاحم (یعنی: گاز رو خاموش کردم؟) ممکن است منجر به احساس پریشانی و میل به چک کردن اجاق گاز شود. با در نظر گرفتن این باور که آتشسوزی قابلپیشگیری است، چک نکردن اجاق گاز حاکی از آن است که فرد واقعاً میخواهد به دیگران آسیب برساند.
اهمیتدادن بیش از حد به افکار
اهمیتدادن بیش از حد به افکار نیز در تفسیر نادرست افکار وسواسگونه دخیل است. این باور که فکر کردن درباره چیزی، احتمال وقوع آن را افزایش میدهد (مثلاً اگر من به صدمه خوردن یکی از عزیزانم فکر کنم، پس احتمال صدمه خوردن آن عزیز بیشتر میشود). و نیز باور اخلاقی مبنی بر اینکه داشتن یک فکر غیرقابلقبول به لحاظ اخلاقی با عملی کردن آن برابر است. («فکر کردن درباره صدمهزدن به کسی، به همان بدی صدمهزدن واقعی به او است»).
چیزی که در این باورها بهطور ضمنی وجود دارد، خودسرزنشگری و مسئولیتپذیری است که فرد برای افکارش دارد. و انتظار میرود این امر، معنای داده شده به افکار مزاحم و در نتیجه میل خنثیسازی را تقویت کند.
دیگر باورهای دخیل در رشد و تداوم اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) شامل این موارد هستند: نیاز به کنترل افکار، نیاز به قطعیت یا کمال و بیش برآورد احتمال خطر. مثلاً کلارک و پردون اظهار کردند افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) بهصورت افراطی بر افکارشان بهخاطر وجود مزاحمتها نظارت میکنند. و باور دارند انسان باید روی محتوای افکارش، کنترل مطلق داشته باشد تا جلوی عواقب خطرناک منتج از مزاحمتهای فکری را بگیرد. در حالیکه این افکار، همانگونه که ذکر شد، در ذهن افراد عادی نیز خطور میکند؛ ولی برای آنها معنایی ندارد.
محققان بسیاری دریافتند بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی تمایل به بیش برآورد احتمال خطر و شدت آسیب دارند. مثلاً فوآ و کوزاک اعتقاد داشتند افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی در حیطه منطق معرفتشناختی اشتباهاتی میکنند. و بهواسطه آنها، موقعیتها را خطرناک میانگارند. مگر اینکه ایمنبودن آنها ثابت شود، علیرغم این حقیقت که اغلب انسانها عکس این را فرض میکنند.
دلایل بروز اختلال وسواس فکری و عملی (OCD)
اگرچه درباره باورهای مختلفی که ادعا میشود منجر به ارزیابیهای تحریفشده میشوند، تحقیقات چشمگیری صورت گرفته است، درباره اینکه چه چیزی زمینه رشد اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) را فراهم میکند اطلاعات کمی در دست است. بهعقیده بارلو، هم آسیبپذیری بیولوژیکی و هم آسیبپذیری روانی ممکن است به آغاز نشانههای وسواسی فکری و عملی کمک کنند.
برای مثال، پیشنهاد شده که تجربیات رشدی از قبیل تشویق احساس مسئولیت زیاد در کودکی و قوانین سخت رفتاری یا تکالیف مدرسه یا آموزههای مذهبی، تنبیه اشتباهات کودک بهصورت خشن، مشاهده والدین یا خواهر- برادرانی که دچار اختلال وسواس فکری عملی هستند، همگی ممکن است زمینه OCD را در افراد فراهم کرده باشد. تجربیات استرسزا و حالات منفی خلقی نیز بهنظر نقش دارند. زیرا نشانگان اختلال وسواس میتواند در دوران بارداری و تولد نوزاد در زنان بروز کند. همچنین افکار مزاحم در جریان اضطراب و افسردگی با بسامد بیشتری رخ میدهند. با توجه به ناهمگنی اختلال، جای تعجب نیست که عوامل علّی متعدد و فاکتورهای مستعدکننده در پیدایش وسواس فکری و عملی (OCD) نقش داشته باشند. با این وجود، پژوهشگران باهم اتفاقنظر دارند که وسواس فکری عملی تنها وقتی بهوجود میآید که زمینه وراثتیاش فراهم باشد.
به راههای درمان وسواس فکری و عملی در مقاله دیگری بهطور مشروح پرداخته شده است.
شما میتوانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص درمان وسواس، کتاب «خودیاری برای درمان وسواس فکری- عملی به زبان ساده» نوشتهی دکتر کامیار سنایی را از فروشگاه سایت بهصورت اینترنتی خریداری نمایید. |
منابع:
۱. بائر لی (۱۳۸۸). غلبه بر وسواس. ترجمه: لیلا کوهی و محمد دهگانپور. نشر رشد.
۲. هافمن، دیوید (۲۰۱۲). درمان شناختی رفتاری در بزرگسالان. ترجمه: کامیار سنایی. نشر ارجمند.
سلام آقای دکتر من وسواس نوشتن دارم دارم دیوونه میشم لطفا کمکم کنیید
سلام. سوال شما بقدری نامشخص و کلی است که پاسخی نمی توان به ان داد
سلام اقای دکتر من چند وقته که یه فکری دارم که بهم میگه یه چیزو دزدیدم در حالی که اینگونه نیست ولی با وجود اینکه میدونم باز یه احساس استرس دارم و یه چیزی تو ذهنم هی تکرار میکنه تو اون چیزو دزدیدی فکرمو مشغول کرده در حالی که میدونم من اهل این کارا نیستم و همچین کاری نکردم چیکار کنم ؟
این نوعی وسواس است. مطمئنا شما وقتی این فکر بذهنتان می رسد کاری در عمل یا در ذهن خود انجام می دهید تا مطمئن شوید. باید ان کار را دیگر انجام ندهید تا ذهن شما کم کم بفهمد این تنها یک فکر است و ممکن است در ذهن هر کس دیگری نیز بیاید ولی چون انها اهمیت به این فکر نمی دهند در ذهن دیگران می اید و میرود ولی چون شما اهمیت می دهید و معنایی برای ان قائل هستید شما را رها نمی کند. بهتر است چند جلسه با یک دکتر روانشناس مشاوره کنید.
سلام اقای دکتر من تقریبا یک سالی هست ک ب لباس پوشیدن حساس شدم یعنی نمیتونم لباسامو عوض کنم همش ی لباسو میپوشم و اگه عوض کنم دچار حس خفگی بهم دست میده وهمش حس میکنم ب گردنم موی کوتاه ریخته ایا من وسواس گرفتم؟واینکه چه نوع وسواسی هست و چطور میشع درمان کرد
وسواس شما وسواس عملی است و بنابراین راحتتر میتوانید بر آن غلبه کنید. خود را کمک کنید تا با وجود احساس بد لباس خود را تعویض کنید و این احساس بد را تحمل کنید در غیر اینصورت وسواس شما تشدید می شود.
با عرض سلام
بنده مدت زیادی هست افکار منفی زیادی به سرم میزند و حتی وقت گیر هم هستند و در کنار آن مشکل خودارضایی هم دارم و تا قبل از انجام آن زیاد افکار منفی در سر ندارم و حالم خوب است اما به محض آنکه مرتکب این عمل شدم سریع احساس پشیمانی میکنم و دوباره افکار منفی مثل من نمیتوانم،نمی شود،دیگه کار از ما گذشته،من که بیچاره شدم بزار هنوز هم انجام بدم و از قبیل افکار را در سر دارم و این افکار مدام در ذهنم میچرخند و حتی از زندگی هم مرا خسته کرده اند و باعث ایجاد استرس و اضطراب میشوند خواهش میکنم راهنماییم کنید.
سلام عزیزم. خود ارضایی موضوعی نیست که بخواهد ذهن تو را درگیر کند. ۹۷ درصد مردان خودارضایی می کنند و درصد باقی مانده نیز معمولا مشکلات جنسی دارند. البته این به مفهوم تایید خودارضایی نمی باشد. بهتر است بجای آنکه تاکید بر خودارضایی نکردن داشته باشید انرژی خود را بر انجام کارهای مثبت بگذارید. هرقدر بیشتر بهواهید خودارضای نکنید تمرکز فکر شما بر روی ان بیشتر می شود و در نتیجه بیشتر اینکار را می کنید. بر روی هیچ کار منفی تمرکز نکنید. زیرا بیشتر فکر شما را درگیر می کند و فکر در نتیجه اهمیت بیشتری به ان می دهد. بپذیرید که انسان کامل نیست و قرار نیست خود را صفر یا صد ببینید. بپذیرید که ممکن است گاهی خودارضایی کنید و این بمعنای بد بودن شما نیست. خود را سرزنش نکنید بهیچوجه. تاکید بر ویژگی های مثبت خود داشته باشید.
با سلام ب آقای دکتر . راستش سوالمو یکم کامل توضیح میدم تا شما ب من بگین من اصلا وسواس دارم یا خیر. من چند وقتیه ی مشکل جسمی داشتم واسه همین رفتم تو نت دنبال درمان گشتم. تا ب چند سایت در مورد موفقیت و قانون جذب رسیدم. اینکه خیلیا گفته بودن که مثلا افسرده بودن یا وسواس دارن . من در نزدیکان خودم فردی هست که وسواس فکری داره. همین باعث شد که برن تو فکر. چون همه جا گفته شده که وسواس ارثیه. الان تقریبا یک ماهه من واقعا در گیر شدم. همش تو نت دنبال درمان وسواسم. خسته شدم. واقعا. مثلا ی جا می خونم کسی که وسواس داره فکر آسیب رسوندن ب خانوادشو داره من چند روز درگیر این موضوع میشم که نکنه آسیب برسونم. بعد می خونم نوشته شده کسی که وسواس داره ب خودکشی فکر میکنه بعد چند روزی همش ب خودکشی فکر میکنم. امروز هم ی جا خوندم که نوشته بودن کسی که وسواس داره و ب خودکشی فکر میکنه اوایل از فکرش مسترسه ولی بعد بهش علاقه پیدا میکنه. من میترسم ب خودکشی علاقه پیدا کنم. الان مشکلم ترسایی هست که تو وجودمه و زن گی رو واسم تلخ کرده. همش میگم خودکشی خودکشی. و میترسم که ب این فکر علاقه پیدا کنم. تو رو خدا منو راهنمایی کنید. بد جور نیاز دارم
سلام. شما وسواس فکری دارید که ناشی از اضطراب شما است. وسواس فکری با وسواس عملی فرق دارد. وسواس فکری تنها در حوزه فکر می باشد و منجر به عملی نمی شود. هرقدر این افکار برای شما بیشتر ترس آور باشد و هر چه بیشتر تلاش کنید که این افکار را از ذهن خود بیرون کنید بیشتر به ذهن شما هجوم می آورد. و از همه مهمتر انکه هرقدر بیشتر بدنبال ان باشید که ایا وسواس دارید یا خیر و علامتهای آن چیست این افکار بیشتر شما را درگیر می کند. بعبارت ساده وقتی به وسواس خود توجه نمی کنید وسواس ندارید و وقتی به ان توجه می کنید وسواس دارید. وقتی فکر خودکشی به ذهن شما میاد به معنای آن نیست که واقعا بخواهید خودکشی کنید بلکه این تنها یک فکر وسواسی است. این فکر می تواند فکر کردن بطور مثال به گلهای قالی باشد. این به معنای آن نیست که شما به گلهای قالی علاقه دارید و یا هر چیز دیگر. این تنها یک فکر است که به ذهن شما بطور تکراری متبادر می شود و نشانه هیچ چیزی نیست. اینگونه افکار در ذهن ۹۰درصد انسانها خطور می کند و زمانی که فرد انها را جدی می گیرد و می خواهد با انها مقابله کند تبدیل به وسواس فکری می شود.