آزمایش عروسک بوبو
آزمایش عروسک بوبو
در طی دهه ۱۹۶۰، آلبرت بندورا مجموعهای از آزمایشات در مورد یادگیری مشاهداتی را انجام داد که به طور کلی به عنوان آزمایش عروسک بوبو شناخته میشد.
دو آزمایش در زیر شرح داده شده است:
هدف:
بندورا (۱۹۶۱) مطالعهای را بهمنظور بررسی اینکه آیا رفتارهای اجتماعی (به عنوان مثال در اینجا یعنی پرخاشگری) را میتوان با مشاهده و تقلید به دست آورد، انجام داد.
نمونه
بندورا، و رز (۱۹۶۱) ۳۶ پسر و ۳۶ دختر ۳ تا ۶ ساله را در گروه پرستاری دانشگاه استانفورد مورد آزمایش قرار دادند. محققان پیش از شروع آزمایش، کودکان را از لحاظ میزان تهاجم و پرخاشگری، با مشاهده کودکان در مهد کودک مورد بررسی قرار داده بودند. آنها رفتار تهاجمی کودکان را با توجه به ۴ مقیاس ۵ امتیازی تفکیک کردند. پس از انجام این تفکیک، این امکان وجود داشت که کودکان را در هر گروه مطابقت دهند. کودکان در گروهی قرار داده میشدند که در رفتار روزمره نیز سطح تهاجمی مشابهی داشته باشند. بنابراین آزمایش، نمونهای از طراحی جفتهای همسان بوده است.
برای اینکه این دستهبندیها که حاصل مشاهدهی محققین بود از لحاظ اطمینانسنجی مورد آزمون قرار گیرند، ۵۱ کودک توسط دو ناظر مستقل مورد رتبهبندی و امتیازدهی قرار گرفته و این رتبهبندی با رتبهبندی محققین مقایسه شد. این ارقام قابلیت اطمینان با همبستگی بالا را نشان داد (r = 0.89) که حاکی از یک توافق خوب در مورد رفتار کودکان بود.
روش
آزمون آزمایشگاهی مورد استفاده قرار گرفت که در طی آن، متغیر مستقل (نوع مدل) تحت سه وضعیت مختلف مورد بررسی قرار گرفت:
مدل تهاجمی به ۲۴ کودک نشان داده شده است
مدل غیر تهاجمی به ۲۴ کودک نشان داده شده است
هیچ مدلی به ۲۴ کودک نشان داده نشد (وضعیت کنترلی)
مرحله ۱: مدل سازی
در شرایط آزمایشی، کودکان به صورت جداگانه و انفرادی به یک اتاق حاوی اسباببازی برده میشدند و به مدت ۱۰ دقیقه در یک گوشه از اتاق، با مهرهایی که از سیبزمینی ساخته شده بود، مشغول بازی و چاپ تصویر میشدند و سپس یکی از سه وضعیت زیر را تجربه میکردند:
- ۲۴ کودک (۱۲ پسر و ۱۲ دختر) یک مدل مردانه یا زنانه را تماشا کردند که به شدت به سمت یک اسباببازی به نام «عروسک بوبو» حمله میکرد. فرد بزرگسال در وضعیتی نشان داده شد که به شیوهای متداول به عروسک بوبو حمله مینمود. در برخی از موارد از یک چکش استفاده میکردند و در سایر موارد عروسک را به هوا پرتاب کرده و فریاد می زدند: «پوووم، بوووم».
- ۲۴ کودک دیگر (۱۲ پسر و ۱۲ دختر) در معرض مشاهدهی یک مدل غیرتهاجمی قرار گرفتند. فرد بزرگسال، در این حالت به مدت ۱۰ دقیقه به آرامی مشغول بازی بود (او با یک اسباببازی جورچین مانند یا لوگویی مشغول بازی بود و توجهی نیز به عروسک بوبو نداشت).
- ۲۴ کودک در گروه سوم (۱۲ پسر و ۱۲ دختر) به عنوان یک گروه کنترل مورد استفاده قرار گرفتند و در معرض هیچ کدام از مدلها قرار نگرفتند.
مرحله ۲: تحریک یا برانگیخته شدن تجاوز و پرخاشگری
تمام کودکان (حتی شامل گروه کنترل) به نحوی تحت تأثیر «تحریک پرخاشگری ملایم» قرار گرفته بودند. هر کودک (به طور جداگانه) به یک اتاق با اسباببازی نسبتا جذاب منتقل شد. به محض اینکه کودک شروع به بازی کردن با اسباببازیها میکرد، آزمایش کننده به کودک میگفت که اینها بهترین اسباببازیهای آزمایش است و در نتیجه او تصمیم دارد تا آن را برای سایر کودکان نگه دارد.
مرحله ۳: آزمون تقلید تاخیری
- اتاق بعدی حاوی اسباببازیهای تهاجمی و برخی از اسباببازیهای غیر تهاجمی بوده است. اسباب بازیهای غیر تهاجمی شامل مجموعه چایخوری کودکانه، مداد رنگی، سه خرس عروسکی و حیوانات پلاستیکی مزرعه بود. مجموعهی اسباببازیهای پرخاشگر شامل یک چکش، میخ و تختهی پلاستیکی، دارت و یک عروسک ۳ پای بوبو بود.
- کودک در اتاق به مدت ۲۰ دقیقه تنها بود و رفتار او از طریق شیشهای که قدرت دید یک طرفه را برای محققین فراهم میکرد مشاهده و ارزیابی شد. مشاهدات در فواصل هر ۵ ثانیه انجام شد، بنابراین، ۲۴۰ واحد واکنش برای هر کودک ثبت شد.
- رفتارهای دیگری از جانب کودکان که در طی آن از مدل تقلید نشده بود نیز ثبت شد. برای مثال مشت زدن بر روی بینی عروسک بوبو.
یافتهها
- کودکانی که مدل تهاجمی را مشاهده میکردند، پاسخهای تهاجمی تقلیدی بیشتری را نسبت به افرادی که در گروههای غیرتهاجمی یا کنترلی بودند از خود نشان دادند.
- تهاجم جزئی و غیر تقلیدی در میان کودکانی که رفتار تهاجمی را مشاهده کرده بودند نیز وجود داشت، هرچند تفاوت برای تجاوز غیر تقلیدی بسیار کوچک بود.
- دختران که مدل تهاجمی مردانه را مشاهده کرده بودند، بیشتر واکنشهای تهاجمی فیزیکی داشتند، اما اگر مدل زنانه بود، واکنشهای تهاجمیتر بیشتر کلامی میشد. با این حال، استثنایی در این الگوی عمومی مشاهده شد. این استثنا در خصوص این بود که آنها اغلب چگونه به بوبو مشت میزدند. در این مورد تأثیرات جنسیتی معکوس شده است.
- پسران نسبت به دختران، احتمال بیشتری داشت که از مدلهای هم جنس تقلید کنند. شواهد تقلید دختران از مدلهای هم جنس چندان قوی نیست.
- پسران اقدامات تهاجمی فیزیکی بیشتری را نسبت به دختران تقلید کردند. تفاوت میان پرخاشگریهای کلامی میان پسران و دختران تفاوت کمی داشت.
نتیجه
یافتهها از نظریه یادگیری اجتماعی بندورا (۱۹۷۷) حمایت میکند. به عبارت دیگر، کودکان رفتار اجتماعی مانند تجاوز و پرخاشگری را از طریق فرآیند یادگیری مشاهدهای میآموزند. این کار از طریق تماشای رفتار شخصی دیگر صورت میپذیرد. این مطالعه پیامدهای مهمی در خصوص تأثیر خشونت رسانه بر کودکان دارد.
ارزیابی
سه مزیت اصلی برای روش تجربی و آزمایشگاهی وجود دارد.
- آزمایشات تنها وسیلهای است که میتواند علت و معلول را پدید آورد. بنابراین، میتوان نشان داد که این مدل تاثیری بر رفتار کودک در آینده دارد، زیرا تمام متغیرها، غیر از متغیر مستقل کنترل میشوند.
- این روش اجازه میدهد تا کنترل دقیق متغیرها حاصل شود. بسیاری از متغیرها مانند جنسیت مدل، مدت زمانی که کودک مدل را مشاهده میکند، رفتار مدل و غیره کنترل شد.
- آزمایشات را میتوان تکرار کرد. روشها و دستورالعملهای استاندارد مورد استفاده قرار گرفته که تکرارپذیر میباشند. در حقیقت، این مطالعه با تغییرات جزئی، مانند استفاده از ویدئو به جای نشان دادن رفتار زندهی مدلها، نتایج مشابهای را ارائه میکند (Bandura, 1963).
نقاط ضعف این روش
- بسیاری از روانشناسان نسبت به مطالعات آزمایشگاهی تقلیدی بسیار انتقاد دارند. به ویژه به این دلیل که آنها معتقدند اعتبار اکولوژیکی آن کم میباشد. وضعیت مورد نظر شامل کودک و یک مدل بالغ است که یک وضعیت اجتماعی بسیار منحصربهفرد تلقی شده و هیچ ارتباطی بین کودک و مدل وجود ندارد. قطعا کودک هیچ شانسی برای تحت تاثیر قرار دادن مدل ندارد. همچنین افراد مدل و کودک با یکدیگر غریبه و ناآشنا هستند. این امر البته، کاملا متفاوت از مدل سازی عادی است که اغلب در خانوادهها اتفاق میافتد.
- کمبرباخ (۱۹۹۰) دریافت، کودکانی که پیش از این با عروسک بوبو بازی نکردهاند، نسبت به افرادی که با آن آشنا بودند پنج برابر بیشتر رفتارهای تهاجمی را تقلید کردند. او ادعا میکند که به دلیل تازگی داشتن عروسک برای کودکانی که قبلا با آن مواجه نشده بودند، این کودکان رفتار را تقلید میکنند.
- بیشتر انتقادات از مطالعهی صورت گرفته این است که افعال کودکان تقریبا بلافاصله اندازهگیری میشود و ادامه نمییابد. با ثبت تصاویر فوری و لحظهای اینچنینی تنها به مدت چند دقیقه، ما نمیتوانیم کشف کنیم که این رفتارها اثر طولانی مدت داشته یا خیر.
- همچنین استدلال میشود که آزمایش غیر اخلاقی بوده است. مثلا این مشکل مطرح شده است که آیا کودکان در معرض نتایج طولانی مدت اثرات مطالعه قرار دارند یا خیر. اگرچه این امر ممکن است بعید باشد، اما ما هرگز نمیتوانیم مطمئن باشیم.
تقویت غیرمستقیم در مطالعهی عروسک بوبو
رفتار ناظر، همچنین میتواند تحتتأثیر پیامدهای مثبت یا منفی رفتار مدل قرار گیرد. بنابراین ما نه تنها آنچه مردم انجام میدهند را تماشا میکنیم، بلکه به اتفاقات و رخدادهایی که پس از انجام کارها از سوی افراد حادث میشود را نیز نظاره میکنیم. این موضوع به عنوان تقویت غیرمستقیم شناخته شده است. ما بیشتر به تقلید رفتاری میپردازیم که پاداشی را در پی دارد و از رفتاری که به دنبال خود مجازاتی را در پی داشته باشد، دوری میکنیم.
باندورا (۱۹۶۵) آزمایش مشابهی را با استفاده از کلیت مطالعهی بالا، برای آزمودن تقویت غیرمستقیم انجام داد. این آزمایش عواقب و پیامدهای مختلفی برای پرخاشگری مدل در خصوص سه گروه از کودکان داشت. یکی از گروهها، مشاهده کردند که مدل پرخاشگر پاداش دریافت کرد (با دریافت شیرینی و نوشیدنی برای «عملکرد قهرمانانهی خود»). یک گروه دیگر شاهد مجازات مدل به دلیل پرخاشگری بودند (مورد سرزنش قرار گرفت) و گروه سوم شاهد عواقب خاصی نبود (شرایط کنترلی).
هنگامی که کودکان وارد اتاق بازی شدند، کودکانی که پاداش را مشاهده کرده بودند و یا در شرایط کنترلی قرار داشتند، اقدامات تهاجمی و پرخاشگرانه را بیشتر از کودکانی که مدل مجازات شده را تماشا کرده بودند، تقلید نمودند.
کودکان حاضر در گروه مدل مجازات شده، پرخاشگری را با یادگیری مشاهداتی آموخته بودند. اما به دلیل انتظارات منفی که از انجام آن داشتند، آنرا تقلید نکردند. تقویتی که توسط تماشای یک فرد دیگر به دست میآید، به عنوان تقویت غیرمستقیم شناخته میشود.