اختلالات اضطرابی

چگونه به همسر مضطرب خود کمک کنیم؟

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

کمک به همسر مضطرب

وقتی مردی ۴۵ ساله با همسر ۳۹ ساله‌اش ازدواج کرد، متوجه شد همسر مضطرب ی دارد؛ یعنی همسرش دچار حملات اضطرابی می‌شود. چون هر دوی آنها افرادی مذهبی و سنتی بودند، تا قبل از ازدواج رابطه‌ای با یکدیگر نداشتند. بنابراین فکر می‌کردند چون از سال‌های دبیرستان یکدیگر را می‌شناسند، همه چیز را درباره هم می‌دانند.

این آقا از تاریخچه رابطه‌شان این چنین می‌گوید:

من برای تحصیل به شهر دیگری رفتم و ما برای مدتی از هم دور بودیم. ما همیشه با هم مشکلاتی داشتیم و من فکر می‌کردم اینگونه مسائل در روابط جوان‌ها امری عادی است. او‌ دائماً از من سوال می‌کرد آیا به دختر دیگری علاقه دارم؟ یا اگر هر شب با او تماس نمی‌گرفتم، بسیار ناراحت می‌شد و اگر حال من خوب نبود، فکر می‌کرد به خاطر او است که حال خوبی ندارم.

زمانی که از هم دور شدیم، این مسائل بیشتر و وخیم‌تر شد و او تمام این موارد را از چشم من می‌دید. تا حدی که گاهی اوقات دوست داشتم رابطه‌ام را پایان دهم. تمام این مسائل را به پای حسادت‌های زنانه او می‌گذاشتم و فکر می‌کردم چه کاری انجام داده‌ام که باعث شده او چنین احساسی داشته باشد؟ من همیشه او را مثل زمان مدرسه تحسین می‌کردم و نمی‌فهمیدم دلیل این همه ناراحتی او چیست؟

همسر این آقا درباره افکارش می‌گوید: فکر کنم بتوانم حالم را اینگونه توصیف کنم که گاهی کنترل ذهنم را از دست می‌دادم و حالم روز به روز بدتر می‌شد. وقتی با دوستانم قرار می‌گذاشتم، مدام به این فکر می‌کردم که دوستانم تصمیم دارند بدون اطلاع من قرار بگذارند تا پشت سر من صحبت کنند. اگر غذایی درست می‌کردم، مدام نگران بودم که کسی دستپخت مرا دوست نداشته باشد و برای اینکه من ناراحت نشوم حرفی نزند، اما دیگر هرگز برای صرف غذا پیشم نیاید و اگر می‌خواستم به جایی سفر کنم، مدام نگران بودم که هواپیما سقوط کند.

این وضعیت هر روزه ذهن من بود. در حالیکه شوهرم فکر می‌کرد وقتی که از هم دوریم اوضاع رابطه‌مان خراب است، یک روز چشمهایش را باز کرد و دید که با هم ازدواج کرده‌ایم و اوضاع فرقی نکرده است. می‌دانم که هیچ چیز نمی‌تواند شما را به طور کامل برای زندگی با شخصی که به اختلال اضطراب مبتلا است آماده کند.

و سرانجام

بعد از ۲۰ سال زندگی با اختلال اضطراب، این خانم بالاخره یاد گرفت چگونه ذهنش را کنترل کند. او وجود این اختلال را در خود پذیرفته و اکنون احساس آرامش بیشتری دارد. اما راز بهبودی خود را در یک ترکیب می‌داند: ترکیبی از داروهای لازم، روان‌درمانی و همراهی خانواده. او می‌گوید اختلال اضطراب علت از بین رفتن و خراب شدن رابطه نمی‌باشد و حتی در بعضی از جلسات درمانی، شوهرش او را همراهی می‌کند. کمک بفرد مضطرب راهگشا است.

تشخیص علائم همسر مضطرب

آیا همسر شما به اختلال اضطراب دچار است؟ در ادامه چند مورد از علائم و نشانه‌های افراد مبتلا به اختلال اضطراب را نام خواهیم برد:

  • افکار ناخوشایند (فکر درباره اتفاق بدی که قرار است اتفاق بیفتد)
  • سرزنش خود و دیگران
  • شک و سوءظن (فکر درباره خیانت و یا ترک دیگران)
  • پارانویا (بدبینی)
  • افکار منفی
  • نگرانی بیش از حد
  • اختلال در تمرکز
  • ناتوانی در کنترل رفتارها
  • عدم حمایت از خود و یا فرزندان
  • دوستان نزدیک انگشت شمار
  • عدم اطمینان به همسر و یا فرزندان در انجام کارهای روزمره
  • غذا خوردن و یا انجام کارهای دیگر به صورت اجباری
  • مصرف بیش از حد نوشیدنی‌های الکلی
  • دودلی در ابراز احساسات
  • گوشه‌گیری و دور شدن از دوستان و اعضای خانواده
  • رفتارهای خشن
  • بی‌قراری
  • کج خلقی
  • حمله‌های عصبی
  • خستگی مفرط
  • راحت نبودن در موقعیت‌های اجتماعی
  • تنهایی
  • واکنش بیش از حد نسبت به کوچکترین مسائل زندگی روزمره
  • بی‌خوابی یا خواب‌آلودگی مفرط

اگر همسر شما هر کدام از این رفتارها را نشان داد به نوعی از اختلال اضطراب دچار است. در ادامه ۵ روش که شما می‌توانید از طریق آن به همسر مضطرب خود کمک کنید آورده شده است:

۱- تلاش نکنید که مشکلش را حل کنید

همسر مضطرب شما شیء شکسته‌ای نیست که شما تلاش کنید آن را درست کنید. تنها چیزی که او نیاز دارد این است که شما او را به‌طور کامل و واقعی درک کنید. اینکه برای حرف‌هایش گوش شنوا باشید و او را با همین شرایط دوست بدارید.

مردی که داستانش در بالا ذکر شد در اینباره می‌گوید: اوایل درباره مشکل او مطالعه می‌کردم و پیشنهادات مختلفی به او می‌دادم، اما هرچه پیشنهادات بیشتری برای رفع مشکلش می‌دادم او بیشتر از من دور می‌شد و من متوجه نمی‌شدم مشکل کجاست. من داشتم تلاش می‌کردم که به او کمک کنم و او مدام از من دورتر می‌شد.

طولی نکشید که این آقا متوجه شد تلاش برای حل مشکل همسرش اشتباه بوده. هیچ انسانی چه با مشکلات روحی یا جسمی و چه شخصی که کاملاً سالم است‌ از شنیدن اینکه باید چیزی را در خودش تغییر دهد یا درست کند حس خوشایندی نخواهد داشت و تنها چیزی که انسان‌ها دوست دارند بشنوند این است که زیبا، باهوش و کامل هستند.

وقتی که همسر مضطرب به شما پناه می‌آورد از شما فقط یک گوش شنوا می‌خواهد. برای شخصی که مبتلا به اختلال اضطراب است گاهی ارزشمندترین هدیه این است که اجازه بدهید از احساسات و ترس‌هایش برایتان بگوید تا بتواند بار احساسات بد و منفی‌اش را سبک کند. اگر همسرتان علائم اضطراب را از خود نشان داد، به او دلگرمی دهید و بگویید که کنارش هستید و او را درک می‌کنید.

۲- احساساتش را انکار نکنید

وقتی با شخصی که مبتلا به اختلال اضطراب است وارد رابطه می‌شوید، هیچگاه از جملاتی مانند «تو خوبی» یا «نگران نباش» استفاده نکنید. اینکه به همسر مضطرب خود بگویید نمی‌تواند در مورد چیزی تحت فشار و اضطراب باشد، حس خوشایندی نیست. ممکن است برای شما شنیدن این جملات امری عادی باشد و از شنیدن‌شان ناراحت نشوید، اما برای شخصی که مبتلا به اختلال اضطراب است، احتمالاً شنیدن این جملات حس بی‌ارزشی را القا کرده و یا اضطرابش را شدیدتر می‌کند.

اگرچه مسئولیت از بین بردن اضطراب همسرتان به عهده شما نیست، اما وظیفه شماست که اگر فکر می‌کنید شما در این حس اضطراب نقش داشته‌اید این حس را برطرف کنید و به او دلگرمی دهید که دوستش دارید و کنارش هستید. به احساسش احترام بگذارید و برای دلگرم کردنش از جملاتی مانند جملات زیر استفاده کنید:

  • «احساسات/ترس‌های تو احمقانه نیستند.»
  • «با هم این مساله را حل می‌کنیم.»
  • «راحت باش.»
  • «من کنارت هستم.»
  • «این حس گذرا است.»
  • «می‌دانم که نمی‌توانی این حس را کنترل کنی.»
  • «دوستت دارم.»

خانمی مبتلا به اختلال اضطراب می‌گوید: بعضی شب‌ها کابوس می‌دیدم که شوهرم در حال خیانت به من است و از خواب می‌پریدم و ساعت‌ها گریه می‌کردم. در آن شب‌ها شوهرم متوجه شد وقتی در ساعات بیداری دچار حمله عصبی می‌شوم، فرقی نمی‌کند تفکراتم در واقعیت وجود داشته باشند یا فقط ساخته ذهنم باشند، بنابراین او با قلب مهربانش مرا در آغوش می‌گرفت و اجازه می‌داد گریه کنم و‌ گاهی با جملاتی مانند «عشقم، من درک می‌کنم چقدر حس بدی داری!» به من دلگرمی می‌داد و به جرات می‌توانم بگویم آن جملات بهترین سخنانی بودند که می‌شنیدم.

۳- اگر همسرتان مبتلا به اختلال اضطراب است، به او حس امنیت بدهید.

این حالت را تصور کنید که در یک پناهگاه هستید و بیرون از پناهگاه شهر در حال بمباران شدن است. شما در محلی امن هستید اما از بودن در پناهگاه هم حس خوبی ندارید و همچنان نگران اتفاقات بیرون هستید. این دقیقاً حسی است که افراد مبتلا به اختلال اضطراب تجربه می‌کنند. آنها احساس می‌کنند که بیرون اتفاقی در حال رخ دادن است و اگر در جایی امن نباشند اتفاق بدی رخ خواهد داد.

اگر به‌تازگی با شخصی که مبتلا به اختلال اضطراب می‌باشد وارد رابطه شده‌اید ممکن است این حملات عصبی برای هر دوی شما عجیب و ترسناک باشد اما خوشبختانه راهکارهایی وجود دارد که در مواقع حملات عصبی می‌توانید انجام دهید:

  • اگر همسرتان دچار حمله عصبی شد قبل از اینکه به بدنش دست بزنید از او اجازه بگیرید.
  • دست‌هایش را بگیرید و اگر مایل بود او را در آغوش بگیرید.
  • اگر مایل بود او را به اتاقی آرام با نور کم ببرید و یا اگر با نور بیشتر احساس بهتری داشت او را به مکانی روشن یا بیرون از خانه ببرید.
  • با صدای آرام با او صحبت کنید.
  • با هم تمرینات تنفسی انجام دهید.

اگر وقتی همسرتان دچار حمله عصبی شد کنارش نبودید نگران نباشید. شما از راه دور هم می‌توانید به او دلگرمی دهید و کنارش باشید. با او تماس بگیرید و صحبت کنید. اگر تمایل به حرف زدن نداشت اس ام اس بدهید اما تعادل را رعایت کنید و با ارسال چندین اس ام اس پشت سرهم موجب اضطراب بیشتر او نشوید.

از خودتان و محیط اطرافتان یک سلفی برایش بفرستید. اینگونه احساس می‌کند که پیش شماست و شما کنارش هستید.

۴- به فکر خودتان باشید و به خودتان اهمیت بدهید.

امری طبیعی‌ست که وقتی همسر مضطرب شما دچار حمله عصبی شده، نگرانش باشید و مراقبت از خودتان را فراموش کنید. اما اینکه مراقب خودتان باشید و کارهای روزمره و شخصیتان را به خاطر نگرانی برای عزیزانتان عقب نیندازید از اهمیت بالایی برخوردار است.

وقتی خودتان را نادیده بگیرید، انرژی کمتری برای کمک به همسرتان خواهید داشت. مراقبت و حمایت از کسانی که دوستشان داریم، به‌معنای فراموش کردن سلامتی جسمی و روحی خودمان نیست. بهای مراقبت از کسی که مبتلا به اختلال اضطراب است، از دست دادن سلامتی خودمان نیست.

ورزش، خوردن غذای سالم و به موقع، وقت‌گذرانی با دوستان، سرگرمی‌های شخصی و گاهی یک هدیه یا تجربه جدید، از جمله کارهایی است که می‌توانید برای خودتان انجام دهید. مراقبت از سلامتی‌تان به معنای حفظ انرژی و نگرش مثبتتان خواهد بود و بنابراین روحتان تغذیه شده و آماده است تا به مراقبت از شخصی که دوستش دارید، ادامه دهید.

۵- از سوال کردن نترسید

مهم نیست چه مدت است با شخصی که مبتلا به اختلال اضطراب است در رابطه هستید. همیشه در حال سوال کردن باشید. مدام درباره حال و وضعیت روحی‌اش سوال بپرسید. از او سوال کنید که چه کمکی از دست شما بر می‌آید و چه کاری حالش را بهتر می‌کند. اضطراب می‌تواند به سرعت امواج به وجود بیاید و شدت و علائم آن در هر فرد متفاوت است.

به خاطر داشته باشید که اضطراب امری منطقی و عقلانی نیست. اضطراب باعث می‌شود که حتی وقتی عامل محرک و دلیلی نیز وجود نداشته باشد انسان احساس نگرانی کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا