هدف در نوجوانی
راهنمایی برای یافتن هدف در نوجوانی
چون به عنوان مشاور در دبیرستان کار میکردم، جمله «نمیدانم میخواهم با زندگیام چه کار کنم» را بارها و بارها از نوجوانان شنیدم. یکی از اصلیترین دغدغههای دانشآموزان بابت فشارهایی است که برای تعیین هدف زندگی خود احساس میکنند و شروع به کار در این زمینه راهی بسیار گیجکننده برای آنها خواهد بود. گاه برای روشن شدن مطلب میتوان هدف زندگی را برای ایجاد انگیزش بیشتر، دلیل اصلی ما برای بیدار شدن در صبح دانست. این دلیل میتواند با شغل، مسئولیتها، دوستان یا خانواده، مسائل معنوی و اعتقادات مذهبی یا همه موارد فوق مرتبط باشد.
بسیاری اوقات انتظار نوجوانان از هدف زندگیشان، بسیار طاقتفرسا و غیرواقعی است. نوجوانان معمولاً قبل از فارغالتحصیلی از دبیرستان برای تعیین اهداف و انتخاب مراحل بعدی تحصیل یا شغل خود تحتفشار قرار میگیرند. علاوه بر این، امروزه نوجوانان با تغییر روند بازار کار نسبت به سالهای قبل، افزایش انتظارات علمی و فشارهای شدید توسط رسانههای اجتماعی روبرو هستند. به عنوان بزرگسالان مراقب آنها، ما وظیفه داریم نوجوانانمان را حمایت کرده و آنها را راهنمایی کنیم. زیرا آنها در این برهه از زندگیشان سعی میکنند به سوالات دشوار درباره آیندهشان پاسخ دهند.
برای کمک به یافتن هدف در نوجوانی چگونه عمل کنیم؟
ما میتوانیم با ایجاد عزتنفس و امید در نوجوانان خود، به آنها کمک کنیم تا مسیر خود را برای یافتن هدف آغاز کنند. ویلیام دیمون، نویسنده کتاب «راهی به هدف» و مدیر مرکز نوجوانان استنفورد، بر اهمیت داشتن خوشبینی و اطمینان در دوران نوجوانی و اهمیت این دو موضوع برای یافتن هدف تأکید میکند. تحقیقات وی نشان میدهد نوجوانانی که دارای سطح بالایی از قدردانی، دلسوزی و سرسختی هستند، هدفشان را توسعه میدهند. این ویژگیهای مهم میتواند به نوجوانان در یافتن و حفظ اهداف بلندمدت و برآوردهکردن خواستههایشان در زندگی کمک کند.
یافتن هدف در نوجوانی
ما باید نوجوانان خود را به سمت یافتن اهداف پایدار و قابل برآورده شدن در زندگی هدایت کنیم. والدین مسئول شناسایی هدف نوجوانان نیستند، چرا که این «وظیفه» خود نوجوانان است. اما والدین میتوانند گزینههایی را معرفی كنند، از آنها پشتیبانی كنند، به انتخاب آنها كمك كنند و راهنمایی کنند تا زندگی نوجوان ریشه در معنا و هدف داشته باشد. کمک به نوجوانان در پیمایش این مسیر، یک فرآیند طولانیمدت است. برای شروع این پیشنهادات را در نظر بگیرید.
۱-برای یافتن هدف در نوجوانی به آنها کمک کنید تا درک کنند که چقدر اهمیت دارند.
از زمانی که فرزندتان به دنیا آمد، نیازهای او را برآورده کردید و موفقیتهایش را جشن گرفتید. متوجه شدهاید که آنها چه کارهایی را درست انجام میدهند. برای آنها مرتبا تکرار کنید که چقدر به آنها افتخار میکنید. با بزرگتر شدن نوجوانان، ما تمایل داریم که موفقیتهای آنها را بیشتر ببینیم. گاه به اشتباه فکر میکنیم آنها فقط باید انتظارات ما را برآورده کنند. زمان کمتری را به ستایش آنها اختصاص میدهیم و کم به آنها میگوییم که چقدر برای ما مهم هستند. انسانها تا زمانیکه ندانند چقدر اهمیت دارند، نمیتوانند حس هدفمندی داشته باشند. نوجوانان ما باید درک کنند که دیگران چقدر از آنها مراقبت میکنند و چگونه میتوانند بر جهان تأثیر بهتری بگذارند. با اطمینان پیدا کردن از ارزشمند بودن، آنها میتوانند هدف خود را از زندگی بهتر تصور کنند.
۲- هدف در نوجوانی برای هر نوجوانی متفاوت است.
در ایدهآلترین شرایط هم در جوامع امروزی، مردم نابرابر هستند و نوجوانان ما در همهچیز موفق نخواهند شد. با این حال، حوزههایی وجود دارد که هر فرد میتواند به طور منحصر به فرد در آنها اثرگذار باشد. ما میتوانیم به نوجوانان خود کمک کنیم حوزههایی را که در آن برتری دارند پیدا کنند. ما باید نوجوانان خود را به چالش بکشیم تا به حیطههایی که در آنها مهارت دارند و از انجام آن کارها لذت میبرند، توجه کنند. کشف کنید که چه چیزی آنها را به ادامه یادگیری سوق میدهد. با ادامه همین روند، نوجوانان ما میتوانند هدفشان را پیدا کنند. اگر یک نوجوان نقاشی دوست دارد (یا شعر نوشتن، یا خواندن، یا آشپزی) و برای ارتقای سطحی که در آن است تلاش میکند، این شور را تشویق کنید! استعداد و علاقه میتواند در مراحل بعدی به رشتهای برای ادامه تحصیل یا انتخاب شغل تبدیل شود و منجر به زندگی هدفمندی شود که برای آنها مناسب باشد.
۳- برای ایجاد حس هدفمندی مکالمههای کوچک و مکرر با نوجوانتان داشته باشید.
از پرسیدن سوالات اعصاب خوردکن مانند «میخواهید با زندگی خود چه کار کنید؟» خودداری کنید. در عوض، مکالمه را با سوالات کوچک و متعادل مانند «چه زمانی به شخص دیگری کمک کردهای و احساس رضایت داشتی؟» آغاز کنید. یا «به نظر تو بهترین خصوصیاتت چه خصوصیاتی است؟». این دسته سوالات میتواند به نوجوانان کمک کند تا درباره هدف خود فکر کنند. گاهی اوقات، جوانان در یافتن نقاط قوت خود مشکل دارند. بزرگترین حامی نوجوانان خود باشید و به آنها کمک کنید نقاط قوت خود را ببینند. در حقیقت، نقاط قوت آنها ممکن است برایشان از نوع خصوصیاتی باشد که حتی آنها را به عنوان نقاط قوت تشخیص نمیدهند. این بحثها میتواند پویایی ایجاد کند که منجر به پاسخ به این سوال دشوار و طولانیمدت شود: «هدف من از زندگی چیست؟»
۴- یک زندگی هدفمند و شاد و با دستاورد را الگوی نوجوانتان قرار دهید.
به نوجوانان اجازه دهید تا شما را به عنوان بزرگسالی ببینند که زندگیای پر از هدف، لذت و دستاورد را سپری میکند. چطور فهمیدید که دوست دارید و میخواهید خانوادهای بسازید؟ در چه مقطعی فهمیدید که میخواهید آتشنشان، معلم و … باشید؟
بازگو کردن تجربیات معنادار از زندگی خود و اینکه چگونه عقبنشینیها و شکستهای گذشته که در آن زمان بسیار دلسرد کننده بهنظر میرسیدند منجر به پیدا کردن راه و بینش جدید میشدند را توضیح دهید. برای هر هدف زندگی خود، در مورد اینکه چگونه میدانستید این هدف متعلق به شماست و چگونه در رضایت روزمره زندگی شما نقش دارد، صحبت کنید. اگر از عدم پیروی از آرزوهایتان پشیمان هستید، از انتقال درسی که آموختهاید به نوجوانان خود دریغ نکنید. بیان این تجربیات ممکن است به آنها کمک کند تا از آموزههای شما دانش کسب کنند. همچنین، به آنها بگویید زندگی فرصتهای زیادی برای تغییرجهت فراهم میکند که هرکدام منجر به تجربیات معنیداری برای ما میشوند.
۵- هدف در نوچوانی عبارت است از فرصتهای کاوش کردن برای نوجوان.
نوجوانان را تشویق کنید تا از منطقه راحتی خود خارج شده و دنیای اطرافشان را کاوش کنند. به آنها اجازه دهید به باشگاه یا فعالیت بعد از مدرسه بپیوندند، برای یک کار نیمهوقت اقدام کنند یا با دوستان خود در جامعه به مشاهده بپردازند. شاید آنها بخواهند برای یک فرصت خاص، مانند برنامه تحصیل در خارج از کشور، سفر یا جمع آوری کمک مالی برای یک موسسه خیریه ثبتنام کنند. ما هرگز نمیدانیم چه تجربیاتی ممکن است در نتیجه این کارها برای نوجوان باقی بماند. در حالی که نوجوانان چیزهای جدیدی را امتحان میکنند، به مهارتها و نقاط قوتی که در آنها در حال رشد است و ممکن است به آینده آنها کمک کند، اشاره کنید.
۶- شرکت در کارهای داوطلبانه به حس هدفمندی نوجوان کمک میکند.
نوجوانان را تشویق کنید که کارهای معناداری انجام دهند. وقتی نوجوانان از انجام کاری که باعث ایجاد تغییر در دنیای اطرافشان میشود حس رضایت شخصی را تجربه میکنند، باورها و ارزشهای شخصی خود را نیز رشد میدهند. این امر منجر به رشد هویت سالم و احساس هدف میشود. آنها همچنین قدردانی دیگران را به دست خواهند آورد و این یک انگیزه قوی برای ادامه کار درست است. از طریق کار گروهی و آموزش، نوجوانان میتوانند اهمیت تعامل با جوامع، خدمات و اثر اعمال خود را ببینند.
۷- صبور باشید!
یافتن هدف در زندگی برای نوجوانان یک اتفاق نیست، بلکه یک روند است. به نوجوانان اجازه دهید با سرعت خودشان پیش بروند. در صورتی که احساس میکنید گیر افتادهاند، صبور باشید. به آنها یادآوری کنید زندگی یک روند مداوم برای تغییر است. برای نوجوانان مهم است که وقت خود را در یافتن هدف زندگیشان بگذارند. نباید توقع داشت که بلافاصله همه پاسخها را داشته باشید. برای تأمل و تغییر باید زمان گذاشت. به نوجوانان نشان دهید که برای حمایت از آنها همیشه حضور دارید. این به آنها امنیت ناشی از عشق بیقید و شرط را میدهد. این امنیت، سکوی پرتاب به سمت آینده است.
منبع:
https://parentandteen.com/tips-guide-teens-purpose/
سلام دکتر.من تانیا و سال دوم رشته انسانی هستم تو ی مدرسه دولتی و امسال سال سوممه. با شرایطی که فک میکنم زیاد شنیدین از دخترایه مراجعه کنندتون و وضیت روحیشون و خب گفتنش واقعا تکراریه{بی انگیزه بودن.نداشتن روحیه.نداشتن محبت از خانواده.نداشتن هدف.نداشتن تفریح.حس سرخوردگی.نداشتن اعتماد خانواده.منع بودن از بیرون رفتن چه تنها چه با دوستا.} . برعکس بقیه اصلا از دوسال دبیرستان هیچگونه لذتی نبردم.بلکه این دوسال باعث ضربات روحی سنگینی از طرف دوستان .درسا.خانواده و همه شد جوری که هیچگونه هدفی پیدا نکردم و براش نجنگیدم به کنار درسامم افت شدیدی پیدا کرد.فکرم مدام این دوسال مشغول بوده و تنها دقدقه ای که نداشتم ارتباط با جنس مخالف بوده حتی در حد حرف زدن و مشکل اصلی این نفرت من از جنس مخالفه که مدام ذهنم مشغوله که سریعتر به خودم بیام و تلاش کنم برای ایندم تا مستقل شم و اجازه ورود کسیو ب زندگیم ندم و در مقابل روحیه و انگیزه کافی برای مشخص کردن هدفم ندارم درصورتی که میدونم دیر شده.علاوه بر اون موندنم تا ی سنیو کنار خانواده جایز نمیدونم چون شرایط جوریه که نمیتونم تا اخر عمر کنار خانوادم بمونم حتی الانم حس بدی دارم از زخم زبونا و بحث و جدلا.نیاز به یه تلنگر دارم که چجوری با حفظ روحیم و حسای خوب خودمو ب طرف درس یا چمیدونم ورزش ببرم و علایقمو کشف کنمو هدفمو مشخص کنم؟
نباید منتظر شوید تا انگیزه پیدا کنید. بالعکس باید عمل کنید تا انگیزه بیاید. مثلا ورزش را شروع کنید- برای روز خود برنامه بریزید و…البته انتظار نداشته باشد همه کارهایی که برنامه انرا ریختید انجام دهید بلکه بتدریج وقتی برخی از انها را انجام دادید انگیزه تان بیشتر می شود و دفعه بعد کار بیشتری می کنید و باز در نتیجه انگیزه تان بیشتر می شود و….
سلام امیدورام حالتون خوب باشه من 14 سالمه و واقعا وقتی درباره ی اینده فکر میکنم نمیدونم قراره چیکار کنم و چه رشته ای انتخاب کنم اونقدر هم هدفنمند
و اینکه من درسم خوبه ولی احساس میکنم مدرسه ای که میرم سطح اموزشش پایینه به نظرتون برم مدرسه ی غیر دولتی؟ کلا پیشنهاد میکنید؟
وقت بخیر
کتابهای تاریخی بخوانید. کمک می کند خود را بشناسید و هدف خود را بتدریج پیدا کنید
همه تلاش شما نباید نمره بالاتر گرفتن باشد. بر جنبه های دیگر زندگی مانند ورزش- دوستی- هنر و…نیز تمرکز کرده وقت بگذارید. سعی کنید در درسهای مدرسه به دوستان خود کمک کنید. همه هدف زندگی نمره نیست. فداکاری برای دیگران بسیار مهم است
سلام دکتر خسته نباشید من زندگی خیلی یکنواختی دارم اصلا هیچ برنامه و هدفی ندارم و واقعن از این اوضاع زندگیم خسته شدم دلم هدف و هیجان میخواد دام میخواد ی هدفی داشته باشم و واسش شب و روز بجنگم ولی اون هدف رو اصلا پیدا نمیکنم لطفا راهنماییم کنید:)
شما باید به یک هدف متعهد شوید و برای ان از خودگذشتگی کنید. بطور مثال هدف ورزش یا موسیقی را در نظر بگیرید. در ابتدا احتمالا انگیزه چندانی برای ان ندارید اما در صورتی که برای مدتی در جهت ان تلاش کنید و مثلا از خواب خود بزنید، میهمانی نروید برای تمرین، احساس خستگی کنید و…بتدریج ذهن شما به این باور می رسد که این هدف من بسیار مهم است که من برای آن اینقدر از خودگذشتگی کرده ام.
سلام دکتر
محمدرضا 16
واقن از دست خانواده خسته شدم…
هی غر زدن هی استرس دادن هی دادوبی داد کردن
واقن خسته شدم از دست این کاراشون
چقدر بی احترامی چقدر تحمل واقن نمیدونم چیکار کنم…؟
بعضی موقع ها واقن به سرم میزنه که خود کشی کنم ،اما…..
هعییییییییییی
هیچ تفریحی ندارم
ن پولی ن چیزی
بعضی موقع ها فقط میشینم ط اتاق درو دیوارو نگا میکنم…
از الان باید تلاش کنی که از نظر مالی زودتر مستقل بشی که بتونی خودت برای زندگی تصمیم بگیری و از تسلط خانواده دربیای
سلام دکتر . واقعا ممنونم از راهنمایی هاتون.
من همون هستم که مشکل مدرسه داشتم. از مدرسه نمونه رفتم. و الان رفتم یک مدرسه عادی. بعد الان یه حسی توم بوجود اومده
با خودم میگم خاک بر سرم چرا پارسال این کار رو نکردم!!!و دلم میخاد مامان بابام رو خفه کنم که پارسال با اون همه ناراحتی و شکایت من نبردن من رو عادی. و مثلا همین 20روز مهر امسال هم همش گفتن نه و هی نصیحت و هزارتا مشاور که برو نمونه و…
الانم بجای اینکه من باهاشون قهر باشم اونا باهم قهرن
ازشون متنفرم از صدای بابام متنفرم چون تمام این مدت سرم داد میزد و نصیحت های هزار باره رو تکرار میکرد.
و من الان یادم می افته به پارسال، چرا باید سال دهمم رو، یک سال از دبیرستان و زندگیم خراب شه؟ چرا باید اون قدر حرص میخوردم و ناراحتی میکشیدم.
چیکار کنم فراموش کنم؟
ایا ممکنه اثرش تا ابد تو وجودم باشه و حتما دیگه افسرده شده باشم؟
و اون یک سال ضربه تا اخر عمر بهم زده باشه؟
پارسال خوبی هایی هم تو زندگیم بود مثلا بهترین اتفاق زندگیم افتاد و با پسری که دوسش داشتم دوست شدم و بلاخره خوبی هایی هم داشت.
اما اینکه همش حالم بد بود برا مدرسه…
چطوری درست بشه روانم و فراموش کنم؟
بعضی اوقات با خودم میگم نکنه نیاز به شوک عصبی داشته باشم تا فراموش کنم…
گذشت زمان به شما کمک می کند. همانطور که خودتان هم گفتید هر شرایطی خوبی ها و بدی های خود را بدارد. انسان در شرایط بد می تواند رشد کند. موقعیت پارسال را بعنوان یک چالش برای رشد ببینید.
سلام دکتر وقتتون بخیر
من دخترم و کلاس یازدهم رشته تجربی.
مدرسه نمونه بودم سال قبل و امسال تصمیم گرفتم بیام عادی.
بعدش بخاطر این خواستم بیام بیرون از نمونه چون، بچه هاش خیلی عقب مونده و مثبتن. کلا جوش خشکه و همشون خرخونن. اصلا رفاقت و خنده و …معنی نداره توش.
بعد از طرفی این چند روز مهر رو رفتم توی یک مدرسه عادی، بعد بچه هاش کاملا پایه و خوبن و میگن میخندن و کلا همونجورن که من دوست داشتم ،،. ولی متاسفانه یه سری عیب ها داره، معلماش خیلی سطح تدریسشون بده و پاییه و خود بچه های کلاس هم درسشون زیاد خوب نیست و سوالات سطح پایین میپرسن. و همچنین اینکه خیلی فقیرن بچه هایی که تو اون مدرسه ان و اصلا همه میدونن و معروف هست به یک مدرسه خیلی عادی و سطح پایین.
بعد منم دلم میسوزه که تمام رفیقام و هم سن هام غیر دولتی ان….
مثلا حیف میدونم خودمو که برم یجای اینجوری… مدرسه نمونه هم خودمو حیف میدونم.
اخه چون من بچه ای بودم که از بچگی درسم عالی بود و توی مدارس خوب و باکلاس درس خوندم و مثلا خودمم دوس دارم دندونپزشک شم و کلا بدم میاد برم یجای سطح پایین.
غیر دولتی هم وقتی به خانوادم میگم، میگن خجالت بکش از نمونه میخوایی بیایی بیرون بری پول مارو خرج کنی؟!
چیکار کنم؟
تو مدارس عادی همش حس میکنم دارم حیف میشم و دلم میسوزه برا خودم.
تو نمونه ام باز دلم میسوزه و ناراحتم که بین یه مشت درسخون پاستوریزه که بیخودن هستم…
خیلی گیج و ناراحتم…
مدارس نمونه باعث آسیبهای روحی و روانی زیادی در داش اموز می شوند. بهتر است در مدارس عادی بروید. در مدارس عادی باید هدفهایی غیر از بهترین بودن و نمره خوب و…را برای خود پیدا کنید تا زندگی شما از تک بعدی بودن خارج شود. چون درس شما خوب است می توانید به دیگران کمک کنید. سعی کنید به دوستانتان در درسها کمک کنید. همه زندگی نمره و تمرکز بر خود نباید باشد.
سلام وقت بخیر
دکتر بنده 17سالم هست و دخترم
مشکلم این هست که رشته تحصیلیم تجربیه و خب اگر بخوام موفق بشم باید خیلی تلاش کنم.
از طرفی مدتیه به این نتیجه رسیدم که اگه ادم درس بخونه زندگیش رو تباه کرده و نباید درس خوند و در اینده هم خونه دار بودن خیلی بهتره تا سر کار رفتن.
اما خانوادم و همه باهام مخالفن
و خودمم حس میکنم اشتباه میکنم
چکار کنم درس بخونم و هدف داشته باشم یا خیر؟
مهم درس خواندن یا نخواندن نیست. مهم ان است که انسان در جهت رشد و پیشرفت خود با ارده و پشتکار حرکت کند. هدف کسی شغل کس دیگری درس و فرد دیگری ممکن است انجام کارهای خانه داری باشد. مهم مفید بودن در زندگی است
سلام دکتر وقت بخیر
من دختری هستم 16ساله که چند وقته موندم درس بخونم و یچی در اینده بشم یا نه …
و خب مسئله من اینه که درستش مگه این نیست که زن خوش بگذرونه تو نوجوانیش درس و زحمتم نداشته باشه و وقتی ام ازدواج کرد خونه دار باشه و خوش بگذرونه و نره سر کار و شوهر خرجشو بده؟
اخه واقعا دلم میسوزه برای مامان خودم که شاغله….
و زن های خونه دار رو میبینم که چقدر جوون موندن روحیه دارن و خوشن….
حالا درستش چیه
این فکر برای 50 سال پیش بوده است که زن خانه داری می کرد وخرچ با شوهر بود. اما این باعث می شد زن همیشه تحت سلطه مرد باشد. اکنون که زن حقوق مساوی طلب می کند دلیلش استقلال اقتصادی است
سلام
من دختری هستم 16ساله
دکتر من خیلی حالم بده و احساس میکنم افسرده ام. اطرافیام میگن ادم شادی هستی ولی از درون داغونم
همش احساس میکنم به بم بست رسیدم و هیچی برام قشنگ نیست و بی دلیل ناراحتم و همش گریه میکنم
چرا البته یه سری دلایل هست
مثلا این که من هیچ رفیقی ندارم. واقعا دارم نابود میشم
هر دختری به سن من احتیاج داره اطرافش کلی رفیق صمیمی داشته باشه که همش باشون بره بیرون و بگن و بخندن و خوش باشن.
ولی من چندتا دوست دارم که اصلا رفیق صمیمی و واقعی نیستن. اصلا
تنها دلیل ناراحتیم اینه که فکر میکنم خوش نمیگذرونم.
همش دنبال اینم که بعدا بگم نوجوانیم خوب گذشت.
ولی نه دوستی دارم نه چیزی.
واقعا خوش گذرونی و زندگی درست چیه….
ما در این دنیا نیستیم که لذت ببریم. دنیا و مغز ما بر اساس لذت درست نشده است. مغز ما برای بقا درست شده است و فلسفه دنیا نیز بر لذت نیست. قرار است ما در این دنیا با تلاش خود استعدادهای خود را کشف کنیم و با چالشها در این راه مواجه شویم. مقاله شادی را در سایت مطالعه کنید
سلام دکتر وقتتون بخیر
من یه دختر 16ساله ام که پاییز امسال میرم یازدهم
من مدرسه نمونه هستم بعدش.اصلا جو و بچه هاشو دوست نداشتم تو سال دهمم.
و همش گریع میکردم
حتی از بسکه حالم بد بود اشتباهات بزرگی ازم سر زد مثلا با پسری دوست شدم…و کلا اعصابم خورد شد و حس میکنم حتی عصبی و روانی شدم،
اخه بچه های کلاسم و مدرسع نمونه همشون از روستاها میان بعد خوابگاهین، بدم میاد ازشون، از این که میرن خوابگاه و انقد سختی میکشن، بعد خیلی درس خونن حتی درمورد یه فیلم یا اهنگ صحبت نمیکنن.
خیلی عقب افتاده و بچه مثبت ان.
و معلم هام فقط چندتاشون خوب بودن.
بعدش من کلا از این جو بدم میاد دوست دارم دوستای پایه و شاد داشته باشم برم مدرسه عادی. و اینکه من اصلا دنبال دخترای خراب و بی بندوبار نیستم،،،فقط دوست دارم مصل خودم باشن درس خون و یکم پایه و خوش گذرون.
بعدم امتاناش سختن.و .،،،
بعدش من با خانوادم صحبت کردم و قراره ببرن منو یه مدرسه عادی.
اما داعم میگن وقتی بری یه مدرسه دیگه هیچی قبول نمیشی….
و دیگع قید همه چیو بزن…معلماشونو بچه هاشون بدن و….
من تجربی هستم…
حالا چکار کنم؟
من با شما موتفقم که مدرسه عادی بروید. متاسفانه مئارسی که سخت گیر هستند و رقابت درسی بالا است آسیب زیادی به بچه ها می زنند. همه زندگی درس نیست و شما باید در سایر جنبه های زندگی هم رشد کنید مانند روابط اجتماعی- ورزش- موسیقی و هنر- فعالیتهای اجتماعی و…
سلام اقای دکتر،
پسرم 15 سال داره از ابتدا از مدرسه فراری بود و برای مدرسه رفتن همیشه مشکل داشتیم. سال ششم شدت گرفت، بدنش کهیر میزد از استرس و میگفت معلم با من لج داره. برای ورزش هم همینطور، مربی به من توجه نمیکنه لجه… همش در حال عوض کردن رشته و باشگاه بود. تحمل دیدن افراد بهتر از خودش رانداره. از سال هفتم شدت پیدا کرد 2 ماه مدرس نرفت و بعد از کلی درمان و مشاوره که مدرسه رفت همش خودشو تو مدرسه به مریضی میزد. و حالا دهم میگه رشتمو دوست ندارم میخواد ترک تحصیل کنه سال دیگه بره تربیت بدنی، البته از اول سال دو روز در هفته حضوری بودن خیلی غیبت کرده میگه فلان معلم بهم تیکه میندازه.
شک دارم سال دیگه همین بازی را در نیاره. دیگه مشاورها نمیتونن کمک کنند. شما بگید چکار کنم.
وقت بخیر. با این توضیحات حداقلی نمی توان نظر قاظعی داد. ولی احتمال کمالگرایی در او وجود دارد. مقاله مرتبط را در سایت بخوانید
سلام من یه سوال داشتم من همیشه دوست داشتم بازیگر یا خواننده بشم اونم تو کشور خارج و و ۲ سالی میشه فهمیدم تو کره کاراموز قبول می کنن دوست دارم تو این ۵ سال درس بخونم و همرا با تمرینات برای پذیرفته شدن برای کاراموز و دوست دارم با بورسیه برم فقط یه چند تا سوال داشتم می ترسم برای اقتضای سنم باشه و یا نخ نباشه نظرتون
هدف در نوجوانی می تواند از تخیلات و رویاها شروع شود. مهم تلاش برای رسیدن به هدف است. شاید به این رویا دست پیدا نکنید ولی اگر تلاش کنید مسلما به رویایی شبیه به ان دست پیدا می کنید.
آقای دکتر سلام فشار جنسی داره دیوونم میکنه از سر همین فشارها به وسواس هم دچار شدم واقعا نمی دونم چیکار کنم
خود را باید به فعالیتهایی مانند ورزش، ارتباط اجتماعی با دوستان، طبیعت گردی و…مشغول کنید. تماشای پورنوگرافی بشدت این حالت را تشدید می کند. ان را کنار بگذارید