نگرش ها و رفتارها
مقدمه
نگرش ، یک سازمان نسبتاً پایدار از باورها، احساسات و گرایشهای رفتاری نسبت به اشیاء، گروهها، حوادث یا نمادهای اجتماعی برجسته است (Hogg, & Vaughan 2005, p. 150). همچنین میتوان گفت که نگرش «یک گرایش روانشناختی است که با ارزیابی یک نهاد یا موجودیت خاص که بعضی از درجات خوشایند و یا ناخوشایند را به همراه دارد، بیان میشود».
ساختار نگرش
ساختار نگرش را میتوان از نقطهنظر سه مؤلفه توصیف کرد:
- مولفه عاطفی: این مورد شامل احساسات یا عواطف شخصی در مورد شیوه نگرش است. به عنوان مثال: «من از عنکبوتها میترسم».
- مولفه رفتاری (یا انگیزاننده رفتار): روشی که نگرش ما بر رفتار و عملکرد ما تاثیر میگذارد. به عنوان مثال: «من از عنکبوت دوری خواهم کرد و اگر یکی از آنها را ببینم، جیغ میکشم».
- مولفه شناختی: این مورد شامل یک باور یا دانش شخصی در مورد نگرش ما در خصوص شیء موردنظر است. به عنوان مثال: «من معتقد هستم که عنکبوتها خطرناک هستند».
این مدل به عنوان مدل ABC نگرش شناخته شده است.
یکی از مفروضات اساسی در ارتباط بین نگرش و رفتار، مفهوم ثبات و استحکام است. این امر بدان معنی است که ما به طور معمول یا اغلب در بسیاری از اوقات اینچنین انتظار داریم که رفتار یک فرد با توجه به نگرشهایی که دارد، استوار و پایدار باقی میماند. این امر اصل ثبات نامیده میشود.
اصل ثبات یا استحکام این ایده را نشان میدهد که افراد منطقی هستند و تلاش میکنند تا در هر لحظه منطقی رفتار کنند و رفتار فرد باید با نگرش آنها سازگار و نامتناقض باشد. با این حال ممکن است که این اصل صرفاً یک گمانهزنی باشد و واضح است که افراد همیشه از آن پیروی نمیکنند. گاهی از اوقات رفتارهای ظاهری کاملاً غیرمنطقی میباشند. برای مثال؛ سیگار کشیدن و دانستن اینکه سیگار کشیدن باعث سرطان ریه و بیماریهای قلبی میشود، یکی از این رفتارهای غیرمنطقی است.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد مؤلفههای شناختی و عاطفی رفتاری، همیشه با رفتار سازگار نیستند. این مطلب در مطالعه لاپیر (۱۹۳۴) نشان داده شده است.
مطالعه اصلی: لاپیر (۱۹۳۴)
هدف
بررسی ارتباط موجود بین نگرش و رفتار.
روش
لاپیر به همراه یک زوج چینی به یک مسافرت دور آمریکا پرداخت و انتظار میرفت که در نتیجه احساس ضد چینی موجود در مردم، آنها با تبعیض مواجه شوند. در آن زمان تعصب و تبعیض علیه آسیاییها بسیارگسترده بود و قوانینی علیه تبعیض نژادی وجود نداشت.
آنها از ۶۷ هتل و ۱۸۴ رستوران بازدید کردند. شش ماه بعد و پس از بازگشت آنها، نامهای با این مظمون که آیا میخواهید مهمانان چینی را مورد پذیرش قرار دهید یا خیر، برای تمامی مؤسساتی که آنها در طول سفر خود از آنها بازدید کرده بودند فرستاده شد.
نتایج
آنها تنها با عدم پذیرش در یکی از موسسات مواجه شدند و به طور کلی با آنها رفتاری بسیار مودبانه صورت گرفته بود. از بین ۱۲۸ موسسهای که به این نامه پاسخ دادند، ۹۱ درصد گفتند که حاضر به پذیرش مهمانان چینی نیستند.
نتیجه
نگرشها همیشه رفتار را پیشبینی نمیکنند. مولفههای شناختی و عاطفی نگرشها لزوماً در رفتار بیان نمیشوند. مطالعه لاپیر نشان میدهد که مؤلفههای شناختی و عاطفی نگرشها (مثلاً بیزاری از افراد چینی) لزوماً با رفتار (برای مثال ارائهی خدمت به آنها) همخوانی ندارند.
استحکام نگرش
استحکام داشتن یک نگرش در اغلب موارد سبب میشود تا بتوان رفتار را به شکلی مناسب پیشبینی کرد. هر چه نگرشی از استحکام بیشتری برخوردار باشد، احتمال تأثیرگذاری آن بر روی رفتار بیشتر میشود. استحکام نگرش شامل:
اهمیت داشتن روابط و یا رابطهی شخصی است که به این مطلب اشاره میکند که نگرش تا چه حدی برای فرد حائز اهمیت است و تا چه میزان به علاقه شخصی، هویت اجتماعی و ارزشها مربوط است. اگر یک نگرش در برگیرندهی علایق شخصی بالایی باشد (به عبارت دیگر، این نگرش مربوط به گروهی است که شخص در آن عضویت دارد و یا میل به عضویت در آن دارد و این امر به ارزشهای فردی مربوط میشود)، حاکی از موردی بسیار مهم و برجسته خواهد بود.
به عنوان یک نتیجه میتوان اینچنین بیان داشت که نگرش؛ نفوذی بسیار قوی بر رفتار فردی خواهد داشت. در مقابل، اگر نگرشی به هیچوجه به هیچ کدام از شئون زندگی یک فرد مربوط نباشد، آن نگرش اهمیتی نخواهد داشت.
جنبه دانش و آگاهی در خصوص استحکام نگرش، به میزان آگاهی و اطلاع فرد در مورد شیء موردنظر که نگرش به آن مربوط میشود، اشاره دارد. مردم معمولاً درباره موضوعاتی که مورد علاقه آنها است، بیشتر آگاه هستند و احتمالا در نتیجه، یک نگرش مستحکم و قوی (مثبت یا منفی) را در خصوص آن دارند.
نگرشهای مبتنی بر تجربه مستقیم قویتر و مستحکمتر میباشند و بیش از نگرشهایی که به صورت غیرمستقیم شکل میگیرد (مثلاً از طریق شنیدن، خواندن و تماشای تلویزیون) بر روی رفتار تأثیر میگذارد.
کارکرد نگرش
نگرشها میتوانند در عمل فرد تجلی یابند. دنیل کاتز (۱۹۶۰) چهار زمینه کارکردی را مشخص میکند:
آگاهی
نگرشها به زندگی معنی (دانش) میبخشند. کارکرد آگاهی به نیاز ما به جهان مربوط است که ممکن است پایدار و نیمهپایدار باشند. این امر به ما اجازه میدهد که تا توانایی پیشبینی در خصوص اینکه چه اتفاقی میافتد را داشته باشیم و به همین دلیل به ما احساس کنترل میدهد. نگرشها میتوانند به ما در سازماندهی و ساختن تجربه کمک کنند. دانستن نگرش فردی اشخاص به ما اجازه میدهد تا رفتار آنها را پیشبینی کنیم. به عنوان مثال، با دانستن اینکه یک فرد مذهبی است، میتوانیم پیشبینی کنیم که او به کلیسا میرود.
بیان خود
نگرشهایی که ما بیان میکنیم، به انتقال این مفهوم که ما چه کسی هستیم کمک میکند و همچنین ممکن است باعث شود تا ما احساس خوبی داشته باشیم، زیرا به وسیلهی آن ما هویت خود را تایید کردهایم. بیان نگرشها در وجود ما نیز ممکن است به صورت غیرکلامی باشد: برای مثال نوشتهای که بر روی سپر یک وسیلهی نقلیه چسبانده شده باشد، کلاه یا تیشرتی که شعاری بر روی آن نقش بسته باشد. بنابراین، نگرش ما بخشی از تعیین هویت ما است و به ما کمک میکند که از طریق بیان احساسات، اعتقادات و ارزشهایمان آگاهی داشته باشیم.
سازگاری
اگر فردی دارای نگرشهای اجتماعی قابلقبول باشد یا آنرا بیانکند، افراد دیگر با تأیید و پذیرش اجتماعی بهآنها پاداش خواهندداد. به عنوان مثال، زمانی که افراد در برابر کارفرمایان یا آموزگاران خود به دلیل اینکه تصور میکنند نگرش آنها نامطلوب است سکوت اختیار میکنند و یا زبان به تملق و چاپلوسی میگشایند (و به آن باور نیز دارند) چنین حالتی را نشان میدهند. بعلاوه، بیان میتواند غیرکلامی باشد (سیاستمداری را تصور کنید که کودکی را میبوسد).
نگرشها میتوانند سبب شوند که از یک گروه اجتماعی جدا باشیم و یا کارکرد تطبیقی به ما کمک کند تا با یک گروه اجتماعی سازگار شویم. مردم به دنبال افرادی هستند که نگرش خود را به اشتراک میگذارند و به همراه کسانی که دوستشان دارند و از آنها خوششان میآیند، نگرشهای مشابهی را ایجاد کرده و توسعه میدهند.
دفاع از خود
کارکرد دفاع از خود اشاره به نگرشهایی است که از اعتماد به نفس ما محافظت میکنند و یا اقداماتی را که موجب احساس گناه میشوند را توجیه میکنند. مثلا یک راه ممکن برای اینکه افراد در مقابل احساسات تحقیرآمیز از خود دفاع کنند، کسب دانش و تحصیلات است. تجربهها ( تلخ) در تمامی ورزشها ممکن است به اتخاذ رویکردی منفی منجر شود.
افرادی که از شکسته شدن غرور خود پس از باخت در ورزش رنج میبرند، ممکن است به طور مشابه یک نگرش دفاعی را اتخاذ کنند: «من ناراحت نیستم، در هر صورت من در راگبی خیلی عالی هستم». این کارکرد دارای یک مفهوم فرعی روانشناختی است.
برای مثال، نگرش مثبت نسبت به خودمان، یک عملکرد محافظتی (به عبارت دیگر یک نقش دفاعی در مورد خود) است که در ایجاد و حفظ تصویری مناسب از خودمان به ما کمک میکند. ایده اساسی در رویکرد کارکردی این است که نگرشها به فرد کمک میکنند تا بین نیازهای داخلی (بیان، دفاع) و جهان خارج (سازگاری و دانش) میانجیگری کنند.
مثالهایی از کارکردهای نگرشها
تصور کنید شما یک نگرش ملی بسیار قوی در مورد بریتانیایی بودن خود دارید. حال تصور کنید که شما در جمع یک گروه از دوستان همفکر خود حضور دارید.
شما میگویید:
«البته، هیچ کشور دیگری به خوبی بریتانیا برای زندگی کردن وجود ندارد. مکانهای دیگر در حد خودشان خوب هستند، اما آنها را نمیتوان با سرزمین مادری شما مقایسه کرد.»
(همه افرادیکه گرداگرد شما در آن وضعیت هستند، سرشان را به نشانهی تأیید تکانمیدهند، شما درحال سازگاری و تطبیق هستید).
افراد حاضر در گروه لباس تیم فوتبال انگلیس را پوشیدهاند (این همان کارکرد بیان خود است). سپس تصور کنید که شما به نزد آنها میروید و میگویید:
«مشکل ما با خارجیها این است که آنها انگلیسی صحبت نمیکنند. من سال گذشته به فرانسه رفتم و آنها نادان بودند. حتی اگر آنها بتوانند به زبان ما صحبت کنند، این کار را نمیکنند. من این اقدام آنها را غیردوستانه مینامم». (دیگران با شما موافق هستند و از تجربیات مشابه خود میگویند. شما چیزهایی را حس میکنید. این کارکرد آگاهی و دانش است). سپس فردی که هرگز سفری را تجربه نکرده است، یک مرحله دیگر را ادامه میدهد.
«برای من مهم نیست که خارجیها برای تعطیلات خود به اینجا بیایند، اما نباید به آنها اجازه داد که اینجا زندگی کنند، آنها مشاغل ما را اشغال کرده و تحت امنیت اجتماعی ما زندگی میکنند. من میگویم که بریتانیا برای بریتانیاییها است. همین اقدام آنها و آمدن به بریتانیا سبب میشود تا شما نتوانید در کشوری که متعلق به خودتان است یک شغل شایسته و مناسب پیدا کنید.» (در این حالت، سایر افرادی که در اتاق حاضر هستند، به بحث اخراج خارجیها ملحق میشوند و کارکرد دفاع از خود در مورد رویکردها را نشان میدهند).