فرزند پروری بر اساس طرحواره درمانی
طرحواره درمانی و فرزند پروری
طرحواره درمانی (ST)، روشی است که توسط جفری یانگ برای حمایت از افرادی که از رویکردهای استاندارد شناختی رفتاری (CBT) بهره کافی دریافت نمیکنند، ایجاد شده است و به تازگی طرحواره درمانی و فرزند پروری در ارتباط با یکدیگر مورد تحقیق بیشتری قرار گرفته است.
این رویکرد مبنایی مناسب برای آموزش والدین در مورد نقش چالشبرانگیز آنها در پرورش کودکانشان فراهم میکند. هدف این مقاله، افزایش آگاهی در مورد نقش مهمی است که والدین در جلوگیری از تشکیل طرحوارههای اولیه در کودکان بر دوش دارند.
ارتباط طرحواره درمانی و فرزند پروری
به طور خلاصه، رویکرد طرحواره درمانی مبتنی بر این دیدگاه است که همه انسانها دارای پنج نیاز اساسی احساسی هستند که باید در دوران کودکی مورد تشویق، حمایت و توسعه قرار گیرند. این پنج نیاز اساسی شامل:
دلبستگی ایمن به دیگران. به ویژه مراقبان اصلی و شامل تأمین ایمنی، مراقبت و پرورش در یک محیط پایدار میباشد. مثلا کودک باید از حضور و مراقبت دائم مادر مطمئن باشد.
استقلال. بخشیدن صلاحیت و توسعه احساس هویت از سوی والدین. مثلا کودک بتواند در اتاقش وسایلش را آنطور که میخواهد مرتب کند.
آزادی بیان. برای بیان نیازها و احساسات.
خودانگیختگی. بازیهایی که بر گسترش تواناییهای متناسب با سن کودک به او کمک کند. مثلا میدان دادن به کودک در گفتن آنچه میخواهد اظهارنظر کند.
محدودیتها. ایجاد مرزها و یادگیری کنترل واقعی بر روی خواسته و ایجاد محدودیتهای واقعبینانه در کودک. مثلا کودک نتواند با گریه به هر چیزی که میخواهد دست یابد.
این نیازهای اصلی عاطفی فقط مختص طرحواره درمانی نیستند. بلکه اهداف آن کمک به افراد در یافتن راههای مفیدتر برای تأمین این نیازها در زندگی آینده است.
طرحوارههای ناسازگار
هنگامی که این نیازها در دوران کودکی برآورده نشود (به ویژه هنگامی که کودک خردسال است)، به طور مداوم و بر اساس آسیبهای جداگانهای که والدین خواسته یا ناخواسته بر کودک وارد میکنند، ممکن است کودکان دارای طرحوارههای ناسازگار اولیه (EMS) شوند.
ذهنیت کودک در هر موقعیت از نظر نحوه تفسیر او از آنچه اتفاق میافتد نقش مهمی دارد. مثلا کودکی را درنظر بگیرید که مدام از سوی مادرش احمق خطاب میشود. این احمق خطاب شدن به کودک میقبولاند که چیزی جز یک احمق نیست و بسته به خلق و خو دچار یکی از طرحوارههای اولیه مانند نقص/شرم میشود (برای مطالعه هر یک از طرحوارهها و فهمیدن ریشههای تحولیشان به مقالات همین سایت رجوع کنید).
هنگامی که این طرحواره در کودک ایجاد میشود، وی با فعال کردن یک نوع رفتار برای کنار آمدن با طرحواره به یکی از سه روش پاسخ اجتناب، تسلیم یا جبران افراطی روی میآورد تا به تهدید درک شده واکنش نشان دهد.
مثال برای شکلگیری طرحواره ناسازگار
برای کودکی که در بالا توضیح داده شد، وقتی معلمی به او بگوید که برای انجام یک کار در مدرسه خیلی کند اقدام میکند، طرحوارههای ناسازگار اولیهای چون نقص/شرم فعال شده و به طور خودکار حالت مقابلهای را فعال میکنند. پاسخ آنها ممکن است این باشد که در جواب معلم حرف بدی بزنند و از کلاس اخراج شوند و هیجان خود را تخلیه کنند (دعوا یا جبران افراطی) یا خود را از کلاس جدا کنند و ساکت بنشینند و با بیرون آمدن از کلاس، از روبرو شدن با آنچه تجربه کردهاند اجتناب کنند و یا تسلیم شوند و خودشان با معلم همراه شوند و اضافه کنند که آنها میدانند احمق هستند و به دلیل اخلال در کلاس عذرخواهی کنند (تسلیم میشوند).
از لحظه تولد نوزاد، والدین یا مراقبان وی منبع اصلی پرورش، حمایت و آموزش هستند. رفتارهای والدین در رابطه با نظم، سلسله مراتب و حمایت عاطفی چیزی است که ما آنها را سبک تربیت والدین یا رفتار تربیتی مینامیم.
جفری یانگ
بنیانگذار طرحواره درمانی، پیشنهاد میکند برای اینکه از نظر روانشناختی به یک بزرگسال سالم برسیم مهم است که نیازهای اصلی روانشناختی ما توسط والدین/ مراقبان در دوران کودکی به اندازه کافی برآورده شوند.
در موارد بیتوجهی والدین، کودک در برآوردن این نیازها ناامید شده و همانطور که گفته شد احتمال ابتلای کودک به طرحوارههای ناسازگار اولیه (EMS) بیشتر میشود.
به یاد داشته باشید که طرحوارههای ناسازگار اولیه، ساختارهای ذهنی سفت و سختی هستند که شامل احساسات، شناختها و تجارب هیجانی در بدن میباشند. خاطراتی که با الگوهای مداوم تجربیات آسیبرسان توسط افراد مرتبط شکل گرفته و حفظ میشوند. طرحوارههای ناسازگار از اوایل کودکی شروع به شکلگیری میکنند و به یک راهنما برای سازماندهی اطلاعات ورودی، با جزئیات بیشتر و ایجاد ثبات در طول زندگی فرد تبدیل میشوند.
در میان متغیرهای بیولوژیکی، زیست محیطی و اجتماعی مسئول توسعه این الگوها، سبکهای تربیت والدین بهصورت ویژهای مورد توجه قرار میگیرند. سبک تربیت والدین قادر است تاثیر عوامل اجتماعی و زیستشناختی که بر شخصیت کودک تاثیر میگذارند را به حداقل یا حداکثر برساند.
مثالی دیگر
والدین هر از گاهی چیزهایی را میگویند که برای رشد کودکشان مفید نیست. مثلا شنیده میشود که والدی به کودکش میگوید: «آدم باش!». وقتی این اتفاق میافتد و چنین حرفی زده میشود، اکثر والدین پس از آن پشیمانمیشوند و سعی در جبرانش میکنند. اما ممکن است شما با این جمله آسیب جدی را به کودکتان وارد کرده باشید که با تکرار آن، آینده کودک دستخوش تغییرات منفی جبرانناپذیری شود.
باز در مثالی دیگر، وقتی پدر یا مادری به کودکی که بیش از حد معمول طول میکشد تا مسواک زدنش را تمام کند، بگوید: «عجله کن بیا، من باید بخوابم، داری چیکار میکنی؟». همین جمله که شاید به دید بسیاری حتی بار منفی در آن حسنشود، میتواند احساس شرم را در فرزند فعالکند. کودک احساس کند که مقصر است و گریه کند و طرحواره نقص و شرم شکل بگیرد.
ممکناست والدین متوجه اشتباه شوند، متوقف شوند، زانو بزنند و از کودک عذرخواهی کنند. سپس توضیح دهند که امروز بسیار روز خستهکنندهای داشتهاند. اما احتمال ایجاد طرحوارههای اولیه قوی هنگامی افزایش مییابد که چنین مواردی مرتباً بدون هیچگونه جبرانی اتفاق بیفتد.
نقش طرحواره درمانی و فرزند پروری
در حالی که بسیاری از والدین برنامههای قبل از زایمان را برای آمادهسازی تولد فرزند خود انجام میدهند، مشخص نیست چه تعداد والدین به برنامههای آموزشی مناسب تربیتی دسترسی دارند یا به اندازه کافی به آن برای پرورش یک انسان کوچک اهمیت میدهند.
متاسفانه دیده میشود که در مورد آمادگی تربیت کودک، بسیاری از خانوادهها مطالعه و تفکر را اولویت کارشان قرار نمیدهند. شاید قرار دادن برنامههای آموزشی و تربیتی در دوران قبل از زایمان برای همه پدر و مادرها مفید باشد و بتواند در پرورش صحیح یک نسل کمک کند.
مشکلات بهداشت روانی همچنان در جامعه مدرن افزایش مییابد. و در شرایطی که معمولاً والدین هم مشغول کار هستند و هم فشارهای مالی و سایر فشارهای زندگی را بیش از پیش بر دوش خود احساس میکنند، نیازهای کودک گاه امری پیش پا افتاده جلوه میکند.
نقش طرحوارهها در فرزندپروری
وقتی احساس دلبستگی ایمن کاهش یابد، کودکان احساس طردشدن را تجربه کنند. وقتی کودکان به رشد شخصیت فردیشان ترغیبنمیشوند، ممکن است احساس کنند به اندازه کافی خوب نیستند یا مشکلی دارند. وقتی کودکان اجازه ندارند احساس خود را به اشتراک بگذارند، میتوانند این حس را ایجاد کنند که اهمیتی ندارند. وقتی هیچ خودانگیختگی و بازی در کودکان وجود نداشته باشد، آنها احساس آسیبپذیری یا نقص را تجربه میکنند. وقتی هیچ محدودیتی وجود ندارد، یا محدودیتی وجود دارد و آنها بهسختی اجرا میشوند، کودکان احساس بیاعتمادی را تجربه میکنند.
آموزش والدین قبل از تولد با هدف انتقال اطلاعات در مورد اینکه این نیازهای اصلی عاطفی برای همه انسانها چیست، میتواند یکی از انواع مداخلات زودرس در رابطه با سلامت روان باشد. شاید وقتی والدین در مورد این نیازهای اصلی اطلاعات کسب میکنند به دوران کودکی خود نیز بازگردند. این امر باعث میشود چگونگی تربیت از سوی والدینشان و نقاط قوت و ضعفی که خود تجربه کردهاند را بررسیکنند. دیدگاههای ما در مورد اینکه چگونه باید فرزندانمان را پرورش دهیم، عمدتا از تجربیات ما در زندگی خودمان ناشی میشود.
نویسنده: اردوان نیک آئین
سلام
آیا ممکنه مقالات و کتابهایی در زمینه استفاده از طرحواره درمانی در فرزندپروری معرفی بفرمایین؟ (به جز کتاب فرزندپروری با کفایت)
ممنون
وقت بخیر. با کتابی آشنا نیستم که مستقیما به این موضوع بپردازد. ولی کتاب فرزند پروری بدون شرط اثر الفی کهن نشر صابرین کتالی ساختار شکن و بر اساس نیازهای مطرح شده در طرحواره درمانی نوشته شده است