اصول و فنون روایت درمانی چیست
روایت درمانی چیست؟
روایت درمانی یک رویکرد روانشناختی است که سعی در تنظیم روایتهایی دارد که شخص درباره زندگی خود تعریف میکند تا در پی اصلاح این روایتها تغییرات مثبت و سلامت روانی بهتری ایجاد کند.
روایت درمانی توسط مددکار اجتماعی مایکل وایت و خانواده درمانگری با نام دیوید اپستون در دهه 1980 ابداع شد.
هدف از روایت درمانی این است که به مراجعان کمک کند داستانهایی جایگزین در مورد زندگی خود تنظیم کنند تا تغییرات مثبتی ایجاد کرده و خود را با شرایط حاکم بر زندگی به درستی سازگار کنند.
روایت درمانی درمانی غیر آسیبشناسانه است، مراجع را قضاوت و سرزنش نمیکند و آنها را بهعنوان متخصصین زندگی خود میبیند.
درمانگران این درمان، مردم را جدا از مشکلات خود میدانند و تلاشمیکنند تا مراجعان نیز مشکلاتشان را از بیرون بررسیکنند.
به این ترتیب مراجع دیگر مشكلی را به عنوان یك قسمت غیرقابل تغییر از زندگی نمیبیند. بلكه مشکل بهعنوان یك مسئله خارجی قابل تغییر است.
ریشههای روایت درمانی
روایت درمانی نوعی روش درمانی نسبتاً جدید و در نتیجه کمتر شناخته شده است. در دهه 1980 توسط مایکل وایت، مددکار اجتماعی استرالیایی و دیوید اپستون، یک خانواده درمانگر از نیوزیلند توسعه یافت و در دهه 1990 در ایالاتمتحده موردتوجه قرار گرفت.
وایت و اپستون روایت درمانی را توسعه دادند تا نوعی روش درمانی بدون آسیبشناسی باشد که بر اساس سه ایده زیر استوار است:
روایت درمانی به تمامی مراجعین احترام میگذارد.
با مراجعان به عنوان افرادی شجاع رفتار میشود که باید از آنها بهخاطر شناخت و تلاش برای رفع مشکلاتشان قدردانی کرد.
روایت درمانی مراجعان را مقصر مشکلاتشان نمیداند.
مراجع مقصر هیچ مشکلی نیست و سرزنش او هیچ جایگاهی ندارد. روایت درمانی بهطور جداگانه به مردم و مشکلات آنها نگاه میکند.
روایت درمانی مراجعان را بهعنوان متخصصین زندگی خود میبیند.
در روایت درمانی، درمانگر و مراجع در یک سطح قرار دارند، اما این مراجع است که از زندگی خود شناخت کاملی دارد. در نتیجه، منظور از درمان این است که همکاری بین مراجع و درمانگر به وجود بیاید که در آن درمانگر مراجع را دارای تمام تواناییها، مهارتها و دانش لازم برای رسیدگی به مشکلات خود میداند.
روایت درمانگران معتقدند هویت افراد با داستانهایی که درباره زندگی خود تعریف میکنند، شکل میگیرد.
وقتی این داستانها روی مشکلات خاصی متمرکز میشوند، فرد اغلب شروع به دیدن مسئله به عنوان بخشی ذاتی از خود میکند.
با این حال، روایت درمانی مشکلات مردم را جدای از فرد میداند و به دنبال تنظیم داستانهایی است که مردم درباره خودشان تعریف میکنند، به گونهای که به آنها اجازه دهد مشکلات خود را از این طریق نیز ببینند.
موضع روایت درمانی کاملاً متفاوت از سایر اشکال درمانی است که در آن درمانگر حرف اول را میزند.
نوع درمان ممکن است زمانهایی برای مراجع ناراحتکننده باشد و تمرینات زیادی لازم باشد تا مراجع با موفقیت، خود را از مشکلاتش جدا کند.
داستانهای زندگی ما
روایت درمانی داستانها را به عنوان اصلی در نحوه درک و ارزیابی مردم از زندگی خود قرار میدهد.
انسانها از داستانها برای تفسیر رویدادها و تجربیات استفاده میکنند. هر روز همزمان با گذراندن زندگی خود داستانهای زیادی برای هریک از ما اتفاق میافتد.
این داستانها ممکن است در مورد حرفه ما، روابط، نقاط ضعف، پیروزیها، شکستها، نقاط قوت یا آینده احتمالی ما باشد.
در این زمینه داستانها از وقایعی تشکیل شدهاند که به ترتیب در طول زمان به هم پیوند میخورند. این رویدادهای مرتبط باهم یک طرح را ایجاد میکنند.
معنایی که ما به داستانهای مختلف اختصاص میدهیم، بر اساس زمینه زندگی ماست. زندگی ما، هم بهعنوان یک فرد و هم بهعنوان یک محصول از فرهنگ جامعهای که در آن زندگی میکنیم.
مثال
یک پیرمرد آمریکایی آفریقایی تبار به احتمال زیاد داستان برخورد با یک افسر پلیس را بسیار متفاوت از یک زن جوان و سفیدپوست تعریف میکند.
برخی از داستانها در زندگی ما مسلط میشوند و برخی از این داستانهای غالب بهدلیل نحوه تفسیر رویدادهایی که تجربه کردهایم، میتوانند مشکلآفرین باشند.
مثلا شاید یک زن داستانی از خودش داشته باشد که قابل قیاس با هیچ فرد دیگری نباشد.
در طول زندگی او میتواند بارها فکر کند که کسی نمیخواهد با او وقت بگذراند یا بهنظر نمیرسد مردم از همراهی با او لذت ببرند.
در نتیجه، او میتواند رویدادهای بیشماری را بر اساس همین طرز فکری که تفسیر میکند، ارایه کند.
همانطور که داستان بر ذهن او مسلط میشود، وقایع جدید متناسب با روایت نسبت به سایر وقایع که متناسب با روایت نیستند امتیاز مییابند. مانند وقتی که کسی او را برای معاشرت انتخاب میکند، اما وجود این داستان غالب مانع از برقراری ارتباط او میشود.
این وقایع ممکن است به عنوان یک قصور یا ناهنجاری منتقل شوند. این داستان در مورد غیرقابل پسند بودن، بر زندگی زن و لحظه حال او تأثیر میگذارد.
پس در مثالی دیگر، اگر او به یک مهمانی دعوت شود، ممکن است دعوت را رد کند. زیرا معتقد است هیچکس در آن مهمانی او را نخواهد پذیرفت.
با وجود این نتیجهگیری، زن درباره اینکه او قابلپذیرش نیست مطمئنتر میشود و عواقب منفی این طرزتفکر بر زندگیاش چیرهمیشود.
تکنیکهای روایت درمانی
هدف روایت درمانگر این است که با فرد همکاری کند تا یک داستان جایگزین ارائه دهد که با آنچه که آنها واقعاً از زندگی خود میخواهند مطابقت داشته باشد.
چندین تکنیک وجود دارد که غالباً توسط روایت درمانگران برای انجام این کار استفاده میشود:
ساخت یک روایت
درمانگر و مراجع باهم همکاری میکنند تا داستان مراجع را از زبان خودش تعریف کنند. در این فرآیند، درمانگر و مراجع به دنبال معانی جدیدی در داستان هستند که ممکن است به آنها کمک کند داستانهای موجود را تغییر دهند یا داستانهای جدید ایجاد کنند.
این فرآیند گاهی اوقات به عنوان «نوشتن مجدد» یا «داستانپردازی مجدد» شناخته میشود. این تکنیک بر اساس این ایده است که یک رویداد میتواند معانی و تفسیرهای مختلفی داشته باشد.
در روایت درمانی مراجع متوجه خواهد شد که میتواند معانی جدیدی از داستان زندگیاش ایجاد کند.
بیرونسازی
هدف این روش تغییر دید مراجع است تا دیگر خود را مشکلساز نبیند. در عوض، آنها خود را فردی روبروی مشکلات میدانند و از نفوذ آنها در زندگی فرد کاسته میشود.
ایده پشت این تکنیک این است که اگر مشکلات خود را جزئی جداییناپذیر از شخصیت خود ببینیم، ممکن است تغییر آنها غیرممکن بهنظر برسد.
اما اگر این مشکلات به سادگی کاری باشد که فرد انجام میدهد، احساس غیرقابل حل شدن بسیار کمتری خواهند داشت.
پذیرش این دیدگاه برای مراجع اغلب چالشبرانگیز است. با این حال، انجام این کار میتواند قدرتدهنده باشد و باعث شود افراد احساس كنند كنترل بیشتری روی مسائلشان دارند.
ساختارشکنی
ساختارشکنی در یک مسئله به معنای خاصتر کردن آن است تا از این طریق مرکزیت اصلی مسئله صفر شود.
وقتی داستانی برای مدت زمان طولانی بر زندگی ما مسلط باشد، ممکن است شروع به تعمیم آن کنیم و بنابراین، در واقع مشکل اصلی به مشکلی بزرگتر از آنچه هست تبدیل شود.
یک روایت درمانگر به مراجع کمک میکند تا داستان را به قسمتهای مختلف تقلیل دهد تا دریابد واقعاً با چه مشکلی دست و پنجه نرم میکند.
مثلا مراجع ممکن است بگوید که احساس ناامیدی میکند زیرا همکارانش در محل کار برای کار او ارزش قائل نیستند.
این یک جمله بسیار کلی است و تهیه راهحل برای این مشکل دشوار است. بنابراین درمانگر با مراجع کار میکند تا مشکل را از بین ببرد تا از چرایی ساخت روایتی که توسط همکارانش بیارزش میشود، ایده بگیرد.
این موضوع میتواند به فرد کمک کند تا خود را شخصی ببیند که ترس از غافل شدن دارد و باید بیاموزد مهارتهای خود را بهتر با همکارانش در میان بگذارد.
نتایج بینظیر
این تکنیک شامل نگاه کردن به داستان فرد از منظر جدید و توسعه داستانهای مثبت و مفید است.
از آنجا که داستانهای زیادی وجود دارد که ما میتوانیم بهطور بالقوه در مورد تجربیاتمان بگوییم، ایده این روش این است که دوباره داستان خود را تصور کنیم.
از این طریق، داستان جدید میتواند مشکلی را که در داستان قدیمی طاقتفرسا شده، به حداقل برساند.
نقدها
نشان داده شده است که روایت درمانی به افراد، زوجین و خانوادههایی که دارای مشکلاتی از جمله اضطراب، افسردگی، پرخاشگری و عصبانیت، غم و اندوه و درگیری خانوادگی و روابط هستند، کمک میکند.
با این حال، انتقادات متعددی وجود دارد که به روایت درمانی وارد شده است.
اولاً، از آنجا که این درمان مدت زمان کوتاهتری در مقایسه با سایر اشکال درمانی مورد استفاده قرار گرفته است، شواهد علمی زیادی در مورد اثربخشی درمان روایت وجود ندارد.
علاوه بر این، برخی از مراجعان ممکن است در روایت داستانهای خود قابلاعتماد یا راستگو نباشند. علاوه بر این، برخی از مراجعان ممکناست نخواهند بهعنوان متخصص و راهنمای زندگیشان قرار بگیرند یا بهپیشبرد روند درمانی کمککنند.
افرادی که با بیان کلمات راحت نیستند ممکن است به این روش خوب جواب ندهند.
بعلاوه، این روش برای افرادی که مهارتهای شناختی یا زبانی محدودی دارند یا روانپریش هستند نامناسب خواهد بود.