برادرها و خواهرها: دوستان یا دشمنان؟
مقدمه
اکثر ما اطلاعات کمی درباره رابطه خواهر و برادر و اینکه چطور بر ما تاثیر میگذارند، داریم.
زمانیکه تصمیم گرفتم در مورد رابطه خواهر و برادر اطلاعاتی ارائه دهم، فهمیدم تحقیقات کمی درباره این موضوع بااهمیت وجود دارد.
بیشتر تحقیقاتیکه در زمینه خانواده انجام گرفته، حول محور والدین و مشکلات کودکان میچرخد که البته بهنوبه خود بسیارمهم هستند. بنابراین تصمیم گرفتم تحقیق کنم که رابطه خواهر و برادر چگونه بر داستان زندگی ما تأثیر میگذارند. زیرا این داستانها تعیین میکنند که در آینده به چه فردی تبدیل شویم. برای مثال، دعوای ما با خواهر و برادرمان باعث تقویت داستان مبارزهطلبانه ما میشود. در حالی که بازیهای کودکانه میتواند باعث تشویق به بامزه بودن و جذاب بودن شود.
براساس تحقیقات انجامشده، رابطه خواهر و برادر از جنگ و نزاع و درگیری تا صمیمیت و حمایت اجتماعی متغیر است. در مواردی نیز میتوان ترکیب دوگانهای از مهر و کین را در رابطه خواهر و برادر مشاهده کرد. اما تفاوت جالب رابطه خواهر و برادر، تبادل بیشتر هیجانات مثبت (صمیمیت، حمایت) و منفی (نزاع و تضاد) در بین آنها در مقایسه با رابطه فرزند با والدین و نیز رابطه بین دوستان است.
این تحقیقات بیان میکنند فرزندانی که از نظر سنی کمتر از ۴ سال با یکدیگر اختلاف سنی دارند، احساس صمیمیت و نیز رقابت بیشتری باهم دارند. فرزندان یک جنسیت درگیری بیشتری با یکدیگر دارند و بیشتر تمایل به تسلط بر یکدیگر دارند. البته این مانع از رابطه گرم و صمیمانه آنها نمیباشد.
خلق و خوی کودک نیز نقش موثری در رابطه خواهر و برادر و نحوه کنار آمدن آنها با یکدیگر دارد. فرزندان فعال و دارای هیجانات شدید، سطح بالاتری از درگیری را با خواهر و برادرانشان دارند.
روابط بین اعضا خانواده نیز نقش موثری در رابطه خواهر و برادر دارد.
طبق تحقیقات، فرزندانیکه رابطه خود را با والدین خوب گزارش کردند، رابطه صمیمانهای با خواهر و برادرشان داشتند. تنش بین والدین عامل بسیار موثری در میزان نزاع و درگیری بین فرزندان است و نقش بسیار مهمی در تعیین دوستی یا دشمنی بین فرزندان ایفا میکند.
طبق تحقیقات انجامشده، روابط خوب و مناسب بین فرزندان باعث حمایت عاطفی، اجتماعی و روانی بیشتر در زمانهای بیماری، وقایع ناگوار و مشکلات میشود و به احساس رضایت از زندگی و افسردگی کمتر میانجامد. تحقیقات نشان میدهد این حمایت اجتماعی فارغ از آنکه فرزندان در کنارهم یا دور ازهم باشند، صورت میپذیرد.
فرضیه من براساس مطالعه تحقیقات انجامشده آن بود که
پدر و مادر در این موارد نقش مهمی دارند. زیرا والدین به کودکان میگویند از آنها چه انتظاری میرود و خود نیز الگوی اولیهشان هستند. البته کودکان از همان سنین خیلی پایین تصمیم میگیرند که با این انتظارات هماهنگ شوند یا نه. اکثر این اتفاقات زمانیکه خیلی کوچک هستیم اتفاق میافتند و گاهی در بزرگسالی فراموششان میکنیم. وقتی فرزند جدید پس از زایمان وارد خانواده میشود، وظیفه دارد نحوه تعلقش به خانواده و رفتارش را شکل دهد و بدینترتیب شخصیت منحصر بهفردش را بهوجود بیاورد. فرزند اول آزادی انتخاب بیشتری در این زمینه دارد، مگر آنکه مجبور شود نیازها و خواستههای والدینش را برآورده کند. فرزند دوم معمولاً نیاز دارد تا اندازهای کارهای متفاوت انجام دهد.
نتایج برخی مطالعاتم درباره رابطه خواهر و برادر که با گفتگو و مشاهده زندگیهای مردم عادی بهدست آوردم، بهشرح زیرند:
مردی داستانش را اینگونه با من درمیان گذاشت که او و برادرش در دوران کودکی بسیار باهم درگیر میشدند. برادرش که سنش کمتر بود، دقیقاً کارهای او را تقلید میکرد (بههمان باشگاه میرفت، همان تیم را انتخاب میکرد و …). خوشبختانه وقتی در رشتهای متفاوت در دانشگاه قبول شدند و به شهری مختلف رفتند و مسیری جدا از هم را انتخاب کردند، توانستند با هم ارتباط بهتری پیدا کنند و شروع به همکاری و پیشرفت کنند.
برخی گفتند که
مسئولیت مراقبت از یک کودک (یا حتی تمامی بچهها) را در خانوادهشان به عهده داشتند. که موجب شده تا ارزشها و مهارتهای مراقبت را در طول زندگی بیاموزند. در حالیکه یکی از آنها میگفت با وجود اینکه در آن زمان از این کار متنفر بوده، اما او را برای رهبری مستعد نموده است.
برخی از افرادی که روابط نزدیکتری با خواهران و برادران خود داشتند، دریافتند که این روابط، توانایی آنها را برای ابراز مهارتهای عاشقانه مانند صمیمیت، نزدیکی و سهولت ارتباط تقویت کرده است. از طرفی، برخی افراد اظهار داشتند که وجود خواهران و برادرانی با الگوهای منفی (بهطور مثال، اهل دعوا و مجادله و همچنین بدجنس) باعث شده تا آنها برای دنبال نمودن یک مسیر زندگی متفاوتتر و سالمتر، بسیار کوچک و ناتوان بهنظر برسند.
دیگری، که در خانوادهای ناکارآمد بزرگ شده بود (با والدین معتاد به الکل یا موادمخدر)، قدردان خواهر ناتنیاش بود. زیرا به گفتهی او بهدلیل مهربانی و مراقبت او بود که زندگی متفاوت و خوبی برایش رقم خورده است.
خانمی که خواهر دوقلویش را در هنگام تولد از دست داده بود، طی این سالها او را در قلب خود نگه داشته بود و دائم با خود فکر میکرد کاری انجام دهد که اگر خواهرش زنده بود، آن را انجام میداد. در کودکی نیز تنها یک دوست صمیمی داشت که برایش مانند خواهر پیدا شدهاش بود که روابط خویشاوندی به صورتیکه در این تحقیق مطرح شد، در رابطهی آنها نیز وجود داشت؛ درست مثل اینکه آنها باهم رابطهی همخونی داشته باشند.
در طول رابطهی خویشاوندی که دو فرد باهم دوران سخت زندگی را میگذارنند، انعطافپذیری ایجاد میشود که به آنها کمک میکند بالا و پایین شدنهای زندگی را تحمل کنند و واقعبین شوند.
و همچنین تجربهی خودم:
من برادری نه سال کوچکتر از خودم دارم. والدینمان به ما آموختند مراقب هم باشیم و همدیگر را دوست داشته باشیم. به این ترتیب من و داگ تقریباً باهم رقابت خواهر و برادری نداشتیم و بخشی از این مساله نیز بهخاطر اختلاف سنیمان بود. همچنین حقیقتی که فهمیدم این بود که مسئولیت مراقبت او با من بود. من کاملاً در معرض دید بودم. ما رقابت خواهر و برادرانه کمی داشتیم که آن هم بیشتر در محل کار خودش را نشان میداد. داگ و من هردو به خاطر کارمان که محقق هستیم، بسیار سفر کردهایم. اما من در اینجا در محیط راحت و آرامی صحبت میکنم و مشاوره میدهم، در حالیکه او بیرون از این مکان در دمایی که گاهی اوقات به ۴۰ درجه و گاهی اوقات به بیش از ۱۰۰ درجه میرسد، کار میکند. کار او بسیار پیچیده، فنی و گاهی اوقات خطرناک است.
من مرتبهی علمی گرفتم (استادی)، در حالی که او مرتبهی شجاعت (مبارز)، صلاحیت فنی (واقعگرا) و نگرشی بسیار شادتر در زندگی (شوخ) به دست آورد. در بزرگسالی هردوی ما بهسمت رهبری گرایش پیدا کردیم و وارد ارتباطی کاملاً نزدیک با یکدیگر شدیم. ما اکثراً از طریق تلفن باهم در ارتباطیم. رابطه خواهر و برادر بین ما کاملاً صمیمانه است. بهدلیل این نوع رابطه خواهر و برادر ، مهارتهای زیادی در من تقویت شده است که بابت آنها بسیار خوشحالم.
فرصتی برای اجرایی نمودن این ایدهها برای خودتان
تمامی این موارد با یکدیگر متفاوتند اما برخی از مشترکات نیز وجود دارد که بهکار بردنشان برای تجربه شخصی هر فرد، آسان است. فهرست زیر را که شامل اقداماتی است که شاید با خواهر و برادرتان انجام داده باشید، بررسی کنید. آنها با کاراکترهای عجیب و غریبی معرفی شدهاند و در واقع ممکن است از طریق کاری که شما با برادر یا خواهرانتان (باهم) انجام داده یا نداده باشید، تجربه شده باشند. هرچندتایی که انجام دادهاید را انتخاب کنید.
انواع رابطه خواهر و برادری
• شخصیت معصوم (فردی ساده)/ آرمانگرا: نقشهایی مثل خوب بودن، آرزوی معروف شدن، تصور اینکه دوست دارند شبیه چه کسی شوند یا چه کاری را انجام دهند را دنبال میکنند.
• شخصیت یتیم/ واقعگرا: متهم کردن، دلداری دادن، مدارا کردن.
• شخصیت مراقب: مراقبت از یکدیگر، عروسکها، حیوانات خانگی، دوستان.
• شخصیت مبارز: مشاجره کردن، رقابت و مبارزه، بازیهای جنگی.
• شخصیت جستجوگر: ماجراجویی، انجام کارهای جدید، مشاهدهی هر آنچه که ممکن است.
• شخصیت عاشق: صمیمی، حمایت احساسی، صمیمیت، مراقبت از مو، زیبایی.
• شخصیت سازنده (مبدع): انجام پروژههای خلاقانه مثل هنر، اختراعات، بازی فانتزی، لگو.
• شخصیت انقلابی: شکستن قوانین، شورشگر، و یا ایستادگی برای چیزی که به آن اعتقاد دارید، حضور در جمعهای معترضین.
• شخصیت اقتدارگر: ریاست بر دیگران، انجام بازیهایی که نقش ریاست در آن باشد، شروع یک کسب و کار، جمعآوری و سازماندهی چیزها.
• شخصیت شوخ: بازیگوش بودن، ابله بودن، جوک گفتن، شعبدهبازی کردن.
• شخصیت دانا و عاقل: یادگیری مطالب مختلف، مطالعه، به اشتراکگذاری ایدهها و نظریهها.
• شخصیت جادوگر: انجام ترفندهای جادوگری، خواندن ادبیات فانتزی، بازی کردن نقش داستانهای جادویی، تصور دنیای عجیب دیگر یا احتمالات غیرعادی.
نقش والدین در ایجاد رابطه سالم و محبتآمیز بین فرزندان
۱- والدین باید کودکان را تشویق کنند که بهیکدیگر احترام بگذارند. نباید بیاحترامی و رفتارهای آسیبزا بین فرزندان را تحمل کنند.
۲- با هر یک از فرزندان بهطور جداگانه وقت صرف کنید و در فعالیتهای مورد علاقه آنها شرکت کنید. این کار رقابت و حسادت بین فرزندان را از بین میبرد. تبعیض قائل شدن بین فرزندان بزرگترین عامل دشمنی بین آنها است. با وقت صرف کردن جداگانه با هر یک از آنها، احساس مورد توجه و مهم بودن را به آنها بدهید.
۳- اوقاتی را تعیین کنید تا همه اعضا خانواده با یکدیگر گفتگو کنند و هر یک آزادانه نظراتش را درباره مسائل مختلف و مهم خانواده بیان کند. نباید این جلسات، محلی برای اعمال نظرات والدین باشند. درغیر اینصورت فرزندان رغبتی به این جلسات مشورتی نخواهند داشت.
۴- به فرزندان آموزش دهید تا اختلافنظرهای طبیعی بین خود را با مذاکره حل و فصل کنند. به آنها یاد بدهید چگونه به راهحل برد- برد دست بیابند. سه مرحله زیر را در اوقات اختلاف و نزاع بین آنها بهکار ببرید. برای این روش خود اسمی انتخاب کنید (روش مهربانی- روش مدارا- روش گفتگو یا …) و پیشتر، این روش و مزایایش را برای آنها توضیح دهید:
الف) سعی کنید وقفهای ایجاد کنید.
از آنها بخواهید نفس عمیق بکشند و برای مدتی از یکدیگر فاصله بگیرند. به آنها بگویید میخواهید از روش مهربانی یا مدارا استفاده کنید. به آنها بگویید تا بر روی صندلیهای خود بهگونهای که یکدیگر را میبینند، بنشینند.
ب) از کودکانتان بخواهید انتظارات خود را توضیح دهند.
در این مرحله، از کودکان بهنوبت میخواهید آنچه را که دوست دارند دیگران درک کنند، توضیح دهند. بهتر است از کوچکترین عضو که طاقت کمتری برای شنیدن و صبوری کردن دارد شروع کنید. آنچه را کودک بیان کرده است، بهزبان ساده بیان کرده و از کودک سوال کنید که آیا منظور او همین است؟ از کودکان دیگر میخواهیم تا آنچه از صحبت فرد گوینده درک کردهاند را بهزبان خود بیان کنند.
ج) از کودکانتان بخواهید راهحلهای ابتکاری خود را بیان کنند.
وقتی همه کودکان آنچه میخواستند دیگران درک کنند را بیان کرده و بازخورد گرفتند، از آنها میخواهید تا راهحلهای ابتکاری خود را بیان کنند. بهگونهای که نقطه نظرات همه در نظر گرفته شود و همه از آن احساس رضایت کنند.
در نهایت، اکثر مردم هرگز متوجه نمیشوند که چگونه رابطه خواهر و برادری، آنها را تحتتاثیر قرار داده است یا اینکه نزدیکی و دوری از آنها چه تأثیری بر زندگیشان داشته است که در هردو صورت، یعنی هم در نزدیکی و هم دوری، میتوانند انتخابهای معقول و مفیدی داشته باشند. من کاملاً آگاه هستم که انجام این تحقیق برای سخنرانیهایی که اخیراً انجام دادم و همچنین نوشتن این وبلاگ، به من کمک کرد تا برادرم را بیش از پیش قدر بدانم، زیرا سهم او در زندگی من بیشتر از قبل روشن شد. امیدوارم این افکار و ایدهها به شما نیز در رابطه با شناخت رابطه خواهر و برادری تان کمک کند. هرچند که شاید طبق این اطلاعات، نتایجی که از این روابط گرفتهاید، مثبت نبوده باشد.
منبع
https://www.psychologytoday.com/blog/peacemeal/201010/3-steps-transform-sibling-conflict-sibling-camaraderie
https://www.psychologytoday.com/blog/the-hero-within/201708/brothers-and-sisters
https://www.psychologytoday.com/blog/teen-angst/201404/healthy-sibling-relationships
سلام آقای دکتر
من یک پسر ۹ ساله و یه دختر ۶ ساله دارم که از صبح که چشمامونو باز میکنن پسرم شروع میکنه اخم به دخترم کنه و دخترم هم لج اونو در میاره تا به جنگ و دعوا بکشه
همش با هم مخالفت میکنن و ادامه میدن تا هم رو بزنن و دخترم با گریه بیاد پیش من و بگه مامان داداش رو بزن ،منو زده
من چی کار کنم؟دیگه کلافه شدم
منم قاطی میشم و جنگ بیشتر میشه
کمک
درباره نحوه برخورد با کودک سرکش و دشوار مقاله ای فردا در سایت قرار می گیرد. مطالعه کنید
توی خیالم با هم حرف میزنیم ،با هم میخوابیم، من نوازشش میکنم، بوسش میکنم، عاشق همدیگه ایم
اما به نظرم نمیشه وجود خواهر رو با همسر مقایسه کرد ، هرچی باشه خواهر و برادر هم خون هستن و از بچگی هم با هم بزرگ میشن ، بنابراین رو همدیگه تعصب خاصی دارن ، اگرم دعوا یا ناسازگاری پیش بیاد از روی دلسوزیه ، معمولا هم کم پیش میاد و زود حل میشه
یه فرد غریبه که آدم باهاش ازدواج کنه تا حد زیادی شاید خوب باشه ولی بالاخره اون از یه خونواده دیگست بنابراین حتما اون خلوص محبت و یکدلی خواهرانه رو نداره ، اگر چه ممکنه عشقی در بین باشه ولی هیچی مثل اون عشق و محبت کاملا حقیقی که بین خواهر و برادر هست ، نخواهد بود.
احساسات و گفتار شما نشان از تنهایی شما دارد
سلام جناب دکتر
چند ماهی از پرسش من و پاسخ شما چند ماهی میگذره.
من حدودا ۳ ماهی با یه دختر خانومی رابطه عاطفی داشتم که تو یه گروه درسی باهاشون آشنا شدم ، البته به خاطر مسائل سنی و اختلاف فرهنگی و تو دو استان خیلی دور از هم بودیم و موارد دیگه ای ، مجبور شدیم از هم جدا بشیم ، ولی خب خیلی دختر خوب و مهربون و محترمی بود ، حتی زیر خاکم به یادش خواهم بود.
دو تا مسئله داشتم جناب دکتر
۱) الآن جناب دکتر ، من چند ماه پیش ، برای امتحان کردنِ آزمایشی یوی از بروکر های فارکس ، تو اون بروکر اکانت درست کردم و ایمیل و شماره تلفن خواست و کد وریفای فرستاد و چند روز بعد کارمندشون زنگ زد برای توضیحات کار با سایت بروکر و اینا، خلاصه من کنار گذاشتمش ، واریزی و معامله هم نداشتم ، رمز عبور و اینام فراموشم شد.
دیشب خواستم اکانت رو ببندم ، رمز و اینا رو یادم رفته بود ، هر کاری کردم نتونستم رمز رو بازیابی کنم ، این شد که رهاش کردم و ایمیل رو دیلیت کردم.
ولی یه فکرای عجیب به ذهنم میاد ، نکنه اینا بابت اکانتی که رها شده ، بیان شکایت کنن و از طریق اون سیمکارت که به اسم پدرمه ، پدرمو بگیرن ، یا نکنه چون اکانت رها شده ، صحنه سازی و مدرک سازی کنن و الکی بدهی سازی کنن و دوباره گیر دردسر بیفتیم و اینا.
میدونم افکار معقولی نیستن ، ولی اضطراب گرفتم ، دیشب کابوس دیدم بابتش ، هیچ جوره هم آروم نمیشم.
این یه مسئله و مورد دیگه
۲) من اصلا حال زندگی کردن ندارم. نه حال درس نه حال تفریح ، حتی کمترم غذا میخورم. این مربوط به جدایی و پایان رابطه نیست ، با اون کنار اومدم.
این مسئله بر میگرده به اینیکه واقعا حس میکنم فقط یه خواهر بود که میتونست نجاتم بده. چند ماهی هست که میگم حالا که خواهر ندارم ، خب بذار با زندگی کنار بیام و اینا ، ولی نمیشه.
حس میکنم واقعا کل زندگی پوچه ، نمیددنم واقعا هدف زندگی چیه ، عمیقا به خودکشی هم تا حدی فکر کردم ، ولی خب نگران خونوادهم و دردسرایی که درست میشه و درد خودکشی و اینا ، خیلی سردرگمم.
به دادم برسید.
شما دچار اضطراب هستید که با افکار وسواسی منجر شده است. بخود بگویید این افکار نشانه فکر وسواسی در من است و دلیل بر واقعی بودن نیست. این افکار دست من نیست . می آید و می رود. هیچ اهمیتی ندارد این افکار و فقط یک فکر است.
ورزش کنید بطور منظم.
روابط اجتماعی با دوستان را گسترش بدهید
سلام
جناب دکتر لطفا کمکم کنید. من پسر هستم و ۱۶ سالمه، یه برادر هم دارم. من تقریبا من همیشه ۴ سالی جلوتر از افراد هم سنم فکر کردم و رفتار کردم
الآن یکی دو ساله که تفکراتم از غالب نوجوانی خارج شده، رفتار هام، تمایلات جنسی و عاطفیم مثل نوجوونی مبتنی بر هیجان و یه سری رفتار های صرفا از روی غریزه جنسی نیست و بیشتر مبتنی بر عقل و عاطفه است.
تو این یکی دو سال حسرت نداشتن خواهر رو میخورم، اولاش دنبال این بودم و امید داشتم که یه روزی خواهر داشته باشم، خب وقتی از پدر و مادر راجع به تصمیمشون برای بچه بعدی میپرسیدم، میگفتن که بچه دیگه ای نخواهیم داشت
تا اینکه چند ماه پیش مادرم گفت که بارداره و یکی دو ماه قبل معلوم شد بچه سومی هم پسره.
دلم می خواست یه خواهر داشتم، با هم حرف میزدیم، بیرون میرفتیم، با هم میخوابیدیم، من نوازشش میکردم، بوسش میکردم، عاشق همدیگه میشدیم، همیشه پشت هم بودیم. اگر اختلاف سنیمون کمتر بود که بهتر میشد ولی حالا فقط به بودنش هم راضیم.
اما حیف، اون روز که فهمیدم بچه سوم هم پسره تا صبحش با خودم تو رختخواب زار زدم، باور نمیکنید ولی هر لحظه توی رویاهام و تو افکارم به خواهرم فکر میکنم، براش و به یادش غزلیات حافظ و بعضا سعدی میخونم، سنتور میزنم، گوش میدم، کلا از اینکه خواهر ندارم گرفته ام و افسرده. بعضی وقتها هم که ناراحتیم شدید میشه یکی دو ساعتی گریه میکنم.
من به خاطر خواهرم زندگی میکنم، اون هست، توی فکرم همیشه باهامه، شبها که میخوابم صبحا که بیدار میشم، بیرون که میرم، همیشه توی فکرم و توی ذهنم، همدم و همراهمه.
به بودنش نیاز دارم خیلی اوضاعم بهم ریختس، سخته با این درد کنار بیام، نمی دونم چیکار کنم.
باید ببینید در رویاهای خود چه کاری با خواهر می کنید. مثلا ایا از او جمایت می کنید؟ایا با یکدیگر دردو دل می کنید و یا….
این نشان می دهد شما چه نیازی دارید که براورده نشده است. این نیاز را می توانید در زندگی اینده خود با انتخاب درست در ازدواج جبران کنید.
رابطه عاطفی با جنس مخالف می تواند نیازهای عاطفی شما را جبران کند
با عرض سلام و ادب و ارادت
باید بهتون بگم که من وقتی متن شمارو خوندم به یه نتیجه رسیدم که الان خدمتتون عرض میکنم
ببین عزیزم تو در یه سنی هستی که این چیزا طبیعیه مخصوصا که خواهر نداری میل به جنس مخالف شدید شده و با گذر از سن بلوغ کم کم همخ چی درست میشه نگران نباش