روانشناسان بزرگ دنیا

دونالد برودبنت

امتیاز

آن چه در این مقاله می خوانیم

زندگینامه‌ی دونالد برودبنت :

دونالد برودبنت (دونالد اریک برودبنت) در ۶ می ۱۹۲۶ در برمینگهام متولد شد. او در دانشگاه کمبریج تحصیل کرد و در سال ۱۹۵۸ به عنوان مدیر تحقیقات در زمینه روانشناسی کاربردی، که توسط شورای تحقیقات پزشکی انگلستان در سال ۱۹۴۴ راه‌اندازی شده بود، تعیین گردید. تئوری‌های توجه انتخابی و حافظه کوتاه‌مدت او به عنوان کامپیوترهای دیجیتالی برای جامعه دانشگاهی در دسترس قرار گرفتند و جزء اولین مواردی بودند که از تحلیل‌های کامپیوتری استفاده می‌کردند تا مشارکت جدی در تجزیه و تحلیل شناخت انسان انجام دهند. در سال ۱۹۷۴، دونالد برودبنت عضو کالج ولفسون، آکسفورد، گردید. دونالد برودبنت در ۱۰ آوریل ۱۹۹۳ درگذشت.

مدل صافی دونالد برودبنت

دونالد برودبنت یکی از مشارکت‌کننده‌های اصلی در رویکرد پردازش اطلاعات است. که کارش با فعالیت در زمینه‌ی کنترل‌گرهای حمل و نقل هوایی در زمان جنگ آغاز شد. در آن موقعیت، دائما پیام‌های ضد و نقیضی از بالگردهای درحال رفت و آمد دریافت‌می‌شد که همگی نیاز به توجه‌داشتند.

کنترل‌گر حمل و نقل هوایی دریافت که می‌تواند به‌طور موثری در آن واحد، فقط با یک پیام سروکار داشته‌باشد. بنابراین باید تصمیم بگیرد که کدام یک مهم‌تر است. برودبنت آزمایشی طراحی‌کرد (شنوایی-دوگوشی) تا فرایندهایی‌که در تغییرِ توجه مشارکت‌دارند و فرض‌می‌شود که قرارست وارد سر ما شود را بررسی‌کند.

دونالد برودبنت (۱۹۵۸) استدلال‌کرد که اطلاعات به‌دست آمده از همه‌ی محرک‌های ارائه‌شده و در هر زمانی، وارد سپر حسی‌می‌شود. یکی از درون‌دادها، برمبنای ویژگی‌های فیزیکی آن، برای پردازش بیشتر و با دریافت اجازه برای عبور از گذر صافی، انتخاب‌می‌شود. چون ما ظرفیت‌محدودی برای پردازش‌اطلاعات داریم، این صافی برای پیشگیری از واردشدن فشار مفرط بر سیستم پردازش‌اطلاعات طراحی شده‌است.

درون‌دادهایی که توسط صافی یا فیلتر انتخاب نشده‌اند، برای مدت کوتاهی در سپر حسی می‌مانند. و اگر پردازش نشوند، سریعاً ناپدید می‌شوند. برودبنت فرض کرده بود که صافی، پیام‌های شرکت داده نشده در مرحله‌ی اول پردازش را پس می‌زند.

 

توجه انتخابی

برودبنت قصد داشت درک کند که افراد چگونه می‌توانند توجهشان را متمرکز سازند (توجه انتخابی). و برای اینکار او عمداً افراد را تحت فشار مفرط محرک قرار می‌داد. یعنی سیگنال‌های زیاد و اطلاعات فراوانی برای پردازش همزمان به آنها ارائه می‌شد.

یکی از روش‌هایی که برودبنت برای این کار استفاده می‌کرد، ارسال همزمان یک پیام (عددی سه رقمی) به گوش راست و پیامی متفاوت (عدد سه رقمی دیگر) به گوش چپ افراد بود. از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا به هر دو پیام به صورت همزمان گوش دهند و آنچه را شنیده‌اند، تکرار کنند. این آزمایش، «گوش دادن دو گوشی» نام دارد.

برودبنت به چگونگی تکرار این اعداد علاقمند بود. اینکه آیا شرکت‌کنندگان اعداد را به ترتیبی که شنیده‌اند (ترتیب ارائه) تکرار می‌کنند. یا ابتدا اعداد شنیده شده در یک گوش و بعد در گوش دیگر شنیده می‌شود (گوش به گوش). او دریافت افراد در تکرار اعداد گوش به گوش اشتباهات کمتری مرتکب می‌شوند و معمولا اعداد، به این روش تکرارمی‌شوند.

برای تکمیل اطلاعات به مطالعات تریسمن توجه کنید.

توجه انتخابی چطور کار می‌کند؟

نتیجه‌ی به‌دست آمده از این تحقیق، برودبنت را به‌سمت تولید مدل «صافی» سوق‌داد تا متوجه‌شود، توجه انتخابی چطور کار می‌کند. برودبنت به این نتیجه رسید که ما می‌توانیم در یک زمان، تنها به یک کانال گوش دهیم. پس این، مدل کانال تکی محسوب می‌شود.

در مدل شنیدن دوگوشی، هر گوش یک کانال است. ما می‌توانیم یا به گوش راست یا به گوش چپ، گوش فرا دهیم. برودبنت همچنین دریافت که تغییر کانال‌ها بیش از دوبار در یک ثانیه دشوار است.

پس شما تنها می‌توانید فقط به پیامِ یک گوش توجه کنید. پیام در گوش دیگر از بین می‌رود. بنابراین ممکن است بتوانید چند مولفه‌ی محدود را از گوشی که به آن توجه نداشته‌اید تکرار کنید. این مسئله می‌تواند به‌وسیله‌ی مخزن حافظه کوتاه‌مدت توضیح داده‌شود که اطلاعات در گوش نادیده گرفته شده، برای زمان کوتاهی نگهداری‌می‌شود.

برودبنت فرض می‌کند که صافی‌ای که یک کانال را برای توجه انتخاب می‌کند، این کار را فقط براساس ویژگی‌های فیزیکی اطلاعات وارد شده انجام می‌دهد: برای مثال اطلاعات خاص به کدام گوش وارد شده است یا نوع صدا چگونه بوده است.

طبق نظر برودبنت، معنای هر پیغام اصلاً توسط فیلتر مورد توجه قرار نمی‌گیرد. همه‌ی پردازش‌های معنایی (پردازش اطلاعات برای رمزگشایی معنا، یا به عبارت دیگر درک آنچه که گفته شده) بعد از انتخاب کانال برای توجه، توسط فیلتر انجام می‌شود. لذا هر پیامی که به گوش نادیده گرفته شده ارسال شود، درک نمی‌شود.

چون ما ظرفیت محدودی برای پردازش اطلاعات داریم، این صافی یا فیلتر برای پیشگیری از وارد شدن فشار مفرط به سیستم پردازش اطلاعات طراحی شده است.

درون‌دادهایی که توسط صافی یا فیلتر انتخاب نشده‌اند، برای مدت زمان کوتاهی در سپر حسی می‌مانند و اگر پردازش نشوند سریعا ناپدید می‌شوند. برودبنت فرض کرد که صافی، پیام‌های نادیده گرفته شده در مرحله اول پردازش را رد می‌کند.

ارزیابی مدل برودبنت

۱.آزمایش‌های شنوایی دوگوشی برودبنت به دلایل زیر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند:

*مطالعات اولیه، همگی از افرادی استفاده کرده‌اند که با برجسته‌سازی (سایه‌گذاری) آشنا نبوده‌اند و لذا این کار را بسیار دشوار و طاقت‌فرسا می‌دیدند. آیزنک و کین (۱۹۹۰) ادعا کرده‌اند که ناتوانی شرکت‌کنندگان برای سایه‌گذاری موفق، به خاطر عدم آشنایی با فعالیت موردنظر است نه ناتوانی سیستم توجهی.

*شرکت‌کنندگان بعد از شنیدن کامل پیام گزارش کرده‌اند که ممکن است پیام نادیده گرفته‌شده کاملا تحلیل شده‌باشد، اما شرکت‌کنندگان آن را فراموش کرده باشند.

*تحلیل پیام نادیده گرفته شده ممکن‌است زیر سطح آگاهی هشیار رخ دهد. مثلا تحقیقات ون رایت و دیگران (۱۹۷۵) تحلیل پیام نادیده گرفته‌شده را در فعالیت سایه‌گذاری نشان‌داده‌اند. کلمه‌ای ابتدا به شرکت‌کنندگان با شوک الکتریکی خفیف ارائه داده می‌شود. وقتی همان کلمه در مرحله‌ی بعد به کانالِ نادیده گرفته شده ارائه‌شد، افزایش GSR (شاخص برانگیختگی هیجانی و تحلیل کلمه در کانال نادیده گرفته‌شده) توسط شرکت‌کنندگان ثبت شد.

*تحقیقات اخیر نشان‌داده‌اند نکات بالا مهم هستند: مثلا مورای (۱۹۵۹) اثرات تمرین را بررسی کرده‌است. سوژه‌های ساده، فقط توانستند ۸ درصد اعدادی که در پیام‌های نادیده گرفته‌شده یا نادیده گرفته‌نشده وجود داشت را شناسایی‌کنند. مورای ۶۷ درصد را شناسایی کرد.

۲.نظریه دونالد برودبنت پیش‌بینی می‌کند که شنیدن اسمتان در زمان توجه نکردن غیرممکن است، زیرا پیام‌های نادیده گرفته‌شده قبل از پردازش معنا از بین می‌روند. بنابراین، این مدل نمی‌تواند شامل «پدیده مهمانی کوکتل» باشد.

۳.سایر محققان اثر مهمانی کوکتل (چری، ۱۹۵۳) را تحت شرایط تجربی نشان‌داده‌اند و مواردی را بررسی‌کرده‌اند که در آن اطلاعات شنیده‌شده در گوش نادیده گرفته شده با اطلاعات مورد توجه در گوش دیگر «تداخل پیدا کرده‌اند». این مسئله بر این نکته دلالت‌دارد که برخی از تحلیل‌های معانی محرک‌ها باید قبل از انتخاب کانال‌ها رخ‌دهند. در مدل برودبنت، فیلتر صرفاً براساس تحلیل حسی ویژگی‌های فیزیکی محرک‌ها بنا شده‌است.

منبع:

https://www.simplypsychology.org/

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا