درونگرا کیست
درونگرا کیست و چگونه بهعنوان یک درونگرا میتوانیم زندگی شادی داشته باشیم؟
درونگرا کیست : قبلاً بهعنوان یک درونگرا احساس بدی داشتم و آرزو میکردم ای کاش میتوانستم بیشتر شبیه دوستان برونگرا باشم. آنها برای ادامه مکالمه با کسی مشکلی نداشتند. آنها از نظر روحی و جسمی از معاشرت و بهطور کلی زندگی، احساس خستگی نمیکردند.
بعداً در زندگی، وقتی شروع به مطالعه و نوشتن درباره درونگرایی کردم فهمیدم که درونگرایی مشکلی ندارد.
درونگرایی از بدو تولد در DNA شماست و مغز ما کمی متفاوت از افراد برونگرا سیمکشی شده است. ذهن ما کارها را عمیق پردازش میکند و از آنجا که به انتقالدهنده عصبی «احساس خوبی» یعنی دوپامین حساس هستیم، از این رو معاشرت اجتماعی چندانی نداریم و بیشتر در خودمان فرو میرویم.
بهدلیل همین سیمکشی متفاوت در مقایسه با برونگراها برای شاد بودن به چیزهای مختلفی در زندگی نیاز داریم. در اینجا ۱۲ مورد از این موارد ذکر شده است که به افراد درونگرا کمک میکند تا زندگی شادتری را تجربه کنند.
یک فرد درونگرا برای شاد بودن چه نیازهایی دارد؟
در پاسخ به سوال درونگرا کیست باید به نیازهای یک فرد درونگرا بپردازیم.
۱. زمان کافی برای خنثیسازی و پردازش
بله، افراد درونگرا پس از مهمانیهای بزرگ و رویدادهای شبکهای به زمان استراحتی برای شارژ مجدد انرژی خود نیاز دارند. البته بعد از کارهای «کوچک» نیز به وقفه نیاز داریم. از آنجا که ما میخواهیم ایدهها و رویدادها را عمیق پردازش کنیم، ممکن است افراد درونگرا به خاطر مثلاً یک روز پر استرس در محل کار، خرید در یک مرکز خرید شلوغ یا گفتگویی سنگین با یک شخص قابل توجه بسیار خسته شوند. زمان برای رفع خستگی به ما امکان میدهد آنچه را که اخیراً تجربه کردهایم کاملاً درک کنیم و سطح تحریک مغزی خود را به میزان راحتتر و پایدارتری کاهش دهیم. بدون داشتن زمان استراحت مغزی، ما احساس مرگ مغزی، تحریکپذیری خواهیم داشت و حتی از نظر جسمی حس ناخوشایند یا خستگی خواهیم کرد.
۲. گفتگوی معنیدار
آخر هفتهات چطور بود؟ چه خبر جدیدی داری؟ ما «ساکتها» میتوانیم چنین صحبتهای کوچکی را انجام دهیم (این مهارتی است که بسیاری از ما خود را مجبور به یادگیری آن کردهایم)، اما این بدان معنی نیست که کاملاً از آن متنفر نیستیم. بسیاری از افراد درونگرا در گفتگوهای روزانه خود نیازهای عمیقتری را جستجو میکنند. در این گفتمانها ما به محتواهای عمیقتر دیگری نیاز داریم: چیز جدیدی که اخیراً یاد گرفتهاید چیست؟ امروز چگونه شما فردی متفاوت از ده سال پیش هستید؟ آیا خدا وجود دارد؟ البته که هر گفتگویی نباید عمیقاً روح جستجوگری باشد و همیشه چنین به کند و کاو مسائل بپردازد. بعضی اوقات افراد درونگرا هم فقط میخواهند بدانند که آخر هفته چه کاری انجام دادهاید. در نهایت کیفیت صحبت برای افراد درونگرا بسیار مهم است و حتی پس از صحبتهای معمولی در نهایت و بدون آن لحظات صمیمی و ایدههای بزرگ، ما ناراضی خواهیم بود.
۳. همراه ساکت
بهنظر میرسد این نکته برخلاف نکته دوم باشد، اما افراد درونگرا در زندگی خود به افرادی نیاز دارند که به سکوت راضی باشند. افرادی که میتوانند با ما در یک اتاق بنشینند و صحبت نکنند و هر یک از ما کارهای خود را انجام میدهیم. افرادی که اصراری به پر کردن سکوتها و مکثها در حضور آنها نباشند و تا زمان هضم کامل ایدهها اجازه میدهند افکار معطل بمانند. بدون همراه ساکت، درونگراها خوشحال نخواهند شد.
۴. فضایی برای غوطهوری در سرگرمیها و علایق
رمانهای ترسناک قرن هفدهم، اسطورههای سلتیک، بازیابی ماشینهای قدیمی، باغبانی، نقاشی، آشپزی یا نوشتن. اگر چنین چیزهایی آماده باشند، افراد درونگرا در آن فرو میروند. داشتن وقت کافی برای تمرکز بر سرگرمیها و علایق خود، ما را شارژ میکند. زیرا در حالیکه جذب این کارها میشویم، بسیاری از ما وارد یک جریان انرژیزا نیز میشویم. به گفته روانشناس میهالی سیسیکسنتس میمیلی، «جریان» یک حالت روانی است که در آن فرد کاملاً در یک فعالیت غوطهور است و از روند کار لذت میبرد. یک حالت جریان بهطور طبیعی برای بسیاری از افراد درونگرا به وجود میآید و بدون آن احساس خوشبختی نخواهیم کرد.
۵. فضایی آرام که همه از آن ماست
این نکته، نکتهای است که در این ایام قرنطینه برخی از ما به آن رسیدهایم و برخی از ما آن را کاملاً از دست دادهایم! افراد درونگرا کاملاً به یک فضای خصوصی و آرام برای عقبنشینی در زمان و جهانی از تفکراتشان احتیاج دارند. در ایدهآلترین حالت ممکن، این فضا اتاقی است که میتوانیم خودمان آن را ترتیب و تزئین کنیم و کنترل کاملی بر آن داشته باشیم. تنها ماندن، بدون ترس از نفوذ افراد و همزمان قطع شدن با دنیای بیرون برای لحظاتی، برای افراد درونگرا در یک سطح تقریباً «معنوی» تقویتکننده است.
۶. زمان تفکر
برخی روانشناسان معتقدند افراد درونگرا ممكن است بيشتر از حافظه فعال و کوتاهمدت به حافظه بلندمدت اعتماد كنند و این امر براي برونگراها برعكس است. این موضوع ممکن است توضیح دهد که چرا ما درونگراها برای گفتن افکار خود باید بیشتر تلاش میکنیم. اگرچه بهنظر میرسد کلمات برای برونگراها بدون زحمت جریان مییابند، اما افراد درونگرا اغلب برای فکر کردن قبل از پاسخ به لحظاتی اضافی نیاز دارند؛ حتی در موقعیتهایی، به زمان خیلی بیشتر برای در نظر گرفتن وجوه یک مسئله بزرگتر. بدون وقت برای پردازش و تأمل، درونگراها احساس استرس میکنند.
۷. همراهانی که میفهمند بعضی اوقات در خانه خواهیم ماند
برای افراد درونگرا، اساس معاشرت بر اساس کیفیت خواهد بود. ما در زندگی خود به دوستان و عزیزانی نیاز داریم که میفهمند بعضی اوقات نمیتوانیم در جمع حضور یابیم و آنها بدون قضاوت این طرز فکر، پذیرای درخواست ما باشند. البته حد و حدود این انزوا را باید از قبل مشخص کرد، چرا که ممکن است آثاری چون افسردگی و اضطراب را برای ما به همراه داشته باشد.
۸. هدفی عمیقتر برای زندگی و کار
هر کس باید هزینههای زندگی خود را پرداخت کند و بسیاری از ما به همین دلیل است که به محل کار خود میرویم. حتی اگر مجبور شویم خود را با اجبار و فریاد از خانه بیرون بکشیم. برخی از افراد از این ترتیب احساس رضایت دارند یا حداقل آن را تحمل میکنند، اما برای بسیاری از افراد درونگرا، این روتین کافی نیست. ما اشتیاق به کار و زندگی هدفمند و معنیدار داریم. ما میخواهیم کارهایی بیش از اینکه فقط حقوق بگیریم و سقفی روی سرمان باشد را انجام دهیم. بدون معنی و هدف در زندگی ما، خواه این احساس از کار ما ناشی شود یا از چیز دیگری، افراد درونگرا عمیقاً ناراضی خواهند کرد و این حس آنها را از ادامه راه سرخورده میکند.
۹. اجازه سکوت
گاهی اوقات، ما انرژی لازم برای تعامل با دیگران را نداریم یا اینکه شدیداً مشغول درون خود خواهیم شد. این کار درونگراها بهترین حرکتی است که آنها فکر میکنند باید انجام دهند، چرا که این عملشان را بازتاب تجزیه و تحلیل افکارشان میدانند. اشاره به اینکه «شما خیلی ساکت هستید!» یا تحریک ما برای گفتگو فقط احساسی از خودآگاهی در ما ایجاد میکند. در این مواقع به ما اجازه سکوت دهید. این همان چیزی است که ما برای خوشحال شدن به آن نیاز داریم. پس از گذشت زمان برای پردازش و شارژ مجدد، با صحبتهای فراوانی به شما باز خواهیم گشت.
۱۰. استقلال
درونگرایان منحصر به فرد و شدیداً مستقل بیشتر تمایل دارند که بر اساس شهود و احساسات و تفکرات درونی خودشان راهنمایی شوند تا اینکه مردم را دنبال کنند. ما هنگامیکه آزادی جستجوی ایدهها، سپری کردن وقت به تنهایی و آزادی خودگردانی و مستقل بودن را داشته باشیم، بهترین تلاش خود را انجام میدهیم و احساس رضایت و خوشبختی بیشتری داریم.
۱۱. زندگی ساده
من یک دوست برونگرا دارم که دوست دارد مسوولیتهای زیادی را در اجتماع به عهده گیرد. مثلاً داوطلب شدن در انجمن اولیای مدرسه پسرش، مراقبت از خانوادهاش و برنامهریزی برای دیدارهای مشترک با دوستانمان و بودن در جمعهای مختلف علاوه بر یک کار تمام وقت. بهعنوان یک درونگرا، هرگز از این همه برنامه اجتماعی همزمان احساس رضایت نخواهم داشت. علاوه بر این، زندگی سادهام به اندازه کافی برایم خوب است. یک کتاب خوب، یک آخر هفته راحت، یک گفتگوی معنیدار با یک دوست و داشتن یک حیوان خانگی چیزی است که من را خوشحال میکند.
۱۲. دوستان و عزیزانی که علیرغم کنجکاویهایمان، برای ما ارزش قائلند
ما هرگز محبوبترین فرد اتاق نخواهیم بود. در واقع در یک گروه بزرگ، ممکن است شما اصلاً متوجه ما نشوید، زیرا ما تمایل داریم که در پس زمینه باقی بمانیم. با این وجود، دقیقاً مانند هر شخص دیگری، افراد درونگرا به افرادی در زندگیشان احتیاج دارند. افرادی که ارزش ما را میبینند و علیرغم عجیب و غریب بودن از ما مراقبت میکنند. ما میدانیم که در بعضی مواقع، برخورد با درونگراها دشوار است اما نکته این است که هیچکس کامل نیست. وقتی ما را بهعنوان آنچه که هستیم دوست داشته باشید و بپذیرید، حتی اگر عجیب و غریب بودن درونگرایانه ما برای شما منطقی نباشد، زندگی ما را عمیقا شادتر میکنید.
منبع: