اختلال وسواس فکری و عملی

درمان وسواس با کمک خود

5/5 - (1 امتیاز)

درمان وسواس فکری با کمک خود- خود درمانی وسواس فکری

وسواس فکری چیست؟

وسواس‌ها به دو نوع تقسیم می‌شوند. وسواس فکری و وسواس عملی و یا ترکیبی از آنها. وسواس‌های فکری عبارت هستند از مزاحمت‌های ذهنی ناخواسته و غیرارادی که وقت‌گیر بوده و سبب پریشانی و اضطراب فرد می‌شوند.

وسواس‌های عملی، اعمال خودخواسته‌ای هستند که به‌منظور فرونشاندن اضطراب انجام می‌شوند. متداولترین وسواس‌های فکری را می‌توان افکار، تصاویر و محرک‌های ناخواسته تهاجمی درباره آسیب‌رساندن به خود یا دیگران (مثلاً، هل‌دادن کسی جلوی ماشین‌، ترس از آتش‌‌سوزی در صورت خاموش نکردن وسایل برقی خانگی)، افکار مزاحم جنسی و مذهبی/کفرآمیز (برای مثال، فکر لمس غیراخلاقی یک غریبه، میل به ناسزا گفتن در کلیسا)، افکار مزمن تردید (برای مثال، آیا گاز را خاموش کردم؟) و ترس آسیب‌دیدن یا آلوده‌شدن توسط میکروب‌‌ها یا خاک (برای مثال، «اگه بعد از استفاده از توالت عمومی ایدز بگیرم چی؟») نام برد.

وسواس عملی (Compulsion) عبارت از رفتارها و انجام آداب و مراسم تکراری و اعمال ذهنی که به منظور کاهش پریشانی یا اضطراب یا جلوگیری از رویدادی که بیم آن می‌رود، انجام می‌شود. مانند تمیزکردن و شستن افراطی خود یا اشیاء بی‌جان (مثلاً شستن تشریفاتی دست‌ها، تمیزکردن پیشخوان آشپزخانه)، کنترل افراطی (مثلاً درها، اجاق گاز و پنجره‌ها)، شمارش، آهسته ضربه زدن، تشریفات لمس‌کردن، منظم‌کردن/ نظم و ترتیب دادن، احتکار (انباشتن و اندوختن)، تشریفات ذهنی (مثلاً تکرار دعاها و وردها).

درمان وسواس- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

درمان وسواس فکری چگونه است؟

در مقاله قبلی که درباره درمان وسواس فکری عملی گفتگو کردیم، بسیاری از مخاطبین مقاله خواستار آن شدند که به‌طور کوتاه‌تری ساختار و راه‌های درمان وسواس فکری را توضیح بدهم. در این مختصر سعی می‌کنیم درمان وسواس فکری را بر اساس تحقیقات دکتر جفری شوارتز که در کتابش به‌نام «شما با مغزتان یکی نیستید» (you are not your brain) به‌طور مشروح آمده، توضیح بدهیم.

از بسیاری از مراجعینم می‌شنوم که می‌گویند مغزم مشکل دارد، پس هیچوقت خوب نخواهم شد. در پاسخ به ایشان می‌گویم که، بله ما بر اساس تحقیقات علمی انجام‌شده متوجه شده‌ایم که وسواس، ناشی از یک ناکارآیی در ساختار مغز می‌باشد. اما از سویی دیگر برای اولین‌بار تحقیقات انجام شده نشان داد درمان شناختی رفتاری می‌تواند باعث تغییر در مغز شود. به‌ویژه مواجهه‌سازی و پاسخ‌ندادن به افکار وسواسی باعث می‌شود ساختار مغز تغییر کند. به‌واسطه مواجهه و جلوگیری از پاسخ به افکار وسواسی، مغز فرا می‌گیرد چگونه راه‌های دیگری را برای کنار آمدن با وسواس‌هایش ایجاد کرده و به‌کار ببرد. در صورتی‌که فرد آموزش ببیند، این روش توسط خودش نیز به‌راحتی می‌تواند به‌کار برود.

در درمان وسواس فکری به‌روش کلاسیک نیز فرد بایستی در برابر شرایطی که وسواسش را تشدید می‌کرد قرار می‌گرفت، اما نباید پاسخی به فکر وسواسی‌اش می‌داد. مثلاً فردی وسواس تمیزی دارد و از دست‌زدن به لباس همسر که از بیرون آمده، اکراه دارد و پس از دست‌زدن حتماً باید دست‌هایش را بشوید. در مواجهه‌سازی و جلوگیری از پاسخ، فرد باید به لباس دست بزند ولی پس از آن نباید دست‌هایش را بشوید. در روش جدیدی که دکتر جفری شوارتز برای درمان وسواس طراحی نموده، فرد توان بیشتری برای مقابله با وسوسه شستن دست یا انجام افکار وسواسی‌اش پیدا می‌کند. زیرا مشکل اکثر افراد وسواسی آن است که فکر می‌کنند توان ممانعت از پاسخ‌های همیشگی (شستن دست، تمیز کردن، شمارش و …) را ندارند.

روش چهار مرحله‌ای درمان وسواس دکتر جفری شوارتز

۱. برچسب‌زنی مجدد (Relable):

در مرحله اول درمان وسواس فکری بیمار وسواسی یاد می‌گیرد تا افکار وسواسی و رفتارهای اجباری خود را تشخیص دهد. او پس از تشخیص افکار وسواسی و مزاحم خود نام دقیق و درست آنها را ذکر کند. افراد وسواسی وسواس‌های خود را به غلط با برچسب‌هایی مانند احتیاط- آینده‌نگری- پیش‌بینی دقیق- بهداشت و تمیزی و … در ذهن خود نامگذاری کرده‌اند. اگرچه شاید آنها در ظاهر عنوان می‌کنند که می‌دانند این افکار وسواس‌گونه و غلط هستند ولی وقتی دقیق‌تر و عمیق‌تر با آنها گفتگو کنیم در می‌یابیم که در لایه‌های زیرتر فکر خود به افکار وسواسی خویش باور دارند و آنها را کارآمد می‌دانند. آنها باور دارند در صورتی که به آفکار وسواسی خود عمل نکنند یا آنها را جدی نگیرند اتفاق بدی برای آنها روی خواهد داد. فرد وسواسی دارای خطاهای شناختی مانند فاجعه‌سازی- باید اندیشی و چه می‌شود اگر است که باید با کلیک بر مقاله خطاهای شناختی به‌طور مفصل آنها را مطالعه کنید.

در برچسب‌زنی مجدد در درمان وسواس شما برچسب درست و واقعی به افکار و رفتار اجباری خود می‌زنید. شما آنها را به نام حقیقی‌شان که وسواس می‌باشد، می‌خوانید. مرحله برچسب‌زنی مجدد به بیمار وسواسی کمک می‌کند تا خویش را از بیرون مشاهده کند و فرد را در حالت ذهن‌آگاهی قرار داده و او را مشاهده‌گر افکار و رفتارهای اجباری خود می‌کند. نکته مهم آن است که مرحله برچسب‌زنی باعث ایجاد مدارهای مغزی جدید می‌شود.

مثال‌هایی در خصوص برچسب‌زنی مجدد

الف) من نیاز دارم دست‌هایم را بشویم (فکر وسواسی و برچسب غلط تمیزی و بهداشت).

ب) نیازی نیست دست‌هایم را بشویم. من یک اجبار وسواسی برای شستن دست‌هایم دارم. بنابراین آنچه به‌ذهنم خطور می‌کند درست نیست.(برچسب مجدد)

الف) احساس می‌کنم باید قفل درها را دوباره چک کنم. (فکر وسواسی و برچسب غلط احتیاط)

ب) نیازی نیست قفل درها را چک کنم. من احساس نمی‌کنم باید قفل درها را چک کنم. این فکر وسواسی است که به‌من می‌گوید قفل درها را دوباره چک کنم. اگرچه این فکر در ظاهر درست می‌نماید ولی غلط است. (برچسب مجدد)

الف) احساس می‌کنم می‌خواهم کسی را بکشم، بنابراین باید مراقب باشم و چاقو و چیزهای دیگر را دور نگاه دارم. (فکر وسواسی و برچسب غلط احتیاط و مراقبت)

ب) این احساس من نیست که می‌گوید می‌خواهم کسی را بکشم. این تنها فکر وسواسی‌ام است که این پیام را می‌دهد. (برچسب مجدد)

الف) دلم می‌خواهد با کودکان رابطه‌جنسی داشته باشم، بنابراین باید از آنها دوری کنم. (فکر وسواسی و برچسب غلط احتیاط و آینده‌نگری)

ب) این تنها فکر وسواسی من است و هیچ معنایی ندارد. (برچسب مجدد)

الف) من از اینکه بخواهم به‌دیگران فحش و ناسزا بگویم، مضطرب و نگرانم. (فکر وسواسی و برچسب غلط احتیاط)

ب) این فکر و احساس بد من ناشی از وسواس‌هایم است. (برچسب مجدد)

در این مرحله شما مثال‌های خودتان را بنویسید.

در این مرحله فرد فرا می‌گیرد هرچقدر هم فکر وسواسی‌اش به‌ظاهر حقیقی و واقعی به‌نظر برسد، ولی واقعی و درست نمی‌باشند. آنها افکار وسواسی اجباری هستند. همچنین فرد یاد می‌گیرد ترس‌هایش را مدیریت کند. مدیریت ترس‌ها باعث می‌شود فرد درک کند کنترل افکار وسواسی در دستان خودش می‌باشد.

نکته: حتماً باید تمرینات این مرحله را در دفتری نوشته و همراهتان داشته باشید تا زمان‌هایی که افکار وسواسی به‌شما فشار آورد، با خواندن مجدد مطالب دفتر از آنها کمک بگیرید.

۲. انتساب مجدد (Reattribute):

این مرحله به فرد کمک می‌کند تا درک بهتری از اختلال وسواس پیدا کند. فرد در این مرحله درک می‌کند که وسواس فکری عملی ناشی از پیام‌های غلطی است که مغز ارسال می‌کند و ارتباطی به شما ندارد. این همان نکته‌ای است که دکتر جفری شوارتز در کتاب خود به نام شما با مغزتان یکی نیستید تاکید می‌کند. زیرا بر اساس تحقیقات او دریافته است که شما می‌توانید ساختار مغزتان را تغییر دهید. درک این موضوع که وسواس ناشی از پیام‌های غلط مغز است به شما انگیزه می‌دهد تا در برابر آنها مقاومت کنید. سه قسمت مختلف مغز در وسواس دخیل هستند.

۱. اوربیتال کورتکس (orbital cortex): این بخش پیامی می‌دهد بر این مبنا که چیزی در جایی غلط است.

۲. سینگولیت جیروس (cingulate gyrus): بخش درک احساسات و هیجانات می‌باشد.

۳. کودیت نوکلیوس (caudate nucleus): مسیول شیفت کردن از یک فکر و رفتار به فکر و رفتار بعدی می‌باشد.

شکل ۱ درمان اضطراب- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

وقتی این سه قسمت مغز درست کار نکند، مانند آن است که ماشین مغز در گل گیر کرده و توان خارج شدن از آن را ندارد. هرقدر گاز می‌دهید تنها چرخ‌های ماشین می‌چرخد ولی ماشین حرکت نمی‌کند. وظیفه کودیت نوکلیوس مانند دنده ماشین است و به شما اجازه می‌دهد تا از یک فکر به فکر دیگر منتقل شوید. ولی زمانی که درست کار نکند شما نمی‌توانید از یک فکر به فکر بعدی شیفت کنید و بناچار درباره یک موضوع به‌مدت طولانی فکر می‌کنید. همانند ماشینی که لاستیک‌های آن درجا می‌چرخد ولی به جلو حرکت نمی‌کند.

شکل ۲ درمان وسواس- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

درمان شناختی رفتاری باعث تغییر در این سه بخش مغز می‌گردد. بر اساس نظر نورمن دویج، مغز توان تغییر خود را دارد.

۳. تمرکز مجدد (Refocus):

وقتی ماشینی در گل گیر می‌کند باید آن را هل دهیم تا از گل خارج شود. به همین ترتیب وقتی که کودیت نوکلیوس وظیفه خود را که عبارت از شیفت کردن از یک فکر به فکر دیگر است را به‌طور اتوماتیک انجام نمی‌دهد ما مجبور هستیم به‌طور دستی دنده را عوض کنیم. به عبارت ساده، ما باید به‌طور آگاهانه و ارادی به کار دیگری مشغول شویم. اگر شما به‌طور آگاهانه و ارادی شیفت نکنید این وسواس شما است که برای شما تصمیم می‌گیرد درباره چه چیز فکر کنید و چه کاری انجام دهید. در این مرحله باید قانون ۱۵ دقیقه را اجرا کنید یعنی شما تلاش می‌کنید تا حداقل به مدت ۱۵ دقیقه به وسوسه‌های فکر وسواسی خود پاسخ ندهید.

تمرکز مجدد به معنای آن است که وقتی فکر وسواسی و اجبارهای درونی به شما فشار وارد می‌کند تا رفتار خاصی را انجام دهید شما از لیست فعالیت‌های لذت‌بخشی که قبلا تهیه کرده‌اید یکی را انتخاب کرده و به جای رفتارهای اجباری که همیشه انجام می‌دادید (شستن و مرتب کردن، چک کردن و …) انجام دهید.

تمرینی در خصوص تمرکز مجدد

در این مرحله از درمان وسواس فکری عملی لیست فعالیت‌هایی را که از آنها لذت می‌برید تهیه کنید. این لست می‌تواند شامل فعالیت‌هایی همچون پیانو زدن، پیاده‌روی، فیلم دیدن، رسیدگی به باغچه و … باشد. فعالیت‌های لذت‌بخشی را که موثرتر عمل کرد را یادداشت کنید تا در دفعات بعد از آنها استفاده کنید.

بعد از آنکه به‌مدت ۱۵ دقیقه به اجبارهای درونی خود پاسخ ندادید از خود سوال کنید که آیا میزان فشار درونی‌تان برای انجام رفتارهای وسواسی در شما کاهش یافته است. حتی میزان تغییر اندک فشار درونی نیز به شما انگیزه مضاعف برای ادامه دادن بیشتر می‌دهد. حتما از آسانترین اجبارها شروع کنید. اهداف خود را از آسان به سخت و میزانی که در شما اضطراب و پریشانی ایجاد می‌کند، رتبه‌بندی کنید. از مقیاس ۱۰۰ درجه‌ای واحد پریشانی‌های ذهنی (SUDS) استفاده کنید و اضطراب خود را از ۱۰۰ تا ۰ درجه‌بندی کنید و آن را در جدولی مانند نمونه زیر بنویسید. جدول زیر، ترس‌های بابک را از آلودگی به‌واسطه دست زدن به اشیا ناپاک نشان می‌دهد. این جدول بر اساس سلسله مراتب ترس‌های بابک تهیه شده و از ترس اندک به ترس زیاد تنظیم شده است. بابک ابتدا از ترس‌های کم شروع به مواجهه‌سازی می‌کند و پس از موفقیت در هر مرحله، به مرحله بعدی می‌رود. بهیچوجه از مراحل سخت شروع نکنید. از مرحله‌ای شروع کنید که به احتمال زیاد در آن پیروز می‌شوید. به این ترتیب انگیزه شما نیز برای انجام مراحل بعدی افزایش می‌یابد.

جدول درمان وسواس- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

نکته اول: فعالیت‌های جایگزینی را که در گذشته موفق بوده است را یادداشت کنید.

نکته دوم: هر شب در ساعت مشخصی موفقیت‌های خود را ثبت کنید.

جدول زیر نشان می‌دهد که چگونه پس از هربار مواجهه‌سازی مدت زمان کمتری برای کاهش اضطراب نیاز است.

شکل ۳ درمان اضطراب- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

۴. ارزش‌گذاری مجدد (Revalue):

ارزش‌گذاری مجدد در واقع نتیجه سه مرحله قبل است. شما متوجه می‌شوید که افکار وسواسی و فشارهای درونی شما ارزشمند نیستند زیرا آنها پیام‌های غلط مغز هستند. هرقدر شما سه مرحله اول را بیشتر تمرین کنید برای پیام‌های غلط مغز خود که شما را به انجام رفتارهای وسواسی مجبور می‌کند کمتر ارزش قایل هستید. شما دیگر خودتان را مورد سرزنش و ملامت قرار نمی‌دهید زیرا می‌دانید که این افکار وسواسی از کجا ناشی می‌شوند.

نکته اول: انجام ۴ مرحله فوق و در نتیجه تغییر ساختار مغز بین چند هفته تا چند ماه به‌طول می‌انجامد. بنابراین نیازمند صبوری و مداومت شما است. اما چیزی که مطمینا در هفته‌های اول درک می‌کنید آن است که اگرچه احساس اجبار درونی و افکار وسواسی در تحت کنترل شما نیست، ولکن پاسخی که شما به آنها می‌دهید در کنترل شما است. در هنگام حمله فشارهای درونی باید مراحل چهارگانه بالا را انجام دهید. بنابراین جلوگیری از پاسخ در این روش منفعلانه نیست بلکه باید به‌صورت فعال باشد.

نکته دوم: اگر در ممانعت از پاسخ در مرحله‌ای موفق نشدید ناامید نشوید. در شرایط دیگری مجدد اقدام کنید. پیشرفت یک خط مستقیم نیست و سینوسی می‌باشد.

اگر مقاله درمان وسواس فکری عملی را مطالعه نکرده‌اید، برای آنکه بتوانید درمانگر خود شوید، آن مقاله را نیز مطالعه کنید.

شما می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص درمان وسواس، کتاب «خودیاری برای درمان وسواس فکری- عملی به زبان ساده» نوشته‌ی دکتر کامیار سنایی را از فروشگاه سایت به‌صورت اینترنتی خریداری نمایید.

در ادامه به کتاب دکتر کامیار سنایی بنام خودیاری برای درمان وسواس فکری عملی به زبان ساده نیز اشاره باید کرد. این کتاب برای مراجعین و به زبانی ساده نگاشته شده است. هدف از تالیف این کتاب ان بوده است که مراجعین با مطالعه آن در مواردی که وسواس شدید نمی باشد بدون کمک متخصص بتوانند مراحل ابتدایی درمان خویش را شروع کنند. مخاطب کتاب همه افراد وسواسی بالاخص افرادی است که توان پرداخت هزینه مشاوره با متخصص را ندارند.

برای دریافت کتاب با شماره ۰۰۹۸۹۰۳۴۷۳۳۰۰۹ هماهنگ کنید.

کتاب خودیاری برای درمان وسواس
کتاب خودیاری برای درمان وسواس

نوشته های مشابه

94 دیدگاه

  1. سلام
    ببخشید دکتر وسواس من بیشتر فقط فکر وسواسی هستند و رفتار های جبری ندارن و فقط فکرن میخواستم بپرسم آیا برای چنین وسواسی هم میشه از مواجه و جلوگیری از پاسخ استفاده کرد؟؟

    1. شما باید اطمینان جویی ها و اجتنابهای خود را پیدا کنید و دیگر ان کارها را نکنید. هر زمان موضوعی در راتباط با وسواس به فکر شما امد به خود بگویید “مبین تو می دانی که وسواس داری و این فکرها تنها افکار وسواسی هستند و هیچ اهمیتی ندارند و بدلیل مشکل کودیت نوکلیوس مغز است و تقصیر تو نیست”

  2. سلام آقای دکتر
    ممنونم از اینکه سوالات بیماران را پاسخ میدید و باعث آرامش ما میشوید
    دکترجان من از نوجوانی به صدای خرخر افراد و صداهای آپاتمان نشینی و صدای جویدن غذا حساس بودم و هستم ، البته الان که پا به سن گذاشتم کمی بهتر شدم ، خواهش میکنم راهنمایی ام کنید چطوری میتونم این صدابیراری را در خودم کاهش بدم و برام قابل تحمل تر شود ، ممنونم از راهنماییتون

  3. سلام آقای دکتر من نزدیک 5 ماهی هست زایمان کرده ام و بعد از یک ماه نیم بعد از زایمانم یهو سردرد شدیدی گرفتم به حدی که نمی‌توانستم تا دوهفته بخوابم بعد نفس تنگی بی حالی و ترس اضطراب شدید از اینکه سکته کنم بمیرم داشتم بعداز دوهفته خوب شدم دکترم که رفتم گفت پنیک بعداز اون ترس بهم قلبه کرد و بعدم هم مدام فکر وسواس گونه میکردم به هرچیزی نگاه میکردم فکر منفی می‌افتاد توی س م -+
    مثل به گل نگاه میکردم میگفتم نکنه گل بخورم یا نکنه وایتکس بخورم به چیزی نگاه میکردم فکر منفی میومد توسرم رفته بود خونه یه فامیلامون گفتم نکنه بچه ی تو شکمش بکشم بعد فکر آسیب زدن به خودم بچم و اطرافیانم اومد توسرم که نکنه چشمای بچم کور کنم نکنه با چاقدو خودم بکشم نکنه بچم بکشم وغیره به طرز گشتمنمم فکر میکنم وخییلی میترسم اما انگار یکی بهم میگه این کار بکن و این کار خوب لذت داره و من مدام میترسم که نکنه بکنم بعضی اوقات دلم میخواد برم امتحان کنم ولی میترسم ایم کار بکنم

      1. سلام آقای دکتر وقتتون بخیر
        من برای قطع تدریجی دارو هام به دکتر مراجعه کردم و دکتر گفتن مشکل پانیکم برطرف شده و طی ۴ سال اخیر با مشکل وسواس درگیر بودم
        ینی هر وقت دوز دارو رو کم میکردن من حالم بد میشد
        من نمیدونم این وسواس من راجب تنفسم جز کدام دسته از وسواس ها هستش
        اینکه گاهی اوقات مدام نفس عمیق میکشم که ببینم نفسم تا ته میره یا نه
        برای خوب شدن وسواسم چه کاری انجام بدم نتیجه داره ؟
        من پانیک رو تونستم درمان کنم

        1. دقت کنید برای اطمینان جویی از اینکه نفس عمیق می کشید چه رفتارهایی دارید. پی از تشخیص سعی کنید این رفتارها را انجام ندهید یا در ابتدا انها را با تاخیر انجام بدهید. احتمالا در ابتدا اضطراب شما بالا می رود ولکن در صورت تداوم بتدریج از بین می روند

  4. سلام وقت بخیر آقای سنایی
    من چند وقتی هست هم به وسواس فکری و هم عملی درگیر هستم و تقریبا ۱ سالی میشه
    این چند ماه اخیر خیلی شدید تر شده
    مثلا دست زدن به دستگیره ی در ۴ یا ۳ بار..
    یا روی بعضی جاها نباید راه بروم چون اتفاق بدی رخ میده..
    بنظر شما چه کتابی میتونه به من کمک کنه؟

  5. سلام وقت بخیر دکتر سنایی
    من هم به نوعی در گیر وسواس فکری هستم و تقریبا از وقتی که یادم میاد کمو بیش درگیرم.الان ۳۵ سال دارم. وسواس فکری من در مورد ترس از بیماری هست.با اینکه میدونم حتی اگر این بیماریها (ایدز یا هپاتیت)بگیره ادم تا حد خیلی زیادی تحت کنترله.البته حیلی روی هپاتیت وسواس ندارم.
    هر از گاهی هم از حالت فکری به حرکتی تبدیل میشه.
    تا جایی که متوجه شدم وسواس تو خانواده پدریم هست و حتی مادری.
    از تون میخواستم یه کتاب بهم معرفی کنید.احساس میکنم اگر دانش بیشتری داشته باشم قوی تر میتونم با این افکار مقابله کنم و کلا پاکش کنم.
    ممنون از شما

    1. در ابتدا مقاله درمان هیپوکندریا را در سایت مطالعه کنید. سپس کتاب خودیاری برای درمان وسواس فکری را از فروشگاه سایت تهیه و تمرینات انرا انجام بدهید

  6. و حتی موقع گوش دادن به آهنگ های عاشقانه هم اینطوری میشم.
    هر چیزی که میبینم این افکار به ذهنم میان.

  7. سلام آقای دکتر.وقتتون بخیر.
    من فکر میکنم که درگیر وسواس جنسی هستم و فکر میکنم از سن 15 سالگی درگیرشم.
    مثلا وقتی فیلمی میبنم که مثلا صحنه ای مثل بوسیدن داره توی مغزم اعضای خانواده رو تجسم میکنم در مقابل خودم مثلا پدر.یا مثلا صحنه های دیگه ای جنسی ناخودآگاه با اعضای خانواده به ذهنم میاد.
    سعی میکنم به این افکار بخندم و بگم پوچ و بیهوده هستن و من وسواس جنسی دارم
    ولی فکر میکنم تلاش هام بیهوده هستن.
    افکار پوچی مثل رابطه جنسی و بارداری …
    نگرانم مثلا اگه یه روز ازدواج کردم و موقع رابطه قیافه این افراد بیان به ذهنم و دوبازه این افکار شروع بشن یا مثلا اگه یه روز باردار شدم نکنه به خاطر افکاری که الان دارم تو آینده این فکر که بچه مال من و همسرم نیست اذیتم کنه و توی زندگیم تاثیر بذاره. با اینکه طبیعتا با همسرم رابطه داشتم و خب پس بچه خودمونه.
    یعنی اینطوری هستم که میدونم این افکار پوچ هستن ولی نمیتونم کاری بکنم.

    یا مثلا امروز به یه پسر معلول کمک کردم
    و بعد از یه مدت همون افکار به ذهنم اومد
    افکار جنسی مسخره.احساس میکنم چون درگیر موضوع بالا هستم امروز ذهنم ناخودآگاه اینطوری شد توی کمک کردن به پسر معلول.چون من فقط بهش کمک کردم همین.
    و این افکار حالمو دارن بهم میزنن هی میگم بسه پوچ هستن تموم کن.ولی نیمشه.بیشتر حالم داره از خودم بهم میخوره.
    امروز بعد این موضوع فکر کردم چه قدر واقعا آدم حال بهم زنی هستم ولی این افکار واقعا دست خودم نیستن.

    هی با خودم‌میگم این افکار مسخره هستن اهمیت نده
    ولی نیمشه نمیدونم چیکار کنم
    احساس میکنم خودم چون بیش از حد دارم به این موضوع ها فکر میکنم اینطور میشم.ولی واقعا نمیدونم چیکار کنم خسته شدم.

    نگرانم اگه توی آینده با کسی وارد رابطه بشم نتونم ذهنمو کنترل کنم و این افکار زندگیمو نابود کنن و زندگیمو از دست بدم
    واقعا نمیدونم چیکار کنم
    خسته شدم جوری که دلم میخواد بشینم و فقط گریه کنم
    به کسی هم نمیتونم چیزی بگم چون موضوع شخصی هست و نمیخوام کسی بدونه.
    میشه لطفا کمکم کنید

  8. اقای دکتر در ادامه پیامم اینو بگم که من بارها و بارها برای روانشناس و افراد معتبر این موضوع رو تعریف کردم و همشون گفتن کاری که تو کردی جزو ازار حساب نمیشه ولی من هنوز که هنوزه در ذهنم طوری موضوع رو تحلیل میکنم که من مقصر و گناهکارم.شاید درست برای بقیه تعریف نمیکنم و هزار جور فکر مختلف به ذهنم میاد

    1. هرقدر از دیگران بیشتر اطمینان طلبی کنید و بپرسید و توضیح بدهید ماجرا را که انها به شما بگویند ازار نداده اید وسواس فکری شما بیشتر می شود. با این سوال کردنها به فکر وسواسی خود پر و بال می دهید. به اطرافیان بگویید جواب این سوالات شما را ندهند.
      کتاب خودیاری برای درمان وسواس را از سایت تهیه کنید و روشهای درمان وسواس فکری خود را مطالعه کنید.

  9. سلام اقای دکتر.ممنون که این فضا رو ایجاد کردید و به سوال ها پاسخ میدید و خیلی کار بزرگی میکنید.
    میخواستم در مورد مشکلم باهاتون صحبت کنم من دائما احساس گناه و عذاب وجدان سراسر وجودم رو گرفته و از سن ۱۵ سالگی تا به الان که ۲۱ سالم هس اذیتم میکنه و درمورد کارها و اشتباهاتی که کردم به شدت احساس گناه میگیرم و به شکل وسواس فکری در وجودم رخنه کرده و افکار و خاطرات زمان هایی که اضطراب شدید دارم به شدت زیاد میشه و به شکل غیر منطقی موضوعات رو بزرگ میکنم و همه جا خودم رو مقصر میدونم و همیشه میترسم به کسی اسیب برسونم و اشتباهی که در گذشته کردم بسیار منو اذیت میکنه و جزو اشتباه نابخشودنی هس که کردم و شاید بدترین کاری که یه ادم میتونه بکنه البته از نظر خودم ولی از چند نفر پرسیدم گفتن مشکلی نیس این کاری که تو کردی ازار..به حساب نمیاد ولی میدونم اون زمان اطلاعی از موضوع نداشتم و ولی بازم اذیتم میکنه که به کسی اسیبی زده باشم و نکنه بقیه اشتباه متوجه میشن و نمیدونن من چه اشتباه بزرگی کردم.این یه ماه نیاز به تمرکز زیادی دارم ولی این افکار بعضی موقع ها حمله ور میشه درباره ی اون موضوع و باعث تپش قلب استرس و حالات بدی در من میشه که دوست دارم اون لحظه نابود بشم.در خانواده متشنج بزرگ شدم و رفتارهاشون رو بررسی میکنم مادرم وسواس داره و پدرم افسردگی و از کودکی دعواهای زیادی رو شاهدش بودم و فشار زیادی رو هم تجمل کردم و یک فرزند هستم

  10. سلام آقای دکتر، این ۴ مرحله از مقاله درمان وسواس با کمک خود،در مورد وسواس فکری خالص هم صدق میکنه؟اگر صدق میکنه قانون ۱۵ دقیقه رو چجوری اجرا کنم؟ینی اگر خواستم شروع کنم به سرکوب افکارم، خودمو با یه کار لذت بخش مشغول کنم؟؟این نمیشه فرار از فکر کردن؟؟

  11. سلام من خیلی وسواس شدیدی به چک کردن فضای مجازی دارم مثلا گذاشت استوری و از این قبیل که یه موقع دستم نخوره و اشتباه بذارم و همینطور چک کردن در ها و حتی وسایل نوک تیز

      1. سلام آقای دکتر خسته نباشید ، بنده 17 سالم هست و کنکوری هستم ، یه روز که داشتم درس میخوندم ، احساس درد دست چپ داشتم و ضربان قلبم رفت بالا ، احساس مرگ کردم ، سریع رفتم بیمارستان ، نوار قلب گرفتن ، ضربانم روی 140 بود ، بعدش آروم شدم ، اومدم خونه ، روز بعدش رفتم دکتر قلب ، اکو گرفت و گفتش قلبتون سالمه و قرص پرانول دادن و خوب شدم ، اما چند روز بعد دوباره همون احساس مرگ و ضربان قلب گرفتم ، بعضی اوقات نمیتونم تا آخر نفس بکشم ، انگار تا اون تهش مونده ، من خیلی در مورد بیماری های کونان مثل سرطان و ایدز توی گوگل مطلب میخونم ، و مدام اون علائم رو توی خودم میبینم ، الان هم یه زخمی روی دستمه ، با خودم میگم نکنه ایدز بگیرم ، بخاطر این زخمه که خونی شده ، یا مثلا آخر شبا خارش بدن دارم ، اکثرا توی کشاله ران ، نکنه سرطان پوست باشه ، چون یکی از علائمشه ، واقعا دارم دیوونه میشم ، بعد به خودم میگم واسه اظطرابع ، بعد میگم اگه اظطراب نباشه و واقعا ایدز یا سرطان بگیرم چی ، الان تو ماه رمضون برای سحری که بلند میشم ، بعضی اوقات قلبم درد می‌کنه ، و قفسه سینم ، بعد دو سه دقیقه خوب میشه ، واقعا ممکن نیست مشکل قلبی باشه ؟ چون من. آدم دکتر قلب ، دوباره که شروع شد ، باز به همون دکتر مراجعه کردم ، به خانواده میگم منو ببرید روانشناس میگه ، میگن نمی‌خواد ، فقط فکر بد نکن ، اصلا مگه میشه فکر بد نکرد ، من اصلا دست خودم نیست ، بی زحمت بنده رو راهنمایی کنید ، خیلی به کمکتون نیاز دارم

        1. شما دچار پانیک اتک یا حمله وحشت هستید. مقاله درمان پانیک را در سایت مطالعه کنید. پانیک اتک و فکرهای منفی شما بجهت اضطراب زیاد در شما می باشد و نشانه بیماری قلبی یا هر بیماری دیگری نیست.

        2. تشکر از شما ، بنده این مطلب پانیک شما رو خوندم و خداروشکر الان چند روزه پانیک ندارم ، اما ضربان قلبم هنوز هم بالاست ، هر یه ساعت دستمو میزارم روی قلبم. تند میزنه. اما خب تپش قلب نیست ، یعنی جوری نیست که متوجه ضربان قلبم بشم ، گه گاهی هم درد قفسه سینه هستش
          آقای دکتر واقعا خوب میشم ؟
          این ضربان قلب همیشگی رو چجوری باید برطرفش کنم ؟

        3. اگر آریتمی قلب ندارید و مشکل جسمی نمی باشد بی توجهی به ضربان قلب راه درمان است. بدانید که ضربان قلب بطور طبیعی بالا پایین می رود و موضوع نگران کننده ای نیست

        4. رفتم دکتر قلب و اکو گرفتم به بنده گفتن که قلبتون سالمه ، و چیزی از آریتمی نگفتن ، اگه آریتمی نباشه ، خود به خود درست میشه ؟ چون هر بار که دستمو میزارم ضربانم بالاست خیلی کم پیش میاد که بیاد پایین ، مثلا نشستم خونه ، کاری هم نمیکنم ولی بالاست

        5. نشانه حساس شدن شما است. هر قدر بیشتر درباره پانیک اگاه شوید و از بی خطر بودن ان یقین پیدا کنید اضطرابتان کاهش می یابد.
          مقاله درمان پانیک را در سایت مطالعه کنید

        6. ببخشید آقای دکتر این تنفس تو نایلون ، واسه چه کساییه ، آیا برای من که ضربان قلبم همش؟
          و اینکه دکتر قلب وقتی گفتن قلبتون سالمه ، پرانول بهم دادند اما بنده مصرف نمیکنم
          وقتی این قرص رو میخورم ضربان قلبم میاد پایین ، با توجه به اینکه اکو هم گرفتم و گفتن سالمه ، آیا با خوردن این قرص ، ضربان قلبم کامل درست میشه ؟ چون وقتی ترک میکنم باز می‌ره بالا

        7. می توانید استفاده کنید.
          تمرین قلب: از پله بالا پایین بروید- بدوید- شنا کنید و هر کاری که ضربان شما را بالا می برد انجام بدهید تا بتدریج ذهن شما بپذیرد که ضربان بالا آسیبی به شما نمی زند و نتیجتا حساسیت ذهن شما برطرف شود

  12. با سلام و تشکر بابت مطالب خوبتون، آقای دکتر این روش برای درمان وسواس فکری خالص هم جوابگو هست دیگه؟ سوال دوم هم اینکه این روش درکنار روش مواجهه و عدم پاسخگویی هست؟ یا مواجهه و عدم پاسخ رو نقض میکنه؟ باتشکر

    1. 1. برای افکار وسواسی خالص باید انها را نوشته و بلند بخوانید و رکورد کنید و سپس هر روز حداقل یک ساعت گوش کنید. می توانید این افکار را بتدریج شدید تر کنید .
      این خود نوعی مواجهه سازی است

  13. سلام آقای دکتر من کنکوریم البته چندمین کنکورمه.وسواس دارم.تریکوتیلومانیا نیست یعنی نه مو هامو میکنم نه پوست ولی همش با موهام بازی میکنم و لمسشون میکنم.همش هر تار مو رو جداگانه لمس میکنم.همش پوست کف سرمو لمس میکنم حتی وقتی درد احساس کنم در ناحیه خاصی از پوست کف سرم احساس خوبی دارم.موهام فر هستن و از نامرتبی شون احساس پریشونی دارم .نمیتونم حتی موهامو شونه کنم چون پوست سرمو تحریک میکنه خارش میگیرم. انگار باید یه چیزی به پوست کف سرم بخوره اب یا روغن یا خودم مرتب لمسش کنم.خیلی مضطربم میکنه واقعا دیوونه میشم عصبی میشم گریم میگیره .در عین حال درس میخونم و دغدغه کنکور و قبولی و خوندن درسامو دارم باید سر اینم عصبی بشم. هروز حموم میکنم. البته درسته کنکور میدم ولی دانشجو هستم خودم ولی رشتم میکروبیولوژیه و خوشم نمیاد ازش میخوام کنکور بدم که پرستاری قبول بشم‌.چند روزه دارم ورزش میکنم انقدر ک استرس دارم. راستی دوسال پیش هم با قرص خودکشی کردم ولی زنده موندم… امروز میرم پیش روانپزشک که برای وسواسم بهم دارو بده.البته قبلا هم دارو خوردم فلوکستین اسنترا کلرودیاکسپوکساید پروپرانول و … همش فکرم درگیره و همش فکر میکنم ک سرمو و موهامو لمس کنم. گاهی مقابل فکرم وایمیستم و کاری نمیکنم ولی گاهی هم نمیتونم مقاومت کنمو کاری نکنم.گاهی خیلی خوابم کمه و گاهی خیلی زیاده.اکثرا خوشحال نیستم و ناراضیمو ناراحت .همیشه مضطربم و استرس دارم و میترسم امسالم قبول نشم پرستاری.البته که موهامم کم پشت شدن چون قبلا خیلی پرپشت بودن. pco هم دارم سالی یبار پریود میشم کلا هیچ سیستم بدنم درست کار نمیکنه.وسواسم روانیم کرده همش اضطراب دارم و بی قرارم همش فکرش تو مغزمه صبح تا شب یه لحظه هم ولم نمیکنه ک مغزم و ذهنم رها بشه و من ب چیز دیگه ای فکر کنم. چه ب فکرم عمل کنم چه نکنم مضطربم و حتی عمل هم کنم احساس رضایت و خوبی ندارم.حتی نیمه شب تو خواب چندبار بیدار میشم و فکر وسواسیم مجبورم میکنه بهش عمل کنم در حد چندثانیه و بعد دوباره خوابم میبره. بخاطر کنکورم ۴سال خونه بودم مدام.الانم بخاطر کرونا. همش خونم.البته دیگه نه فکر نه قصد خودکشی رو ندارم چون هدف دارم برای ایندم و زندگیم شوروشوق دارم.ولی خیلی حالم بد شده بخاطر این وسواسم. تا کنکورم ۳ ماه مونده اقای دکتر خواهش میکنم کمکم کنید بگید چیکار کنم این مدتو جوری بگذرونم ک به درسم و وقتم لطمه وارد نشه و وسواسم کمتر بشه. نظرتون چیه مشکلم چیه باید چیکار کنم خواهش میکنم جواب بدین لطفا.

    1. وقت بخیر عزیزم
      پایه همه مشکلات شما اضطراب است. اضطراب باعث وسواس، و پریود نشدن و بهم ریختگی سیستم بدنی شما می شود. مقاله درمان اضطراب را مطالعه کنید در سایت و به موارد ان عمل کنید. هر چیزی که اضطراب شما را کم کند همه این موارد را اصلاح می کند. کنکور باعث اضطراب در شما می شود و وسواس شما را تشدید می کند. لینک مقاله اضطراب در پایین امده است.

      https://dr-sanaie.com/%DB%B1%DB%B0-%D8%B1%D9%88%D8%B4-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B6%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A8/

  14. سلام آقای دکتر خداقوت . ببخشید من۱۸سالمه و دوسال هست که دچار وسواس فکری شدم .درطول روز آرامش ندارم همیشه به دیگران فکر میکنم مثلا چند روزه به این فکر میکنم که اون افرادی که دچار وسواس میشن و هم سن من هستن شاید ندونن که باید چطوری خودشونو درمان کنن! یا مثلا چند بار دکتر هم رفتن ولی خوب نشدن الان باید چکار کنن! یا مثلا بعضی از وسواسی ها رو دیدم که وقتی مشکلشونو به پدرو مادرشون گفتن، اونا گفتن تو دیوانه شدی . بعد نگرانشون میشم و دلم براشون میسوزه ودلم میخواد آنچه را که درمورد وسواس میدونم بهشون بگم چون فکر میکنم که شاید ندونن و یا ناامید شده باشن ومن امیدوارشوک کنم ،اما متاسفانه کاری ازدستم ساخته نیست. بعد که این فکر هارو میکنم اضطراب میگیرم وحالم بد میشه . نمیدونم باید چکار کنم که به این جور چیزا فکر نکنم واقعا خسته شدم آقای دکتر یه بار پیش روانشناس رفتم ولی موثر نبود . میشه شما راهنماییم کنید . ممنون میشم. اصلا نمیتونم فقط رو خودم تمرکز داشته باشم همش به فکر دیگرانم.

  15. سلام دکتر برای درمان وسواس شستشو تمیزی نجسی کثیفی دست زدن به هر چیزی که احساس کثیفی و شستن دست داشته باشه باید چکار کنم خسته شدم از بس به هر چیزی دست زدم و دستم و شستم حتی اب رو لباس حتی غذای زیخته رو لباس بچه حتی لباس و ظرف شسته که بهش شک دارم

    1. سلام. شما هر قدر بیشتر به وسواسهای خود عمل کنید وسواسهاتون شدید تر میشه. یعنی اگر فکرت به شما گفت دستت کثیفه اگر دستت رو بشویی وسواس قویتر میشه ولی اگر جلوش بایستی وسواس درمان میشود. در ابتدا اضطراب میگیری اگر نشویی دستت رو ولی پس از چندین بار تمرین وسواس ضعیف میشه. مقاله درمان وسواس بدون دارو رو کلیک کن در زیر و مطالعه کن
      https://dr-sanaie.com/%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3-%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C/

      شما همچنین به اینستا دکتر سنایی که ادرس ان در صفحه اول سایت است مراجعه کنید تا پادکست مرتبط با موضوع خود را گوش کنید

  16. سلام آقای کامیار من ۱۹ سالمه از مقاله های زیبای شما متعجب شدن من ۴ ساله بامشکل وسواس فکری مواجهم .عملی ها را با مواجه وجلو گیری از پاسخ کنترل کردم اما اون فکر رو نمی دونم کنترل کنم قبل از ازاین مشکل درسم خوب بود اما الان درسم بشدت افت کرده رو اعتماد بنفسم تاثیر گذاشته .یه سال دارو می خورم پیش روانپزشک رفتم پیش روانشناسان زیادی رفتم.لطفا بگید چطور می دونم با شما تماس بگیرم یاحداقل ارتباطی داشته باشم.چون وظعیت مالیم بخاطر ایام کنکور خوب نیست می خوام برام لطفی کرده باشید

    1. سلام. برای درمان وسواسهای فکری خود آنها را بر روی کاغذ بارها بنویسید. سپس آنها را بخوانید و ضبط کنید. سپس هر روز بطور مرتب ۲ ساعت پشت سر هم گوش کنید. بر روی ام پی پایر می توانید بدون عقب جلو کردن بارها آنرا گوش کنید. اینکار موجب خوگیری می شود. در ابتدا اضطراب دارید ولکن پس از مدتی کاهش می یابد و بهبود می یابید.

  17. سلام . همسر من دچار وسواس فکری شدیدی شده و افکار جنسی به ذهنش میان و به خاطر این از خودش متنفر میشه و حتی گریه می کنه . پیش روانشناش رفته و حتی دارو هم مصرف می کنه اما بهبود نداشته .من چطور میتونم کمکش کنم ؟ ایا درمان قطعی داره ؟

    1. سلام. ایشان دچار خطای شناختی هستند و باید با روانشناس دوره درمان را طی کنند. باید بدانند افکار ناخواسته مثل فکر حنسی- توهین به مقدسات- اسیب به دیگری و… در ذهن ۹۰ درصد افراد وجود دارد ولی تبدیل به وسواس نمی شود زیرا آنها این افکار را دارای معنی نمی دانند و اهمیت نمی دهند . پس این افکار می اید و می رود. همسر شما خود را فردی بد می داند بدلیل این افکار و به همین دلیل سعی در سرکوب و یا حواسپرتی ووودارد. ولی اینکارها فکر جنسی را تشدید می کند. باید به خود بگوید این تنها فکر است و من به این افکار از بیرون نگاه می کنم و می دانم هیچ معنایی ندارد

    2. منم اینطوریم همش فک میکنم ادم بدی میشم البته مدام تو ذهنم کارهای غلط دستور داده میشه هر راهکاری میرم مغزم یه چیزی در میاره مسخره میکنه تا جایی که همش میگه خب چیهبد باشی همه کار های زشترو برام عادی جلوه میده ولی الحمدالله همش به خدا پناه میبرم گاهی از خودم خیلی بدم میاد گریه میکنم گاهی میخوابم گاهی میل به خودکشی دارم گاهی به شدت میترسم اگه اینجور کنم اونجور کنم چی میشه منم خسته شدم برای خونواده ام توضیح دادم اما جز اینکه بهم شک کنن کاری نکردن حتی گاهی تهمت هم بهم زدن الانم نامزد دارم به خونواده ام گفتم خوب شدم ولی نشدم نامزدم رو خیلی دوس دارم میدونم اگه اونم بدونه از دستش میدم وقتی پیش اونم حالم خوبه

  18. من کتاب شما مغزتان نیستید از شواترز رو کجا میتونم تهیه کنم؟؟ در اینترنت سرچ کردم چیزی پیدا نکردم.ممنون راهنمایی کنید

  19. سلام وقتتون بخیر.
    منم متاسفانه وسواس فکری عملی دارم و پیش روانشناسم رفتم ولی نمیدونم چرا جواب نگرفتم یه مدت دارو مصرف کردم اما بدن من به دارو سازگار نیس واکنش نشون میده واخرین بارم خیلی حالم بد شد و دارو نخوردم ازونوقت ببعد.
    من دزمورد وسواس مطالعه کردم و راهکارا رو خوندم شدم ادمی که لالایی سرش میشه خوابش نمیبره…
    نمیدونم باید چیکار کنم؟از درمانگرم ناامید شدم چون احساس میکنم جلسه های ما همش باصحبت و حرف زدن تمام میشه.
    وقتی فکری به ذهنم میاد دوس دارم به یکی بگم و اونم تایید کنه که اشتباهه یا میشینم با خودم انقد بحث وکلنجارو تجزیه وتحلیل میکنم تا ثابت کنم این فکر الکی .
    از همه چی میخوام سر در بیارم مثلا چرا اون اتفاق برای فلانی افتاد حتی یوقتا فکرای بسرم میاد که چون فلانی این اتفاق براش افتاد طلاق گرفت اونوقت تو چجوری میتونی خوش باشی؟؟ یا حسهایی ازین قبیل….
    خیلی اذیت کننده ست …

    نمیخوام اینجوری باشم ممنون میشم هم راهنمایی کنید منو هم چندتا کتاب برای خود درمانی بهم معرفی کنید.ممنونم از توجه شما.

    1. سلام. کتابها اکثرا برای درمانگر نگاشته شده است. تا ۲ ماه دیگر کتاب خود درمانی که مخصوص مراجع می باشد آماده می شود. در حال حاضر می توانید کتابهای مرتبط با وسواس و قوانینی که تشدید کننده وسواس است را درک کنید. از جمله اطمینان جویی که وسواس را تشدید می کند. درمان وسواس خارج از حوصله یک پاسخ کوتاه است.

  20. سلام من یه فکری چند وقته به ذهنم میاد که بهم میگه یه چیزی دزدیدم در صورتی که من میدونم اونو خریدم و اهل دزدی نیستم و بهم میگه که دیگه نباید با اون کار کنم و منم مثه برنامه شما دارم پیش میرم و دارم باهاش کار میکنم ولی داره بهم میگه که تو اونو نخریدی دزیدی و حتی بهم نمیگه دزدیدی میگه کلا ازش استفاده نکن انگار که مغزم عادت کرده ولی خیلی ذهنمو مشغول کرده چیکار کنم ؟

    1. سلام. کار درستی انجام می دهید. نباید اطمینان جویی کنید. یعنی وقتی از ان وسیله استفاده نکنید فکر غلط شما تایید می شود که انرا دزدیده اید. به خود بگویید این تنها یک فکر است و فکر هیچ ارزشی ندارد و معنایی ندارد. سعی نکنید این فکر را بزور از ذهن خارج کنید بلکه هر وقت بذهنتان رسید به آن بخندید و بگویید پدرسوخته باز اومدی . من می دونم که تو فقط یک فکر هستی و هیچ معنایی نداری. بهت اهمیت نمی دم. تلاشم نمی کنم بندازمت بیرون از ذهنم. چون می دونم تلاش کنم بیشتر می مونی

  21. سلام و وقت بخیر..
    _۸ سال میشه مدام درگیر بیماری هستم…پزشکای مختلف از جمله متخصص مغز و اعصاب و قلب و طب سنتی رفتم.. ام آر آی و اکو و نوار قلب تو این سال ها انجام دادم.. پزشکا می گن مشکلی ندارم و فقط از اضطراب حالم این طوره اما من قانع نمیشم چون مدام علائم زیر باهام هستن..
    احساس تکون تکون خوردن هنگام ایستادن البته کسی متوجه نمیشه فقط خودم احساس می کنم.. گنگی و گیجی سر احساس خالی شدن سر.. عدم تمرکز روی اشیا هنگام نگاه کردن.. احساس سوزن سوزن شدن نقاط مختلف بدن خصوصا سمت چپ بدنم.. ضعف دست و پا گاهی سمت چپ بیشتر.. احساس کشش صورت گاهی سمت چپ.. کمردرد..تپش قلب.. این علائم مدام هستن گاهی کم و گاهی زیاد میشن.. به غیر از تنبلی تخمدان گفتن مشکلی ندارم و اینکه به گفته پزشک طب سنتی کمی کم خونم خیلی کم…
    من مدااااااام فکر می کنم مریضی سختی دارم مثل ام اس.. فوبیای فشار خون بالا دارم.. هر چقدر هم پزشکا بگن باور ندارم که چیزیم نیست.. الان طوری شده که حتی حتم دارم مریضم.. از زندگیم افتادم.. مدام دراز می کشم.. زندگیم مختل شده…
    یه مدت ۶ ماهه پیش روانپزشک رفتم دارو برای وسواس فکری خوردم کمی خوب شدم گذاشتم دارو رو کنار… الان باز حالم خیلی بده.. لطفا بگید بیماری جسمی دارم؟ اگه نه این علائم چین؟

    1. سلام. مشکل شما اسمش هیپوکندریا یا خود لیمار انگاری می باشد. این مشکل بدلیل اضطراب در شما ایجاد می شود. درمان آن مراجعه نکردن به دکتر است زیرا هر قدر بیشتر چک آپ کنید وسواس بیماری در شما بیشتر می شود. به یک مشاور روانشناس مراجعه کنید. پزشک کاری برای شما نمی تواند بکند.

  22. سلام آقای دکتر خسته نباشید،من دچار وسواس هم فکری و هم عملی هستم،وسواسم به تمیزی خیلی شدید نیست،اما وسواس فکریم واقعا هم خودمو اذیت میکنه هم بقیه،بصورتیکه توی مکالمه با یه نفر اگر اون فرد ی حرفی بزنه که اصلا ازش منظوری نداشته باشه من میشینم کل روز و تا زمانی که اون فرد رو دوباره ببینم فکر میکنم که منظورش از این حرف چی بود،نکنه فک کرده من اینجورم یا اونجورم،حتی به هرکی باهاش برخورد کنم این‌موضوعو براش تعریف میکنم و میخوام نظر اونو بدونم ،مثلا اگه کسی با من یه رفتاری کرده باشه که ناراحتم کرده باشه همینکه ازش جدا بشم به این فک میکنم که چرا اون لحظه جواب دیگه ای بهش ندادم و آروم نمیشینم تا زمانیکه دوباره ببینمش یا دوس دارم بهش پیام بدم و تلافی سرش در بیارم،همچنین روی سرصدا های اطرافم خیلی خیلی حساسم،اگه بخوام درس بخونم اگه یکی کنارم باشه گه نفس کشیدنش صدا داشته باشه بشدت غصبی و بی قرار میشم چ دلم‌میخواد از اونجا برم یا اون آدمو بیروت کنم،خواهش میکنم راهنماییم کنین

    1. سلام. شما افکار منفی زیادی دارید که باعث وسواس در شما می شود. مقاله ای که لینک انرا در زیر می گذاریم را مطالعه کنید و با توجه به ان خطاهای فکری خود را پیدا کنید و بر روی کاغذ بنویسید و در مقابل ان فکر درست را بنویسید. اینکار اگر بصورت منظم انجام شود بتدریح افکار منفی شما را اصلاح می کند و از انها رها می شودید. ولی شرط ان تمرین مداوم است. در صورت امکان با یک مشاور نیز جلسه درمان بگیرید.
      https://dr-sanaie.com/%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9/

  23. سلام من ٢٠سال دارم و تقریبا حدود دو هفته ای میشه که به بی قراری و ناارومی و اضطراب دچار شدم ینی روز اول که شروع شد میخواستم دیوونه بشم نمیدونستم چیکار کنم خیلی نااروم بود واینکه من چن ماه پیش درد زیادی توی قسمت کلیه ام احساس کردم خیلی شدید به حدی که نفسم بالا نمیومد هر چی پیش متخصص کلیه.میرفتم احتمال میدادن که سنگ باشه ازمایش و خیلی چیزای دیگه رو انجام دادم مشخص نشد تا اینکه حدود یک ماه ونیم پیش به متخصص داخلی مراجعه کردم که بهم گفتش شما گرفتگی عضله دارین یه بیماری عصبی هستش اسمشو یادم رفته گفتن که برای کسانی که باهوشن نگرانن نکنه بینن و…اتفاق میوفته و ازم پرسید که افسردگی داری یا بیخوابی گفتم اره چون در گذشته یه رابطه ی ناموفق داشتم و بهم خواب اور و ارامبخش داد من مدتی استفاده کردم تا درد کلیه ام خوب بشه بعد از اون استفاده نکردم تا اینکه اون روز احساس ناارومی و اضطراب داشتم اون دارو هارو خوردم خوب شدم و از اون روز به بعد این نا ارومی های من شروع شد نمیتونستم تو خونه بشینم همش بیرون از خونه بودم فقط میخواستم سرگرم بشم تا اینکه حدود یه هفته پیش فکرای عجیب غریب اومد سراغم در مورد اینده شغلم و در اخرش مرگ مرگ از همشون پررنگ تر بود ترس و اضطراب زیادی دارم از اینکه نزدیکامو از دست بدم مردمو میبینم میگم اینا میدونن که میمیرن چطور عادی هستن منم میخوام اینجوری باشم کاملا ناامید شدم امتحانای ترمم هم داره شروع میشه و من اصلا تمرکز ندارم واقعا نمیدونم چیکار کنم

    1. همه مواردی که گفتید علامت اضطراب زیاد است. مقاله درمان اضطراب را در سایت مطالعه کنید. هر کاری که به کاهش اضطراب شما کمک کند این علامتهای شما را از بیم میبرد

    2. سلام من ۲۸سالمه. من دچار وسواس فکری شدم. همش فکر میکنم زندگی دیگه داره تمام میشه. همش احساس میکنم به بچه هام صدمه میزنم. به خودم. ولی بیشتر بچه هام. خیلی مراقبش ن هستم. یه روز جون میدم براشون ولی گاهی وقتا چنان ذهنم درگیر میشه، اضطراب و استرس میگیرم. میگم کاش من میمردم که چنین افکاری نمیداشتم. دیگه از این وضع خسته شدم، البته بگم از وقتی که زایمان کردم اینجوری شدم، خسته شدم. گاهی وقتا دلم میخواد وقتی میخوام بخوابم، دیگه بیدار نشم.

      1. سلام. اینها نشانه استرس بالا در شما است. ورزش بطور منظم انجام دهید. ریلکسیشن انجام دهید. باید بدانید و بخود متذکر شوید که افکار وسواسی ارتباطی با واقعیت ندارند. یعنی چون فکر صدکه زدن به فکر شما می رسد بمعنی ان نیست که شما واقعا به دیگری صدمه خواهید زدو اتفاقا این نشانه حساسیت بیش ار حد شما است. یعنی شما بیش از حد نگران صدمه نزدن هستید. و حاضر نیستید حتی فکر صدمه زدن حتی بذهنتان خطور کند. ولی افراد وسواسی اگر گاهی از قرزند خشمگین می شوند بدلیل انکه انرا طبیعی می دانند این فکر بصورت وسواس در نمیاید. فقط بذهن می اید و می رود. ولی شما چون اصرار زیاد در نیامدن این افکار بذهن دارید شما را رها نمی کنند. شما هر فکری را اگر بخواهید با حساسیت زیاد از فکر بیرون کنید بصورت یک فکر وسواسی در می اید.

  24. سلام
    من امسال کنکور دارم و وقتی ک باید صرف مطالعم شه صرف فکرهایی از قبیل تجزیه تحلیل موضوعات و اتفاق های افتاده و یا شخصیت ادم هایی ک با اونا مواجهه میشم میشه
    و باعث عدم تمرکز و خستگی ذهنی در من شده و من تایم زیادی ندارم و باید زودتر‌مشکلم حل بشه
    به نظر شما باید چیکار کنم
    ایا باید ب روانپزشک مراجعه کنم و قرص مصرف کنم یا اینکه خودم با تمرینی میتونم توی تایم کم مشکلم رو حل کنم ؟!
    اگر مورد دومه باید چ تمرین هایی رو انجام بدم؟!!

    1. سلام. اگر جواب سریع می خواهید باید دارو مصرف کنید. البته دارو تا زمانی که مصرف می کنید تاثیر دارد و در کل باید نزد رواندرمانگر بروید تا با روش شناختی رفتاری وسواس شما درمان شود. دو مقاله دیگر در سایت را بجهت وسواس مطالعه کنید.

  25. سلام وقت بخیر ، من چند روز پیش پیام دادم اما هنوز جواب ندادیداقای دکتر من دچار وسواس فکری هستم مدتی بود که وسواس هام خیلی شدید شده بود و همزمان با افکار وسواسی دو و سه باری دچار تپش قلب و گرگرفتگی برای مدت خیلی کوتاهی شدم یکبار هم با تپش قلب از خواب بیدار شدم شاید کلا این حالت های من به یک دقیقه هم نمی رسید ،من اصلا نگران نبودم تا این که چند روز پیش مطلبی در مورد پانیک خوندم و از اون روز تا حالا نگرانم از این که دچار پانیک شده باشم من خودم احساس کردم به خاطر وسواس های شدیدم و اضطراب ها دچار این حالت ها شدم الان خیلی نگران هستم و کل روز به این مسئله فکر می کنم لطفا راهنمایی بفرمایید

  26. سلام من دختری ۲۰ساله هستم هفت سالهدرگیر وسواس هستم پنج سال عملی بود دوساله اخیر فکری هم بهش اضافه شده حس میکنم همه چی نجسه مدام دستانم زیر آب است به هرچی دست بزنم دسامو باید بیست سی بار بشورم واگه بخوام به ی چیزی که کثیفه دست بزنم دیگه از آب دست نمکشم که بازم اخر احساس میکنم کثیفه دسام.همه چی یادم میره غسل میکنم حس میکنم نکردم ازحموم درمیام میخوام برم بیرون حتما باید لباسی که میخوام رو بپوشم شسته باشم وبعد چند روز دوباره بخوام برم بیرون حس میکنم هم اون لباساکثیفن هم خودم‌.یکسر ازهمه سوال میپرسم که به فلان وسایل من دست زدین به اتاق من رفتین فلان چیز تمیزه یاکثیف بایکبار پرسیدن هم قانع نمیشم احساس میکنم درنبود من وسایلای منو نجس میکنن تاازوسواسی دربیام فقط استرس اینو دارم وبخاطر این نمتونم از پیش وسایلام تکون بخورم.لباسی رو میخوام بشورم باید چندین بار بشورم اول خودم باید بشورم وبعد بندازم لباسشویی .واقن کلافه شدم دیگه امیدی به زندگی ندارم نمتونم دیگه درس بخونم افسرده شدم.تورو جون هرکیو دوسش دارین کمکم کنید

    1. سلام عزیزم. وسواس تمیزی و شستشو از راحت ترین انواع وسواس جهت درمان است. به یک روانشناس مراجعه کنید. درمان ۱۲ تا ۱۵ جلسه زمان نیاز دارد.

  27. سلام و خسته نباشید
    من مدتیه که دچار این فکر شدم که نکنه ازدواجم با شکست موتجه بشه در حالیکه خدا رو شکر زندگیه ی خوبی دارم…اونقدر این افکار به دهنم حمله میکنه که واقعا دیگه کلافه شدم…در حال حاضر قرص اسنترا و پرانول استفاده میکنم…مدام در حال پیدا کردن نشونه هستم…مثلا با خودم میگم فلانی که لباسش این شکلی بود ازدواجش ختم به خیر نشد نکنه توام که مثل لباس اون رو داری این اتفاق واست بیوفته.دچار ترس شدم و واقعا لذت زندگی ازم گذفته شده

    1. سلام. این موضوع یک وسواس فکری است که ناشی از اضطراب شدید شما درباره از دست دادن دیگری است. مقاله زیر را بدقت مطالعه کنید. به خود یاداور شوید که این افکار تنها نشانه اضطراب من است و هیچ دلیل منطقی برای ان وجود ندارد. این افکار بخاطر ترس من از از دست دادن که در کودکی یادگرفته ام می باشد.
      https://dr-sanaie.com/%D8%AA%D9%84%D9%87-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%DB%8C/

  28. سلام مجدد. ببخشید جوابی که دادین واسه من قابل خوندن نیست. کادر سفیده. میشه دوباره بفرستین ممنونم ازتون

    1. اینها تنها افکار وسواسی است و بهیچوجه دلیلی بر ان نیست که شما بخواهید و یا زمانی تمایل داشته باشید واقعا خودتان را بکشید. این افکار ممکن است در ذهن دیگری هم خطور کند ولکن از انجا که آنها به این افکار حساس نمی شوند این فکرها گذر می کند. هر فکری را که شما تلاش زیادی کنید تا از فکرتان خارج شود بیشتر به ذهنتان می اید. بنابراین هر زمان این فکر بذهنتان امد به خود بگویید نگران نباش خودت می روی و من هیچ تلاشی نمی کنم تا بروی. حتی برعکس زمانهایی را باید صرف فکر کردن بر این فکر کنید. یعنی ۱۰ دقیقه باید تنها و تنها به فکر خودکشی بیندیشید و اگر فکرهای دیگری به ذهنتان رسید آنها را دور کنید و دوباره متمرکز بر فکر خودکشی شوید. هر روز ۱۰ دقیقه این تمرین را انجام دهید.

      1. مثلا هی تو سرم میاد قرص بخورم فلان کارو کنم. میترسم واقعا . نمیدونم چکار کنم. میترسم ب خانواده بگم ناراحتشون کنم. از رفتن ب روانشناس هم وحشت دارم میترسم واقعا میترسم. آن قد زیاد که میترسم این افکار انقد تو ذهن تکرار بشه تا واقعیت بشه. فعلا شرایط مشاوره گرفتن و هرینشو ندارم چون خانواده در جریان نیستن.کاش ی مشاوری بود یکم با من صحبت میکرد تا من یکم از این افکار خلاص بشم تا ی فکری واسه خودم کنم. من زندگیمو میخوام بخدا.

      2. اقای دکتر عزیز من پیامی گذاشتم و بی صبرانه منتظر پاسختون هستمممکنه لطفا زودتر پاسخ بدین.

  29. سلام. ببخشید من ی سری فکرا ی مسخره میاد تو ذهنم. دست خودم هم نیس مثلا خودکشی. میترسم از این فکرا. مشکل خاصی تو زندگی ندارم و این فکرا باعث استرس من میشه. فکرا رو چطوری میتونم کنترل کنم. داره عذابم میده این فکرا. تو رو خدا کمکم کنید. من اصلا با کسی مشکلی ندارم کسی هم با من مشکلی نداره.ولی این فکرا نمیزاره زندگی کنم. بخدا تا ی ماه پیش من خیلی حالم خوب بود. اینو میدونم که خودکشی گناهه. اصلا میترسم از اسمش.. ولی فکرش راحتم نمیزاره. حس میکنم وسواس شدم. نمیدونم چرا. منتظر کمکتون و جوابتون هستم

      1. با سلام . احساس خوبی ندارم ب این فکرا. میترسم که این افکار انقد تکرار بشن که واقعبت بشن. ناخواسته فکرهای مسخره ای میاد تو ذهنم. وقتی نماز می خونم از خدا میخوام این فکرا رو از سرم بیرون کنه. بیشتر میترسم نکنه این فکرا تبدیل ب واقعیت بشه.نمی ذاره زندگی کنم این فکرا. نمی زاره خوشحال باشم. من قراره بخندم. نمیزاره نمی زاره نمیزاره. ترس دارم از این‌که واقعیت بشه.کمک کنید تو رو خدا

        1. اینها تنها افکار وسواسی است و بهیچوجه دلیلی بر ان نیست که شما بخواهید و یا زمانی تمایل داشته باشید واقعا خودتان را بکشید. این افکار ممکن است در ذهن دیگری هم خطور کند ولکن از انجا که آنها به این افکار حساس نمی شوند این فکرها گذر می کند. هر فکری را که شما تلاش زیادی کنید تا از فکرتان خارج شود بیشتر به ذهنتان می اید. بنابراین هر زمان این فکر بذهنتان امد به خود بگویید نگران نباش خودت می روی و من هیچ تلاشی نمی کنم تا بروی. حتی برعکس زمانهایی را باید صرف فکر کردن بر این فکر کنید. یعنی ۱۰ دقیقه باید تنها و تنها به فکر خودکشی بیندیشید و اگر فکرهای دیگری به ذهنتان رسید آنها را دور کنید و دوباره متمرکز بر فکر خودکشی شوید. هر روز ۱۰ دقیقه این تمرین را انجام دهید.

  30. ببخشید من میتونم با شما بیرون از سایت صحبت کنم؟اگه میتونم چطوری این کارو انجام بدم

  31. سلام مچدد. من میترسم از اینکه این فکر اذیت و کشتن و آسیب رسوندن تو ذهنم ناقد تکرار بشه تا باور بشه برام.میترسم از اینکه نکنه این کارو انجام بدم. خوانواده من هیچ بدی بمن نکردن و همه چی مثل قبله ولی این ی هفته خیلی داره منو اذیت میکنه.بیشتر ترس دارم از اینکه نکنه این فکرا روعملی کنم. هی با خودم میگم کسی ب من بدی نکرده که من این فکرا رو.میکنم میترسم بشم مقل این آدما که توی اخبار نشون میده یا کلیپ ازشون میاد. همش میگم این ادما هم شاید روزی اینجوری بودن. اگه میشه منو راهنمایی کنید. خواهش میکنم ازتون

    1. شما باید مطمین باشید که اینکار را نمی کنید . باید بدانید که این افکار نشانه تمایل شما به کشتن نیست بلکه بالعکس نشانه حساسیت زیاد شما به این موضوع و اخلاقی بودن زیاد شما است. شما نباید از تنها بودن با مادر یا پدر اجتناب کنید زیرا در اینصورت بیشتر باورتان مبنی بر اینکه تمایل به کشنم دارید در ذهنتان تایید می شود.

  32. با سلام ب دکتر عزیز. راستش من هیچ مشکلی تو خانواده ندارم وخیلی خانواده آروم و خوبی دارم. ی هفتس با نگاه کردن ی کلیپ که پدری فرزندشو کشته و بعد گفته این کارو کردم تا زودتر ب بهشت بره .ی فکرهای بدی تو ذهنم ساخته. فکر اینکه اگه مثلا فلانی رو بکشی اون ب بهشت میره. از این میترسم که نکنه بلایی سر عزیزانم بیارم من واقعا ادم خوشحال و سرخالی بودم . دلم نمیخواد این فکرا ادامه کنه از اینکه خانواده دور هم جمع بشن استرس میگیرم که نکنه کاری انجام بدم ولی وقتی تو شرایط قرار میگیرم دسترسی نیس. نمی دونم اسمش وسواس هست یا نه. ولی نگرانم از اینکه ادامه کنه. مثلا از این میترسم که تنها بمونم با مامانم تو خونه .انگار یکی بهم میگه فلان کارو کن.ولی وقتی تنها میشم میبینم واقعا شرایط ارومه. لطفا کمک کنید منو. دوس ندارم این وضع ادامه پیدا کنه.

    1. سلام. این قبیل فکرها در افراد متداول است و نشانه این نیست که شما کاری بخواهید انجام بدهید اتقاقا این فکر نشان می دهد شما فردی بشدت اخلاق مدار هستید و همین اخلاق مداری زیاد مشکل برای شما ایجاد کرده است. این بنوعی وسواس فکری است. مقاله درمان وسواس فکری را در سایت مطالعه دقیق کنید. حتما با مادر تا جای ممکن تنها باشید و از ترس انجام کاری از تنها بودن با مادر اجتناب بهیچوجه نکنید.

  33. ومورد آخر من حدود ۸ماهو از امسال ازدست دادم و درس نخوندم متاسفانه،قبلا فکر میکردم بخاطر تنبلیمه ولی الان که مقاله هاتونو خوندم فهمیدم برمیگرده به افکار خودم نه تنبلی،حالا من شدیدا احساس گناه میکنم که نخوندم بطوری که گاها حتی برای بیشتر کردن این احساس گناه بیشتر وقت تلف میکنم،یجورایی میخوام خودمو بیشتر سرکوب کنم،این سرکوب کردنه الگویی بوده که ناخواسته از سمت والدینم به من القا شده،اما ناخودآگاه خودمم مایلم اینکارو کنم،خیلی برام جالب بود که چندمدت پیش براثر مطالعه یه مقاله سعی کردم خودمو دوست داشته باشم و بطور عجیبی اونقدرا استرس نداشتم و مسایل خانواده اونقد ناراحتم نمیکرد،،،خلاصه من چطور احساس گناهو دور کنم و خودمو مایل کنم که خیلی منظم درس بخونم توی این ایام باقی?وقتی میبینم بی تفاوتم نسبت به موفقیتم عصبی میشم وقتی درس نمیخونم،دکتر ممنون میشم در اولین فرصت به کامنتای من پاسخ بدید،،،خیلی متشکرم دکتر عزیز

  34. با خوددرمانی حس میکنم میشه نتیجه گرفت ولی باز ناامید میشم،،مثلا ممکنه با کمک خودم بتونم یه ذهنی مثل بقیه داشته باشم?هرکاری بتونم میکنم تا موفق شم،،حداقل برای اینکه ازین پدر دور بشم و زندگی جدیدی رو برای خودم رقم بزنم?
    وقتی وسواس میاد سراغم فقط احساس کلافگی میکنم،،،،وقتی مواجهه میکنم میگم ول کن بابا اینکه بدتر کرد حالمو،،،بذار رفتارهامو همونطور وسواسی پیش ببرم تا آروم شم،الان که به کنکور دارم نزدیک میشم و استرس زیادی گرفتم اگر مواجهه سازی کنم خطرناک نیست واسه خودم?

  35. باسلام،من پدری دارم که وسواسیه و کلا شخصیتش خیلی بیماریهارو داره،همیشه وحشتزده ست،سر اینکه چرا خورش قیمه درست کردی با مامانم دعوا میکنه فحش میده اصلا جلو زبونشو نمیگیره،خب شغل متشخصی هم داره ولی اصلا متشخص نیست،و چون علوم انسانی در دانشگاه خونده میگه من خودم روانشناسم،مامانم هم یه فرد بی اعتماد بنفس و نسبتا عصبیه،توی دعواهاشون خیلی داد و کتک کاری میکنن،و بسته به شرایط ماهی حداقل یکبار مادعواهارو داریم،۹۹درصد این دعواها بخاطر مدل شخصیت بابام هس،ایشون خیلی غیر اجتماعیه،خودخواهو،،،درهرصورت من ۲۰ساله تو این خانواده بزرگ شدم،قاعدتا استرسی و بی اعتماد بنفس شدن کودک این خانواده طبیعیه.ما سه بچه ایم که همگی اعتمادبنفس کمی داریم،من تو شرایط کنکور که قرار گرفتم متاسفانه دچار وسواس شدم،ویواسی که بخاطر بابام خیلی بدم می اومد ازش،حالا میخوام بدونم ممکنه این وسواسم بخاطر شرایط تربیتی من بوده باشه و نه بخاطر ژنتیک?چون خواهرم نداره،مامانم هم یه مدت بخاطر فوت مادرش و دعواها وسواسی شده بود خب مامانم اصلا وسواسب نیست ولی رفتارهای پدرم اینو درش بوجود آورد،دکتر حس میکنم رسما بدبخت شده ام،چون قبل به خودم امید داشتم ولی الان نه،میگم دیگه نمیشه کاری کرد .الان من واقعا میخوام تو کنکور امسال موفق شم،اما خودمو لتیق نمیدونم،میشه یه راهنماایی کنید?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
فعالسازی سامانه پیامکی الزامی میباشد!