برنامه ریزی شغلی
برنامه ریزی شغلی
چرا برنامه ریزی شغلی مهم است و باید برای شغلتان برنامهریزی داشته باشید و این برنامه شامل چه قسمتهایی میشود؟
تهیه یک برنامه استراتژیک لزوماً فرآیندی دردناک و پرهزینه برای تجارت یا بیزنس شخصی شما نیست. برنامه ریزی شغلی یعنی داشتن پلن و هدف به عنوان یک فرایند تصمیمگیری که شما را از انجام اشتباهات تکراری هر سال باز میدارد.
برنامهریزی استراتژیک
به عبارت ساده، برنامهریزی استراتژیک فرایندی برنامهریزی شده است که در آن سازمان یا شغل (بیزنس یا استارت آپ) اهداف خود را برای دستیابی به اهداف و چگونگی دستیابی به آنها مشخص میکند.
در شغل شما، یک برنامه استراتژیک نقطه شروع اساسی برای همه فعالیتهای آن است.
یک برنامه استراتژیک با تعریف صریح هدف از ماهیت کار و با ارائه اهداف میانمدت و شاخصهای قابل اندازهگیری موفقیت، جهت حرکت شما را هدایت میکند.
داشتن شاخصها یا نشانگرهای واضح به سازمان اجازه میدهد که میزان دستیابی به اهداف را ارزیابی کند.
با یک فرایند برنامهریزی استراتژیک، هر سازمانی قادر به دانستن موارد زیر خواهد بود:
چشمانداز:
آنچه میخواهید در بلندمدت به دست آورید.
ارزشها:
کدام اصول، کار شما را هدایت میکنند.
ماموریت:
چگونه کار شما میخواهد تغییر ایجاد کند، ماهیت شغلیتان چه کاری انجام میدهد.
هدف کلی:
آنچه شغل شما به طور مشخص میخواهد براساس مشکلات شناسایی شده تغییر دهد.
هدف فوری:
آنچه شما میخواهید در کوتاهمدت تا میانمدت به آن برسید.
نتایج اصلی:
نتایج مورد انتظار شما برای دستیابی. هنگامی که جنبههای یک چارچوب استراتژیک مشخص شد، شما میتوانید درگیر یک روند برنامهریزی عملی شوید.
این فرایند شامل شناسایی فعالیتهای مشخصی است که منجر به دستیابی به هدف کلی فعالیتهای شغلتان میشود.
برنامهریزی استراتژیک فرایند سطح بالای لیست کردن اولویتهای شما و مطابقت آنها با چشمانداز بلندمدت شما برای سازمان یا بیزنستان میباشد.
یک برنامه استراتژیک برای سایر ابزارهای تصمیمگیری شما، از جمله ارزیابی پروژه و تجزیه و تحلیل بودجه، به «ستاره شمالی (راهنمای)» شما تبدیل میشود.
بنابراین، هرچه برنامهریزی استراتژیک شما قویتر باشد، تجزیه و تحلیل و اجرای تصمیم شما بهتر است.
بنابراین، خواه یک پیشکسوت برنامهریزی استراتژیک باشید یا اینکه اولین برنامه استراتژیک خود را تدوین کنید، برای به حداکثر رساندن نتایج و موفقیت در تجزیه و تحلیل تصمیمات خود، طبق این چهار مرحله عمل کنید:
1. چارچوبهای مختلف تصمیمگیری را کنترل کنید
فرآیند برنامهریزی استراتژیک و تجزیه و تحلیل تصمیمگیری وقتی چارچوب تصمیمگیری برای اجرای روزمره را فراهم میکند، موثرتر است.
درست مثل اینکه ممکن است GPS بر اساس زمان، مسافت یا بازدهی سوخت گزینههای مختلف مسیر را برای یک مقصد به شما ارائه دهد، برنامه استراتژیک شما مقصد سطح بالا را مشخص میکند، اما ابزار تصمیمگیری کمک میکند تا براساس چشمانداز خود تصمیم بگیرید که چگونه به آنجا بروید.
برخی از چارچوبهای رایج تصمیمگیری شامل موارد زیر است:
طوفان فکری (حتی وقتی راهحلها «واضح» به نظر میرسند)
تجزیه و تحلیل گزینهها
رتبهبندی
سنجش
2. چندین اولویت را یکباره رتبهبندی کنید
یک وسوسه متداول در یک برنامه استراتژیک این است که اولویتهای خود را بیش از حد ساده کنید.
هنگامی که نوبت به اولویتبندی اهداف برای مشاغل یا تجارت شما میرسد، این موضوع فقط یک فرآیند تصمیمگیری یا انتخاب ساده نیست، بلکه مسئله رتبهبندی، تقسیمبندی و دستیابی به اهداف مختلف بهطور هم زمان است.
با این حال، دستیابی به این اولویتبندی چندسطحی بسیار دشوار است و گاه ذهن انسان قادر به انجام آن نیست.
بدون چارچوبهای تصمیمگیری، خطاهایهای سختگیرانه تجزیه و تحلیل، تصمیم شما را متوقف میکند، خطاهایی مانند:
کوتاهبین بودن
ادامه یک پروژه صرفاً به این دلیل که آن را شروع کردهاید
ترس از ناشناختهها
خواب خرگوشی بر دستاوردهای خود
اطمینان از اینکه آینده از خطوط مستقیم الگوهای گذشته پیروی میکند
حواسپرتی توسط فناوری جدید (فناوری که احتمالاً بیربط) است
تنها راه جلوگیری از اثرگذاری این کاستیها در روند تصمیمگیری شما، ورود به جلسه برنامهریزی خود با ذهن باز، ارتباطات روشن، چشمانداز مشترک و استفاده از ابزارهای تصمیمگیری است.
3. رویکرد تصمیمگیری خود را کمی کنید
تصمیمگیری سطحی و در لحظه، عملی مربوط به گذشته است.
در روزگار مدرن، شما اکنون تمام دادههای مربوط به بیزنس خود را دارید که برای اطلاعرسانی و هدایت فرآیند تصمیمگیری خود به آنها نیاز دارید، و تکیه بر تصمیمات شهودی به تنهایی ممکن است شما را به مسیر اشتباه سوق دهد.
در عوض، ابتکارات برنامهریزی استراتژیک خود را با رویکرد کمی تعیین کنید که ترجمه آن به ابزار تصمیمگیری مبتنی بر داده آسانتر است، اطلاعاتی مانند:
آنالیز هزینه/ سود
احتمال موفقیت
محدودیت منابع
تحلیل افق زمانی
4. پروژههایی که مثمر ثمر نیستند
فقط به این دلیل که پروژه، برنامه یا ابتکاری را شروع کردهاید به این معنی نیست که ارزش ادامه دادن یا اتمام آن را دارد و یک رویکرد برنامهریزی استراتژیک به شما کمک میکند تا پروژههای غیرضروری یا بیهودهای را که بیش از حد وقت و بودجه شما را مصرف میکنند، از بین ببرید.
هر سال اولویتها و پروژههای خود را به همان روشی که شروع کردهاید بررسی و ارزیابی کنید. بودجهها، هزینهها و برنامهها را با همان دقت قبل از شروع برنامه بررسی کنید.
در ارزیابی خود، یک پروژه یا ابتکار را با اولویتها و چارچوب تصمیمگیری که در برنامههای استراتژیک 1 ساله و 5 ساله شما تنظیم شده است، اندازهگیری کنید.
اگر پروژهای دیگر با اولویتهای شما همخوانی یا مطابقت ندارد، وقت آن است که آن را از برنامه خود حذف کنید.
پیروی از این مراحل برنامهریزی استراتژیک و تصمیمگیری، بیزنش شما را از چشمانداز یا اهداف استراتژیک خود دور نمیکند و با تمرکز مناسب بر اهداف، هیچ محدودیتی برای آنچه بیزنس شما قادر به دستیابی به آن است، دیگر وجود ندارد.
عناصر برنامه ریزی شغلی:
در نوشتن اهداف شغلی با واژههایی روبرو هستید که دانستن تعارف آنها برای شما بسیار حیاتیست. در زیر با لیستی از این واژهها و نحوه استفاده از آنها آشنا میشوید:
1. مأموریت
مأموریت، پایگاه برنامه ریزی شغلی در هر سازمانی است. مأموریت یک سازمان دلیل وجود آن، مشتریانش، محصولات یا خدماتش، مکانهای خدماتیاش و غیره میباشد و بیشتر به صورت کتبی مشخص میشود.
ماموریت نقش جهتدهی برای دستیابی به اهداف سازمانی را عملی میکند.
مأموریت همچنین شامل ارزشها و اعتقادات یک سازمان نیز باشد. همچنین دیدگاه سازمان در مورد کارکنانش توسط این بخش مشخص میشود. اهداف سازمانی براساس اساسنامه یک سازمان تعریف میشود.
2. اهداف
هدف نهایی از عملکرد هر بخش در یک سازمان دستیابی به اهداف کلی و سازمانی است.
برنامهریزی همچنین نیاز به تعیین اهداف دارد تا با دقت بیشتری انجام شود. اهداف میتوانند فردی یا تیمی باشند.
مثلا: هدف فردی مدیر استخدام در بخش منابع انسانی: استخدام استعدادهای برتر در سازمان در بازه زمانی مشخص. هدف تیمی بخش منابع انسانی: اطمینان از پیشرفت کارمندان با برآورده ساختن نیازهای شخصی، شغلی و دستیابی به اهداف سازمانی. اهداف مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، واقعگرایانه و محدود به زمان (هدفگذاری SMART) هستند.
اهداف کوتاهمدت میتوانند برای کمتر از یک سال و اهداف بلندمدت برای یک دوره زمانی بیشتر از یک سال تعریف میشوند.
3. سیاستها
برنامهریزی نیز براساس سیاستهای تعریف شده یک سازمان انجام میشود. این خط مشیها، مجموعهای از رهنمودها و اقدامات لازم برای انجام موثر هر کاری هستند.
سیاستهای شغلی یا سازمانی به عنوان مجموعهای از برنامهها برای رسیدگی به شرایط مختلف تعریف میشوند.
مثلا اگر سیاست سازمانی بگوید که حداقل افزایش حقوق و دستمزد سالانه کارکنان 10٪ حقوق خواهد بود، این افزایش نمیتواند کمتر از 10٪ باشد.
بنابراین، سیاستها به عنوان یک عنصر تصمیمگیری نیز عمل میکنند.
4. فرآیند
برنامهریزی به یک فرایند متصل است و این مورد یکی از عناصر مهم برنامهریزی است. یک فرایند دستورالعملهایی را برای اجرای فعالیتهای مختلف، مثلا برنامه عملیاتی تعریف میکند.
در هر فعالیت برنامهریزی، فرایند عملی است. برنامهریزی و فرآیند فعالیتهای گام به گام مرتبط باهم هستند که باید انجام شوند و برای تولید خروجی مطلوب به منابع مختلفی مانند پول، نیروی انسانی، ماشینآلات و … نیاز دارند.
مثلا در یک شرکت تولیدی، فرآیندهای مختلفی مانند فرآیند تولید، کنترل کیفیت و فرآیند تضمین کیفیت، فرآیند نگهداری و غیره وجود دارد.
5. راهبردها
استراتژیها مجموعهای از برنامهها و اقدامات هستند که برای دستیابی به نتایج خاص تعریف میشوند. برنامهریزی و اجرای صحیح استراتژیها برای موفقیت سازمانی و دستیابی به اهداف خاص شما در شغلتان ضروری است.
اقدامات پشتیبانی
این اقدامات شامل هرگونه سیاست، ساختار و رویهای است که با فراگیرتر و موثرتر ساختن برنامهریزی و تصمیمگیری در یک سازمان پشتیبانی میکند.
فراگیري در اينجا به اين ميزان اشاره دارد كه سازمان ميتواند از مشاركت بالاي همه افراد مربوطه در فرآيندهاي برنامهريزي و تصميمگيري تضمين كند. منظور از اثربخشی نیز، دستیابی به اهداف برنامهریزی شده و در نتیجه تأثیرات یا تغییراتی است که انتظار میرود.